Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 پنجم فروردینماه سالروز درگذشت محمدابراهیم باستانی پاریزی
آنچه یک عالم و دانشمند و متخصص را به این آب و خاک پیوند میدهد آب و زمین و ثروت و تخصص نیست، آشنایی و پیوند با فرهنگ و ادب و خصوصیات این کشور است. تاریخ و ادب و دین و آداب و رسوم در حکم رشتههای باریکی هستند که ستون تخصص را به این آب و خاک پیوند میزنند.
یک پزشک عالیقدر اگر به فرهنگ خود پیوسته باشد یعنی درست تاریخ خود را خوانده باشد و ادب کشور خود را بداند، خیلی دیر و خیلی کم حاضر به ترک خانۀ آباء و اجداد خود میشود. نقص تحصیلات عالیه در ایران به طور کلی و در خارج خیلی روشن و چشمگیر همین بوده است که به قدر کافی دانشجو را با فرهنگ مملکت پیوند ندادهاند. امروز تنها جراحان و پزشکانی در زیر بمباران شب و روز جان میکنند که ده بیست جلد کتاب تاریخ فارسی توی اتاق خود دارند.
خرگاه پیوستگی با علایق مذهبی و فرهنگی و قومی بهوسیلۀ رشتههای باریکی به هم گره میخورد. این رشتهها را علوم انسانی، ازجمله تاریخ تاب میدهند.
ستون علاقه به این آب و خاک را در طبیب و متخصص و عالم و مهندس فقط رشتههای باریک و نامرئی میتواند نگاه دارد که به فرهنگ و ادب و ذوق و میراث فرهنگی معروف است. آنها که با این رشتهها به این آب و خاک دوخته نشده باشند، خیلی زود از کشور خارج میشوند: برگ کاهی در مسیر تندباد.
من یک جای دیگر هم گفتهام که معلمین تاریخ و اصولاً معلمین رشتههای علوم انسانی مثل ناخدایان و ملوانان کشتی هستند، و در هنگام طوفان و غرق کشتی ناخدا طبق معمول آخرین نفر است که خود را نجات میدهد. دلیل آن هم این است که آنچه اینان در خاک و سرزمین خود اهمیت و اولویت بدان میدهند، در کشور دیگر در حکم دهم و صدم اهمیت و اولویت است.
چون این روزها باز هم یکی دو جای دیگر نسبت به اهل تاریخ کملطفی شده و حتی نویسندگان تاریخهای دو سه هزارصفحهای که در خاک خفتهاند هم از آسیب طعن و لعن محفوظ نماندهاند این چند سطر به عنوان تذکر قلمی گردید که لااقل در مقام مقایسه و تمثیل هم بهانه به دست معاندین ندهد.
یک مورخ فرنگی میگوید و هرچند فرنگی است مثل اینکه درست هم میگوید که: «ملتی که تاریخ خود را فراموش کند جریمۀ او تنها همین کافی است که باید بسیاری از تجربههای تاریخی را دوباره تجریه کند و مجازاتش همین بس که ناچار است بسیاری از آموزهها را از سر نو بیاموزد.»
🔴 منبع: هشت الهفت، دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران: انتشارات نوین، ۱۳۶۳، ص ۱۶۱-۱۶۴
🔴 پینوشت:
عکس از راست: زندهیادان ایرج افشار، محمدعلی جمالزاده، محمدابراهیم باستانی پاریزی و دکتر عباس زریاب خویی
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 پنجم فروردینماه سالروز درگذشت محمدابراهیم باستانی پاریزی
آنچه یک عالم و دانشمند و متخصص را به این آب و خاک پیوند میدهد آب و زمین و ثروت و تخصص نیست، آشنایی و پیوند با فرهنگ و ادب و خصوصیات این کشور است. تاریخ و ادب و دین و آداب و رسوم در حکم رشتههای باریکی هستند که ستون تخصص را به این آب و خاک پیوند میزنند.
یک پزشک عالیقدر اگر به فرهنگ خود پیوسته باشد یعنی درست تاریخ خود را خوانده باشد و ادب کشور خود را بداند، خیلی دیر و خیلی کم حاضر به ترک خانۀ آباء و اجداد خود میشود. نقص تحصیلات عالیه در ایران به طور کلی و در خارج خیلی روشن و چشمگیر همین بوده است که به قدر کافی دانشجو را با فرهنگ مملکت پیوند ندادهاند. امروز تنها جراحان و پزشکانی در زیر بمباران شب و روز جان میکنند که ده بیست جلد کتاب تاریخ فارسی توی اتاق خود دارند.
خرگاه پیوستگی با علایق مذهبی و فرهنگی و قومی بهوسیلۀ رشتههای باریکی به هم گره میخورد. این رشتهها را علوم انسانی، ازجمله تاریخ تاب میدهند.
ستون علاقه به این آب و خاک را در طبیب و متخصص و عالم و مهندس فقط رشتههای باریک و نامرئی میتواند نگاه دارد که به فرهنگ و ادب و ذوق و میراث فرهنگی معروف است. آنها که با این رشتهها به این آب و خاک دوخته نشده باشند، خیلی زود از کشور خارج میشوند: برگ کاهی در مسیر تندباد.
من یک جای دیگر هم گفتهام که معلمین تاریخ و اصولاً معلمین رشتههای علوم انسانی مثل ناخدایان و ملوانان کشتی هستند، و در هنگام طوفان و غرق کشتی ناخدا طبق معمول آخرین نفر است که خود را نجات میدهد. دلیل آن هم این است که آنچه اینان در خاک و سرزمین خود اهمیت و اولویت بدان میدهند، در کشور دیگر در حکم دهم و صدم اهمیت و اولویت است.
چون این روزها باز هم یکی دو جای دیگر نسبت به اهل تاریخ کملطفی شده و حتی نویسندگان تاریخهای دو سه هزارصفحهای که در خاک خفتهاند هم از آسیب طعن و لعن محفوظ نماندهاند این چند سطر به عنوان تذکر قلمی گردید که لااقل در مقام مقایسه و تمثیل هم بهانه به دست معاندین ندهد.
یک مورخ فرنگی میگوید و هرچند فرنگی است مثل اینکه درست هم میگوید که: «ملتی که تاریخ خود را فراموش کند جریمۀ او تنها همین کافی است که باید بسیاری از تجربههای تاریخی را دوباره تجریه کند و مجازاتش همین بس که ناچار است بسیاری از آموزهها را از سر نو بیاموزد.»
🔴 منبع: هشت الهفت، دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران: انتشارات نوین، ۱۳۶۳، ص ۱۶۱-۱۶۴
🔴 پینوشت:
عکس از راست: زندهیادان ایرج افشار، محمدعلی جمالزاده، محمدابراهیم باستانی پاریزی و دکتر عباس زریاب خویی
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 جامعه و فرهنگ ایرانی از شرق دریای مرمره تا خلیج بنگال با محوریتِ زبان فارسی
✍️ احسان یارشاطر
نشان عمدۀ پایداری هویت ایرانی در درجۀ اول حفظ زبان ملی با وجود تسلط تازیان است. گفتنی است که با آنکه جمعیت کثیری از قبایل عرب در خراسان سکنی گزیدند، خراسانیان بهخلاف مردم مصر و شام عربزبان نشدند، برعکس تازیانی که در شهرها و دهات خراسان ساکن شدند - بهخلاف آنها که جدا از ایرانیان بهصورت قبیله میزیستند - فارسیزبان گردیدند و در حملۀ ابومسلم به عراق در زمرۀ سپاهیان او درآمدند.
البته باید گفت که تأثیری که اسلام بر ایران بخشیده است با تأثیر تمدنهای دیگر تفاوتی اساسی دارد و آن قبول کیشی تازه است، بهخصوص که اسلام مانند سایر ادیان خاورمیانه تنها ناظر به مسائل روحانی و ارتباط میان بنده و پروردگار نیست، بلکه روابط اخلاقی و اجتماعی و مسائل مالی و قضایی و به عبارت دیگر کلیۀ شئون زندگی را دربرمیگیرد؛ ازاینرو فرهنگ تازهای که از زمان صفاریان و سامانیان و مقارن فتور دولت عباسی در ایران شکفتن آغاز کرد در محدودۀ آیین اسلام روی داد.
اهمیت این فرهنگ درخور توجه است. اگر به کشور ایران محدود بود فقط اهمیت ملی و محلی داشت، اما این فرهنگ قلمروی بسیار وسیعتر دارد. توینبی (toynbee) مورخ نامدار این قرن که تمدنهای مختلف دنیا را موضوع تحقیق خود قرار داده و به تمدن ایران و اسلام توجه خاص مبذول داشته میگوید: اگر به عقب برگردیم و بخواهیم ریشه و منشأ جامعۀ اسلامی امروز را جستجو کنیم به جامعهای برمیخوریم که حوزۀ جغرافیایی آن از شرق دریای مرمره شروع میشود و به خلیج بنگال منتهی میگردد و شامل آناتولی و آذربایجان و خراسان و حوزۀ رودهای جیحون و سیحون و افغانستان و هندوستان (پهنۀ شمالی هند از پنجاب تا مصب رودخانۀ گنگ) است. این جامعه یا فرهنگ را توینبی «جامعۀ ایرانی» (Iranian society) میخواند؛ زیرا در سراسر قلمرو آن فرهنگ ایرانی فرمانروا بود و زبان فارسی زبان فرهنگی آن به شمار میرفت.
همین پهنه است که مآلاً بهصورت شاهنشاهیهای عثمانی و صفوی و گورکانی تشکل یافت. در قلمرو این سه دولت تا زمانی که تمدن مغربزمین پا در صحنه گذاشت و رهبری فرهنگی را به دست گرفت، زبان و ادبیات و هنر و اندیشۀ ایران پیشوایی داشت و سرمشق و اساس فرهنگهای محلی به شمار میرفت.
🔴 منبع:
«پیوستگی تاریخ ایران»، احسان یارشاطر، نشریۀ ایرانشناسی، بهار ۱۳۷۰، شمارۀ ۹، ص ۱۷
🔴 پینوشت:
دوازدهم فروردینماه زادروز دکتر احسان یارشاطر، بنیانگذار و سرویراستار دانشنامۀ ایرانیکا و استاد پیشین مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیای نیویورک
#مناسبتها | #یادها
@IranDel_Channel
💢
🔴 جامعه و فرهنگ ایرانی از شرق دریای مرمره تا خلیج بنگال با محوریتِ زبان فارسی
✍️ احسان یارشاطر
نشان عمدۀ پایداری هویت ایرانی در درجۀ اول حفظ زبان ملی با وجود تسلط تازیان است. گفتنی است که با آنکه جمعیت کثیری از قبایل عرب در خراسان سکنی گزیدند، خراسانیان بهخلاف مردم مصر و شام عربزبان نشدند، برعکس تازیانی که در شهرها و دهات خراسان ساکن شدند - بهخلاف آنها که جدا از ایرانیان بهصورت قبیله میزیستند - فارسیزبان گردیدند و در حملۀ ابومسلم به عراق در زمرۀ سپاهیان او درآمدند.
