Forwarded from هممیهن
بیسپر زیر بمباران پروپاگاندا
جایگاه رسانه در نبردهای نوین و جنگ ادراکی
🖌️قادر باستانیتبریزی | پژوهشگر علوم ارتباطات و رسانه
🔹از لحظه جواب ایران به حملات رژیم اسرائیل پروپاگاندای این رژیم با شدت و انسجام، شروع به القای این روایت کرده که ایران اهداف غیرنظامی را هدف قرار داده و تصاویر کودک، اسباببازی و آوار را بهعنوان سند این ادعا به افکار عمومی جهانی عرضه کرده است. بیشتر رسانههای غربی که سالهاست با اسرائیل در روایتسازی همجهتاند، همصدا با این جریاناند. در سوی دیگر، ما سالهاست درهای کشور را به روی خبرنگاران معتبر جهانی بستهایم و بهاشتباه تصور کردهایم که با خروجیهای خبرگزاریهایی دولتی و حکومتی میتوان نبرد روایت را اداره کرد. اینسو، دهها غیرنظامی و کودک قربانی شدهاند اما صدای آنها نهایتاً در چند کانال تلگرامی داخلی پیچیده و بس.
🔹اگر درها باز بود، امروز خبرنگاران زیادی از رسانههای معتبر جهان در ایران حضور داشتند و تصویر دیگری از واقعیت میساختند. البته حضور خبرنگار سیانان در این روزها خود نشانهای مثبت است. همان رسانههایی که اکنون خبرنگار به اسرائیل فرستادهاند و با تهیه گزارشهای میدانی، روایتی احساسبرانگیز و باورپذیر از مظلومیت شهروندان اسرائیلی مقابل دوربین میسازند. روایتهایی که با تکرار کلماتی مانند «اسباببازی کودکان»، «منزل مسکونی»، یا «خانواده بیدفاع» بارها و بارها در ذهن مخاطب حک میشود.
🔹واقعیت این است که پادزهر رسانه، فقط رسانه است. باید اجازه داد خبرنگاران حرفهای، ولو از شبکههای بینالمللی، از مناطق اصابت موشکها و بمبهای اسرائیلی گزارش تهیه کنند، از مادران داغدار و کودکان آسیبدیده بگویند، از ویرانیهای واقعی. جنگ روایتها، بخش جدی و تعیینکننده این تقابل است؛ و ما در این زمینه بهروشنی ضعیف عمل کردهایم.
🔹متأسفانه بهدلیل کژکارکردی رسانه ملی، بخشی از جامعه عملاً ذهن خود را در اختیار شبکههایی چون اینترنشنال گذاشتهاند؛ رسانهای که با بودجه قدرتهای خارجی، میدان نبرد روانی را علیه ایران پیش میبرد. صداوسیمای ما نهتنها در ایفای نقش بازدارنده موفق نبوده، بلکه با تولید برنامههایی هیجانی، بیاثر، کمرمق و بیاعتنا به نیاز مخاطب، باعث شده بسیاری عطای دیدن تلویزیون داخلی را به لقایش ببخشند.
🔹و بدتر، در این شرایط حساس، دسترسی به شبکههای اجتماعی هم قطع شد و خودمان با دست خود، باقی افکار عمومی را دودستی تقدیم پروپاگاندای دشمن کردهایم. سیاست عرصه آرزوها و شعارها نیست، عرصه امکانها و واقعبینی است. در بحرانها، سیاستورز باید عقلانی بیاندیشد، فارغ از احساسات سطحی، اما نه بیاحساس. وظیفه کنشگر سیاسی و رسانهای، پیشگیری از آسیب به مردم و کشور است.
🔹ما با هر نگرش و گرایشی، یک هدف مشترک داریم که ایرانِ سربلند و مردمی آسیبندیده است، اما در تحقق این هدف، محتاج زبان، روایت و روایتگرانی مؤثر، حرفهای و معتبر در سطح جهانی هستیم. در میدان نبردهای نوین، آنکه روایت را باخته باشد، دیگر مهم نیست چقدر موشک دارد یا چند سامانه پدافندی؛ او از پیش بازندهای است بیقدرتِ اقناع.
🔹جنگ امروز، جنگ تصویر است، جنگ معنا و میدان آن افکار عمومی است؛ و رسانه، سلاح اصلی این آوردگاه است. درحالیکه ارتشها مجهز میشوند و دیپلماسی فعالتر میشود، رسانههای رسمی و جریان اصلی ما یا غایباند یا خنثی؛ نه میتوانند روایت درست و اقناعی بسازند، نه توان پاسخ به امواج بیوقفه پروپاگاندا را دارند.
🔹در روزهایی که آسمان رسانهای جهان در تصرف روایتهایی است که با مهارت تمام طراحی و مهندسی شدهاند، سخنگفتن از واقعیت کار سادهای نیست. آنچه در جنگ کنونی به چشم میآید، تنها نبرد موشکها، سامانههای پدافندی یا ژئوپلیتیک منطقهای نیست. در این نبرد، نهفقط بمب، که تصویر یک اسباببازی در ویرانهها یا عبارت «آتش ایران به مناطق مسکونی خورد» میتواند سرنوشت افکار عمومی جهان را تعیین کند. ما با جنگی روبهرو هستیم که ابزار آن بیشتر از میدان جنگ، در اتاق خبر است؛ و مهمات آن نه باروت، که کلمات، تصویر، تدوین و انتخاب زوایای روایت است. اینجاست که مفهوم جنگ رسانهای معنا پیدا میکند.
@hammihanonline
hammihanonline.ir
جایگاه رسانه در نبردهای نوین و جنگ ادراکی
🖌️قادر باستانیتبریزی | پژوهشگر علوم ارتباطات و رسانه
🔹از لحظه جواب ایران به حملات رژیم اسرائیل پروپاگاندای این رژیم با شدت و انسجام، شروع به القای این روایت کرده که ایران اهداف غیرنظامی را هدف قرار داده و تصاویر کودک، اسباببازی و آوار را بهعنوان سند این ادعا به افکار عمومی جهانی عرضه کرده است. بیشتر رسانههای غربی که سالهاست با اسرائیل در روایتسازی همجهتاند، همصدا با این جریاناند. در سوی دیگر، ما سالهاست درهای کشور را به روی خبرنگاران معتبر جهانی بستهایم و بهاشتباه تصور کردهایم که با خروجیهای خبرگزاریهایی دولتی و حکومتی میتوان نبرد روایت را اداره کرد. اینسو، دهها غیرنظامی و کودک قربانی شدهاند اما صدای آنها نهایتاً در چند کانال تلگرامی داخلی پیچیده و بس.
🔹اگر درها باز بود، امروز خبرنگاران زیادی از رسانههای معتبر جهان در ایران حضور داشتند و تصویر دیگری از واقعیت میساختند. البته حضور خبرنگار سیانان در این روزها خود نشانهای مثبت است. همان رسانههایی که اکنون خبرنگار به اسرائیل فرستادهاند و با تهیه گزارشهای میدانی، روایتی احساسبرانگیز و باورپذیر از مظلومیت شهروندان اسرائیلی مقابل دوربین میسازند. روایتهایی که با تکرار کلماتی مانند «اسباببازی کودکان»، «منزل مسکونی»، یا «خانواده بیدفاع» بارها و بارها در ذهن مخاطب حک میشود.
🔹واقعیت این است که پادزهر رسانه، فقط رسانه است. باید اجازه داد خبرنگاران حرفهای، ولو از شبکههای بینالمللی، از مناطق اصابت موشکها و بمبهای اسرائیلی گزارش تهیه کنند، از مادران داغدار و کودکان آسیبدیده بگویند، از ویرانیهای واقعی. جنگ روایتها، بخش جدی و تعیینکننده این تقابل است؛ و ما در این زمینه بهروشنی ضعیف عمل کردهایم.
🔹متأسفانه بهدلیل کژکارکردی رسانه ملی، بخشی از جامعه عملاً ذهن خود را در اختیار شبکههایی چون اینترنشنال گذاشتهاند؛ رسانهای که با بودجه قدرتهای خارجی، میدان نبرد روانی را علیه ایران پیش میبرد. صداوسیمای ما نهتنها در ایفای نقش بازدارنده موفق نبوده، بلکه با تولید برنامههایی هیجانی، بیاثر، کمرمق و بیاعتنا به نیاز مخاطب، باعث شده بسیاری عطای دیدن تلویزیون داخلی را به لقایش ببخشند.
🔹و بدتر، در این شرایط حساس، دسترسی به شبکههای اجتماعی هم قطع شد و خودمان با دست خود، باقی افکار عمومی را دودستی تقدیم پروپاگاندای دشمن کردهایم. سیاست عرصه آرزوها و شعارها نیست، عرصه امکانها و واقعبینی است. در بحرانها، سیاستورز باید عقلانی بیاندیشد، فارغ از احساسات سطحی، اما نه بیاحساس. وظیفه کنشگر سیاسی و رسانهای، پیشگیری از آسیب به مردم و کشور است.
🔹ما با هر نگرش و گرایشی، یک هدف مشترک داریم که ایرانِ سربلند و مردمی آسیبندیده است، اما در تحقق این هدف، محتاج زبان، روایت و روایتگرانی مؤثر، حرفهای و معتبر در سطح جهانی هستیم. در میدان نبردهای نوین، آنکه روایت را باخته باشد، دیگر مهم نیست چقدر موشک دارد یا چند سامانه پدافندی؛ او از پیش بازندهای است بیقدرتِ اقناع.
🔹جنگ امروز، جنگ تصویر است، جنگ معنا و میدان آن افکار عمومی است؛ و رسانه، سلاح اصلی این آوردگاه است. درحالیکه ارتشها مجهز میشوند و دیپلماسی فعالتر میشود، رسانههای رسمی و جریان اصلی ما یا غایباند یا خنثی؛ نه میتوانند روایت درست و اقناعی بسازند، نه توان پاسخ به امواج بیوقفه پروپاگاندا را دارند.
🔹در روزهایی که آسمان رسانهای جهان در تصرف روایتهایی است که با مهارت تمام طراحی و مهندسی شدهاند، سخنگفتن از واقعیت کار سادهای نیست. آنچه در جنگ کنونی به چشم میآید، تنها نبرد موشکها، سامانههای پدافندی یا ژئوپلیتیک منطقهای نیست. در این نبرد، نهفقط بمب، که تصویر یک اسباببازی در ویرانهها یا عبارت «آتش ایران به مناطق مسکونی خورد» میتواند سرنوشت افکار عمومی جهان را تعیین کند. ما با جنگی روبهرو هستیم که ابزار آن بیشتر از میدان جنگ، در اتاق خبر است؛ و مهمات آن نه باروت، که کلمات، تصویر، تدوین و انتخاب زوایای روایت است. اینجاست که مفهوم جنگ رسانهای معنا پیدا میکند.
@hammihanonline
hammihanonline.ir
👍5
Forwarded from سهند ایرانمهر
✔️ دلهایی که از وطن بریدند: چرایی و چاره همکاریهای داخلی با دشمن
✍🏻سهند ایرانمهر
در جریان تجاوز نظامی اسرائیل به ایران، شاید تلخترین و هولناکترین واقعیت نه آژیرها بود و نه صدای انفجار. بلکه این بود که بخشهایی از عملیات دشمن، از داخل کشور هدایت شد. از پهپادهایی که از دل ایران به پرواز درآمدند، تا ارسال اطلاعات حساس و انجام خرابکاریهای میدانی. و آنچه بیش از همه نگرانکننده است: برخی از این اقدامات نه با زور، بلکه به شکل داوطلبانه انجام شدهاند.
اما چرا یک شهروند حاضر میشود با دشمن کشورش همکاری کند؟
دلایل بهظاهر مختلفی میتوان شمرد:
-انگیزههای مالی یا فردی (پناهندگی، امتیاز، نجات فردی)
-انگیزههای سیاسی/ایدئولوژیک (خشم از نظام، انتقام، نفرت انباشته)
-احساس بیهویتی یا «بیگانگی با سرزمین»
-باور به فروپاشی قریبالوقوع نظم سیاسی موجود.
-تصور اشتباه از «مصلحت ملی» یا «نجات مردم» از طریق دخالت خارجی
این رفتارها لزوماً محصول آموزش اطلاعاتی حرفهای نیستند، بلکه اغلب ناشی از یک تغییر در وفاداری درونی و درک هویتی هستند. همان چیزی که در جامعهشناسی جنگ از آن به عنوان پروسه «دشمنسازی از درون» (internal enemy formation) یاد میشود.
اکنون باید یک گام عقبتر بایستیم و بپرسیم: چرا یک شهروند حاضر میشود در بزنگاه تاریخی، نه تنها از وطنش دفاع نکند، بلکه به دشمن کمک کند؟
در جهان سیاست و امنیت، هیچ خطری از درون مردم یک کشور هولناکتر نیست. وقتی افراد، آگاهانه یا از سر خشم، مرز وطن و دشمن را در ذهن و دلشان پاک میکنند، آنگاه کشور وارد مرحلهای تازه از بحران میشود: بحران گسست ملی.
این گسست ممکن است دلایل گوناگونی داشته باشد: حس بیپناهی، طردشدگی، یا انتقام از نادیده گرفته یا تحقیر شدن. نارضایتی مزمن و بیپاسخمانده که سرانجام به رفتارهای رادیکال تبدیل میشود یا حتی خیال خامی که دخالت خارجی را «راه نجات» میپندارد.
در فرانسهی دوران اشغال نازی، هزاران نفر با ارتش آلمان همکاری کردند؛ نه بهخاطر پول، بلکه بهخاطر باور به فروپاشی نظم قدیم. در عراق، بسیاری از مخالفان صدام در سال ۲۰۰۳ راه را برای حمله آمریکا باز کردند.
اکنون باید پرسید وجه مشترک همه اینها چیست؟
پاسخ آن است که وقتی پیوند عاطفی و سیاسی مردم با نظام سیاسی قطع شود، بخشی از جامعه حتی اگر وطندوست بماند، دیگر انگیزهای برای دفاع نخواهد داشت.از نگاه صرف امنیتی، این اتفاق یک «نقض اطلاعاتی» یا «نفوذ» است.اما از منظر اجتماعی، با یک فروپاشی پنهان اعتماد ملی روبهرو هستیم.
مردم اگر در رسانههای داخلی صدای خود را نشنوند، مطالباتشان نادیده گرفته شود یا احساس نکنند سهمی از قدرت دارند احساس تعلقشان به «وطن» کمرنگ شود و دشمن همیشه منتظر است تا آن فاصله را با پیام، پول، یا امیدهای دروغین پُر کند.
برای پیشگیری از تکرار این فاجعه، باید واقعبین و شجاع بود. نه فقط با تکنولوژی، بلکه با بازسازی دلهای مردم. امنیت ملی از دل موشک و فایروال بیرون نمیآید؛ از دل اعتماد، مشارکت، و احساس تعلق بیرون میآید و قدرت نظامی آن را تکمیل میکند.
برای بهبود این وضعیت چند گام جدی باید برداشته شود:
اولین آن بازسازی مفهوم وطن است. وطن نه یعنی دولت، نه قدرت حاکم به تنهایی، وطن یعنی میراث مشترک همه مردم در همه نسلها. اگر شهروند احساس کند «او» در این سرزمین جایی ندارد، هر پرچمی برایش بیمعنا میشود.
باید وطن را از نو معنا کرد: بهعنوان خانهای که همهمان در ساختنش سهیم هستیم، نه زندانی که از ما وفاداری اجباری میخواهد. در نظام آموزشی باید وطندوستی را با پرسش، آزادی، و تاریخ واقعی نه تاریخ گزینشی آموخت.
در رسانه باید صدای مردم را شنید، نه فقط شعارها و قیافهها را تکرار کرد. مردم اگر صدای خود را در تریبونهای داخلی نشنوند، تریبون بیگانه برایشان جذاب میشود.
وقتی معلم، هنرمند، فعال مدنی، زن، دانشجو، کارگر یا اقلیت مذهبی احساس امنیت نکند، جوان احساس طرد و زن احساس بیحرمتی کند «احساس تعلق» میمیرد.
در اینحال دیگر از دفاع در برابر دشمن خارجی خبری نخواهد بود. کسی که در وطن خود احساس غربت کند، در لحظه خطر، شاید به سراغ غریبهها برود.
باید میان «منتقد»، «ناراضی» و «خائن» تفاوت گذاشت. مردم را از ترس و تهمت فراری ندهیم؛ بلکه به مشارکت، آگاهی و احساس مسئولیت دعوتشان کنیم. اطلاعات را نه با شک، بلکه با اعتماد مشروط و تعامل اجتماعی مدیریت کنیم.
اگر کشوری در برابر دشمن خارجی ایستاده، اما از درون با ترکهای اجتماعی، طرد نسلها، انکار واقعیت و گسست مشروعیت روبهرو باشد، دیر یا زود سقوط از درون آغاز خواهد شد. امنیت ملی را نه فقط با سیستمهای دفاعی، که با دلهای مردم باید حفظ کرد و دلها، فقط وقتی میمانند که احساس کنند «وطن» با همه متعلقات سیاسی و اجتماعی و اقتصادیاش متعلق به آنهاست.
@sahandiranmehr
✍🏻سهند ایرانمهر
در جریان تجاوز نظامی اسرائیل به ایران، شاید تلخترین و هولناکترین واقعیت نه آژیرها بود و نه صدای انفجار. بلکه این بود که بخشهایی از عملیات دشمن، از داخل کشور هدایت شد. از پهپادهایی که از دل ایران به پرواز درآمدند، تا ارسال اطلاعات حساس و انجام خرابکاریهای میدانی. و آنچه بیش از همه نگرانکننده است: برخی از این اقدامات نه با زور، بلکه به شکل داوطلبانه انجام شدهاند.
اما چرا یک شهروند حاضر میشود با دشمن کشورش همکاری کند؟
دلایل بهظاهر مختلفی میتوان شمرد:
-انگیزههای مالی یا فردی (پناهندگی، امتیاز، نجات فردی)
-انگیزههای سیاسی/ایدئولوژیک (خشم از نظام، انتقام، نفرت انباشته)
-احساس بیهویتی یا «بیگانگی با سرزمین»
-باور به فروپاشی قریبالوقوع نظم سیاسی موجود.
-تصور اشتباه از «مصلحت ملی» یا «نجات مردم» از طریق دخالت خارجی
این رفتارها لزوماً محصول آموزش اطلاعاتی حرفهای نیستند، بلکه اغلب ناشی از یک تغییر در وفاداری درونی و درک هویتی هستند. همان چیزی که در جامعهشناسی جنگ از آن به عنوان پروسه «دشمنسازی از درون» (internal enemy formation) یاد میشود.
