Forwarded from ایراندل | IranDel
.
🔴 بیست و پنجم فروردینماه روز بزرگداشتِ عطار نیشابوری، شاعر و عارف نامدار ایرانزمین
🔴 قدر من، همین است
✍🏻 احسان رضایی
خیام و عطار نزدیک هم هستند. بین آرامگاههایشان فقط یک بلوار سرسبز است که از بین مزارع گندم میگذرد. پیاده هم میشود رفت. اما معمولاً مسافران از کالسکههای تکاسبی استفاده میکنند که پانصد تومان کرایه میگیرند. باغ آرامگاه عطار، سبز و فیروزهای است. گنبد کوچک آرامگاه، از همان جلوی باغ، پیداست. یک دکة کتابفروشی کوچک، قبر کمالالملک و یک حوض را باید رد کرد تا به آرامگاه رسید. آرامگاه یک اتاق هشتضلعی است که در بالا به گنبد ختم میشود. انگار که این هشت ضلع دارند به وحدت و یگانگی میرسند؛ شبیه چیزی که خود عطار آموزش میداد. قبر عطار همان وسط اتاق زیر مرکز گنبد است. میگویند اینجا درست همان جایی است که عطار به دست سرباز مغول کشته شد و به خاک افتاد.
درباره عطار (مثل تمام بزرگان) افسانهها و داستانهای زیادی وجود دارد که هرچند بیشترشان را محققان نادرست میدانند، ولی به هر حال تصویر عطار در ذهن عامه مردم را همین قصهها میسازند. مثلاً درباره علت روی آوردن عطار به عالم عرفان، میگویند که روزی درویشی سراغ داروخانه (عطاری) او رفت و چیزی خواست. عطار به او محل نگذاشت. درویش گفت: مرد، آخر تو [با این خسّت] چطور خواهی مُرد؟ عطار هم جواب داد: همانطور که تو میمیری. درویش گفت: اگر میتوانی، مثل من بمیر. و همانجا کفشش را گذاشت زیر سرش و دراز کشید و مُرد. حالا هر چقدر هم که استادان بگویند این داستان درست نیست و عطار از بچگی و از طریق پدرش با عوالم عرفان آشنایی داشته است، باز هم نمیتوان انکار کرد که تصویر آن عارف بزرگی که در ذهن همه ماست، نیاز به چنین شروع تکاندهندهای هم دارد.
بزرگی و عظمت عطار در روحیۀ معلمی اوست. عطار بیشتر از تمام عرفای قبل از خودش، در انتقال آموزهها و مفاهیم عرفانی به مردم عادی کوشید. عرفای قبلی و حتی بعدی، میگفتند مفاهیم والا و الهی را نباید در دسترس عموم و کسانی که ارزش آن را نمیفهمند، گذاشت. اما عطار معتقد بود که همه میتوانند این مفاهیم را درک کنند و فقط باید این آموزهها را درست و کامل منتقل کرد.
کار دیگری که عطار کرد، این بود که شعر را از دربار شاهان به میان مردم آورد. پیش از عطار اغلب شخصیتهای شعر فارسی، یا شاهان و شاهزادگان مورد مدح بودند و یا قهرمانان حماسه ملی و داستان های مذهبی. اما عطار، مردم عادی را به شعرش راه داد. تمام عمر عطار در میان همین مردم گذشت. او راه میرفت و درس توحید میداد.
میگویند آخرین درس عطار، درسی بود که در هنگام مرگش داد. وقتی که نیشابور به چنگ مغولان افتاد، سربازی عطار را به اسارت گرفت تا اهالی شهر برای آزادی شیخشان به او پول بدهند. اما هر کس که پول میآورد، عطار به سرباز میگفت: ارزش من بیش از اینهاست، مرا به کم نفروش. تا اینکه مردی آمد که تمام داراییاش را که یک کیسه کاه بود، با خود آورده بود. عطار خندید و گفت: بله، قیمت من همین قدر است. سرباز مغول که راز درس عطار را نگرفته بود، عصبانی شد و عطار را کُشت و عارف بزرگ نیشابوری، همان جایی به خاک افتاد که حالا آرامگاهاش است.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 بیست و پنجم فروردینماه روز بزرگداشتِ عطار نیشابوری، شاعر و عارف نامدار ایرانزمین
🔴 قدر من، همین است
✍🏻 احسان رضایی
خیام و عطار نزدیک هم هستند. بین آرامگاههایشان فقط یک بلوار سرسبز است که از بین مزارع گندم میگذرد. پیاده هم میشود رفت. اما معمولاً مسافران از کالسکههای تکاسبی استفاده میکنند که پانصد تومان کرایه میگیرند. باغ آرامگاه عطار، سبز و فیروزهای است. گنبد کوچک آرامگاه، از همان جلوی باغ، پیداست. یک دکة کتابفروشی کوچک، قبر کمالالملک و یک حوض را باید رد کرد تا به آرامگاه رسید. آرامگاه یک اتاق هشتضلعی است که در بالا به گنبد ختم میشود. انگار که این هشت ضلع دارند به وحدت و یگانگی میرسند؛ شبیه چیزی که خود عطار آموزش میداد. قبر عطار همان وسط اتاق زیر مرکز گنبد است. میگویند اینجا درست همان جایی است که عطار به دست سرباز مغول کشته شد و به خاک افتاد.
درباره عطار (مثل تمام بزرگان) افسانهها و داستانهای زیادی وجود دارد که هرچند بیشترشان را محققان نادرست میدانند، ولی به هر حال تصویر عطار در ذهن عامه مردم را همین قصهها میسازند. مثلاً درباره علت روی آوردن عطار به عالم عرفان، میگویند که روزی درویشی سراغ داروخانه (عطاری) او رفت و چیزی خواست. عطار به او محل نگذاشت. درویش گفت: مرد، آخر تو [با این خسّت] چطور خواهی مُرد؟ عطار هم جواب داد: همانطور که تو میمیری. درویش گفت: اگر میتوانی، مثل من بمیر. و همانجا کفشش را گذاشت زیر سرش و دراز کشید و مُرد. حالا هر چقدر هم که استادان بگویند این داستان درست نیست و عطار از بچگی و از طریق پدرش با عوالم عرفان آشنایی داشته است، باز هم نمیتوان انکار کرد که تصویر آن عارف بزرگی که در ذهن همه ماست، نیاز به چنین شروع تکاندهندهای هم دارد.
بزرگی و عظمت عطار در روحیۀ معلمی اوست. عطار بیشتر از تمام عرفای قبل از خودش، در انتقال آموزهها و مفاهیم عرفانی به مردم عادی کوشید. عرفای قبلی و حتی بعدی، میگفتند مفاهیم والا و الهی را نباید در دسترس عموم و کسانی که ارزش آن را نمیفهمند، گذاشت. اما عطار معتقد بود که همه میتوانند این مفاهیم را درک کنند و فقط باید این آموزهها را درست و کامل منتقل کرد.
کار دیگری که عطار کرد، این بود که شعر را از دربار شاهان به میان مردم آورد. پیش از عطار اغلب شخصیتهای شعر فارسی، یا شاهان و شاهزادگان مورد مدح بودند و یا قهرمانان حماسه ملی و داستان های مذهبی. اما عطار، مردم عادی را به شعرش راه داد. تمام عمر عطار در میان همین مردم گذشت. او راه میرفت و درس توحید میداد.
میگویند آخرین درس عطار، درسی بود که در هنگام مرگش داد. وقتی که نیشابور به چنگ مغولان افتاد، سربازی عطار را به اسارت گرفت تا اهالی شهر برای آزادی شیخشان به او پول بدهند. اما هر کس که پول میآورد، عطار به سرباز میگفت: ارزش من بیش از اینهاست، مرا به کم نفروش. تا اینکه مردی آمد که تمام داراییاش را که یک کیسه کاه بود، با خود آورده بود. عطار خندید و گفت: بله، قیمت من همین قدر است. سرباز مغول که راز درس عطار را نگرفته بود، عصبانی شد و عطار را کُشت و عارف بزرگ نیشابوری، همان جایی به خاک افتاد که حالا آرامگاهاش است.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 به بهانهی روزی که در گاهشمار رسمی کشور، به نام ارتش مزین شده است.
ارتش یکی از نهادها و ترتیبات تاریخی ملت ایران است که موجودیت و نیرومندی ملت ایران، تا اندازه زیادی به نیرومندی آن بستگی دارد.
ارتش ایران وظیفه دفاع از تمامیت ارضی و بقای ملت را بر عهده دارد و از این رو است که یک بنیاد حساس و مهم به شمار می رود.
در این روز به همه شهدای ارتش، به ویژه شهدای ۲۱ آذر ۱۳۲۵ و دفاع مقدس میهنی درود میفرستیم.
🔴 تصویر برگرفته از مجله عمومی ارتش به مناسبت ۲۱ آذر ۱۳۲۵، روز نجات آذربایجان
🔴 اقتباس از کانال آذریها
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
ارتش یکی از نهادها و ترتیبات تاریخی ملت ایران است که موجودیت و نیرومندی ملت ایران، تا اندازه زیادی به نیرومندی آن بستگی دارد.
ارتش ایران وظیفه دفاع از تمامیت ارضی و بقای ملت را بر عهده دارد و از این رو است که یک بنیاد حساس و مهم به شمار می رود.
در این روز به همه شهدای ارتش، به ویژه شهدای ۲۱ آذر ۱۳۲۵ و دفاع مقدس میهنی درود میفرستیم.
🔴 تصویر برگرفته از مجله عمومی ارتش به مناسبت ۲۱ آذر ۱۳۲۵، روز نجات آذربایجان
🔴 اقتباس از کانال آذریها
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 اجرای ترانهٔ "جانِ مریم" توسطِ ارکستر سمفونیک لندن برای زندهیاد مریم میرزاخانی
بانوی اردیبهشت، بانوی تمام فصول
به یاد مریم میرزاخانی دختر دانشمندِ ایرانزمین که نیک نامیاش در جهان ماندگار شد.
بیست و دوم اردیبهشت به بهانه زادروز بانو پریم میرزاخانی، روز جهانی زن در ریاضیات نامیده شده است.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
بانوی اردیبهشت، بانوی تمام فصول
به یاد مریم میرزاخانی دختر دانشمندِ ایرانزمین که نیک نامیاش در جهان ماندگار شد.
بیست و دوم اردیبهشت به بهانه زادروز بانو پریم میرزاخانی، روز جهانی زن در ریاضیات نامیده شده است.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 به بهانهی ۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ حکیم عمر خیام نیشابوری
🔴 ریاضیدانِ شاعر
✍️ امیر آقاجانی
عمر خیام نیشابوری زادۀ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ هجری در نیشابور و درگذشتۀ ۱۲ آذر سال ۵۱۰ هجری، فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دورۀ سلجوقی است.
گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست اما آوازۀ وی بیشتر به خاطر نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد.
برخی بر این باورند که رباعیات خیام تازیانهای بر زاهدانِ ریاکار است. همچنین اعتقاد بر آن است که خیام در اشعارش بیاعتباری دنیا و ناپایداری هستیِ انسان را در زندگیش به تصویر میکشاند. اما منظور خیام از مفهوم «دَم» و «غنیمت شمردن این دَم با مِیگساری» را میتوان به گونهای دیگر نیز بررسی کرد.
«وجود» انسان برخلاف هستیِ سایر موجودات، دارای قوۀ «شدن و برشدن» است؛ «شدن و برشدنی» که فراتر رفتن از وجودِ حالِ حاضرِ «خود» و معطوف به شکوفایی است، و سبب کشف سرزمینهای ناشناختۀ وجود و لذت بردن از کشف این ناشناختههاست، و این لذت همان است که خیام در سرودههایش به آن اشاره کرده است.
لذت از نظر خیام «وَجد» است، «بیرون جهیدن» است، «شدن و برشدن» است، پویایی است، سرشارشدن از امکانات وجود و سرمستی در وجود است.
خیام مطابق سرودههایش باور دارد که چون مرگ مانع از استمرار لذت بردن از زندگی و خوبیهای جهان هستی است بنابراین انسان لازم است که «دَم» را غنیمت شمارد و از فرصت محدود خود بهره ببرد و به زندگی خویش معنا دهد.
«دم» از نظر خیام، طول مدت زندگی انسان در این جهان است که بسیار کوتاه است. #خیام لذت بردن را نوعی هدف میداند که شایسته پیگیری است و این لذت با نوشیدن و میگساری شدنی است، با نوشیدن از «میِ وجود» و حظ بردن از آن، از آنچه که در ما و از ما (به عنوان کوزه مِی) ساخته میشود و بیرون میجهد که هم خودمان را لبریز از منفعت و حظّ و لذت میکند و هم دیگران را بهرهمند از وجود ما (مِی) و مستی و لذتمان (رشد و تعالی) میکند.
در نتیجه، خیام هیچگاه زندگی را بیهوده و عبث نمیداند و نسخه تجویزی او نوشیدن از «میِ وجود» و به «وجد» آمدن و بیرون جهیدن و استعلا است، چرا که این زندگی، معنادار و ارزشمند و در نتیجه لذتبخش است.
🔴 منبع:
کتابِ "مشاوره شناختی وجودی متمرکز بر کنش خلاق"؛ امیر آقاجانی؛ نشر سپیتا؛ ص ۲۵۶
🔴 ویدئوی پیوست:
خوانش یک رباعی از خیام_نیشابوری با صدای احمد شاملو و آواز استاد محمدرضا شجریان
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 ریاضیدانِ شاعر
✍️ امیر آقاجانی
عمر خیام نیشابوری زادۀ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ هجری در نیشابور و درگذشتۀ ۱۲ آذر سال ۵۱۰ هجری، فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دورۀ سلجوقی است.
گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست اما آوازۀ وی بیشتر به خاطر نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد.
برخی بر این باورند که رباعیات خیام تازیانهای بر زاهدانِ ریاکار است. همچنین اعتقاد بر آن است که خیام در اشعارش بیاعتباری دنیا و ناپایداری هستیِ انسان را در زندگیش به تصویر میکشاند. اما منظور خیام از مفهوم «دَم» و «غنیمت شمردن این دَم با مِیگساری» را میتوان به گونهای دیگر نیز بررسی کرد.
«وجود» انسان برخلاف هستیِ سایر موجودات، دارای قوۀ «شدن و برشدن» است؛ «شدن و برشدنی» که فراتر رفتن از وجودِ حالِ حاضرِ «خود» و معطوف به شکوفایی است، و سبب کشف سرزمینهای ناشناختۀ وجود و لذت بردن از کشف این ناشناختههاست، و این لذت همان است که خیام در سرودههایش به آن اشاره کرده است.
لذت از نظر خیام «وَجد» است، «بیرون جهیدن» است، «شدن و برشدن» است، پویایی است، سرشارشدن از امکانات وجود و سرمستی در وجود است.
خیام مطابق سرودههایش باور دارد که چون مرگ مانع از استمرار لذت بردن از زندگی و خوبیهای جهان هستی است بنابراین انسان لازم است که «دَم» را غنیمت شمارد و از فرصت محدود خود بهره ببرد و به زندگی خویش معنا دهد.
«دم» از نظر خیام، طول مدت زندگی انسان در این جهان است که بسیار کوتاه است. #خیام لذت بردن را نوعی هدف میداند که شایسته پیگیری است و این لذت با نوشیدن و میگساری شدنی است، با نوشیدن از «میِ وجود» و حظ بردن از آن، از آنچه که در ما و از ما (به عنوان کوزه مِی) ساخته میشود و بیرون میجهد که هم خودمان را لبریز از منفعت و حظّ و لذت میکند و هم دیگران را بهرهمند از وجود ما (مِی) و مستی و لذتمان (رشد و تعالی) میکند.
در نتیجه، خیام هیچگاه زندگی را بیهوده و عبث نمیداند و نسخه تجویزی او نوشیدن از «میِ وجود» و به «وجد» آمدن و بیرون جهیدن و استعلا است، چرا که این زندگی، معنادار و ارزشمند و در نتیجه لذتبخش است.
🔴 منبع:
کتابِ "مشاوره شناختی وجودی متمرکز بر کنش خلاق"؛ امیر آقاجانی؛ نشر سپیتا؛ ص ۲۵۶
🔴 ویدئوی پیوست:
خوانش یک رباعی از خیام_نیشابوری با صدای احمد شاملو و آواز استاد محمدرضا شجریان
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایراندل | IranDel
⚫️ سالروز شهادت خلبانِ مدافعِ آسمانِ ایران، عباس بابایی
سرتیپ خلبان عباس بابایی؛
زادهی ۱۴ آذر ۱۳۲۹ خورشیدی در قزوین؛
خلبان ماهر و کارآزمودهی هواپیمای اف-۵ و اف-۱۴ و با بیش از ۶۰ عملیاتِ موفق جنگی؛
معاون عملیات فرماندهی نیروی هوایی ارتش ایران؛
شهادت در ۱۵ امرداد ماه ۱۳۶۶ خورشیدی در سردشت؛
علت شهادت، شلیک اشتباه پدافندِ خودی!!
یاد و نامِ این دلاورمردِ ارتش بزرگ ایران، جاوید
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
⚫️ سالروز شهادت خلبانِ مدافعِ آسمانِ ایران، عباس بابایی
سرتیپ خلبان عباس بابایی؛
زادهی ۱۴ آذر ۱۳۲۹ خورشیدی در قزوین؛
خلبان ماهر و کارآزمودهی هواپیمای اف-۵ و اف-۱۴ و با بیش از ۶۰ عملیاتِ موفق جنگی؛
معاون عملیات فرماندهی نیروی هوایی ارتش ایران؛
شهادت در ۱۵ امرداد ماه ۱۳۶۶ خورشیدی در سردشت؛
علت شهادت، شلیک اشتباه پدافندِ خودی!!
یاد و نامِ این دلاورمردِ ارتش بزرگ ایران، جاوید
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 دوازدهم شهریور ماه، سالروز شهادت رئیسعلی دلواری (در سال ۱۲۹۴ خورشیدی)، سردار بزرگ میهن و فرمانده قیامِ جنوبِ ملت ایران در مقابل اشغالگران انگلیسی در دورهی جنگ یکمِ جهانی
رئیسعلی دلواری در مقابل پیشنهادِ مالی کلان و تهدید انگلیسیها گفته بود:
"چگونه میتوانم بیطرفی اختیار کنم در حالی که استقلالِ ایران در معرضِ خطر جدی قرار گرفته است."
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
رئیسعلی دلواری در مقابل پیشنهادِ مالی کلان و تهدید انگلیسیها گفته بود:
"چگونه میتوانم بیطرفی اختیار کنم در حالی که استقلالِ ایران در معرضِ خطر جدی قرار گرفته است."
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
ز داغ حسرت شهیدی
@navayegollha
🔴 استاد عبدالوهاب شهیدی
زادهی ۱ مهر ۱۳۰۱ خورشیدی در میمه اصفهان
درگذشتهی ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ خورشیدی در تهران
استاد عبدالوهاب شهیدی، موسیقیدان، خواننده، آهنگساز، مدرسِ آواز و نوازندۀ بَربَت (عود) و از شاگردان استاد اسماعیل مهرتاش و از پیشگامان موسیقی ایرانی
🔴 موسیقی پیوست به بهانهی زادروز استاد:
ترانهی "ز داغ حسرت"
خواننده: عبدالوهاب شهیدی
آهنگساز: درویش خان
تنظیمکننده: جواد معروفی
دستگاه/مایه: ابوعطا
چامهسرا: رهی معیری
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 استاد عبدالوهاب شهیدی
زادهی ۱ مهر ۱۳۰۱ خورشیدی در میمه اصفهان
درگذشتهی ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ خورشیدی در تهران
استاد عبدالوهاب شهیدی، موسیقیدان، خواننده، آهنگساز، مدرسِ آواز و نوازندۀ بَربَت (عود) و از شاگردان استاد اسماعیل مهرتاش و از پیشگامان موسیقی ایرانی
🔴 موسیقی پیوست به بهانهی زادروز استاد:
ترانهی "ز داغ حسرت"
خواننده: عبدالوهاب شهیدی
آهنگساز: درویش خان
تنظیمکننده: جواد معروفی
دستگاه/مایه: ابوعطا
چامهسرا: رهی معیری
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 به بهانهی دوازدهم آذر ماه، زادروز ژاله آموزگار، استاد و متخصص زبانهای باستانی ایران
🔴 استاد ژاله آموزگار:
من ایرانیام، من با پاهای محکم روی خاکهای این سرزمین راه میروم.
در شهر خوشمنظرهی خوی [در استان آذربایجانغربی] به دنیا آمدم با مردمان مهربان و در دل آذربایجانِ عزیز در بالای ایران بزرگ، در درون سر این گربه دوستداشتنی. من مانند همنسلانم در مدرسه دولتی، بدون معلم خصوصی درس خواندم و با رتبه یک کنکور شهر تبریز، برای تحصیل در رشته ادبیات، وارد دانشگاه شدم. با بورس دانشجوی برتر در مقطع لیسانس به خارج رفتم. قدر این سعادت را خوب دانستم و به مردمی که با مالیات آنها به این جایگاه رسیدم احترام گذاشتم.
معتقدم که ایرانی، قدرشناس است و به موقع دریچهی قلبش را میگشاید و شما را در درون آن جای میدهد؛ حتی یک لحظه، حسرت زیستن در جای دیگر را نداشتم.
من کجا میتوانم آغوشهای گرمی چون آغوشهای مردم سرزمینم را بیایم. این خاک مال من است این هوا با همه آلودگی مال من و مال شماست. خوبی و بدیهایش مال ماست.
من ایرانیام من با پاهای محکم روی خاکهای این سرزمین راه میروم؛ من شما را دارم و شما مرا. ما، با وجود زبانهای محلی، تاریخ مشترک، زبان رسمی، فردوسی، حافظ، شهریار، بیهقی، دماوند، بحر خزر مشترک و خلیج فارس مشترک داریم.
ما همگی با هم مینازیم که به سرزمینی تعلق داریم که از دیرباز مردمان آن خوشاندیشیدهاند؛ سنگ و بُت نپرستیدهاند؛ در ژرفای اندیشهشان به خدایی فراسو ایمان داشتهاند. ما با هم، فرهنگ مشترک داریم، سرزمینی داریم که کم بزرگ نپرورده است فرهنگش شکاف برنداشته است. در میان آن دیوار نکشید و از گذشتهمان واهمه نداشته باشید.
ما یک فرهنگ مداوم داریم. ما همان کسانی هستیم که کاخ پاسارگاد و ستونهای تخت جمشید به دست ما بنا شده است و بر صخرهی بیستون تاریخ نگاشتهایم و در ضمن، همانی هستیم که زیباترین کاشیها را در مسجد شیخ لطفالله به کار گرفتهایم؛ معماران ما، اصفهان را نصف جهان کردهاند. این تداوم فرهنگی و نه گسستگی فرهنگی است.
بیهقی، آرش است؛ او وجودش را در داستان حسنک میریزد تا بدانیم و بخوانیم و عبرت بگیرم. دهخدا، آرش است که از شهری کوچک برمیخیزد و در گوشه اتاقش مدادش را میتراشد، بر فیشهای خودبریده واژه مینویسد و این مجموعه افتخارآمیز ایجاد میشود. شهریار آرش است؛ همه زیباییهای کودکی را در «حیدربابا» میریزد تا ما بدانیم چه مردم سادهدل و دوستداشتنی هستیم. او به معشوقش میگوید «آمدی جانم به قربانت» تا ما عشق را فراموش نکنیم.
ما همیشه بودهایم؛ گاهی به اجبار خاموش شدهایم اما نمردهایم به موقع سربرافراشتهایم و گل کاشتهایم، ما با زنده نگاه داشتن آئینهایمان نگذاشتهایم ریشههایمان خشک شود. ما در بدترین شرایط، ریزهکاریهای فرهنگمان را در آغوش فشردهایم، از جانمان شیرش دادهایم تا همچنان بماند و ببالد.
از میان ما فردوسیها سر برافراشتهاند. فردوسی، پیکرتراش پیری که پیکر فرهنگ و هویت ایران را چنان؟ خوش تراشید که سرما و گرما بر آن خلل وارد نکند و تیشهای کارگرش نشود و اگر خراشی برداشت ما و شما ترمیمش کردیم و میکنیم. ما همگی مانای فردوسی را به نحوی در خود داریم؛ این مانا در دست من و شما میگردد.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 به بهانهی دوازدهم آذر ماه، زادروز ژاله آموزگار، استاد و متخصص زبانهای باستانی ایران
🔴 استاد ژاله آموزگار:
من ایرانیام، من با پاهای محکم روی خاکهای این سرزمین راه میروم.
در شهر خوشمنظرهی خوی [در استان آذربایجانغربی] به دنیا آمدم با مردمان مهربان و در دل آذربایجانِ عزیز در بالای ایران بزرگ، در درون سر این گربه دوستداشتنی. من مانند همنسلانم در مدرسه دولتی، بدون معلم خصوصی درس خواندم و با رتبه یک کنکور شهر تبریز، برای تحصیل در رشته ادبیات، وارد دانشگاه شدم. با بورس دانشجوی برتر در مقطع لیسانس به خارج رفتم. قدر این سعادت را خوب دانستم و به مردمی که با مالیات آنها به این جایگاه رسیدم احترام گذاشتم.
معتقدم که ایرانی، قدرشناس است و به موقع دریچهی قلبش را میگشاید و شما را در درون آن جای میدهد؛ حتی یک لحظه، حسرت زیستن در جای دیگر را نداشتم.
من کجا میتوانم آغوشهای گرمی چون آغوشهای مردم سرزمینم را بیایم. این خاک مال من است این هوا با همه آلودگی مال من و مال شماست. خوبی و بدیهایش مال ماست.
من ایرانیام من با پاهای محکم روی خاکهای این سرزمین راه میروم؛ من شما را دارم و شما مرا. ما، با وجود زبانهای محلی، تاریخ مشترک، زبان رسمی، فردوسی، حافظ، شهریار، بیهقی، دماوند، بحر خزر مشترک و خلیج فارس مشترک داریم.
