Forwarded from تاریخاندیشی ــ مهدی تدینی (هزارتو)
«رادیکالیسم سکولاریستی»
نقدی بر صحبتهای یوسف اباذری در مورد دریافت تاریخی مردم
در فضای مجازی فایلی از صحبتهای یوسف اباذری پخش شده که در آن دلایل برخی شعارهای رضاشاهدوستانه را توضیح میدهد. خلاصۀ صحبتهای او را در تصویر پیوستشده میتوانید بخوانید. برای من حیرتانگیز است که چطور فردی که کار نظری میکند و به عنوان جامعهشناس شناخته میشود، تا این حد میتواند شلخته و بیحساب و کتاب سخن بگوید.
بیایید نگاهی به برخی از جملات او بیندازیم:
اباذری میگوید جمهوری اسلامی کاری کرد که دهشت ساواک از بین برود، دورۀ شاه به کارتن تبدیل شود و نشان داد بچهها در کوچه ساواکی را دست میانداختند.
شاید جناب اباذری از صداوسیمای دیگری سخن میگوید، زیرا تا جایی که من به یاد دارم، اساساً فیلمها، سریالها و مستندهایی که تاکنون پس از انقلاب ساخته شده تنها یک هدف دارد: نشان دادن خشونت، ستمگری و سرکوب بیرحمانۀ زمان شاه! و اتفاقاً همیشه ساواکیها انسانهای پلید، خونخوار و بیرحمی تصویر شدهاند.
اباذری میگوید رژیم شاه جلاد، کثافت، آدمکش بود و در دورۀ خودش دهشتناکترین رژیم بود.
من هم شک ندارم که رژیم شاه سرکوبگر و ستمگر بود، اما کمترین انتظارم این است که کسی چون اباذری دستکم به اندازۀ دانشجویان تاریخ بداند. رژیم پهلوی از رژیم پول پوت در کامبوج دهشتناکتر بود؟ در در دیکتاتوری پول پوت در همان سالهای انقلاب ایران 750 هزار تا 2 میلیون نفر اعدام شدند یا در ارودگاه کار اجباری مردند یا بر اثر گرسنگی جان باختند. رژیم پهلوی سرکوبگرتر بود یا همسایۀ شمالی ما، شوروی با مخوفترین نظام اردوگاهی، که در دهۀ 1970 نیز تفاوت چندانی با دوران استالین نکرده بود. چین مائو چه؟ رومانی چائوشسکو؟ کرۀ شمالی؟ البته پرسشم غلط است، زیرا در بهشتهای کمونیستی هیچ جنایتی رخ نمیداد! این سطح از جزماندیشی حیرتانگیز است!
اباذری قصد دارد تحلیل کند که چرا شعارهایی به اسم رضاشاه سر داده شده است و تمام تحلیلش هم در این خلاصه میشود: «جوانان ما هیچ تجربه و آگاهی تاریخی ندارند و ستمگری زمان شاه را ندیدهاند.» همین! به گمانم این تحلیل به حدی پیشپاافتاده و دمدستی است که هر فرد بیسواد و درسنخواندهای هم میتواند آن را حدس بزند، و احتمالاً با همین ادبیاتِ این «استاد جامعهشناسی» هم بیانش خواهد کرد. نباید میان «استاد جامعهشناسی» و غیرفرهیختگانِ جامعهنشناس فرقی باشد؟!
اساساً چپاندیشانی چون اباذری وقتی واژۀ «تاریخ» را به کار میبرند، منظورشان آن «تاریخی» نیست که من و شما میشناسیم. از نظر آنها «تاریخ» یعنی «جمعِ همۀ چیزهای بدی که دیگر نباید تکرار شود». اصلاً برای آنها «تاریخ»، «تاریخِ ستم و سرکوب» است و کلاً تاریخ «سیاهیِ محضی» در پشت سر است که فقط باید علیه آن سخن گفت. دیگر اینکه آنها به رغم پُز «جامعهشناسانه»، از «تاریخ اجتماعی» غافلند و تاریخ را فقط تاریخِ سیاسی میدانند و به گمانشان «فرهنگ» نیز دروغی است که طبقۀ حاکمه به خورد مردم داده است. برای همین، وقتی اباذری میگوید «مردم تجربۀ تاریخی ندارند»، یعنی «مردم آن سیاهیها را که در سیاست بوده تجربه نکردند». از نظر امثال اباذری، تاریخ «پلی دوزخی» است که باید با سرعت از آن عبور کرد، زیرا همهاش رنج، سرکوب، تباهی و آدمکشی است.
اما به گمانم عوام هم دریافت عمیقتری از تاریخ دارند تا ایدئولوگهایی چون اباذری. به این دلیل که عوام این نگرش جزماندیشانه و رادیکال و این تاریخستیزی را ندارند، به همین دلیل سبکبارتر و غیرمغرضانهتر میتوانند در مورد تاریخ بیندیشند. از نظر من، همان افرادی که اباذری در مورد ناآگاهیشان صحبت میکند، درک تاریخیشان از او دقیقتر است. اتفاقاً اگر مردم ما دچار «تاریخپریشی» شدهاند و نوستالژی نادرستی نسبت به گذشته دارند، مقصر آن همین نگرشی است که در حرفهای اباذری پیداست: «افراطگری در سیاهنمایی گذشته باعث شده کسانی رؤیای گذشته را بپرورانند.»
اما مشکل چیست؟ چرا نام رضاشاه سر زبانها میافتد؟ به گمانم مسئله «سلطنتطلبی» نیست، و این آدرس غلطی است. جواب در «سکولاریزه شدن جامعه» است. نوعی «رادیکالیسمِ سکولاریستی» در جامعه شیوع یافته که واکنشی به وضع موجود است. معترضان از رضاشاه نام میبرند چون او شاخصترین نمایندۀ «رادیکالیسم سکولاریستی» در تاریخ ایران است. رضاشاه همان کسی بود که «به زور» کشف حجاب کرد و روحانیان را سرکوب کرد؛ یعنی او نمایندۀ رادیکالِ سکولاریسم بود، و حالا که متأسفانه «رادیکایسمی سکولاریستی» در جامعه پدید آمده، برای دهنکجی اسم رضاشاه را صدا میزند. برای حل هر بحرانی، ابتدا باید فهم درستی از آن داشت و چالش امروز جامعۀ ما شیوع «رادیکالیسم سکولاریستی» است.
مهدی تدینی
#نقد، #پاره_نوشته، #رضاشاه
@tarikhandishi
نقدی بر صحبتهای یوسف اباذری در مورد دریافت تاریخی مردم
در فضای مجازی فایلی از صحبتهای یوسف اباذری پخش شده که در آن دلایل برخی شعارهای رضاشاهدوستانه را توضیح میدهد. خلاصۀ صحبتهای او را در تصویر پیوستشده میتوانید بخوانید. برای من حیرتانگیز است که چطور فردی که کار نظری میکند و به عنوان جامعهشناس شناخته میشود، تا این حد میتواند شلخته و بیحساب و کتاب سخن بگوید.
بیایید نگاهی به برخی از جملات او بیندازیم:
اباذری میگوید جمهوری اسلامی کاری کرد که دهشت ساواک از بین برود، دورۀ شاه به کارتن تبدیل شود و نشان داد بچهها در کوچه ساواکی را دست میانداختند.
شاید جناب اباذری از صداوسیمای دیگری سخن میگوید، زیرا تا جایی که من به یاد دارم، اساساً فیلمها، سریالها و مستندهایی که تاکنون پس از انقلاب ساخته شده تنها یک هدف دارد: نشان دادن خشونت، ستمگری و سرکوب بیرحمانۀ زمان شاه! و اتفاقاً همیشه ساواکیها انسانهای پلید، خونخوار و بیرحمی تصویر شدهاند.
اباذری میگوید رژیم شاه جلاد، کثافت، آدمکش بود و در دورۀ خودش دهشتناکترین رژیم بود.
من هم شک ندارم که رژیم شاه سرکوبگر و ستمگر بود، اما کمترین انتظارم این است که کسی چون اباذری دستکم به اندازۀ دانشجویان تاریخ بداند. رژیم پهلوی از رژیم پول پوت در کامبوج دهشتناکتر بود؟ در در دیکتاتوری پول پوت در همان سالهای انقلاب ایران 750 هزار تا 2 میلیون نفر اعدام شدند یا در ارودگاه کار اجباری مردند یا بر اثر گرسنگی جان باختند. رژیم پهلوی سرکوبگرتر بود یا همسایۀ شمالی ما، شوروی با مخوفترین نظام اردوگاهی، که در دهۀ 1970 نیز تفاوت چندانی با دوران استالین نکرده بود. چین مائو چه؟ رومانی چائوشسکو؟ کرۀ شمالی؟ البته پرسشم غلط است، زیرا در بهشتهای کمونیستی هیچ جنایتی رخ نمیداد! این سطح از جزماندیشی حیرتانگیز است!
اباذری قصد دارد تحلیل کند که چرا شعارهایی به اسم رضاشاه سر داده شده است و تمام تحلیلش هم در این خلاصه میشود: «جوانان ما هیچ تجربه و آگاهی تاریخی ندارند و ستمگری زمان شاه را ندیدهاند.» همین! به گمانم این تحلیل به حدی پیشپاافتاده و دمدستی است که هر فرد بیسواد و درسنخواندهای هم میتواند آن را حدس بزند، و احتمالاً با همین ادبیاتِ این «استاد جامعهشناسی» هم بیانش خواهد کرد. نباید میان «استاد جامعهشناسی» و غیرفرهیختگانِ جامعهنشناس فرقی باشد؟!
اساساً چپاندیشانی چون اباذری وقتی واژۀ «تاریخ» را به کار میبرند، منظورشان آن «تاریخی» نیست که من و شما میشناسیم. از نظر آنها «تاریخ» یعنی «جمعِ همۀ چیزهای بدی که دیگر نباید تکرار شود». اصلاً برای آنها «تاریخ»، «تاریخِ ستم و سرکوب» است و کلاً تاریخ «سیاهیِ محضی» در پشت سر است که فقط باید علیه آن سخن گفت. دیگر اینکه آنها به رغم پُز «جامعهشناسانه»، از «تاریخ اجتماعی» غافلند و تاریخ را فقط تاریخِ سیاسی میدانند و به گمانشان «فرهنگ» نیز دروغی است که طبقۀ حاکمه به خورد مردم داده است. برای همین، وقتی اباذری میگوید «مردم تجربۀ تاریخی ندارند»، یعنی «مردم آن سیاهیها را که در سیاست بوده تجربه نکردند». از نظر امثال اباذری، تاریخ «پلی دوزخی» است که باید با سرعت از آن عبور کرد، زیرا همهاش رنج، سرکوب، تباهی و آدمکشی است.
اما به گمانم عوام هم دریافت عمیقتری از تاریخ دارند تا ایدئولوگهایی چون اباذری. به این دلیل که عوام این نگرش جزماندیشانه و رادیکال و این تاریخستیزی را ندارند، به همین دلیل سبکبارتر و غیرمغرضانهتر میتوانند در مورد تاریخ بیندیشند. از نظر من، همان افرادی که اباذری در مورد ناآگاهیشان صحبت میکند، درک تاریخیشان از او دقیقتر است. اتفاقاً اگر مردم ما دچار «تاریخپریشی» شدهاند و نوستالژی نادرستی نسبت به گذشته دارند، مقصر آن همین نگرشی است که در حرفهای اباذری پیداست: «افراطگری در سیاهنمایی گذشته باعث شده کسانی رؤیای گذشته را بپرورانند.»
اما مشکل چیست؟ چرا نام رضاشاه سر زبانها میافتد؟ به گمانم مسئله «سلطنتطلبی» نیست، و این آدرس غلطی است. جواب در «سکولاریزه شدن جامعه» است. نوعی «رادیکالیسمِ سکولاریستی» در جامعه شیوع یافته که واکنشی به وضع موجود است. معترضان از رضاشاه نام میبرند چون او شاخصترین نمایندۀ «رادیکالیسم سکولاریستی» در تاریخ ایران است. رضاشاه همان کسی بود که «به زور» کشف حجاب کرد و روحانیان را سرکوب کرد؛ یعنی او نمایندۀ رادیکالِ سکولاریسم بود، و حالا که متأسفانه «رادیکایسمی سکولاریستی» در جامعه پدید آمده، برای دهنکجی اسم رضاشاه را صدا میزند. برای حل هر بحرانی، ابتدا باید فهم درستی از آن داشت و چالش امروز جامعۀ ما شیوع «رادیکالیسم سکولاریستی» است.
مهدی تدینی
#نقد، #پاره_نوشته، #رضاشاه
@tarikhandishi