Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️چگونه بايد يك آخوند بيشرافت را آسفالت كرد؟
#قسمت_دهم
▪️استفاده از يك نقل قول از زبان ٣ فرد مختلف
در تصوير بالا:
ملاى پسمانده براى اثبات قتل فاطمه، به علماى اهل سنت استناد ميكند اما يك نقل قول را بعنوان ٣ روايت مختلف از ٣ شخص مخالف به خورد مخاطبش داده است.
▪️شماره ٤: نظام را از علماى اهل سنت معرفى كرده و از كتاب الملل و النحل شهرستانى نقل قول او را بيان ميكند.
▪️شماره ٨: همان نقل قول نظام را اينبار به صفدى نسبت ميدهد، درصورتى كه صفدى نويسنده كتاب الوافي بالوفيات ميگويد: نظام چنين مطلبى را نقل كرده
▪️شماره ١٠: اينبار نظام را معتزلى معرفى كرده، از او تمجيد ميكند، سپس نقل قولش را مينويسد و منبع مطلب را الوافى بالوفيات يعنى همان كتاب صفدى را بيان ميكند
حال كمى به هر سه اين نقل قولها دقت كنيد، هر سه يك مطلب هستند با كمى تغيير براى فريب مخاطب!
من در يكى ازين مطالب رسوا كننده با ارائه عكس كتاب اين موضوع را افشا كردم كه با مراجعه به اين لينك آنرا مطالعه كنيد
▪️اگر مدرك محكمى براى داستان قتل فاطمه وجود داشت، نيازى به اين جعليات بود؟
پرداختن به اين موضوع براى ما فقط افشاى جعل كردن تاريخ توسط ملاهاست
@naghde_eslamm
#قسمت_دهم
▪️استفاده از يك نقل قول از زبان ٣ فرد مختلف
در تصوير بالا:
ملاى پسمانده براى اثبات قتل فاطمه، به علماى اهل سنت استناد ميكند اما يك نقل قول را بعنوان ٣ روايت مختلف از ٣ شخص مخالف به خورد مخاطبش داده است.
▪️شماره ٤: نظام را از علماى اهل سنت معرفى كرده و از كتاب الملل و النحل شهرستانى نقل قول او را بيان ميكند.
▪️شماره ٨: همان نقل قول نظام را اينبار به صفدى نسبت ميدهد، درصورتى كه صفدى نويسنده كتاب الوافي بالوفيات ميگويد: نظام چنين مطلبى را نقل كرده
▪️شماره ١٠: اينبار نظام را معتزلى معرفى كرده، از او تمجيد ميكند، سپس نقل قولش را مينويسد و منبع مطلب را الوافى بالوفيات يعنى همان كتاب صفدى را بيان ميكند
حال كمى به هر سه اين نقل قولها دقت كنيد، هر سه يك مطلب هستند با كمى تغيير براى فريب مخاطب!
من در يكى ازين مطالب رسوا كننده با ارائه عكس كتاب اين موضوع را افشا كردم كه با مراجعه به اين لينك آنرا مطالعه كنيد
▪️اگر مدرك محكمى براى داستان قتل فاطمه وجود داشت، نيازى به اين جعليات بود؟
پرداختن به اين موضوع براى ما فقط افشاى جعل كردن تاريخ توسط ملاهاست
@naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!
#قسمت_دهم
#متن_عربى:فَأَقَامَ بِضْعَ عَشْرَةَ سَنَةً بَعْدَ
نُبُوَّتِهِ يُنْذِرُ بِالدَّعْوَةِ بِغَيْرِ قِتَالٍ وَلَا جِزْيَةٍ،
وَيُؤْمَرُ بِالْكَفِّ وَالصَّبْرِ وَالصَّفْحِ. ثُمَّ أُذِنَ لَهُ فِي
الْهِجْرَةِ، وَأُذِنَ لَهُ فِي الْقِتَالِ، ثُمَّ أَمَرَهُ أَنْ يُقَاتِلَ
مَنْ قَاتَلَهُ، وَيَكُفَّ عَمَّنِ اعْتَزَلَهُ وَلَمْ يُقَاتِلْهُ، ثُمَّ
أَمَرَهُ بِقِتَالِ الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ
#منبع: زاد المعاد في هدي خير العباد نویسنده : ابن القيم ج٣ ص: ١٤٣
#ترجمه:
پس(محمد) چند ده سال بعد نبوتش قوم را انذار داد با دعوت به غیر جنگ و خزیه و به یاران هم دستور بازداشتن از جنگیدن و صبر داد و صلح.سپس ( به محمد) دستور هجرت صادر شد و در دستور جنگ با کسانی که قصد جنگیدن با او را داشته باشند و نجگیدن با کسانی که نمی جنگند و در گوشه ای با صلح زندگی می کنند سپس دستور جنگ(تهاجمی) با مشرکین صادر شد تا دین همه اش برای الله باشد.
در اینجا می بینید که ما از جیب خودمان و بر اساس تفسیر شخصی نمی گوییم آنچه در ذهن یک اسلام گرای مومن می گذرد همین است و غیر خون چیزی جلوی چشمانش نیست و برای اینکه حکومت از خدا باشد باید فکر جهاد از سر به در نشود و خود ابن قیم هم که زبان گویای علماء اسلام است سیر تاریخی قتال و جهاد را در اسلام دقیقا مطابق برداشت ما استنباط نموده است.
البته گروه های مجاهدین بیشتر منتسب به اهل سنت شده اند اما درمیان شیعیان امامیه و و زیدیه هم این پدیده غلبه حکم الله حجاز بر طبق تفسیر شیعی نیز وجود دارد. گروه های جهادی شیعی بسیاری که آوردن نامشان از حوصله این فصل خارج است گواه بر مدعای ماست.
هدف آن ها غلبه بر کفّار اهل سنت عُمَری و فراهم آوردن ظهور مهدی و فتح مکه و مدینه و بیرون آوردن جنازه ابوبکر و عمر و عائشه از قبر و شیعه شدن همه جهان ميباشد(عقده هاى شخصى و دعواى خانوادگى خانواده على و عمر شده است هدف خلقت/ادمين).
هزینه های سرسام آوری که در بلاد سنی و شیعه برای این لاطائلات حکومت الله حجاز و کسب بهشت و حوری به جای اینکه صرف زندگی مسالمت آمیز ،آموزش،بهداشت و تحقیقات علمی شود نیز در خور توجه هر بشر عاقلی است.
گاها با خود می اندیشم زندگی وحوش در ساوانای آفریقا چه بسا بهتر از زندگی درمیان جانوران جهادی شیعه و اهل سنت است.
ملایان و مولوی ها و شیوخ شیعه و سنی به کشتار زنان و کودکان و تخریب مراکز علمی و بهداشتی و پژوهشی می پردازند و چه بسا مردمانی که بدست شیوخ اسلام از دو طرف آواره جهان غرب شده اند، همان جهان غربی که در زعم آنان نجس و طاغوتند. چرا پناهنده به عربستان و ایران و ترکیه کسی نمی شود؟ چرا همین ترکیه مدعی اسلام کرواتی پناهنده های مسلمان هم کیش خود را به بدترین وجه برخورد می کند؟ همین لبنان با پناهنده های سوری چه ها که نکردند؟جهان اسلام بیشتر شبیه یک پارک وحش بزرگ است که بدترین نوع درنده ها و متجاوزان را در خود جا داده است. تجاوز به کودکان و زنان و بدبختی و فلاکت اقتصادی به امید اجرای حکومت الله حجاز در دنیا. باید تاسف خورد کسی که هنوز این همه جنایات و احکام عج وجق الله حجاز را می بیند و به الله به دید خدا می نگرد.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
#قسمت_دهم
#متن_عربى:فَأَقَامَ بِضْعَ عَشْرَةَ سَنَةً بَعْدَ
نُبُوَّتِهِ يُنْذِرُ بِالدَّعْوَةِ بِغَيْرِ قِتَالٍ وَلَا جِزْيَةٍ،
وَيُؤْمَرُ بِالْكَفِّ وَالصَّبْرِ وَالصَّفْحِ. ثُمَّ أُذِنَ لَهُ فِي
الْهِجْرَةِ، وَأُذِنَ لَهُ فِي الْقِتَالِ، ثُمَّ أَمَرَهُ أَنْ يُقَاتِلَ
مَنْ قَاتَلَهُ، وَيَكُفَّ عَمَّنِ اعْتَزَلَهُ وَلَمْ يُقَاتِلْهُ، ثُمَّ
أَمَرَهُ بِقِتَالِ الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ
#منبع: زاد المعاد في هدي خير العباد نویسنده : ابن القيم ج٣ ص: ١٤٣
#ترجمه:
پس(محمد) چند ده سال بعد نبوتش قوم را انذار داد با دعوت به غیر جنگ و خزیه و به یاران هم دستور بازداشتن از جنگیدن و صبر داد و صلح.سپس ( به محمد) دستور هجرت صادر شد و در دستور جنگ با کسانی که قصد جنگیدن با او را داشته باشند و نجگیدن با کسانی که نمی جنگند و در گوشه ای با صلح زندگی می کنند سپس دستور جنگ(تهاجمی) با مشرکین صادر شد تا دین همه اش برای الله باشد.
در اینجا می بینید که ما از جیب خودمان و بر اساس تفسیر شخصی نمی گوییم آنچه در ذهن یک اسلام گرای مومن می گذرد همین است و غیر خون چیزی جلوی چشمانش نیست و برای اینکه حکومت از خدا باشد باید فکر جهاد از سر به در نشود و خود ابن قیم هم که زبان گویای علماء اسلام است سیر تاریخی قتال و جهاد را در اسلام دقیقا مطابق برداشت ما استنباط نموده است.
البته گروه های مجاهدین بیشتر منتسب به اهل سنت شده اند اما درمیان شیعیان امامیه و و زیدیه هم این پدیده غلبه حکم الله حجاز بر طبق تفسیر شیعی نیز وجود دارد. گروه های جهادی شیعی بسیاری که آوردن نامشان از حوصله این فصل خارج است گواه بر مدعای ماست.
هدف آن ها غلبه بر کفّار اهل سنت عُمَری و فراهم آوردن ظهور مهدی و فتح مکه و مدینه و بیرون آوردن جنازه ابوبکر و عمر و عائشه از قبر و شیعه شدن همه جهان ميباشد(عقده هاى شخصى و دعواى خانوادگى خانواده على و عمر شده است هدف خلقت/ادمين).
هزینه های سرسام آوری که در بلاد سنی و شیعه برای این لاطائلات حکومت الله حجاز و کسب بهشت و حوری به جای اینکه صرف زندگی مسالمت آمیز ،آموزش،بهداشت و تحقیقات علمی شود نیز در خور توجه هر بشر عاقلی است.
گاها با خود می اندیشم زندگی وحوش در ساوانای آفریقا چه بسا بهتر از زندگی درمیان جانوران جهادی شیعه و اهل سنت است.
ملایان و مولوی ها و شیوخ شیعه و سنی به کشتار زنان و کودکان و تخریب مراکز علمی و بهداشتی و پژوهشی می پردازند و چه بسا مردمانی که بدست شیوخ اسلام از دو طرف آواره جهان غرب شده اند، همان جهان غربی که در زعم آنان نجس و طاغوتند. چرا پناهنده به عربستان و ایران و ترکیه کسی نمی شود؟ چرا همین ترکیه مدعی اسلام کرواتی پناهنده های مسلمان هم کیش خود را به بدترین وجه برخورد می کند؟ همین لبنان با پناهنده های سوری چه ها که نکردند؟جهان اسلام بیشتر شبیه یک پارک وحش بزرگ است که بدترین نوع درنده ها و متجاوزان را در خود جا داده است. تجاوز به کودکان و زنان و بدبختی و فلاکت اقتصادی به امید اجرای حکومت الله حجاز در دنیا. باید تاسف خورد کسی که هنوز این همه جنایات و احکام عج وجق الله حجاز را می بیند و به الله به دید خدا می نگرد.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️جهاد چيست؟
دفاع از وطن و ناموس يا قتل عام و غارت ؟
با استناد به فقه اسلامى،
حكومت اسلامى براى پذيرش اسلام، با غير مسلمانان ابتدا اتمام حجت می کند و اگر قبول نکنند بر آنان یورش برده می شود و اموال و زنان و کودکان آنان در ذمه اسلام قرار می گیرند(اسارت و…
دفاع از وطن و ناموس يا قتل عام و غارت ؟
با استناد به فقه اسلامى،
حكومت اسلامى براى پذيرش اسلام، با غير مسلمانان ابتدا اتمام حجت می کند و اگر قبول نکنند بر آنان یورش برده می شود و اموال و زنان و کودکان آنان در ذمه اسلام قرار می گیرند(اسارت و…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️سيّد كيست و به چه كسانى سادات ميگويند؟
#قسمت_دهم
شیوه طلب پول از سوی سیدها اغلب تا حد گستاخی و بی احترامی پیش میرفت. فریر یک بار در خانه یک امیر لشکر مهمان بود که ناگهان خود را در محاصره چندین سید سمج مییابد که تلاش میکردند با هزار بهانه از او پول بگیرند. او مینویسد: «اگر کسی خود به تجربه ندیده باشد، امکان ندارد بتواند اندازه بیشرمی این مدعیان تبار پیغمبر را تصور کند» (فریر، همانجا).
اما اشتباه خواهد بود اگر تصور کنیم که همه سیدها گستاخ بودند و یا همه آنها از راه گدایی و کلاهبرداری پول مردم را از جیبشان بیرون میآوردند. مخصوصا از اوایل سده بیستم به بعد سیدهای بسیاری هم بودند که مانند دیگران مشغول کارهای عادی و زندگی معمولی بودند و با مردم عادی و حتی با خارجیان غیر مسلمان با مهربانی و نیکی رفتار میکردند. بسیاری سیدها اصولا ضدخارجی و یا متعصب مذهبی نبودند و حتی در بسیاری موارد به خارجیها کمک هم میکردند. مثلا در اصفهان سیدی بنام محمد حسین بود که یک گیاهشناس فرانسوی بنام اوژن بوره را از پیگرد ارامنه خشمگین جلفا رها کرد، چرا که گیاهشناس فرانسوی گویا میخواسته ارامنه ارتدکس را به مذهب کاتولیک رُم جلب کند. محمد حسین، گیاهشناس فرانسوی را ابتدا در خانهاش در اصفهان پنهان کرد و سپس به او کمک کرد تا از طریق انزلی به خارج فرار کند. (۲۸)
دیولافوآ مینویسد که تا سالهای ۱۸۸۰ سنت «به تور انداختن» مردم و گرفتن پول آنها دیگر از رواج افتاده بود. با اینهمه سیدها در شهرهای بزرگ مانند اصفهان که سیدش زیاد بود، نفوذ معینی میان دکانداران متوسط داشتند، چرا که آنها برخلاف مردم متمول طبقه بالاتر، چندان نمیتوانستند در مقابل سیدها مقاومت و مخالفت کنند. (۲۹) از سوی دیگر حتی برخی علمای روحانی مانند محمد مهدی نراقی طبقه موروثی سادات را به خاطر آن که همگی خود را معصوم و مقدس میپندارند، مورد انتقاد قرار میداد، اگرچه این قبیل روحانیون استثناء به شمار میرفتند.
از قرن بیستم به بعد که اندیشههای تجدد و مدرنیسم گسترش یافت، طرز پوشاک دگرگون شد، تحصیل عمومی و سرتاسری شد و دیگر تحولات اجتماعی صورت گرفت، این قبیل عادتها و سنتها مانند پرداخت «حق سید» و غیره میان تحصیلکردگان به تدریج کاهش یافت، اما طبقات پایین و باصطلاح «توده مردم» برای دهها سال از این قبیل عادات و سنتهای خود دست بردار نبودند.
میرزا علی معجز شبستری که همه اشعار خود را به ترکی آذری مینوشت و برخی اشعارش را در مجله «ملا نصرالدین» هم منتشر میکرد، در شعر «سید» (۳۰)
گدایی کردن و زندگی «ذلتآمیز» و فقیرانه سیدهای جوان را که نمیخواستند مانند مردم عادی دنبال کسب و کار بروند، به تازیانه تنقید میگرفت. در اینجا تنها سه بیت نخست آن شعر نقل میشود:
▪️«سیّد»
سبب نه دور اولا محتاج این و آن، سید
زراعت ایلمیه آچمیه دکان،
سید جهت نه دور دورا منبر دیبینده ذلتله
نچون گرک ال آچا خلقه، بو جوان سید
نه خسته دور، نه چولاخدر نه کور دور، نه قوجا
گوراخ نه ایش گوره بیلمز بو پهلوان سید
#ترجمه فارسی :
چرا باید شود محتاج این و آن، جوان سید
زراعت میکند، نه، یا تجارت، نه، جوان سید
چرا باید به ذلت پای منبر ایستد، نالد
گدایی پیشه سازد بهر خود با صد زبان سید
نه بیمار است اگر، نه پیر و نه کور و نه هم معیوب
چه کاری هست، نتواند کند این پهلوان سید
▪️قسمت بعد فقط منابع اين مقاله را شامل ميشود ...
https://t.me/naghde_eslamm/36280
#قسمت_دهم
شیوه طلب پول از سوی سیدها اغلب تا حد گستاخی و بی احترامی پیش میرفت. فریر یک بار در خانه یک امیر لشکر مهمان بود که ناگهان خود را در محاصره چندین سید سمج مییابد که تلاش میکردند با هزار بهانه از او پول بگیرند. او مینویسد: «اگر کسی خود به تجربه ندیده باشد، امکان ندارد بتواند اندازه بیشرمی این مدعیان تبار پیغمبر را تصور کند» (فریر، همانجا).
اما اشتباه خواهد بود اگر تصور کنیم که همه سیدها گستاخ بودند و یا همه آنها از راه گدایی و کلاهبرداری پول مردم را از جیبشان بیرون میآوردند. مخصوصا از اوایل سده بیستم به بعد سیدهای بسیاری هم بودند که مانند دیگران مشغول کارهای عادی و زندگی معمولی بودند و با مردم عادی و حتی با خارجیان غیر مسلمان با مهربانی و نیکی رفتار میکردند. بسیاری سیدها اصولا ضدخارجی و یا متعصب مذهبی نبودند و حتی در بسیاری موارد به خارجیها کمک هم میکردند. مثلا در اصفهان سیدی بنام محمد حسین بود که یک گیاهشناس فرانسوی بنام اوژن بوره را از پیگرد ارامنه خشمگین جلفا رها کرد، چرا که گیاهشناس فرانسوی گویا میخواسته ارامنه ارتدکس را به مذهب کاتولیک رُم جلب کند. محمد حسین، گیاهشناس فرانسوی را ابتدا در خانهاش در اصفهان پنهان کرد و سپس به او کمک کرد تا از طریق انزلی به خارج فرار کند. (۲۸)
دیولافوآ مینویسد که تا سالهای ۱۸۸۰ سنت «به تور انداختن» مردم و گرفتن پول آنها دیگر از رواج افتاده بود. با اینهمه سیدها در شهرهای بزرگ مانند اصفهان که سیدش زیاد بود، نفوذ معینی میان دکانداران متوسط داشتند، چرا که آنها برخلاف مردم متمول طبقه بالاتر، چندان نمیتوانستند در مقابل سیدها مقاومت و مخالفت کنند. (۲۹) از سوی دیگر حتی برخی علمای روحانی مانند محمد مهدی نراقی طبقه موروثی سادات را به خاطر آن که همگی خود را معصوم و مقدس میپندارند، مورد انتقاد قرار میداد، اگرچه این قبیل روحانیون استثناء به شمار میرفتند.
از قرن بیستم به بعد که اندیشههای تجدد و مدرنیسم گسترش یافت، طرز پوشاک دگرگون شد، تحصیل عمومی و سرتاسری شد و دیگر تحولات اجتماعی صورت گرفت، این قبیل عادتها و سنتها مانند پرداخت «حق سید» و غیره میان تحصیلکردگان به تدریج کاهش یافت، اما طبقات پایین و باصطلاح «توده مردم» برای دهها سال از این قبیل عادات و سنتهای خود دست بردار نبودند.
میرزا علی معجز شبستری که همه اشعار خود را به ترکی آذری مینوشت و برخی اشعارش را در مجله «ملا نصرالدین» هم منتشر میکرد، در شعر «سید» (۳۰)
گدایی کردن و زندگی «ذلتآمیز» و فقیرانه سیدهای جوان را که نمیخواستند مانند مردم عادی دنبال کسب و کار بروند، به تازیانه تنقید میگرفت. در اینجا تنها سه بیت نخست آن شعر نقل میشود:
▪️«سیّد»
سبب نه دور اولا محتاج این و آن، سید
زراعت ایلمیه آچمیه دکان،
سید جهت نه دور دورا منبر دیبینده ذلتله
نچون گرک ال آچا خلقه، بو جوان سید
نه خسته دور، نه چولاخدر نه کور دور، نه قوجا
گوراخ نه ایش گوره بیلمز بو پهلوان سید
#ترجمه فارسی :
چرا باید شود محتاج این و آن، جوان سید
زراعت میکند، نه، یا تجارت، نه، جوان سید
چرا باید به ذلت پای منبر ایستد، نالد
گدایی پیشه سازد بهر خود با صد زبان سید
نه بیمار است اگر، نه پیر و نه کور و نه هم معیوب
چه کاری هست، نتواند کند این پهلوان سید
▪️قسمت بعد فقط منابع اين مقاله را شامل ميشود ...
https://t.me/naghde_eslamm/36280
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️سيد كيست و از كجا آمده است؟
اين قشر مفتخورى كه مانند زالو به جان فرهنگ ما افتاده اند از كجا و در چه زمانى بوجود آمدند؟
هیچکدام از سران آل صفی که همه صوفیان سنی مذهب بودند و از جمله خود شیخ صفی الدین اردبیلی ادعای سید بودن نکرده بودند. اما پس از آنکه شاه…
اين قشر مفتخورى كه مانند زالو به جان فرهنگ ما افتاده اند از كجا و در چه زمانى بوجود آمدند؟
هیچکدام از سران آل صفی که همه صوفیان سنی مذهب بودند و از جمله خود شیخ صفی الدین اردبیلی ادعای سید بودن نکرده بودند. اما پس از آنکه شاه…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها
#قسمت_دهم
سیل بی وقفۀ زوار همچنان از طرف شهر به سوي زیارتگاه روان بود، و هر چند دقیقه یک بار ملاتوتی مجبور می شد با اشارة عیساي مریدبان دست از شغل پر درآمد متولی گري بکشد و از دروازة زیارتگاه قدم بیرون گذارد و با فریاد گوشخراش " هر که دارد هوس کرب و بلا بسم االله" دستۀ زوار از راه رسیده را استقبال کند . زوار نو رسیده پیش از آنکه گرد راهی از جامه بتکانند و کاه و جوي در آخور الاغهاي خسته شان بریزند، مستقیما به طرف صفه اي هجوم می آوردند که من در آغوش خاله هاجر صدر نشین بلامنازع مجلسش بودم. گریه کنان پیش می آمدند و دستی بر شلوار و پیراهن من می کشیدند و به سر و روي
خود می مالیدند، و لحظه اي بعد مجبور می شدند با فرمان عیساي مریدبان عقب نشینی کنند تا جا براي نورسیدگان خالی شود . در این میان تشرف به حرم مطهر امامزاده و زیارت آن بزرگوار در درجۀ سوم اهمیت قرار گرفته بود، که جماعت لب تشنه و هیجان زدة زوار پس از زیارت من به سراغ هندوانه هایی می رفتند که عمله هاي مزرعۀ قبطیه مقابل دروازة زیارتگاه روي هم انباشته و چند نفري ترازو به دست مشغول کشیدن و فروختن بودند.
زوار عطش زده پس از خریدن چند منی هندوانه و غرغري زیر لبی که " این بی انصافها هم فرصتی پیدا کرده اند، هندوانه را که توي شهر می آوردند و یک من ده شاهی به التماس می فروختند و کسی نمی خرید اینجا، سرِ خیار ستونش یک من یک قران می دهند آنهم با چه ناز و افاده اي"، و سرانجام اگر خستگی رمقی برایشان باقی گذاشته بود _ تک و توکی به طرف حرم می رفتند تا دور ضریح طوافی کنند و سلامی دهند . کم کم تکرار صحنه ها هیجانش را در نظر من از دست داده و یک شبانه روز بی وقفه خوردن و گریستن و شاهد ضجه هاي خلایق بودن خسته ام کرده بود که سر و کلۀ خاك آلود آسید مصطفی در دروازة زیارتگاه نمایان شد. آسید مصطفاي نازنین ما را همه هم ولایتیهاي من می شناسند و اغلبِ شما خوانندگانی که با مطالعۀ پرت و پلاهاي بنده وقتی و پولی تلف کرده اید؛ و می دانید که در عین عوامی و بی سوادي روضه خوان موثر نفسی بود و از آن مردان خدایی که با دو راس الاغ مردنی اش روزها خاك کشی می کرد و به قصد لقمه نان حلال بی منتی، و شبها را بر منبر می رفت و به ذکر مصایب جد بزرگوارش می پرداخت به قصد توشۀ آخرتی، بی قبول دیناري از صاحب مجلسی . مقارن ظهور سر و کلۀ خاك آلود آسیدمصطفی با نقش تعجبی که ازدحام خلایق بر چهرة چروکیده اش نشانده بود، عده اي صلواتی فرستادند و دور سید را گرفتند تا خبر نظر کردگی مرا به اطلاعش برسانند.
من از فاصلۀ دور، از صدر صفۀ کنار حرم، تنها حرکات سر و دست سید را می دیدم، بی آنکه کلمه اي از حرفهاي او را بشنوم؛ که، فاصله زیاد بود و انبوهی جمعیت غیر قابل تصور.
ظاهرا سید تمام روزش را در صحراي قبطیه مشغول خاك کشی بوده و اکنون به عادت همه روزه مقارن غروب آفتاب به طرف زیارتگاه آمده بود تا نمازش را در حرم مطهر بخواند، که مواجه با اجتماع بی سابقۀ مردم شده و از سر و صداي اطرافیان به وقوع معجزه پی برده بود.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/37009
#قسمت_دهم
سیل بی وقفۀ زوار همچنان از طرف شهر به سوي زیارتگاه روان بود، و هر چند دقیقه یک بار ملاتوتی مجبور می شد با اشارة عیساي مریدبان دست از شغل پر درآمد متولی گري بکشد و از دروازة زیارتگاه قدم بیرون گذارد و با فریاد گوشخراش " هر که دارد هوس کرب و بلا بسم االله" دستۀ زوار از راه رسیده را استقبال کند . زوار نو رسیده پیش از آنکه گرد راهی از جامه بتکانند و کاه و جوي در آخور الاغهاي خسته شان بریزند، مستقیما به طرف صفه اي هجوم می آوردند که من در آغوش خاله هاجر صدر نشین بلامنازع مجلسش بودم. گریه کنان پیش می آمدند و دستی بر شلوار و پیراهن من می کشیدند و به سر و روي
خود می مالیدند، و لحظه اي بعد مجبور می شدند با فرمان عیساي مریدبان عقب نشینی کنند تا جا براي نورسیدگان خالی شود . در این میان تشرف به حرم مطهر امامزاده و زیارت آن بزرگوار در درجۀ سوم اهمیت قرار گرفته بود، که جماعت لب تشنه و هیجان زدة زوار پس از زیارت من به سراغ هندوانه هایی می رفتند که عمله هاي مزرعۀ قبطیه مقابل دروازة زیارتگاه روي هم انباشته و چند نفري ترازو به دست مشغول کشیدن و فروختن بودند.
زوار عطش زده پس از خریدن چند منی هندوانه و غرغري زیر لبی که " این بی انصافها هم فرصتی پیدا کرده اند، هندوانه را که توي شهر می آوردند و یک من ده شاهی به التماس می فروختند و کسی نمی خرید اینجا، سرِ خیار ستونش یک من یک قران می دهند آنهم با چه ناز و افاده اي"، و سرانجام اگر خستگی رمقی برایشان باقی گذاشته بود _ تک و توکی به طرف حرم می رفتند تا دور ضریح طوافی کنند و سلامی دهند . کم کم تکرار صحنه ها هیجانش را در نظر من از دست داده و یک شبانه روز بی وقفه خوردن و گریستن و شاهد ضجه هاي خلایق بودن خسته ام کرده بود که سر و کلۀ خاك آلود آسید مصطفی در دروازة زیارتگاه نمایان شد. آسید مصطفاي نازنین ما را همه هم ولایتیهاي من می شناسند و اغلبِ شما خوانندگانی که با مطالعۀ پرت و پلاهاي بنده وقتی و پولی تلف کرده اید؛ و می دانید که در عین عوامی و بی سوادي روضه خوان موثر نفسی بود و از آن مردان خدایی که با دو راس الاغ مردنی اش روزها خاك کشی می کرد و به قصد لقمه نان حلال بی منتی، و شبها را بر منبر می رفت و به ذکر مصایب جد بزرگوارش می پرداخت به قصد توشۀ آخرتی، بی قبول دیناري از صاحب مجلسی . مقارن ظهور سر و کلۀ خاك آلود آسیدمصطفی با نقش تعجبی که ازدحام خلایق بر چهرة چروکیده اش نشانده بود، عده اي صلواتی فرستادند و دور سید را گرفتند تا خبر نظر کردگی مرا به اطلاعش برسانند.
من از فاصلۀ دور، از صدر صفۀ کنار حرم، تنها حرکات سر و دست سید را می دیدم، بی آنکه کلمه اي از حرفهاي او را بشنوم؛ که، فاصله زیاد بود و انبوهی جمعیت غیر قابل تصور.
ظاهرا سید تمام روزش را در صحراي قبطیه مشغول خاك کشی بوده و اکنون به عادت همه روزه مقارن غروب آفتاب به طرف زیارتگاه آمده بود تا نمازش را در حرم مطهر بخواند، که مواجه با اجتماع بی سابقۀ مردم شده و از سر و صداي اطرافیان به وقوع معجزه پی برده بود.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/37009
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️امام زاده تراشى و ترويج خرافات توسط ملاها
على اكبر سعيدى سيرجانى در قسمتى از متن مينويسد:
در یکی از آن سالهاي طلایی که ارادتمند شما قدم شومش را بر ششمین پلکان لغزندة زندگی نهاده بود، مقارن آغاز تابستان، ناگهان سنگی در مرداب افتاد و شایعه اي در شهرك سوت…
على اكبر سعيدى سيرجانى در قسمتى از متن مينويسد:
در یکی از آن سالهاي طلایی که ارادتمند شما قدم شومش را بر ششمین پلکان لغزندة زندگی نهاده بود، مقارن آغاز تابستان، ناگهان سنگی در مرداب افتاد و شایعه اي در شهرك سوت…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ
#قسمت_دهم
سپس تر این نمادهای مسیحی- که در بخش شناسایی سکه های اسلامی بگونۀِ ناروا دیدگاه اشتباهی را دربارۀِ آنها ارایه میدهند-به سود یک نماد تازه کنار رفتند:
یعنی به سودِ ستونهای سنگی، که به گونۀِ ستون های سنگی «نبطی ( الأنباط)» و سوریه ای بسان پلکان، لایه لایه روی همدیگر گذاشته شده اند. معنی این نمادِ سنگی چیست؟
ما از فرآیند تکاملی اندیشه های دینی «عبدالمک» و مشاورانش آگاهی نداریم. از اینرو ما نیازمنِد اسنادی هستیم که ما را ناراسته (غیر مستقیم) راهنمایی کنند. در این پیوند ساختمان قبه الصخره که به فرمان «عبدالمک» بر
کوه صهیون بنا شده است و نوشته هایی که بر دیوارهای اندرونی آن نگارش شده اند، داده های مُهمی را در دسترس ما میگذارند. این ساختمان بر پایۀِ نوشته های دیواری که بازتاب دهندۀِ باورهای مسیحی است و همچنین ویژگی های مهرازی (مهندسی) آن، یک ساختمان مسیحی است. بنا شدن این ساختمان بر تبه « Temple mount» هم انگیزۀِ یهودی دارد (Temple mount با افسانه آدم، و جایگاه قربانی کردن اسحاق پیوند دارد)
و هم انگیزه مسیحی (جایگاه به صلیب کشیده شدن عیسی و آرامگاه اوست)(٢٨).
نقشِ مُهم و کانونی اورشلیم در پیشگویی های سوریه ای/ مسیحی شاید سرچشمه در کتاب سوریه ای «دانیل» داشته باشد که پیش از اسلام شکل گرفت و رویدادهای پایانِ زمانی (apocalyptic) را پیشگویی میکند. این کتاب در سدۀ چهارم یا پنجمِ میلادی پدیدار گشت(٢٩).
در پایانِ زمان، اورشلیم کانون همه رویدادها خواهد بود. در پایان در آنجا دُشمن «عیسی» حکومت خواهد کرد که بدست یک فرشته کشته خواهد شد (کتاب سوری دانیل ٢١-٢٤). روی کوه صهیون رویدادهای آخر زمانی همانند نمایان شدن خدا در میان انسان ها پیش میایند (کتاب سوری دانیل ٢٦-٢٩) سپس «عیسی مسیح» در جایگاه یک جنگجوی نیرومند میآید که صلح برای جهان میآورد (کتاب سوری دانیل ٣٠-٣٢) و یک اورشلیم نو را میسازد. سپس همۀ ملتهایِ جهان برای زیارت کردن به سوی کوه صهیون روان میشوند (کتاب سوری دانیل ٣٨-٣٩).
این آیین سده ها برجای خواهد ماند. اوج دلبستگی به اورشلیم-که در آن زمان «کانون دینی جهان» بود-ساخته شدن قبه الصخره بر کوه صهیون (Temple mount) است «که با احساسات شدید و تحریک شدۀِ مسیحیان همراه بود، زیرا آنها به چنین کاری همانند ساخته شدن دوبارۀ پرستشگاه ُسلیمان نگاه میکردند(٣٠).»
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/37400
#قسمت_دهم
سپس تر این نمادهای مسیحی- که در بخش شناسایی سکه های اسلامی بگونۀِ ناروا دیدگاه اشتباهی را دربارۀِ آنها ارایه میدهند-به سود یک نماد تازه کنار رفتند:
یعنی به سودِ ستونهای سنگی، که به گونۀِ ستون های سنگی «نبطی ( الأنباط)» و سوریه ای بسان پلکان، لایه لایه روی همدیگر گذاشته شده اند. معنی این نمادِ سنگی چیست؟
ما از فرآیند تکاملی اندیشه های دینی «عبدالمک» و مشاورانش آگاهی نداریم. از اینرو ما نیازمنِد اسنادی هستیم که ما را ناراسته (غیر مستقیم) راهنمایی کنند. در این پیوند ساختمان قبه الصخره که به فرمان «عبدالمک» بر
کوه صهیون بنا شده است و نوشته هایی که بر دیوارهای اندرونی آن نگارش شده اند، داده های مُهمی را در دسترس ما میگذارند. این ساختمان بر پایۀِ نوشته های دیواری که بازتاب دهندۀِ باورهای مسیحی است و همچنین ویژگی های مهرازی (مهندسی) آن، یک ساختمان مسیحی است. بنا شدن این ساختمان بر تبه « Temple mount» هم انگیزۀِ یهودی دارد (Temple mount با افسانه آدم، و جایگاه قربانی کردن اسحاق پیوند دارد)
و هم انگیزه مسیحی (جایگاه به صلیب کشیده شدن عیسی و آرامگاه اوست)(٢٨).
نقشِ مُهم و کانونی اورشلیم در پیشگویی های سوریه ای/ مسیحی شاید سرچشمه در کتاب سوریه ای «دانیل» داشته باشد که پیش از اسلام شکل گرفت و رویدادهای پایانِ زمانی (apocalyptic) را پیشگویی میکند. این کتاب در سدۀ چهارم یا پنجمِ میلادی پدیدار گشت(٢٩).
در پایانِ زمان، اورشلیم کانون همه رویدادها خواهد بود. در پایان در آنجا دُشمن «عیسی» حکومت خواهد کرد که بدست یک فرشته کشته خواهد شد (کتاب سوری دانیل ٢١-٢٤). روی کوه صهیون رویدادهای آخر زمانی همانند نمایان شدن خدا در میان انسان ها پیش میایند (کتاب سوری دانیل ٢٦-٢٩) سپس «عیسی مسیح» در جایگاه یک جنگجوی نیرومند میآید که صلح برای جهان میآورد (کتاب سوری دانیل ٣٠-٣٢) و یک اورشلیم نو را میسازد. سپس همۀ ملتهایِ جهان برای زیارت کردن به سوی کوه صهیون روان میشوند (کتاب سوری دانیل ٣٨-٣٩).
این آیین سده ها برجای خواهد ماند. اوج دلبستگی به اورشلیم-که در آن زمان «کانون دینی جهان» بود-ساخته شدن قبه الصخره بر کوه صهیون (Temple mount) است «که با احساسات شدید و تحریک شدۀِ مسیحیان همراه بود، زیرا آنها به چنین کاری همانند ساخته شدن دوبارۀ پرستشگاه ُسلیمان نگاه میکردند(٣٠).»
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/37400
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️دگرديسى عيسى بن مريم به محمد بن عبدالله، اتفاقى كه در گذر زمان شخصيت جديد و دين جديدى با هويت عربى خلق كرده است.
آيا محمد بن عبدالله، صفتى براى عيسى بن مريم بوده است كه در گذر تاريخ به شخصيتى حقيقى تبديل شده است؟
براى خواندن اين مقاله زيبا كانال نقد اسلام…
آيا محمد بن عبدالله، صفتى براى عيسى بن مريم بوده است كه در گذر تاريخ به شخصيتى حقيقى تبديل شده است؟
براى خواندن اين مقاله زيبا كانال نقد اسلام…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن
#قسمت_دهم
پس از بیان اندکی از جزییات بیشتر، که از نگاه یک انسان خِرَدمند بچگانه و کُفرآمیز به نظر میآید، روایت میشود که محمد به پُشت پرده (درگاه خدا) میرود [٢١].
و خدا به محمد میگوید: «درود بر تو، و تبرک خدا بر تو ای محمد.» از نگاه خردمندانه، در بخش پایانی گزارش معراج ما با یک «میتولوژی (mythology)» افسار گسیخته رو در روی میشویم. اکنون ما باید به دُنبال پاسخ برای این پُرسش باشیم که آن سرچشمه چه بود که اندیشۀِ سفر شبانۀِ محمد از آن الهام گرفت؟ این امکان هست که این افسانه که برای نُخستین بار از سویِ خود محمد بازگویی شد، بر یک رویا استوار باشد، و اگر ما آیه های ١٣ تا ١٥ از سوره النجم (سوره ٥٣)، را مورد توجه قرار دهیم، که تاریخ نزول آن دیرینه تر است، به نظر نمیآید که این سوره گُزارشی دربارۀِ پرواز به آسمان دربر داشته باشد. ولی در این پژوهش سر و کار ما با گُزارش هایی است که به ما رسیده اند، و این گُزارش ها با جزییات موشکافانه به سفرِ معراج پرداخته اند. ما خواهیم دید که دلیل های استواری در دست هستند که نشان میدهند افسانۀِ معراج با این هدف بافته شد تا در سنجش با پیامبران دیگر، برتری و امتیاز ویژه ای را برای محمد دست و پا کُند.
داستان سفر شبانه محمد دارای وجه مشترک هایِ فراوانی با افسانه های دیگر است، ولی به نظر میآید که بخش های مهم این افسانه بر گزارش سفر آسمانی «اَرداویراف (یک موبد زرتُشتی)» استوار است که در یکی از آثار نوشتاری پهلوی به نام «اَرداویرافنامه» آمده است [٢٢]. اگر ما گزارش های زرتُشتی را بپذیریم، این کتاب در زمان اردشیر بابکان، پادشاه ایران، ٤٠٠ سال پیش از هجرت محمد نوشته شُد. در این نوشته بیان شُده است: پس از اینکه موبدانِ زرتُشتی دریافتند که باورهای دینی مردم در سراسر سرزمین های شاهنشاهی ایران سُست و از درجه ایمان مردم کاسته شُده است، آنها تصمیم گرفتند که به کُمک نشانه های تازه بر باورهای دینی مردم افزوده و آنها را بازسازی کُنند، و تصمیمی که موبدان گرفتند، با ُمهر پُشتیبانی اردشیر بابکان تایید شُد. در این پیوند، بُزرگان دین زرتُشت از میان خودشان یک موبد جوان و پرهیزکاری را به نام «ارداویراف» برگُزیدند؛ و به کمک آیین های ویژه ای روان و بدن او را پالاییدند و بدینسان او را برای سفر به آسمان ها آماده ساختند؛ تا «ارداویراف» پس از بازگشت دیده ها و مشاهداتش از جهان دیگر را به آگاهی بُزرگانِ دین برساند که آیا ُمشاهدات او از جهان دیگر تاییدی بر دُرستی گُزارش های آمده در کتاب های دینی زرتُشتی هست یا نه؟
این کتاب گُزارش میکند، هنگامیکه «ارداویرافِ» جوان با تاثیر پذیری از یک مادۀِ روان گردان درحالت خلسه (trance) بود، روان او به آسمان ها سفر کرد، و با همراهی فرشته ای به نام «سروش» از طبقه های گوناگون آسمان ها گُذر کرد، تا اینکه آرام آرام به درگاهِ خودِ «اورمزد (خدای یکتا)» رسید[٢٣].
ادامه دارد ......
https://t.me/naghde_eslamm/37960
#قسمت_دهم
پس از بیان اندکی از جزییات بیشتر، که از نگاه یک انسان خِرَدمند بچگانه و کُفرآمیز به نظر میآید، روایت میشود که محمد به پُشت پرده (درگاه خدا) میرود [٢١].
و خدا به محمد میگوید: «درود بر تو، و تبرک خدا بر تو ای محمد.» از نگاه خردمندانه، در بخش پایانی گزارش معراج ما با یک «میتولوژی (mythology)» افسار گسیخته رو در روی میشویم. اکنون ما باید به دُنبال پاسخ برای این پُرسش باشیم که آن سرچشمه چه بود که اندیشۀِ سفر شبانۀِ محمد از آن الهام گرفت؟ این امکان هست که این افسانه که برای نُخستین بار از سویِ خود محمد بازگویی شد، بر یک رویا استوار باشد، و اگر ما آیه های ١٣ تا ١٥ از سوره النجم (سوره ٥٣)، را مورد توجه قرار دهیم، که تاریخ نزول آن دیرینه تر است، به نظر نمیآید که این سوره گُزارشی دربارۀِ پرواز به آسمان دربر داشته باشد. ولی در این پژوهش سر و کار ما با گُزارش هایی است که به ما رسیده اند، و این گُزارش ها با جزییات موشکافانه به سفرِ معراج پرداخته اند. ما خواهیم دید که دلیل های استواری در دست هستند که نشان میدهند افسانۀِ معراج با این هدف بافته شد تا در سنجش با پیامبران دیگر، برتری و امتیاز ویژه ای را برای محمد دست و پا کُند.
داستان سفر شبانه محمد دارای وجه مشترک هایِ فراوانی با افسانه های دیگر است، ولی به نظر میآید که بخش های مهم این افسانه بر گزارش سفر آسمانی «اَرداویراف (یک موبد زرتُشتی)» استوار است که در یکی از آثار نوشتاری پهلوی به نام «اَرداویرافنامه» آمده است [٢٢]. اگر ما گزارش های زرتُشتی را بپذیریم، این کتاب در زمان اردشیر بابکان، پادشاه ایران، ٤٠٠ سال پیش از هجرت محمد نوشته شُد. در این نوشته بیان شُده است: پس از اینکه موبدانِ زرتُشتی دریافتند که باورهای دینی مردم در سراسر سرزمین های شاهنشاهی ایران سُست و از درجه ایمان مردم کاسته شُده است، آنها تصمیم گرفتند که به کُمک نشانه های تازه بر باورهای دینی مردم افزوده و آنها را بازسازی کُنند، و تصمیمی که موبدان گرفتند، با ُمهر پُشتیبانی اردشیر بابکان تایید شُد. در این پیوند، بُزرگان دین زرتُشت از میان خودشان یک موبد جوان و پرهیزکاری را به نام «ارداویراف» برگُزیدند؛ و به کمک آیین های ویژه ای روان و بدن او را پالاییدند و بدینسان او را برای سفر به آسمان ها آماده ساختند؛ تا «ارداویراف» پس از بازگشت دیده ها و مشاهداتش از جهان دیگر را به آگاهی بُزرگانِ دین برساند که آیا ُمشاهدات او از جهان دیگر تاییدی بر دُرستی گُزارش های آمده در کتاب های دینی زرتُشتی هست یا نه؟
این کتاب گُزارش میکند، هنگامیکه «ارداویرافِ» جوان با تاثیر پذیری از یک مادۀِ روان گردان درحالت خلسه (trance) بود، روان او به آسمان ها سفر کرد، و با همراهی فرشته ای به نام «سروش» از طبقه های گوناگون آسمان ها گُذر کرد، تا اینکه آرام آرام به درگاهِ خودِ «اورمزد (خدای یکتا)» رسید[٢٣].
ادامه دارد ......
https://t.me/naghde_eslamm/37960
Telegram
نقدى بر اسلام
از آنجا که محمد بن عبدالله با تورات و انجیل آشنایی کارشناسانه نداشت، او نه انجیل های چهارگانه را میشناخت که از سویِ خط اصلی کلیسا پذیرفته و تایید شده بودند و نه با کتاب های دینیِ یهودیان همانند «تالموت» و «میدارش» آشنایی داشت که تفسیرهای دلبخواهی از تورات…
Forwarded from نقدى بر اسلام
مهدى موهوم شيعيان، نماد توحش و بربريتى است كه تفكر تكفيرى شيعى از آن نشأت گرفته است
#قسمت_دهم(آخر)
٨) در روايت دهم كه از امام باقر نقل شده است، بريدن سر انسانها توسط مهدى را به قصابى و بريدن سر گوسفندان تشبيه ميكند. آيا داعش و امثال داعش همينكار را با مخالفينشان نميكردند؟
تفاوت در چيست؟
تفكر كه همان تفكر است و رفتار نيز همچنين. آيا توحش در رفتار و كردار موجب ايجاد جامعه آرمانى و الهى ميشود؟
آيا الله بيش از ١٠٠٠ يا هزاران سال اين شخص را در آب نمك خوابانيده كه بيايد و توحش عريان خود را به نمايش بگذارد؟
٩) در روايت ششم، امام باقر ميگويد كه مهدى حتى شكم زنان باردار را ميشكافد!
عجب منجى بشريتى واقعاً!
دريدن شكم زن باردار و كشتن طفل او كدام قسمت از عدالت و كدام نشانه از منجى بودن اوست؟
واقعا كدام بى خردى غير از آخوندهاى مفتخور، با خواندن اين روايات از كشتار و خونريزى اين امام موهوم لذت ميبرد؟
١٠) در روايت ٥ و ٦ ميخوانيم كه مهدى نه با كسى مشورت ميكند و نه به حرف كسى گوش ميدهد و آنقدر خونريزى ميكند كه خون به زير ساق اسبش ميرسد!
در اينجا بايد گفت هزاران رحمت به چنگيز خان و موسلينى و داعش كه حداقل يك تيم مشورتى داشتند براى انجام كارهايشان.
آيا الله بيش از هزار سال مهدى را مخفى كرده است كه او را در هيبت يك موجود خونخوار و زبان نفهم به جان مردان و زنان و كودكان بياندازد؟
١١) در روايت چهارم خوانديم كه در هنگام ظهور مهدى، شمشيرهايى از آسمان ميبارد كه بر روى هر شمشير نام شخصى نوشته شده است كه مهدى به وسيله آن شمشير، شخص نامبرده را ميكشد.
من فكر نميكنم نياز بيشترى براى تحليل و يا توضيح دادن اين روايات داشته باشيم و هر خواننده عاقل و منطقى با خواندن آنها ميتواند به راحتى تصوير يك موجود خون آشام و روانپريش را تجسم كند كه تنها صفتى كه به هيچ عنوان نميتواند برازنده او باشد، منجى بودن اوست.
اين دست روايات و اعتقاد به مهدويت، به خوبى اثبات ميكند كه متوليان و دست اندركاران اين مذهب، با به قدرت رسيدن تنها چيزى كه ميتواند آنها را سيراب كند ريختن خون و قتل عام انسانهايى است كه كوچكترين مخالفتى با اعتقادات و ديدگاه هاى آنها داشته باشند
همانطور كه در ٤٢ سال گذشته آخوندهاى مفتخور و زالوصفت اين مذهب مافيائى گوشه هايى ازين #توحش_عريان و خونخوارى را به نمايش گذاشته و ميگذارند.
▪️سئوال از معتقدين به مهدى موهوم:
آيا هنوز منتظريد كه مهدى بيايد و شما را از ظلم و ستم نجات داده و با كشتار و خونريزى و توحش بى مثالش منجى بشريت شود؟؟؟
پايان
#قسمت_دهم(آخر)
٨) در روايت دهم كه از امام باقر نقل شده است، بريدن سر انسانها توسط مهدى را به قصابى و بريدن سر گوسفندان تشبيه ميكند. آيا داعش و امثال داعش همينكار را با مخالفينشان نميكردند؟
تفاوت در چيست؟
تفكر كه همان تفكر است و رفتار نيز همچنين. آيا توحش در رفتار و كردار موجب ايجاد جامعه آرمانى و الهى ميشود؟
آيا الله بيش از ١٠٠٠ يا هزاران سال اين شخص را در آب نمك خوابانيده كه بيايد و توحش عريان خود را به نمايش بگذارد؟
٩) در روايت ششم، امام باقر ميگويد كه مهدى حتى شكم زنان باردار را ميشكافد!
عجب منجى بشريتى واقعاً!
دريدن شكم زن باردار و كشتن طفل او كدام قسمت از عدالت و كدام نشانه از منجى بودن اوست؟
واقعا كدام بى خردى غير از آخوندهاى مفتخور، با خواندن اين روايات از كشتار و خونريزى اين امام موهوم لذت ميبرد؟
١٠) در روايت ٥ و ٦ ميخوانيم كه مهدى نه با كسى مشورت ميكند و نه به حرف كسى گوش ميدهد و آنقدر خونريزى ميكند كه خون به زير ساق اسبش ميرسد!
در اينجا بايد گفت هزاران رحمت به چنگيز خان و موسلينى و داعش كه حداقل يك تيم مشورتى داشتند براى انجام كارهايشان.
آيا الله بيش از هزار سال مهدى را مخفى كرده است كه او را در هيبت يك موجود خونخوار و زبان نفهم به جان مردان و زنان و كودكان بياندازد؟
١١) در روايت چهارم خوانديم كه در هنگام ظهور مهدى، شمشيرهايى از آسمان ميبارد كه بر روى هر شمشير نام شخصى نوشته شده است كه مهدى به وسيله آن شمشير، شخص نامبرده را ميكشد.
من فكر نميكنم نياز بيشترى براى تحليل و يا توضيح دادن اين روايات داشته باشيم و هر خواننده عاقل و منطقى با خواندن آنها ميتواند به راحتى تصوير يك موجود خون آشام و روانپريش را تجسم كند كه تنها صفتى كه به هيچ عنوان نميتواند برازنده او باشد، منجى بودن اوست.
اين دست روايات و اعتقاد به مهدويت، به خوبى اثبات ميكند كه متوليان و دست اندركاران اين مذهب، با به قدرت رسيدن تنها چيزى كه ميتواند آنها را سيراب كند ريختن خون و قتل عام انسانهايى است كه كوچكترين مخالفتى با اعتقادات و ديدگاه هاى آنها داشته باشند
همانطور كه در ٤٢ سال گذشته آخوندهاى مفتخور و زالوصفت اين مذهب مافيائى گوشه هايى ازين #توحش_عريان و خونخوارى را به نمايش گذاشته و ميگذارند.
▪️سئوال از معتقدين به مهدى موهوم:
آيا هنوز منتظريد كه مهدى بيايد و شما را از ظلم و ستم نجات داده و با كشتار و خونريزى و توحش بى مثالش منجى بشريت شود؟؟؟
پايان
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️مهدى موهوم شيعيان، موجودى كه آخوندى به نام عثمان ابن سعيد او را زائيد تا بوسيله آن جيب مردم خردباخته را خالى كند.
اما جالب آنكه اين موجود موهوم بعدها توسط مجلسى و اسلافش به جانورى خونخوار تبديل شد كه با آمدنش جز توحش و بربريت و قتل و جنايت هيچ ثمره اى…
اما جالب آنكه اين موجود موهوم بعدها توسط مجلسى و اسلافش به جانورى خونخوار تبديل شد كه با آمدنش جز توحش و بربريت و قتل و جنايت هيچ ثمره اى…
Audio
فايل شنيدارى
▪️موضوع: روز عاشورا؛ چرا و با چه توجیهی حسین کودکان نابالغی چون قاسم بن حسن را به میدان فرستاد؟
#قسمت_دهم
▪️سخنران: استاد بزرگوار ايمان سليمانى اميرى
براى شنيدن قسمتهاى قبلى بر روى لينكهاى زير كليك كنيد
قسمت هشتم
قسمت نهم
در مبارزه با جهل و خرافات با انتشار اين فايل صوتى قدمى در راه روشنگرى در جامعه مان برداريد
▪️موضوع: روز عاشورا؛ چرا و با چه توجیهی حسین کودکان نابالغی چون قاسم بن حسن را به میدان فرستاد؟
#قسمت_دهم
▪️سخنران: استاد بزرگوار ايمان سليمانى اميرى
براى شنيدن قسمتهاى قبلى بر روى لينكهاى زير كليك كنيد
قسمت هشتم
قسمت نهم
در مبارزه با جهل و خرافات با انتشار اين فايل صوتى قدمى در راه روشنگرى در جامعه مان برداريد
Forwarded from نقدى بر اسلام
چه کسانی قرآن را نوشته اند؟
#قسمت_دهم
روحانیان مسلمان و اسلام پژوهان ادعا میکنند که در آن دوران به اندازۀِ بَسنده آدم هایی بودند (از جمله آدم های نابینا)، که قرآن را از بَر داشتند و نگارش قرآن با این خط نارسا تنها راهنما یا تکیه گاهی برای پشتیبانی از حافظه حافظان قرآن
بوده است (با آنکه کمکی برای نابینایان بشمار نمی آمد).
روشن است که این تئوری تنها یک ادعاست، که از راستی به دور است. حتی اگر آدم این چنین روایتها دربارۀِ آغاز اسلام را بپذیرد، قابل درک نیست که حافظه انسان دارای چنین راندمانی باشد (در مورد حفظ قرآن):
در هنگامی که در منطقه های تصرف شده بدست مسلمانان شرایطِ جنگی حاکم بود، و کسانی که با قرآن آشنایی داشتند در مناطقِ گستردۀِ جغرافیایی پراکنده می زیستند، قابل تصور نیست که «جزیره های آرامی» وجود داشته اند که در آنجا حافظان قرآن سوره هاى آنرا از بَر میکردند، مشکل دیگر اینکه آنها می بایست این سوره ها را به گونه شفاهی می شنیدند و در یاده خودشان نگهداری میکردند (زیرا خط قرآن هنوز رسا نشده بود)، گرفتاری دیگر اینکه قرآن هنوز در دورانِ شکل گیری بود و کامل نشده بود.
اگر خط نارسای قرآن خوانش پذیر و دارای معنی میبود، به راستی میبایستی که خواننده یا قاریان قرآن میدانستند، که چگونه «رسم الخط» را بخوانند. افزون بر این، گویا که این قاریان قرآن چندان دلبستگی نداشتند که کسانی دیگر این «رسم الخط» را بخوانند؛ زیرا برای مدت زمانی بکار بردنِ نقطه در «رسم الخط» قرآن شناخته شده بود. تنها گروهی که میخواستند شمار قاریان قرآن محدود بماند، نویسندگان قرآن بودند، که در «مدرسه ای» در مرکز قدرت سیاسی گردهم آمده بودند.
بیگمان آنها این نوشته هاى قرآنی را با این هدف نمینوشتند که همگان بتوانستند آنها را بخوانند، بلکه تنها برای خودشان و فرمانروایان. این شیوۀِ نگارشِ نویسندگانِ قرآن سنجش پذیر است با روشِ کار نویسندگان در دربار ساسانیان. این نویسندگانِ قرآن با این شیوۀِ نگارش، قاعده های جنبشِ قرآنی را که در این میان قدرت سیاسی را هم بدست آورده بود، مشخص میکردند و بر پایۀِ نیاز، آنها را به آگاهی همگانی میرساندند. «روبرت م. کر (Robert M. Kerr)» در این باره مینویسد:
«اقابل تصور است که قرآن تا زمانی که تنها نویسندگان این کتاب توان خواندنش را داشتند، کانون قدرت این نویسندگان بوده باشد (١٩) .»
این وضعیت که در آن تنها نویسندگانِ قرآن به این کتاب دسترسی داشتند، زمانی دگرگون گشت که پیرامونِ سال ٨٠٠ میلادی از دلِ این جنبشِ قرآنی یک دین خودسالار به نام اسلام پدید آمد و قرآن تنها کتاب «مقدس» همۀِ دینباوران و همۀِ آنهایی شد که عرب زبان نبودند.
اکنون میبایست که نوشته هاى قرآنی به گونه ای نگارش شوند که این نوشته ها بیرون از آن دایرۀِ محدود قاریان قرآن هم، خوانش پذیر (قابل خواندن) باشند: یعنی از راه کمک گرفتن از روش نقطه گذاری و نشانه هاى زیر و زَبّر (فتحه و کسره). «از زمانیکه قرآن به "کتاب توده ها" فرارویید یا اینکه مردم غیر سامی (برای نمونه ایرانیان) به این دین نوپا درآمدند، همۀِ این روشهای تازۀِ نقطه و نشانه گذاری نیازین شدند...این گمانه زنی به حقیقت نزدیک است که نیاز به نوآوری و افزودن روشهای نقطه و نشانه گذاری در نوشته هاى قرآنی را باید ایرانیان برای نخستین بار درک و مدیریت کرده باشند، (زیرا دستور زبان عربی را هم ايرانيان نوشتند).
ادامه دارد ….
#قسمت_دهم
روحانیان مسلمان و اسلام پژوهان ادعا میکنند که در آن دوران به اندازۀِ بَسنده آدم هایی بودند (از جمله آدم های نابینا)، که قرآن را از بَر داشتند و نگارش قرآن با این خط نارسا تنها راهنما یا تکیه گاهی برای پشتیبانی از حافظه حافظان قرآن
بوده است (با آنکه کمکی برای نابینایان بشمار نمی آمد).
روشن است که این تئوری تنها یک ادعاست، که از راستی به دور است. حتی اگر آدم این چنین روایتها دربارۀِ آغاز اسلام را بپذیرد، قابل درک نیست که حافظه انسان دارای چنین راندمانی باشد (در مورد حفظ قرآن):
در هنگامی که در منطقه های تصرف شده بدست مسلمانان شرایطِ جنگی حاکم بود، و کسانی که با قرآن آشنایی داشتند در مناطقِ گستردۀِ جغرافیایی پراکنده می زیستند، قابل تصور نیست که «جزیره های آرامی» وجود داشته اند که در آنجا حافظان قرآن سوره هاى آنرا از بَر میکردند، مشکل دیگر اینکه آنها می بایست این سوره ها را به گونه شفاهی می شنیدند و در یاده خودشان نگهداری میکردند (زیرا خط قرآن هنوز رسا نشده بود)، گرفتاری دیگر اینکه قرآن هنوز در دورانِ شکل گیری بود و کامل نشده بود.
اگر خط نارسای قرآن خوانش پذیر و دارای معنی میبود، به راستی میبایستی که خواننده یا قاریان قرآن میدانستند، که چگونه «رسم الخط» را بخوانند. افزون بر این، گویا که این قاریان قرآن چندان دلبستگی نداشتند که کسانی دیگر این «رسم الخط» را بخوانند؛ زیرا برای مدت زمانی بکار بردنِ نقطه در «رسم الخط» قرآن شناخته شده بود. تنها گروهی که میخواستند شمار قاریان قرآن محدود بماند، نویسندگان قرآن بودند، که در «مدرسه ای» در مرکز قدرت سیاسی گردهم آمده بودند.
بیگمان آنها این نوشته هاى قرآنی را با این هدف نمینوشتند که همگان بتوانستند آنها را بخوانند، بلکه تنها برای خودشان و فرمانروایان. این شیوۀِ نگارشِ نویسندگانِ قرآن سنجش پذیر است با روشِ کار نویسندگان در دربار ساسانیان. این نویسندگانِ قرآن با این شیوۀِ نگارش، قاعده های جنبشِ قرآنی را که در این میان قدرت سیاسی را هم بدست آورده بود، مشخص میکردند و بر پایۀِ نیاز، آنها را به آگاهی همگانی میرساندند. «روبرت م. کر (Robert M. Kerr)» در این باره مینویسد:
«اقابل تصور است که قرآن تا زمانی که تنها نویسندگان این کتاب توان خواندنش را داشتند، کانون قدرت این نویسندگان بوده باشد (١٩) .»
این وضعیت که در آن تنها نویسندگانِ قرآن به این کتاب دسترسی داشتند، زمانی دگرگون گشت که پیرامونِ سال ٨٠٠ میلادی از دلِ این جنبشِ قرآنی یک دین خودسالار به نام اسلام پدید آمد و قرآن تنها کتاب «مقدس» همۀِ دینباوران و همۀِ آنهایی شد که عرب زبان نبودند.
اکنون میبایست که نوشته هاى قرآنی به گونه ای نگارش شوند که این نوشته ها بیرون از آن دایرۀِ محدود قاریان قرآن هم، خوانش پذیر (قابل خواندن) باشند: یعنی از راه کمک گرفتن از روش نقطه گذاری و نشانه هاى زیر و زَبّر (فتحه و کسره). «از زمانیکه قرآن به "کتاب توده ها" فرارویید یا اینکه مردم غیر سامی (برای نمونه ایرانیان) به این دین نوپا درآمدند، همۀِ این روشهای تازۀِ نقطه و نشانه گذاری نیازین شدند...این گمانه زنی به حقیقت نزدیک است که نیاز به نوآوری و افزودن روشهای نقطه و نشانه گذاری در نوشته هاى قرآنی را باید ایرانیان برای نخستین بار درک و مدیریت کرده باشند، (زیرا دستور زبان عربی را هم ايرانيان نوشتند).
ادامه دارد ….
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️چه كسانى قرآن را نوشته اند؟
آيا شخصى به نام محمد نقشى در نوشتن اين آيات و سوره ها داشته است؟
اگر محمد قرآن را ننوشته است، پس چه كس يا كسانى اين كتاب را تهيه كرده اند و به چه منظورى؟
پروفسور كار هاينتس اوليگ در يك مقاله بسيار خواندنى به اين موضوع پرداخته…
آيا شخصى به نام محمد نقشى در نوشتن اين آيات و سوره ها داشته است؟
اگر محمد قرآن را ننوشته است، پس چه كس يا كسانى اين كتاب را تهيه كرده اند و به چه منظورى؟
پروفسور كار هاينتس اوليگ در يك مقاله بسيار خواندنى به اين موضوع پرداخته…
Audio
فايل شنيدارى
▪️موضوع: روز عاشورا؛ چرا و با چه توجیهی حسین کودکان نابالغی چون قاسم بن حسن را به میدان فرستاد؟
#قسمت_دهم
▪️سخنران: استاد بزرگوار ايمان سليمانى اميرى
براى شنيدن قسمتهاى قبلى بر روى لينكهاى زير كليك كنيد
قسمت هشتم
قسمت نهم
در مبارزه با جهل و خرافات با انتشار اين فايل صوتى قدمى در راه روشنگرى در جامعه مان برداريد
▪️موضوع: روز عاشورا؛ چرا و با چه توجیهی حسین کودکان نابالغی چون قاسم بن حسن را به میدان فرستاد؟
#قسمت_دهم
▪️سخنران: استاد بزرگوار ايمان سليمانى اميرى
براى شنيدن قسمتهاى قبلى بر روى لينكهاى زير كليك كنيد
قسمت هشتم
قسمت نهم
در مبارزه با جهل و خرافات با انتشار اين فايل صوتى قدمى در راه روشنگرى در جامعه مان برداريد