پایگاه ایران دوستان مازندران
674 subscribers
9.76K photos
4.65K videos
138 files
2.23K links
هر آنچه که درباره ی ایران ،شکوه تمدن و فرهنگ ایران و ایرانی است در این کانال ببینید.
Download Telegram
Forwarded from عاشقان ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دوباره_میسازمت_وطن
#داریوش_اقبالی

اگر از دردهای وطن می گوییم،
به این معنا نیست که در #درد و رنج آن غرق شویم و انگیزه و امید در دلها برای ساختن را بر باد دهیم

نه...
این وطن ماست، خانه مادری و پدری،
خوب یا بد؛ تلخ یا شاد؛ آباد یا ویران؛
و ما #فرزندان_ایران راهی جز بازگشت به خانه و برپاکردن دوباره ستونهای بلندش نداریم

هرجای جهان که باشیم، بیگانگانی گذرا هستیم. تنها جایی که بومی آن ماییم، #ایران است؛ مادر ما، خانه ما، خاک ما، بوم و میهن ما

#وطن را بسازیم، ستون به سقف اش بزنیم که در حال ریزش و ویرانی است، وظیفه ما آبادی وطن است و نجاتش از نااهلان ...

گفتن از #فساد و رنج ها، زمینه ساز درست شدن و #اصلاح است؛ بی تفاوت به رنج هم نوع خود نباشیم، بی تفاوتی گناهی بزرگ است و دامن گیر! اگر به تباهی و ستم اعتراض نکنیم؛ دیر یا زود دامن همه را خواهدگرفت!

این سنت و قانون الهی است: حال هیچ گروهی از مردم را دگرگون نمی کند تا زمانیکه آن مردم برای دگرگونی زندگی خود گام برندارند. و آنانکه بر ستم به دیگری سکوت کنند، بسترساز گسترش ستم و بیشک تقصیرکارند...

#ایران_را_بسازیم
#دوباره_میسازمت_وطن


عاشقان ایران 💌
@LoversofIRAN
♦️قلم‌ها شرم‌سار اند

مجید یونسیان

این روزها قلم از توصیف روزها و لحظه‌هایی که بر مردم ما می‌گذرد عاجز است۔ شرم‌ساریم که نمی‌توانیم رنج این لحظه‌ها و روزها را توصیف کنیم۔

شرم‌ساریم که قلم‌هایمان هویت و قدرت آن را ندارد که ناله‌ها و‌ اشک‌ها،‌ حسرت‌ها و دردهای کودکان کار، زنان بی‌سرپرست، بازنشستگان رها شده در برهوت بی‌پناهی، چشم‌های نم‌ناک مادرانی که منتظر گم‌شده‌های خود هستند، کارگران شرمگین در برابر چشم‌های پر از آرزوی کودکان، جوانان تحصیل کرده‌ای که بیکار، بی‌عشق، بی‌امید و بی‌تاب، عمر و‌ جوانی و رویاهایشان را به دست باد سپرده‌اند۔

شرم‌ساریم که نمی‌توانیم این همه بلا را که خود بر سر خود آوار کرده‌ایم توصیف کنیم۔

این قلم‌ها شرم‌سار اند که نمی‌توانند کاری کنند۔ جوهر حیات بخش آن‌ها خشکیده است، یخ زده است، گرمایش را از دست داده است، حیران و مبهوت مانده است از این همه سقوط؛ سقوط ارزش‌هایی که روزگاری نه چندان دور آن‌قدر زیبا بود که سر به آسمان می‌سائیدیم و بهشت را مزمزه می‌کردیم؛ آن‌وقتی که می‌دیدیم جوانی بازوی قطع شده‌اش را با چفیه خود بسته است و با دست دیگرش با دشمن می‌جنگد و با لب‌خند، مرگ را مسخره می‌کند۔

شرم‌ساریم که قلم‌ها نمی‌توانند خباثت آن‌هایی را توصیف کنند که این لبخندها و بازوهای بریده را در قاب پشت سرشان گذاشتند و از ‌آن کاخ‌ها ساختند، دلارها انباشتند۔

یقه‌های بسته و مهرهای پیشانی و چفیه‌ها را ابزاری ساختند برای قدرت و ثروت امروزشان و آقازاده‌هایی که سال‌هاست از کودکی به دانش‌گاه‌های امریکا و انگلیس فرستادند تا فرداهایمان را بسازند۔

قلم شرم‌سار است که نمی‌تواند کسانی را توصیف کند که هشت‌صد سکه طلا می‌گیرند تا بیت‌المال را به بهایی اندک بفروشند و امروز چه جزایی خواهند دید؟

آیا جزایشان بیش‌تر از ان جوان دانش‌جویی است که کاسه‌ی صبرش سر آمد و معترض ظلم و بی‌کفایتی شد و با کم‌ترین گذشت، بالاترین مجازات را نصیب خود کرد۔

قلم شرم‌سار است از توصیف آدم‌های هفت رنگ و هفت هویتی که روز روشن و با وقاحت هرچه تمام‌تر یک روز مردم را خس و خاشاک می‌نامند و امروز مدعی منافع آن‌ها هستند۔

یک روز با [...] و روز دیگر زیر صدای نادره‌ی دوران، استاد شجریان که خدایش سلامت بدارد، هم‌خوان سرودی می‌شوند که فریاد می‌زند "تفنگت را زمین بگذار".

قلم شرم‌سار است از توصیف این همه پلیدی‌ها و این همه ناپاکی‌ها در سرزمینی که مردمان‌اش چیزی جز نان، آزادی، آرامش و صلح نمی‌خواهند اما اکنون در اسارت خودخواهی‌ها، جنگ‌طلبی‌ها، فقر و خشونت گرفتار شده‌اند۔
قلم شرم‌سار است و شرمگین۔



تاریخ انتشار: ۲۲ تیر ماه ۱۳۹۹

#درد
#قلم
#روشن‌فکری

@NewHasanMohaddesiبا اندکی ویرایش از کانال دکتر


پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali