This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 به بهانه روز ملی شعر وادب #فارسی
سخنان استاد #شهریار در مورد #آذربایجان:
🔸کانون زبان پهلوی آذربایجان بوده.
🔸مرکز ایران آذربایجان بوده.
🔸کانون نژاد آریایی آذربایجان بوده.
#اثبات_ترک_نبودن_آذریها
پایگاه ایراندوستان مازندران
@jolgeshomali
سخنان استاد #شهریار در مورد #آذربایجان:
🔸کانون زبان پهلوی آذربایجان بوده.
🔸مرکز ایران آذربایجان بوده.
🔸کانون نژاد آریایی آذربایجان بوده.
#اثبات_ترک_نبودن_آذریها
پایگاه ایراندوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from عاشقان ایران
به یاد آقازاده واقعی، پسر زنده یاد احمدشاه؛
و آرزوی پیروزی اش در این مسیر سخت
➡️ توییت دو هفته قبل علی_میثم_نظری، مسئول روابط خارجی #جبهه_مقاومت_ملی افغانستان با انتشار عکس #کوروش و #احمد_مسعود در توییتی روز کوروش بزرگ را تبریک گفت و نوشت:
"کوروش که اولین منشور حقوق بشر در تاریخ را اعلام کرد، یکی از بزرگترین رهبران رهاییبخش تاریخ و تمدن ما بود.
#جبهه_مقاومت_ملی افغانستان این میراث اجدادی را با دفاع از حقوق بشر، ارزش مقدسی که در DNA تمدن ما نهفته است، ادامه خواهد داد
⬅️ توییت احمد مسعود به یاد سالروز پدرش، با بیت زیبایی از شعر استاد #شهریار تبریزی.
🔆⚡️شاعری از #آذربایجان می سراید و مبارزی و سیاستمداری از #افغانستان، تکرار می کند. این است مرزهای #تمدن_پارسی ما ⚡️🔆
💌 عاشقان ایران
💌 @LoversofIRAN
و آرزوی پیروزی اش در این مسیر سخت
➡️ توییت دو هفته قبل علی_میثم_نظری، مسئول روابط خارجی #جبهه_مقاومت_ملی افغانستان با انتشار عکس #کوروش و #احمد_مسعود در توییتی روز کوروش بزرگ را تبریک گفت و نوشت:
"کوروش که اولین منشور حقوق بشر در تاریخ را اعلام کرد، یکی از بزرگترین رهبران رهاییبخش تاریخ و تمدن ما بود.
#جبهه_مقاومت_ملی افغانستان این میراث اجدادی را با دفاع از حقوق بشر، ارزش مقدسی که در DNA تمدن ما نهفته است، ادامه خواهد داد
⬅️ توییت احمد مسعود به یاد سالروز پدرش، با بیت زیبایی از شعر استاد #شهریار تبریزی.
🔆⚡️شاعری از #آذربایجان می سراید و مبارزی و سیاستمداری از #افغانستان، تکرار می کند. این است مرزهای #تمدن_پارسی ما ⚡️🔆
💌 عاشقان ایران
💌 @LoversofIRAN
🔴 به یاد رادمرد #آذربایجان (دکتر جعفر جمشیدیراد استاد دانشگاه تبریز)
✍ دکتر حمید احمدی استاد دانشگاه تهران
🔸روزی که خبر درگذشت ناگهانیاش در ١٢ آبان ١٣٩٨ را یکی از دوستان آذری اهل تبریز به من داد،بهت و شگفتی وجودم را فرا گرفت. باورش بسیار سخت و دردآور بود. دکتر جعفر جمشیدیراد سنگر و ستون پابرجای ایرانیت در دو دهه گذشته در دانشگاه و محافل علمی تبریز و سراسر شمالغرب ایران بود. تلاشهای سرسختانه و شجاعانه او در پاسداشت میراث فرهنگی و سیاسی ایران و زبان فارسی در آن خطه زبانزد همه بود،چه استادان سابقش،چه دانشجویانش و چه دوستان و همکاران و حتی مخالفانش. جمشیدی راد هنوز در میانه راه زندگی بود که درگذشت. او تنها نگران چند محفل سازمان یافته پانترکیست فعال در آذربایجان که آزادانه تخم کین قومی و تفرقه و ادبیات نفرت را در آن دیار میپراکنند نبود. نگرانی و اندوه او بیشتر از کسانی بود که در راس رستههای سیاسی و اداری و گاه مذهبی آذربایجان به قول خودش نان و نمک ایران را میخوردند و نا آگاهانه و یا آگاهانه نمکدان میشکستند. دست اندرکاران نهادهای فرهنگی کشوری در منطقه که فعالیتهای نشریاتی و روزنامهای ایران دوستانه و ملی در آن دیار را در تنگنا و فشار گذاشته و مسئولان آن را به جرمهای گوناگون به دادگاه میکشانده و محکوم و جریمه میکردند، اما دهها نشریه و ناشران قوم گرای نفرت پراکنی را که علیه بزرگان سیاسی و ادبی ایران گذشته و امروز و علیه زبان ملی ایران دشنام میگشودند و میگشایند آزاد میگذاشته و میگذارند.
🔸او به عنوان استاد با سابقه و برجسته علوم سیاسی دانشگاه آزاد تبریز از آنچه که آنرا بیتوجهی و سهلانگاری مقامات دانشگاهی نسبت به رخنه و حضور جریانها و افراد قومگرا و گاه تجزیهطلب در دانشگاهای منطقه میخواند، اظهار نگرانی و نا خشنودی میکرد.
🔸قلب دکتر جمشیدی راد از فشاری در تنگنا بود که گاه عملکرد عالیترین مقامات سیاسی کشور باعث آن می شد. مقاماتی که برای بدست آوردن چند رای، با وعده های انتخاباتی و با اعلامیه های چندین و چند ماده ای خود باعث تشویق و تقویت محافل و گفتمان قوم گرا می شدند. همان هایی که بدون هرگونه مطالعه و مشورت با اهل علم و مصلحت، به شتاب دستور باز شدن رشته های زبانهای قومی در آذربایجان شرقی و کردستان را صادر کردند و کانونهای احتمالی تولید ادبیات ضد ایرانی را که میتواند در اینده سرچشمه مشکلات دشوار بر سر راه وحدت و همبستگی ملی شود، آفریدند.
🔸دل جمشیدی راد از کار آن دست دیپلماتها و رایزنانی خون بود که از بودجه ارزی ایران حقوق میگرفتند و بجای دفاع از هویت،فرهنگ و ملیت ایرانی،به گمان خود برای جلب دوستی کشورهای محل ماموریت خود آنچنان با مقاماتشان نزدیک و همراه میشدند که نا خودآگاه گفتمان ضد ایرانی آنها را تقویت میکردند. به تولید کنندگان ادبیات نفرت و تفرقه جایزه میدادند و برایشان بزرگداشت میگرفتند.
🔸این در حالی بود که بزرگانی چون دکتر منوچهرمرتضوی استاد و دانشمند برجسته ادبیات فارسی در دانشگاه تبریز خانه نشین شده و غریبانه در سالهای پس از انقلاب در شهر خود در می گذشتند. در همان حال «دکترها و پروفسورهای»قلابی دست پرورده باکو و دیگر محافل پان ترکیست خارج از ایران،آزادانه با انتشار اثار بی مایه خود برای آذربایجان ریشه تاریخی و گفتمان هویتی غیر ایرانی میآفریدند و در این میدان فراخ، تاخت و تاز میکردند.
جمشیدی راد دلخون از این بود که چرا هر از چند گاه برخی مقامات منصوب مذهبی استانهای آذری نشین بدون توجه به توصیه های رهبر خود در رابطه با پاسداری از زبان فارسی، با موضعگیری در برابر ایران دوستان و اتهامات بیجا به طرفداران تقویت زبان فارسی در منطقه، گفتمان قومی را تقویت میکردند. جمشیدی راد فرزند گرانمایه و راد آذربایجان بود،همان اذربایجانی که شهریار در سالهای سخت تلاش شوروی و فرقه دمکرات او را خطاب قرار داد و گفت:
«بی کس است ایران، به راه ناکسان از ره مرو!
جان به قربان تو ای جانانه اذربایجان!».
🔸جمشیدی راد تنها نبود و نیست،هستند خیل بزرگِ راد مردان و راد زنان و جوانان آذری و دانشجویان او که در سنگر دانشگاههای استان و سایر شهرهای ایران، در کانونهای رسانه ای و در جای جای ایران زمین پرچم دفاع از ایرانیت و منافع ملی ایران را بر افراشته نگاه میدارند. راد مردان و زنانی که #شهریار آنها را خطاب کرده و گفته بود:
" مادر ایران ندارد چون تو فرزندی دلیر!
روز سختی چشم امید از تو دارد همچنان"
جعفر جمشیدی راد در راه وطن و غم وطن زندگی خود را گذاشت.
✍ دکتر حمید احمدی استاد دانشگاه تهران
🔸روزی که خبر درگذشت ناگهانیاش در ١٢ آبان ١٣٩٨ را یکی از دوستان آذری اهل تبریز به من داد،بهت و شگفتی وجودم را فرا گرفت. باورش بسیار سخت و دردآور بود. دکتر جعفر جمشیدیراد سنگر و ستون پابرجای ایرانیت در دو دهه گذشته در دانشگاه و محافل علمی تبریز و سراسر شمالغرب ایران بود. تلاشهای سرسختانه و شجاعانه او در پاسداشت میراث فرهنگی و سیاسی ایران و زبان فارسی در آن خطه زبانزد همه بود،چه استادان سابقش،چه دانشجویانش و چه دوستان و همکاران و حتی مخالفانش. جمشیدی راد هنوز در میانه راه زندگی بود که درگذشت. او تنها نگران چند محفل سازمان یافته پانترکیست فعال در آذربایجان که آزادانه تخم کین قومی و تفرقه و ادبیات نفرت را در آن دیار میپراکنند نبود. نگرانی و اندوه او بیشتر از کسانی بود که در راس رستههای سیاسی و اداری و گاه مذهبی آذربایجان به قول خودش نان و نمک ایران را میخوردند و نا آگاهانه و یا آگاهانه نمکدان میشکستند. دست اندرکاران نهادهای فرهنگی کشوری در منطقه که فعالیتهای نشریاتی و روزنامهای ایران دوستانه و ملی در آن دیار را در تنگنا و فشار گذاشته و مسئولان آن را به جرمهای گوناگون به دادگاه میکشانده و محکوم و جریمه میکردند، اما دهها نشریه و ناشران قوم گرای نفرت پراکنی را که علیه بزرگان سیاسی و ادبی ایران گذشته و امروز و علیه زبان ملی ایران دشنام میگشودند و میگشایند آزاد میگذاشته و میگذارند.
🔸او به عنوان استاد با سابقه و برجسته علوم سیاسی دانشگاه آزاد تبریز از آنچه که آنرا بیتوجهی و سهلانگاری مقامات دانشگاهی نسبت به رخنه و حضور جریانها و افراد قومگرا و گاه تجزیهطلب در دانشگاهای منطقه میخواند، اظهار نگرانی و نا خشنودی میکرد.
🔸قلب دکتر جمشیدی راد از فشاری در تنگنا بود که گاه عملکرد عالیترین مقامات سیاسی کشور باعث آن می شد. مقاماتی که برای بدست آوردن چند رای، با وعده های انتخاباتی و با اعلامیه های چندین و چند ماده ای خود باعث تشویق و تقویت محافل و گفتمان قوم گرا می شدند. همان هایی که بدون هرگونه مطالعه و مشورت با اهل علم و مصلحت، به شتاب دستور باز شدن رشته های زبانهای قومی در آذربایجان شرقی و کردستان را صادر کردند و کانونهای احتمالی تولید ادبیات ضد ایرانی را که میتواند در اینده سرچشمه مشکلات دشوار بر سر راه وحدت و همبستگی ملی شود، آفریدند.
🔸دل جمشیدی راد از کار آن دست دیپلماتها و رایزنانی خون بود که از بودجه ارزی ایران حقوق میگرفتند و بجای دفاع از هویت،فرهنگ و ملیت ایرانی،به گمان خود برای جلب دوستی کشورهای محل ماموریت خود آنچنان با مقاماتشان نزدیک و همراه میشدند که نا خودآگاه گفتمان ضد ایرانی آنها را تقویت میکردند. به تولید کنندگان ادبیات نفرت و تفرقه جایزه میدادند و برایشان بزرگداشت میگرفتند.
🔸این در حالی بود که بزرگانی چون دکتر منوچهرمرتضوی استاد و دانشمند برجسته ادبیات فارسی در دانشگاه تبریز خانه نشین شده و غریبانه در سالهای پس از انقلاب در شهر خود در می گذشتند. در همان حال «دکترها و پروفسورهای»قلابی دست پرورده باکو و دیگر محافل پان ترکیست خارج از ایران،آزادانه با انتشار اثار بی مایه خود برای آذربایجان ریشه تاریخی و گفتمان هویتی غیر ایرانی میآفریدند و در این میدان فراخ، تاخت و تاز میکردند.
جمشیدی راد دلخون از این بود که چرا هر از چند گاه برخی مقامات منصوب مذهبی استانهای آذری نشین بدون توجه به توصیه های رهبر خود در رابطه با پاسداری از زبان فارسی، با موضعگیری در برابر ایران دوستان و اتهامات بیجا به طرفداران تقویت زبان فارسی در منطقه، گفتمان قومی را تقویت میکردند. جمشیدی راد فرزند گرانمایه و راد آذربایجان بود،همان اذربایجانی که شهریار در سالهای سخت تلاش شوروی و فرقه دمکرات او را خطاب قرار داد و گفت:
«بی کس است ایران، به راه ناکسان از ره مرو!
جان به قربان تو ای جانانه اذربایجان!».
🔸جمشیدی راد تنها نبود و نیست،هستند خیل بزرگِ راد مردان و راد زنان و جوانان آذری و دانشجویان او که در سنگر دانشگاههای استان و سایر شهرهای ایران، در کانونهای رسانه ای و در جای جای ایران زمین پرچم دفاع از ایرانیت و منافع ملی ایران را بر افراشته نگاه میدارند. راد مردان و زنانی که #شهریار آنها را خطاب کرده و گفته بود:
" مادر ایران ندارد چون تو فرزندی دلیر!
روز سختی چشم امید از تو دارد همچنان"
جعفر جمشیدی راد در راه وطن و غم وطن زندگی خود را گذاشت.
Forwarded from کمپین تحریم محور پانترکیسم
📍امروز کنشگران ملی درخواست کردند:
«۲۱ آذر» به نام «روز ملی آذربایجان» به گاهشماری(تقویم)رسمی بازگردد
چنانکه ۱۳۲۵ با ورود #ارتش شاهنشاهی به فرماندهی #محمدرضا_شاه به #آذربایجان در میان شادی آذریها، این روز جشن ملی اعلام شد و هرساله تا پایان پهلوی دوم به یاد«نجات آذربایجان» از چنگال فرقه پیشهوری و اعاده حاکمیت دوباره ایران جشن گرفته میشد
📌 #ایران تنها کشوری بود که توانست #شوروی استالین را از مرزهای خود بیرون کند
⬆️«سرود آذربایجان» یا «آذرآبادگان»
سروده: دکتر حسین گل گلاب
آهنگساز: روحالله خالقی
واکنش به فتنه شوروری در آذربایجان و بیان احساس مردم
⬇️⬅️پیام ارتشبد«فریدون جم» رییس ستاد بزرگ ارتشتاران, برای بیست وچهارمین سالروز نجات آذربایجان(۱۳۴۹)
⬇️➡️به قول #شهریار
شاعر بزرگ پارسی و آذری:
ترکی ما بس عزیز است و زبان مادری
لیک گر «ایران»نگوید، لال باد از ویزبان
وی این بیت را سرود چون میدانست
که بیگانه تلاش دارد از وجود "زبانهای محلی ایران" برای تحریک گسلهای #قومی و آسیب به وحدت ایران سوءاستفاده کند،
پس با هوشیاری، شرط ایراندوستی را "مقدم" بر "تالی"(زبان محلی) نهاد
⛔️کمپین تحریم پانترکیسم
@ban_Turkey
«۲۱ آذر» به نام «روز ملی آذربایجان» به گاهشماری(تقویم)رسمی بازگردد
چنانکه ۱۳۲۵ با ورود #ارتش شاهنشاهی به فرماندهی #محمدرضا_شاه به #آذربایجان در میان شادی آذریها، این روز جشن ملی اعلام شد و هرساله تا پایان پهلوی دوم به یاد«نجات آذربایجان» از چنگال فرقه پیشهوری و اعاده حاکمیت دوباره ایران جشن گرفته میشد
📌 #ایران تنها کشوری بود که توانست #شوروی استالین را از مرزهای خود بیرون کند
⬆️«سرود آذربایجان» یا «آذرآبادگان»
سروده: دکتر حسین گل گلاب
آهنگساز: روحالله خالقی
واکنش به فتنه شوروری در آذربایجان و بیان احساس مردم
⬇️⬅️پیام ارتشبد«فریدون جم» رییس ستاد بزرگ ارتشتاران, برای بیست وچهارمین سالروز نجات آذربایجان(۱۳۴۹)
⬇️➡️به قول #شهریار
شاعر بزرگ پارسی و آذری:
ترکی ما بس عزیز است و زبان مادری
لیک گر «ایران»نگوید، لال باد از ویزبان
وی این بیت را سرود چون میدانست
که بیگانه تلاش دارد از وجود "زبانهای محلی ایران" برای تحریک گسلهای #قومی و آسیب به وحدت ایران سوءاستفاده کند،
پس با هوشیاری، شرط ایراندوستی را "مقدم" بر "تالی"(زبان محلی) نهاد
⛔️کمپین تحریم پانترکیسم
@ban_Turkey
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✍ استاد #شهریار
"روز جانبازیست ای بیچاره آذربایجان
سر تو باشی در میان هر جا که آمد پای جان
ای که دور از دامن مهر تو نالد جان من
چون شکسته بال مرغی در هوای آشیان.
تو همایون مهد زرتشتی و فرزندان تو
پور ایرانند و پاک آیین نژاد آریان
اختلاف لهجه، ملیت نزاید بهر کس
ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نه ای
صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان!
بیکس است ایران، به حرف ناکسان از ره مرو
جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان
با خطی برجسته در تاریخ ایران نقش
بست همت والای سردار مهین ستارخان
این همان تبریز کامثال خیابانی در او
جان برافشاندند بر شمع وطن پروانه سان
این همان تبریز کز خون جوانانش هنوز
لاله گون بینی همی رود ارس، دشت مغان"
[با برخی از نگاره های این ویدئو مانند رقص و لباس جعلی قفقازی و تعریف ایرانیها با نام قومیت ها به جای تیره های ایرانی و....موافق نبودم این موسیقی وشعر زیبای #آذرآبادگان_من با صدای #داریوش_اقبالی و شعر زیبای استاد #شهریار پیشکش به #ملت_ایران به ویژه هم میهنان #آذربایجانی ]
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
"روز جانبازیست ای بیچاره آذربایجان
سر تو باشی در میان هر جا که آمد پای جان
ای که دور از دامن مهر تو نالد جان من
چون شکسته بال مرغی در هوای آشیان.
تو همایون مهد زرتشتی و فرزندان تو
پور ایرانند و پاک آیین نژاد آریان
اختلاف لهجه، ملیت نزاید بهر کس
ملتی با یک زبان کمتر به یاد آرد زمان
گر بدین منطق تو را گفتند ایرانی نه ای
صبح را خواندند شام و آسمان را ریسمان!
بیکس است ایران، به حرف ناکسان از ره مرو
جان به قربان تو ای جانانه آذربایجان
با خطی برجسته در تاریخ ایران نقش
بست همت والای سردار مهین ستارخان
این همان تبریز کامثال خیابانی در او
جان برافشاندند بر شمع وطن پروانه سان
این همان تبریز کز خون جوانانش هنوز
لاله گون بینی همی رود ارس، دشت مغان"
[با برخی از نگاره های این ویدئو مانند رقص و لباس جعلی قفقازی و تعریف ایرانیها با نام قومیت ها به جای تیره های ایرانی و....موافق نبودم این موسیقی وشعر زیبای #آذرآبادگان_من با صدای #داریوش_اقبالی و شعر زیبای استاد #شهریار پیشکش به #ملت_ایران به ویژه هم میهنان #آذربایجانی ]
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from اتچ بات
✅ قطعهای از شعرخوانیِ شاعر #ارومیه ای جناب آقای #شهریار_قربانی پیشکش به تمامی هموطنان عزیز.
🔻 علاوه بر لذت بردن از شعر، در این نکتۀ نغز و جالب نیز تامل بفرمایید که هر ایرانی میتواند بدون نیاز به ترجمه، بخش عمدۀ آن را متوجه شود. اما یک تُرکیزبان آناتولی و اویغور و...، در صورت فرهیخته بودن و به زور شاید کمتر از ده درصدش را متوجه شود! این نشان میدهد در #ایران_عزیز و به ویژه با نگاه مبتنی بر #اندیشه_ایرانشهری، #زبان_فارسی و زبانهای محلی نه تنها تضاد و تباینی با هم ندارند بلکه بخشی از پیکر یکدیگرند.
🔸 در این زمینه استاد دکتر سید #جواد_طباطبایی میگوید: «ایرانیان در در مرزهای سیاسی کنونی به هر زبانی که سخن بگویند، درون مایههای ادب و #فرهنگ_ایرانی را بیان میکنند. #ادب_کردی به همان اندازه شعبهای از #ادب_ایرانی است که ادب ترکی #آذری و سایر زبانهای اقوام موجود در ایران و به طور کلی زبانهای محلی اعم از ایرانی و غیر ایرانی، جملگی بخشی از ادب و #فرهنگ_ایران هستند.»
🔻 دشمنان ایرانزمین که با راه انداختن کارزارهایی برای القای دعوای میان #زبان_ملی و #زبانهای_محلی در ایران از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند، این را نیز بدانند که با این کارها، صرفاً عِرض خود میبرند و زحمت ما میدارند! حتی گاهی مصداقِ زبانزدِ «عدو شود سبب خیر» نیز میشوند؛ چنانچه آخرین کارزار ضدّ ایرانیشان، با عنوان #منوفارسی که قرار بود منادی جدایی باشد، دیری نپایید که «من»اش به «ما» تبدیل گشت و باعث شد لزوم توجهِ هر چه بیشتر به ارکان #وحدت_ملی در ایران، نقل محافل ایرانیانی با زبانهای بومی و محلی گوناگون شود!
🔸 باری امر زبان در ایران، اساساً امر پیوند است، نه گسست. بیش باد... ❤🇮🇷❤
🆔 @Ir_Azarmehr
🔻 علاوه بر لذت بردن از شعر، در این نکتۀ نغز و جالب نیز تامل بفرمایید که هر ایرانی میتواند بدون نیاز به ترجمه، بخش عمدۀ آن را متوجه شود. اما یک تُرکیزبان آناتولی و اویغور و...، در صورت فرهیخته بودن و به زور شاید کمتر از ده درصدش را متوجه شود! این نشان میدهد در #ایران_عزیز و به ویژه با نگاه مبتنی بر #اندیشه_ایرانشهری، #زبان_فارسی و زبانهای محلی نه تنها تضاد و تباینی با هم ندارند بلکه بخشی از پیکر یکدیگرند.
🔸 در این زمینه استاد دکتر سید #جواد_طباطبایی میگوید: «ایرانیان در در مرزهای سیاسی کنونی به هر زبانی که سخن بگویند، درون مایههای ادب و #فرهنگ_ایرانی را بیان میکنند. #ادب_کردی به همان اندازه شعبهای از #ادب_ایرانی است که ادب ترکی #آذری و سایر زبانهای اقوام موجود در ایران و به طور کلی زبانهای محلی اعم از ایرانی و غیر ایرانی، جملگی بخشی از ادب و #فرهنگ_ایران هستند.»
🔻 دشمنان ایرانزمین که با راه انداختن کارزارهایی برای القای دعوای میان #زبان_ملی و #زبانهای_محلی در ایران از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند، این را نیز بدانند که با این کارها، صرفاً عِرض خود میبرند و زحمت ما میدارند! حتی گاهی مصداقِ زبانزدِ «عدو شود سبب خیر» نیز میشوند؛ چنانچه آخرین کارزار ضدّ ایرانیشان، با عنوان #منوفارسی که قرار بود منادی جدایی باشد، دیری نپایید که «من»اش به «ما» تبدیل گشت و باعث شد لزوم توجهِ هر چه بیشتر به ارکان #وحدت_ملی در ایران، نقل محافل ایرانیانی با زبانهای بومی و محلی گوناگون شود!
🔸 باری امر زبان در ایران، اساساً امر پیوند است، نه گسست. بیش باد... ❤🇮🇷❤
🆔 @Ir_Azarmehr
Telegram
attach 📎
Forwarded from 🇮🇷🔺 ایرانسرا 🔺🇮🇷
💠
بهار است و شعر ناب می چسبد! غزلی ناب از شهریار شعر فارسی، شاعر ایرانشهر، شهریار
👇
خراب از باد ِ پائیز خمارانگیز ِ تهرانم
خمار آن بهار شوخ و شهر آشوب شمرانم
خدایا! خاطراتِ سرکش ِ یک عمر ، شیدایی
گرفته در دِماغی خسته چون خوابی پریشانم
خیال رفتگان شب تا سحر در جانم آویزد
خدایا این شبآویزان چه میخواهند از جانم؟
سه تارِمطرب ِشوقم،گسسته سیم جانسوزم
شبان ِ وادی عشقم، شکسته نای نالانم
سرود آبشار دلکش پس قلعه ام در گوش
شب ِ پائیزِ تبریز است در باغِ گلستانم
گروه کودکان سرگشته ی چرخ و فلک بازی
من از بازیِ این چرخِ فلک سر در گریبانم
به اشک من گل و گلزار ِ شعر ِفارسی، خندان
من ِشوریده بخت از چشم ِگریان، ابرِ نیسانم
فلک! گو با من این نامردی ونامردمی بس کن
که من سلطان ِعشق و شهریار ِ شعرِ ایرانم
#شهریار #شعرتر #شعر _فارسی
💠 ایرانسرا، کانالی برای مرزبانی فرهنگ ایران. به #ایرانسرا بپیوندید👇
@IRANSARA_IR
بهار است و شعر ناب می چسبد! غزلی ناب از شهریار شعر فارسی، شاعر ایرانشهر، شهریار
👇
خراب از باد ِ پائیز خمارانگیز ِ تهرانم
خمار آن بهار شوخ و شهر آشوب شمرانم
خدایا! خاطراتِ سرکش ِ یک عمر ، شیدایی
گرفته در دِماغی خسته چون خوابی پریشانم
خیال رفتگان شب تا سحر در جانم آویزد
خدایا این شبآویزان چه میخواهند از جانم؟
سه تارِمطرب ِشوقم،گسسته سیم جانسوزم
شبان ِ وادی عشقم، شکسته نای نالانم
سرود آبشار دلکش پس قلعه ام در گوش
شب ِ پائیزِ تبریز است در باغِ گلستانم
گروه کودکان سرگشته ی چرخ و فلک بازی
من از بازیِ این چرخِ فلک سر در گریبانم
به اشک من گل و گلزار ِ شعر ِفارسی، خندان
من ِشوریده بخت از چشم ِگریان، ابرِ نیسانم
فلک! گو با من این نامردی ونامردمی بس کن
که من سلطان ِعشق و شهریار ِ شعرِ ایرانم
#شهریار #شعرتر #شعر _فارسی
💠 ایرانسرا، کانالی برای مرزبانی فرهنگ ایران. به #ایرانسرا بپیوندید👇
@IRANSARA_IR
🔴 به بهانه سالروز درگذشت باستان شناس نامدار معاصر پروفسور #شهریار_عدل_تبریزی
🔸 ۳۱ خرداد ۱۳۹۴ باستان شناسی ایران انسان بزرگی را چون #پروفسور_شهریار_عدل را از دست داد که سالها جای خالی ایشان احساس خواهد شد . استاد عالیرتبه دانشگاه #تهران و #سوربن_فرانسه ، کارشناس و پیگیری کننده در پرونده ثبت جهانی #تخت_جمشید #چغازنببل و #میدان_نقش_جهان و ارائه کننده نظریات و روشهای نوین در حفاری های علمی از یادگارهای ماندگار او محسوب می شود . دکتر #عدل از نیک مردان فرهنگ این کشور و از زمره افرادی به شمار می رفت که تمام وجودشان سرشار از عشقی بی پایان به تاریخ سرشار از مفاخر و تفاخر ایران است . #عدل نامی کاملا آشنا در محافل باستانی شناسی دانشگاهی و عملی جهان به شمار می آید و هر جا نامش برده شود بیشک با احترام و ادب همراه است . اخلاق و معرفت نفسش که جای خود را داشت و همواره برای آموختن بی منت و جلسات مملو از مهربانی بیقرار بود .
روانش شاد و یادش گرامی🌹
#ایران
#تبریز
#میراث_جهانی
#تاریخ_ایران
#تخت_جمشید
#چغازنبیل
#میدان_نقش_جهان
#عدل
#باستان_شناس
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔸 ۳۱ خرداد ۱۳۹۴ باستان شناسی ایران انسان بزرگی را چون #پروفسور_شهریار_عدل را از دست داد که سالها جای خالی ایشان احساس خواهد شد . استاد عالیرتبه دانشگاه #تهران و #سوربن_فرانسه ، کارشناس و پیگیری کننده در پرونده ثبت جهانی #تخت_جمشید #چغازنببل و #میدان_نقش_جهان و ارائه کننده نظریات و روشهای نوین در حفاری های علمی از یادگارهای ماندگار او محسوب می شود . دکتر #عدل از نیک مردان فرهنگ این کشور و از زمره افرادی به شمار می رفت که تمام وجودشان سرشار از عشقی بی پایان به تاریخ سرشار از مفاخر و تفاخر ایران است . #عدل نامی کاملا آشنا در محافل باستانی شناسی دانشگاهی و عملی جهان به شمار می آید و هر جا نامش برده شود بیشک با احترام و ادب همراه است . اخلاق و معرفت نفسش که جای خود را داشت و همواره برای آموختن بی منت و جلسات مملو از مهربانی بیقرار بود .
روانش شاد و یادش گرامی🌹
#ایران
#تبریز
#میراث_جهانی
#تاریخ_ایران
#تخت_جمشید
#چغازنبیل
#میدان_نقش_جهان
#عدل
#باستان_شناس
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔴 به بهانه ۲۷ شهریور #روز_ملی_شعر_و_ادب_پارسی
و روز بزرگداشت چگامهسُرای(شاعر) ایران ،استاد #محمدحسین_بهجت_تبریزی_شهریار
"من شهریار ملک سخن بودم و نبود
جز دیده سرشک در این شهر یار من"
بخشی از چکامه استاد #شهریاردرباره ی
#تختجمشید:
"شب، ز تشییع غروب خورشید
باز میگشت به "تخت جمشید"
من هم از قله البرز خیال
تاختم قافله را از دنبال
تا مقامی که شنیدم از شب
قصر "دارا"ست خدا را به "ادب"
به ندای ابدیّت لبیّک
موسیِ وقتِ من اِخلَع نعلیک
کاخ "دارا"ست شهنشاه عظیم
قبله حاجت دنیای قدیم
داریوش آیتِ شاهنشاهی
حکمش از ماه روان تا ماهی
پاک آیین و همایون فرهنگ
در ره و رسم نوین پیشآهنگ
اورمَزدَش به دل آیینهنما
هم فروهر به سرش چترگشا
قصر دارا ست اجاق خورشید
نام او شهره به "تخت جمشید"
بخش کوچکی از چگامه(شعر) #تختجمشید، سروده استاد #شهریار
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
و روز بزرگداشت چگامهسُرای(شاعر) ایران ،استاد #محمدحسین_بهجت_تبریزی_شهریار
"من شهریار ملک سخن بودم و نبود
جز دیده سرشک در این شهر یار من"
بخشی از چکامه استاد #شهریاردرباره ی
#تختجمشید:
"شب، ز تشییع غروب خورشید
باز میگشت به "تخت جمشید"
من هم از قله البرز خیال
تاختم قافله را از دنبال
تا مقامی که شنیدم از شب
قصر "دارا"ست خدا را به "ادب"
به ندای ابدیّت لبیّک
موسیِ وقتِ من اِخلَع نعلیک
کاخ "دارا"ست شهنشاه عظیم
قبله حاجت دنیای قدیم
داریوش آیتِ شاهنشاهی
حکمش از ماه روان تا ماهی
پاک آیین و همایون فرهنگ
در ره و رسم نوین پیشآهنگ
اورمَزدَش به دل آیینهنما
هم فروهر به سرش چترگشا
قصر دارا ست اجاق خورشید
نام او شهره به "تخت جمشید"
بخش کوچکی از چگامه(شعر) #تختجمشید، سروده استاد #شهریار
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from پایگاه ایران دوستان مازندران
.
🔴 هشتم دی ماه بزرگداشت #یعقوب_لیث ، #فرزند_سیستان ، پاسدار زبان پارسی و فرهنگ ایرانی
#یعقوب_لیث_صفاری
#زنده_کننده_زبان_پارسی
یعقوب لیث را نخستین #شهریار ایرانیِ احیاگر زبان #پارسی، پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان میدانند. وقتی شاعری بنا بر رسم زمان قصیدهای به عربی در وصف او سرود، وی او را ملامت کرد که چرا به زبانی که نمیفهمد برایش شعر سرودهاست که «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت».
يعقوب در فرمانی به تمام نقاط ایران زبان عربی را حذف و زبان #پارسی دری را رایج می کند(در دفاتر دیوانی وحکومتی).
و پارسی را زبان رسمی همه ی ایرانیان اعلام کرد.
اگر یعقوب ليث صفاری چنین کار عظیمی برای زبان وادب پارسی انجام نمی داد
و فردوسی بزرگوار شاهنامه را خلق نمیکرد کشورماهم امروز مانند تمامی کشورهای شمال آفریقا عرب زبان بودند.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔴 هشتم دی ماه بزرگداشت #یعقوب_لیث ، #فرزند_سیستان ، پاسدار زبان پارسی و فرهنگ ایرانی
#یعقوب_لیث_صفاری
#زنده_کننده_زبان_پارسی
یعقوب لیث را نخستین #شهریار ایرانیِ احیاگر زبان #پارسی، پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان میدانند. وقتی شاعری بنا بر رسم زمان قصیدهای به عربی در وصف او سرود، وی او را ملامت کرد که چرا به زبانی که نمیفهمد برایش شعر سرودهاست که «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت».
يعقوب در فرمانی به تمام نقاط ایران زبان عربی را حذف و زبان #پارسی دری را رایج می کند(در دفاتر دیوانی وحکومتی).
و پارسی را زبان رسمی همه ی ایرانیان اعلام کرد.
اگر یعقوب ليث صفاری چنین کار عظیمی برای زبان وادب پارسی انجام نمی داد
و فردوسی بزرگوار شاهنامه را خلق نمیکرد کشورماهم امروز مانند تمامی کشورهای شمال آفریقا عرب زبان بودند.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔴 ۲۷ شهریور روز شعر و ادب پارسی و بزرگداشت #شهریار_تبریری خجسته باد.
🔸یاران درود
امروز ۲۷ شهریور سالروز شعر و ادب پارسی و بزرگداشت شهریار ملک سخن،
شهسوار تغزل معاصر و آنکسی که نشان داد؛
هنوز هم غزل این زیباترین شیوه سرایش در کوران جعلیات و انحرافات شعری صده اخیر زنده و پویاست و هنوز هم می توان به شعر اصیل و واقعی امیدوار بود.
امروز را به همه شعرا، ادبا، نویسندگان، اساتید ادب و دوستداران شعر و نظم تبریک عرض می کنم.
به خصوص به شعرا،
این سلاطین سخن،
این بزرگ سخنوران خاموش و این تیره بختان همیشه دوران.
امید لااقل یک روز در سال را یاد آنان باشیم.
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
روز شعر و ادب پارسی مهنا باد.
بر همه پارسی زبان ها و همه شعرا و ادبا که وارثین کلام در جامعه هستند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مهران اکبری قاضی چاکی
(مدیریت اندیشکده شعر و قلم اشکور)
(۲۷ شهریور روز ملی شعر و ادب پارسی
و بزرگداشت شهریار ملک سخن و سلطان غزل)
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔸یاران درود
امروز ۲۷ شهریور سالروز شعر و ادب پارسی و بزرگداشت شهریار ملک سخن،
شهسوار تغزل معاصر و آنکسی که نشان داد؛
هنوز هم غزل این زیباترین شیوه سرایش در کوران جعلیات و انحرافات شعری صده اخیر زنده و پویاست و هنوز هم می توان به شعر اصیل و واقعی امیدوار بود.
امروز را به همه شعرا، ادبا، نویسندگان، اساتید ادب و دوستداران شعر و نظم تبریک عرض می کنم.
به خصوص به شعرا،
این سلاطین سخن،
این بزرگ سخنوران خاموش و این تیره بختان همیشه دوران.
امید لااقل یک روز در سال را یاد آنان باشیم.
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
روز شعر و ادب پارسی مهنا باد.
بر همه پارسی زبان ها و همه شعرا و ادبا که وارثین کلام در جامعه هستند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مهران اکبری قاضی چاکی
(مدیریت اندیشکده شعر و قلم اشکور)
(۲۷ شهریور روز ملی شعر و ادب پارسی
و بزرگداشت شهریار ملک سخن و سلطان غزل)
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from ایران 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 گهوارهٔ تمدن
بخش از قصیدهٔ زندهیاد استاد #شهریار
در ستایش #رودکی سمرقندی؛
پدر شعر پارسی
تا جهان بود و تا جهانبان بود
شعر را منصبیّ و عنوان بود
ويژه گويندگان ايرانی
كه توانند خود خدايان بود
خوشترين زندبافِ هر عصری
ارغنونسازِ اين گلستان بود
زنده تا هست، نام ايران باد!
زنده تا بود، نام ايران بود
تا ابد مهد علم و عرفان باد!
كز ازل مهد علم و عرفان بود
چندی از انقراض ساسانی
حال اين مملكت دگرسان بود
تا كه سامانيان سر آوردند
آن زمان كارِ ما به سامان بود
كاردان شد شبان و گله دگر
ايمن از گرگ تيز دندان بود
موميا شد ز پشت استقلال
هرچه ديگر شكسته سُتخوان بود
پارسی نيز كز نفوذ عرب
همچو مَه در محاق پنهان بود؛
يا چو آيينه غبار آلود
هِشته چندی به طاقِ نسيان بود؛
وقت آن شد كه چهره بگشايد
كه دگر در حجاب نتوان بود
مردی از روستای رودك خاست
خسروَش خوانم، ارچه دهقان بود
كاخی از نظم پارسی افكند
كِش نه آسيبِ باد و باران بود
پايهٔ نظم را بدانجا برد
كه به دوران آل ساسان بود
وقت خوش بود و آل سامان را
جای در خطهٔ خراسان بود
رودكی نيز چون دُرِ شهوار
زيبِ دربار آل سامان بود
همچو تيغ امير اسماعيل
خامهٔ رودكی به جولان بود
رودكی كارِ پورِ دستان كرد
كاين هنر، كار پور دستان بود
در نزاع بقای مليت
اولين قهرمان ميدان بود
ملت ما رهين منت اوست
منت او را سزد كه منان بود
رودكی با دو چشم نابينا
رهنمای مآلبينان بود
اولين بار او رهی پيمود
كش نه پيدا كران و پايان بود
دگران پيروان رودكی اند
نتوانند رودكیسان بود
بر به سال هزار و اندی پيش
رودكی چون هزاردستان بود
شاعر و نغمهساز و رودنواز
خوش و خوشلهجه و خوشالحان بود
هرچه او را ز طبع شيرين خاست
دلنشين بود، گرچه پيكان بود
پدر پارسيش میخوانند
هرچه گويم، هزار چندان بود
به وفاتش يتيم شد ايران
راستی كاين عظيم فقدان بود
راستی كز تنِ هنر، جان رفت
رودكی در تن هنر، جان بود
رودكی مُرد و نام او زندهست
زنده بايد همی به دوران بود
ماند از وی چه مايه دُرّ يتيم
كه چو پروردگانِ عُمّان بود
مأخذ:
دیوان شهریار، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۸۱، جلد نخست، صص ۴۹۹-۵۰۲.
ایران؛ گهوارۀ تمدن 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
در ستایش #رودکی سمرقندی؛
پدر شعر پارسی
تا جهان بود و تا جهانبان بود
شعر را منصبیّ و عنوان بود
ويژه گويندگان ايرانی
كه توانند خود خدايان بود
خوشترين زندبافِ هر عصری
ارغنونسازِ اين گلستان بود
زنده تا هست، نام ايران باد!
زنده تا بود، نام ايران بود
تا ابد مهد علم و عرفان باد!
كز ازل مهد علم و عرفان بود
چندی از انقراض ساسانی
حال اين مملكت دگرسان بود
تا كه سامانيان سر آوردند
آن زمان كارِ ما به سامان بود
كاردان شد شبان و گله دگر
ايمن از گرگ تيز دندان بود
موميا شد ز پشت استقلال
هرچه ديگر شكسته سُتخوان بود
پارسی نيز كز نفوذ عرب
همچو مَه در محاق پنهان بود؛
يا چو آيينه غبار آلود
هِشته چندی به طاقِ نسيان بود؛
وقت آن شد كه چهره بگشايد
كه دگر در حجاب نتوان بود
مردی از روستای رودك خاست
خسروَش خوانم، ارچه دهقان بود
كاخی از نظم پارسی افكند
كِش نه آسيبِ باد و باران بود
پايهٔ نظم را بدانجا برد
كه به دوران آل ساسان بود
وقت خوش بود و آل سامان را
جای در خطهٔ خراسان بود
رودكی نيز چون دُرِ شهوار
زيبِ دربار آل سامان بود
همچو تيغ امير اسماعيل
خامهٔ رودكی به جولان بود
رودكی كارِ پورِ دستان كرد
كاين هنر، كار پور دستان بود
در نزاع بقای مليت
اولين قهرمان ميدان بود
ملت ما رهين منت اوست
منت او را سزد كه منان بود
رودكی با دو چشم نابينا
رهنمای مآلبينان بود
اولين بار او رهی پيمود
كش نه پيدا كران و پايان بود
دگران پيروان رودكی اند
نتوانند رودكیسان بود
بر به سال هزار و اندی پيش
رودكی چون هزاردستان بود
شاعر و نغمهساز و رودنواز
خوش و خوشلهجه و خوشالحان بود
هرچه او را ز طبع شيرين خاست
دلنشين بود، گرچه پيكان بود
پدر پارسيش میخوانند
هرچه گويم، هزار چندان بود
به وفاتش يتيم شد ايران
راستی كاين عظيم فقدان بود
راستی كز تنِ هنر، جان رفت
رودكی در تن هنر، جان بود
رودكی مُرد و نام او زندهست
زنده بايد همی به دوران بود
ماند از وی چه مايه دُرّ يتيم
كه چو پروردگانِ عُمّان بود
مأخذ:
دیوان شهریار، تهران: انتشارات نگاه، ۱۳۸۱، جلد نخست، صص ۴۹۹-۵۰۲.
ایران؛ گهوارۀ تمدن 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
Forwarded from پیر پرنیاناندیش
هفتم اسفند سالروز درگذشت علامه علیاکبر #دهخدا
بخشی از پیر پرنیاناندیش (ص ۸۷۲-۸۷۳):
[عظیمی]: استاد! من این شعرهای کهن کهنۀ دهخدا رو دوست دارم. خیلی قشنگه. زبان کهن کلاسیک رو خیلی هنرمندانه به کار میبره.
[سایه]: معلومه! پس این لغتنامه از کجا اومده؟ شب و روز با این زبان سر و کار داشته... قضیۀ زندانی شدن دهخدا رو براتون گفتم؟
[عظیمی]: نه استاد!
[سایه]: به!... علامه علیاکبر دهخدا، صاحب لغتنامه رو حبس کردن! بعد پیرمرد داشت تو زندان میمرد. از ترس اینکه دهخدا تو زندان نمیره و رسوایی نشه، اونو در حال موت، آوردن تو دالان خونهاش انداختن و رفتن. دهخدا یه نوکری داشته. نوکره داشت میرفت بیرون، پاش گیر میکنه به آقا و میافته رو آقا. بعد میره چراغ میآره و میبینه که علامه دهخدا در حال موت روی زمین افتاده (لبخند تلخ تلخ تلخی میزند). تلفن میکنه به بعضی از دوستای ما...
[عظیمی]: دوستان شما؟ چه کسانی؟
[سایه]: بله. آدمهایی که من میشناختم. مثل احمد لنکرانی که با دهخدا خیلی نزدیک بود. خلاصه دکتر میآرن و پیرمردو نجات میدن... میدونین دیگه دهخدا طرفدار مصدق بود و اگه اشتباه نکنم توی اون شورای سلطنت که تشکیل شده بود، دهخدا هم اسمش بود.
[توضیح عظیمی]: سایه ناراحت شده است و سرش را تکان میدهد و با صدایی آرام این بیت #شهریار را میخواند:
چون مسیحای نبی کشتی و سقراط حکیم
نه نبوّت بشناسی نه نبوغ ای دنیا
https://t.me/pireparnianandish
بخشی از پیر پرنیاناندیش (ص ۸۷۲-۸۷۳):
[عظیمی]: استاد! من این شعرهای کهن کهنۀ دهخدا رو دوست دارم. خیلی قشنگه. زبان کهن کلاسیک رو خیلی هنرمندانه به کار میبره.
[سایه]: معلومه! پس این لغتنامه از کجا اومده؟ شب و روز با این زبان سر و کار داشته... قضیۀ زندانی شدن دهخدا رو براتون گفتم؟
[عظیمی]: نه استاد!
[سایه]: به!... علامه علیاکبر دهخدا، صاحب لغتنامه رو حبس کردن! بعد پیرمرد داشت تو زندان میمرد. از ترس اینکه دهخدا تو زندان نمیره و رسوایی نشه، اونو در حال موت، آوردن تو دالان خونهاش انداختن و رفتن. دهخدا یه نوکری داشته. نوکره داشت میرفت بیرون، پاش گیر میکنه به آقا و میافته رو آقا. بعد میره چراغ میآره و میبینه که علامه دهخدا در حال موت روی زمین افتاده (لبخند تلخ تلخ تلخی میزند). تلفن میکنه به بعضی از دوستای ما...
[عظیمی]: دوستان شما؟ چه کسانی؟
[سایه]: بله. آدمهایی که من میشناختم. مثل احمد لنکرانی که با دهخدا خیلی نزدیک بود. خلاصه دکتر میآرن و پیرمردو نجات میدن... میدونین دیگه دهخدا طرفدار مصدق بود و اگه اشتباه نکنم توی اون شورای سلطنت که تشکیل شده بود، دهخدا هم اسمش بود.
[توضیح عظیمی]: سایه ناراحت شده است و سرش را تکان میدهد و با صدایی آرام این بیت #شهریار را میخواند:
چون مسیحای نبی کشتی و سقراط حکیم
نه نبوّت بشناسی نه نبوغ ای دنیا
https://t.me/pireparnianandish
Telegram
پیر پرنیاناندیش
کتابی دربارهی سایه، شعر و موسیقی ایرانی
میلاد عظیمی و عاطفه طیه (انتشارات سخن)
میلاد عظیمی و عاطفه طیه (انتشارات سخن)
Ghadeghan ~ UpMusic
Shayar Ghanbari ~ UpMusic
به بهانه خودکشی دو جوان که عاشق یکدیگر بودند و وقتی با مخالفت خانواده هایشان برای ازدواج مواجه شدند تصمیم به مرگ همزمان و غرق کردن خود در دریا گرفتند.
آبی دریا قدغن
عشق دو ماهی قدغن
برای عشق تازه، اجازه بی اجازه...
بزرگی می گفت: "باید حق عشق را فریاد بزنیم"
#شهریار_قنبری
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jlgeshomali
آبی دریا قدغن
عشق دو ماهی قدغن
برای عشق تازه، اجازه بی اجازه...
بزرگی می گفت: "باید حق عشق را فریاد بزنیم"
#شهریار_قنبری
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jlgeshomali
Forwarded from زهردارو| رضا شیبانی
بزرگترین شاعر ایران چه کسی ست؟
سوالی ست از اساس فرضی؛ چرا که سوالاتی چنین، پاسخ های قطعی و مورد توافق عموم به همراه ندارند. بخصوص در ادبیات فارسی که هزار و یک قله داریم.
اما سوال مفیدی ست. چرا که می تواند مباحثات مفید به همراه داشته باشد.
بهتر است واقع بینانه تر بپرسیم. مثلا روی یک بسته توافق کنیم. بپرسیم: ۵ شاعر بزرگ ادبیات فارسی چه کسانی هستند؟ اینجا هم هر کسی نظر خودش را خواهد داشت.آنچه می گویم نظر من به عنوان یک شاعر است. اما به گمانم بخش بزرگی از جریان نقد دانشگاهی و حتی ذوق عامه با من همراه خواهد بود.
به نظرم اگر بخواهیم غیر از ۵ شاعر نام بقیه را از یک لیست خط بزنیم، نام های فردوسی، مولوی، حافظ، سعدی و نظامی را قطعا نمی توان خط زد. هر چند به سختی می توانیم نام هایی چون خاقانی، عطار، صائب، ناصرخسرو و ... را از این فهرست خمسه، حذف کنیم. شاید خصیصه شعر فارسی یعنی قدمت و کهن بودن است که ما را مجاب می کند در انتخابمان به قرون اخیر و خصوصا معاصر نزدیک نشویم. چون اصولا شعر فارسی، با تاریخ عجین است. ما گذشته خود را در ادبیات خود می بینیم و به خاطر تحقیرهایی که از مدرنیته استعمارگر دیده ایم و غرور با شکوه هزاران ساله مان از تجدد وحشی زخمی شده است، به صورتی غریزی، به گذشته مایل تریم. گذشته مرهم زخم های ماست. از معاصران نیز آن هایی در چشم ما بزرگند که ریشه در تاریخ دارند. مثل شهریار، سایه، بهار.
برگردیم به گذشته. حال میگوییم: فقط یک تن؛ یک نفر می تواند در این فهرست باقی بماند. یک نفر که آیینه هر آن چیزی باشد که از عاطفه و غرور می جوییم. من بی گمان می گویم: #فردوسی. چون درد من که بر لبه مرز و در جبهه ی تهاجم بیگانه زندگی می کنم درد #ایران است. من اشباح گرگ مانندی را می بینم که بر وطن دندان تیز کرده اند. عرفان و عشق و بزم مولوی و حافظ و سعدی و نظامی را به کناری می نهم و پای بر روی دل عاشق می گذارم و حماسه و رزم فردوسی را بر می گزینم. هزار سال پیشتر از این شاعر همین دیاری که ما در آن زیست می کنیم؛ کمی بالاتر از اینجا در آن سوی ارس و در گنجه، یعنی نظامی گنجوی حال و روزی همچون ما داشت. درد ایران داشت و بر جان ایران از روس و ترک بیمناک بود. اگر به شعر علی الظاهر بزمی او نگاه کنیم می بینیم که مدام ایران ایران می گوید؛ صدها بار اسم ایران در شعر نظامی به کار رفته است. اگر گفتید این درد ملی را در کدام شاعر بزرگ معاصر می توان یافت؟ در #شهریار . شهریار ایرانی ترین شاعر معاصر است. آنقدر ایران می گوید که آدم بغضش می ترکد؛ خطاب به آذربایجان می گوید:
بی کس است ایران به حرف ناکسان از ره مرو
یا آنجا که به سیم آخر می زند و می گوید:
ترکی ما بس عزیز است و زبان مادری
لیک اگر ایران نگوید، لال بادا این زبان
خلاصه؛ اگر قرار باشد آن یک نفر که انتخاب می کنیم، از دل تاریخ نباشد و از همین قرن معاصر باشد، با همین منطق تنها و تنها شهریار را می توانم برگزید!
رضا شیبانی
@zahrdaroo
سوالی ست از اساس فرضی؛ چرا که سوالاتی چنین، پاسخ های قطعی و مورد توافق عموم به همراه ندارند. بخصوص در ادبیات فارسی که هزار و یک قله داریم.
اما سوال مفیدی ست. چرا که می تواند مباحثات مفید به همراه داشته باشد.
بهتر است واقع بینانه تر بپرسیم. مثلا روی یک بسته توافق کنیم. بپرسیم: ۵ شاعر بزرگ ادبیات فارسی چه کسانی هستند؟ اینجا هم هر کسی نظر خودش را خواهد داشت.آنچه می گویم نظر من به عنوان یک شاعر است. اما به گمانم بخش بزرگی از جریان نقد دانشگاهی و حتی ذوق عامه با من همراه خواهد بود.
به نظرم اگر بخواهیم غیر از ۵ شاعر نام بقیه را از یک لیست خط بزنیم، نام های فردوسی، مولوی، حافظ، سعدی و نظامی را قطعا نمی توان خط زد. هر چند به سختی می توانیم نام هایی چون خاقانی، عطار، صائب، ناصرخسرو و ... را از این فهرست خمسه، حذف کنیم. شاید خصیصه شعر فارسی یعنی قدمت و کهن بودن است که ما را مجاب می کند در انتخابمان به قرون اخیر و خصوصا معاصر نزدیک نشویم. چون اصولا شعر فارسی، با تاریخ عجین است. ما گذشته خود را در ادبیات خود می بینیم و به خاطر تحقیرهایی که از مدرنیته استعمارگر دیده ایم و غرور با شکوه هزاران ساله مان از تجدد وحشی زخمی شده است، به صورتی غریزی، به گذشته مایل تریم. گذشته مرهم زخم های ماست. از معاصران نیز آن هایی در چشم ما بزرگند که ریشه در تاریخ دارند. مثل شهریار، سایه، بهار.
برگردیم به گذشته. حال میگوییم: فقط یک تن؛ یک نفر می تواند در این فهرست باقی بماند. یک نفر که آیینه هر آن چیزی باشد که از عاطفه و غرور می جوییم. من بی گمان می گویم: #فردوسی. چون درد من که بر لبه مرز و در جبهه ی تهاجم بیگانه زندگی می کنم درد #ایران است. من اشباح گرگ مانندی را می بینم که بر وطن دندان تیز کرده اند. عرفان و عشق و بزم مولوی و حافظ و سعدی و نظامی را به کناری می نهم و پای بر روی دل عاشق می گذارم و حماسه و رزم فردوسی را بر می گزینم. هزار سال پیشتر از این شاعر همین دیاری که ما در آن زیست می کنیم؛ کمی بالاتر از اینجا در آن سوی ارس و در گنجه، یعنی نظامی گنجوی حال و روزی همچون ما داشت. درد ایران داشت و بر جان ایران از روس و ترک بیمناک بود. اگر به شعر علی الظاهر بزمی او نگاه کنیم می بینیم که مدام ایران ایران می گوید؛ صدها بار اسم ایران در شعر نظامی به کار رفته است. اگر گفتید این درد ملی را در کدام شاعر بزرگ معاصر می توان یافت؟ در #شهریار . شهریار ایرانی ترین شاعر معاصر است. آنقدر ایران می گوید که آدم بغضش می ترکد؛ خطاب به آذربایجان می گوید:
بی کس است ایران به حرف ناکسان از ره مرو
یا آنجا که به سیم آخر می زند و می گوید:
ترکی ما بس عزیز است و زبان مادری
لیک اگر ایران نگوید، لال بادا این زبان
خلاصه؛ اگر قرار باشد آن یک نفر که انتخاب می کنیم، از دل تاریخ نباشد و از همین قرن معاصر باشد، با همین منطق تنها و تنها شهریار را می توانم برگزید!
رضا شیبانی
@zahrdaroo