Forwarded from یک حرف از هزاران
#یاد_ها
🖋 مرتضی جابری مقدم
📷 دستخط زیبای آن زنده یاد:
از هیچ برآمدیم و در هیچ شدیم
سرگشته راه پر خم و پیچ شدیم
زین آمدن و رفتن بیهوده خویش
بازیچه شدیم و هیچ در هیچ شدیم.
@yekhezaran
امروز روح بزرگمردی از جمع معلمانی که نام و یادشان همراه با تجلی مفاهیم متعالی تعلیم و تربیت بوده، هست و خواهد بود، آسمانی شد. همنشینی و همکاری با بزرگانی چون مرحوم علامه، مرحوم روزبه، و شهید رجایی از مرحوم ابوالفضل خدابخش، حکیمی وارسته برساخته بود. اگرچه هندسه را به شیواترین شکل تدریس میکرد، اما شخصیت اخلاقی و رفتار، کلمات، حرکات و سکنات ایشان در جان و خاطر همه شاگردانش ماندگارخواهد بود. خدایش رحمت کناد.
"سالها باید که تا یک سنگ اصلی زآفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن"
🖋 مرتضی جابری مقدم
📷 دستخط زیبای آن زنده یاد:
از هیچ برآمدیم و در هیچ شدیم
سرگشته راه پر خم و پیچ شدیم
زین آمدن و رفتن بیهوده خویش
بازیچه شدیم و هیچ در هیچ شدیم.
@yekhezaran
👍8
ظلم، همیشه ظلم است، مثل همان بار اول؛ هیچوقت عادی نمیشود، تنها ما هستیم که با عادت کردن به ظلم و سکوت در برابر آن، به روزمره شدن آن کمک میکنیم.
نسلکشی سازمانیافته دولتی در غزه، بزرگترین دلیل امکان تکرار وقوع هولوکاست است، پیش چشم همه جهان.
#مدرسة_التابعين
نسلکشی سازمانیافته دولتی در غزه، بزرگترین دلیل امکان تکرار وقوع هولوکاست است، پیش چشم همه جهان.
#مدرسة_التابعين
👍14
فرهنگ و هنر در ایران، بینیاز از دولت است و بهتر از فرهنگ دولتی عمل میکند. فرهنگ و هنر تنها نیاز به حمایتهای زیرساختی دولت دارد. هر چه دولت کمتر وارد حوزه فرهنگ و هنر شود و تمشیت آن را به نهادهای تخصصی بسپازد، بهتر است.
اما، مساله اصلی نظام فرهنگی، در رابطه قطعشده نظام سیاسی و جریان اصلی فرهنگ و هنر در کشور است. نه در نظام سیاسی بهبود رابطه دنبال میشود و نه کسی از هنرمندان پیشقدم ارتباط مجدد میشود.
و از این جدایی، همه زیان میبینند.
برای رفع این رنجشها و فاصلهها، نیاز به میانجیای هست که هم معتمَد نظام باشد و هم مقبول اهالی فرهنگ. دکتر سیدعباس صالحی مناسبترین گزینه برای این منظور است.
اما، مساله اصلی نظام فرهنگی، در رابطه قطعشده نظام سیاسی و جریان اصلی فرهنگ و هنر در کشور است. نه در نظام سیاسی بهبود رابطه دنبال میشود و نه کسی از هنرمندان پیشقدم ارتباط مجدد میشود.
و از این جدایی، همه زیان میبینند.
برای رفع این رنجشها و فاصلهها، نیاز به میانجیای هست که هم معتمَد نظام باشد و هم مقبول اهالی فرهنگ. دکتر سیدعباس صالحی مناسبترین گزینه برای این منظور است.
👍9
تصمیمگیری مناسب برای دانشگاه و در دانشگاه، مستلزم درک پیچیدگیهای ساختاری، سازمانی، نحوه کنشگری ذینفعان، و مهمتر از همه، تسلط بر تاریخ و فرهنگ ایران و تاریخ علم در ایران است. این تسلط با دانش بتدریج و عمیقْ آموختهشده، حاصل میشود، نه با اطلاعات فستفودی و پادکستی.
دانش پادکستی، موجب توهم دانش، و در نتیحه، جزمیت و شتابزدگی میشود. در مقابل، دانش درونیشده و چندبعدی از انسان و جامعه، تانی و تاملی را نصیب صاحبش میکند که در بروز حوادث و مشکلات، نه به سرعت و نه با قطعیت قضاوت کند. مدیریت کلان علم در ایران مدتهاست که درگیر جزمیت و قطعیت است.
علاوه بر ویژگیهای مثبت اخلاقی و علمی دکتر سیمایی صراف وزیر پیشنهادی عتف، نقطه قوت او برای اداره دانشگاهها، تخصص او در علوم انسانی است. امید است که دانشگاهِ در دوره جدید، انسانیتر و اجتماعیتر شده، و نه تنها خود کمتر دچار مشکل بشود، که بتواند از آلام جامعه هم بکاهد.
دانش پادکستی، موجب توهم دانش، و در نتیحه، جزمیت و شتابزدگی میشود. در مقابل، دانش درونیشده و چندبعدی از انسان و جامعه، تانی و تاملی را نصیب صاحبش میکند که در بروز حوادث و مشکلات، نه به سرعت و نه با قطعیت قضاوت کند. مدیریت کلان علم در ایران مدتهاست که درگیر جزمیت و قطعیت است.
علاوه بر ویژگیهای مثبت اخلاقی و علمی دکتر سیمایی صراف وزیر پیشنهادی عتف، نقطه قوت او برای اداره دانشگاهها، تخصص او در علوم انسانی است. امید است که دانشگاهِ در دوره جدید، انسانیتر و اجتماعیتر شده، و نه تنها خود کمتر دچار مشکل بشود، که بتواند از آلام جامعه هم بکاهد.
👍12
صدای ما را بشنوید
نگاهی به مسیرهای پیش روی جامعه برای گفتوگو با دولت
و تاملی در تجربه سکوی «کارزار»
نوشته فاطمه کریمخان
روزنامه اعتماد. چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳.
(متن کامل گزارش را در اینجا بخوانید)
پنجاه و یک درصد واجدین شرایط شرکت در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، شرکت نکرده اند و اکثریت رای دهندگانی که در انتخابات شرکت کرده اند به تفکر راست رادیکال نه گفته اند اما بالاخره این آدم ها چه می خواهند، و یک گام بعد از این، آنها که در انتخابات شرکت نکرده اند چه خواسته هایی دارند که برآورده شدن آن را از طریق شرکت در انتخابات نامحتمل می دانند.
پیش از انتخابات، و در حقیقت از مدتی بعد از اعتراضات سال 1401، دکتر محمد رضا جوادی یگانه استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، ایده ای را برای تحلیل وضعیت حاکم بر جامعه مطرح کرد که شاید از نظر شکلی انتقاداتی به آن وارد باشد اما از نظر مثلی، تا حدود زیادی وضعیت جامعه ایران را توضیح می دهد.
شرکت نکردن بیش از نیمی از واجدین شرایط در انتخابات ریاست جمهوری یکی از نمودهای این دو جهانی شدن مردم ایران است، در حالی که در یک طرف کارزارهای انتخاباتی و دعوای سیاسی و من چنین و تو چنان جریان دارد، در طرف دیگر نگرانی از تمام شدن فصل... و سر رسید قسط ماهانه دندان پزشکی و افزایش سرسام آور اجاره بها و... موضوع روز است. جهان کسانی که دولت و سیاست را در سرنوشت خود موثر می دانند با جهان کسانی که در انتخابات شرکت نمی کنند تداخلی ندارد یا به تعبیر دکتر جوادی یگانه، دو جامعه در یک جامعه در حال زیستن هستند.
با این وجود، وقتی بحث از میراث فرهنگی، فرو نشست زمین، آب و درختان یک پارک قدیمی، اخراج یک دانشجو از دانشگاه یا زندانی شدن یک هنرمند جوان مطرح می شود، یا وقتی صحبت از برکناری یک شهردار، جاده کشیدن به یک روستای دور افتاده، یا تامین هزینه برای جلوگیری از قصاص یک محکوم مطرح می شود، وقتی صحبت از کمک به مدرسه سازی در سیستان و بلوچستان، خاموش کردن آتش در کوه های زاگرس، یا پیدا کردن یک بچه گم شده است، کسی به سبقه و سابقه دیگران نگاه نمی کند، از خوزستان به سیستان و بلوچستان می روند تا به پیدا شدن بچه ای گم شده کمک کنند. از کویر مرکزی ایران به خزر می روند تا در پاکسازی زباله های کنار ساحل مشارکت کنند، از خارج از کشور به حساب محسن چاوشی و محسن بیات زنجانی پول می ریزند تا محکوم به قصاصی را آزاد کنند یا برای زنی که درگیر اجاره خانه است، یا پدری که درگیر هزینه های درمان فرزندش مانده است، کمکی جمع شود. انگشتان دست در کنار هم مشت می شوند و دست ها، دست به دست زنجیر می شوند و سیل پول های خرد و امضا و جان بازی است که به سمت آن جاهایی که به آن نیاز است روانه می شود.
در چنین شرایطی دولتی بر سر کار آمده است که شعار «وفاق ملی» سر می دهد. همچنان البته امیدواران اقلا در فضای عمومی نسبت به ناامیدان حضور و ظهور بیشتری دارند. نمونه آن را می توان در مشارکت در بحث های عمومی در شبکه های مجازی یا از طریق سکوی «کارزار» دید. نیاز است تا پلی بین مردم و دولت ساخته شود، تا دو بخش از هم جدا افتاده جامعه با یک دیگر آشتی کنند، وجود دارد. سکوی «کارزار» هم در چنین موقعیتی فرصت را مناسب دیده است. اگر قرار است جایی صدای کسانی را بشنوند، آن صدا حامل پیام «بگذارید حرف بزنیم» باشد، نه پیام «حرف من را بزنید».
نگاهی به مسیرهای پیش روی جامعه برای گفتوگو با دولت
و تاملی در تجربه سکوی «کارزار»
نوشته فاطمه کریمخان
روزنامه اعتماد. چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳.
(متن کامل گزارش را در اینجا بخوانید)
پنجاه و یک درصد واجدین شرایط شرکت در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، شرکت نکرده اند و اکثریت رای دهندگانی که در انتخابات شرکت کرده اند به تفکر راست رادیکال نه گفته اند اما بالاخره این آدم ها چه می خواهند، و یک گام بعد از این، آنها که در انتخابات شرکت نکرده اند چه خواسته هایی دارند که برآورده شدن آن را از طریق شرکت در انتخابات نامحتمل می دانند.
پیش از انتخابات، و در حقیقت از مدتی بعد از اعتراضات سال 1401، دکتر محمد رضا جوادی یگانه استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، ایده ای را برای تحلیل وضعیت حاکم بر جامعه مطرح کرد که شاید از نظر شکلی انتقاداتی به آن وارد باشد اما از نظر مثلی، تا حدود زیادی وضعیت جامعه ایران را توضیح می دهد.
دکتر جوادی یگانه معتقد است باید در ایران امروز از «دو جامعه» صحبت کنیم، یک جامعه که تحت تاثیر و درگیر با دولت است و جامعه دیگر که به طور کلی خودش را از ساختارهای اداری و سیاسی کشور مجزا می داند و در جهان دیگری سیر می کند. از نظر دکتر جوادی یگانه این دو جامعه، و به تعبیری این دو جهان، با یک دیگر برخورد و ارتباط و تعاملی ندارند. آنجایی که با یک دیگر برخوردی پیدا می کنند هم این برخورد در جهت حذف دیگری، ناخودی، و ناهماهنگ هاست، نه در جهت درک و همراهی و هم دلی.
شرکت نکردن بیش از نیمی از واجدین شرایط در انتخابات ریاست جمهوری یکی از نمودهای این دو جهانی شدن مردم ایران است، در حالی که در یک طرف کارزارهای انتخاباتی و دعوای سیاسی و من چنین و تو چنان جریان دارد، در طرف دیگر نگرانی از تمام شدن فصل... و سر رسید قسط ماهانه دندان پزشکی و افزایش سرسام آور اجاره بها و... موضوع روز است. جهان کسانی که دولت و سیاست را در سرنوشت خود موثر می دانند با جهان کسانی که در انتخابات شرکت نمی کنند تداخلی ندارد یا به تعبیر دکتر جوادی یگانه، دو جامعه در یک جامعه در حال زیستن هستند.
با این وجود، وقتی بحث از میراث فرهنگی، فرو نشست زمین، آب و درختان یک پارک قدیمی، اخراج یک دانشجو از دانشگاه یا زندانی شدن یک هنرمند جوان مطرح می شود، یا وقتی صحبت از برکناری یک شهردار، جاده کشیدن به یک روستای دور افتاده، یا تامین هزینه برای جلوگیری از قصاص یک محکوم مطرح می شود، وقتی صحبت از کمک به مدرسه سازی در سیستان و بلوچستان، خاموش کردن آتش در کوه های زاگرس، یا پیدا کردن یک بچه گم شده است، کسی به سبقه و سابقه دیگران نگاه نمی کند، از خوزستان به سیستان و بلوچستان می روند تا به پیدا شدن بچه ای گم شده کمک کنند. از کویر مرکزی ایران به خزر می روند تا در پاکسازی زباله های کنار ساحل مشارکت کنند، از خارج از کشور به حساب محسن چاوشی و محسن بیات زنجانی پول می ریزند تا محکوم به قصاصی را آزاد کنند یا برای زنی که درگیر اجاره خانه است، یا پدری که درگیر هزینه های درمان فرزندش مانده است، کمکی جمع شود. انگشتان دست در کنار هم مشت می شوند و دست ها، دست به دست زنجیر می شوند و سیل پول های خرد و امضا و جان بازی است که به سمت آن جاهایی که به آن نیاز است روانه می شود.
حرف از «امتناع جامعه» که تا همین چند صباح پیش مد بود، به نظر می رسد که با این نمونه ها که هر کسی می تواند اطرافش چند تایی را پیدا کند، دیگر چنان محلی از اعراب ندارد. اما همچنان این بحث که جامعه دو پاره است، و این دو پاره با یک دیگر حرف نمی زنند، یک دیگر را به رسمیت نمی شناسند، و آن جایی که می توانند حتی فانتزی های حذف و سرنگونی آن دیگری را در سر می پرورانند، دور از ذهن نیست.
در چنین شرایطی دولتی بر سر کار آمده است که شعار «وفاق ملی» سر می دهد. همچنان البته امیدواران اقلا در فضای عمومی نسبت به ناامیدان حضور و ظهور بیشتری دارند. نمونه آن را می توان در مشارکت در بحث های عمومی در شبکه های مجازی یا از طریق سکوی «کارزار» دید. نیاز است تا پلی بین مردم و دولت ساخته شود، تا دو بخش از هم جدا افتاده جامعه با یک دیگر آشتی کنند، وجود دارد. سکوی «کارزار» هم در چنین موقعیتی فرصت را مناسب دیده است. اگر قرار است جایی صدای کسانی را بشنوند، آن صدا حامل پیام «بگذارید حرف بزنیم» باشد، نه پیام «حرف من را بزنید».
روزنامه اعتماد
صداي ما را بشنويد
فاطمه كريمخان
👍3
از امروز بررسی برنامههای دولت جدید در مجلس آغاز میشود. باید دید چقدر دولت و مجلس، دغدغه ادغام آن پنجاه درصد جداشدهای را دارند که حتی برنامههای همگرایانه پزشکیان هم نتوانست ترغیبشان کند رای بدهند. آنها اگر نظراتشان در تصمیمگیریهای ملی لحاظ نشود، لاجرم مسیر دیگری خواهند یافت.
👍6
راهحلهای پیچیده برای مسائل اجتماعی بغرنج
محمدرضا جوادی یگانه
برخی مسایل اجتماعی، پیچیده، چندبعدی، چندسطحی و دارای ذینفعان و کنشگران متعدد است و نمیتوان نسخههای سریع و صریح برای آن تجویز کرد. آنها «واقعیتهایی ساختارنیافته» هستند. معمولا راهحلهای سریع، نادرستترین راهها برای حل آنها است. برای حل مسائلی از این دست، ابتدا باید شناخت درستی از مساله پیدا کرد و سپس با کمک ذینفعان، تلاش برای حل تدریجی مساله داشت.
تام ریچی، انسانشناس اجتماعی سوئدی، نمونههایی از مسائل اجتماعی بغرنج را ذکر میکنند که متناقض و در حال تغییر هستند و نسبت به راهحل مقاومت دارند، از جمله تغییرات اقلیمی، مهاجرت و پناهجویی، نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی، مدیریت بهداشت، و بحرانهای مالی. در ایران علاوه بر آنها، مساله افغانستانیها، مهاجرت، حاشیهنشینی و اسکان غیررسمی، فساد اقتصادی سازمانیافته، اعتیاد و مساله حجاب نیز از این دست مسائل پیچیده است.
مسائل اجتماعی بغرنج، در جامعه ما، به دلیل مداخلات نادرست و تصمیمگیریهای نابجا، پیچیدهتر شده و حل آنها بسیار دشوارتر شده است. لذا جلوگیری از مداخلات نادرست در وهله اول ضرورت دارد. نکته دیگر تدریجی بودن حل مساله است و عدم انتظار راهحل سریع. همچنین مسائل اجتماعی راههای تکخطی ندارند و معمولا اصلاح یک بخش آن، پیامدهای ناخواستهای دارد که منجر به ایجاد مشکل در بخشهای دیگر میشود. به همین دلیل، برای حل مساله، مشارکت و حضور ذینفعان و تصمیم جمعی و مشترک با حضور ذینفعان ضرورت دارد.
یک مساله نسبتا ساده، یعنی دستفروشی در مترو را در نظر بگیرید. بر اساس نظرسنجیها، مردم از دستفروشی در مترو رضایت ندارند اما همزمان، با برخورد ماموران شهرداری با دستفروشان مترو هم مخالف هستند. در ضمن دستفروشان و مسافران، دو گروه مهم هستند که منافع متفاوتی دارند و جلب رضایت هر دو با هم ممکن نیست، اما نادرستترین تصمیم، تصمیمگیری برای این دو گروه، بدون مشارکت هیچ کدام از آنهاست. یک ویژگی مسائل پیچیده، آن است که ذینفعان متفاوت، رویکردهای متفاوت و گاه متناقضی درباره مساله دارند، و چیزی که از سوی یک طرف مساله شناخته میشود از سوی طرف دیگر، راه حل تعریف میشود. حجاب و طلاق دو نمونه از این مسائل هستند.
پیشنهاد ریچی برای حل این دسته از مسائل، سه بخش دارد، الف) تفکر سیستمی: یعنی نگاه کردن به مشکل به عنوان یک کل، در نظر گرفتن تعاملات میان بخشهای مختلف و شناخت این که تغییرات در یک بخش میتواند اثرات گستردهای در سراسر سیستم داشته باشد. ب) تحلیل مورفولوژیک و ریختشناسانه: که شامل نقشهبرداری از ابعاد مختلف یک مسئله، شناسایی راهحلهای ممکن و بررسی روابط میان آنها است. ج) رویکرد تعاملی: حل مسائل بغرنج، نیاز به همکاری میان ذینفعان دارد، زیرا این مسائل توسط یک نهاد واحد قابل حل نیستند. درک مشترک، گفتگوی میان ذینفعان و اقدام جمعی، میتواند دریچهای به سوی حل چنین مشکلاتی باشد.
میتوان بجز بایدهای حل مسائل بغرنج، بر نبایدها هم تاکید کرد. الف) دانستن اینکه این دست مسائل، راهحلهای تکخطی و صریح و روشن ندارد و نمیتوان همه چیز را حل کرد. ب) سریعترین پاسخها نادرستترین آنها هم هست. راهحلهای متکی به زور و با قوانین به سرعت تصویبشده، تنها منجر به پیچیده کردن و دشوارترکردن حل مساله خواهد شد. ج) احساسی کردن مسائل اجتماعی و پیوند زدن آن با خطابه و تحریک احساسات مردم، معمولا به نتایج دشوارتری ختم میشود.
پینوشت: کتاب Wicked Problems – Social Messes نوشته تام ریچی، با سه عنوان مسائل مخاطرهآمیز، آشفتگیهای اجتماعی (پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، ۱۳۹۶)، مسائل بغرنج در خط مشی عمومی، ادراک و پاسخ به چالشهای پیچیده (دانشگاه دفاع ملی، ۱۴۰۳)، و مسائل بدخیم در خط مشی گذاری عمومی (چگونگی فهم و پاسخ به چالشهای پیچیده) (۱۴۰۳) ترجمه شده است.
@javadimr
محمدرضا جوادی یگانه
برخی مسایل اجتماعی، پیچیده، چندبعدی، چندسطحی و دارای ذینفعان و کنشگران متعدد است و نمیتوان نسخههای سریع و صریح برای آن تجویز کرد. آنها «واقعیتهایی ساختارنیافته» هستند. معمولا راهحلهای سریع، نادرستترین راهها برای حل آنها است. برای حل مسائلی از این دست، ابتدا باید شناخت درستی از مساله پیدا کرد و سپس با کمک ذینفعان، تلاش برای حل تدریجی مساله داشت.
تام ریچی، انسانشناس اجتماعی سوئدی، نمونههایی از مسائل اجتماعی بغرنج را ذکر میکنند که متناقض و در حال تغییر هستند و نسبت به راهحل مقاومت دارند، از جمله تغییرات اقلیمی، مهاجرت و پناهجویی، نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی، مدیریت بهداشت، و بحرانهای مالی. در ایران علاوه بر آنها، مساله افغانستانیها، مهاجرت، حاشیهنشینی و اسکان غیررسمی، فساد اقتصادی سازمانیافته، اعتیاد و مساله حجاب نیز از این دست مسائل پیچیده است.
مسائل اجتماعی بغرنج، در جامعه ما، به دلیل مداخلات نادرست و تصمیمگیریهای نابجا، پیچیدهتر شده و حل آنها بسیار دشوارتر شده است. لذا جلوگیری از مداخلات نادرست در وهله اول ضرورت دارد. نکته دیگر تدریجی بودن حل مساله است و عدم انتظار راهحل سریع. همچنین مسائل اجتماعی راههای تکخطی ندارند و معمولا اصلاح یک بخش آن، پیامدهای ناخواستهای دارد که منجر به ایجاد مشکل در بخشهای دیگر میشود. به همین دلیل، برای حل مساله، مشارکت و حضور ذینفعان و تصمیم جمعی و مشترک با حضور ذینفعان ضرورت دارد.
یک مساله نسبتا ساده، یعنی دستفروشی در مترو را در نظر بگیرید. بر اساس نظرسنجیها، مردم از دستفروشی در مترو رضایت ندارند اما همزمان، با برخورد ماموران شهرداری با دستفروشان مترو هم مخالف هستند. در ضمن دستفروشان و مسافران، دو گروه مهم هستند که منافع متفاوتی دارند و جلب رضایت هر دو با هم ممکن نیست، اما نادرستترین تصمیم، تصمیمگیری برای این دو گروه، بدون مشارکت هیچ کدام از آنهاست. یک ویژگی مسائل پیچیده، آن است که ذینفعان متفاوت، رویکردهای متفاوت و گاه متناقضی درباره مساله دارند، و چیزی که از سوی یک طرف مساله شناخته میشود از سوی طرف دیگر، راه حل تعریف میشود. حجاب و طلاق دو نمونه از این مسائل هستند.
پیشنهاد ریچی برای حل این دسته از مسائل، سه بخش دارد، الف) تفکر سیستمی: یعنی نگاه کردن به مشکل به عنوان یک کل، در نظر گرفتن تعاملات میان بخشهای مختلف و شناخت این که تغییرات در یک بخش میتواند اثرات گستردهای در سراسر سیستم داشته باشد. ب) تحلیل مورفولوژیک و ریختشناسانه: که شامل نقشهبرداری از ابعاد مختلف یک مسئله، شناسایی راهحلهای ممکن و بررسی روابط میان آنها است. ج) رویکرد تعاملی: حل مسائل بغرنج، نیاز به همکاری میان ذینفعان دارد، زیرا این مسائل توسط یک نهاد واحد قابل حل نیستند. درک مشترک، گفتگوی میان ذینفعان و اقدام جمعی، میتواند دریچهای به سوی حل چنین مشکلاتی باشد.
میتوان بجز بایدهای حل مسائل بغرنج، بر نبایدها هم تاکید کرد. الف) دانستن اینکه این دست مسائل، راهحلهای تکخطی و صریح و روشن ندارد و نمیتوان همه چیز را حل کرد. ب) سریعترین پاسخها نادرستترین آنها هم هست. راهحلهای متکی به زور و با قوانین به سرعت تصویبشده، تنها منجر به پیچیده کردن و دشوارترکردن حل مساله خواهد شد. ج) احساسی کردن مسائل اجتماعی و پیوند زدن آن با خطابه و تحریک احساسات مردم، معمولا به نتایج دشوارتری ختم میشود.
پینوشت: کتاب Wicked Problems – Social Messes نوشته تام ریچی، با سه عنوان مسائل مخاطرهآمیز، آشفتگیهای اجتماعی (پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، ۱۳۹۶)، مسائل بغرنج در خط مشی عمومی، ادراک و پاسخ به چالشهای پیچیده (دانشگاه دفاع ملی، ۱۴۰۳)، و مسائل بدخیم در خط مشی گذاری عمومی (چگونگی فهم و پاسخ به چالشهای پیچیده) (۱۴۰۳) ترجمه شده است.
@javadimr
👍6
مهمترین دستاورد اجرایی دکتر میدری، پایگاه رفاه ایرانیان بود. این پایگاه توانست همه اطلاعات موجود افراد و خانوارها را، بر اساس کد ملی یکپارچه کند و تلاش داشت که کد ملی را به کد پستی هم متصل کند.
توافقسازی برای استفاده بهینه از بودجه محدود دولت، برای رفع فقر ضرورت دارد.
در سال ۱۳۹۷ در دیدار اساتید دانشگاه با رهبر انقلاب گفتم: «مهمتر از مسئله بودجه، در حل آسیبهای اجتماعی در کشور، نحوه مدیریت بودجه و هماهنگی دستگاهها است. مثلا نهادهای متعدد متولی فقرزدایی، برنامه اقدام مشترک و تقسیم وظایف ندارند و از ابزارهای مشترک شناسایی نیز استفاده نمیکنند. نتیجه این که پیمایشهای بودجه خانوار مرکز آمار نشان میدهد که ۳۵درصد از خانوارهای تحت پوشش نهادهای حمایتی در سه دهک پایین نیستند. در مقابل ۸۰ درصد از افراد در سه دهک پایین، تحت پوشش هیچ نهاد حمایتی نیستند و تنها یارانه میگیرند».
وجود پیوست عدالت برای همه تصمیمات و اقدامات ملی، و تلاش برای دسترسی عادلانه همه ایرانیان، بویژه در مناطق محروم به خدمات دولت در زمینه آموزش و سلامت، میتواند بخش بزرگی از مسائل اجتماعی را، حتی در وضعیت محدودیتهای موجود بودجه کشور، کاهش دهد.
توافقسازی برای استفاده بهینه از بودجه محدود دولت، برای رفع فقر ضرورت دارد.
در سال ۱۳۹۷ در دیدار اساتید دانشگاه با رهبر انقلاب گفتم: «مهمتر از مسئله بودجه، در حل آسیبهای اجتماعی در کشور، نحوه مدیریت بودجه و هماهنگی دستگاهها است. مثلا نهادهای متعدد متولی فقرزدایی، برنامه اقدام مشترک و تقسیم وظایف ندارند و از ابزارهای مشترک شناسایی نیز استفاده نمیکنند. نتیجه این که پیمایشهای بودجه خانوار مرکز آمار نشان میدهد که ۳۵درصد از خانوارهای تحت پوشش نهادهای حمایتی در سه دهک پایین نیستند. در مقابل ۸۰ درصد از افراد در سه دهک پایین، تحت پوشش هیچ نهاد حمایتی نیستند و تنها یارانه میگیرند».
وجود پیوست عدالت برای همه تصمیمات و اقدامات ملی، و تلاش برای دسترسی عادلانه همه ایرانیان، بویژه در مناطق محروم به خدمات دولت در زمینه آموزش و سلامت، میتواند بخش بزرگی از مسائل اجتماعی را، حتی در وضعیت محدودیتهای موجود بودجه کشور، کاهش دهد.
👍15👎1
Forwarded from یک حرف از هزاران
#نکته_ها
☑️ هدفگیری اصلی سیاست خارجی باید تثبیت و تداوم قدرت منطقهای ایران باشد
▫️گفتگوی سارا معصومی با حسین جابری انصاری| پایگاه خبری جماران
🔹با ستیزه دائمی، اقتصاد ملی و توانایی نظامی ایران دچار فرسایش و فروپاشی تدریجی می شود.
🔹در سایه تحریم، سقف پرش کشور محدود است.
🔹رژیم صهیونیستی و نظام رسمی عربی تمام توان خود را برای تخریب برجام به کار گرفتند.
🔹در سیاست خارجی باید قدرت تخریبی برخی بازیگران را جدی گرفت.
🔹مذاکره کنندگان برجام براساس دستورالعمل اساسی که اجماع نظام روی آن بود، مذاکره کردند.
🔹آمریکا نه، تنها قدرت بلامنازع جهان است و نه، دچار فروپاشی شده است.
🔹باید از افراط و تفریط در سیاست خارجی پرهیز کنیم.
🔹آیا ما میخواهیم همواره در شرایط اضطراری باشیم؟ میخواهیم زیست حداقلی، اقتصاد حداقلی و گشایشهای حداقلی داشته باشیم؟
🔹ما باید سیاستورزی را از تثبیت هسته قدرت خودمان شروع کنیم و به سمت توافقات بینالمللی برویم.
🔹در روابط و سیاست بینالملل همه توافقها دادوستدی است؛ هیچ توافقی یک طرفه نیست.
🔹اگر کسی میخواهد در توافقی صددرصد منفعت داشته باشد، آن توافق نیست، جنگ است.
🔗 مشروح گفتگو در مشاهده فوری:
https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1640686
#یک_حرف_از_هزاران
گزیده های ایران و جهان
@yekhezaran
☑️ هدفگیری اصلی سیاست خارجی باید تثبیت و تداوم قدرت منطقهای ایران باشد
▫️گفتگوی سارا معصومی با حسین جابری انصاری| پایگاه خبری جماران
🔹با ستیزه دائمی، اقتصاد ملی و توانایی نظامی ایران دچار فرسایش و فروپاشی تدریجی می شود.
🔹در سایه تحریم، سقف پرش کشور محدود است.
🔹رژیم صهیونیستی و نظام رسمی عربی تمام توان خود را برای تخریب برجام به کار گرفتند.
🔹در سیاست خارجی باید قدرت تخریبی برخی بازیگران را جدی گرفت.
🔹مذاکره کنندگان برجام براساس دستورالعمل اساسی که اجماع نظام روی آن بود، مذاکره کردند.
🔹آمریکا نه، تنها قدرت بلامنازع جهان است و نه، دچار فروپاشی شده است.
🔹باید از افراط و تفریط در سیاست خارجی پرهیز کنیم.
🔹آیا ما میخواهیم همواره در شرایط اضطراری باشیم؟ میخواهیم زیست حداقلی، اقتصاد حداقلی و گشایشهای حداقلی داشته باشیم؟
🔹ما باید سیاستورزی را از تثبیت هسته قدرت خودمان شروع کنیم و به سمت توافقات بینالمللی برویم.
🔹در روابط و سیاست بینالملل همه توافقها دادوستدی است؛ هیچ توافقی یک طرفه نیست.
🔹اگر کسی میخواهد در توافقی صددرصد منفعت داشته باشد، آن توافق نیست، جنگ است.
🔗 مشروح گفتگو در مشاهده فوری:
https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1640686
#یک_حرف_از_هزاران
گزیده های ایران و جهان
@yekhezaran
پایگاه خبری جماران
با ستیزه دائمی، اقتصاد ملی و توانایی نظامی ایران دچار فرسایش و فروپاشی تدریجی می شود
«نمیتوان با ستیزهی دایمی ادامه حیات دهد؛ در غیر این صورت اقتصاد ملی و توانایی نظامی ایران دچار فرسایش و فروپاشی تدریجی می شود. دولت - ملت و تجربه حکمرانی ایران با فرسایش مواجه خواهد شد. سیاستمدار ملی باید به همه نیازهای ملی نگاه جامع بکند؛ شما باید نیازهای…
👍3👎2
Forwarded from مرکز اسناد انقلاب اسلامی
📌کودتا؛ درسهایی برای جامعه
🔻چرا اصلاحات در ایران شکست میخورد؟
📝دکتر محمد رضا جوادی یگانه در پنجمین نشست عصرانه با طعم تاریخ و تجربه در مرکز اسناد انقلاب اسلامی به بهانهی سالگرد کودتای ۲۸ مرداد، از علت شناسی ناکامی و شکست پروژههای اصلاحگران در تاریخ معاصر ایران سخن گفت.
🔗اینجا بخوانید:
https://irdc.ir/0002Oh
📌کودتا؛ درسهایی برای جامعه
🔻چرا اصلاحات در ایران شکست میخورد؟
📝دکتر محمد رضا جوادی یگانه در پنجمین نشست عصرانه با طعم تاریخ و تجربه در مرکز اسناد انقلاب اسلامی به بهانهی سالگرد کودتای ۲۸ مرداد، از علت شناسی ناکامی و شکست پروژههای اصلاحگران در تاریخ معاصر ایران سخن گفت.
🔗اینجا بخوانید:
https://irdc.ir/0002Oh
👍5👎1
Forwarded from مرکز اسناد انقلاب اسلامی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تیزر
📌چرا اصلاحات در ایران شکست میخورد؟
📝دکتر محمد رضا جوادی یگانه از ناکامی و شکست پروژههای اصلاحگران در تاریخ معاصر ایران می گوید.
🎥 فیلم کامل به زودی در: irdc.ir
📌چرا اصلاحات در ایران شکست میخورد؟
📝دکتر محمد رضا جوادی یگانه از ناکامی و شکست پروژههای اصلاحگران در تاریخ معاصر ایران می گوید.
🎥 فیلم کامل به زودی در: irdc.ir
👍8
سهسالههای اصلاحات در ایران
دکتر محمد رضا جوادی یگانه در پنجمین نشست عصرانه با تاریخ و تجربه در مرکز اسناد انقلاب اسلامی به بهانهی سالگرد کودتای ۲۸ مرداد (اینجا)، از علت شناسی ناکامی و شکست پروژههای اصلاحگران در تاریخ معاصر ایران سخن گفت. او مجملی از این ایده را در مقاله «سهسالههای اصلاحات» به رشتهی تحریر درآورده است. (پیوست این متن) (صوت سخنرانی هم در پست بعدی آمده است.)
الگوی مشترک میان جنبشهای شکستخوردهی اصلاحی در ایران با استفاده از مدل تطبیق تاریخی جان استوارت میل (تجمیع جزئیات برای وصول به الگوی مشترک و کلی) که در آثار افرادی چون تدا اسکاچپول به کار بسته شده محوریت مباحث این نشست را به خود اختصاص میداد که به تعبیر دکتر جوادی یگانه به عنوان یک فرضیه که هنوز اثبات نشده است ارائه شد. (باید توجه داشت که دکتر یگانه میان اصلاحات و انقلاب تمایز قائل است؛ از همین رو نهضت اسلامی منتهی به انقلاب از الگوی مورد بحث خارج است.)
دکتر یگانه برای شرح الگوی مشترک جنبشهای اصلاحی شکست خورده در ایران در سالهای پس از مواجهه با مدرنیته سه مقطع زمانی شروع یا آغاز جنبش، مرحلهی تحقق یا اجرای اصلاحات و درنهایت نقطهی پایان یا همان شکست را از یکدیگر تفکیک کرد.
نقطهی شروع جنبشهای اصلاحی در ایران ویژگیهای خاص خود را دارد. چه اینکه تمام نهضتهای اصلاحی در ایران با یک حس تنفر و انزجار از وضع موجود و طرد گذشته شروع میشوند. در گفتگوی میان عباس میرزا و ژوبر، او بدون توجه به امکانات سنت از علل عقب ماندگی ایران و پیشرفت غرب سؤال میکند. امیرکبیر هم توجهی به سنت ندارد و دارالفنونی را تأسیس میکند که نسبتش با حوزهی علمیه و نهادهای دانشی آن زمان مشخص نیست.
ارائهی راهحلیهای رؤیایی، مبهم و شتابزده را باید در ادامهی این طرد سنت قرار داد که به دنبال هر چیزی است که الان نباشد. منطقی که دکتر بازرگان با تعبیر "زود و زور" از آن یاد میکند. راه حلهایی که نه با گذشته و جامعه ایران نسبتی دارند و نه محصول درکی عمیق و جامع از جامعهی غرب است. میتوان گفت در ابتدا اساساً هیچ کدام از مصلحان سیاسی در ایران درک عمیقی از جامعهی مدرن نداشتند و آنچه انجام میشد مجموعهتلاشهایی بود برای داشتن خوبیهای غرب و طرد کلیت مدرنیته و غفلت از آن. مانند آنچه در دوران پهلوی نخست یا مسئلهی ملی شدن صنعت نفت انجام شد. در همین ماجرای ملی شدن نفت مجلس سنا به شدت مخالف بود اما با ترور رزمآرا تحولات شتاب گرفت و بدون بحث دربارهی راهحلهای بدیل مسئلهی ملی کردن پیش گرفته شد.
اما در نقطهی تحقق و اجرا آنچه میتوان به عنوان مؤلفهی مشترک در جنبشهای اصلاحی بدان اشاره کرد، نبود ساختارهای محدود کننده است. توماس مور، فیلسوف انگلیسی، تن به اعدام داد ولی طلاق پادشاه و همسرش را به رسمیت نشناخت درحالی که امیر کبیر در همان دهروز منتهی به شهادتش پلهپله از مواضعش کوتاه میآید. به تعبیری مصلحان ما اصول کلی ندارند که نباید از آنها تخطی کرد و هیچ ساختاری نیز برای تعیین حدود وجود ندارد به همین دلیل در جنبشهای اصلاحی ایران هیچ چیزی مصلح را از اینکه هر چیزی نگوید و دربارهی هر چیزی اظهار نظر نکند، باز نمیدارد. در چنین فضایی خوب صحبت کردن، بالابردن هیجان جامعه و جذب مخاطب به جای اینکه ابزاری برای هدف باشد خودش به هدف تبدیل میشود و درنهایت جامعه را به قطبهای غیرقابل تعامل تبدیل میکند.
با بروز این شرایط در جامعه، جنبشهای اصلاحی به ایستگاه آخر یعنی ناکامی در برآورده کردن اهداف و عدم مطلوبیت عمومی میرسند. مصدق در تمام آن دو سال ملی بودن نفت یک ریال هم دریافت نمیکند و کار به جایی میرسد که نفت ایران را نمیخرند.
دکتر جوادی یگانه با طرح این نکته که آنچه به عنوان الگوی مشترک جنبشهای اصلاحی در ایران مطرح کردند از فعالیتهای حامیان استبداد و استعمارگران در کشور برای عدم موفقیت جنبشهای اصلاحی غض نظر کرده است و بر روی ویژگیهای هویتی خود جنبشها متمرکز شده است به این مسئله اشاره کرد که سرنوشت اصلاحات در ایران را میانهروها رقم میزنند. میانهروهایی چون شیخ فضل الله نوری و کاشانی که ابتدا با جنبشهای اصلاحی همراه بودند اما درنهایت به سبب تندرویها با وضع موجود همراه شدند.
دکتر یگانه در نهایت با ذکر این گزاره که جامعهی ایران میان اشتیاق زیاد و تنفر بی نهایت از مصلحان آونگوار در حال نوسان است وجود راهحلهای ناقص و احساسی و عدم اجرای صحیح را عامل اصلی ترس مردم از اصلاحات پس از اجرا و تحقق میداند که دست آخر به تنفر و فراموشی کامل و بی تفاوتی دربارهی سرنوشت اصلاحات میانجامد.
دکتر محمد رضا جوادی یگانه در پنجمین نشست عصرانه با تاریخ و تجربه در مرکز اسناد انقلاب اسلامی به بهانهی سالگرد کودتای ۲۸ مرداد (اینجا)، از علت شناسی ناکامی و شکست پروژههای اصلاحگران در تاریخ معاصر ایران سخن گفت. او مجملی از این ایده را در مقاله «سهسالههای اصلاحات» به رشتهی تحریر درآورده است. (پیوست این متن) (صوت سخنرانی هم در پست بعدی آمده است.)
الگوی مشترک میان جنبشهای شکستخوردهی اصلاحی در ایران با استفاده از مدل تطبیق تاریخی جان استوارت میل (تجمیع جزئیات برای وصول به الگوی مشترک و کلی) که در آثار افرادی چون تدا اسکاچپول به کار بسته شده محوریت مباحث این نشست را به خود اختصاص میداد که به تعبیر دکتر جوادی یگانه به عنوان یک فرضیه که هنوز اثبات نشده است ارائه شد. (باید توجه داشت که دکتر یگانه میان اصلاحات و انقلاب تمایز قائل است؛ از همین رو نهضت اسلامی منتهی به انقلاب از الگوی مورد بحث خارج است.)
دکتر یگانه برای شرح الگوی مشترک جنبشهای اصلاحی شکست خورده در ایران در سالهای پس از مواجهه با مدرنیته سه مقطع زمانی شروع یا آغاز جنبش، مرحلهی تحقق یا اجرای اصلاحات و درنهایت نقطهی پایان یا همان شکست را از یکدیگر تفکیک کرد.
نقطهی شروع جنبشهای اصلاحی در ایران ویژگیهای خاص خود را دارد. چه اینکه تمام نهضتهای اصلاحی در ایران با یک حس تنفر و انزجار از وضع موجود و طرد گذشته شروع میشوند. در گفتگوی میان عباس میرزا و ژوبر، او بدون توجه به امکانات سنت از علل عقب ماندگی ایران و پیشرفت غرب سؤال میکند. امیرکبیر هم توجهی به سنت ندارد و دارالفنونی را تأسیس میکند که نسبتش با حوزهی علمیه و نهادهای دانشی آن زمان مشخص نیست.
ارائهی راهحلیهای رؤیایی، مبهم و شتابزده را باید در ادامهی این طرد سنت قرار داد که به دنبال هر چیزی است که الان نباشد. منطقی که دکتر بازرگان با تعبیر "زود و زور" از آن یاد میکند. راه حلهایی که نه با گذشته و جامعه ایران نسبتی دارند و نه محصول درکی عمیق و جامع از جامعهی غرب است. میتوان گفت در ابتدا اساساً هیچ کدام از مصلحان سیاسی در ایران درک عمیقی از جامعهی مدرن نداشتند و آنچه انجام میشد مجموعهتلاشهایی بود برای داشتن خوبیهای غرب و طرد کلیت مدرنیته و غفلت از آن. مانند آنچه در دوران پهلوی نخست یا مسئلهی ملی شدن صنعت نفت انجام شد. در همین ماجرای ملی شدن نفت مجلس سنا به شدت مخالف بود اما با ترور رزمآرا تحولات شتاب گرفت و بدون بحث دربارهی راهحلهای بدیل مسئلهی ملی کردن پیش گرفته شد.
اما در نقطهی تحقق و اجرا آنچه میتوان به عنوان مؤلفهی مشترک در جنبشهای اصلاحی بدان اشاره کرد، نبود ساختارهای محدود کننده است. توماس مور، فیلسوف انگلیسی، تن به اعدام داد ولی طلاق پادشاه و همسرش را به رسمیت نشناخت درحالی که امیر کبیر در همان دهروز منتهی به شهادتش پلهپله از مواضعش کوتاه میآید. به تعبیری مصلحان ما اصول کلی ندارند که نباید از آنها تخطی کرد و هیچ ساختاری نیز برای تعیین حدود وجود ندارد به همین دلیل در جنبشهای اصلاحی ایران هیچ چیزی مصلح را از اینکه هر چیزی نگوید و دربارهی هر چیزی اظهار نظر نکند، باز نمیدارد. در چنین فضایی خوب صحبت کردن، بالابردن هیجان جامعه و جذب مخاطب به جای اینکه ابزاری برای هدف باشد خودش به هدف تبدیل میشود و درنهایت جامعه را به قطبهای غیرقابل تعامل تبدیل میکند.
با بروز این شرایط در جامعه، جنبشهای اصلاحی به ایستگاه آخر یعنی ناکامی در برآورده کردن اهداف و عدم مطلوبیت عمومی میرسند. مصدق در تمام آن دو سال ملی بودن نفت یک ریال هم دریافت نمیکند و کار به جایی میرسد که نفت ایران را نمیخرند.
دکتر جوادی یگانه با طرح این نکته که آنچه به عنوان الگوی مشترک جنبشهای اصلاحی در ایران مطرح کردند از فعالیتهای حامیان استبداد و استعمارگران در کشور برای عدم موفقیت جنبشهای اصلاحی غض نظر کرده است و بر روی ویژگیهای هویتی خود جنبشها متمرکز شده است به این مسئله اشاره کرد که سرنوشت اصلاحات در ایران را میانهروها رقم میزنند. میانهروهایی چون شیخ فضل الله نوری و کاشانی که ابتدا با جنبشهای اصلاحی همراه بودند اما درنهایت به سبب تندرویها با وضع موجود همراه شدند.
دکتر یگانه در نهایت با ذکر این گزاره که جامعهی ایران میان اشتیاق زیاد و تنفر بی نهایت از مصلحان آونگوار در حال نوسان است وجود راهحلهای ناقص و احساسی و عدم اجرای صحیح را عامل اصلی ترس مردم از اصلاحات پس از اجرا و تحقق میداند که دست آخر به تنفر و فراموشی کامل و بی تفاوتی دربارهی سرنوشت اصلاحات میانجامد.
Telegram
attach 📎
👍4
شکست رویاها و توهمات
یادی از جنگ چالدران
امروز سالگرد جنگ چالدران است، در سی و یک مرداد سال ۸۹۳ هجری شمسی (۱۵۱۴ میلادی)، بزرگترین شکست ایرانیان در دوره جدید، شکستی که مبدا همه تحولات بعدی در ایران شد و به تعبیر جواد طباطبایی، «منطق شکست» را شکل داد: شکست رویاها و توهمات.
جنگ چالدران و شکست در آن، به مراتب مهمتر از شکست از روسیه و معاهده ترکمانچای بود، چون در جنگهای ایران و روس، ایرانیان هر چه ممکن بود انجام دادند تا کشور به دشمن ندهند، حتی امتیازات متعدد به فرانسه و انگلیس دادند، اما نشد. ولی در جنگ چالدران، توهم ایرانیان از منطق جهان جدید، باعث این شکست شد.
به نقاشی جنگ چالدران در کاخ چهلستون اصفهان نگاه کنید، نه به پایین نقاشی که رشادت شاه است، به بالای آن، که توپخانه عثمانی در حال شلیک است. تفاوت دو سپاه ایران و عثمانی در تعداد نفرات نیست، در توپخانه است که عثمانی داشت و ایران نداشت. هر چند که ایران از زمان آققویونلوها، هم به اهمیت توپخانه پی برده بود و هم هر از گاهی از آن استفاده کرده بود، اما متوجه نبودکه توپخانه میتواند سرنوشت جنگ و کشور را تغییر دهد.
فرماندهان سپاه شاه اسماعیل پیش از جنگ به او پیشنهاد دادند که با حمله پیشدستانه، اجازه استفاده عثمانی از توپخانه را ندهد. اما مرشد کامل، خود را «حرامی قافله» نمیدانست و میخواست تا «مثل مردان مَرد به سپاه قیصر بزند». نتیجه جنگ جوانمردانه با رقیبی که ناجوانمردانه میجنگد، آن شد که ترکهای عثمانی با کمک توپخانه، سپاه ایران را شکست دادند و تبریز را تصرف کردند و زنان شاه را هم اسیر کردند.
آرامگاه ویران و بیتوجهمانده شهدای جنگ چالدران در شهیدگاه اردبیل، نشان از آن دارد که ایرانیان بجای زنده نگهداشتن خاطره این شکست بزرگ و تلاش برای رفع علل آن، فراموشی چالدران را در پیش گرفتند.
یادی از جنگ چالدران
امروز سالگرد جنگ چالدران است، در سی و یک مرداد سال ۸۹۳ هجری شمسی (۱۵۱۴ میلادی)، بزرگترین شکست ایرانیان در دوره جدید، شکستی که مبدا همه تحولات بعدی در ایران شد و به تعبیر جواد طباطبایی، «منطق شکست» را شکل داد: شکست رویاها و توهمات.
جنگ چالدران و شکست در آن، به مراتب مهمتر از شکست از روسیه و معاهده ترکمانچای بود، چون در جنگهای ایران و روس، ایرانیان هر چه ممکن بود انجام دادند تا کشور به دشمن ندهند، حتی امتیازات متعدد به فرانسه و انگلیس دادند، اما نشد. ولی در جنگ چالدران، توهم ایرانیان از منطق جهان جدید، باعث این شکست شد.
به نقاشی جنگ چالدران در کاخ چهلستون اصفهان نگاه کنید، نه به پایین نقاشی که رشادت شاه است، به بالای آن، که توپخانه عثمانی در حال شلیک است. تفاوت دو سپاه ایران و عثمانی در تعداد نفرات نیست، در توپخانه است که عثمانی داشت و ایران نداشت. هر چند که ایران از زمان آققویونلوها، هم به اهمیت توپخانه پی برده بود و هم هر از گاهی از آن استفاده کرده بود، اما متوجه نبودکه توپخانه میتواند سرنوشت جنگ و کشور را تغییر دهد.
فرماندهان سپاه شاه اسماعیل پیش از جنگ به او پیشنهاد دادند که با حمله پیشدستانه، اجازه استفاده عثمانی از توپخانه را ندهد. اما مرشد کامل، خود را «حرامی قافله» نمیدانست و میخواست تا «مثل مردان مَرد به سپاه قیصر بزند». نتیجه جنگ جوانمردانه با رقیبی که ناجوانمردانه میجنگد، آن شد که ترکهای عثمانی با کمک توپخانه، سپاه ایران را شکست دادند و تبریز را تصرف کردند و زنان شاه را هم اسیر کردند.
آرامگاه ویران و بیتوجهمانده شهدای جنگ چالدران در شهیدگاه اردبیل، نشان از آن دارد که ایرانیان بجای زنده نگهداشتن خاطره این شکست بزرگ و تلاش برای رفع علل آن، فراموشی چالدران را در پیش گرفتند.
👍11
روشن است که دوره جدیدی در جمهوری اسلامی آغاز شده، که ویژگی آن اهتمام رهبر انقلاب در اصلاح رابطه نظام با مردم و تلاش برای رفع مسائل اساسی کشور است. این دوره با اقتدار وعده صادق آغاز شده و با رساندن مشارکت در انتخابات به پنجاه درصد و بویژه افزایش دهدرصدی مشارکت ظرف یک هفته از دور اول به دور دوم انتخابات بروز بیشتری یافت. بخش آخر این اراده ملی برای وفاق حداکثری، با بیشترین هماهنگی مجلس و دولت، برای تشکیل سریع و پرقدرت دولت محقق شد. امید است برای تکمیل این اراده ملی، بخشهای غیرهمراه با این دوره جدید، بویژه صداوسیما هم بازآرایی شود.
👍16👎5
تجربه عموما ناموفق اصلاحات در دویست ساله اخیر و بویژه چهار دوره کوتاه اصلاحات پس از انقلاب، نشان میدهد «تثبیت تغییر» مهمتر از «تعمیق تغییر» است. دولت باید حداقل تغییر و حداکثر استفاده از مدیران میانی فعلی را داشته باشد و هر مدیری که میتواند خود را با رویکرد کلی دولت همراه کند، حفظ کند.
👍11👎6
یک توصیه متفاوت در باره مدیران دولت قبل
محمدرضا جوادی یگانه
دولت جدید مستقر شده و همه وزرا از مجلس رای اعتماد گرفتهاند. با مدیران مانده از دولت پیشین چه باید کرد؟ به این پرسش، بارها یک جواب مشخص داده شده است و آخرینش سه سال پیش بود که همه مدیران منصوب دولت قبلتر را با چوب «بانیان وضع موجود» راندند و رفقا و همفکرانشان را بدون لحاظ سابقه اداری بر سر کار آوردند. اصرار آنها این بود که هیچکس از گذشته باقی ماند و دولتی سراپا جدید تشکیل شود. این ایده را انجام دادند، اما موفق هم شدند؟ نتیجه را در هر جا که خواستید میتوانید ببینید: بیمارستانها و امتحان نهایی و تولید فولاد و خاموشی برق. اما دولتهای پیش از دولت سیزدهم هم همین کار را کرده بودند. هر دولت با ادبیاتی و به شیوهای.
عجماوغلو و رابینسون در کتاب «ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی» در جستجوی علل پایداری دموکراسی در برخی کشورها و ناپایداری آن در سایر کشورها، میگویند که دو علت اصلی را یافتهاند. اول اینکه وقتی اعتراضات طبقه متوسط آنقدر زیاد شود که دیگر نتوان آن را سرکوب کرد، آنگاه طبقه حاکم مجبور میشود دموکراسی را بپذیرد. دوم اینکه اگر طبقه متوسطِ بهقدرترسیده، به صاحبان قدرت و ثروت این اطمینان را بدهد که بنا نیست «همه» منافع آنها از دستشان گرفته شود، قدرتمندان میپذیرند که علیه دموکراسی موجود، توطئه نکنند. عجماوغلو و رابینسون، ترکیب این دو را برای پایداری دموکراسی ضروری میدانند. و ما این را خوب میفهمیم چون ناپایداری دموکراسی و اصلاحات بر مبنای دموکراسی در دویست سال گذشته بارها تجربه کردهایم.
تجربه بارها تکرارشده و هر بار شکستخورده قبلی، پیش چشم ماست، همه مدیران قبلی را برکنار کنیم، پرونده تخلفاتشان را دنبال کنیم و نیروهای منسوب به خودمان را منصوب کنیم. آنگاه ما هم چرخه توسعهنیافتگی را تکرار کردهایم. راه دیگری هم هست که تاکنون تکرار نشده است و آن این است که از یکجا این چرخه را بشکنیم. یعنی مدیریت اداری را از صور سیاسی آن خالی کنیم و هر کسی که آماده است با منویات و اهداف دولت خود را هماهنگ سازد، به کار گیریم و اصرار به برکناری همه نداشته باشیم. اندکی عقل هم برای مدیران ارشد متصور شویم که بتوانند بین عملکرد واقعی و عملکرد نمایشی تمایز بدهند و معیارهای روشنی برای عملکرد موفق داشتن تعریف کنند و هر کس که توانست در این چارچوب درست کار کند، تثبیتش کنند. و اعلام شود که از این پس، کارآمدی و ناکارآمدی معیار ابقا و انتصاب است نه وفاداری.
در نگاه اول ابلهانه به نظر میرسد که وقتی دیگران همه تلاششان را برای حذف نیروهای نزدیک به دولت جدید در سه سال گذشته و هر زمان که به قدرت دست یافتند، داشتند، در فرصتی که ما داریم به آنها اعتماد کنیم. و مهمتر اینکه چه تضمیمنی وجود دارد که در مقابل این اعتماد، رقبا هم اگر قدرت را به دست آوردند، رفتار در خوری داشته باشند؟ هیچ. هیچ تضمینی نمیشود داد، جز اعتماد به مردم و جز اعتقاد به رفتار درست.
برای خروج از آن چرخه باطل، چارهای جز این نیست. یک نفر باید فرمان آتشبس و خونبس بدهد، والا تا فرسودگی کامل نظام سیاسی و به خاک سیاه نشستن مردم، این رویه ادامه خواهد یافت.
رگ رگ است این آب شیرین و آب شور
در خلائق می رود تا نفخ صور
@javadimr
محمدرضا جوادی یگانه
دولت جدید مستقر شده و همه وزرا از مجلس رای اعتماد گرفتهاند. با مدیران مانده از دولت پیشین چه باید کرد؟ به این پرسش، بارها یک جواب مشخص داده شده است و آخرینش سه سال پیش بود که همه مدیران منصوب دولت قبلتر را با چوب «بانیان وضع موجود» راندند و رفقا و همفکرانشان را بدون لحاظ سابقه اداری بر سر کار آوردند. اصرار آنها این بود که هیچکس از گذشته باقی ماند و دولتی سراپا جدید تشکیل شود. این ایده را انجام دادند، اما موفق هم شدند؟ نتیجه را در هر جا که خواستید میتوانید ببینید: بیمارستانها و امتحان نهایی و تولید فولاد و خاموشی برق. اما دولتهای پیش از دولت سیزدهم هم همین کار را کرده بودند. هر دولت با ادبیاتی و به شیوهای.
عجماوغلو و رابینسون در کتاب «ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی» در جستجوی علل پایداری دموکراسی در برخی کشورها و ناپایداری آن در سایر کشورها، میگویند که دو علت اصلی را یافتهاند. اول اینکه وقتی اعتراضات طبقه متوسط آنقدر زیاد شود که دیگر نتوان آن را سرکوب کرد، آنگاه طبقه حاکم مجبور میشود دموکراسی را بپذیرد. دوم اینکه اگر طبقه متوسطِ بهقدرترسیده، به صاحبان قدرت و ثروت این اطمینان را بدهد که بنا نیست «همه» منافع آنها از دستشان گرفته شود، قدرتمندان میپذیرند که علیه دموکراسی موجود، توطئه نکنند. عجماوغلو و رابینسون، ترکیب این دو را برای پایداری دموکراسی ضروری میدانند. و ما این را خوب میفهمیم چون ناپایداری دموکراسی و اصلاحات بر مبنای دموکراسی در دویست سال گذشته بارها تجربه کردهایم.
تجربه بارها تکرارشده و هر بار شکستخورده قبلی، پیش چشم ماست، همه مدیران قبلی را برکنار کنیم، پرونده تخلفاتشان را دنبال کنیم و نیروهای منسوب به خودمان را منصوب کنیم. آنگاه ما هم چرخه توسعهنیافتگی را تکرار کردهایم. راه دیگری هم هست که تاکنون تکرار نشده است و آن این است که از یکجا این چرخه را بشکنیم. یعنی مدیریت اداری را از صور سیاسی آن خالی کنیم و هر کسی که آماده است با منویات و اهداف دولت خود را هماهنگ سازد، به کار گیریم و اصرار به برکناری همه نداشته باشیم. اندکی عقل هم برای مدیران ارشد متصور شویم که بتوانند بین عملکرد واقعی و عملکرد نمایشی تمایز بدهند و معیارهای روشنی برای عملکرد موفق داشتن تعریف کنند و هر کس که توانست در این چارچوب درست کار کند، تثبیتش کنند. و اعلام شود که از این پس، کارآمدی و ناکارآمدی معیار ابقا و انتصاب است نه وفاداری.
در نگاه اول ابلهانه به نظر میرسد که وقتی دیگران همه تلاششان را برای حذف نیروهای نزدیک به دولت جدید در سه سال گذشته و هر زمان که به قدرت دست یافتند، داشتند، در فرصتی که ما داریم به آنها اعتماد کنیم. و مهمتر اینکه چه تضمیمنی وجود دارد که در مقابل این اعتماد، رقبا هم اگر قدرت را به دست آوردند، رفتار در خوری داشته باشند؟ هیچ. هیچ تضمینی نمیشود داد، جز اعتماد به مردم و جز اعتقاد به رفتار درست.
برای خروج از آن چرخه باطل، چارهای جز این نیست. یک نفر باید فرمان آتشبس و خونبس بدهد، والا تا فرسودگی کامل نظام سیاسی و به خاک سیاه نشستن مردم، این رویه ادامه خواهد یافت.
رگ رگ است این آب شیرین و آب شور
در خلائق می رود تا نفخ صور
@javadimr
👍14👎4
گزارشی از پیادهروی اربعین
در سال ۱۳۹۲
راه نجف به کربلا سه روزه است و اکثرا صبح هفدهم صفر از نجف راه میافتند و ظهر نوزدهم به کربلا می رسند. هر روز این سفر سه روزه ويژگي خاصي دارد. روز اول شگفتي مواكب است و عظمت جمعيت. روز دوم استقامت است و طي طريق، و از صبح روز سوم شوق وصال است و تنفس در هواي كربلا. يكباره آن جمعيت در خود و روان، بدل میشود به جمعي مشتاق. يكي چفيه خود را پهن كرده و به مردم التماس ميكند از آن بگذرند تا متبرك شود و ديگري خاك كف خيابان را جارو ميكند و برميدارد براي سرمه چشم. بعد از دو روز پياده روي پاي همه خسته است و قدم ها كندتر از ابتداي مسير است، ولی شوق در همه موج می زند.
***
اعراب اکثرا موکب دارند (وكب يعني جماعتي كه به آهستگي حركت كند، و موكب يعني قافله يا كاروان) و چه نام های زیبایی دارد مواکب، موکب فاجعه سامرا، و موکب قطیع الخنصر (انگشت کوچک). و همه این جمعیتِ روان و آنهمه خادم، از صبح اربعین به صورت دسته های عزاداری از باب قبله حرم امام حسین وارد میشوند، از معبری که در میان صحن برایشان باز شده، عزاداریکنان میگذرند و از بینالحرمین به حرم اباالفضل میروند و از باب قبله آن حرم خارج میشوند. و هر دستهای شعاری دارد و پرچمی و نوحه ای که آماده کرده اند. و از کشورهای مختلف هستند، سوریه و عراق و لبنان و عربستان و بحرین. عکس کسی کمتر هست، و اگر هم هست از مراجع برجسته نیست. اما از ایران هیاتی نبود، علیرغم اینهمه زائر. یکی دو هیئت از آذربایجان بود چوب به دست و از همدان. اما یکی دو هیات بزرگ دانشجویی هم بود که اصرار داشتند علاوه بر پرچم و پلاکارد، عکس هم داشته باشند و اعراب هم معترض به آن و مدتی هم متوقف شده بودند به همین دلیل ظاهرا.
ایرانیها کمتر در قالب هیات سفر می کنند. در مسیر، آنها که کوله ای بر دوش دارند یا ساکی به دنبال، بیشتر ایرانی هستند. و این حرکت های فردی، آنها را بیشتر تماشاچي مي كند تا فعال و مشاركت كننده؛ و البته در تعامل کمتر با ساير شيعيان که از همه جاي جهان آمده اند: آلمان و آمريكا و بحرين و سوريه و يمن و عربستان و هند و... بايد سادگي و بي آلايشي و غم فردا نداشتن و نگران اینکه شب کجا بخوابیم نبودن و تعميم دايره خودي به همه را از آنها ياد گرفت. هر كس كه در اينجاست شيعه است و ميهمان اباعبدالله. و بايد ياد گرفت موكب گرفتن و عزاداري كردن را. و باید یاد گرفت عربی را در حداقل ها، تا بتوان صحبتی کرد و حتی اعتراضی، و مهمتر اینکه عربی نوحه خواند، یا ترکیبی از نوحه های عربی و فارسی داشت. در صحن اباعبدالله یکی از این دستههای بزرگ ایرانی، می خواندند «یا ایها المسلون اتحدوا اتحدوا» و این لابد تنها شعار عربیای بود که بلد بودند که هم به کار حج می آید و هم در عراق بگویند!
هیات بخشی از حیات ایرانی است که از آسیب غیریتگرایی های سیاسی به دور است و مزیت نسبی ماست. و اگر به جای دسته های بزرگ دانشجویی که اکثرا رویکرد غالبشان سیاسی است، هیات ها معرف اصلی ایرانیان باشد، هم عزاداری های هماهنگ تری دارند، و هم عزاداری هایشان به جای ارشاد دیگران، غم و اندوه خودشان است، در اربعین در حرم حسینی. و باید بپذیریم که بزرگترین اجتماع جهان از آن شیعیان است، ولی نه در ایران، و مرکز تشیع در همین فاصله نجف تا کربلا است و ما هم باید مشارکت داشته باشیم، ولی اولین قدم مشارکت، مدیریت نیست.
***
ایکاش ما نیز در مقابل مروت عربی، با اعراب با فتوت ایرانی عمل میکردیم، نه با رندی ایرانی. و ماييم كه هنوز اعتماد نداريم به ارباب و خادم، كه زودتر ميرويم و جا ميگيريم در موکبی که امکانات بیشتری دارد یا سرمای کمتری، براي همسفر و همدرس و همكار و همشهري. و همه اين «هم» ها، اينجا رنگ باخته و همه زائرند. و شعار مواكب اين است كه خدمت به زائرين حسين شرف ماست و انصافا كه افتخار ميكنند به خدمتكاري و التماس ميكنند كه سر سفره آنها بنشيني. و هر چه بگويي بر چشمشان جاي داري و هيچ نميگويند، نه اعتراضی و نه غری زیر لب و نه حتی تغییر حالتی در چهره. اينجا بيشتر از زائر، خادم است و لذاست كه همه چيز هست. و باز هم چقدر تفاوت هست ميان ما كه بيشتر سر سفره حسين نشستهايم و میهمان بودهایم و اينها، كه بيشتر به خدمت زائرین حسین کمر بستهاند.
در سال ۱۳۹۲
راه نجف به کربلا سه روزه است و اکثرا صبح هفدهم صفر از نجف راه میافتند و ظهر نوزدهم به کربلا می رسند. هر روز این سفر سه روزه ويژگي خاصي دارد. روز اول شگفتي مواكب است و عظمت جمعيت. روز دوم استقامت است و طي طريق، و از صبح روز سوم شوق وصال است و تنفس در هواي كربلا. يكباره آن جمعيت در خود و روان، بدل میشود به جمعي مشتاق. يكي چفيه خود را پهن كرده و به مردم التماس ميكند از آن بگذرند تا متبرك شود و ديگري خاك كف خيابان را جارو ميكند و برميدارد براي سرمه چشم. بعد از دو روز پياده روي پاي همه خسته است و قدم ها كندتر از ابتداي مسير است، ولی شوق در همه موج می زند.
***
اعراب اکثرا موکب دارند (وكب يعني جماعتي كه به آهستگي حركت كند، و موكب يعني قافله يا كاروان) و چه نام های زیبایی دارد مواکب، موکب فاجعه سامرا، و موکب قطیع الخنصر (انگشت کوچک). و همه این جمعیتِ روان و آنهمه خادم، از صبح اربعین به صورت دسته های عزاداری از باب قبله حرم امام حسین وارد میشوند، از معبری که در میان صحن برایشان باز شده، عزاداریکنان میگذرند و از بینالحرمین به حرم اباالفضل میروند و از باب قبله آن حرم خارج میشوند. و هر دستهای شعاری دارد و پرچمی و نوحه ای که آماده کرده اند. و از کشورهای مختلف هستند، سوریه و عراق و لبنان و عربستان و بحرین. عکس کسی کمتر هست، و اگر هم هست از مراجع برجسته نیست. اما از ایران هیاتی نبود، علیرغم اینهمه زائر. یکی دو هیئت از آذربایجان بود چوب به دست و از همدان. اما یکی دو هیات بزرگ دانشجویی هم بود که اصرار داشتند علاوه بر پرچم و پلاکارد، عکس هم داشته باشند و اعراب هم معترض به آن و مدتی هم متوقف شده بودند به همین دلیل ظاهرا.
ایرانیها کمتر در قالب هیات سفر می کنند. در مسیر، آنها که کوله ای بر دوش دارند یا ساکی به دنبال، بیشتر ایرانی هستند. و این حرکت های فردی، آنها را بیشتر تماشاچي مي كند تا فعال و مشاركت كننده؛ و البته در تعامل کمتر با ساير شيعيان که از همه جاي جهان آمده اند: آلمان و آمريكا و بحرين و سوريه و يمن و عربستان و هند و... بايد سادگي و بي آلايشي و غم فردا نداشتن و نگران اینکه شب کجا بخوابیم نبودن و تعميم دايره خودي به همه را از آنها ياد گرفت. هر كس كه در اينجاست شيعه است و ميهمان اباعبدالله. و بايد ياد گرفت موكب گرفتن و عزاداري كردن را. و باید یاد گرفت عربی را در حداقل ها، تا بتوان صحبتی کرد و حتی اعتراضی، و مهمتر اینکه عربی نوحه خواند، یا ترکیبی از نوحه های عربی و فارسی داشت. در صحن اباعبدالله یکی از این دستههای بزرگ ایرانی، می خواندند «یا ایها المسلون اتحدوا اتحدوا» و این لابد تنها شعار عربیای بود که بلد بودند که هم به کار حج می آید و هم در عراق بگویند!
هیات بخشی از حیات ایرانی است که از آسیب غیریتگرایی های سیاسی به دور است و مزیت نسبی ماست. و اگر به جای دسته های بزرگ دانشجویی که اکثرا رویکرد غالبشان سیاسی است، هیات ها معرف اصلی ایرانیان باشد، هم عزاداری های هماهنگ تری دارند، و هم عزاداری هایشان به جای ارشاد دیگران، غم و اندوه خودشان است، در اربعین در حرم حسینی. و باید بپذیریم که بزرگترین اجتماع جهان از آن شیعیان است، ولی نه در ایران، و مرکز تشیع در همین فاصله نجف تا کربلا است و ما هم باید مشارکت داشته باشیم، ولی اولین قدم مشارکت، مدیریت نیست.
***
ایکاش ما نیز در مقابل مروت عربی، با اعراب با فتوت ایرانی عمل میکردیم، نه با رندی ایرانی. و ماييم كه هنوز اعتماد نداريم به ارباب و خادم، كه زودتر ميرويم و جا ميگيريم در موکبی که امکانات بیشتری دارد یا سرمای کمتری، براي همسفر و همدرس و همكار و همشهري. و همه اين «هم» ها، اينجا رنگ باخته و همه زائرند. و شعار مواكب اين است كه خدمت به زائرين حسين شرف ماست و انصافا كه افتخار ميكنند به خدمتكاري و التماس ميكنند كه سر سفره آنها بنشيني. و هر چه بگويي بر چشمشان جاي داري و هيچ نميگويند، نه اعتراضی و نه غری زیر لب و نه حتی تغییر حالتی در چهره. اينجا بيشتر از زائر، خادم است و لذاست كه همه چيز هست. و باز هم چقدر تفاوت هست ميان ما كه بيشتر سر سفره حسين نشستهايم و میهمان بودهایم و اينها، كه بيشتر به خدمت زائرین حسین کمر بستهاند.
👍14
Forwarded from علّامه محمّدرضا حکیمے
🔴چرا باید نسبت به زنده بودن «لامسه اجتماعی» حساس باشیم؟
مفهوم "لامسه اجتماعی" در اندیشه علامه حکیمی، یک مفهوم عمیق و چندلایه است که به ارتباط عمیق و همدلانه انسانها با یکدیگر اشاره دارد.
✅لامسه اجتماعی به چه معناست؟
• درک درد دیگران: علامه حکیمی، درد را پیوندی میان انسانها میداند. به اعتقاد ایشان، درک درد دیگران و همدلی با رنجهایشان، انسان را به سمت مسئولیتپذیری و تلاش برای رفع مشکلات جامعه سوق میدهد.
• ارتباط عمیق و صمیمانه: لامسه اجتماعی فراتر از یک ارتباط سطحی است. این ارتباط، بر پایه شناخت عمیق از نیازها، احساسات و شرایط زندگی دیگران بنا شده است.
• مسئولیتپذیری اجتماعی: کسی که لامسه اجتماعی قوی دارد، خود را نسبت به جامعه مسئول میداند و برای بهبود شرایط زندگی دیگران تلاش میکند.
✅نقش لامسه اجتماعی در تربیت روحی فرد:
• رشد معنوی: درک درد دیگران و تلاش برای کمک به آنها، باعث رشد معنوی فرد میشود و او را به سمت کمال انسانی سوق میدهد.
• تقویت احساس تعلق: فردی که لامسه اجتماعی قوی دارد، احساس تعلق بیشتری به جامعه میکند و احساس میکند که بخشی از یک کل بزرگتر است.
• کاهش فردگرایی: لامسه اجتماعی، فردگرایی را کاهش میدهد و باعث میشود افراد به جای منافع شخصی، به منافع جمعی فکر کنند.
✅نقش لامسه اجتماعی در تربیت اجتماع:
• ایجاد جامعه همدل: جامعهای که افراد آن لامسه اجتماعی قوی دارند، جامعهای همدل، مهربان و با همکاری است.
• کاهش فاصله طبقاتی: لامسه اجتماعی، باعث کاهش فاصله طبقاتی و ایجاد برابری بیشتر در جامعه میشود.
• تقویت روحیه جمعی: لامسه اجتماعی، روحیه جمعی را تقویت میکند و باعث میشود افراد برای رسیدن به اهداف مشترک، با هم همکاری کنند.
به طور خلاصه:
لامسه اجتماعی، کلیدی برای ایجاد یک جامعه سالم و پویا است. این مفهوم، ما را به همدلی، مسئولیتپذیری و تلاش برای بهبود شرایط زندگی دیگران دعوت میکند.
📖برگرفته از مجموعه ۱۲ جلدی الحیات /محمدرضا حکیمی،محمد حکیمی، علی حکیمی
@allamehhakimi
مفهوم "لامسه اجتماعی" در اندیشه علامه حکیمی، یک مفهوم عمیق و چندلایه است که به ارتباط عمیق و همدلانه انسانها با یکدیگر اشاره دارد.
✅لامسه اجتماعی به چه معناست؟
• درک درد دیگران: علامه حکیمی، درد را پیوندی میان انسانها میداند. به اعتقاد ایشان، درک درد دیگران و همدلی با رنجهایشان، انسان را به سمت مسئولیتپذیری و تلاش برای رفع مشکلات جامعه سوق میدهد.
• ارتباط عمیق و صمیمانه: لامسه اجتماعی فراتر از یک ارتباط سطحی است. این ارتباط، بر پایه شناخت عمیق از نیازها، احساسات و شرایط زندگی دیگران بنا شده است.
• مسئولیتپذیری اجتماعی: کسی که لامسه اجتماعی قوی دارد، خود را نسبت به جامعه مسئول میداند و برای بهبود شرایط زندگی دیگران تلاش میکند.
✅نقش لامسه اجتماعی در تربیت روحی فرد:
• رشد معنوی: درک درد دیگران و تلاش برای کمک به آنها، باعث رشد معنوی فرد میشود و او را به سمت کمال انسانی سوق میدهد.
• تقویت احساس تعلق: فردی که لامسه اجتماعی قوی دارد، احساس تعلق بیشتری به جامعه میکند و احساس میکند که بخشی از یک کل بزرگتر است.
• کاهش فردگرایی: لامسه اجتماعی، فردگرایی را کاهش میدهد و باعث میشود افراد به جای منافع شخصی، به منافع جمعی فکر کنند.
✅نقش لامسه اجتماعی در تربیت اجتماع:
• ایجاد جامعه همدل: جامعهای که افراد آن لامسه اجتماعی قوی دارند، جامعهای همدل، مهربان و با همکاری است.
• کاهش فاصله طبقاتی: لامسه اجتماعی، باعث کاهش فاصله طبقاتی و ایجاد برابری بیشتر در جامعه میشود.
• تقویت روحیه جمعی: لامسه اجتماعی، روحیه جمعی را تقویت میکند و باعث میشود افراد برای رسیدن به اهداف مشترک، با هم همکاری کنند.
به طور خلاصه:
لامسه اجتماعی، کلیدی برای ایجاد یک جامعه سالم و پویا است. این مفهوم، ما را به همدلی، مسئولیتپذیری و تلاش برای بهبود شرایط زندگی دیگران دعوت میکند.
📖برگرفته از مجموعه ۱۲ جلدی الحیات /محمدرضا حکیمی،محمد حکیمی، علی حکیمی
@allamehhakimi
👍8👎1