Forwarded from پایگاه ایران دوستان مازندران
پس از 15 سال تحمل بیماری،
صدای #ارزمون_شکارچیان خاموش شد
مازندنومه، سرویس فرهنگی و هنری: #رمضان_شكارچيان معروف به #ارزمون –نوازنده برجسته #دوتار و خواننده معروف #گودار- پس از تحمل 15 سال بیماری، بامداد دوشنبه 15 مردادماه درگذشت.
ارزمون، دوتارنوازي بود كه نسبش به #لوريان_هند مي رسید و چهره اش نيز گواهي روشن بر اين موضع بود. قرن ها پيش اجداد او در #مازندران_ايران سكنا گزيده، شغل خود را نسل اندر نسل به يكديگر منتقل كردند.
گدار ها/ #گودرها پاسداران موسیقی #مازندران در #شرق این استان هستند. به روایت شاهنامه #فردوسی_ بزرگ اینان به درخواست #بهرام_گور از #هند به #ایران آمدند تا شادی های مردم را افزون کنند.
بدین سان می توان پنداشت، اکنون آنان بیش از هزار سال است که برای مردم می نوازند و می خوانند، اما خود زندگی های غم انگیز و درد باری دارند و به سختی امرار معاش می کنند
ارزمون سال 1338 در #طبقده -از روستاهاي اطراف #ساري متولد شد. از همان کودکي همراه عموي خود-مرحوم #نظام_شکارچيان-به مجالس ومحافل پا گذاشت و کم کم خواننده ونوازنده اي چيره دست شد.
آنان که "عشقعلي ياغي"، "ذبي پهلوون" و"شيرين جان" را با صداي ارزمون گوش کرده اند، مي دانندکه صداي او بلندا و زنگ خاصي دارد.
ارزمون از سن 12سالگی به رادیو #گرگان معرفی و در سن کم به خواننده ای حرفه ای بدل شد.
#دو تار_ارزمون از دو تار #خراساني كمي كوچكتر بود و علاوه بر آن سبك نواختن او صدايي متفاوت رابه گوش مي رساند.
ارزمون شکارچیان که زمانی رادیو #گرگان در تسخیر صدای او بود، بیش از یک دهه به دلیل سکته های مکرر مغزی در گوشه ی خانه ی محقرش افتاده بود و کسی خبری از او نمی گرفت.
او زمستان سال گذشته باسکته ی مغزی چند باره ای، قدرت تکلم خود را ازدست داده بود و در ملاقات سوم خردادماه امسال استاد #ابوالحسن_خوشرو با او، تنها توانست به تلخی بگرید.
این نوازنده و خواننده مطرح قوم #گودار در 15 سال اخیر انواع بیماری های جسمی را همراه با ناتوانی های اقتصادی تحمل کرد و سرانجام در بامداد 15 مرداد درگذشت.
لینک خبر:
https://goo.gl/U2Vv5e
از کانال مازندنومه باکمی ویرایش
روانش در سپنتامینو
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
صدای #ارزمون_شکارچیان خاموش شد
مازندنومه، سرویس فرهنگی و هنری: #رمضان_شكارچيان معروف به #ارزمون –نوازنده برجسته #دوتار و خواننده معروف #گودار- پس از تحمل 15 سال بیماری، بامداد دوشنبه 15 مردادماه درگذشت.
ارزمون، دوتارنوازي بود كه نسبش به #لوريان_هند مي رسید و چهره اش نيز گواهي روشن بر اين موضع بود. قرن ها پيش اجداد او در #مازندران_ايران سكنا گزيده، شغل خود را نسل اندر نسل به يكديگر منتقل كردند.
گدار ها/ #گودرها پاسداران موسیقی #مازندران در #شرق این استان هستند. به روایت شاهنامه #فردوسی_ بزرگ اینان به درخواست #بهرام_گور از #هند به #ایران آمدند تا شادی های مردم را افزون کنند.
بدین سان می توان پنداشت، اکنون آنان بیش از هزار سال است که برای مردم می نوازند و می خوانند، اما خود زندگی های غم انگیز و درد باری دارند و به سختی امرار معاش می کنند
ارزمون سال 1338 در #طبقده -از روستاهاي اطراف #ساري متولد شد. از همان کودکي همراه عموي خود-مرحوم #نظام_شکارچيان-به مجالس ومحافل پا گذاشت و کم کم خواننده ونوازنده اي چيره دست شد.
آنان که "عشقعلي ياغي"، "ذبي پهلوون" و"شيرين جان" را با صداي ارزمون گوش کرده اند، مي دانندکه صداي او بلندا و زنگ خاصي دارد.
