#الف
🔸زیر سایه میلیتاریسم فرقهای !
▫️شورای سردبیری: پیشرفت جهان ما از توسعه ذهن ساکنان آن عقب مانده است. نرخ بالای توسعه انسانی ، هرروز تعداد بیشتری از شهروندان را به کیفیات ذهنی مثبتی چون اعتقاد به مردمسالاری ، صلحطلبی، و توسعه پایدار و متوازن مجهز میکند . جستجوی فرصتهای برابر، رفاه همگانی و توافق اجتماعی و زندگی در مسالمت اهداف این اذهان توسعه یافته است. اما جهان با این تغییرهماهنگ و همراه نیست. کشورهای تشکیل دهنده جهان هنوز بر مدار گذشته سیر میکنند: فراوانی کشمکشهای سیاسی منطقهای ، جنگهای گسترده تجاری ، تنازعات اقلیمی و برسر منابع، و سرانجام جنگهای فراوان برسر حوزه نفوذ. کشورهای جهان سرصلحی پایدار ندارند و میل به حل مسائل از طریق زور هنوز پیشرانه مسلط سیاست بینالملل است. مردمانی بیشتر باورمند به سودمندی مسالمت و سازش ، ودولتهای بیشتر دل داده به راهحلهای خشن وعشق نظامیگری. بدتر آنکه میلیتاریسم به عنوان سلطه نظامیگری به همه ابعاد زندگی جوامع، به قالب پیکرهای تازهای درآمده و اشکال فاجعهبارتری هم به خود میگیرد. مار به اژدها بدل شده و بعدتازه ای یافته است: میلیتاریسم فرقهای.
🔹بخشی از یادداشت: اینکه سیاسیون دائما از همه کاره شدن نظامیان در سیاست خارجی مینالند انعکاس همین وضعیت میلیتاریزه کردن سیاست خارجی است. درست مانند فعالان اقتصادی که از میلیتاریزه شدن اقتصاد میگویند. همه این تارها هم با پود فرقهگرایی میلیتاریزه شده بافته میشوند و ما را در میان گرههای متعدد خود گیر می اندازند .
نتیجه همه اینها ، سلطه تدریجی میلیتاریسم فرقهگرا بر کلیت استراتژی منطقهای ایران در دو دهه اخیر شد. این استراتژی متکی به توسعه نظامی و آلوده به فرقه گرایی ، در جهان کنونی و موقعیت فعلی منطقه آیندهای ندارد . در نفس خود و بطور مطلق نیز به کامیابی حاصل ازصلح و مسالمت نمیانجامد و ریسکهای دفاعی را افزایش میدهد. علیرغم سلطه هراس از ورود به موضوع نزد بسیاری از ناظران، ما در سلسله مطالبی با عنوان استراتژی #خارپشت، ضمن تاکید بر لزوم افزایش قدرت دفاعی کشور ، بر اینکه این استراتژی با نیازهای دفاعی کلان و دراز مدت ایران ناهمخوان و محکوم به شکست است به کرات سخن گفتهایم. اما گوشها را سرودهای باسمهای میهنی و نغمه پردازی میلیتاریسم فرقه ای آکنده است. زیان و خطر خفته در افق هم چنان بزرگ و سهمگین است که میتوانیم آرزو کنیم تصور ما از ان وهمی و خطای دید ما باشد و نه یک موقعیت واقعی منجر به فاجعه... باید منتظر گذشت زمان بمانیم .
🆔 @jameeno
🔻بیشتر بخوانید
https://telegra.ph/mi-11-02-2
🔸زیر سایه میلیتاریسم فرقهای !
▫️شورای سردبیری: پیشرفت جهان ما از توسعه ذهن ساکنان آن عقب مانده است. نرخ بالای توسعه انسانی ، هرروز تعداد بیشتری از شهروندان را به کیفیات ذهنی مثبتی چون اعتقاد به مردمسالاری ، صلحطلبی، و توسعه پایدار و متوازن مجهز میکند . جستجوی فرصتهای برابر، رفاه همگانی و توافق اجتماعی و زندگی در مسالمت اهداف این اذهان توسعه یافته است. اما جهان با این تغییرهماهنگ و همراه نیست. کشورهای تشکیل دهنده جهان هنوز بر مدار گذشته سیر میکنند: فراوانی کشمکشهای سیاسی منطقهای ، جنگهای گسترده تجاری ، تنازعات اقلیمی و برسر منابع، و سرانجام جنگهای فراوان برسر حوزه نفوذ. کشورهای جهان سرصلحی پایدار ندارند و میل به حل مسائل از طریق زور هنوز پیشرانه مسلط سیاست بینالملل است. مردمانی بیشتر باورمند به سودمندی مسالمت و سازش ، ودولتهای بیشتر دل داده به راهحلهای خشن وعشق نظامیگری. بدتر آنکه میلیتاریسم به عنوان سلطه نظامیگری به همه ابعاد زندگی جوامع، به قالب پیکرهای تازهای درآمده و اشکال فاجعهبارتری هم به خود میگیرد. مار به اژدها بدل شده و بعدتازه ای یافته است: میلیتاریسم فرقهای.
🔹بخشی از یادداشت: اینکه سیاسیون دائما از همه کاره شدن نظامیان در سیاست خارجی مینالند انعکاس همین وضعیت میلیتاریزه کردن سیاست خارجی است. درست مانند فعالان اقتصادی که از میلیتاریزه شدن اقتصاد میگویند. همه این تارها هم با پود فرقهگرایی میلیتاریزه شده بافته میشوند و ما را در میان گرههای متعدد خود گیر می اندازند .
نتیجه همه اینها ، سلطه تدریجی میلیتاریسم فرقهگرا بر کلیت استراتژی منطقهای ایران در دو دهه اخیر شد. این استراتژی متکی به توسعه نظامی و آلوده به فرقه گرایی ، در جهان کنونی و موقعیت فعلی منطقه آیندهای ندارد . در نفس خود و بطور مطلق نیز به کامیابی حاصل ازصلح و مسالمت نمیانجامد و ریسکهای دفاعی را افزایش میدهد. علیرغم سلطه هراس از ورود به موضوع نزد بسیاری از ناظران، ما در سلسله مطالبی با عنوان استراتژی #خارپشت، ضمن تاکید بر لزوم افزایش قدرت دفاعی کشور ، بر اینکه این استراتژی با نیازهای دفاعی کلان و دراز مدت ایران ناهمخوان و محکوم به شکست است به کرات سخن گفتهایم. اما گوشها را سرودهای باسمهای میهنی و نغمه پردازی میلیتاریسم فرقه ای آکنده است. زیان و خطر خفته در افق هم چنان بزرگ و سهمگین است که میتوانیم آرزو کنیم تصور ما از ان وهمی و خطای دید ما باشد و نه یک موقعیت واقعی منجر به فاجعه... باید منتظر گذشت زمان بمانیم .
🆔 @jameeno
🔻بیشتر بخوانید
https://telegra.ph/mi-11-02-2
Telegraph
زیر سایه میلیتاریسم فرقهای!
شورای سردبیری: پیشرفت جهان ما از توسعه ذهن ساکنان آن عقب مانده است. نرخ بالای توسعه انسانی ، هرروز تعداد بیشتری از شهروندان را به کیفیات ذهنی مثبتی چون اعتقاد به مردمسالاری ، صلحطلبی، و توسعه پایدار و متوازن مجهز میکند . جستجوی فرصتهای برابر، رفاه همگانی…
#الف
🔻آزمایشگاه عراق!
▫️شورای سردبیری: میتوان به خاطر خیلی چیزها و مثلا دوشب پردردسر در کنسولگری ایران در کربلا متلکهای بسیاری به حکومت گفت و میتوان با یاد آوری آتش گرفتگی کنسولگری عربستان در مشهد سیاستخارجی آن را به استهزاء گرفت و.... اما بدیهی است جامعهنو این کار را نمیکند . به جای تخطئه کل حکومت به خاطر رخدادهایی که ریشه آنها رقابتهای بلاهت بار شایع در کل منطقه است، جستجوی دوبارهای میکنیم برای یافتن یک استراتژی سیاست خارجیبدون ضایعه هنگفت و مناسب برای ایران ، بویژه در منطقه . آیا مسیر فعلی درست است و راهی جز آن نیست؟
تمرکز را بر مساله عراق میگذاریم که این روزها پیشلرزههای زلزله سیاسی آن تاثیرات سریعی بر روابط دو کشور گذاشته است : مبادلات توریسم مذهبی متوقف شده است ، امنیت تردد و مبادله رخت بربسته و مرزها دائما بسته میشوند، و از همه مهمتر ، روند صادرات ایران به عراق مورد تهدید قرار گرفته است. این عامل بسیار مهمی است : در سال ۹۶ صادرات ایران به عراق از ۲۰ میلیارد دلار گذشت (۲۰/۵۶میلیارد دلار) روند آن البته رشد سابق را در سال بعد نداشت و تقریبا ثابت ماند . انتظار میرفت در سال ۹۸ نیز حداقل در حدود ۲۰ میلیارد دلار بماند. تاثیربه خطر افتادن این رقم از آنجا روشن میشود که به یاد آوریم تمام دعوا وفشار ترامپ بر ایران در این خلاصه شده است که ایران را از حد اکثر ۱۷ میلیارد دلار درامد نفتی (صدور ۷۲۰هزار بشکه در روز برای زنده نگهداشتن اقتصاد)محروم کند. در عین حال توجه کنیم که ارز صادرات به عراق عمدتاحاصل صدور کالای ساخته شده مصرفی است و به دست تولید کننده و کارگر ایرانی میرسد.
وضعیت کنونی عراق این خون غنی از اکسیژن و مواد مغزی اقتصاد ایران را به خطر انداخته است . بیایید فرض کنیم روابط سیاسی ایران با عراق نه در فاز فعلی ، بلکه در فاز سالهای آخر حکومت صدام ، یعنی روابطی خالی از گرایشها و تمایزهاو و همسوییهای مذهبی بود . اگر در عراق شورش میشد کسی به کنسولگری ایران حمله میکرد؟ کسی شعارایرانی برود سر میداد؟ اصلا ایران چهکاره بود که پایش به مسائل سیاسی داخلی عراق کشیده شود؟...درست است که در حکومت صدام حجم صادرات ایران نمیتوانست به ارقام فعلی برسد، اما این امکان داشت که سیاست ایران در برابر عراق فعلی متفاوت ، ولی بازار ایران به روی آن باز باشد. مختصات این سیاست را ما بارها به عنوان سرفصلی از سلسله مطالب "استراتژی #خارپشت " توصیف کردهایم : با دولتهای عرب باید مسالمت و رفع مخاصمه کرد، فرقه گرایی را از روابط با اعراب زدود، ازمداخله در درگیری های درونیشان خودداری ورزید، و با تجارت با آنها ، توسعه وابستگی اقتصادی منطقهای و تقویت نیروی دفاعی در داخل را ضمانت امنیتی حفظ موقعیت قرار داد.
آنچه در حال حاضر در عراق جریان دارد بسیار قابل توجه است . بخش خصوصی ، کسبه ، و کارگران عراقی و بویژه شهرهای زیارتی آن درسالهای اخیر به خوب بودن روابط ایران و عراق و توسعه سفرزیارتی محتاج شده اند و کربلا بعیدترین جایی بود که میشد فرض کرد تعرضی به ایران در آن صورت بگیرد. همه آنچه جریان دارد را نمیتوان با توطئه استکبار و یا تحرک فلان شیخ متخاصم با ایران توضیح داد. علت واقعی آن درگیر شدن ایران در مسائل با رویکرد فرقهای توسط جناحی از حکومت در ایران و سلطه این "خرده سیاست" بر کل سیاست خارجی کشوراست. وضع فعلی ، برخی از دیگر ارزیابی های جامعه نو رانیز تائید میکند. گفته بودیم از منظر وضعیت جامعه و شهروندان عراق ، مهندسی ایالات متحده برای تبدیل حکومت سکولار صدام به یک شبه دموکراسی فرقهای قدمی به جلو نبود اگر به عقب نباشد.امروز فلاکت تقریبا دودههای و روبه وخامت مردم عراق و حکومت "بند و بست" شده ولرزان وبیثبات آن درستی نسبی آن ارزیابی را نشان میدهد. اما مهمتر از آن، اثبات نادرستیسلطه سیاست تحرک فرقهای در پیکره سیاست خارجی ایران بویژه در منطقه و کشورهای همسایه است. در باره نادرستی آن بسیار سخن گفتهایم. امروز و ماجراهای عراق، یک مناسبت تازه محک زدن به درستی آن ارزیابیهاست. این را به خوانندگانی واگذار میکنیم که به مطالب استراتژی خارپشت توجه داشتهاند، آنرا مناسب دانستهاند، و یا... ناقد آن بودهاند.
🆔 @jameeno
🔻آزمایشگاه عراق!
