دیروز مطمئن شدم که ماسک زدن خیلی ام ربطی به شعور نداره...
✍ الهام عشقی
سر ظهر بود و ظل گرما، تو تاکسی که سه نفر رو بیشتر سوار نمی کنه، نشسته بودم، آقایی هم بیرون تاکسی ایستاده بود، دیرم شده بود، به راننده گفتم بگو سوار بشه تا بریم دیگه...گفت ماسک نزده، سوارش نمی کنم، بعد اضافه کرد: خیلی وقته وایستاده، بدون ماسک کسی سوارش نمی کنه، اتوبوس هم نیست!
تو کیفم ماسک اضافه داشتم، بهش دادم و سوار شد.
کلی تشکر کرد و همش خودشو گوشه ی تاکسی جمع می کرد تا فاصله رو بیشتر رعایت کرده باشه، سر صحبت رو باز کردم و گفتم: اگه ماسک بزنین خودتون سلامت می مونین...
گفت: کارگرم، هزینه ی زندگی نمی رسه که بخوام ماسک و اسپری ضد عفونی هم بخرم، بعد به یه روسری که دور گردنش بود اشاره کرد و گفت، همینو می زنم، هر شب هم می شورمش.
گفتم: خوب به خانمت بگو از همین روسری برات ماسک درست کنه!
با تعجب گفت: مگه می شه؟ چجوری؟
تو دلم گفتم اینهمه کلیپ تو فضای مجازی که طرز تهیه ی ماسک رو آموزش داده، یعنی به اینها هم دسترسی نداره، بعد من براش نسخه ی بی فرهنگی و بی شعوری می پیچم!
با دستمال و نایلونی که همراهم بود، طرز درست کردن ماسک رو بهش یاد دادم، خیلی دقت کرد و خودش هم امتحان کرد تا مطمئن بشه یاد گرفته.
نزدیکای میدون، پولشو در اورد و به راننده گفت: کرایه ی این آبجی رو من حساب می کنم.
شوکه شدم، گفتم دلیلی نداره که شما کرایه ی منو حساب کنین...
گفت: درسته انسانیت شما رو نمی شه با کرایه ماشین جبران کرد، ولی من بیشتر از نیم ساعت زیر آفتاب وایستاده بودم، خیلی ها فهمیدن که به خاطر ماسک کسی سوارم نمی کنه، شایدم ماسک اضافی داشتن، اما به خاطر قیافه و ظاهرم بهم ندادن، تنها کاری که می تونم براتون بکنم، دعا کردن و حساب کردن کرایتونه.
خلاصه از او اصرار و از من انکار که تیر خلاص رو راننده زد که کرایه ی هر کسی رو از خودش می گیرم.
وقتی پیاده شدم دلم سوخت، شاید پول ماسک برای من پول خرد بود، اما برای خیلی ها بار اضافه است، شرمنده بودم از قضاوت زود هنگامم و خوشحال از این که ماسک اضافی داشتم.
الهام عشقی
پ.ن: شاید صدقه ی این روزهامون، دادن ماسک به افراد بدون ماسک و دو تا پیس کوچک، اسپری ضد عفونی کف دستاشون باشه...
#فرهنگ_سازى
#تلنگر
بياييم سفير مهربانىِ او باشيم🔻
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
✍ الهام عشقی
سر ظهر بود و ظل گرما، تو تاکسی که سه نفر رو بیشتر سوار نمی کنه، نشسته بودم، آقایی هم بیرون تاکسی ایستاده بود، دیرم شده بود، به راننده گفتم بگو سوار بشه تا بریم دیگه...گفت ماسک نزده، سوارش نمی کنم، بعد اضافه کرد: خیلی وقته وایستاده، بدون ماسک کسی سوارش نمی کنه، اتوبوس هم نیست!
تو کیفم ماسک اضافه داشتم، بهش دادم و سوار شد.
کلی تشکر کرد و همش خودشو گوشه ی تاکسی جمع می کرد تا فاصله رو بیشتر رعایت کرده باشه، سر صحبت رو باز کردم و گفتم: اگه ماسک بزنین خودتون سلامت می مونین...
گفت: کارگرم، هزینه ی زندگی نمی رسه که بخوام ماسک و اسپری ضد عفونی هم بخرم، بعد به یه روسری که دور گردنش بود اشاره کرد و گفت، همینو می زنم، هر شب هم می شورمش.
گفتم: خوب به خانمت بگو از همین روسری برات ماسک درست کنه!
با تعجب گفت: مگه می شه؟ چجوری؟
تو دلم گفتم اینهمه کلیپ تو فضای مجازی که طرز تهیه ی ماسک رو آموزش داده، یعنی به اینها هم دسترسی نداره، بعد من براش نسخه ی بی فرهنگی و بی شعوری می پیچم!
با دستمال و نایلونی که همراهم بود، طرز درست کردن ماسک رو بهش یاد دادم، خیلی دقت کرد و خودش هم امتحان کرد تا مطمئن بشه یاد گرفته.
نزدیکای میدون، پولشو در اورد و به راننده گفت: کرایه ی این آبجی رو من حساب می کنم.
شوکه شدم، گفتم دلیلی نداره که شما کرایه ی منو حساب کنین...
گفت: درسته انسانیت شما رو نمی شه با کرایه ماشین جبران کرد، ولی من بیشتر از نیم ساعت زیر آفتاب وایستاده بودم، خیلی ها فهمیدن که به خاطر ماسک کسی سوارم نمی کنه، شایدم ماسک اضافی داشتن، اما به خاطر قیافه و ظاهرم بهم ندادن، تنها کاری که می تونم براتون بکنم، دعا کردن و حساب کردن کرایتونه.
خلاصه از او اصرار و از من انکار که تیر خلاص رو راننده زد که کرایه ی هر کسی رو از خودش می گیرم.
وقتی پیاده شدم دلم سوخت، شاید پول ماسک برای من پول خرد بود، اما برای خیلی ها بار اضافه است، شرمنده بودم از قضاوت زود هنگامم و خوشحال از این که ماسک اضافی داشتم.
الهام عشقی
پ.ن: شاید صدقه ی این روزهامون، دادن ماسک به افراد بدون ماسک و دو تا پیس کوچک، اسپری ضد عفونی کف دستاشون باشه...
#فرهنگ_سازى
#تلنگر
بياييم سفير مهربانىِ او باشيم🔻
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from ♤اندیشهی میهن♡
#تلنگر
صدام هم وقتی به ایران حمله کرد میخواست دیگر ایران نباشد، اندیشهی ایرانی نباشد؛ زبان پارسی نباشد. میخواست ایران تکه پاره شود و ...
دیدیم و میدانیم که عاقبت توهماتش چه شد. با خفت از یک چاه فاضلاب بیرون کشیده شد و ...
کشورهای رقیب و دشمن، همیشه نوکران و هوادارانی در خاک هم دارند، این مقدارش عجیب نیست، ولی به عنوان نمایندهی مجلس؟!! آن هم از شهر ستارخان و باقرخان و هزاران دلاور میهنپرست دیگر؟! البته از این به اصطلاح نمایندگان، توقعی برای غیرت و شرف و دفاع از میهن و ارکان هویتیاش نیست، همین اندازه بدانید که اینها نمایندهی ما مردم آذربایجان نیستند.
#وطنپرستم
@ThinkTogether🌱
صدام هم وقتی به ایران حمله کرد میخواست دیگر ایران نباشد، اندیشهی ایرانی نباشد؛ زبان پارسی نباشد. میخواست ایران تکه پاره شود و ...
دیدیم و میدانیم که عاقبت توهماتش چه شد. با خفت از یک چاه فاضلاب بیرون کشیده شد و ...
کشورهای رقیب و دشمن، همیشه نوکران و هوادارانی در خاک هم دارند، این مقدارش عجیب نیست، ولی به عنوان نمایندهی مجلس؟!! آن هم از شهر ستارخان و باقرخان و هزاران دلاور میهنپرست دیگر؟! البته از این به اصطلاح نمایندگان، توقعی برای غیرت و شرف و دفاع از میهن و ارکان هویتیاش نیست، همین اندازه بدانید که اینها نمایندهی ما مردم آذربایجان نیستند.
#وطنپرستم
@ThinkTogether🌱
Forwarded from ♤اندیشهی میهن♡
#تلنگر
❓ملت ایران چگونه برای هم جان میدهند؟
💬 به هزار و یک روش و به شمار میلیونها بار در درازای تاریخ ایران.
از جمله همچون سرهنگ صادق فلاحی، اهل مرودشت استان فارس، داوطلبانه به آغوش مرگ میروند تا شهروندان تبریزی آسیب نبینند.
#وطن ❤️
@ThinkTogether🌱
❓ملت ایران چگونه برای هم جان میدهند؟
💬 به هزار و یک روش و به شمار میلیونها بار در درازای تاریخ ایران.
از جمله همچون سرهنگ صادق فلاحی، اهل مرودشت استان فارس، داوطلبانه به آغوش مرگ میروند تا شهروندان تبریزی آسیب نبینند.
#وطن ❤️
@ThinkTogether🌱