اکنون باید یک گام عقبتر بایستیم و بپرسیم: چرا یک شهروند حاضر میشود در بزنگاه تاریخی، نه تنها از وطنش دفاع نکند، بلکه به دشمن کمک کند؟
در جهان سیاست و امنیت، هیچ خطری از درون مردم یک کشور هولناکتر نیست. وقتی افراد، آگاهانه یا از سر خشم، مرز وطن و دشمن را در ذهن و دلشان پاک میکنند، آنگاه کشور وارد مرحلهای تازه از بحران میشود: بحران گسست ملی.
این گسست ممکن است دلایل گوناگونی داشته باشد: حس بیپناهی، طردشدگی، یا انتقام از نادیده گرفته یا تحقیر شدن. نارضایتی مزمن و بیپاسخمانده که سرانجام به رفتارهای رادیکال تبدیل میشود یا حتی خیال خامی که دخالت خارجی را «راه نجات» میپندارد.
در فرانسهی دوران اشغال نازی، هزاران نفر با ارتش آلمان همکاری کردند؛ نه بهخاطر پول، بلکه بهخاطر باور به فروپاشی نظم قدیم. در عراق، بسیاری از مخالفان صدام در سال ۲۰۰۳ راه را برای حمله آمریکا باز کردند.
اکنون باید پرسید وجه مشترک همه اینها چیست؟
پاسخ آن است که وقتی پیوند عاطفی و سیاسی مردم با نظام سیاسی قطع شود، بخشی از جامعه حتی اگر وطندوست بماند، دیگر انگیزهای برای دفاع نخواهد داشت.از نگاه صرف امنیتی، این اتفاق یک «نقض اطلاعاتی» یا «نفوذ» است.اما از منظر اجتماعی، با یک فروپاشی پنهان اعتماد ملی روبهرو هستیم.
مردم اگر در رسانههای داخلی صدای خود را نشنوند، مطالباتشان نادیده گرفته شود یا احساس نکنند سهمی از قدرت دارند احساس تعلقشان به «وطن» کمرنگ شود و دشمن همیشه منتظر است تا آن فاصله را با پیام، پول، یا امیدهای دروغین پُر کند.
برای پیشگیری از تکرار این فاجعه، باید واقعبین و شجاع بود. نه فقط با تکنولوژی، بلکه با بازسازی دلهای مردم. امنیت ملی از دل موشک و فایروال بیرون نمیآید؛ از دل اعتماد، مشارکت، و احساس تعلق بیرون میآید و قدرت نظامی آن را تکمیل میکند.
برای بهبود این وضعیت چند گام جدی باید برداشته شود:
اولین آن بازسازی مفهوم وطن است. وطن نه یعنی دولت، نه قدرت حاکم به تنهایی، وطن یعنی میراث مشترک همه مردم در همه نسلها. اگر شهروند احساس کند «او» در این سرزمین جایی ندارد، هر پرچمی برایش بیمعنا میشود.
باید وطن را از نو معنا کرد: بهعنوان خانهای که همهمان در ساختنش سهیم هستیم، نه زندانی که از ما وفاداری اجباری میخواهد. در نظام آموزشی باید وطندوستی را با پرسش، آزادی، و تاریخ واقعی نه تاریخ گزینشی آموخت.
در رسانه باید صدای مردم را شنید، نه فقط شعارها و قیافهها را تکرار کرد. مردم اگر صدای خود را در تریبونهای داخلی نشنوند، تریبون بیگانه برایشان جذاب میشود.
وقتی معلم، هنرمند، فعال مدنی، زن، دانشجو، کارگر یا اقلیت مذهبی احساس امنیت نکند، جوان احساس طرد و زن احساس بیحرمتی کند «احساس تعلق» میمیرد.
در اینحال دیگر از دفاع در برابر دشمن خارجی خبری نخواهد بود. کسی که در وطن خود احساس غربت کند، در لحظه خطر، شاید به سراغ غریبهها برود.
باید میان «منتقد»، «ناراضی» و «خائن» تفاوت گذاشت. مردم را از ترس و تهمت فراری ندهیم؛ بلکه به مشارکت، آگاهی و احساس مسئولیت دعوتشان کنیم. اطلاعات را نه با شک، بلکه با اعتماد مشروط و تعامل اجتماعی مدیریت کنیم.
اگر کشوری در برابر دشمن خارجی ایستاده، اما از درون با ترکهای اجتماعی، طرد نسلها، انکار واقعیت و گسست مشروعیت روبهرو باشد، دیر یا زود سقوط از درون آغاز خواهد شد. امنیت ملی را نه فقط با سیستمهای دفاعی، که با دلهای مردم باید حفظ کرد و دلها، فقط وقتی میمانند که احساس کنند «وطن» با همه متعلقات سیاسی و اجتماعی و اقتصادیاش متعلق به آنهاست.
@sahandiranmehr
👍10
مردم بودند که ایستادند پای ایران و دشمن را از ادامه حمله منصرف کردند، و جمهوری اسلامی بقای خود را مدیون ایستادگی مردم و سربازانش است.
آنکه پس از قطع موقت حملات، وطن را به آغل تشبیه میکند، هم ناسپاس است، و هم با نفرتافکنی، تلاش دارد تا مردم را از ایستادن پای ایران پشیمان کند.
آنکه پس از قطع موقت حملات، وطن را به آغل تشبیه میکند، هم ناسپاس است، و هم با نفرتافکنی، تلاش دارد تا مردم را از ایستادن پای ایران پشیمان کند.
👍35
ایران بدون ایرانیان معنا ندارد. اگرچه تاریخ و جغرافیای ایران، در ایده ایران جایگاه مهمی دارد، اما این ایرانیان،همین مردم کوچه و بازار، داخل و خارج، موافق و مخالف هستند که حامل ایده ایران هستند. ستایش ایران، بدون باور به اینکه اولویت با مجموع ایرانیان است، شعار بیحاصلی بیش نیست.
👍11
Forwarded from خبرگزاری ایرنا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمدرضا جوادی یگانه، جامعه شناس در استودیوی اتاق خبر ایرنا:
🔹آنچه که فردوسی در شاهنامه با عنوان فر ایرانی تعبیر میکند با فر پادشاهان و فر کیانی فرق دارد و همه ایرانیان را دارای این فره میداند.
🔹همه اختلافات، نارضایتیها و نگرانیهای مردم وجود دارد و دلگیریها باقی است کسی انکار نمی کند اما آدمها میتوانند در لحظهای به چیزی فراتر بیندیشند.
🔹آن رژیمی که اکنون به ایران حمله کرده است دو سال است که به بیمارستانها حمله کرده، به کودکان و قول و قرارهای خودش هم رحم نکرده است و اکنون چون مسأله ایران است ایرانیان اکنون اختلافات را کنار گذاشته اند.
🔹مردم ایران احساس کردند که آنچه در حال وقوع است خطر برای کل ایران محسوب میشود بنابراین نه شعار تجزیه شنیده میشود و نه گروههای قومی در ایران فعال شدهاند؛ چرا که ایران در خطر است.
🔹الان سرمایهگذاری کاهش یافته سرجایش خود است اما اکنون سخن از مسأله ایران است و همه یکصدا میگویند ایران در خطر است.
@IRNA_1313
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍11👎1
اخراج افغانستانیهایی که بدون مجوز در ایران ساکنند و کار میکنند، اگر یک ضرورت امنیتی فوری هم باشد، اخبار منتشره از نحوه اخراج آنها، نگرانکننده است. وضع و اعلام قواعد روشن، و مراعات حقوق انسانی همسایگان در هنگام بازگرداندنشان به کشور خود، در این شرایط کشور اهمیت مضاعف دارد.
👍23👎3
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
بیانیه همبستگی با پژوهشگران ایرانی در بحبوحه تشدید خشونتها
🔷 در پاسخ به درخواستهای اعضای حقیقی انجمن بینالمللی جامعهشناسی (ISA) و درخواست رسمی انجمن جامعهشناسی ایران—عضو جمعی ISA—و اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی ایران، ISA بیانیه زیر را صادر کرد.
🔹انجمن بینالمللی جامعهشناسی نگرانی عمیق خود را از تشدید تجاوزات نظامی دولتهای اسرائیل و ایالات متحده علیه ایران ابراز میکند که زندگی شهروندان عادی ایران را تحت تأثیر قرار داده است. این اقدامات نقض قوانین بینالمللی است و منجر به اختلال گسترده، آوارگی، و ترس، از جمله در تهران، شهری با بیش از ده میلیون نفر جمعیت و محل زندگی بسیاری از همکاران و موسسات دانشگاهی ما، شده است.
🔹انجمن بینالمللی جامعهشناسی در کنار انجمن جامعهشناسی ایران، اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی ایران، و پژوهشگران سراسر ایران میایستد که همچنان با محدودیتهای شدید بر امنیت، تحرک، و توانایی خود برای مشارکت در زندگی عمومی و دانشگاهی روبرو هستند. دانشمندان علوم اجتماعی و سازمانهای جامعه مدنی ایران، از جمله انجمن جامعهشناسی ایران، انعطافپذیری قابل توجهی و تعهد راسخی به دانشپژوهی عمومی در برابر سرکوب دولتی و محدودیتهای پایدار بر آزادی آکادمیک از خود نشان دادهاند. موج کنونی خشونت، جان و امنیت شخصی آنها، و همچنین این فضای فکری و مدنی شکننده اما حیاتی را بیش از پیش تهدید میکند.
🔹ما به ویژه نگران تأثیر مستقیم این تجاوز بر توانایی جامعهشناسان ایرانی برای مشارکت در زندگی آکادمیک بینالمللی هستیم، از جمله پنجمین مجمع جامعهشناسی ISA در رباط، که بسیاری از همکاران ایرانی ما اکنون مجبور به کنارهگیری از آن شدهاند.
🔹در شناخت این شرایط اضطراری، و در راستای تعهد ما به عدالت و تبادل علمی جهانی، ISA به تقویت صدای آسیبدیدگان از جنگ و سرکوب ادامه خواهد داد و خواهان صلح و پایان دادن به درگیریهای خشونتآمیز است. ISA بر تعهد خود به حفظ گفتگوی بینالمللی، تقویت صداهای به حاشیه رانده شده، و حمایت از اراده جمعی اعضای خود در برابر جنگ، آوارگی، و سرکوب تأکید میکند.
🔹همانطور که در طول بحرانها در مناطق دیگر تأیید کردهایم، ISA معتقد است که سکوت در برابر بیعدالتی به بازتولید عدم تقارنهای جهانی در کیفیت زندگی و تولید و گردش دانش کمک میکند. امروز، بیش از هر زمان دیگری، ما خواستار مشارکت انتقادی دانشمندان علوم اجتماعی و حمایت از آزادی آکادمیک در سراسر جهان هستیم.
🔹انجمن بینالمللی جامعهشناسی با نگرانی به تأثیرات این و سایر درگیریها که بر جمعیتها تأثیر میگذارد، آسیبهای جبرانناپذیری وارد میکند یا سالها برای بازگرداندن شرایط زندگی قبلی نیاز دارد، مینگرد. این درگیریها زندگی میلیونها انسان بیگناه را بدتر میکند و پیوندهای باستانی همزیستی مسالمتآمیز میان مردم را از بین میبرد. در این دوران آشفتگی جهانی، ISA از همه دولتها میخواهد مسیرهای متفاوتی را انتخاب کنند—مسیرهایی که گفتگو، همبستگی، و بهبود شرایط زندگی را تقویت میکند—با جستجوی راهحلهای مسالمتآمیز برای درگیریها، رد گفتار و اعمال نفرتانگیز و جنگطلبانه، و تأیید مجدد تعهد خود به دفاع از حقوق بشر و ترویج صلح جهانی.
۲۶ ژوئن ۲۰۲۵
🔗متن اصلی بیانیه را در این لینک مطالعه بفرمایید.
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
انجمن جامعهشناسی ایران و اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی در ابتدای جنگ دوازده روزه نامهای درباره تجاوزگری رژیم اسرائیل و متحدانش از جمله آمریکا به انجمنهای مختلف از جمله انجمن بینالمللی جامعهشناسی ارسال کرد. امروز این انجمن بیانیهای را در همبستگی با پژوهشگران ایرانی و در نقض معاهدات بینالمللی توسط آمریکا و اسرائیل صادر کرد. ترجمه این بیانیه بدین شرح است:
🔷 در پاسخ به درخواستهای اعضای حقیقی انجمن بینالمللی جامعهشناسی (ISA) و درخواست رسمی انجمن جامعهشناسی ایران—عضو جمعی ISA—و اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی ایران، ISA بیانیه زیر را صادر کرد.
🔹انجمن بینالمللی جامعهشناسی نگرانی عمیق خود را از تشدید تجاوزات نظامی دولتهای اسرائیل و ایالات متحده علیه ایران ابراز میکند که زندگی شهروندان عادی ایران را تحت تأثیر قرار داده است. این اقدامات نقض قوانین بینالمللی است و منجر به اختلال گسترده، آوارگی، و ترس، از جمله در تهران، شهری با بیش از ده میلیون نفر جمعیت و محل زندگی بسیاری از همکاران و موسسات دانشگاهی ما، شده است.
🔹انجمن بینالمللی جامعهشناسی در کنار انجمن جامعهشناسی ایران، اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی ایران، و پژوهشگران سراسر ایران میایستد که همچنان با محدودیتهای شدید بر امنیت، تحرک، و توانایی خود برای مشارکت در زندگی عمومی و دانشگاهی روبرو هستند. دانشمندان علوم اجتماعی و سازمانهای جامعه مدنی ایران، از جمله انجمن جامعهشناسی ایران، انعطافپذیری قابل توجهی و تعهد راسخی به دانشپژوهی عمومی در برابر سرکوب دولتی و محدودیتهای پایدار بر آزادی آکادمیک از خود نشان دادهاند. موج کنونی خشونت، جان و امنیت شخصی آنها، و همچنین این فضای فکری و مدنی شکننده اما حیاتی را بیش از پیش تهدید میکند.
🔹ما به ویژه نگران تأثیر مستقیم این تجاوز بر توانایی جامعهشناسان ایرانی برای مشارکت در زندگی آکادمیک بینالمللی هستیم، از جمله پنجمین مجمع جامعهشناسی ISA در رباط، که بسیاری از همکاران ایرانی ما اکنون مجبور به کنارهگیری از آن شدهاند.
🔹در شناخت این شرایط اضطراری، و در راستای تعهد ما به عدالت و تبادل علمی جهانی، ISA به تقویت صدای آسیبدیدگان از جنگ و سرکوب ادامه خواهد داد و خواهان صلح و پایان دادن به درگیریهای خشونتآمیز است. ISA بر تعهد خود به حفظ گفتگوی بینالمللی، تقویت صداهای به حاشیه رانده شده، و حمایت از اراده جمعی اعضای خود در برابر جنگ، آوارگی، و سرکوب تأکید میکند.
🔹همانطور که در طول بحرانها در مناطق دیگر تأیید کردهایم، ISA معتقد است که سکوت در برابر بیعدالتی به بازتولید عدم تقارنهای جهانی در کیفیت زندگی و تولید و گردش دانش کمک میکند. امروز، بیش از هر زمان دیگری، ما خواستار مشارکت انتقادی دانشمندان علوم اجتماعی و حمایت از آزادی آکادمیک در سراسر جهان هستیم.
🔹انجمن بینالمللی جامعهشناسی با نگرانی به تأثیرات این و سایر درگیریها که بر جمعیتها تأثیر میگذارد، آسیبهای جبرانناپذیری وارد میکند یا سالها برای بازگرداندن شرایط زندگی قبلی نیاز دارد، مینگرد. این درگیریها زندگی میلیونها انسان بیگناه را بدتر میکند و پیوندهای باستانی همزیستی مسالمتآمیز میان مردم را از بین میبرد. در این دوران آشفتگی جهانی، ISA از همه دولتها میخواهد مسیرهای متفاوتی را انتخاب کنند—مسیرهایی که گفتگو، همبستگی، و بهبود شرایط زندگی را تقویت میکند—با جستجوی راهحلهای مسالمتآمیز برای درگیریها، رد گفتار و اعمال نفرتانگیز و جنگطلبانه، و تأیید مجدد تعهد خود به دفاع از حقوق بشر و ترویج صلح جهانی.
۲۶ ژوئن ۲۰۲۵
🔗متن اصلی بیانیه را در این لینک مطالعه بفرمایید.
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
👍5
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هنر تلفیق ایران و اسلام توسط ایرانیان در این چندین سده، پیچیدهتر و عمیقتر از خواندن سرودهای میهنی به صورت مداحی در عزاداری محرم بوده است.
فرهنگ ایرانی توانایی گستردهای در نمادپردازی و مشابهسازی دارد. به اهالی فرهنگ و هنر باید فرصت داد و اعتماد کرد تا عصر جدید را بپرورانند.
فرهنگ ایرانی توانایی گستردهای در نمادپردازی و مشابهسازی دارد. به اهالی فرهنگ و هنر باید فرصت داد و اعتماد کرد تا عصر جدید را بپرورانند.
👍19
اکنون زمان تغییرات است. جدای از بازنگریهای لازم در سیاست دفاعی و امنیتی، سیاستهای اجتماعی و فرهنگی نیز باید به خواستههای عموم مردمی که علیرغم دلگیریها، با دشمنان همراهی نکردند، تغییر کند. و البته تغییر در سیاستهای اجتماعی باید علنی باشد و اعلام شود، تا رضایت مردمی ایجاد کند.
👍21👎2
کوچاندن اجباری آمریکاییهای ژاپنیتبار در جنگ جهانی دوم در آمریکا
نگاهی به فیلم «بیا بهشت را ببین!»
در دسامبر سال ۱۹۴۱، ژاپن به پایگاه نظامی پرل هاربر حمله کرد و در پی آن، ایالات متحده آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شد. این حمله اما پیامدهای ناگواری برای ژاپنیتباران ساکن آمریکا داشت. براساس فرمان روزولت، رئیسجمهور وقت آمریکا در فوریه ۱۹۴۲، حدود ۱۲۰ هزار ژاپنیتبار آمریکایی به اجبار در ده اردوگاه کار اجباری مستقر شدند تا تحت نظارت دولت قرار گیرند. یک حکم دیوان عالی ایالات متحده در سال ۱۹۴۴، زمینهساز آزادی تدریجی افراد از اردوگاهها شد و آخرین اردوگاه نیز در سال ۱۹۴۶ تعطیل شد. (اینجا را ببنید)
فیلم «بیا بهشت را ببین» (Come See the Paradise) ساخته آلن پارکر در سال ۱۹۹۰، روایتگر این کوچ اجباری است. عنوان فیلم برگرفته از شعری است از آنا آخماتووا، شاعر روس، که آلن پارکر آن را اقتباس و سروده است:
ما همه خواب رؤیای آمریکاییمان را میبینیم
چه در بیداری، چه در خواب شب
آنچنان امید داریم که غم را پنهان میکند
فراتر از دروغها و آهها
زیرا رؤیاها آزادند
و ما نیز آزادیم
بیا «بهشت» را ببین
این فیلم در قالب یک داستان عاشقانه روایت میشود، اما بستر اصلی آن جنگ و پیامدهای اجتماعی آن است. (هشدار: اسپویل)پس از حادثه پرل هاربر، پدر خانوادهای ژاپنی که در محله توکیوی کوچک لسآنجلس سکونت داشت، به جرم ارتباط با ژاپن بازداشت میشود. ارتباط مورد اشاره عملاً به معنای پخش فیلمهای ژاپنی در لسآنجلس بود. خانواده او نیز به اردوگاهی منتقل شده و منزلشان توسط دیگران غارت میشود. پسران خانواده مجبور به انتخاب میان خدمت در ارتش آمریکا علیه ژاپن یا بازگشت به کشور زادگاه خود میشوند؛ پسر بزرگتر به جنگ میرود و کشته میشود، در حالی که پسر کوچکتر بدون تسلط به زبان ژاپنی و بدون شناخت از فرهنگ آن کشور، به ژاپن بازمیگردد.
اما روایت فیلم تنها بخشی از واقعیت است. برای آمریکا، ژاپن دشمنی ناشناخته بود و نیازمند درک بهتر فرهنگ و جامعه ژاپن بود. از این رو، روث بندیکت، انسانشناس فرهنگی، پژوهشی مهم درباره شخصیت ژاپنی انجام داد که در قالب کتاب «گلهای داودی و شمشیر» Chrysanthemum and the Sword منتشر شد. این کتاب در سال ۱۳۷۱ به فارسی با عنوان «ژاپنیهای دارند میآیند (الگوهای فرهنگ ژاپنی)» با ترجمه حسین افشینمنش منتشر گردید و نسخه پیدیاف آن نیز در دسترس است.
بندیکت در طول جنگ جهانی دوم در اداره اطلاعات جنگ در واشنگتن به مطالعه پیرامون شخصیت ژاپنی پرداخت. او پژوهش خود را با متونی در باره دین و فرهنگ ژاپن، و نیز مصاحبه با سربازان اسیر ژاپنی و مطالعه خاطرات روزانه آنها، و مشاهده فیلمها و تئاترهای ژاپنی و صحبت با شهروندان ژاپنی مقیم آمریکا انجام داد. کار او نمونه «انسانشناسی از راه دور» است. پژوهش بندیکت در سال ۱۹۴۴ تکمیل شد و کتابش هم در سال ۱۹۴۶ برای عموم منتشر شد.
او زبان ژاپنی را نمیدانست و به ژاپن سفر نکرده بود و تحلیل او از فرهنگ و شخصیت ژاپنی بسیار کلی و ابتدایی باقی ماند و نقدهای بسیاری هم به آن شد.
تحقیقات و مطالعات بعدی، پیچیدگیهای شخصیت ژاپنی و دشواری در شناخت آن را نشان دادند. این پژوهشها تأکید کردند که برای درک ژاپنیها باید از دوگانگیهای سادهای مانند تقابل گل داودی با شمشیر یا فرهنگ شرم ژاپنی و فرهنگ گناه آمریکایی فراتر رفت.
علاوه بر این، بهتر است به جای تأکید صرف بر مفهوم «یوشیدو» (راه و رسم سامورایی) که مفهومی برجستهشده در دوران میجی است و بر استقلال فردی و وفاداری مطلق به ارباب تأکید دارد، به مفهوم پیچیده «آمایه» (Amae) نیز توجه شود؛ مفهومی که از آن وابستگی عاطفی پذیرفتهشده استنباط میشود و نقش مهمی در فرهنگ ژاپنی ایفا میکند. تفاوت این دو مفهوم را میتوان در کتاب «آناتومی وابستگی» The Anatomy of Dependence نوشته تاکئو دُوی Takeo Doi (۱۹۷۱) مشاهده کرد. دُوی وابستگی مذکور را در فرهنگ ژاپن امری طبیعی، پذیرفتهشده و پایدار میداند، در حالی که فرهنگ غرب بر استقلال و فردیت تأکید دارد.
چیه ناکانه Chie Nakane، جامعهشناس برجسته ژاپنی، نیز در کتاب جامعه ژاپنی Japanese Society (۱۹۷۰) با رویکردی تطبیقی ساختار اجتماعی ژاپن را در مقایسه با سایر جوامع، بهویژه جوامع غربی، تحلیل میکند. به باور ناکانه، ویژگی اساسی جامعه ژاپن «ارتباط عمودی گروهی» است؛ به این معنا که ساختار اجتماعی ژاپن بیشتر مبتنی بر روابط سلسلهمراتبی درونگروهی است تا جایگاه فردی یا طبقاتی. به عبارت دیگر، ساختار ژاپنی بر مبنای مکان/گروه شکل گرفته است، در حالی که ساختارهای غربی بر اساس ویژگی/نقش تعریف میشود. هر چند مطالعات جدیدتر، ناکافی بودن این دستهبندیها را نشان میدهد و تاکید بر پیچیدگی بیشتر فرهنگ ژاپنی دارد.
نگاهی به فیلم «بیا بهشت را ببین!»
در دسامبر سال ۱۹۴۱، ژاپن به پایگاه نظامی پرل هاربر حمله کرد و در پی آن، ایالات متحده آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شد. این حمله اما پیامدهای ناگواری برای ژاپنیتباران ساکن آمریکا داشت. براساس فرمان روزولت، رئیسجمهور وقت آمریکا در فوریه ۱۹۴۲، حدود ۱۲۰ هزار ژاپنیتبار آمریکایی به اجبار در ده اردوگاه کار اجباری مستقر شدند تا تحت نظارت دولت قرار گیرند. یک حکم دیوان عالی ایالات متحده در سال ۱۹۴۴، زمینهساز آزادی تدریجی افراد از اردوگاهها شد و آخرین اردوگاه نیز در سال ۱۹۴۶ تعطیل شد. (اینجا را ببنید)
فیلم «بیا بهشت را ببین» (Come See the Paradise) ساخته آلن پارکر در سال ۱۹۹۰، روایتگر این کوچ اجباری است. عنوان فیلم برگرفته از شعری است از آنا آخماتووا، شاعر روس، که آلن پارکر آن را اقتباس و سروده است:
ما همه خواب رؤیای آمریکاییمان را میبینیم
چه در بیداری، چه در خواب شب
آنچنان امید داریم که غم را پنهان میکند
فراتر از دروغها و آهها
زیرا رؤیاها آزادند
و ما نیز آزادیم
بیا «بهشت» را ببین
این فیلم در قالب یک داستان عاشقانه روایت میشود، اما بستر اصلی آن جنگ و پیامدهای اجتماعی آن است. (هشدار: اسپویل)
اما روایت فیلم تنها بخشی از واقعیت است. برای آمریکا، ژاپن دشمنی ناشناخته بود و نیازمند درک بهتر فرهنگ و جامعه ژاپن بود. از این رو، روث بندیکت، انسانشناس فرهنگی، پژوهشی مهم درباره شخصیت ژاپنی انجام داد که در قالب کتاب «گلهای داودی و شمشیر» Chrysanthemum and the Sword منتشر شد. این کتاب در سال ۱۳۷۱ به فارسی با عنوان «ژاپنیهای دارند میآیند (الگوهای فرهنگ ژاپنی)» با ترجمه حسین افشینمنش منتشر گردید و نسخه پیدیاف آن نیز در دسترس است.
بندیکت در طول جنگ جهانی دوم در اداره اطلاعات جنگ در واشنگتن به مطالعه پیرامون شخصیت ژاپنی پرداخت. او پژوهش خود را با متونی در باره دین و فرهنگ ژاپن، و نیز مصاحبه با سربازان اسیر ژاپنی و مطالعه خاطرات روزانه آنها، و مشاهده فیلمها و تئاترهای ژاپنی و صحبت با شهروندان ژاپنی مقیم آمریکا انجام داد. کار او نمونه «انسانشناسی از راه دور» است. پژوهش بندیکت در سال ۱۹۴۴ تکمیل شد و کتابش هم در سال ۱۹۴۶ برای عموم منتشر شد.
او زبان ژاپنی را نمیدانست و به ژاپن سفر نکرده بود و تحلیل او از فرهنگ و شخصیت ژاپنی بسیار کلی و ابتدایی باقی ماند و نقدهای بسیاری هم به آن شد.
تحقیقات و مطالعات بعدی، پیچیدگیهای شخصیت ژاپنی و دشواری در شناخت آن را نشان دادند. این پژوهشها تأکید کردند که برای درک ژاپنیها باید از دوگانگیهای سادهای مانند تقابل گل داودی با شمشیر یا فرهنگ شرم ژاپنی و فرهنگ گناه آمریکایی فراتر رفت.
علاوه بر این، بهتر است به جای تأکید صرف بر مفهوم «یوشیدو» (راه و رسم سامورایی) که مفهومی برجستهشده در دوران میجی است و بر استقلال فردی و وفاداری مطلق به ارباب تأکید دارد، به مفهوم پیچیده «آمایه» (Amae) نیز توجه شود؛ مفهومی که از آن وابستگی عاطفی پذیرفتهشده استنباط میشود و نقش مهمی در فرهنگ ژاپنی ایفا میکند. تفاوت این دو مفهوم را میتوان در کتاب «آناتومی وابستگی» The Anatomy of Dependence نوشته تاکئو دُوی Takeo Doi (۱۹۷۱) مشاهده کرد. دُوی وابستگی مذکور را در فرهنگ ژاپن امری طبیعی، پذیرفتهشده و پایدار میداند، در حالی که فرهنگ غرب بر استقلال و فردیت تأکید دارد.
