🔴درباره تخریب خانه احمد محمود
حدیث دفن کردن میراث فرهنگی و گردشگری ادبی با نخالههای ساختمانی
✍ سید محمد طباطبائی
🔸وقتی از دغدغه فرهنگ حرف میزنیم، از چه چیزی حرف میزنیم؟ وقتی از میراث فرهنگی حرف میزنیم، از چه چیزی حرف میزنیم؟ وقتی از گردشگری ادبی حرف میزنیم، از چه چیزی حرف میزنیم؟ وقتی از تاریخ معاصر حرف میزنیم، از چه چیزی حرف میزنیم؟ وقتی از زنده نگاه داشتن تاریخ ملموس حرف میزنیم، از چه چیزی حرف میزنیم؟ وقتی از روایت دفاع مقدس حرف میزنیم، از چه چیزی حرف میزنیم؟ هرچه باشد، همه اینها همان چیزی است که با تخریب خانه احمد محمود در اهواز مورد بیتوجهی قرار گرفت. لودری که آنجا بود همراه خشتهای آن خانه، گردشگری ادبی و میراث فرهنگی را بر کامیون بار زد تا در جایی میان بیایان دفن شود، همراه نخالههای ساختمانی.
🔸خانه کودکی و نوجوانی احمد محمود که دو روز قبل در اهواز تخریب شد فقط خانه پدری احمد محمود نبود، خانه پدری مهمترین نویسنده ادبیات داستانی ایران در دهههای شصت و هفتاد بود، خانه نویسنده رمانهای ماندگاری بود که در جای جای آن میشد چگونه نویسنده شدن او را روایت کرد. اصلا مهم نیست که احمد محمود را دوست داشته باشیم یا نه، اصلا مهم نیست که با آثار او رابطه برقرار کرده باشیم یا نه، او یکی از شاخصترین نویسندگان ادبیات داستانی ماست و همین کافی است تا خانهای که او سالها در آن زندگی گرده بتواند موقعیت مناسبی برای توسعه گردشگری ادبی باشد. همان موضوعی که در تخریب خانه ابتهاج در رشت مورد غفلت واقع شد، همان نکتهای که در تخریب خانه شاملو در تهران نباید مورد غفلت واقع شود.
🔸توسعه گردشگری تنها به تلاش برای جذب توریست با اتکا به آثار تاریخی به جامانده از سده ها و هزارههای پیشین نیست، فقط به جذب مسافر از طریق معرفی آثار طبیعی نیست. در توسعه گردشگری ایجاد ظرفیت و پتانسیلهای جدید، مهمترین اصل اگر نباشد، از جمله اصلیترین اصول است. صیانت و حفاظت از میراث فرهنگی فقط به حفاظ کشیدن دور آثار تاریخی و موزه داری نیست، چرا که جستجو کردن میراث فرهنگی و تاریخی فقط در سدههای پیشین کاری از بیخ غلط است، بسیاری از میراث فرهنگی و تاریخی ما در سده حاضر و حتی در نیم سده حاضر قابل توجه و نیازمند حفاظت است. تعارف را اگر کنار بگذاریم باید گفت شاید در میراث فرهنگی و گردشگری دغدغهای برای صیانت از میراث فرهنگی و توسعه گردشگری نیست که اگر بود خانه ابتهاج و احمد محمود و دیگرانی پیش از این و پس از این، تخریب نمیشد. درد ماجرا آنجایی بیشتر میشود که یکی از دغدغهمندان میراث فرهنگی در اهواز موضوع را تلفنی به مسئولان میراث فرهنگی وشهرداری اهواز اطلاع داده است اما دغدغه که نباشد اهمیت ماجرا کمرنگ که هیچ، بیرنگ است برای مسئولان.
🔸از شهرداری انتظاری نیست، در شهرداری اهواز گویا حتی تشویق به تخریب هم بوده تا شاید درآمدی از مسیر ساخت و ساز عاید شود اما میراث فرهنگی چرا؟ شاید البته سوالم بیجا باشد، چرا ندارد، اصلا چرا باید خانه احمد محمود تخریب نشود. حالا او نویسنده مهمی هست که باشد، «همسایهها» را نوشته، خب نوشته باشد، نویسنده رمان معروف «زمین سوخته» بوده که باشد، به میراث فرهنگی چه. مگر چند نفر در سال به خاطر دیدن خانه احمد محمود به اهواز میروند که حالا این خانه بخواهد به توسعه گردشگری کمک کند. اینجاست که باید سر را به نشانه تاسف پایین انداخت چرا که این همان نگاهی است که در مدیریت عرصه فرهنگ موجب نابودی و تخریب است؛ نداشتن نگاه بلند مدت در عرصه مدیرت و اقتصاد فرهنگ.
🔸سخن از زمین سوخته» به میان آمد، رمانی که از عنوان نخستین رمان دفاع مقدس برای آن استفاده میشود، رمانی که ماههای نخستین جنگ تحمیلی را روایت میکند، رمانی که بیشتر وقایع آن در همین خانه، خانهای که تخریب شده اتفاق افتاده است. کاش میشد روزی به خانه احمد محمود - بخوانید خانه «زمین سوخته» - در اهواز میرفتیم و از دستگاه صوتی خانه، خوانش رمان را میشنیدم و روایتهایش را با گوشه گوشه خانه تطبیق میدادیم. آیا روایت تاریخ، روایت ظلمی که در جنگ تحمیلی به ما شد، جز این است؟ آیا نسل آینده بهتر و ملموستر و جذابتر از این میتوانست جنگی که به ما تحمیل شد را درک کند؟
🔸حتما مسئولان برای این ماجرا پاسخ و توضیحاتی دارند، خواهند گفت شرایطی داشتهاند که کاری از دستشان برنمیآمده است، مثل خیلی پاسخهای رسمی و غیررسمی دیگر. پاسخم از حالا به آن پاسخها این است؛ دوستی داشتم که میگفت: «آدمی که دغدغه داشته باشد در شرایط حل نمیشود، شرایط را در خودش حل میکند» مشکل اینجاست که گویا دغدغهای در میان مسئولان میراث فرهنگی نبوده است.
#احمد_محمود
#گردشگری_ادبی
#میراث_فرهنگی
#ایبنا
از کانال نشر کتاب
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
حدیث دفن کردن میراث فرهنگی و گردشگری ادبی با نخالههای ساختمانی
✍ سید محمد طباطبائی
🔸وقتی از دغدغه فرهنگ حرف میزنیم، از چه چیزی حرف میزنیم؟ وقتی از میراث فرهنگی حرف میزنیم، از چه چیزی حرف میزنیم؟ وقتی از گردشگری ادبی حرف میزنیم، از چه چیزی حرف میزنیم؟ وقتی از تاریخ معاصر حرف میزنیم، از چه چیزی حرف میزنیم؟ وقتی از زنده نگاه داشتن تاریخ ملموس حرف میزنیم، از چه چیزی حرف میزنیم؟ وقتی از روایت دفاع مقدس حرف میزنیم، از چه چیزی حرف میزنیم؟ هرچه باشد، همه اینها همان چیزی است که با تخریب خانه احمد محمود در اهواز مورد بیتوجهی قرار گرفت. لودری که آنجا بود همراه خشتهای آن خانه، گردشگری ادبی و میراث فرهنگی را بر کامیون بار زد تا در جایی میان بیایان دفن شود، همراه نخالههای ساختمانی.
🔸خانه کودکی و نوجوانی احمد محمود که دو روز قبل در اهواز تخریب شد فقط خانه پدری احمد محمود نبود، خانه پدری مهمترین نویسنده ادبیات داستانی ایران در دهههای شصت و هفتاد بود، خانه نویسنده رمانهای ماندگاری بود که در جای جای آن میشد چگونه نویسنده شدن او را روایت کرد. اصلا مهم نیست که احمد محمود را دوست داشته باشیم یا نه، اصلا مهم نیست که با آثار او رابطه برقرار کرده باشیم یا نه، او یکی از شاخصترین نویسندگان ادبیات داستانی ماست و همین کافی است تا خانهای که او سالها در آن زندگی گرده بتواند موقعیت مناسبی برای توسعه گردشگری ادبی باشد. همان موضوعی که در تخریب خانه ابتهاج در رشت مورد غفلت واقع شد، همان نکتهای که در تخریب خانه شاملو در تهران نباید مورد غفلت واقع شود.
🔸توسعه گردشگری تنها به تلاش برای جذب توریست با اتکا به آثار تاریخی به جامانده از سده ها و هزارههای پیشین نیست، فقط به جذب مسافر از طریق معرفی آثار طبیعی نیست. در توسعه گردشگری ایجاد ظرفیت و پتانسیلهای جدید، مهمترین اصل اگر نباشد، از جمله اصلیترین اصول است. صیانت و حفاظت از میراث فرهنگی فقط به حفاظ کشیدن دور آثار تاریخی و موزه داری نیست، چرا که جستجو کردن میراث فرهنگی و تاریخی فقط در سدههای پیشین کاری از بیخ غلط است، بسیاری از میراث فرهنگی و تاریخی ما در سده حاضر و حتی در نیم سده حاضر قابل توجه و نیازمند حفاظت است. تعارف را اگر کنار بگذاریم باید گفت شاید در میراث فرهنگی و گردشگری دغدغهای برای صیانت از میراث فرهنگی و توسعه گردشگری نیست که اگر بود خانه ابتهاج و احمد محمود و دیگرانی پیش از این و پس از این، تخریب نمیشد. درد ماجرا آنجایی بیشتر میشود که یکی از دغدغهمندان میراث فرهنگی در اهواز موضوع را تلفنی به مسئولان میراث فرهنگی وشهرداری اهواز اطلاع داده است اما دغدغه که نباشد اهمیت ماجرا کمرنگ که هیچ، بیرنگ است برای مسئولان.
🔸از شهرداری انتظاری نیست، در شهرداری اهواز گویا حتی تشویق به تخریب هم بوده تا شاید درآمدی از مسیر ساخت و ساز عاید شود اما میراث فرهنگی چرا؟ شاید البته سوالم بیجا باشد، چرا ندارد، اصلا چرا باید خانه احمد محمود تخریب نشود. حالا او نویسنده مهمی هست که باشد، «همسایهها» را نوشته، خب نوشته باشد، نویسنده رمان معروف «زمین سوخته» بوده که باشد، به میراث فرهنگی چه. مگر چند نفر در سال به خاطر دیدن خانه احمد محمود به اهواز میروند که حالا این خانه بخواهد به توسعه گردشگری کمک کند. اینجاست که باید سر را به نشانه تاسف پایین انداخت چرا که این همان نگاهی است که در مدیریت عرصه فرهنگ موجب نابودی و تخریب است؛ نداشتن نگاه بلند مدت در عرصه مدیرت و اقتصاد فرهنگ.
🔸سخن از زمین سوخته» به میان آمد، رمانی که از عنوان نخستین رمان دفاع مقدس برای آن استفاده میشود، رمانی که ماههای نخستین جنگ تحمیلی را روایت میکند، رمانی که بیشتر وقایع آن در همین خانه، خانهای که تخریب شده اتفاق افتاده است. کاش میشد روزی به خانه احمد محمود - بخوانید خانه «زمین سوخته» - در اهواز میرفتیم و از دستگاه صوتی خانه، خوانش رمان را میشنیدم و روایتهایش را با گوشه گوشه خانه تطبیق میدادیم. آیا روایت تاریخ، روایت ظلمی که در جنگ تحمیلی به ما شد، جز این است؟ آیا نسل آینده بهتر و ملموستر و جذابتر از این میتوانست جنگی که به ما تحمیل شد را درک کند؟
🔸حتما مسئولان برای این ماجرا پاسخ و توضیحاتی دارند، خواهند گفت شرایطی داشتهاند که کاری از دستشان برنمیآمده است، مثل خیلی پاسخهای رسمی و غیررسمی دیگر. پاسخم از حالا به آن پاسخها این است؛ دوستی داشتم که میگفت: «آدمی که دغدغه داشته باشد در شرایط حل نمیشود، شرایط را در خودش حل میکند» مشکل اینجاست که گویا دغدغهای در میان مسئولان میراث فرهنگی نبوده است.
#احمد_محمود
#گردشگری_ادبی
#میراث_فرهنگی
#ایبنا
از کانال نشر کتاب
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔴 ۱۲ مهر ماه سالروز درگذشت #احمد_محمود
( زاده ۴ دی ۱۳۱۰ اهواز -- درگذشته ۱۲ مهر ۱۳۸۱ کرج ) نویسنده ایرانی
🔸او با نام ادبی احمد محمود را پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی میدانند. معروفترین رمان او همسایهها در زمره آثار برجسته ادبیات معاصر ایران شمرده میشود.
وی از پدر و مادری دزفولی زاده شد و شاید به همین دلیل بیشتر خود را دزفولی میدانست. در برخی از آثارش چون همسایهها و مدار صفر درجه، واژهها و جملاتی به گویش دزفولی به چشم میخورد و نیز شخصیت «نعمت» در داستان «غریبهها و پسرک بومی» از کتابی به همین نام نیز از یکی از اهالی دزفول به نام نعمت علایی گرفته شدهاست که حدود سال ۱۳۲۳ در دزفول بهدست افراد ناشناسی ترور شده است.
او در سال ۱۳۲۹ دوره متوسطه را شبانه در دبیرستان شاهپور اهواز به پایان رساند و پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، به دانشکده افسری ارتش راه یافت؛ اما ازجمله تعداد زیاد دانشجویان دانشکده افسری بود که پس از ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ بازداشت و سپس بخشبخش آزاد شدند؛ درحالیکه تنها ۱۳ نفر از آنان در زندان باقی ماندند.
او یکی از این دانشجویان بود که توبهنامه امضاء نکرد، به همین دلیل مدت زیادی را در زندان بهسر برد.
او مدتی هم در حوالی خلیجفارس، از جمله در بندرلنگه، در تبعید به سر برد والبته خودش از این دوران باعنوان: «... زمانی که گرفتار بازی سیاست شده بودم!» یاد میکند.
در سال ۱۳۳۳ نخستین داستان کوتاهش به نام "صب میشه" در مجله امید ایران منتشر شد و در سال ۱۳۳۸ توانست اولین مجموعه داستانش به نام مول را با سرمایه شخصی بهچاپ برساند. او میگفت:
بعد از انقلاب به اصرار خودم بازخرید و خانهنشین شدم تا شاید به درد درمانناپذیری که همه عمر با من بود - و هست - سامان بدهم. دیر بود اما چاره نبود.
احمد محمود در اواخر عمر دچار بیماری تنگی نفس شد و سرانجام در ۷۱ سالگی درگذشت و در امامزاده طاهر کرج بهخاک سپرده شد.
روانش شاد 🌹
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔴 ۱۲ مهر ماه سالروز درگذشت #احمد_محمود
( زاده ۴ دی ۱۳۱۰ اهواز -- درگذشته ۱۲ مهر ۱۳۸۱ کرج ) نویسنده ایرانی
🔸او با نام ادبی احمد محمود را پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی میدانند. معروفترین رمان او همسایهها در زمره آثار برجسته ادبیات معاصر ایران شمرده میشود.
وی از پدر و مادری دزفولی زاده شد و شاید به همین دلیل بیشتر خود را دزفولی میدانست. در برخی از آثارش چون همسایهها و مدار صفر درجه، واژهها و جملاتی به گویش دزفولی به چشم میخورد و نیز شخصیت «نعمت» در داستان «غریبهها و پسرک بومی» از کتابی به همین نام نیز از یکی از اهالی دزفول به نام نعمت علایی گرفته شدهاست که حدود سال ۱۳۲۳ در دزفول بهدست افراد ناشناسی ترور شده است.
او در سال ۱۳۲۹ دوره متوسطه را شبانه در دبیرستان شاهپور اهواز به پایان رساند و پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش، به دانشکده افسری ارتش راه یافت؛ اما ازجمله تعداد زیاد دانشجویان دانشکده افسری بود که پس از ۲۸ امرداد ۱۳۳۲ بازداشت و سپس بخشبخش آزاد شدند؛ درحالیکه تنها ۱۳ نفر از آنان در زندان باقی ماندند.
او یکی از این دانشجویان بود که توبهنامه امضاء نکرد، به همین دلیل مدت زیادی را در زندان بهسر برد.
او مدتی هم در حوالی خلیجفارس، از جمله در بندرلنگه، در تبعید به سر برد والبته خودش از این دوران باعنوان: «... زمانی که گرفتار بازی سیاست شده بودم!» یاد میکند.
در سال ۱۳۳۳ نخستین داستان کوتاهش به نام "صب میشه" در مجله امید ایران منتشر شد و در سال ۱۳۳۸ توانست اولین مجموعه داستانش به نام مول را با سرمایه شخصی بهچاپ برساند. او میگفت:
بعد از انقلاب به اصرار خودم بازخرید و خانهنشین شدم تا شاید به درد درمانناپذیری که همه عمر با من بود - و هست - سامان بدهم. دیر بود اما چاره نبود.
احمد محمود در اواخر عمر دچار بیماری تنگی نفس شد و سرانجام در ۷۱ سالگی درگذشت و در امامزاده طاهر کرج بهخاک سپرده شد.
روانش شاد 🌹
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali