Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 چرا نمیتوان به روایات اسلامی اعتماد کرد؟#بخش_اول
#قسمت_پنجم
سپس #ابن_اسحاق ادامه میدهد:
«پس حق تعالا از قصهی اصحاب پیل و لشکر حبش که قصد آن کردند که #کعبه را خراب کنند خبر به سید (محمد) داد و میفرماید: نبینی - یا محمد- که پروردگار تو با اصحاب پیل چه کرد؟ و گفت:
ما این همه با اصحاب پیل کردیم و این بلا که بر سر ایشان فرستادیم، از بهر تألیف قریش و انتظام احوال ایشان، تا رونق حال ایشان به جای خود بماند در میان عرب و کار راستی ایشان در رحلت الشّتا و الصّیف بر وفق معهود بماند.» (۵)
برگردیم به پرسش اصلی: #ابن_اسحاق این اطلاعات را از کجا آورد؟ با یقین میتوان گفت که این دادهها ساختگیاند. او باید برای نقطهی آغاز خود به یکی از سورههای قرآن متوسل میشد تا بتواند به داستان خود مشروعیت دینی بخشد. این سوره، سوره ۱۰۵، سوره فیل است که ابن اسحاق به عنوان مدرک تولد #محمد به آن استناد میکند:
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ / أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ / وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ / تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ / فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ.
#ترجمه: [آیا ندانستهای که پروردگارت با پیلسواران چگونه رفتار کرد؟ آیا نیرنگشان را بیاثر نساخت؟ و بر سر آنان پرندگانی فوجفوج فرستاد / که بر آنان سنگریزههایی از سنگ گل فرو انداختند / و سرانجام آنان را مانند برگ کاه نیمه جویده ساخت] (۶)
این که ابن اسحاق چگونه توانست از سورهی بالا، جنگ #ابرهه و تولد محمد را استخراج کند، بر کسی آشکار نیست! جالب این جاست که ابن اسحاق هیچ مدرک، سند و یا حتا «شاهد»ی برای ادعای خود نمیآورد؛ برای او، این داستان یک واقعیت است.
ولی اگر ما این داستان را از نقطه نظر ادبیات داستانی تحلیل کنیم، متوجه میشویم که قصهی حمله ابرهه حبشی به مکه با درک داستانشناسی [دینی] آن روزگار مطابقت داشت: یک عرب اهل مکه، #کلیسا را به نجاست آلوده میکند [انگیزه ابرهه برای حمله] و ابرهه نیز بر اساس قانون قصاصِ چشم در برابر چشم [پیشزمینهی فرهنگی که همه مردم میشناختند] حتماً باید کلیسا را یعنی کعبه را به نجاست بکشاند یا ویران کند. ابن اسحاق از به «نجاست کشاندن» کعبهی مقدس صرفنظر میکند و به جای آن «ویران کردن» را میگذارد.
در ضمن میبایست ابرهه پیشنهاد ۲۰۰ شتر از سوی عبدالمطلب را رد میکرد وگرنه داستان نیمهکاره به پایان میرسید. باید ابرهه در داستان ابن اسحاق به مکه حمله میکرد تا نویسنده بتواند معجزات الهی را نشان بدهد. ولی الله (در واقع ابن اسحاق همهچیزدان) به هنگام حملهی ابرهه به مکه با یک تیر دو نشان میزند: از یک سو پرستوهای مجهز به «تیربارهای لیزری» میفرستد تا سربازان و فیلهای ابرهه را از پای در آوردند و از سوی دیگر در این لحظهی نامقدس یعنی حملهی ابرهه به مکه، معجزهای مقدس صورت میگیرد، یعنی پیامبر اسلام متولد میشود.
#قضاوت دربارهی این بخش از داستان را به عهدهی خردِ خواننده امروزی میگذارم.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
#قسمت_پنجم
سپس #ابن_اسحاق ادامه میدهد:
«پس حق تعالا از قصهی اصحاب پیل و لشکر حبش که قصد آن کردند که #کعبه را خراب کنند خبر به سید (محمد) داد و میفرماید: نبینی - یا محمد- که پروردگار تو با اصحاب پیل چه کرد؟ و گفت:
ما این همه با اصحاب پیل کردیم و این بلا که بر سر ایشان فرستادیم، از بهر تألیف قریش و انتظام احوال ایشان، تا رونق حال ایشان به جای خود بماند در میان عرب و کار راستی ایشان در رحلت الشّتا و الصّیف بر وفق معهود بماند.» (۵)
برگردیم به پرسش اصلی: #ابن_اسحاق این اطلاعات را از کجا آورد؟ با یقین میتوان گفت که این دادهها ساختگیاند. او باید برای نقطهی آغاز خود به یکی از سورههای قرآن متوسل میشد تا بتواند به داستان خود مشروعیت دینی بخشد. این سوره، سوره ۱۰۵، سوره فیل است که ابن اسحاق به عنوان مدرک تولد #محمد به آن استناد میکند:
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ / أَلَمْ يَجْعَلْ كَيْدَهُمْ فِي تَضْلِيلٍ / وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ / تَرْمِيهِم بِحِجَارَةٍ مِّن سِجِّيلٍ / فَجَعَلَهُمْ كَعَصْفٍ مَّأْكُولٍ.
#ترجمه: [آیا ندانستهای که پروردگارت با پیلسواران چگونه رفتار کرد؟ آیا نیرنگشان را بیاثر نساخت؟ و بر سر آنان پرندگانی فوجفوج فرستاد / که بر آنان سنگریزههایی از سنگ گل فرو انداختند / و سرانجام آنان را مانند برگ کاه نیمه جویده ساخت] (۶)
این که ابن اسحاق چگونه توانست از سورهی بالا، جنگ #ابرهه و تولد محمد را استخراج کند، بر کسی آشکار نیست! جالب این جاست که ابن اسحاق هیچ مدرک، سند و یا حتا «شاهد»ی برای ادعای خود نمیآورد؛ برای او، این داستان یک واقعیت است.
ولی اگر ما این داستان را از نقطه نظر ادبیات داستانی تحلیل کنیم، متوجه میشویم که قصهی حمله ابرهه حبشی به مکه با درک داستانشناسی [دینی] آن روزگار مطابقت داشت: یک عرب اهل مکه، #کلیسا را به نجاست آلوده میکند [انگیزه ابرهه برای حمله] و ابرهه نیز بر اساس قانون قصاصِ چشم در برابر چشم [پیشزمینهی فرهنگی که همه مردم میشناختند] حتماً باید کلیسا را یعنی کعبه را به نجاست بکشاند یا ویران کند. ابن اسحاق از به «نجاست کشاندن» کعبهی مقدس صرفنظر میکند و به جای آن «ویران کردن» را میگذارد.
در ضمن میبایست ابرهه پیشنهاد ۲۰۰ شتر از سوی عبدالمطلب را رد میکرد وگرنه داستان نیمهکاره به پایان میرسید. باید ابرهه در داستان ابن اسحاق به مکه حمله میکرد تا نویسنده بتواند معجزات الهی را نشان بدهد. ولی الله (در واقع ابن اسحاق همهچیزدان) به هنگام حملهی ابرهه به مکه با یک تیر دو نشان میزند: از یک سو پرستوهای مجهز به «تیربارهای لیزری» میفرستد تا سربازان و فیلهای ابرهه را از پای در آوردند و از سوی دیگر در این لحظهی نامقدس یعنی حملهی ابرهه به مکه، معجزهای مقدس صورت میگیرد، یعنی پیامبر اسلام متولد میشود.
#قضاوت دربارهی این بخش از داستان را به عهدهی خردِ خواننده امروزی میگذارم.
ادامه دارد ...
#كانال_تخصصى_نقد_اسلام
https://t.me/naghde_eslamm/22535
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا روايات اسلامى اعتبار تاريخى دارند؟
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
آيا ميشود به روايات اسلامى به عنوان منابع تاريخى معتبر نگاه كرد؟
پاسخ را در مقاله اى كه بزودى در كانال قرار خواهد گرفت، دريافت كنيد.
www.eslam.nu
Forwarded from Kayhan.London.Channel کیهان لندن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📍لحظه فرو ریختن برج و گنبد #کلیسای_نوتردام #پاریس در اثر #آتش_سوزى
مقامات شهر پاریس احتمال دادند منشاء این آتش سوزی عملیات مرمت داخل #کلیسا باشد.
قدمت اين كليسا حدود ۷۰۰ سال است.
#نوتردام
#کیهان_لندن
@kayhanlondonchannel
مقامات شهر پاریس احتمال دادند منشاء این آتش سوزی عملیات مرمت داخل #کلیسا باشد.
قدمت اين كليسا حدود ۷۰۰ سال است.
#نوتردام
#کیهان_لندن
@kayhanlondonchannel