چیه ناکانه Chie Nakane، جامعهشناس برجسته ژاپنی، نیز در کتاب جامعه ژاپنی Japanese Society (۱۹۷۰) با رویکردی تطبیقی ساختار اجتماعی ژاپن را در مقایسه با سایر جوامع، بهویژه جوامع غربی، تحلیل میکند. به باور ناکانه، ویژگی اساسی جامعه ژاپن «ارتباط عمودی گروهی» است؛ به این معنا که ساختار اجتماعی ژاپن بیشتر مبتنی بر روابط سلسلهمراتبی درونگروهی است تا جایگاه فردی یا طبقاتی. به عبارت دیگر، ساختار ژاپنی بر مبنای مکان/گروه شکل گرفته است، در حالی که ساختارهای غربی بر اساس ویژگی/نقش تعریف میشود. هر چند مطالعات جدیدتر، ناکافی بودن این دستهبندیها را نشان میدهد و تاکید بر پیچیدگی بیشتر فرهنگ ژاپنی دارد.
👍4👎2
Forwarded from جبار رحمانی | Jabbar Rahmani
🎥 رحمانی: آنها که با نظام مشکل دارند هم در طول جنگ نگران سرنوشت جامعه بودند. میری: تاریخ طولانی به جامعه ایران صبر و شکیبایی داده است.
🔹 یازدهمین برنامه #تلاقی ایرنا با حضور «جبار رحمانی» انسانشناس و «سیدجواد میری» جامعهشناس در خصوص موضوع انسجام ملی
رحمانی:
▫️ وقتی تهدید جدی علیه ایران شکل گرفت، لایههای مختلف جامعه حول مفهوم ایران گرد هم آمدند.
▫️ چتری باز شد که از آتئیست تا حکومت در آن جا شدند.
▫️ اگر نهادهای تصمیمگیر مختصات این چتر را نپذیرند، جامعه کنار خواهد کشید.
میری:
▫️ جامعه ایران با هوشمندی نقشه بیرونی را خنثی کرد.
▫️ جامعه ایران پختگیاش را از کهنسالی تاریخی خود گرفته است.
▫️ عدم مشارکت ایران در عرصه جهانی، شرایط آسیبپذیری کشور را افزایش داده است.
🆔 @J_Rahmani59
🔹 یازدهمین برنامه #تلاقی ایرنا با حضور «جبار رحمانی» انسانشناس و «سیدجواد میری» جامعهشناس در خصوص موضوع انسجام ملی
رحمانی:
▫️ وقتی تهدید جدی علیه ایران شکل گرفت، لایههای مختلف جامعه حول مفهوم ایران گرد هم آمدند.
▫️ چتری باز شد که از آتئیست تا حکومت در آن جا شدند.
▫️ اگر نهادهای تصمیمگیر مختصات این چتر را نپذیرند، جامعه کنار خواهد کشید.
میری:
▫️ جامعه ایران با هوشمندی نقشه بیرونی را خنثی کرد.
▫️ جامعه ایران پختگیاش را از کهنسالی تاریخی خود گرفته است.
▫️ عدم مشارکت ایران در عرصه جهانی، شرایط آسیبپذیری کشور را افزایش داده است.
🆔 @J_Rahmani59
👍4
Forwarded from پیامد
دیدن از چشم دولت: جستاری در تاریخنگاری ایران مدرن
سیروس شایق، تاریخنگار تاریخ اجتماعی و فکری خاورمیانه، در مقالهٔ پیشرو که در شمارهٔ ۴۲ نشریهٔ بینالمللی مطالعات خاورمیانه (International Journal of Middle East Studies) در سال ۲۰۱۰ منتشر شده، به نقد تاریخنگاری مسلط پهلوی از منظر «دولتگرایی روششناختی» پرداخته است. شایق بر این باور است که مورخان این دوره آنقدر بر قدرت و نفوذ بیحدوحصر دولت متمرکزند که از دیدن تاثیر کنشگران محلی، شبکههای غیررسمی و سایر دینامیکهای پیچیدهٔ حکمرانی ناتوانند و تمامی تاریخ را به پارادایم کنش دولت و واکنش جامعه فرومیکاهند. او با ارجاع به آثار مورخان این دوره نشان میدهد که دیدگاه دولتگرا چطور تفاسیر ما از پروژههای مدرنسازی دوران پهلوی را نابسنده کرده است. شایق روایتهای تقلیلگرایی که دولت پهلوی را قدرقدرتی مطلق میبینند که پروژهٔ نوسازی جامعهٔ ایران را به تنهایی پیش رانده، به چالش میکشد و ازین منظر، نقد او کماکان نه فقط برای تاریخنگاری دوران پهلوی، که برای بازاندیشی در نگاه کنونی ما به تغییرات جامعه نیز بسیار حائز اهمیت است. در نهایت، او آیندهای ممکن برای تاریخنگاری ایران را نیز متصور میشود و میکوشد با ذکر نمونههایی روشن کند که میتوان با ارجاع به منابع اولیهٔ در دسترس و روششناسیهای متفاوت، تخیل تاریخنگاری بدیلی را پرورش داد.
متن کامل در پیامد
سیروس شایق، تاریخنگار تاریخ اجتماعی و فکری خاورمیانه، در مقالهٔ پیشرو که در شمارهٔ ۴۲ نشریهٔ بینالمللی مطالعات خاورمیانه (International Journal of Middle East Studies) در سال ۲۰۱۰ منتشر شده، به نقد تاریخنگاری مسلط پهلوی از منظر «دولتگرایی روششناختی» پرداخته است. شایق بر این باور است که مورخان این دوره آنقدر بر قدرت و نفوذ بیحدوحصر دولت متمرکزند که از دیدن تاثیر کنشگران محلی، شبکههای غیررسمی و سایر دینامیکهای پیچیدهٔ حکمرانی ناتوانند و تمامی تاریخ را به پارادایم کنش دولت و واکنش جامعه فرومیکاهند. او با ارجاع به آثار مورخان این دوره نشان میدهد که دیدگاه دولتگرا چطور تفاسیر ما از پروژههای مدرنسازی دوران پهلوی را نابسنده کرده است. شایق روایتهای تقلیلگرایی که دولت پهلوی را قدرقدرتی مطلق میبینند که پروژهٔ نوسازی جامعهٔ ایران را به تنهایی پیش رانده، به چالش میکشد و ازین منظر، نقد او کماکان نه فقط برای تاریخنگاری دوران پهلوی، که برای بازاندیشی در نگاه کنونی ما به تغییرات جامعه نیز بسیار حائز اهمیت است. در نهایت، او آیندهای ممکن برای تاریخنگاری ایران را نیز متصور میشود و میکوشد با ذکر نمونههایی روشن کند که میتوان با ارجاع به منابع اولیهٔ در دسترس و روششناسیهای متفاوت، تخیل تاریخنگاری بدیلی را پرورش داد.
متن کامل در پیامد
پیامد
دیدن از چشم دولت: جستاری در تاریخنگاری ایران مدرن
سیروس شایق
👍3
کماکان نقیصه اساسی در حوزه آزادی سیاسی است. برخلاف رویه موجود، باید اصل بر تردید به مقامات سیاسی باشد.
اگر یک فعال مدنی یا خبرنگار شناختهشده داخلی به مقامات سیاسی، اتهام علنی زد، بجای تلاش برای محدود کردن این طرح اتهام، باید اولا در عملکرد مقامات تشکیک کرد. ولی در مقابل هم مجازات بازدارنده برای آنکه اتهام خلافواقع میزند، وضع کرد.
همانگونه که در درگیری میان کارمند و ارباب رجوع، هم حق را باید علیالاصول به ارباب رجوع داد، تا وقتی خلافش ثابت شود.
تجربه سؤظن به مردان در موضوع آزار جنسی علیه زنان، و پذیرش اولیه طرح ادعاهای زنان و تاثیر آن در امنیت جنسی زنان بویژه در محل کار، نشاندهنده موثر بودن این رویکرد است.
وقتی فساد اقتصادی و سؤاستفاده از قدرت زیاد باشد، باید سؤظنها و محدودیتها معطوف به صاحبان قدرت باشد نه جامعه مدنی.
اگر یک فعال مدنی یا خبرنگار شناختهشده داخلی به مقامات سیاسی، اتهام علنی زد، بجای تلاش برای محدود کردن این طرح اتهام، باید اولا در عملکرد مقامات تشکیک کرد. ولی در مقابل هم مجازات بازدارنده برای آنکه اتهام خلافواقع میزند، وضع کرد.
همانگونه که در درگیری میان کارمند و ارباب رجوع، هم حق را باید علیالاصول به ارباب رجوع داد، تا وقتی خلافش ثابت شود.
تجربه سؤظن به مردان در موضوع آزار جنسی علیه زنان، و پذیرش اولیه طرح ادعاهای زنان و تاثیر آن در امنیت جنسی زنان بویژه در محل کار، نشاندهنده موثر بودن این رویکرد است.
وقتی فساد اقتصادی و سؤاستفاده از قدرت زیاد باشد، باید سؤظنها و محدودیتها معطوف به صاحبان قدرت باشد نه جامعه مدنی.
👍16
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غبطه همراه با عناد نسبت به جامعهشناسی در تلویزیون؛
پارسال هم در شرافت جامعهشناسان تردید کردند.
لابد اگر جامعهشناسی هم مانند جریان مطبوع تابع در روانشناسی، منقاد قدرت شده بود و بجای نقد ساختار، مردم را مقصر تلقی میکرد، بر صدر مینشست و تجلیل میشد.
پینوشت: جامعهشناسان، منتقد دیدگاههای فروپاشی و گسیختگی اجتماعی هستند.
پارسال هم در شرافت جامعهشناسان تردید کردند.
لابد اگر جامعهشناسی هم مانند جریان مطبوع تابع در روانشناسی، منقاد قدرت شده بود و بجای نقد ساختار، مردم را مقصر تلقی میکرد، بر صدر مینشست و تجلیل میشد.
پینوشت: جامعهشناسان، منتقد دیدگاههای فروپاشی و گسیختگی اجتماعی هستند.
👍12
مشروطه تجربه درخشان جامعه ایران در چارچوب بضاعت نظری و عملی دوره قاجار بود. بازخوانی مشروطه بیتوجه به شرایط شبهاستعماری آن زمان، چهار کودتا (که سه مورد آن کودتای شاه علیه نظام مشروطه بود)، چندین جنبش، و انقلاب اسلامی، واپسروانه است. باید به آرمان مشروطه برگشت نه به مشروطه.
👍13
Forwarded from روزنامه ایران
ا📰
رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ امروز در روزنامه ایران با نگاهی به دو کتاب مشروطه همگان و تهی شدن از مشروطه نوشته محمدرضا جوادییگانه و علی راغب نوشت:
ادامه یادداشت او را اینجا بخوانید.
📰 سی سال است که با شما هستیم
💻 سایت |📱 تلگرام | 📲 بله | 📱 ایکس | 🌐 اینستاگرام | 📱 واتساپ | 📰 روزنامه ایران
جنبش پرسوءتفاهم
رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ امروز در روزنامه ایران با نگاهی به دو کتاب مشروطه همگان و تهی شدن از مشروطه نوشته محمدرضا جوادییگانه و علی راغب نوشت:
مشروطه ناکام، مشروطه نابهنگام، مشروطه ناتمام، مشروطه معطل، مشروطه بیفرجام، مشروطه مسروقه و... نامهایی از این دست همواره به فراخور عقیده و نگاه افراد، به یکی از مهمترین جنبشهای سیاسی، اجتماعی و فکری ایرانیان داده شده است؛ جنبشی که گاه نگاه سیاسی و ایدئولوژیک موجب شده دچار تحریف و وارونهنویسی شود. مشروطه جنبشی بود که از وفاق نیروهای مؤثر اجتماع حاصل شد. در سالهای اخیر دو نگاه متضاد اما در یک جهت، حضور طیفها و طبقات مختلف اجتماع در این جنبش را نفی کرده و در نگاهی تقلیلگرایانه آن را به بابیان ازلی یا بهائیان نسبت دادهاند. اگر چه پیش از این، برخی از فعالان مشروطهخواه به ازلی بودن متهم بودند، اما در فضای غبارآلود آن سالها، بیشتر یک اتهام سیاسی بود و برای از میدان به در کردن رقبا یا مشروطهخواهان تلقی میشد.
ادامه یادداشت او را اینجا بخوانید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍2
روزنامه ایران
ا📰 جنبش پرسوءتفاهم رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ امروز در روزنامه ایران با نگاهی به دو کتاب مشروطه همگان و تهی شدن از مشروطه نوشته محمدرضا جوادییگانه و علی راغب نوشت: مشروطه ناکام، مشروطه نابهنگام، مشروطه ناتمام، مشروطه معطل، مشروطه بیفرجام، مشروطه…
نگاهی به کتاب مشروطه همگان
رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ
مشروطه جنبشی بود که از وفاق نیروهای مؤثر اجتماع حاصل شد. در سالهای اخیر دو نگاه متضاد اما در یک جهت، حضور طیفها و طبقات مختلف اجتماع در این جنبش را نفی کرده و در نگاهی تقلیلگرایانه آن را به بابیان ازلی یا بهائیان نسبت دادهاند. اگر چه پیش از این، برخی از فعالان مشروطهخواه به ازلی بودن متهم بودند، اما در فضای غبارآلود آن سالها، بیشتر یک اتهام سیاسی بود و برای از میدان به در کردن رقبا یا مشروطهخواهان تلقی میشد. بعضی از افراد متهم هم فقط از لحاظ پیشینه خانوادگی در این رده محسوب میشدند و از لحاظ عقیدتی به چنین وجهی شناخته نمیشدند. این اتهام حال در زمانه ما در لفافهای تحقیقی اما با نگاهی سیاسی، بار دیگر مطرح شده است؛ اتهامی که میراثی ملی را به اقلیتی نسبت میدهد. محمدرضا جوادییگانه و علی راغب در کتاب «مشروطه همگان» درصدد پاسخ به این نسبت برآمدهاند.
در بخش اول کتاب با عنوان «راهنمای تاریخی» به طور گذرا وقایع منجر به مشروطه، بابیه و اشخاص در مظان اتهام بابیگری بررسی شدهاند. فصل اول که به «طرح بحث» اختصاص دارد، یکی از مهمترین کسانی را که اتهام بابیگری به مشروطه و مشروطهخواهان زد، محمدعلی شاه معرفی میکند؛ شاهی که به کمک قزاقان روس بساط مجلس مشروطه را برچید. او در نامهای به فقیهان و مراجع مقیم نجف، در توجیه اقدام خود از «تشکیل انجمن بابیه» توسط مشروطهخواهان و سوءاستفاده آنان از آزادی نوشت. آنچه محمدعلی شاه و مخالفان مشروطه بنیان گذاشتند، بعدها توسط سه گروه از محققان با انتساب مشروطه به بابیت یا بهائیت دنبال شد:«الف) گروهی از مورخان و نویسندگان مؤمن بدین آیینها. ب) مورخان و نویسندگان طرفدار و همدل با آنها. ج) مورخان و نویسندگان مسلمان یا منسوب به گروههای مذهبی و حکومتی که اغلب داخل ایران هستند.» جالب اینکه دو دسته اول و سوم با وجود تضاد و تقابل با هم، «به شدت از یکدیگر متأثر هستند و اغلب بدون ارجاع یا ذکر نام، به تکرار گفتههای یکدیگر پرداختهاند.»
نویسندگان سعی کردهاند با معرفی این دو دسته، به نقد آثارشان بپردازند. در این میان، اثر دو نویسنده، تورج امینی و سید مقداد نبویرضوی، بیشتر موضوع نقد آنان قرار گرفته است؛ دو نویسنده در دو جبهه متضاد. گاه این دو نویسنده با دو بیان مختلف، مقصودی مشترک را مراد کرده و حتی در فقدان نظریه و روش علمی در اثرشان، بسیار شبیه یکدیگرند. آنچه اما بابینمایان انقلاب مشروطه از یاد بردهاند، حضور «اقشار مختلف و متنوعی چون روشنفکران، علمای شیعه، تجار، زنان، ارمنیها، قفقازیها، ازلیان و عامه مردم» در این جنبش فکری و سیاسی است. همین ویژگی است که این انقلاب را شایسته صفت «همگان» ساخته است.
رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ
مشروطه جنبشی بود که از وفاق نیروهای مؤثر اجتماع حاصل شد. در سالهای اخیر دو نگاه متضاد اما در یک جهت، حضور طیفها و طبقات مختلف اجتماع در این جنبش را نفی کرده و در نگاهی تقلیلگرایانه آن را به بابیان ازلی یا بهائیان نسبت دادهاند. اگر چه پیش از این، برخی از فعالان مشروطهخواه به ازلی بودن متهم بودند، اما در فضای غبارآلود آن سالها، بیشتر یک اتهام سیاسی بود و برای از میدان به در کردن رقبا یا مشروطهخواهان تلقی میشد. بعضی از افراد متهم هم فقط از لحاظ پیشینه خانوادگی در این رده محسوب میشدند و از لحاظ عقیدتی به چنین وجهی شناخته نمیشدند. این اتهام حال در زمانه ما در لفافهای تحقیقی اما با نگاهی سیاسی، بار دیگر مطرح شده است؛ اتهامی که میراثی ملی را به اقلیتی نسبت میدهد. محمدرضا جوادییگانه و علی راغب در کتاب «مشروطه همگان» درصدد پاسخ به این نسبت برآمدهاند.
در بخش اول کتاب با عنوان «راهنمای تاریخی» به طور گذرا وقایع منجر به مشروطه، بابیه و اشخاص در مظان اتهام بابیگری بررسی شدهاند. فصل اول که به «طرح بحث» اختصاص دارد، یکی از مهمترین کسانی را که اتهام بابیگری به مشروطه و مشروطهخواهان زد، محمدعلی شاه معرفی میکند؛ شاهی که به کمک قزاقان روس بساط مجلس مشروطه را برچید. او در نامهای به فقیهان و مراجع مقیم نجف، در توجیه اقدام خود از «تشکیل انجمن بابیه» توسط مشروطهخواهان و سوءاستفاده آنان از آزادی نوشت. آنچه محمدعلی شاه و مخالفان مشروطه بنیان گذاشتند، بعدها توسط سه گروه از محققان با انتساب مشروطه به بابیت یا بهائیت دنبال شد:«الف) گروهی از مورخان و نویسندگان مؤمن بدین آیینها. ب) مورخان و نویسندگان طرفدار و همدل با آنها. ج) مورخان و نویسندگان مسلمان یا منسوب به گروههای مذهبی و حکومتی که اغلب داخل ایران هستند.» جالب اینکه دو دسته اول و سوم با وجود تضاد و تقابل با هم، «به شدت از یکدیگر متأثر هستند و اغلب بدون ارجاع یا ذکر نام، به تکرار گفتههای یکدیگر پرداختهاند.»
