Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️عبدالمطلب، شخصيت جعلى تاريخ اسلام!
#قسمت_پنجم
آشفتگی روایات كتب تاريخ از سوئى و داستان آوردن شیبه(بعنوان پسر هاشم) به مکه توسط عمویش مطلب از سوى ديگر را اينچنين ادامه ميدهيم:
مطلب با راضی نمودن مادر شیبه، اورا بمکه میآورد اما نه با نام شیبه بلکه بعنوان برده و غلام خود،
مورخين مينويسند هنگامى كه مردم مطلب را ميبينند که پسری بر ترک شترش گذاشته، میپرسند: اين پسر کیست مطلب؟ و او میگوید برده و غلام من است، مطلب حتی همین پاسخ را به همسرش میگوید(طبری ترجمه ج ٣ ص ٨٠٠ و همینطور ابن اثیر در تاریخ الکامل ج ٢ ص ٨١٤ همین داستانرا بازگو كرده اند)
واقدی در طبقات خود هم بیوه بودن همسر هاشم را و هم داشتن چند فرزند پسر از همسران قبلی اش را بازگو ميكند اما او بدین باورست که وقتی مطلب، شيبه را به مکه میاورد، مردم میگویند و باور كرده بودند که اين پسر باید برده یا نوکر مطلب باشد و ازاینرو او را عبدالمطلب صدا کردند ولی مطلب به آنها گفته است وای بر شما این شیبه، پسر هاشم است( طبقات ابن سعد واقدی ج ١ ص ٧٢) ابن هشام نيز همین مطلب واقدى را عينا آورده است(در ج ١ ص ٩٢)
حال سئوالى كه براى نويسنده همين مقاله پيش آمده اين است كه:
چرا دیگر عموها و عموزادگان شیبه(يا همان عبدالمطلب)، او را بنام اصلی خود نخواندند؟ چرا همه او را عبدالمطلب خطاب ميكرده اند و نه شبيه !؟
اين در صورتى است كه برده و غلام بودن اشخاص در ميان انسانهای آزاد غير برده برایشان عامل تحقیر و سرافكندگى بوده است، حتی پسرخواندگی هم برای پسر در حد و اندازه بالاترى از برده بوده و يا غلام و عبد بودن به بتان یا خدایان آنها، مانند عبد مناف و عبد لات و عبد العزی . و اين اسامى و القاب بعنوان بنده بتها برايشان مايه افتخار بود.
اگر اين را بپذيريم که مورخان اسلامی هرچه توانستند بر این موضوع لاپوشانی کنند اما نتوانستند هیچ مدرکی بيابند كه نام عبدالمطلب را به شیبه تغيير داده و او را به همان نام عبدالمطلب معرفى كرده و این نام هيچگاه در كتب تاريخ تغيير نكرده است.
در شرایط اقتصادی و فرهنگی آنزمان اعراب، که هر خانواده کم بضاعت درصدد پیدا کردن کسانی بودند که بچه هایشان را به فرزند خواندگی بخواهند و یا براى بزرگ كردن، انها را به كسى بسپرند، مطلب هم، اول در چالش پیدا کردن برادرزاده اش گرفتاراین قاعده شد ولی با نداشتن مدرکی موثق، بالاجبار اين برادرزاده جعلی خود را بعنوان غلام و برده معرفى و سرپرستی وی را بعهده گرفت.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35135
#قسمت_پنجم
آشفتگی روایات كتب تاريخ از سوئى و داستان آوردن شیبه(بعنوان پسر هاشم) به مکه توسط عمویش مطلب از سوى ديگر را اينچنين ادامه ميدهيم:
مطلب با راضی نمودن مادر شیبه، اورا بمکه میآورد اما نه با نام شیبه بلکه بعنوان برده و غلام خود،
مورخين مينويسند هنگامى كه مردم مطلب را ميبينند که پسری بر ترک شترش گذاشته، میپرسند: اين پسر کیست مطلب؟ و او میگوید برده و غلام من است، مطلب حتی همین پاسخ را به همسرش میگوید(طبری ترجمه ج ٣ ص ٨٠٠ و همینطور ابن اثیر در تاریخ الکامل ج ٢ ص ٨١٤ همین داستانرا بازگو كرده اند)
واقدی در طبقات خود هم بیوه بودن همسر هاشم را و هم داشتن چند فرزند پسر از همسران قبلی اش را بازگو ميكند اما او بدین باورست که وقتی مطلب، شيبه را به مکه میاورد، مردم میگویند و باور كرده بودند که اين پسر باید برده یا نوکر مطلب باشد و ازاینرو او را عبدالمطلب صدا کردند ولی مطلب به آنها گفته است وای بر شما این شیبه، پسر هاشم است( طبقات ابن سعد واقدی ج ١ ص ٧٢) ابن هشام نيز همین مطلب واقدى را عينا آورده است(در ج ١ ص ٩٢)
حال سئوالى كه براى نويسنده همين مقاله پيش آمده اين است كه:
چرا دیگر عموها و عموزادگان شیبه(يا همان عبدالمطلب)، او را بنام اصلی خود نخواندند؟ چرا همه او را عبدالمطلب خطاب ميكرده اند و نه شبيه !؟
اين در صورتى است كه برده و غلام بودن اشخاص در ميان انسانهای آزاد غير برده برایشان عامل تحقیر و سرافكندگى بوده است، حتی پسرخواندگی هم برای پسر در حد و اندازه بالاترى از برده بوده و يا غلام و عبد بودن به بتان یا خدایان آنها، مانند عبد مناف و عبد لات و عبد العزی . و اين اسامى و القاب بعنوان بنده بتها برايشان مايه افتخار بود.
اگر اين را بپذيريم که مورخان اسلامی هرچه توانستند بر این موضوع لاپوشانی کنند اما نتوانستند هیچ مدرکی بيابند كه نام عبدالمطلب را به شیبه تغيير داده و او را به همان نام عبدالمطلب معرفى كرده و این نام هيچگاه در كتب تاريخ تغيير نكرده است.
در شرایط اقتصادی و فرهنگی آنزمان اعراب، که هر خانواده کم بضاعت درصدد پیدا کردن کسانی بودند که بچه هایشان را به فرزند خواندگی بخواهند و یا براى بزرگ كردن، انها را به كسى بسپرند، مطلب هم، اول در چالش پیدا کردن برادرزاده اش گرفتاراین قاعده شد ولی با نداشتن مدرکی موثق، بالاجبار اين برادرزاده جعلی خود را بعنوان غلام و برده معرفى و سرپرستی وی را بعهده گرفت.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35135
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️عبدالمطلب شخصيت جعلى تاريخ اسلام
چنانجه در احادیث اسلامی مشخص است سعی شده پیامبر اسلام را مانند ديگر پیامبران ابراهیمی از نسل و تبار هم، جلوه دهند.
یعنی نوح و ابراهیم از نسل آدم و موسی از نسل ابراهیم و عیسی از نسل موسی و محمد از نسل ابراهیم باشد.
اما…
چنانجه در احادیث اسلامی مشخص است سعی شده پیامبر اسلام را مانند ديگر پیامبران ابراهیمی از نسل و تبار هم، جلوه دهند.
یعنی نوح و ابراهیم از نسل آدم و موسی از نسل ابراهیم و عیسی از نسل موسی و محمد از نسل ابراهیم باشد.
اما…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ نگاهى به آشفتگى متن قرآن و دلايل آن
#قسمت_پنجم
اگر محمد نویسنده قرآن باشد دلیلی وجود نداشته که متن را مستقیما خطاب به مردم ننویسد(کما اینکه در آیات مدنی به کرات مومنین را خطاب قرار می دهد).
اگر به آیات مدنی دقت کنیم میبینیم که اکثر آنها خطاب به مسلمانان بوده و با عبارت «یا ایها الذین آمنو...» آغازمیشوند و یا مستقیما منافقین را خطاب قرارمی دهد. این لحن سخن در آیات مکی به ندرت دیده میشود و معمولا خود محمد خطاب قرار داده میشود.
علاوه بر این، نکته دیگری که این فرضیه را تضعیف میکند، این موضوع است که در برخی موارد نویسنده (فرضی) محمد را تخطئه کرده است:
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقرآن مِن
قَبْلِ أَن یقْضَى إِلَیکَ وَحْیهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا ﴿سوره ٢٠ ،آیه ١١٤﴾
#ترجمه: پس بلندمرتبه است الله فرمانرواى بر حق و در [خواندن] قرآن پیش از آنکه وحى آن بر تو پایان یابد شتاب مکن و بگو پروردگارا بر دانشم بیفزاى ».
إِن کَادُواْ لَیفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِي أَوْحَینَا إِلَیکَ لِتفْتَرِي عَلَینَا غَیرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِیلًا. وَلَوْلاَ
أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیهِمْ شَیئًا قَلِیلًا. إِذًا
لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ
تَجِدُ لَکَ عَلَینَا نَصِیرًا. ﴿سوره ١٧ ،آیات ٧٣ الی ٧٥﴾
#ترجمه: و چیزى نمانده بود که تو را از آنچه به سوى تو وحى کرده ايم گمراه کنند تا غیر از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگیرند. و اگر تو را استوار نمی داشتیم قطعا نزدیک بودکمى به سوى آنان متمایل شوى. در آن صورت حتما تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب] می چشانیدیم آنگاه در برابر ما براى خود یاورى نمیافتى.»
وَمَا کُنتَ تَرْجُو أَن یلْقَى إِلَیکَ الْکِتَابُ إِلَّا رَحْمَۀً
مِّن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ ظَهِیرًا لِّلْکَافِرِینَ ﴿٨٦ ﴾وَلَا
یصُدُّنَّکَ عَنْ آیاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنزِلَتْ إِلَیکَ وَادْعُ إِلَى رَبِّکَ وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿سوره
٢٨ ،آیات ٨٦ تا ٨٧﴾
#ترجمه: و تو امیدوار نبودى که بر تو کتاب القا شود بلکه این رحمتى از پروردگار تو بود پس تو هرگز پشتیبان کافران مباش . و البته نباید تو را از آیات الله بعد از آنکه بر تو نازل شده است باز دارند و به سوى پروردگارت دعوت کن و زنهار از مشرکان مباش.»
اگر محمد نویسنده باشد و آنرا طوری نوشته باشد که گویی از طرف یک خدا و خطاب به خودش نوشته شده است، دور از ذهن است که در متن، علیه خود سخن بگوید یا خودش را تهدید و تخطئه کند (البته کاملا ناممکن نیست). در هر حال، دلیلی در دست نيست که این فرضیه را در مورد آیات مکی (و نه مدنی) بپذیريم.
همچنین گویا محمد درباره نام خدایش هم چندان مطمئن نبوده است. براي مثال در اینکه هنگام نماز و دعا خدا را به چه نامی صدا بزنند، محمد نیازمند سئوال از نویسنده بوده است:
قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَیا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَینَ ذَلِکَ سَبِیلًا ﴿سوره ١٧،آیه ١١٠﴾
#ترجمه: بگو الله را بخوانید یا رحمان را بخوانید هر کدام را بخوانید براى او نامهاى نیکوتر است و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسیار آهسته اش مکن و میان این [و آن] راهى [میانه] جوى»
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35237
#قسمت_پنجم
اگر محمد نویسنده قرآن باشد دلیلی وجود نداشته که متن را مستقیما خطاب به مردم ننویسد(کما اینکه در آیات مدنی به کرات مومنین را خطاب قرار می دهد).
اگر به آیات مدنی دقت کنیم میبینیم که اکثر آنها خطاب به مسلمانان بوده و با عبارت «یا ایها الذین آمنو...» آغازمیشوند و یا مستقیما منافقین را خطاب قرارمی دهد. این لحن سخن در آیات مکی به ندرت دیده میشود و معمولا خود محمد خطاب قرار داده میشود.
علاوه بر این، نکته دیگری که این فرضیه را تضعیف میکند، این موضوع است که در برخی موارد نویسنده (فرضی) محمد را تخطئه کرده است:
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقرآن مِن
قَبْلِ أَن یقْضَى إِلَیکَ وَحْیهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا ﴿سوره ٢٠ ،آیه ١١٤﴾
#ترجمه: پس بلندمرتبه است الله فرمانرواى بر حق و در [خواندن] قرآن پیش از آنکه وحى آن بر تو پایان یابد شتاب مکن و بگو پروردگارا بر دانشم بیفزاى ».
إِن کَادُواْ لَیفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِي أَوْحَینَا إِلَیکَ لِتفْتَرِي عَلَینَا غَیرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِیلًا. وَلَوْلاَ
أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیهِمْ شَیئًا قَلِیلًا. إِذًا
لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ
تَجِدُ لَکَ عَلَینَا نَصِیرًا. ﴿سوره ١٧ ،آیات ٧٣ الی ٧٥﴾
#ترجمه: و چیزى نمانده بود که تو را از آنچه به سوى تو وحى کرده ايم گمراه کنند تا غیر از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگیرند. و اگر تو را استوار نمی داشتیم قطعا نزدیک بودکمى به سوى آنان متمایل شوى. در آن صورت حتما تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب] می چشانیدیم آنگاه در برابر ما براى خود یاورى نمیافتى.»
وَمَا کُنتَ تَرْجُو أَن یلْقَى إِلَیکَ الْکِتَابُ إِلَّا رَحْمَۀً
مِّن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ ظَهِیرًا لِّلْکَافِرِینَ ﴿٨٦ ﴾وَلَا
یصُدُّنَّکَ عَنْ آیاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنزِلَتْ إِلَیکَ وَادْعُ إِلَى رَبِّکَ وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿سوره
٢٨ ،آیات ٨٦ تا ٨٧﴾
#ترجمه: و تو امیدوار نبودى که بر تو کتاب القا شود بلکه این رحمتى از پروردگار تو بود پس تو هرگز پشتیبان کافران مباش . و البته نباید تو را از آیات الله بعد از آنکه بر تو نازل شده است باز دارند و به سوى پروردگارت دعوت کن و زنهار از مشرکان مباش.»
اگر محمد نویسنده باشد و آنرا طوری نوشته باشد که گویی از طرف یک خدا و خطاب به خودش نوشته شده است، دور از ذهن است که در متن، علیه خود سخن بگوید یا خودش را تهدید و تخطئه کند (البته کاملا ناممکن نیست). در هر حال، دلیلی در دست نيست که این فرضیه را در مورد آیات مکی (و نه مدنی) بپذیريم.
همچنین گویا محمد درباره نام خدایش هم چندان مطمئن نبوده است. براي مثال در اینکه هنگام نماز و دعا خدا را به چه نامی صدا بزنند، محمد نیازمند سئوال از نویسنده بوده است:
قُلِ ادْعُواْ اللّهَ أَوِ ادْعُواْ الرَّحْمَنَ أَیا مَّا تَدْعُواْ فَلَهُ الأَسْمَاء الْحُسْنَى وَلاَ تَجْهَرْ بِصَلاَتِکَ وَلاَ تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَینَ ذَلِکَ سَبِیلًا ﴿سوره ١٧،آیه ١١٠﴾
#ترجمه: بگو الله را بخوانید یا رحمان را بخوانید هر کدام را بخوانید براى او نامهاى نیکوتر است و نمازت را به آواز بلند مخوان و بسیار آهسته اش مکن و میان این [و آن] راهى [میانه] جوى»
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35237
Telegram
نقدى بر اسلام
مقاله اى به نام:
نگاهى به آشفتگى متن قرآن و دلايل آن
آيا قرآن، همانطور كه پيروانش ادعا ميكنند يك كتاب بى عيب و نقص و كامل است؟
آيا كتابى مبهم با موضوعات پراكنده و ادبيات آشفته ميتواند راهنماى بشريت باشد؟
اين مقاله را در كانال نقد اسلام مطالعه بفرماييد.
@naghde_eslamm…
نگاهى به آشفتگى متن قرآن و دلايل آن
آيا قرآن، همانطور كه پيروانش ادعا ميكنند يك كتاب بى عيب و نقص و كامل است؟
آيا كتابى مبهم با موضوعات پراكنده و ادبيات آشفته ميتواند راهنماى بشريت باشد؟
اين مقاله را در كانال نقد اسلام مطالعه بفرماييد.
@naghde_eslamm…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️تناقضات ائمه شيعه، دلیلى بر بی در و پیکر بودن مذهب تشیع
#قسمت_پنجم
عالم بزرگ شیعی اعتراف میکند كه چنانچه شخصی مانند شيخ صدوق، کتاب آيت الله خویی یا علمای معاصر را بخواند به خاطر فتاوی ایشان وحشت میکند زيرا مطابق این فتواهاى فقها و آخوندهاى بزرگ شيعه در عصر فعلی ميتوان گفت كه آنها به طور کلی از دایره همان مذهب بی دروپیکر شیعه خارج شده اند. مشخصا این حجم از تناقض و آشفتگى در این مذهب تنها و تنها یک علت دارد و آن هم بنيان و اساس آن و از همه بالاتر تناقضات فکری و ضعف عقلی ائمه به ظاهر معصوم تشیع است که موجب این چند دستگی در ميان متوليان و رهروان آنها و حتى پيروان مذهب ایشان شده است. در اينمورد به مثالى در حدیث زیر توجه كنيد:
▪️حدثنا تميم بن عبد الله بن تميم القرشي قال: حدثني أبي عن أحمد بن علي الانصاري عن أبي الصلت الهروي قال: قلت للرضا يا بن رسول الله إن في سواد الكوفة قوما يزعمون أن النبي لم يقع عليه السهو في صلاته فقال: کذبوا لعنهم الله أنالذی لایسهو هو الله ال ذی لا اله الا هو
#ترجمه: هروی ميگويد؛ به امام رضا گفتم ای فرزند رسول الله در کوفه میگویند از پیامبر در نماز اشتباهی رخ نداده جواب داد دروغ میگویند لعنت الله بر آنها تنها کسی که خطا نمیکند الله متعال و بی شریک است
با توجه به اين ادعا كه شیعیان، پیامبر اسلام و ائمه موهوم خود را معصوم و عارى از هر خطا اشتباهی میدانند اما در احادیث معتبر ایشان مانند همين حديث بالا مشاهده میکنیم كه امام رضا میگوید پیامبر در نماز اشتباه میکرده و ایشون خالی از اشتباه نیست. نمونه هاى زيادى ازين دست وجود دارد كه ادعاى عصمت ائمه و پيامبر اسلام را نقض ميكند كه تمامى آنها در كتب معتبر شيعه وجود دارند با اين وجود این حجم از تناقض در هيچ مذهب، آئين و مسلكى در تاريخ بشريت به ثبت نرسيده است.
در اينجا ميپردازيم به سخن عالم فقیه شيعى آیت الله حاج شیخ عبدالله مامقانی از کبار علمای اين مذهب، ایشان در کتاب تنقيح المقال میگوید: {إن القدماء [يعني من الشيعة] كانوا يعدون ما نعده اليوم من ضروريات مذهب الشيعة غلواً وارتفاعاً, وكانوا يرمون بذلك أوثق الرجال كما لا يخفى على من أحاط خبراً بكلماتهم}
▪️#ترجمه: قدمای شیعه چیزی را که ما امروزه جز ضروریات مذهب تشیع میدانیم، غلو و افراط میدانستند و معتمدترین مردان را به این امر متهم میساختند و این موضوع بر کسانی که به سخنان آنان احاطه(علم) دارد، مخفی نیست
برداشت و نتيجه این اعتراف دهشتناک از علامه مامقانی گواه بر اين است كه :
مذهب تشیع به قدری بی درو پیکر شده است، که در آن عقایدی امروزه ضروری و جزو اصول شده است که فقها و علمای متقدم ایشان که تصانیف شاگردان امامان و نصوص اولیه معتبر رو در اختیار داشته اند غلو میدانسته و كسى كه غلو ميكرد را طرد ميكردند و از وى تبرى ميجستند.!!
در آن زمان دار و دسته آخوندهاى امروزى كه غالى و اهل غلو كردن بودند را حماريون يعنى خرها يا الاغيستها ميناميدند كه اكنون اين الاغيستها خود را صاحب اين مذهب دانسته و ١٢٠٠ سال ميراث اسلاف خود را نيز لجن مال كرده اند.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35352
#قسمت_پنجم
عالم بزرگ شیعی اعتراف میکند كه چنانچه شخصی مانند شيخ صدوق، کتاب آيت الله خویی یا علمای معاصر را بخواند به خاطر فتاوی ایشان وحشت میکند زيرا مطابق این فتواهاى فقها و آخوندهاى بزرگ شيعه در عصر فعلی ميتوان گفت كه آنها به طور کلی از دایره همان مذهب بی دروپیکر شیعه خارج شده اند. مشخصا این حجم از تناقض و آشفتگى در این مذهب تنها و تنها یک علت دارد و آن هم بنيان و اساس آن و از همه بالاتر تناقضات فکری و ضعف عقلی ائمه به ظاهر معصوم تشیع است که موجب این چند دستگی در ميان متوليان و رهروان آنها و حتى پيروان مذهب ایشان شده است. در اينمورد به مثالى در حدیث زیر توجه كنيد:
▪️حدثنا تميم بن عبد الله بن تميم القرشي قال: حدثني أبي عن أحمد بن علي الانصاري عن أبي الصلت الهروي قال: قلت للرضا يا بن رسول الله إن في سواد الكوفة قوما يزعمون أن النبي لم يقع عليه السهو في صلاته فقال: کذبوا لعنهم الله أنالذی لایسهو هو الله ال ذی لا اله الا هو
#ترجمه: هروی ميگويد؛ به امام رضا گفتم ای فرزند رسول الله در کوفه میگویند از پیامبر در نماز اشتباهی رخ نداده جواب داد دروغ میگویند لعنت الله بر آنها تنها کسی که خطا نمیکند الله متعال و بی شریک است
با توجه به اين ادعا كه شیعیان، پیامبر اسلام و ائمه موهوم خود را معصوم و عارى از هر خطا اشتباهی میدانند اما در احادیث معتبر ایشان مانند همين حديث بالا مشاهده میکنیم كه امام رضا میگوید پیامبر در نماز اشتباه میکرده و ایشون خالی از اشتباه نیست. نمونه هاى زيادى ازين دست وجود دارد كه ادعاى عصمت ائمه و پيامبر اسلام را نقض ميكند كه تمامى آنها در كتب معتبر شيعه وجود دارند با اين وجود این حجم از تناقض در هيچ مذهب، آئين و مسلكى در تاريخ بشريت به ثبت نرسيده است.
در اينجا ميپردازيم به سخن عالم فقیه شيعى آیت الله حاج شیخ عبدالله مامقانی از کبار علمای اين مذهب، ایشان در کتاب تنقيح المقال میگوید: {إن القدماء [يعني من الشيعة] كانوا يعدون ما نعده اليوم من ضروريات مذهب الشيعة غلواً وارتفاعاً, وكانوا يرمون بذلك أوثق الرجال كما لا يخفى على من أحاط خبراً بكلماتهم}
▪️#ترجمه: قدمای شیعه چیزی را که ما امروزه جز ضروریات مذهب تشیع میدانیم، غلو و افراط میدانستند و معتمدترین مردان را به این امر متهم میساختند و این موضوع بر کسانی که به سخنان آنان احاطه(علم) دارد، مخفی نیست
برداشت و نتيجه این اعتراف دهشتناک از علامه مامقانی گواه بر اين است كه :
مذهب تشیع به قدری بی درو پیکر شده است، که در آن عقایدی امروزه ضروری و جزو اصول شده است که فقها و علمای متقدم ایشان که تصانیف شاگردان امامان و نصوص اولیه معتبر رو در اختیار داشته اند غلو میدانسته و كسى كه غلو ميكرد را طرد ميكردند و از وى تبرى ميجستند.!!
در آن زمان دار و دسته آخوندهاى امروزى كه غالى و اهل غلو كردن بودند را حماريون يعنى خرها يا الاغيستها ميناميدند كه اكنون اين الاغيستها خود را صاحب اين مذهب دانسته و ١٢٠٠ سال ميراث اسلاف خود را نيز لجن مال كرده اند.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35352
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️ائمه شيعه و تناقضات فاحش آنها
براى اثبات بى در و پيكر بودن مذهب شيعه،
مهمترين موضوع تناقض فاحش گفته هاى ائمه و بزرگان اين مذهب است
تناقضات ائمه شيعه آنقدر زياد و فاحش است كه آخوندها را به دردسر انداخته است
اين مقاله را در كانال نقد اسلام دنبال كنيد
www.eslam.nu
براى اثبات بى در و پيكر بودن مذهب شيعه،
مهمترين موضوع تناقض فاحش گفته هاى ائمه و بزرگان اين مذهب است
تناقضات ائمه شيعه آنقدر زياد و فاحش است كه آخوندها را به دردسر انداخته است
اين مقاله را در كانال نقد اسلام دنبال كنيد
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️ «علیاکبر رائفیپور، بلندگوى بنگاه دروغ پراكنى حوزه هاى پرورش ملاست
#قسمت_پنجم
علیاکبر رائفیپور بيسوادى حرّاف و موسسه تحت مدیریت او یعنی "مصاف"، از پرمخاطبترین چهرههای ترویجدهنده دروغ و اخبار و نظریههایی در سطح جامعه كه تنها هدفشان فريب نوجوانان و پر كردن ذهن آنها از چرنديات غير مستند است.
ايشان و چند شخص همانند او بعنوان بلند گوى دروغ پراكنى با ظاهرى علمى هدفى جز تخريب ذهن نوجوانان ندارند.
در اين ويديو به چند مورد از توهم های توطئه او و پرونده سازی علیه مخالفان می بینیم رائفیپور براستی نشان داد اندیشه هایش طبق قاعده "کسی که با ما نباشد علیه ماست" شکل گرفته است. ديدن آن خالى از لطف نيست.
اين ويديو را انتشار دهيد كه برخى نوجوانان كه طرفدار او هستند به ميزان شيادى اين موجود پى ببرند.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
#قسمت_پنجم
علیاکبر رائفیپور بيسوادى حرّاف و موسسه تحت مدیریت او یعنی "مصاف"، از پرمخاطبترین چهرههای ترویجدهنده دروغ و اخبار و نظریههایی در سطح جامعه كه تنها هدفشان فريب نوجوانان و پر كردن ذهن آنها از چرنديات غير مستند است.
ايشان و چند شخص همانند او بعنوان بلند گوى دروغ پراكنى با ظاهرى علمى هدفى جز تخريب ذهن نوجوانان ندارند.
در اين ويديو به چند مورد از توهم های توطئه او و پرونده سازی علیه مخالفان می بینیم رائفیپور براستی نشان داد اندیشه هایش طبق قاعده "کسی که با ما نباشد علیه ماست" شکل گرفته است. ديدن آن خالى از لطف نيست.
اين ويديو را انتشار دهيد كه برخى نوجوانان كه طرفدار او هستند به ميزان شيادى اين موجود پى ببرند.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️ «علیاکبر رائفیپور، بلندگوى بنگاه دروغ پراكنى حوزه هاى پرورش ملاست
#قسمت_پنجم
علیاکبر رائفیپور بيسوادى حرّاف و موسسه تحت مدیریت او یعنی "مصاف"، از پرمخاطبترین چهرههای ترویجدهنده دروغ و اخبار و نظریههایی در سطح جامعه كه تنها هدفشان فريب نوجوانان و پر كردن ذهن آنها از چرنديات غير مستند است.
ايشان و چند شخص همانند او بعنوان بلند گوى دروغ پراكنى با ظاهرى علمى هدفى جز تخريب ذهن نوجوانان ندارند.
در اين ويديو به چند مورد از توهم های توطئه او و پرونده سازی علیه مخالفان می بینیم رائفیپور براستی نشان داد اندیشه هایش طبق قاعده "کسی که با ما نباشد علیه ماست" شکل گرفته است. ديدن آن خالى از لطف نيست.
اين ويديو را انتشار دهيد كه برخى نوجوانان كه طرفدار او هستند به ميزان شيادى اين موجود پى ببرند.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
#قسمت_پنجم
علیاکبر رائفیپور بيسوادى حرّاف و موسسه تحت مدیریت او یعنی "مصاف"، از پرمخاطبترین چهرههای ترویجدهنده دروغ و اخبار و نظریههایی در سطح جامعه كه تنها هدفشان فريب نوجوانان و پر كردن ذهن آنها از چرنديات غير مستند است.
ايشان و چند شخص همانند او بعنوان بلند گوى دروغ پراكنى با ظاهرى علمى هدفى جز تخريب ذهن نوجوانان ندارند.
در اين ويديو به چند مورد از توهم های توطئه او و پرونده سازی علیه مخالفان می بینیم رائفیپور براستی نشان داد اندیشه هایش طبق قاعده "کسی که با ما نباشد علیه ماست" شکل گرفته است. ديدن آن خالى از لطف نيست.
اين ويديو را انتشار دهيد كه برخى نوجوانان كه طرفدار او هستند به ميزان شيادى اين موجود پى ببرند.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️محمد و سئوالاتى كه كل ادعاى نبوتش را به باد فنا داد.
#قسمت_پنجم
▪️سئوال دوم: درباره مردی كه ازين سوى زمين به آن سو رفت(ذوالقرنین در قرآن)، پاسخ محمد شبیه به سئوال قبلی بود.
مبهم و غير واضح و بدون ارائه هر نوع اسمى!
محمد پاسخ را به صورت آیاتى كه همراهش بود چنين ارائه داد:
وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا ﴿۸۳﴾
#ترجمه: و از تو در باره ذوالقرنين مى پرسند بگو به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند (۸۳)
إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا ﴿۸۴﴾
#ترجمه: ما در زمين به او امكاناتى داديم و از هر چيزى وسيله اى بدو بخشيديم (۸۴)
فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿۸۵﴾
تا راهى را دنبال كرد (۸۵)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا ﴿۸۶﴾
#ترجمه: تا آنگاه كه به غروبگاه خورشيد رسيد سپس ديد كه خورشيد در چشمه اى گلآلود و سياه غروب مى كند و نزديك آن طايفه اى را يافت فرموديم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا عذاب مى كنى يا در ميانشان [روش] نيكويى پيش مى گيرى (۸۶)
در اين آيات نام آن مرد ذکر نشده بود، و محمد با یک داستان مضحك از پاسخ دقيق فرار کرد و اصحاب، سيره نویسان و مفسران قرآن را تا امروز در حال دست و پا زدن تنها گذاشت.
افسانه ذوالقرنين(مردى با دوشاخ) يكى از اسطوره هاى سريانى-اكدى است كه در آن هميشه اسكندر مقدونى را با دو شاخ بر روى سرش به نمايش ميگذاشته اند و داستان چشمه لجن يا تاريك نيز جزئى از همان افسانه سيرانى اكدى ميباشد، زمانى كه اسكندر به سوى طلوع آفتاب رفت و ديد كه خورشيد از دريا طلوع ميكند، همچنين در اينباره شخصيت اسطوره اى ديگرى به نام نارام سن يا نارام سين وجود دارد كه نوه سارگون آکدی بود، و داستان هایی که در آنها افسانه ياجوج، مأجوج و چشمه تاريك وجود دارد.
در واقع منبع اصلى این افسانه را كسى نميداند اما اينكه قرآن آنرا از روى افسانه نارام سين كپى كرده است، موضوعى است گريز ناپذير.
در ميان روايات اسلامى حدیثی وجود دارد بدين مضمون:
ابوذر به ما گفت: من روزی هنگام غروب آفتاب نزد رسول خدا در مسجد بودم، پس او به من گفت: ای ابوذر، می دانی خورشید کجا غروب می کند؟ گفتم: خدا و رسولش بهتر می دانند. او گفت: می رود زیر عرش خدا سجده می کند، و این سخنان الله متعال است: و خورشید به سوى جايگاهش روان است.
واقعا چرا سيره نويسان و راويان حديث براى توجيه اين داستان چنين دست و پا ميزنند؟؟
زیرا در واقع جایی که خورشید غروب و يا از آن طلوع کند وجود خارجى ندارد، اما محمد براى طفره از پاسخ به اين سئوال و با مشورت با معلمانش مجبور به كپى بردارى اين داستان بطور ناقص شده است و تا امروز تمامى مترجمان و مفسران در تلاش براى رفع و رجوع اين اشتباه پيامبرشان تقلا ميكنند.
در ادامه اين متن يكى از الواح گلى قوم اكده كه در اكتشافات بين النهرين يافت شده و در مورد افسانه نارام سين ميباشد را خدمت شما ارائه ميكنم.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35931
#قسمت_پنجم
▪️سئوال دوم: درباره مردی كه ازين سوى زمين به آن سو رفت(ذوالقرنین در قرآن)، پاسخ محمد شبیه به سئوال قبلی بود.
مبهم و غير واضح و بدون ارائه هر نوع اسمى!
محمد پاسخ را به صورت آیاتى كه همراهش بود چنين ارائه داد:
وَيَسْأَلُونَكَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا ﴿۸۳﴾
#ترجمه: و از تو در باره ذوالقرنين مى پرسند بگو به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند (۸۳)
إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا ﴿۸۴﴾
#ترجمه: ما در زمين به او امكاناتى داديم و از هر چيزى وسيله اى بدو بخشيديم (۸۴)
فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿۸۵﴾
تا راهى را دنبال كرد (۸۵)
حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِنْدَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا ﴿۸۶﴾
#ترجمه: تا آنگاه كه به غروبگاه خورشيد رسيد سپس ديد كه خورشيد در چشمه اى گلآلود و سياه غروب مى كند و نزديك آن طايفه اى را يافت فرموديم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا عذاب مى كنى يا در ميانشان [روش] نيكويى پيش مى گيرى (۸۶)
در اين آيات نام آن مرد ذکر نشده بود، و محمد با یک داستان مضحك از پاسخ دقيق فرار کرد و اصحاب، سيره نویسان و مفسران قرآن را تا امروز در حال دست و پا زدن تنها گذاشت.
افسانه ذوالقرنين(مردى با دوشاخ) يكى از اسطوره هاى سريانى-اكدى است كه در آن هميشه اسكندر مقدونى را با دو شاخ بر روى سرش به نمايش ميگذاشته اند و داستان چشمه لجن يا تاريك نيز جزئى از همان افسانه سيرانى اكدى ميباشد، زمانى كه اسكندر به سوى طلوع آفتاب رفت و ديد كه خورشيد از دريا طلوع ميكند، همچنين در اينباره شخصيت اسطوره اى ديگرى به نام نارام سن يا نارام سين وجود دارد كه نوه سارگون آکدی بود، و داستان هایی که در آنها افسانه ياجوج، مأجوج و چشمه تاريك وجود دارد.
در واقع منبع اصلى این افسانه را كسى نميداند اما اينكه قرآن آنرا از روى افسانه نارام سين كپى كرده است، موضوعى است گريز ناپذير.
در ميان روايات اسلامى حدیثی وجود دارد بدين مضمون:
ابوذر به ما گفت: من روزی هنگام غروب آفتاب نزد رسول خدا در مسجد بودم، پس او به من گفت: ای ابوذر، می دانی خورشید کجا غروب می کند؟ گفتم: خدا و رسولش بهتر می دانند. او گفت: می رود زیر عرش خدا سجده می کند، و این سخنان الله متعال است: و خورشید به سوى جايگاهش روان است.
واقعا چرا سيره نويسان و راويان حديث براى توجيه اين داستان چنين دست و پا ميزنند؟؟
زیرا در واقع جایی که خورشید غروب و يا از آن طلوع کند وجود خارجى ندارد، اما محمد براى طفره از پاسخ به اين سئوال و با مشورت با معلمانش مجبور به كپى بردارى اين داستان بطور ناقص شده است و تا امروز تمامى مترجمان و مفسران در تلاش براى رفع و رجوع اين اشتباه پيامبرشان تقلا ميكنند.
در ادامه اين متن يكى از الواح گلى قوم اكده كه در اكتشافات بين النهرين يافت شده و در مورد افسانه نارام سين ميباشد را خدمت شما ارائه ميكنم.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35931
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️ادعاى ارتباط با خدا توسط محمد،
و سئوالات ساده اى كه كل ادعاى محمد را به باد فنا داد.
محمد ادعا ميكرد از سوى خداى جهانيان بعنوان پيامبر برگزيده شده است ولى اعراب مكه اين ادعاى او را واهى و دروغين ميدانستند و بارها اثبات كرده بودند كه محمد دروغگوئى بيش نيست.…
و سئوالات ساده اى كه كل ادعاى محمد را به باد فنا داد.
محمد ادعا ميكرد از سوى خداى جهانيان بعنوان پيامبر برگزيده شده است ولى اعراب مكه اين ادعاى او را واهى و دروغين ميدانستند و بارها اثبات كرده بودند كه محمد دروغگوئى بيش نيست.…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!
#قسمت_پنجم
در حدیثی که مسند احمد و طبرانی آمده و هیثمی آن را صحیح دانسته محمد به توضیح معنی واقعی جهاد پرداخته است و گفته:
قَالَ: فَأَيُّ الْهِجْرَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: " الْجِهَادُ ". قَالَ:
وَمَا الْجِهَادُ؟ قَالَ: " أَنْ تُقَاتِلَ الْكُفَّارَ إِذَا لَقِيتَهُمْ
". قَالَ: فَأَيُّ الْجِهَادِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: " مَنْ عُقِرَ
جَوَادُهُ وَأُهْرِيقَ دَمُهُ ".
رَوَاهُ أَحْمَدُ وَالطَّبَرَانِيُّ، وَرِجَالُهُ رِجَالُ الصَّحِيحِ.
#منبع: مجمع الزوائد ومنبع الفوائد نویسنده: الهيثمي، نور الدين جلد: ٣ ص: ٢٠٧
#ترجمه:
آن مرد از پیامبر پرسید پس کدام هجرت بهترین هجرت است؟ پیامبر گفت جهاد کردن. آن مرد از پیامبر پرسید جهاد چیست؟ پیامبر گفت: "اینکه هنگامی که با کافران رو برو شدی با آنان بجنگی". آن مرد گفت: پس کدامین جهاد نیکوترین است؟ پیامبر گفت: "کسی است که اسبش پی و خونش ریخته شود."
دقت کنید که چقدر جهاد در اسلام دارای اجر است و اصل جهاد همان جهاد بدنی و شمشیر و در زمانه ما توپ و تفنگ است.
اگر دقت کرده باشید خود علماء اسلام هم به ثواب بی نهایت این عمل پی برده اند بطوری که رکنی از ارکان مسلمانان قرار گرفته است و علماء اسلام هم اگر بخواهند برای عملی ثوابی بتراشند که بیشمار باشد از آن عمل تعبیر به جهاد می کنند مثلا جهاد علمی، جهاد سازندگی، جهاد دانشگاهی،جهاد کشاورزی، جهاد خود کفایی، جهاد رسانه ای، تا جهاد نانوتکنولوژی و جهاد هایی که بعداخواهند آمد.
البته این بدان معنی نیست که جهاد در نگاه ذهنی ملاها به معنی لغوی تلاش و مجاهدت باشد بلکه همان معنی شرعی یعنی حصول قتال با غیر مسلمانان است. بدین صورت که اگر مسلمانان بتواند در جهاد علمی یا کشاورزی غلبه پیدا کند در واقع مقدمه ضربه زدن به غیر مسلمانان را حاصل کرده است. هدف چنانچه آیت الله مصباح یزدی هم گفته غلبه بر غیر مسلمانان است تا حکم الله جاری شود.
اما برویم سر وقت "جهاد نفس" که اکثراً بر سر منابر و بر زبان روشنفکران باصطلاح دینی و عرفای ما بسیار تکرار می شود ببینیم که ماهیتاً چه چیزی است.
مبارزه با هوس ها و خواهش های درونی و کنترل نفسانیات بدون شک یکی از پایه های اخلاقی بشری است.
حتی تا قبل از اینکه ادیان به وجود بیاید در باور های اولیه انسانی و خداباوری بشر این تحذیرات نفسانی بوده است. مثلا دروغ زشت بوده، ارتباط با محارم عملی زشت بوده، دزدی مذموم بوده، خیانت و حتی جالب است بدانید زنا کردن مذموم بوده است و اين موضوع هيچ ارتباطى به اديان و آموزه هاى دينى نداشته و ندارد و در واقع هيچ چیز يا كسى از آسمان نیامده که این ها را به بشر یاد بدهد. همان طور که بشر آتش و برنز را کشف کرده به مرور فهمیده که بر اعمال در شأن نوع انسان نیست و باید انسان از خواهش های نفسانی پرهیز کند.
حالا شدت و حدت در این میان متفاوت بوده اما پرهیز از خواهش های نفسانی بوده است. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه توصیه می کنم حتما کتاب توتم و تابوی زیگموند فروید را مطالعه کنید.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
#قسمت_پنجم
در حدیثی که مسند احمد و طبرانی آمده و هیثمی آن را صحیح دانسته محمد به توضیح معنی واقعی جهاد پرداخته است و گفته:
قَالَ: فَأَيُّ الْهِجْرَةِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: " الْجِهَادُ ". قَالَ:
وَمَا الْجِهَادُ؟ قَالَ: " أَنْ تُقَاتِلَ الْكُفَّارَ إِذَا لَقِيتَهُمْ
". قَالَ: فَأَيُّ الْجِهَادِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: " مَنْ عُقِرَ
جَوَادُهُ وَأُهْرِيقَ دَمُهُ ".
رَوَاهُ أَحْمَدُ وَالطَّبَرَانِيُّ، وَرِجَالُهُ رِجَالُ الصَّحِيحِ.
#منبع: مجمع الزوائد ومنبع الفوائد نویسنده: الهيثمي، نور الدين جلد: ٣ ص: ٢٠٧
#ترجمه:
آن مرد از پیامبر پرسید پس کدام هجرت بهترین هجرت است؟ پیامبر گفت جهاد کردن. آن مرد از پیامبر پرسید جهاد چیست؟ پیامبر گفت: "اینکه هنگامی که با کافران رو برو شدی با آنان بجنگی". آن مرد گفت: پس کدامین جهاد نیکوترین است؟ پیامبر گفت: "کسی است که اسبش پی و خونش ریخته شود."
دقت کنید که چقدر جهاد در اسلام دارای اجر است و اصل جهاد همان جهاد بدنی و شمشیر و در زمانه ما توپ و تفنگ است.
اگر دقت کرده باشید خود علماء اسلام هم به ثواب بی نهایت این عمل پی برده اند بطوری که رکنی از ارکان مسلمانان قرار گرفته است و علماء اسلام هم اگر بخواهند برای عملی ثوابی بتراشند که بیشمار باشد از آن عمل تعبیر به جهاد می کنند مثلا جهاد علمی، جهاد سازندگی، جهاد دانشگاهی،جهاد کشاورزی، جهاد خود کفایی، جهاد رسانه ای، تا جهاد نانوتکنولوژی و جهاد هایی که بعداخواهند آمد.
البته این بدان معنی نیست که جهاد در نگاه ذهنی ملاها به معنی لغوی تلاش و مجاهدت باشد بلکه همان معنی شرعی یعنی حصول قتال با غیر مسلمانان است. بدین صورت که اگر مسلمانان بتواند در جهاد علمی یا کشاورزی غلبه پیدا کند در واقع مقدمه ضربه زدن به غیر مسلمانان را حاصل کرده است. هدف چنانچه آیت الله مصباح یزدی هم گفته غلبه بر غیر مسلمانان است تا حکم الله جاری شود.
اما برویم سر وقت "جهاد نفس" که اکثراً بر سر منابر و بر زبان روشنفکران باصطلاح دینی و عرفای ما بسیار تکرار می شود ببینیم که ماهیتاً چه چیزی است.
مبارزه با هوس ها و خواهش های درونی و کنترل نفسانیات بدون شک یکی از پایه های اخلاقی بشری است.
حتی تا قبل از اینکه ادیان به وجود بیاید در باور های اولیه انسانی و خداباوری بشر این تحذیرات نفسانی بوده است. مثلا دروغ زشت بوده، ارتباط با محارم عملی زشت بوده، دزدی مذموم بوده، خیانت و حتی جالب است بدانید زنا کردن مذموم بوده است و اين موضوع هيچ ارتباطى به اديان و آموزه هاى دينى نداشته و ندارد و در واقع هيچ چیز يا كسى از آسمان نیامده که این ها را به بشر یاد بدهد. همان طور که بشر آتش و برنز را کشف کرده به مرور فهمیده که بر اعمال در شأن نوع انسان نیست و باید انسان از خواهش های نفسانی پرهیز کند.
حالا شدت و حدت در این میان متفاوت بوده اما پرهیز از خواهش های نفسانی بوده است. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه توصیه می کنم حتما کتاب توتم و تابوی زیگموند فروید را مطالعه کنید.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️جهاد چيست؟
دفاع از وطن و ناموس يا قتل عام و غارت ؟
با استناد به فقه اسلامى،
حكومت اسلامى براى پذيرش اسلام، با غير مسلمانان ابتدا اتمام حجت می کند و اگر قبول نکنند بر آنان یورش برده می شود و اموال و زنان و کودکان آنان در ذمه اسلام قرار می گیرند(اسارت و…
دفاع از وطن و ناموس يا قتل عام و غارت ؟
با استناد به فقه اسلامى،
حكومت اسلامى براى پذيرش اسلام، با غير مسلمانان ابتدا اتمام حجت می کند و اگر قبول نکنند بر آنان یورش برده می شود و اموال و زنان و کودکان آنان در ذمه اسلام قرار می گیرند(اسارت و…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️سيّد كيست و به چه كسانى سادات ميگويند؟
#قسمت_پنجم
خود سید محسن صدرالاشراف محلاتی که چندین بار وزیر عدلیه و نخست وزیر شده بود و یکی از سران طایفه سادات محل هم بود، در خاطراتش مینویسد (۸) که او هیچگونه مدرکی در باره تبار طایفه خود ندیده بود و تنها عمویش نام هفت نفر از اجداد خود را میدانست، اگر چه خود خانواده ادعا میکرد که اجداد آنان در«زمان خلافت عباسیان به محلات آمده اند». پرسی سایکس نیز مینویسد که سادات شهر عقدا در نزدیکی یزد «پارسیان زرتشتی را اجداد خویش میشمردند و در واقع از دین زرتشتی به اسلام گرویده بودند.» (۹)
بسیاری سیدهای دروغین هم برای خودشان شجرهنامه تهیه کرده بودند. اکثر این شجره نامهها در شهر سامره (یکی از شهرهای مقدس شیعیان در عراق کنونی) جعل میشد و از این جهت بین مردم بهاین قبیل اشخاص «سیدهای سامره» میگفتند.(۱۰)
نکته دیگری که یادآور وجود و فراوانی سیدهای دروغین است، تعداد زیاد و حتی روزافزون امامزادهها در ایران است. ظاهرا همه این امامزادهها عبارت از قبرهای کسانی است که سید یعنی از نوادگان دوازده امام شیعیان بودهاند. به همین دلیل مردم برای نذر، خیرات، دعا و نیاز به زیارت این مقبرهها میروند و با این ترتیب این امامزادهها تبدیل به مراکز درآمد برای افراد ذینفع شدهاند.
برای نمونه در سال ۱۸۸۵ دیولافوا به نقل از مدرس مکتبخانهای در قزوین مینویسد که او خود بیش از بیست امامزاده را در ایران میشناسد که گویا سید معینی با همان نام و نشان در همه این امامزادهها مدفون است و با این ترتیب معلوم میشود اقلا ۱۹ مورد از آنها و شاید هم همه آنها یا قبر کس دیگری هستند و یا اصولا در آنجا کسی دفن نشده است. یعنی به نظر آن مدرس اصلا لازم هم نیست قبری واقعا مدفن امامزادهای باشد تا آن مکان به عنوان «امامزاده» اعلان و قبول شود و به محل زیارت، دعا و نذر و نیاز مردم تبدیل گردد. (۱۱)
▪️تعداد سیدها
چارلز ییت (۱۲) در مورد شمار سادات ایران در حوالی سال ۱۹۰۰ چنین گفته است: «ایران پر از سید است که همه جا را فراگرفتهاند. اینها علیالاصول قشری تنبل و بیفایده هستند که کار نمیکنند، اما انتظار دارند که دیگران زندگی آنان را تامین کنند. خواجههای ترکمن هم همین خاصیتها را دارا هستند.»
دیگر سیاحان اروپایی مانند فاولر، ویلسون و بریکتو نیز مشاهدات مشابهی روایت کردهاند. به گفته هوگو گروته، در سال ۱۹۰۷ در ایران حدودا ۱۰۰ هزار سید زندگی میکردند. یاکوب ادوارد پولاک، پزشک اتریشی که در ایران زندگی کرده و حتی کتابهای درسی به فارسی نوشته بود، میگوید (۱۳) که در سالهای ۱۸۵۰ سیدها حدود دو درصد جمعیت ایران را تشکیل میدادند. برخی سیاحان دیگر اروپایی قرن نوزدهم تعداد سیدهای ایران را حتی تا ۲۰ در صد جمعیت شهری کشور تخمین زدهاند که احتمالا مبالغهآمیز است، اما به هر حال این گمانهزنی نشان میدهد که فراوانی سادات در شهرها باعث ایجاد چنین تصوری در میان سیاحان خارجی شده است.
این تصور کمی هم به تمرکز تعداد سادات در شهرهایی از قبیل مشهد، قم، شوشترو دزفول مربوط میشود که دارای مقبره امام و یا امامزادههای مهم و معروف هستند.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36280
#قسمت_پنجم
خود سید محسن صدرالاشراف محلاتی که چندین بار وزیر عدلیه و نخست وزیر شده بود و یکی از سران طایفه سادات محل هم بود، در خاطراتش مینویسد (۸) که او هیچگونه مدرکی در باره تبار طایفه خود ندیده بود و تنها عمویش نام هفت نفر از اجداد خود را میدانست، اگر چه خود خانواده ادعا میکرد که اجداد آنان در«زمان خلافت عباسیان به محلات آمده اند». پرسی سایکس نیز مینویسد که سادات شهر عقدا در نزدیکی یزد «پارسیان زرتشتی را اجداد خویش میشمردند و در واقع از دین زرتشتی به اسلام گرویده بودند.» (۹)
بسیاری سیدهای دروغین هم برای خودشان شجرهنامه تهیه کرده بودند. اکثر این شجره نامهها در شهر سامره (یکی از شهرهای مقدس شیعیان در عراق کنونی) جعل میشد و از این جهت بین مردم بهاین قبیل اشخاص «سیدهای سامره» میگفتند.(۱۰)
نکته دیگری که یادآور وجود و فراوانی سیدهای دروغین است، تعداد زیاد و حتی روزافزون امامزادهها در ایران است. ظاهرا همه این امامزادهها عبارت از قبرهای کسانی است که سید یعنی از نوادگان دوازده امام شیعیان بودهاند. به همین دلیل مردم برای نذر، خیرات، دعا و نیاز به زیارت این مقبرهها میروند و با این ترتیب این امامزادهها تبدیل به مراکز درآمد برای افراد ذینفع شدهاند.
برای نمونه در سال ۱۸۸۵ دیولافوا به نقل از مدرس مکتبخانهای در قزوین مینویسد که او خود بیش از بیست امامزاده را در ایران میشناسد که گویا سید معینی با همان نام و نشان در همه این امامزادهها مدفون است و با این ترتیب معلوم میشود اقلا ۱۹ مورد از آنها و شاید هم همه آنها یا قبر کس دیگری هستند و یا اصولا در آنجا کسی دفن نشده است. یعنی به نظر آن مدرس اصلا لازم هم نیست قبری واقعا مدفن امامزادهای باشد تا آن مکان به عنوان «امامزاده» اعلان و قبول شود و به محل زیارت، دعا و نذر و نیاز مردم تبدیل گردد. (۱۱)
▪️تعداد سیدها
چارلز ییت (۱۲) در مورد شمار سادات ایران در حوالی سال ۱۹۰۰ چنین گفته است: «ایران پر از سید است که همه جا را فراگرفتهاند. اینها علیالاصول قشری تنبل و بیفایده هستند که کار نمیکنند، اما انتظار دارند که دیگران زندگی آنان را تامین کنند. خواجههای ترکمن هم همین خاصیتها را دارا هستند.»
دیگر سیاحان اروپایی مانند فاولر، ویلسون و بریکتو نیز مشاهدات مشابهی روایت کردهاند. به گفته هوگو گروته، در سال ۱۹۰۷ در ایران حدودا ۱۰۰ هزار سید زندگی میکردند. یاکوب ادوارد پولاک، پزشک اتریشی که در ایران زندگی کرده و حتی کتابهای درسی به فارسی نوشته بود، میگوید (۱۳) که در سالهای ۱۸۵۰ سیدها حدود دو درصد جمعیت ایران را تشکیل میدادند. برخی سیاحان دیگر اروپایی قرن نوزدهم تعداد سیدهای ایران را حتی تا ۲۰ در صد جمعیت شهری کشور تخمین زدهاند که احتمالا مبالغهآمیز است، اما به هر حال این گمانهزنی نشان میدهد که فراوانی سادات در شهرها باعث ایجاد چنین تصوری در میان سیاحان خارجی شده است.
این تصور کمی هم به تمرکز تعداد سادات در شهرهایی از قبیل مشهد، قم، شوشترو دزفول مربوط میشود که دارای مقبره امام و یا امامزادههای مهم و معروف هستند.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36280
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️سيد كيست و از كجا آمده است؟
اين قشر مفتخورى كه مانند زالو به جان فرهنگ ما افتاده اند از كجا و در چه زمانى بوجود آمدند؟
هیچکدام از سران آل صفی که همه صوفیان سنی مذهب بودند و از جمله خود شیخ صفی الدین اردبیلی ادعای سید بودن نکرده بودند. اما پس از آنکه شاه…
اين قشر مفتخورى كه مانند زالو به جان فرهنگ ما افتاده اند از كجا و در چه زمانى بوجود آمدند؟
هیچکدام از سران آل صفی که همه صوفیان سنی مذهب بودند و از جمله خود شیخ صفی الدین اردبیلی ادعای سید بودن نکرده بودند. اما پس از آنکه شاه…
Forwarded from نقدى بر اسلام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️مناظره بين مسلمان و خداناباور
#قسمت_پنجم
#مسلمان: آخوند عبدالواحد زروندی- به نمايندگى از اسلام
#خداناباور: دكتر آزاد فارسانی- به نمايندگى از منتقدين اسلام و خداناباوران
اين گفتگوى زيبا را حتما ببينيد و به نكات مهمى كه جناب فارسانى عزيز بيان ميكنند را با دقت دنبال كنيد.
اى كاش آخوندهاى حاكم در ايران و يا مراجع تقليد هم جرأت مناظره داشتند و از اعتقاداتشان دفاع ميكردند.
ما بارها اعلام كرده ايم و از مراجع تقليد براى مناظره و دفاع از اعتقاداتشان دعوت كرده ايم اما نه خود آنها و نه شاگردانشان هيچگاه جرأت اينكار را به خود نداده اند.
لینک این مناظره در یوتیوب
@naghde_eslamm
#قسمت_پنجم
#مسلمان: آخوند عبدالواحد زروندی- به نمايندگى از اسلام
#خداناباور: دكتر آزاد فارسانی- به نمايندگى از منتقدين اسلام و خداناباوران
اين گفتگوى زيبا را حتما ببينيد و به نكات مهمى كه جناب فارسانى عزيز بيان ميكنند را با دقت دنبال كنيد.
اى كاش آخوندهاى حاكم در ايران و يا مراجع تقليد هم جرأت مناظره داشتند و از اعتقاداتشان دفاع ميكردند.
ما بارها اعلام كرده ايم و از مراجع تقليد براى مناظره و دفاع از اعتقاداتشان دعوت كرده ايم اما نه خود آنها و نه شاگردانشان هيچگاه جرأت اينكار را به خود نداده اند.
لینک این مناظره در یوتیوب
@naghde_eslamm
Audio
▪️مناظره بين مسلمان و خداناباور "فایل صوتی"
#قسمت_پنجم
#مسلمان: آخوند عبدالواحد زروندی- به نمايندگى از اسلام
#خداناباور: دكتر آزاد فارسانی- به نمايندگى از منتقدين اسلام و خداناباوران
اين گفتگوى زيبا را حتما ببينيد و به نكات مهمى كه جناب فارسانى عزيز بيان ميكنند را با دقت دنبال كنيد.
اى كاش آخوندهاى حاكم در ايران و يا مراجع تقليد هم جرأت مناظره داشتند و از اعتقاداتشان دفاع ميكردند.
ما بارها اعلام كرده ايم و از مراجع تقليد براى مناظره و دفاع از اعتقاداتشان دعوت كرده ايم اما نه خود آنها و نه شاگردانشان هيچگاه جرأت اينكار را به خود نداده اند.
لینک این مناظره در یوتیوب
@naghde_eslamm
#قسمت_پنجم
#مسلمان: آخوند عبدالواحد زروندی- به نمايندگى از اسلام
#خداناباور: دكتر آزاد فارسانی- به نمايندگى از منتقدين اسلام و خداناباوران
اين گفتگوى زيبا را حتما ببينيد و به نكات مهمى كه جناب فارسانى عزيز بيان ميكنند را با دقت دنبال كنيد.
اى كاش آخوندهاى حاكم در ايران و يا مراجع تقليد هم جرأت مناظره داشتند و از اعتقاداتشان دفاع ميكردند.
ما بارها اعلام كرده ايم و از مراجع تقليد براى مناظره و دفاع از اعتقاداتشان دعوت كرده ايم اما نه خود آنها و نه شاگردانشان هيچگاه جرأت اينكار را به خود نداده اند.
لینک این مناظره در یوتیوب
@naghde_eslamm