البته باید گفت که تأثیری که اسلام بر ایران بخشیده است با تأثیر تمدنهای دیگر تفاوتی اساسی دارد و آن قبول کیشی تازه است، بهخصوص که اسلام مانند سایر ادیان خاورمیانه تنها ناظر به مسائل روحانی و ارتباط میان بنده و پروردگار نیست، بلکه روابط اخلاقی و اجتماعی و مسائل مالی و قضایی و به عبارت دیگر کلیۀ شئون زندگی را دربرمیگیرد؛ ازاینرو فرهنگ تازهای که از زمان صفاریان و سامانیان و مقارن فتور دولت عباسی در ایران شکفتن آغاز کرد در محدودۀ آیین اسلام روی داد.
اهمیت این فرهنگ درخور توجه است. اگر به کشور ایران محدود بود فقط اهمیت ملی و محلی داشت، اما این فرهنگ قلمروی بسیار وسیعتر دارد. توینبی (toynbee) مورخ نامدار این قرن که تمدنهای مختلف دنیا را موضوع تحقیق خود قرار داده و به تمدن ایران و اسلام توجه خاص مبذول داشته میگوید: اگر به عقب برگردیم و بخواهیم ریشه و منشأ جامعۀ اسلامی امروز را جستجو کنیم به جامعهای برمیخوریم که حوزۀ جغرافیایی آن از شرق دریای مرمره شروع میشود و به خلیج بنگال منتهی میگردد و شامل آناتولی و آذربایجان و خراسان و حوزۀ رودهای جیحون و سیحون و افغانستان و هندوستان (پهنۀ شمالی هند از پنجاب تا مصب رودخانۀ گنگ) است. این جامعه یا فرهنگ را توینبی «جامعۀ ایرانی» (Iranian society) میخواند؛ زیرا در سراسر قلمرو آن فرهنگ ایرانی فرمانروا بود و زبان فارسی زبان فرهنگی آن به شمار میرفت.
همین پهنه است که مآلاً بهصورت شاهنشاهیهای عثمانی و صفوی و گورکانی تشکل یافت. در قلمرو این سه دولت تا زمانی که تمدن مغربزمین پا در صحنه گذاشت و رهبری فرهنگی را به دست گرفت، زبان و ادبیات و هنر و اندیشۀ ایران پیشوایی داشت و سرمشق و اساس فرهنگهای محلی به شمار میرفت.
🔴 منبع:
«پیوستگی تاریخ ایران»، احسان یارشاطر، نشریۀ ایرانشناسی، بهار ۱۳۷۰، شمارۀ ۹، ص ۱۷
🔴 پینوشت:
دوازدهم فروردینماه زادروز دکتر احسان یارشاطر، بنیانگذار و سرویراستار دانشنامۀ ایرانیکا و استاد پیشین مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیای نیویورک
#مناسبتها | #یادها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🎥
آن دختِ پریوار که ایرانِ من است
پیدا و نهان بر سر پیمانِ من است
هم نیست ولی نهفته در جانِ من است
هم هست ولی دور، زِ دامانِ من است
محمدعلی اسلامی ندوشن
🔴 ایرانی چگونه ایرانی مانده است؟
✍ محمّدعلی اسلامی ندوشن
ایرانیت کلمۀ بسیار پیچیده و مبهمی است. تعریف روشنی نمیتوان برایش جست. اگر ایرانی میخواست بر استقلال خاک اصرار ورزد، یعنی خارجی را بیرون کند و کشورش را در دایرۀ مرزهای سیاسی حفظ نماید تاکنون مضمحل شده بود؛ زیرا در برابر نیروهای بیگانه: عرب و ترک و دیگران نمیتوانست مقاومت کند. هیچ کشوری از آغاز تا به انجام به حال اول باقی نمانده، نه چین، نه روم، نه یونان، نه اروپا ... . بعضی تمدنها بهکلی نابود شدند و بعضی تغییر ماهیت دادند، یعنی در ازای زنده ماندن، هویت خود را بلاگردان خویش کردند. ادامۀ حیات تنها در تطابق با دگرگونیها میسّر شده و ایرانی برای این تطابق استعداد خوبی نشان داده، اما یک ویژگی خاص خود داشته: «دگرگون شدن و همان بودن» و تمام تاریخ ایران روی این اصل حرکت کرده که مردمش هم تغییر کنند و هم همان باشند؛ ازاینرو ایرانی در دوران بعد از اسلام، پس از تلاشها و نهضتها و آویز و گریزها، چون ناامید شد که سیادت سیاسی گذشته را زنده کند، همۀ استعداد و نیروی خود را در زمینۀ دیگری به کار گرفت که نه کمتر کارساز بود و آن «فرهنگ» بود. بر آن شد تا فرهنگ را جانشین فرمانروایی سیاسی کند. بدینگونه «ایرانیت» با اهرم فرهنگ توانست خود را بر سر پا نگه دارد. سیاست حفظ ایرانیت از طریق فرهنگ در زمان سامانیها پا گرفت. تاریخ بلعمی و ترجمۀ تفسیر طبری دو نشانه بودند که یکی تاریخ ایران را یادآوری میکرد و دیگری اسلام را به زبان فارسی ورود میداد. درخت اندیشۀ ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همۀ آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد. با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانۀ خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند، یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند» تا او بتواند در درون آن بگوید من من هستم. زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند. ایران از نو سرزمینی شد مطرح، تأثیرگذار که فراتر از مرزهایش حرکت میکند. قلمرو امپراتوری زبان و فرهنگ ایران از قلمرو هخامنشیان وسیعتر گشت. اگر یک در بسته شد، یعنی در سیادت سیاسی، دری دیگر باز شد. این یکی پایدارتر و آسیبناپذیرتر بود. شاهنامه نشان داد که قدرتها و شوکتها و ثروتها میروند، آنچه میماند سلطنت سخن است که جوهر جان انسانی است.
