#سهراب_پور_ناظری_پرده_از_چهره_واپسگرایی_قومی_میاندازد!
✍تیرداد بنکدار
چند روز پیش، هنرمند برجسته ایراندوست سهراب پورناظری با به اشتراک گذاشتن این ویدئو در صفحه اینستاگرام خود، تاکید کرد که یک کُرد کرمانشاهی است و نه آنچنان که قومگرایان و تجزیهطلبان عنوان میکنند کورد! وی سپس در ادامه بر هویت ایرانی خویش تاکید و همتباران کرد خود را از فروغلطیدن به دام ایرانستیزی و تجزیهطلبی بر حذر داشت.
این سخنان سهراب پورناظری با حملات مشخصا سازماندهی شده قومگرایان کرد به شکل صدها کامنت دشنام و ناسزا مواجه گردید. این فحاشیها اغلب بر دو محور تاکید پورناظری بر هویت ایرانی و نادرستی کاربست آن واو اضافه در نوشتار پارسی بود. اما به باورم همین دشنامگوییها، ناخواسته به یاری کنش ایراندوستانه سهراب پورناظری آمد!
قومگرایی کردی در ایران خاستگاهی چپ دارد. گذشته از غائله استالین ساخته جمهوری مهاباد که تاثیر عمیقی برجای نگذاشت، از ابتدای انقلاب چپگرایان تا سالها متحد و پشتیبان اصلی قومگرایی کردی در ایران بودهاند. در همین زمان هم فضای روشنفکری ایران به طور عمده تحت سیطره چپگرایان بود و روشنفکران ایرانی (در مفهوم عام) نیز به تبعیت از چپگرایان، حامی قومگرایی کردی شدند. پس از این دو جریان سیاسی و روشنفکری چپ، در رده بعد رومانتیکهای سیاسی طبقه متوسطی نیز که متاثر از دو جریان مذکور بودند، در زمره حامیان قومگرایی کردی در ایران قرار گرفتند و این دقیقا ماندگارترین پشتوانه حمایتی قومگرایی کردی در ایران شد. چون دیری نپائید که هم در درون جریان چپ رویکردهای انتقادی به قومگرایی کردی (از جانب کسانی چون غنی بلوریان، منصور حکمت، علی کشتگر و طرفدارانشان) ظهور کرد، و هم فضای روشنفکری کشور از سیطره چپ به اصطلاح خلقی رهایی یافت و نیروهای موثر روشنفکری از طیف چپ میانه تا راست تندرو پدیدار شد که هریک بنا بر دلائل بعضا متفاوتی با قومگرایی از هر نوع آن زاویه دارند. اما رومانتیکهای طبقه متوسطی کماکان واجد رویکردی همدلانه با قومگرایی کردی هستند. این رویکرد را هم برخی از فرصتطلبانی اعم از قومگرا و غیر آن، در سطوح مختلف برای همین جامعه هدف رومانتیکهای طبقه متوسطی دنبال میکنند. از کسانی نظیر بهمن قبادی و اعوان و انصارش در سطح هنری گرفته تا حتی مضحکههای مبتذل و بیربطی در سطح سیاسی چون صادق زیباکلام!
اما واکنش آکنده از خشونت کلامی قومگرایان به پست اینستاگرامی سهراب پورناظری، زنگ خطری است که باید همین رومانتیکهای طبقه متوسطی را هوشیار کند. جماعتی که برای تعلق خاطر یک هنرمند به کشورش و از این هم جالبتر بر سر یک واو چنین حجمی از ادبیات نفرت و خشونت کلامی را تولید میکنند، وای بر زمانی که موقعیتی برای واقعی ساختن خشونت مجازیشان بیابند!
