Forwarded from همیاران سرزمین مهرگان
دکتر صفوی یکی از پزشکان تیم پزشکی البرز:
خبرمرگ البرز زارعی هیچ حس خاصِ متفاوت ازمرگهای هر روزه ی دیگری که درسوانح میبینم در من ایجاد نکرد؛
میدانستم البرز در آتش سوزیهای جنگلهای زاگرس دچار سوختگی شده است، ۵۰% سوختگی درجه ۲ و ۳، و بیشتر درجه۳ داشت؛
صورتش هم سوخته بود و این یعنی آسیب استنشاقی هم داشته که "جَستن از خطر مرگ" را سخت تر میکرد.
یک تخمینِ مرگ عوامانه وسرانگشتی بین پرسنل شایع است که درصد سوختگی را به طور تقریبی با درصد مرگ برابر می دانند؛ مثلا میگویند سوختگی ۵۰%، ۵۰% مورتالیتی دارد و ماها که بیهوشی هستیم اگر سوختگی با آسیب استنشاقی هم همراه باشد همینطور من درآوردی۲۰% به سطح سوختگی اضافه میکنیم، یعنی۷۰% احتمال مرگ برای البرز پیش بینی میکردیم، ولی وقتی اولین بار در اتاق عمل شدت سوختگی البرز را دیدم دیگر در بند این احتمالات نبودم.
صبح شنبه که وارد بیمارستان شدم با ازدحامی داخل بیمارستان، جلوی درِ نگهبانی روبرو شدم، مدیر بیمارستان هم با یک جور سراسیمگی در تکاپو بود؛ عده ای که لباس نظامی پلنگی به تن داشتند در جلوی پارکینگ پزشکان که نزدیک نگهبانی ست تجمع کرده بودند، نگهبان به من اشاره کرد که به سمت پارکینگ پرسنل که محوطه ی بازی در پشت بیمارستان است بروم و ....
اینجا فقط میخاهم به البرز زارعی بپردازم، که قهرمان ساکت وخاموش و بی ادعای ماست؛ وقتی از کوه می نویسی صحبت از سنگ ریزه های دامنه ی کوه خیلی بی مورد است.
ماشین را که پارک کردم از دور، از خانم دایی تقی که روبروی اورژانس داشت ازدحام جلوی نگهبانی را تماشا میکرد با فریاد پرسیدم: چیه؟جنگ شده؟!
و او پاسخ داد: اومدن پیکر البرز زارعی رو ببرن؛
گویا البرز شب قبلش فوت شده بود و جمعیت برای تشییع پیکر او به شهر زادگاهش آمده بودند وفهمیدم آنهایی که لباس پلنگی پوشیده بودند پرسنل اداره ی منابع طبیعی هستند.
روز بعد در فضای مجازی مطلب درباره ی البرز زیاد بود آسمان فضای مجازی از ابرهای اندوه و ناراحتی و تاسف از مرگ البرز گرفته بود؛ مطلبی خواندم از آخرین مصاحبه ای که در بیمارستان سوانح از البرز گرفته بودند، البرز گفته بود: من قبلا از مار خیلی میترسیدم ولی این آتش سوزی به من نشان داد مارها و تمام حیوانات چقدر مظلوم هستند و....
با خواندن مصاحبه یاد آتش سوزی جنگلهای استرالیا افتادم که از تلویزیون پخش میشد، تماشای صحنه ی دویدن وجست و خیز دیوانه وار کانگوروها وحیوانات دیگر در پس زمینه ی دود وآتش حالم را خراب میکرد، من هر وقت سگها وگربه های گرسنه ای را که این روزها عمومیت دارد میبینم که اینقدر عاجز و تنها و بی پناه هستند و اینهمه به ما انسانها وابسته اند دلم میگیرد و از شما چه پنهان گاهی بغض میکنم و گاهی هم ، بماند...
تصور حیوانات زبان بسته ی زاگرس، خزنده ها وبزهای کوهی وتلاش آنها برای گریز و درهم لولیدن و محاصره شدن آنها با آتش وسوختن شان بسیار ناراحت کننده است؛ نمیدانم شاید ناراحتی به این شکل برای حیوانات در زمانه ای که از رحم وشفقت انسانها به هم نیز دریغ می شود، پیش درآمد نوعی جنون باشد... شروع جنون نیچه از وقتی رقم خورد که سر اسب درشکه ای را که ازصاحبش شلاق میخورد بغل کرده بود و میگریست...
مصاحبه ی البرز تمام رفتارهای قبلی البرز را در مدت بستری وپیش از فوتش برایم معنا کرد؛ هیچگاه ندیده بودم البرز شکایتی از درد داشته باشد یا ناله ای بکند، هر بار موقع ویزیت به اتاق او که تخت ۸ آی سی یو ویژه بود میرفتم خواب بود و حالا میفهمم خواب نبوده، چون تا صدایش میکردم و میگفتم :چطوری البرز! چشمانش را به آرامی باز میکرد و با غمگین ترین نگاهی که میشد داشت نگاهم میکرد، بی حرف و کلام و لبخندی؛ این آخریها چشمهایش را که باز کرد دیدم چشم راستش متورم و قرمز و بسیار کدر شده مشاوره ی اورژانسی چشم برایش گذاشتم، حالا که فکر میکنم میبینم البرز از سنگینی غم زاگرس از خاطره ی رنج و عذاب حیوانات زبان بسته ی بی پناه زاگرس، و به فنا رفتن طبیعت زاگرس اینچنین در پیله ی تنهایی و اندوه جانکاه خود فرو رفته بود، این آخریها فیلسوفی شده بود که ستم بر اسبی را بر نمی تابد اما مرگ امانی به غلتیدن در جنون به او نداد.
البرز، دماوندِ البرز است؛ نماد پایداری و استواری وقهرمانی ست و من الان آن حس خاص و متفاوت از دیگر مرگهای هر روزه ای که در سوانح مشاهده می کنم را با مرگ دردناک وغمبار البرز تجربه میکنم، روحش شاد.
#البرز_زارعی
#روحش_شاد
#راهش_پر_رهرو
@hsm_ea
خبرمرگ البرز زارعی هیچ حس خاصِ متفاوت ازمرگهای هر روزه ی دیگری که درسوانح میبینم در من ایجاد نکرد؛
میدانستم البرز در آتش سوزیهای جنگلهای زاگرس دچار سوختگی شده است، ۵۰% سوختگی درجه ۲ و ۳، و بیشتر درجه۳ داشت؛
صورتش هم سوخته بود و این یعنی آسیب استنشاقی هم داشته که "جَستن از خطر مرگ" را سخت تر میکرد.
یک تخمینِ مرگ عوامانه وسرانگشتی بین پرسنل شایع است که درصد سوختگی را به طور تقریبی با درصد مرگ برابر می دانند؛ مثلا میگویند سوختگی ۵۰%، ۵۰% مورتالیتی دارد و ماها که بیهوشی هستیم اگر سوختگی با آسیب استنشاقی هم همراه باشد همینطور من درآوردی۲۰% به سطح سوختگی اضافه میکنیم، یعنی۷۰% احتمال مرگ برای البرز پیش بینی میکردیم، ولی وقتی اولین بار در اتاق عمل شدت سوختگی البرز را دیدم دیگر در بند این احتمالات نبودم.
صبح شنبه که وارد بیمارستان شدم با ازدحامی داخل بیمارستان، جلوی درِ نگهبانی روبرو شدم، مدیر بیمارستان هم با یک جور سراسیمگی در تکاپو بود؛ عده ای که لباس نظامی پلنگی به تن داشتند در جلوی پارکینگ پزشکان که نزدیک نگهبانی ست تجمع کرده بودند، نگهبان به من اشاره کرد که به سمت پارکینگ پرسنل که محوطه ی بازی در پشت بیمارستان است بروم و ....
اینجا فقط میخاهم به البرز زارعی بپردازم، که قهرمان ساکت وخاموش و بی ادعای ماست؛ وقتی از کوه می نویسی صحبت از سنگ ریزه های دامنه ی کوه خیلی بی مورد است.
ماشین را که پارک کردم از دور، از خانم دایی تقی که روبروی اورژانس داشت ازدحام جلوی نگهبانی را تماشا میکرد با فریاد پرسیدم: چیه؟جنگ شده؟!
و او پاسخ داد: اومدن پیکر البرز زارعی رو ببرن؛
گویا البرز شب قبلش فوت شده بود و جمعیت برای تشییع پیکر او به شهر زادگاهش آمده بودند وفهمیدم آنهایی که لباس پلنگی پوشیده بودند پرسنل اداره ی منابع طبیعی هستند.
روز بعد در فضای مجازی مطلب درباره ی البرز زیاد بود آسمان فضای مجازی از ابرهای اندوه و ناراحتی و تاسف از مرگ البرز گرفته بود؛ مطلبی خواندم از آخرین مصاحبه ای که در بیمارستان سوانح از البرز گرفته بودند، البرز گفته بود: من قبلا از مار خیلی میترسیدم ولی این آتش سوزی به من نشان داد مارها و تمام حیوانات چقدر مظلوم هستند و....
با خواندن مصاحبه یاد آتش سوزی جنگلهای استرالیا افتادم که از تلویزیون پخش میشد، تماشای صحنه ی دویدن وجست و خیز دیوانه وار کانگوروها وحیوانات دیگر در پس زمینه ی دود وآتش حالم را خراب میکرد، من هر وقت سگها وگربه های گرسنه ای را که این روزها عمومیت دارد میبینم که اینقدر عاجز و تنها و بی پناه هستند و اینهمه به ما انسانها وابسته اند دلم میگیرد و از شما چه پنهان گاهی بغض میکنم و گاهی هم ، بماند...
تصور حیوانات زبان بسته ی زاگرس، خزنده ها وبزهای کوهی وتلاش آنها برای گریز و درهم لولیدن و محاصره شدن آنها با آتش وسوختن شان بسیار ناراحت کننده است؛ نمیدانم شاید ناراحتی به این شکل برای حیوانات در زمانه ای که از رحم وشفقت انسانها به هم نیز دریغ می شود، پیش درآمد نوعی جنون باشد... شروع جنون نیچه از وقتی رقم خورد که سر اسب درشکه ای را که ازصاحبش شلاق میخورد بغل کرده بود و میگریست...
مصاحبه ی البرز تمام رفتارهای قبلی البرز را در مدت بستری وپیش از فوتش برایم معنا کرد؛ هیچگاه ندیده بودم البرز شکایتی از درد داشته باشد یا ناله ای بکند، هر بار موقع ویزیت به اتاق او که تخت ۸ آی سی یو ویژه بود میرفتم خواب بود و حالا میفهمم خواب نبوده، چون تا صدایش میکردم و میگفتم :چطوری البرز! چشمانش را به آرامی باز میکرد و با غمگین ترین نگاهی که میشد داشت نگاهم میکرد، بی حرف و کلام و لبخندی؛ این آخریها چشمهایش را که باز کرد دیدم چشم راستش متورم و قرمز و بسیار کدر شده مشاوره ی اورژانسی چشم برایش گذاشتم، حالا که فکر میکنم میبینم البرز از سنگینی غم زاگرس از خاطره ی رنج و عذاب حیوانات زبان بسته ی بی پناه زاگرس، و به فنا رفتن طبیعت زاگرس اینچنین در پیله ی تنهایی و اندوه جانکاه خود فرو رفته بود، این آخریها فیلسوفی شده بود که ستم بر اسبی را بر نمی تابد اما مرگ امانی به غلتیدن در جنون به او نداد.
البرز، دماوندِ البرز است؛ نماد پایداری و استواری وقهرمانی ست و من الان آن حس خاص و متفاوت از دیگر مرگهای هر روزه ای که در سوانح مشاهده می کنم را با مرگ دردناک وغمبار البرز تجربه میکنم، روحش شاد.
#البرز_زارعی
#روحش_شاد
#راهش_پر_رهرو
@hsm_ea
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸 در نخستین روز از آخرین پاییز قرن با زنده نگاه داشتن یاد و نام معلمان و اساتید این سرزمین، دقایقی به گفته های ارزشمند اساتید سرزمینمان توجه کنیم.
"ثروت مملکت طلا نیست، ثروت مملکت مغزهای برجسته و خدمتگزار و فداکار، ثروت این مملکت جوانان این مملکت هستند. به #ایران عزیز و وطن عزیزمون خدمت کنیم"
"زنده نام #دکتر_محمدعلی_مجتهدی_گیلانی رییس دبیرستان #البرز_تهران و بنیانگذار دانشگاه صنعتی شریف، یادش گرامی باد"
باید یکپارچه #برای_ایران بدون در نظر داشتن گرایشات دینی، مذهبی، قومیتی، عقیدتی و سیاسی برای پیشرفت و اقتدار گوشه گوشه این سرزمین مقدس اهورائی تلاش کنیم.
#با_هم_برای_ایران
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
"ثروت مملکت طلا نیست، ثروت مملکت مغزهای برجسته و خدمتگزار و فداکار، ثروت این مملکت جوانان این مملکت هستند. به #ایران عزیز و وطن عزیزمون خدمت کنیم"
"زنده نام #دکتر_محمدعلی_مجتهدی_گیلانی رییس دبیرستان #البرز_تهران و بنیانگذار دانشگاه صنعتی شریف، یادش گرامی باد"
باید یکپارچه #برای_ایران بدون در نظر داشتن گرایشات دینی، مذهبی، قومیتی، عقیدتی و سیاسی برای پیشرفت و اقتدار گوشه گوشه این سرزمین مقدس اهورائی تلاش کنیم.
#با_هم_برای_ایران
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 بارش برف پائیزی بلندیهای #البرز_مرکزی در #دودانگه_ساری همراه با موسیقی مازندرانی
🔸 آواز ؛ زنده یاد استاد ابوالحسن خوشرو
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔸 آواز ؛ زنده یاد استاد ابوالحسن خوشرو
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
⚫️ "دکترمیرخُسروفرشیدوَرد" شاعرونویسندۀ گرانقدر،ادبیات پارسی متولد ۱۳۰۵ تا ۱۳۸۸ در خانۀ سالمندان نیکان به دیار باقی شتافتند .😔
شعر زیبای
" این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست"
از سروده های این بزرگمردِ میهن پرست است که پس از سفرهای خارج از کشور ، از ذهن پر از مسئولیت او تراوش کرده است و تلنگری گزنده است بر وضعیت امروز تمایلات متداول در جامعه ما.
🔸روان بزرگمرد میهن شاد و یاد و تفکر جاری در این شعر و اثرش همواره زنده باد .....!
🔸این شعر زیبا را یک بار دیگر با هم و برای سرزمینمان ایران میخوانیم :
#این_خانه_قشنگ_است_ولی_خانه_من_نیست .../
🔸این خاک چه زیباست ولی خاکِ وطن نیست .../
🔸آن دختـــــــــــرِ چشم آبیِ گیسوی طلایی .../
🔸طنازِ سیه چشــــــــــم ، چو معشوقۀ من نیست .../
🔸آن کشور نو ، آن وطــــنِ دانش و صنعت .../
🔸هرگز به دل انگیــــــــــزیِ #ایرانِ_کهن نیست .../
🔸در #مشهد و #یزد و #قم و #سمنان و #لرستان .../
🔸لطفی است که در " کَلگَری" و " نیس" و " پِکَن" نیست .../
🔸در دامن بحر خزر و ساحل #گیلان .../
🔸موجی است که در ساحل" دریای عَدَن" نیست .../
🔸در پیکر گلهای دلاویز #شمیران .../
🔸عطری است که در نافه ی" آهوی خُتَن"نیست .../
🔸آواره ام و خسته و سرگشته و حیران .../
🔸هرجا که رَوَم، هیچ کجا خانۀ من نیست .../
🔸آوارگی و خانه بِدوشی چه بلایی ست .../
🔸دردی است که هَمتاش در این دیرِ کهن نیست .../
🔸من بَهرِ کِه خوانم غزل #سعدی و #حافظ .../
🔸در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست ؟../
🔸هرکس که زَنَد طعنه به #ایرانی و #ایران .../
🔸بی شُبهِه که مغزش به سر ، و روح به تن نیست .../
🔸 پاریس" قشنگ است ولی نیست چو #تهران .../
🔸لندن" به دلاویزی #شیرازِ_کُهن نیست .../
🔸هر چند که سرسبز بُوَد دامنۀ " آلپ" .../
🔸چون دامنِ #البُرز، پُر از چین وشکن نیست .../
🔸این کوه بلند است ولی نیست #دماوند .../
🔸این رود چه زیباست ولی رود #تَجَن نیست .../
🔸این شهرعظیم است ولی شهرغریب است .../
این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست .../
☘️☘️☘️😔😔🖤
نامشان مستدام در پهنه گیتی هر کسی که دلش برای وطن عزیز ایران می تپد ...👋❣️
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
شعر زیبای
" این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست"
از سروده های این بزرگمردِ میهن پرست است که پس از سفرهای خارج از کشور ، از ذهن پر از مسئولیت او تراوش کرده است و تلنگری گزنده است بر وضعیت امروز تمایلات متداول در جامعه ما.
🔸روان بزرگمرد میهن شاد و یاد و تفکر جاری در این شعر و اثرش همواره زنده باد .....!
🔸این شعر زیبا را یک بار دیگر با هم و برای سرزمینمان ایران میخوانیم :
#این_خانه_قشنگ_است_ولی_خانه_من_نیست .../
🔸این خاک چه زیباست ولی خاکِ وطن نیست .../
🔸آن دختـــــــــــرِ چشم آبیِ گیسوی طلایی .../
🔸طنازِ سیه چشــــــــــم ، چو معشوقۀ من نیست .../
🔸آن کشور نو ، آن وطــــنِ دانش و صنعت .../
🔸هرگز به دل انگیــــــــــزیِ #ایرانِ_کهن نیست .../
🔸در #مشهد و #یزد و #قم و #سمنان و #لرستان .../
🔸لطفی است که در " کَلگَری" و " نیس" و " پِکَن" نیست .../
🔸در دامن بحر خزر و ساحل #گیلان .../
🔸موجی است که در ساحل" دریای عَدَن" نیست .../
🔸در پیکر گلهای دلاویز #شمیران .../
🔸عطری است که در نافه ی" آهوی خُتَن"نیست .../
🔸آواره ام و خسته و سرگشته و حیران .../
🔸هرجا که رَوَم، هیچ کجا خانۀ من نیست .../
🔸آوارگی و خانه بِدوشی چه بلایی ست .../
🔸دردی است که هَمتاش در این دیرِ کهن نیست .../
🔸من بَهرِ کِه خوانم غزل #سعدی و #حافظ .../
🔸در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست ؟../
🔸هرکس که زَنَد طعنه به #ایرانی و #ایران .../
🔸بی شُبهِه که مغزش به سر ، و روح به تن نیست .../
🔸 پاریس" قشنگ است ولی نیست چو #تهران .../
🔸لندن" به دلاویزی #شیرازِ_کُهن نیست .../
🔸هر چند که سرسبز بُوَد دامنۀ " آلپ" .../
🔸چون دامنِ #البُرز، پُر از چین وشکن نیست .../
🔸این کوه بلند است ولی نیست #دماوند .../
🔸این رود چه زیباست ولی رود #تَجَن نیست .../
🔸این شهرعظیم است ولی شهرغریب است .../
این خانه قشنگ است ولی خانۀ من نیست .../
☘️☘️☘️😔😔🖤
نامشان مستدام در پهنه گیتی هر کسی که دلش برای وطن عزیز ایران می تپد ...👋❣️
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔴❗️ فراخوان شرکت آب منطقه ای #سمنان در شناسایی سرمایه گذار برای انتقال آب دریا ی مازندران !
✍ حنیف رضا گلزار کنشگر زیست بوم و استاد دانشگاه :
🔸در حالیکه نمایندگان استان مازندران در حال کلنگ زنی سد زارم رود!، استاندار مازندران در حال حاتم بخشی منابع آبی #فینسک مازندران به آن سوی #البرز و مدیرعامل آب منطقه ای مازندران در اندیشه اجرای طرح پرورش ماهی در "دریاچه سد زارم" است، شرکت آب منطقه ای سمنان برای اجرای طرح شیرین سازی و انتقال آب کاسپین فراخوان شناسایی سرمایه گذار منتشر می کند...
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
✍ حنیف رضا گلزار کنشگر زیست بوم و استاد دانشگاه :
🔸در حالیکه نمایندگان استان مازندران در حال کلنگ زنی سد زارم رود!، استاندار مازندران در حال حاتم بخشی منابع آبی #فینسک مازندران به آن سوی #البرز و مدیرعامل آب منطقه ای مازندران در اندیشه اجرای طرح پرورش ماهی در "دریاچه سد زارم" است، شرکت آب منطقه ای سمنان برای اجرای طرح شیرین سازی و انتقال آب کاسپین فراخوان شناسایی سرمایه گذار منتشر می کند...
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 آتشسوزی ر جنگلهای گچساران به منطقه حفاظتشده #دیل رسید
🔸زنده یاد ونام #البرز_زارعی سال گذشته در همین منطقه جانش را فدای #بلوطهای_زاگرس کرد.
روانش تا ابدجاوید باد.🌹
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔸زنده یاد ونام #البرز_زارعی سال گذشته در همین منطقه جانش را فدای #بلوطهای_زاگرس کرد.
روانش تا ابدجاوید باد.🌹
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from عاشقان ایران
👈 توضیح استاد #فریدون_جنیدی درباره دیوهای #مازندران در شاهنامه 👉
🏔منظور از مازندران در شاهنامه کجاست؟
⬅️از کانال شاهنامه شناسی
ابیات مربوط به مازندران در شاهنامه بدون افزوده های جعلی(الحاقیات)
چو #کاووس بگرفت گاه پدر
مر او را جهان، بنده شد سربسر
چنان بُد که در کاخ زرین نگار
همی خوَرد روزی، مَی خوشگُوار
اَبا پهلوانانِ اِیران به هم
همی رای زد، شاد، بر بِیش و کم
برفت از برِ پرده، سالارِ بار
خرامان بیامد برِ شهریار
بگفتا که: ”رامشگری بر در است
ابا بَربَت و نغز رامشگر است“
بفرمود تا پِیش او خواندند
برِ خوشنوازانْشْ بنشاندند
به بربت چو بایست، برساخت رود
برآورد مازندرانی سرود:
ز #مازندران، شهر ما، یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گل است
به کوه اندرون، لاله و سنبل است
نوازنده، بلبل، به باغ اندرون
گُرازنده، آهو، به راغ اندرون
همیشه نیاساید از جُفتجوی
همه ساله، هر جای، رنگ است و بوی
گلاب است گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش، روان
دی و بهمن و آذَر و فروَدین
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
به هر جای، بازِ شکاری به کار
چو کاووس بشنید ازو این سَخُن
یکی تازه اندیشه افکند بُن
دل رزمجو را ببست اندر آن
که لشکر کشد سوی #مازندران
چنین گفت با سرفرازان رزم
که: ”ما سر نهادیم یکسر به بزم
اگر کاهلی پیشه گیرد دلِیر
نگردد ز آسایش و کام سِیر“
سخن چون به گوش بزرگان رسید
ازیشان، کس آن رای، فرّخ ندید
همه زرد گشتند و پُر چین بُروی
کسی جنگ دیوان نکرد آرزوی
کسی راست، پاسخ، نیارَست کرد
نهانی، روانْشان پر از باد سرد
به آواز گفتند: ما کِهتریم
زمین جز به فرمان تو نَسپَریم
⬅️ گروهی را گمان این است که «مازندران» در #شاهنامه جایگاه دیوان است، همانجاست که امروز مازندرانش خوانیم. در شاهنامه و کتابهای هم زمان با شاهنامه و پیش از آن، ظاهراً لفظ مازندران به معنی #طبرستان/ #تبرستان به کار نرفته است، مگر آن که به ندرت شعری یا عبارتی را بتوان چنان تفسیر کرد.
