Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ تاريخ شكل گيرى قرآن در تضاد با تعريف معجزه است.
#قسمت_دهم
نزد #ابن_مسعود, سوره «آل عمران» در آیه ۱۹ می آید:
دین برای خدا، دین حنیف است»، حال آنکه در قرآن رسمی امروز آمده است:«دین پسندیده نزد خدا، آیین اسلام است».
واژه «#حنیف»، کیش «پاکیزه ابراهیمی» را معنا می دهد، حال آنکه واژه «اسلام» معنای دیگر دارد
. در سوره آل عمران، آیه ۳۳ قرآن کنونی آمده است:
بحقیقت خدا برگزید آدم و نوح و خانواده ابراهیم و خاندان عمران را برجهانیان»، حال آنکه در نزد ابن مسعود آمده است:«…خانواده ابراهیم و خانواده محمد».
این نمونه تغییرات و حذف شدن ها، گوشه ای از تاریخ شکل گیری قرآن می باشند. مصحف قرآنی پس از محمد چندگانه بوده، پراکنده بوده، فاقد زبان عربی بوده، به زبان کوفی و حجازی بوده و مرتب درحال شکل گیری و تنظیم بوده است.
در زمان #عثمان و بویژه در دوره بنی امیه، بند بند قرآن به کنترل و بازرسی کشیده می شود. این تغییرات در یک دوره جنجالی و سیاسی پرتشتت روی میدهد.
اختلافات و بحران سیاسی حاکمان متعدد ضرورت یک منشور واحد برای حکمرانی را بروشنی نشان می دهد و حاکمان و مشاوران آنها در پی استحکام دکترین خود هستند تا از بی ثباتی ها جلوگیری بعمل آورند.
اختلاف و تضاد خلفا، کشته شدن عثمان (۶۵۶ میلادی) و سپس قتل علی( ۶۶۱ میلادی) و نیز قتل حسین (۶۸۰ میلادی) و جنگهای خانوادگی و تصرف قدرت امویان در دمشق در سال ۶۶۰ میلادی، بیان بحران و تشتت بزرگ و به گفته برخی «فتنه اکبر» است. هدف فتنه ایجاد تفرقه و پاشیدگی بود و حاکمان در جستجوی محور متحد کننده هستند.
در تمام این دوران، قرآن تغییرات زیادی به خود می بیند و بسیاری از آیه هایی که در نسخه های قدیمی وجود داشت حذف شدند یا دستخوش تغییراتی گشتند. در زمان معاویه و سپس پسرش یزید طی سالهای ۶۸۱ تا ۶۹۲ میلادی، دوران آشوب در مدینه و مکه علیه امویان حاکم بر دمشق است. حاکم حجاز أبوبکرعبد الله بن الزبیر، فرزند یکی از اصحاب محمد در راس شورش بود و ادعا نمود که قرآن خود را دارد و این نسخه متکی بر نسخه «زید» مشاور عثمان است.
ابو الولید عبد الملک بن مروان (مرگ ۷۰۵ میلادی) حاکم بغداد نیز اعلام میکند که دارای نسخه خاص خود است و نیازی به مصحف های دیگر نیست.
نوشته و تنظیم قرآن با التهاب و درگیری ها پیوند خورده است و در رابطه با قدرت سیاسی و تناسب قوا، مدام در حال تغییر است و بالاخره اینکه ما با مصحف ها و مکتوب های مختلف مواجه هستیم.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/32074
#قسمت_دهم
نزد #ابن_مسعود, سوره «آل عمران» در آیه ۱۹ می آید:
دین برای خدا، دین حنیف است»، حال آنکه در قرآن رسمی امروز آمده است:«دین پسندیده نزد خدا، آیین اسلام است».
واژه «#حنیف»، کیش «پاکیزه ابراهیمی» را معنا می دهد، حال آنکه واژه «اسلام» معنای دیگر دارد
. در سوره آل عمران، آیه ۳۳ قرآن کنونی آمده است:
بحقیقت خدا برگزید آدم و نوح و خانواده ابراهیم و خاندان عمران را برجهانیان»، حال آنکه در نزد ابن مسعود آمده است:«…خانواده ابراهیم و خانواده محمد».
این نمونه تغییرات و حذف شدن ها، گوشه ای از تاریخ شکل گیری قرآن می باشند. مصحف قرآنی پس از محمد چندگانه بوده، پراکنده بوده، فاقد زبان عربی بوده، به زبان کوفی و حجازی بوده و مرتب درحال شکل گیری و تنظیم بوده است.
در زمان #عثمان و بویژه در دوره بنی امیه، بند بند قرآن به کنترل و بازرسی کشیده می شود. این تغییرات در یک دوره جنجالی و سیاسی پرتشتت روی میدهد.
اختلافات و بحران سیاسی حاکمان متعدد ضرورت یک منشور واحد برای حکمرانی را بروشنی نشان می دهد و حاکمان و مشاوران آنها در پی استحکام دکترین خود هستند تا از بی ثباتی ها جلوگیری بعمل آورند.
اختلاف و تضاد خلفا، کشته شدن عثمان (۶۵۶ میلادی) و سپس قتل علی( ۶۶۱ میلادی) و نیز قتل حسین (۶۸۰ میلادی) و جنگهای خانوادگی و تصرف قدرت امویان در دمشق در سال ۶۶۰ میلادی، بیان بحران و تشتت بزرگ و به گفته برخی «فتنه اکبر» است. هدف فتنه ایجاد تفرقه و پاشیدگی بود و حاکمان در جستجوی محور متحد کننده هستند.
در تمام این دوران، قرآن تغییرات زیادی به خود می بیند و بسیاری از آیه هایی که در نسخه های قدیمی وجود داشت حذف شدند یا دستخوش تغییراتی گشتند. در زمان معاویه و سپس پسرش یزید طی سالهای ۶۸۱ تا ۶۹۲ میلادی، دوران آشوب در مدینه و مکه علیه امویان حاکم بر دمشق است. حاکم حجاز أبوبکرعبد الله بن الزبیر، فرزند یکی از اصحاب محمد در راس شورش بود و ادعا نمود که قرآن خود را دارد و این نسخه متکی بر نسخه «زید» مشاور عثمان است.
ابو الولید عبد الملک بن مروان (مرگ ۷۰۵ میلادی) حاکم بغداد نیز اعلام میکند که دارای نسخه خاص خود است و نیازی به مصحف های دیگر نیست.
نوشته و تنظیم قرآن با التهاب و درگیری ها پیوند خورده است و در رابطه با قدرت سیاسی و تناسب قوا، مدام در حال تغییر است و بالاخره اینکه ما با مصحف ها و مکتوب های مختلف مواجه هستیم.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/32074
Telegram
نقدى بر اسلام
تاریخ شکل گیری قرآن در تناقض با معجزه
پژوهش های تاریخی هرمنوتیک در باره قرآن یک نوآوری در ادبیات جامعه شناختی ایران است زیرا تا کنون هرگز چنین مطالبی انتشار نیافته اند.
اين مقاله زيبا را در كانال نقد اسلام مطالعه كنيد.
@naghde_eslamm
پژوهش های تاریخی هرمنوتیک در باره قرآن یک نوآوری در ادبیات جامعه شناختی ایران است زیرا تا کنون هرگز چنین مطالبی انتشار نیافته اند.
اين مقاله زيبا را در كانال نقد اسلام مطالعه كنيد.
@naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
●کتابسوزی مسلمانان، خیانتی غیر قابل جبران به تاریخ بشریت
#قسمت_دهم
در قسمتهای قبل اسناد فراوانی را در خصوص کتابخانهِسوزی مسلمین آوردیم و شما مشاهده کردید که دین اسلام اسلام مشکل ریشهای با فرهنگ تدبر و کتابخوانی و اندیشیدن داشت که متاسفانه این فرهنگ مخرب، اثرش تا امروز نیز نزد مسلمین حفظ شده است. قاضی احمد بن محمد غفاری کاشانی در کتاب خویش مینویسد:
#متن: یکی از مردم سلف که بشرف صحت قول مشرفست در تاریخ آورده که چون عمروعاص در سال ۲۰ هجری شهر اسکندریه را فتح نمود...یحیی نزد وی آمد و شد نموده چون او را حکیمی فاضل یافت در تعظیم او افزوده دقیقه از مراعات جانب او فوت نمیکرد...بنابراین عمروعاص چندان هزار کتاب بر حمام های اسکندریه قسمت کرده مدت شش ماه میسوختند...
#منبع: کتاب تاریخ نگارستان، نوشته قاضی کاشانی، صفحه ۲۰۷
~همانطور که خودتان مشاهده کردید، اعراب اسلامگرا با هجوم به مصر، کتابخانه بزرگ اسکندریه را به آتش کشیدند و نشان دادند، دینی که با کتابخانهسوزی و کتابسوزی بیاید، با کتابخوانی، ترویج کتابخانه و تدبر نابود خواهد شد. جای بسی تاسف است که هنوز عدهای دنبالهرو دین کتابخانهسوز هستند که علت آن عدم تحقیق، کتابخوانی و تدبر است.
https://t.me/naghde_eslamm/32272
#قسمت_دهم
در قسمتهای قبل اسناد فراوانی را در خصوص کتابخانهِسوزی مسلمین آوردیم و شما مشاهده کردید که دین اسلام اسلام مشکل ریشهای با فرهنگ تدبر و کتابخوانی و اندیشیدن داشت که متاسفانه این فرهنگ مخرب، اثرش تا امروز نیز نزد مسلمین حفظ شده است. قاضی احمد بن محمد غفاری کاشانی در کتاب خویش مینویسد:
#متن: یکی از مردم سلف که بشرف صحت قول مشرفست در تاریخ آورده که چون عمروعاص در سال ۲۰ هجری شهر اسکندریه را فتح نمود...یحیی نزد وی آمد و شد نموده چون او را حکیمی فاضل یافت در تعظیم او افزوده دقیقه از مراعات جانب او فوت نمیکرد...بنابراین عمروعاص چندان هزار کتاب بر حمام های اسکندریه قسمت کرده مدت شش ماه میسوختند...
#منبع: کتاب تاریخ نگارستان، نوشته قاضی کاشانی، صفحه ۲۰۷
~همانطور که خودتان مشاهده کردید، اعراب اسلامگرا با هجوم به مصر، کتابخانه بزرگ اسکندریه را به آتش کشیدند و نشان دادند، دینی که با کتابخانهسوزی و کتابسوزی بیاید، با کتابخوانی، ترویج کتابخانه و تدبر نابود خواهد شد. جای بسی تاسف است که هنوز عدهای دنبالهرو دین کتابخانهسوز هستند که علت آن عدم تحقیق، کتابخوانی و تدبر است.
https://t.me/naghde_eslamm/32272
Telegram
نقدى بر اسلام
#بزرگترين_خيانت_اسلام به تاريخ بشريت
در اين مستند زيبا، #دن_گيبسون مورخ و باشتانشناس اثبات ميكند كه مسلمانان تمامى كتابهاى موجود در كتابخانه هاى بزرگ قرون وسطى مانند #كتابخانه_تيسفون در ايران
و #كتابخانه_اسكندريه در مصر را سوزانده و فقط كتاب قرآن را به جاى…
در اين مستند زيبا، #دن_گيبسون مورخ و باشتانشناس اثبات ميكند كه مسلمانان تمامى كتابهاى موجود در كتابخانه هاى بزرگ قرون وسطى مانند #كتابخانه_تيسفون در ايران
و #كتابخانه_اسكندريه در مصر را سوزانده و فقط كتاب قرآن را به جاى…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ازدواج عمر بن خطاب و دختر علی بن ابی طالب، دروغ شيعيان و كودك همسرى خليفه مسلمين
#قسمت_دهم
در اين فكر بودم كه بحث مربوط به ازدواج عمر بن خطاب و ام كلثوم را بيشتر ادامه ندهم اما طبق معمول برخى از مدافعين اسلام بهانه آورده و مطالب و رواياتى كه آورده ايم را فاقد سند صحيح دانسته اند، در اين قسمت نيز يك روايت سند صحیح السند دیگری را از کتب اهلسنت میآوریم که طبق آن ثابت میشود که امکلثوم دختر فاطمه زهرا همسر عمر بن خطاب بوده است و زمانی که این ازدواج شکل گرفت، ام کلثوم کودک بوده و علیبنابیطالب دختر کودکش را خدمت عمر فرستاد تا عمر او را وارسی کند و اگر خوشش آمد عقدش کند.
#متن_عربی:
أم كُلْثوم بِنْت عَلِيّ بن أَبِي طالب الهاشمية.
ولدت في حياة جدها صَلَّى اللَّهُ عليه وآله وَسَلَّمَ، وتزوجها عمر وَهِيَ صغيرة...قال عمر لعلي: زوجنيها أبا حسن، فإني أرصُدُ من كرامتها مالا يرصد أحد، قال: فأنا أبعثها إليك، فإن رضيتها، فقد زَوَّجْتُكها، يعتل بصغرها، قال: فبعثها إليه ببُرْدٍ، وقال لها: قولي له: هذا البرد الذي قلت لك، فقالت له ذلك. فقال: قولي له: قد رضيت رضي الله عنك، ووضع يده على ساقها، فكشفها، فقالت: أتفعل هذا؟ لولا أنك أمير المؤمنين، لكسرت أنفك، ثم مضت إلى أبيها، فأخبرته وقالت: بعثتني إلى شيخ سوء!.
#منبع: تاريخ الإسلام - ت تدمري نویسنده : الذهبي، شمس الدين جلد: ۴ صفحات ۱۳۷ و ۱۳۸
#ترجمه: ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب بود که در حیات زندگانی محمد متولد شد و عمر بن خطاب با او ازدواج کرد در حالی که ام کلثوم کودک بود....عمر به علی گفت:
ام كلثوم را به همسرى من در بياور، من مىخواهم به وسيله اين ازدواج به كرامتى برسم كه احدى نرسيده است.
علی گفت: من او را نزد تو مىفرستم، اگر رضايتش را جلب كردى، او را به عقدت درمىآورم، علی ام كلثوم را به همراه پارچهاى نزد عمر فرستاد و به او گفت: از جانب من به عمر بگو، اين پارچهاى است كه به تو گفته بودم، ام كلثوم نيز سخن امام را به عمر رساند. عمر گفت: به پدرت از جانب من بگو، من راضى شدم خدا از تو راضى باشد. سپس عمر دستش را بر ساق ام كلثوم نهاد و آن را برهنه كرد. ام كلثوم گفت: چرا چنين مىكنى؟ اگر خليفه نبودى، دماغت را مىشكستم. سپس نزد پدرش رفت و او را از عمل عمر خبردار كرد و گفت: مرا به نزد پير مرد بدى فرستادى.
در قسمت ديگر نيز يك روايت بسيار مهم و صحيح از معتبرترين كتاب روايى شيعه را خدمتتان ارائه خواهيم كرد.
ادامه دارد....
https://t.me/naghde_eslamm/32601
#قسمت_دهم
در اين فكر بودم كه بحث مربوط به ازدواج عمر بن خطاب و ام كلثوم را بيشتر ادامه ندهم اما طبق معمول برخى از مدافعين اسلام بهانه آورده و مطالب و رواياتى كه آورده ايم را فاقد سند صحيح دانسته اند، در اين قسمت نيز يك روايت سند صحیح السند دیگری را از کتب اهلسنت میآوریم که طبق آن ثابت میشود که امکلثوم دختر فاطمه زهرا همسر عمر بن خطاب بوده است و زمانی که این ازدواج شکل گرفت، ام کلثوم کودک بوده و علیبنابیطالب دختر کودکش را خدمت عمر فرستاد تا عمر او را وارسی کند و اگر خوشش آمد عقدش کند.
#متن_عربی:
أم كُلْثوم بِنْت عَلِيّ بن أَبِي طالب الهاشمية.
ولدت في حياة جدها صَلَّى اللَّهُ عليه وآله وَسَلَّمَ، وتزوجها عمر وَهِيَ صغيرة...قال عمر لعلي: زوجنيها أبا حسن، فإني أرصُدُ من كرامتها مالا يرصد أحد، قال: فأنا أبعثها إليك، فإن رضيتها، فقد زَوَّجْتُكها، يعتل بصغرها، قال: فبعثها إليه ببُرْدٍ، وقال لها: قولي له: هذا البرد الذي قلت لك، فقالت له ذلك. فقال: قولي له: قد رضيت رضي الله عنك، ووضع يده على ساقها، فكشفها، فقالت: أتفعل هذا؟ لولا أنك أمير المؤمنين، لكسرت أنفك، ثم مضت إلى أبيها، فأخبرته وقالت: بعثتني إلى شيخ سوء!.
#منبع: تاريخ الإسلام - ت تدمري نویسنده : الذهبي، شمس الدين جلد: ۴ صفحات ۱۳۷ و ۱۳۸
#ترجمه: ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب بود که در حیات زندگانی محمد متولد شد و عمر بن خطاب با او ازدواج کرد در حالی که ام کلثوم کودک بود....عمر به علی گفت:
ام كلثوم را به همسرى من در بياور، من مىخواهم به وسيله اين ازدواج به كرامتى برسم كه احدى نرسيده است.
علی گفت: من او را نزد تو مىفرستم، اگر رضايتش را جلب كردى، او را به عقدت درمىآورم، علی ام كلثوم را به همراه پارچهاى نزد عمر فرستاد و به او گفت: از جانب من به عمر بگو، اين پارچهاى است كه به تو گفته بودم، ام كلثوم نيز سخن امام را به عمر رساند. عمر گفت: به پدرت از جانب من بگو، من راضى شدم خدا از تو راضى باشد. سپس عمر دستش را بر ساق ام كلثوم نهاد و آن را برهنه كرد. ام كلثوم گفت: چرا چنين مىكنى؟ اگر خليفه نبودى، دماغت را مىشكستم. سپس نزد پدرش رفت و او را از عمل عمر خبردار كرد و گفت: مرا به نزد پير مرد بدى فرستادى.
در قسمت ديگر نيز يك روايت بسيار مهم و صحيح از معتبرترين كتاب روايى شيعه را خدمتتان ارائه خواهيم كرد.
ادامه دارد....
https://t.me/naghde_eslamm/32601
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا عمر بن خطاب با دختر خردسال على ابن ابيطالب ازدواج كرد؟
اگر عمر قاتل فاطمه بود چرا على دخترش را به عقد عمر درآورد؟
آيا اين داستان ميتواند اعتقادات شيعيان و افسانه قتل فاطمه را به چالش بكشد؟
اين مقاله زيبا را در كانال نقد اسلام دنبال كنيد.
@naghde_eslamm
اگر عمر قاتل فاطمه بود چرا على دخترش را به عقد عمر درآورد؟
آيا اين داستان ميتواند اعتقادات شيعيان و افسانه قتل فاطمه را به چالش بكشد؟
اين مقاله زيبا را در كانال نقد اسلام دنبال كنيد.
@naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ اسماء الله الحسني، صفاتى براى الله يا نام بتهاى عرب؟
#قسمت_دهم
٥) نام #القابض در اسماء الحسنی:
دکتر جواد علی در ادامه توضيح مطلب در کتاب خود در صفحه ٧٣٥ در مورد اين اسامى در مورد اسم القابض ميگويد:
برای ما از طریق مطالعه کتاب های مشخص اسامی مجموعه الهه های معین مشخص شده است.
#الهه_عثتر یا #عثتار به صورت رمزی اشاره دارد به زهره و غالبا به ذقبضم ملقب است که گفته می شود، عثتر ذی قبضم یا عثتر القابض یا عثتر ذو قبض. همچنین در مورد آن عبارات عثتر ذیهرق یا عفترذو یهرق به کار رفته است. یهرق اسم شهری از شهرهای معین است و چنانچه مشخص است در این شهر معبدی بزرگ به جهت پرستش الهه ی عثتر وجود داشته است.
٦) نام #السمیع در اسماء الحسنی:
در صفحه ٧٣٦ همان كتاب، دكتر جواد على مجموعه ای از الهه های عرب را ذکر می کند که آن ها را عبادت می کردند.
این الهه ها شامل "شمس" و "مناف" و "مناة" و "كاهل" و "بعلة" "بعلت" و "بعل" و "يهو" و "رضو" أو "رضى" هستند که از بت های قوم ثمود بوده اند و بقیه الهه های ثمود شامل این الله ها هستند: "عثيرت" "عثيرة"، و "وتن" "وت"، و "يثع" "سمع" و "سميع" و "هبل" و "سحر" و "سين" و "هم" و "تجن" و "يغوث" و "إلَه" و "ألى" و "إلهي" و "الت" و "اللآت" و "حول" "حويل" و "ذو شري" و "سمين" و "هلال" و "صلم" و "نهى" و "عثتر سمين" و "كاهل" "كهل"، و "ملك" و "مالك"، و "هادي" "هدى"، و "بحل"، و "رتل"، و "هيّج"، و "شوع"، و"ستار"، و "ظفت"، و "سعى"، و "غم"، و "عسى"، و "عسحرد"، و "عثير"، و "عطير"، و "تجر"، و "دبر".
٧) نام #الحاکم در اسماء الحسنی:
دکتر جواد علی در شرح کلمه #نهی و در صفحه ٧٣٧ درمیان #قوم_ثمود می گوید، نهی به معنی حکم در زبان عربی جنوبی است که شامل مشتقات حکم و حاکم و حکیم است و شاید الناهی صفتی برای الهه ای از قوم ثمود بوده است و این اسم در جاهای مختلف نوشته های ثمودی وجود دارد.
٨) نام #الحافظ در اسماء الحسنی:
لفظ #أنبی در نوشته های القتبانیه وجود دارد که اشاره به الهه ماه دارد .بعد اسم شمین آمده که به معنی الحامی یا الحافظ است که أنبی شیمن معنی أنبی المحامی و أنبی الحافظ را می دهد که فی الواقع مدافع افراد مومن به خودش است. نتیجه اینکه این کلمه صفت است که به الهه أنبی نسبت داده شده است و اين مطلب را دكتر جواد على در ادامه همان صفحه قبلى بيان كرده است.
ادامه دارد.....
https://t.me/naghde_eslamm/33111
#قسمت_دهم
٥) نام #القابض در اسماء الحسنی:
دکتر جواد علی در ادامه توضيح مطلب در کتاب خود در صفحه ٧٣٥ در مورد اين اسامى در مورد اسم القابض ميگويد:
برای ما از طریق مطالعه کتاب های مشخص اسامی مجموعه الهه های معین مشخص شده است.
#الهه_عثتر یا #عثتار به صورت رمزی اشاره دارد به زهره و غالبا به ذقبضم ملقب است که گفته می شود، عثتر ذی قبضم یا عثتر القابض یا عثتر ذو قبض. همچنین در مورد آن عبارات عثتر ذیهرق یا عفترذو یهرق به کار رفته است. یهرق اسم شهری از شهرهای معین است و چنانچه مشخص است در این شهر معبدی بزرگ به جهت پرستش الهه ی عثتر وجود داشته است.
٦) نام #السمیع در اسماء الحسنی:
در صفحه ٧٣٦ همان كتاب، دكتر جواد على مجموعه ای از الهه های عرب را ذکر می کند که آن ها را عبادت می کردند.
این الهه ها شامل "شمس" و "مناف" و "مناة" و "كاهل" و "بعلة" "بعلت" و "بعل" و "يهو" و "رضو" أو "رضى" هستند که از بت های قوم ثمود بوده اند و بقیه الهه های ثمود شامل این الله ها هستند: "عثيرت" "عثيرة"، و "وتن" "وت"، و "يثع" "سمع" و "سميع" و "هبل" و "سحر" و "سين" و "هم" و "تجن" و "يغوث" و "إلَه" و "ألى" و "إلهي" و "الت" و "اللآت" و "حول" "حويل" و "ذو شري" و "سمين" و "هلال" و "صلم" و "نهى" و "عثتر سمين" و "كاهل" "كهل"، و "ملك" و "مالك"، و "هادي" "هدى"، و "بحل"، و "رتل"، و "هيّج"، و "شوع"، و"ستار"، و "ظفت"، و "سعى"، و "غم"، و "عسى"، و "عسحرد"، و "عثير"، و "عطير"، و "تجر"، و "دبر".
٧) نام #الحاکم در اسماء الحسنی:
دکتر جواد علی در شرح کلمه #نهی و در صفحه ٧٣٧ درمیان #قوم_ثمود می گوید، نهی به معنی حکم در زبان عربی جنوبی است که شامل مشتقات حکم و حاکم و حکیم است و شاید الناهی صفتی برای الهه ای از قوم ثمود بوده است و این اسم در جاهای مختلف نوشته های ثمودی وجود دارد.
٨) نام #الحافظ در اسماء الحسنی:
لفظ #أنبی در نوشته های القتبانیه وجود دارد که اشاره به الهه ماه دارد .بعد اسم شمین آمده که به معنی الحامی یا الحافظ است که أنبی شیمن معنی أنبی المحامی و أنبی الحافظ را می دهد که فی الواقع مدافع افراد مومن به خودش است. نتیجه اینکه این کلمه صفت است که به الهه أنبی نسبت داده شده است و اين مطلب را دكتر جواد على در ادامه همان صفحه قبلى بيان كرده است.
ادامه دارد.....
https://t.me/naghde_eslamm/33111
Telegram
نقدى بر اسلام
اسماء الله الحسني چه هستند و محمد آنها را از كجا آموخته بود؟
چرا محمد نام بتهاى عرب را بعنوان صفات الله انتخاب كرد؟
آيا محمد براى متقاعد كردن اعراب نام بتهايشان به الله منتسب كرد؟
اين مقاله زيبا را در كانال نقد اسلام دنبال كنيد.
@naghde_eslamm
چرا محمد نام بتهاى عرب را بعنوان صفات الله انتخاب كرد؟
آيا محمد براى متقاعد كردن اعراب نام بتهايشان به الله منتسب كرد؟
اين مقاله زيبا را در كانال نقد اسلام دنبال كنيد.
@naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چرا اسلام را كنار گذاشتم؟
#قسمت_دهم
نكات تامل برانگيز اين احكام(كه در قسمت قبل نوشتم)؛
#اول این که کدام زن احمقی کار زشت خود را در حضور ٤ نقر شاهد انجام می دهد؟
#دوم این که چرا باید شاهدها مسلمان باشند؟
#سوم این که چرا حکم حبس در خانه فقط برای زن خلاف کار صادر شود؟
#چهارم این که چرا این حکم به سنگسار تغییر کرده است؟
٢٧) آیه بعدی گفته شده که اگر آنها توبه کردند دیگر آزارشان ندهید؛
اما چگونه بعد از حکم سنگسار می توانند توبه کنند؟ يعنى جنازه اى كه جمجمه اش له شده بلند شود و توبه كند ؟
٢٨) آیه ١٥ #سوره_النساء می خوانیم که:
و از زنان شما کسانی که مرتکب زنا میشوند چهار تن از میان خود مسلمانان بر آنان گواه گیرید پس اگر شهادت دادند آنان [=زنان را در خانه ها نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد یا خدا راهی برای آنان قرار دهد این یعنی: اگر زنی با مردی که با او ازدواج نکرده باشد) رابطه ی جنسی برقرار نماید باید به دستور اسلام آنان را در خانه محبوس باشد تا بمیرد.(كدام احمقى اين احكام را كلام خدا ميداند؟)
در احکام اسلام زن متاهلی که مرتکب زنا شود محکوم به سنگسار است. يعنی نیمی از بدنش به طور عمودی در خاک می کنند و آنقدر به او سنگ می زنند تا بمیرد.
به نظر شما رفتاری خشن تر و وحشیانه تر از این هم می تواند وجود داشته باشد؟
اسلام دینی است لبریز از این گونه رفتارهاى ضدبشرى که در ادامه سعى ميكنم به برخی از آنان اشاره می کنیم
٢٨) ای کسانی که ایمان آوردید، کافرانی را که مجاور شما هستند بکشید. آتات باید خشونت شما را حس کنند و بدانید که خدا با تقوا پیشگان است( آيه ١٢٣ #سوره_توبه)
٢٩) قتل و کارزار کنید با کسانی که اهل کتاب هستند (مسیحی، یهودی، زرتشتی) ولى به الله و احكام او ایمان ندارند و آنچه او حرام دانسته را حرام نمی دانند و به دین حق نمی پیوندند مگر این که قبول کنند با خفت و خواری و ذلت به اسلام جزيه (باج) دهند. (آیه ٢٩ #سوره_توبه)
٣٠) دشمنان و مخالفان پیامبر و کسانی که در زمین فساد می کنند را بکشید، یا به دار بیاویزید و یا دست و پاهایشان را در خلاف جهت یکدیگر (دست چپ و پای راست یا بلعکس) ببرید.(آيه ٣٣ #سوره_المائده)
٣١) من با شمایم و کسانی را که ایمان آوردند ثابت قدم بداريد و كافران و مخالفان را گردن بزنید و همه سر انگشتانشان را ببرید. این کیفر برای مخالفت آنان با الله و رسول اوست و این عذاب مختصری است و در آخرت عذاب سختتری در انتظارشان است.(آیات ١٢ تا ١٤ #سوره_انفال)
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/33552
#قسمت_دهم
نكات تامل برانگيز اين احكام(كه در قسمت قبل نوشتم)؛
#اول این که کدام زن احمقی کار زشت خود را در حضور ٤ نقر شاهد انجام می دهد؟
#دوم این که چرا باید شاهدها مسلمان باشند؟
#سوم این که چرا حکم حبس در خانه فقط برای زن خلاف کار صادر شود؟
#چهارم این که چرا این حکم به سنگسار تغییر کرده است؟
٢٧) آیه بعدی گفته شده که اگر آنها توبه کردند دیگر آزارشان ندهید؛
اما چگونه بعد از حکم سنگسار می توانند توبه کنند؟ يعنى جنازه اى كه جمجمه اش له شده بلند شود و توبه كند ؟
٢٨) آیه ١٥ #سوره_النساء می خوانیم که:
و از زنان شما کسانی که مرتکب زنا میشوند چهار تن از میان خود مسلمانان بر آنان گواه گیرید پس اگر شهادت دادند آنان [=زنان را در خانه ها نگاه دارید تا مرگشان فرا رسد یا خدا راهی برای آنان قرار دهد این یعنی: اگر زنی با مردی که با او ازدواج نکرده باشد) رابطه ی جنسی برقرار نماید باید به دستور اسلام آنان را در خانه محبوس باشد تا بمیرد.(كدام احمقى اين احكام را كلام خدا ميداند؟)
در احکام اسلام زن متاهلی که مرتکب زنا شود محکوم به سنگسار است. يعنی نیمی از بدنش به طور عمودی در خاک می کنند و آنقدر به او سنگ می زنند تا بمیرد.
به نظر شما رفتاری خشن تر و وحشیانه تر از این هم می تواند وجود داشته باشد؟
اسلام دینی است لبریز از این گونه رفتارهاى ضدبشرى که در ادامه سعى ميكنم به برخی از آنان اشاره می کنیم
٢٨) ای کسانی که ایمان آوردید، کافرانی را که مجاور شما هستند بکشید. آتات باید خشونت شما را حس کنند و بدانید که خدا با تقوا پیشگان است( آيه ١٢٣ #سوره_توبه)
٢٩) قتل و کارزار کنید با کسانی که اهل کتاب هستند (مسیحی، یهودی، زرتشتی) ولى به الله و احكام او ایمان ندارند و آنچه او حرام دانسته را حرام نمی دانند و به دین حق نمی پیوندند مگر این که قبول کنند با خفت و خواری و ذلت به اسلام جزيه (باج) دهند. (آیه ٢٩ #سوره_توبه)
٣٠) دشمنان و مخالفان پیامبر و کسانی که در زمین فساد می کنند را بکشید، یا به دار بیاویزید و یا دست و پاهایشان را در خلاف جهت یکدیگر (دست چپ و پای راست یا بلعکس) ببرید.(آيه ٣٣ #سوره_المائده)
٣١) من با شمایم و کسانی را که ایمان آوردند ثابت قدم بداريد و كافران و مخالفان را گردن بزنید و همه سر انگشتانشان را ببرید. این کیفر برای مخالفت آنان با الله و رسول اوست و این عذاب مختصری است و در آخرت عذاب سختتری در انتظارشان است.(آیات ١٢ تا ١٤ #سوره_انفال)
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/33552
Telegram
نقدى بر اسلام
چرا اسلام را كنار گذاشتم ؟
آيا تاكنون به اين مسئله فكر كرده ايد كه چرا مسلمان هستيد و آيا تاكنون در مورد اعتقاداتى كه به ارث برده ايد تحقيق كرده ايد؟
براى فهميدن اين موضوع اين مقاله زيبا را كه به زبانى ساده به توضيح اين مسئله پرداخته است را مطالعه كنيد.…
آيا تاكنون به اين مسئله فكر كرده ايد كه چرا مسلمان هستيد و آيا تاكنون در مورد اعتقاداتى كه به ارث برده ايد تحقيق كرده ايد؟
براى فهميدن اين موضوع اين مقاله زيبا را كه به زبانى ساده به توضيح اين مسئله پرداخته است را مطالعه كنيد.…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه كسانى قرآن را نوشته و هدفشان چه بوده است؟
#قسمت_دهم
با این حال، این آیه، فرضیه فوق را نه تقویت بلکه تضعیف میکند. اگر #محمد خود نویسنده یا مبدع قرآن باشد، دیگر نیازی نیست کسی بر او آنرا املا کند.
همچنین از احادیث مشخص است که محمد سواد اندکی داشته طوری که حتی در مدینه نیز براي نوشتن نیازمند کاتب بوده است. همچنین از روایات و به خصوص آیات مدنی میتوان دانست که محمد به هیچ وجه مردی حکیم و اهل علم نبوده است.
این فرضیه ضعیف است. قبول این فرضیه بدین معناست که لحن خطابی قرآن کاملا تقلیدی است و هیچ شخصیت بیرونی به جز محمد وجود نداشته است که در تولید این متن تاثیرگذار باشد. در اکثر موارد متن آیات مکی خطاب به محمد است و نه شخص دیگری.
اگر محمد نویسنده آن باشد دلیلی وجود نداشته که متن را مستقیما خطاب به مردم ننویسد (کما اینکه در آیات مدنی به کرات مومنین را خطاب قرار می دهد).
اگر به آیات مدنی دقت کنیم میبینیم که اکثر آنها خطاب به مسلمانان بوده و با عبارت «یا ایها الذین آمنو...» آغازمیشوند و یا مستقیما منافقین را خطاب قرارمی دهد.
این لحن سخن در #آیات_مکی به ندرت دیده میشود و معمولا خود محمد خطاب قرار داده میشود.
علاوه بر این، نکته دیگری که این فرضیه را تضعیف میکند، این موضوع است که در برخی موارد نویسنده (فرضی) محمد را تخطئه کرده است:
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقرآن مِن قَبْلِ أَن یقْضَى إِلَیکَ وَحْیهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا ﴿سوره ٢٠ ،آیه ١١٤﴾
#ترجمه: پس بلندمرتبه است الله فرمانرواى بر حق و در قرآن پیش از آنکه وحى آن بر تو پایان یابد شتاب مکن و بگو پروردگارا بر دانشم بیفزاى ».
إِن کَادُواْ لَیفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِي أَوْحَینَا إِلَیکَ لِتفْتَرِي عَلَینَا غَیرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِیلًا. وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیهِمْ شَیئًا قَلِیلًا. إِذًا لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ عَلَینَا نَصِیرًا. ﴿سوره 17 ،آیات ٧٣ الی ٧٥﴾
#ترجمه: و چیزى نمانده بود که تو را از آنچه به سوى تو وحى کرده ايم گمراه کنند تا غیر از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگیرند.
و اگر تو را استوار نمی داشتیم قطعا نزدیک بودکمى به سوى آنان متمایل شوى. در آن صورت حتما تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب] می چشانیدیم آنگاه در برابر ما براى خود یاورى نمیافتى.»
وَمَا کُنتَ تَرْجُو أَن یلْقَى إِلَیکَ الْکِتَابُ إِلَّا رَحْمَۀً مِّن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ ظَهِیرًا لِّلْکَافِرِینَ ﴿86 ﴾وَلَا یصُدُّنَّکَ عَنْ آیاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنزِلَتْ إِلَیکَ وَادْعُ إِلَى رَبِّکَ وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿سوره ٢٨ ،آیات ٨٦ و ٨٧﴾
#ترجمه: و تو امیدوار نبودى که بر تو کتاب القا شود بلکه این رحمتى از پروردگار تو بود پس تو هرگز پشتیبان کافران مباش.
و البته نباید تو را از آیات الله بعد از آنکه بر تو نازل شده است باز دارند و به سوى پروردگارت دعوت کن و زنهار از مشرکان مباش.»
اگر محمد نویسنده باشد و آنرا طوری نوشته باشد که گویی از طرف یک خدا و خطاب به خودش نوشته شده است، دور از ذهن است که در متن، علیه خود سخن بگوید یا خودش را تهدید و تخطئه کند (البته کاملا ناممکن نیست).
در هر حال، دلیلی در دست نداريم که این فرضیه را در مورد آیات مکی (و نه مدنی) بپذیرم.
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/33824
#قسمت_دهم
با این حال، این آیه، فرضیه فوق را نه تقویت بلکه تضعیف میکند. اگر #محمد خود نویسنده یا مبدع قرآن باشد، دیگر نیازی نیست کسی بر او آنرا املا کند.
همچنین از احادیث مشخص است که محمد سواد اندکی داشته طوری که حتی در مدینه نیز براي نوشتن نیازمند کاتب بوده است. همچنین از روایات و به خصوص آیات مدنی میتوان دانست که محمد به هیچ وجه مردی حکیم و اهل علم نبوده است.
این فرضیه ضعیف است. قبول این فرضیه بدین معناست که لحن خطابی قرآن کاملا تقلیدی است و هیچ شخصیت بیرونی به جز محمد وجود نداشته است که در تولید این متن تاثیرگذار باشد. در اکثر موارد متن آیات مکی خطاب به محمد است و نه شخص دیگری.
اگر محمد نویسنده آن باشد دلیلی وجود نداشته که متن را مستقیما خطاب به مردم ننویسد (کما اینکه در آیات مدنی به کرات مومنین را خطاب قرار می دهد).
اگر به آیات مدنی دقت کنیم میبینیم که اکثر آنها خطاب به مسلمانان بوده و با عبارت «یا ایها الذین آمنو...» آغازمیشوند و یا مستقیما منافقین را خطاب قرارمی دهد.
این لحن سخن در #آیات_مکی به ندرت دیده میشود و معمولا خود محمد خطاب قرار داده میشود.
علاوه بر این، نکته دیگری که این فرضیه را تضعیف میکند، این موضوع است که در برخی موارد نویسنده (فرضی) محمد را تخطئه کرده است:
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقرآن مِن قَبْلِ أَن یقْضَى إِلَیکَ وَحْیهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِی عِلْمًا ﴿سوره ٢٠ ،آیه ١١٤﴾
#ترجمه: پس بلندمرتبه است الله فرمانرواى بر حق و در قرآن پیش از آنکه وحى آن بر تو پایان یابد شتاب مکن و بگو پروردگارا بر دانشم بیفزاى ».
إِن کَادُواْ لَیفْتِنُونَکَ عَنِ الَّذِي أَوْحَینَا إِلَیکَ لِتفْتَرِي عَلَینَا غَیرَهُ وَإِذًا لاَّتَّخَذُوكَ خَلِیلًا. وَلَوْلاَ أَن ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ کِدتَّ تَرْکَنُ إِلَیهِمْ شَیئًا قَلِیلًا. إِذًا لَّأَذَقْنَاكَ ضِعْفَ الْحَیاةِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لاَ تَجِدُ لَکَ عَلَینَا نَصِیرًا. ﴿سوره 17 ،آیات ٧٣ الی ٧٥﴾
#ترجمه: و چیزى نمانده بود که تو را از آنچه به سوى تو وحى کرده ايم گمراه کنند تا غیر از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگیرند.
و اگر تو را استوار نمی داشتیم قطعا نزدیک بودکمى به سوى آنان متمایل شوى. در آن صورت حتما تو را دو برابر [در] زندگى و دو برابر [پس از] مرگ [عذاب] می چشانیدیم آنگاه در برابر ما براى خود یاورى نمیافتى.»
وَمَا کُنتَ تَرْجُو أَن یلْقَى إِلَیکَ الْکِتَابُ إِلَّا رَحْمَۀً مِّن رَّبِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ ظَهِیرًا لِّلْکَافِرِینَ ﴿86 ﴾وَلَا یصُدُّنَّکَ عَنْ آیاتِ اللَّهِ بَعْدَ إِذْ أُنزِلَتْ إِلَیکَ وَادْعُ إِلَى رَبِّکَ وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿سوره ٢٨ ،آیات ٨٦ و ٨٧﴾
#ترجمه: و تو امیدوار نبودى که بر تو کتاب القا شود بلکه این رحمتى از پروردگار تو بود پس تو هرگز پشتیبان کافران مباش.
و البته نباید تو را از آیات الله بعد از آنکه بر تو نازل شده است باز دارند و به سوى پروردگارت دعوت کن و زنهار از مشرکان مباش.»
اگر محمد نویسنده باشد و آنرا طوری نوشته باشد که گویی از طرف یک خدا و خطاب به خودش نوشته شده است، دور از ذهن است که در متن، علیه خود سخن بگوید یا خودش را تهدید و تخطئه کند (البته کاملا ناممکن نیست).
در هر حال، دلیلی در دست نداريم که این فرضیه را در مورد آیات مکی (و نه مدنی) بپذیرم.
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/33824
Telegram
نقدى بر اسلام
چه كسانى قرآن را نوشته و هدف آنها چه بوده است؟
آيا قرآن ميتواند تنها نامه هاى شخصى محمد بوده باشد؟
آيا ميتوان پاسخ اين سئوال را در آيه قرآنى يافت؟
براى يافتن پاسخ به اين سئوالات مقاله مربوطه در كانال نقد اسلام را به دقت مطالعه كنيد.
اين مقاله بزودى در كانال…
آيا قرآن ميتواند تنها نامه هاى شخصى محمد بوده باشد؟
آيا ميتوان پاسخ اين سئوال را در آيه قرآنى يافت؟
براى يافتن پاسخ به اين سئوالات مقاله مربوطه در كانال نقد اسلام را به دقت مطالعه كنيد.
اين مقاله بزودى در كانال…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️هدف از مراسم حج چه بوده و چگونه وارد اسلام شد؟
#قسمت_دهم(آخر)
#دکتر_جواد_علی به وجود این دو بت در صفا و مروة اشاره دارد و می گوید:
ومن مناسك الحج الطواف بالصفا والمروة، وعليها صنمان: إساف ونائلة: وكان الجاهليون يمسحونهما. وكان طوافهم بهما قدر طوافهم بالبيت، أي سبعة أشواط.
وكان إساف بالصفا، وأما نائلة فكان بالمروة
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد على ج: ١١ ص: ٣٨٠
#ترجمه:
و از مناسک حج طواف به صفا و مروه بوده که در آنجا دو بت قرار داشته به نام های اساف و نائله و اعراب جاهلی آن دو را (موقع سعی در صفا و مروه)مسح می کردند و تعداد طوافشان به اندازه طواف به بیت (کعبه) بوده است یعنی هفت دور طواف.
اساف در کوه صفا بوده و نائله در کوه مروه.
اما جالب است خود محمد زمانی که برای او گوشت ذبحی که برای غیر الله ذبح شده را می آورند از آن نمی خورد ولی بر همین اساف و نائله طواف می کند ولی آن را لمس نمی کند.این مطلب را سنن کبری نسائی جلد ٧ ص ٣٢٥ در حدیثی طولانی می آورد:
وَكَانَ صَنَمَانِ مِنْ نُحَاسٍ يُقَالُ لَهُمَا إِسَافُ
وَنَائِلَةُ، فَطَافَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ
وَطُفْتُ مَعَهُ
#ترجمه: و دو بت ازجنس مس بودند که به آن ها اساف و نائله می گفتند.پس رسول الله (ص) بر آن دو طواف کرد و من نیز با او طواف کردم
#سوال:
اگر خوردن گوشت ذبح بر غیر الله نزد محمد نجس است چرا طواف بر بت که در اسلام رجس و نجس هست را انجام داده است؟
آنچه برای ما مشخص شده انصار بعد از اسلام از سعی صفا و مروه کراهیت داشتند بخاطر سابقه تاریخی این دو بت در آنجا ولی محمد این عمل را از شعائر الله دانست و بدان رسمیت داد. ما رد و پای این دو بت را از ساحل دریای سرخ پیدا کردیم تا داخل کعبه بعنوان رکن بیت و تا صفا و مروه.
▪️نتیجه گیری:
همه این حقایق می رساند که اصل حج که شامل احرام و طواف و تهلیل و ذبح و رمی جمرات(پرتاب سنگ) و فدیه و جنگ نکردن در حج و باقى مناسك آن همه از شعائر عرب قبل از اسلام بوده است و تنها مختص شهر مکه نيز نبوده است.
ردپای طلب باران در حج در نزد عرب قبل از اسلام را می توان نشان بر این دانست که بنا به اقلیم شناسی سرزمينى كه اعراب در آن ميزيسته اند خصوصا شبه جزيره عربستان، این مناسك و مراسم حج تنها عملی برای طلب باران بوده است و محمد يا جانشينان محمد با اندکی تغییرات حج اهل مکه را عملی ابراهیمی، الهى و از شعائر الله جا زده و به خورد پيروان اسلام داده اند. این کارناوال امروزه بعنوان يكى از پر درآمدترين مكانهاى مذهبى دنياست و ميلياردها دلار را سالانه در حلق حاكمان سعودى فروميريزد.
از سوى ديگر متوليان مذهب شيعه با طلا اندود كردن قبرهايى مجهول و اكثرا قلابى بتهايى طلايى ساخته و در مقابل مراسم حج تلاش براى رقابت با حج كرده اند.
در حقيقت تمام اين مراسمها جنگ قدرت و يارگيرى حكام و البته پر كردن جيب عده اى از حاصل دسترنج مردم خردباخته مسلمان است.
پايان
https://t.me/naghde_eslamm/33890
#قسمت_دهم(آخر)
#دکتر_جواد_علی به وجود این دو بت در صفا و مروة اشاره دارد و می گوید:
ومن مناسك الحج الطواف بالصفا والمروة، وعليها صنمان: إساف ونائلة: وكان الجاهليون يمسحونهما. وكان طوافهم بهما قدر طوافهم بالبيت، أي سبعة أشواط.
وكان إساف بالصفا، وأما نائلة فكان بالمروة
#منبع: المفصل فى تاريخ العرب قبل الإسلام نویسنده: دكتر جواد على ج: ١١ ص: ٣٨٠
#ترجمه:
و از مناسک حج طواف به صفا و مروه بوده که در آنجا دو بت قرار داشته به نام های اساف و نائله و اعراب جاهلی آن دو را (موقع سعی در صفا و مروه)مسح می کردند و تعداد طوافشان به اندازه طواف به بیت (کعبه) بوده است یعنی هفت دور طواف.
اساف در کوه صفا بوده و نائله در کوه مروه.
اما جالب است خود محمد زمانی که برای او گوشت ذبحی که برای غیر الله ذبح شده را می آورند از آن نمی خورد ولی بر همین اساف و نائله طواف می کند ولی آن را لمس نمی کند.این مطلب را سنن کبری نسائی جلد ٧ ص ٣٢٥ در حدیثی طولانی می آورد:
وَكَانَ صَنَمَانِ مِنْ نُحَاسٍ يُقَالُ لَهُمَا إِسَافُ
وَنَائِلَةُ، فَطَافَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ
وَطُفْتُ مَعَهُ
#ترجمه: و دو بت ازجنس مس بودند که به آن ها اساف و نائله می گفتند.پس رسول الله (ص) بر آن دو طواف کرد و من نیز با او طواف کردم
#سوال:
اگر خوردن گوشت ذبح بر غیر الله نزد محمد نجس است چرا طواف بر بت که در اسلام رجس و نجس هست را انجام داده است؟
آنچه برای ما مشخص شده انصار بعد از اسلام از سعی صفا و مروه کراهیت داشتند بخاطر سابقه تاریخی این دو بت در آنجا ولی محمد این عمل را از شعائر الله دانست و بدان رسمیت داد. ما رد و پای این دو بت را از ساحل دریای سرخ پیدا کردیم تا داخل کعبه بعنوان رکن بیت و تا صفا و مروه.
▪️نتیجه گیری:
همه این حقایق می رساند که اصل حج که شامل احرام و طواف و تهلیل و ذبح و رمی جمرات(پرتاب سنگ) و فدیه و جنگ نکردن در حج و باقى مناسك آن همه از شعائر عرب قبل از اسلام بوده است و تنها مختص شهر مکه نيز نبوده است.
ردپای طلب باران در حج در نزد عرب قبل از اسلام را می توان نشان بر این دانست که بنا به اقلیم شناسی سرزمينى كه اعراب در آن ميزيسته اند خصوصا شبه جزيره عربستان، این مناسك و مراسم حج تنها عملی برای طلب باران بوده است و محمد يا جانشينان محمد با اندکی تغییرات حج اهل مکه را عملی ابراهیمی، الهى و از شعائر الله جا زده و به خورد پيروان اسلام داده اند. این کارناوال امروزه بعنوان يكى از پر درآمدترين مكانهاى مذهبى دنياست و ميلياردها دلار را سالانه در حلق حاكمان سعودى فروميريزد.
از سوى ديگر متوليان مذهب شيعه با طلا اندود كردن قبرهايى مجهول و اكثرا قلابى بتهايى طلايى ساخته و در مقابل مراسم حج تلاش براى رقابت با حج كرده اند.
در حقيقت تمام اين مراسمها جنگ قدرت و يارگيرى حكام و البته پر كردن جيب عده اى از حاصل دسترنج مردم خردباخته مسلمان است.
پايان
https://t.me/naghde_eslamm/33890
Telegram
نقدى بر اسلام
آيا اعراب قبل از اسلام مراسم حج داشتند؟
آيا اين مراسم براى بتها انجام ميشد يا حج كنونى ادامه همان مراسم اعراب است
براى اينكه اين موضوع را بطور كامل بدانيد اين مقاله زيبا را با دقت مطالعه بفرماييد.
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
آيا اين مراسم براى بتها انجام ميشد يا حج كنونى ادامه همان مراسم اعراب است
براى اينكه اين موضوع را بطور كامل بدانيد اين مقاله زيبا را با دقت مطالعه بفرماييد.
@naghde_eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️قرمطيان، تخريب كعبه و بى تفاوتى الله در دفاع از خانه امنش!
#قسمت_دهم
حمدان چنانکه گفته شد چون دعوت را پذیرفت و به حسین اهوازی در این راه یاری و مساعدت کرد، حسین امر دعوت را در سواد عراق به او وا گذاشت. قرمط نخست یکی از توابع بغداد را مرکز دعوت خود قرار داد و به زهد و پارسایی
تظاهر کرد، گروهی گرد او فراهم آمدند.
وی کتابی به آنان نشان داد که گویند درآغاز آن چنین آمده بود:
[بسم الله الرحمان الرحيم. يقول الفرج بن عثمان و هو عيسی و هوالكلمة و هوالمهدی و هو احمدبن محمدبن الحنفية و هو جبرئیل.] آن کتاب سخنان کفر و تحلیل و تحریم فراوان بود. پیروان وی بسیار شدند ازجمله زکروية بن مهرویه و أبو سعيد حسن بن بهرام جنابی از قطيف و بحرین، او برای مریدان خود قلعه استواری در سواد کوفه ترتيب داد و آنرا دارالهجرة نامید پیروانش در آنجا گرد آمدند. و کار پیروان حمدان بدانجا کشید که همه مایملک خود را به صورت مشاع در اختیار جمع قرار داد تا آنجا که دیگر فقیر و غنی در میان ایشان نماند و کسی جز شمشیر و سلاحش مالک چیزی نبود. سرانجام قرمط در سال ٢٨۶ بکلی مفقود و بلااثر شده دیگر هیچکس از او خبری و نشانی نیافت و هیچ معلوم نشد عاقلت کار او به کجا انجامید. همینطور عبدان که به گزارش ابن الندیم از همه بیشتر کتاب تصنیف کرده بود و رساله ای از مراحل هفتگانه مرام قرمطی (بلاغات سبعه) تنظیم کرد نیز در همین سال به کلی مفقود شد و آل مهرویه به جای آنان در سیادت نشست.
ابوسعيد حسن بن بهرام جنابی (معرب گناوه) که به عنوان مؤسس و پیشوای قرامطه بحرین است. در یکی از محله های قدیمی گناوه که شاید محله تل گوری باشد به دنیا آمد.
وجود معبد وآتشکده های زردشتی در این محل، گویای این مطلب است که ظاهرا بهرام پدر حسن همانگونه که از نامش پیداست از اعقاب زردشتیان آنجا بوده است. بهرام، در گناوه آسیابان بود و بعدها همین شغل را پسرش حسن عهده دار شد.
مؤلف ناشناس کتاب حدود العالم من المشرق إلى المغرب که در سال ۳۷۲ تأليف شده در باب گناوه گوید:
گناوه شهری است بزرگ و خرم و جای بازگانان با خواسته های گوناگون خیزد. و در دریای گناوه معدن مروارید است، و ابوسعید دقاق که دعوت کرد و بحرین بگرفت ازینجا بود و سلیمان بن الحسن القرمطی پسر این بو سعید بود. ابن حوقل دربارة ابوسعيد گوید: دیگر از صاحبان مذاهب، حسن مکنی به ابوسعید بن بهرام جنابی از مردم جنابه (گناوه) و آرد فروش بود. وی که لعنت خدا بر او باد، دعوت قرمطیان را پذیرفت و به عبدان کاتب داماد حمدان بن اشعث معروف به قرمط گروید.
وی در نواحی خود یعنی جنابه و سینیز و توج و مهرویان و گرم سیرات فارس به جانشینی قرمط به دعوت پرداخت، و جنابی با زنی از آل ستير ازدواج کرد به نشر دعوت در میان عربهای آن ناحيه پرداخت و ایشان گرویدند و شهرها را فتح کرد، و قبایل و عشایر به رغبت یا ترس دعوت او را اجابت کردند. هجر را در محاصره گرفت و با انواع حیله و کید و رنجها آنجا را گشود، و مردان را کشت .... آنگاه به عمان رفت و آنجا را فتح کرده با سپاه خلیفه جنگید و برآن پیروز گشت و حکومت غرامطه را در بحرین گسترانید سرانجام در سال ٣۱۰ حکومت به ابوطاهر سلیمان بن حسن جنابی ۱۶ ساله رسید.
ادامه دارد.......
https://t.me/naghde_eslamm/34189
#قسمت_دهم
حمدان چنانکه گفته شد چون دعوت را پذیرفت و به حسین اهوازی در این راه یاری و مساعدت کرد، حسین امر دعوت را در سواد عراق به او وا گذاشت. قرمط نخست یکی از توابع بغداد را مرکز دعوت خود قرار داد و به زهد و پارسایی
تظاهر کرد، گروهی گرد او فراهم آمدند.
وی کتابی به آنان نشان داد که گویند درآغاز آن چنین آمده بود:
[بسم الله الرحمان الرحيم. يقول الفرج بن عثمان و هو عيسی و هوالكلمة و هوالمهدی و هو احمدبن محمدبن الحنفية و هو جبرئیل.] آن کتاب سخنان کفر و تحلیل و تحریم فراوان بود. پیروان وی بسیار شدند ازجمله زکروية بن مهرویه و أبو سعيد حسن بن بهرام جنابی از قطيف و بحرین، او برای مریدان خود قلعه استواری در سواد کوفه ترتيب داد و آنرا دارالهجرة نامید پیروانش در آنجا گرد آمدند. و کار پیروان حمدان بدانجا کشید که همه مایملک خود را به صورت مشاع در اختیار جمع قرار داد تا آنجا که دیگر فقیر و غنی در میان ایشان نماند و کسی جز شمشیر و سلاحش مالک چیزی نبود. سرانجام قرمط در سال ٢٨۶ بکلی مفقود و بلااثر شده دیگر هیچکس از او خبری و نشانی نیافت و هیچ معلوم نشد عاقلت کار او به کجا انجامید. همینطور عبدان که به گزارش ابن الندیم از همه بیشتر کتاب تصنیف کرده بود و رساله ای از مراحل هفتگانه مرام قرمطی (بلاغات سبعه) تنظیم کرد نیز در همین سال به کلی مفقود شد و آل مهرویه به جای آنان در سیادت نشست.
ابوسعيد حسن بن بهرام جنابی (معرب گناوه) که به عنوان مؤسس و پیشوای قرامطه بحرین است. در یکی از محله های قدیمی گناوه که شاید محله تل گوری باشد به دنیا آمد.
وجود معبد وآتشکده های زردشتی در این محل، گویای این مطلب است که ظاهرا بهرام پدر حسن همانگونه که از نامش پیداست از اعقاب زردشتیان آنجا بوده است. بهرام، در گناوه آسیابان بود و بعدها همین شغل را پسرش حسن عهده دار شد.
مؤلف ناشناس کتاب حدود العالم من المشرق إلى المغرب که در سال ۳۷۲ تأليف شده در باب گناوه گوید:
گناوه شهری است بزرگ و خرم و جای بازگانان با خواسته های گوناگون خیزد. و در دریای گناوه معدن مروارید است، و ابوسعید دقاق که دعوت کرد و بحرین بگرفت ازینجا بود و سلیمان بن الحسن القرمطی پسر این بو سعید بود. ابن حوقل دربارة ابوسعيد گوید: دیگر از صاحبان مذاهب، حسن مکنی به ابوسعید بن بهرام جنابی از مردم جنابه (گناوه) و آرد فروش بود. وی که لعنت خدا بر او باد، دعوت قرمطیان را پذیرفت و به عبدان کاتب داماد حمدان بن اشعث معروف به قرمط گروید.
وی در نواحی خود یعنی جنابه و سینیز و توج و مهرویان و گرم سیرات فارس به جانشینی قرمط به دعوت پرداخت، و جنابی با زنی از آل ستير ازدواج کرد به نشر دعوت در میان عربهای آن ناحيه پرداخت و ایشان گرویدند و شهرها را فتح کرد، و قبایل و عشایر به رغبت یا ترس دعوت او را اجابت کردند. هجر را در محاصره گرفت و با انواع حیله و کید و رنجها آنجا را گشود، و مردان را کشت .... آنگاه به عمان رفت و آنجا را فتح کرده با سپاه خلیفه جنگید و برآن پیروز گشت و حکومت غرامطه را در بحرین گسترانید سرانجام در سال ٣۱۰ حکومت به ابوطاهر سلیمان بن حسن جنابی ۱۶ ساله رسید.
ادامه دارد.......
https://t.me/naghde_eslamm/34189
Telegram
نقدى بر اسلام
قرمطیان «حجر الاسود» را از «خانه» جدا کردند و بر بام کعبه شدند و ناودان زرین کعبه را کندند و میگفتند:
«…چون خدای شما به آسمان شود و «خانه» را بر زمین ضایع گذارد، خانه اش را غارت و ویران میکنند»…. پس جامه از «خانه» باز کردند و پاره پاره به غارت بردند و به…
«…چون خدای شما به آسمان شود و «خانه» را بر زمین ضایع گذارد، خانه اش را غارت و ویران میکنند»…. پس جامه از «خانه» باز کردند و پاره پاره به غارت بردند و به…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️قرمطيان، تخريب كعبه و بى تفاوتى الله در دفاع از خانه امنش!
#قسمت_دهم
حمدان چنانکه گفته شد چون دعوت را پذیرفت و به حسین اهوازی در این راه یاری و مساعدت کرد، حسین امر دعوت را در سواد عراق به او وا گذاشت. قرمط نخست یکی از توابع بغداد را مرکز دعوت خود قرار داد و به زهد و پارسایی
تظاهر کرد، گروهی گرد او فراهم آمدند.
وی کتابی به آنان نشان داد که گویند درآغاز آن چنین آمده بود:
[بسم الله الرحمان الرحيم. يقول الفرج بن عثمان و هو عيسی و هوالكلمة و هوالمهدی و هو احمدبن محمدبن الحنفية و هو جبرئیل.] آن کتاب سخنان کفر و تحلیل و تحریم فراوان بود. پیروان وی بسیار شدند ازجمله زکروية بن مهرویه و أبو سعيد حسن بن بهرام جنابی از قطيف و بحرین، او برای مریدان خود قلعه استواری در سواد کوفه ترتيب داد و آنرا دارالهجرة نامید پیروانش در آنجا گرد آمدند. و کار پیروان حمدان بدانجا کشید که همه مایملک خود را به صورت مشاع در اختیار جمع قرار داد تا آنجا که دیگر فقیر و غنی در میان ایشان نماند و کسی جز شمشیر و سلاحش مالک چیزی نبود. سرانجام قرمط در سال ٢٨۶ بکلی مفقود و بلااثر شده دیگر هیچکس از او خبری و نشانی نیافت و هیچ معلوم نشد عاقلت کار او به کجا انجامید. همینطور عبدان که به گزارش ابن الندیم از همه بیشتر کتاب تصنیف کرده بود و رساله ای از مراحل هفتگانه مرام قرمطی (بلاغات سبعه) تنظیم کرد نیز در همین سال به کلی مفقود شد و آل مهرویه به جای آنان در سیادت نشست.
ابوسعيد حسن بن بهرام جنابی (معرب گناوه) که به عنوان مؤسس و پیشوای قرامطه بحرین است. در یکی از محله های قدیمی گناوه که شاید محله تل گوری باشد به دنیا آمد.
وجود معبد وآتشکده های زردشتی در این محل، گویای این مطلب است که ظاهرا بهرام پدر حسن همانگونه که از نامش پیداست از اعقاب زردشتیان آنجا بوده است. بهرام، در گناوه آسیابان بود و بعدها همین شغل را پسرش حسن عهده دار شد.
مؤلف ناشناس کتاب حدود العالم من المشرق إلى المغرب که در سال ۳۷۲ تأليف شده در باب گناوه گوید:
گناوه شهری است بزرگ و خرم و جای بازگانان با خواسته های گوناگون خیزد. و در دریای گناوه معدن مروارید است، و ابوسعید دقاق که دعوت کرد و بحرین بگرفت ازینجا بود و سلیمان بن الحسن القرمطی پسر این بو سعید بود. ابن حوقل دربارة ابوسعيد گوید: دیگر از صاحبان مذاهب، حسن مکنی به ابوسعید بن بهرام جنابی از مردم جنابه (گناوه) و آرد فروش بود. وی که لعنت خدا بر او باد، دعوت قرمطیان را پذیرفت و به عبدان کاتب داماد حمدان بن اشعث معروف به قرمط گروید.
وی در نواحی خود یعنی جنابه و سینیز و توج و مهرویان و گرم سیرات فارس به جانشینی قرمط به دعوت پرداخت، و جنابی با زنی از آل ستير ازدواج کرد به نشر دعوت در میان عربهای آن ناحيه پرداخت و ایشان گرویدند و شهرها را فتح کرد، و قبایل و عشایر به رغبت یا ترس دعوت او را اجابت کردند. هجر را در محاصره گرفت و با انواع حیله و کید و رنجها آنجا را گشود، و مردان را کشت .... آنگاه به عمان رفت و آنجا را فتح کرده با سپاه خلیفه جنگید و برآن پیروز گشت و حکومت غرامطه را در بحرین گسترانید سرانجام در سال ٣۱۰ حکومت به ابوطاهر سلیمان بن حسن جنابی ۱۶ ساله رسید.
ادامه دارد.......
https://t.me/naghde_eslamm/34189
#قسمت_دهم
حمدان چنانکه گفته شد چون دعوت را پذیرفت و به حسین اهوازی در این راه یاری و مساعدت کرد، حسین امر دعوت را در سواد عراق به او وا گذاشت. قرمط نخست یکی از توابع بغداد را مرکز دعوت خود قرار داد و به زهد و پارسایی
تظاهر کرد، گروهی گرد او فراهم آمدند.
وی کتابی به آنان نشان داد که گویند درآغاز آن چنین آمده بود:
[بسم الله الرحمان الرحيم. يقول الفرج بن عثمان و هو عيسی و هوالكلمة و هوالمهدی و هو احمدبن محمدبن الحنفية و هو جبرئیل.] آن کتاب سخنان کفر و تحلیل و تحریم فراوان بود. پیروان وی بسیار شدند ازجمله زکروية بن مهرویه و أبو سعيد حسن بن بهرام جنابی از قطيف و بحرین، او برای مریدان خود قلعه استواری در سواد کوفه ترتيب داد و آنرا دارالهجرة نامید پیروانش در آنجا گرد آمدند. و کار پیروان حمدان بدانجا کشید که همه مایملک خود را به صورت مشاع در اختیار جمع قرار داد تا آنجا که دیگر فقیر و غنی در میان ایشان نماند و کسی جز شمشیر و سلاحش مالک چیزی نبود. سرانجام قرمط در سال ٢٨۶ بکلی مفقود و بلااثر شده دیگر هیچکس از او خبری و نشانی نیافت و هیچ معلوم نشد عاقلت کار او به کجا انجامید. همینطور عبدان که به گزارش ابن الندیم از همه بیشتر کتاب تصنیف کرده بود و رساله ای از مراحل هفتگانه مرام قرمطی (بلاغات سبعه) تنظیم کرد نیز در همین سال به کلی مفقود شد و آل مهرویه به جای آنان در سیادت نشست.
ابوسعيد حسن بن بهرام جنابی (معرب گناوه) که به عنوان مؤسس و پیشوای قرامطه بحرین است. در یکی از محله های قدیمی گناوه که شاید محله تل گوری باشد به دنیا آمد.
وجود معبد وآتشکده های زردشتی در این محل، گویای این مطلب است که ظاهرا بهرام پدر حسن همانگونه که از نامش پیداست از اعقاب زردشتیان آنجا بوده است. بهرام، در گناوه آسیابان بود و بعدها همین شغل را پسرش حسن عهده دار شد.
مؤلف ناشناس کتاب حدود العالم من المشرق إلى المغرب که در سال ۳۷۲ تأليف شده در باب گناوه گوید:
گناوه شهری است بزرگ و خرم و جای بازگانان با خواسته های گوناگون خیزد. و در دریای گناوه معدن مروارید است، و ابوسعید دقاق که دعوت کرد و بحرین بگرفت ازینجا بود و سلیمان بن الحسن القرمطی پسر این بو سعید بود. ابن حوقل دربارة ابوسعيد گوید: دیگر از صاحبان مذاهب، حسن مکنی به ابوسعید بن بهرام جنابی از مردم جنابه (گناوه) و آرد فروش بود. وی که لعنت خدا بر او باد، دعوت قرمطیان را پذیرفت و به عبدان کاتب داماد حمدان بن اشعث معروف به قرمط گروید.
وی در نواحی خود یعنی جنابه و سینیز و توج و مهرویان و گرم سیرات فارس به جانشینی قرمط به دعوت پرداخت، و جنابی با زنی از آل ستير ازدواج کرد به نشر دعوت در میان عربهای آن ناحيه پرداخت و ایشان گرویدند و شهرها را فتح کرد، و قبایل و عشایر به رغبت یا ترس دعوت او را اجابت کردند. هجر را در محاصره گرفت و با انواع حیله و کید و رنجها آنجا را گشود، و مردان را کشت .... آنگاه به عمان رفت و آنجا را فتح کرده با سپاه خلیفه جنگید و برآن پیروز گشت و حکومت غرامطه را در بحرین گسترانید سرانجام در سال ٣۱۰ حکومت به ابوطاهر سلیمان بن حسن جنابی ۱۶ ساله رسید.
ادامه دارد.......
https://t.me/naghde_eslamm/34189
Telegram
نقدى بر اسلام
قرمطیان «حجر الاسود» را از «خانه» جدا کردند و بر بام کعبه شدند و ناودان زرین کعبه را کندند و میگفتند:
«…چون خدای شما به آسمان شود و «خانه» را بر زمین ضایع گذارد، خانه اش را غارت و ویران میکنند»…. پس جامه از «خانه» باز کردند و پاره پاره به غارت بردند و به…
«…چون خدای شما به آسمان شود و «خانه» را بر زمین ضایع گذارد، خانه اش را غارت و ویران میکنند»…. پس جامه از «خانه» باز کردند و پاره پاره به غارت بردند و به…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️ چه کسی قرآن را نوشته است؟!
#قسمت_دهم
در آیهی ٥٢ سوره حج به صراحت گفته که این موضوع یعنی القای شیطان در تلاوت مخصوص محمد نیست و برای تمامی پیامبران اتفاق افتاده است!
به نظر میرسد محمد پس از اینکه متوجه گاف بزرگ خویش شدند از قول الله گفته که نه تنها برای من محمد بلکه برای تمامی پیامبران چنین چیزی سابقه دارد:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (حج/٥٢ )
هیج رسول و نبی نیست که آرزوئی داشته باشد(بعضیها معنای تلاوت را میکنند) و شیطان در آرزوی (تلاوت) او القائی نداشته باشد پس الله آنچه را که شیطان القا کرده نسخ میکند، سپس آیاتش را محکم میسازد.
برای توجیه این مورد میگوید که ما با این کار شما را آزمایش کردیم:
لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ (حج/٥٣)
تا آنچه را كه شيطان القا مىكند آزمایش باشد براى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و براى سنگدلان و ستمگران در ستيزهاى بس دور و درازند.
و در ادامه میگوید:
وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (حج/٥٤)
و تا آنان كه علم بدست آوردند بدانند كه اين [قرآن] حق است [و] از جانب پروردگار توست و بدان ايمان آورند و دلهايشان براى او خاضع گردد و به راستى الله كسانى را كه ايمان آوردهاند به سوى راهى راست راهبر است.
همچنین الله به این بهانه که آن بتها دخترند به دگراندیشان (مشرکان) میگوید که خود طالب چیز خوب هستید (فرزند پسر) و به الله چیز بد (ضیزی) میدهید. در آیهی ٤ سورهی زمر اینطور بیان شده که:
"لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَّاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ"(زمر/٤)
اگر الله مىخواست براى خود فرزندى بگيرد قطعا از آنچه خلق مىكند آنچه را مىخواست(پسر) برمىگزيد منزه است او اوست الله يگانه قهار.
در آیهی ٦٢ سورهی نحل اینطور بیان شده که:
"وَيَجْعَلُونَ لِلّهِ مَا يَكْرَهُونَ وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَى لاَ جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ الْنَّارَ وَأَنَّهُم مُّفْرَطُونَ"( نحل/٦٢)
و برای الله آن چیزی را که خود از آن بیزارند قرار میدهند زبانشان مبین دروغ است همانا برای خودشان چیز بهتر ,ناگزیر برای آنها آتش است و آنها افراط کنندگانند.
و در نهایت الله زن را شیطان مینامد (اهانت به زنان) و خطاب به غیر مسلمانان زمان پیامبر بیان شده:
إِن يَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ إِنَاثًا وَإِن يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطَانًا مَّرِيدًا (نساء/١١٧)
آنها غیر از الله تنها مادگانی بیش نمیخوانند و اینها که میخوانند (بتها) جز شیطانی سرکش (چیزی) نیستند.
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/34733
#قسمت_دهم
در آیهی ٥٢ سوره حج به صراحت گفته که این موضوع یعنی القای شیطان در تلاوت مخصوص محمد نیست و برای تمامی پیامبران اتفاق افتاده است!
به نظر میرسد محمد پس از اینکه متوجه گاف بزرگ خویش شدند از قول الله گفته که نه تنها برای من محمد بلکه برای تمامی پیامبران چنین چیزی سابقه دارد:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ (حج/٥٢ )
هیج رسول و نبی نیست که آرزوئی داشته باشد(بعضیها معنای تلاوت را میکنند) و شیطان در آرزوی (تلاوت) او القائی نداشته باشد پس الله آنچه را که شیطان القا کرده نسخ میکند، سپس آیاتش را محکم میسازد.
برای توجیه این مورد میگوید که ما با این کار شما را آزمایش کردیم:
لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ (حج/٥٣)
تا آنچه را كه شيطان القا مىكند آزمایش باشد براى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و براى سنگدلان و ستمگران در ستيزهاى بس دور و درازند.
و در ادامه میگوید:
وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (حج/٥٤)
و تا آنان كه علم بدست آوردند بدانند كه اين [قرآن] حق است [و] از جانب پروردگار توست و بدان ايمان آورند و دلهايشان براى او خاضع گردد و به راستى الله كسانى را كه ايمان آوردهاند به سوى راهى راست راهبر است.
همچنین الله به این بهانه که آن بتها دخترند به دگراندیشان (مشرکان) میگوید که خود طالب چیز خوب هستید (فرزند پسر) و به الله چیز بد (ضیزی) میدهید. در آیهی ٤ سورهی زمر اینطور بیان شده که:
"لَوْ أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَدًا لَّاصْطَفَى مِمَّا يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ سُبْحَانَهُ هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ"(زمر/٤)
اگر الله مىخواست براى خود فرزندى بگيرد قطعا از آنچه خلق مىكند آنچه را مىخواست(پسر) برمىگزيد منزه است او اوست الله يگانه قهار.
در آیهی ٦٢ سورهی نحل اینطور بیان شده که:
"وَيَجْعَلُونَ لِلّهِ مَا يَكْرَهُونَ وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْكَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَى لاَ جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ الْنَّارَ وَأَنَّهُم مُّفْرَطُونَ"( نحل/٦٢)
و برای الله آن چیزی را که خود از آن بیزارند قرار میدهند زبانشان مبین دروغ است همانا برای خودشان چیز بهتر ,ناگزیر برای آنها آتش است و آنها افراط کنندگانند.
و در نهایت الله زن را شیطان مینامد (اهانت به زنان) و خطاب به غیر مسلمانان زمان پیامبر بیان شده:
إِن يَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ إِنَاثًا وَإِن يَدْعُونَ إِلاَّ شَيْطَانًا مَّرِيدًا (نساء/١١٧)
آنها غیر از الله تنها مادگانی بیش نمیخوانند و اینها که میخوانند (بتها) جز شیطانی سرکش (چیزی) نیستند.
ادامه دارد .....
https://t.me/naghde_eslamm/34733
Telegram
نقدى بر اسلام
چه كسى قرآن را نوشته است؟
آيا همانطور كه مسلمانان ادعا ميكنند اين كتاب گفتار الله است؟؟
با مطالعه اين مقاله به بسيارى از سئوالاتى كه در مورد تاريخچه قرآن داشته ايد پاسخ داده خواهد شد.
لطفا اين مقاله يبا را مطالعه كرده و با دوستان و اعضاى خانواده محترمتان…
آيا همانطور كه مسلمانان ادعا ميكنند اين كتاب گفتار الله است؟؟
با مطالعه اين مقاله به بسيارى از سئوالاتى كه در مورد تاريخچه قرآن داشته ايد پاسخ داده خواهد شد.
لطفا اين مقاله يبا را مطالعه كرده و با دوستان و اعضاى خانواده محترمتان…
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️چه كسى مذهب شيعه، خرافى ترين و ضدبشرى ترين آئين جهان را بوجود آورد؟
#قسمت_دهم
اين موضعگيري على در مورد ابن سبأ و يارانش است.
او را به مدائن تبعيد كرد و گروهى از يارانش را سوزاند. و اگر كسى به اين روايات كه برخي از آنها را معصومين شيعه نقل كردهاند قانع نشده و به خاطر خود بزرگبيني و دشمني آنها را نميپذيرد، پس براى او رواياتى از اهل سنت و جماعت و سپس از خود شيعه نقل ميكنيم كه نشان از سوزانده شدن اين افراد توسط على دارد.
بخارى در كتاب حديث خود (كتاب جهاد، باب «لايعذب بعذاب الله») با سند خود از عكرمه نقل ميكند كه علي گروهي را سوزاند. اين خبر به ابن عباس رسيد و گفت: اگر من به جاى علي بودم آنها را نمى سوزاندم؛ زيرا پيامبر فرمود: با عذابهاي مخصوص خدا كسى را عذاب ندهيد و من ترجيح ميدادم كه آنها را بكشم؛
زيرا پيامبر فرموده است كه اگر كسى دين خود را تغيير داد او را بكشيد.
باز هم بخاری در كتاب حديث خود (كتاب استتابة المرتدين والمعامذين وقتالهم) با سند خود از عكرمه مشابه روايت بالا را نقل ميكند با اين فرق كه گفته: زنديقان را نزد علی آوردند و او آنها را سوزاند(#منبع: صحيح بخارى همراه فتح البارى ج ١ ص ١٥١)
ابوداود هم در سنن خود كتاب حدود، باب «الحكم فيمن ارتد» حديث اول را با سند خود به عكرمه رسانده و با لفظی ديگر همين روايت امام بخاری را آورده اما در آخر آن ذكر شده كه اين خبر به علی رسيد كه ابن عباس بر او ايراد گرفته و گفت: وای بر ابن عباس. نسائی هم در سنن خود همانند آن را آورده است#منبع: سنن ابوداوود ج ٥ ص ١٠٥)
ترمذی هم در جامع خود كتاب حدود، باب «ما جاء في المرتد» اين روايت را آورد كه در آخر آن آمده كه خبر ايراد ابن عباس بر عمل علی به او رسيد. علی گفت: او راست ميگويد. ابو عيسی ترمذی گفته: اين حديث صحيح حسن است و در مورد مرتدان، نزد علمای دين چنين عملی درست است(#منبع: جامع الترمزى ج ٤ ص ٥٩).
بخاری در صحيح خود كتاب استتابة المرتدين والمعاندين وقتالهم با سند خويش از عكرمه همانند روايت بالا را آورده و گفته كه: زنديقان را نزد علی آوردند و او آنها را سوزاند(#منبع: صحيح البخارى به همراه فتح البارى ج ١٢ ص ٢٦٧)
طبرانی در معجم الاوسط از طريق سويه ابن غفله روايت كرده كه: به علی خبر رسيد كه گروهی از افراد از اسلام برگشته اند، پس او كسی را نزد آنها فرستاد و طعامشان داد، آنگاه دوباره به اسلام دعوتشان كرد، اما انكار كردند و نپذيرفتند. پس علی چاهی كند و آنان را آورد و گردنشان را زد و در آن چاه انداخت، سپس بر روی آنان هيزم انداخت و آنها را آتش زد، سپس فرمود: خدا و رسول راست گفته اند (#منبع: فتح البارى ج ١٢ ص ٢٧١).
در جزء سوم حديث ابو طاهر مخلص از طريق عبدالله بن شريك عامری از پدرش روايت شده كه گفت: به علی خبر رسيد كه گروهی در برابر مسجد هستند كه مدعی شده اند تو خدای آنان هستی. علی آنان را صدا زد و گفت: وای بر شما، چه گفته ايد؟
گفتند: تو خدای ما، خالق ما و رازق ما هستی. علی گفت: وای بر شما من بنده ای همچون شمايم، مانند شما ميخورم و مينوشم، اگر از خدا اطاعت كنم، اجر می برم و اگر نافرمانی كنم می ترسم كه مرا شكنجه دهد. پس شما هم از خدا بترسيد و از گفتار شرك آميز خود توبه كنيد. اما آنان نپذيرفتند و فردای آن روز همان كار را تكرار كردند.
ادامه دارد.....
https://t.me/naghde_eslamm/34793
#قسمت_دهم
اين موضعگيري على در مورد ابن سبأ و يارانش است.
او را به مدائن تبعيد كرد و گروهى از يارانش را سوزاند. و اگر كسى به اين روايات كه برخي از آنها را معصومين شيعه نقل كردهاند قانع نشده و به خاطر خود بزرگبيني و دشمني آنها را نميپذيرد، پس براى او رواياتى از اهل سنت و جماعت و سپس از خود شيعه نقل ميكنيم كه نشان از سوزانده شدن اين افراد توسط على دارد.
بخارى در كتاب حديث خود (كتاب جهاد، باب «لايعذب بعذاب الله») با سند خود از عكرمه نقل ميكند كه علي گروهي را سوزاند. اين خبر به ابن عباس رسيد و گفت: اگر من به جاى علي بودم آنها را نمى سوزاندم؛ زيرا پيامبر فرمود: با عذابهاي مخصوص خدا كسى را عذاب ندهيد و من ترجيح ميدادم كه آنها را بكشم؛
زيرا پيامبر فرموده است كه اگر كسى دين خود را تغيير داد او را بكشيد.
باز هم بخاری در كتاب حديث خود (كتاب استتابة المرتدين والمعامذين وقتالهم) با سند خود از عكرمه مشابه روايت بالا را نقل ميكند با اين فرق كه گفته: زنديقان را نزد علی آوردند و او آنها را سوزاند(#منبع: صحيح بخارى همراه فتح البارى ج ١ ص ١٥١)
ابوداود هم در سنن خود كتاب حدود، باب «الحكم فيمن ارتد» حديث اول را با سند خود به عكرمه رسانده و با لفظی ديگر همين روايت امام بخاری را آورده اما در آخر آن ذكر شده كه اين خبر به علی رسيد كه ابن عباس بر او ايراد گرفته و گفت: وای بر ابن عباس. نسائی هم در سنن خود همانند آن را آورده است#منبع: سنن ابوداوود ج ٥ ص ١٠٥)
ترمذی هم در جامع خود كتاب حدود، باب «ما جاء في المرتد» اين روايت را آورد كه در آخر آن آمده كه خبر ايراد ابن عباس بر عمل علی به او رسيد. علی گفت: او راست ميگويد. ابو عيسی ترمذی گفته: اين حديث صحيح حسن است و در مورد مرتدان، نزد علمای دين چنين عملی درست است(#منبع: جامع الترمزى ج ٤ ص ٥٩).
بخاری در صحيح خود كتاب استتابة المرتدين والمعاندين وقتالهم با سند خويش از عكرمه همانند روايت بالا را آورده و گفته كه: زنديقان را نزد علی آوردند و او آنها را سوزاند(#منبع: صحيح البخارى به همراه فتح البارى ج ١٢ ص ٢٦٧)
طبرانی در معجم الاوسط از طريق سويه ابن غفله روايت كرده كه: به علی خبر رسيد كه گروهی از افراد از اسلام برگشته اند، پس او كسی را نزد آنها فرستاد و طعامشان داد، آنگاه دوباره به اسلام دعوتشان كرد، اما انكار كردند و نپذيرفتند. پس علی چاهی كند و آنان را آورد و گردنشان را زد و در آن چاه انداخت، سپس بر روی آنان هيزم انداخت و آنها را آتش زد، سپس فرمود: خدا و رسول راست گفته اند (#منبع: فتح البارى ج ١٢ ص ٢٧١).
در جزء سوم حديث ابو طاهر مخلص از طريق عبدالله بن شريك عامری از پدرش روايت شده كه گفت: به علی خبر رسيد كه گروهی در برابر مسجد هستند كه مدعی شده اند تو خدای آنان هستی. علی آنان را صدا زد و گفت: وای بر شما، چه گفته ايد؟
گفتند: تو خدای ما، خالق ما و رازق ما هستی. علی گفت: وای بر شما من بنده ای همچون شمايم، مانند شما ميخورم و مينوشم، اگر از خدا اطاعت كنم، اجر می برم و اگر نافرمانی كنم می ترسم كه مرا شكنجه دهد. پس شما هم از خدا بترسيد و از گفتار شرك آميز خود توبه كنيد. اما آنان نپذيرفتند و فردای آن روز همان كار را تكرار كردند.
ادامه دارد.....
https://t.me/naghde_eslamm/34793
Telegram
نقدى بر اسلام
چه كسى مذهب شيعه را بوجود آورد؟
آيا يك يهودى موسس فرقه تشيع بود؟
خالق ايده عصمت و امامت چه كسى بود و رفتار على بن ابيطالب با وى چگونه بود؟
ما با استناد به كتب معتبر تاريخ در پى يافتن پاسخ به تمامى اين پرسشها هستيم و در مقاله پيش رو اين موضوع را بررسى خواهيم…
آيا يك يهودى موسس فرقه تشيع بود؟
خالق ايده عصمت و امامت چه كسى بود و رفتار على بن ابيطالب با وى چگونه بود؟
ما با استناد به كتب معتبر تاريخ در پى يافتن پاسخ به تمامى اين پرسشها هستيم و در مقاله پيش رو اين موضوع را بررسى خواهيم…
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
Telegram : @Archive_Reza_Fazeli
پروندهی شنیداری: زندهیاد رضا فاضلی
بخش- دوم
#قسمت_دهم
با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوهها در جامعه همدست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
بخش- دوم
#قسمت_دهم
با به اشتراک گذاشتن این سخنرانی، در روشنگری و ستیز براى زدودن نادانی و یاوهها در جامعه همدست باشید.
@Naghde_Eslamm
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️تناقضات ائمه شيعه، دلیلى بر بی در و پیکر بودن مذهب تشیع
#قسمت_دهم
در قسمت قبلى(قسمت نهم) بحث را در مورد يكى از معتبرترين كتب شيعيان به نام(المدينة العلم) ادامه داديم و همچنين گفتيم كه شيعيان به جاى ٤ كتاب معتبر داراى ٥ كتاب مهم و معتبر بوده اند كه كتاب المدينة العلم را مفقود كرده اند(دليلش را كسى نميداند) و تعداد كتب معتبرشان به همان ٤ كتاب رسيده كه كتب اربعه شيعه نام دارند.
همچنين گفتيم كه كتاب مدينة العلم كتابى است كه توسط شيخ صدوق نوشتن شده بنا بر اعتراف علماى اماميه، این کتاب از نظر اهمیت مانند الکافی و من لایحضرالفقیه بوده است.
محقق و عالم بزرگ شیعی، آقا بزرگ طهرانی در کتاب الذّريعة إلى تصانيف الشّيعة میگوید:
{مدینه العلم: للشيخ الصدوق....و هو خامس الاصول القدیمه للشيعة الإمامية الاثني عشرية.....
بل هو أكبر من كتاب من لا يحضره الفقيه كما صرح به شيخ الطائفة في الفهرست و الشيخ منتجب الدين أيضا في فهرسه و قال ابن شهرآشوب في معالم العلماء إن مدينة العلم عشرة أجزاء و من لا يحضر أربعة أجزاء. فالأسف على ضياع هذه النعمة العظمى من بين أظهرنا و أيدينا من لدن عصر والد الشيخ البهائي الذي مرت عبارته الظاهرة في وجوده عنده أو في زمانه و فقده إلى يومنا هذا، حتى أن العلامة المجلسي صرف أموالا جزيلة في طلبه و ما ظفر به و كذا من المتأخرين عنه منهم المسمى باسمه: حجة الإسلام الشفتي السيد محمد باقر الجيلاني الأصفهاني، بذل كثيرا من الأموال و لم يفز بلقائه،.....}
#ترجمه_مختصر:
کتاب مدینه العلم شیخ صدوق از اصول خمسه شیعه امامیه بوده... بنا بر گفته شخص طوسی در الفهرست و ابن شهر اشوب در معالم العلما کتاب مدینه العلم کتابی ۱۰ جلدی بوده و میدانیم کتاب من لایحضر فقط ۴ جلد است و کتاب مدینه العلم بسیار بزرگ تر از من لایحضر بوده است...
و در حالی که پدر شیخ بهایی این کتاب را ذکر کرده است و این کتاب در زمان او موجود بوده با این حال این کتاب مفقود شده و با اینکه علامه مجلسی هزینه زیادی برای پیدا شدن این کتاب کرد نتوانست این کتاب را پیدا کند.
▪️ادمين: نكته مهمى كه بايد اينجا اضافه كنم اين است كه يك كتاب دست نويس ١٠ جلدى، مخصوصا اينكه جزو ٥ كتب معتبر اين مذهب باشد، مطمئنا در جائى نگه دارى ميشود كه دست اشخاص عادى به آن نميرسد و مطمئنا در نابود كردن اين كتاب دست فقهاى بزرگ همان دوره شيعه در كار بوده است و با كمى تحقيق ميتوان به اين موضوع پى برد.
به سند زیر از سید جعفر مرتضی عاملی که در کتاب مرجعیة المرحله وغبار التغییر وارد شده دقت کنید، چنين ميگويد:
▫️وهناک امور كثیرة تفرد بها الشیخ الصدوق لم يقبلها منه علماؤنا وفقهاؤنا
#ترجمه:
مسائل و امور زیادی است كه فقط منحصر به شیخ صدوق میباشد و هیچ یک از علما و فقهای ما آن را نپذیرفته اند
مطابق این گفته مشاهده میکنید که آخوندها در بسیاری از مسائل فقهی و عقیدتی با شیخ صدوق مخالفت کرده اند و چه بسا این کتاب مدینه العلم حاوی احادیث و دلایلی بر اثبات عقاید شیخ صدوق و مخالفت با سایر عمامه به سرهای شیعه بوده باشد.
زیرا میدانیم که عقایدی مانند سهو النبی و اشتباه و خطا کردن امامان و پیامبران که شیخ صدوق اینهارو اثبات کرده بود در مخالفت با ارای سایر عمامه به سرهای پس از شیخ صدوق قرار داشتند پس احتمال دارد این جماعت فاسد و جاعل تصمیم به نابود کردن آن کتاب گرفته و آنرا از ميان برداشته باشند.
در ادامه همين متن اعتقاد شيخ صدوق به علم غيب ائمه را مى آورم تا اثبات كنم بدليل عدم توافق آخوندهاى شيعه با تفكرات صدوق اين كتاب عظيم و مهم را سر به نيست كرده اند.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35352
#قسمت_دهم
در قسمت قبلى(قسمت نهم) بحث را در مورد يكى از معتبرترين كتب شيعيان به نام(المدينة العلم) ادامه داديم و همچنين گفتيم كه شيعيان به جاى ٤ كتاب معتبر داراى ٥ كتاب مهم و معتبر بوده اند كه كتاب المدينة العلم را مفقود كرده اند(دليلش را كسى نميداند) و تعداد كتب معتبرشان به همان ٤ كتاب رسيده كه كتب اربعه شيعه نام دارند.
همچنين گفتيم كه كتاب مدينة العلم كتابى است كه توسط شيخ صدوق نوشتن شده بنا بر اعتراف علماى اماميه، این کتاب از نظر اهمیت مانند الکافی و من لایحضرالفقیه بوده است.
محقق و عالم بزرگ شیعی، آقا بزرگ طهرانی در کتاب الذّريعة إلى تصانيف الشّيعة میگوید:
{مدینه العلم: للشيخ الصدوق....و هو خامس الاصول القدیمه للشيعة الإمامية الاثني عشرية.....
بل هو أكبر من كتاب من لا يحضره الفقيه كما صرح به شيخ الطائفة في الفهرست و الشيخ منتجب الدين أيضا في فهرسه و قال ابن شهرآشوب في معالم العلماء إن مدينة العلم عشرة أجزاء و من لا يحضر أربعة أجزاء. فالأسف على ضياع هذه النعمة العظمى من بين أظهرنا و أيدينا من لدن عصر والد الشيخ البهائي الذي مرت عبارته الظاهرة في وجوده عنده أو في زمانه و فقده إلى يومنا هذا، حتى أن العلامة المجلسي صرف أموالا جزيلة في طلبه و ما ظفر به و كذا من المتأخرين عنه منهم المسمى باسمه: حجة الإسلام الشفتي السيد محمد باقر الجيلاني الأصفهاني، بذل كثيرا من الأموال و لم يفز بلقائه،.....}
#ترجمه_مختصر:
کتاب مدینه العلم شیخ صدوق از اصول خمسه شیعه امامیه بوده... بنا بر گفته شخص طوسی در الفهرست و ابن شهر اشوب در معالم العلما کتاب مدینه العلم کتابی ۱۰ جلدی بوده و میدانیم کتاب من لایحضر فقط ۴ جلد است و کتاب مدینه العلم بسیار بزرگ تر از من لایحضر بوده است...
و در حالی که پدر شیخ بهایی این کتاب را ذکر کرده است و این کتاب در زمان او موجود بوده با این حال این کتاب مفقود شده و با اینکه علامه مجلسی هزینه زیادی برای پیدا شدن این کتاب کرد نتوانست این کتاب را پیدا کند.
▪️ادمين: نكته مهمى كه بايد اينجا اضافه كنم اين است كه يك كتاب دست نويس ١٠ جلدى، مخصوصا اينكه جزو ٥ كتب معتبر اين مذهب باشد، مطمئنا در جائى نگه دارى ميشود كه دست اشخاص عادى به آن نميرسد و مطمئنا در نابود كردن اين كتاب دست فقهاى بزرگ همان دوره شيعه در كار بوده است و با كمى تحقيق ميتوان به اين موضوع پى برد.
به سند زیر از سید جعفر مرتضی عاملی که در کتاب مرجعیة المرحله وغبار التغییر وارد شده دقت کنید، چنين ميگويد:
▫️وهناک امور كثیرة تفرد بها الشیخ الصدوق لم يقبلها منه علماؤنا وفقهاؤنا
#ترجمه:
مسائل و امور زیادی است كه فقط منحصر به شیخ صدوق میباشد و هیچ یک از علما و فقهای ما آن را نپذیرفته اند
مطابق این گفته مشاهده میکنید که آخوندها در بسیاری از مسائل فقهی و عقیدتی با شیخ صدوق مخالفت کرده اند و چه بسا این کتاب مدینه العلم حاوی احادیث و دلایلی بر اثبات عقاید شیخ صدوق و مخالفت با سایر عمامه به سرهای شیعه بوده باشد.
زیرا میدانیم که عقایدی مانند سهو النبی و اشتباه و خطا کردن امامان و پیامبران که شیخ صدوق اینهارو اثبات کرده بود در مخالفت با ارای سایر عمامه به سرهای پس از شیخ صدوق قرار داشتند پس احتمال دارد این جماعت فاسد و جاعل تصمیم به نابود کردن آن کتاب گرفته و آنرا از ميان برداشته باشند.
در ادامه همين متن اعتقاد شيخ صدوق به علم غيب ائمه را مى آورم تا اثبات كنم بدليل عدم توافق آخوندهاى شيعه با تفكرات صدوق اين كتاب عظيم و مهم را سر به نيست كرده اند.
ادامه دارد ....
https://t.me/naghde_eslamm/35352
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️ائمه شيعه و تناقضات فاحش آنها
براى اثبات بى در و پيكر بودن مذهب شيعه،
مهمترين موضوع تناقض فاحش گفته هاى ائمه و بزرگان اين مذهب است
تناقضات ائمه شيعه آنقدر زياد و فاحش است كه آخوندها را به دردسر انداخته است
اين مقاله را در كانال نقد اسلام دنبال كنيد
www.eslam.nu
براى اثبات بى در و پيكر بودن مذهب شيعه،
مهمترين موضوع تناقض فاحش گفته هاى ائمه و بزرگان اين مذهب است
تناقضات ائمه شيعه آنقدر زياد و فاحش است كه آخوندها را به دردسر انداخته است
اين مقاله را در كانال نقد اسلام دنبال كنيد
www.eslam.nu
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️چگونه بايد يك آخوند بيشرافت را آسفالت كرد؟
#قسمت_دهم
▪️استفاده از يك نقل قول از زبان ٣ فرد مختلف
در تصوير بالا:
ملاى پسمانده براى اثبات قتل فاطمه، به علماى اهل سنت استناد ميكند اما يك نقل قول را بعنوان ٣ روايت مختلف از ٣ شخص مخالف به خورد مخاطبش داده است.
▪️شماره ٤: نظام را از علماى اهل سنت معرفى كرده و از كتاب الملل و النحل شهرستانى نقل قول او را بيان ميكند.
▪️شماره ٨: همان نقل قول نظام را اينبار به صفدى نسبت ميدهد، درصورتى كه صفدى نويسنده كتاب الوافي بالوفيات ميگويد: نظام چنين مطلبى را نقل كرده
▪️شماره ١٠: اينبار نظام را معتزلى معرفى كرده، از او تمجيد ميكند، سپس نقل قولش را مينويسد و منبع مطلب را الوافى بالوفيات يعنى همان كتاب صفدى را بيان ميكند
حال كمى به هر سه اين نقل قولها دقت كنيد، هر سه يك مطلب هستند با كمى تغيير براى فريب مخاطب!
من در يكى ازين مطالب رسوا كننده با ارائه عكس كتاب اين موضوع را افشا كردم كه با مراجعه به اين لينك آنرا مطالعه كنيد
▪️اگر مدرك محكمى براى داستان قتل فاطمه وجود داشت، نيازى به اين جعليات بود؟
پرداختن به اين موضوع براى ما فقط افشاى جعل كردن تاريخ توسط ملاهاست
@naghde_eslamm
#قسمت_دهم
▪️استفاده از يك نقل قول از زبان ٣ فرد مختلف
در تصوير بالا:
ملاى پسمانده براى اثبات قتل فاطمه، به علماى اهل سنت استناد ميكند اما يك نقل قول را بعنوان ٣ روايت مختلف از ٣ شخص مخالف به خورد مخاطبش داده است.
▪️شماره ٤: نظام را از علماى اهل سنت معرفى كرده و از كتاب الملل و النحل شهرستانى نقل قول او را بيان ميكند.
▪️شماره ٨: همان نقل قول نظام را اينبار به صفدى نسبت ميدهد، درصورتى كه صفدى نويسنده كتاب الوافي بالوفيات ميگويد: نظام چنين مطلبى را نقل كرده
▪️شماره ١٠: اينبار نظام را معتزلى معرفى كرده، از او تمجيد ميكند، سپس نقل قولش را مينويسد و منبع مطلب را الوافى بالوفيات يعنى همان كتاب صفدى را بيان ميكند
حال كمى به هر سه اين نقل قولها دقت كنيد، هر سه يك مطلب هستند با كمى تغيير براى فريب مخاطب!
من در يكى ازين مطالب رسوا كننده با ارائه عكس كتاب اين موضوع را افشا كردم كه با مراجعه به اين لينك آنرا مطالعه كنيد
▪️اگر مدرك محكمى براى داستان قتل فاطمه وجود داشت، نيازى به اين جعليات بود؟
پرداختن به اين موضوع براى ما فقط افشاى جعل كردن تاريخ توسط ملاهاست
@naghde_eslamm
Forwarded from نقدى بر اسلام
▪️جهاد در اسلام، دفاع از خود يا قتل عام و تجاوز براى اعتلاى اسلام؟!
#قسمت_دهم
#متن_عربى:فَأَقَامَ بِضْعَ عَشْرَةَ سَنَةً بَعْدَ
نُبُوَّتِهِ يُنْذِرُ بِالدَّعْوَةِ بِغَيْرِ قِتَالٍ وَلَا جِزْيَةٍ،
وَيُؤْمَرُ بِالْكَفِّ وَالصَّبْرِ وَالصَّفْحِ. ثُمَّ أُذِنَ لَهُ فِي
الْهِجْرَةِ، وَأُذِنَ لَهُ فِي الْقِتَالِ، ثُمَّ أَمَرَهُ أَنْ يُقَاتِلَ
مَنْ قَاتَلَهُ، وَيَكُفَّ عَمَّنِ اعْتَزَلَهُ وَلَمْ يُقَاتِلْهُ، ثُمَّ
أَمَرَهُ بِقِتَالِ الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ
#منبع: زاد المعاد في هدي خير العباد نویسنده : ابن القيم ج٣ ص: ١٤٣
#ترجمه:
پس(محمد) چند ده سال بعد نبوتش قوم را انذار داد با دعوت به غیر جنگ و خزیه و به یاران هم دستور بازداشتن از جنگیدن و صبر داد و صلح.سپس ( به محمد) دستور هجرت صادر شد و در دستور جنگ با کسانی که قصد جنگیدن با او را داشته باشند و نجگیدن با کسانی که نمی جنگند و در گوشه ای با صلح زندگی می کنند سپس دستور جنگ(تهاجمی) با مشرکین صادر شد تا دین همه اش برای الله باشد.
در اینجا می بینید که ما از جیب خودمان و بر اساس تفسیر شخصی نمی گوییم آنچه در ذهن یک اسلام گرای مومن می گذرد همین است و غیر خون چیزی جلوی چشمانش نیست و برای اینکه حکومت از خدا باشد باید فکر جهاد از سر به در نشود و خود ابن قیم هم که زبان گویای علماء اسلام است سیر تاریخی قتال و جهاد را در اسلام دقیقا مطابق برداشت ما استنباط نموده است.
البته گروه های مجاهدین بیشتر منتسب به اهل سنت شده اند اما درمیان شیعیان امامیه و و زیدیه هم این پدیده غلبه حکم الله حجاز بر طبق تفسیر شیعی نیز وجود دارد. گروه های جهادی شیعی بسیاری که آوردن نامشان از حوصله این فصل خارج است گواه بر مدعای ماست.
هدف آن ها غلبه بر کفّار اهل سنت عُمَری و فراهم آوردن ظهور مهدی و فتح مکه و مدینه و بیرون آوردن جنازه ابوبکر و عمر و عائشه از قبر و شیعه شدن همه جهان ميباشد(عقده هاى شخصى و دعواى خانوادگى خانواده على و عمر شده است هدف خلقت/ادمين).
هزینه های سرسام آوری که در بلاد سنی و شیعه برای این لاطائلات حکومت الله حجاز و کسب بهشت و حوری به جای اینکه صرف زندگی مسالمت آمیز ،آموزش،بهداشت و تحقیقات علمی شود نیز در خور توجه هر بشر عاقلی است.
گاها با خود می اندیشم زندگی وحوش در ساوانای آفریقا چه بسا بهتر از زندگی درمیان جانوران جهادی شیعه و اهل سنت است.
ملایان و مولوی ها و شیوخ شیعه و سنی به کشتار زنان و کودکان و تخریب مراکز علمی و بهداشتی و پژوهشی می پردازند و چه بسا مردمانی که بدست شیوخ اسلام از دو طرف آواره جهان غرب شده اند، همان جهان غربی که در زعم آنان نجس و طاغوتند. چرا پناهنده به عربستان و ایران و ترکیه کسی نمی شود؟ چرا همین ترکیه مدعی اسلام کرواتی پناهنده های مسلمان هم کیش خود را به بدترین وجه برخورد می کند؟ همین لبنان با پناهنده های سوری چه ها که نکردند؟جهان اسلام بیشتر شبیه یک پارک وحش بزرگ است که بدترین نوع درنده ها و متجاوزان را در خود جا داده است. تجاوز به کودکان و زنان و بدبختی و فلاکت اقتصادی به امید اجرای حکومت الله حجاز در دنیا. باید تاسف خورد کسی که هنوز این همه جنایات و احکام عج وجق الله حجاز را می بیند و به الله به دید خدا می نگرد.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
#قسمت_دهم
#متن_عربى:فَأَقَامَ بِضْعَ عَشْرَةَ سَنَةً بَعْدَ
نُبُوَّتِهِ يُنْذِرُ بِالدَّعْوَةِ بِغَيْرِ قِتَالٍ وَلَا جِزْيَةٍ،
وَيُؤْمَرُ بِالْكَفِّ وَالصَّبْرِ وَالصَّفْحِ. ثُمَّ أُذِنَ لَهُ فِي
الْهِجْرَةِ، وَأُذِنَ لَهُ فِي الْقِتَالِ، ثُمَّ أَمَرَهُ أَنْ يُقَاتِلَ
مَنْ قَاتَلَهُ، وَيَكُفَّ عَمَّنِ اعْتَزَلَهُ وَلَمْ يُقَاتِلْهُ، ثُمَّ
أَمَرَهُ بِقِتَالِ الْمُشْرِكِينَ حَتَّى يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ
#منبع: زاد المعاد في هدي خير العباد نویسنده : ابن القيم ج٣ ص: ١٤٣
#ترجمه:
پس(محمد) چند ده سال بعد نبوتش قوم را انذار داد با دعوت به غیر جنگ و خزیه و به یاران هم دستور بازداشتن از جنگیدن و صبر داد و صلح.سپس ( به محمد) دستور هجرت صادر شد و در دستور جنگ با کسانی که قصد جنگیدن با او را داشته باشند و نجگیدن با کسانی که نمی جنگند و در گوشه ای با صلح زندگی می کنند سپس دستور جنگ(تهاجمی) با مشرکین صادر شد تا دین همه اش برای الله باشد.
در اینجا می بینید که ما از جیب خودمان و بر اساس تفسیر شخصی نمی گوییم آنچه در ذهن یک اسلام گرای مومن می گذرد همین است و غیر خون چیزی جلوی چشمانش نیست و برای اینکه حکومت از خدا باشد باید فکر جهاد از سر به در نشود و خود ابن قیم هم که زبان گویای علماء اسلام است سیر تاریخی قتال و جهاد را در اسلام دقیقا مطابق برداشت ما استنباط نموده است.
البته گروه های مجاهدین بیشتر منتسب به اهل سنت شده اند اما درمیان شیعیان امامیه و و زیدیه هم این پدیده غلبه حکم الله حجاز بر طبق تفسیر شیعی نیز وجود دارد. گروه های جهادی شیعی بسیاری که آوردن نامشان از حوصله این فصل خارج است گواه بر مدعای ماست.
هدف آن ها غلبه بر کفّار اهل سنت عُمَری و فراهم آوردن ظهور مهدی و فتح مکه و مدینه و بیرون آوردن جنازه ابوبکر و عمر و عائشه از قبر و شیعه شدن همه جهان ميباشد(عقده هاى شخصى و دعواى خانوادگى خانواده على و عمر شده است هدف خلقت/ادمين).
هزینه های سرسام آوری که در بلاد سنی و شیعه برای این لاطائلات حکومت الله حجاز و کسب بهشت و حوری به جای اینکه صرف زندگی مسالمت آمیز ،آموزش،بهداشت و تحقیقات علمی شود نیز در خور توجه هر بشر عاقلی است.
گاها با خود می اندیشم زندگی وحوش در ساوانای آفریقا چه بسا بهتر از زندگی درمیان جانوران جهادی شیعه و اهل سنت است.
ملایان و مولوی ها و شیوخ شیعه و سنی به کشتار زنان و کودکان و تخریب مراکز علمی و بهداشتی و پژوهشی می پردازند و چه بسا مردمانی که بدست شیوخ اسلام از دو طرف آواره جهان غرب شده اند، همان جهان غربی که در زعم آنان نجس و طاغوتند. چرا پناهنده به عربستان و ایران و ترکیه کسی نمی شود؟ چرا همین ترکیه مدعی اسلام کرواتی پناهنده های مسلمان هم کیش خود را به بدترین وجه برخورد می کند؟ همین لبنان با پناهنده های سوری چه ها که نکردند؟جهان اسلام بیشتر شبیه یک پارک وحش بزرگ است که بدترین نوع درنده ها و متجاوزان را در خود جا داده است. تجاوز به کودکان و زنان و بدبختی و فلاکت اقتصادی به امید اجرای حکومت الله حجاز در دنیا. باید تاسف خورد کسی که هنوز این همه جنایات و احکام عج وجق الله حجاز را می بیند و به الله به دید خدا می نگرد.
ادامه دارد ...
https://t.me/naghde_eslamm/36221
Telegram
نقدى بر اسلام
▪️جهاد چيست؟
دفاع از وطن و ناموس يا قتل عام و غارت ؟
با استناد به فقه اسلامى،
حكومت اسلامى براى پذيرش اسلام، با غير مسلمانان ابتدا اتمام حجت می کند و اگر قبول نکنند بر آنان یورش برده می شود و اموال و زنان و کودکان آنان در ذمه اسلام قرار می گیرند(اسارت و…
دفاع از وطن و ناموس يا قتل عام و غارت ؟
با استناد به فقه اسلامى،
حكومت اسلامى براى پذيرش اسلام، با غير مسلمانان ابتدا اتمام حجت می کند و اگر قبول نکنند بر آنان یورش برده می شود و اموال و زنان و کودکان آنان در ذمه اسلام قرار می گیرند(اسارت و…