Forwarded from جامعه ما | یگانه شوقالشعراء
🔴 پایاننامه | قسمت بیستوهشتم
📌 «حسنا اسماعیلبیگی» دانشآموخته جامعهشناسی
💢 معماری قاجاری در آینه سفرنامههای فرنگی؛ بازتاب زوال یک تمدن
▪️حسنا اسماعیلبیگی در پایاننامه خود با عنوان «بررسی علل مؤثر بر تغییر نگرش ایرانیان نسبت به معماری مسکونی در دوره قاجار با استناد به سفرنامهها» به یکی از کمتر دیدهشدهترین بزنگاههای تاریخی معماری ایران پرداخته است.
▪️او با بررسی ۲۰ سفرنامه از اروپاییانی که در دوره قاجار به ایران سفر کردهاند، نشان میدهد که تصویر معماری سنتی ایرانی در ذهن جامعه چگونه دچار دگرگونی شد؛ دگرگونیای که ریشه در نگاه انتقادی و گاه تحقیرآمیز غرب به ایران داشت اما همزمان از دل بحرانهای داخلی مانند استبداد سیاسی، فقر گسترده، زلزلههای مکرر و فروپاشی نهادهای سنتی تغذیه میکرد.
☑️ @yeganehshough
🔴 پایاننامه | قسمت بیستوهشتم
📌 «حسنا اسماعیلبیگی» دانشآموخته جامعهشناسی
💢 معماری قاجاری در آینه سفرنامههای فرنگی؛ بازتاب زوال یک تمدن
▪️حسنا اسماعیلبیگی در پایاننامه خود با عنوان «بررسی علل مؤثر بر تغییر نگرش ایرانیان نسبت به معماری مسکونی در دوره قاجار با استناد به سفرنامهها» به یکی از کمتر دیدهشدهترین بزنگاههای تاریخی معماری ایران پرداخته است.
▪️او با بررسی ۲۰ سفرنامه از اروپاییانی که در دوره قاجار به ایران سفر کردهاند، نشان میدهد که تصویر معماری سنتی ایرانی در ذهن جامعه چگونه دچار دگرگونی شد؛ دگرگونیای که ریشه در نگاه انتقادی و گاه تحقیرآمیز غرب به ایران داشت اما همزمان از دل بحرانهای داخلی مانند استبداد سیاسی، فقر گسترده، زلزلههای مکرر و فروپاشی نهادهای سنتی تغذیه میکرد.
☑️ @yeganehshough
Forwarded from جامعه ما | یگانه شوقالشعراء
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 پایاننامه | قسمت بیستوهشتم
📌 «حسنا اسماعیلبیگی» دانشآموخته جامعهشناسی
💢 معماری قاجاری در آینه سفرنامههای فرنگی؛ بازتاب زوال یک تمدن
▪️حسنا اسماعیلبیگی در پایاننامه خود با عنوان «بررسی علل مؤثر بر تغییر نگرش ایرانیان نسبت به معماری مسکونی در دوره قاجار با استناد به سفرنامهها» به یکی از کمتر دیدهشدهترین بزنگاههای تاریخی معماری ایران پرداخته است.
☑️ @yeganehshough
🔴 پایاننامه | قسمت بیستوهشتم
📌 «حسنا اسماعیلبیگی» دانشآموخته جامعهشناسی
💢 معماری قاجاری در آینه سفرنامههای فرنگی؛ بازتاب زوال یک تمدن
▪️حسنا اسماعیلبیگی در پایاننامه خود با عنوان «بررسی علل مؤثر بر تغییر نگرش ایرانیان نسبت به معماری مسکونی در دوره قاجار با استناد به سفرنامهها» به یکی از کمتر دیدهشدهترین بزنگاههای تاریخی معماری ایران پرداخته است.
☑️ @yeganehshough
Forwarded from جامعه ما | یگانه شوقالشعراء
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 پایاننامه | قسمت بیستوهشتم
📌 «حسنا اسماعیلبیگی» دانشآموخته جامعهشناسی
💢 معماری قاجاری در آینه سفرنامههای فرنگی؛ بازتاب زوال یک تمدن
▪️یافتههای پژوهشگر نشان میدهد که در دوره قاجار، معماری سنتی دیگر نماد اعتبار و هویت ملی نبود؛ بلکه در تقابل با معماری غربی، کمکم به عنوان نشانهای از عقبماندگی تلقی شد.
▪️این تغییر نگاه، تنها حاصل «تقلید» از غرب نبود بلکه بیشتر بازتاب نوعی سردرگمی درونی نسبت به تعریف معماری مطلوب و مدرن در جامعه ایرانی بود.
◾️پژوهش اسماعیلبیگی، پرده از یکی از نقاط عطف مهم در تاریخ اجتماعی معماری ایران برمیدارد؛ جایی که تغییر سلیقه، تغییر سبک زندگی و تحول سیاسی دست به دست هم دادند تا معماری سنتی از متن زندگی ایرانیان کنار گذاشته شود.
☑️ @yeganehshough
🔴 پایاننامه | قسمت بیستوهشتم
📌 «حسنا اسماعیلبیگی» دانشآموخته جامعهشناسی
💢 معماری قاجاری در آینه سفرنامههای فرنگی؛ بازتاب زوال یک تمدن
▪️یافتههای پژوهشگر نشان میدهد که در دوره قاجار، معماری سنتی دیگر نماد اعتبار و هویت ملی نبود؛ بلکه در تقابل با معماری غربی، کمکم به عنوان نشانهای از عقبماندگی تلقی شد.
▪️این تغییر نگاه، تنها حاصل «تقلید» از غرب نبود بلکه بیشتر بازتاب نوعی سردرگمی درونی نسبت به تعریف معماری مطلوب و مدرن در جامعه ایرانی بود.
◾️پژوهش اسماعیلبیگی، پرده از یکی از نقاط عطف مهم در تاریخ اجتماعی معماری ایران برمیدارد؛ جایی که تغییر سلیقه، تغییر سبک زندگی و تحول سیاسی دست به دست هم دادند تا معماری سنتی از متن زندگی ایرانیان کنار گذاشته شود.
☑️ @yeganehshough
محمدرضا جوادی یگانه رئیس مرکز ارتباطات مردمی نهاد ریاست جمهوری از سازوکار مواجهه با پیامها و خواستههای مردمی میگوید
پوپولیسم با مردمی بودن تفاوت دارد
مصاحبه با روزنامه ایران. ۱۹ خرداد ۱۴۰۴. ص ۱۵ (اینجا) بخشیهایی از مصاحبه در ادامه آمده. برای خواندن متن مصاحبه لینک را ببینید.
از سال ۱۳۸۷ که اطلاعات آماری شماره تماس و سامانه ۱۱۱، سامانه ۶۱۳۳ به همراه اطلاعات آماری نامههای دستی مردم جمعآوری شده، تا امروز حدود ۲۰ میلیون تقاضا از حدود ۱۵ میلیون نفر ثبت شده است. از این تعداد، ۱۹ میلیون مربوط به تقاضای فردی است که شامل درخواست کمک، وام، اشتغال، حل مشکلات شخصی و مسائل درمانی میشود. مردم در سفرهای رؤسای جمهوری یا غیر سفرها، تشویق میشدند مشکلات شخصی خود را بیان کنند و پاسخ هم دریافت کنند. اما این رویکرد از عدالت فاصله دارد، زیرا آن دسته از مردم که دسترسی و نزدیکی بیشتری به رؤسای جمهوری یا ارکان دولت دارند، مورد توجه ویژه قرار میگیرند و در مقابل، بقیه مردم کمتر دیده میشوند. آقای دکتر پزشکیان به این شیوه از ارتباط با مردم نقد داشت و معتقد بود کمکها نباید فقط به افرادی داده شود که به رئیس جمهوری دسترسی دارند یا به نوعی با نامه یا هر شیوه دیگری، توجه ارکان دولت و رؤسای جمهوری را به خود جلب میکنند یا اینکه در سفرهای استانی و مراسم استقبال و سخنرانیها حضور دارند. براساس همین تأکید آقای دکتر پزشکیان، در سفرهای استانی جدید، اساساً «استقبال مردمی از رئیس جمهوری در مسیر» از سفرها حذف شد و به جای آن رئیسجمهوری به صورت مستقیم و در سالنهایی مانند مصلی یا ورزشگاه مشکلات مردم را میشنود و با آنان دیدار میکند.
سئوال: بنابراین مرکز ارتباطات مردمی و خود نهاد ریاست جمهوری، بنا به تأکید آقای پزشکیان، به جای اینکه دنبال جلب رضایت یک فرد باشد که نامه مینویسد و مبلغی یا کمکی دریافت میکند، میخواهد گلوگاههایی را که مانع رسیدن منابع به عده کثیری از مردم میشود شناسایی و نواقص را در حوزه اجرایی برطرف کند؟
به جای اولویت دادن به درخواستهای شخصی، اولویت را در رسیدگی به شکایتهای مردمی از دستگاههای دولتی دادهایم. اگر در دستگاه دولتی مشکلی پیش بیاید یا عملکرد دستگاهی با دستگاه دیگر در تعارض با منافع مردم باشد یا برخورد نامناسبی با مردم انجام شد، مردم اطلاع میدهند و باید هم اطلاع دهند تا مسأله را پیگیری کنیم. در مرکز ارتباطات نهاد ریاست جمهوری با شمارههای ۱۱۱ که در استانداریها مستقر است و تلفن ۶۱۳۳ که در نهاد ریاست جمهوری مستقر است، به شکایات مردم پاسخ میدهیم و تلاش میکنیم مشکلات آنان را حل کنیم. «شکایت فردی» با «درخواست شخصی» فرق دارد؛ ما موظف به رسیدگی به همه شکایتها هستیم، اما رسیدگی به درخواستهای شخصی در اولویت نیست
سئوال: عبور از پوپولیسم ساده و بیهزینه نیست. ممکن است خیلیها همین گفتوگو را ببینند و بگویند دولت آقای پزشکیان مردمی نیست یا نهاد ریاست جمهوری به مردم توجه نمیکند.
پوپولیسم با مردمی بودن تفاوت دارد. توجه به مردم و شنیدن نظرات و شکایتهای مردم، با استفاده ابزاری از نامههای مردمی برای کشاندن مردم به دیدار با رئیسجمهوری تفاوت دارد. ما تمام نامهها و گزارشهای مردم را دریافت و بررسی میکنیم و پاسخ اولیه میدهیم. اما نکته این است که نباید از نیازهای مردم سوءاستفاده شود. رفع نیازهای مردم وظیفه اصلی حکومت است، اما وقتی این نیازها به صورت فردی و موردی برآورده شود، عملاً احساس تبعیض در جامعه افزایش مییابد. این شیوه نه قادر است مشکلات را به طور کامل حل کند و نه قادر است رضایت عمومی را جلب کند، زیرا این شیوه ظرفیت پاسخگویی به مطالبات مردم در مقیاس بزرگ را ندارد. گاهی افراد با نوشتن نامههای احساسی، حتی به گونهای که رئیسجمهوری را تحت تأثیر قرار دهند، درخواستهایی مانند دریافت دوچرخه مطرح میکنند. ارسال چنین کمکهایی ممکن است فرد دریافتکننده دوچرخه را خوشحال کند، اما آیا کسانی که نامه ننوشتهاند، یا نامه نوشتهاند و دوچرخه نگرفتهاند، احساس بیعدالتی و نارضایتی نخواهند کرد؟ به چند نفر میتوان دوچرخه داد؟ بقیه چه؟ این نوع نگاه، به معنی استفاده ابزاری از مردم برای نمایش محبوبیت است که نه تنها رویکرد مناسبی نیست، بلکه به اعتماد عمومی آسیب میزند. رئیسجمهوری باید به شکایات و مظالم مردم رسیدگی کند و اگر بخشی از سیستم دولتی ناکارآمد است، باید به وزیر مربوطه دستور دهد مشکلات را حل کند. رئیسجمهوری باید نگرشی ملی داشته باشد، زیرا رئیسجمهوری نماینده همه مردم و کشور است. در این دولت، تأکید بر عدالت و پرهیز از استفاده ابزاری از مردم دنبال میشود تا از طریق آن، اعتماد عمومی حفظ و تقویت شود.
پوپولیسم با مردمی بودن تفاوت دارد
مصاحبه با روزنامه ایران. ۱۹ خرداد ۱۴۰۴. ص ۱۵ (اینجا) بخشیهایی از مصاحبه در ادامه آمده. برای خواندن متن مصاحبه لینک را ببینید.
از سال ۱۳۸۷ که اطلاعات آماری شماره تماس و سامانه ۱۱۱، سامانه ۶۱۳۳ به همراه اطلاعات آماری نامههای دستی مردم جمعآوری شده، تا امروز حدود ۲۰ میلیون تقاضا از حدود ۱۵ میلیون نفر ثبت شده است. از این تعداد، ۱۹ میلیون مربوط به تقاضای فردی است که شامل درخواست کمک، وام، اشتغال، حل مشکلات شخصی و مسائل درمانی میشود. مردم در سفرهای رؤسای جمهوری یا غیر سفرها، تشویق میشدند مشکلات شخصی خود را بیان کنند و پاسخ هم دریافت کنند. اما این رویکرد از عدالت فاصله دارد، زیرا آن دسته از مردم که دسترسی و نزدیکی بیشتری به رؤسای جمهوری یا ارکان دولت دارند، مورد توجه ویژه قرار میگیرند و در مقابل، بقیه مردم کمتر دیده میشوند. آقای دکتر پزشکیان به این شیوه از ارتباط با مردم نقد داشت و معتقد بود کمکها نباید فقط به افرادی داده شود که به رئیس جمهوری دسترسی دارند یا به نوعی با نامه یا هر شیوه دیگری، توجه ارکان دولت و رؤسای جمهوری را به خود جلب میکنند یا اینکه در سفرهای استانی و مراسم استقبال و سخنرانیها حضور دارند. براساس همین تأکید آقای دکتر پزشکیان، در سفرهای استانی جدید، اساساً «استقبال مردمی از رئیس جمهوری در مسیر» از سفرها حذف شد و به جای آن رئیسجمهوری به صورت مستقیم و در سالنهایی مانند مصلی یا ورزشگاه مشکلات مردم را میشنود و با آنان دیدار میکند.
سئوال: بنابراین مرکز ارتباطات مردمی و خود نهاد ریاست جمهوری، بنا به تأکید آقای پزشکیان، به جای اینکه دنبال جلب رضایت یک فرد باشد که نامه مینویسد و مبلغی یا کمکی دریافت میکند، میخواهد گلوگاههایی را که مانع رسیدن منابع به عده کثیری از مردم میشود شناسایی و نواقص را در حوزه اجرایی برطرف کند؟
به جای اولویت دادن به درخواستهای شخصی، اولویت را در رسیدگی به شکایتهای مردمی از دستگاههای دولتی دادهایم. اگر در دستگاه دولتی مشکلی پیش بیاید یا عملکرد دستگاهی با دستگاه دیگر در تعارض با منافع مردم باشد یا برخورد نامناسبی با مردم انجام شد، مردم اطلاع میدهند و باید هم اطلاع دهند تا مسأله را پیگیری کنیم. در مرکز ارتباطات نهاد ریاست جمهوری با شمارههای ۱۱۱ که در استانداریها مستقر است و تلفن ۶۱۳۳ که در نهاد ریاست جمهوری مستقر است، به شکایات مردم پاسخ میدهیم و تلاش میکنیم مشکلات آنان را حل کنیم. «شکایت فردی» با «درخواست شخصی» فرق دارد؛ ما موظف به رسیدگی به همه شکایتها هستیم، اما رسیدگی به درخواستهای شخصی در اولویت نیست
سئوال: عبور از پوپولیسم ساده و بیهزینه نیست. ممکن است خیلیها همین گفتوگو را ببینند و بگویند دولت آقای پزشکیان مردمی نیست یا نهاد ریاست جمهوری به مردم توجه نمیکند.
پوپولیسم با مردمی بودن تفاوت دارد. توجه به مردم و شنیدن نظرات و شکایتهای مردم، با استفاده ابزاری از نامههای مردمی برای کشاندن مردم به دیدار با رئیسجمهوری تفاوت دارد. ما تمام نامهها و گزارشهای مردم را دریافت و بررسی میکنیم و پاسخ اولیه میدهیم. اما نکته این است که نباید از نیازهای مردم سوءاستفاده شود. رفع نیازهای مردم وظیفه اصلی حکومت است، اما وقتی این نیازها به صورت فردی و موردی برآورده شود، عملاً احساس تبعیض در جامعه افزایش مییابد. این شیوه نه قادر است مشکلات را به طور کامل حل کند و نه قادر است رضایت عمومی را جلب کند، زیرا این شیوه ظرفیت پاسخگویی به مطالبات مردم در مقیاس بزرگ را ندارد. گاهی افراد با نوشتن نامههای احساسی، حتی به گونهای که رئیسجمهوری را تحت تأثیر قرار دهند، درخواستهایی مانند دریافت دوچرخه مطرح میکنند. ارسال چنین کمکهایی ممکن است فرد دریافتکننده دوچرخه را خوشحال کند، اما آیا کسانی که نامه ننوشتهاند، یا نامه نوشتهاند و دوچرخه نگرفتهاند، احساس بیعدالتی و نارضایتی نخواهند کرد؟ به چند نفر میتوان دوچرخه داد؟ بقیه چه؟ این نوع نگاه، به معنی استفاده ابزاری از مردم برای نمایش محبوبیت است که نه تنها رویکرد مناسبی نیست، بلکه به اعتماد عمومی آسیب میزند. رئیسجمهوری باید به شکایات و مظالم مردم رسیدگی کند و اگر بخشی از سیستم دولتی ناکارآمد است، باید به وزیر مربوطه دستور دهد مشکلات را حل کند. رئیسجمهوری باید نگرشی ملی داشته باشد، زیرا رئیسجمهوری نماینده همه مردم و کشور است. در این دولت، تأکید بر عدالت و پرهیز از استفاده ابزاری از مردم دنبال میشود تا از طریق آن، اعتماد عمومی حفظ و تقویت شود.
ایران آنلاین
پایان پوپولیسم در ارتباط دولت و مردم
درباره رابطه دولت و مردم با محمدرضا جوادی یگانه، رئیس مرکز ارتباطات مردمی نهاد ریاست جمهوری گفتوگو کردهایم؛ رئیس مرکزی که به طور مستقیم مطالبات مردم را به دولت و رئیسجمهوری منتقل میکند.
Forwarded from روزنامه ایران
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from javad kashi
وای بر ساکنان بیگناه سرزمین من
----
داوری سخت است. یکی از نظام مسلط زخم دیده منتظر موفقیتهای نتانیاهو است. دیگری جانبدار نظام است، با خشم به اوضاع مینگرد و از نظام پاسخهای هر چه کوبندهتر انتظار دارد. نمیتوان داوری هم نکرد. در این منازعه وسطی وجود ندارد که بایستیم ندانم گویان سکوت کنیم. باید فاصله گرفت. برای آنکه داوری ممکن شود، فراموش کنیم کیستیم و در چه موضع سیاسی ایستادهایم. آنگاه امکان داوری پیدا میکنیم.
هشتاد سال پیش اسرائیل با تمهید قدرتهای بزرگ آن روز جهان شکل گرفت. هشتاد سال است به راست یا دروغ احساس خطر موجودیت میکند. نه فقط به خاطر آنکه کسانی در مقابلاش مقاومت کردهاند. به این جهت که اساساً در این منطقه به نحوی مجعول برآمد. بسیاری دیگر از نظامهای سیاسی جهان مجعولاند. اما برای طبیعی شدن و بقاء تاریخی، مسیرهای متعدد و معقولی طی کردهاند. اما این نظام در این هشتاد سال یک کشور دوست در منطقه ندارد. برای حراست از خود و طبیعی شدن، هشتاد سال است میجنگد، خون میریزد، ویران میکند مثل یک غول خونخوار جنایتهای وحشتناک میکند. اینهمه را با حمایت همانها هم میکند که تاسیساش کردهاند. در این هشتاد سال جز جنگ و فریب و خشونت نیاموخته است. زنگی مست خونخوار است و البته لوس قدرتهای برتر جهان.
همزاد جنگ و خشونت و طرد دیگری، حس تحقیر و سرکوب شدگی است. اسرائیل موجودیت خود را در گسترش قلمرو سیاسی مییابد. پس هر روز به نحوی تازه احساس ترس و تحقیر در مردمان این منطقه خلق میکند. با موجودیت خود امکان زندگی متعارف سیاسی را از مردمان گرفته است. بقاء آن ممکن نیست مگر آنکه کشورهای این منطقه در امان نباشند. ما امروز قربانی میدانی هستیم که موجودیت اسرائیل در این منطقه فراهم کرده است. حتی زخمهایی که در درون متحمل میشویم، با این شر تاریخی نسبتی وثیق دارد.
ما بهانههایی برای تجاوز اسرائیل فراهم کردهایم. اما داستان از ماجرای انرژی هستهای ایران آغاز نشده است. داستان قدیمیتر از این حرفهاست. ماجرا را باید از سرآغاز واقعی آن روایت کرد.
یکی در دنیای امروز نمیپرسد این موجودیت مجعول را چگونه باید مهار و رام کرد. همه در این منطقه حتی در سطح جهان حتی در دانشگاههای آمریکا باید تنبیه و مجازات شوند، نکند مردمان این سرزمین کوچک آب در دلشان تکان بخورد. دنیای ستمکاری است. وای به حال آنکه به خاطر مشکلاتی که با نظام سیاسی ایران دارد، با کشوری همسویی کند که تا هست جز خلق نفرت و خون و تجاوز و ویرانی کار دیگری ندارد.
داوری درست و منصفانه راه را روشن میکند. هنگامی که سخن از اسرائیل است، نه فقط به نام ایران بلکه به نام مردمان این منطقه حتی به نام همه وجدانهای پاک انسانی در سراسر جهان، باید ایستاد و فریاد زد، اگر قرار بر بقاء این رژیم است، باید امکاناتی برای مهار آن فراهم گردد. همه آنها که اسرائیل را یک استثنا در عرصه جهانی کردهاند و هر چه را بر دیگران حرام است برای او حلال شمردهاند، در جنایتهای وحشتناک این نظام وحشی شراکت دارند.
وای بر ساکنان بیگناه سرزمین ایران. چهل و پنج سال است لحظات تاریخی را یک به یک تجربه میکنند و همواره در پیچهای تاریخ زیستهاند. امروز حقیقتاً یک لحظه حساس تاریخی است. راهی جز مقاومت در مقابل تجاوز اسرائیل به خاک میهن ما نیست. اما تنها یک شکل مقاومت موشک و بمب است. مقاومت اشکال پیچیدهای دارد. هر آنچه این کشور را از این پیچ مخاطرهآمیز برهاند فرم موثر و معنادار مقاومت است. تنها میزان ویرانیهای تلآویو و حیفا نشانگر مقاومت موثر نیست. شرایط امروز بازیگر پیچیده و هوشمندی را میطلبد که خطوط ناهمساز و متعددی را پیبگیرد و سرانجام با کمترین هزینه امکان رهایی از لحظههای کشنده را فراهم کند.
هر چه بر این دیار گذشت گذشت. متولیان این کشور امروز باید نهایت هوشمندی را از خود نشان دهند. سیاست یک عرصه جمعی و عمومی است، هوشمندی جز با مشارکت همگان امکانپذیر نیست. امکان خلق یک همبستگی معنادار سیاسی را با گشودن فضا برای مشارکت همه دلسوزان این وطن فراهم کنید. بگذارید همه کسانی که دلنگران خود، این سرزمین و آینده آن هستند در میدان حاضر شوند.
@javadkashi
----
داوری سخت است. یکی از نظام مسلط زخم دیده منتظر موفقیتهای نتانیاهو است. دیگری جانبدار نظام است، با خشم به اوضاع مینگرد و از نظام پاسخهای هر چه کوبندهتر انتظار دارد. نمیتوان داوری هم نکرد. در این منازعه وسطی وجود ندارد که بایستیم ندانم گویان سکوت کنیم. باید فاصله گرفت. برای آنکه داوری ممکن شود، فراموش کنیم کیستیم و در چه موضع سیاسی ایستادهایم. آنگاه امکان داوری پیدا میکنیم.
هشتاد سال پیش اسرائیل با تمهید قدرتهای بزرگ آن روز جهان شکل گرفت. هشتاد سال است به راست یا دروغ احساس خطر موجودیت میکند. نه فقط به خاطر آنکه کسانی در مقابلاش مقاومت کردهاند. به این جهت که اساساً در این منطقه به نحوی مجعول برآمد. بسیاری دیگر از نظامهای سیاسی جهان مجعولاند. اما برای طبیعی شدن و بقاء تاریخی، مسیرهای متعدد و معقولی طی کردهاند. اما این نظام در این هشتاد سال یک کشور دوست در منطقه ندارد. برای حراست از خود و طبیعی شدن، هشتاد سال است میجنگد، خون میریزد، ویران میکند مثل یک غول خونخوار جنایتهای وحشتناک میکند. اینهمه را با حمایت همانها هم میکند که تاسیساش کردهاند. در این هشتاد سال جز جنگ و فریب و خشونت نیاموخته است. زنگی مست خونخوار است و البته لوس قدرتهای برتر جهان.
همزاد جنگ و خشونت و طرد دیگری، حس تحقیر و سرکوب شدگی است. اسرائیل موجودیت خود را در گسترش قلمرو سیاسی مییابد. پس هر روز به نحوی تازه احساس ترس و تحقیر در مردمان این منطقه خلق میکند. با موجودیت خود امکان زندگی متعارف سیاسی را از مردمان گرفته است. بقاء آن ممکن نیست مگر آنکه کشورهای این منطقه در امان نباشند. ما امروز قربانی میدانی هستیم که موجودیت اسرائیل در این منطقه فراهم کرده است. حتی زخمهایی که در درون متحمل میشویم، با این شر تاریخی نسبتی وثیق دارد.
ما بهانههایی برای تجاوز اسرائیل فراهم کردهایم. اما داستان از ماجرای انرژی هستهای ایران آغاز نشده است. داستان قدیمیتر از این حرفهاست. ماجرا را باید از سرآغاز واقعی آن روایت کرد.
یکی در دنیای امروز نمیپرسد این موجودیت مجعول را چگونه باید مهار و رام کرد. همه در این منطقه حتی در سطح جهان حتی در دانشگاههای آمریکا باید تنبیه و مجازات شوند، نکند مردمان این سرزمین کوچک آب در دلشان تکان بخورد. دنیای ستمکاری است. وای به حال آنکه به خاطر مشکلاتی که با نظام سیاسی ایران دارد، با کشوری همسویی کند که تا هست جز خلق نفرت و خون و تجاوز و ویرانی کار دیگری ندارد.
داوری درست و منصفانه راه را روشن میکند. هنگامی که سخن از اسرائیل است، نه فقط به نام ایران بلکه به نام مردمان این منطقه حتی به نام همه وجدانهای پاک انسانی در سراسر جهان، باید ایستاد و فریاد زد، اگر قرار بر بقاء این رژیم است، باید امکاناتی برای مهار آن فراهم گردد. همه آنها که اسرائیل را یک استثنا در عرصه جهانی کردهاند و هر چه را بر دیگران حرام است برای او حلال شمردهاند، در جنایتهای وحشتناک این نظام وحشی شراکت دارند.
وای بر ساکنان بیگناه سرزمین ایران. چهل و پنج سال است لحظات تاریخی را یک به یک تجربه میکنند و همواره در پیچهای تاریخ زیستهاند. امروز حقیقتاً یک لحظه حساس تاریخی است. راهی جز مقاومت در مقابل تجاوز اسرائیل به خاک میهن ما نیست. اما تنها یک شکل مقاومت موشک و بمب است. مقاومت اشکال پیچیدهای دارد. هر آنچه این کشور را از این پیچ مخاطرهآمیز برهاند فرم موثر و معنادار مقاومت است. تنها میزان ویرانیهای تلآویو و حیفا نشانگر مقاومت موثر نیست. شرایط امروز بازیگر پیچیده و هوشمندی را میطلبد که خطوط ناهمساز و متعددی را پیبگیرد و سرانجام با کمترین هزینه امکان رهایی از لحظههای کشنده را فراهم کند.
هر چه بر این دیار گذشت گذشت. متولیان این کشور امروز باید نهایت هوشمندی را از خود نشان دهند. سیاست یک عرصه جمعی و عمومی است، هوشمندی جز با مشارکت همگان امکانپذیر نیست. امکان خلق یک همبستگی معنادار سیاسی را با گشودن فضا برای مشارکت همه دلسوزان این وطن فراهم کنید. بگذارید همه کسانی که دلنگران خود، این سرزمین و آینده آن هستند در میدان حاضر شوند.
@javadkashi
🔴 کارزار نامه ایرانیان خارج از کشور به رهبران جهان برای توقف فوری جنگ علیه کشورمان
"به نام خداوند جان و خرد"
"چو ایران نباشد تن من مباد"
هموطنان گرانقدر،
ایران عزیز ما در معرض جنگی تمام عیار و ناجوانمردانه قرار گرفته است.
وقت آن است، برای صیانت از تمامیت میهن و هموطنانمان قدمی برداریم.
استدعا می کنم، این نامه به دبیرکل سازمان ملل و رهبران جهان برای توقف فوری جنگ علیه ایران را امضا کنیم و در پیشگیری از ریختن خون زنان و کودکان بی گناه و حمله به زيرساخت های حیاتی کشور سهیم باشیم.
تاریخ ایران، این لحظات سرنوشت ساز را فراموش نخواهد کرد که هر یک از ما چه کرده ایم؟ هر امضای کند و شما چه بسا بتواند خون بیگناهی را نجات دهد.
خداوند یار و نگهدار یکایک شما و میهنمان باد
https://chng.it/jYvkmFycss
"به نام خداوند جان و خرد"
"چو ایران نباشد تن من مباد"
هموطنان گرانقدر،
ایران عزیز ما در معرض جنگی تمام عیار و ناجوانمردانه قرار گرفته است.
وقت آن است، برای صیانت از تمامیت میهن و هموطنانمان قدمی برداریم.
استدعا می کنم، این نامه به دبیرکل سازمان ملل و رهبران جهان برای توقف فوری جنگ علیه ایران را امضا کنیم و در پیشگیری از ریختن خون زنان و کودکان بی گناه و حمله به زيرساخت های حیاتی کشور سهیم باشیم.
تاریخ ایران، این لحظات سرنوشت ساز را فراموش نخواهد کرد که هر یک از ما چه کرده ایم؟ هر امضای کند و شما چه بسا بتواند خون بیگناهی را نجات دهد.
خداوند یار و نگهدار یکایک شما و میهنمان باد
https://chng.it/jYvkmFycss
Change.org
Help Abolfazl Fateh grow this petition! 🚀
"Urgent Appeal: Protect Peace, Stop Israel’s War on Iran Immediately"
Forwarded from سهند ایرانمهر
✔️مورد عجیب شاهزاده بیوطن
سهند ایرانمهر
در دنیایی که شاهزادگان تبعیدی اغلب با حسرت به سرزمین مادری مینگرند و نام کشورشان را با بغض بر زبان میآورند، رضا پهلوی پدیدهای نادر است. شاهزادهای که وقتی مجری بیبیسی از او میپرسد: «آیا واقعاً میگویید بمباران کشورت از سوی اسرائیل و کشتار غیرنظامیان، چیز مثبتی است؟» نه برمیآشوبد، نه انکار میکند، نه حتی لحظهای مکث میکند برای اندوه. چیزی در لحنش هست که انگار دارد درباره حذف یک حکومت حرف میزند، نه درباره کشتهشدن زنان و کودکانی در تهران.
برای لحظهای تاریخ را به عقب برگردانیم. قرن بیستم، مملو از شاهزادگان تبعیدی است؛ از ادوارد هشتم که به دلیل نزدیکیاش با نازیها کنارهگیری کرد، گرفته تا سیمئون دوم بلغارستان، که پس از سقوط کمونیسم به کشورش بازگشت و نخستوزیر شد. اما در هیچکدام از این موارد، نمیبینید که شاهزادهای برای بازگشت خود، خواهان یا حتی مدافع حمله نظامی به کشورش باشد. چرا؟ چون چیزی عمیقتر از سیاست در میان است: حس تعلق، غرور ملی، و اخلاق سلطنت.
حتی محمدرضا پهلوی، که پس از سقوط حکومتش طبیعتا با جمهوری اسلامی خصومت داشت، هرگز از مداخله نظامی قدرت خارجی دفاع نکرد. او هرگز نگفت: «بگذار آمریکا تهران را بمباران کند تا من برگردم.» نه. در بدترین شرایط هم، با وجود ضعفهایش، تعلقی پنهان در واژههایش بود که میگفت: «این خاک، خانه من است. حتی اگر دیگر بر آن سلطنت نکنم.» چون فهمیده بود اگر قرار است کسی سلطنت کند، باید اول وطن را خانه بداند و بدان تعلقی داشته باشد، نه آنکه آن را ظرف یا ابزار بازی قدرت بداند.
امروز اما شاهد پدیدهای هستیم که کمتر سابقه دارد: شاهزادهای که در پاسخ به تهدید صریح مقامات اسراییل به ویژه یسراییل کاتس وزیر دفاع اسرائیل مبنی بر اینکه «ساکنان تهران هزینه سنگینی خواهند داد»، نه محکوم میکند، نه اعتراض. حتی یک جمله هم نمیگوید که «غیرنظامیان خط قرمزند». این دیگر یک موضع سیاسی نیست؛ این شکاف اخلاقی است.
در تاریخ اروپا، شاهزادهای که همصدا با دشمن متجاوز به ملت خودش شود، محکوم به طرد تاریخی است. ادوارد هشتم همین را تجربه کرد. در فرانسه، لوئی شانزدهم وقتی با ارتشهای بیگانه نامهنگاری کرد تا تاج و تختش را بازستاند، مردمش او را به پای گیوتین کشاندند، نه صرفاً به دلیل سقوط سلطنت، بلکه بهخاطر خیانت به کشور. مردم گفتند: او دیگر از ما نیست و حالا در سخنان رضا پهلوی، انگار ایران فقط یک نام جغرافیایی است، نه وطن یا حتی خانه پدری.
در سیاست، همهچیز قابل بحث است: نوع حکومت، قانون اساسی، حتی آینده نهاد سلطنت. اما در اخلاق، برخی خطوط قرمز وجود دارد که اگر از آن عبور کنید، دیگر بازگشتی در کار نیست. یکی از این خطوط، بمباران شهروندان کشور خود توسط قدرت خارجی است. رضا پهلوی از این خط گذشته. و وقتی از آن بگذری، دیگر نمیتوانی به ادعای پادشاهی بازگردی، چون دیگر چیزی از «ملک» برایت نمانده است.
سخن آخر اینکه به اصطلاح شاهزادهای که به خون مردم خودش بیاعتناست، وارث هیچ سرزمینی نیست. او اصولا سرزمینی ندارد به عبارت دیگر : «بیوطن» است. تاریخ بیتردید و بیاعتنا به غوغاییان مجازی خواهد نوشت که او میخواست وارث تاج و تخت باشد. اما تاریخ از او چهرهای میسازد که به جای «شاهِ بیتاج»، به «شاهزادهای بیوطن» بدل شد.
@sahandiranmehr
سهند ایرانمهر
در دنیایی که شاهزادگان تبعیدی اغلب با حسرت به سرزمین مادری مینگرند و نام کشورشان را با بغض بر زبان میآورند، رضا پهلوی پدیدهای نادر است. شاهزادهای که وقتی مجری بیبیسی از او میپرسد: «آیا واقعاً میگویید بمباران کشورت از سوی اسرائیل و کشتار غیرنظامیان، چیز مثبتی است؟» نه برمیآشوبد، نه انکار میکند، نه حتی لحظهای مکث میکند برای اندوه. چیزی در لحنش هست که انگار دارد درباره حذف یک حکومت حرف میزند، نه درباره کشتهشدن زنان و کودکانی در تهران.
برای لحظهای تاریخ را به عقب برگردانیم. قرن بیستم، مملو از شاهزادگان تبعیدی است؛ از ادوارد هشتم که به دلیل نزدیکیاش با نازیها کنارهگیری کرد، گرفته تا سیمئون دوم بلغارستان، که پس از سقوط کمونیسم به کشورش بازگشت و نخستوزیر شد. اما در هیچکدام از این موارد، نمیبینید که شاهزادهای برای بازگشت خود، خواهان یا حتی مدافع حمله نظامی به کشورش باشد. چرا؟ چون چیزی عمیقتر از سیاست در میان است: حس تعلق، غرور ملی، و اخلاق سلطنت.
حتی محمدرضا پهلوی، که پس از سقوط حکومتش طبیعتا با جمهوری اسلامی خصومت داشت، هرگز از مداخله نظامی قدرت خارجی دفاع نکرد. او هرگز نگفت: «بگذار آمریکا تهران را بمباران کند تا من برگردم.» نه. در بدترین شرایط هم، با وجود ضعفهایش، تعلقی پنهان در واژههایش بود که میگفت: «این خاک، خانه من است. حتی اگر دیگر بر آن سلطنت نکنم.» چون فهمیده بود اگر قرار است کسی سلطنت کند، باید اول وطن را خانه بداند و بدان تعلقی داشته باشد، نه آنکه آن را ظرف یا ابزار بازی قدرت بداند.
امروز اما شاهد پدیدهای هستیم که کمتر سابقه دارد: شاهزادهای که در پاسخ به تهدید صریح مقامات اسراییل به ویژه یسراییل کاتس وزیر دفاع اسرائیل مبنی بر اینکه «ساکنان تهران هزینه سنگینی خواهند داد»، نه محکوم میکند، نه اعتراض. حتی یک جمله هم نمیگوید که «غیرنظامیان خط قرمزند». این دیگر یک موضع سیاسی نیست؛ این شکاف اخلاقی است.
در تاریخ اروپا، شاهزادهای که همصدا با دشمن متجاوز به ملت خودش شود، محکوم به طرد تاریخی است. ادوارد هشتم همین را تجربه کرد. در فرانسه، لوئی شانزدهم وقتی با ارتشهای بیگانه نامهنگاری کرد تا تاج و تختش را بازستاند، مردمش او را به پای گیوتین کشاندند، نه صرفاً به دلیل سقوط سلطنت، بلکه بهخاطر خیانت به کشور. مردم گفتند: او دیگر از ما نیست و حالا در سخنان رضا پهلوی، انگار ایران فقط یک نام جغرافیایی است، نه وطن یا حتی خانه پدری.
در سیاست، همهچیز قابل بحث است: نوع حکومت، قانون اساسی، حتی آینده نهاد سلطنت. اما در اخلاق، برخی خطوط قرمز وجود دارد که اگر از آن عبور کنید، دیگر بازگشتی در کار نیست. یکی از این خطوط، بمباران شهروندان کشور خود توسط قدرت خارجی است. رضا پهلوی از این خط گذشته. و وقتی از آن بگذری، دیگر نمیتوانی به ادعای پادشاهی بازگردی، چون دیگر چیزی از «ملک» برایت نمانده است.
سخن آخر اینکه به اصطلاح شاهزادهای که به خون مردم خودش بیاعتناست، وارث هیچ سرزمینی نیست. او اصولا سرزمینی ندارد به عبارت دیگر : «بیوطن» است. تاریخ بیتردید و بیاعتنا به غوغاییان مجازی خواهد نوشت که او میخواست وارث تاج و تخت باشد. اما تاریخ از او چهرهای میسازد که به جای «شاهِ بیتاج»، به «شاهزادهای بیوطن» بدل شد.
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎
Forwarded from روزنوشتههای سمیه توحیدلو
ضرورتهای توجه به روایت
۲۶ خرداد
🖊سمیه توحیدلو
میدانم روزهای سختیست و بسیاری بیش از هرچیز به دنبال حل و فصل امور جاری مملکت درگیر جنگ هستند. اما به نظرم جنگی چنین نیازهای بیشتری دارد، فکر کردم شاید بشود چند پیشنهاد اینجا داد. امید که شنیده شود:
☑️ دولت و وزارت خارجه از خبرنگارهای مطرح جنگ مثل نفیسه کوهنورد برای ثبت اتفاقات در ایران دعوت کنند. شاید که صدای ایران بهتر شنیده شود.
☑️ دولت با هماهنگی رهبری اختیار یکی از شبکههای تلویزیونی را برای حفظ وفاق و شنیده شدن همه صداهای مخالف جنگ بگیرد. تلویزیون همان روال همیشه غیر ملی و میلی را پیش گرفته است. ضرورت ایجاب میکند که اطلاعرسانی چنین جنگی به خارج از مرزهای ایران منتقل نشود. با مدیران فعلی و تجارب همیشگی کاملا پیداست که تغییر رویهای رخ نخواهد داد. شاید این پیشنهاد تلطیفکننده باشد.
☑️ وزارت کشور با کمک شهرداری پروتکلهای امداد شهری را هرچه سریعتر اطلاعرسانی و پیاده کنند. این رشتو را به عنوان نمونه ببینید. ایدههای بسیاری میتوان در این زمینه داشت.
☑️ مطابق هرآنچه درباره شهرداری نوشته شد، به نظر هر بخشی از دولت و نهادهای عمومی و مردمی میتوانند وظیفه و پروتکلهای مشخص خود را داشته باشند. انجمنهای علمی ، گروههای مردمی، رسانهها، دفاتر بینالمللی در ایران مانند یونسکو، دانشگاهها و اساتید دانشگاهی و ... هرکدام باید با تامل به آنچه میتوانند انجام دهند و در روزهای آتی نیاز است به انجام برسانند آگاه باشند.
☑️ دولت به شدت ساکت است. میدانیم که فرماندهان جنگ ضرورتا با دولتمردان یکی نیستند. اما اداره کشور در زمان جنگ وضعیت ویژهای میطلبد. حضور به موقع، آیندهنگری و انتقال این حس به شهروندان مهمترین وظیفه دولت است. حواسمان باشد بسیاری برای سلامت روان دیگر سراغ صدا و سیما نمیروند. دولت از چه طریقی قرار است با مردم سخن بگوید؟ چرا هیچ از او شنیده نمیشود.
☑️ ساختن روایت در شرایط فعلی بسیار مهم است. اگر روایت غالب را ما ننویسیم، برایمان خواهند نوشت. من که نشنیدم و ندیدم در این مدت که افرادی که صدای بلندتری در شبکهها و میان مردم دارند، فراخوانده شوند.
درست است که در میانه جنگیم، اما نباید از خاطر برد که جنگ روایتها همیشه در کنار جنگ در میدان وجود دارد. به همین دلیل است که مخالفین ایران هزینههای زیادی برای روایتسازی و حضور در شبکههای اجتماعی میکنند.
☑️ مردم چند دسته هستند. جماعتی که خود را جبهه انقلاب میدانند. با دولت مخالفند. اکنون را زمان خوبی برای عقدهگشایی علیه دولت میدانند. دسته دوم از اصولگرایان که در شباهت مانند گروه اولند، اگر به عملکرد باشد برای همفکران خود نسخه میپیچند. اما فعلا و به ضرورت سکوت اختیار کردهاند. گروه سومی که نگران ایرانند. افکار متعادل و بعضا متفاوتی دارند. اما جمهوری اسلامی را ضرورتی برای ماندگاری ایران در شرایط فعلی میبینند. گروه چهارمی که عمیقا به عملکرد جمهوری اسلامی نقد دارند. امروز را رهاورد عملکردهای دیروز میدانند. اما اکنون را زمان باز کردن مشکل نمیدانند. گروه پنجمی که معتقدند ایران باید تحت حکومت دموکراتیک اداره شود و جمهوری اسلامی آزمون خود را پس داده است. اما عمیقا مخالف جنگند. اسرائیل را غاصب میدانند، هوادار ایرانند. جنگ را تقبیح میکنند. جمعیت ششمی هستند که ساکتند. ممکن است یکی از گروههای بالا باشند. اما برایشان هنوز شرایط چنان شفاف نیست که حرفی بزنند. گروه هفتمی هستند که به اسرائیل دل بستهاند. همراهی میکنند. خواب و خیال تغییر را میبینند. به پهلویچیها نزدیکند. گروه آخر و هشتم هم متاسفانه همان عوامل دشمن در خاک ایرانند. کم هم نیستند که میبینیم نفوذ تا چه اندازه بلا بر سرمان می اورد.
☑️ تا جایی که میدانم برای داشتن روایت باید همه دستههای بالا را شناخت. برایشان برنامه داشت. تا حد ممکن با ایشان گفتگو کرد یا صدایشان را میبایست خاموش کرد. همه اینها نه به نیروی قهر که برای اطلاعرسانی و روایتسازی با کمک مردم و همین گروهها ممکن است.
#تاملات
#روزنوشتههای_سمیه_توحیدلو
@smtohidloo
۲۶ خرداد
🖊سمیه توحیدلو
میدانم روزهای سختیست و بسیاری بیش از هرچیز به دنبال حل و فصل امور جاری مملکت درگیر جنگ هستند. اما به نظرم جنگی چنین نیازهای بیشتری دارد، فکر کردم شاید بشود چند پیشنهاد اینجا داد. امید که شنیده شود:
☑️ دولت و وزارت خارجه از خبرنگارهای مطرح جنگ مثل نفیسه کوهنورد برای ثبت اتفاقات در ایران دعوت کنند. شاید که صدای ایران بهتر شنیده شود.
☑️ دولت با هماهنگی رهبری اختیار یکی از شبکههای تلویزیونی را برای حفظ وفاق و شنیده شدن همه صداهای مخالف جنگ بگیرد. تلویزیون همان روال همیشه غیر ملی و میلی را پیش گرفته است. ضرورت ایجاب میکند که اطلاعرسانی چنین جنگی به خارج از مرزهای ایران منتقل نشود. با مدیران فعلی و تجارب همیشگی کاملا پیداست که تغییر رویهای رخ نخواهد داد. شاید این پیشنهاد تلطیفکننده باشد.
☑️ وزارت کشور با کمک شهرداری پروتکلهای امداد شهری را هرچه سریعتر اطلاعرسانی و پیاده کنند. این رشتو را به عنوان نمونه ببینید. ایدههای بسیاری میتوان در این زمینه داشت.
☑️ مطابق هرآنچه درباره شهرداری نوشته شد، به نظر هر بخشی از دولت و نهادهای عمومی و مردمی میتوانند وظیفه و پروتکلهای مشخص خود را داشته باشند. انجمنهای علمی ، گروههای مردمی، رسانهها، دفاتر بینالمللی در ایران مانند یونسکو، دانشگاهها و اساتید دانشگاهی و ... هرکدام باید با تامل به آنچه میتوانند انجام دهند و در روزهای آتی نیاز است به انجام برسانند آگاه باشند.
☑️ دولت به شدت ساکت است. میدانیم که فرماندهان جنگ ضرورتا با دولتمردان یکی نیستند. اما اداره کشور در زمان جنگ وضعیت ویژهای میطلبد. حضور به موقع، آیندهنگری و انتقال این حس به شهروندان مهمترین وظیفه دولت است. حواسمان باشد بسیاری برای سلامت روان دیگر سراغ صدا و سیما نمیروند. دولت از چه طریقی قرار است با مردم سخن بگوید؟ چرا هیچ از او شنیده نمیشود.
☑️ ساختن روایت در شرایط فعلی بسیار مهم است. اگر روایت غالب را ما ننویسیم، برایمان خواهند نوشت. من که نشنیدم و ندیدم در این مدت که افرادی که صدای بلندتری در شبکهها و میان مردم دارند، فراخوانده شوند.
درست است که در میانه جنگیم، اما نباید از خاطر برد که جنگ روایتها همیشه در کنار جنگ در میدان وجود دارد. به همین دلیل است که مخالفین ایران هزینههای زیادی برای روایتسازی و حضور در شبکههای اجتماعی میکنند.
☑️ مردم چند دسته هستند. جماعتی که خود را جبهه انقلاب میدانند. با دولت مخالفند. اکنون را زمان خوبی برای عقدهگشایی علیه دولت میدانند. دسته دوم از اصولگرایان که در شباهت مانند گروه اولند، اگر به عملکرد باشد برای همفکران خود نسخه میپیچند. اما فعلا و به ضرورت سکوت اختیار کردهاند. گروه سومی که نگران ایرانند. افکار متعادل و بعضا متفاوتی دارند. اما جمهوری اسلامی را ضرورتی برای ماندگاری ایران در شرایط فعلی میبینند. گروه چهارمی که عمیقا به عملکرد جمهوری اسلامی نقد دارند. امروز را رهاورد عملکردهای دیروز میدانند. اما اکنون را زمان باز کردن مشکل نمیدانند. گروه پنجمی که معتقدند ایران باید تحت حکومت دموکراتیک اداره شود و جمهوری اسلامی آزمون خود را پس داده است. اما عمیقا مخالف جنگند. اسرائیل را غاصب میدانند، هوادار ایرانند. جنگ را تقبیح میکنند. جمعیت ششمی هستند که ساکتند. ممکن است یکی از گروههای بالا باشند. اما برایشان هنوز شرایط چنان شفاف نیست که حرفی بزنند. گروه هفتمی هستند که به اسرائیل دل بستهاند. همراهی میکنند. خواب و خیال تغییر را میبینند. به پهلویچیها نزدیکند. گروه آخر و هشتم هم متاسفانه همان عوامل دشمن در خاک ایرانند. کم هم نیستند که میبینیم نفوذ تا چه اندازه بلا بر سرمان می اورد.
☑️ تا جایی که میدانم برای داشتن روایت باید همه دستههای بالا را شناخت. برایشان برنامه داشت. تا حد ممکن با ایشان گفتگو کرد یا صدایشان را میبایست خاموش کرد. همه اینها نه به نیروی قهر که برای اطلاعرسانی و روایتسازی با کمک مردم و همین گروهها ممکن است.
#تاملات
#روزنوشتههای_سمیه_توحیدلو
@smtohidloo
Forwarded from دین، فرهنگ، جامعه | محسنحسام مظاهری (محسنحسام مظاهری)
🔸دفاع ملی، رسانهی ملی میخواهد🔸
ضرورت بازآرایی فوری صداوسیما متناسب با شرایط جنگی
چندروز از آغاز جنگ میگذرد، اما هنوز تغییر محسوسی در سیاست رسانههای عمومی کشور دیده نمیشود. درحالیکه در شرایط جنگی، ضروری است آرایش رسانه متناسب وضعیت جنگی بازآرایی شود. با چند مجری تلویزیونی هیجانی و مداح و منبری و مهمانها و کارشناسهایی که قاب تلویزیون به آنها عادت کرده، نمیشود همدلی ملی ایجاد کرد. باید از چهرههای بانفوذ رسانهای و مقبول در افکار عمومی بهره جست.
همین که عمدهی مخاطبان صحنهی حمله به صداوسیما و رفتار شجاعانهی مجری را از شبکههای اجتماعی دیدند، نه خود تلویزیون، به خوبی نشانگر بحران رسانهی عمومی است.
وضعیت فوقالعاده و حساس این روزها میتواند فرصتی طلایی برای احیای مشروعیت ازدسترفتهی رسانهی عمومی و شکستن انحصار قبیلهای آن باشد.
جنگ / دفاع ملی، رسانهی ملی نیاز دارد. با همان ترکیب که سالهاست بخشهایی مهم از جامعه را رنجانده و طرد کرده، نمیشود اعتماد عمومی را جلب کرد.
ما به پژواک همدلی مبارکی که این روزها در جامعه حول دفاع از ایران و محکومیت تجاوز به کشور شکل گرفته، در رسانه نیاز داریم (مشابه همین صفحهی نخست امروز روزنامه سازندگی که سیاست درستی را در پیش گرفته). برای این کار، ویترین و سیاست رسانه باید تغییر اساسی کند. لااقل متکثر شود و از این یکدستی درآید.
مثلا من اگر جای متولیان رسانهای بودم همین امروز لابهلای اینهمه برنامهی شعاری و تکراری، یک برنامه به محمدرضا شهیدیفر میدادم و یک برنامه هم به رضا رشیدپور. و به هردو میدان میدادم که صدای بخشهای محذوف و مطرود اما میهندوست و ملیگرای جامعه باشند در این وضعیت سخت.
همانها که به انواع و اقسام روشها رنجانده شدند، اما این چند روز صدای همدلی و ایراندوستیشان بلند است و مقابل تجاوز دشمن ایستادهاند. برنامهی اولی برود سراغ روشنفکران و چهرههای سیاسی و شخصیتهای علمی و فرهنگی، و برنامهی دوم هم سراغ سلبریتیها.
در این جنگ نابرابر بیش از هر چیز به تقویت همدلی ملی حول محور دفاع از ایران نیازمندیم. فراتر از دستهبندیها و حب و بغضهای سیاسی.
همین امروز باید فرمان رسانه را تغییر داد. شاید فردا خیلی دیر باشد.
@mohsenhesammazaheri
ضرورت بازآرایی فوری صداوسیما متناسب با شرایط جنگی
چندروز از آغاز جنگ میگذرد، اما هنوز تغییر محسوسی در سیاست رسانههای عمومی کشور دیده نمیشود. درحالیکه در شرایط جنگی، ضروری است آرایش رسانه متناسب وضعیت جنگی بازآرایی شود. با چند مجری تلویزیونی هیجانی و مداح و منبری و مهمانها و کارشناسهایی که قاب تلویزیون به آنها عادت کرده، نمیشود همدلی ملی ایجاد کرد. باید از چهرههای بانفوذ رسانهای و مقبول در افکار عمومی بهره جست.
همین که عمدهی مخاطبان صحنهی حمله به صداوسیما و رفتار شجاعانهی مجری را از شبکههای اجتماعی دیدند، نه خود تلویزیون، به خوبی نشانگر بحران رسانهی عمومی است.
وضعیت فوقالعاده و حساس این روزها میتواند فرصتی طلایی برای احیای مشروعیت ازدسترفتهی رسانهی عمومی و شکستن انحصار قبیلهای آن باشد.
جنگ / دفاع ملی، رسانهی ملی نیاز دارد. با همان ترکیب که سالهاست بخشهایی مهم از جامعه را رنجانده و طرد کرده، نمیشود اعتماد عمومی را جلب کرد.
ما به پژواک همدلی مبارکی که این روزها در جامعه حول دفاع از ایران و محکومیت تجاوز به کشور شکل گرفته، در رسانه نیاز داریم (مشابه همین صفحهی نخست امروز روزنامه سازندگی که سیاست درستی را در پیش گرفته). برای این کار، ویترین و سیاست رسانه باید تغییر اساسی کند. لااقل متکثر شود و از این یکدستی درآید.
مثلا من اگر جای متولیان رسانهای بودم همین امروز لابهلای اینهمه برنامهی شعاری و تکراری، یک برنامه به محمدرضا شهیدیفر میدادم و یک برنامه هم به رضا رشیدپور. و به هردو میدان میدادم که صدای بخشهای محذوف و مطرود اما میهندوست و ملیگرای جامعه باشند در این وضعیت سخت.
همانها که به انواع و اقسام روشها رنجانده شدند، اما این چند روز صدای همدلی و ایراندوستیشان بلند است و مقابل تجاوز دشمن ایستادهاند. برنامهی اولی برود سراغ روشنفکران و چهرههای سیاسی و شخصیتهای علمی و فرهنگی، و برنامهی دوم هم سراغ سلبریتیها.
در این جنگ نابرابر بیش از هر چیز به تقویت همدلی ملی حول محور دفاع از ایران نیازمندیم. فراتر از دستهبندیها و حب و بغضهای سیاسی.
همین امروز باید فرمان رسانه را تغییر داد. شاید فردا خیلی دیر باشد.
@mohsenhesammazaheri
Forwarded from راهیانه
شب است. دارم قدمزنان برمیگردم. به نانوایی میرسم. دارند میبندند. نان تمام شده. میگویم: دو تا شیرمال بده. پسر جوان که گرد آرد و خستگی با هم روی صورتش نشسته، میدهد. میگیرم و در کولهام میگذارم. به خانه میرسم. نانها را که درمیآورم، حیرت میکنم. روی نانها، نوشتهاند: «وطن»...
#دیدن|#روشنا|#جنگ|#از_رنجی_که_میبریم
راهیانه|ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه|@raahiane
#دیدن|#روشنا|#جنگ|#از_رنجی_که_میبریم
راهیانه|ایدهنوشتهای مهدی سلیمانیه|@raahiane
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
✅ متن فارسی نامۀ مشترک انجمن جامعهشناسی ایران و اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی ایران به انجمنهای جامعهشناسی جهان با درخواست همبستگی و حمایت فوری جهانی در پی حملۀ اسراییل به ایران
مخاطبان: روسای
1. انجمن بینالمللی جامعهشناسی
2. کمیته حقوق بشر انجمن بینالمللی جامعهشناسی
3. انجمن جامعهشناسی اروپا
4. انجمن مطالعات خاورمیانه
5. انجمن جامعهشناسی امریکا
6. انجمن شوراهای تحقیقات علوم اجتماعی آسیا
با سلام و احترام،
ما اعضای انجمن جامعهشناسی و اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی ایران، با نگرانی بسیار، تغییراتی را در جهان امروز نظاره و بررسی میکنیم که موجب سلب کرامت انسانها و آسیبهای جبرانناپذیر به بنیانهای زیستی هستند و نامحتمل نیست که نقطه عطفی در روند آسیبزایی دورۀ آنتروپوسین و سرنوشت زیستکره باشند؛ در همین حال ما با نگرانی مضاعف تغییرات خونین اخیر را در خاورمیانه دنبال میکنیم؛ بهویژه حملۀ شبانه دولت اسرائیل به سرزمین و بوم ایران و تداوم آن که نقض آشکار حقوق بینالملل، منشور ملل متحد و اصل عدم توسل به زور در روابط بینالملل است.
جامعهشناسان ایران هماکنون نیز گرفتار مشکلات و محدودیتهای بسیاری هستند که موجب شده امکان حضور و همراهی با کنفرانس رباط را از دست بدهند. این جنگ علاوه بر آثار زیانبار، موجب ایزوله شدن بیش از پیش جامعهشناسان ایران و آسیب شدید به رشد جامعهشناسی در ایران خواهد شد؛ همچنانکه تداوم و گسترش این جنگ در خاورمیانه تمامی این کنفرانس را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
این حمله نهتنها به تمامیت سرزمینی ایران، بلکه به ثبات منطقه و فراتر از آن به بنیانهای صلح جهانی آسیب زده است. ما این اقدام را مصداقی از امپریالیسم نظامیگرا، بیثباتسازی منطقهای و بیتوجهی به حق حیات و امنیت انسانها میدانیم.
در شرایط بسیار وخیم اجتماعی و اقتصادی خاورمیانه و ایران، هر اقدام نظامی، صرفنظر از موضع سیاسی کشورها، جریانها و افراد، خطری جدی برای جان، روان، معیشت و همبستگی اجتماعی ضروری میلیونها انسان است.
شما و ما از آثار زیانبار سکوت برخی از روشنفکران و دانشمندان در برابر وقایعی مانند ظهور نازیسم و فاشیسم و بروز جنگ جهانی مطلع هستیم. سکوت ما در چنین لحظاتی به معنای پذیرش و عادیسازی خشونت و سلطهطلبی و آثار زیانبار آن، از یک سو بر زیستکره و افول خرد و سرنوشت نوع انسان، و از سوی دیگر بر جامعهشناسی ایران، خواهد بود.
بر این اساس، ما از شما، بهعنوان نهادهای معتبر جهانی در حوزه جامعهشناسی، میخواهیم:
۱. رسما حملات نظامی علیه ایران را محکوم و نسبت به تهدید صلح جهانی هشدار دهید؛
۲. از جامعه مدنی و دانشمندان علوم اجتماعی در ایران حمایت اخلاقی و حرفهای اعلام کنید؛
۳. با صدور بیانیهها، نشستها و همکاریهای علمی، زمینۀ دیالوگ بینالمللی برای صلح و عدالت اجتماعی را فراهم کنید؛
۴. در برابر روندهای فزایندۀ نظامیگری، خشونت ساختاری، نقض حقوق بشر و بیثباتسازی جهانی، همبستگی اجتماعی علمی نشان دهید؛
۵. در کنفرانسهای رباط و دهلی، بهطور ویژه تشدید جنگ و نظامیگری در خاورمیانه و تهدیدهای صلح و جان و زندگی ساکنان این منطقه را مورد تامل و بررسی قرار دهید.
در پایان، تأکید میکنیم که دفاع از صلح و کرامت انسانی نه محدود به مرزهاست، نه به دولتها. دفاع از مردم، جامعه، و ارزشهای انسانی وظیفهای است مشترک میان همه ما. ما آمادهایم برای هرگونه گفتوگو، تبادل علمی، و همیاری مشترک گام برداریم.
با احترام و امید به صلح،
انجمن جامعهشناسی ایران
اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی ایران
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
مخاطبان: روسای
1. انجمن بینالمللی جامعهشناسی
2. کمیته حقوق بشر انجمن بینالمللی جامعهشناسی
3. انجمن جامعهشناسی اروپا
4. انجمن مطالعات خاورمیانه
5. انجمن جامعهشناسی امریکا
6. انجمن شوراهای تحقیقات علوم اجتماعی آسیا
با سلام و احترام،
ما اعضای انجمن جامعهشناسی و اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی ایران، با نگرانی بسیار، تغییراتی را در جهان امروز نظاره و بررسی میکنیم که موجب سلب کرامت انسانها و آسیبهای جبرانناپذیر به بنیانهای زیستی هستند و نامحتمل نیست که نقطه عطفی در روند آسیبزایی دورۀ آنتروپوسین و سرنوشت زیستکره باشند؛ در همین حال ما با نگرانی مضاعف تغییرات خونین اخیر را در خاورمیانه دنبال میکنیم؛ بهویژه حملۀ شبانه دولت اسرائیل به سرزمین و بوم ایران و تداوم آن که نقض آشکار حقوق بینالملل، منشور ملل متحد و اصل عدم توسل به زور در روابط بینالملل است.
جامعهشناسان ایران هماکنون نیز گرفتار مشکلات و محدودیتهای بسیاری هستند که موجب شده امکان حضور و همراهی با کنفرانس رباط را از دست بدهند. این جنگ علاوه بر آثار زیانبار، موجب ایزوله شدن بیش از پیش جامعهشناسان ایران و آسیب شدید به رشد جامعهشناسی در ایران خواهد شد؛ همچنانکه تداوم و گسترش این جنگ در خاورمیانه تمامی این کنفرانس را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
این حمله نهتنها به تمامیت سرزمینی ایران، بلکه به ثبات منطقه و فراتر از آن به بنیانهای صلح جهانی آسیب زده است. ما این اقدام را مصداقی از امپریالیسم نظامیگرا، بیثباتسازی منطقهای و بیتوجهی به حق حیات و امنیت انسانها میدانیم.
در شرایط بسیار وخیم اجتماعی و اقتصادی خاورمیانه و ایران، هر اقدام نظامی، صرفنظر از موضع سیاسی کشورها، جریانها و افراد، خطری جدی برای جان، روان، معیشت و همبستگی اجتماعی ضروری میلیونها انسان است.
شما و ما از آثار زیانبار سکوت برخی از روشنفکران و دانشمندان در برابر وقایعی مانند ظهور نازیسم و فاشیسم و بروز جنگ جهانی مطلع هستیم. سکوت ما در چنین لحظاتی به معنای پذیرش و عادیسازی خشونت و سلطهطلبی و آثار زیانبار آن، از یک سو بر زیستکره و افول خرد و سرنوشت نوع انسان، و از سوی دیگر بر جامعهشناسی ایران، خواهد بود.
بر این اساس، ما از شما، بهعنوان نهادهای معتبر جهانی در حوزه جامعهشناسی، میخواهیم:
۱. رسما حملات نظامی علیه ایران را محکوم و نسبت به تهدید صلح جهانی هشدار دهید؛
۲. از جامعه مدنی و دانشمندان علوم اجتماعی در ایران حمایت اخلاقی و حرفهای اعلام کنید؛
۳. با صدور بیانیهها، نشستها و همکاریهای علمی، زمینۀ دیالوگ بینالمللی برای صلح و عدالت اجتماعی را فراهم کنید؛
۴. در برابر روندهای فزایندۀ نظامیگری، خشونت ساختاری، نقض حقوق بشر و بیثباتسازی جهانی، همبستگی اجتماعی علمی نشان دهید؛
۵. در کنفرانسهای رباط و دهلی، بهطور ویژه تشدید جنگ و نظامیگری در خاورمیانه و تهدیدهای صلح و جان و زندگی ساکنان این منطقه را مورد تامل و بررسی قرار دهید.
در پایان، تأکید میکنیم که دفاع از صلح و کرامت انسانی نه محدود به مرزهاست، نه به دولتها. دفاع از مردم، جامعه، و ارزشهای انسانی وظیفهای است مشترک میان همه ما. ما آمادهایم برای هرگونه گفتوگو، تبادل علمی، و همیاری مشترک گام برداریم.
با احترام و امید به صلح،
انجمن جامعهشناسی ایران
اتحادیه انجمنهای علوم اجتماعی ایران
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
تجربه تاریخی نشان داده توسل به دشمنان برای رفع مشکلات و بحرانهای داخلی، یا تذبذب میان مردم و حکومت در دفاع از ایران (مانند ایلغار مغول) منجر به پیامدهای دهشتباری شده که دههها و سدهها ادامه داشته.
در دفاع از ایران تردید نکنیم. هیچگاه بیگانگان برای ما صلح و آبادی نیاوردهاند.
در دفاع از ایران تردید نکنیم. هیچگاه بیگانگان برای ما صلح و آبادی نیاوردهاند.
نامه اعضای هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران خطاب به دبیرکل سازمان ملل متحد
عالیجناب آنتونیو گوترش
دبیرکل محترم سازمان ملل متحد
با احترام
چنانکه استحضار دارید؛ با کمال تأسف این روزها کشور ایران که سرزمینی کهن و با پیشینه بلند فرهنگی و علمی است، آشکارا مورد تجاوز نظامی اسرائیل قرار گرفته که منجر به شهادت و مجروح شدن تعداد قابل توجهی از هممیهنان بهویژه اساتید دانشگاه، دانشجویان، زنان و کودکان شده است.
در این تجاوز اصول بنیادین منشور ملل متحد از جمله منع توسل به زور و احترام به تمامیت ارضی کشورها نقض شده که از اعمال متخلفانه در حقوق بینالملل محسوب میشود و رژیم متجاوز را مسئول پاسخگویی بینالمللی میسازد. چنین تجاوزی، مطابق ماده ۵۱ منشور ملل متحد، حق ذاتی ایران در دفاع مشروع تا رفع کامل تهدید و ایجاد بازدارندگی در برابر تکرار تجاوز به رسمیت میشناسد.
انتظار میرود شورای امنیت سازمان ملل متحد، به عنوان متولی صلح و امنیت بینالمللی، با اقدامات فوری، قاطع و مؤثر خود مانع از تداوم تجاوز شده و از حق مشروع ایران در دفاع از خود حمایت کند.
ترور دانشمندان برجسته، اساتید دانشگاهی و اشخاص نظامی در منزل و در کنار خانواده، حمله به اماکن مسکونی و به شهادت رساندن زنان و کودکان بیگناه، حمله به زیرساختهای غیرنظامی و نیز به تأسیسات صلحآمیز هستهای، نقض آشکار حقوق بینالملل بشردوستانه و مصداق بارز جنایت جنگی است که قابلیت پیگرد حقوقی دارد. به این سبب بنا به وظایف ذاتی و بینالمللی آن سازمان؛ و مسئولیت سنگینی که از سوی ملتها به عهدهتان گذاشته شده است و نیز از حیث مسئولیت اجتماعی بینالمللی که متوجه مجامع بینالمللی می باشد؛ ما اعضای هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران از آن مقام درخواست داریم همت و تلاش خود را جهت محکوم و پاسخگو کردن کامل رژیم اسرائیل در قبال جنایاتش عملی نمایید. ما فقط نگران ایران نیستیم، بلکه نگران صلح جهانی هستیم.
در نزدیک به دو سال گذشته، رژیم اسرائیل در عریانترین شکل، تمام هنجارهای حقوق بشری و قواعد حقوق بشردوستانه بینالمللی و ارزشهای صلح، دموکراسی و انسانیت و اعتبار نهادهای بینالمللی را زیر پا گذاشته و به نقض حقوق بشر ادامه داده است.
از جنابعالی میخواهیم در برابر جنایات دولت اسرائیل ایستادگی و آن را به شدت محکوم کنید، چرا که استمرار خوی تجاوزگری منطقه را به آشوبی بزرگ کشیده و جهان را متضرر خواهد کرد. با آرزوی تحقق آرامش و صلح پایدار در جهان.
اعضای هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
۲۸ خرداد ۱۴۰۴
https://news.ut.ac.ir/fa/news/48361
عالیجناب آنتونیو گوترش
دبیرکل محترم سازمان ملل متحد
با احترام
چنانکه استحضار دارید؛ با کمال تأسف این روزها کشور ایران که سرزمینی کهن و با پیشینه بلند فرهنگی و علمی است، آشکارا مورد تجاوز نظامی اسرائیل قرار گرفته که منجر به شهادت و مجروح شدن تعداد قابل توجهی از هممیهنان بهویژه اساتید دانشگاه، دانشجویان، زنان و کودکان شده است.
در این تجاوز اصول بنیادین منشور ملل متحد از جمله منع توسل به زور و احترام به تمامیت ارضی کشورها نقض شده که از اعمال متخلفانه در حقوق بینالملل محسوب میشود و رژیم متجاوز را مسئول پاسخگویی بینالمللی میسازد. چنین تجاوزی، مطابق ماده ۵۱ منشور ملل متحد، حق ذاتی ایران در دفاع مشروع تا رفع کامل تهدید و ایجاد بازدارندگی در برابر تکرار تجاوز به رسمیت میشناسد.
انتظار میرود شورای امنیت سازمان ملل متحد، به عنوان متولی صلح و امنیت بینالمللی، با اقدامات فوری، قاطع و مؤثر خود مانع از تداوم تجاوز شده و از حق مشروع ایران در دفاع از خود حمایت کند.
ترور دانشمندان برجسته، اساتید دانشگاهی و اشخاص نظامی در منزل و در کنار خانواده، حمله به اماکن مسکونی و به شهادت رساندن زنان و کودکان بیگناه، حمله به زیرساختهای غیرنظامی و نیز به تأسیسات صلحآمیز هستهای، نقض آشکار حقوق بینالملل بشردوستانه و مصداق بارز جنایت جنگی است که قابلیت پیگرد حقوقی دارد. به این سبب بنا به وظایف ذاتی و بینالمللی آن سازمان؛ و مسئولیت سنگینی که از سوی ملتها به عهدهتان گذاشته شده است و نیز از حیث مسئولیت اجتماعی بینالمللی که متوجه مجامع بینالمللی می باشد؛ ما اعضای هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران از آن مقام درخواست داریم همت و تلاش خود را جهت محکوم و پاسخگو کردن کامل رژیم اسرائیل در قبال جنایاتش عملی نمایید. ما فقط نگران ایران نیستیم، بلکه نگران صلح جهانی هستیم.
در نزدیک به دو سال گذشته، رژیم اسرائیل در عریانترین شکل، تمام هنجارهای حقوق بشری و قواعد حقوق بشردوستانه بینالمللی و ارزشهای صلح، دموکراسی و انسانیت و اعتبار نهادهای بینالمللی را زیر پا گذاشته و به نقض حقوق بشر ادامه داده است.
از جنابعالی میخواهیم در برابر جنایات دولت اسرائیل ایستادگی و آن را به شدت محکوم کنید، چرا که استمرار خوی تجاوزگری منطقه را به آشوبی بزرگ کشیده و جهان را متضرر خواهد کرد. با آرزوی تحقق آرامش و صلح پایدار در جهان.
اعضای هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
۲۸ خرداد ۱۴۰۴
https://news.ut.ac.ir/fa/news/48361
ایران و قضیه ایران
مردم همراه هستند، اکنون نوبت نظام است؛ از تلویزیون آغاز کنید.
محمدرضا جوادی یگانه
منتشرشده در پایگاه خبری جماران. ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ (اینجا)
مرز باریکی است میان ماندن و سقوط ایران، همین ایرانی که چندین سده است، لااقل از صفویه تاکنون، مانده است؛ ایران نوینی که شاه اسماعیل از نو ایجادش کرد و آغامحمدخان قاجار دوباره جمعش کرد و رضاشاه امنیت را دوباره به آن بازگرداند و در نیم قرن اخیر، تلاش شد نقشآفرینی منطقهای ایران هم افزایش یابد و انقلاب امام خمینی هم استقلالخواهی و شجاعت آحاد مردم را بویژه در جنگ تحمیلی تقویت کرد.
ایران کنونی محصول تلاش پیوسته همه اهل قلم و اهل شمشیر و نهادهای مدنی و دینی ایران در چهار سده اخیر است.
کوچک شدن و تجزیه ایران، یا بیدفاع بودن آسمان و زمین ایران در برابر حملات همسایگان و دشمنان ایران، به معنای سقوط ایران است.
ایرانی که هم در درازنای تاریخ دچار تنهایی استراتژیک بوده و هم از لحاظ ایدئولوژیک امروزه هیچ متحدی ندارد.
زمانهایی ایرانیان تصمیم درست گرفتند، مانند زمانی که با فاتح تهران و ناقض انقلاب مشروطه دست همکاری صادقانه دادند تا ایران ساخته شود، هر چند به شیوه آمرانه. و زمانهایی تصمیم نادرست گرفتند، مانند زمانی که در دوره مروانیان، دفاتر مالیاتی ایران را از پهلوی به عربی برگرداندند و اعراب را برای چند سده بر ایران مسلط کردند.
اکنون نیز با تهاجم اسراییل، که بر اساس تهاجمهای قبلی او میدانیم که بتدریج نابودی همه زیرساختهای ایران در برخواهد گرفت،
«ایران، ایرانیان و حکومت ایران» سرنوشت واحدی پیدا کردهاند.
دلیل رسیدن به وضع موجود هر چه که باشد، مهم آن است که اکنون لحظه تصمیم ایرانیان رسیده، که فارغ از موافقت یا مخالفت با حکومت، یا موافق تهاجم اسرائیل باشند یا نباشند؛ نقطه میانی ندارد.
یا ایران میماند یا میرود.
درک تاریخی ایرانیان داخل کشور از موقعیت خطیر ایران، باعث شد تا علیرغم همه دلگیریهایی که دارند و برخوردهایی که با آنها شده، در این موقعیت صفر و یکی، ایران را انتخاب کنند نه اسرائیل.
شگفتانگیز است این فهم ، موجب آن به قول اسلامی ندوشن «شکیبایی در مصائب» بوده یا درک از شدت خطر، یا تجربه تاریخی ناامنی و دولتمرگی، هر چه باشد، این فهم منجر به همبستگی ملی شده است.
اما لازم است نظام سیاسی نیز به این انسجام نوپدید پاسخ دهد و فرصتی به دست بهانهجویان ندهد که مردم معترض را از حمایت همگانی از نظام منصرف کند. به همین دلیل باید آنکه مردم را به تکرار تابستان ۶۷ تهدید میکند، را به مثابه یک خطر دید، خطر جدی برای انسجام اجتماعی.
اکنون هر که در ایران است، و گرای تاسیسات ایران را به اسرائیل نمیدهد، خودی است. و باید اجازه داده شود تا به منطق و روایت خودش، و به شیوه و نماد مطلوب خودش از ایران دفاع کند و اسرائیل را محکوم کند.
هر کس داخل ایران حمله اسرائیل را بیاماواگر محکوم میکند، بیچونوچرا مدافع واقعی ایران است. ایرانیان خارج از کشور هم خودی هستند و علاقمند ایران. فقط این مارپیچ سکوت باید شکسته شود و آنها باور کنند که همه ایرانیان داخل مخالف اسراییل هستند. آنوقت آنها هم در حمایت از ایران به خیابان خواهند آمد.
مردم ایران همراهی خود را نشان دادند، اکنون نوبت نظام سیاسی است که نشان دهد خطیر بودن مساله را درک کرده و سیاستی تازه در پیش گرفته.
برای شروع مساله، همگام با مقاومت و در کنار روشهای دیپلماتیک، درهای تلویزیون را بگشایید. چهرههایی را دعوت کنید که تاکنون علیهشان برنامه میساختید. خواهید دید آنها با منطقی کمترشناختهشده برای صداوسیما، مردم و بویژه ایرانیان خارج از کشور را که هنوز در تردید انتخاب هستند، از ابهام میرهانند و به سمت دفاع بیقیدوشرط از ایران متمایل میکنند.
به ایرانیان اعتماد کنید.
مردم همراه هستند، اکنون نوبت نظام است؛ از تلویزیون آغاز کنید.
محمدرضا جوادی یگانه
منتشرشده در پایگاه خبری جماران. ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ (اینجا)
مرز باریکی است میان ماندن و سقوط ایران، همین ایرانی که چندین سده است، لااقل از صفویه تاکنون، مانده است؛ ایران نوینی که شاه اسماعیل از نو ایجادش کرد و آغامحمدخان قاجار دوباره جمعش کرد و رضاشاه امنیت را دوباره به آن بازگرداند و در نیم قرن اخیر، تلاش شد نقشآفرینی منطقهای ایران هم افزایش یابد و انقلاب امام خمینی هم استقلالخواهی و شجاعت آحاد مردم را بویژه در جنگ تحمیلی تقویت کرد.
ایران کنونی محصول تلاش پیوسته همه اهل قلم و اهل شمشیر و نهادهای مدنی و دینی ایران در چهار سده اخیر است.
کوچک شدن و تجزیه ایران، یا بیدفاع بودن آسمان و زمین ایران در برابر حملات همسایگان و دشمنان ایران، به معنای سقوط ایران است.
ایرانی که هم در درازنای تاریخ دچار تنهایی استراتژیک بوده و هم از لحاظ ایدئولوژیک امروزه هیچ متحدی ندارد.
زمانهایی ایرانیان تصمیم درست گرفتند، مانند زمانی که با فاتح تهران و ناقض انقلاب مشروطه دست همکاری صادقانه دادند تا ایران ساخته شود، هر چند به شیوه آمرانه. و زمانهایی تصمیم نادرست گرفتند، مانند زمانی که در دوره مروانیان، دفاتر مالیاتی ایران را از پهلوی به عربی برگرداندند و اعراب را برای چند سده بر ایران مسلط کردند.
اکنون نیز با تهاجم اسراییل، که بر اساس تهاجمهای قبلی او میدانیم که بتدریج نابودی همه زیرساختهای ایران در برخواهد گرفت،
«ایران، ایرانیان و حکومت ایران» سرنوشت واحدی پیدا کردهاند.
دلیل رسیدن به وضع موجود هر چه که باشد، مهم آن است که اکنون لحظه تصمیم ایرانیان رسیده، که فارغ از موافقت یا مخالفت با حکومت، یا موافق تهاجم اسرائیل باشند یا نباشند؛ نقطه میانی ندارد.
یا ایران میماند یا میرود.
درک تاریخی ایرانیان داخل کشور از موقعیت خطیر ایران، باعث شد تا علیرغم همه دلگیریهایی که دارند و برخوردهایی که با آنها شده، در این موقعیت صفر و یکی، ایران را انتخاب کنند نه اسرائیل.
شگفتانگیز است این فهم ، موجب آن به قول اسلامی ندوشن «شکیبایی در مصائب» بوده یا درک از شدت خطر، یا تجربه تاریخی ناامنی و دولتمرگی، هر چه باشد، این فهم منجر به همبستگی ملی شده است.
اما لازم است نظام سیاسی نیز به این انسجام نوپدید پاسخ دهد و فرصتی به دست بهانهجویان ندهد که مردم معترض را از حمایت همگانی از نظام منصرف کند. به همین دلیل باید آنکه مردم را به تکرار تابستان ۶۷ تهدید میکند، را به مثابه یک خطر دید، خطر جدی برای انسجام اجتماعی.
اکنون هر که در ایران است، و گرای تاسیسات ایران را به اسرائیل نمیدهد، خودی است. و باید اجازه داده شود تا به منطق و روایت خودش، و به شیوه و نماد مطلوب خودش از ایران دفاع کند و اسرائیل را محکوم کند.
هر کس داخل ایران حمله اسرائیل را بیاماواگر محکوم میکند، بیچونوچرا مدافع واقعی ایران است. ایرانیان خارج از کشور هم خودی هستند و علاقمند ایران. فقط این مارپیچ سکوت باید شکسته شود و آنها باور کنند که همه ایرانیان داخل مخالف اسراییل هستند. آنوقت آنها هم در حمایت از ایران به خیابان خواهند آمد.
مردم ایران همراهی خود را نشان دادند، اکنون نوبت نظام سیاسی است که نشان دهد خطیر بودن مساله را درک کرده و سیاستی تازه در پیش گرفته.
برای شروع مساله، همگام با مقاومت و در کنار روشهای دیپلماتیک، درهای تلویزیون را بگشایید. چهرههایی را دعوت کنید که تاکنون علیهشان برنامه میساختید. خواهید دید آنها با منطقی کمترشناختهشده برای صداوسیما، مردم و بویژه ایرانیان خارج از کشور را که هنوز در تردید انتخاب هستند، از ابهام میرهانند و به سمت دفاع بیقیدوشرط از ایران متمایل میکنند.
به ایرانیان اعتماد کنید.
Forwarded from تحولات اجتماعی ✒️متین رمضانخواه (Matin Ramezankhah)
آیا جنگ چهرهای زیبا هم داشت؟
متین رمضانخواه
امروز دقیقا یک هفته از حمله متجاورگرانه سفاک معاصر به خاک ایران میگذرد.
جنگ، همان سیاه دردناک نخواستنی و جبران ناپذیر، "زشتی مطلق".
اما میان این همه زشتی، در این هفته بسیاری از زشتیهای چهره جنگ در ایران دیده نشد:
🔹جلوی فروشگاهها صفهای طولانی تشکیل نشد؛
🔹مجموعه اقلام ضروری توسط مردم یا فروشندهها احتکار نشد؛
🔹حفظ تمامیت ارضی و حس ایراندوستی علیرغم وجود نارضایتیها و خشم انباشته از حسرت ها، حتی در نسلهای جدید سلاحی قدرتمند برای پشتیانی از توان دفاعی شد؛
🔹هنرمندان، ورزشکاران، دانشگاهیان و متخصصانی که سرمایه نمادین هستند پای دفاع از ایران و منافع اش آمدند و جنگ را متهم کرده و با صدایی رسا اعلام کردند که: "هیچ جنگی رهایی بخش نیست"؛
🔹میزان بالای تنفر ایرانیان از اسرائیل که در تمام نظرسنجیها اعلام شدهبود، در میدان واقعیت به گواه رفتاری و کلامی مردم در آمد؛
🔹تنفر از تجاوز رژیم منحوس مجدد روایت روزمره شده و نسل به نسل انتقال خواهدیافت. این روایت نسل نو به روایت نسل گذشتگان که رد آنرا در خاطرات و اسناد ساواک ( شاه، علیرغم موافقت با آمریکا از خباثت اسرائیل و دخالت آن عصبانی بوده) میتوان دید، پیوند خورد؛
🔹مردم برای مردم، ایثار کردند. از منافعشان برای دیگری گذشتند و حاضر شدند، مال، خانه و امکاناتشان را با دیگر شهروندان سهیم شوند؛
🔹مردم خودخواسته حول نمادهای "ملی" گرد آمدند. سخن تندروهای جناح های مختلف کم مخاطب شد و میانهروی حول مفهوم "ایران" به عنصر هویت ساز تبدیل شد؛
🔹صدا، رویکرد و ایده بسیاری از منتقدان از سوی کسانی که در این سالها تلاش برای نشنیدن و ندیدن داشتند، بیان شد که خود میتواند راهی برای توسعه ایران و همدلی و همکاری برای ساختن پس از روزهای جنگ است؛
🔹تغییرات و تحولاتی که سالها دور از دسترس تصور میشد و عدهای گمان میکردند انجام آنها برابر با از بین رفت هویت شان است، اجرایی شد و نه تنها کسی بیهویت نشد، بلکه توانست وفاقی معنادار با تعداد بیشتری از ایرانیان را ایجاد کند؛
🔹فاصله ایرانیان خارج از کشور با آنان که ساکن سرزمین هستند، در راستای پاسداری از "ایران" کاهش یافت که خود بسترساز مسیری برای کاهش شکاف پس از این روزها است.
به عبارتی "ایران" همان کهن سرمایه مانا باری دیگر معجزه آفرید و ایرانیان حول آن همبسته شدند.
✒️ @matinramezankhah
#ایران
#جنگ
#تحولات_اجتماعی
#همبستگی_برای_ایران
متین رمضانخواه
امروز دقیقا یک هفته از حمله متجاورگرانه سفاک معاصر به خاک ایران میگذرد.
جنگ، همان سیاه دردناک نخواستنی و جبران ناپذیر، "زشتی مطلق".
اما میان این همه زشتی، در این هفته بسیاری از زشتیهای چهره جنگ در ایران دیده نشد:
🔹جلوی فروشگاهها صفهای طولانی تشکیل نشد؛
🔹مجموعه اقلام ضروری توسط مردم یا فروشندهها احتکار نشد؛
🔹حفظ تمامیت ارضی و حس ایراندوستی علیرغم وجود نارضایتیها و خشم انباشته از حسرت ها، حتی در نسلهای جدید سلاحی قدرتمند برای پشتیانی از توان دفاعی شد؛
🔹هنرمندان، ورزشکاران، دانشگاهیان و متخصصانی که سرمایه نمادین هستند پای دفاع از ایران و منافع اش آمدند و جنگ را متهم کرده و با صدایی رسا اعلام کردند که: "هیچ جنگی رهایی بخش نیست"؛
🔹میزان بالای تنفر ایرانیان از اسرائیل که در تمام نظرسنجیها اعلام شدهبود، در میدان واقعیت به گواه رفتاری و کلامی مردم در آمد؛
🔹تنفر از تجاوز رژیم منحوس مجدد روایت روزمره شده و نسل به نسل انتقال خواهدیافت. این روایت نسل نو به روایت نسل گذشتگان که رد آنرا در خاطرات و اسناد ساواک ( شاه، علیرغم موافقت با آمریکا از خباثت اسرائیل و دخالت آن عصبانی بوده) میتوان دید، پیوند خورد؛
🔹مردم برای مردم، ایثار کردند. از منافعشان برای دیگری گذشتند و حاضر شدند، مال، خانه و امکاناتشان را با دیگر شهروندان سهیم شوند؛
🔹مردم خودخواسته حول نمادهای "ملی" گرد آمدند. سخن تندروهای جناح های مختلف کم مخاطب شد و میانهروی حول مفهوم "ایران" به عنصر هویت ساز تبدیل شد؛
🔹صدا، رویکرد و ایده بسیاری از منتقدان از سوی کسانی که در این سالها تلاش برای نشنیدن و ندیدن داشتند، بیان شد که خود میتواند راهی برای توسعه ایران و همدلی و همکاری برای ساختن پس از روزهای جنگ است؛
🔹تغییرات و تحولاتی که سالها دور از دسترس تصور میشد و عدهای گمان میکردند انجام آنها برابر با از بین رفت هویت شان است، اجرایی شد و نه تنها کسی بیهویت نشد، بلکه توانست وفاقی معنادار با تعداد بیشتری از ایرانیان را ایجاد کند؛
🔹فاصله ایرانیان خارج از کشور با آنان که ساکن سرزمین هستند، در راستای پاسداری از "ایران" کاهش یافت که خود بسترساز مسیری برای کاهش شکاف پس از این روزها است.
به عبارتی "ایران" همان کهن سرمایه مانا باری دیگر معجزه آفرید و ایرانیان حول آن همبسته شدند.
✒️ @matinramezankhah
#ایران
#جنگ
#تحولات_اجتماعی
#همبستگی_برای_ایران
اکنون با تهاجم اسراییل، که بر اساس تهاجمهای قبلی او میدانیم که اگر مقابله همهجانبهای نباشد، بتدریج نابودی همه زیرساختهای ایران در برخواهد گرفت، «ایران، ایرانیان و حکومت ایران» سرنوشت واحدی پیدا کردهاند. دلیل رسیدن به وضع موجود هر چه که باشد، مهم آن است که اکنون لحظه تصمیم ایرانیان رسیده، که فارغ از موافقت یا مخالفت با حکومت، یا موافق تهاجم اسرائیل باشند یا نباشند؛ نقطه میانی ندارد.
یا ایران میماند یا میرود.
درک تاریخی ایرانیان داخل کشور از موقعیت خطیر ایران، باعث شد تا علیرغم همه دلگیریهایی که دارند و برخوردهایی که با آنها شده، در این موقعیت صفر و یکی، ایران را انتخاب کنند نه اسرائیل. شگفتانگیز است این فهم ، موجب آن به قول اسلامی ندوشن «شکیبایی در مصائب» بوده یا درک از شدت خطر، یا تجربه تاریخی ناامنی و دولتمرگی، هر چه باشد، این فهم منجر به همبستگی ملی شده است.
این همبستگی ملی یک فرصت بینظیر است.
یا ایران میماند یا میرود.
درک تاریخی ایرانیان داخل کشور از موقعیت خطیر ایران، باعث شد تا علیرغم همه دلگیریهایی که دارند و برخوردهایی که با آنها شده، در این موقعیت صفر و یکی، ایران را انتخاب کنند نه اسرائیل. شگفتانگیز است این فهم ، موجب آن به قول اسلامی ندوشن «شکیبایی در مصائب» بوده یا درک از شدت خطر، یا تجربه تاریخی ناامنی و دولتمرگی، هر چه باشد، این فهم منجر به همبستگی ملی شده است.
این همبستگی ملی یک فرصت بینظیر است.
Forwarded from هممیهن
بیسپر زیر بمباران پروپاگاندا
جایگاه رسانه در نبردهای نوین و جنگ ادراکی
🖌️قادر باستانیتبریزی | پژوهشگر علوم ارتباطات و رسانه
🔹از لحظه جواب ایران به حملات رژیم اسرائیل پروپاگاندای این رژیم با شدت و انسجام، شروع به القای این روایت کرده که ایران اهداف غیرنظامی را هدف قرار داده و تصاویر کودک، اسباببازی و آوار را بهعنوان سند این ادعا به افکار عمومی جهانی عرضه کرده است. بیشتر رسانههای غربی که سالهاست با اسرائیل در روایتسازی همجهتاند، همصدا با این جریاناند. در سوی دیگر، ما سالهاست درهای کشور را به روی خبرنگاران معتبر جهانی بستهایم و بهاشتباه تصور کردهایم که با خروجیهای خبرگزاریهایی دولتی و حکومتی میتوان نبرد روایت را اداره کرد. اینسو، دهها غیرنظامی و کودک قربانی شدهاند اما صدای آنها نهایتاً در چند کانال تلگرامی داخلی پیچیده و بس.
🔹اگر درها باز بود، امروز خبرنگاران زیادی از رسانههای معتبر جهان در ایران حضور داشتند و تصویر دیگری از واقعیت میساختند. البته حضور خبرنگار سیانان در این روزها خود نشانهای مثبت است. همان رسانههایی که اکنون خبرنگار به اسرائیل فرستادهاند و با تهیه گزارشهای میدانی، روایتی احساسبرانگیز و باورپذیر از مظلومیت شهروندان اسرائیلی مقابل دوربین میسازند. روایتهایی که با تکرار کلماتی مانند «اسباببازی کودکان»، «منزل مسکونی»، یا «خانواده بیدفاع» بارها و بارها در ذهن مخاطب حک میشود.
🔹واقعیت این است که پادزهر رسانه، فقط رسانه است. باید اجازه داد خبرنگاران حرفهای، ولو از شبکههای بینالمللی، از مناطق اصابت موشکها و بمبهای اسرائیلی گزارش تهیه کنند، از مادران داغدار و کودکان آسیبدیده بگویند، از ویرانیهای واقعی. جنگ روایتها، بخش جدی و تعیینکننده این تقابل است؛ و ما در این زمینه بهروشنی ضعیف عمل کردهایم.
🔹متأسفانه بهدلیل کژکارکردی رسانه ملی، بخشی از جامعه عملاً ذهن خود را در اختیار شبکههایی چون اینترنشنال گذاشتهاند؛ رسانهای که با بودجه قدرتهای خارجی، میدان نبرد روانی را علیه ایران پیش میبرد. صداوسیمای ما نهتنها در ایفای نقش بازدارنده موفق نبوده، بلکه با تولید برنامههایی هیجانی، بیاثر، کمرمق و بیاعتنا به نیاز مخاطب، باعث شده بسیاری عطای دیدن تلویزیون داخلی را به لقایش ببخشند.
🔹و بدتر، در این شرایط حساس، دسترسی به شبکههای اجتماعی هم قطع شد و خودمان با دست خود، باقی افکار عمومی را دودستی تقدیم پروپاگاندای دشمن کردهایم. سیاست عرصه آرزوها و شعارها نیست، عرصه امکانها و واقعبینی است. در بحرانها، سیاستورز باید عقلانی بیاندیشد، فارغ از احساسات سطحی، اما نه بیاحساس. وظیفه کنشگر سیاسی و رسانهای، پیشگیری از آسیب به مردم و کشور است.
🔹ما با هر نگرش و گرایشی، یک هدف مشترک داریم که ایرانِ سربلند و مردمی آسیبندیده است، اما در تحقق این هدف، محتاج زبان، روایت و روایتگرانی مؤثر، حرفهای و معتبر در سطح جهانی هستیم. در میدان نبردهای نوین، آنکه روایت را باخته باشد، دیگر مهم نیست چقدر موشک دارد یا چند سامانه پدافندی؛ او از پیش بازندهای است بیقدرتِ اقناع.
🔹جنگ امروز، جنگ تصویر است، جنگ معنا و میدان آن افکار عمومی است؛ و رسانه، سلاح اصلی این آوردگاه است. درحالیکه ارتشها مجهز میشوند و دیپلماسی فعالتر میشود، رسانههای رسمی و جریان اصلی ما یا غایباند یا خنثی؛ نه میتوانند روایت درست و اقناعی بسازند، نه توان پاسخ به امواج بیوقفه پروپاگاندا را دارند.
🔹در روزهایی که آسمان رسانهای جهان در تصرف روایتهایی است که با مهارت تمام طراحی و مهندسی شدهاند، سخنگفتن از واقعیت کار سادهای نیست. آنچه در جنگ کنونی به چشم میآید، تنها نبرد موشکها، سامانههای پدافندی یا ژئوپلیتیک منطقهای نیست. در این نبرد، نهفقط بمب، که تصویر یک اسباببازی در ویرانهها یا عبارت «آتش ایران به مناطق مسکونی خورد» میتواند سرنوشت افکار عمومی جهان را تعیین کند. ما با جنگی روبهرو هستیم که ابزار آن بیشتر از میدان جنگ، در اتاق خبر است؛ و مهمات آن نه باروت، که کلمات، تصویر، تدوین و انتخاب زوایای روایت است. اینجاست که مفهوم جنگ رسانهای معنا پیدا میکند.
@hammihanonline
hammihanonline.ir
جایگاه رسانه در نبردهای نوین و جنگ ادراکی
🖌️قادر باستانیتبریزی | پژوهشگر علوم ارتباطات و رسانه
🔹از لحظه جواب ایران به حملات رژیم اسرائیل پروپاگاندای این رژیم با شدت و انسجام، شروع به القای این روایت کرده که ایران اهداف غیرنظامی را هدف قرار داده و تصاویر کودک، اسباببازی و آوار را بهعنوان سند این ادعا به افکار عمومی جهانی عرضه کرده است. بیشتر رسانههای غربی که سالهاست با اسرائیل در روایتسازی همجهتاند، همصدا با این جریاناند. در سوی دیگر، ما سالهاست درهای کشور را به روی خبرنگاران معتبر جهانی بستهایم و بهاشتباه تصور کردهایم که با خروجیهای خبرگزاریهایی دولتی و حکومتی میتوان نبرد روایت را اداره کرد. اینسو، دهها غیرنظامی و کودک قربانی شدهاند اما صدای آنها نهایتاً در چند کانال تلگرامی داخلی پیچیده و بس.
🔹اگر درها باز بود، امروز خبرنگاران زیادی از رسانههای معتبر جهان در ایران حضور داشتند و تصویر دیگری از واقعیت میساختند. البته حضور خبرنگار سیانان در این روزها خود نشانهای مثبت است. همان رسانههایی که اکنون خبرنگار به اسرائیل فرستادهاند و با تهیه گزارشهای میدانی، روایتی احساسبرانگیز و باورپذیر از مظلومیت شهروندان اسرائیلی مقابل دوربین میسازند. روایتهایی که با تکرار کلماتی مانند «اسباببازی کودکان»، «منزل مسکونی»، یا «خانواده بیدفاع» بارها و بارها در ذهن مخاطب حک میشود.
🔹واقعیت این است که پادزهر رسانه، فقط رسانه است. باید اجازه داد خبرنگاران حرفهای، ولو از شبکههای بینالمللی، از مناطق اصابت موشکها و بمبهای اسرائیلی گزارش تهیه کنند، از مادران داغدار و کودکان آسیبدیده بگویند، از ویرانیهای واقعی. جنگ روایتها، بخش جدی و تعیینکننده این تقابل است؛ و ما در این زمینه بهروشنی ضعیف عمل کردهایم.
🔹متأسفانه بهدلیل کژکارکردی رسانه ملی، بخشی از جامعه عملاً ذهن خود را در اختیار شبکههایی چون اینترنشنال گذاشتهاند؛ رسانهای که با بودجه قدرتهای خارجی، میدان نبرد روانی را علیه ایران پیش میبرد. صداوسیمای ما نهتنها در ایفای نقش بازدارنده موفق نبوده، بلکه با تولید برنامههایی هیجانی، بیاثر، کمرمق و بیاعتنا به نیاز مخاطب، باعث شده بسیاری عطای دیدن تلویزیون داخلی را به لقایش ببخشند.
🔹و بدتر، در این شرایط حساس، دسترسی به شبکههای اجتماعی هم قطع شد و خودمان با دست خود، باقی افکار عمومی را دودستی تقدیم پروپاگاندای دشمن کردهایم. سیاست عرصه آرزوها و شعارها نیست، عرصه امکانها و واقعبینی است. در بحرانها، سیاستورز باید عقلانی بیاندیشد، فارغ از احساسات سطحی، اما نه بیاحساس. وظیفه کنشگر سیاسی و رسانهای، پیشگیری از آسیب به مردم و کشور است.
🔹ما با هر نگرش و گرایشی، یک هدف مشترک داریم که ایرانِ سربلند و مردمی آسیبندیده است، اما در تحقق این هدف، محتاج زبان، روایت و روایتگرانی مؤثر، حرفهای و معتبر در سطح جهانی هستیم. در میدان نبردهای نوین، آنکه روایت را باخته باشد، دیگر مهم نیست چقدر موشک دارد یا چند سامانه پدافندی؛ او از پیش بازندهای است بیقدرتِ اقناع.
🔹جنگ امروز، جنگ تصویر است، جنگ معنا و میدان آن افکار عمومی است؛ و رسانه، سلاح اصلی این آوردگاه است. درحالیکه ارتشها مجهز میشوند و دیپلماسی فعالتر میشود، رسانههای رسمی و جریان اصلی ما یا غایباند یا خنثی؛ نه میتوانند روایت درست و اقناعی بسازند، نه توان پاسخ به امواج بیوقفه پروپاگاندا را دارند.
🔹در روزهایی که آسمان رسانهای جهان در تصرف روایتهایی است که با مهارت تمام طراحی و مهندسی شدهاند، سخنگفتن از واقعیت کار سادهای نیست. آنچه در جنگ کنونی به چشم میآید، تنها نبرد موشکها، سامانههای پدافندی یا ژئوپلیتیک منطقهای نیست. در این نبرد، نهفقط بمب، که تصویر یک اسباببازی در ویرانهها یا عبارت «آتش ایران به مناطق مسکونی خورد» میتواند سرنوشت افکار عمومی جهان را تعیین کند. ما با جنگی روبهرو هستیم که ابزار آن بیشتر از میدان جنگ، در اتاق خبر است؛ و مهمات آن نه باروت، که کلمات، تصویر، تدوین و انتخاب زوایای روایت است. اینجاست که مفهوم جنگ رسانهای معنا پیدا میکند.
@hammihanonline
hammihanonline.ir
Forwarded from سهند ایرانمهر
✔️ دلهایی که از وطن بریدند: چرایی و چاره همکاریهای داخلی با دشمن
✍🏻سهند ایرانمهر
در جریان تجاوز نظامی اسرائیل به ایران، شاید تلخترین و هولناکترین واقعیت نه آژیرها بود و نه صدای انفجار. بلکه این بود که بخشهایی از عملیات دشمن، از داخل کشور هدایت شد. از پهپادهایی که از دل ایران به پرواز درآمدند، تا ارسال اطلاعات حساس و انجام خرابکاریهای میدانی. و آنچه بیش از همه نگرانکننده است: برخی از این اقدامات نه با زور، بلکه به شکل داوطلبانه انجام شدهاند.
اما چرا یک شهروند حاضر میشود با دشمن کشورش همکاری کند؟
دلایل بهظاهر مختلفی میتوان شمرد:
-انگیزههای مالی یا فردی (پناهندگی، امتیاز، نجات فردی)
-انگیزههای سیاسی/ایدئولوژیک (خشم از نظام، انتقام، نفرت انباشته)
-احساس بیهویتی یا «بیگانگی با سرزمین»
-باور به فروپاشی قریبالوقوع نظم سیاسی موجود.
-تصور اشتباه از «مصلحت ملی» یا «نجات مردم» از طریق دخالت خارجی
این رفتارها لزوماً محصول آموزش اطلاعاتی حرفهای نیستند، بلکه اغلب ناشی از یک تغییر در وفاداری درونی و درک هویتی هستند. همان چیزی که در جامعهشناسی جنگ از آن به عنوان پروسه «دشمنسازی از درون» (internal enemy formation) یاد میشود.
اکنون باید یک گام عقبتر بایستیم و بپرسیم: چرا یک شهروند حاضر میشود در بزنگاه تاریخی، نه تنها از وطنش دفاع نکند، بلکه به دشمن کمک کند؟
در جهان سیاست و امنیت، هیچ خطری از درون مردم یک کشور هولناکتر نیست. وقتی افراد، آگاهانه یا از سر خشم، مرز وطن و دشمن را در ذهن و دلشان پاک میکنند، آنگاه کشور وارد مرحلهای تازه از بحران میشود: بحران گسست ملی.
این گسست ممکن است دلایل گوناگونی داشته باشد: حس بیپناهی، طردشدگی، یا انتقام از نادیده گرفته یا تحقیر شدن. نارضایتی مزمن و بیپاسخمانده که سرانجام به رفتارهای رادیکال تبدیل میشود یا حتی خیال خامی که دخالت خارجی را «راه نجات» میپندارد.
در فرانسهی دوران اشغال نازی، هزاران نفر با ارتش آلمان همکاری کردند؛ نه بهخاطر پول، بلکه بهخاطر باور به فروپاشی نظم قدیم. در عراق، بسیاری از مخالفان صدام در سال ۲۰۰۳ راه را برای حمله آمریکا باز کردند.
اکنون باید پرسید وجه مشترک همه اینها چیست؟
پاسخ آن است که وقتی پیوند عاطفی و سیاسی مردم با نظام سیاسی قطع شود، بخشی از جامعه حتی اگر وطندوست بماند، دیگر انگیزهای برای دفاع نخواهد داشت.از نگاه صرف امنیتی، این اتفاق یک «نقض اطلاعاتی» یا «نفوذ» است.اما از منظر اجتماعی، با یک فروپاشی پنهان اعتماد ملی روبهرو هستیم.
مردم اگر در رسانههای داخلی صدای خود را نشنوند، مطالباتشان نادیده گرفته شود یا احساس نکنند سهمی از قدرت دارند احساس تعلقشان به «وطن» کمرنگ شود و دشمن همیشه منتظر است تا آن فاصله را با پیام، پول، یا امیدهای دروغین پُر کند.
برای پیشگیری از تکرار این فاجعه، باید واقعبین و شجاع بود. نه فقط با تکنولوژی، بلکه با بازسازی دلهای مردم. امنیت ملی از دل موشک و فایروال بیرون نمیآید؛ از دل اعتماد، مشارکت، و احساس تعلق بیرون میآید و قدرت نظامی آن را تکمیل میکند.
برای بهبود این وضعیت چند گام جدی باید برداشته شود:
اولین آن بازسازی مفهوم وطن است. وطن نه یعنی دولت، نه قدرت حاکم به تنهایی، وطن یعنی میراث مشترک همه مردم در همه نسلها. اگر شهروند احساس کند «او» در این سرزمین جایی ندارد، هر پرچمی برایش بیمعنا میشود.
باید وطن را از نو معنا کرد: بهعنوان خانهای که همهمان در ساختنش سهیم هستیم، نه زندانی که از ما وفاداری اجباری میخواهد. در نظام آموزشی باید وطندوستی را با پرسش، آزادی، و تاریخ واقعی نه تاریخ گزینشی آموخت.
در رسانه باید صدای مردم را شنید، نه فقط شعارها و قیافهها را تکرار کرد. مردم اگر صدای خود را در تریبونهای داخلی نشنوند، تریبون بیگانه برایشان جذاب میشود.
وقتی معلم، هنرمند، فعال مدنی، زن، دانشجو، کارگر یا اقلیت مذهبی احساس امنیت نکند، جوان احساس طرد و زن احساس بیحرمتی کند «احساس تعلق» میمیرد.
در اینحال دیگر از دفاع در برابر دشمن خارجی خبری نخواهد بود. کسی که در وطن خود احساس غربت کند، در لحظه خطر، شاید به سراغ غریبهها برود.
باید میان «منتقد»، «ناراضی» و «خائن» تفاوت گذاشت. مردم را از ترس و تهمت فراری ندهیم؛ بلکه به مشارکت، آگاهی و احساس مسئولیت دعوتشان کنیم. اطلاعات را نه با شک، بلکه با اعتماد مشروط و تعامل اجتماعی مدیریت کنیم.
اگر کشوری در برابر دشمن خارجی ایستاده، اما از درون با ترکهای اجتماعی، طرد نسلها، انکار واقعیت و گسست مشروعیت روبهرو باشد، دیر یا زود سقوط از درون آغاز خواهد شد. امنیت ملی را نه فقط با سیستمهای دفاعی، که با دلهای مردم باید حفظ کرد و دلها، فقط وقتی میمانند که احساس کنند «وطن» با همه متعلقات سیاسی و اجتماعی و اقتصادیاش متعلق به آنهاست.
@sahandiranmehr
✍🏻سهند ایرانمهر
در جریان تجاوز نظامی اسرائیل به ایران، شاید تلخترین و هولناکترین واقعیت نه آژیرها بود و نه صدای انفجار. بلکه این بود که بخشهایی از عملیات دشمن، از داخل کشور هدایت شد. از پهپادهایی که از دل ایران به پرواز درآمدند، تا ارسال اطلاعات حساس و انجام خرابکاریهای میدانی. و آنچه بیش از همه نگرانکننده است: برخی از این اقدامات نه با زور، بلکه به شکل داوطلبانه انجام شدهاند.
اما چرا یک شهروند حاضر میشود با دشمن کشورش همکاری کند؟
دلایل بهظاهر مختلفی میتوان شمرد:
-انگیزههای مالی یا فردی (پناهندگی، امتیاز، نجات فردی)
-انگیزههای سیاسی/ایدئولوژیک (خشم از نظام، انتقام، نفرت انباشته)
-احساس بیهویتی یا «بیگانگی با سرزمین»
-باور به فروپاشی قریبالوقوع نظم سیاسی موجود.
-تصور اشتباه از «مصلحت ملی» یا «نجات مردم» از طریق دخالت خارجی
این رفتارها لزوماً محصول آموزش اطلاعاتی حرفهای نیستند، بلکه اغلب ناشی از یک تغییر در وفاداری درونی و درک هویتی هستند. همان چیزی که در جامعهشناسی جنگ از آن به عنوان پروسه «دشمنسازی از درون» (internal enemy formation) یاد میشود.
اکنون باید یک گام عقبتر بایستیم و بپرسیم: چرا یک شهروند حاضر میشود در بزنگاه تاریخی، نه تنها از وطنش دفاع نکند، بلکه به دشمن کمک کند؟
در جهان سیاست و امنیت، هیچ خطری از درون مردم یک کشور هولناکتر نیست. وقتی افراد، آگاهانه یا از سر خشم، مرز وطن و دشمن را در ذهن و دلشان پاک میکنند، آنگاه کشور وارد مرحلهای تازه از بحران میشود: بحران گسست ملی.
این گسست ممکن است دلایل گوناگونی داشته باشد: حس بیپناهی، طردشدگی، یا انتقام از نادیده گرفته یا تحقیر شدن. نارضایتی مزمن و بیپاسخمانده که سرانجام به رفتارهای رادیکال تبدیل میشود یا حتی خیال خامی که دخالت خارجی را «راه نجات» میپندارد.
در فرانسهی دوران اشغال نازی، هزاران نفر با ارتش آلمان همکاری کردند؛ نه بهخاطر پول، بلکه بهخاطر باور به فروپاشی نظم قدیم. در عراق، بسیاری از مخالفان صدام در سال ۲۰۰۳ راه را برای حمله آمریکا باز کردند.
اکنون باید پرسید وجه مشترک همه اینها چیست؟
پاسخ آن است که وقتی پیوند عاطفی و سیاسی مردم با نظام سیاسی قطع شود، بخشی از جامعه حتی اگر وطندوست بماند، دیگر انگیزهای برای دفاع نخواهد داشت.از نگاه صرف امنیتی، این اتفاق یک «نقض اطلاعاتی» یا «نفوذ» است.اما از منظر اجتماعی، با یک فروپاشی پنهان اعتماد ملی روبهرو هستیم.
مردم اگر در رسانههای داخلی صدای خود را نشنوند، مطالباتشان نادیده گرفته شود یا احساس نکنند سهمی از قدرت دارند احساس تعلقشان به «وطن» کمرنگ شود و دشمن همیشه منتظر است تا آن فاصله را با پیام، پول، یا امیدهای دروغین پُر کند.
برای پیشگیری از تکرار این فاجعه، باید واقعبین و شجاع بود. نه فقط با تکنولوژی، بلکه با بازسازی دلهای مردم. امنیت ملی از دل موشک و فایروال بیرون نمیآید؛ از دل اعتماد، مشارکت، و احساس تعلق بیرون میآید و قدرت نظامی آن را تکمیل میکند.
برای بهبود این وضعیت چند گام جدی باید برداشته شود:
اولین آن بازسازی مفهوم وطن است. وطن نه یعنی دولت، نه قدرت حاکم به تنهایی، وطن یعنی میراث مشترک همه مردم در همه نسلها. اگر شهروند احساس کند «او» در این سرزمین جایی ندارد، هر پرچمی برایش بیمعنا میشود.
باید وطن را از نو معنا کرد: بهعنوان خانهای که همهمان در ساختنش سهیم هستیم، نه زندانی که از ما وفاداری اجباری میخواهد. در نظام آموزشی باید وطندوستی را با پرسش، آزادی، و تاریخ واقعی نه تاریخ گزینشی آموخت.
در رسانه باید صدای مردم را شنید، نه فقط شعارها و قیافهها را تکرار کرد. مردم اگر صدای خود را در تریبونهای داخلی نشنوند، تریبون بیگانه برایشان جذاب میشود.
وقتی معلم، هنرمند، فعال مدنی، زن، دانشجو، کارگر یا اقلیت مذهبی احساس امنیت نکند، جوان احساس طرد و زن احساس بیحرمتی کند «احساس تعلق» میمیرد.
در اینحال دیگر از دفاع در برابر دشمن خارجی خبری نخواهد بود. کسی که در وطن خود احساس غربت کند، در لحظه خطر، شاید به سراغ غریبهها برود.
باید میان «منتقد»، «ناراضی» و «خائن» تفاوت گذاشت. مردم را از ترس و تهمت فراری ندهیم؛ بلکه به مشارکت، آگاهی و احساس مسئولیت دعوتشان کنیم. اطلاعات را نه با شک، بلکه با اعتماد مشروط و تعامل اجتماعی مدیریت کنیم.
اگر کشوری در برابر دشمن خارجی ایستاده، اما از درون با ترکهای اجتماعی، طرد نسلها، انکار واقعیت و گسست مشروعیت روبهرو باشد، دیر یا زود سقوط از درون آغاز خواهد شد. امنیت ملی را نه فقط با سیستمهای دفاعی، که با دلهای مردم باید حفظ کرد و دلها، فقط وقتی میمانند که احساس کنند «وطن» با همه متعلقات سیاسی و اجتماعی و اقتصادیاش متعلق به آنهاست.
@sahandiranmehr