ما همگی با هم مینازیم که به سرزمینی تعلق داریم که از دیرباز مردمان آن خوشاندیشیدهاند؛ سنگ و بُت نپرستیدهاند؛ در ژرفای اندیشهشان به خدایی فراسو ایمان داشتهاند. ما با هم، فرهنگ مشترک داریم، سرزمینی داریم که کم بزرگ نپرورده است فرهنگش شکاف برنداشته است. در میان آن دیوار نکشید و از گذشتهمان واهمه نداشته باشید.
ما یک فرهنگ مداوم داریم. ما همان کسانی هستیم که کاخ پاسارگاد و ستونهای تخت جمشید به دست ما بنا شده است و بر صخرهی بیستون تاریخ نگاشتهایم و در ضمن، همانی هستیم که زیباترین کاشیها را در مسجد شیخ لطفالله به کار گرفتهایم؛ معماران ما، اصفهان را نصف جهان کردهاند. این تداوم فرهنگی و نه گسستگی فرهنگی است.
بیهقی، آرش است؛ او وجودش را در داستان حسنک میریزد تا بدانیم و بخوانیم و عبرت بگیرم. دهخدا، آرش است که از شهری کوچک برمیخیزد و در گوشه اتاقش مدادش را میتراشد، بر فیشهای خودبریده واژه مینویسد و این مجموعه افتخارآمیز ایجاد میشود. شهریار آرش است؛ همه زیباییهای کودکی را در «حیدربابا» میریزد تا ما بدانیم چه مردم سادهدل و دوستداشتنی هستیم. او به معشوقش میگوید «آمدی جانم به قربانت» تا ما عشق را فراموش نکنیم.
ما همیشه بودهایم؛ گاهی به اجبار خاموش شدهایم اما نمردهایم به موقع سربرافراشتهایم و گل کاشتهایم، ما با زنده نگاه داشتن آئینهایمان نگذاشتهایم ریشههایمان خشک شود. ما در بدترین شرایط، ریزهکاریهای فرهنگمان را در آغوش فشردهایم، از جانمان شیرش دادهایم تا همچنان بماند و ببالد.
از میان ما فردوسیها سر برافراشتهاند. فردوسی، پیکرتراش پیری که پیکر فرهنگ و هویت ایران را چنان؟ خوش تراشید که سرما و گرما بر آن خلل وارد نکند و تیشهای کارگرش نشود و اگر خراشی برداشت ما و شما ترمیمش کردیم و میکنیم. ما همگی مانای فردوسی را به نحوی در خود داریم؛ این مانا در دست من و شما میگردد.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
⚫️ چونان زخمی و بُغضی در گلوی «مامان ایران»
یادبودی از قربانیانِ پرواز ۷۵۲
طرح از مرجان صادقی
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
یادبودی از قربانیانِ پرواز ۷۵۲
طرح از مرجان صادقی
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 پنجم اسفند ماه، جشنِ اسفندگان فرخنده باد.
«اسفندگان»، جشنِ گرامیداشتِ زن و زمین
«میستاییم این زمین را، میستاییم آن آسمان را،
میستاییم همهی چیزهای خوب میانِ زمین و آسمان را،
میستاییم آنچه را که برازندهی ستایش و شایستهی نیایش و درخورِ پرستشِ مردمِ پارسا است،
میستاییم روانهای جانورانِ سودمندِ دشتی را،
میستاییم روانهای مردانِ پیروِ راستی را،
میستاییم روانهای زنانِ پیروِ راستی را،
در هر سرزمینی که زاده شده باشند،
مردان و زنانی که برای پیروزیِ آیینِ راستی کوشیدهاند،
میکوشند و خواهند کوشید»
(فروردینیشت، بندهای ۱۵۳ و ۱۵۴).
جشنِ «اسفندگان» یا «سپندارمذگان» روزِ اسفند از ماهِ اسفند، ۵ اسفندماه (طبق گاهشماریِ یزدگردی) برپا میشود.
اسفندگان جشنی در ستایش و گرامیداشتِ ایزدبانوی «اسفند» یا «سپندارمذ» (در زبانِ اوستایی «سْپِنتاآرمَیتی» و در زبانِ پارسیگ «سْپِندَرمِد») به چمِ فروتنی و بردباریِ پاک است.
سپندارمذ در جهانِ مینوی نمایندهی مهر و فروتنی و در جهانِ مادی نگهبانی زمین با او است و از آنجا که زنان نیز همچون زمین بارور و باردهاند جشنِ اسفندگان در ارجنهی به زنانی که مانندِ زمین نیکوکار هستند برگزار میشود.
جشنِ اسفندگان یا سپندارمذگان روزِ گرامیداشتِ زنان در ایران بوده است و این روز به نامِ «مَردگیران» (پیشکش گرفتن از مردان) در ادبِ پارسی بسیار به کار رفته است.
ابوریحان بیرونی در نبیگ «آثارِ باقیه از مردمانِ گذشته» در بخشِ «گفتار دربارهی ماههای ایرانی»، بندِ ۷۵، دربارهی اسفندگان مینویسد: «اسفندارمذماه روزِ پنجم آن «روزِ اسفندارمذ» جشن است، هم از سازواریِ دو نام، و معنای آن «خِرَد و بردباری» باشد؛ و اسفندارمذ فرشتهی گماشته بر زمین، و هم گماشته بر زنِ شایستهی پاکدامنِ نیکوکار و شویدوست است. این ماه و همین روزِ آن ویژه است ـ مر جشنِ زنان را که مردان بر آنان بخششها کنند؛ و این رسم در سپاهان و ری و دیگر شهرهای «پهله» بر جای مانده و به پارسی «مردگیران» مینامند.» (گردانشِ پرویزِ سپیتمان، برگِ ۳۰۵).
بیرونی در نبیگ دیگرش «التفهیم» دربارهی «مردگیران»، خود، به پارسی چنین نوشته است: «روزِ پنجم است از اسفندارمذماه و پارسیان او را مردگیران خوانند؛ زیراک زنان بر به شوهران اقتراحها (درخواستها) کردندی و آرزویهای خواستندی از مردان» (برگِ ۲۶۰-۲۵۹).
در زمانهایی نه چندان دور، در این روز، بانوان جامه و کفشِ نو میپوشیدند. از زنانی که مهربان، پارسا و نیکوکار بودند و در زندگیِ زناشوییِ خود فرزندانِ نیک برای ایران زاده بودند سپاسگزاری میشد. در روزِ جشنِ اسفندگان، زنان از مردانِ خود پیشکشهایی میگرفتند و در این روز از کارهای خانه و زندگیِ خانوادگی میآسودند و مردان و پسران به این کارها رسیدگی میکردند.
مزدیسنان که بزرگترین پاسبانان و نگهبانان آیینهای کهنِ آریایی هستند روزِ جشنِ اسفندگان را به نامِ زنانِ نیکوکار و پارسا گرامی میدارند و در بیشترِ شهرها و روستاها این روز را به نامِ روزِ زن و روزِ مادر جشن میگیرند. آنان در آدریانها گرد میآیند و سخنانی دربارهی بانوان و جایگاهِ والای آنان در جامعه بر زبان میرانند و همچنین سرودهایی برای ارجنهادن به بانوانِ نیکوکار میخوانند و با خوراکیهای گوناگون از یکدیگر پذیرایی میکنند و به شادمانیِ گروهی میپردازند و جشنِ اسفندگان را با شکوهی درخور گرامی میدارند.
گفتنی است، این روز به جز جشنِ «مردگیران»، به نامِ روزِ جشنِ «برزگران» نیز شناخته میشود که برای گرامیداشتِ سبزکنندگانِ زمین و سبز شدنِ زمین برپا میشده است؛ چراکه نزدیکِ نوروز و آمدنِ بهار است و هنگامِ کشتوکارِ برزگران یا کشاورزان آغاز میگردد.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 پنجم اسفند ماه، جشنِ اسفندگان فرخنده باد.
«اسفندگان»، جشنِ گرامیداشتِ زن و زمین
«میستاییم این زمین را، میستاییم آن آسمان را،
میستاییم همهی چیزهای خوب میانِ زمین و آسمان را،
میستاییم آنچه را که برازندهی ستایش و شایستهی نیایش و درخورِ پرستشِ مردمِ پارسا است،
میستاییم روانهای جانورانِ سودمندِ دشتی را،
میستاییم روانهای مردانِ پیروِ راستی را،
میستاییم روانهای زنانِ پیروِ راستی را،
در هر سرزمینی که زاده شده باشند،
مردان و زنانی که برای پیروزیِ آیینِ راستی کوشیدهاند،
میکوشند و خواهند کوشید»
(فروردینیشت، بندهای ۱۵۳ و ۱۵۴).
جشنِ «اسفندگان» یا «سپندارمذگان» روزِ اسفند از ماهِ اسفند، ۵ اسفندماه (طبق گاهشماریِ یزدگردی) برپا میشود.
اسفندگان جشنی در ستایش و گرامیداشتِ ایزدبانوی «اسفند» یا «سپندارمذ» (در زبانِ اوستایی «سْپِنتاآرمَیتی» و در زبانِ پارسیگ «سْپِندَرمِد») به چمِ فروتنی و بردباریِ پاک است.
سپندارمذ در جهانِ مینوی نمایندهی مهر و فروتنی و در جهانِ مادی نگهبانی زمین با او است و از آنجا که زنان نیز همچون زمین بارور و باردهاند جشنِ اسفندگان در ارجنهی به زنانی که مانندِ زمین نیکوکار هستند برگزار میشود.
جشنِ اسفندگان یا سپندارمذگان روزِ گرامیداشتِ زنان در ایران بوده است و این روز به نامِ «مَردگیران» (پیشکش گرفتن از مردان) در ادبِ پارسی بسیار به کار رفته است.
ابوریحان بیرونی در نبیگ «آثارِ باقیه از مردمانِ گذشته» در بخشِ «گفتار دربارهی ماههای ایرانی»، بندِ ۷۵، دربارهی اسفندگان مینویسد: «اسفندارمذماه روزِ پنجم آن «روزِ اسفندارمذ» جشن است، هم از سازواریِ دو نام، و معنای آن «خِرَد و بردباری» باشد؛ و اسفندارمذ فرشتهی گماشته بر زمین، و هم گماشته بر زنِ شایستهی پاکدامنِ نیکوکار و شویدوست است. این ماه و همین روزِ آن ویژه است ـ مر جشنِ زنان را که مردان بر آنان بخششها کنند؛ و این رسم در سپاهان و ری و دیگر شهرهای «پهله» بر جای مانده و به پارسی «مردگیران» مینامند.» (گردانشِ پرویزِ سپیتمان، برگِ ۳۰۵).
بیرونی در نبیگ دیگرش «التفهیم» دربارهی «مردگیران»، خود، به پارسی چنین نوشته است: «روزِ پنجم است از اسفندارمذماه و پارسیان او را مردگیران خوانند؛ زیراک زنان بر به شوهران اقتراحها (درخواستها) کردندی و آرزویهای خواستندی از مردان» (برگِ ۲۶۰-۲۵۹).
در زمانهایی نه چندان دور، در این روز، بانوان جامه و کفشِ نو میپوشیدند. از زنانی که مهربان، پارسا و نیکوکار بودند و در زندگیِ زناشوییِ خود فرزندانِ نیک برای ایران زاده بودند سپاسگزاری میشد. در روزِ جشنِ اسفندگان، زنان از مردانِ خود پیشکشهایی میگرفتند و در این روز از کارهای خانه و زندگیِ خانوادگی میآسودند و مردان و پسران به این کارها رسیدگی میکردند.
مزدیسنان که بزرگترین پاسبانان و نگهبانان آیینهای کهنِ آریایی هستند روزِ جشنِ اسفندگان را به نامِ زنانِ نیکوکار و پارسا گرامی میدارند و در بیشترِ شهرها و روستاها این روز را به نامِ روزِ زن و روزِ مادر جشن میگیرند. آنان در آدریانها گرد میآیند و سخنانی دربارهی بانوان و جایگاهِ والای آنان در جامعه بر زبان میرانند و همچنین سرودهایی برای ارجنهادن به بانوانِ نیکوکار میخوانند و با خوراکیهای گوناگون از یکدیگر پذیرایی میکنند و به شادمانیِ گروهی میپردازند و جشنِ اسفندگان را با شکوهی درخور گرامی میدارند.
گفتنی است، این روز به جز جشنِ «مردگیران»، به نامِ روزِ جشنِ «برزگران» نیز شناخته میشود که برای گرامیداشتِ سبزکنندگانِ زمین و سبز شدنِ زمین برپا میشده است؛ چراکه نزدیکِ نوروز و آمدنِ بهار است و هنگامِ کشتوکارِ برزگران یا کشاورزان آغاز میگردد.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 به بهانه ۲۵ اسفند، زادروز پروین اعتصامی
رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز - درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران) شاعرِ ایرانی است که از او با عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» یاد میشود. پروین از کودکی فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی سرودن شعر را آغاز کرد.
او در سال ۱۲۹۱ هنگامی که ۶ سال بیشتر نداشت به همراه خانوادهاش از تبریز به تهران مهاجرت کرد. به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطهخواهان و چهرههای فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملکالشعرای بهار آموخت.
پروین اعتصامی از پایهگذاران سبک شعر مناظرهای است و در زمان حیاتش مجموعهای از شعرهایش را در قالبهایی مانند مناظره، مثنوی، قطعه و قصیده در قالب دیوان اشعار به چاپ رساند. او مدتی نیز در کتابخانهی دانشسرای عالی، به شغل کتابداری مشغول بود و بعد از آن قبل از دومین نوبت چاپ دیوان اشعارش، بر اثر بیماری حصبه درگذشت و در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
رخشنده اعتصامی معروف به پروین اعتصامی (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز - درگذشته ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران) شاعرِ ایرانی است که از او با عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» یاد میشود. پروین از کودکی فارسی، انگلیسی و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی سرودن شعر را آغاز کرد.
او در سال ۱۲۹۱ هنگامی که ۶ سال بیشتر نداشت به همراه خانوادهاش از تبریز به تهران مهاجرت کرد. به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطهخواهان و چهرههای فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملکالشعرای بهار آموخت.
پروین اعتصامی از پایهگذاران سبک شعر مناظرهای است و در زمان حیاتش مجموعهای از شعرهایش را در قالبهایی مانند مناظره، مثنوی، قطعه و قصیده در قالب دیوان اشعار به چاپ رساند. او مدتی نیز در کتابخانهی دانشسرای عالی، به شغل کتابداری مشغول بود و بعد از آن قبل از دومین نوبت چاپ دیوان اشعارش، بر اثر بیماری حصبه درگذشت و در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 پنجم فروردینماه سالروز درگذشت محمدابراهیم باستانی پاریزی
آنچه یک عالم و دانشمند و متخصص را به این آب و خاک پیوند میدهد آب و زمین و ثروت و تخصص نیست، آشنایی و پیوند با فرهنگ و ادب و خصوصیات این کشور است. تاریخ و ادب و دین و آداب و رسوم در حکم رشتههای باریکی هستند که ستون تخصص را به این آب و خاک پیوند میزنند.
یک پزشک عالیقدر اگر به فرهنگ خود پیوسته باشد یعنی درست تاریخ خود را خوانده باشد و ادب کشور خود را بداند، خیلی دیر و خیلی کم حاضر به ترک خانۀ آباء و اجداد خود میشود. نقص تحصیلات عالیه در ایران به طور کلی و در خارج خیلی روشن و چشمگیر همین بوده است که به قدر کافی دانشجو را با فرهنگ مملکت پیوند ندادهاند. امروز تنها جراحان و پزشکانی در زیر بمباران شب و روز جان میکنند که ده بیست جلد کتاب تاریخ فارسی توی اتاق خود دارند.
خرگاه پیوستگی با علایق مذهبی و فرهنگی و قومی بهوسیلۀ رشتههای باریکی به هم گره میخورد. این رشتهها را علوم انسانی، ازجمله تاریخ تاب میدهند.
ستون علاقه به این آب و خاک را در طبیب و متخصص و عالم و مهندس فقط رشتههای باریک و نامرئی میتواند نگاه دارد که به فرهنگ و ادب و ذوق و میراث فرهنگی معروف است. آنها که با این رشتهها به این آب و خاک دوخته نشده باشند، خیلی زود از کشور خارج میشوند: برگ کاهی در مسیر تندباد.
من یک جای دیگر هم گفتهام که معلمین تاریخ و اصولاً معلمین رشتههای علوم انسانی مثل ناخدایان و ملوانان کشتی هستند، و در هنگام طوفان و غرق کشتی ناخدا طبق معمول آخرین نفر است که خود را نجات میدهد. دلیل آن هم این است که آنچه اینان در خاک و سرزمین خود اهمیت و اولویت بدان میدهند، در کشور دیگر در حکم دهم و صدم اهمیت و اولویت است.
چون این روزها باز هم یکی دو جای دیگر نسبت به اهل تاریخ کملطفی شده و حتی نویسندگان تاریخهای دو سه هزارصفحهای که در خاک خفتهاند هم از آسیب طعن و لعن محفوظ نماندهاند این چند سطر به عنوان تذکر قلمی گردید که لااقل در مقام مقایسه و تمثیل هم بهانه به دست معاندین ندهد.
یک مورخ فرنگی میگوید و هرچند فرنگی است مثل اینکه درست هم میگوید که: «ملتی که تاریخ خود را فراموش کند جریمۀ او تنها همین کافی است که باید بسیاری از تجربههای تاریخی را دوباره تجریه کند و مجازاتش همین بس که ناچار است بسیاری از آموزهها را از سر نو بیاموزد.»
🔴 منبع: هشت الهفت، دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران: انتشارات نوین، ۱۳۶۳، ص ۱۶۱-۱۶۴
🔴 پینوشت:
عکس از راست: زندهیادان ایرج افشار، محمدعلی جمالزاده، محمدابراهیم باستانی پاریزی و دکتر عباس زریاب خویی
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 پنجم فروردینماه سالروز درگذشت محمدابراهیم باستانی پاریزی
آنچه یک عالم و دانشمند و متخصص را به این آب و خاک پیوند میدهد آب و زمین و ثروت و تخصص نیست، آشنایی و پیوند با فرهنگ و ادب و خصوصیات این کشور است. تاریخ و ادب و دین و آداب و رسوم در حکم رشتههای باریکی هستند که ستون تخصص را به این آب و خاک پیوند میزنند.
یک پزشک عالیقدر اگر به فرهنگ خود پیوسته باشد یعنی درست تاریخ خود را خوانده باشد و ادب کشور خود را بداند، خیلی دیر و خیلی کم حاضر به ترک خانۀ آباء و اجداد خود میشود. نقص تحصیلات عالیه در ایران به طور کلی و در خارج خیلی روشن و چشمگیر همین بوده است که به قدر کافی دانشجو را با فرهنگ مملکت پیوند ندادهاند. امروز تنها جراحان و پزشکانی در زیر بمباران شب و روز جان میکنند که ده بیست جلد کتاب تاریخ فارسی توی اتاق خود دارند.
خرگاه پیوستگی با علایق مذهبی و فرهنگی و قومی بهوسیلۀ رشتههای باریکی به هم گره میخورد. این رشتهها را علوم انسانی، ازجمله تاریخ تاب میدهند.
ستون علاقه به این آب و خاک را در طبیب و متخصص و عالم و مهندس فقط رشتههای باریک و نامرئی میتواند نگاه دارد که به فرهنگ و ادب و ذوق و میراث فرهنگی معروف است. آنها که با این رشتهها به این آب و خاک دوخته نشده باشند، خیلی زود از کشور خارج میشوند: برگ کاهی در مسیر تندباد.
من یک جای دیگر هم گفتهام که معلمین تاریخ و اصولاً معلمین رشتههای علوم انسانی مثل ناخدایان و ملوانان کشتی هستند، و در هنگام طوفان و غرق کشتی ناخدا طبق معمول آخرین نفر است که خود را نجات میدهد. دلیل آن هم این است که آنچه اینان در خاک و سرزمین خود اهمیت و اولویت بدان میدهند، در کشور دیگر در حکم دهم و صدم اهمیت و اولویت است.
چون این روزها باز هم یکی دو جای دیگر نسبت به اهل تاریخ کملطفی شده و حتی نویسندگان تاریخهای دو سه هزارصفحهای که در خاک خفتهاند هم از آسیب طعن و لعن محفوظ نماندهاند این چند سطر به عنوان تذکر قلمی گردید که لااقل در مقام مقایسه و تمثیل هم بهانه به دست معاندین ندهد.
یک مورخ فرنگی میگوید و هرچند فرنگی است مثل اینکه درست هم میگوید که: «ملتی که تاریخ خود را فراموش کند جریمۀ او تنها همین کافی است که باید بسیاری از تجربههای تاریخی را دوباره تجریه کند و مجازاتش همین بس که ناچار است بسیاری از آموزهها را از سر نو بیاموزد.»
🔴 منبع: هشت الهفت، دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران: انتشارات نوین، ۱۳۶۳، ص ۱۶۱-۱۶۴
🔴 پینوشت:
عکس از راست: زندهیادان ایرج افشار، محمدعلی جمالزاده، محمدابراهیم باستانی پاریزی و دکتر عباس زریاب خویی
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 جامعه و فرهنگ ایرانی از شرق دریای مرمره تا خلیج بنگال با محوریتِ زبان فارسی
✍️ احسان یارشاطر
نشان عمدۀ پایداری هویت ایرانی در درجۀ اول حفظ زبان ملی با وجود تسلط تازیان است. گفتنی است که با آنکه جمعیت کثیری از قبایل عرب در خراسان سکنی گزیدند، خراسانیان بهخلاف مردم مصر و شام عربزبان نشدند، برعکس تازیانی که در شهرها و دهات خراسان ساکن شدند - بهخلاف آنها که جدا از ایرانیان بهصورت قبیله میزیستند - فارسیزبان گردیدند و در حملۀ ابومسلم به عراق در زمرۀ سپاهیان او درآمدند.
البته باید گفت که تأثیری که اسلام بر ایران بخشیده است با تأثیر تمدنهای دیگر تفاوتی اساسی دارد و آن قبول کیشی تازه است، بهخصوص که اسلام مانند سایر ادیان خاورمیانه تنها ناظر به مسائل روحانی و ارتباط میان بنده و پروردگار نیست، بلکه روابط اخلاقی و اجتماعی و مسائل مالی و قضایی و به عبارت دیگر کلیۀ شئون زندگی را دربرمیگیرد؛ ازاینرو فرهنگ تازهای که از زمان صفاریان و سامانیان و مقارن فتور دولت عباسی در ایران شکفتن آغاز کرد در محدودۀ آیین اسلام روی داد.
اهمیت این فرهنگ درخور توجه است. اگر به کشور ایران محدود بود فقط اهمیت ملی و محلی داشت، اما این فرهنگ قلمروی بسیار وسیعتر دارد. توینبی (toynbee) مورخ نامدار این قرن که تمدنهای مختلف دنیا را موضوع تحقیق خود قرار داده و به تمدن ایران و اسلام توجه خاص مبذول داشته میگوید: اگر به عقب برگردیم و بخواهیم ریشه و منشأ جامعۀ اسلامی امروز را جستجو کنیم به جامعهای برمیخوریم که حوزۀ جغرافیایی آن از شرق دریای مرمره شروع میشود و به خلیج بنگال منتهی میگردد و شامل آناتولی و آذربایجان و خراسان و حوزۀ رودهای جیحون و سیحون و افغانستان و هندوستان (پهنۀ شمالی هند از پنجاب تا مصب رودخانۀ گنگ) است. این جامعه یا فرهنگ را توینبی «جامعۀ ایرانی» (Iranian society) میخواند؛ زیرا در سراسر قلمرو آن فرهنگ ایرانی فرمانروا بود و زبان فارسی زبان فرهنگی آن به شمار میرفت.
همین پهنه است که مآلاً بهصورت شاهنشاهیهای عثمانی و صفوی و گورکانی تشکل یافت. در قلمرو این سه دولت تا زمانی که تمدن مغربزمین پا در صحنه گذاشت و رهبری فرهنگی را به دست گرفت، زبان و ادبیات و هنر و اندیشۀ ایران پیشوایی داشت و سرمشق و اساس فرهنگهای محلی به شمار میرفت.
🔴 منبع:
«پیوستگی تاریخ ایران»، احسان یارشاطر، نشریۀ ایرانشناسی، بهار ۱۳۷۰، شمارۀ ۹، ص ۱۷
🔴 پینوشت:
دوازدهم فروردینماه زادروز دکتر احسان یارشاطر، بنیانگذار و سرویراستار دانشنامۀ ایرانیکا و استاد پیشین مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیای نیویورک
#مناسبتها | #یادها
@IranDel_Channel
💢
🔴 جامعه و فرهنگ ایرانی از شرق دریای مرمره تا خلیج بنگال با محوریتِ زبان فارسی
✍️ احسان یارشاطر
نشان عمدۀ پایداری هویت ایرانی در درجۀ اول حفظ زبان ملی با وجود تسلط تازیان است. گفتنی است که با آنکه جمعیت کثیری از قبایل عرب در خراسان سکنی گزیدند، خراسانیان بهخلاف مردم مصر و شام عربزبان نشدند، برعکس تازیانی که در شهرها و دهات خراسان ساکن شدند - بهخلاف آنها که جدا از ایرانیان بهصورت قبیله میزیستند - فارسیزبان گردیدند و در حملۀ ابومسلم به عراق در زمرۀ سپاهیان او درآمدند.
البته باید گفت که تأثیری که اسلام بر ایران بخشیده است با تأثیر تمدنهای دیگر تفاوتی اساسی دارد و آن قبول کیشی تازه است، بهخصوص که اسلام مانند سایر ادیان خاورمیانه تنها ناظر به مسائل روحانی و ارتباط میان بنده و پروردگار نیست، بلکه روابط اخلاقی و اجتماعی و مسائل مالی و قضایی و به عبارت دیگر کلیۀ شئون زندگی را دربرمیگیرد؛ ازاینرو فرهنگ تازهای که از زمان صفاریان و سامانیان و مقارن فتور دولت عباسی در ایران شکفتن آغاز کرد در محدودۀ آیین اسلام روی داد.
