نقد دین اسلام
615 subscribers
16K photos
10.2K videos
1.5K files
9.47K links
هیچ امر مقدسی وجود ندارد. همه چیز و همه کس قابل نقد هستند.
Download Telegram
Forwarded from نقدى بر اسلام
گذرى بر زندگى على بن ابيطالب، شخصيت افسانه اى شيعيان
https://t.me/naghde_eslamm/25186
#قسمت_سى_و_ششم(آخر)

💥هجوم وحشيانه و جنايات پسران علی در ایران
#حسن و #حسین پسران علی بدستور پدر همراه #سعيد_العاص سردار خون آشام تازی به مازندران تازش بردند و کشتاری خونین کردند که در برابر پایداری و پایمردی مردم #مازندران مصقله سردار تازی کشته شد.
پسران على نیز زخمهای سختی برداشتند ولی سرانجام بر مردم مازندران پیروز گشتند و زنان و دختران و مردان بسیاری را به غنيمت گرفتند و دارایی مردم را تاراج کردند که بر سر بخش غنيمت در کم و زیادی برده و کنیز میان پسران على و فرماندهان تازی گفتگو و کشمکشی سخت درگرفت که بازگشتند.
{#منابع: فتوح البلدان صفحات ۱۸۲، ۱۵۲، ٣٠٣
كتاب زندگانی حسین نوشته زین العابدین رهنما پوشینه دوم برگ ۲۰ میگوید: حسین پسر على در تازش و کشتار گرگان هم همراه کشتارگران تازی بوده است که به سال سی ام #ددمنشانه توانستند گرگان را سرکوب نمایند.
در كتاب حسین و ایران نوشته کورت فريشلر برگردان منصوری برگ ۲۵ و برگ ۱۸۳ پوشینه یکم
كتاب زندگانی حسین نوشته زین العابدین رهنما، #ارینب همسر عبد الله چنین گوید و شجاعتهای او (حسین) را هم در جنگهای آفریقا و هم در نبرد طبرستان چیزها شنیده ام،
اسلام شناسی میرفطروس ۹۲. }
پس از کشته شدن #حسین پسر على, برادر شوهر دختر او که #عبدالله_زبیر نام داشت، عتاب پسر ورقاء الرياحي را به سرکوبی مردم #ری و #اصفهان فرستاد که پس از تازش و چاپش و کشتار، زنان و دختران بیشماری را به کنیزی بردند
{#نكته مورد اشاره:
مصعب بن زبیر همسر #سکینه_دختر_حسین بود که عبداله برادر او یکی از دو خلیفه زمان بود، اصفهان جزء قلمرو تاراجگری او بود.
#منبع: كتاب امام حسین و ایران برگردان منصوری برگهای ۵۲۹ تا ۵۲۸. }
به اتفاق و اجماع قول تاریخ نویسان بزرگ نظیر #طبری و ابن اثیر در شرح وقایع سال ۲٦۱ ھ حسن بن زید نوه امام حسن يكبار شهر #چالوس را به آتش کشید و سراسر آنرا سوخت و با خاک یکسان ساخت.
{#منبع: کتاب علویان طبرستان تفريظ عبدالحسین زرکوب نوشته ابوالفتح حکیمیان برگ ٨٦. }
در باره حسن بن زید آمده است مردی سختگیر و خونریز و شديد التصميم و... و... بود.
مورخان درباره خونریزیهای او داستانها نقل کرده اند که نشان میدهد داعي کبیر از قتل عباد حتی نزدیکان خود و هَدَم بلاد، حتى آبادیهائیکه صاحبانش روزگاری دوش بدوش او در جنگها شرکت میکردند ملالتی نداشت، در ایام سلطنت او وجوه ناس اشراف، و دو تن از سادات حسینی مقتول شدند یکی حسین بن احمد بن محمد بن عبد الله بن الباهربن على بن الحسين بن على ابیطالب است و دیگری عبیدالله بن على بن الحسين بن جعفربن عبد الله بن حسين الاصفر على بن الحسين بن على ابیطالب بود
بدستور داعی این دو را در برکه آب غرق کردند تا جان بدادنند آنگاه جسد ایشانرا در سردابی افکند در سال ۲۵۸ هـجرى .
و دیگر از مقتولین داعی کبیر پسر خاله او حسن بن محمد بن جعفر بن عبد الله بن حسين الأصغر بن علی بن حسین ابی طالب را دست بسته حاضر ساخت و سرش را برید.
و چون میخواست جماعتی از مردم مازندران را از دم تیغ بگذراند. پس خویشتن را به بیماری زد و پس از روزی چند آوازه مرگ خود را راه انداخت. پس او را در جنازه(تابوت) جای داده و به مسجد بردند تا بر وی نماز گذاردند.
چون مردم در مجلس انجمن شدند، ناگاه آن جماعتی که با ایشان مواضعه نهاده بود از جای بجستند و درهای مسجد را فروبسته و تیغ بکشیدند و داعی نیز از جنازه شاکی السلاح بیرون جست و شمشیر بکشید و جماعتى كثير را دستخوش شمشیر ساخت.
در ناسخ التواریخ گوید: حسن زید ایشانرا محاصره کرد و همه را در مسجد جامع آمل به قتل رسانید و اجساد آنها را در گودالی در قسمت شرقی مسجد انداخت.
حسن زید دستور داد دست و پای یکهزار مرد دیلمی را بریدند.
{#منبع: کتاب علویان طبرستان تغريظ عبدالحسین زرکوب نوشته ابوالفتح حکیمیان برگهای ۸۵ تا ۸۸ }
•آیا میتوان از روان چنین کسانی که در سرشتشان کشتار خودی و بیگانه روا است چشم داشتی داشت که مردم ایران با فریب دکانداران دین به ستایش از آنان میپردازند؟
•آيا چنين موجودات خونخوارى كه جز ريختن خون مردم كار و هدفى نداشته اند را بايد سرور و سالار و امام و معصوم ناميد ؟؟
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 شرحى بر زندگى #سكينه دختر امام حسين
https://t.me/naghde_eslamm/27696

#قسمت_سوم
یک روایت ضعيف میگوید زمانى كه #سکینه با اصبغ بن عبدالعزیز بن مروان که در مصر بود ازدواج کرد از مدینه به سوى مصر حرکت کرد و در دمشق درگذشت,
ولى روايت صحيحترى كه اكثر مورخين به آن اشاره كرده اند اين است كه او در مدينه دفن شد.
#متن_عربي : وأما سكينة بنت الحسين فإنها تزوجت بالأصبغ بن عبد العزيز بن مروان الذي كان بمصر، ورحلت إليه، فمات قبل أن تصل إليه، فيحتمل أنها قدمت دمشق وماتت بها
قال: والصحيح أنها ماتت بالمدينة وأمرهم الوالي ألا يدفنوها حتى يحضرها
#منبع: مختصر تاريخ دمشق، ابن منظور، ج ١ ص ٣٠٥
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/40433/1/305
از این رو در #قبرستان_باب_الصغیر، قبری منسوب به سکینه است.(حتی اگر این روایت ضعیف را هم بپذیریم قبر سکینه در باب الصغیر یعنی قلب شهر دمشق است نه سی کیلومتر دورتر از مرکز شهر كه #آخوندهاى_شيعه آنرا بعنوان قبر سكينه معرفى ميكنند)
#سيد_محسن_امين_عاملى از علماى نامدار شيعه در كتاب معروف #اعيان_الشيعه توضيح ميدهد:
و اما اين موضوع قبر منسوب به سكينه در دمشق در مقبره باب الصغير بنا بر اجماع مورخان صحيح نميباشد و صحيح آن است كه او در #مدينه دفن شد
قبری که امروزه در قبرستان باب الصغیر دمشق سوریه واقع است و در گمان برخی، منسوب به سکینه می باشد هیچ ارتباطی به سکینه جز تشابه اسمی ندارد و بی شک مربوط به سکینه دیگری است که دختر یکی از ملوک بوده است.
چنان که بر صندوقی که بر این قبر نهاده بودند به خط کوفی مشجّر عنوان «سکینه بنت الملک» نوشته شده بوده و سيدمحسن امين عاملي ادامه ميدهد كه حاج شیخ #عباس_قمی نیز آن را دیده و برای سیدمحسن امین بازگو نموده است.
خود محسن امین نیز آن را دیده و تصریح می کند که مربوط به دختر یکی از ملوک است که نام سکینه را داشته و چون صندوق از کلمه «الملک» به بعد دچار شکستگی شده است معلوم نیست که کدام شاه و حاکم مراد است.
#متن_عربى ادعاى سيد محسن امين: اما القبر المنسوب إليها بدمشق في مقبرة الباب الصغير فهو غير صحيح لاجماع أهل التواريخ على أنها دفنت بالمدينة ويوجد على هذا القبر المنسوب إليها بدمشق صندوق من الخشب كتبت عليه آية الكرسي بخط كوفي مشجر رأيته وأخبرني الثقة العدل الورع الزاهد العابد الشيخ عباس القمي النجفي الذي هو ماهر في قراءة الخطوط الكوفية بدمشق في رجب أو شعبان سنة ١٣٥٦ ان الاسم المكتوب باخر الكتابة التي على الصندوق سكينة بنت الملك، بلا شك ولا ريب. وكسر ما بعد لفظة الملك، فالقبر إذا لاحدى بنات الملوك المسماة سكينة.
#منبع: امين عاملي‏، سيد محسن، أعيان الشيعه، ج ۳، ص ۴۹۲٫
لينكه صفحه كتاب:
http://lib.eshia.ir/7


ادامه دارد ......
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 شرحى بر زندگى #سكينه دختر امام حسين
https://t.me/naghde_eslamm/27696

#قسمت_ششم

#ابوالفرج_اصفهانى در جلد دوم الاغاني صفحه ٢٣٥ در
ذكر اخبار درباره غريض مينويسد كه: او نوازنده دف و عود بوده است، بسيار زيبا روى بود و قبل از آواز خواندن، خياط بود او غنا را از ابتدا نزد ابن سريج ياد گرفت:
ذكر الغريض وأخباره [ اسمه وكنيته وسبب لقبه ]
فقيل له : الغريض، و اسمه : عبد الملك، وكنيته : أبو يزيد...
كان الغريض يضرب بالعود وينقر بالدف ويوقع بالقضيب، و كان جميلا وضيئا، وكان يصنع نفسه ويرقها، وكان قبل أن يغني خياطة. و أخذ الغناء في أول أمره عن ابن سريج
#منبع:الاغاني، ابوالفرج اصفهاني، ذكر الغريض وأخباره صفحه ٢٣٥
تحقيق: الدكتور احسان عباس ، الدكتور ابراهيم السعافين، الاستاذ بكر عباس ، ناشر: دار صادر بيروت
لينك اين صفحه از كتاب الأغاني در سايت الحكواتي:
http://al-hakawati.la.utexas.edu/2011/12/28/ذكر-الغريض-وأخباره/
در واقع #ابن_سریج به سفارش و درخواست #سکینه به غریض موسیقی و آواز خوانی یاد داده بود:
#متن_عربى: قال وحدثني ابن جامع وابن أبي الكتات جميع: أن سكينة بعث إليه بمملوك لها يقال له عبدالملك، و أمرته أن يعلمه البياحة، فلم يزل يعلمه مدة طويلة
#منبع: كتاب الأغاني - الجزء الأول ، أخبار ابن سريج ونسبه، صفحه ١٧١، تحقيق: الدكتور احسان عباس ، الدكتور ابراهيم السعافين، الاستاد بكر عباس ، ناشر: دار صادر بيروت
لينك صفحه :
http://al-hakawati.la.utexas.edu/2011/12/28/أخبار-ابن-سريج-ونسبه/
#غریض چندان در آوازخوانی پیش رفت تا از استاد خود ابن سريج جلو افتاد و گاهی در میان او و استادش بر سر يك قطعه موسيقى اختلاف مى افتاد و در اينصورت داوری را نزد سکینه می بردند.
یک بار که ابن سريج و غریض نزد سکینه داوری برده بودند، وی به ایشان گفت: «هر دو مانند دو گردنبند زیبایید که به گردن دو زیباروی آویخته شده باشد».(خلاصه ترجمه متن زير)
#متن_عربى:
ساوت سكينة بينه وبين ابن سريج
أخبرني الحزمي بن أبي العلاء قال حدثنا الزبير بن بكار قال حدثني محمد بن سلام وأخبرنا وكيع قال حدثنا محمد بن إسماعيل عن محمد بن سلام عن جرير ، ورواه حماد عن أبيه عن ابن سلام عن جرير أيضا : أن سكينة بنت الحسين حجت فدخل إليها ابن سريج والغريض وقد استعار ابن سريج حُلة لامرأة من قريش فلبسها ؛ فقال لها ابن سريج : يا سيدتي ، إني كنت صنعتُ صوتا وحسنته وتنوقت' فيه ، وخبأته لك في حريرة في درج مملو مسكا فنازعنيه هذا الفاسق ؛ يعني الغريض ، فأردنا أن نتحاكم إليك فيه ، فأينا قدمته فيه تقدم ، قالت : هاته ؛ فغناها :
[ من السريع ]
غوجي علينا ربة الهودج / إنك إلا في تحرجي
فقالت : هاته أنت يا غريض ؛ فغناها إياه ؛ فقالت لابن سريج : أعده ، فأعاده ، وقالت : يا غريض ، أعده ، فأعاده ؛ فقالت : ما أشبكهما إلا بالجدين : الحار والبارد لا يدرى أيهما أطيب . وقال إسحاق في خبره : ما أشبهكما إلا بالؤلؤ والياقوت في أعناق الجواري الحسان لا يدرى أيهما أحسن
#منبع : كتاب الأغاني - الجزء الثاني ، ذكر الغريض وأخباره، صفحه ٢٣٩ ، تحقيق: الدكتور احسان عباس ، الدكتور ابراهيم السعافين، الاستاذ بكر عباس ، ناشر: دار صادر بيروت
لينك صفحه:
http://al-hakawati.la.utexas.edu/2011/

ادامه دارد ......
Forwarded from مدرسه جیبی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سرکوب #دختران #دانشجو بخاطر #حجاب

حجاب اگه قرار بود امنیت بیاره برای #فاطمه_زهرا میآورد که #رسولولا بش #تجاوز نکنه😎

حجاب اگه قرار بود #امنیت بیاره برای #زینب_کبری میاورد که مجبور نشه هر شب #صیغه یکی باشه😎

حجاب اگه خوب بود و موسیقی بد
حزرت #سکینه هر شب بساط #لهو_و_لعب و #موسیقی تو خونش راه نمینداخت😎

#ریدم_تو_مخ #رسولولا با #اهل_بیت و #اصحابش😂