Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔥 چهارشنبهسوریتان شادباد.
🔴 اجرای گروه کُر دختران ایران در دهه پنجاه خورشیدی با آهنگ زیبای «شب چهارشنبه سال» از انوشیروان روحانی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 اجرای گروه کُر دختران ایران در دهه پنجاه خورشیدی با آهنگ زیبای «شب چهارشنبه سال» از انوشیروان روحانی
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
.
🔴 بیست و پنجم فروردینماه روز بزرگداشتِ عطار نیشابوری، شاعر و عارف نامدار ایرانزمین
🔴 قدر من، همین است
✍🏻 احسان رضایی
خیام و عطار نزدیک هم هستند. بین آرامگاههایشان فقط یک بلوار سرسبز است که از بین مزارع گندم میگذرد. پیاده هم میشود رفت. اما معمولاً مسافران از کالسکههای تکاسبی استفاده میکنند که پانصد تومان کرایه میگیرند. باغ آرامگاه عطار، سبز و فیروزهای است. گنبد کوچک آرامگاه، از همان جلوی باغ، پیداست. یک دکة کتابفروشی کوچک، قبر کمالالملک و یک حوض را باید رد کرد تا به آرامگاه رسید. آرامگاه یک اتاق هشتضلعی است که در بالا به گنبد ختم میشود. انگار که این هشت ضلع دارند به وحدت و یگانگی میرسند؛ شبیه چیزی که خود عطار آموزش میداد. قبر عطار همان وسط اتاق زیر مرکز گنبد است. میگویند اینجا درست همان جایی است که عطار به دست سرباز مغول کشته شد و به خاک افتاد.
درباره عطار (مثل تمام بزرگان) افسانهها و داستانهای زیادی وجود دارد که هرچند بیشترشان را محققان نادرست میدانند، ولی به هر حال تصویر عطار در ذهن عامه مردم را همین قصهها میسازند. مثلاً درباره علت روی آوردن عطار به عالم عرفان، میگویند که روزی درویشی سراغ داروخانه (عطاری) او رفت و چیزی خواست. عطار به او محل نگذاشت. درویش گفت: مرد، آخر تو [با این خسّت] چطور خواهی مُرد؟ عطار هم جواب داد: همانطور که تو میمیری. درویش گفت: اگر میتوانی، مثل من بمیر. و همانجا کفشش را گذاشت زیر سرش و دراز کشید و مُرد. حالا هر چقدر هم که استادان بگویند این داستان درست نیست و عطار از بچگی و از طریق پدرش با عوالم عرفان آشنایی داشته است، باز هم نمیتوان انکار کرد که تصویر آن عارف بزرگی که در ذهن همه ماست، نیاز به چنین شروع تکاندهندهای هم دارد.
بزرگی و عظمت عطار در روحیۀ معلمی اوست. عطار بیشتر از تمام عرفای قبل از خودش، در انتقال آموزهها و مفاهیم عرفانی به مردم عادی کوشید. عرفای قبلی و حتی بعدی، میگفتند مفاهیم والا و الهی را نباید در دسترس عموم و کسانی که ارزش آن را نمیفهمند، گذاشت. اما عطار معتقد بود که همه میتوانند این مفاهیم را درک کنند و فقط باید این آموزهها را درست و کامل منتقل کرد.
کار دیگری که عطار کرد، این بود که شعر را از دربار شاهان به میان مردم آورد. پیش از عطار اغلب شخصیتهای شعر فارسی، یا شاهان و شاهزادگان مورد مدح بودند و یا قهرمانان حماسه ملی و داستان های مذهبی. اما عطار، مردم عادی را به شعرش راه داد. تمام عمر عطار در میان همین مردم گذشت. او راه میرفت و درس توحید میداد.
میگویند آخرین درس عطار، درسی بود که در هنگام مرگش داد. وقتی که نیشابور به چنگ مغولان افتاد، سربازی عطار را به اسارت گرفت تا اهالی شهر برای آزادی شیخشان به او پول بدهند. اما هر کس که پول میآورد، عطار به سرباز میگفت: ارزش من بیش از اینهاست، مرا به کم نفروش. تا اینکه مردی آمد که تمام داراییاش را که یک کیسه کاه بود، با خود آورده بود. عطار خندید و گفت: بله، قیمت من همین قدر است. سرباز مغول که راز درس عطار را نگرفته بود، عصبانی شد و عطار را کُشت و عارف بزرگ نیشابوری، همان جایی به خاک افتاد که حالا آرامگاهاش است.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 بیست و پنجم فروردینماه روز بزرگداشتِ عطار نیشابوری، شاعر و عارف نامدار ایرانزمین
🔴 قدر من، همین است
✍🏻 احسان رضایی
خیام و عطار نزدیک هم هستند. بین آرامگاههایشان فقط یک بلوار سرسبز است که از بین مزارع گندم میگذرد. پیاده هم میشود رفت. اما معمولاً مسافران از کالسکههای تکاسبی استفاده میکنند که پانصد تومان کرایه میگیرند. باغ آرامگاه عطار، سبز و فیروزهای است. گنبد کوچک آرامگاه، از همان جلوی باغ، پیداست. یک دکة کتابفروشی کوچک، قبر کمالالملک و یک حوض را باید رد کرد تا به آرامگاه رسید. آرامگاه یک اتاق هشتضلعی است که در بالا به گنبد ختم میشود. انگار که این هشت ضلع دارند به وحدت و یگانگی میرسند؛ شبیه چیزی که خود عطار آموزش میداد. قبر عطار همان وسط اتاق زیر مرکز گنبد است. میگویند اینجا درست همان جایی است که عطار به دست سرباز مغول کشته شد و به خاک افتاد.
درباره عطار (مثل تمام بزرگان) افسانهها و داستانهای زیادی وجود دارد که هرچند بیشترشان را محققان نادرست میدانند، ولی به هر حال تصویر عطار در ذهن عامه مردم را همین قصهها میسازند. مثلاً درباره علت روی آوردن عطار به عالم عرفان، میگویند که روزی درویشی سراغ داروخانه (عطاری) او رفت و چیزی خواست. عطار به او محل نگذاشت. درویش گفت: مرد، آخر تو [با این خسّت] چطور خواهی مُرد؟ عطار هم جواب داد: همانطور که تو میمیری. درویش گفت: اگر میتوانی، مثل من بمیر. و همانجا کفشش را گذاشت زیر سرش و دراز کشید و مُرد. حالا هر چقدر هم که استادان بگویند این داستان درست نیست و عطار از بچگی و از طریق پدرش با عوالم عرفان آشنایی داشته است، باز هم نمیتوان انکار کرد که تصویر آن عارف بزرگی که در ذهن همه ماست، نیاز به چنین شروع تکاندهندهای هم دارد.
بزرگی و عظمت عطار در روحیۀ معلمی اوست. عطار بیشتر از تمام عرفای قبل از خودش، در انتقال آموزهها و مفاهیم عرفانی به مردم عادی کوشید. عرفای قبلی و حتی بعدی، میگفتند مفاهیم والا و الهی را نباید در دسترس عموم و کسانی که ارزش آن را نمیفهمند، گذاشت. اما عطار معتقد بود که همه میتوانند این مفاهیم را درک کنند و فقط باید این آموزهها را درست و کامل منتقل کرد.
کار دیگری که عطار کرد، این بود که شعر را از دربار شاهان به میان مردم آورد. پیش از عطار اغلب شخصیتهای شعر فارسی، یا شاهان و شاهزادگان مورد مدح بودند و یا قهرمانان حماسه ملی و داستان های مذهبی. اما عطار، مردم عادی را به شعرش راه داد. تمام عمر عطار در میان همین مردم گذشت. او راه میرفت و درس توحید میداد.
میگویند آخرین درس عطار، درسی بود که در هنگام مرگش داد. وقتی که نیشابور به چنگ مغولان افتاد، سربازی عطار را به اسارت گرفت تا اهالی شهر برای آزادی شیخشان به او پول بدهند. اما هر کس که پول میآورد، عطار به سرباز میگفت: ارزش من بیش از اینهاست، مرا به کم نفروش. تا اینکه مردی آمد که تمام داراییاش را که یک کیسه کاه بود، با خود آورده بود. عطار خندید و گفت: بله، قیمت من همین قدر است. سرباز مغول که راز درس عطار را نگرفته بود، عصبانی شد و عطار را کُشت و عارف بزرگ نیشابوری، همان جایی به خاک افتاد که حالا آرامگاهاش است.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 به بهانهی روزی که در گاهشمار رسمی کشور، به نام ارتش مزین شده است.
ارتش یکی از نهادها و ترتیبات تاریخی ملت ایران است که موجودیت و نیرومندی ملت ایران، تا اندازه زیادی به نیرومندی آن بستگی دارد.
ارتش ایران وظیفه دفاع از تمامیت ارضی و بقای ملت را بر عهده دارد و از این رو است که یک بنیاد حساس و مهم به شمار می رود.
در این روز به همه شهدای ارتش، به ویژه شهدای ۲۱ آذر ۱۳۲۵ و دفاع مقدس میهنی درود میفرستیم.
🔴 تصویر برگرفته از مجله عمومی ارتش به مناسبت ۲۱ آذر ۱۳۲۵، روز نجات آذربایجان
🔴 اقتباس از کانال آذریها
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
ارتش یکی از نهادها و ترتیبات تاریخی ملت ایران است که موجودیت و نیرومندی ملت ایران، تا اندازه زیادی به نیرومندی آن بستگی دارد.
ارتش ایران وظیفه دفاع از تمامیت ارضی و بقای ملت را بر عهده دارد و از این رو است که یک بنیاد حساس و مهم به شمار می رود.
در این روز به همه شهدای ارتش، به ویژه شهدای ۲۱ آذر ۱۳۲۵ و دفاع مقدس میهنی درود میفرستیم.
🔴 تصویر برگرفته از مجله عمومی ارتش به مناسبت ۲۱ آذر ۱۳۲۵، روز نجات آذربایجان
🔴 اقتباس از کانال آذریها
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 اجرای ترانهٔ "جانِ مریم" توسطِ ارکستر سمفونیک لندن برای زندهیاد مریم میرزاخانی
بانوی اردیبهشت، بانوی تمام فصول
به یاد مریم میرزاخانی دختر دانشمندِ ایرانزمین که نیک نامیاش در جهان ماندگار شد.
بیست و دوم اردیبهشت به بهانه زادروز بانو پریم میرزاخانی، روز جهانی زن در ریاضیات نامیده شده است.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
بانوی اردیبهشت، بانوی تمام فصول
به یاد مریم میرزاخانی دختر دانشمندِ ایرانزمین که نیک نامیاش در جهان ماندگار شد.
بیست و دوم اردیبهشت به بهانه زادروز بانو پریم میرزاخانی، روز جهانی زن در ریاضیات نامیده شده است.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 به بهانهی ۲۸ اردیبهشت، روز بزرگداشتِ حکیم عمر خیام نیشابوری
🔴 ریاضیدانِ شاعر
✍️ امیر آقاجانی
عمر خیام نیشابوری زادۀ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ هجری در نیشابور و درگذشتۀ ۱۲ آذر سال ۵۱۰ هجری، فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دورۀ سلجوقی است.
گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست اما آوازۀ وی بیشتر به خاطر نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد.
برخی بر این باورند که رباعیات خیام تازیانهای بر زاهدانِ ریاکار است. همچنین اعتقاد بر آن است که خیام در اشعارش بیاعتباری دنیا و ناپایداری هستیِ انسان را در زندگیش به تصویر میکشاند. اما منظور خیام از مفهوم «دَم» و «غنیمت شمردن این دَم با مِیگساری» را میتوان به گونهای دیگر نیز بررسی کرد.
«وجود» انسان برخلاف هستیِ سایر موجودات، دارای قوۀ «شدن و برشدن» است؛ «شدن و برشدنی» که فراتر رفتن از وجودِ حالِ حاضرِ «خود» و معطوف به شکوفایی است، و سبب کشف سرزمینهای ناشناختۀ وجود و لذت بردن از کشف این ناشناختههاست، و این لذت همان است که خیام در سرودههایش به آن اشاره کرده است.
لذت از نظر خیام «وَجد» است، «بیرون جهیدن» است، «شدن و برشدن» است، پویایی است، سرشارشدن از امکانات وجود و سرمستی در وجود است.
خیام مطابق سرودههایش باور دارد که چون مرگ مانع از استمرار لذت بردن از زندگی و خوبیهای جهان هستی است بنابراین انسان لازم است که «دَم» را غنیمت شمارد و از فرصت محدود خود بهره ببرد و به زندگی خویش معنا دهد.
«دم» از نظر خیام، طول مدت زندگی انسان در این جهان است که بسیار کوتاه است. #خیام لذت بردن را نوعی هدف میداند که شایسته پیگیری است و این لذت با نوشیدن و میگساری شدنی است، با نوشیدن از «میِ وجود» و حظ بردن از آن، از آنچه که در ما و از ما (به عنوان کوزه مِی) ساخته میشود و بیرون میجهد که هم خودمان را لبریز از منفعت و حظّ و لذت میکند و هم دیگران را بهرهمند از وجود ما (مِی) و مستی و لذتمان (رشد و تعالی) میکند.
در نتیجه، خیام هیچگاه زندگی را بیهوده و عبث نمیداند و نسخه تجویزی او نوشیدن از «میِ وجود» و به «وجد» آمدن و بیرون جهیدن و استعلا است، چرا که این زندگی، معنادار و ارزشمند و در نتیجه لذتبخش است.
🔴 منبع:
کتابِ "مشاوره شناختی وجودی متمرکز بر کنش خلاق"؛ امیر آقاجانی؛ نشر سپیتا؛ ص ۲۵۶
🔴 ویدئوی پیوست:
خوانش یک رباعی از خیام_نیشابوری با صدای احمد شاملو و آواز استاد محمدرضا شجریان
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 ریاضیدانِ شاعر
✍️ امیر آقاجانی
عمر خیام نیشابوری زادۀ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ هجری در نیشابور و درگذشتۀ ۱۲ آذر سال ۵۱۰ هجری، فیلسوف، ریاضیدان، ستارهشناس و رباعیسرای ایرانی در دورۀ سلجوقی است.
گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست اما آوازۀ وی بیشتر به خاطر نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد.
برخی بر این باورند که رباعیات خیام تازیانهای بر زاهدانِ ریاکار است. همچنین اعتقاد بر آن است که خیام در اشعارش بیاعتباری دنیا و ناپایداری هستیِ انسان را در زندگیش به تصویر میکشاند. اما منظور خیام از مفهوم «دَم» و «غنیمت شمردن این دَم با مِیگساری» را میتوان به گونهای دیگر نیز بررسی کرد.
«وجود» انسان برخلاف هستیِ سایر موجودات، دارای قوۀ «شدن و برشدن» است؛ «شدن و برشدنی» که فراتر رفتن از وجودِ حالِ حاضرِ «خود» و معطوف به شکوفایی است، و سبب کشف سرزمینهای ناشناختۀ وجود و لذت بردن از کشف این ناشناختههاست، و این لذت همان است که خیام در سرودههایش به آن اشاره کرده است.
لذت از نظر خیام «وَجد» است، «بیرون جهیدن» است، «شدن و برشدن» است، پویایی است، سرشارشدن از امکانات وجود و سرمستی در وجود است.
خیام مطابق سرودههایش باور دارد که چون مرگ مانع از استمرار لذت بردن از زندگی و خوبیهای جهان هستی است بنابراین انسان لازم است که «دَم» را غنیمت شمارد و از فرصت محدود خود بهره ببرد و به زندگی خویش معنا دهد.
«دم» از نظر خیام، طول مدت زندگی انسان در این جهان است که بسیار کوتاه است. #خیام لذت بردن را نوعی هدف میداند که شایسته پیگیری است و این لذت با نوشیدن و میگساری شدنی است، با نوشیدن از «میِ وجود» و حظ بردن از آن، از آنچه که در ما و از ما (به عنوان کوزه مِی) ساخته میشود و بیرون میجهد که هم خودمان را لبریز از منفعت و حظّ و لذت میکند و هم دیگران را بهرهمند از وجود ما (مِی) و مستی و لذتمان (رشد و تعالی) میکند.
در نتیجه، خیام هیچگاه زندگی را بیهوده و عبث نمیداند و نسخه تجویزی او نوشیدن از «میِ وجود» و به «وجد» آمدن و بیرون جهیدن و استعلا است، چرا که این زندگی، معنادار و ارزشمند و در نتیجه لذتبخش است.
🔴 منبع:
کتابِ "مشاوره شناختی وجودی متمرکز بر کنش خلاق"؛ امیر آقاجانی؛ نشر سپیتا؛ ص ۲۵۶
🔴 ویدئوی پیوست:
خوانش یک رباعی از خیام_نیشابوری با صدای احمد شاملو و آواز استاد محمدرضا شجریان
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایراندل | IranDel
⚫️ سالروز شهادت خلبانِ مدافعِ آسمانِ ایران، عباس بابایی
سرتیپ خلبان عباس بابایی؛
زادهی ۱۴ آذر ۱۳۲۹ خورشیدی در قزوین؛
خلبان ماهر و کارآزمودهی هواپیمای اف-۵ و اف-۱۴ و با بیش از ۶۰ عملیاتِ موفق جنگی؛
معاون عملیات فرماندهی نیروی هوایی ارتش ایران؛
شهادت در ۱۵ امرداد ماه ۱۳۶۶ خورشیدی در سردشت؛
علت شهادت، شلیک اشتباه پدافندِ خودی!!
یاد و نامِ این دلاورمردِ ارتش بزرگ ایران، جاوید
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
⚫️ سالروز شهادت خلبانِ مدافعِ آسمانِ ایران، عباس بابایی
سرتیپ خلبان عباس بابایی؛
زادهی ۱۴ آذر ۱۳۲۹ خورشیدی در قزوین؛
خلبان ماهر و کارآزمودهی هواپیمای اف-۵ و اف-۱۴ و با بیش از ۶۰ عملیاتِ موفق جنگی؛
معاون عملیات فرماندهی نیروی هوایی ارتش ایران؛
شهادت در ۱۵ امرداد ماه ۱۳۶۶ خورشیدی در سردشت؛
علت شهادت، شلیک اشتباه پدافندِ خودی!!
یاد و نامِ این دلاورمردِ ارتش بزرگ ایران، جاوید
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 دوازدهم شهریور ماه، سالروز شهادت رئیسعلی دلواری (در سال ۱۲۹۴ خورشیدی)، سردار بزرگ میهن و فرمانده قیامِ جنوبِ ملت ایران در مقابل اشغالگران انگلیسی در دورهی جنگ یکمِ جهانی
رئیسعلی دلواری در مقابل پیشنهادِ مالی کلان و تهدید انگلیسیها گفته بود:
"چگونه میتوانم بیطرفی اختیار کنم در حالی که استقلالِ ایران در معرضِ خطر جدی قرار گرفته است."
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
رئیسعلی دلواری در مقابل پیشنهادِ مالی کلان و تهدید انگلیسیها گفته بود:
"چگونه میتوانم بیطرفی اختیار کنم در حالی که استقلالِ ایران در معرضِ خطر جدی قرار گرفته است."
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
ز داغ حسرت شهیدی
@navayegollha
🔴 استاد عبدالوهاب شهیدی
زادهی ۱ مهر ۱۳۰۱ خورشیدی در میمه اصفهان
درگذشتهی ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ خورشیدی در تهران
استاد عبدالوهاب شهیدی، موسیقیدان، خواننده، آهنگساز، مدرسِ آواز و نوازندۀ بَربَت (عود) و از شاگردان استاد اسماعیل مهرتاش و از پیشگامان موسیقی ایرانی
🔴 موسیقی پیوست به بهانهی زادروز استاد:
ترانهی "ز داغ حسرت"
خواننده: عبدالوهاب شهیدی
آهنگساز: درویش خان
تنظیمکننده: جواد معروفی
دستگاه/مایه: ابوعطا
چامهسرا: رهی معیری
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 استاد عبدالوهاب شهیدی
زادهی ۱ مهر ۱۳۰۱ خورشیدی در میمه اصفهان
درگذشتهی ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ خورشیدی در تهران
استاد عبدالوهاب شهیدی، موسیقیدان، خواننده، آهنگساز، مدرسِ آواز و نوازندۀ بَربَت (عود) و از شاگردان استاد اسماعیل مهرتاش و از پیشگامان موسیقی ایرانی
🔴 موسیقی پیوست به بهانهی زادروز استاد:
ترانهی "ز داغ حسرت"
خواننده: عبدالوهاب شهیدی
آهنگساز: درویش خان
تنظیمکننده: جواد معروفی
دستگاه/مایه: ابوعطا
چامهسرا: رهی معیری
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
Forwarded from ایراندل | IranDel
🔴 به بهانهی دوازدهم آذر ماه، زادروز ژاله آموزگار، استاد و متخصص زبانهای باستانی ایران
🔴 استاد ژاله آموزگار:
من ایرانیام، من با پاهای محکم روی خاکهای این سرزمین راه میروم.
در شهر خوشمنظرهی خوی [در استان آذربایجانغربی] به دنیا آمدم با مردمان مهربان و در دل آذربایجانِ عزیز در بالای ایران بزرگ، در درون سر این گربه دوستداشتنی. من مانند همنسلانم در مدرسه دولتی، بدون معلم خصوصی درس خواندم و با رتبه یک کنکور شهر تبریز، برای تحصیل در رشته ادبیات، وارد دانشگاه شدم. با بورس دانشجوی برتر در مقطع لیسانس به خارج رفتم. قدر این سعادت را خوب دانستم و به مردمی که با مالیات آنها به این جایگاه رسیدم احترام گذاشتم.
معتقدم که ایرانی، قدرشناس است و به موقع دریچهی قلبش را میگشاید و شما را در درون آن جای میدهد؛ حتی یک لحظه، حسرت زیستن در جای دیگر را نداشتم.
من کجا میتوانم آغوشهای گرمی چون آغوشهای مردم سرزمینم را بیایم. این خاک مال من است این هوا با همه آلودگی مال من و مال شماست. خوبی و بدیهایش مال ماست.
من ایرانیام من با پاهای محکم روی خاکهای این سرزمین راه میروم؛ من شما را دارم و شما مرا. ما، با وجود زبانهای محلی، تاریخ مشترک، زبان رسمی، فردوسی، حافظ، شهریار، بیهقی، دماوند، بحر خزر مشترک و خلیج فارس مشترک داریم.
ما همگی با هم مینازیم که به سرزمینی تعلق داریم که از دیرباز مردمان آن خوشاندیشیدهاند؛ سنگ و بُت نپرستیدهاند؛ در ژرفای اندیشهشان به خدایی فراسو ایمان داشتهاند. ما با هم، فرهنگ مشترک داریم، سرزمینی داریم که کم بزرگ نپرورده است فرهنگش شکاف برنداشته است. در میان آن دیوار نکشید و از گذشتهمان واهمه نداشته باشید.
ما یک فرهنگ مداوم داریم. ما همان کسانی هستیم که کاخ پاسارگاد و ستونهای تخت جمشید به دست ما بنا شده است و بر صخرهی بیستون تاریخ نگاشتهایم و در ضمن، همانی هستیم که زیباترین کاشیها را در مسجد شیخ لطفالله به کار گرفتهایم؛ معماران ما، اصفهان را نصف جهان کردهاند. این تداوم فرهنگی و نه گسستگی فرهنگی است.
بیهقی، آرش است؛ او وجودش را در داستان حسنک میریزد تا بدانیم و بخوانیم و عبرت بگیرم. دهخدا، آرش است که از شهری کوچک برمیخیزد و در گوشه اتاقش مدادش را میتراشد، بر فیشهای خودبریده واژه مینویسد و این مجموعه افتخارآمیز ایجاد میشود. شهریار آرش است؛ همه زیباییهای کودکی را در «حیدربابا» میریزد تا ما بدانیم چه مردم سادهدل و دوستداشتنی هستیم. او به معشوقش میگوید «آمدی جانم به قربانت» تا ما عشق را فراموش نکنیم.
ما همیشه بودهایم؛ گاهی به اجبار خاموش شدهایم اما نمردهایم به موقع سربرافراشتهایم و گل کاشتهایم، ما با زنده نگاه داشتن آئینهایمان نگذاشتهایم ریشههایمان خشک شود. ما در بدترین شرایط، ریزهکاریهای فرهنگمان را در آغوش فشردهایم، از جانمان شیرش دادهایم تا همچنان بماند و ببالد.
از میان ما فردوسیها سر برافراشتهاند. فردوسی، پیکرتراش پیری که پیکر فرهنگ و هویت ایران را چنان؟ خوش تراشید که سرما و گرما بر آن خلل وارد نکند و تیشهای کارگرش نشود و اگر خراشی برداشت ما و شما ترمیمش کردیم و میکنیم. ما همگی مانای فردوسی را به نحوی در خود داریم؛ این مانا در دست من و شما میگردد.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢
🔴 به بهانهی دوازدهم آذر ماه، زادروز ژاله آموزگار، استاد و متخصص زبانهای باستانی ایران
🔴 استاد ژاله آموزگار:
من ایرانیام، من با پاهای محکم روی خاکهای این سرزمین راه میروم.
در شهر خوشمنظرهی خوی [در استان آذربایجانغربی] به دنیا آمدم با مردمان مهربان و در دل آذربایجانِ عزیز در بالای ایران بزرگ، در درون سر این گربه دوستداشتنی. من مانند همنسلانم در مدرسه دولتی، بدون معلم خصوصی درس خواندم و با رتبه یک کنکور شهر تبریز، برای تحصیل در رشته ادبیات، وارد دانشگاه شدم. با بورس دانشجوی برتر در مقطع لیسانس به خارج رفتم. قدر این سعادت را خوب دانستم و به مردمی که با مالیات آنها به این جایگاه رسیدم احترام گذاشتم.
معتقدم که ایرانی، قدرشناس است و به موقع دریچهی قلبش را میگشاید و شما را در درون آن جای میدهد؛ حتی یک لحظه، حسرت زیستن در جای دیگر را نداشتم.
من کجا میتوانم آغوشهای گرمی چون آغوشهای مردم سرزمینم را بیایم. این خاک مال من است این هوا با همه آلودگی مال من و مال شماست. خوبی و بدیهایش مال ماست.
من ایرانیام من با پاهای محکم روی خاکهای این سرزمین راه میروم؛ من شما را دارم و شما مرا. ما، با وجود زبانهای محلی، تاریخ مشترک، زبان رسمی، فردوسی، حافظ، شهریار، بیهقی، دماوند، بحر خزر مشترک و خلیج فارس مشترک داریم.
ما همگی با هم مینازیم که به سرزمینی تعلق داریم که از دیرباز مردمان آن خوشاندیشیدهاند؛ سنگ و بُت نپرستیدهاند؛ در ژرفای اندیشهشان به خدایی فراسو ایمان داشتهاند. ما با هم، فرهنگ مشترک داریم، سرزمینی داریم که کم بزرگ نپرورده است فرهنگش شکاف برنداشته است. در میان آن دیوار نکشید و از گذشتهمان واهمه نداشته باشید.
ما یک فرهنگ مداوم داریم. ما همان کسانی هستیم که کاخ پاسارگاد و ستونهای تخت جمشید به دست ما بنا شده است و بر صخرهی بیستون تاریخ نگاشتهایم و در ضمن، همانی هستیم که زیباترین کاشیها را در مسجد شیخ لطفالله به کار گرفتهایم؛ معماران ما، اصفهان را نصف جهان کردهاند. این تداوم فرهنگی و نه گسستگی فرهنگی است.
بیهقی، آرش است؛ او وجودش را در داستان حسنک میریزد تا بدانیم و بخوانیم و عبرت بگیرم. دهخدا، آرش است که از شهری کوچک برمیخیزد و در گوشه اتاقش مدادش را میتراشد، بر فیشهای خودبریده واژه مینویسد و این مجموعه افتخارآمیز ایجاد میشود. شهریار آرش است؛ همه زیباییهای کودکی را در «حیدربابا» میریزد تا ما بدانیم چه مردم سادهدل و دوستداشتنی هستیم. او به معشوقش میگوید «آمدی جانم به قربانت» تا ما عشق را فراموش نکنیم.
ما همیشه بودهایم؛ گاهی به اجبار خاموش شدهایم اما نمردهایم به موقع سربرافراشتهایم و گل کاشتهایم، ما با زنده نگاه داشتن آئینهایمان نگذاشتهایم ریشههایمان خشک شود. ما در بدترین شرایط، ریزهکاریهای فرهنگمان را در آغوش فشردهایم، از جانمان شیرش دادهایم تا همچنان بماند و ببالد.
از میان ما فردوسیها سر برافراشتهاند. فردوسی، پیکرتراش پیری که پیکر فرهنگ و هویت ایران را چنان؟ خوش تراشید که سرما و گرما بر آن خلل وارد نکند و تیشهای کارگرش نشود و اگر خراشی برداشت ما و شما ترمیمش کردیم و میکنیم. ما همگی مانای فردوسی را به نحوی در خود داریم؛ این مانا در دست من و شما میگردد.
#مناسبتها
@IranDel_Channel
💢