اهمیت این فرهنگ درخور توجه است. اگر به کشور ایران محدود بود فقط اهمیت ملی و محلی داشت، اما این فرهنگ قلمروی بسیار وسیعتر دارد. توینبی (toynbee) مورخ نامدار این قرن که تمدنهای مختلف دنیا را موضوع تحقیق خود قرار داده و به تمدن ایران و اسلام توجه خاص مبذول داشته میگوید: اگر به عقب برگردیم و بخواهیم ریشه و منشأ جامعۀ اسلامی امروز را جستجو کنیم به جامعهای برمیخوریم که حوزۀ جغرافیایی آن از شرق دریای مرمره شروع میشود و به خلیج بنگال منتهی میگردد و شامل آناتولی و آذربایجان و خراسان و حوزۀ رودهای جیحون و سیحون و افغانستان و هندوستان (پهنۀ شمالی هند از پنجاب تا مصب رودخانۀ گنگ) است. این جامعه یا فرهنگ را توینبی «جامعۀ ایرانی» (Iranian society) میخواند؛ زیرا در سراسر قلمرو آن فرهنگ ایرانی فرمانروا بود و زبان فارسی زبان فرهنگی آن به شمار میرفت.
همین پهنه است که مآلاً بهصورت شاهنشاهیهای عثمانی و صفوی و گورکانی تشکل یافت. در قلمرو این سه دولت تا زمانی که تمدن مغربزمین پا در صحنه گذاشت و رهبری فرهنگی را به دست گرفت، زبان و ادبیات و هنر و اندیشۀ ایران پیشوایی داشت و سرمشق و اساس فرهنگهای محلی به شمار میرفت.
🔴 منبع:
«پیوستگی تاریخ ایران»، احسان یارشاطر، نشریۀ ایرانشناسی، بهار ۱۳۷۰، شمارۀ ۹، ص ۱۷
🔴 پینوشت:
دوازدهم فروردینماه زادروز دکتر احسان یارشاطر، بنیانگذار و سرویراستار دانشنامۀ ایرانیکا و استاد پیشین مطالعات ایرانی در دانشگاه کلمبیای نیویورک
#مناسبتها | #یادها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🎥
آن دختِ پریوار که ایرانِ من است
پیدا و نهان بر سر پیمانِ من است
هم نیست ولی نهفته در جانِ من است
هم هست ولی دور، زِ دامانِ من است
محمدعلی اسلامی ندوشن
🔴 ایرانی چگونه ایرانی مانده است؟
✍ محمّدعلی اسلامی ندوشن
ایرانیت کلمۀ بسیار پیچیده و مبهمی است. تعریف روشنی نمیتوان برایش جست. اگر ایرانی میخواست بر استقلال خاک اصرار ورزد، یعنی خارجی را بیرون کند و کشورش را در دایرۀ مرزهای سیاسی حفظ نماید تاکنون مضمحل شده بود؛ زیرا در برابر نیروهای بیگانه: عرب و ترک و دیگران نمیتوانست مقاومت کند. هیچ کشوری از آغاز تا به انجام به حال اول باقی نمانده، نه چین، نه روم، نه یونان، نه اروپا ... . بعضی تمدنها بهکلی نابود شدند و بعضی تغییر ماهیت دادند، یعنی در ازای زنده ماندن، هویت خود را بلاگردان خویش کردند. ادامۀ حیات تنها در تطابق با دگرگونیها میسّر شده و ایرانی برای این تطابق استعداد خوبی نشان داده، اما یک ویژگی خاص خود داشته: «دگرگون شدن و همان بودن» و تمام تاریخ ایران روی این اصل حرکت کرده که مردمش هم تغییر کنند و هم همان باشند؛ ازاینرو ایرانی در دوران بعد از اسلام، پس از تلاشها و نهضتها و آویز و گریزها، چون ناامید شد که سیادت سیاسی گذشته را زنده کند، همۀ استعداد و نیروی خود را در زمینۀ دیگری به کار گرفت که نه کمتر کارساز بود و آن «فرهنگ» بود. بر آن شد تا فرهنگ را جانشین فرمانروایی سیاسی کند. بدینگونه «ایرانیت» با اهرم فرهنگ توانست خود را بر سر پا نگه دارد. سیاست حفظ ایرانیت از طریق فرهنگ در زمان سامانیها پا گرفت. تاریخ بلعمی و ترجمۀ تفسیر طبری دو نشانه بودند که یکی تاریخ ایران را یادآوری میکرد و دیگری اسلام را به زبان فارسی ورود میداد. درخت اندیشۀ ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همۀ آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد. با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانۀ خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند، یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند» تا او بتواند در درون آن بگوید من من هستم. زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند. ایران از نو سرزمینی شد مطرح، تأثیرگذار که فراتر از مرزهایش حرکت میکند. قلمرو امپراتوری زبان و فرهنگ ایران از قلمرو هخامنشیان وسیعتر گشت. اگر یک در بسته شد، یعنی در سیادت سیاسی، دری دیگر باز شد. این یکی پایدارتر و آسیبناپذیرتر بود. شاهنامه نشان داد که قدرتها و شوکتها و ثروتها میروند، آنچه میماند سلطنت سخن است که جوهر جان انسانی است.
🔴 پینوشت:
پنجم اردیبهشت، سالگردِ درگذشتِ استاد محمدعلی اسلامی ندوشن.
یاد و نامشان جاوید
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🎥
آن دختِ پریوار که ایرانِ من است
پیدا و نهان بر سر پیمانِ من است
هم نیست ولی نهفته در جانِ من است
هم هست ولی دور، زِ دامانِ من است
محمدعلی اسلامی ندوشن
🔴 ایرانی چگونه ایرانی مانده است؟
✍ محمّدعلی اسلامی ندوشن
ایرانیت کلمۀ بسیار پیچیده و مبهمی است. تعریف روشنی نمیتوان برایش جست. اگر ایرانی میخواست بر استقلال خاک اصرار ورزد، یعنی خارجی را بیرون کند و کشورش را در دایرۀ مرزهای سیاسی حفظ نماید تاکنون مضمحل شده بود؛ زیرا در برابر نیروهای بیگانه: عرب و ترک و دیگران نمیتوانست مقاومت کند. هیچ کشوری از آغاز تا به انجام به حال اول باقی نمانده، نه چین، نه روم، نه یونان، نه اروپا ... . بعضی تمدنها بهکلی نابود شدند و بعضی تغییر ماهیت دادند، یعنی در ازای زنده ماندن، هویت خود را بلاگردان خویش کردند. ادامۀ حیات تنها در تطابق با دگرگونیها میسّر شده و ایرانی برای این تطابق استعداد خوبی نشان داده، اما یک ویژگی خاص خود داشته: «دگرگون شدن و همان بودن» و تمام تاریخ ایران روی این اصل حرکت کرده که مردمش هم تغییر کنند و هم همان باشند؛ ازاینرو ایرانی در دوران بعد از اسلام، پس از تلاشها و نهضتها و آویز و گریزها، چون ناامید شد که سیادت سیاسی گذشته را زنده کند، همۀ استعداد و نیروی خود را در زمینۀ دیگری به کار گرفت که نه کمتر کارساز بود و آن «فرهنگ» بود. بر آن شد تا فرهنگ را جانشین فرمانروایی سیاسی کند. بدینگونه «ایرانیت» با اهرم فرهنگ توانست خود را بر سر پا نگه دارد. سیاست حفظ ایرانیت از طریق فرهنگ در زمان سامانیها پا گرفت. تاریخ بلعمی و ترجمۀ تفسیر طبری دو نشانه بودند که یکی تاریخ ایران را یادآوری میکرد و دیگری اسلام را به زبان فارسی ورود میداد. درخت اندیشۀ ایرانی زمانی به بار نهایی نشست که شاهنامه آفریده شد. همۀ آنچه باید گفته شود در این کتاب گفته شد. با آمدن شاهنامه ایرانی خیالش راحت شد که از نو به خانۀ خود بازگشته است. اگر حصارهای مرزی برداشته شده بودند، یک حصار فرهنگی گرد او پدید آمد «که از باد و باران نیابد گزند» تا او بتواند در درون آن بگوید من من هستم. زبان فارسی و شاهنامه سرنوشت ایران را تغییر دادند. ایران از نو سرزمینی شد مطرح، تأثیرگذار که فراتر از مرزهایش حرکت میکند. قلمرو امپراتوری زبان و فرهنگ ایران از قلمرو هخامنشیان وسیعتر گشت. اگر یک در بسته شد، یعنی در سیادت سیاسی، دری دیگر باز شد. این یکی پایدارتر و آسیبناپذیرتر بود. شاهنامه نشان داد که قدرتها و شوکتها و ثروتها میروند، آنچه میماند سلطنت سخن است که جوهر جان انسانی است.
🔴 پینوشت:
پنجم اردیبهشت، سالگردِ درگذشتِ استاد محمدعلی اسلامی ندوشن.
یاد و نامشان جاوید
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 زبان فارسی، حافظ فرهنگ ایرانی
✍️ ذبیحالله صفا
زبان نماینده و نشاندهندۀ نوع تفکر انسان است. یک ملّت که دارای آداب و رسوم و عقاید خاصی است، ناچار فرهنگ خاصی دارد و اگر زبان واحدی نباشد که آن فرهنگ و آن نوع تفکر و همچنین آداب و رسوم و امثال اینها را نشان دهد، طبعاً اجزاء آن ملّت کمکم از یکدیگر دور میشوند و تحت تأثیر عوامل محیط و اقالیم و احتیاجات خاص هر ناحیه، فرهنگی خاص مییابند. بازگردیم به ایران؛ اگر زبان فارسی نبود که بنده و سعدی و حافظ را به هم ارتباط بدهد، من در مازندران نشاندهندۀ فرهنگ خاصّ خود میشدم به زبان مازندرانی و بعدها در مازندران بنابر مقتضیات اقلیمی آنجا و احتیاجات آنجا ما یک رسوم خاصی پیدا میکردیم که آن رسوم خاص را فارسیها نداشتند. نتیجه آن بود که ما روزبهروز از فارس و فارسیها دورتر میشدیم و فارسیها روزبهروز دورتر از ما میشدند چنانکه بعداً خوارزمیها از ما بسیار دور شدند و یا همین امروز اقوام آریایی ایرانی که هنوز در پامیر و اطراف آنجا پراکندهاند، از ما بسیار دورند چون تحت تأثیر زبانهای دیگر رفتهاند.
چیزی که در این میان توانست فکر یک شرقی ایرانی را با یک غربی ایرانی پیوند بدهد و یا یک خاقانی را با یک جامی در دو دورۀ متمایز از یکدیگر ارتباط دهد، زبان فارسی است.
زبان فارسی درحقیقت حافظ فرهنگ ایرانی شد و بار فرهنگ ملّی ما روی دوش زبان فارسی قرار گرفت؛ چه در مکانهای مختلف و چه در طول زمانهای متفاوت، یعنی اندیشههای ایرانی پیش از اسلام و آغاز دورۀ اسلامی را شاهنامه به ما رسانده و در طول زمان اساطیر ایرانی و حماسۀ ایرانی را زبان فارسی حمل کرده و به ما داده است. اگر زبان فارسی وجود نمیداشت و امروزه میخواستیم دنبال حماسهها و اساطیر ایرانی برویم اولاً چیز زیادی به دست ما نمیرسید برای اینکه در لهجهها پراکنده بود و احیاناً ربطی به یکدیگر نداشت و ثانیاً اگر میخواستیم چیزی بدانیم میبایست که پنجاه لهجه و زبان را یاد بگیریم تا مطلبی از آنها دربیاوریم، درحالیکه اینها جمعاً و یکجا در ادب فارسی و در آثار فردوسی و دقیقی و امثال آنان آمده است.
🔴 منبع:
ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۳، ۴۶۹-۴۷۰
🔴 نهم اردیبهشتماه سالروز درگذشتِ استاد ذبیحالله صفا
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 زبان فارسی، حافظ فرهنگ ایرانی
✍️ ذبیحالله صفا
زبان نماینده و نشاندهندۀ نوع تفکر انسان است. یک ملّت که دارای آداب و رسوم و عقاید خاصی است، ناچار فرهنگ خاصی دارد و اگر زبان واحدی نباشد که آن فرهنگ و آن نوع تفکر و همچنین آداب و رسوم و امثال اینها را نشان دهد، طبعاً اجزاء آن ملّت کمکم از یکدیگر دور میشوند و تحت تأثیر عوامل محیط و اقالیم و احتیاجات خاص هر ناحیه، فرهنگی خاص مییابند. بازگردیم به ایران؛ اگر زبان فارسی نبود که بنده و سعدی و حافظ را به هم ارتباط بدهد، من در مازندران نشاندهندۀ فرهنگ خاصّ خود میشدم به زبان مازندرانی و بعدها در مازندران بنابر مقتضیات اقلیمی آنجا و احتیاجات آنجا ما یک رسوم خاصی پیدا میکردیم که آن رسوم خاص را فارسیها نداشتند. نتیجه آن بود که ما روزبهروز از فارس و فارسیها دورتر میشدیم و فارسیها روزبهروز دورتر از ما میشدند چنانکه بعداً خوارزمیها از ما بسیار دور شدند و یا همین امروز اقوام آریایی ایرانی که هنوز در پامیر و اطراف آنجا پراکندهاند، از ما بسیار دورند چون تحت تأثیر زبانهای دیگر رفتهاند.
چیزی که در این میان توانست فکر یک شرقی ایرانی را با یک غربی ایرانی پیوند بدهد و یا یک خاقانی را با یک جامی در دو دورۀ متمایز از یکدیگر ارتباط دهد، زبان فارسی است.
زبان فارسی درحقیقت حافظ فرهنگ ایرانی شد و بار فرهنگ ملّی ما روی دوش زبان فارسی قرار گرفت؛ چه در مکانهای مختلف و چه در طول زمانهای متفاوت، یعنی اندیشههای ایرانی پیش از اسلام و آغاز دورۀ اسلامی را شاهنامه به ما رسانده و در طول زمان اساطیر ایرانی و حماسۀ ایرانی را زبان فارسی حمل کرده و به ما داده است. اگر زبان فارسی وجود نمیداشت و امروزه میخواستیم دنبال حماسهها و اساطیر ایرانی برویم اولاً چیز زیادی به دست ما نمیرسید برای اینکه در لهجهها پراکنده بود و احیاناً ربطی به یکدیگر نداشت و ثانیاً اگر میخواستیم چیزی بدانیم میبایست که پنجاه لهجه و زبان را یاد بگیریم تا مطلبی از آنها دربیاوریم، درحالیکه اینها جمعاً و یکجا در ادب فارسی و در آثار فردوسی و دقیقی و امثال آنان آمده است.
🔴 منبع:
ای زبان پارسی...، به کوشش دکتر میلاد عظیمی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۲، ج ۳، ۴۶۹-۴۷۰
🔴 نهم اردیبهشتماه سالروز درگذشتِ استاد ذبیحالله صفا
#یادها | #مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 نمایی از دژِ شاپورخواست (قلعۀ فلکالافلاک) و زیباییهای شهر خرمآباد
🔴 بیستم اردیبهشت، روز خرمآبادِ ایران
از ایوان خویش انجمن دور کرد
ورا نام دستور شاپور کرد
ورا نام شاپور کردم زِ مهر
که از بختِ تو شاد بادا سپهر
بدو گفت شاها انوشه بُدی
روان را به اندیشه توشه بُدی
زمین هفت کشور سراسر تُراست
جهان یکسر از دادِ تو گشت راست
حکیم فردوسی توسی
🔴 ویدئو از عارف زیودار
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 بیستم اردیبهشت، روز خرمآبادِ ایران
از ایوان خویش انجمن دور کرد
ورا نام دستور شاپور کرد
ورا نام شاپور کردم زِ مهر
که از بختِ تو شاد بادا سپهر
بدو گفت شاها انوشه بُدی
روان را به اندیشه توشه بُدی
زمین هفت کشور سراسر تُراست
جهان یکسر از دادِ تو گشت راست
حکیم فردوسی توسی
🔴 ویدئو از عارف زیودار
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 نمایی از دژِ شاپورخواست (قلعۀ فلکالافلاک) و زیباییهای شهر خرمآباد
🔴 بیستم اردیبهشت، روز خرمآبادِ ایران
از ایوان خویش انجمن دور کرد
ورا نام دستور شاپور کرد
ورا نام شاپور کردم زِ مهر
که از بختِ تو شاد بادا سپهر
بدو گفت شاها انوشه بُدی
روان را به اندیشه توشه بُدی
زمین هفت کشور سراسر تُراست
جهان یکسر از دادِ تو گشت راست
حکیم فردوسی توسی
🔴 ویدئو از عارف زیودار
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 بیستم اردیبهشت، روز خرمآبادِ ایران
از ایوان خویش انجمن دور کرد
ورا نام دستور شاپور کرد
ورا نام شاپور کردم زِ مهر
که از بختِ تو شاد بادا سپهر
بدو گفت شاها انوشه بُدی
روان را به اندیشه توشه بُدی
زمین هفت کشور سراسر تُراست
جهان یکسر از دادِ تو گشت راست
حکیم فردوسی توسی
🔴 ویدئو از عارف زیودار
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