اغلب «مازندر» و «مازندران» بر سرزمینی در حدود مغرب و بسیار دور از ایران اطلاق میشد. در مقدمه #شاهنامه_ابومنصوری آمده:
” #شام و #یمن را مازندران خوانند و #مصر گویند از مازندران است“!
برخی از نویسندگان امروزی نیز جایگاه مازندران را در غرب، شام، یمن و برخی نیز در #هندوستان دانسته اند.
اما این گمانها درباره «مازندران» شاهنامه درست نیست. مازندران امروزی در گذشته «تبرستان» نامیده میشد، و چنان که در شاهنامه در داستان «زال و رودابه» میخوانیم، منوچهر پادشاه ایران پایتخت خویش را در آن مرز برگزیده بود: شهر #آمل
هنگامی که منوچهر از عشق زال و رودابه باخبر میشود و میخواهد به #کابل سپاه بکشد، پدرش سام به منوچهر نامه میفرستد و از زبان زال، چنین شِکوِه میکند:
«مرا» گفت «بَر دارِ آمل کنی
سَزاتر که آهنگ کابل کنی!»
(اگر مرا در آمل، پایتخت منوچهر، بر دار کنی، بهتر از آن است که به زابل لشکرکشی)
پس سرزمینی را که پایتخت ایران در آن باشد نشاید جایگاه دیوان نامیدن.
⬅️دیدگاه متفاوت استادجنیدی درباره نام مازندران و دیوسپید
«ماز» در زبانهای ایرانی، چین و شکن و برآمدگی و فرورفتگی است، و «مازاندر» جایگاهی است که چین و شکن و برجستگی در آن باشد، و همین رشته کوه البرز است. در زبان #فارسی_دری و زبان #تبرستان_باستان، «دوین» به معنای برجستگی و بلندی است. در زبان تبری، واژه دوین چند بار به معنی برجستگی و تپه و کوه آمده است؛ با افتادن «ین» پایانی، بگونه «دِو» dēv و آنگاه «دیو» درآمد
جایی که کاووس از آن سخن میراند، کوهستان #البرز بود که بایستی از ستیغهای بلند و دره های ژرف بگذرند. گذرندگان البرز کوه را، ابرهای همیشگی، بارانهای سخت، جنگلها و تیغزارها در پیش بود و بیشه های پر از دَدان و جانوران، شاخ و برگ فراوان پرتو آفتاب را گذر نمیداد
پیروزی بر دیوان مازندران، همان گشودن مازهای تبرستان و کوههای البرز است که به دست تبرستانیان و گیلانیان (اهالی #مازندران و #گیلان امروز) و ایرانیان دشت مرکزی انجام گرفت
چون یکایک این دوین ها به دست ایرانیان می افتاد و بر چراگاهها افزوده میشد، بزرگترین آنها «دوین سپید» یا «دیو سپید» بود که همانا کوه دماوند است. دماوند آن زمانها خاموش بود، اما گویا باز فعالیت مختصری کرد و بر ایرانیان آتش و سنگهای تیز بارید:
ز گردون بسی سنگ بارید و خَشت
پراکنده گشتند، اِیران، به دشت
گشودن البرزکوه و پیروزی بر دوین های مازندران، کار سیستانیان نبود، اما چون کاری بس بزرگ بود، پیروزی بر دیوسپید را شاهنامه به «رستم» نسبت دادند که جهان پهلوان (نماد ایران) بود
ایران: ایرانیان. جمعِ «اِیر» است و ایر یعنی فروتن، که صفت ایرانیان بوده است. در اینجا، «ان» علامت جمع است، یعنی ایرانیان. اما «ان» در نام کشور ایران، علامت نسبت است، یعنی جایگاه ایرانیان
💌عاشقان ایران
@LoversofIRAN
🏔منظور از مازندران در شاهنامه کجاست؟
