Forwarded from انسانم ارزوست
روزی سه ملا با هم خربزه می خوردند و فقیری طرف دیگری آنها را نظاره می نمود، برای آنڪه هیچ ڪدام دلشان نمیامد از سهم خود به آن فقیر بدهند، یڪی گفت:
روایت است از چیز هایی ڪه بخشش آن ڪراهت دارد یڪی انار است و دیگری خربزه.
دومی گفت: همچنین روایت است ڪه خربزه را باید آنقدر خورد ڪه خورنده را جواب ڪند.
سومی گفت: و نیز روایت است ڪه هر ڪس سر از روی خربزه بلند نڪند به وزن همان خربزه به گوشتش اضافه می شود.
وقتی خربزه تمام شد، باز نتوانستند از پوستش دل ڪنده برای فقیر بگذارند. باز ذڪر روایت شروع شد.
یڪی گفت: دندان زدن پوست خربزه دندان را سفید و اشتها را زیاد می ڪند.
دومی گفت: پوست خربزه چشم را درشت و رنگ پوست را براق می ڪند.
سومی گفت: دندان زدن پوستِ خربزه تڪبر را کم و آدمی را به خدا نزدیک می نماید. و آنقدر دندان زدند و لیف ڪشیدند تا پوست خربزه را به نازڪی ڪاغذی رساندند.
فقیر ڪه همچنان آنان را می نگریست گفت: من رفتم، ڪه اگر دقیقه ای دیگر در اینجا بمانم و به شما ها بنگرم می ترسم با روایات شما، پوست خربزه مقامش به جایی برسد ڪه لازم باشد مردم آن را بجای ورق قرآن در بغل بگذارند و تخمه اش را تسبیح ڪرده، با آن ذڪر یا قدّوس بگویند.
#عبید_زاکانی
J0in ➣ @enssanam
J0in ➣ @enssanam
روایت است از چیز هایی ڪه بخشش آن ڪراهت دارد یڪی انار است و دیگری خربزه.
دومی گفت: همچنین روایت است ڪه خربزه را باید آنقدر خورد ڪه خورنده را جواب ڪند.
سومی گفت: و نیز روایت است ڪه هر ڪس سر از روی خربزه بلند نڪند به وزن همان خربزه به گوشتش اضافه می شود.
وقتی خربزه تمام شد، باز نتوانستند از پوستش دل ڪنده برای فقیر بگذارند. باز ذڪر روایت شروع شد.
یڪی گفت: دندان زدن پوست خربزه دندان را سفید و اشتها را زیاد می ڪند.
دومی گفت: پوست خربزه چشم را درشت و رنگ پوست را براق می ڪند.
سومی گفت: دندان زدن پوستِ خربزه تڪبر را کم و آدمی را به خدا نزدیک می نماید. و آنقدر دندان زدند و لیف ڪشیدند تا پوست خربزه را به نازڪی ڪاغذی رساندند.
فقیر ڪه همچنان آنان را می نگریست گفت: من رفتم، ڪه اگر دقیقه ای دیگر در اینجا بمانم و به شما ها بنگرم می ترسم با روایات شما، پوست خربزه مقامش به جایی برسد ڪه لازم باشد مردم آن را بجای ورق قرآن در بغل بگذارند و تخمه اش را تسبیح ڪرده، با آن ذڪر یا قدّوس بگویند.
#عبید_زاکانی
J0in ➣ @enssanam
J0in ➣ @enssanam
Forwarded from گفتن نگید ...!
واعظی بر منبر میگفت: هر ڪه نام آدم و حوا نوشته در خانه آويزد، شيطان بدان خانه درنيايد.
رندی از پای منبر برخاست و گفت: ای شیخ شيطان در بهشت در جوار خداوند به نزد ايشان رفت و آنها را بفريفت، چگونه میشود ڪه در خانه ما از اسم ايشان پرهيز ڪند...؟
#عبید_زاکانی
💫 @magiic_pen
رندی از پای منبر برخاست و گفت: ای شیخ شيطان در بهشت در جوار خداوند به نزد ايشان رفت و آنها را بفريفت، چگونه میشود ڪه در خانه ما از اسم ايشان پرهيز ڪند...؟
#عبید_زاکانی
💫 @magiic_pen
Forwarded from Parasosk
الاغی دعا کردصاحبش بمیردتا از زندگی خرانه خودخلاص شود
صاحبش فکر الاغ راخواند وگفت:
ای خر! بامرگ من توراشخص دیگری خریده و صاحب میشود
دعاکن که ازخریت خودبیرون شوی
#عبید_زاکانی
@Paradox_ok
@Knowok
صاحبش فکر الاغ راخواند وگفت:
ای خر! بامرگ من توراشخص دیگری خریده و صاحب میشود
دعاکن که ازخریت خودبیرون شوی
#عبید_زاکانی
@Paradox_ok
@Knowok
Forwarded from انسانم ارزوست
#حکایت_مملکت_ما
خواب دیدم قیامت شده است. هر قومی را داخل چاههای عظیم انداخته و بر سر هر چاهی نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاه ایرانیان!
خود را به عبید زاڪانی رساندم و پرسیدم:
عبید این چه حڪایت است ڪه بر ما اعتماد ڪرده نگهبان نگمارده اند؟
گفت: میدانند ڪه ما چنان مشغول خود هستیم که ندانیم در چاله ایم یا چاه.
پرسیدم: اگر باشد در میان ما ڪسی ڪه بداند و عزم بالا رفتن ڪند؟
گفت: گر کسی از ما فیلش یاد هندوستان ڪند خود بهتر از هر نگهبانی لنگش را بڪشیم و او را به تهِ چاه باز گردانیم...
#عبید_زاکانی
J0in ➣ @enssanam
J0in ➣ @enssanam
خواب دیدم قیامت شده است. هر قومی را داخل چاههای عظیم انداخته و بر سر هر چاهی نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاه ایرانیان!
خود را به عبید زاڪانی رساندم و پرسیدم:
عبید این چه حڪایت است ڪه بر ما اعتماد ڪرده نگهبان نگمارده اند؟
گفت: میدانند ڪه ما چنان مشغول خود هستیم که ندانیم در چاله ایم یا چاه.
پرسیدم: اگر باشد در میان ما ڪسی ڪه بداند و عزم بالا رفتن ڪند؟
گفت: گر کسی از ما فیلش یاد هندوستان ڪند خود بهتر از هر نگهبانی لنگش را بڪشیم و او را به تهِ چاه باز گردانیم...
#عبید_زاکانی
J0in ➣ @enssanam
J0in ➣ @enssanam
گسترش حکمت در روزگار قدیم , عبید زاکانی , آثار کلاسیک , بیست و هشتم…
@bahrammoshri
گسترش حکمت در روزگار قدیم ,
#عبید_زاکانی,
آثار کلاسیک,
بیست و هشتم جون 2006
#بهرام_مشیری
🍀 @bahrammoshri
#عبید_زاکانی,
آثار کلاسیک,
بیست و هشتم جون 2006
#بهرام_مشیری
🍀 @bahrammoshri
Forwarded from اخبار سری و محرمانه
💢خری را گفتند :
احوالت چون است؟
گفت : خوراکم کم و کارم زیاد است
ولیکن مطیع و شاکرم
گفتند حقا که خری
#عبید_زاکانی
⛔️ #ممنوعه👇
🆔🗣 @faryad_3
احوالت چون است؟
گفت : خوراکم کم و کارم زیاد است
ولیکن مطیع و شاکرم
گفتند حقا که خری
#عبید_زاکانی
⛔️ #ممنوعه👇
🆔🗣 @faryad_3
Forwarded from فردای بهتر " وهاب مختاری سلطان احمدی"
ﺳﮓ ﮔﻠﻪ ﺍﻯ ﺑﻤﺮﺩ ، ﭼﻮﻥ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺧﻴﻠﻰ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺖ ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻣﻘﺎﺑﺮ ﻣﺴﻠﻤﻴﻦ ﺩﻓﻦ ﻛﺮﺩ!
ﺧﺒﺮ ﺑﻪ ﻗﺎﺿﻰ ﺷﻬﺮ ﺭﺳﻴﺪ و ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﺳﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﺨﺎﻙ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭﻗﺘﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﻧﺰﺩ ﻗﺎﺿﻰ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﮔﻔﺖ:
ﺍﻯ ﻗﺎﺿﻰ، ﺍﻳﻦ ﺳﮓ ﻭﺻﻴﺘﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻣﻰﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﺮﺽ ﻛﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ ﺫﻣﻪ ﻣﻦ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﺎﻧﺪ!
ﻗﺎﺿﻰ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﻭﺻﻴﺖ ﭼﻴﺴﺖ؟
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺳﮓ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﻮﺕ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻡ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻭﺻﻴﺖ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻛﺴﻰ ﺑﺪﻫﻢ؟ و ﺳﮓ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﻤﺎ ﻛﻪ ﻗﺎﺿﻰ ﺷﻬﺮ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ!
ﺍﻳﻨﻚ ﮔﻠﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ، ﻭ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ!
ﻗﺎﺿﻰ ﺑﺎ ﺗﺎﺛﺮ ﻭ ﺗﺎﺳﻒ ﮔﻔﺖ:
ﻋﻠﺖ ﻓﻮﺕ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺳﮓ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟
ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻭﺻﻴﺖ ﻧﻜﺮﺩ؟ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺍﺧﺮﻭﻯ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻣﻨﺖ ﻧﻬﺪ ﻭ
ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺮﻭ،
ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻭﺻﺎﻳﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺁﮔﺎﻩ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺗﺎ بدان ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻴﻢ!!
#عبید_زاکانی
🌹✨@vahab_mokhtari ✨🌺
ﺧﺒﺮ ﺑﻪ ﻗﺎﺿﻰ ﺷﻬﺮ ﺭﺳﻴﺪ و ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻨﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻭ ﺳﮓ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺑﺨﺎﻙ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻭﻗﺘﻰ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﻧﺰﺩ ﻗﺎﺿﻰ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ، ﮔﻔﺖ:
ﺍﻯ ﻗﺎﺿﻰ، ﺍﻳﻦ ﺳﮓ ﻭﺻﻴﺘﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﻛﻪ ﻣﻰﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻋﺮﺽ ﻛﻨﻢ ﺗﺎ ﺑﺮ ﺫﻣﻪ ﻣﻦ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺎﻗﻰ ﻧﻤﺎﻧﺪ!
ﻗﺎﺿﻰ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﻭﺻﻴﺖ ﭼﻴﺴﺖ؟
ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺳﮓ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻣﻮﺕ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩﻡ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻭﺻﻴﺖ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﻪ ﻛﺴﻰ ﺑﺪﻫﻢ؟ و ﺳﮓ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﻤﺎ ﻛﻪ ﻗﺎﺿﻰ ﺷﻬﺮ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ!
ﺍﻳﻨﻚ ﮔﻠﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﺍﻥ ﺣﺎﺿﺮ ﻭ ﺁﻣﺎﺩﻩ ، ﻭ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ!
ﻗﺎﺿﻰ ﺑﺎ ﺗﺎﺛﺮ ﻭ ﺗﺎﺳﻒ ﮔﻔﺖ:
ﻋﻠﺖ ﻓﻮﺕ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺳﮓ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟
ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﭼﻴﺰ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻭﺻﻴﺖ ﻧﻜﺮﺩ؟ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻌﻤﺎﺕ ﺍﺧﺮﻭﻯ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻣﻨﺖ ﻧﻬﺪ ﻭ
ﺗﻮ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺮﻭ،
ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺁﻥ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻭﺻﺎﻳﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺁﮔﺎﻩ ﮔﺮﺩﺍﻥ ﺗﺎ بدان ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻴﻢ!!
#عبید_زاکانی
🌹✨@vahab_mokhtari ✨🌺
Forwarded from Unclesam
مسخره بودن آخوند و اسلامش. واعظی بر منبر می گفت:
هر که نام آدم و حوّا نوشته در خانه آویزد شیطان بدان خانه در نیاید.
طلخک از پای منبر برخاست و گفت: شیطان در بهشت در جوار خدا آدم و حوا را فریب داد. حال چگونه ممکن است شیطان از اسم آن دو ، پا به فرار بگذارد!
#عبید_زاکانی
هر که نام آدم و حوّا نوشته در خانه آویزد شیطان بدان خانه در نیاید.
طلخک از پای منبر برخاست و گفت: شیطان در بهشت در جوار خدا آدم و حوا را فریب داد. حال چگونه ممکن است شیطان از اسم آن دو ، پا به فرار بگذارد!
#عبید_زاکانی
Forwarded from شک گرایی
.
هر چند بهشت صد کرامت دارد
مرغو مِیو حورِ سرو قامت دارد
ساقی بده این بادهی گلرنگ به نقد
کان نسیهی او، سر به قیامت دارد
#عبید_زاکانی
@Skeptic_ism
هر چند بهشت صد کرامت دارد
مرغو مِیو حورِ سرو قامت دارد
ساقی بده این بادهی گلرنگ به نقد
کان نسیهی او، سر به قیامت دارد
#عبید_زاکانی
@Skeptic_ism