Forwarded from Unclesam
ماريه قبطيّه، كنيزى كه زيباييش براى محمد رسوايى جنسى به بار آورد
#قسمت_اول
همانطور كه ميدانيد عشق و علاقه وافر پيامبر اسلام به #مسائل_جنسى و ارتباط با زنان، بزرگترين نقطه ضعف ايشان ميباشد كه در جاى جاى تاريخ خود مسلمانان ردپاى آنرا ميبينيد.
عشق و علاقه پيامبر مسلمانان به زن زيباى پسر خوانده اش(زينب) و در نهايت ازدواج با وى همانند لكه ننگ و سياهى بر پيشانى تاريخ زندگى #محمد نقش بسته است.
در اين مقاله ميخواهيم به يكى ديگر ازين اتفاقات كه سرچشمه از نقطه ضعف محمد در مقابل همخوابى با زنان ميگيرد را با استناد به مورخين مسلمان و با اشاره به آيات خود قرآن خواهيم پرداخت.
مخاطبين محترم توجه بفرماييد كه تمامى اين اتفاقات و داستانها در كتب خود مورخين و سيره نويسان مسلمان منعكس شده است و ما فقط آنها را نقل قول ميكنيم،
پس نميتوان هيچ اتهامى را متوجه نويسنده اين مقاله بعنوان عنادورزى يا دشمنى كرد.
با ذكر اين مقدمه كوتاه ميپردازيم به اصل داستان.
#پیامبر_اسلام در سال هفتم هجری و چند ماهی پس از تسخیر خیبر(قلعه يهوديان)،
نامه ای به دست مردی از یارانش به نام حاطب ابن ابوبلتعه که به قصد خرید و فروش کالا به مصر می رفت برای #مقوقس فرمانرواى اسکندریه (کشیش بزرگ مصر) فرستاد.
در این زمان دولت ایران و دولت روم وارد مذاکره برای آشتی شده بودند و آناتولی و شام و فلسطین و مصر که سالهای درازی در اشغال نیروهای ایران بود به دولت روم واپس داده شده بود
و نیروهای ایران در تدارک تخلیه این سرزمینها بودند، و مسیحیان در شام و مصر در جشن و شادى بودند. امارت مصر نیز در دست مقوقس (كشيش بزرگ مصريان) بود.
مقوقس که از پیشتر با مردم حجاز ارتباط داشت و مردمی که از حجاز به نزدش می رفتند را با هدایا برمیگرداند، و اینک داستان #یهودکشی_پیامبر اسلام را نیز شنیده بود و دلش خنک شده بود، فرستاده پیامبر را نواخت و دو كنيز كه خواهر بودند براى پيامبر هديه فرستاد كه يكى از آنها بانويى بسيار زيبا و سياه چرده به نام #ماريه بود كه نزد خود نگه داشت و ديگرى كه سيرين نام داشت را به حسان بن ثابت بخشيد چون سالى پيشتر در ماجراى افك و رسوائى بين صفوان بن معطل با #عائشه كه باعث جنجالى در ميان مسلمانان شده بود، محمد به او تازيانه زده بود و اينك خواست كه با اين هديه از او دلجوئي كند.
ادامه دارد ....
#قسمت_اول
همانطور كه ميدانيد عشق و علاقه وافر پيامبر اسلام به #مسائل_جنسى و ارتباط با زنان، بزرگترين نقطه ضعف ايشان ميباشد كه در جاى جاى تاريخ خود مسلمانان ردپاى آنرا ميبينيد.
عشق و علاقه پيامبر مسلمانان به زن زيباى پسر خوانده اش(زينب) و در نهايت ازدواج با وى همانند لكه ننگ و سياهى بر پيشانى تاريخ زندگى #محمد نقش بسته است.
در اين مقاله ميخواهيم به يكى ديگر ازين اتفاقات كه سرچشمه از نقطه ضعف محمد در مقابل همخوابى با زنان ميگيرد را با استناد به مورخين مسلمان و با اشاره به آيات خود قرآن خواهيم پرداخت.
مخاطبين محترم توجه بفرماييد كه تمامى اين اتفاقات و داستانها در كتب خود مورخين و سيره نويسان مسلمان منعكس شده است و ما فقط آنها را نقل قول ميكنيم،
پس نميتوان هيچ اتهامى را متوجه نويسنده اين مقاله بعنوان عنادورزى يا دشمنى كرد.
با ذكر اين مقدمه كوتاه ميپردازيم به اصل داستان.
#پیامبر_اسلام در سال هفتم هجری و چند ماهی پس از تسخیر خیبر(قلعه يهوديان)،
نامه ای به دست مردی از یارانش به نام حاطب ابن ابوبلتعه که به قصد خرید و فروش کالا به مصر می رفت برای #مقوقس فرمانرواى اسکندریه (کشیش بزرگ مصر) فرستاد.
در این زمان دولت ایران و دولت روم وارد مذاکره برای آشتی شده بودند و آناتولی و شام و فلسطین و مصر که سالهای درازی در اشغال نیروهای ایران بود به دولت روم واپس داده شده بود
و نیروهای ایران در تدارک تخلیه این سرزمینها بودند، و مسیحیان در شام و مصر در جشن و شادى بودند. امارت مصر نیز در دست مقوقس (كشيش بزرگ مصريان) بود.
مقوقس که از پیشتر با مردم حجاز ارتباط داشت و مردمی که از حجاز به نزدش می رفتند را با هدایا برمیگرداند، و اینک داستان #یهودکشی_پیامبر اسلام را نیز شنیده بود و دلش خنک شده بود، فرستاده پیامبر را نواخت و دو كنيز كه خواهر بودند براى پيامبر هديه فرستاد كه يكى از آنها بانويى بسيار زيبا و سياه چرده به نام #ماريه بود كه نزد خود نگه داشت و ديگرى كه سيرين نام داشت را به حسان بن ثابت بخشيد چون سالى پيشتر در ماجراى افك و رسوائى بين صفوان بن معطل با #عائشه كه باعث جنجالى در ميان مسلمانان شده بود، محمد به او تازيانه زده بود و اينك خواست كه با اين هديه از او دلجوئي كند.
ادامه دارد ....
Forwarded from Unclesam
👩🏽⚖️ماريه قبطيّه، كنيزى كه زيباييش براى محمد رسوايى جنسى به بار آورد
#قسمت_سوم
پیامبر اسلام در روزی که محمد بايد همراه #عائشه و در خانه او باشد، #ماریه را بی خبر عائشه به خانه #حفصه(كه براى ديدار پدرش از خانه خارج شده بود) آورده با او همبستر شده است، به ناگاه حفصه به خانه بازميگردد و محمد را در حال آميزش(سكس) با ماريه ميبيند.
#متن_عربى: فَذَهَبَتْ حَفْصَةُ إِلَى أَبِيهَا، فَتَحَدَّثَتْ عِنْدَهُ، فَأَرْسَلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى جَارِيَتِهِ، فَظَلَّتْ مَعَهُ فِي بَيْتِ حَفْصَةَ، وَكَانَ الْيَوْمَ الَّذِي يَأْتِي فِيهِ عَائِشَةَ، فَرَجَعَتْ حَفْصَةُ، فَوَجَدَتْهُمَا فِي بَيْتِهَا، فَجَعَلَتْ تَنْتَظِرُ خُرُوجَهَا، وَغَارَتْ غَيْرَةً شَدِيدَةً، فَأَخْرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ جَارِيَتَهُ، وَدَخَلَتْ حَفْصَةُ فَقَالَتْ: قَدْ رَأَيْتُ مَنْ كَانَ عِنْدَكَ، وَاللَّهِ لَقَدْ سُؤْتَنِي، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «وَاللَّهِ لَأُرْضِيَنَّكِ فَإِنِّي مُسِرٌّ إِلَيْكِ سِرًّا فَاحْفَظِيهِ»
#ترجمه: حفصه به خانه پدرش روانه شد، پيامبر ازين جريان باخبر بود(اينكه حفصه خانه را ترك ميكند)، پس بدنبال كنيزش فرستاد كه به خانه حفصه برود، و آن روزى بود كه بايد همراه عايشه ميبود، حفصه بازگشت و به ناگاه #ماريه و #محمد را در خانه اش يافت.
بدليل بسته بودن درب خانه، منتظر ماند كه كارشان تمام شود و در حين خروجشان وارد خانه شد و به محمد گفت: ديدم با چه كسى بودى با من بسيار كار بدى كردى... پيامبر(كه در شرايط بسيار بدى قرار گرفته بود) گفت: به الله قسم تو را راضى ميكنم(هرطور بخواهى رضايتت را جلب ميكنم) و اين بايد بين ما يك راز باقى بماند!
#منبع: تفسير طبرى ، ج ٢٣ ص ٨٦
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/86
داستان را كه #طبرى ازين جريان نقل كرده را با زبانى روانتر مينويسم:
در يكى از روزها حفصه براى كارى قصد رفتن به خانه پدرش(عمر بن خطاب) را داشت و اين فرصت خوبى را براى محمد ایجاد می كند تا با كنيز زيباى خود معاشقه ای با داشته باشد با اينكه آن روز را بايد همراه عايشه ميبود و با وى همخوابى ميكرد.
ماریه پیشنهاد محمد را اجابت می نماید(كنيز نميتواند سرپيچى كند) و در رختخواب حفصه، گرم معاشقه می گردند.
دست بر قضا قبل از اتمام سکس، حفصه به منزلش مراجعت می کند. همينكه به خانه می رسد می بیند که درب منزل از پشت بسته شده است. ناچار جلوی در می نشیند تا محمد و ماریه از خانه خالى محل معاشقه خارج شوند. حفصه با دیدن چنین صحنه اى و همخوابى محمد با كنيزش در رختخواب او، کاسه ی صبر و تحملش لبریز می شود و به محمد ميگويد:
«بدکاری با من کرده ای! کالایی را به خانه من و روی بستر من آورده ای که برای هیچ کدام از همسرانت نبرده ای !»
متن #عربى مربوطه: أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دَخَلَ بَيْتَ حَفْصَةَ، فَإِذَا هِيَ لَيْسَتْ ثَمَّ، فَجَاءَتْهُ فَتَاتُهُ، وَأَلْقَى عَلَيْهَا سِتْرًا، فَجَاءَتْ حَفْصَةُ فَقَعَدَتْ عَلَى الْبَابِ حَتَّى قَضَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَاجَتَهُ، فَقَالَتْ: وَاللَّهِ لَقَدْ سُؤْتَنِي، جَامَعْتَهَا فِي بَيْتِي
#ترجمه را در بالا نوشته ام و فقط كلمات آخر اين متن عربى را براى بستن دهان ماله كشان ترجمه ميكنم.
حفصه به محمد ميگويد: به خدا با من بسيار بد كردى، جامعتها في بيتى: با او در خانه من سكس كردى.
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٧
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/87
ادامه دارد ....
#قسمت_سوم
پیامبر اسلام در روزی که محمد بايد همراه #عائشه و در خانه او باشد، #ماریه را بی خبر عائشه به خانه #حفصه(كه براى ديدار پدرش از خانه خارج شده بود) آورده با او همبستر شده است، به ناگاه حفصه به خانه بازميگردد و محمد را در حال آميزش(سكس) با ماريه ميبيند.
#متن_عربى: فَذَهَبَتْ حَفْصَةُ إِلَى أَبِيهَا، فَتَحَدَّثَتْ عِنْدَهُ، فَأَرْسَلَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى جَارِيَتِهِ، فَظَلَّتْ مَعَهُ فِي بَيْتِ حَفْصَةَ، وَكَانَ الْيَوْمَ الَّذِي يَأْتِي فِيهِ عَائِشَةَ، فَرَجَعَتْ حَفْصَةُ، فَوَجَدَتْهُمَا فِي بَيْتِهَا، فَجَعَلَتْ تَنْتَظِرُ خُرُوجَهَا، وَغَارَتْ غَيْرَةً شَدِيدَةً، فَأَخْرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ جَارِيَتَهُ، وَدَخَلَتْ حَفْصَةُ فَقَالَتْ: قَدْ رَأَيْتُ مَنْ كَانَ عِنْدَكَ، وَاللَّهِ لَقَدْ سُؤْتَنِي، فَقَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «وَاللَّهِ لَأُرْضِيَنَّكِ فَإِنِّي مُسِرٌّ إِلَيْكِ سِرًّا فَاحْفَظِيهِ»
#ترجمه: حفصه به خانه پدرش روانه شد، پيامبر ازين جريان باخبر بود(اينكه حفصه خانه را ترك ميكند)، پس بدنبال كنيزش فرستاد كه به خانه حفصه برود، و آن روزى بود كه بايد همراه عايشه ميبود، حفصه بازگشت و به ناگاه #ماريه و #محمد را در خانه اش يافت.
بدليل بسته بودن درب خانه، منتظر ماند كه كارشان تمام شود و در حين خروجشان وارد خانه شد و به محمد گفت: ديدم با چه كسى بودى با من بسيار كار بدى كردى... پيامبر(كه در شرايط بسيار بدى قرار گرفته بود) گفت: به الله قسم تو را راضى ميكنم(هرطور بخواهى رضايتت را جلب ميكنم) و اين بايد بين ما يك راز باقى بماند!
#منبع: تفسير طبرى ، ج ٢٣ ص ٨٦
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/86
داستان را كه #طبرى ازين جريان نقل كرده را با زبانى روانتر مينويسم:
در يكى از روزها حفصه براى كارى قصد رفتن به خانه پدرش(عمر بن خطاب) را داشت و اين فرصت خوبى را براى محمد ایجاد می كند تا با كنيز زيباى خود معاشقه ای با داشته باشد با اينكه آن روز را بايد همراه عايشه ميبود و با وى همخوابى ميكرد.
ماریه پیشنهاد محمد را اجابت می نماید(كنيز نميتواند سرپيچى كند) و در رختخواب حفصه، گرم معاشقه می گردند.
دست بر قضا قبل از اتمام سکس، حفصه به منزلش مراجعت می کند. همينكه به خانه می رسد می بیند که درب منزل از پشت بسته شده است. ناچار جلوی در می نشیند تا محمد و ماریه از خانه خالى محل معاشقه خارج شوند. حفصه با دیدن چنین صحنه اى و همخوابى محمد با كنيزش در رختخواب او، کاسه ی صبر و تحملش لبریز می شود و به محمد ميگويد:
«بدکاری با من کرده ای! کالایی را به خانه من و روی بستر من آورده ای که برای هیچ کدام از همسرانت نبرده ای !»
متن #عربى مربوطه: أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ دَخَلَ بَيْتَ حَفْصَةَ، فَإِذَا هِيَ لَيْسَتْ ثَمَّ، فَجَاءَتْهُ فَتَاتُهُ، وَأَلْقَى عَلَيْهَا سِتْرًا، فَجَاءَتْ حَفْصَةُ فَقَعَدَتْ عَلَى الْبَابِ حَتَّى قَضَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَاجَتَهُ، فَقَالَتْ: وَاللَّهِ لَقَدْ سُؤْتَنِي، جَامَعْتَهَا فِي بَيْتِي
#ترجمه را در بالا نوشته ام و فقط كلمات آخر اين متن عربى را براى بستن دهان ماله كشان ترجمه ميكنم.
حفصه به محمد ميگويد: به خدا با من بسيار بد كردى، جامعتها في بيتى: با او در خانه من سكس كردى.
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٧
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/87
ادامه دارد ....
Forwarded from Unclesam
👩🏽⚖️ماريه قبطيّه، كنيزى كه زيباييش براى محمد رسوايى جنسى به بار آورد
#قسمت_چهارم
متن عربى روايت در ادامه روايت بخش قبل : وَكَانَ بَدْءُ الْحَدِيثِ فِي شَأْنِ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ الْقِبْطِيَّةِ، أَصَابَهَا النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي بَيْتِ حَفْصَةَ فِي يَوْمِهَا، فَوَجَدَتْهُ حَفْصَةُ، فَقَالَتْ: يَا نَبِيَّاللَّهِ لَقَدْ جِئْتَ إِلَيَّ شَيْئًا مَا جِئْتَ إِلَى أَحَدٍ مِنْ أَزْوَاجِكَ بِمِثْلِهِ فِي يَوْمِي وَفِي دَوْرِي
#ترجمه: حفصه به محمد ميگويد: «بدکاری با من کرده ای! کالایی را به خانه من و روی بستر من آورده ای که برای هیچ کدام از همسرانت نبرده ای !»
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٨
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/88
#حفصه همچنين بسیار مشوش و ناراحت، به محمد می گوید حالا با چشمان خودم دیدم که چه کار می کردید، مگر من از دیگر زنانت سر به زیر تر و آرام تر نبودم؟
#پیامبر می گوید: آرام باش و پیش کسی سخنی نگو، من نیز قول می دهم آن کنیز را بر خودم حرام کنم و به هیچ وجه نزدیکش نشوم.
متن #عربى: فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَّى كَانَ هَذَا الْأَمْرُ، وَكُنْتُ أَهْوَنَهُنَّ عَلَيْكَ؟
فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «اسْكُتِي لَا تَذْكُرِي هَذَا لِأَحَدٍ، هِيَ عَلَيَّ حَرَامٌ إِنْ قَرَبْتُهَا بَعْدَ هَذَا أَبَدًا»
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٤
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/84
و اما در ادامه #محمد به حفصه گفت: اين موضوع را كتمان كن و به #عائشه درباره آنچه ديدى چیزی نگو، اما حفصه اين مطلب را براى عايشه بازگو كرد و عائشه از شنيدن اين موضوع بسيار خشمگين ميشود.
متن #عربى: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «اكْتُمِي عَلَيَّ وَلَا تَذْكُرِي لِعَائِشَةَ مَا رَأَيْتِ» . فَذَكَرَتْ حَفْصَةُ لِعَائِشَةَ، فَغَضِبَتْ عَائِشَةُ.
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٥
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/85
اين مسأله كه به گوش #عایشه می رسد، خود به خود به وسیله ی عایشه و حفصه به جنجال و آبروريزى بزرگى تبديل می شود و اسباب دردسری بزرگى را براى محمد فراهم می كند.
محمد از حرام کردن #ماريه بر خويشتن تغيير نظر داد و برای تبرئه و تزکيه خود و مثل همیشه برای سرپوش گذاشتن به اين عمل زشت و شرم آور، و سرکوب زنانش، به آیاتى از قرآن پناه می برد كه شامل آيات ١ تا ٥ سوره تحريم است:
در قسمت بعد به اين آيات ميپردازم
ادامه دارد
#قسمت_چهارم
متن عربى روايت در ادامه روايت بخش قبل : وَكَانَ بَدْءُ الْحَدِيثِ فِي شَأْنِ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ الْقِبْطِيَّةِ، أَصَابَهَا النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فِي بَيْتِ حَفْصَةَ فِي يَوْمِهَا، فَوَجَدَتْهُ حَفْصَةُ، فَقَالَتْ: يَا نَبِيَّاللَّهِ لَقَدْ جِئْتَ إِلَيَّ شَيْئًا مَا جِئْتَ إِلَى أَحَدٍ مِنْ أَزْوَاجِكَ بِمِثْلِهِ فِي يَوْمِي وَفِي دَوْرِي
#ترجمه: حفصه به محمد ميگويد: «بدکاری با من کرده ای! کالایی را به خانه من و روی بستر من آورده ای که برای هیچ کدام از همسرانت نبرده ای !»
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٨
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/88
#حفصه همچنين بسیار مشوش و ناراحت، به محمد می گوید حالا با چشمان خودم دیدم که چه کار می کردید، مگر من از دیگر زنانت سر به زیر تر و آرام تر نبودم؟
#پیامبر می گوید: آرام باش و پیش کسی سخنی نگو، من نیز قول می دهم آن کنیز را بر خودم حرام کنم و به هیچ وجه نزدیکش نشوم.
متن #عربى: فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَّى كَانَ هَذَا الْأَمْرُ، وَكُنْتُ أَهْوَنَهُنَّ عَلَيْكَ؟
فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «اسْكُتِي لَا تَذْكُرِي هَذَا لِأَحَدٍ، هِيَ عَلَيَّ حَرَامٌ إِنْ قَرَبْتُهَا بَعْدَ هَذَا أَبَدًا»
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٤
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/84
و اما در ادامه #محمد به حفصه گفت: اين موضوع را كتمان كن و به #عائشه درباره آنچه ديدى چیزی نگو، اما حفصه اين مطلب را براى عايشه بازگو كرد و عائشه از شنيدن اين موضوع بسيار خشمگين ميشود.
متن #عربى: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «اكْتُمِي عَلَيَّ وَلَا تَذْكُرِي لِعَائِشَةَ مَا رَأَيْتِ» . فَذَكَرَتْ حَفْصَةُ لِعَائِشَةَ، فَغَضِبَتْ عَائِشَةُ.
#منبع: تفسير طبرى، ج ٢٣ ص ٨٥
لينك صفحه كتاب:
http://lib.efatwa.ir/46982/23/85
اين مسأله كه به گوش #عایشه می رسد، خود به خود به وسیله ی عایشه و حفصه به جنجال و آبروريزى بزرگى تبديل می شود و اسباب دردسری بزرگى را براى محمد فراهم می كند.
محمد از حرام کردن #ماريه بر خويشتن تغيير نظر داد و برای تبرئه و تزکيه خود و مثل همیشه برای سرپوش گذاشتن به اين عمل زشت و شرم آور، و سرکوب زنانش، به آیاتى از قرآن پناه می برد كه شامل آيات ١ تا ٥ سوره تحريم است:
در قسمت بعد به اين آيات ميپردازم
ادامه دارد
Forwarded from نقدى بر اسلام
💥 شرحى بر زندگى #سكينه دختر امام حسين
https://t.me/naghde_eslamm/27696
#قسمت_اول
در اين مقاله سعى داريم با استناد به منابع مورخين و سيره نويسان مسلمان، نگاهى گذرا بيندازيم به #سكينه_دختر_حسين_بن_على (امام سوم شيعيان) و ببينيم اين بانوى محترم در زندگى خود به چه كارهائى مشغول بوده و مورخين و سيره نويسان در موردش چه نگاشته اند.
بنابر اسناد تاريخى مسلمانان، نام اصلى او #آمنه بوده است كه به او لقب سكينه داده اند.
اینکه سکینه در چه سالی متولد شده مانند بسيارى ديگر از شخصيتهاى تاريخى مسلمانان،
به درستی مشخص نیست و مورخین نیز تاریخ دقيقى را ذکر نکرده اند اما می توان حدس زد که در حدود سالهای ٤٧ تا ٥٠ هجری قمری به دنیا آمده باشد.
#عائشه_عبدالرحمن_بنت_الشاطئ نویسنده مسلمان، شاعر، متفکر و معلم فقه و اخلاق مصری در تحقیق خویش از مصادر اهل سنت و شيعه تاريخ تولد او را حوالى سال ٤٧ هجرى بيان كرده و مرگ او را ١١٧ هجرى قمرى دانسته است كه ميتوان فهميد كه ايشان حدود ٧٠ سال عمر كرده است.
بنابراين گزارش تاريخى، سن سكينه را در هنگام واقعه كربلا، بين ١٣ تا ١٤ سال تخمين زد.
عائشه بنت الشاطئ در گزارش خود به منابع تاريخى ديگر مانند:
#كتاب_وفيات_الأعيان از ابن خلكان ص ٢٨٩ جلد اول / #تاريخ_طبرى در ذكر وقايع سال ١١٧ هجرى / و #كتاب_الشذرات از ذهبى، اشاره ميكند وى همچنين به كتابهاى شيعى مانند #مقتل_الحسين ص ٣٦٨ از سيد عبدالرزاق موسوى و دائرة المعارف الاسلامية، نيز بعنوان منبع خبرى خود نام ميبرد.
#منبع:
كتاب سكينة بنت الحسين تأليف الدكتوره عائشه عبدالرحمن بنت الشاطئ صفحه ٢٠ و ٢١، ناشر: دار الهلال-قاهره
#متن_عربى گزارش عائشه بنت الشاطئ: هی « آمنة، سكينة بنت الحسين » و حين نحاول أن نلتمس من أخبارها، ما يعين على تقدير تاريخ مولدها ، نجاه _ أول ما نجد _ ذلك الخبر الذي يشير إلى وفاتها وهي في نحو السبعين من عمرها و لا خلاف بين كتاب السير، في وفاتها عام ۱۱۷ هـ . ذكر ذالك « ابن خلکان » في وفيات الأعيان ( ۲۹۸ / ۱ ) و « الطبري » في تاريخه ( سنة ۱۱۷ هـ) و « الذهبي » في الشذرات (حوادث سنة ۱۱۷) وذكرته المصادر الشيعية في (مقتل الحسين : ٣٦٨) للسيد عبد الرزاق الموسوی، ودائرة المعارف الاسلامية ( مادة : سكينة ) ولا نعلم أنهم اختلفوا في هذا التاريخ فالقول بوفاتها و هي في نحو السبعين من عمرها، يجعل مولدها في حوالي عام ٤٧ هـ ، بعد سبع سنوات من مقتل جدها الأمام « على » کرم الله وجهه، وانتقال الخلافة الى «معاوية» كبير البيت الأموي
#لينك_دانلود اين كتاب از سايت سوق عُكاظ:
http://www.sooqukaz.com/index.php?option=com_edocman&view=document&id=2601&catid=114&Itemid=583
البته در سايت ويكيپدياى عربى سال تولد سكينه را حدود ٤٩ هجرى قمرى دانسته است با اين حساب سن او در واقعه كربلا حدودا ١٢ سال بوده است:
https://ar.m.wikipedia.org/wiki/سكينة_بنت_الحسين
ادامه دارد ......
https://t.me/naghde_eslamm/27696
#قسمت_اول
در اين مقاله سعى داريم با استناد به منابع مورخين و سيره نويسان مسلمان، نگاهى گذرا بيندازيم به #سكينه_دختر_حسين_بن_على (امام سوم شيعيان) و ببينيم اين بانوى محترم در زندگى خود به چه كارهائى مشغول بوده و مورخين و سيره نويسان در موردش چه نگاشته اند.
بنابر اسناد تاريخى مسلمانان، نام اصلى او #آمنه بوده است كه به او لقب سكينه داده اند.
اینکه سکینه در چه سالی متولد شده مانند بسيارى ديگر از شخصيتهاى تاريخى مسلمانان،
به درستی مشخص نیست و مورخین نیز تاریخ دقيقى را ذکر نکرده اند اما می توان حدس زد که در حدود سالهای ٤٧ تا ٥٠ هجری قمری به دنیا آمده باشد.
#عائشه_عبدالرحمن_بنت_الشاطئ نویسنده مسلمان، شاعر، متفکر و معلم فقه و اخلاق مصری در تحقیق خویش از مصادر اهل سنت و شيعه تاريخ تولد او را حوالى سال ٤٧ هجرى بيان كرده و مرگ او را ١١٧ هجرى قمرى دانسته است كه ميتوان فهميد كه ايشان حدود ٧٠ سال عمر كرده است.
بنابراين گزارش تاريخى، سن سكينه را در هنگام واقعه كربلا، بين ١٣ تا ١٤ سال تخمين زد.
عائشه بنت الشاطئ در گزارش خود به منابع تاريخى ديگر مانند:
#كتاب_وفيات_الأعيان از ابن خلكان ص ٢٨٩ جلد اول / #تاريخ_طبرى در ذكر وقايع سال ١١٧ هجرى / و #كتاب_الشذرات از ذهبى، اشاره ميكند وى همچنين به كتابهاى شيعى مانند #مقتل_الحسين ص ٣٦٨ از سيد عبدالرزاق موسوى و دائرة المعارف الاسلامية، نيز بعنوان منبع خبرى خود نام ميبرد.
#منبع:
كتاب سكينة بنت الحسين تأليف الدكتوره عائشه عبدالرحمن بنت الشاطئ صفحه ٢٠ و ٢١، ناشر: دار الهلال-قاهره
#متن_عربى گزارش عائشه بنت الشاطئ: هی « آمنة، سكينة بنت الحسين » و حين نحاول أن نلتمس من أخبارها، ما يعين على تقدير تاريخ مولدها ، نجاه _ أول ما نجد _ ذلك الخبر الذي يشير إلى وفاتها وهي في نحو السبعين من عمرها و لا خلاف بين كتاب السير، في وفاتها عام ۱۱۷ هـ . ذكر ذالك « ابن خلکان » في وفيات الأعيان ( ۲۹۸ / ۱ ) و « الطبري » في تاريخه ( سنة ۱۱۷ هـ) و « الذهبي » في الشذرات (حوادث سنة ۱۱۷) وذكرته المصادر الشيعية في (مقتل الحسين : ٣٦٨) للسيد عبد الرزاق الموسوی، ودائرة المعارف الاسلامية ( مادة : سكينة ) ولا نعلم أنهم اختلفوا في هذا التاريخ فالقول بوفاتها و هي في نحو السبعين من عمرها، يجعل مولدها في حوالي عام ٤٧ هـ ، بعد سبع سنوات من مقتل جدها الأمام « على » کرم الله وجهه، وانتقال الخلافة الى «معاوية» كبير البيت الأموي
#لينك_دانلود اين كتاب از سايت سوق عُكاظ:
http://www.sooqukaz.com/index.php?option=com_edocman&view=document&id=2601&catid=114&Itemid=583
البته در سايت ويكيپدياى عربى سال تولد سكينه را حدود ٤٩ هجرى قمرى دانسته است با اين حساب سن او در واقعه كربلا حدودا ١٢ سال بوده است:
https://ar.m.wikipedia.org/wiki/سكينة_بنت_الحسين
ادامه دارد ......
Telegram
نقدى بر اسلام
سيكنه دختر حسين بن على
بانوئى هنرمند و آوازه خوان كه توسط #آخوندها و اسلامگرايان زن ستيز مورد ظلم و سانسور قرار گرفته است.
بزودى مقاله اى در مورد زندگى اين بانوى هنرمند در كانال نقد اسلام خدمت شما ارائه خواهد شد.
@naghde_eslamm
بانوئى هنرمند و آوازه خوان كه توسط #آخوندها و اسلامگرايان زن ستيز مورد ظلم و سانسور قرار گرفته است.
بزودى مقاله اى در مورد زندگى اين بانوى هنرمند در كانال نقد اسلام خدمت شما ارائه خواهد شد.
@naghde_eslamm