438) من زئوس هستم – سرانجام داستان غدیرخم – I am Zeus
#کلیپ 438 :
سرانجام داستان غدیرخم
مطالب این کتاب از زنده یاد امیرحسین خنجی است
در این کتاب واژگان ولایت ولی و مولا رو توضیح میده
این واژگان برآمده از سنتهای برده داری در قبایل عرب است.
با این کلیپ متوجه میشیم که کلا واژگان #مولا #ولی #رب #اولیا #عبد #عبید #موالی #ولایت #غدیرخم نزد مومنین و شیعیان و مسلمانان کلا چطوری تغییر یافته
لطفا قبل از دیدن کلیپ 438، حتما کلیپ 253 و 33 رو ببینید و این پست رو برای دیگران منتشر کنید
و از هشتگ های داخل پست، برای پستهای خودتون هم استفاده کنید :)
#علی #غدیرخم
#داستان_غدیر_خم
#امیرحسین_خنجی
#بازخوانی_انتقادی_تاریخ_اسلام
#الله
#برده_داری
#قبایل_عرب
#کرامت_انسانی
#سازگاری
#خردمندی
#قنبر
#بلاهت #نادانی #مغزخاموش_مومنین
#اندیشه #معنی_واژگان
#دروغ_سلاح_مومن_است
#علی #علی_ابن_ابیطالب #شیعیان #رب #دوست
#ابلیس
#بیعیت_علی_با_ابوبکر
#علی_نالایق_برای_خلیفه_بودن
@zeus110
@zeusaudioclips
@zeusquestions
@zeusmusics
#مهسا_امینی
#من_زئوس_هستم
#زئوس
#i_am_zeus
#خنده_زئوسی
لینک کلیپ در تلگرام
https://t.me/zeus110/1264
لینک کلیپ در یوتیوب
https://youtu.be/2uJ_AGun4jg
سرانجام داستان غدیرخم
مطالب این کتاب از زنده یاد امیرحسین خنجی است
در این کتاب واژگان ولایت ولی و مولا رو توضیح میده
این واژگان برآمده از سنتهای برده داری در قبایل عرب است.
با این کلیپ متوجه میشیم که کلا واژگان #مولا #ولی #رب #اولیا #عبد #عبید #موالی #ولایت #غدیرخم نزد مومنین و شیعیان و مسلمانان کلا چطوری تغییر یافته
لطفا قبل از دیدن کلیپ 438، حتما کلیپ 253 و 33 رو ببینید و این پست رو برای دیگران منتشر کنید
و از هشتگ های داخل پست، برای پستهای خودتون هم استفاده کنید :)
#علی #غدیرخم
#داستان_غدیر_خم
#امیرحسین_خنجی
#بازخوانی_انتقادی_تاریخ_اسلام
#الله
#برده_داری
#قبایل_عرب
#کرامت_انسانی
#سازگاری
#خردمندی
#قنبر
#بلاهت #نادانی #مغزخاموش_مومنین
#اندیشه #معنی_واژگان
#دروغ_سلاح_مومن_است
#علی #علی_ابن_ابیطالب #شیعیان #رب #دوست
#ابلیس
#بیعیت_علی_با_ابوبکر
#علی_نالایق_برای_خلیفه_بودن
@zeus110
@zeusaudioclips
@zeusquestions
@zeusmusics
#مهسا_امینی
#من_زئوس_هستم
#زئوس
#i_am_zeus
#خنده_زئوسی
لینک کلیپ در تلگرام
https://t.me/zeus110/1264
لینک کلیپ در یوتیوب
https://youtu.be/2uJ_AGun4jg
Audio
📚 #بابک_خرم_دین
✍️ #امیرحسین_خنجی
🎤 #امیراردلان_داودی
🎧 شنیداری
همراهان گل در روشنگری دوستان و عزیزانتون کوشا باشید
به امید آزادی و آبادی ایران
@forudfouladvand 👈
@madarradio 👈
✍️ #امیرحسین_خنجی
🎤 #امیراردلان_داودی
🎧 شنیداری
همراهان گل در روشنگری دوستان و عزیزانتون کوشا باشید
به امید آزادی و آبادی ایران
@forudfouladvand 👈
@madarradio 👈
Forwarded from شک گرایی
جنگ قادسیه.pdf
638.6 KB
Forwarded from شک گرایی
.
📕 جنگ قادسیه و پیآمدهایش
✍🏻 #امیرحسین_خنجی
🔸نبرد خونین ایرانیان در قادسیه
🔹رستم در حدود چهار ماه در منطقه بلاش آباد در پادگان آن شهر که بعدها سابط نام گرفت اردو زد تا مبادا لشگر عربها نزدیک پایتخت ایران در تیسفون گردند. رستم از اوضاع ایران به خوبی آگاه بود زیرا خودش شاه را به سلطنت رسانده بود تا کشور به مرز فروپاشی نیافتد و خوب میدانست که درگیری های داخلی و کودتاهای چند تن از افسران پارتی و اوضاع کشور مانع از یکپارچگی ارتش ایران میشود.
🔹رستم مذاکره با یزدگرد نمود تا شاهنشاه ایران را در خطر عربها قرار دهد . ولی یزدگرد که در فکر شکوه و جلال گذشته ایران بود و از اوضاع خراب ایران اطلاعی نداشت و از طرفی روحیه ملی و وطن پرستانه اش اجازه این را به او نمیداد که با عربها از در مذاکره در آید فرمان حمله را صارد نمود او چندین بار به عربها کمک نموده و آنان را از قحطی بیرون آورده بود و همیشه از آنان در برابر کشورهای متجاوز محافظت نموده. لیکن هرگز تصور نمی کرد روزی آنان قصد تجاوز به امپراتوری ایران را داشته باشند. بنابراین رستم را وادار به جنگ نمود. ولی باز رستم چندین تن از فرماندهان عرب را دعوت به ایران کرد تا گفتگو کنند. ولی هیچ نتیجه ای در بر نداشت بلاذری مینویسد: که " بص بهری " هزار درهم پول و یک طیلسان به خالد داد و تعهد کرد در تمام امور با لشگر عرب باشد و ضد ایران وارد جنگ شود و افرادش به عنوان جاسوسان مدینه وارد ایران شوند. سپس ابوبکر نامه ای به وی داد و وعده کارگزاری خلیفه مسلمانان را به او داد رستم فرخزاد در محرم سال ۱۶ هجری با سپاهی ۶۰ هزار نفری از فرات عبور کرد و در کنار شعبه ای از فرات اردو زد.
🔹به گفته طبری رستم چنیدن مذاکره با فرماندهان عرب کرد ولی آنان تنها سه راه را برای او گذاشتند: یا مسلمان شوند - یا بجنگند و کشته شوند - یا حاضر به دادن خراج گردند . طبری اذعان دارد که بعد از این پیشنهادات رستم با فرماندهان ارتش و شاهنشاه گفتگو نمود. ولی هیچ کدام حاضر به باج دادن به عربها نشدند. "طبری" رستم را پس از این گفتگو همیشه برای ایران در حال گریه مینامد.او میدانست که این نبرد آخرین جنگ او خواهد بود و ایران به دست عربها فتح خواهد شد . رستم از رود حیره عبور کرد و دربرابر لشگر عربها صف آرایی نمود . در این هنگام به گفته بلاذری طوفانی سخت و گرد و غبار بزرگی در بیابانهای شمالی به راه افتاد که طوفان در جهت چشم لشگر ایرانیان بود و موافق جهت لشگر عرب. رستم پس از دیدن این منظره گفت : بنگرید که امروز روز جنگ است و باد هم به کمک عربان آمده است و از روبرو بر ما میوزد. فریادهای لشگر عرب از دور به گوش میرسده است. به گفته طبری در نبرد قادسیه ۳۳ قبیله عرب با لشگر سعد ابی وقاص همراهی نمودند. عرب چیزی برای از دست دادن نداشت. او آمده بود تا یا به سرزمینهای پر نعمت ایران دست پیدا کند و یا در راه خدا کشته شود. جنگ آغاز شد و روز نخست ایرانیان ۵۰۰ تن از عربان را کشتند. بیشترین کشته شدگان از قبیله بنی سعد بود . روز دوم ایرانیان بر عربها چیره شدند و بیش از ۲۰۰۰ تن از آنان کشته شدند. در این نبرد ۴ تن از سرداران بزرگ ایران به نامهای پیروزان - بندوان - بهمن جازویه - بزرگمهر همدانی کشته شدند. روز سوم نیز همین گونه بود و عربها دست به شگردی نطامی زدند و چشم فیلهای سپاه را کور کردند و آنان به حالت رمیده شدند و تعداد کثیری از ایرانیان در زیر دست و پای فیلان کشته شدند. روز چهارم نبرد تا پاسی از شب ادامه داشت پس از فرارسیدن شب ایرانیان به اردگاه های خویش بازگشتند و سلاحها را بر زمین نهادند و استراحت کردند. چند ساعت پس از این استراحت شبیخون بزرگی از لشگر عرب به سوی ایرانیان وارد شد و نبرد خونینی در شب هنگام شروع گشت و عده کثیری از ایرانیان و عربها کشته شدند. در همین شب به گفته طبری رستم توسط یک عرب سر بریده شد و شالوده ارتش ایران با کشته شدن رستم فرخزاد از هم پاشیده شد و به ترتیب فرماندهان به قتل رسیدند.
🔹با کشته شدن رستم سپاه ایران به حالت متزلزل در آمد و خود شاهنشاه یزدگرد در راس ارتش قرار گرفت و آماده مقابله با مسلمانان در برابر هجوم آنان به پایتخت گشت.
@Skeptic_ism
📕 جنگ قادسیه و پیآمدهایش
✍🏻 #امیرحسین_خنجی
🔸نبرد خونین ایرانیان در قادسیه
🔹رستم در حدود چهار ماه در منطقه بلاش آباد در پادگان آن شهر که بعدها سابط نام گرفت اردو زد تا مبادا لشگر عربها نزدیک پایتخت ایران در تیسفون گردند. رستم از اوضاع ایران به خوبی آگاه بود زیرا خودش شاه را به سلطنت رسانده بود تا کشور به مرز فروپاشی نیافتد و خوب میدانست که درگیری های داخلی و کودتاهای چند تن از افسران پارتی و اوضاع کشور مانع از یکپارچگی ارتش ایران میشود.
🔹رستم مذاکره با یزدگرد نمود تا شاهنشاه ایران را در خطر عربها قرار دهد . ولی یزدگرد که در فکر شکوه و جلال گذشته ایران بود و از اوضاع خراب ایران اطلاعی نداشت و از طرفی روحیه ملی و وطن پرستانه اش اجازه این را به او نمیداد که با عربها از در مذاکره در آید فرمان حمله را صارد نمود او چندین بار به عربها کمک نموده و آنان را از قحطی بیرون آورده بود و همیشه از آنان در برابر کشورهای متجاوز محافظت نموده. لیکن هرگز تصور نمی کرد روزی آنان قصد تجاوز به امپراتوری ایران را داشته باشند. بنابراین رستم را وادار به جنگ نمود. ولی باز رستم چندین تن از فرماندهان عرب را دعوت به ایران کرد تا گفتگو کنند. ولی هیچ نتیجه ای در بر نداشت بلاذری مینویسد: که " بص بهری " هزار درهم پول و یک طیلسان به خالد داد و تعهد کرد در تمام امور با لشگر عرب باشد و ضد ایران وارد جنگ شود و افرادش به عنوان جاسوسان مدینه وارد ایران شوند. سپس ابوبکر نامه ای به وی داد و وعده کارگزاری خلیفه مسلمانان را به او داد رستم فرخزاد در محرم سال ۱۶ هجری با سپاهی ۶۰ هزار نفری از فرات عبور کرد و در کنار شعبه ای از فرات اردو زد.
🔹به گفته طبری رستم چنیدن مذاکره با فرماندهان عرب کرد ولی آنان تنها سه راه را برای او گذاشتند: یا مسلمان شوند - یا بجنگند و کشته شوند - یا حاضر به دادن خراج گردند . طبری اذعان دارد که بعد از این پیشنهادات رستم با فرماندهان ارتش و شاهنشاه گفتگو نمود. ولی هیچ کدام حاضر به باج دادن به عربها نشدند. "طبری" رستم را پس از این گفتگو همیشه برای ایران در حال گریه مینامد.او میدانست که این نبرد آخرین جنگ او خواهد بود و ایران به دست عربها فتح خواهد شد . رستم از رود حیره عبور کرد و دربرابر لشگر عربها صف آرایی نمود . در این هنگام به گفته بلاذری طوفانی سخت و گرد و غبار بزرگی در بیابانهای شمالی به راه افتاد که طوفان در جهت چشم لشگر ایرانیان بود و موافق جهت لشگر عرب. رستم پس از دیدن این منظره گفت : بنگرید که امروز روز جنگ است و باد هم به کمک عربان آمده است و از روبرو بر ما میوزد. فریادهای لشگر عرب از دور به گوش میرسده است. به گفته طبری در نبرد قادسیه ۳۳ قبیله عرب با لشگر سعد ابی وقاص همراهی نمودند. عرب چیزی برای از دست دادن نداشت. او آمده بود تا یا به سرزمینهای پر نعمت ایران دست پیدا کند و یا در راه خدا کشته شود. جنگ آغاز شد و روز نخست ایرانیان ۵۰۰ تن از عربان را کشتند. بیشترین کشته شدگان از قبیله بنی سعد بود . روز دوم ایرانیان بر عربها چیره شدند و بیش از ۲۰۰۰ تن از آنان کشته شدند. در این نبرد ۴ تن از سرداران بزرگ ایران به نامهای پیروزان - بندوان - بهمن جازویه - بزرگمهر همدانی کشته شدند. روز سوم نیز همین گونه بود و عربها دست به شگردی نطامی زدند و چشم فیلهای سپاه را کور کردند و آنان به حالت رمیده شدند و تعداد کثیری از ایرانیان در زیر دست و پای فیلان کشته شدند. روز چهارم نبرد تا پاسی از شب ادامه داشت پس از فرارسیدن شب ایرانیان به اردگاه های خویش بازگشتند و سلاحها را بر زمین نهادند و استراحت کردند. چند ساعت پس از این استراحت شبیخون بزرگی از لشگر عرب به سوی ایرانیان وارد شد و نبرد خونینی در شب هنگام شروع گشت و عده کثیری از ایرانیان و عربها کشته شدند. در همین شب به گفته طبری رستم توسط یک عرب سر بریده شد و شالوده ارتش ایران با کشته شدن رستم فرخزاد از هم پاشیده شد و به ترتیب فرماندهان به قتل رسیدند.
🔹با کشته شدن رستم سپاه ایران به حالت متزلزل در آمد و خود شاهنشاه یزدگرد در راس ارتش قرار گرفت و آماده مقابله با مسلمانان در برابر هجوم آنان به پایتخت گشت.
@Skeptic_ism