نقد دین اسلام
645 subscribers
16K photos
10.2K videos
1.51K files
9.5K links
هیچ امر مقدسی وجود ندارد. همه چیز و همه کس قابل نقد هستند.
Download Telegram
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟

#قسمت_هشتم

اما قضیه تراشیدن سر در ایام حج نیز باید گفت این عمل هم از رسوم جاهلیت بوده است چنانچه اعراب بعد از حج برای ب ها موهای سر را می تراشیدند و آن مو را با آرد مخلوط می کردند و در هوا می انداختند.
عادت به کوتاه کردن موی سر بعد از حج را قبایل عربی یمنی الاصل نظیر غسان و اُزد و اوس و خزرج و خزاعه انجام می دادند چنانچه این قبایل بعد از حج برای بت منات در المشلل از علائم اتمام حج را حلق الرأس یا تراشیدن موی سر می دانستنداین مطلب در الازرقی جلد ١ ص ١٢٥ و ابن کلبی در #الاصنام صفحه ١٤بیان شده است.
١) لَمْ يَحْلِقُوا إِلَّا عِنْدَ مَنَاةَ
#منبع: أخبار مكة نویسنده: الأزرقي جلد: ١ ص ١٢٥
٢) فَحَلَقُوا رُءُوسَهُمْ عِنْدَهُ وَأَقَامُوا عِنْده لَا يرَوْنَ لحجهم تَمَامًا إِلا بِذَلِكَ
#منبع: كتاب الأصنام نویسنده: ابن الكلبي جلد: ١ صفحه: ١٤
٣) ولا يحلقون رؤوسهم فإذا نفروا وأتوا مناة وحلقوا رؤوسهم عنده وأقاموا عنده لا يرون لحجهم تماما إلا بذلك
#منبع: معجم البلدان نویسنده : الحموي، ياقوت جلد: ٥ صفحه: ٢٠٥
اما قضیه تلبیه یا لبیک اللهم گفتن زائران کعبه هم باز ماخوذ از شیوه عبادات عربی است که در سراسر شبه جزیره عربستان هنگام حج و طواف بر بت ها عبارت لبیک اللهم لبیک را می گفتند.
#یعقوبی در تاریخ خود جلد ١ ص ٢٢٥ به اين موضوع اشاره ميكند.
حال ببينيم سعى صفا و مره چيست و از كجا پديدار شده است؟
سعی بین صفا و مروه مرتبط است با دو بت اساف و نائله در دو کوه صفا و مروه.
ابن اثیر در الکامل فی التاریخ نوشته است: " گفته شد «اساف» و «نائلة» دو انسان بودند كه در كعبه زنا كردند و بدين سبب مسخ شده دو بت سنگى گرديدند". اساف مرد بوده و نائله زن که از قبیله جرهم بوده اند که این گناه را در جوف کعبه کردند و بعد از اینکه الله آن ها را سنگ کرد مورد عبادت قریش واقع شدند. واقعا تناقض و مضحکه روایات اسلامی تا چه حد؟
چگونه مجسمه سنگی دو گناهکار واسطه الله و بنده شده است؟
غیر از این است که این خرافات اعراب قبل اسلام در اسلام هم ناگزیر رسوخ کرده است؟ این ها میتولوژى يا افسانه هاى عرب قبل از اسلام است و این داستان یک داستان عاشقانه بوده که بعدها این دو شخصیت در بین عرب تقدس پیدا کرده اند.

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/33890
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟

#قسمت_هشتم

اما قضیه تراشیدن سر در ایام حج نیز باید گفت این عمل هم از رسوم جاهلیت بوده است چنانچه اعراب بعد از حج برای ب ها موهای سر را می تراشیدند و آن مو را با آرد مخلوط می کردند و در هوا می انداختند.
عادت به کوتاه کردن موی سر بعد از حج را قبایل عربی یمنی الاصل نظیر غسان و اُزد و اوس و خزرج و خزاعه انجام می دادند چنانچه این قبایل بعد از حج برای بت منات در المشلل از علائم اتمام حج را حلق الرأس یا تراشیدن موی سر می دانستنداین مطلب در الازرقی جلد ١ ص ١٢٥ و ابن کلبی در #الاصنام صفحه ١٤بیان شده است.
١) لَمْ يَحْلِقُوا إِلَّا عِنْدَ مَنَاةَ
#منبع: أخبار مكة نویسنده: الأزرقي جلد: ١ ص ١٢٥
٢) فَحَلَقُوا رُءُوسَهُمْ عِنْدَهُ وَأَقَامُوا عِنْده لَا يرَوْنَ لحجهم تَمَامًا إِلا بِذَلِكَ
#منبع: كتاب الأصنام نویسنده: ابن الكلبي جلد: ١ صفحه: ١٤
٣) ولا يحلقون رؤوسهم فإذا نفروا وأتوا مناة وحلقوا رؤوسهم عنده وأقاموا عنده لا يرون لحجهم تماما إلا بذلك
#منبع: معجم البلدان نویسنده : الحموي، ياقوت جلد: ٥ صفحه: ٢٠٥
اما قضیه تلبیه یا لبیک اللهم گفتن زائران کعبه هم باز ماخوذ از شیوه عبادات عربی است که در سراسر شبه جزیره عربستان هنگام حج و طواف بر بت ها عبارت لبیک اللهم لبیک را می گفتند.
#یعقوبی در تاریخ خود جلد ١ ص ٢٢٥ به اين موضوع اشاره ميكند.
حال ببينيم سعى صفا و مره چيست و از كجا پديدار شده است؟
سعی بین صفا و مروه مرتبط است با دو بت اساف و نائله در دو کوه صفا و مروه.
ابن اثیر در الکامل فی التاریخ نوشته است: " گفته شد «اساف» و «نائلة» دو انسان بودند كه در كعبه زنا كردند و بدين سبب مسخ شده دو بت سنگى گرديدند". اساف مرد بوده و نائله زن که از قبیله جرهم بوده اند که این گناه را در جوف کعبه کردند و بعد از اینکه الله آن ها را سنگ کرد مورد عبادت قریش واقع شدند. واقعا تناقض و مضحکه روایات اسلامی تا چه حد؟
چگونه مجسمه سنگی دو گناهکار واسطه الله و بنده شده است؟
غیر از این است که این خرافات اعراب قبل اسلام در اسلام هم ناگزیر رسوخ کرده است؟ این ها میتولوژى يا افسانه هاى عرب قبل از اسلام است و این داستان یک داستان عاشقانه بوده که بعدها این دو شخصیت در بین عرب تقدس پیدا کرده اند.

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/33890
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️تشنگى حسين در كربلا كالاى ارزشمند دكان آخوند و مداح

#قسمت_هشتم

در تمامى قسمتهاى قبلى اثبات كرديم كه یکی از دروغ‌های بزرگی که آخوندهای شیعه می‌گویند این است که حسین در کربلا تشنه بوده است؛
ما اسناد و مدارك زيادى هم در كتب تاريخى شيعه و هم كتب تاريخى معتبر اسلامى ارائه كرديم كه حسين و يارانش آب كافى براى نوشيدن داشته اند.
نكته ديگر اينكه وقتی به اسناد نگاهی بکنید، می‌بینید که حسین بن علی با حفر زمین، به آب آشامیدنی برای نوشیدن رسیده اند و از آن آب برای سیراب کردن اصحاب و فرزندان خود استفاده کرده است.
در اينباره به كتب معتبر شيعه و مطلبى كه در آنها در اين زمينه نوشته شده است مراجعه ميكنيم.
#متن_عربی: ۱۰۰۷/ ۶۰- ابن شهرآشوب: قال: و لمّا منع الماء من الحسين- (عليه السلام)- أخذ سهما، و عدّ فوق خيام النساء تسع خطوات، فحفر الموضع، فنبع ماء طيب فشربوا و ملئوا قربهم‌.
#منبع:
١) مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر و دلائل الحجج على البشر نویسنده: البحراني، السيد هاشم  جلد: ۲ صفحه: ۲۸۶
٢) المناقب لابن شهرآشوب نویسنده: ابن شهرآشوب  جلد: ۴ صفحه: ۵۰
#ترجمه: زمانی که اب بر حسین منع شد، حسین کلنگی برداشت و پشت خیام زنان به فاصله نه گام به طرف جنوب زمین را کند آبی گوارا بیرون آمد و حسین و همراهان همه آب آشامیدند و مشک ها را پر کردند.
حال بايد پرسيد كه: چگونه است که وقتی حسین و یارانش با حفر زمین، به مقدایر بسیار زیادی آب آشامیدنی رسیده‌اند و از آن فراوان نوشیده‌اند؛
با این حال آخوندها ادعا می‌کنند که حسین تشنه بوده است!؟
در ادامه اين متن ما اسكن اين كتابها را براى اثبات ادعايمان خدمت شما ارائه ميكنيم.
حال با وجود تمامى اسناد و مدارك معتبر آيا بايد هنوز هم آخوندها و مداحان شياد را باور كرد كه بر منابر و مجالس اين دروغ را قرنها تكرار كرده اند؟

پايان

https://t.me/naghde_eslamm/34304
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️قرمطيان، تخريب كعبه و بى تفاوتى الله در دفاع از خانه امنش!

#قسمت_هشتم

وی پس از ۴۰ روز به دولت بنی رستم را که در هرت حکومت داشتند برانداخت و در رقاده مسکن گزید سپس لشکری به سرکوبی قرامطه فرستاد و ابوسعید پیشوای ایشان را به کشت و جای او برادرش ابوطاهر را گذارد. در ٣۰۱ لشکری برای فتح مصر فرستاد و بر اسکندریه و فیوم مسلط گشت.
پس آنگاه به تونس آمد و در جزیره الخلفا در نزدیکی دریا شروع به ساختن شهری کرد که در ٣۰۵ اتمام یافت و نام آنرا را مهدیه گذاشت و به سیسیل ایتالیا لشکر کشید و شهرها و جزایری را تسخیر کرد و در ۶٣ سالگی به سال ٣٢٢ در مهدیه در گذشت
همانطور که در مطالب قبل تر اشارتی گذشت نهضتی تحت عنوان اخوان الصفا در دوران اسلامی تحت تأثیر برخی از تفکرات قرامطه و... پدیدار شد ویل دورانت میگوید: {انجمن اخوان الصفا در واقع یک انجمن سری مرکب از عالمان و فیلسوفان به شمار میرفت} و میگفتند که کتمان اسرارشان، نه ترس از پادشاهان و آشوب و غوغای عامه، بلکه از جهت حفظ و صیانت مواهب خداوند است، چنانچه مسیح وصایت کرده:
{لاتصنعوا الحکمه عند غیراهلها، فتطلموها و لاتمنعوها اهلها فتطلموهم} دکتر ذبیح الله صفا در مورد عقاید این مکتب بنابر ۵٣ رساله منتشر شده آنان این مکتب را مجموعة ای وحدت یافته مبتنی بر روش فيثاغوریان و نئوافلاطونيان با اصول عقاید ایرانیان، هندوان، و تا حدی به طريق معتزله و اسماعیلیه در مذهب میداند.
مكتب اخوان الصفا به گفته دکتر احمدشلبی، در سایه حکومت آل بویه رشد کرد و به ثمر رسید. دکتر صدیق اعلم گوید: آل بویه، در مدتی که بر بغداد استيلا داشتند، آزادی بحث و فکر در آنجا رونق گرفت، از جمله ثمرات آزادی بحث و فكر، پیدایش اخوان الصفا بود که کار معتزله را دنبال کرد.
از جمعیت مذکور نام پنج تن به ما رسیده که سه نفر از روی نام و نسب ایرانی هستند. نتیجه زحمات آنها در ۵۱ رساله در باب حکمت و منطق - ریاضيات - طبیعیات - الهیات به زبان ساده تدوین و در ۳۶۰ ه انتشار یافت و در اواخر قرن چهارم به اسپانیا رفت. ویل دورانت میگوید: عقاید رسائل تقریبا با نوافلاطونیان رابطه نزدیکی دارد و با آنکه عاملان بغداد به سال ۵۴۴ این رسائل را که به نظرشان الحادآمیز بود سوختند ولی همچنان دست بدست مىرفت چنانچه در نوشته های غزالی و ابن رشد و بن جبرول و معری و شاید ابن سینا توان دید.
دربارة وجه تسمية اخوان الصفاء اختلاف عقيده وجود دارد. گلدزیهر Gold Ziher معتقد است که اخوان الصفا اسم خود را از قصة [حمامةالمطوقة] در کتاب کلیله و دمنه اقتباس کرده اند که گوید:
گروهی از حیوانات چون اخوان الصفا با همدیگر رفتار کردند و از دام صیاد جستند با این حال کماکان در وجه تسمیه اخوان الصفاء اختلاف است جمال الدین ابوالحسن قطی در باب نویسندگان این رسائل گفته است که چون اسم خود را پنهان می داشتند، مردم در باب آنان اختلاف دارند و هر کس به طریق حدس و گفته است. با این حال بنابه تحقيق پژوهشگران معلوم شده که اخوان الصفا به طور عموم از باطنیه، تشکیل شده بود و برخی از برگزیدگان ایشان از قبيل احمد بن عبدالله این رسائل را نوشته اند. و از میان اخوان، زید بن رفاعة و مقدسی و ابوالحسن علی بن هارون زنجانی و ابواحمد نهرجوری که همه در علوم معروف بوده اند ، ظاهرا به راهنمائی احمد بن عبدالله در تصنيف رسائل شرکت داشته اند. که منشاء این قول ابوحیان توحیدی است که خود شاگرد زید بن رفاعه بوده است، همینطور عارف تامر. نیز کوشش جهت تألیف رسائل را به عبداله بن محمد نسبت میدهد و گوید: عبدالله بن محمد متوفی به ۲۱۲ انتقل إلى سلميةو جعلها مركتز التوزيع التعاليم الإسماعيلية، و هو مؤلف کتاب رسائل اخوان الصفاء و خلان الوفاء، عرف عبدالله الميمون القداح.