اینجاست که البته دشنامگویی واپسگرایان قومی، با هوشیار کردن ولو بخشی اندک از رومانتیکهای طبقه متوسطی، به هدف ایرانگرایانه سهراب پورناظری یاری میرساند. فقط ای کاش که سهراب پورناظری در این مهم تنها نماند و دیگر هنرمندان و روشنفکرانی هم که توان تاثیرگذاری در این زمینه را دارند، با عنایت به اینکه همه وجودشان مدیون میهن است، از برج عاج خود پائین آمده و سهراب پورناظری را در این ایرانخواهی یاری رسانند.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
✍تیرداد بنکدار
چند روز پیش، هنرمند برجسته ایراندوست سهراب پورناظری با به اشتراک گذاشتن این ویدئو در صفحه اینستاگرام خود، تاکید کرد که یک کُرد کرمانشاهی است و نه آنچنان که قومگرایان و تجزیهطلبان عنوان میکنند کورد! وی سپس در ادامه بر هویت ایرانی خویش تاکید و همتباران کرد خود را از فروغلطیدن به دام ایرانستیزی و تجزیهطلبی بر حذر داشت.
این سخنان سهراب پورناظری با حملات مشخصا سازماندهی شده قومگرایان کرد به شکل صدها کامنت دشنام و ناسزا مواجه گردید. این فحاشیها اغلب بر دو محور تاکید پورناظری بر هویت ایرانی و نادرستی کاربست آن واو اضافه در نوشتار پارسی بود. اما به باورم همین دشنامگوییها، ناخواسته به یاری کنش ایراندوستانه سهراب پورناظری آمد!
قومگرایی کردی در ایران خاستگاهی چپ دارد. گذشته از غائله استالین ساخته جمهوری مهاباد که تاثیر عمیقی برجای نگذاشت، از ابتدای انقلاب چپگرایان تا سالها متحد و پشتیبان اصلی قومگرایی کردی در ایران بودهاند. در همین زمان هم فضای روشنفکری ایران به طور عمده تحت سیطره چپگرایان بود و روشنفکران ایرانی (در مفهوم عام) نیز به تبعیت از چپگرایان، حامی قومگرایی کردی شدند. پس از این دو جریان سیاسی و روشنفکری چپ، در رده بعد رومانتیکهای سیاسی طبقه متوسطی نیز که متاثر از دو جریان مذکور بودند، در زمره حامیان قومگرایی کردی در ایران قرار گرفتند و این دقیقا ماندگارترین پشتوانه حمایتی قومگرایی کردی در ایران شد. چون دیری نپائید که هم در درون جریان چپ رویکردهای انتقادی به قومگرایی کردی (از جانب کسانی چون غنی بلوریان، منصور حکمت، علی کشتگر و طرفدارانشان) ظهور کرد، و هم فضای روشنفکری کشور از سیطره چپ به اصطلاح خلقی رهایی یافت و نیروهای موثر روشنفکری از طیف چپ میانه تا راست تندرو پدیدار شد که هریک بنا بر دلائل بعضا متفاوتی با قومگرایی از هر نوع آن زاویه دارند. اما رومانتیکهای طبقه متوسطی کماکان واجد رویکردی همدلانه با قومگرایی کردی هستند. این رویکرد را هم برخی از فرصتطلبانی اعم از قومگرا و غیر آن، در سطوح مختلف برای همین جامعه هدف رومانتیکهای طبقه متوسطی دنبال میکنند. از کسانی نظیر بهمن قبادی و اعوان و انصارش در سطح هنری گرفته تا حتی مضحکههای مبتذل و بیربطی در سطح سیاسی چون صادق زیباکلام!
اما واکنش آکنده از خشونت کلامی قومگرایان به پست اینستاگرامی سهراب پورناظری، زنگ خطری است که باید همین رومانتیکهای طبقه متوسطی را هوشیار کند. جماعتی که برای تعلق خاطر یک هنرمند به کشورش و از این هم جالبتر بر سر یک واو چنین حجمی از ادبیات نفرت و خشونت کلامی را تولید میکنند، وای بر زمانی که موقعیتی برای واقعی ساختن خشونت مجازیشان بیابند!
اینجاست که البته دشنامگویی واپسگرایان قومی، با هوشیار کردن ولو بخشی اندک از رومانتیکهای طبقه متوسطی، به هدف ایرانگرایانه سهراب پورناظری یاری میرساند. فقط ای کاش که سهراب پورناظری در این مهم تنها نماند و دیگر هنرمندان و روشنفکرانی هم که توان تاثیرگذاری در این زمینه را دارند، با عنایت به اینکه همه وجودشان مدیون میهن است، از برج عاج خود پائین آمده و سهراب پورناظری را در این ایرانخواهی یاری رسانند.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali