جمالِ خیال
294 subscribers
573 photos
125 videos
102 files
198 links
🖋 علوم اسلامی | تاریخ | نقد



🆔 @jamalekhial
Download Telegram
پروردگارا...
🌺🌺🌺




با هرکه نفس برآرم اینجا
روزیش فرو گذارم اینجا


درهای همه ز عهد، خالیست
الا در تو که لایزالیست


هر عهد که هست در حیات است
عهد از پس مرگ بی ثبات است


چون عهد تو هست جاودانی
یعنی که به مرگ و زندگانی


چندانکه قرار عهد یابم
از عهد تو روی بر نتابم


گر مرگ رسد چرا هراسم؟
کآن راه به توست می شناسم


از خوردگهی به خوابگاهی
وز خوابگهی به بزم شاهی



#نظامی #مثنوی #پند
#یاد_مرگ #حکایت_دنیا
@jamalekhial
🔸قطّاع الطریق

🍃
🍂
🍃


برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلق بسیاری روان از پیش و پس

گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود؟
دزد گفت: از مردم آزاری چه سود؟

گفت: بدکردار را بد کیفر است
گفت: بدکار از منافق بهتر است

گفت: هان بر گوی شغل خویشتن
گفت: هستم همچو قاضی راهزن

گفت: آن زرها که بُردَستی، کجاست؟
گفت: در همیان تلبیس شماست

گفت: آن لعل بدخشانی چه شد؟
گفت: می‌دانیم و می‌دانی چه شد!

گفت: پیش کیست آن روشن نگین؟
گفت: بیرون آر دست از آستین

دزدیِ پنهان و پیدا، کار تست
مالِ دزدی، جمله در انبار تست

تو قلم بر حکم داور می‌بری
من ز دیوار و تو از در می‌بری

حد به گردن داری و حد می‌زنی
گر یکی باید زدن، صد می‌زنی

می‌زنم گر من ره خلق، ای رفیق
در ره شرعی تو قطّاع الطریق

می‌برم من جامهٔ درویش عور
تو ربا و رشوه می‌گیری به زور

دست من بستی برای یک گلیم
خود گرفتی خانه از دست یتیم

من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سیه‌دل، مدرک و حکم و سند

دزدِ جاهل، گر یکی ابریق برد
دزدِ عارف، دفتر تحقیق برد

دیده‌های عقل، گر بینا شوند
خود فروشان زودتر رسوا شوند

دزدِ زر بستند و دزدِ دین رهید
شحنه ما را دید و قاضی را ندید!

من به راهِ خود ندیدم چاه را
تو بدیدی، کج نکردی راه را

می‌زدی خود، پشت پا بر راستی
راستی از دیگران می‌خواستی؟!

دیگر ای گندم نمای جو فروش
با ردای عُجب، عیب خود مپوش

چیره‌دستان می‌ربایند آنچه هست
می‌بُرند آنگه ز دزدِ کاه، دست

دزد اگر شب، گرمِ یغما کردن است
دزدیِ حُکّام، روز روشن است



#پروین_اعتصامی #مثنوی
#ناعادلانه #تلنگر #ابنای_روزگار
@jamalekhial
خدایا جهان پادشائی تو راست
ز ما خدمت آید خدائی تو راست


پناه بلندی و پستی توئی
همه نیستند آنچه هستی توئی


همه آفریده‌است بالا و پست
توئی آفرینندهٔ هر چه هست


خرد را تو روشن بصر کرده‌ای
چراغ هدایت تو بر کرده‌ای


توئی کآسمان را برافراختی
زمین را گذرگاه او ساختی


تویی کآفریدی ز یک قطره آب
گهرهای روشن‌تر از آفتاب


جواهر تو بخشی دل سنگ را
تو در روی جوهر کشی رنگ را


خرد تا ابد در نیابد تو را
که تاب خرد بر نتابد تو را


سری کز تو گردد بلندی گرای
به افکندنِ کس نیفتد ز پای


کسی را که قهر تو در سر فکند
به پامردیِ کس نگردد بلند


اگر پای پیل است اگر پرّ مور
به هر یک تو دادی ضعیفی و زور


چو نیرو فرستی به تقدیر پاک
به موری ز ماری برآری هلاک


چو برداری از رهگذر، دود را
خورد پشّه‌ای مغز نمرود را


چو در لشگر دشمن آری رحیل
به مرغان کشی پیل و اصحاب پیل


سپردم به تو مایهٔ خویش را
تو دانی حساب کم و بیش را



#نظامی #مثنوی
#نیایش
@jamalekhial