نقد دین اسلام
644 subscribers
16K photos
10.2K videos
1.51K files
9.5K links
هیچ امر مقدسی وجود ندارد. همه چیز و همه کس قابل نقد هستند.
Download Telegram
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چرا اسلام را كنار گذاشتم؟

#قسمت_هفتم

١٨) در آیه ٢٣٣ #سوره_بقره(ماده گاو) می خوانیم که زنانتان کشتزار شما هستند. هرجا و هرگونه که خواهید به کشتزار خود درآیید و آنان را برای خودتان مقدم دارید فکر نمی کنم لازم به توضیح باشد. خودتان می بینید که الله چگونه درباره زنان صحبت می کند. و از ديد اين الله كه خودش مرد است، زنان چه موجودات محقرى هستند.
١٩) در بخشی از آیه ١٢٢ #سوره_بقره می خوانیم و سوال کنند از تو دربارهی عادت ماهانه زنانه، بگو آن رنجی است برای زنان.
امروزه ما می دانیم که عادت ماهانه نشان دهنده کار دستگاه تناسلی زنانه است و نتيجه طبیعی کارکرد هرمون هایی خاصی است. با این حال،
آیا شما فکر می کنید که این خونریزی عذابی باشد که الله برای زنان قرار داده است؟؟
٢٠) در قسمتى از آيه ٢٣٠ #سوره_بقره می خوانیم که: و اگر شوهر برای بار سوم او را طلاق گفت پس از آن دیگر زن برای او حلال نیست تا اینکه با شوهری غیر از او ازدواج کند و با او همخوابگی نماید،
پس اگر [شوهر دوم] وی را طلاق گفت اگر آن دو [همسر سابقا پندارند که حدود خدا را برپا می دارند گناهی بر آن دو نیست که به یکدیگر بازگردند و اینها حدود احکام الهی است که آن را برای فومی دانا بيان می کند.
#يعنى اينكه، اگر مردی سه بار همسرش را طلاق دهد، و بخواهد برای بار چهارم با او ازدواج کند باید آن زن حتما با شخص سومی ازدواج کند و با او همبستر شود.
در واقع این آیه برای تنبیه مرد مسلمان از بدن زن استفاده ابزارى کرده است.
جالب اینجا است که این وظیفه سنگین را معمولا در طول تاریخ خود روحانیت(قشر آخوند و ملا) انجام میداده است. شما چه فکر می کنید؟ آيا موجودى كه چنين تفكراتى را به جامعه القاء ميكند ميتواند خداى خالق تمام كهكشانها باشد؟؟
٢١) بر اساس آیه ١١ #سورة_نساء سهم زن از ارث، نصف سهم مرد است. این حرف با اصل يکم اعلامیه جهانشمول حقوق بشر که حقوق تمامی افراد بشر را یکسان می داند در تضادى كاملا فاحش است.
٢٢) در آیه ١٠ از #سورة_الممتحنه می خوانیم که: ای کسانی که ایمان آوردید، زنان مؤمنه ای که هجرت کرده اند و به سوی شما آمدند، خدا به ایمانشان داناتر است.
شما از آنها تحقیق کنید، اگر با ایمانشان شناختيد دیگر آنان را به شوهران کافرشان بر مگردانید که هرگز این زنان مؤمن بر کفار و آن شوهرات كفر به این زنان حلال نیستند.

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/33552
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟

#قسمت_هفتم

ﻣﺸﮑﻞ دﯾﮕﺮ ﺑﺮ ﺳﺮ راه ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻗﺮآن، ﻋﺪم اﺷﺎره ﺑﻪ زﻣﯿﻨﻪ ﻣﺘﻦ و ﻣﻮﺿﻮع ﺻﺤﺒﺖ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﻧﺪرت اﺷﺎره‌ای ﺑﻪ اﺳﺎﻣﯽﺧﺎص، ﻧﺎم ﻣﮑﺎنﻫﺎ و زﻣﺎن ﺣﻮادث ﻣﯽﺷﻮد. در ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﻮارد ﻣﻌﻠﻮم ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺳﺨﻦ از ﭼﻪ ﮐﺴﯽ و ﺧﻄﺎب ﺑﻪ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ دﻟﯿﻞ، ﻣﻔﺴﺮﯾﻦ ﺑﺮای درک ﻣﺘﻦ، ﺑﻪ اﺣﺎدﯾﺚ ﻣﺘﻮﺳﻞ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ و ﺑﻪ اﺻﻄﻼح ﺑﺮای ﺑﺮﺧﯽ آﯾﺎت‌ﺷﺎن ﻧﺰول ﻗﺎﺋﻞ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ.
ﺑﺎ اﯾﻦ ﺣﺎل، اﮐﺜﺮ اﺣﺎدﯾﺚ "در ﺻﻮرﺗﯿﮑﻪ ﻣﻌﺘﺒﺮ ﻗﻠﻤﺪاد ﺷﻮﻧﺪ" ﺗﻨﻬﺎ آﯾﺎت ﻣﺪﻧﯽ را ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯽدﻫﻨﺪ و در ﺗﻮﺿﯿﺢ آﯾﺎت ﻣﮑﯽ ﺳﺎﮐﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﺻﺤﺒﺖ ﻧﺎﮔﻬﺎن ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ﺑﺪون ﻣﻘﺪﻣﻪ از ﯾﮏ ﻣﻮﺿﻮع ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮع دﯾﮕﺮی ﻣﯽرود.
ﺿﻤﺎﯾﺮ ﻧﯿﺰ ﻣﺸﺨﺺ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ. الله ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ اول ﺷﺨﺺ ﺟﻤﻊ ﻇﺎﻫﺮ ﻣﯽﺷﻮد و ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ ﺳﻮم ﺷﺨﺺﻣﻔﺮد. ﮔﺎﻫﯽ اول ﺷﺨﺺ ﺟﻤﻊ، ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽرﺳﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎن ﺑﺎﺷﻨﺪ و ﻧﻪ الله:
وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَلِكَ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا ﴿۶۴﴾
#ترجمه: و [ما فرشتگان] جز به فرمان پروردگارت نازل نمى ‏شويم آنچه پيش روى ما و آنچه پشت‏ سر ما و آنچه ميان اين دو است [همه] به او اختصاص دارد و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده است "سوره ۱۹ آیه ۶۴" (ﺗﺮﺟﻤﻪ #ﻓﻮﻻدوﻧﺪ) اﯾﻨﮑﻪ ﺿﻤﯿﺮ ﺟﻤﻊ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎن ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻨﻬﺎ ﺣﺪس ﻣﺘﺮﺟﻢ اﺳﺖ. در ﻫﺮ ﺣﺎل ﻣﺸﺨﺺ اﺳﺖ ﮐﻪ در اﯾﻨﺠﺎ ﺿﻤﯿﺮ ﺟﻤﻊ الله ﻧﯿﺴﺖ
در ﻧﻬﺎﯾﺖ، در ﻗﺮآن ﮐﻠﻤﺎﺗﯽ دﯾﺪه ﻣﯽﺷﻮد ﮐﻪ رﯾﺸﻪ ﻋﺮﺑﯽ ﻧﺪارﻧﺪ و ﺣﺘﯽ ﻣﻔﺴﺮﯾﻦ اﺳﻼﻣﯽ ﻧﯿﺰ ﻣﻌﻨﺎی واﻗﻌﯽ آﻧﺮا ﻧﻤﯽداﻧﻨﺪ و ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺣﺪس و ﮔﻤﺎن ﺑﺴﻨﺪه ﮐﺮده اﻧﺪ. ﺣﺘﯽ اﺳﻢ ﻓﻌﻠﯽ ﻗﺮآن در زﺑﺎن ﻋﺮﺑﯽ ﭘﯿﺶ از اﺳﻼم اﺳﺘﻔﺎده ﻧﻤﯽﺷﺪه اﺳﺖ. رﯾﺸﻪ اﺣﺘﻤﺎﻟﯽ اﯾﻦ ﮐﻠﻤﻪ، واژه مسیحی سوری قریانی qiryani به معنای خواندن از یک ﻣﮑﺘﻮب در ﻫﻨﮕﺎم ﻣﻮﻋﻈﻪ اﺳﺖ.
ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎن ﺳﻮری "ﺑﻼد ﺷﺎم" ﺑﻮدﻧﺪ ﮐﻪ از واژه ﻗﺮآن ﯾﺎ ﻗﺮﯾﺎن، ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﻌﺎدﻟﯽ ﺑﺮای ﻣﻮﻋﻈﻪﻫﺎ و ﺧﻄﺎﺑﻪﻫﺎﯾﺸﺎن اﺳﺘﻔﺎده ﻣﯽﮐﺮدﻧﺪ. ﻣﺜﺎل دﯾﮕﺮ ﮐﻠﻤﻪ #اﻟﯿﺎس در سوره‌های ۶:۸۵ و ۳۷:۱۲۳ است که منظور همان پیامبر Elijah است ﮐﻠﻤﻪ ﻋﺒﺮی اﯾﻦ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻣﺸﺘﻖ ﻧﺸﺪه اﺳﺖ ﺑﻠﮑﻪ از ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺳﻮری و ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ اﯾﻦ ﻧﺎم ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ "اﻣﺮی ﮐﻪ ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ ﻣﺘﻦ ﻗﺮآن رﯾﺸﻪﻫﺎی ﺳﺮﯾﺎﻧﯽ دارد." ﻫﻤﯿﻦ ﮔﻔﺘﻪ در ﻣﻮرد ﮐﻠﻤﻪ #ﯾﻮﻧﺲ ﺻﺎدق اﺳﺖ ﮐﻪ در زﺑﺎن ﻋﺒﺮی Yonah تلفظ می‌شود اﻣﺎ در ﺗﺮﺟﻤﻪ ﯾﻮﻧﺎﻧﯽ ﻋﻬﺪ ﻋﺘﯿﻖ، ﯾﻮنس است.
ﺑﺴﯿﺎری از ﮐﻠﻤﺎت ﻣﺎﻧﻨﺪ #ﮐﻮﺛﺮ، #زﺑﺎﻧﯿﻪ، #ﺣﻮر_اﻟﻌﯿﻦ ﻧﯿﺰ در ﻣﺘﻦ ﻗﺮآن رﯾﺸﻪ ﻋﺮﺑﯽ ﻧﺪارﻧﺪ و ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮ ﺣﺴﺐ ﺣﺪس و ﮔﻤﺎن ﺑﻪ آن ﻣﻌﻨﺎﯾﯽ را ﻧﺴﺒﺖ داده اﻧﺪ.
ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ ﻣﺤﺘﻮاﯾﯽ ﻧﯿﺰ ﺑﺴﯿﺎری از آﯾﺎت ﻣﺘﻦ ﻗﺮآن در ﺗﻀﺎد ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ اﺳﺖ "در اداﻣﻪ، ﻣﻮارد ﺑﺴﯿﺎری ذﮐﺮ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ" ﻟﺤﻦ و ﻣﺤﺘﻮای آﯾﺎت ﻣﮑﯽ ﮐﺎﻣﻼ ﻣﺘﻔﺎوت از آﯾﺎت ﻣﺪﻧﯽ اﺳﺖ و ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﺘﻮان ﺗﺼﻮر ﮐﺮد ﮐﻪ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪه ﯾﺎ ﮔﻮﯾﻨﺪه اﯾﻦ آﯾﺎت ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﺪ. ﺗﻤﺎﻣﯽ اﯾﻦ ﻣﻮارد ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﺘﻦ ﻗﺮآن ﺑﺮﺧﻼف ﻧﻈﺮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن، ﻧﻪ ﻓﺼﯿﺢ اﺳﺖ و ﻧﻪ ﭘﺮﻣﻌﻨﯽ، ﺑﻠﮑﻪ ﮔﻨﮓ، ﭘﺮاﮐﻨﺪه و ﮔﺎﻫﯽ ﺑﯽﻣﻌﻨﺎ و ﻣﺘﻨﺎﻗﺾﻧﻤﺎﺳﺖ.

ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/33824
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟

#قسمت_هفتم

این نکته بسیار جالب است که در مناطق مختلف انواع کعبه و سنگ و موسم حج بوده و پیامبر اسلام پس از به قدرت رسيدن و تغيير رويه نسبت به باقى اديان و اعتقادات، اکیدا دستور انهدام این مراکز را داده است.
ابراهیمی بودن این مکان هم از این حیث مردود است که یهود و مسیحیان و صابئین قبل از انتشار اسلام در سراسر شبه جزیره عربستان بودند و همه آنها، ادیان به نوعی ابراهیمی به حساب مى آمدند اما هیچ کدامشان حج نمی کردند و اصلا این مکان را ابراهیمی نمی دانستند،
حتی خود محمد در ابتداى امر قبله اش مكان ديگرى به جز مكه كنونى بود در حالی که قرآن، کعبه و مکه و بکه را اولین خانه ای که برای خدا پرستی و توسط ابراهیم بنا شده بود را معرفی کرده است(البته هيچ سندى براى اثبات اين ادعا معرفى نكرده است).
چون اغراض سیاسی #محمد از جانب یهود تامین نشد و یهود محمد را به سخره گرفتند جهت قبله به ناگاه از بیت المقدس به کعبه متوجه شد.(در نظريات جديد مورخين، قبله اول مسلمانان بيت المقدس نبوده است و اين مورد فقط ادعاى مورخين مسلمان است و لاغير).
اصلا دیدگاه اهل کتاب(یهود و نصاری) ساكن عربستان به این نوع عبادت عرب ها از زاویه بت پرستی بود و نظر مثبتی به کعبه های اعراب نداشتند. اگر واقعا کعبه مکان ابراهیمی بود باید هنگام تغییر قبله یهود ناراحت می شد اما اين مسئله اصولا برایشان مهم نبود بلکه خوشحال بودند محمد قبله آنان را رها کرده و رو به سمت همان بتکده اعراب نموده است.
اما قضیه رمی جمرات یا پرتاب سنگ به سمت شیطان در ایام حج از اعمال رایج ادیان در خاورمیانه بوده چنانچه در آیین زرتشتی نیز آیین پرتاب سنگ به ديوان که مانند شیطان است وجود دارد چنانچه در رسائل مانفیسکهار Epistles of Manfiskihar این عمل درفصلهاى ٣،٧ و ٩ آن بيان شده است.
مهدی اخوان ثالث در شعر سنگستان خود اشاراتی به این رسم ایرانیان می کند و می گوید:
پس از آن هفت ریگ از ریگ‌های چشمه بردارد
در آن نزدیک‌ها چاهی ست
کنارش آذری افزود و او را نمازی گرم بگزارد
پس آنگه هفت ریگش را
به نام و یاد هفت امشاسپندان در دهان چاه اندازد
جالب است در رمی جمرات مسلمین هم تعداد سنگها ٧ عدد است!
این قضیه که پرتاب سنگ از آیین های خاورمیانه ای بوده را اسلام شناس معروف Alessandro Bausaniدر کتابش موسوم به L'Islam صفحه ٦١ بدان استناد نموده است.
اما قضیه تراشیدن سر در ایام حج نیز باید گفت این عمل هم از رسوم جاهلیت بوده است چنانچه اعراب بعد از حج برای ب ها موهای سر را می تراشیدند و آن مو را با آرد مخلوط می کردند و در هوا می انداختند.

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/33890
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️تشنگى حسين در كربلا كالاى ارزشمند دكان آخوند و مداح

#قسمت_هفتم

در بررسى اسناد تاريخى براى افشاى دروغ آخوندها و اعوان و انصارشان سرى به كتاب شيخ صدوق يعنى مقتل الحسين ميزنيم،
شيخ صدوق كه از علماى نامدار شيعه ميباشد در اين كتاب مينويسد:
حسین بن علی در شب عاشورا به یارانش گفت: برخیزید و از این آب که از رود فرآت آوردیم، بخورید و غسل کنید و وضو بگیرید و لباسهایتان را بشورید.
#منبع: مقتل الحسین به روایت شیخ صدوق، نوشته شیخ صدوق، صفحه ۱۴۱ و از نسخه دیجیتالی قائمیه اصفهان، صفحه ۴۹
همانطور كه ديديد حسين ياران را به نوشيدن آبى كه از رود فرات آورده اند ترغيب ميكند و حتى او به آنها ميگويد: غسل كنيد و لباسهايتان را بشوئيد.
مگر نه اينكه ائمه شيعه علم غيب داشتند؟
چطور اين امام با وحود داشتن علم غيب نميداند كه فردا تشنگى در راه است و اين آب را نبايد صرف لباس شستن كرد؟
اصولا نيازى به علم غيب نيست براى فهم اين موضوع هر انسان باشعورى ميتواند در اين شرايط به فردا فكر كند اما امام شيعه قادر به فهم اين مسئله نبود.
ملا مهدى مازندرانى نيز در مقتل خود مينويسد:
حسین بن علی به علی‌اکبر امر نمود که به همراه سی‌نفر از اصحاب برود و آب بیاورند. وقتی که رفتند و آب آوردند، حسین بن علی به اصحاب خویش گفت: برخیزید آب بیاشامید و غسل کنید و لباسهای خود را نیز بشورید.
#منبع: معالی السبطین، مقتل جامع امام حسن و امام حسین، نوشته ملا مهدی مازندرانی، ترجمه رضا کوشاری، صفحه ۴۸۴
چگونه است که وقتی آب برای نوشیدن، غسل‌کردن، وضو گرفتن و لباس شستن وجود داشته است؛ آخوندها ادعا می‌کنند که حسین تشنه بوده است!؟
اين اشخاص نامبرده نه اهل سنت هستند، نه وهابى هستند، نه ادمين كانال نقد اسلام هستند و نه سر سوزنى با حسين و يارانش دشمنى داشته اند،
گيرم طبرى اهل سنت است و دروغ گفته است، آيا علماى مذهب شيعه كه كتاب مقتل نوشته اند هم دروغ گفته اند؟
يا اينكه بايد بپذيريم كه هر روز كه از عمر اين مذهب درب و داغون ميگذرد دروغها و جعليات بيشترى وارد كتابهاى آن ميشود؟

ادامه دارد .....

https://t.me/naghde_eslamm/34304
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️قرمطيان، تخريب كعبه و بى تفاوتى الله در دفاع از خانه امنش!

#قسمت_هفتم

عبدالله بن میمون در تبلیغ و نشر تفکراتش به صورت سری فعالیت میجست در نتیجه بسیاری از عقاید وی تا همین امروز بر محققین مخفی مانده است. با این همه عبدالله بن میمون در بنیان فکری، عملی خود سلسله درجات مختلفی را بنابر مقتضای زمان یا ذات افکارش پایه نهاده بود که به هرکس بر حسب نزدیکی و استعداد وی رموزی عرضه میشد و هیچکس از رموز درجه دیگر آگاه نبود که این مراتب در حالت سازمانی شامل [(۱)الاخوان الابرار الرحماء]، [(٢)الاخوان الاخبار الفضلا] و [(٣)الاخوان الفضلا الکرام] میبود که در دل این مراتب سلسله وظایف مخفی نظیر داعی الدعا، داعی ابلاغ، داعی ماذون، داعی محصور، مکاسر و مکالب و مستجیب و... به افراد داده میشد که از دل متفکرین این نهضت در دهه های بعد مکتب اخوان الصفاء و خلان الوفاء پدیدار شد.
#عبداله، المهدی نخستین خلیفه فاطمی مصر به شمار میرود که از بیم حملة قرامطه بحرین که از هویت واقعی او آگاهی یافتند، و او را امام واقعی نیافتند در سال ٢٨٩ از سلمیه به رمله در فلسطین گریخت قرامطه که از فرار او آگاه شدند، وی را تا رمله دنبال کردند، و قصد کشتن او را داشتد. وی ناچار در ۲۹۱ نزدیکی قاهره گریخت. خلفای عباسی که تا این زمان از نام و جای وی آگاهی نداشتند، پس از دشمنی قرامطه با ایشان از وجود عبیدالله آگاه شدند، و دستور دستگیری او را به عاملان خود دادند. عبيدالله المهدی چون عمال عباسی را در تعقیب خویش بدید به مغرب گریخت، و در رمضان سال ٢٩٩ به سجلماسه که از نواحی تحت حکومت امیر بنی اغلب بود در آمد. امیر اغلبی او را به گرفت و با خانواده و همراهان به زندان افکند.
خبر گرفتاری او به ابوعبداله شیعی از داعیان مشهور اسماعیلی در مغرب بود رسید. ابوعبداله که قبیله کتامه را به کیش اسماعیلی در آورده بود با کمک مردان آن قبیله، لشکریان بنی اغلب را شکست داده و مهدی را از زندان آزاد ساختند و با وی در ٢٩٩ بیعت نمودند. سپس ابوعبدالله شیعی، عبیداله را بر ستوری نشانیده، در میان قبیله کتامه ندا در داد : »هذا امامكم، هذا امام الحق، هذا هوالمهدی«، از این زمان اسماعیلیه از دوره ستر به دوره ظهور وارد شدند.
گویند چون ابوعبداله شیعی سابقا امام را در سلمیه دیده بود ، به خدمت مهدی رسید او را آن شخص که پبشتر دیده بود نیافت، در شخصیت او شک کرد و این موضوع را با شخص برادرش ابوالعباس و بعضی از سران قبیله کتامه در میان نهاد اگر عبیدالله به کشتن وی مبادرت نمیکرد شورشی بزرگ روی میداد ولی تصمیم سریع مهدی کار اورا تمام کرد و خود را از خطری بزرگ نجات داد. عبیدالله المهدی خود را از نسل محمد بن اسماعیل بن جعفر الصادق و از ذریه فاطمه معرفی میکرد ولی مورخان درباره اصالت نسب او به بحث پرداخته اند. و برخی گویند که وی از نسب عبدلله بن میمون قداح بود.
گویند یکی از دعاة اسماعيليه از المعز فاطمی در نسبت وی به قداح پرسید، پاسخ داد: (هو قادح زنادالفکر)- یعنی او چوب آتش زنه فکر بود و چیزی بر این سخن نیفزود.

ادامه دارد.......

https://t.me/naghde_eslamm/34189
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه کسی قرآن را نوشته است؟!

#قسمت_هفتم

▪️آیات شیطانی و داستان غرانیق
در زیر به شرح و بررسی علل حذف آیاتی از قرآن پرداخته می‌شود که محمد تصور می‌کرد این جملات را شیطان به او القا نموده است، اتفاقی که به داستان غرانیق معروف است، سلمان رشدی از همین داستان رمانی به نام آیات شیطانی نوشته است، رمانی که در زمان خودش جنجال آفرین شد و خمینی فتوای قتل این نویسنده را صادر کرد.
نوشته‌ی زیر نقل قولی است از تاریخ طبری:
چون پیغمبر دید که قوم او از او دوری می کنند و این کار برای او سخت بود آرزو کرد که چیزی از پیش خدای بیاید که میان وی و قومش نزدیکی بیاورد؛
وی قوم خود را دوست می‌داشت و می‌خواست خشونت را از میان ببرد و چون این اندیشه در خاطر وی گذشت، خداوند این آیات (١ تا ٣ نجم) را نازل کرد؛"و النجم اذا هوی"ما ضل صاحبکم و ما غوی" ما ینطق عن الهوی". تا اینکه به آیه ١٩ رسید "افرایتم الات و العزی"و منات الثالثه الاخری" شیطان بر زبان او انداخت که " تلک الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی" ( آیا لات و عزی را در نیافتید و آن سومی که منات باشد آنان مرغان بلند پروازی هستند که باید از آنها طلب شفاعت جست). چون قریشیان این را شنیدند خوشدل شدند و از ستایش خدایان خویش خوشحالی کردند و بدو گوش دادند و مؤمنان نیز باور داشتند و او را به خطا متهم نمی‌دانستند و چون پیغمبر در قرائت آیات به محل سجده رسید سجده کرد و مسلمانان نیز با وی سجده کردند و مشرکان قریش و دیگران که در مسجد بودند سجده کردند به سبب آن یاد که پیغمبر از خدایانشان کرده بود به سجده افتادند و هر مؤمن و کافر آنجا بود سجده کرد مگر ولید ابن مغیره که پیر بود و نمی توانست سجده کند و مشت ریگی از زمین برگرفت و به پیشنانی نزدیک برد و سجده کرد. چون قریشیان از مسجد بیرون شدند خوشحال بودند و می‌گفتند:
محمد از خدایان ما به نیکی یاد کرد و انها را بتان والا نامید که شفاعتشان مورد رضایت است، آنگاه جبرئیل بیامد و گفت: ای محمد چه کردی؟ برای مردم چیزی خواندی که من از پیش خدا نیاورده بودم و سخنی گفتی که خدای با تو نگفته بود؛ پیغمبر سخت غمگین شد و از خدای بترسید و خدای عزوجل با وی رحیم بود و آیه‌ای (٥٢ حج) نازل فرمود و کار را به پیغمبر سبک کرد آیه چنین بود:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (حج/٥٢)
#ترجمه: هیج رسول و نبی نیست که آرزوئی داشته باشد(بعضی ها معنای تلاوت را میکنند) و شیطان در آرزوی (تلاوت) او القائی نداشته باشد پس الله آنچه را که شیطان القا کرده نسخ میکند , سپس آیاتش را محکم می‌سازد.(فرق بت و الله)
همین داستان را بغوی در تفسیرش بدین گونه آورده که هنگامیکه سوره‌ نجم را می‌خواند تا اینکه به"افرایتم الات و العزی"و منات الثالثه الاخری" رسید و شیطان در سخنانش این جمله را انداخت: "تلك الغرانيق العلى وإن شفاعتهن لترتجى" هنگامیکه قریش این راشنیدند بسیار شادمان شدند و همه از مسلمانان گرفته تا مشرکان سجده کردند مگر ولید ابن مغیر و ابواحیحه که به سبب پیری خاک را برداشته و بر پیشنانی گذاشتند و پس از آن در مکه پیچید که محمد به بتهای مکیان احترام گذاشت جبرئیل نزد محمد آمد و گفت: ای محمد، چه کردی؟
رسول ناراحت شد تا اینکه ایه‌ی ٥٢ سوره‌ی حج نازل گردید..

ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/34733
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️چه كسى مذهب شيعه، خرافى ترين و ضدبشرى ترين آئين جهان را بوجود آورد؟

#قسمت_هفتم

امامان جرح و تعديل شيعه اين نامگذارى (يعني طياره را) جزو الفاظ جرح راوى بر شمرده اند در حالى كه الفاظ خود آنان نيز هست. طوسى كه يكى از پيشوايان معتبر نزد شيعه است در بيان احوال نصربن صباح كه كنيه ى او ابوقاسم و از اهل بلخ افغانستان است ميگويد: او همه ى مشايخ و علماى بزرگ دوره ى خويش را ديدار كرده و از آنان روايت كرده است. اما در مورد او گفته شده كه جزو گروه طیار و غالی بوده است(#منبع: رجال طوسى ص ٥١٥).
اما مامقانى در مورد همين نصر بن صباح گفته كه جزو پيشوايانى است كه در مورد رجال شيعه مطلب نوشته و در تعليق او ميگويد: هر كس كه علم رجال را بررسى كند در مى یابد كه همه ی مشايخ از نصر بن صباح بسيار نقل كرده و اين نشانه ى اعتماد به اوست به حدى كه به نهايت اعتماد رسيده است. آنگاه مامقاني كتاب «معرفة الناقلين» و «فرق الشيعه» را به وی نسبت داده است(#منبع: مقياس الهدايه ملقح تنقيل المقال مامقانى ص ١٢١)
۸) گروهي از سبأيها معتقد به انتقال روح‌القدس به ائمه هستند و به تناسخ ارواح باور دارند. ابن طاهر مقدسي ميگويد:
برخى از طيارها (يعنی سبأيها) گمان ميبرند كه روح‌القدس همانگونه كه در پيامبر بود در عيسى هم بود، سپس به على منتقل شد و پس از آن به حسن و حسين و ساير امامان هم منتقل گشت.
عوام اين گروه به تناسخ و رجعت اعتقاد دارند(#منبع:البدا و التاريخ ج ٥ ص ١٢٩) و شايد نوبختى كتاب «الرد علي اصحاب التناسخ» را بر ضد اين گروه نوشته باشد(#منبع: مقدمه فرق الشيعه نوبختى ص ١٧).
٩) سبأيها می‌گويند: ما به وی پی برديم كه مردم آن را گم كرده بودند و به على دست يافتيم كه بر مردم پوشيده ماند.
١٠) آنان همچنان معتقدند كه رسول خدا وحي را پنهان نموده است.
البته يكى از امامان اهل بيت به اسم حسن بن محمد بن حنفيه در رساله‌ای به اسم «الارجاء» بر اين باور غلط مهر بطلان زده و مردان موثق شيعی هم اين رساله را از ايشان نقل نموده‌اند.
ايشان در اين رساله می‌فرمايد:
سبأيها می‌گويند به وحى پی برديم كه مردم آن را گم كرده و به علمی دست يافتيم كه بر آنان پوشيده مانده است و گمان برده‌اند كه رسول خدا وحى را پنهان و كتمان نموده است. اما اگر پيامبر قرار بود چيزي از وحى را گمان كند. مسئله‌ی زن زيد را كتمان می‌كرد و آيه‌ی:
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبتَغي
مَرضاتَ أَزواجِكَ وَاللَّهُ غَفورٌ رَحيمٌ» {التحریم:١}
#ترجمه: جلب خشنودي همسرانت را ميخواهي»
را ابلاغ نمی‌نمود(#منبع: شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد ج ٢ ص ٣٠٩)

ادامه دارد.....
https://t.me/naghde_eslamm/34793
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️عبدالمطلب، شخصيت جعلى تاريخ اسلام!

#قسمت_هفتم

محمد در روايت بعدى(٣٥٢٨) اولاد عبدمناف را با اولاد عبدالمطلب در یک نصیحت از هم جدا نموده اما در جای دیگر سعی كرده كه قرابت خویش را با عبدمناف یکی سازد و در جواب عثمان بن عفان که به محمد گفت به بنی عبدالمطلب از خمس دادی و ما را واگذاردی، میگوید:
همانا بنی هاشم و بنی عبدالمطلب یکی هستند( چون عثمان از بنی امیه بود وبا هاشم نیز جدشان به عبدمناف میرسد، يعنى به گونه اى عبدالمطلب را فرزند عبدمناف معرفی کرد که در خمس یکسان باشند)(صحیح بخارى روایت ٣٥٠٢)
حال با خواندن اين قسمت از تاريخ و كنار هم گذاشتن قطعه هاى اين پازل ميدانيم كه فقر و فلاكت از سوئى و سرکوفت بزرگان قریش از سوى ديگر، چنين تفكراتى را در پسر عبدالله(محمد) میپروراند، که در سالهای آتی وى را به شاه اعراب تبديل كند.
اكنون شايد نوبت رقابت محمد و ابوسفیان از بزرگان قريش باشد تا بخت را با اين مرد جوان و تشنه قدرت يارى كند.
اكنون دیگر بايدفقر و بدبختی جایش را به ثروت و قدرت دهد.
اما قبل از اینکه به شورش محمد بپردازیم ، گذرى به نامهاى منتسب به محمد بزنيم.
محمد مدعیست که نامش در تورات و انجیل آمده و پيامبران يهود وى را آخرین پیام آور و حجت خدا بر زمین میدانند.
اما برای گذاشتن صحه بر ادعاى بى مدرك و سندش، ادعاى احمقانه ديگرى ميكند مبنى بر اينكه كتب تورات و انجيل تحريف شده اند.
طبعا نه محمد و نه پيروان او در ١٤٠٠ سال گذشته قادر به اثبات اين ادعا نبوده و نخواهند بود زيرا،
براى اثبات اينكه يك كتاب تحريف شده است، بايد يك نسخه تحريف نشده از آن كتاب را در دست داشت و با مقايسه نسخه قديم و كتاب موجود، ادعاى تحريف را اثبات كرد
آيا در ١٤٠٠ سال گذشته هيچ احدى از مسلمانان قادر به اينكار بوده است؟
مسلما پاسخ خير است.
اما با تحقيق هزاران نفر در طول تاريخ و جستجو در تمامى نسخه هاى تورات و انجيل و باقى كتب يهوديان، نه نامى از اين شخص و نه نشانى از او بدست نيامد كه نيامد.
محمد در زمان خود نيز بارها و بارها از سوى یهودیان و مسیحیان مورد امتحان قرار گرفت و چون نتوانست ادعای خود را بر آنها ثابت نماید،
شروع به قتل عام و تصفيه اين بينوايان كرد(داستان قتل عام يهوديان قبايل مختلف يهود در مدينه را بارها شنيده ايد)

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35135
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ نگاهى به آشفتگى متن قرآن و دلايل آن

#قسمت_هفتم

٤) فرضیه چهارم این است که محمد، متن را به صورت نامه هایی از دوردست دریافت میکرده است. كه دلایل بسیارى برای پذیرش این فرضیه وجود دارد.
عدم اشاره به محتوا و مضمون، زمانها و مکانها، دقیقا به این خاطر است که نویسنده در حال پاسخ به نامه‌ای (یا پیام شفاهی) از سوی محمد است و بنابراین نیازی به اشاره به موضوع نبوده است زیرا موضوع و مشکل توسط محمد قبلا در نامه‌ای بیان شده است. مثلا سئوالات فوق تنها در یک مکاتبه معنا می یابد و از وی می پرسد که آیا این داستان را شنیده یا دریافت کرده است و سپس توضیح کوتاهی درباره آن می دهد.
کافی است متن قرآن را به چشم نامه ای بخوانید که براي محمد ارسال میشده است. اجازه دهید چند نمونه را بررسی کنیم:
٤- الف) در قرآن به جملات بسیاری برمی‌خوریم که هیچ نیاز نیست به عنوان نتیجه یک مکالمه حضوری ثبت شوند یا حتی به خاطر سپرده شوند.
بسیاری مسائل شخصی هستند و تنها خود محمد را خطاب قرار می دهند بنابراین هیچ ضرورتی برای انتقال آن به شخص سوم نیست. در ابتداي سوره طه میخوانیم.
مَا أَنزَلْنَا عَلَیکَ الْقرآن لِتَشْقَى ﴿سوره ٢٠ ،آیه دوم﴾
ترجمه: قرآن را نازل نکردیم تا به رنج افتی»
این آیه و بسیاری دیگر از آیات از یک دیالوگ شخصی خبر می دهد و هیچ نیازی نیست که در یک مکالمه حضوری این جمله را به عنوان پیامی به مردم حفظ یا ثبت شود.
مضحک است که تصور کنیم، محمد چنین عباراتی را برای مردم قرائت میکرده است. مشخص است که محمد پیامی داده است و از مشکلاتی که درهنگام موعظه قرآن برایش پیش آمده شکایت کرده است. در ادامه و در آیه ١١٤ نویسنده عنوان میکند:
«پس بلندمرتبه است الله فرمانرواى بر حق و در [خواندن] قرآن پیش از آنکه وحى آن بر تو پایان یابد شتاب مکن و بگو پروردگارا بر دانشم بیفزاى.»
به نظر میرسد که محمد صبر نکرده است تا تمام محتوا از طریق نامه‌ها (احتمالا داستان موسی) برایش ارسال شود. پس خصوصی بودن برخی پیامها نشان می دهد که متن از یک مکاتبه حاصل شده است و نه مکالمه.
٤-ب) در متن بارها به وضوح از کتاب و صحیفه صحبت میشود. در سوره نحل در اولین آیه می‌خوانیم:
أَتَى أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یشْرِکُونَ ﴿سوره ١٦ ،آیه اول﴾
ترجمه: امر خدا دررسید پس در آن شتاب مکنید او منزه و فراتر است از آنچه [با وى] شریک می سازند.»
سپس در آیه ٦٤ همین سوره نوشته می شود:
وَمَا أَنزَلْنَا عَلَیکَ الْکِتَابَ إِلاَّ لِتُبَینَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَهُدًى وَرَحْمَۀً لِّقَوْمٍ یؤْمِنُونَ ﴿٦٤﴾
ترجمه:
و ما [این] کتاب را بر تو نازل نکردیم مگر براى اینکه آنچه را در آن اختلاف کرده اند براى آنان توضیح دهى و [آن] براى مردمى که ایمان می آورند رهنمود و رحمتى است.»

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35237
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
پرونده‌ی شنیداری: زنده‌یاد رضا فاضلی

بخش- دوم
#قسمت_هفتم

با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوه‌ها در جامعه هم‌دست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️تناقضات ائمه شيعه، دلیلى بر بی در و پیکر بودن مذهب تشیع

#قسمت_هفتم

در سلسله اعترافات علمای شیعه در مورد بی درو پیکر بودن این مذهب سراسر جهل و خرافات، به سخن بسیار مهمی از عالم و فقیه معتبر تشیع، مامقانی صاحب کتاب تنقیح المقال فی احوال الرجال میپردازیم که ايشان در بخشى از كتب خود چنين اعتراف میکند:
#متن_عربى:
ان اکثر مایعد الیوم من ضروریات المذهب فی أوصاف الإئمه علیهم السلام کان القول به معدودا فی العهد السابق من الغلو!.
#ترجمه:
بیشتر أوصاف ائمّه(عصمت و طهارت) که امروز از ضروریّات مذهب شمرده میشود در روزگار گذشته اعتقاد به آنها غلوّ به شمار می‌آمده است.
در حقيقت علماى اوليه مذهب تشیع که نزدیک به زمان ائمه شان بوده اند، کثیری از ضروریات امروز مذهب تشیع را غلو و افراط میدانستند!
و آنچه روزگاری توسط فقها و علما و محدثین شیعه به عنوان غلو و افراط عنوان میشده امروز در این مذهب به عنوان ضروریات مذهب مطرح میشود..
مشخصا اگر این مذهب منهج ثابت و صحیحی داشت این حجم از ابتذال و تناقض در آن راه نمیافت، که روزگاری بگویند عصمت غلو است و امروز بگویند عصمت از ضروريات دین است !!
حال برای فهم بهتر تناقضات عقیدتی ایشان نقلى از آیت الله العظمی محمد حسینی شیرازی در کتاب زیارة الإمام را خدمتتان مينويسم:
#متن_عربى: اعلم ان الامام الحجّه حیث أنه الإمام الحی الحاضر المفترض طاعته والاعتقاد بإمامته علی جمیع البشر الذی یمینه قامت السموات والارضون یلزم علی الإنسان أن یقوم تجاهه بأدب الرعیة..
#ترجمه: بدان كه امام حجت بدان جهت كه زنده و حاضر است اطاعت و اعتقاد به امامت ايشان بر همه بشريت واجب است چرا كه زمين و آسمانها در دست {راست} اوست و به دست او بلند و مرتفع شده است! پس بر آدم لازم است كه جاه و منزلت آنرا با ادب رعايت كند!
اين مرجع بزرگ شیعه در گفته خود میگوید زمین و زمان در دست امام شیعه است و این شخص در اوج قدرت و منزلت قرار دارد، اما در حدیث دیگری که خودشان اذعان ميكنند كه جزو احاديث صحیح ميباشد چنين مى آورند:
از امام صادق پرسیدند چرا امام ظهور نمیکند و پاسخ ايشان به اين پرسش بسيار جالب و خواندنى است:
زراره قال: سمعت اباعبدالله یقول ان للقائم غیبه قبل ان یقوم قلت ولم ؟ قال: انه یخاف واوما بیده الی بطنه یعنی القتل.}
#ترجمه:
امام صادق گفت: برای امام قائم پیش از ظهور ٬ غیبتی است٬ عرض کردم: برای چه ؟ فرمود: زیرا او {امام زمان} میترسد و با دست اشاره بشکمش کرد یعنی از کشته شدن می ترسد.
پس معلوم شد امامی که به ادعاى خود شيعه آسمان و زمین تحت اختیار او است از ترس اینکه انسان ها وی را نکشند ظهور نمیکند و در غيبت به سر ميبرد!
جدا در کدام مذهب، آئين و اعتقادى در تاريخ بشريت این حجم از تناقضات وجود دارد؟

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35352
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️چگونه بايد يك آخوند بيشرافت را آسفالت كرد؟
#قسمت_هفتم

#الف: كتاب سير اعلام النبلاء كه نوشته ذهبى از ائمه بزرك اهل سنت فقط در معرفى راويان احاديث ميباشد و يك كتاب روائى نيست!
؛ ذهبى در ج١٥ ص٥٧٨ در حال معرفى شخصى به نام (احمد بن محمد بن السرى بن ابى دارم) ميباشد كه وى را اينگونه معرفى ميكند:
رافضى كذاب = رافضى دروغگو ذهبى در ادامه ميگويد كه: حاكم نيشابورى از وى روايت كرده و گفته: رافضى(شيعى) غيرثقه = رافضى(شيعى) غير قابل اعتماد
؛ ذهبى پس از اين معرفى و از زبان احمد بن حماد الكوفى مينويسد كه ابن ابى دارم در آخرین روزهای زندگى اش هرچه برايش ميخواندند تاييد ميكرد منجمله مردى اين را برايش خواند كه: عمر با لگد به شكم فاطمه زد تا اینکه محسن سقط شد.
سپس ميگويد: پيرمرد گمراه و خطاكار
اثبات شد كه:
١) ملاى شياد با جعل متن، خود ذهبى را راوى معرفى كرده است
٢) ذهبى ابى دارم را بعنوان يك پيرمرد گمراه و كذاب معرفى كرده
٣) ذهبى ميگويد: حاكم نيشابورى نيز ابى دارم را شيعى غير قابل اعتماد معرفى كرده
٤) ملاى پسمانده هم ناقل خبر و هم خبر كلى متن را جعل و تحريف كرده و مخاطبنش را يك عده احمق فرض كرده است
@naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️محمد و سئوالاتى كه كل ادعاى نبوتش را به باد فنا داد.

#قسمت_هفتم

▪️سوره انفال: وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ
سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا
أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿۳۱﴾
#ترجمه: و چون آيات ما بر آنان خوانده شود مى‏ گويند به خوبى شنيديم اگر مى‏ خواستيم قطعا ما نيز همانند اين را مى گفتيم اينها چيزى جز افسانه ‏هاى پيشينيان نيست (۳۱)
▪️سوره نحل: وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا
يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ
وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ ﴿۱۰۳﴾
#ترجمه: و مى‏ دانيم كه آنان مى‏ گويند بشرى به او مى ‏آموزد، زبان كسى كه اين نسبت را به او مى‏ دهند غير عربى است ولى قرآن به زبان عربى روشن است (۱۰۳)
▪️سوره فرقان: وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا
إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاءُوا
ظُلْمًا وَزُورًا ﴿۴﴾
#ترجمه: و كسانى كه كفر ورزيدند گفتند اين آيات چيزى نيست جز دروغى كه آن را بافته اند و گروهى ديگر به وى در اينكار كمك كرده اند قطعا ظلم و اتهامى زده اند (۴)
▪️سوره لقمان: وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ
الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ
وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ ﴿۶﴾
#ترجمه: و برخى از مردم كسانى‏ اند كه سخن بيهوده را خريدارند تا ديگران را ناخواسته از راه خدا گمراه كنند و آنرا را به ريشخند گيرند براى آنان عذابى خواركننده خواهد بود (۶)
اين آیه در اینجا مهم است زیرا اكثر اسلامگران آن را به عنوان دستور منع موسیقی تفسير می کردند، در حقيقت این آيه در مورد نضر بن حارث نازل شده است زیرا او کتابهای فارسی با ترجمه عربى را داشت و از آنها داستانهایی مانند داستانهای قرآن را براى مردم ميخواند
▪️سوره المعارج: سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿۱﴾
پرسنده‏ اى از عذاب واقع‏شونده‏ اى پرسيد (۱)
-لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿۲﴾
كه اختصاص به كافران دارد [و] آن را بازدارنده‏ اى نيست (۲)
سئوال کننده در اين آيات همان نضر بن حارث ميباشد که گفت:
▪️سوره انفال: وَإِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِنَ
السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿۳۲﴾
#ترجمه: و هنگامى كه گفتند خدايا اگر اين آيات حقيقت و از جانب توست پس بر ما از آسمان سنگهايى بباران يا عذابى دردناك بر سر ما بياور (۳۲)
پایان زندگى نضر بن حارث به دست محمد، نشان از تنفر غير قابل تصور يك انسانى با عقده هاى فروخورده بى حد و حصر و غير قابل باور بود.

ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35931
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!

#قسمت_هفتم

با توجه به روايات قسمتهاى قبل فهمیدیم که بنیاد اسلام همان جهاد شمشیر است و نه کنترل نفسانیات و خواهش های غیر انسانی.
البته در احادیث صحیح اسلامی آمده که مجاهد کسی است که با نفسش نيز مبارزه می کند و ترمذی آن را با سند صحیح نقل کرده که گفته:
وَسَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ
يَقُولُ: «المُجَاهِدُ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ»: وَفِي البَاب عَنْ عُقْبَةَ بْنِ عَامِرٍ، وَجَابِرٍ وَحَدِيثُ
فَضَالَةَ حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ
#منبع: سنن الترمذي - ت شاكر نویسنده: الترمذي، محمد بن عيسى جلد: ٤ صفحه: ١٦٥
#ترجمه:
فَضَالَةَ بْنَ عُبَيْدٍ گوید که از رسول الله صلّی الله علیه و سلّم شنیدم که می گفت: «مجاهد کسی است که با نفسش بجنگد»
این حدیث عملا بیانگر این نکته نیست که مجاهد با نفس مقامی بالاتر از مجاهد با شمشیر دارد.
پیشتر گفتیم که هر کار خیری در اسلام از آن بزرگان اسلام به جهاد تعبیر کرده اند. در نگاه سردمداران دینی دانشجو، کشاورز، معلم، پزشک و .... همه مجاهد فی سبیل الله هستند و سربازان الله البته برای رسیدن به هدف والاتر یعنی جنگ با غیر مسلمانان و اجرای احکام الله حجاز در دنیا بر سرکار خود هستند.
حال جناب بن باز هم توضیح دادند که فرد باید ابتدا نفس خود را از گناه پاک کند تا در او زمینه جهاد بالاتر یعنی گذشتن از جان برای تاراج غیر مسلمانان فراهم شود.
اما در نزد شیعيان هم هیچ سندی محکم از پیامبر اسلام نقل نشده است گفته باشد جهاد اکبر جهاد با نفس است. طبق عادت همیشگی شیعه که در حدیث و خصوصا احادیث محمد دستی بر کار ندارند علماء و فقها شیعه با ظنّ بر اینکه این حدیث معروف است آن را بدون ذکر منبع به زبان محمد چسبانده اند و با آن مانور داده اند. البته خیلی موارد از سرقت های علمی شیعه از اهل سنت چه در علوم حدیث و چه تفسیر وجود دارد که اینجا جای بحثش نیست.
در هر حال در سیره محمد هم که سرک بکشی او علاقه زیادی به جهاد بدنی و غلبه بر مخالفان داشته است و نمی تواند با افکار جنگ طلبانه محمد کنترل نفس جهاد اکبر باشد. اما به هر حال ما هم صادقانه می گوییم که محمد کسی را که نفسش را کنترل کند او را مجاهد خطاب کرده است ولی ربطی به بزرگ بودن این عمل در برابر جهاد با آلات جنگی و تاراج اموال و نوامیس غیر مسلمانان ندارد.

ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221