⬅️از کانال شاهنامه شناسی
ابیات مربوط به مازندران در شاهنامه بدون افزوده های جعلی(الحاقیات)
چو #کاووس بگرفت گاه پدر
مر او را جهان، بنده شد سربسر
چنان بُد که در کاخ زرین نگار
همی خوَرد روزی، مَی خوشگُوار
اَبا پهلوانانِ اِیران به هم
همی رای زد، شاد، بر بِیش و کم
برفت از برِ پرده، سالارِ بار
خرامان بیامد برِ شهریار
بگفتا که: ”رامشگری بر در است
ابا بَربَت و نغز رامشگر است“
بفرمود تا پِیش او خواندند
برِ خوشنوازانْشْ بنشاندند
به بربت چو بایست، برساخت رود
برآورد مازندرانی سرود:
ز #مازندران، شهر ما، یاد باد
همیشه بر و بومش آباد باد
که در بوستانش همیشه گل است
به کوه اندرون، لاله و سنبل است
نوازنده، بلبل، به باغ اندرون
گُرازنده، آهو، به راغ اندرون
همیشه نیاساید از جُفتجوی
همه ساله، هر جای، رنگ است و بوی
گلاب است گویی به جویش روان
همی شاد گردد ز بویش، روان
دی و بهمن و آذَر و فروَدین
همیشه پر از لاله بینی زمین
همه ساله خندان لب جویبار
به هر جای، بازِ شکاری به کار
چو کاووس بشنید ازو این سَخُن
یکی تازه اندیشه افکند بُن
دل رزمجو را ببست اندر آن
که لشکر کشد سوی #مازندران
چنین گفت با سرفرازان رزم
که: ”ما سر نهادیم یکسر به بزم
اگر کاهلی پیشه گیرد دلِیر
نگردد ز آسایش و کام سِیر“
سخن چون به گوش بزرگان رسید
ازیشان، کس آن رای، فرّخ ندید
همه زرد گشتند و پُر چین بُروی
کسی جنگ دیوان نکرد آرزوی
کسی راست، پاسخ، نیارَست کرد
نهانی، روانْشان پر از باد سرد
به آواز گفتند: ما کِهتریم
زمین جز به فرمان تو نَسپَریم
⬅️ گروهی را گمان این است که «مازندران» در #شاهنامه جایگاه دیوان است، همانجاست که امروز مازندرانش خوانیم. در شاهنامه و کتابهای هم زمان با شاهنامه و پیش از آن، ظاهراً لفظ مازندران به معنی #طبرستان/ #تبرستان به کار نرفته است، مگر آن که به ندرت شعری یا عبارتی را بتوان چنان تفسیر کرد.
اغلب «مازندر» و «مازندران» بر سرزمینی در حدود مغرب و بسیار دور از ایران اطلاق میشد. در مقدمه #شاهنامه_ابومنصوری آمده:
” #شام و #یمن را مازندران خوانند و #مصر گویند از مازندران است“!
برخی از نویسندگان امروزی نیز جایگاه مازندران را در غرب، شام، یمن و برخی نیز در #هندوستان دانسته اند.
اما این گمانها درباره «مازندران» شاهنامه درست نیست. مازندران امروزی در گذشته «تبرستان» نامیده میشد، و چنان که در شاهنامه در داستان «زال و رودابه» میخوانیم، منوچهر پادشاه ایران پایتخت خویش را در آن مرز برگزیده بود: شهر #آمل
هنگامی که منوچهر از عشق زال و رودابه باخبر میشود و میخواهد به #کابل سپاه بکشد، پدرش سام به منوچهر نامه میفرستد و از زبان زال، چنین شِکوِه میکند:
«مرا» گفت «بَر دارِ آمل کنی
سَزاتر که آهنگ کابل کنی!»
(اگر مرا در آمل، پایتخت منوچهر، بر دار کنی، بهتر از آن است که به زابل لشکرکشی)
پس سرزمینی را که پایتخت ایران در آن باشد نشاید جایگاه دیوان نامیدن.
⬅️دیدگاه متفاوت استادجنیدی درباره نام مازندران و دیوسپید
«ماز» در زبانهای ایرانی، چین و شکن و برآمدگی و فرورفتگی است، و «مازاندر» جایگاهی است که چین و شکن و برجستگی در آن باشد، و همین رشته کوه البرز است. در زبان #فارسی_دری و زبان #تبرستان_باستان، «دوین» به معنای برجستگی و بلندی است. در زبان تبری، واژه دوین چند بار به معنی برجستگی و تپه و کوه آمده است؛ با افتادن «ین» پایانی، بگونه «دِو» dēv و آنگاه «دیو» درآمد
جایی که کاووس از آن سخن میراند، کوهستان #البرز بود که بایستی از ستیغهای بلند و دره های ژرف بگذرند. گذرندگان البرز کوه را، ابرهای همیشگی، بارانهای سخت، جنگلها و تیغزارها در پیش بود و بیشه های پر از دَدان و جانوران، شاخ و برگ فراوان پرتو آفتاب را گذر نمیداد
پیروزی بر دیوان مازندران، همان گشودن مازهای تبرستان و کوههای البرز است که به دست تبرستانیان و گیلانیان (اهالی #مازندران و #گیلان امروز) و ایرانیان دشت مرکزی انجام گرفت
چون یکایک این دوین ها به دست ایرانیان می افتاد و بر چراگاهها افزوده میشد، بزرگترین آنها «دوین سپید» یا «دیو سپید» بود که همانا کوه دماوند است. دماوند آن زمانها خاموش بود، اما گویا باز فعالیت مختصری کرد و بر ایرانیان آتش و سنگهای تیز بارید:
ز گردون بسی سنگ بارید و خَشت
پراکنده گشتند، اِیران، به دشت
گشودن البرزکوه و پیروزی بر دوین های مازندران، کار سیستانیان نبود، اما چون کاری بس بزرگ بود، پیروزی بر دیوسپید را شاهنامه به «رستم» نسبت دادند که جهان پهلوان (نماد ایران) بود
ایران: ایرانیان. جمعِ «اِیر» است و ایر یعنی فروتن، که صفت ایرانیان بوده است. در اینجا، «ان» علامت جمع است، یعنی ایرانیان. اما «ان» در نام کشور ایران، علامت نسبت است، یعنی جایگاه ایرانیان
💌عاشقان ایران
@LoversofIRAN
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مازندران_زیبا 🔴
🔸مارال خود به تنهایی ، همیشه و در هر فضایی زیباست ، و اینجا در میان برف و سرمای بلندیهای مازندران در #البرز_کوه زیبا، زیباییش دوچندان و نفس گیر شده است. آنقدر زیباست که در نگاه نخست تصور میشود این محیط دکوپاژ شده یا تصنعی است!
فیلم : حامد تیزرویان
🌳پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔸مارال خود به تنهایی ، همیشه و در هر فضایی زیباست ، و اینجا در میان برف و سرمای بلندیهای مازندران در #البرز_کوه زیبا، زیباییش دوچندان و نفس گیر شده است. آنقدر زیباست که در نگاه نخست تصور میشود این محیط دکوپاژ شده یا تصنعی است!
فیلم : حامد تیزرویان
🌳پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 نمایه ای از رویارویی خرس مادر و دو تولهاش با محیطبانی در منطقه حفاظت شده #البرز_مرکزی در #مازندران در اینستاگرام #ابوالفضل_رهبریزاده، محیطبان منتشر شده است.
🔸این محیطبان نوشته است: «خرس قهوهای و دو تولهاش به طور ناگهانی رو به روی من ظاهر شده و با سرعت به سمت استراحتگاهم میدویدن و چارهای نداشتم جز اینکه به زبان #مازندرانی بگویم نیایید.👏👏👏
🔸خداروشکر #زبان_مازندرانی میدانستند و حرف گوش کن بودند برخلاف افرادی که خودشان را کوهنورد و طبیعتگرد معرفی میکنند و علیرغم توضیحات محیطبانان وارد مناطق حفاظت شده میشوند و آرامش حیاتوحش را بر هم میزنند.»🙏🙏🙏
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔸این محیطبان نوشته است: «خرس قهوهای و دو تولهاش به طور ناگهانی رو به روی من ظاهر شده و با سرعت به سمت استراحتگاهم میدویدن و چارهای نداشتم جز اینکه به زبان #مازندرانی بگویم نیایید.👏👏👏
🔸خداروشکر #زبان_مازندرانی میدانستند و حرف گوش کن بودند برخلاف افرادی که خودشان را کوهنورد و طبیعتگرد معرفی میکنند و علیرغم توضیحات محیطبانان وارد مناطق حفاظت شده میشوند و آرامش حیاتوحش را بر هم میزنند.»🙏🙏🙏
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 جاده فیروزکوه ، #البرز_کوه_زیبا
#گردنه_گدوک بین #فیروزکوه و #سوادکوه
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
#گردنه_گدوک بین #فیروزکوه و #سوادکوه
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali