Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️قرمطيان، تخريب كعبه و بى تفاوتى الله در دفاع از خانه امنش!
#قسمت_چهاردهم(آخر)
بدین ترتیب نویسندگان اسلامی، قرامطه را کافر و زندیق خواندند.
ابومنصور عبد القاهر بغدادی گوید: برای هر رکنی از ارکان شریعت تأویلاتی آوردند که مورث گمراهی است.
همینطور قرامطه حجر الاسواد را مدت بیست و دو سال نزد خود نگاه داشتند. در سال ۳۳۹ ه در زمان خلافت المطيع بالله عباسی، پس از درخواستهای فراوان مسلمانان برای استرداد آن ، قرمطیان سنگ مزبور را با وساطت القائم بالمنصور به مبلغ زیادی بازگرداندند.
حمدالله مستوفی گوید:
«چاه زمزم از کشته برگشت، و پیرامون حرم سه هزار کشته افتاده بود» در تاریخ کوفه آمده است که:
«قرمطی لعین کشتگان را در چاه زمزم افکند و باقی را در مسجدالحرام. و این لعین پس از کندن جامه كعبه و تقسیم آن میان پیروان خود ، بر خانه کعبه بالا رفت و چنین گفت: {انا بالله وبالله انا / یخلق الخلق و افنيهم انا} که این گفته دال بر الحاد اوست و همینطور شعر اوست که:
[(۱)فلو كان هذا البيت لله ربنا-(٢)-لصب علينا النار من فوقنا صبا-(٣)-لأننا حججناحجة جاهلية-(٤)-مجللة لم تبق شرقا ولا غربا-(٥)-و أنا تركنا بين زمزم والصفا-(٦)-كتائب لا تبغي سوى ربها ربا-(٧)-ولكن رب العرش جل جلاله-(٨)-فلم يتخذ بيتأ ولم يتخذ حجبا-]
که مضمون آن چنین است:
اگر اینجا خانه خدا بود ، صاحبش از ریختن آتش آسمانی بر روی ما دریغ نمی کرد. ما زیارت سودمندی بدون اعمال عبادی انجام دادیم ، زیارتی که مانند آن هرگز در شرق و غرب صورت نگرفته است. اما خدای آسمان جل جلاله بی نیاز از خانه و حاجب است»
اما كماكان سئوال انسان خردمند و خرافه ستيز اينجاست كه: آن الله كه براى نجات بتخانه كعبه طيرا ابابيل را فرستاد چرا در برابر قرمطيان سكوت كرد كه هم خانه اش را هتك كردند، هم مسلمانان را قتل عام كردند و هم حجرالاسود را ٢ سال از خانه جدا كرده بودند؟
آيا زور و قدرت اين الله فقط در افسانه هاست ؟
آيا الله غيرتش فقط يكبار جنبيد آنهم در افسانه اى دروغين و مضحك؟
پايان .......
https://t.me/naghde_eslamm/34189
#قسمت_چهاردهم(آخر)
بدین ترتیب نویسندگان اسلامی، قرامطه را کافر و زندیق خواندند.
ابومنصور عبد القاهر بغدادی گوید: برای هر رکنی از ارکان شریعت تأویلاتی آوردند که مورث گمراهی است.
همینطور قرامطه حجر الاسواد را مدت بیست و دو سال نزد خود نگاه داشتند. در سال ۳۳۹ ه در زمان خلافت المطيع بالله عباسی، پس از درخواستهای فراوان مسلمانان برای استرداد آن ، قرمطیان سنگ مزبور را با وساطت القائم بالمنصور به مبلغ زیادی بازگرداندند.
حمدالله مستوفی گوید:
«چاه زمزم از کشته برگشت، و پیرامون حرم سه هزار کشته افتاده بود» در تاریخ کوفه آمده است که:
«قرمطی لعین کشتگان را در چاه زمزم افکند و باقی را در مسجدالحرام. و این لعین پس از کندن جامه كعبه و تقسیم آن میان پیروان خود ، بر خانه کعبه بالا رفت و چنین گفت: {انا بالله وبالله انا / یخلق الخلق و افنيهم انا} که این گفته دال بر الحاد اوست و همینطور شعر اوست که:
[(۱)فلو كان هذا البيت لله ربنا-(٢)-لصب علينا النار من فوقنا صبا-(٣)-لأننا حججناحجة جاهلية-(٤)-مجللة لم تبق شرقا ولا غربا-(٥)-و أنا تركنا بين زمزم والصفا-(٦)-كتائب لا تبغي سوى ربها ربا-(٧)-ولكن رب العرش جل جلاله-(٨)-فلم يتخذ بيتأ ولم يتخذ حجبا-]
که مضمون آن چنین است:
اگر اینجا خانه خدا بود ، صاحبش از ریختن آتش آسمانی بر روی ما دریغ نمی کرد. ما زیارت سودمندی بدون اعمال عبادی انجام دادیم ، زیارتی که مانند آن هرگز در شرق و غرب صورت نگرفته است. اما خدای آسمان جل جلاله بی نیاز از خانه و حاجب است»
اما كماكان سئوال انسان خردمند و خرافه ستيز اينجاست كه: آن الله كه براى نجات بتخانه كعبه طيرا ابابيل را فرستاد چرا در برابر قرمطيان سكوت كرد كه هم خانه اش را هتك كردند، هم مسلمانان را قتل عام كردند و هم حجرالاسود را ٢ سال از خانه جدا كرده بودند؟
آيا زور و قدرت اين الله فقط در افسانه هاست ؟
آيا الله غيرتش فقط يكبار جنبيد آنهم در افسانه اى دروغين و مضحك؟
پايان .......
https://t.me/naghde_eslamm/34189
Telegram
نقدى بر اسلام
قرمطیان «حجر الاسود» را از «خانه» جدا کردند و بر بام کعبه شدند و ناودان زرین کعبه را کندند و میگفتند:
«…چون خدای شما به آسمان شود و «خانه» را بر زمین ضایع گذارد، خانه اش را غارت و ویران میکنند»…. پس جامه از «خانه» باز کردند و پاره پاره به غارت بردند و به…
«…چون خدای شما به آسمان شود و «خانه» را بر زمین ضایع گذارد، خانه اش را غارت و ویران میکنند»…. پس جامه از «خانه» باز کردند و پاره پاره به غارت بردند و به…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه کسی قرآن را نوشته است؟!
#قسمت_چهاردهم
اما در این میان یک استثنا وجود دارد و آن تضادی آشکار بین آیات زمر/٥٣، آل عمران/٣١ و ابراهیم/٣١ می باشد؛
اگر آیه زمر/٥٣ را با دقت بخوانیم متوجه خواهیم شد که بندگان مورد نظر، میتواننند بندگان گوینده باشند:
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر/٥٣)
#ترجمه: بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم (زیادروی در شرک) کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (آل عمران/٣١)
#ترجمه: بگو: «اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»
اکنون اگر قل را برداریم، مفهوم جمله کاملا عوض میگردد و شکی که در نوشتهی بالا وجود داشت به یقین تبدیل میشود و مخاطب گوینده، بندگان او هستند نه بندگان الله:
يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر/٥٣)
#ترجمه: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم (زیادروی در شرک) کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (آل عمران/٣١)
#ترجمه: اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.
اما قرآن این روند را در آیه ابراهیم/٣١ اصلاح مینماید:
قُل لِّعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خِلَالٌ (ابراهیم/٣١)
#ترجمه: به بندگان من که ایمان آوردهاند بگو: نماز را برپا دارند؛ و از آنچه به آنها روزی دادهایم، پنهان و آشکار، انفاق کنند؛ پیش از آنکه روزی فرا رسد که نه در آن خرید و فروش است، و نه دوستی! (نه با مال میتوانند از کیفر خدا رهایی یابند، و نه با پیوندهای مادی!)
همچنین در این میان استثنای جالب دیگری نیز وجود دارد و آن سورهای به نام فاتحه (حمد) میباشد؛ سورهی حمد، سخن محمد ابن عبدالله یا کلام خدائی بنام الله؟ ... این سوره به صورتی نوشته شده است که خواننده از الله درخواستی (دعا) را بیان مینماید و همزمان او را میستاید؛ اگر کلام الله است، پس چه لزومی دارد که این خدا از خودش درخواستی را مطرح نماید و یا به شیوهی بندگانش، خود را مورد ستایش قرار دهد؟! در این آیه که بخش از سورهی حمد است، گوینده دعا را با نام الله، خدائی که بسیار رحم کننده است، آغاز مینماید؛ این رحم تنها شامل مؤمنان است و غیر مؤمنان را مانند چهارپایان به حساب میآورد.
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/34733
#قسمت_چهاردهم
اما در این میان یک استثنا وجود دارد و آن تضادی آشکار بین آیات زمر/٥٣، آل عمران/٣١ و ابراهیم/٣١ می باشد؛
اگر آیه زمر/٥٣ را با دقت بخوانیم متوجه خواهیم شد که بندگان مورد نظر، میتواننند بندگان گوینده باشند:
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر/٥٣)
#ترجمه: بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم (زیادروی در شرک) کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (آل عمران/٣١)
#ترجمه: بگو: «اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.»
اکنون اگر قل را برداریم، مفهوم جمله کاملا عوض میگردد و شکی که در نوشتهی بالا وجود داشت به یقین تبدیل میشود و مخاطب گوینده، بندگان او هستند نه بندگان الله:
يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر/٥٣)
#ترجمه: ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم (زیادروی در شرک) کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (آل عمران/٣١)
#ترجمه: اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد؛ و خدا آمرزنده مهربان است.
اما قرآن این روند را در آیه ابراهیم/٣١ اصلاح مینماید:
قُل لِّعِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا يُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَ يَوْمٌ لَّا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خِلَالٌ (ابراهیم/٣١)
#ترجمه: به بندگان من که ایمان آوردهاند بگو: نماز را برپا دارند؛ و از آنچه به آنها روزی دادهایم، پنهان و آشکار، انفاق کنند؛ پیش از آنکه روزی فرا رسد که نه در آن خرید و فروش است، و نه دوستی! (نه با مال میتوانند از کیفر خدا رهایی یابند، و نه با پیوندهای مادی!)
همچنین در این میان استثنای جالب دیگری نیز وجود دارد و آن سورهای به نام فاتحه (حمد) میباشد؛ سورهی حمد، سخن محمد ابن عبدالله یا کلام خدائی بنام الله؟ ... این سوره به صورتی نوشته شده است که خواننده از الله درخواستی (دعا) را بیان مینماید و همزمان او را میستاید؛ اگر کلام الله است، پس چه لزومی دارد که این خدا از خودش درخواستی را مطرح نماید و یا به شیوهی بندگانش، خود را مورد ستایش قرار دهد؟! در این آیه که بخش از سورهی حمد است، گوینده دعا را با نام الله، خدائی که بسیار رحم کننده است، آغاز مینماید؛ این رحم تنها شامل مؤمنان است و غیر مؤمنان را مانند چهارپایان به حساب میآورد.
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/34733
Telegram
نقدى بر اسلام
چه كسى قرآن را نوشته است؟
آيا همانطور كه مسلمانان ادعا ميكنند اين كتاب گفتار الله است؟؟
با مطالعه اين مقاله به بسيارى از سئوالاتى كه در مورد تاريخچه قرآن داشته ايد پاسخ داده خواهد شد.
لطفا اين مقاله يبا را مطالعه كرده و با دوستان و اعضاى خانواده محترمتان…
آيا همانطور كه مسلمانان ادعا ميكنند اين كتاب گفتار الله است؟؟
با مطالعه اين مقاله به بسيارى از سئوالاتى كه در مورد تاريخچه قرآن داشته ايد پاسخ داده خواهد شد.
لطفا اين مقاله يبا را مطالعه كرده و با دوستان و اعضاى خانواده محترمتان…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️چه كسى مذهب شيعه، خرافى ترين و ضدبشرى ترين آئين جهان را بوجود آورد؟
#قسمت_چهاردهم
عبدالله بن سبأ پس از تبعيد خود و رهايى از شمشير على مكان مناسبى را براى گسترش افكار و عقيده خود پيدا كرد و در آنجا ياران خود را تنظيم داد و افكارش را ميان سپاهيان گمارده شده ى على منتشر كرد.
وقتى كه خبر كشته شدن على به آنها رسيد او و يارانش آن را انكار كردند. حال به روايت مذكور طبق نقل خطيب بغدادى گوش فرا ميدهيم كه با سند خويش آن را به زحربن قيس جعفى ميرساند كه على در مورد او گفته:
هر كس كه دوست دارد به شهيد زنده بنگرد به او بنگرد. زحر ميگويد: على مرا فرماندهى چهارصد نفر از اهل عراق قرار داد و دستور داد كه ما به عنوان نگهبان در مدائن باشيم. به خدا قسم ما هنگام غروب خورشيد در راه نشسته بوديم كه فردى آمد در حالى كه سوارى اش عرق كرده بود.
گفتيم: تو از كجا مي آيى؟ گفت: از كوفه مى آيم. گفتيم: چه وقت از آنجا خارج شدى؟ گفت: امروز. گفتيم: پس چه خبر؟
گفت: امير مؤمنان براي نماز صبح بيرون آمد و ابن بجره و ابن ملجم به وى هجوم برده و يكى از آنها بر او ضربه اى زد كه فرد از سخت تر از آن ضربه زنده خواهد ماند و از سست تر از آن ميميرد، سپس رفت.
عبدالله بن وهب سبئي - در حالى كه دستش رو به آسمان بود گفت: الله اكبر، الله اكبر، گفتم: چه ميگويى؟ گفت: اگر اين مرد ميگفت كه من مغز متلاشى شده ى على را ديدم باور نميكردم؛ زيرا امير مؤمنان هرگز نميميرد تا اينكه كل عرب را با عصايش رهبرى كند.
در روايت جاحظ در البيان و التبيين آمده است: اگر مغز على را براي ما بياوريد كه در صد پارچه پيچيده شده باشد
باز هم يقين داريم كه او نمرده است و نميميرد تا اينكه با عصايش شما را حمايت و رهبري كند(#منبع: البیان و التبیین، جاحظ، ج ٣، ص ٨١، چاپ ١٩٦٨ قاهره)
اكنون به روايت خطيب باز ميگرديم:
زحر گفت: به خدا قسم ما فقط در آن شب باقى مانديم تا اينكه نامه ى حسن بن على به ما رسيد كه نوشته بود: از عبدالله حسن امير مومنان به زحربن قيس، اما بعد: از مردم بر اساس اصول گذشته بيعت بگير. زحر ميگويد: گفتيم آنچه ميگويي كجاست؟ گفت: آنچه كه من ديدم خواهد مرد(#منبع: تاريخ بغداد، ج ٨، ص ٤٨٨)
حسن بن موسى نوبختى گفته: هنگامى كه خبر شهادت على به ابن سبا در مدائن رسيد به كسى كه برايش خبر آورد گفت: تو دروغ گفتى اگر مغز او را در هفتاد پارچه برايم بياورى و هفتاد مرد عادل را به شهادت گيري، باز يقين داريم كه او نمرده و كشته نشده و نميميرد تا مالك زمين گردد.
(#منابع: فرق الشيعه نوبختي، چاپ نجف، ص ٤٣ و قاموس الرجال، ج ٥، ص ٤٦٣)
ادامه دارد.....
https://t.me/naghde_eslamm/34793
#قسمت_چهاردهم
عبدالله بن سبأ پس از تبعيد خود و رهايى از شمشير على مكان مناسبى را براى گسترش افكار و عقيده خود پيدا كرد و در آنجا ياران خود را تنظيم داد و افكارش را ميان سپاهيان گمارده شده ى على منتشر كرد.
وقتى كه خبر كشته شدن على به آنها رسيد او و يارانش آن را انكار كردند. حال به روايت مذكور طبق نقل خطيب بغدادى گوش فرا ميدهيم كه با سند خويش آن را به زحربن قيس جعفى ميرساند كه على در مورد او گفته:
هر كس كه دوست دارد به شهيد زنده بنگرد به او بنگرد. زحر ميگويد: على مرا فرماندهى چهارصد نفر از اهل عراق قرار داد و دستور داد كه ما به عنوان نگهبان در مدائن باشيم. به خدا قسم ما هنگام غروب خورشيد در راه نشسته بوديم كه فردى آمد در حالى كه سوارى اش عرق كرده بود.
گفتيم: تو از كجا مي آيى؟ گفت: از كوفه مى آيم. گفتيم: چه وقت از آنجا خارج شدى؟ گفت: امروز. گفتيم: پس چه خبر؟
گفت: امير مؤمنان براي نماز صبح بيرون آمد و ابن بجره و ابن ملجم به وى هجوم برده و يكى از آنها بر او ضربه اى زد كه فرد از سخت تر از آن ضربه زنده خواهد ماند و از سست تر از آن ميميرد، سپس رفت.
عبدالله بن وهب سبئي - در حالى كه دستش رو به آسمان بود گفت: الله اكبر، الله اكبر، گفتم: چه ميگويى؟ گفت: اگر اين مرد ميگفت كه من مغز متلاشى شده ى على را ديدم باور نميكردم؛ زيرا امير مؤمنان هرگز نميميرد تا اينكه كل عرب را با عصايش رهبرى كند.
در روايت جاحظ در البيان و التبيين آمده است: اگر مغز على را براي ما بياوريد كه در صد پارچه پيچيده شده باشد
باز هم يقين داريم كه او نمرده است و نميميرد تا اينكه با عصايش شما را حمايت و رهبري كند(#منبع: البیان و التبیین، جاحظ، ج ٣، ص ٨١، چاپ ١٩٦٨ قاهره)
اكنون به روايت خطيب باز ميگرديم:
زحر گفت: به خدا قسم ما فقط در آن شب باقى مانديم تا اينكه نامه ى حسن بن على به ما رسيد كه نوشته بود: از عبدالله حسن امير مومنان به زحربن قيس، اما بعد: از مردم بر اساس اصول گذشته بيعت بگير. زحر ميگويد: گفتيم آنچه ميگويي كجاست؟ گفت: آنچه كه من ديدم خواهد مرد(#منبع: تاريخ بغداد، ج ٨، ص ٤٨٨)
حسن بن موسى نوبختى گفته: هنگامى كه خبر شهادت على به ابن سبا در مدائن رسيد به كسى كه برايش خبر آورد گفت: تو دروغ گفتى اگر مغز او را در هفتاد پارچه برايم بياورى و هفتاد مرد عادل را به شهادت گيري، باز يقين داريم كه او نمرده و كشته نشده و نميميرد تا مالك زمين گردد.
(#منابع: فرق الشيعه نوبختي، چاپ نجف، ص ٤٣ و قاموس الرجال، ج ٥، ص ٤٦٣)
ادامه دارد.....
https://t.me/naghde_eslamm/34793
Telegram
نقدى بر اسلام
چه كسى مذهب شيعه را بوجود آورد؟
آيا يك يهودى موسس فرقه تشيع بود؟
خالق ايده عصمت و امامت چه كسى بود و رفتار على بن ابيطالب با وى چگونه بود؟
ما با استناد به كتب معتبر تاريخ در پى يافتن پاسخ به تمامى اين پرسشها هستيم و در مقاله پيش رو اين موضوع را بررسى خواهيم…
آيا يك يهودى موسس فرقه تشيع بود؟
خالق ايده عصمت و امامت چه كسى بود و رفتار على بن ابيطالب با وى چگونه بود؟
ما با استناد به كتب معتبر تاريخ در پى يافتن پاسخ به تمامى اين پرسشها هستيم و در مقاله پيش رو اين موضوع را بررسى خواهيم…
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
پروندهی شنیداری: زندهیاد رضا فاضلی
بخش- دوم
#قسمت_چهاردهم
با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوهها در جامعه همدست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
بخش- دوم
#قسمت_چهاردهم
با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوهها در جامعه همدست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
پروندهی شنیداری: زندهیاد رضا فاضلی
بخش- دوم
#قسمت_چهاردهم
با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوهها در جامعه همدست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
بخش- دوم
#قسمت_چهاردهم
با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوهها در جامعه همدست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!
#قسمت_چهاردهم
ممکن است بپرسید هدف چیست که از آیه ٦ ترجمه مختلف را گذاشته اید؟
در پاسخ می گوییم در جواب دروغگوهای افرادی که می گویند جزیه پولی است برای حفظ و صیانت اهل ذمه و نه تحقیر و تذلل اهل کتاب. در تمامی ترجمه ها هدف از دادن جزیه به اهل اسلام نه دادن نوعی مالیات یا امری به جای زکات است، بلکه ذلت،خشوع و تسلیم شدن در برابر دین اسلام است که بعداً مفصلا راجع به آن صحبت خواهم کرد و دروغ ماله کشانی مانند مصطفی حسینی طباطبایی را خواهم داد که در جواب جناب مشیری می گوید کجا گفته شده جزیه برای تحقیر است.همین قدر جناب طباطبایی ترجمه های قرآن را می خواند ساکت می شد و از احکام پوسیده جهاد و کنیز و برده گیری و جزیه بعنوان احکام متمدنانه صحبت نمی کرد.
سوره توبه بسیار از ذهنی مشوّش و خشن و از اعصابی بهم ریخته صادر شده به طوری که نویسنده ی این سوره ابتدای آن را با بسم الله شروع نکرده است و از اوج قدرت یک فرد نوشته شده است و بدنبال تهدیدات مالی و جانی طرف های مقابل خود است.
قبل از شروع به بیان و شرح مفصل احکام جزیه می خواهم خلاصه احکام جزیه و اهل ذمه را از کتاب تحریر الوسلیه خمینی که فردی شیعی و معرف حضور همه مسلمانان جهان و رهبر آنان است بگذارم چون بعد از این کلاً به شرح این ماجرا از کتب اهل سنت می پردازم چون سابقه دینی بنده در اسلام قبلاً اهل سنت بوده است.
مقدار جزيه
مسأله ١) اندازه خاصى در جزيه نيست و حدّى ندارد، بلكه اندازه آن به نظر والى مىباشد؛ به حسب آنچه كه از مصالح و مكانها و زمانها و مقتضيات احوال، صلاح مىبيند. و بهتر است كه اندازه آن در عقد ذمّه معلوم نشود و به نظر امام عليه السلام قرار داده شود تا آنكه حقارت و ذلّت (كه در قرآن مذكور است) بر آنان تحقق يابد.
مسأله ٦) جايز است كه علاوه بر جزيه، ضيافت رهگذران مسلمان- نيروهاى نظامى باشند يا نه- بر آنها شرط شود. و ظاهر آن است كه تعيين زمان اين ضيافت لازم است مانند يك روز يا سه روز. و جايز است كه كيفيت مهمانى به عرف و عادت- در ميهمانى اهل آيينى، اهل آيين ديگرى را كه آنها را نجس مىدانند- واگذار شود.
#منبع : تحرير الوسيلة( ترجمه فارسى) نویسنده: الخميني، روح الله جلد: ٢صفحه ٥٣٢
مسأله ١٠) ابتدا به سلام كردن به ذمّى مكروه است. و بعضى گفتهاند حرام است. و اين احوط (استحبابى) است. و اگر ذمّى ابتدا به سلام كند سزاوار است كه در جواب، به گفتن «عليك» اكتفا كند و اتمام آن ظاهراً مكروه است. و اگر مسلمان اضطرار پيدا كند كه به او سلام دهد يا جوابش را كامل نمايد، بدون كراهت جايز است. و اما غير ذمّى احوط (استحبابى) ترك سلام بر او است مگر با اضطرار اگر چه اوجه جواز آن است، با كراهت.
مسأله ٧) سزاوار است كه در عقد ذمّه هر آنچه كه در آن براى مسلمين نفع و رفعت و براى اهل ذمّه خفت است و آنچه كه مقتضى دخول آنها به اسلام است- از روى رغبت يا ترس- شرط شود. و از اين قبيل است شرط كردن تميّز از مسلمانان در لباس و مو و سوارى و كنيهها، به آنچه كه در جاهاى مفصّل مذكور است.
#منبع: تحرير الوسيلة( ترجمه فارسى) نویسنده: الخميني جلد: ٢ صفحه ٥٣٦
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
#قسمت_چهاردهم
ممکن است بپرسید هدف چیست که از آیه ٦ ترجمه مختلف را گذاشته اید؟
در پاسخ می گوییم در جواب دروغگوهای افرادی که می گویند جزیه پولی است برای حفظ و صیانت اهل ذمه و نه تحقیر و تذلل اهل کتاب. در تمامی ترجمه ها هدف از دادن جزیه به اهل اسلام نه دادن نوعی مالیات یا امری به جای زکات است، بلکه ذلت،خشوع و تسلیم شدن در برابر دین اسلام است که بعداً مفصلا راجع به آن صحبت خواهم کرد و دروغ ماله کشانی مانند مصطفی حسینی طباطبایی را خواهم داد که در جواب جناب مشیری می گوید کجا گفته شده جزیه برای تحقیر است.همین قدر جناب طباطبایی ترجمه های قرآن را می خواند ساکت می شد و از احکام پوسیده جهاد و کنیز و برده گیری و جزیه بعنوان احکام متمدنانه صحبت نمی کرد.
سوره توبه بسیار از ذهنی مشوّش و خشن و از اعصابی بهم ریخته صادر شده به طوری که نویسنده ی این سوره ابتدای آن را با بسم الله شروع نکرده است و از اوج قدرت یک فرد نوشته شده است و بدنبال تهدیدات مالی و جانی طرف های مقابل خود است.
قبل از شروع به بیان و شرح مفصل احکام جزیه می خواهم خلاصه احکام جزیه و اهل ذمه را از کتاب تحریر الوسلیه خمینی که فردی شیعی و معرف حضور همه مسلمانان جهان و رهبر آنان است بگذارم چون بعد از این کلاً به شرح این ماجرا از کتب اهل سنت می پردازم چون سابقه دینی بنده در اسلام قبلاً اهل سنت بوده است.
مقدار جزيه
مسأله ١) اندازه خاصى در جزيه نيست و حدّى ندارد، بلكه اندازه آن به نظر والى مىباشد؛ به حسب آنچه كه از مصالح و مكانها و زمانها و مقتضيات احوال، صلاح مىبيند. و بهتر است كه اندازه آن در عقد ذمّه معلوم نشود و به نظر امام عليه السلام قرار داده شود تا آنكه حقارت و ذلّت (كه در قرآن مذكور است) بر آنان تحقق يابد.
مسأله ٦) جايز است كه علاوه بر جزيه، ضيافت رهگذران مسلمان- نيروهاى نظامى باشند يا نه- بر آنها شرط شود. و ظاهر آن است كه تعيين زمان اين ضيافت لازم است مانند يك روز يا سه روز. و جايز است كه كيفيت مهمانى به عرف و عادت- در ميهمانى اهل آيينى، اهل آيين ديگرى را كه آنها را نجس مىدانند- واگذار شود.
#منبع : تحرير الوسيلة( ترجمه فارسى) نویسنده: الخميني، روح الله جلد: ٢صفحه ٥٣٢
مسأله ١٠) ابتدا به سلام كردن به ذمّى مكروه است. و بعضى گفتهاند حرام است. و اين احوط (استحبابى) است. و اگر ذمّى ابتدا به سلام كند سزاوار است كه در جواب، به گفتن «عليك» اكتفا كند و اتمام آن ظاهراً مكروه است. و اگر مسلمان اضطرار پيدا كند كه به او سلام دهد يا جوابش را كامل نمايد، بدون كراهت جايز است. و اما غير ذمّى احوط (استحبابى) ترك سلام بر او است مگر با اضطرار اگر چه اوجه جواز آن است، با كراهت.
مسأله ٧) سزاوار است كه در عقد ذمّه هر آنچه كه در آن براى مسلمين نفع و رفعت و براى اهل ذمّه خفت است و آنچه كه مقتضى دخول آنها به اسلام است- از روى رغبت يا ترس- شرط شود. و از اين قبيل است شرط كردن تميّز از مسلمانان در لباس و مو و سوارى و كنيهها، به آنچه كه در جاهاى مفصّل مذكور است.
#منبع: تحرير الوسيلة( ترجمه فارسى) نویسنده: الخميني جلد: ٢ صفحه ٥٣٦
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️جهاد چيست؟
دفاع از وطن و ناموس يا قتل عام و غارت ؟
با استناد به فقه اسلامى،
حكومت اسلامى براى پذيرش اسلام، با غير مسلمانان ابتدا اتمام حجت می کند و اگر قبول نکنند بر آنان یورش برده می شود و اموال و زنان و کودکان آنان در ذمه اسلام قرار می گیرند(اسارت و…
دفاع از وطن و ناموس يا قتل عام و غارت ؟
با استناد به فقه اسلامى،
حكومت اسلامى براى پذيرش اسلام، با غير مسلمانان ابتدا اتمام حجت می کند و اگر قبول نکنند بر آنان یورش برده می شود و اموال و زنان و کودکان آنان در ذمه اسلام قرار می گیرند(اسارت و…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️امامزاده تراشی و ترويج خرافات توسط ملاها
#قسمت_چهاردهم
و در حالیکه دستش را به طرف مزرعۀ سرسبز قبطیه دراز کرده بود، به سخنش ادامه داد :
" .همه حقه ها زیر سر این صحراى قبطیه است و هندوانه کارى بی حساب و کتابش. اگر امسال مستاجر قبطیه هندوانه نکاشته بود و محصولش به این فراوانی نبود و با کمبود الاغ براي حمل هندوانه ها به شهر مواجه نمی شد، محال بود عیساي مریدبان خواب نما بشود و محال بود ملاتوتی به تاییدش برخیزد و محال بود جمعیتی به این زیادي شهر و خانه و زندگی و کار و کاسبی شان را رها کنند و یکباره به طرف زیارتگاه هجوم بیاورند و هندوانه را از قرار یک من یک قران سر خیارستانش بخرند، همان هندوانه اي که باري پنچ قران کرایه برمی داشت تا به شهر برسد و یک من ده شاهی بفروشند. بله، معجزه شده است اما نه براي شما بدبختهاي خدازده، هر معجزه اي که هست براي اربابهاي قبطیه است. براي ما فقیر بیچاره ها خبري نیست."
سید با استفاده از سکوتی ناگهانی که بر صحن لبریز از جمعیت سایه افکنده بود، آهی کشید و با لحن دردآلود ناله مانندى گفت :
" .من سید اولاد پیغمبر با شصت و چهار پنج سال سنم باید بیایم و توى این آفتاب داغ از کلۀ سحر تا تنگ غروب آفتاب بیل بزنم و خر بار کنم و خاك کشی کنم و بابت خرجی خودم و دو تا خرم شش قران مزد بگیرم و اربابهاي قبطیه با یک بار هندوانه اي که درِ خانۀ ملاتوتی فرستادند و دو تا بار گندمی که به عیساي مریدبان دادند باید از برکت حماقت شما مردم روزي صد تومان درآمد خالص خلص داشته باشند."
و بار دیگر صدایش اوج گرفت و تبدیل به فریاد شد که :
".آهاى مردم! معجزه مخصوص پیغمبر خدا بود و دوازده امام، بس و والسلام.
هر کس دیگر که پیدا شود و ادعاى معجزه بکند، اگر می خواهید راحت زندگی کنید صدایش را خفه کنید. امروز اگر معجزه اى باشد توي دستهاى پینه بستۀ من و شماست."
سید با اداى این عبارت مکثی کرد و بار دیگر آهی کشید و دستش به طرف دامن وصله دار قباي کرباسیش رفت تا دانه هاى درشت عرق را که بر شقیقه هایش نشسته و قطره اشکی را که از گوشۀ چشمانش به آب شیب ِ رخسار غلطیده و در حال سرازیر شدن بود، پاك کند که ناگهان از آن گوشۀ صحن زیارتگاه صداي آشنایی برخاست:
" .چه می گویی سید جد به کمر زده، یعنی امامزاده علی معجزه نمی کند؟ مرتد فطري، تو از سگ نجسترى."
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/37009
#قسمت_چهاردهم
و در حالیکه دستش را به طرف مزرعۀ سرسبز قبطیه دراز کرده بود، به سخنش ادامه داد :
" .همه حقه ها زیر سر این صحراى قبطیه است و هندوانه کارى بی حساب و کتابش. اگر امسال مستاجر قبطیه هندوانه نکاشته بود و محصولش به این فراوانی نبود و با کمبود الاغ براي حمل هندوانه ها به شهر مواجه نمی شد، محال بود عیساي مریدبان خواب نما بشود و محال بود ملاتوتی به تاییدش برخیزد و محال بود جمعیتی به این زیادي شهر و خانه و زندگی و کار و کاسبی شان را رها کنند و یکباره به طرف زیارتگاه هجوم بیاورند و هندوانه را از قرار یک من یک قران سر خیارستانش بخرند، همان هندوانه اي که باري پنچ قران کرایه برمی داشت تا به شهر برسد و یک من ده شاهی بفروشند. بله، معجزه شده است اما نه براي شما بدبختهاي خدازده، هر معجزه اي که هست براي اربابهاي قبطیه است. براي ما فقیر بیچاره ها خبري نیست."
سید با استفاده از سکوتی ناگهانی که بر صحن لبریز از جمعیت سایه افکنده بود، آهی کشید و با لحن دردآلود ناله مانندى گفت :
" .من سید اولاد پیغمبر با شصت و چهار پنج سال سنم باید بیایم و توى این آفتاب داغ از کلۀ سحر تا تنگ غروب آفتاب بیل بزنم و خر بار کنم و خاك کشی کنم و بابت خرجی خودم و دو تا خرم شش قران مزد بگیرم و اربابهاي قبطیه با یک بار هندوانه اي که درِ خانۀ ملاتوتی فرستادند و دو تا بار گندمی که به عیساي مریدبان دادند باید از برکت حماقت شما مردم روزي صد تومان درآمد خالص خلص داشته باشند."
و بار دیگر صدایش اوج گرفت و تبدیل به فریاد شد که :
".آهاى مردم! معجزه مخصوص پیغمبر خدا بود و دوازده امام، بس و والسلام.
هر کس دیگر که پیدا شود و ادعاى معجزه بکند، اگر می خواهید راحت زندگی کنید صدایش را خفه کنید. امروز اگر معجزه اى باشد توي دستهاى پینه بستۀ من و شماست."
سید با اداى این عبارت مکثی کرد و بار دیگر آهی کشید و دستش به طرف دامن وصله دار قباي کرباسیش رفت تا دانه هاى درشت عرق را که بر شقیقه هایش نشسته و قطره اشکی را که از گوشۀ چشمانش به آب شیب ِ رخسار غلطیده و در حال سرازیر شدن بود، پاك کند که ناگهان از آن گوشۀ صحن زیارتگاه صداي آشنایی برخاست:
" .چه می گویی سید جد به کمر زده، یعنی امامزاده علی معجزه نمی کند؟ مرتد فطري، تو از سگ نجسترى."
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/37009
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️امام زاده تراشى و ترويج خرافات توسط ملاها
على اكبر سعيدى سيرجانى در قسمتى از متن مينويسد:
در یکی از آن سالهاي طلایی که ارادتمند شما قدم شومش را بر ششمین پلکان لغزندة زندگی نهاده بود، مقارن آغاز تابستان، ناگهان سنگی در مرداب افتاد و شایعه اي در شهرك سوت…
على اكبر سعيدى سيرجانى در قسمتى از متن مينويسد:
در یکی از آن سالهاي طلایی که ارادتمند شما قدم شومش را بر ششمین پلکان لغزندة زندگی نهاده بود، مقارن آغاز تابستان، ناگهان سنگی در مرداب افتاد و شایعه اي در شهرك سوت…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️دگردیسی عیسی بن مریم به مُحَمَد بن عبدالله در گذر تاريخ
#قسمت_چهاردهم
فرهنگی که گستر ِش پرستشگاه مقدس «یحیی» غسل دهنده در شمالِ سرزمین نبطیان نمادش بود، الگویی شد تا ٤٩ سال پس از آن یک پرستشگاهِ مقدس دیگر در جنوب سرزمین نبطیان، یعنی در مدینه ساخته شود.
در هر دو ساختمان نوشته های دیواری یافت میشوند که از یک سوی برنامۀِ دینی و سیاسی فرمانروایان را مُستند میسازند و از سوی دیگر بگونۀِ رسمی و انتزاعی تکیه به نوشته های دیواری قبه الصخره دارند. در اینجا نباید همۀِ نوشته ها تفسیر شوند؛ مسئله تنها عبارت است از همانندی رسمی این نوشته ها با نوشته هایی که بر دیوارهای اندرونی قبه الصخره نگارش شده اند و پاژنام هایی که در آنجا در ستایش از بلندپایگان بکار رفته اند.
آن «مسجد معاویه» که در سال هجرى عربی/٨٧،٨٦ (٧٠٨/٧٠٧ میلادی) در دمشق ساخته شد، بیگمان یک ساختمان مسیحی بود.
برای بازسازی این ساختمان آن کلیسایی را که پیش از این در آنجا ساخته بودند کاملا و یا بخشی از آنرا از جاکندند. به دستور «الولید» برنامۀِ دینی/ سیاسی او بر دیوارهای این «مسجد» نگارش شد(٤٢).
در آغاز «الولید» با چشمپوشی بر تعصب های مذهبی پدرش، روشن بیان کرد:- نوشته ای که ترجمۀِ آن با عربی امروزى هماهنگ است- "درموضوع دین هیچ اجبارى وجود ندارد و پس از این راه راست از راه اشتباه قابل تمیز دادن است". «کریستوف لوکزنبرگ (Christoph Luxenberg .)» این نوشته را -هماهنگ با درکی که آن زمان مردم داشته اند- بدینگونه ترجمه کرده است: "دین حقیقی (دُرُست یا راستین) نمیتواند انکار شود، (در نوشته های مقدس) راه راست از راه اشتباه تمیز داده شده است."
در این ترجمه جملات پایانی بیشتر باهم هماهنگی دارند. سپس بر یگانگی خدا و شریک نداشتن او و همبستگی میان پیروان این گروه مذهبی تاکید میشود؛
در ادامه گفته میشود: "پیامبر ما ستایش شونده/برگُزیده (مُحَمَد) است. مهر و برکت خدا بر او باد". این نیایش (دعای) خیر هماهنگ است با آن نوشته هایی که بر دیوار اندرونی و بیرونی قبه الصخره نگارش شده اند. در ادامه گفته میشود که" «الولید»، خدمتکار خدا، این ساختمان مقدس را ساخته و (بخشی از) کلیسای پیشین را از جا کنده است." با آنکه نامهاى «رسول» و «مُحَمَد»، همانگونه که رد شدن ادعای شریک داشتن الله و «بازگویی» دعای خیر (برای عیسی) نشان میدهند، اشاره به «عیسی» میکنند، ولی نام «عیسی مسیح، پسر مریم» همانند نوشته های دیواری قبه الصخره آشکار بیان نمیشود. آنچه که در این نوشته برجسته است، وجود فرنام هایی است که مُتاثر از دستورهایِ چیره شدۀِ مذهبی هَستند. «الولید» همانند پدرش، خودش را بر روی یک ستون سنگی (که فاصله میان دو شهر را نشان میدهد) و بر سکه های پول «عبدالله (بنده خدا)» مینامند.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/37400
#قسمت_چهاردهم
فرهنگی که گستر ِش پرستشگاه مقدس «یحیی» غسل دهنده در شمالِ سرزمین نبطیان نمادش بود، الگویی شد تا ٤٩ سال پس از آن یک پرستشگاهِ مقدس دیگر در جنوب سرزمین نبطیان، یعنی در مدینه ساخته شود.
در هر دو ساختمان نوشته های دیواری یافت میشوند که از یک سوی برنامۀِ دینی و سیاسی فرمانروایان را مُستند میسازند و از سوی دیگر بگونۀِ رسمی و انتزاعی تکیه به نوشته های دیواری قبه الصخره دارند. در اینجا نباید همۀِ نوشته ها تفسیر شوند؛ مسئله تنها عبارت است از همانندی رسمی این نوشته ها با نوشته هایی که بر دیوارهای اندرونی قبه الصخره نگارش شده اند و پاژنام هایی که در آنجا در ستایش از بلندپایگان بکار رفته اند.
آن «مسجد معاویه» که در سال هجرى عربی/٨٧،٨٦ (٧٠٨/٧٠٧ میلادی) در دمشق ساخته شد، بیگمان یک ساختمان مسیحی بود.
برای بازسازی این ساختمان آن کلیسایی را که پیش از این در آنجا ساخته بودند کاملا و یا بخشی از آنرا از جاکندند. به دستور «الولید» برنامۀِ دینی/ سیاسی او بر دیوارهای این «مسجد» نگارش شد(٤٢).
در آغاز «الولید» با چشمپوشی بر تعصب های مذهبی پدرش، روشن بیان کرد:- نوشته ای که ترجمۀِ آن با عربی امروزى هماهنگ است- "درموضوع دین هیچ اجبارى وجود ندارد و پس از این راه راست از راه اشتباه قابل تمیز دادن است". «کریستوف لوکزنبرگ (Christoph Luxenberg .)» این نوشته را -هماهنگ با درکی که آن زمان مردم داشته اند- بدینگونه ترجمه کرده است: "دین حقیقی (دُرُست یا راستین) نمیتواند انکار شود، (در نوشته های مقدس) راه راست از راه اشتباه تمیز داده شده است."
در این ترجمه جملات پایانی بیشتر باهم هماهنگی دارند. سپس بر یگانگی خدا و شریک نداشتن او و همبستگی میان پیروان این گروه مذهبی تاکید میشود؛
در ادامه گفته میشود: "پیامبر ما ستایش شونده/برگُزیده (مُحَمَد) است. مهر و برکت خدا بر او باد". این نیایش (دعای) خیر هماهنگ است با آن نوشته هایی که بر دیوار اندرونی و بیرونی قبه الصخره نگارش شده اند. در ادامه گفته میشود که" «الولید»، خدمتکار خدا، این ساختمان مقدس را ساخته و (بخشی از) کلیسای پیشین را از جا کنده است." با آنکه نامهاى «رسول» و «مُحَمَد»، همانگونه که رد شدن ادعای شریک داشتن الله و «بازگویی» دعای خیر (برای عیسی) نشان میدهند، اشاره به «عیسی» میکنند، ولی نام «عیسی مسیح، پسر مریم» همانند نوشته های دیواری قبه الصخره آشکار بیان نمیشود. آنچه که در این نوشته برجسته است، وجود فرنام هایی است که مُتاثر از دستورهایِ چیره شدۀِ مذهبی هَستند. «الولید» همانند پدرش، خودش را بر روی یک ستون سنگی (که فاصله میان دو شهر را نشان میدهد) و بر سکه های پول «عبدالله (بنده خدا)» مینامند.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/37400
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️دگرديسى عيسى بن مريم به محمد بن عبدالله، اتفاقى كه در گذر زمان شخصيت جديد و دين جديدى با هويت عربى خلق كرده است.
آيا محمد بن عبدالله، صفتى براى عيسى بن مريم بوده است كه در گذر تاريخ به شخصيتى حقيقى تبديل شده است؟
براى خواندن اين مقاله زيبا كانال نقد اسلام…
آيا محمد بن عبدالله، صفتى براى عيسى بن مريم بوده است كه در گذر تاريخ به شخصيتى حقيقى تبديل شده است؟
براى خواندن اين مقاله زيبا كانال نقد اسلام…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️نگاهى به سرچشمه هاى اصلى قرآن
#قسمت_چهاردهم
فرشته ای به نام میخائیل به آسمان فرازید و ابراهیم را به همراه یک ارابه بسیار زیبایی که در آن نشسته بود با خود بُرد؛
و او ابراهیم را به آسمان بُرد، او ابراهیم را بالای ابرها بُرد، و ابراهیم سوار بر ارابه بر بالای سر همۀِ باشندگان زمین حرکت میکرد.» وجود «ارابۀِ زیبا» در این داستان، جلوه گر شکل دیگری از سفر افسانه ای محمد به آسمان است، زیرا به باور مسلمانان، محمد از راه سوارکاری به کمک یک الاغى به نام «براق» به آسمان پرواز کرد، و سوارکاری بیشتر با فرهنگ عرب ها سازگاری دارد تا پرواز به کمک یک ارابه.
نام «براق» بیگمان از واژۀِ عبری «باراک» ریشه گرفته که به معنی
«درخشیدن» است، که به زبان عربی میشود «برق»، با آنکه این احتمال نیز هست که این واژه از زبان پهلوی ریشه گرفته باشد.
پیش از بررسی موردهای دیگر، باید گفته شود که کتاب «سفر أخنوخ ( Book of Enoch)» نیز گُزراش هایِ درازی دربارۀِ شگفتی های زمین، دوزخ و آسمان دربر دارد که «أخنوخ» در رویاهایش دیده است [٢٨].
بدون شک این کتاب که از آثار نوشتاری کیش های انحرافی مسیحی است بر روی کتاب های افسانه ای «رویای پاولوس» و «سفارش نامۀِ ابراهیم» تاثیر گذار بوده و از آنجا روی افسانه معراج محمد تاثیر گذاشته است؛ ولی ما نمیتوانیم این احتمال را بدهیم که این کتاب ها روی «ارداویراف نامه» تاثیر گذار بوده اند، شاید غیر مستقیم. به هر روی، این یک پُرسشی است که پاسخ به آن هیچ تاثیری روی پژوهش کنونی ندارد. اکنون در پیوند با «درخت زندگی» در «باغ عدن» یهودیان دارای افسانه های شگفت انگیزی هستند [٢٩]، که با شایمندی (احتمال) فراوان از داستان های «اکدی/ سومری» دربارۀِ «باغ خدایان (Sacred Tree of Eritu)» وام گرفته اند. این افسانه ها در کُهن ترین سنگنبشته ها بازگویی شُده اند که در شهر «Nippur (نزدیک بغداد)» بدست دکتر هیلپرشت (Dr. Hilprecht) پیدا شُده اند. اکنون ما نیازی برای اندر شُدن در این گُفتارود نمیبینیم، تنها میخواهیم نشان دهیم که تفاوت میان این همه افسانه های ساختگی دربارۀِ سفر به آسمان ها و یک بازگویی ساده از واقعیت که در کتاب «سفر پیدایش (Genesis)» آمده است، چه اندازه بُزرگ است. افسانه های یهودی روی گُزارشِ مسلمان ها دربارۀِ بهشتِ آسمانی تاثیر گذاشته اند، برای اینکه مسلمان ها باور دارند که «باغ عدن» در آسمان است.
از اینرو مسلمان ها در باورهای دینی شان بیشتر ویژگی هایِ «باغ عدن» را که یک باغ زمینی است، به بهشت آسمانی منتقل کرده اند. در این پیوند این امکان هست که کتاب هایِ کیش هایِ گُمراه (apocryphal) مسیحی آنها را به بیراهه بُرده باشند، چونکه بازکاوی (تشریح) چهار رودخانۀِ بهشتی، و چیزهای دیگر، که در کتاب «رویای پاولوس» بخش چهاردهم آمده است، بدون شک ریشه در همین تخیلات شگفت انگیز دارد.
ادامه دارد ......
https://t.me/naghde_eslamm/37960
#قسمت_چهاردهم
فرشته ای به نام میخائیل به آسمان فرازید و ابراهیم را به همراه یک ارابه بسیار زیبایی که در آن نشسته بود با خود بُرد؛
و او ابراهیم را به آسمان بُرد، او ابراهیم را بالای ابرها بُرد، و ابراهیم سوار بر ارابه بر بالای سر همۀِ باشندگان زمین حرکت میکرد.» وجود «ارابۀِ زیبا» در این داستان، جلوه گر شکل دیگری از سفر افسانه ای محمد به آسمان است، زیرا به باور مسلمانان، محمد از راه سوارکاری به کمک یک الاغى به نام «براق» به آسمان پرواز کرد، و سوارکاری بیشتر با فرهنگ عرب ها سازگاری دارد تا پرواز به کمک یک ارابه.
نام «براق» بیگمان از واژۀِ عبری «باراک» ریشه گرفته که به معنی
«درخشیدن» است، که به زبان عربی میشود «برق»، با آنکه این احتمال نیز هست که این واژه از زبان پهلوی ریشه گرفته باشد.
پیش از بررسی موردهای دیگر، باید گفته شود که کتاب «سفر أخنوخ ( Book of Enoch)» نیز گُزراش هایِ درازی دربارۀِ شگفتی های زمین، دوزخ و آسمان دربر دارد که «أخنوخ» در رویاهایش دیده است [٢٨].
بدون شک این کتاب که از آثار نوشتاری کیش های انحرافی مسیحی است بر روی کتاب های افسانه ای «رویای پاولوس» و «سفارش نامۀِ ابراهیم» تاثیر گذار بوده و از آنجا روی افسانه معراج محمد تاثیر گذاشته است؛ ولی ما نمیتوانیم این احتمال را بدهیم که این کتاب ها روی «ارداویراف نامه» تاثیر گذار بوده اند، شاید غیر مستقیم. به هر روی، این یک پُرسشی است که پاسخ به آن هیچ تاثیری روی پژوهش کنونی ندارد. اکنون در پیوند با «درخت زندگی» در «باغ عدن» یهودیان دارای افسانه های شگفت انگیزی هستند [٢٩]، که با شایمندی (احتمال) فراوان از داستان های «اکدی/ سومری» دربارۀِ «باغ خدایان (Sacred Tree of Eritu)» وام گرفته اند. این افسانه ها در کُهن ترین سنگنبشته ها بازگویی شُده اند که در شهر «Nippur (نزدیک بغداد)» بدست دکتر هیلپرشت (Dr. Hilprecht) پیدا شُده اند. اکنون ما نیازی برای اندر شُدن در این گُفتارود نمیبینیم، تنها میخواهیم نشان دهیم که تفاوت میان این همه افسانه های ساختگی دربارۀِ سفر به آسمان ها و یک بازگویی ساده از واقعیت که در کتاب «سفر پیدایش (Genesis)» آمده است، چه اندازه بُزرگ است. افسانه های یهودی روی گُزارشِ مسلمان ها دربارۀِ بهشتِ آسمانی تاثیر گذاشته اند، برای اینکه مسلمان ها باور دارند که «باغ عدن» در آسمان است.
از اینرو مسلمان ها در باورهای دینی شان بیشتر ویژگی هایِ «باغ عدن» را که یک باغ زمینی است، به بهشت آسمانی منتقل کرده اند. در این پیوند این امکان هست که کتاب هایِ کیش هایِ گُمراه (apocryphal) مسیحی آنها را به بیراهه بُرده باشند، چونکه بازکاوی (تشریح) چهار رودخانۀِ بهشتی، و چیزهای دیگر، که در کتاب «رویای پاولوس» بخش چهاردهم آمده است، بدون شک ریشه در همین تخیلات شگفت انگیز دارد.
ادامه دارد ......
https://t.me/naghde_eslamm/37960
Telegram
نقدى بر اسلام
از آنجا که محمد بن عبدالله با تورات و انجیل آشنایی کارشناسانه نداشت، او نه انجیل های چهارگانه را میشناخت که از سویِ خط اصلی کلیسا پذیرفته و تایید شده بودند و نه با کتاب های دینیِ یهودیان همانند «تالموت» و «میدارش» آشنایی داشت که تفسیرهای دلبخواهی از تورات…
Forwarded from نقدى بر اسلام
چه کسانی قرآن را نوشته اند؟
#قسمت_چهاردهم
یک نمونۀِ آشکار در تایید ادعای بالا سوره ٧٣ است. در آنجا میگوید: «"٢" برپا خیز (و نیایش کن)» بخش بزرگی از شب را (...) "٣"(یا ولی) نیمی از شب را (...) یا اندکی کمتر"٤" یا بیشتر...» در این سطرها یک آیینِ نیایشی که ویژۀِ راهبان مسیحی است بازتاب یافته است، که گویا برای کپی کننده يا ویرایش کنندۀِ قرآن یک وظیفۀِ دشواری بوده است. اکنون این كپى كننده یا ویرایشگر، به نام الله در جایگاه سوم شخص مفرد، رده های بالا را در آ یه ٢٠ به گونه غیر عادی و گسترده تفسیر میکند.
«خدای تو میداند که تو و آن گروهی که با تو هستند دو سوم شب یا (...) نیمی از شب (...) یا یک سوم از آن را برمیخیزید (و نیایش میکنید). ولی (آدم نمیتواند از همۀِ این سفارش ها موشکافانه پیروی کند، حتی اگر او خواست راستین (صادقانه) در نگهداشتن زمان نیایش داشته باشد.) خدا (به تنهایی اندازه و هدف) روز و شب را تعیین میکند. او ( از پیش) میداند که شما (شمار و اندازه نیایش های شبانه را ) موشکافانه...نگه نمیدارید...
آیه هاى قرآن را روخوانی کنید، آنچه (که برای شما) آسان است (یعنی به اندازه ای که بدون خستگی و استرس میتوانید)...»
در ادامه به سختی هایی اشاره کرد که برخی از مردم هنگام نیایش کردن گرفتارش میشوند: همانند بیماران، مسافران و جنگجویان. «از اینرو آن بخشهایی (از قرآن) را روخوانی کنید که برای شما آسان است! ولی نیایش را بجا آورید، زکات پرداخت کنید و با اینکارِ خوب به خدا وام داده اید...و از خدا درخواست کنید که از گناهانِ شما چشم پوشی کند!»
در این سوره آدم متوجه مواردی ميشود که همچنین در دیگر نوشته هاى قرآنی نیز پیش آمده اند: برای نمونه آیه ٨ تا ١٩، شاید همچنین آیه ٧ هیچ پیوندی با سختیهای نیایشهای شبانگاهی ندارند که موضوع آیه ٢ و آیه هاى بعدى در این سوره است. تفسیرِ ویرایشگر یا رونوشت بردار در جای مناسب آن گذاشته نيست، بلکه در پایان سوره جای داده شده است. معنی اینکار این است: هنگامیکه ویرایشگر / رونوشت بردار میخواست روی آیه های ١ تا ١٩ کار کند، نگارش پایانی آنها انجام یافته بود؛ گویا گذاشته شدن تفسیر او در جایی مناسب میان این آیه ها، میتوانست توهین به مقدسات برداشت شود. از اینرو ویرایشگر/ رونوشتبردار تفسیر خودش را در پایان آیه ١٩ جای میدهد. افزودن تفسیر ویرایشگر/ رونوشتبردار در پایان آیه ١٩ سبب که آیه ٢٠ پدید آید و این آیه یک سوم همۀِ سوره را شامل شود.
در مورد دوم: آن درخواستی که در آغازِ سوره از مؤمنین شده بود، مبهم جمله بندی شده است . آیه شماره ٢٠ آن شور و هیجانِ آغاز سوره را ندارد، بلکه با گرفتاری های پیش آمده در آغاز این سوره به گونه اخلاقی و منطقی برخورد میکند، ویرایشگر/ رونوشتبردار در جایگاه خدا (با بکار بردن ضمیر سوم شخص مفرد) با سفارشهای ساده تر، سختی های پیش آمده در آغاز سوره را میزُداید.
ادامه دارد ….
#قسمت_چهاردهم
یک نمونۀِ آشکار در تایید ادعای بالا سوره ٧٣ است. در آنجا میگوید: «"٢" برپا خیز (و نیایش کن)» بخش بزرگی از شب را (...) "٣"(یا ولی) نیمی از شب را (...) یا اندکی کمتر"٤" یا بیشتر...» در این سطرها یک آیینِ نیایشی که ویژۀِ راهبان مسیحی است بازتاب یافته است، که گویا برای کپی کننده يا ویرایش کنندۀِ قرآن یک وظیفۀِ دشواری بوده است. اکنون این كپى كننده یا ویرایشگر، به نام الله در جایگاه سوم شخص مفرد، رده های بالا را در آ یه ٢٠ به گونه غیر عادی و گسترده تفسیر میکند.
«خدای تو میداند که تو و آن گروهی که با تو هستند دو سوم شب یا (...) نیمی از شب (...) یا یک سوم از آن را برمیخیزید (و نیایش میکنید). ولی (آدم نمیتواند از همۀِ این سفارش ها موشکافانه پیروی کند، حتی اگر او خواست راستین (صادقانه) در نگهداشتن زمان نیایش داشته باشد.) خدا (به تنهایی اندازه و هدف) روز و شب را تعیین میکند. او ( از پیش) میداند که شما (شمار و اندازه نیایش های شبانه را ) موشکافانه...نگه نمیدارید...
آیه هاى قرآن را روخوانی کنید، آنچه (که برای شما) آسان است (یعنی به اندازه ای که بدون خستگی و استرس میتوانید)...»
در ادامه به سختی هایی اشاره کرد که برخی از مردم هنگام نیایش کردن گرفتارش میشوند: همانند بیماران، مسافران و جنگجویان. «از اینرو آن بخشهایی (از قرآن) را روخوانی کنید که برای شما آسان است! ولی نیایش را بجا آورید، زکات پرداخت کنید و با اینکارِ خوب به خدا وام داده اید...و از خدا درخواست کنید که از گناهانِ شما چشم پوشی کند!»
در این سوره آدم متوجه مواردی ميشود که همچنین در دیگر نوشته هاى قرآنی نیز پیش آمده اند: برای نمونه آیه ٨ تا ١٩، شاید همچنین آیه ٧ هیچ پیوندی با سختیهای نیایشهای شبانگاهی ندارند که موضوع آیه ٢ و آیه هاى بعدى در این سوره است. تفسیرِ ویرایشگر یا رونوشت بردار در جای مناسب آن گذاشته نيست، بلکه در پایان سوره جای داده شده است. معنی اینکار این است: هنگامیکه ویرایشگر / رونوشت بردار میخواست روی آیه های ١ تا ١٩ کار کند، نگارش پایانی آنها انجام یافته بود؛ گویا گذاشته شدن تفسیر او در جایی مناسب میان این آیه ها، میتوانست توهین به مقدسات برداشت شود. از اینرو ویرایشگر/ رونوشتبردار تفسیر خودش را در پایان آیه ١٩ جای میدهد. افزودن تفسیر ویرایشگر/ رونوشتبردار در پایان آیه ١٩ سبب که آیه ٢٠ پدید آید و این آیه یک سوم همۀِ سوره را شامل شود.
در مورد دوم: آن درخواستی که در آغازِ سوره از مؤمنین شده بود، مبهم جمله بندی شده است . آیه شماره ٢٠ آن شور و هیجانِ آغاز سوره را ندارد، بلکه با گرفتاری های پیش آمده در آغاز این سوره به گونه اخلاقی و منطقی برخورد میکند، ویرایشگر/ رونوشتبردار در جایگاه خدا (با بکار بردن ضمیر سوم شخص مفرد) با سفارشهای ساده تر، سختی های پیش آمده در آغاز سوره را میزُداید.
ادامه دارد ….
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️چه كسانى قرآن را نوشته اند؟
آيا شخصى به نام محمد نقشى در نوشتن اين آيات و سوره ها داشته است؟
اگر محمد قرآن را ننوشته است، پس چه كس يا كسانى اين كتاب را تهيه كرده اند و به چه منظورى؟
پروفسور كار هاينتس اوليگ در يك مقاله بسيار خواندنى به اين موضوع پرداخته…
آيا شخصى به نام محمد نقشى در نوشتن اين آيات و سوره ها داشته است؟
اگر محمد قرآن را ننوشته است، پس چه كس يا كسانى اين كتاب را تهيه كرده اند و به چه منظورى؟
پروفسور كار هاينتس اوليگ در يك مقاله بسيار خواندنى به اين موضوع پرداخته…