▫️شورای سردبیری: میتوان به خاطر خیلی چیزها و مثلا دوشب پردردسر در کنسولگری ایران در کربلا متلکهای بسیاری به حکومت گفت و میتوان با یاد آوری آتش گرفتگی کنسولگری عربستان در مشهد سیاستخارجی آن را به استهزاء گرفت و.... اما بدیهی است جامعهنو این کار را نمیکند . به جای تخطئه کل حکومت به خاطر رخدادهایی که ریشه آنها رقابتهای بلاهت بار شایع در کل منطقه است، جستجوی دوبارهای میکنیم برای یافتن یک استراتژی سیاست خارجیبدون ضایعه هنگفت و مناسب برای ایران ، بویژه در منطقه . آیا مسیر فعلی درست است و راهی جز آن نیست؟
تمرکز را بر مساله عراق میگذاریم که این روزها پیشلرزههای زلزله سیاسی آن تاثیرات سریعی بر روابط دو کشور گذاشته است : مبادلات توریسم مذهبی متوقف شده است ، امنیت تردد و مبادله رخت بربسته و مرزها دائما بسته میشوند، و از همه مهمتر ، روند صادرات ایران به عراق مورد تهدید قرار گرفته است. این عامل بسیار مهمی است : در سال ۹۶ صادرات ایران به عراق از ۲۰ میلیارد دلار گذشت (۲۰/۵۶میلیارد دلار) روند آن البته رشد سابق را در سال بعد نداشت و تقریبا ثابت ماند . انتظار میرفت در سال ۹۸ نیز حداقل در حدود ۲۰ میلیارد دلار بماند. تاثیربه خطر افتادن این رقم از آنجا روشن میشود که به یاد آوریم تمام دعوا وفشار ترامپ بر ایران در این خلاصه شده است که ایران را از حد اکثر ۱۷ میلیارد دلار درامد نفتی (صدور ۷۲۰هزار بشکه در روز برای زنده نگهداشتن اقتصاد)محروم کند. در عین حال توجه کنیم که ارز صادرات به عراق عمدتاحاصل صدور کالای ساخته شده مصرفی است و به دست تولید کننده و کارگر ایرانی میرسد.
وضعیت کنونی عراق این خون غنی از اکسیژن و مواد مغزی اقتصاد ایران را به خطر انداخته است . بیایید فرض کنیم روابط سیاسی ایران با عراق نه در فاز فعلی ، بلکه در فاز سالهای آخر حکومت صدام ، یعنی روابطی خالی از گرایشها و تمایزهاو و همسوییهای مذهبی بود . اگر در عراق شورش میشد کسی به کنسولگری ایران حمله میکرد؟ کسی شعارایرانی برود سر میداد؟ اصلا ایران چهکاره بود که پایش به مسائل سیاسی داخلی عراق کشیده شود؟...درست است که در حکومت صدام حجم صادرات ایران نمیتوانست به ارقام فعلی برسد، اما این امکان داشت که سیاست ایران در برابر عراق فعلی متفاوت ، ولی بازار ایران به روی آن باز باشد. مختصات این سیاست را ما بارها به عنوان سرفصلی از سلسله مطالب "استراتژی #خارپشت " توصیف کردهایم : با دولتهای عرب باید مسالمت و رفع مخاصمه کرد، فرقه گرایی را از روابط با اعراب زدود، ازمداخله در درگیری های درونیشان خودداری ورزید، و با تجارت با آنها ، توسعه وابستگی اقتصادی منطقهای و تقویت نیروی دفاعی در داخل را ضمانت امنیتی حفظ موقعیت قرار داد.
آنچه در حال حاضر در عراق جریان دارد بسیار قابل توجه است . بخش خصوصی ، کسبه ، و کارگران عراقی و بویژه شهرهای زیارتی آن درسالهای اخیر به خوب بودن روابط ایران و عراق و توسعه سفرزیارتی محتاج شده اند و کربلا بعیدترین جایی بود که میشد فرض کرد تعرضی به ایران در آن صورت بگیرد. همه آنچه جریان دارد را نمیتوان با توطئه استکبار و یا تحرک فلان شیخ متخاصم با ایران توضیح داد. علت واقعی آن درگیر شدن ایران در مسائل با رویکرد فرقهای توسط جناحی از حکومت در ایران و سلطه این "خرده سیاست" بر کل سیاست خارجی کشوراست. وضع فعلی ، برخی از دیگر ارزیابی های جامعه نو رانیز تائید میکند. گفته بودیم از منظر وضعیت جامعه و شهروندان عراق ، مهندسی ایالات متحده برای تبدیل حکومت سکولار صدام به یک شبه دموکراسی فرقهای قدمی به جلو نبود اگر به عقب نباشد.امروز فلاکت تقریبا دودههای و روبه وخامت مردم عراق و حکومت "بند و بست" شده ولرزان وبیثبات آن درستی نسبی آن ارزیابی را نشان میدهد. اما مهمتر از آن، اثبات نادرستیسلطه سیاست تحرک فرقهای در پیکره سیاست خارجی ایران بویژه در منطقه و کشورهای همسایه است. در باره نادرستی آن بسیار سخن گفتهایم. امروز و ماجراهای عراق، یک مناسبت تازه محک زدن به درستی آن ارزیابیهاست. این را به خوانندگانی واگذار میکنیم که به مطالب استراتژی خارپشت توجه داشتهاند، آنرا مناسب دانستهاند، و یا... ناقد آن بودهاند.
🆔 @jameeno
جامعه نو
موسسه بین المللی مطالعات راهبردی در انگلیس: «ایران برتری نظامی نسبت به آمریکا و متحدانش در خاورمیانه دارد.» گاردین نتایج تحقیقات «موسسه بینالمللی مطالعات راهبری» در انگلیس که بر اساس بررسی دقیق راهبردها و دکترین ایران در لبنان، عراق، سوریه و یمن حاصل…
#الف
🔸سرسره انگلیسی!
▫️شورای سردبیری : اخیرا تحقیقی در یک موسسه بریتانیایی انجام شده که جاده جناح اقتدارگرای میلیتاریست را برای بردن ایران به جهنم آسفالت کرده است: شما همه را شکست داده اید و راه پیشروی برایتان باز است.
بعید میدانیم اعلام نتایج تحقیقات "موسسه بین المللی مطالعات راهبردی" توطئهای برای گذاشتن هندوانه زیربغل جناح تندروی ایران وکشاندنش به باتلاق باشد، ولی به قطعیت میتوانیم بگوییم این گزارش به عمد و یابه سهو صرفا بر قضاوتهای تاکتیک محور استوار است و نه ارزیابیهای استراتژیک. چون موضوع بسیار مهم است,از دوستانی که نگران آینده کشور هستند میخواهیم گزارش گاردین(لینک موجود در پست قبل) از این تحقیقات رامطالعه، و بعد به نکتهای که میگوییم توجه کنند.
نتایج تحقیقات یاد شده بسیار جذاب است. از بیبیسی فارسی گرفته تا گاردین ، و از رسانه های اقتدارگرایان گرفته تا اکبر گنجی یافته های آنرا قابل توجه دانستهاند. این یافته ها چیست؟
اینهاست: ایران در کشورهای عربی و از طریق بهرهمندی ازنیروهای شبهنظامی آن کشورها به برتری دست یافته ؛ این نیروها برای ایران مهمتر از برنامه موشکی و نیروی نظامی متعارف است؛ تعادل قوای موثر در منطقه به نفع ایران است نه ایالات متحده و متحدانش؛ کسی در جهان در برابر این نوع نفوذ ایران نایستاده است ؛ شبکه سازی در منطقه همواره به ایران نفع میرساند؛ مقابله با ایران میسر نیست مگر با درک قابلیتهای حاکمیتی آن (شبه هندوانهای که صرفا لفاظی است) ؛ و مشکل ایران این است که گروههای تحت حمایتش تمایلی به حکومت کردن ندارند (حزب الله را مثال زده) ویا فاقد توانایی و امکانات کافی برای حکومت داری هستند(متحدان عراقی را مثال زده)...
این ارزیابی های تمجید آمیز و تحریککننده برای درگیر کردن ایران در کشورهای عربی ، دو نقطه ضعف عمده وبه عمد نادیده دارند: اولا درباره هزینههای وضعی که مناسب توصیف شده ساکتند و میدانیم این موقعیت در حال نابودکردن منافع ملی درازمدت ماست، وانگهی هیچیک از پارامترهای حاکی از برتری بر یک زمینه راهبردی و دراز مدت مورد ارزیابی قرار نگرفتهاند. درست مثل این که کسی تمجید از اجزای تاکتیکی عملکرد یک ژنرال در یک حملهبه کرات بگوید، اما دراینکه این عملیات به چه هدف و نقطه استقراربا ثبات ومنافع و سرپلهای استراتژیکی منجر خواهد شد و برصحنه کلی جنگ و فرجام آن چه تاثیری خواهد گذاشت ساکت بماند. هیتلر هم فکر نکرده بودهلهله برای پیشرفتهای تاکتیکی تهاجم بارباروسا (حمله برق آسا)به روسیه وپیشروی تا قلب آن ، به نخستین شکست استراتژیک ارتش آلمان در برف زمستانی و گل ولای جلگههای روسیه منجر خواهد شد. گزارش یاد شده معطوف به کامیابی های ایران نیز، فاقد هرگونه ارزیابی استراتژیکی و "آخرالامری" است و جای شک دارد که چرا تصویری از نقطه فرجام و شکل گیری تعادل نهایی منطقهای(که ناگزیراست)در آن نیست. شاید اگر دهان ما به زیرگوش برخی میرسید این ظریفه پنهان را به آنها میرساندیم.
نگاه مختصری به محتوای پنهان گزارش بیندازیم: ادعا میکند ایران از طریق نیروهای شبه نظامی در کشورها به برتری دست یافته. سوای اینکه مفهوم برتری در فرهنگ نظامی سلطه بر سرپل است و میدانیم ایران در جایی جز جنوب لبنان سرپلی که نسبتاامن باشد ندارد، گزارش ساکت است که این برتری به چه کار میاید و در کدام معامله سیاسی به درد میخورد. ادعا میکندنیروهای یاد شده برای ایران مهمتر از برنامه موشکی و نیروی نظامی متعارف است. با کدام استدلال و قرائن؟ برای رسیدن به چه هدفی ؟ اگر به ایران تهاجم کنند و ایران موشک نداشته باشد لنگبند ها به کمک ایران میآیند یا آنها که نمیتوانند از خاک آباو اجدادیشان در کرانه مدیترانه دفاع کنند؟ این ارزیابی های تحسین آمیز و توصیهها در تلآویو طراحی نشده ؟گزارش مدعی است تعادل به نفع ایران است و کسی با ایران مقابله نمیکند؛ این که ارزیابی قدیمی نتانیاهو و تبلیغات رجوی است! و بدتر از همه ، گزارش انگلیسی رندانه به ایران توصیه میکند نیروهای متحدش را برای رسیدن به حکومت تجهیز کند؛ آخر توطئه است برای فریب میلیتاریستهای ایران . افسوسآمیز میگوید حزب الله تمایلی به حکومت کردن ندارد؛ نمیداند یا رندانه است که به یاد نمیآورد حزبالله اساسا در ساختار سیاسی لبنان تا بالاتر از ریاست مجلس امکان تحرک ندارد. باید کودتا کند؟ ظاهرا رویش نشده بگوید متحدان عراقی برای رسیدن به حکومت عراق به نیابت از ایران ، چه " تواناییها و امکانات کافی " لازم دارند. نمیگوییم فریب محض است ولی موبه مو مغایر استراتژی #خارپشت، مشوق گیر افتادن بین اعراب و منازعات و حماقتهای دولتهایشان ، و سراپا به نفع اسرائیل است. دوستان ایران ، کسانی هستند که اشتباه ها و نقطه ضعفهایش را به یادش میآورند و برای رویههای پرهزینه و بیحاصلش کف نمیزنند.
طبق معمول، از ما گفتن است!
🆔 @jameeno
🔸سرسره انگلیسی!
▫️شورای سردبیری : اخیرا تحقیقی در یک موسسه بریتانیایی انجام شده که جاده جناح اقتدارگرای میلیتاریست را برای بردن ایران به جهنم آسفالت کرده است: شما همه را شکست داده اید و راه پیشروی برایتان باز است.
بعید میدانیم اعلام نتایج تحقیقات "موسسه بین المللی مطالعات راهبردی" توطئهای برای گذاشتن هندوانه زیربغل جناح تندروی ایران وکشاندنش به باتلاق باشد، ولی به قطعیت میتوانیم بگوییم این گزارش به عمد و یابه سهو صرفا بر قضاوتهای تاکتیک محور استوار است و نه ارزیابیهای استراتژیک. چون موضوع بسیار مهم است,از دوستانی که نگران آینده کشور هستند میخواهیم گزارش گاردین(لینک موجود در پست قبل) از این تحقیقات رامطالعه، و بعد به نکتهای که میگوییم توجه کنند.
نتایج تحقیقات یاد شده بسیار جذاب است. از بیبیسی فارسی گرفته تا گاردین ، و از رسانه های اقتدارگرایان گرفته تا اکبر گنجی یافته های آنرا قابل توجه دانستهاند. این یافته ها چیست؟
اینهاست: ایران در کشورهای عربی و از طریق بهرهمندی ازنیروهای شبهنظامی آن کشورها به برتری دست یافته ؛ این نیروها برای ایران مهمتر از برنامه موشکی و نیروی نظامی متعارف است؛ تعادل قوای موثر در منطقه به نفع ایران است نه ایالات متحده و متحدانش؛ کسی در جهان در برابر این نوع نفوذ ایران نایستاده است ؛ شبکه سازی در منطقه همواره به ایران نفع میرساند؛ مقابله با ایران میسر نیست مگر با درک قابلیتهای حاکمیتی آن (شبه هندوانهای که صرفا لفاظی است) ؛ و مشکل ایران این است که گروههای تحت حمایتش تمایلی به حکومت کردن ندارند (حزب الله را مثال زده) ویا فاقد توانایی و امکانات کافی برای حکومت داری هستند(متحدان عراقی را مثال زده)...
این ارزیابی های تمجید آمیز و تحریککننده برای درگیر کردن ایران در کشورهای عربی ، دو نقطه ضعف عمده وبه عمد نادیده دارند: اولا درباره هزینههای وضعی که مناسب توصیف شده ساکتند و میدانیم این موقعیت در حال نابودکردن منافع ملی درازمدت ماست، وانگهی هیچیک از پارامترهای حاکی از برتری بر یک زمینه راهبردی و دراز مدت مورد ارزیابی قرار نگرفتهاند. درست مثل این که کسی تمجید از اجزای تاکتیکی عملکرد یک ژنرال در یک حملهبه کرات بگوید، اما دراینکه این عملیات به چه هدف و نقطه استقراربا ثبات ومنافع و سرپلهای استراتژیکی منجر خواهد شد و برصحنه کلی جنگ و فرجام آن چه تاثیری خواهد گذاشت ساکت بماند. هیتلر هم فکر نکرده بودهلهله برای پیشرفتهای تاکتیکی تهاجم بارباروسا (حمله برق آسا)به روسیه وپیشروی تا قلب آن ، به نخستین شکست استراتژیک ارتش آلمان در برف زمستانی و گل ولای جلگههای روسیه منجر خواهد شد. گزارش یاد شده معطوف به کامیابی های ایران نیز، فاقد هرگونه ارزیابی استراتژیکی و "آخرالامری" است و جای شک دارد که چرا تصویری از نقطه فرجام و شکل گیری تعادل نهایی منطقهای(که ناگزیراست)در آن نیست. شاید اگر دهان ما به زیرگوش برخی میرسید این ظریفه پنهان را به آنها میرساندیم.
نگاه مختصری به محتوای پنهان گزارش بیندازیم: ادعا میکند ایران از طریق نیروهای شبه نظامی در کشورها به برتری دست یافته. سوای اینکه مفهوم برتری در فرهنگ نظامی سلطه بر سرپل است و میدانیم ایران در جایی جز جنوب لبنان سرپلی که نسبتاامن باشد ندارد، گزارش ساکت است که این برتری به چه کار میاید و در کدام معامله سیاسی به درد میخورد. ادعا میکندنیروهای یاد شده برای ایران مهمتر از برنامه موشکی و نیروی نظامی متعارف است. با کدام استدلال و قرائن؟ برای رسیدن به چه هدفی ؟ اگر به ایران تهاجم کنند و ایران موشک نداشته باشد لنگبند ها به کمک ایران میآیند یا آنها که نمیتوانند از خاک آباو اجدادیشان در کرانه مدیترانه دفاع کنند؟ این ارزیابی های تحسین آمیز و توصیهها در تلآویو طراحی نشده ؟گزارش مدعی است تعادل به نفع ایران است و کسی با ایران مقابله نمیکند؛ این که ارزیابی قدیمی نتانیاهو و تبلیغات رجوی است! و بدتر از همه ، گزارش انگلیسی رندانه به ایران توصیه میکند نیروهای متحدش را برای رسیدن به حکومت تجهیز کند؛ آخر توطئه است برای فریب میلیتاریستهای ایران . افسوسآمیز میگوید حزب الله تمایلی به حکومت کردن ندارد؛ نمیداند یا رندانه است که به یاد نمیآورد حزبالله اساسا در ساختار سیاسی لبنان تا بالاتر از ریاست مجلس امکان تحرک ندارد. باید کودتا کند؟ ظاهرا رویش نشده بگوید متحدان عراقی برای رسیدن به حکومت عراق به نیابت از ایران ، چه " تواناییها و امکانات کافی " لازم دارند. نمیگوییم فریب محض است ولی موبه مو مغایر استراتژی #خارپشت، مشوق گیر افتادن بین اعراب و منازعات و حماقتهای دولتهایشان ، و سراپا به نفع اسرائیل است. دوستان ایران ، کسانی هستند که اشتباه ها و نقطه ضعفهایش را به یادش میآورند و برای رویههای پرهزینه و بیحاصلش کف نمیزنند.
طبق معمول، از ما گفتن است!
🆔 @jameeno
#الف
🔸چهارمعضله اصلاحطلبی!
▫️شورای سردبیری: دغدغهمندان آینده کشور، شامل اهل نظر وروشنفکران، فعالان سیاسی وایضا قاطبه کسانی که نگرانی برای آینده خود و کشور را توامان دارند، باید تکلیف خود را به دقت با چند موضوع روشن کنند. اینها موضوعاتی اساسیاند که به عنوان مساله و معضل روبروی ما قرار گرفتهاند. برخی از آنهابه عنوان بحران و ابر بحران، و گروهی به سادگی با عنوان مشکل یاد میکنند. اینها مسائلی هستند که به همه مربوط میشوند و بسیاری از ما راهحلهایی برای آنها در ذهن داریم و یا شنیدهایم.
جستجوی مسیر رفع این معضلهها و یافتن راه حل برای آنها غالب اوقات یک فعالیت صرف فکری نیست و گاه با عمل و تحرک هایی غالبا تجربی و اتفاقی و البته پرهزینه انجام میشود. تازه ترین این تحرکها شورشهای سراسری چند روزه اخیر در واکنش به افزایش قیمت بنزین (عامل اقتصادی)و ناکارایی و زورگویی حکومت (فاکتور سیاسی) بود که تلفاتی باورنکردنی در سطح ملی داشت و حکومت نالایق و ناکارای کشور جز سرکوب خونین برای برقراری آرامش گورستانی راهی برای آن نیندیشیده بود. هدف مطلب حاضر آن است که چهار معضله مهم در چهار حوزه را که اصلاحطلبان باید در باره آنها موضع مشخص و با ثبات داشته باشند فهرست کند.
🔹گزیده ای از یادداشت: بربسیاری از ناظران آشکار است که مشکلات سیاستخارجی جمهوری اسلامی هم بزرگ و پیچیده، و هم ریشه بسیاری از دیگرمشکلات کشور است. حکومت بربنیانی شبهایدئولوژیک که رنگ تندفرقهگرایی مذهبی به آن پاشیده، یک سیاست خارجی بسیار مخرب را طی سالها به اسباب فلاکت کشور تبدیل کرده است . جامعه نو ابعاد این سیاست مخرب را در سلسله گفتارهایی زیر عنوان استراتژی #خارپشت به صورت مشروح مطرح و تحلیل کرده است . سیاست یادشده به امنیت ملی کشور صدماتی آشکار و نادیده وارد ساخته و تاثیرات سوء اقتصادی آن یکی از دلایل فلاکت کنونی است. کثرت مشکلات داخلی و احتمالا رودربایستی سبب شده فعالان سیاسی به نقش سیاست خارجی حکومت بر وضعیت کشور توجه چندانی نکنند، و طرفه آنکه در اعتراضهای پراکنده کمتر سیاسی(مانند اعتراض مالباختگان با شعارهای همیشگی فلان را رها کن فکری به حال ما کن و...) به این نقص توجه بسیارمیشود.
🆔 @jameeno
🔻بیشتر بخوانید
https://telegra.ph/fo-12-08
🔸چهارمعضله اصلاحطلبی!
▫️شورای سردبیری: دغدغهمندان آینده کشور، شامل اهل نظر وروشنفکران، فعالان سیاسی وایضا قاطبه کسانی که نگرانی برای آینده خود و کشور را توامان دارند، باید تکلیف خود را به دقت با چند موضوع روشن کنند. اینها موضوعاتی اساسیاند که به عنوان مساله و معضل روبروی ما قرار گرفتهاند. برخی از آنهابه عنوان بحران و ابر بحران، و گروهی به سادگی با عنوان مشکل یاد میکنند. اینها مسائلی هستند که به همه مربوط میشوند و بسیاری از ما راهحلهایی برای آنها در ذهن داریم و یا شنیدهایم.
جستجوی مسیر رفع این معضلهها و یافتن راه حل برای آنها غالب اوقات یک فعالیت صرف فکری نیست و گاه با عمل و تحرک هایی غالبا تجربی و اتفاقی و البته پرهزینه انجام میشود. تازه ترین این تحرکها شورشهای سراسری چند روزه اخیر در واکنش به افزایش قیمت بنزین (عامل اقتصادی)و ناکارایی و زورگویی حکومت (فاکتور سیاسی) بود که تلفاتی باورنکردنی در سطح ملی داشت و حکومت نالایق و ناکارای کشور جز سرکوب خونین برای برقراری آرامش گورستانی راهی برای آن نیندیشیده بود. هدف مطلب حاضر آن است که چهار معضله مهم در چهار حوزه را که اصلاحطلبان باید در باره آنها موضع مشخص و با ثبات داشته باشند فهرست کند.
🔹گزیده ای از یادداشت: بربسیاری از ناظران آشکار است که مشکلات سیاستخارجی جمهوری اسلامی هم بزرگ و پیچیده، و هم ریشه بسیاری از دیگرمشکلات کشور است. حکومت بربنیانی شبهایدئولوژیک که رنگ تندفرقهگرایی مذهبی به آن پاشیده، یک سیاست خارجی بسیار مخرب را طی سالها به اسباب فلاکت کشور تبدیل کرده است . جامعه نو ابعاد این سیاست مخرب را در سلسله گفتارهایی زیر عنوان استراتژی #خارپشت به صورت مشروح مطرح و تحلیل کرده است . سیاست یادشده به امنیت ملی کشور صدماتی آشکار و نادیده وارد ساخته و تاثیرات سوء اقتصادی آن یکی از دلایل فلاکت کنونی است. کثرت مشکلات داخلی و احتمالا رودربایستی سبب شده فعالان سیاسی به نقش سیاست خارجی حکومت بر وضعیت کشور توجه چندانی نکنند، و طرفه آنکه در اعتراضهای پراکنده کمتر سیاسی(مانند اعتراض مالباختگان با شعارهای همیشگی فلان را رها کن فکری به حال ما کن و...) به این نقص توجه بسیارمیشود.
🆔 @jameeno
🔻بیشتر بخوانید
https://telegra.ph/fo-12-08
Telegraph
چهارمعضله اصلاحطلبی!
شورای سردبیری: دغدغهمندان آینده کشور، شامل اهل نظر وروشنفکران، فعالان سیاسی وایضا قاطبه کسانی که نگرانی برای آینده خود و کشور را توامان دارند، باید تکلیف خود را به دقت با چند موضوع روشن کنند. اینها موضوعاتی اساسیاند که به عنوان مساله و معضل روبروی ما قرار…
#الف
🔸در لبه طاس!
▫️شورای سردبیری: از امروز اندوهملی حاصل ازترور سپهبدسلیمانی جای خود را بهتدریج به دلشوره در باره ابعاد و نتایج تداوم تبادل ضربه بین ایالات متحده و میهن ما خواهد داد. هرچند فضا آکنده از تصور شروع یک درگیری فزاینده است، اما هیچ قطعیتی برای هیچ سناریویی وجود ندارد، بیشتر به خاطر آنکه حاکمیت ایران در شرایط نامطمئن و خطرخیز، هشیارانه و با محافظهکاری تصمیم میگیرد و عملمیکند. اما اطمینانی درباره خواست طرف مقابل وجود ندارد: نشانه هایی در برابر ماست که نه ترامپ، بلکه ترکیبی از شرورترین نیروهای دنیاعلاقمندند ما از فراز این صخره به دره جنگ شیرجه بزنیم؛ از کاخسفید تا کرملین، از تلآویو تا ریاض، و ازدخمههای بقایای القاعده و داعش تا عمق دفاتر امن لاکهیدمارتین که از همانروز ترور شهید سلیمانی ارزش سهامش روبه افزایش گذاشت. ببینیم ریشه داستان چیست.
ابعاد تاکتیکی
داستان ترور شهید سلیمانیاز خیلی پیش آغاز میشود. از روزی که ظریف نتوانست با وزیر خارجه ایالات متحده گفتگوی دوستانه و راهحلجو داشته باشد : از وقتی که دولت ایالات متحده تغییر کرد. پیش از آن، نیروهای ایران در نبرد باداعش به فرماندهی سلیمانی، در سوریه متحد روسیه و در عراق شریک ایالات متحده بودند. پس از پیروزی بر داعش، علیرغم میل ایران به خروج آمریکااز عراق و رویاروییهای گهگاه دوطرف در حوالی تنگه هرمز، در عراق افزایش تنش قابل توجهی بین ایران و آمریکا دیده نمیشد. حمله راکتی به پایگاه کیوان با دقت بالا و کشته شدن یک آمریکایی بسیار مشکوک است؛ علت وقوع آن غیراز میل به رویارو کردن نیروهای وابسته به ایران با آمریکاییها، فقط میتواند میل کسانی باشددر بخشی از عراق به فشار به ایالات متحده به عنوان پشتیبان نظاهرات دائمی در مرکز بغداد . نکته مهم آن استکه پاسخ تند به آن حمله (زدن پنج پایگاه و کشتن حداقل ۲۸نفر) نشانگری تکمیلی بر میل ایالاتمتحده به افزایش سطح درگیری علیرغم میل طرف مقابل به توقف خونریزی است : بردن جماعت و نیروهای شبه نظامی به طرف سفارت ایالات متحده در بغداد و آتش زدن در و دیوار آن به عنوان واکنش به آن ۲۸ کشته، میتواند اقدامی هوشمندانه از سوی نیروهای عراقی و احتمالا با مشاوره شهید سلیمانی باشد: اقدامی چشمگیر اما بی تلفات انسانی که میتوانست انتقام حمله به آن پنج پایگاه تلقی شود و پرونده این دور از ضربه و تلافی را ببندد. با این محاسبات، باید پذیرفت ترور فرودگاه بغداد، یا نشانه "خرتوخری" دفتر ترامپ ، و یا نقشهای عمدی برای بالا بردن دوباره سطح تنش و داغ کردن اوضاع باشد. درباره انگیزه فردی ترامپ بسیار گفته شده و پرگویی نکنیم. درنگاه کلی، اقدامی بود از نظر تاکتیکی اشتباه ، که میتواند در بعد راهبردی نتایج وخیمی به بار آورد. بعدا ژنرالهای ارتش ایالات متحده با تاکید بر انتخاب روش ترورتوسط ترامپ، تغییر فرمان در کاخ سفید را تائیدکردند.
🔹گزیده ای از متن: بخش اعظم جمعیت جهان عرب با ایران تباین فرقهای دارد. تحول ذهنی این جمعیت نیز به سمت همان ناسیونالیسم پرچمگرا است. حتی جایگزین سلفیگری کنونی در بخشی از جمعیت عرب خاورمیانه، در درازمدت ملاتی با مایه ناسیونالیسم ملی به جای قبیلهگرایی عربی است نه علقه اسلامی، وآمیختن روغن مذهب به این ملات رقیق و آبکی نیز کاملا ناممکن است. ما جز در عراق شیعی، التصاقی قابل اتکا( حتی اگر اجتماع شیعی میدان تحریر را با وجوه ضد ایرانیاش به حساب نیاوریم)نمی یابیم و سرمایه گذاری دراز مدتی روی آن نمیتوان کرد. هدف ایالات متحده از چسبیدن به عراق، مکیدن آن ۳/۳ میلیون بشکه نفت در روز و باز گرداندن بخش اعظم در آمد آن به کیسه خود است. به آن میچسبد، عراق بیثبات روی خوش نخواهد دید و ایران برای پیشبرد سیاست خود در عراق به سلیمانیهای بیشتری نیاز دارد تا نه فقط در جنوب عراق، بلکه در شمال آن نبضگیری و علقه یابی موفقتری داشته باشد. اما این امری ناممکن است. توجه به این نکته سلبی، وجهی اثباتی از استراتژی #خارپشت است که جامعهنودرباره آن بسیار نوشته است
🆔 @jameeno
🔻بیشتر بخوانید
https://telegra.ph/so-01-07
🔸در لبه طاس!
▫️شورای سردبیری: از امروز اندوهملی حاصل ازترور سپهبدسلیمانی جای خود را بهتدریج به دلشوره در باره ابعاد و نتایج تداوم تبادل ضربه بین ایالات متحده و میهن ما خواهد داد. هرچند فضا آکنده از تصور شروع یک درگیری فزاینده است، اما هیچ قطعیتی برای هیچ سناریویی وجود ندارد، بیشتر به خاطر آنکه حاکمیت ایران در شرایط نامطمئن و خطرخیز، هشیارانه و با محافظهکاری تصمیم میگیرد و عملمیکند. اما اطمینانی درباره خواست طرف مقابل وجود ندارد: نشانه هایی در برابر ماست که نه ترامپ، بلکه ترکیبی از شرورترین نیروهای دنیاعلاقمندند ما از فراز این صخره به دره جنگ شیرجه بزنیم؛ از کاخسفید تا کرملین، از تلآویو تا ریاض، و ازدخمههای بقایای القاعده و داعش تا عمق دفاتر امن لاکهیدمارتین که از همانروز ترور شهید سلیمانی ارزش سهامش روبه افزایش گذاشت. ببینیم ریشه داستان چیست.
ابعاد تاکتیکی
داستان ترور شهید سلیمانیاز خیلی پیش آغاز میشود. از روزی که ظریف نتوانست با وزیر خارجه ایالات متحده گفتگوی دوستانه و راهحلجو داشته باشد : از وقتی که دولت ایالات متحده تغییر کرد. پیش از آن، نیروهای ایران در نبرد باداعش به فرماندهی سلیمانی، در سوریه متحد روسیه و در عراق شریک ایالات متحده بودند. پس از پیروزی بر داعش، علیرغم میل ایران به خروج آمریکااز عراق و رویاروییهای گهگاه دوطرف در حوالی تنگه هرمز، در عراق افزایش تنش قابل توجهی بین ایران و آمریکا دیده نمیشد. حمله راکتی به پایگاه کیوان با دقت بالا و کشته شدن یک آمریکایی بسیار مشکوک است؛ علت وقوع آن غیراز میل به رویارو کردن نیروهای وابسته به ایران با آمریکاییها، فقط میتواند میل کسانی باشددر بخشی از عراق به فشار به ایالات متحده به عنوان پشتیبان نظاهرات دائمی در مرکز بغداد . نکته مهم آن استکه پاسخ تند به آن حمله (زدن پنج پایگاه و کشتن حداقل ۲۸نفر) نشانگری تکمیلی بر میل ایالاتمتحده به افزایش سطح درگیری علیرغم میل طرف مقابل به توقف خونریزی است : بردن جماعت و نیروهای شبه نظامی به طرف سفارت ایالات متحده در بغداد و آتش زدن در و دیوار آن به عنوان واکنش به آن ۲۸ کشته، میتواند اقدامی هوشمندانه از سوی نیروهای عراقی و احتمالا با مشاوره شهید سلیمانی باشد: اقدامی چشمگیر اما بی تلفات انسانی که میتوانست انتقام حمله به آن پنج پایگاه تلقی شود و پرونده این دور از ضربه و تلافی را ببندد. با این محاسبات، باید پذیرفت ترور فرودگاه بغداد، یا نشانه "خرتوخری" دفتر ترامپ ، و یا نقشهای عمدی برای بالا بردن دوباره سطح تنش و داغ کردن اوضاع باشد. درباره انگیزه فردی ترامپ بسیار گفته شده و پرگویی نکنیم. درنگاه کلی، اقدامی بود از نظر تاکتیکی اشتباه ، که میتواند در بعد راهبردی نتایج وخیمی به بار آورد. بعدا ژنرالهای ارتش ایالات متحده با تاکید بر انتخاب روش ترورتوسط ترامپ، تغییر فرمان در کاخ سفید را تائیدکردند.
🔹گزیده ای از متن: بخش اعظم جمعیت جهان عرب با ایران تباین فرقهای دارد. تحول ذهنی این جمعیت نیز به سمت همان ناسیونالیسم پرچمگرا است. حتی جایگزین سلفیگری کنونی در بخشی از جمعیت عرب خاورمیانه، در درازمدت ملاتی با مایه ناسیونالیسم ملی به جای قبیلهگرایی عربی است نه علقه اسلامی، وآمیختن روغن مذهب به این ملات رقیق و آبکی نیز کاملا ناممکن است. ما جز در عراق شیعی، التصاقی قابل اتکا( حتی اگر اجتماع شیعی میدان تحریر را با وجوه ضد ایرانیاش به حساب نیاوریم)نمی یابیم و سرمایه گذاری دراز مدتی روی آن نمیتوان کرد. هدف ایالات متحده از چسبیدن به عراق، مکیدن آن ۳/۳ میلیون بشکه نفت در روز و باز گرداندن بخش اعظم در آمد آن به کیسه خود است. به آن میچسبد، عراق بیثبات روی خوش نخواهد دید و ایران برای پیشبرد سیاست خود در عراق به سلیمانیهای بیشتری نیاز دارد تا نه فقط در جنوب عراق، بلکه در شمال آن نبضگیری و علقه یابی موفقتری داشته باشد. اما این امری ناممکن است. توجه به این نکته سلبی، وجهی اثباتی از استراتژی #خارپشت است که جامعهنودرباره آن بسیار نوشته است
🆔 @jameeno
🔻بیشتر بخوانید
https://telegra.ph/so-01-07
Telegraph
در لبه طاس!
شورای سردبیری: از امروز اندوهملی حاصل ازترور سپهبدسلیمانی جای خود را بهتدریج به دلشوره در باره ابعاد و نتایج تداوم تبادل ضربه بین ایالات متحده و میهن ما خواهد داد. هرچند فضا آکنده از تصور شروع یک درگیری فزاینده است، اما هیچ قطعیتی برای هیچ سناریویی وجود…
#الف
🔻درجستجوی پیشرانه
▫️شورای سردبیری: حکومت ایران دچار مشکلات متعددی است که هم خود و هم ناظرانش میگویند مسبب اصلی آنها فشار خارجی از سوی ایالات متحده است. اینکه این فشارها چیست و حاصل آنها کدامست ، موضوع این الف نیست : همه ما به اختصارمیدانیم این فشارهامحرومیت از درامدهای تجاری ازجمله تجارت و انتقال نفت وکالا ، انتقالات پولی ، موقعیت تنشآمیز با همسایگان ، و محدودیت کشورهادر انجام مبادله با ایران است و اثرات اقتصادی و اجتماعی این فشارها نیز دائما پیش چشم ماست. اما تصور دقیقی از علت وجود این فشارها نداریم و کلیگوییهایی مانند وجود دشمنی آشتیناپذیر و ابدی و نظایر آن نیز توضیح علت نیست و فرار از بیان علل وجود تخاصم است.
نتیجه وخیم این بی تصوری و ناآگاهی از علل تخاصم وفشارحاصل ازآن، فقدان و گم شدن راه برون رفت از وضعیت است : وقتی نمیدانید کجایید و چرا آنجایید ، جستجوی راه خروج دست وپا زدنی احتمالابدفرجام از کار در میآید. ابتدا باید دانست کجاییم و چرا اینجاییم. ما آنرا جستجوی پیشرانهها در روابط متقابل ایران و ایالات متحده نام میدهیم که بزرگترین عامل فشار خارجی برایران و بقول خودشان"فشار حداکثری"است.
درعرصه تبلیغات دو طرف، این پیشرانه کاملا آشکار است: قابل توجهترین توضیح سیاستمداران ایران از خصومت ایالات متحده با خصلت عدالتخواهانه انقلاب اسلامی و میل آن به بازگرداندن ایران به زیر یوغ آمریکا میگوید، و نقطه مشترک سیاستمداران ایالات متحده (از ریگان و کلینتون گرفته تا بوشها و ترامپ)در توصیف علت خصومت، ناگنجیدن ایران در کادری است که آنها از کشورهای نرمال و دارای رفتار عادی ترسیم میکنند. اما شکی نیست که هیچیک پیشرانههای خود را آشکار نمیکنند. صرفه ندارد، و نباید به زبان بیاید. حکومتها همیشه مردم را نامحرم میدانند.
اما ناظران نیز در تعیین پیشرانه ها چندان آزاد یا آگاه نیستند. پیشرانههایی باماهیت ایدئولوژیک مثل دشمنیدینی ویا تحلیلهای روانشناسانه مانند تحقیر و روکم کنی (موضوع مقاله اخیری در واشنگتن پست به قلم amanda ripley )به عنوان ماهیت انگیزههای دوطرف نیزصرفا برمبنای یکی دورخداد انکشاف شدهاند و نهچندان قابل توجه. پس پیشرانه های واقعی چیست؟
موضوع را بایدبر مبنای واقعیات روی زمین کاوش کرد و البته آشکار است مسالهای پیچیده و چندلایه است. شاید بشود آنرا خلاصه کرد: درک نادرست دوطرف از مصالح ملی خود دررابطه باطرف دیگر، و ارزیابی خلاف واقع میزان آسیب دیدگی منافع خود ، هنگام وارد کردن آسیب به طرف دیگر. مثالهای کلان بسیاری بردرستی این پیشرانه دلالت میکنند. در رسیدن به توافق برجام پیشرانه اشخاص مسئول در دوطرف به صورتی نادرترجیح مصالح ملی بود، در تضعیف ولغو آن توسط مخالفان ایرانی برجام وترامپ، بیتوجهی به آسیب دیدگی منافع ملی نهفته بود؛ در نرسیدن دوطرف به میز در دوره اخیر، بازهم درک نادرست از مصالح ملی حاکم بود: اگرترامپ در پیشنهاد اولیهاش در ماههای اول ۲۰۱۸ برای شروع گفتگو در باره قدرت موشکی ایران صادق بوده ، او تشخیص ندادحذف مذاکره در باره قدرت موشکی ایران در دوره اوباما ناشی از ضعف و غفلت نبود و مصالح ایالات متحده وابسته به محروم کردن ایران از توسعه توان موشکی نمیشد. حکومت ایران هم در امتناع اکیدش ازطرح مساله موشکها درمذاکره با دولتهای دیگر، مصالح ملی را درست تشخیص نداد:قدرت نظامی دولتها تعیین نمیکند چه سیاستی را در پیش گیرند، بلکه سیاست راهبردی و کلان تاریخی آنهامشخص میکند با قدرت نظامیشان چه کنند. این حقیقت را روسها زمانی درک کردند و به پای مذاکرات سالت (توافق در باره توان موشکی شرق و غرب) رفتند که دیگر دیر و اقتصادروسیه از پاافتاده و دچارعقب ماندگی استراتژیک نسبت به رقیب شده بود؛ تشخیص دیر هنگام مصالح ملی، از فروافتادن جلو نمیگیرد. ما هم داریم دیر میفهمیم که هر نوع توانایی، یکروز باید در معاملهای و یا در زیگزاگی سیاسی به کارآید!
غریب نکتهای است که هروقت دو طرف در چنبره مشکلی سخت وفراتر از مشکلات دست ساز خود گیرکرده و راه برونرفت مبتنی برمصالح جستجو کردهاند همسو شدهاند. در له کردن حکومت بعث در عراق، مصالح و منافع آنها را متحد کرد، دررفع خطرطالبان، صعوبت مشکل هردو را همسو و تا حدی همکار کرد، و در چاره جویی برای رفع مصیبت داعش شریک شدند؛ مصالحشان که همسومیشود رفیق میشوند! اندیشه سوز نیست؟
پیشرانه بزرگتر وپرتاثیر تخاصم ایران را جامعهنو در سلسله مطالب استراتژی #خارپشت مطرح کرده و درباره سنجش نسبت و ترکیب مصالح ملی ، منافع ملی ، همبستگیمذهبی ، نفوذمنطقه ای ، قدرتنظامی و سیاست خارجی هشدار داده است که باید آثارآنها برسرنوشت کشور زودتر و فارغ از توهم و آرزو مورد توجه حکومت قرار گیرد. در باره پیشرانههای ایالات متحده در دوران ترامپ، شاید بعدا مطلبی مشروحترداشته باشیم.
🆔 @jameeno
🔻درجستجوی پیشرانه
▫️شورای سردبیری: حکومت ایران دچار مشکلات متعددی است که هم خود و هم ناظرانش میگویند مسبب اصلی آنها فشار خارجی از سوی ایالات متحده است. اینکه این فشارها چیست و حاصل آنها کدامست ، موضوع این الف نیست : همه ما به اختصارمیدانیم این فشارهامحرومیت از درامدهای تجاری ازجمله تجارت و انتقال نفت وکالا ، انتقالات پولی ، موقعیت تنشآمیز با همسایگان ، و محدودیت کشورهادر انجام مبادله با ایران است و اثرات اقتصادی و اجتماعی این فشارها نیز دائما پیش چشم ماست. اما تصور دقیقی از علت وجود این فشارها نداریم و کلیگوییهایی مانند وجود دشمنی آشتیناپذیر و ابدی و نظایر آن نیز توضیح علت نیست و فرار از بیان علل وجود تخاصم است.
نتیجه وخیم این بی تصوری و ناآگاهی از علل تخاصم وفشارحاصل ازآن، فقدان و گم شدن راه برون رفت از وضعیت است : وقتی نمیدانید کجایید و چرا آنجایید ، جستجوی راه خروج دست وپا زدنی احتمالابدفرجام از کار در میآید. ابتدا باید دانست کجاییم و چرا اینجاییم. ما آنرا جستجوی پیشرانهها در روابط متقابل ایران و ایالات متحده نام میدهیم که بزرگترین عامل فشار خارجی برایران و بقول خودشان"فشار حداکثری"است.
درعرصه تبلیغات دو طرف، این پیشرانه کاملا آشکار است: قابل توجهترین توضیح سیاستمداران ایران از خصومت ایالات متحده با خصلت عدالتخواهانه انقلاب اسلامی و میل آن به بازگرداندن ایران به زیر یوغ آمریکا میگوید، و نقطه مشترک سیاستمداران ایالات متحده (از ریگان و کلینتون گرفته تا بوشها و ترامپ)در توصیف علت خصومت، ناگنجیدن ایران در کادری است که آنها از کشورهای نرمال و دارای رفتار عادی ترسیم میکنند. اما شکی نیست که هیچیک پیشرانههای خود را آشکار نمیکنند. صرفه ندارد، و نباید به زبان بیاید. حکومتها همیشه مردم را نامحرم میدانند.
اما ناظران نیز در تعیین پیشرانه ها چندان آزاد یا آگاه نیستند. پیشرانههایی باماهیت ایدئولوژیک مثل دشمنیدینی ویا تحلیلهای روانشناسانه مانند تحقیر و روکم کنی (موضوع مقاله اخیری در واشنگتن پست به قلم amanda ripley )به عنوان ماهیت انگیزههای دوطرف نیزصرفا برمبنای یکی دورخداد انکشاف شدهاند و نهچندان قابل توجه. پس پیشرانه های واقعی چیست؟
موضوع را بایدبر مبنای واقعیات روی زمین کاوش کرد و البته آشکار است مسالهای پیچیده و چندلایه است. شاید بشود آنرا خلاصه کرد: درک نادرست دوطرف از مصالح ملی خود دررابطه باطرف دیگر، و ارزیابی خلاف واقع میزان آسیب دیدگی منافع خود ، هنگام وارد کردن آسیب به طرف دیگر. مثالهای کلان بسیاری بردرستی این پیشرانه دلالت میکنند. در رسیدن به توافق برجام پیشرانه اشخاص مسئول در دوطرف به صورتی نادرترجیح مصالح ملی بود، در تضعیف ولغو آن توسط مخالفان ایرانی برجام وترامپ، بیتوجهی به آسیب دیدگی منافع ملی نهفته بود؛ در نرسیدن دوطرف به میز در دوره اخیر، بازهم درک نادرست از مصالح ملی حاکم بود: اگرترامپ در پیشنهاد اولیهاش در ماههای اول ۲۰۱۸ برای شروع گفتگو در باره قدرت موشکی ایران صادق بوده ، او تشخیص ندادحذف مذاکره در باره قدرت موشکی ایران در دوره اوباما ناشی از ضعف و غفلت نبود و مصالح ایالات متحده وابسته به محروم کردن ایران از توسعه توان موشکی نمیشد. حکومت ایران هم در امتناع اکیدش ازطرح مساله موشکها درمذاکره با دولتهای دیگر، مصالح ملی را درست تشخیص نداد:قدرت نظامی دولتها تعیین نمیکند چه سیاستی را در پیش گیرند، بلکه سیاست راهبردی و کلان تاریخی آنهامشخص میکند با قدرت نظامیشان چه کنند. این حقیقت را روسها زمانی درک کردند و به پای مذاکرات سالت (توافق در باره توان موشکی شرق و غرب) رفتند که دیگر دیر و اقتصادروسیه از پاافتاده و دچارعقب ماندگی استراتژیک نسبت به رقیب شده بود؛ تشخیص دیر هنگام مصالح ملی، از فروافتادن جلو نمیگیرد. ما هم داریم دیر میفهمیم که هر نوع توانایی، یکروز باید در معاملهای و یا در زیگزاگی سیاسی به کارآید!
غریب نکتهای است که هروقت دو طرف در چنبره مشکلی سخت وفراتر از مشکلات دست ساز خود گیرکرده و راه برونرفت مبتنی برمصالح جستجو کردهاند همسو شدهاند. در له کردن حکومت بعث در عراق، مصالح و منافع آنها را متحد کرد، دررفع خطرطالبان، صعوبت مشکل هردو را همسو و تا حدی همکار کرد، و در چاره جویی برای رفع مصیبت داعش شریک شدند؛ مصالحشان که همسومیشود رفیق میشوند! اندیشه سوز نیست؟
پیشرانه بزرگتر وپرتاثیر تخاصم ایران را جامعهنو در سلسله مطالب استراتژی #خارپشت مطرح کرده و درباره سنجش نسبت و ترکیب مصالح ملی ، منافع ملی ، همبستگیمذهبی ، نفوذمنطقه ای ، قدرتنظامی و سیاست خارجی هشدار داده است که باید آثارآنها برسرنوشت کشور زودتر و فارغ از توهم و آرزو مورد توجه حکومت قرار گیرد. در باره پیشرانههای ایالات متحده در دوران ترامپ، شاید بعدا مطلبی مشروحترداشته باشیم.
🆔 @jameeno
#کیلومتر_۹۹
🔸افق جهانی ایران!
▫️شورای سردبیری: اندکی پس از انکه بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ رخ داد و موسسات مالی وبانکهای بزرگ جهان به مسیرورشکستگی افتادند ،امواج سونامی آن به نقاط دورافتاده جهان رسید ؛ از صندوق بازنشستگی ایسلند که اوراق بهادار والاستریت را برای حفظارزش داراییهای خود خریده بود و به افلاس نشست، تا ماهیگیران فقیر ویتنامی که حاصل صید آنان رستورانهای نیویورک را برای پذیرایی از بانکداران تدارک میکرد، ضربه این موج را حس کردند و از ان زیان دیدند. دولت اوباما که درست در لحظه انفجار بمب بحران سرکار آمده بود، با خلق منابع اعتباری به نجات والاستریت متعهد شد و بحران را کنترلکرد و در دوره اول خود به تدریج اقتصاد ایالات متحده را روی ریل برگرداند. التیام زخم آن بحران سرمایهداری بر پیکر اقتصاد جهان مدتها طول کشید .
آن بحران بر اقتصاد ایران کمگسترهترین تاثیر را داشت. ارتباط ایران با پیکرعظیم اژدهای مالی جهان تقریبا قطع بود و این ناپیوندی وتحریمها ما را از آن امواج مصون داشت. گستره کوچک تاثیربحران جهانی اقتصاد بر ایران فقط در حوزه سقوط قیمت مواد اولیه و از جمله نفت بود. با کاهش قیمت نفت، ایران میلیاردها دلار درامد را ازدست داد که البته فشار وارده ناشی از آن درمقیاس تاریخی مفید بود : اگر راهبردی بیندیشیم، افت درامد فروش منابع طبیعی و کاهش سهم آنها در بودجه دولت و خزانه حکومتهای فاقد خرد توسعهگرا و ماجراجو مفید است.
حالا پس از دوازده سال ، اقتصاد جهان به چالهای بزرگتر از دستانداز ۲۰۰۸ رسیده است که هنوز نرسیده اما سال پیش رو را به شدت بحرانی میکند. شروع بحران را البته به شیوع بیماری کرونا و پایین کشیده شدن کرکره بخشهایی متنوع از اقتصاد (مانندگردشگری و حملونقل)منتسب میکنند که میتواند درست باشد، ولی کارشناسانی که درلایههای زیرین اقتصاد تعمق بیشتری دارند شیوع بحراندراین بخشها را صرفا به مثابه کشیده شدن ماشه ارزیابی میکنند. اقتصاد جهان سرمایهداری با یک بحران بدهیانباشته دیگر روبروست که از بحران ۲۰۰۸بزرگتر است و امواج آن کل اقتصاد را زیرورو خواهد کرد . سقوطهای اخیر در بورسهای سهام آسیا ، اروپا و ایالات متحده فقط ناشی از کاهش تقاضا به خاطر شیوع بیماری و چشمانداز آینده آن نیست. اعلام اختصاص مقادیر هنگفت از سوی دولتها برای مقابله با تاثیرات اقتصادی بحران کرونا تاثیرات اندک و موقتبر روند کاهش ارزش داراییهای کلان داشته و قیمت سهام و قیمت نفت روند پرقدرت کاهش دارد که همچون پیشلرزههای یک زلزله نشان از بزرگی بحران پیش روی اقتصاد جهان میدهد.
کماکان، تاثیر ریزشهای پیش رو براقتصاد ایران زیاد نیست. اقتصاد ایران بسته است و هرچند خودبسنده و درونگرا نیست، اما به شبکههای مالی جهان کمترین پیوند را دارد و نفت چندانی هم به بازار نمیفرستد. آسیب عمدهتر اقتصاد ایران از بحران اقتصادی پیش رو در عرصه سیاست است. اگر اقتصادایران نسبت به اثر تغییر و بحران دراقتصاد جهان بسته است، سیاست آنبر روی تاثیرات تحولات سیاسی جهان باز و بیدر و دروازه است. حکومت ایران در عرصه سیاست بین الملل و بویژه منطقه بسیار فعال است و از آنجا که سیاست آن ایدئولوژیک وغیر واقعبینانه و بقول خودش انقلابی و با روندهای جهانی متعارض است ، هزینهزا و متاثر از فشار دنیای بیرون است که یاد گرفته فشار سیاسی خود را در قالب تحریم و محاصره اقتصادی وارد کند. جالب است که حتی دولتهای پوپولیستی با ماهیت فوقراست در امریکا و اروپا علیرغم شهره بودن به رفتارهای "خرکی" آموختهاند که بیشترین تاثیر سیاسی بر ایران را میتوان از طریق تهدید منافع اقتصادی آن داشت. بنابراین ممکن است علیرغم انزوای ظاهری ایران، عمق برونزایی تحولات سیاسی آن از مسیر فشارهای اقتصادی ، درواقع زیاد باشد. میتوان نشان داد افزایش شکاف جامعه - حکومت در دوسال اخیر ، به طرق مختلف از وجوه قدرتمندی از برونزایی برخوردار بوده است: از اعلام صریح دولت ایالات متحده در باره هدف تحریمها (افزایش نارضایتی اجتماعی) گرفته تا حساسیت شدید حکومت به ابعاد حضورش در گوشه و کنار منطقه (علیرغم نارضایتیملی از آن) وجوهی از شدت برونزایی تحولات آتی کشورند: کسی در ایران مداخله نظامی نمیکند، اپوزیسیون وابسته قدرتمندی پشت مرزها کمین نکرده است، اما حکومت و نظام سیاسی ایران زیر تهدید شدید عوامل مختلفخارجی است و به صورتی انفعالی از جهان خارجتاثیر میپذیرد. "جامعهنو" در گذشته بارها در باره این خطر و لزوم در پیش گرفتن سیاست خارجی محافظهکار و حسابگرانهتری تحت استراتژی #خارپشت سخن گفته است. این افق راهبردی مغفول، کماکان در سال ۹۹نیز تنها مسیر روبه فلاح حکومت و مردم ایران در تعامل با جهان خواهد بود.
🆔 @jameeno
🔸افق جهانی ایران!
▫️شورای سردبیری: اندکی پس از انکه بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ رخ داد و موسسات مالی وبانکهای بزرگ جهان به مسیرورشکستگی افتادند ،امواج سونامی آن به نقاط دورافتاده جهان رسید ؛ از صندوق بازنشستگی ایسلند که اوراق بهادار والاستریت را برای حفظارزش داراییهای خود خریده بود و به افلاس نشست، تا ماهیگیران فقیر ویتنامی که حاصل صید آنان رستورانهای نیویورک را برای پذیرایی از بانکداران تدارک میکرد، ضربه این موج را حس کردند و از ان زیان دیدند. دولت اوباما که درست در لحظه انفجار بمب بحران سرکار آمده بود، با خلق منابع اعتباری به نجات والاستریت متعهد شد و بحران را کنترلکرد و در دوره اول خود به تدریج اقتصاد ایالات متحده را روی ریل برگرداند. التیام زخم آن بحران سرمایهداری بر پیکر اقتصاد جهان مدتها طول کشید .
آن بحران بر اقتصاد ایران کمگسترهترین تاثیر را داشت. ارتباط ایران با پیکرعظیم اژدهای مالی جهان تقریبا قطع بود و این ناپیوندی وتحریمها ما را از آن امواج مصون داشت. گستره کوچک تاثیربحران جهانی اقتصاد بر ایران فقط در حوزه سقوط قیمت مواد اولیه و از جمله نفت بود. با کاهش قیمت نفت، ایران میلیاردها دلار درامد را ازدست داد که البته فشار وارده ناشی از آن درمقیاس تاریخی مفید بود : اگر راهبردی بیندیشیم، افت درامد فروش منابع طبیعی و کاهش سهم آنها در بودجه دولت و خزانه حکومتهای فاقد خرد توسعهگرا و ماجراجو مفید است.
حالا پس از دوازده سال ، اقتصاد جهان به چالهای بزرگتر از دستانداز ۲۰۰۸ رسیده است که هنوز نرسیده اما سال پیش رو را به شدت بحرانی میکند. شروع بحران را البته به شیوع بیماری کرونا و پایین کشیده شدن کرکره بخشهایی متنوع از اقتصاد (مانندگردشگری و حملونقل)منتسب میکنند که میتواند درست باشد، ولی کارشناسانی که درلایههای زیرین اقتصاد تعمق بیشتری دارند شیوع بحراندراین بخشها را صرفا به مثابه کشیده شدن ماشه ارزیابی میکنند. اقتصاد جهان سرمایهداری با یک بحران بدهیانباشته دیگر روبروست که از بحران ۲۰۰۸بزرگتر است و امواج آن کل اقتصاد را زیرورو خواهد کرد . سقوطهای اخیر در بورسهای سهام آسیا ، اروپا و ایالات متحده فقط ناشی از کاهش تقاضا به خاطر شیوع بیماری و چشمانداز آینده آن نیست. اعلام اختصاص مقادیر هنگفت از سوی دولتها برای مقابله با تاثیرات اقتصادی بحران کرونا تاثیرات اندک و موقتبر روند کاهش ارزش داراییهای کلان داشته و قیمت سهام و قیمت نفت روند پرقدرت کاهش دارد که همچون پیشلرزههای یک زلزله نشان از بزرگی بحران پیش روی اقتصاد جهان میدهد.
کماکان، تاثیر ریزشهای پیش رو براقتصاد ایران زیاد نیست. اقتصاد ایران بسته است و هرچند خودبسنده و درونگرا نیست، اما به شبکههای مالی جهان کمترین پیوند را دارد و نفت چندانی هم به بازار نمیفرستد. آسیب عمدهتر اقتصاد ایران از بحران اقتصادی پیش رو در عرصه سیاست است. اگر اقتصادایران نسبت به اثر تغییر و بحران دراقتصاد جهان بسته است، سیاست آنبر روی تاثیرات تحولات سیاسی جهان باز و بیدر و دروازه است. حکومت ایران در عرصه سیاست بین الملل و بویژه منطقه بسیار فعال است و از آنجا که سیاست آن ایدئولوژیک وغیر واقعبینانه و بقول خودش انقلابی و با روندهای جهانی متعارض است ، هزینهزا و متاثر از فشار دنیای بیرون است که یاد گرفته فشار سیاسی خود را در قالب تحریم و محاصره اقتصادی وارد کند. جالب است که حتی دولتهای پوپولیستی با ماهیت فوقراست در امریکا و اروپا علیرغم شهره بودن به رفتارهای "خرکی" آموختهاند که بیشترین تاثیر سیاسی بر ایران را میتوان از طریق تهدید منافع اقتصادی آن داشت. بنابراین ممکن است علیرغم انزوای ظاهری ایران، عمق برونزایی تحولات سیاسی آن از مسیر فشارهای اقتصادی ، درواقع زیاد باشد. میتوان نشان داد افزایش شکاف جامعه - حکومت در دوسال اخیر ، به طرق مختلف از وجوه قدرتمندی از برونزایی برخوردار بوده است: از اعلام صریح دولت ایالات متحده در باره هدف تحریمها (افزایش نارضایتی اجتماعی) گرفته تا حساسیت شدید حکومت به ابعاد حضورش در گوشه و کنار منطقه (علیرغم نارضایتیملی از آن) وجوهی از شدت برونزایی تحولات آتی کشورند: کسی در ایران مداخله نظامی نمیکند، اپوزیسیون وابسته قدرتمندی پشت مرزها کمین نکرده است، اما حکومت و نظام سیاسی ایران زیر تهدید شدید عوامل مختلفخارجی است و به صورتی انفعالی از جهان خارجتاثیر میپذیرد. "جامعهنو" در گذشته بارها در باره این خطر و لزوم در پیش گرفتن سیاست خارجی محافظهکار و حسابگرانهتری تحت استراتژی #خارپشت سخن گفته است. این افق راهبردی مغفول، کماکان در سال ۹۹نیز تنها مسیر روبه فلاح حکومت و مردم ایران در تعامل با جهان خواهد بود.
🆔 @jameeno
#الف
🔹کشتی و شطرنج!
▫️تحریریه جامعه نو: لاتها در زمانهای قدیم شوخی های خاصی داشتند . وقتی دوستانه به کری خوانی میافتادند و سرشاخ میشدند تلاش میکردند دست طرف خود را به پشت سرش بپیچانند و یا نقاط حساس او را چنگ بزنند . لابد درد جانکاهی دارد، چون وقتی این سلطه را میافتند بلافاصله میگفتند بگو غلط کردم و یا بگو شکر خوردم تا ول کنم. معمولا این پایان شوخی بود ، چون فردمغلوب حتما به تقاضا عمل میکرد.
حکایت دارودسته ترامپ با ایران هم کمابیش همین است . گاهی به تلویح و گاهی به صراحت میگویند بگو غلط کردم تا تحریم ها را برداریم. از جمله دوباره ترامپ گفته کافی است گوشی را بردارند و به من تلفن کنند . تحریمها را بر میدارم .به همین سادگی .
البته اهل فن سیاست میدانند که چنین نیست. تجربه های پیشین ترامپ این را نمیگوید و در جهان سیاست بینالملل هم به سادگی پا از گلوی یکدیگر برنمیدارند. ترامپ میخواهد که شخص موثری در ایران اعلام شکست در اثر فشار تحریمها کند و سپس او و لاتهای دوروبرش شرایطشان را به ایران عرضه کنند . حداقل امروزکسی زیر این بار نمیرود و اگر روزی فشار برای سازش با این دارودسته به استخوان برسد، سفارت سوئیس و وزیرخارجه عمان پیامبرند و نه خطوط تلفن . برای ترامپ ، تلفن نماد تسلیم است.
حالا شاید فکر کنید اینکه دولت ترامپ را دولت لاتها ، لاتهای اتوکشیده ، توصیف کردهایم منظور این است که در ایران گروهی اشخاص معقول و خردمند طرف حساب ایالات متحده اند و کارشان در انداختن گلوی کشور به زیر چکمه آمریکایی هااز شدت خصومت انها با بیعدالتی جهانی ، ستمکاری امپریالیستی ، و عشق بی پایان به رنجبران عالم است. اصلا اینطور نیست. راستش رسیدن ما به این نقطه که از ما میخواهند بگوییم غلط کردیم تقصیر خودمان هم هست . البته نه از تقصیرهایی در کلاساحمدی نژادمثل پاره شدن قطعنامهدان و از این قبیل. اشتباهاتی بسیار بزرگتر در حد شناخت کشور، ظرفیتهای آن، فضای جهان ، موقعیت منطقه ، و درنتیجه طراحی راهبردهای بنیادی اشتباه برای تعریف جایگاه کشور در سیاست و اقتصاد جهان. چند دهه است داریم هزینه این استراتژی رامیدهیم که یک پوشش ایدئولوژیک نیز آن را از ظرفیت نقد تهی کرده است. معمولا نمیتوان به صورت بنیادین آن را مورد وارسی قرارداد و وجه عمده ای از استبدادی که در کشور حس میشود ، حاصل سپر دفاعی اقتدارگرا برای حفظ این توهم ایدئولوژیک از انتقاد است. علت اصلی نا توانی ما در همراه کردن جهان با خودمان و بویژه در برابر زورگویی شخص منفوری مثل ترامپ همین است.
همراهان همیشگی جامعه نو البته میدانند ما برخلاف برخی که تنها حرف موجود در جیبشان درباره این موضوع تو صیه به مذاکره است، هیچگاه خود را در موقعیت تقاضا از حکومت برای سازش در مقابل تحریمها قرار نداده ایم، چرا که تحریمها ، ناتوانی در فروش نفت و کمبود منابع ارزی حاصل آن و وادار شدن جامعه به تحمل سختی و آزمون الگوهای دیگری از اقتصاد (به عنوان زیربنا )را مفید میدانیم، اما از سوی دیگرخواستار تغییر بنیادی سیاست خارجی، کنار گذاشتن استراتژی تخاصم و دفاع پیرامونی ، و رویکردهای درونگرایانهتر بودهایم. به کرات درقالب تشریح تقدم استراتژی #خارپشت به جای استراتژی دفاع پیرامونی ابعاد غیرسازنده و آسیبزای رویکردهای ایدئولوژیک به سیاست خارجی را شرح داده ایم .تنها توصیه ای که در برابر لاتبازی ترامپ و هر قدرت تجاوزخوی دیگری میتوان کرد، عملی کردن آخرین سخنان جواد ظریف است که مضمون ظریف ان عدم مداخله ایران در عملیات احتمالی آمریکا در عراق است؛ این تحول، گام اول برای اصلاح راهبرد خواهد بود و ارائه مدل #ایران_نامتخاصم ، به عنوان روش زندگی ملی و نشانه اصلاح سیاست خارجی . گردن کلفتها را ، فقط با عقل محافظهکار ومصلحت حسابگرانه میتوان پی کارشان فرستاد.
🆔 @jameeno
🔹کشتی و شطرنج!
▫️تحریریه جامعه نو: لاتها در زمانهای قدیم شوخی های خاصی داشتند . وقتی دوستانه به کری خوانی میافتادند و سرشاخ میشدند تلاش میکردند دست طرف خود را به پشت سرش بپیچانند و یا نقاط حساس او را چنگ بزنند . لابد درد جانکاهی دارد، چون وقتی این سلطه را میافتند بلافاصله میگفتند بگو غلط کردم و یا بگو شکر خوردم تا ول کنم. معمولا این پایان شوخی بود ، چون فردمغلوب حتما به تقاضا عمل میکرد.
حکایت دارودسته ترامپ با ایران هم کمابیش همین است . گاهی به تلویح و گاهی به صراحت میگویند بگو غلط کردم تا تحریم ها را برداریم. از جمله دوباره ترامپ گفته کافی است گوشی را بردارند و به من تلفن کنند . تحریمها را بر میدارم .به همین سادگی .
البته اهل فن سیاست میدانند که چنین نیست. تجربه های پیشین ترامپ این را نمیگوید و در جهان سیاست بینالملل هم به سادگی پا از گلوی یکدیگر برنمیدارند. ترامپ میخواهد که شخص موثری در ایران اعلام شکست در اثر فشار تحریمها کند و سپس او و لاتهای دوروبرش شرایطشان را به ایران عرضه کنند . حداقل امروزکسی زیر این بار نمیرود و اگر روزی فشار برای سازش با این دارودسته به استخوان برسد، سفارت سوئیس و وزیرخارجه عمان پیامبرند و نه خطوط تلفن . برای ترامپ ، تلفن نماد تسلیم است.
حالا شاید فکر کنید اینکه دولت ترامپ را دولت لاتها ، لاتهای اتوکشیده ، توصیف کردهایم منظور این است که در ایران گروهی اشخاص معقول و خردمند طرف حساب ایالات متحده اند و کارشان در انداختن گلوی کشور به زیر چکمه آمریکایی هااز شدت خصومت انها با بیعدالتی جهانی ، ستمکاری امپریالیستی ، و عشق بی پایان به رنجبران عالم است. اصلا اینطور نیست. راستش رسیدن ما به این نقطه که از ما میخواهند بگوییم غلط کردیم تقصیر خودمان هم هست . البته نه از تقصیرهایی در کلاساحمدی نژادمثل پاره شدن قطعنامهدان و از این قبیل. اشتباهاتی بسیار بزرگتر در حد شناخت کشور، ظرفیتهای آن، فضای جهان ، موقعیت منطقه ، و درنتیجه طراحی راهبردهای بنیادی اشتباه برای تعریف جایگاه کشور در سیاست و اقتصاد جهان. چند دهه است داریم هزینه این استراتژی رامیدهیم که یک پوشش ایدئولوژیک نیز آن را از ظرفیت نقد تهی کرده است. معمولا نمیتوان به صورت بنیادین آن را مورد وارسی قرارداد و وجه عمده ای از استبدادی که در کشور حس میشود ، حاصل سپر دفاعی اقتدارگرا برای حفظ این توهم ایدئولوژیک از انتقاد است. علت اصلی نا توانی ما در همراه کردن جهان با خودمان و بویژه در برابر زورگویی شخص منفوری مثل ترامپ همین است.
همراهان همیشگی جامعه نو البته میدانند ما برخلاف برخی که تنها حرف موجود در جیبشان درباره این موضوع تو صیه به مذاکره است، هیچگاه خود را در موقعیت تقاضا از حکومت برای سازش در مقابل تحریمها قرار نداده ایم، چرا که تحریمها ، ناتوانی در فروش نفت و کمبود منابع ارزی حاصل آن و وادار شدن جامعه به تحمل سختی و آزمون الگوهای دیگری از اقتصاد (به عنوان زیربنا )را مفید میدانیم، اما از سوی دیگرخواستار تغییر بنیادی سیاست خارجی، کنار گذاشتن استراتژی تخاصم و دفاع پیرامونی ، و رویکردهای درونگرایانهتر بودهایم. به کرات درقالب تشریح تقدم استراتژی #خارپشت به جای استراتژی دفاع پیرامونی ابعاد غیرسازنده و آسیبزای رویکردهای ایدئولوژیک به سیاست خارجی را شرح داده ایم .تنها توصیه ای که در برابر لاتبازی ترامپ و هر قدرت تجاوزخوی دیگری میتوان کرد، عملی کردن آخرین سخنان جواد ظریف است که مضمون ظریف ان عدم مداخله ایران در عملیات احتمالی آمریکا در عراق است؛ این تحول، گام اول برای اصلاح راهبرد خواهد بود و ارائه مدل #ایران_نامتخاصم ، به عنوان روش زندگی ملی و نشانه اصلاح سیاست خارجی . گردن کلفتها را ، فقط با عقل محافظهکار ومصلحت حسابگرانه میتوان پی کارشان فرستاد.
🆔 @jameeno
#الف
🔻"کشتی را به باد دادند!"
▫️شورای سر دبیری: "...میشه با دست کشیدن سرسیاستهای منطقهای تا حدی آن را تبدیل به ارزش قابل معامله کرد..." این حکم امیدوارانه را که انگار از ته چاه ناامیدی صادر شده ، اخیرا یک ناظر واقعبین سیاست منطقه ای ایران به عنوان یکی از دوراهکار برونرفت از باتلاق درگیریهای ایران در منطقه صادر کرده است. جمله ای کمابیش شبیه آنچه یک صافکار اتومبیل میتواند در برابر جنازه یک خودرو تصادفی از قعر دره بیرون آمده بیان کند: بادست کشیدن بر سرش میشود از حالت قراضه درآید و به قیمتی حداقلی به پول تبدیل شود. واقعا توصیف دقیقی از سیاست منطقه ای قراضه و وبالگردن ایران است.
ترجمه ساده عبارت ابتدای مطلب و نتیجه گیری بعدی گوینده آن نیز این است که حکومت میتواند از برخی شعارهادست بکشد و ابعاد ایدئولوژیک سیاست منطقهای خود(مثلا نابودی اسرائیل) را کنار بگذارد تا خود را آماده معامله سیاسی با سایرین نشان دهد، و بعد سر میز مذاکره حضور و نفوذش را در اینجا و آنجا به معامله بگذارد.مثلا خروج نیروهایش را از برخی کشورهابا رفع تحریمها تاخت بزند و از این قبیل. مساله این است که گوینده این امتیازها را فقط"تاحدی قابل معامله" می یابد یعنی آنقدر قابل توجه نیستند که حتی بتوان با آن زیانها را جبران کرد. آیا درست میگوید؟
واقع آن است که با بردن این سیاستها به بازار، بعید است حتی ثمن ناچیزی هم کف دست ایران بماند.البته بوده است زمانهایی که امکان معامله بده بستان وجود داشته است. مثلا در آغاز یورش داعش به سوریه و عراق، امکان اینکه ایران حضور زمینی دفاعی خود از حکومت عراق را شرط و وسیله رفع مشکلات با ایالات متحده قرار دهد وجود داشت. اما در شرایط فعلی بعید است کسی تغییر سیاست ایران را بخرد. آنهایی که از سیاست ایران تعبیر مزاحمت و اخلال داشته(مثل محسن رضایی)وسوداهای باجگیرانه درسر دارند به کنار، واضعان استراتژیست سیاست کنونی نیز باید بتوانند ابتدا یک موضع واقعیکیش دادن در این عرصه شطرنج تعریف و اشغال کنند، و سپس روی آن قیمتی بگذارند. سیاست کنونی نه از جنبه هزینه - فایده (تحریم اقتصادی و فشار بینالمللی ، در مقابل روابط شکننده پرخرج با فرقهها، قبایل ، و گروههای محلی در منطقه) قابل توجیه است، و نه فشاری واقعی به ایالات متحده و اسرائیل وارد میکند که برای رهایی از آن به معاملهای بزرگ مجبور باشند؛ ایالات متحده فقط شعار اخراج از منطقه میشنود، اسرائیل شعار نابودی. برایشان زیانی ندارد، هرچند میشود منافعی بر آن فهرست کرد. آنقدر در باره منافع ایجاد ایران هراسی در دل اعراب توسط ایالات متحده ، و منافع تبدیل شعار نابودی اسرائیل به حمایت اروپا و آمریکا از رژیم اَشغالگر نوشته شده که لزومی به تکرار نیست.
خوانندگان جامعهنو را دعوت میکنیم به مطالعه متن طولانی و البته بسیار مفید گفتگوی دو ناظر سیاست منطقه ای کشور که نشان میدهد طرفداران سیاست کنونی چه دیدگاههایی دارند، از گفتگو در باره چه مسائلی میگریزند، چگونه با فرض وجود نیروهایی خیالی در عرصه سیاست بینالملل سیاست کنونی را توجیه میکنند، و البته تا چه حد از دفاع از این سیاستها عاجزند و به دنبال خروج آبرومند و کمهزینهتر از این عرصه باتلاقی هستند. ما قبلا در باره فقدان مبنا و زیرساخت نظری و گمشدگی راهبرد تاریخی در طراحی سیاست منطقهای ایران که علتالعلل این انحراف در دوران جمهوری اسلامی است در سلسله مباحث استراتژی #خارپشت نوشتهایم و بعدا در باره رگهها و سرنخهای موجود در این متن و بویژه فقدان نگاه استراتژیک و تاریخی نزد اربابان سیاست خارجی ایران بحثهایی خواهیم داشت.
پی نوشت: گفتگوی مزبور در کانال تلگرامی آقای مصطفی تاجزاده نقل شده و متاسفانه نشانی منبع اصلی آن حذف شده بود. ضمن پوزش به خاطر این نقص ، سبب امتنان خواهد بودچنانچه خوانندگان از منبع اصلی متن اطلاعی دارند جهت آگاهی ما و سایر خوانندگان آنرا به ادمین جامعه نو اطلاع دهند.
🆔 @jameeno
🔻"کشتی را به باد دادند!"
▫️شورای سر دبیری: "...میشه با دست کشیدن سرسیاستهای منطقهای تا حدی آن را تبدیل به ارزش قابل معامله کرد..." این حکم امیدوارانه را که انگار از ته چاه ناامیدی صادر شده ، اخیرا یک ناظر واقعبین سیاست منطقه ای ایران به عنوان یکی از دوراهکار برونرفت از باتلاق درگیریهای ایران در منطقه صادر کرده است. جمله ای کمابیش شبیه آنچه یک صافکار اتومبیل میتواند در برابر جنازه یک خودرو تصادفی از قعر دره بیرون آمده بیان کند: بادست کشیدن بر سرش میشود از حالت قراضه درآید و به قیمتی حداقلی به پول تبدیل شود. واقعا توصیف دقیقی از سیاست منطقه ای قراضه و وبالگردن ایران است.
ترجمه ساده عبارت ابتدای مطلب و نتیجه گیری بعدی گوینده آن نیز این است که حکومت میتواند از برخی شعارهادست بکشد و ابعاد ایدئولوژیک سیاست منطقهای خود(مثلا نابودی اسرائیل) را کنار بگذارد تا خود را آماده معامله سیاسی با سایرین نشان دهد، و بعد سر میز مذاکره حضور و نفوذش را در اینجا و آنجا به معامله بگذارد.مثلا خروج نیروهایش را از برخی کشورهابا رفع تحریمها تاخت بزند و از این قبیل. مساله این است که گوینده این امتیازها را فقط"تاحدی قابل معامله" می یابد یعنی آنقدر قابل توجه نیستند که حتی بتوان با آن زیانها را جبران کرد. آیا درست میگوید؟
واقع آن است که با بردن این سیاستها به بازار، بعید است حتی ثمن ناچیزی هم کف دست ایران بماند.البته بوده است زمانهایی که امکان معامله بده بستان وجود داشته است. مثلا در آغاز یورش داعش به سوریه و عراق، امکان اینکه ایران حضور زمینی دفاعی خود از حکومت عراق را شرط و وسیله رفع مشکلات با ایالات متحده قرار دهد وجود داشت. اما در شرایط فعلی بعید است کسی تغییر سیاست ایران را بخرد. آنهایی که از سیاست ایران تعبیر مزاحمت و اخلال داشته(مثل محسن رضایی)وسوداهای باجگیرانه درسر دارند به کنار، واضعان استراتژیست سیاست کنونی نیز باید بتوانند ابتدا یک موضع واقعیکیش دادن در این عرصه شطرنج تعریف و اشغال کنند، و سپس روی آن قیمتی بگذارند. سیاست کنونی نه از جنبه هزینه - فایده (تحریم اقتصادی و فشار بینالمللی ، در مقابل روابط شکننده پرخرج با فرقهها، قبایل ، و گروههای محلی در منطقه) قابل توجیه است، و نه فشاری واقعی به ایالات متحده و اسرائیل وارد میکند که برای رهایی از آن به معاملهای بزرگ مجبور باشند؛ ایالات متحده فقط شعار اخراج از منطقه میشنود، اسرائیل شعار نابودی. برایشان زیانی ندارد، هرچند میشود منافعی بر آن فهرست کرد. آنقدر در باره منافع ایجاد ایران هراسی در دل اعراب توسط ایالات متحده ، و منافع تبدیل شعار نابودی اسرائیل به حمایت اروپا و آمریکا از رژیم اَشغالگر نوشته شده که لزومی به تکرار نیست.
خوانندگان جامعهنو را دعوت میکنیم به مطالعه متن طولانی و البته بسیار مفید گفتگوی دو ناظر سیاست منطقه ای کشور که نشان میدهد طرفداران سیاست کنونی چه دیدگاههایی دارند، از گفتگو در باره چه مسائلی میگریزند، چگونه با فرض وجود نیروهایی خیالی در عرصه سیاست بینالملل سیاست کنونی را توجیه میکنند، و البته تا چه حد از دفاع از این سیاستها عاجزند و به دنبال خروج آبرومند و کمهزینهتر از این عرصه باتلاقی هستند. ما قبلا در باره فقدان مبنا و زیرساخت نظری و گمشدگی راهبرد تاریخی در طراحی سیاست منطقهای ایران که علتالعلل این انحراف در دوران جمهوری اسلامی است در سلسله مباحث استراتژی #خارپشت نوشتهایم و بعدا در باره رگهها و سرنخهای موجود در این متن و بویژه فقدان نگاه استراتژیک و تاریخی نزد اربابان سیاست خارجی ایران بحثهایی خواهیم داشت.
پی نوشت: گفتگوی مزبور در کانال تلگرامی آقای مصطفی تاجزاده نقل شده و متاسفانه نشانی منبع اصلی آن حذف شده بود. ضمن پوزش به خاطر این نقص ، سبب امتنان خواهد بودچنانچه خوانندگان از منبع اصلی متن اطلاعی دارند جهت آگاهی ما و سایر خوانندگان آنرا به ادمین جامعه نو اطلاع دهند.
🆔 @jameeno
Telegraph
مناظره دو اصلاحطلب در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی
احتشامی: بنظر من در سیاست منطقهای جمهوری اسلامی در میان اصلاحطلبان دو دیدگاه وجود دارد : 1- با نقد داخلی و فشار بیرونی ایران از منطقه خارج و مشکلات فروکش پیدا میکنه 2 - اتفاقا میشه با دست کشیدن سر سیاستهای منطقهای تا حدی آن را تبدیل به ارزش قابل معامله…
#الف
🔸معامله ناممکن !
▫️شورای سردبیری: نشانههایی هست که درک بیفرجام بودن استراتژی امنیت ملی کشور، به آرامی حکومت را به مسیر اندیشیدن به تغییراتی در این استراتژی کشانده است.انعکاسات این درک البته در اشارات به صلحهای تاریخی نیست وبیشتر در کاهش تحرک منطقهای مشاهده میشود: هم جلوگیری از وقوع رویارویی بیموقع به نفع انتخاب مجدد ترامپ، وهم فرصت دادن به شکل گیری نهایی تغییرات سیاسی در کشور همسایه یعنی عراق ؛ وقفههایی تاکتیکی. (این مورد دوم را در الف "کشتی و شطرنج" در ۱۴ فروردین توصیه کرده بودیم)
این وقفههای تاکتیکی چه جایگاهی در فرجام موقعیت امنیتی دارند؟ به قول امروزیها "تقریبا هیچ!" علتش روشن است: اگراستراتژی ناقص و اشتباه باشد، تاکتیکها فارغ از درست یا غلط بودن شان تاثیری ندارند؛ در مسیرمقصد اشتباه، مهم نیست که از اتوبان بگذریم یا کوره راه. به مقصد نخواهیم رسید.
وقفه تاکتیکی فقط در ذهن کشتیبانان حکومت به عنوان مسیر پیشرو سلطه نیافته و تحلیلگرانی هم که به بیتناسبی استراتژی امنیت ملی کشور وقوف ندارند به راه حلهای تاکتیکی متوسل میشوند. همانند آن اشاره به یک صلحدر تاریخ اسلام، یک تحلیلگر ایرانی هم به سراغ تاریخ رفته و با اشاره به سیاست تنشزدایی شرق و غرب در جریان جنگ سرد(موسوم به detente) پیشنهاد اعمال دتانت در رابطه ایران و ایالات متحده داده است. هفته گذشته هم تحلیلگر آمریکایی آلبرتولف که او نیز از تاریخ الهام گرفته در فارینپالیسی پیشنهاد فنلاندیزه شدن عراق بین ایران و ایالات متحده داده است. فنلاندیکردن ،اشاره به توافق تاریخی پایان جنگ دوم بین شرق و غرب دارد که براساس آن قرار شد دوطرف که در تمام اروپا با هم روبرو بودند رقابتهای جنگسرد را در فنلاند نداشته باشند. ولف پیشنهاد کرده ایران و آمریکا توافق کنند درصحنه عراق رقابت نکرده وتنشی ایجادنکنند.
چنین پیشنهادهایی فارغ از عملی بودن و اینکه حاصل اعمال آنها به نفع یکی از طرفین است در قالب کاملا تاکتیکی قرار میگیرند. تحلیلگر آمریکایی با توجه به اهرمها و تواناییهای ایران در عراق و آسیبپذیری نسبی نیروها و منافع ایالات متحده در این کشور، خواستار انتزاع عراق از سفره گسترده تقابل دوجانبه شده است. او انجماد رویارویی در عراق را پیشنهاد میکند و تحلیلگر ایرانی انجمادتقابل در روابط فیمابین. درواقع، انعقاد یک وضعیت شبیه جنگ سرد، که هر یک از آن به طریقی سود میبرند.
اما هردو پیشنهاد یک مشکل دارند: در چارچوب یک استرتژی دارای مبانینظری و متقارن قرار ندارند. به واقع هردو خواستار ورود به عملی هستند که با مجموعه ای از سایر اعمال طرفین همخوانی و همسویی ندارند، و هر کدام فقط مشکل یک طرف را به صورت محدود برطرف میکند. به آنها گریزگاههای تاکتیکی نام میگذاریم. در جریان دتانت نیز قرار نبود با تنشزدایی رقابت دوطرف پایان یابدو هدف فقط جلوگیری از تقابلآخرالزمانی(جنگ اتمیناخواسته) و تنها دستاورد واقعی آن پیمان سالت بود که خطر رویارویی اتمی را کاهش میداد. توافق فنلاند هم چیزی شبیه همان بود در ابعادی کوچکتر؛ یک اقدام تاکتیکی در شروع دوران جنگ سرد.
هرگونه راه ایرانی برونرفت از وضعیت حاضربایدجامع باشد. نمیتوان گفت فرهنگ تنش زدایی با آمریکا را توسعه بدهیم تا مشکلمان با ایالات متحده برطرف شود. نمیتوان با ایالات متحده در تنشزدایی بود و در آمریکای جنوبی با مخالفان آن وارد اتحاد شد، نمیتوان سایه اسرائیل را روی دیواربین دوطرف ندید، و نمیتوان در همه نقاط داغ خاورمیانه خود را مقابل آمریکاییها و متحدان آنها یافت و حرف از تنشزدایی با آن زد. اینها، اجزای مهم استراتژی فعلی هستند.
چطورمیتوان از این وضعیت بغرنج بیرون آمد؟ این پرسشی است که بسیاری در ایران اراده و یا جربزه پاسخ مستقیم آن را ندارند: حکومت پرسش را پنهان میکند، ناظران از پاسخی عمقی طفره میروند. پاسخ این است که با بازتعریف استراتژی امنیت ملیکشور که اشتباه و با انحرافنظری شکل گرفته است؛ میهن ما کشوری است که موقعیت ژئوپلتیک و سازههایامنیت ملیاش برای ورود به هر تخاصمی شکل نگرفته است. امکان حیات بالنده برای کشور در قرون جدید، همواره برای یک #ایران_نامتخاصم بیشتر فراهم بوده است تا یک ایران متخاصم و همین اصل باید مبنای نظری استراتژی امنیت ملی آن قرار گیرد. یعنی باید قرار میگرفت! این کیفیت حداقل از دوران جنگهای ایران و روس برقرار بوده است.تصویر اسطورهای آن شیر روی پرچم را باید با نقش یک خارپشت عوض میکردند! به جای اسطوره و ایدئولوژی،باید واقعیت بیرون و خرد درون را به عنوان خمیرمایه استراتژی امنیت ملی به کار میگرفتند.
جامعهنو درباره این استراتژیامنیت ملی، استراتژی #خارپشت، بسیارنوشته و دیگر اطاله کلام نمیدهیم. فقط باید تاکیدکرد هیچ تغییر تاکتیکی نمیتواند استراتژی اشتباه را اصلاح کند. دیوارکج را، تغییرمصالح راست نمیکند!
🆔 @jameeno
🔸معامله ناممکن !
▫️شورای سردبیری: نشانههایی هست که درک بیفرجام بودن استراتژی امنیت ملی کشور، به آرامی حکومت را به مسیر اندیشیدن به تغییراتی در این استراتژی کشانده است.انعکاسات این درک البته در اشارات به صلحهای تاریخی نیست وبیشتر در کاهش تحرک منطقهای مشاهده میشود: هم جلوگیری از وقوع رویارویی بیموقع به نفع انتخاب مجدد ترامپ، وهم فرصت دادن به شکل گیری نهایی تغییرات سیاسی در کشور همسایه یعنی عراق ؛ وقفههایی تاکتیکی. (این مورد دوم را در الف "کشتی و شطرنج" در ۱۴ فروردین توصیه کرده بودیم)
این وقفههای تاکتیکی چه جایگاهی در فرجام موقعیت امنیتی دارند؟ به قول امروزیها "تقریبا هیچ!" علتش روشن است: اگراستراتژی ناقص و اشتباه باشد، تاکتیکها فارغ از درست یا غلط بودن شان تاثیری ندارند؛ در مسیرمقصد اشتباه، مهم نیست که از اتوبان بگذریم یا کوره راه. به مقصد نخواهیم رسید.
وقفه تاکتیکی فقط در ذهن کشتیبانان حکومت به عنوان مسیر پیشرو سلطه نیافته و تحلیلگرانی هم که به بیتناسبی استراتژی امنیت ملی کشور وقوف ندارند به راه حلهای تاکتیکی متوسل میشوند. همانند آن اشاره به یک صلحدر تاریخ اسلام، یک تحلیلگر ایرانی هم به سراغ تاریخ رفته و با اشاره به سیاست تنشزدایی شرق و غرب در جریان جنگ سرد(موسوم به detente) پیشنهاد اعمال دتانت در رابطه ایران و ایالات متحده داده است. هفته گذشته هم تحلیلگر آمریکایی آلبرتولف که او نیز از تاریخ الهام گرفته در فارینپالیسی پیشنهاد فنلاندیزه شدن عراق بین ایران و ایالات متحده داده است. فنلاندیکردن ،اشاره به توافق تاریخی پایان جنگ دوم بین شرق و غرب دارد که براساس آن قرار شد دوطرف که در تمام اروپا با هم روبرو بودند رقابتهای جنگسرد را در فنلاند نداشته باشند. ولف پیشنهاد کرده ایران و آمریکا توافق کنند درصحنه عراق رقابت نکرده وتنشی ایجادنکنند.
چنین پیشنهادهایی فارغ از عملی بودن و اینکه حاصل اعمال آنها به نفع یکی از طرفین است در قالب کاملا تاکتیکی قرار میگیرند. تحلیلگر آمریکایی با توجه به اهرمها و تواناییهای ایران در عراق و آسیبپذیری نسبی نیروها و منافع ایالات متحده در این کشور، خواستار انتزاع عراق از سفره گسترده تقابل دوجانبه شده است. او انجماد رویارویی در عراق را پیشنهاد میکند و تحلیلگر ایرانی انجمادتقابل در روابط فیمابین. درواقع، انعقاد یک وضعیت شبیه جنگ سرد، که هر یک از آن به طریقی سود میبرند.
اما هردو پیشنهاد یک مشکل دارند: در چارچوب یک استرتژی دارای مبانینظری و متقارن قرار ندارند. به واقع هردو خواستار ورود به عملی هستند که با مجموعه ای از سایر اعمال طرفین همخوانی و همسویی ندارند، و هر کدام فقط مشکل یک طرف را به صورت محدود برطرف میکند. به آنها گریزگاههای تاکتیکی نام میگذاریم. در جریان دتانت نیز قرار نبود با تنشزدایی رقابت دوطرف پایان یابدو هدف فقط جلوگیری از تقابلآخرالزمانی(جنگ اتمیناخواسته) و تنها دستاورد واقعی آن پیمان سالت بود که خطر رویارویی اتمی را کاهش میداد. توافق فنلاند هم چیزی شبیه همان بود در ابعادی کوچکتر؛ یک اقدام تاکتیکی در شروع دوران جنگ سرد.
هرگونه راه ایرانی برونرفت از وضعیت حاضربایدجامع باشد. نمیتوان گفت فرهنگ تنش زدایی با آمریکا را توسعه بدهیم تا مشکلمان با ایالات متحده برطرف شود. نمیتوان با ایالات متحده در تنشزدایی بود و در آمریکای جنوبی با مخالفان آن وارد اتحاد شد، نمیتوان سایه اسرائیل را روی دیواربین دوطرف ندید، و نمیتوان در همه نقاط داغ خاورمیانه خود را مقابل آمریکاییها و متحدان آنها یافت و حرف از تنشزدایی با آن زد. اینها، اجزای مهم استراتژی فعلی هستند.
چطورمیتوان از این وضعیت بغرنج بیرون آمد؟ این پرسشی است که بسیاری در ایران اراده و یا جربزه پاسخ مستقیم آن را ندارند: حکومت پرسش را پنهان میکند، ناظران از پاسخی عمقی طفره میروند. پاسخ این است که با بازتعریف استراتژی امنیت ملیکشور که اشتباه و با انحرافنظری شکل گرفته است؛ میهن ما کشوری است که موقعیت ژئوپلتیک و سازههایامنیت ملیاش برای ورود به هر تخاصمی شکل نگرفته است. امکان حیات بالنده برای کشور در قرون جدید، همواره برای یک #ایران_نامتخاصم بیشتر فراهم بوده است تا یک ایران متخاصم و همین اصل باید مبنای نظری استراتژی امنیت ملی آن قرار گیرد. یعنی باید قرار میگرفت! این کیفیت حداقل از دوران جنگهای ایران و روس برقرار بوده است.تصویر اسطورهای آن شیر روی پرچم را باید با نقش یک خارپشت عوض میکردند! به جای اسطوره و ایدئولوژی،باید واقعیت بیرون و خرد درون را به عنوان خمیرمایه استراتژی امنیت ملی به کار میگرفتند.
جامعهنو درباره این استراتژیامنیت ملی، استراتژی #خارپشت، بسیارنوشته و دیگر اطاله کلام نمیدهیم. فقط باید تاکیدکرد هیچ تغییر تاکتیکی نمیتواند استراتژی اشتباه را اصلاح کند. دیوارکج را، تغییرمصالح راست نمیکند!
🆔 @jameeno