ادامه دارد.......

https://t.me/naghde_eslamm/34189
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه کسی قرآن را نوشته است؟!

#قسمت_هشتم

تقریبا تمامی مفسران به نام اسلامی این داستان را بیان کرده‌اند.
مسلمانان متعصب از محققین می‌خواهند که یک روایت به قول خودشان صحیح در مورد این داستان بیان بشه، اینان انتظار دارند که این داستان در مثلا صحیح بخاری نوشته شده باشد تا مورد پذیرش قرار گیرد، جالب است که ملاک آنان برای اینکه داستانی صحیح یا رد گردد چیزی جز اصولی نیست که در مذهب آنان مورد اتفاق سران دین باشد؛ از دید شیعه هیچ حدیثی که غیر معصوم آن را نقل کرده باشد صحیح نیست، جالب اینجاست که حتی یک کتاب هم که نویسنده‌اش معصوم باشد ارائه نمی‌دهند، یا اینکه حدیث کاملا باید موافق تعالیم قرآن باشد و اگر غیر از این شد به دیوار بزنید، این را کلینی در اصول کافی بیان کرده است؛ دید اینان به محمد به عنوان شخصی است که هیچگونه تناقضی در سخنان و رفتار ٢٣ ساله‌اش وجود ندارد. همچنین اهل سنت حدیثی را صحیح می‌دانند که تمامی رجال نقل کننده‌اش ثقه باشند و یکی از مهمترین ملاک ثقه بودن مؤمن و اشتهار کامل راوی به اسلام بدون کوچکترین لغزشی است.
طبیعی است که با چنین ملاک‌هائی اگر داستانی با تعالیم کلی اسلام در تضاد باشد متعصبین مسلمان و راویان به قول خودشان ثقه از نقل آن خودداری کنند؛
مثلا در تفسیر ابن کثیر که از معتبرترین تفاسیر اسلامی است این داستان از قول چندین نفر بیان شده و در آخر گفته شده که این روایات مرسل هستند، اگر ملاک اینان در تاریخ را بپذیریم بیشتر کتابهای مهم تاریخی را باید باطل اعلام نمود.
▪️بررسی داستان غرانیق از دید قرآن:
قرآن بیان می‌نماید که محمد از سر خود سخنی را از جانب الله بیان نمی‌کند و هر چیز که بگوید وحی است:
وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ ( نجم/١)
سوگند به ستاره هنگامی که افول می‌کند،
مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَىٰ ( نجم/٢)
که هرگز دوست شما [= محمّد «ص»] منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است،
وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ( نجم/٣)
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید!
إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ( نجم/٤)
آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست!
پیش از آمدن اسلام، (دگراندیشان) مشرکان زمان پیامبر اسلام معتقد بودند که فرشتگان دختران الله هستند؛ این در حالی بود که آنها از فرزند دختر بدشان می‌آمد، اما معتقد بودند که بتهای آنان دختران الله هستند. در آغاز محمد حتی برخی از خدایان (یا بت های) مشرکین را ستایش کرده است و در این حادثه موافقت خود را با قریش در اینکه این خدایان اطرافیان و نمایندگان الله هستند (و شفاعتشان مورد پذیرش الله است) نشان داده است. هشام ابن الکلبی در همان برگ نوشته است:
از رسوم قریش این بود که دور کعبه طواف میکردند و میگفتند:
• به اللات و العزی
• و منات، سومین بت کناری
• که براستی آنها برترین زنانند
• که شفاعت آنها باید جستجو شود.
این بت ها همچنین «دختران الله» خوانده میشدند و بعنوان کسانی که در مقابل خدا شفاعت مردم را میکنند شناخته میشدند.

ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/34733
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️چه كسى مذهب شيعه، خرافى ترين و ضدبشرى ترين آئين جهان را بوجود آورد؟

#قسمت_هشتم

١١) سبأيها معتقدند كه علي در ميان ابرهاست، رعد صدای او و برق تازيانه‌ی اوست آنان هرگاه صداى رعد را می‌شنوند می‌گويند:
عليك السلام يا امير المؤمنين(#منابع: الفرق بين الفرق ص ٢٣٤ و شرح نهج البلاغه ابن الي الحديد شيعى ج ٢ ص ٣٠٩)
اسحاق‌بن سويد عدوی هم در قصيده‌ی خود كه در آن از خوارج و روافض و قدريه اظهار برائت ميكند به اين اعتقاد سبأيها اشاره ميكند و ميگويد:
برئـــت مـــن الخـــوارج لســـت مـــنهم مــــــن الغــــــزال مــــــن هم ابــــــن بــــــاب
#ترجمه: من از خوارج برائت جستم و از
آنان نيستم از غزال و از ابن باب هم برائت جستم
و مـــــــن قـــــــوم إذا ذكـــــــروا عليـــــــا يــــــردون الســــــلام علــــــی الســــــحاب
#ترجمه: من از قومي برائت مي.جويم كه هر وقت ياد علي می‌كنند، بر ابرها جواب سلام می‌گوين(#منابع: الفرق بين الفرق ص ٢٣٤ و الكامل في الأدب ج ٢ ص ١٤٢)
شيخ محی‌الدين عبدالحميد : در اين‌باره مي‌گويد: من هميشه بچه‌های قاهره را
می‌ديدم كه هنگام بارش باران می‌دويدند و فرياد می‌زدند: ای بركت على زياد شو (#منبع: مقالات الاسلاميين ص ٨٥) و من می‌گويم كه اين فقط اطفال و بچه‌های قاهره نيستند كه چنين می‌گويند، زيرا برخي از افرادی هم كه خداوند در آخر سوره‌ی شعراء آنان را وصف ميكند که: وَالشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الغاوونَ»
{الشعراء: ۲۲۴}
#ترجمه: گمراهان از شاعران پيروي ميكنند!
چنين ميگويند(#منبع: في الادب الحديث ج ٢ صص ٤٠٥ و ٤٠٦).
مانند محمد عبدالمطلب در قصيده‌اى كه در سال ۱۹۱۹ هجرى در دانشگاه مصريه سرود و بالغ بر چهار صد بيت بود اين باور را نشان ميدهد:
أجــــدك مــــا النيـــاق ومـــا سراهـــا تـخـــــــوض بهــــــا المهامــــــه والأكامــــــا
و مــــا قطــــر الــــدخان إذا اســــتقلت بهــــــا الميــــــزان تضــــــطرم اضــــــطراما
فـهـــــب لـــــي ذات أجنحــــة لعلی
بـــــها ألقــــى عــــلى الســــحب الإمامــــا

▪️موضع‌گيرى علي‌بن‌ابي‌طالب و اهل خانواده او
در اينجا لازم است كه برخورد على و فرزتدانش را با ابن سبأ و‌ یارانش بدانیم.
پس از اينكه ابن سبأ اسلام خود را اعلام كرد، و با اتكاء بر مسئله‌ى امر به معروف و نهى از منكر، قلب گروهى از مردم را به دست گرفت، شروع به نزديكى با على و اظهار محبت به او نمود. پس از اطمينان از اين مسئله شروع به دروغ‌پردازى و بستن افتراء بر على كرد.

ادامه دارد.....
https://t.me/naghde_eslamm/34793
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️عبدالمطلب، شخصيت جعلى تاريخ اسلام!
https://t.me/naghde_eslamm/35135

#قسمت_هشتم(آخر)

اما با تحقيق هزاران نفر در طول تازيخ و جستجو در تمامى نسخه هاى تورات و انجيل و باقى كتب يهوديان، نه نامى از اين شخص و نه نشانى از او بدست نيامد كه نيامد.
محمد در زمان خود بارها و بارها از سوى یهودیان و مسیحیان مورد امتحان قرار گرفت و چون نتوانست ادعای خود را بر آنها ثابت نماید، شروع به قتل عام و تصفيه اين بينوايان كرد(داستان قتل عام يهوديان قبايل مختلف يهود در مدينه را بارها شنيده ايد)
در اين جا ميخواهيم به نام محمد بپردازيم و كمى در مورد سابقه اين نام در ميان اعراب تحقيق كنيم.
با نگاهی به اسامی اعراب قبل از ظهور محمد، با قاطعیت میتوان گفت كه چنين نامى وجود نداشته است وبا فرهنك نامگذاری عرب قبل از اسلام كاملا بیگانه است.
این ادعا آنقدر واضح است که اثبات آن كار سختى نيست، كافى است سرى به نامهاى اشخاص نزديك به محمد يا هم قبيله ايهاى او بيندازيد تا ببينيد چنين نامى اصلا مسبوق به سابقه نبوده است. در كتب معتبرى مانند صحیح بخاری و بعضى از کتب تاریخی ، محمد خود را با چند نام مختلف معرفی مینماید ولی چیزی كه نامشخص است یا حداقل در كتب تاریخ تحریف و حذف گردیده نام اصلی و واقعى است.
محمد در ادعاهاى مختلفى كه در روايات اسلامى بدانها اشاره شده، خود را چنين معرفى ميكند:
من محمدم، من احمدم، من ماحی هستم(یعنی نابود کننده) من حاشرم (مردم حشر شوند از پی من یا حاضر و جمع شوند از پی من) من عاقب ام (آخرین پیامبر) و نمونه هاى ديگر كه در ستون روایات میبینیم ولی آنچه مهم است اين است كه با وحود تمامى اين ادعاها ما نتوانستيم به اسم اصلی و واقعى او پى ببريم‌.(صحیح بخاری روايت ٣٥٣٢)
اكثر مورخين و شرق شناسانى كه در قرن اخير تاريخ اسلام و وقايع آنها را به رشته تحرير درآورده اند نام محمد را يك صفت و نه نام شخصى خاص معرفى كرده اند. اين نام فقط ٤ بار در قرآن كه كتاب الهى مسلمانان است ذكر شده است و هر ٤ بار صفت بودن آن بيش از نام بودن آن استنباط ميشود.
فولكر پوپ در كتاب معروف خود به نام از اوگاريت تا سامراء و با استناد به مورخ باستانى ارمنى سبئوس كلمه محمد را برگردان كلمه محمت و به معناى شخص برگزيده ميداند و همچنين اضافه ميكند كه محمت صفتى براى پيامبر مسيحيان، عيسى پسر مريم از شهر ناصره است و نه يك پيامبر عرب.
اينكه نام اصلى پيامبر اعراب چه بوده و اينكه پدر و پدر بزرگش چه كسانى بوده اند نيز جزو معماهاى تاريك و لاينحل تاريخ اسلام ميباشد. شايد بگوييد اين همه كتاب تاريخ اسلامى هست پس اينها چه؟
در پاسخ ميگوييم تمامى اين تاريخ سازيها براى دادن هويت به امپراتورى عربى بود كه قسمتهاى زيادى از اسيا و اروپا را تحت سيطره خود داشت و نكته مهم و كمبود بزرگ اين امپراتورى عربى، داشتن هويت يا دين واحد براى اتحاد بيشتر بود كه آن هم به لطف زيركى عبدالملك مروان و سپس حكومت عباسيان به حقيقت پيوست.
براى خواندن كتاب از اوگاريت تا سامراء نوشته فولكر پوپ ميتوانيد با كليك كردن بر روى اين لينك دانلود اين كتاب زيبا را مطالعه كنيد.

پايان ....
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ نگاهى به آشفتگى متن قرآن و دلايل آن

#قسمت_هشتم

به وضوح گفته می‌شود که برای محمد کتابی فرستاده شده است تا اختلافی درباره یک موضوع را حل کند. احتمالا منظور از رسیدن امر خدا، کتابی است شامل قوانین و یا موضوعی که محل اختلاف نظر بوده است. البته گفته نمی‌شود که اختلاف بر سر چه چیزی است و در هیچ کجای متن این سوره صحبتی از وجود یک اختلاف و امر یا قضاوت خدا در مورد موضوع محل اختلاف دیده نمی شود. پس کتابی که قرار است اختلافی را حل کند کجاست؟
در خود متن، به اختلاف و حل آن اشاره ای نشده است. پس باید چیزی در الحاق با این نامه برای محمد ارسال شده باشد.
یا در سوره ١٩ چند بار میخوانیم که:
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیا
﴿٤١ ...﴾
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ کَانَ
مُخْلَصًا وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیا﴿51 ...﴾
وَاذْکُرْ فِیالْکِتَابِ
إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیا ﴿٥٤...﴾
واذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقًا نَّبِیا ﴿٥٦﴾
عبارت وَاذْکُرْ فِی الْکِتَا بِ در متن به وضوح از محمد می‌خواهد که داستانهای پیامبران را از یک کتاب ذکر کند.
برای مثال در آیه ۵۶ از محمد می خواهد که در کتاب از ادریس برای مردم یادکند. هیچ داستانی از ادریس در متن قرآن به چشم نمی‌خورد.
پس باید داستان ادریس در کتابی به جز متنی که در دست داریم موجود باشد. کلمه "کتاب" در اینجا حتما اشاره به متنی است خارج از متن سوره‌هایی در دسترس ماست.
مفسرین مسلمان معمولا کتاب را همین آیاتی می دانند که دردست ماست. اگر تفسیر آنان را بپذیریم، برای کتاب سه معنای متفاوت در قرآن وجود دارد:
١) کتاب به معنای کتب پیشین مانند تورات و انجیل.
٢) کتاب به معنای نامه اعمالی که در قیامت در دست مردم می دهند.
٣) کتابی که قرآن از آن نوشته یا ارسال شده است. در متن واضح است که بین قرآن و کتاب تفاوتی وجود دارد بنابراین آنها متوسل به این توجیه شده اند که گویا خدا همه قرآن را در کتابی نزد خود محفوظ دارد و به تدریج آنرا براي محمد نازل می‌کند.
این تصور به لحاظ الهیاتی به جبرگرایی می انجامد. این بدین معناست که سخنان خدا درباره رفتار کافران، مسلمانان و منافقین، زنان محمد، جنگها همه از پیش نوشته شده است. البته این تفسیر تلویحا اعترافی است به اینکه منظور از کتاب همین متنی نیست که در دست ماست و کتاب چیزی است که نزد نویسندگان محفوظ بوده و بخش‌هایی از آن به تدریج برای محمد نازل می‌شده است.
٤-ج) در برخی از آیات اشاره به ارسال نامه هست. در سوره مدثر (۷۴) در پاسخ به مشرکین و کسانی که آیات فرستاده شده را انکار کرده‌اند، میخوانیم:
بَلْ یرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن یؤْتَى صُحُفًا مُّنَشَّرَةً ﴿٥٢﴾
#ترجمه: بلکه هر کدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانهاي براي او فرستاده شود.»
در اینجا به وضوح صحبت از یک نامه است. نویسنده می‌گوید که این انتظار بی‌جایی است که برای هرکسی نامه جداگانه ای ارسال شود. گاهی متن به وضوح اشاره میکند که شخصی برای محمد نامه‌ها را ارسال کرده است.

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35237
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
پرونده‌ی شنیداری: زنده‌یاد رضا فاضلی

بخش- دوم
#قسمت_هشتم

با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوه‌ها در جامعه هم‌دست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️تناقضات ائمه شيعه، دلیلى بر بی در و پیکر بودن مذهب تشیع

#قسمت_هشتم

همانطور كه ميدانيد تشيع اثنى عشرى، مذهبى است كه پايه و اساسش اقوال و رواياتى است كه به ائمه دوازده گانه آنها منتسب هستند و با اثبات اينكه همان روايات و احاديث داراى تناقض هاى فاحش هستند
نتيجه گيرى را براى يك انسان عاقل و خردمند در بى اساس بودن اعتقادات اين بخش از مسلمانان را آسان ميكند.
اعتقادات تفرقه افكنانه، نژادپرستانه و ضدبشرى اين قوم در طول تاریخ باعث انبوهی از کشتار و قتل عام ها و خونريزيهاى فراوانى شده است.
شيخ يوسف بحرانى از علماى نامدار شيعه در كتاب لؤلؤه البحرین میگويد:
{اکثر المتاخرون التألیف وفی مؤلفاتهم سقطات کثیرة عفا الله عنا وعنهم وقد أدى ذلک إلي قتل جماعة منهم}
#ترجمه:
متأخرين{علمائى كه در اين اواخر بوجود آمده اند} رسالات زیادی تألیف كردند و در كتاب هايشان لغزشهاى زيادى بود. خدا از ما و آنان بگذرد! تا جایى كه به قتل جماعتى از آنان منجر شده است.
شيخ یوسف بحرانی در اين گفته، اعتراف میکند كه اختلافات در مذهب تشیع به قدری زیاد است که برخی از علماء ایشان هنگامی که مطابق مذهب تشیع اقوالی از جانب خود مطرح میساختند سایرین آنهارا به قتل میرساندند!!!
در ادامه بازهم سرى به يكى ديگر ازين تناقضات فاحش ميزنيم و برگى ديگر بر دفتر قطور افتضاحات اعتقادى اين فرقه تبهكار و بى اصل و ريشه مى افزائيم.
▪️٢٣- فضاله عن الحسین بن عثمان عن سماعه عن ابی بصیر سالت عن اباعبدالله عن رجل صلی رکعتین ثم قام فذهب فی حاجته قال:یستقبل الصلاه فقلت:ما بال رسول لم یستقبل حین صلی رکعتین؟ فقال:  ان رسول الله ام ینفتل من موضعه
#ترجمه: أبی بصیر میگوید: از امام صادق پیرامون مردی که نماز رو در ركعت دوم به اشتباه تمام كرده و از جای خود برخاسته و دنبال انجام دادن كارهای خود رفته سؤال کردم. امام فرمود: نماز را بايد اعاده کند. به امام گفتم: پس چرا پیامبر وقتی که به اشتباه نمازش را در ركعت دوم تمام كرد اعاده ننمود؟ امام در جواب فرمود: چون پیامبر از جاي خود بلند نشده بود و صورت نماز را به هم نزده بود. 
در حدیث فوق که به سند معتبر در کتب شیعیان وارد شده ثابت میگردد پیامبر این جماعت در نماز مرتکب اشتباه و فراموشی شده و نماز را به اشتباه در رکعت دوم تمام کرده.
اگر بنا را بر ادعاى واهى اين قوم در مورد پيامبر اسلام و ائمه شيعه بگذاريم كه ميگويند آنها معصوم بوده و عارى از هرگونه خطا و اشتباه بوده اند، ميبينيد كه بازهم در اينجا تناقضى رخ داده و آنهم اينكه امام صادق اعتراف ميكند كه محمد در حال نماز خواندن دچار اشتباه شده است و اين در واقع متضاد و متناقض با ادعاى عصمت پيامبر اسلام و ائمه ميباشد!
حال بايد ديد كدام يك راست ميگويند، آخوندها و متوليان تشيع يا امام صادق كه وى را ركن و اساس فقه شيعى مينامند!!؟؟

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35352