ارزمون از سن 12سالگی به رادیو #گرگان معرفی و در سن کم به خواننده ای حرفه ای بدل شد.
#دو تار_ارزمون از دو تار #خراساني كمي كوچكتر بود و علاوه بر آن سبك نواختن او صدايي متفاوت رابه گوش مي رساند.
ارزمون شکارچیان که زمانی رادیو #گرگان در تسخیر صدای او بود، بیش از یک دهه به دلیل سکته های مکرر مغزی در گوشه ی خانه ی محقرش افتاده بود و کسی خبری از او نمی گرفت.
او زمستان سال گذشته باسکته ی مغزی چند باره ای، قدرت تکلم خود را ازدست داده بود و در ملاقات سوم خردادماه امسال استاد #ابوالحسن_خوشرو با او، تنها توانست به تلخی بگرید.
این نوازنده و خواننده مطرح قوم #گودار در 15 سال اخیر انواع بیماری های جسمی را همراه با ناتوانی های اقتصادی تحمل کرد و سرانجام در بامداد 15 مرداد درگذشت.
لینک خبر:
https://goo.gl/U2Vv5e
از کانال مازندنومه باکمی ویرایش
روانش در سپنتامینو
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from مازندرانگیلان آریایی
حاکمان #ساسانی در #شمال_ایران
#ال بویه
بخش دوم:
در باختر و مرکز ایران دو دودمان از دیلمیان به نام #زیاریان(۳۲۰ ه. ق) و #آل_بویه که هر دو از سرزمینهای #گیلان برخاستهاند مرکزی و باختری #ایران و #فارس را از دست خلفا آزاد کردند. دیلمیان نام قوم و دیلمی نام گویشی در منطقه کوهستانی گیلان بود به نام #دیلمستان. دیلمیان سخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آنها چارهای جز تسلیم ندیدند حکومت بغداد را به آنها واگذاشتند و خود به عنوان خلیفگی و احترامات ظاهری بسنده کردند. این سلسله در سال ۴۴۷ ه.ق بدست سلجوقیان و به خاطر اختلاف همیشگی که با آل زیار و دیگر امیران محلی ایرانی داشتند، از میان رفتند. در سالهای ناتوانی و انحطاط بغداد که فرماندهان ترک و کرد و گیل و دیلم خلیفه را هم در تختگاه وی دست نشانده قدرت و غلبه خویش ساخته بودند، با آن که در ایران اندیشه ایجاد یک قدرت پایدار همراه با زنده ساختن حکومتی مانند حکومت #ساسانیان در خاطر بسیاری از داعیه داران این دوره،شکفته بود، به بار نشستن این آرزو آن هم در یک مدت کوتاه، تا اندازهای تنها برای آل بویه ممکن شد که آن نیز به سبب اختلافات خانگی، تقید به پیروی از دعوت زیدیان و برخورد با آشوبهای خراسان به
نتیجه نرسید، با این حال پایهگذار این سلسله علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله و برادر زادهاش فنا خسرو بن حسن معروف به عضدالدوله، با وجود محدود بودن قلمرو خویش و با آن که در زمان آنها فرصتی هم برای زنده ساختن فرهنگ باستانی در قلمروشان پیدا نشد، باز استعداد خود را برای بازسازی وحدت و یکپارچگی از دست رفته قرنهای دور نشان دادند. هر چند دولت آنها علیرغم پایبندی به رسم دوره با تکیه بر یک پادشاه باستانی مانند #بهرام_گور هم موفق به ایجاد تعادل پایدار عصر از یاد رفته بهرام در قلمرو یزدگرد نشد، باری طی چندین دهه فرمانروایی آنها، قدرت خلفای عباسی، که پیش از آن نقش فعالی را در تعیین سرنوشت مردم ایران داشت، ناتوان ساخت و بدینگونه عناصر تازهای از مردمایران بار دیگر آنچه را ایران با پیمودن سالها به اعراب و ترکان اهل سُنت واگذاشته بودند، این بار همراه آیین شیعه، دیگر بار، و گرچه برای مدتی کوتاه، به دست آوردند. دولت شیعی آلبویه در بخش مهمی از سرزمین ایران حضور داشت.
سه تن از فرزندان بویه که گویا شغل ماهیگیری در گیلان داشتند، به خدمت فرماندهان آل زیار درآمدند. البته، ماکان کاکی هم از آنان حمایت میکرد. همچنین، «علی»، «احمد» و «حسن» مورد حمایت مردآویج نیز قرار گرفتند. فتح اصفهان برای مرد آویچ، ظاهراً توسط علی که برادر بزرگتر بود صورت گرفت. پس از قتل مرد آویچ، غلامان ترک از ترس غلامان دیلمی، به خصوص ابوالحسن علی بن بویه به اطراف گریختند و میدان تنها برای دیلمیان خالی ماند. علی بن بویه به همراه برادر خود، احمد که کنیه ابوالحسین داشت به گشایش اهواز توفیق یافت (۳۲۶ ه. ق). وی، غلامان ترک را که به سرداری «بجکم» در آنجا پناه گرفته بودند گریزاند.
@taporestangilak_ariyaea
#ال بویه
بخش دوم:
در باختر و مرکز ایران دو دودمان از دیلمیان به نام #زیاریان(۳۲۰ ه. ق) و #آل_بویه که هر دو از سرزمینهای #گیلان برخاستهاند مرکزی و باختری #ایران و #فارس را از دست خلفا آزاد کردند. دیلمیان نام قوم و دیلمی نام گویشی در منطقه کوهستانی گیلان بود به نام #دیلمستان. دیلمیان سخت نیرو گرفتند و مدت ۱۲۷ سال حکومت راندند و چون خلفا در برابر آنها چارهای جز تسلیم ندیدند حکومت بغداد را به آنها واگذاشتند و خود به عنوان خلیفگی و احترامات ظاهری بسنده کردند. این سلسله در سال ۴۴۷ ه.ق بدست سلجوقیان و به خاطر اختلاف همیشگی که با آل زیار و دیگر امیران محلی ایرانی داشتند، از میان رفتند. در سالهای ناتوانی و انحطاط بغداد که فرماندهان ترک و کرد و گیل و دیلم خلیفه را هم در تختگاه وی دست نشانده قدرت و غلبه خویش ساخته بودند، با آن که در ایران اندیشه ایجاد یک قدرت پایدار همراه با زنده ساختن حکومتی مانند حکومت #ساسانیان در خاطر بسیاری از داعیه داران این دوره،شکفته بود، به بار نشستن این آرزو آن هم در یک مدت کوتاه، تا اندازهای تنها برای آل بویه ممکن شد که آن نیز به سبب اختلافات خانگی، تقید به پیروی از دعوت زیدیان و برخورد با آشوبهای خراسان به
نتیجه نرسید، با این حال پایهگذار این سلسله علی بن بویه دیلمی ملقب به عمادالدوله و برادر زادهاش فنا خسرو بن حسن معروف به عضدالدوله، با وجود محدود بودن قلمرو خویش و با آن که در زمان آنها فرصتی هم برای زنده ساختن فرهنگ باستانی در قلمروشان پیدا نشد، باز استعداد خود را برای بازسازی وحدت و یکپارچگی از دست رفته قرنهای دور نشان دادند. هر چند دولت آنها علیرغم پایبندی به رسم دوره با تکیه بر یک پادشاه باستانی مانند #بهرام_گور هم موفق به ایجاد تعادل پایدار عصر از یاد رفته بهرام در قلمرو یزدگرد نشد، باری طی چندین دهه فرمانروایی آنها، قدرت خلفای عباسی، که پیش از آن نقش فعالی را در تعیین سرنوشت مردم ایران داشت، ناتوان ساخت و بدینگونه عناصر تازهای از مردمایران بار دیگر آنچه را ایران با پیمودن سالها به اعراب و ترکان اهل سُنت واگذاشته بودند، این بار همراه آیین شیعه، دیگر بار، و گرچه برای مدتی کوتاه، به دست آوردند. دولت شیعی آلبویه در بخش مهمی از سرزمین ایران حضور داشت.
سه تن از فرزندان بویه که گویا شغل ماهیگیری در گیلان داشتند، به خدمت فرماندهان آل زیار درآمدند. البته، ماکان کاکی هم از آنان حمایت میکرد. همچنین، «علی»، «احمد» و «حسن» مورد حمایت مردآویج نیز قرار گرفتند. فتح اصفهان برای مرد آویچ، ظاهراً توسط علی که برادر بزرگتر بود صورت گرفت. پس از قتل مرد آویچ، غلامان ترک از ترس غلامان دیلمی، به خصوص ابوالحسن علی بن بویه به اطراف گریختند و میدان تنها برای دیلمیان خالی ماند. علی بن بویه به همراه برادر خود، احمد که کنیه ابوالحسین داشت به گشایش اهواز توفیق یافت (۳۲۶ ه. ق). وی، غلامان ترک را که به سرداری «بجکم» در آنجا پناه گرفته بودند گریزاند.
@taporestangilak_ariyaea