نویسندگان سعی کردهاند با معرفی این دو دسته، به نقد آثارشان بپردازند. در این میان، اثر دو نویسنده، تورج امینی و سید مقداد نبویرضوی، بیشتر موضوع نقد آنان قرار گرفته است؛ دو نویسنده در دو جبهه متضاد. گاه این دو نویسنده با دو بیان مختلف، مقصودی مشترک را مراد کرده و حتی در فقدان نظریه و روش علمی در اثرشان، بسیار شبیه یکدیگرند. آنچه اما بابینمایان انقلاب مشروطه از یاد بردهاند، حضور «اقشار مختلف و متنوعی چون روشنفکران، علمای شیعه، تجار، زنان، ارمنیها، قفقازیها، ازلیان و عامه مردم» در این جنبش فکری و سیاسی است. همین ویژگی است که این انقلاب را شایسته صفت «همگان» ساخته است.
👍2
روزنامه ایران
ا📰 جنبش پرسوءتفاهم رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ امروز در روزنامه ایران با نگاهی به دو کتاب مشروطه همگان و تهی شدن از مشروطه نوشته محمدرضا جوادییگانه و علی راغب نوشت: مشروطه ناکام، مشروطه نابهنگام، مشروطه ناتمام، مشروطه معطل، مشروطه بیفرجام، مشروطه…
نگاهی به کتاب تهی شدن از مشروطه
نسبت انقلاب اسلامی با مشروطه
رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ
جوادییگانه و راغب، کتاب دوم خود را درباره انقلاب مشروطه و نسبت انقلاب اسلامی با آن انقلاب، اختصاص دادهاند. نسبت انقلاب اسلامی با مشروطه از مباحثی است که در دوره اصلاحات محل بحث واقع شد. اگرچه ابتدا در دوره تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری در سال 1376، از انحراف مشروطه گفته شد، اما بعد از انتخاب سید محمد خاتمی، ادامه مشروطه و نسبت آن با انقلاب 57 موضوع بحث بود. شاید نویسندگان بر آن بودهاند به این روایت پسینی پاسخ دهند. از همین رو پژوهش خود را بر پایه «جامعهشناسی تاریخ» و «تاریخ روحیات» قرار دادهاند. بدین معنا که موضوع را در ظرف زمان نگریسته و ذهنیت و تلقی جامعه ایران بویژه رهبران انقلاب از مشروطه و نسبت آن با آرمانهای خود را در سالهای منتهی به انقلاب 57 واکاوی کردهاند. تغییر ذهنیت ایرانیها نسبت به مشروطه، از همان سالهای ناکامی مشروطه آغاز شد.
این تغییر ذهنیت را میتوان در گسست یا پشیمانی از مشروطه نزد فعالان مشروطهخواهی دید. حاصل این گسست و پشیمانی، به سلطنت رضاشاه منجر شد؛ شاهی که همراهان و همکارانش نخبگان و کارگزاران مشروطه بودند. در این دوره مشروطه به محاق فراموشی رفت و حتی در خطابه تاجگذاری رضاشاه که توسط محمدعلی فروغی نوشته و خوانده شد، نشانی از مشروطه نبود. فروغی که رساله حقوق اساسی را نوشته بود، رضاشاه را نه در کسوت احیاگر مشروطه که تجسم نادرشاه افشار میدید. بدین ترتیب از آغاز سلطنت پهلوی، بخشی از نخبگان ایرانی از مشروطه گسستند و به قول مصدق، مشروطه «معطل» شد.
بخشی دیگر با نگاه عبرت بدان نگریستند و آن را قابل تکرار دانستند؛ تکراری که بیشتر جنبه پیروزی آن را در نظر داشت، نه تحقق آن. رهبران جمهوری اسلامی، چنین نگاهی به مشروطه دارند. ... مشروطه به معنای آنچه در اندیشه سیاسی علامه محمدحسین نائینی وجود داشت، در نگاه و اندیشه رهبر فقید انقلاب چندان قابل ردیابی نیست...
مهمترین بحث کتاب اما درباره رد پای مشروطه در قانون اساسی جمهوری اسلامی است. این نسبت، روایتی درازدامن از پیشنویس قانون اساسی، نحوه بررسی آن، مجلس و بررسی نهایی قانون اساسی (خبرگان)، بعضی از مذاکرات مربوط به مفاهیم حریت و مساوات در این مجلس و شورای بازنگری قانون اساسی دارد. به باور نویسندگان، روند تهی شدن از مشروطه روندی تدریجی بود که به مرور رخ داد. کتاب «تهی شدن از مشروطه» را شاید بتوان روایتی از بیعقبه شدن جنبشی دانست که با آرمان حریت و مساوات شکل گرفت اما با ناکامی مواجه شد. این ناکامی بعدها توسط فرزندان مشروطه نیز امتداد یافت تا آنجا که آرمانها و مفاهیمش یا تحریف شدند یا به محاق رفتند. اگر توسعه را اصلیترین هدف مشروطه بدانیم، فرزندان مشروطه در سیر حوادث یا در سلطنت پهلوی به دنبالش رفتند یا در انقلاب علیه آن و پایان مشروطیت. با چنین تعریفی، مشروطه نه موضوعی تاریخی که موضوع و مسألهای برای امروز و فردای ایران است.
نسبت انقلاب اسلامی با مشروطه
رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ
جوادییگانه و راغب، کتاب دوم خود را درباره انقلاب مشروطه و نسبت انقلاب اسلامی با آن انقلاب، اختصاص دادهاند. نسبت انقلاب اسلامی با مشروطه از مباحثی است که در دوره اصلاحات محل بحث واقع شد. اگرچه ابتدا در دوره تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری در سال 1376، از انحراف مشروطه گفته شد، اما بعد از انتخاب سید محمد خاتمی، ادامه مشروطه و نسبت آن با انقلاب 57 موضوع بحث بود. شاید نویسندگان بر آن بودهاند به این روایت پسینی پاسخ دهند. از همین رو پژوهش خود را بر پایه «جامعهشناسی تاریخ» و «تاریخ روحیات» قرار دادهاند. بدین معنا که موضوع را در ظرف زمان نگریسته و ذهنیت و تلقی جامعه ایران بویژه رهبران انقلاب از مشروطه و نسبت آن با آرمانهای خود را در سالهای منتهی به انقلاب 57 واکاوی کردهاند. تغییر ذهنیت ایرانیها نسبت به مشروطه، از همان سالهای ناکامی مشروطه آغاز شد.
این تغییر ذهنیت را میتوان در گسست یا پشیمانی از مشروطه نزد فعالان مشروطهخواهی دید. حاصل این گسست و پشیمانی، به سلطنت رضاشاه منجر شد؛ شاهی که همراهان و همکارانش نخبگان و کارگزاران مشروطه بودند. در این دوره مشروطه به محاق فراموشی رفت و حتی در خطابه تاجگذاری رضاشاه که توسط محمدعلی فروغی نوشته و خوانده شد، نشانی از مشروطه نبود. فروغی که رساله حقوق اساسی را نوشته بود، رضاشاه را نه در کسوت احیاگر مشروطه که تجسم نادرشاه افشار میدید. بدین ترتیب از آغاز سلطنت پهلوی، بخشی از نخبگان ایرانی از مشروطه گسستند و به قول مصدق، مشروطه «معطل» شد.
بخشی دیگر با نگاه عبرت بدان نگریستند و آن را قابل تکرار دانستند؛ تکراری که بیشتر جنبه پیروزی آن را در نظر داشت، نه تحقق آن. رهبران جمهوری اسلامی، چنین نگاهی به مشروطه دارند. ... مشروطه به معنای آنچه در اندیشه سیاسی علامه محمدحسین نائینی وجود داشت، در نگاه و اندیشه رهبر فقید انقلاب چندان قابل ردیابی نیست...
مهمترین بحث کتاب اما درباره رد پای مشروطه در قانون اساسی جمهوری اسلامی است. این نسبت، روایتی درازدامن از پیشنویس قانون اساسی، نحوه بررسی آن، مجلس و بررسی نهایی قانون اساسی (خبرگان)، بعضی از مذاکرات مربوط به مفاهیم حریت و مساوات در این مجلس و شورای بازنگری قانون اساسی دارد. به باور نویسندگان، روند تهی شدن از مشروطه روندی تدریجی بود که به مرور رخ داد. کتاب «تهی شدن از مشروطه» را شاید بتوان روایتی از بیعقبه شدن جنبشی دانست که با آرمان حریت و مساوات شکل گرفت اما با ناکامی مواجه شد. این ناکامی بعدها توسط فرزندان مشروطه نیز امتداد یافت تا آنجا که آرمانها و مفاهیمش یا تحریف شدند یا به محاق رفتند. اگر توسعه را اصلیترین هدف مشروطه بدانیم، فرزندان مشروطه در سیر حوادث یا در سلطنت پهلوی به دنبالش رفتند یا در انقلاب علیه آن و پایان مشروطیت. با چنین تعریفی، مشروطه نه موضوعی تاریخی که موضوع و مسألهای برای امروز و فردای ایران است.
👍3