🔴 پینوشت:
پنجم اردیبهشت، سالگردِ درگذشتِ استاد محمدعلی اسلامی ندوشن.
یاد و نامشان جاوید
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🎥
آن دختِ پریوار که ایرانِ من است
پیدا و نهان بر سر پیمانِ من است
هم نیست ولی نهفته در جانِ من است
هم هست ولی دور، زِ دامانِ من است
محمدعلی اسلامی ندوشن
🔴 ایرانی چگونه ایرانی مانده است؟
✍ محمّدعلی اسلامی ندوشن
ایرانیت کلمۀ بسیار پیچیده و مبهمی است. تعریف روشنی نمیتوان برایش جست. اگر ایرانی میخواست بر استقلال خاک اصرار ورزد، یعنی خارجی را بیرون کند و کشورش را در دایرۀ مرزهای سیاسی حفظ نماید تاکنون مضمحل شده بود؛ زیرا در برابر نیروهای بیگانه: عرب و ترک و دیگران نمیتوانست مقاومت کند. هیچ کشوری از آغاز تا به انجام به حال اول باقی نمانده، نه چین، نه روم، نه یونان، نه اروپا ... . بعضی تمدنها بهکلی نابود شدند و بعضی تغییر ماهیت دادند، یعنی در ازای زنده ماندن، هویت خود را بلاگردان خویش کردند. ادامۀ حیات تنها در تطابق با دگرگونیها میسّر شده و ایرانی برای این تطابق استعداد خوبی نشان داده، اما یک ویژگی خاص خود داشته: «دگرگون شدن و همان بودن» و تمام تاریخ ایران روی این اصل حرکت کرده که مردمش هم تغییر کنند و هم همان باشند؛ ازاینرو ایرانی در دوران بعد از اسلام، پس از تلاشها و نهضتها و آویز و گریزها، چون ناامید شد که سیادت سیاسی گذشته را زنده کند، همۀ استعداد و نیروی خود را در زمینۀ دیگری به کار گرفت که نه کمتر کارساز بود و آن «فرهنگ» بود. بر آن شد تا فرهنگ را جانشین فرمانروایی سیاسی کند. بدینگونه «ایرانیت» با اهرم فرهنگ توانست خود را بر سر پا نگه دارد. سیاست حفظ ایرانیت از طریق فرهنگ در زمان سامانیها پا گرفت. تاریخ بلعمی و ترجمۀ تفسیر طبری دو نشانه بودند که یکی تاریخ ایران را یادآوری میکرد و دیگری اسلام را به زبان فارسی ورود میداد. درخت اندیشۀ ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همۀ آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد. با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانۀ خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند، یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند» تا او بتواند در درون آن بگوید من من هستم. زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند. ایران از نو سرزمینی شد مطرح، تأثیرگذار که فراتر از مرزهایش حرکت میکند. قلمرو امپراتوری زبان و فرهنگ ایران از قلمرو هخامنشیان وسیعتر گشت. اگر یک در بسته شد، یعنی در سیادت سیاسی، دری دیگر باز شد. این یکی پایدارتر و آسیبناپذیرتر بود. شاهنامه نشان داد که قدرتها و شوکتها و ثروتها میروند، آنچه میماند سلطنت سخن است که جوهر جان انسانی است.
🔴 پینوشت:
پنجم اردیبهشت، سالگردِ درگذشتِ استاد محمدعلی اسلامی ندوشن.
یاد و نامشان جاوید
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 زبان فارسی، حافظ فرهنگ ایرانی
✍️ ذبیحالله صفا
زبان نماینده و نشاندهندۀ نوع تفکر انسان است. یک ملّت که دارای آداب و رسوم و عقاید خاصی است، ناچار فرهنگ خاصی دارد و اگر زبان واحدی نباشد که آن فرهنگ و آن نوع تفکر و همچنین آداب و رسوم و امثال اینها را نشان دهد، طبعاً اجزاء آن ملّت کمکم از یکدیگر دور میشوند و تحت تأثیر عوامل محیط و اقالیم و احتیاجات خاص هر ناحیه، فرهنگی خاص مییابند. بازگردیم به ایران؛ اگر زبان فارسی نبود که بنده و سعدی و حافظ را به هم ارتباط بدهد، من در مازندران نشاندهندۀ فرهنگ خاصّ خود میشدم به زبان مازندرانی و بعدها در مازندران بنابر مقتضیات اقلیمی آنجا و احتیاجات آنجا ما یک رسوم خاصی پیدا میکردیم که آن رسوم خاص را فارسیها نداشتند. نتیجه آن بود که ما روزبهروز از فارس و فارسیها دورتر میشدیم و فارسیها روزبهروز دورتر از ما میشدند چنانکه بعداً خوارزمیها از ما بسیار دور شدند و یا همین امروز اقوام آریایی ایرانی که هنوز در پامیر و اطراف آنجا پراکندهاند، از ما بسیار دورند چون تحت تأثیر زبانهای دیگر رفتهاند.
چیزی که در این میان توانست فکر یک شرقی ایرانی را با یک غربی ایرانی پیوند بدهد و یا یک خاقانی را با یک جامی در دو دورۀ متمایز از یکدیگر ارتباط دهد، زبان فارسی است.
زبان فارسی درحقیقت حافظ فرهنگ ایرانی شد و بار فرهنگ ملّی ما روی دوش زبان فارسی قرار گرفت؛ چه در مکانهای مختلف و چه در طول زمانهای متفاوت، یعنی اندیشههای ایرانی پیش از اسلام و آغاز دورۀ اسلامی را شاهنامه به ما رسانده و در طول زمان اساطیر ایرانی و حماسۀ ایرانی را زبان فارسی حمل کرده و به ما داده است. اگر زبان فارسی وجود نمیداشت و امروزه میخواستیم دنبال حماسهها و اساطیر ایرانی برویم اولاً چیز زیادی به دست ما نمیرسید برای اینکه در لهجهها پراکنده بود و احیاناً ربطی به یکدیگر نداشت و ثانیاً اگر میخواستیم چیزی بدانیم میبایست که پنجاه لهجه و زبان را یاد بگیریم تا مطلبی از آنها دربیاوریم، درحالیکه اینها جمعاً و یکجا در ادب فارسی و در آثار فردوسی و دقیقی و امثال آنان آمده است.
🔴 منبع:
ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۳، ۴۶۹-۴۷۰
🔴 نهم اردیبهشتماه سالروز درگذشتِ استاد ذبیحالله صفا
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 زبان فارسی، حافظ فرهنگ ایرانی
✍️ ذبیحالله صفا
زبان نماینده و نشاندهندۀ نوع تفکر انسان است. یک ملّت که دارای آداب و رسوم و عقاید خاصی است، ناچار فرهنگ خاصی دارد و اگر زبان واحدی نباشد که آن فرهنگ و آن نوع تفکر و همچنین آداب و رسوم و امثال اینها را نشان دهد، طبعاً اجزاء آن ملّت کمکم از یکدیگر دور میشوند و تحت تأثیر عوامل محیط و اقالیم و احتیاجات خاص هر ناحیه، فرهنگی خاص مییابند. بازگردیم به ایران؛ اگر زبان فارسی نبود که بنده و سعدی و حافظ را به هم ارتباط بدهد، من در مازندران نشاندهندۀ فرهنگ خاصّ خود میشدم به زبان مازندرانی و بعدها در مازندران بنابر مقتضیات اقلیمی آنجا و احتیاجات آنجا ما یک رسوم خاصی پیدا میکردیم که آن رسوم خاص را فارسیها نداشتند. نتیجه آن بود که ما روزبهروز از فارس و فارسیها دورتر میشدیم و فارسیها روزبهروز دورتر از ما میشدند چنانکه بعداً خوارزمیها از ما بسیار دور شدند و یا همین امروز اقوام آریایی ایرانی که هنوز در پامیر و اطراف آنجا پراکندهاند، از ما بسیار دورند چون تحت تأثیر زبانهای دیگر رفتهاند.
چیزی که در این میان توانست فکر یک شرقی ایرانی را با یک غربی ایرانی پیوند بدهد و یا یک خاقانی را با یک جامی در دو دورۀ متمایز از یکدیگر ارتباط دهد، زبان فارسی است.
زبان فارسی درحقیقت حافظ فرهنگ ایرانی شد و بار فرهنگ ملّی ما روی دوش زبان فارسی قرار گرفت؛ چه در مکانهای مختلف و چه در طول زمانهای متفاوت، یعنی اندیشههای ایرانی پیش از اسلام و آغاز دورۀ اسلامی را شاهنامه به ما رسانده و در طول زمان اساطیر ایرانی و حماسۀ ایرانی را زبان فارسی حمل کرده و به ما داده است. اگر زبان فارسی وجود نمیداشت و امروزه میخواستیم دنبال حماسهها و اساطیر ایرانی برویم اولاً چیز زیادی به دست ما نمیرسید برای اینکه در لهجهها پراکنده بود و احیاناً ربطی به یکدیگر نداشت و ثانیاً اگر میخواستیم چیزی بدانیم میبایست که پنجاه لهجه و زبان را یاد بگیریم تا مطلبی از آنها دربیاوریم، درحالیکه اینها جمعاً و یکجا در ادب فارسی و در آثار فردوسی و دقیقی و امثال آنان آمده است.
🔴 منبع:
ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۳، ۴۶۹-۴۷۰
🔴 نهم اردیبهشتماه سالروز درگذشتِ استاد ذبیحالله صفا
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 نمایی از دژِ شاپورخواست (قلعۀ فلکالافلاک) و زیباییهای شهر خرمآباد
🔴 بیستم اردیبهشت، روز خرمآبادِ ایران
از ایوان خویش انجمن دور کرد
ورا نام دستور شاپور کرد
ورا نام شاپور کردم زِ مهر
که از بختِ تو شاد بادا سپهر
بدو گفت شاها انوشه بُدی
روان را به اندیشه توشه بُدی
زمین هفت کشور سراسر تُراست
جهان یکسر از دادِ تو گشت راست
حکیم فردوسی توسی
🔴 ویدئو از عارف زیودار
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 بیستم اردیبهشت، روز خرمآبادِ ایران
از ایوان خویش انجمن دور کرد
ورا نام دستور شاپور کرد
ورا نام شاپور کردم زِ مهر
که از بختِ تو شاد بادا سپهر
بدو گفت شاها انوشه بُدی
روان را به اندیشه توشه بُدی
زمین هفت کشور سراسر تُراست
جهان یکسر از دادِ تو گشت راست
حکیم فردوسی توسی
🔴 ویدئو از عارف زیودار
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 نمایی از دژِ شاپورخواست (قلعۀ فلکالافلاک) و زیباییهای شهر خرمآباد
🔴 بیستم اردیبهشت، روز خرمآبادِ ایران
از ایوان خویش انجمن دور کرد
ورا نام دستور شاپور کرد
ورا نام شاپور کردم زِ مهر
که از بختِ تو شاد بادا سپهر
بدو گفت شاها انوشه بُدی
روان را به اندیشه توشه بُدی
زمین هفت کشور سراسر تُراست
جهان یکسر از دادِ تو گشت راست
حکیم فردوسی توسی
🔴 ویدئو از عارف زیودار
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 بیستم اردیبهشت، روز خرمآبادِ ایران
از ایوان خویش انجمن دور کرد
ورا نام دستور شاپور کرد
ورا نام شاپور کردم زِ مهر
که از بختِ تو شاد بادا سپهر
بدو گفت شاها انوشه بُدی
روان را به اندیشه توشه بُدی
زمین هفت کشور سراسر تُراست
جهان یکسر از دادِ تو گشت راست
حکیم فردوسی توسی
🔴 ویدئو از عارف زیودار
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 اجرای ترانهٔ "جانِ مریم" توسطِ ارکستر سمفونیک لندن برای زندهیاد مریم میرزاخانی
بانوی اردیبهشت، بانوی تمام فصول
به یاد مریم میرزاخانی دختر دانشمندِ ایرانزمین که نیک نامیاش در جهان ماندگار شد.
بیست و دوم اردیبهشت به بهانه زادروز بانو مریم میرزاخانی، روز جهانی زن در ریاضیات نامیده شده است.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
بانوی اردیبهشت، بانوی تمام فصول
به یاد مریم میرزاخانی دختر دانشمندِ ایرانزمین که نیک نامیاش در جهان ماندگار شد.
بیست و دوم اردیبهشت به بهانه زادروز بانو مریم میرزاخانی، روز جهانی زن در ریاضیات نامیده شده است.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 به بهانۀ ۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ حکیم عمر خیام نیشابوری
🔴 ریاضیدانِ شاعر
✍️ امیر آقاجانی
عمر خیام نیشابوری زادۀ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ هجری در نیشابور و درگذشتۀ ۱۲ آذر سال ۵۱۰ هجری، فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دورۀ سلجوقی است.
گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست اما آوازۀ وی بیشتر به خاطر نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد.
برخی بر این باورند که رباعیات خیام تازیانهای بر زاهدانِ ریاکار است. همچنین اعتقاد بر آن است که خیام در اشعارش بیاعتباری دنیا و ناپایداری هستیِ انسان را در زندگیش به تصویر میکشاند. اما منظور خیام از مفهوم «دَم» و «غنیمت شمردن این دَم با مِیگساری» را میتوان به گونهای دیگر نیز بررسی کرد.
«وجود» انسان برخلاف هستیِ سایر موجودات، دارای قوۀ «شدن و برشدن» است؛ «شدن و برشدنی» که فراتر رفتن از وجودِ حالِ حاضرِ «خود» و معطوف به شکوفایی است، و سبب کشف سرزمینهای ناشناختۀ وجود و لذت بردن از کشف این ناشناختههاست، و این لذت همان است که خیام در سرودههایش به آن اشاره کرده است.
لذت از نظر خیام «وَجد» است، «بیرون جهیدن» است، «شدن و برشدن» است، پویایی است، سرشارشدن از امکانات وجود و سرمستی در وجود است.
خیام مطابق سرودههایش باور دارد که چون مرگ مانع از استمرار لذت بردن از زندگی و خوبیهای جهان هستی است بنابراین انسان لازم است که «دَم» را غنیمت شمارد و از فرصت محدود خود بهره ببرد و به زندگی خویش معنا دهد.
«دم» از نظر خیام، طول مدت زندگی انسان در این جهان است که بسیار کوتاه است. #خیام لذت بردن را نوعی هدف میداند که شایسته پیگیری است و این لذت با نوشیدن و میگساری شدنی است، با نوشیدن از «میِ وجود» و حظ بردن از آن، از آنچه که در ما و از ما (به عنوان کوزه مِی) ساخته میشود و بیرون میجهد که هم خودمان را لبریز از منفعت و حظّ و لذت میکند و هم دیگران را بهرهمند از وجود ما (مِی) و مستی و لذتمان (رشد و تعالی) میکند.
در نتیجه، خیام هیچگاه زندگی را بیهوده و عبث نمیداند و نسخه تجویزی او نوشیدن از «میِ وجود» و به «وجد» آمدن و بیرون جهیدن و استعلا است، چرا که این زندگی، معنادار و ارزشمند و در نتیجه لذتبخش است.
🔴 منبع:
کتابِ "مشاوره شناختی وجودی متمرکز بر کنش خلاق"؛ امیر آقاجانی؛ نشر سپیتا؛ ص ۲۵۶
🔴 ویدئوی پیوست:
خوانش یک رباعی از خیام نیشابوری با صدای احمد شاملو و آواز استاد محمدرضا شجریان
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 به بهانۀ ۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ حکیم عمر خیام نیشابوری
🔴 ریاضیدانِ شاعر
✍️ امیر آقاجانی
عمر خیام نیشابوری زادۀ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ هجری در نیشابور و درگذشتۀ ۱۲ آذر سال ۵۱۰ هجری، فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دورۀ سلجوقی است.
گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست اما آوازۀ وی بیشتر به خاطر نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد.
برخی بر این باورند که رباعیات خیام تازیانهای بر زاهدانِ ریاکار است. همچنین اعتقاد بر آن است که خیام در اشعارش بیاعتباری دنیا و ناپایداری هستیِ انسان را در زندگیش به تصویر میکشاند. اما منظور خیام از مفهوم «دَم» و «غنیمت شمردن این دَم با مِیگساری» را میتوان به گونهای دیگر نیز بررسی کرد.
«وجود» انسان برخلاف هستیِ سایر موجودات، دارای قوۀ «شدن و برشدن» است؛ «شدن و برشدنی» که فراتر رفتن از وجودِ حالِ حاضرِ «خود» و معطوف به شکوفایی است، و سبب کشف سرزمینهای ناشناختۀ وجود و لذت بردن از کشف این ناشناختههاست، و این لذت همان است که خیام در سرودههایش به آن اشاره کرده است.
لذت از نظر خیام «وَجد» است، «بیرون جهیدن» است، «شدن و برشدن» است، پویایی است، سرشارشدن از امکانات وجود و سرمستی در وجود است.
خیام مطابق سرودههایش باور دارد که چون مرگ مانع از استمرار لذت بردن از زندگی و خوبیهای جهان هستی است بنابراین انسان لازم است که «دَم» را غنیمت شمارد و از فرصت محدود خود بهره ببرد و به زندگی خویش معنا دهد.
«دم» از نظر خیام، طول مدت زندگی انسان در این جهان است که بسیار کوتاه است. #خیام لذت بردن را نوعی هدف میداند که شایسته پیگیری است و این لذت با نوشیدن و میگساری شدنی است، با نوشیدن از «میِ وجود» و حظ بردن از آن، از آنچه که در ما و از ما (به عنوان کوزه مِی) ساخته میشود و بیرون میجهد که هم خودمان را لبریز از منفعت و حظّ و لذت میکند و هم دیگران را بهرهمند از وجود ما (مِی) و مستی و لذتمان (رشد و تعالی) میکند.
در نتیجه، خیام هیچگاه زندگی را بیهوده و عبث نمیداند و نسخه تجویزی او نوشیدن از «میِ وجود» و به «وجد» آمدن و بیرون جهیدن و استعلا است، چرا که این زندگی، معنادار و ارزشمند و در نتیجه لذتبخش است.
🔴 منبع:
کتابِ "مشاوره شناختی وجودی متمرکز بر کنش خلاق"؛ امیر آقاجانی؛ نشر سپیتا؛ ص ۲۵۶
🔴 ویدئوی پیوست:
خوانش یک رباعی از خیام نیشابوری با صدای احمد شاملو و آواز استاد محمدرضا شجریان
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایراندل | IranDel
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 سوم خرداد، روزِ ملّی آزادسازی خرمشهر و روز دفاع از تمامیت ارضی ایران گرامی باد.
یاد دلاوران آزادسازی خرمشهر عزیز و قهرمانان بیادعای دفاع مقدس میهنی، گرامی و سبز
🔴 پینوشت:
ویدئو برشی از سمفونی حماسه خرمشهر اثری از استاد مجید انتظامی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
یاد دلاوران آزادسازی خرمشهر عزیز و قهرمانان بیادعای دفاع مقدس میهنی، گرامی و سبز
🔴 پینوشت:
ویدئو برشی از سمفونی حماسه خرمشهر اثری از استاد مجید انتظامی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 آفتابی در میان سایهای*
✍️ سلمان ساکت، عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
۲۹ خرداد ماه مقارن است با یازدهمین سالروز درگذشت استاد زندهیاد، دکتر بهمن سرکاراتی، عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی و استاد دانشگاه تبریز (۱۳۱۶- ۱۳۹۲).
دکتر سرکاراتی استادی سرشناس و پژوهندهای توانا بود که در تبریز دیده به جهان گشود و در این شهر تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را به پایان برد. او در سال ۱۳۳۹ در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تبریز دانشآموخته شد و پس از مدتی برای ادامهٔ تحصیل به مدرسهٔ زبانهای شرقی لندن رفت و در سال ۱۳۴۵ در رشتهٔ فرهنگ و زبانهای باستان ایران موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد شد. او دورهٔ دکتری خود را در دانشگاه تهران گذراند و در سال ۱۳۴۹ از رسالهٔ خود با عنوان «بررسی سه سرود گاهانی (یسنای ۲۸، ۲۹ و ۳۰)» دفاع کرد.
اگرچه کارنامهٔ آثار او در مقایسه با ژرفای دانش و گسترهٔ معلوماتش، کم برگوبار است، امّا هرآنچه از او برجا مانده، آنچنان سخته و پخته و استوار است که اغلب نمیتوان برای آنها، نمونهای همسنگ و همتراز سراغ گرفت.
مقالههای او که گزیدهای از آنها در کتابی با نام «سایههای شکار شده» گرد آمده است، همگی نمونههایی گرانسنگ از مقالهنویسی در زبان فارسی بهشمار میروند، چرا که اغلب، چند ویژگی ممتاز و برجسته را یکجا در خود جای دادهاند:
۱. مقدّمهای که خواننده را با موضوع بحث و انگیزهٔ نویسنده آشنا میکند.
۲. پیشینهٔ پژوهشی که با حوصله و تفصیل تنظیم شده و نقاط قوّت و ضعف هریک از پژوهشها با دقت و انصاف ارائه گردیده است.
۳. بهرهگیری از منابع گوناگون به زبانهای مختلف، از جمله منابع زبانهای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی.
۴. تازگی سخن و دریافتهای تازه و خودداری از تکرار و بازگویی آنچه قبلاً گفتهاند یا گفته است.
۵. نثری محکم، گیرا و جذاب که بیش از هر چیز نشاندهندهٔ تسلط او بر متنهای کهن زبان و ادب فارسی است.**
یادش گرامی و نامش جاودان باد.
سلمان ساکت
۲۹ خردادماه ۱۴۰۳
*برگرفته از نام جشننامهٔ ایشان که به کوشش استادان محترم، جناب دکتر علیرضا مظفری و دکتر سجاد آیدنلو در سال ۱۳۸۷ منتشر شده است.
**برگرفته از مقالهٔ ارزشمند استاد محمّدتقی راشدمحصّل با عنوان «دکتر سرکاراتی: استادِ نکتهیاب و سخنسنج» که در آغاز کتاب «آفتابی در میان سایهای» منتشر شده است.
#یادها | #مناسبتها | #معرفی_کتاب
@IranDel_Channel
💢
🔴 آفتابی در میان سایهای*
✍️ سلمان ساکت، عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
۲۹ خرداد ماه مقارن است با یازدهمین سالروز درگذشت استاد زندهیاد، دکتر بهمن سرکاراتی، عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی و استاد دانشگاه تبریز (۱۳۱۶- ۱۳۹۲).
دکتر سرکاراتی استادی سرشناس و پژوهندهای توانا بود که در تبریز دیده به جهان گشود و در این شهر تحصیلات ابتدایی و متوسطهٔ خود را به پایان برد. او در سال ۱۳۳۹ در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تبریز دانشآموخته شد و پس از مدتی برای ادامهٔ تحصیل به مدرسهٔ زبانهای شرقی لندن رفت و در سال ۱۳۴۵ در رشتهٔ فرهنگ و زبانهای باستان ایران موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد شد. او دورهٔ دکتری خود را در دانشگاه تهران گذراند و در سال ۱۳۴۹ از رسالهٔ خود با عنوان «بررسی سه سرود گاهانی (یسنای ۲۸، ۲۹ و ۳۰)» دفاع کرد.
اگرچه کارنامهٔ آثار او در مقایسه با ژرفای دانش و گسترهٔ معلوماتش، کم برگوبار است، امّا هرآنچه از او برجا مانده، آنچنان سخته و پخته و استوار است که اغلب نمیتوان برای آنها، نمونهای همسنگ و همتراز سراغ گرفت.
مقالههای او که گزیدهای از آنها در کتابی با نام «سایههای شکار شده» گرد آمده است، همگی نمونههایی گرانسنگ از مقالهنویسی در زبان فارسی بهشمار میروند، چرا که اغلب، چند ویژگی ممتاز و برجسته را یکجا در خود جای دادهاند:
۱. مقدّمهای که خواننده را با موضوع بحث و انگیزهٔ نویسنده آشنا میکند.
۲. پیشینهٔ پژوهشی که با حوصله و تفصیل تنظیم شده و نقاط قوّت و ضعف هریک از پژوهشها با دقت و انصاف ارائه گردیده است.
۳. بهرهگیری از منابع گوناگون به زبانهای مختلف، از جمله منابع زبانهای انگلیسی، فرانسوی و آلمانی.
۴. تازگی سخن و دریافتهای تازه و خودداری از تکرار و بازگویی آنچه قبلاً گفتهاند یا گفته است.
۵. نثری محکم، گیرا و جذاب که بیش از هر چیز نشاندهندهٔ تسلط او بر متنهای کهن زبان و ادب فارسی است.**
یادش گرامی و نامش جاودان باد.
سلمان ساکت
۲۹ خردادماه ۱۴۰۳
*برگرفته از نام جشننامهٔ ایشان که به کوشش استادان محترم، جناب دکتر علیرضا مظفری و دکتر سجاد آیدنلو در سال ۱۳۸۷ منتشر شده است.
**برگرفته از مقالهٔ ارزشمند استاد محمّدتقی راشدمحصّل با عنوان «دکتر سرکاراتی: استادِ نکتهیاب و سخنسنج» که در آغاز کتاب «آفتابی در میان سایهای» منتشر شده است.
#یادها | #مناسبتها | #معرفی_کتاب
@IranDel_Channel
💢