اندر احوالات توسعه، با چاشنی اقتصاد، سیاست و فرهنگ
125 subscribers
39 photos
31 videos
5 files
298 links
Download Telegram
Forwarded from اکبر گنجی
🎥بمباران ایرانِ‌ فاقد کلاهک هسته ای توسط آمریکا و اسرائیل دارای کلاهک های هسته ای کافی نبود: با توجه به اینکه مردم ایران رضا پهلوی و مریم رجوی را آدم حساب نمی کنند، با حمایت از گروه های تروریستی مسلح تجزیه طلب کُرد و بلوچ و... بسوی تجزیه ایران برویم👇👇

👈جروزالم پست

اسرائیل گام‌های اساسی برای تضعیف حزب‌الله، حماس و شبه‌نظامیان شیعه در خارج از کشور برداشته است، از جمله هدف قرار دادن مقامات ارشد سپاه پاسداران در داخل ایران از طریق عملیات نظامی. با این حال، این تلاش‌ها به تنهایی برای ایجاد تغییر رژیم کافی نیستند و اکنون باید یک استراتژی منسجم که از تحول سیاسی داخلی حمایت کند، به طور فعال دنبال شود.

🔺 در حال حاضر هیچ اپوزیسیون داخلی متحدی در ایران وجود ندارد که قادر به ایجاد چالشی مؤثر برای رژیم باشد - اما اپوزیسیونی با پتانسیل انجام این کار می‌تواند و باید در همبستگی با مردم ایران پرورش یابد. این امر با تلاش برای تضعیف زیرساخت‌های سرکوب داخلی رژیم، به ویژه بسیج سپاه پاسداران که وظیفه سرکوب مخالفان را بر عهده دارد، آغاز می‌شود. بسیج نقش محوری در سرکوب آزادی‌های مدنی و ایجاد خشونت مبتنی بر جنسیت دارد. تضعیف این دستگاه به ایجاد فضای لازم برای سازماندهی و مقاومت گسترده‌تر کمک می‌کند.

🔺 همچنین باید از جنبش‌های مقاومت مسلحانه در مناطق قومی حاشیه‌ای ایران حمایت شود. گروه‌های کُردی مانند حزب دموکرات کردستان ایران (PDKI)، حزب حیات آزاد (PJAK)، حزب آزادی کردستان (PAK) و کومله همچنان در غرب ایران (روژهلات) فعال هستند، در حالی که گروه‌های بلوچ در جنوب شرقی همچنان در برابر کنترل تهران مقاومت می‌کنند. اگرچه این گروه‌ها دارای سازمان و سلاح محلی هستند، اما فاقد ظرفیت لازم برای فعالیت فراتر از مناطق قومی خود هستند. ارتباط استراتژیک و هماهنگی با این جنبش‌ها می‌تواند به عنوان پایه‌ای برای یک اپوزیسیون منسجم‌تر و سراسری عمل کند.

🔺 در حالی که برخی از اعضای جامعه ایرانیان خارج از کشور از چهره‌های مخالف تبعیدی مانند رضا پهلوی یا مریم رجوی حمایت می‌کنند، این افراد فاقد حمایت معنادار در داخل ایران هستند و بعید است که به عنوان جایگزین‌های مناسبی برای رژیم فعلی عمل کنند. در غیاب یک اپوزیسیون داخلی متحد و معتبر، باید از استراتژی‌های جایگزین برای تسهیل تغییر پیروی کرد.

🔺 هماهنگی بین ایالات متحده، اسرائیل، شرکای اروپایی و اصلاح‌طلبان ایرانی برای رفع فقدان یک اپوزیسیون داخلی کارآمد ضروری است. همانطور که ایالات متحده در سال ۱۹۹۸ قانون آزادسازی عراق را برای حمایت از مخالفان مخالف صدام حسین تصویب کرد، یک قانون آزادسازی مشابه در ایران باید برای کمک به جنبش‌های طرفدار دموکراسی در داخل ایران ایجاد شود.

🔺 این امر شامل تقویت فعالیت‌های مردمی و کمک به تشکیل یک اپوزیسیون سیاسی سازمان‌یافته، مشابه نقشی که زمانی کنگره ملی عراق ایفا می‌کرد، خواهد بود. هدف از طریق کمک‌های مالی، حمایت لجستیکی و ارتباطات دیپلماتیک، شناسایی و توانمندسازی جایگزین‌های دموکراتیک و سکولار برای رژیم فعلی خواهد بود.

🔺 یک اپوزیسیون داخلی مشروع که قادر به در دست گرفتن قدرت در صورت فروپاشی رژیم باشد، برای جلوگیری از فرو رفتن ایران در هرج و مرج ضروری است. این نه تنها یک ضرورت استراتژیک، بلکه یک ضرورت اخلاقی نیز هست، زیرا رژیم فعلی تمایل خود را برای فدا کردن ثبات ملی در راستای اهداف ایدئولوژیک خود نشان داده است. فوریت محدود کردن جاه‌طلبی‌های متعصبانه داخلی و منطقه‌ای تهران، مستلزم اقدام هماهنگ بین‌المللی است.

🔺 یک توافق هسته‌ای جدید، مانع از تلاش رژیم برای دستیابی به سلاح هسته‌ای نخواهد شد، زیرا پاداش دادن به تهران با مشوق‌های مالی پس از تخریب شدید زیرساخت‌های نظامی‌اش، پیام اشتباهی را ارسال می‌کند. برجام به رهبری دولت اوباما، ایران را قادر ساخت تا خود را بازیابی کند، برنامه‌های موشک‌های بالستیک و هسته‌ای خود را گسترش دهد و حمایت از نیروهای نیابتی خود را در سراسر منطقه افزایش دهد. دولت ترامپ و همچنین دولت‌های اروپایی نباید با تکرار یک رویکرد شکست‌خورده، در همان دام بیفتند.

🔺 نابودی کامل برنامه هسته‌ای ایران نمی‌تواند بدون حذف رژیمی که آن را دنبال می‌کند، حاصل شود. جاه‌طلبی‌های هسته‌ای تهران در یک انگیزه ایدئولوژیک برای نابودی اسرائیل ریشه دوانده است. حملات هوایی محدود توسط اسرائیل یا ایالات متحده برای از بین بردن این تهدید کافی نخواهد بود - یک استراتژی با هدف تسهیل تغییر رژیم در تهران باید با جدیت دنبال شود. این امر مستلزم تلاش هماهنگ و منسجم واشنگتن، اورشلیم و سایر دولت‌ها برای توانمندسازی مردم ایران جهت قیام علیه رژیم حاکم است. تنها با حذف رژیم می‌توان امنیت پایدار منطقه‌ای را برقرار کرد.

https://www.jpost.com/opinion/article-860150
🔹 در ادامه تحلیلهای ماههای اخیر از قطعی بودن شکست مذاکرات در شروع آن گفتم، در زمستان نوشتم رفتار دلار نشان دهنده اتفاقاتی در پیش است و باید هوشیار بود، تا تحلیل و پیش بینی اتفاقات دیگر که در کانال موجود است و ریپلای شده مطالب به هم.

📰 نوشتم بین ایران و اسراییل جنگی نخواهد شد بصورت کلاسیک و هر درگیری بسیار کوتاه و هدفمند خواهد بود که همین هم رخ داد.


📰 از این پس هم همانطور که قبلتر نوشتم شرایط به سمت احتمالا تداوم ترورها و قطعا فشارهای سنگین اقتصادی پیش خواهد رفت و کشور در این دو جبهه با آمریکا و اسرائیل درگیر خواهد بود.


📰 بر خلاف مانور کلی در رسانه ها خبری از درگیری نظامی گسترده نخواهد بود و گزارشات مختلف در خصوص شارژ تسلیحاتی اسرائیل نشانه ای از جنگ نیست و دلایل دیگر دارد.


📰 ایران در شرایط بسیار سختی است ، خواندن سرود ای ایران در مجلس سیدالشهدا و مانورهای ناگهانی و سنگین ملی و میهنی بر خلاف روند رفتاری گذشته هر چند اگر مداوم باشد و نشانه شیفت از امت نگری به ملت محوری میتواند تعبیر شود و پسندیده است ولی موقت خواهد بود و مقطعی و همچنین این حس همبستگی ملی در مواجهه با درگیری نظامی هم گذراست ، برای حفظ ایران نیازمند تغییر پارادایم گفتمان حکمرانی هستیم ، و الا مشخص نیست نظام سیاسی چقدر توان تاب آوری در برابر چالشهای آتی داشته باشد. تغییر پارادایم حکمرانی موضوعی عمیق و اساسی است و از جنس شعار نیست .


📰 در این شرایط برای کشور هیچ چیز سمی تر از خوابیدن در باد شعار و خوش بینی و روحیه دادن الکی به خود نیست، خام خیالی مقدمه نابودی است، مصاحبه های نتانیاهو را ببینید، دو دهه است از کابوس ایران خواب ندارد و همواره آماده جنگ و در حال برنامه ریزی برای لطمه زدن است، سیاستگذاران سطح یک کشور آگاه باشید که از هیچ چیز به اندازه مشاوره های روحیه بخش و بادکردن غیرواقعی خودتان نباید بترسید. چیزی که در این مدت دچارش شدید حاصل همین رجزخوانی های بی پشتوانه، خوش خیالی و محاسبات غلط بود.

🔊در این خصوص توصیه می کنم حتما این پادکست محمد فاضلی را گوش دهید : https://tinyurl.com/ykb4x3td
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍1
📰از روی بی‌خردی، بی تحلیلی یا نفوذ، و با انگیزه تسویه حساب سیاسی، عده کثیری از دو طیف سیاسی کشور در حال اتهام زنی به هم هستند که مسبب جنگ تندروی یا کندروی شماست.

📰عزیزان و فعالین سیاسی محترم؛
واقعیت اینجاست که وضعیت فعلی پروژه‌ای است که از زمان بوش پسر با طرح ‎#محور_شرارت آغاز شد در شرایطی که ایران در نرم‌ترین وضعیت خود با ریاست جمهوری ‎#خاتمی قرار داشت و تا امروز فارغ از اینکه چه کسی در پاستور بوده گام به گام پرده‌های سناریو نوشته شده در خصوص ‎#ایران اجرا شده است و اکنون هم در سختترین و آخرین پرده‌ها هستیم.

📰دست از این حماقت و ساده‌لوحی و اتهام زنی و پریدن به هم بردارید!
داستان خیلی فراتر از این است که بدلیل شلی و سفتی رییس جمهور یا وزیر خارجه به ایران حمله شده باشد. این پلن در خصوص ایران باید اجرا می‌شد، روحانی و خاتمی و پزشکیان رییس جمهور باشند یا محمود و شهید رییسی و جلیلی.

وقتی صحنه را درست تشخیص نمی‌دهید، نمی‌توانید درست هم راه حل تجویز کنید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔴کدام مسیر؟

🔺سرمقاله هم‌میهن ۲۱ تیر ۱۴۰۴

🔘هر فرد یا نهاد یا حزب یا کشوری که چشم انداز روشنی برای آینده ندارد، تصمیم‌گیری‌های آن اغلب شتاب‌زده و رنگ و بوی هیجانی دارد. تصمیماتی که نه برپایه تحلیل‌های بلندمدت بلکه ناشی از هیجانات زودگذر و لحظه‌ای مثل خشم و اضطراب و یا ملاحظات تاکتیکی است. پیامد چنین شیوه‌ای برای آن حزب و نهاد و کشور، فرسایش توان تصمیم سازی نهادهای حکمرانی و تشدید احساس سردرگمی مردم است.

🔘نمونه‌ شاخص و تازه این وضعیت را در ایران می‌توان در نحوه مواجهه با مهاجران افغانستانی طی سال‌های اخیر مشاهده کرد؛ مسئله‌ای که پیش از این با نوعی رهاسازی و فقدان ضابطه همراه بود، به یکباره در چرخشی آشکار و شگفت‌آور به سمت سخت‌گیری شدید همراه با چاشنی عقاید شبه‌نژادپرستانه تغییر جهت یافت.

🔘این چرخش ناگهانی، در غیاب یک سیاست مهاجرتی منسجم و پیش‌بینی‌پذیر، نه فقط پاسخ‌گوی دغدغه‌های امنیتی، اقتصادی و اجتماعی این پدیده نیست، بلکه با دامن زدن به احساسات افغان‌هراسی و بازتولید کلیشه‌های منفی، زمینه تنش‌های اجتماعی را فراهم می‌کند.

🔘اما این تنها یک مصداق از وضعیتی است که می‌توان آن را اداره کشور در فقدان چشم انداز نامید. راه حل‌های ساده و برخوردهای فیزیکی با موضوعاتی مثل نفوذ از طریق تشدید مجازات جاسوسان، مسئله فرزندآوری، حجاب و اینترنت، ناترازی‌ها بویژه در حامل‌های انرژی، همگی نشانه‌هایی از نبود چشم‌انداز و نداشتن راهبرد روشن و منسجم است.

🔘فقدان چشم‌انداز، جامعه را در وضعیتی از تعلیق و بلاتکلیفی مزمن گرفتار کرده است؛ آینده مبهم، بی‌تصمیمی یا کندی در تصمیم‌گیری، زندگی روزمره مردم را مختل کرده است. کسی نمی‌داند آینده نزدیک چه می‌شود؟ چه رسد به آینده میان و بلند مدت. مردم نمی‌توانند برای زندگی خود تصمیم بگیرند، کسب و کارها در سردرگمی به سر می‌برند، مردم عادی با آزمون و خطا به بازارهای مختلف می‌روند بلکه ارزش دارایی خود را حفظ نمایند و چه بسا زیان می‌کنند. سایه جنگ هم بر احساس تعلیق و اضطراب عمومی افزوده است.

https://telegra.ph/کدام-مسیر-07-12
✔️از «صلح برای صلح» تا «بازتعریف صلح»: تحولات اخیر و بازاندیشی عربی در نظم منطقه‌ای

✍🏻سهند ایرانمهر

در یک دهه‌ی اخیر، سیاست خارجی اسرائیل، به‌ویژه تحت رهبری دولت‌های راست‌گرای بنیامین نتانیاهو، به تدریج از سنت دیرینه‌ی «زمین در برابر صلح» فاصله گرفت و جای خود را به گزاره‌ای جدید داد: صلح برای صلح.

این مفهوم مبتنی بر این فرض بود که با کنار گذاشتن موضوعات پرتنش تاریخی—از جمله مسئله فلسطین—و تمرکز بر منافع اقتصادی، امنیتی و فناورانه، می‌توان روابط اسرائیل و جهان عرب را بدون امتیازدهی سیاسی، عادی‌سازی کرد.

پیمان‌های ابراهیم، گشایش دفاتر دیپلماتیک در امارات و بحرین، و مذاکرات با سودان و مغرب را می‌توان نمودهای عینی این رویکرد دانست.

اما تحولاتی که از اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون رخ داده، به‌ویژه پس از جنگ غزه و در پی آن حملات اسرائیل به سوریه، لبنان و حتی ایران، در حال ایجاد شکاف‌های فکری جدید در ذهنیت نخبگان و تحلیلگران عرب نسبت به ماهیت و آینده این رویکرد است.

برخلاف تصور اولیه که انتظار داشت تقویت پیوندهای اسرائیل با جهان عرب منجر به نوعی اعتدال‌گرایی در رفتار منطقه‌ای تل‌آویو شود، رفتارهای میدانی اخیر حاکی از روندی معکوس بوده است:

ادامه و تشدید حملات نظامی اسرائیل در چند جبهه به صورت هم‌زمان (غزه، جنوب لبنان، سوریه، و حملات نقطه‌ای به ایران)

افزایش سطح و گستره‌ی پاسخ نظامی، با تأکید بر پیش‌دستی، نه صرفاً بازدارندگی و از همه مهم‌تر، بی‌پاسخ ماندن این اقدامات در سطح بین‌المللی، به‌ویژه از سوی متحدان غربی

این وضعیت، به تدریج در حال تغییر برداشت رایج از پروژه عادی‌سازی در جهان عرب است. به بیان ساده‌تر، این سوال مطرح می‌شود که:

«اگر عادی‌سازی و نزدیکی، به‌جای کاهش تنش، منجر به جسورتر شدن رفتار اسرائیل شود، منافع راهبردی این روند برای کشورهای عربی چیست؟»

در گذشته، برخی نخبگان عرب تضعیف بازیگران غیردولتی چون حماس، حزب‌الله و کاهش نفوذ منطقه‌ای ایران را در راستای منافع امنیتی خود می‌دیدند. اما تشدید عملیات اسرائیل و گسترش آن به جغرافیای متنوع و حساس منطقه‌ای، حالا این پرسش را ایجاد کرده که آیا حذف یا تضعیف این بازیگران، عملاً موازنه‌ قدرت منطقه‌ای را بیش از اندازه به نفع اسرائیل تغییر نمی‌دهد؟

در واقع، تصور روزافزونی در حال شکل‌گیری است که «پایان محور مقاومت» لزوماً به معنای آغاز دوره ثبات نیست، بلکه ممکن است به کاهش قدرت چانه‌زنی دیگر دولت‌های عرب در مقابل اسرائیل منجر شود.
این برداشت، به‌ویژه در حلقه‌های فکری کشورهای حاشیه خلیج فارس، آرام اما پیوسته در حال گسترش است.

تحلیلگران عرب امروز، بیش از پیش، در حال بازنگری در چند پرسش کلیدی‌اند:
اول:حد توقف قدرت نظامی اسرائیل کجاست؟ آیا اسرائیل چشم‌انداز روشنی برای پایان دادن به عملیات نظامی منطقه‌ای خود دارد؟

دوم:میزان پایبندی ایالات متحده به موازنه‌سازی در منطقه چیست؟
با توجه به حمایت بی‌قید و شرط واشنگتن از تل‌آویو، آیا تکیه صرف بر رابطه با آمریکا برای مهار اسرائیل، هنوز واقع‌گرایانه است؟

سوم: نقش نهادهای بین‌المللی در مهار تنش کجاست؟
با افول نقش میانجی‌گر سنتی اروپا و تضعیف مرجعیت نهادهای حقوقی، آیا فضای دیپلماتیک جایگزینی برای بازدارندگی اسرائیل وجود دارد؟

به نظر می‌رسد منطقه، ناخواسته وارد مرحله‌ای از بازتعریف مفهوم صلح شده است.صلح دیگر نه به معنای فقدان جنگ، بلکه به معنای توازن پایدار قدرت تلقی می‌شود و در غیاب موازنه، تردید نسبت به «صلح برای صلح» در حال جایگزینی با پرسش‌هایی عمیق‌تر درباره ساختار نظم منطقه‌ای و موقعیت کشورها در آن است.

اگر اسرائیل بتواند بدون محدودیت نظامی و دیپلماتیک، جغرافیای وسیعی از خاورمیانه را هدف قرار دهد، بدون آن‌که نیازمند مذاکره یا سازش باشد، آن‌گاه حتی متحدان پیشین نیز ممکن است به این جمع‌بندی برسند که حفظ توازن، به خودی خود، یک ضرورت حیاتی برای بقاست حتی اگر به معنای تجدیدنظر در برخی ائتلاف‌های گذشته باشد.

@sahandiranmehr
Forwarded from javad kashi
مردم به مثابه پناهگاه
-----
اخبار مربوط به دوازده روز جنگ، به تدریج عیان می‌شود. می‌توان با قاطعیت گفت هدف اسرائیل سرنگون کردن نظام بوده است. شکست خورد، اما اظهارات مقامات این کشور نشانگر آن است که این هدف همچنان در دستور کار اسرائیل هست. به این ترتیب باید منتظر اقدامات بعدی باشیم. این اقدامات می‌تواند از سنخ اقدامات نظامی، اقتصادی یا سیاسی باشد.
هر نظام مستقری حق دارد به تداوم خود بیاندیشد. اینک نظام جمهوری اسلامی در معرض یک خطر موجودیتی است. چه باید بکند؟
رهبران و متولیان امور همه از مردم سخن می‌گویند. تنها مردم، تنها مردم‌اند که می‌توانند پناهگاه نظام مستقر از این مهلکه خطرناک باشند. می‌دانند و می‌دانیم صرف سکوت مردم در روزهای جنگ را نمی‌توان به حساب پشتیبانی تام و تمام مردم گذاشت. تنها می‌توان استنباط کرد با دشمن متجاوز همراهی نکرده‌اند. همین و بس.
تبدیل شدن مردم به پناهگاه نظام، به شرط چرخش‌هایی در نظر و پیامد آن چرخش‌هایی در عمل اتفاق خواهد افتاد. من به یک نکته در زمینه چرخش نظری اشاره خواهم کرد.
آنچه این چرخش نظری را اجتناب ناپذیر می‌کند، معکوس شدن رابطه‌ای است که تاکنون فرض شده است. بنیاد نظام جمهوری اسلامی بر این باور مبتنی شد که مردم در پناه نظام‌اند. امنیت و آسایش خود را وامدار نظام‌اند و تحت هدایت و راهبری آن، به سعادت دنیوی و اخروی خواهند رسید. آنکه بیش از حد پرسش و مخالف‌خوانی می‌کند، باید تادیب شود. مردم انگار اعضاء یک اردوگاه بزرگ‌اند. همه باید مواظب رفتار و کردار خود باشند.
اینک رابطه معکوس شده، این نظام است که به مردم پناه می‌آورد. نظام میهمان ضیافت مردم‌ شده است. اگر نظام آداب پناه آوردن به مردم را رعایت کند، خود را حفظ می‌کند و مردم به بزرگ‌ترین دستاورد سیاسی طی یکصد و اندی سال گذشته خواهند رسید.
مهمان در گوشه‌ای می‌نشیند چشم خود را به همه زوایای مهمان‌سرا می‌چرخاند. هر گوشه کسی با رنگ و صدا و چهره و سلیقه‌ای متمایز با دیگری نشسته است. باید دوربین‌ها بچرخند و صدا و سیمای نظام، حتی الامکان آئینه تمام نمای مردم شود. مهمانی عزیز است و عزیز می‌ماند که حرمت همگان را پاس دارد. باید یخ رابطه‌ها آب شوند. به جای آنکه ابرو گره کند گوشه‌ای بنشیند، خوب است برخیزد، در مدیریت مهمانی کمک کند. در امکان خرسندی و شادمانی همه سهم خود را ادا کند.
باور کند شان سیاست بیشتر از سنخ همین مهمانی است. قرار است همه با یکدیگر با خرسندی زندگی کنند. مهمانان مقصد دوری ندارند. قرار است پس از پایان مهمانی هر کدام سراغ زندگی شخصی‌اش بروند. هدف از مهمانی چیزی نیست جز لذت بردن از وجود دیگری. این ممکن نمی‌شود مگر با سامان صمیمانه، عادلانه و آزاد. اگر سفره‌ای پهن شود کسانی بی غذا بمانند، یا اجازه صحبت نداشته باشند، این که هست مهمانی نیست. مردم در ضیافت‌های متعارف‌شان همیشه این اصل را رعایت می‌کنند. خوب است مهمان این قاعده را بهم نزند.
نظام‌های سیاسی قدرت امنیتی و اطلاعاتی و سرکوبگر دارند. اینهمه در خدمت سروری بر مردم نیست. در خدمت حراست از اصل و اساس این مهمانی جمعی است. نباید بر بالای مجلس بنشینند، مهمانی بالا و پایین ندارد. گرد است. بسته به اینکه کدام سو خوش سخن‌تر، داناتر، هنرمندتر و کارآزموده‌تر است برای لحظاتی می‌درخشد و جای خود را به دیگری می‌دهد.
حواس‌شان باشد، مردم نیستند که باید تحت نظر مدام قرار گیرند. متولیان امورند که تحت نظارت مردم‌اند. باید دلنگران قضاوت مردم باشند. اگر اعتراضی می‌شنوند، ابتدا خود را مقصر بشناسند و برای جبران آن اقدام کنند. حتی اگر مقصر نباشند، تقصیر بپذیرند تا جبران مافات شود.
واژگون شدن رابطه مردم و نظام مستقر سیاسی، یک موهبت تاریخی است. نظام‌های سیاسی به ویژه هنگامی که از یک انقلاب برآمده باشند، از موضع هدایت‌‌گری مردم پایین نمی‌آیند. شرایط امروز هزاران خطر و تهدید در چنته دارد. تنها با تبدیل کردن تهدید به فرصت می‌توان مخاطرات آن را کنترل کرد. واژگون شدن رابطه نظام و مردم یک موهبت بزرگ است. موهبتی که از نخستین طلیعه مدرنیته ایرانی تا امروز محقق نشده است.
به جای بود و نبود این یا آن نظام باید به اصلاح ساختاری رابطه‌ها اندیشید.
@javadkashi
Forwarded from دغدغه ایران
ایران بر لبه تیغ

محمد فاضلی

وقتی در بهار ۱۴۰۰ کتاب #ایران_بر_لبه_تیغ را منتشر کردم، اندک امیدواری داشتم که صدایم – در کنار ده‌ها صدای دیگر - که دلسوزانه حاکمان را به بازنگری در سیاست‌ها و کیفیت حکمرانی فرامی‌خواند، شنیده شود. کورسویی از امید داشتم که عنوان تلخ، تند و تیز #ایران_بر_لبه_تیغ به اندازه وِز وِز پشه‌ای گوش حکمرانی را آزار دهد و به شنیدنش کمک کند.

کتاب، حاصل همه نوشته‌های مهم من در عرصه سیاست عمومی در ۱۵ سال قبل از آن بود. مفاهیم زیادی را در آن طرح کرده بودم، اما چهار مفهوم بنیادین در آن وجود داشت که اهمیت همه آن‌ها امروز روشن شده است.

هم‌آیندی بحران‌ها
سال ۱۳۹۳ این مفهوم را به‌کار بردم و توضیح دادم که بحران‌های کشور به سمتی می‌روند که همه با هم رخ بدهند و به‌سوی نقطه‌ای هم‌آیند شوند. بحران محیط‌زیست، آب، اقتصاد، ناترازی انرژی، سیاست خارجی، جمعیت و سرمایه اجتماعی و ...؛ امروز همه این بحران‌ها محقق شده‌اند.

فرسایش تمدنی
این مفهوم را هم سال ۱۳۹۳ به‌کار بردم. هشدار دادم که تخریب محیط‌زیست و کاهش سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها ناشی از بحران و زوال اقتصادی، کشور را به سمت کاهش ظرفیت زیست‌پذیری سرزمین و کمبود زیرساخت برای پاسخ دادن به تقاضای معیشتی (آب، برق، آموزش و ...) می‌برد. نوشتم – مثل ده‌ها نفر دیگر – به زبان و تحلیل خودم که کشور در حال فرسوده شدن است و به علت کاهش ظرفیت زیست‌پذیری سرزمین، این فرسایش، تمدنی است.

ظرفیت دولت
از سال ۱۳۸۶ درباره ظرفیت دولت (توانایی جمع‌آوری منابع، درست تصمیم گرفتن، اجرای درست و باکیفیت تصمیمات، توازن اختیار و مسئولیت، ارزیابی نتایج اجرای تصمیمات و ...) نوشته بودم، و در دهه ۱۳۹۰ بارها تحلیل کردم – در کنار بسیاری دیگر که دلسوزانه چنین کردند – که اگر ظرفیت دولت افزایش نیابد، توان پاسخ‌گویی به دو مقوله هم‌آیندی بحران‌ها و فرسایش تمدنی، و حل کردن این دو مسأله، از دست می‌رود. زوال نیروی انسانی، منابع مالی، نقصان اختیارات و کاهش مشروعیت حل مسأله، همه‌جوره ظرفیت دولت را فرسودند.

ظرفیت میان‌بخشی
بارها نوشتم – باز هم در کنار بسیاری دیگر که نوشتند و به هزار زبان گفتند – که کشورداری مستلزم کار میان‌بخشی است. هماهنگی بین‌دستگاهی، انسجام نهادی و سازمانی، و فقدان تناقض در تصمیمات نیاز دارد. اما، حکمرانی جزیره‌ای، از هم گسیخته، متناقض و عمیقاً تسخیرشده توسط گروه‌های ذینفع که هر یک در تیول خود منافعش را دنبال می‌کند، توان کار میان‌بخشی نداشت و ندارد.

وضع امروز آب، برق، ریزگرد، رشد اقتصادی، تورم، صندوق‌های بازنشستگی، ناترازی بانکی، وضعیت جنگی، مهاجرت، پیری جمعیت و بسیاری واقعیات دیگر نشان می‌دهد تحلیل‌ها، پیش‌بینی‌ها، هشدارها، دلسوزی‌ها و گزاره‌هایی که با دلی خونین و گاه با چشمانی اشک‌بار و صدایی غم‌زده درباره روندهای حکمرانی گفتیم و نوشتیم – و بسیاری چون من گفته‌اند، هر یک به زبان و بیان خویش – درست بوده است.

ما درست می‌گفتیم، سیاه‌نمایی هم نمی‌کردیم، ایران و ایرانی را دوست داشتیم، سربلند می‌خواستیم، خودباخته و واداده و خودتحقیر و غربگدا هم نبودیم، میهن‌دوست و متعهد بودیم؛ نان به نرخ روز خور هم نبودیم.

همه آن سال‌ها کسی ندید و نشنید، امروز هم نمی‌دانم گوشی برای شنیدن و چشمی برای دیدن هست یا نیست. من و امثال من، که به هزار زبان تحلیل‌گرانه، ناصحانه، دلسوزانه، عالمانه، عاجزانه، ملتمسانه و ... نوشتیم و هشدار دادیم و در عمل برای اصلاح در بخش‌های مختلف کوشیدیم؛ صرف‌نظر از هر عاقبتی که حاصل شود – و هنوز امیدوارم این عاقبت، چیزی جز سلامت، امنیت، شادمانی، سربلندی و عزت برای ایرانیان نباشد – سرمان را بالا می‌گیریم، و با صراحت می‌گوییم: ما راست می‌گفتیم،

گزاره‌های ما درست و به‌واقع #ایران_بر_لبه_تیغ بود، اما کسی نشنید و ندید. امروز شاید دیده و شنیده شود. شاید واقعیت دیده، درک و تحلیل شود آن‌چنان که هست، نه آن‌گونه که ذینفعان نامشروع، جلوه می‌دهند، توصیه می‌کنند، و دائم فریاد می‌کشند. 

@fazeli_mohammad
💬بعد از تجاوز رژیم شیطانی اسراییل به آسمان و زمین #ایران نوشتم که شکست ما نظامی نیست، شکست ما اگر بخواهد اتفاق بیفتد در زمینه نرم است نه سخت.

📰در بعد سخت، اسراییل که هیچ ،حتی کل ناتو هم نمی تواند ایران را شکست دهد بدلایل متعدد، از روحیه ضد تجاوز و میهن پرستی مردم ایران تا وسعت سرزمینی و قدرت نظامی و منطقه ای کشور.
آن چیزی که آسیب پذیر است، بعد نرم قدرت جمهوری اسلامی است. تهدید از اینجاست، از اینجاست که بدلیل ضعفهایی که وجود دارد این خطای محاسباتی در دشمن ایجاد می شود که می تواند به ایران حمله کند و نتیجه بگیرد.

💬این نقاط ضعف اساسی در بعد نرم حکمرانی در هر موضوعی خود را به شکلی نشان می دهد:

📰در اقتصاد وضعیت واقعا بحرانی است، آمارها نشانگر رکود عجیبی است که بر کشور حاکم شده و قبلتر در دو سال گذشته مکررا در مورد آن نوشتم، رکودی که بخشی از آن ناشی از سیاستهای بانک مرکزی است و بخشی دیگر ناشی از چشم انداز مبهم کشور در تمام عرصه ها، شما هیچ کسب و کاری را نمی تونید پیدا کنید که بچرخد جز فروشندگان VPN ، شرایط شکننده و تاسف بار بورس آیینه این رکود است.

📰در بعد اجتماعی و سیاسی و فرهنگی هم این ضعفها به اشکال مختلف در بی تفاوتی به خواست عمومی مردم نماینگر است، از عملکرد صدا و سیما تا چرخیدن در بر پاشنه قدیم در تمام تصمیمات و رویکردها.

📰مجدد تاکید می کنم، همانطور که بارها نوشته ام، تهدید متوجه کشور نظامی نیست، تهدید نظامی اگر ایجاد شده، به دلیل ضعف در بخش نرم افزاری حکمرانی کشور است، ضعفهایی که متاسفانه هیچ چشم اندازی هم برای علاج آنها دیده نمی شود.

📰در بین این ضعفهای نرم حکمرانی، پاشنه آشیل و حفره اصلی، حکمرانی اقتصادی است و معتقدم جنگ اصلی ما اینجاست و تازه این جنگ آغاز خواهد شد.
جنگیدن در جبهه اقتصاد هم ساز و کارهای خود را دارد که بارها درباره آن نوشته ام و مهمترین الزام آن هم احیای سرمایه اجتماعی و گشودن چشم انداز برای آینده کشور است جهت سرمایه گذاری.

اگر فکری برای نرم افزار حکمرانی کشور نکنیم، آن زمان تهدیدات بیرونی مهم می شود و کیان ملی در خطر قرار خواهد گرفت.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
💬اقتصاد آرژانتین شتاب گرفته و رشد اقتصادی این کشور در فصل دوم به ۸ درصد رسیده است، مهمترین و اولین اقدام میلی در آرژانتین پس از رسیدن به قدرت اخراج هشتاد درصد کارمندان دولت بود.

💬وزارت کشاورزی (جهادکشاورزی) ایران با ۱۵ میلیون هکتار زمین کشاورزی، ۸۵۰۰۰ کارمند دارد و وزارت مربوطه‌ی کانادا با ۶۲ میلیون هکتار زمین کشاورزی، ۵۳۰۰ کارمند!

💬 با سرچ ساده در گوگل و مقایسه ایران با هر کشور توسعه یافته و در حال توسعه دنیا می‌توان دید که دولت در ایران چقدر بزرگ، متورم و ناکارآمد است.

📰 این مطالب و فکتها که متعدد هم هست نشان می‌دهد که دولت در ایران چقدر متورم و ناکارآمد است و هزینه خود را با مالیات غیرمنصفانه، کسری بودجه و چاپ پول برای تامین آن و با ایجاد تورم از جیب مردم و بخش خصوصی و کارآفرینان تامین می‌کند.

📰 حقوق و مزایا و پاداشی که ۹۰ درصد کارمندان دولت و شرکتهای شبه دولتی و مدیران دولتی دریافت می‌کنند پول مفت، زور و رانتی است که در ازای کارایی نزدیک به صفر دریافت می‌کنند و به گواه تجربه دنیا اگر همین نود درصد تعدیل شوند و در منزل بنشینند هیچ خللی در امور کشور ایجاد نمی‌شود که هیچ بلکه هزینه‌های کشور و در نتیجه تورم کاهش خواهد یافت.

رییس‌جمهور هم اگر واقعا می‌خواهند کاری برای کشور بکنند به‌جای روضه‌خوانی و ذکر مصیبت روزانه می‌توانند به تاسی از تجربه موفق بسیاری کشورها اقدام به کوچک سازی دولت، کاهش هزینه سازمانها و نهادهای بودجه بگیر و بازگرداندن ثروت عمومی به مردم از طریق بورس بجای شرکتهای خصولتی رانتی بپردازند.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
زندگی در نظام نشانه‌ها

❇️ "بودریار" میگوید : جهان کاپیتالیستی به جایی رسیده که دیگر خود مصرف چندان مهم نیست؛ ما "نشانه‌ها" را مصرف می‌کنیم.
نظام کاپیتالیستی برای ما یک "سیستم نشانه‌ها" تولید کرده که در آن بالا و پایینی وجود دارد ، و ما همه این را می‌پذیریم. ما به دلایل کاملاً مجازی مصرف میکنیم، که در بسیاری از موارد ربطی به نیازهای واقعی ما ندارند.
مدل ماشین شما به نیازهای شما چندان مرتبط نیست. مردم همه در حال ارتقاء دادن به مسکن و مدل ماشین و …. هستند، و شوقی در همه آدم‌ها وجود دارد که روزبه‌روزکالاهای لوکس‌تر و سطح بالاتر مصرف کنند. نظام نشانه‌ای باعث ایجاد این فرهنگ است.

🔷افراد نه برای اینکه رفاه بیشتری داشته باشند، بلکه برای اینکه ارتقاء بیشتری در این سیستم پیدا کنند، کالاهای بیشتری مصرف می‌کنند. مثلاً سعی می‌کنید پیوسته در خیابان‌های بالاتر خانه بگیرید. بالای شهر داریم، پایین شهر داریم.
کاری که در نظام کاپیتالیستی با ظرافت‌های خیلی زیاد انجام شده‌ این است که سیستمی که نیازهای ما را به طور قراردادی و نشانه‌ای شبیه‌سازی می‌کند، وجود دارد و همه‌ی آدمها در این نظام نشانه‌ای پیشرفت می‌کنند، در حالی‌ که این ربطی به رشد و پیشرفت به معنای فردی و واقعی ندارد.

🔷اگر بخواهید برای علم نشانه‌گذاری بکنید، می‌توانید مدرک بدهید، به مردم مدارج علمی بدهید. به علم آدم‌ها می‌توانید به طور قراردادی مدارجی را منتسب کنید. آدم‌ها مدرک‌هایی می‌گیرند، وارد یک شغل دانشگاهی می‌شوند، بعد استادیار و سپس دانشیار و در نهایت استاد می‌شوند، و احساس می‌کنند از نظر دانش به آخر خط رسید‌ه‌اند؛ با خیال راحت می‌نشینند و می‌گویند من کار علمی خودم را انجام دادم. در حالی که این آدم ممکن است به طور واقعی هیچ کار علمی در عمر خودش انجام نداده باشد، ولی حس می‌کند که در یک نظام تا ته خط رفته است. نظام دارد به دلایل نشانه‌ای به او حس دانش می‌دهد، برای اینکه استاد شدن یعنی به آخر دانش رسیدن.

🔷بودریار می‌گوید که در همه چیز اگر دقت کنید (به نظر من دقت‌کردن شاید خیلی راحت نباشد) ما دیگر در دنیا چیزی غیر از نشانه مصرف نمی‌کنیم. یعنی همیشه با یک چیزهایی که جانشین یک چیز واقعی شده‌اند، سر و کار داریم.
شما حتی وقتی خوراکی تهیه می‌کنید، به آن جنبه‌های نشانه‌ای بیشتر توجه دارید: از کجا خرید بکنید و چه چیزهایی بخرید. یک چیزهای لوکس‌تری وجود دارد که گران‌قیمت‌تر است و شما آنها را می‌خرید به دلیل اینکه نشانه رفاه است. شما می‌روید به یک سوپرمارکت باکلاسی که در نزدیکی شما وجود دارد و محصول بسته‌بندی شده دارد، نه به دلیل کیفیتش، بلکه به دلیل اینکه نشانه‌ی رفاه است.
در مورد دانش، در مورد اعتماد به نفس، همه چیز را می‌شود برای آدم‌ها در نظام‌های قراردادی طراحی کرد و آدم‌ها را درگیر یک سیستم قراردادی کرد. همه آدم‌ها در نظام کاپیتالیستی احساس می‌کنند در یک سیستمی در حال رشدند، در حال پیشرفتند و در تمام عمرشان هم این پیشرفت را سعی می‌کنند ادامه بدهند.
حس رشد‌ را این سیستم به آدم‌ها القاء می‌کند. مثل همان استاد شدن، در حالی که این واقعاً ربطی به علم و دانش ندارد. آن آدم هیچ‌وقت نمی‌آید بنشیند پیش خودش چک بکند، بگوید من که پروفسور شدم، الآن بیشتر از آن موقعی که استادیار بودم مطالعه می‌کنم؟ کار علمی‌ام سطح بالاتر شده‌ یا نه؟ مهم نیست. مهم این است که طبق یک قراردادهایی عنوان و مدرک‌ گرفته‌ است.

💠 برشی از سخنرانی کاپیتالیسم (۱)
https://searchingfortruth.ir/%da%a9%d8%a7%d9%be%db%8c%d8%aa%d8%a7%d9%84%db%8c%d8%b3%d9%85-%db%b1/
💬بازی باخت-باخت آمریکا و آینده نامعلوم پیش روی خاورمیانه

📰خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، نه‌تنها مسیر اعتمادسازی که ایران با پایبندی به تعهدات هسته‌ای خود و چرخش به سمت غرب با انتخاب حسن روحانی آغاز کرده بود را به بن‌بست کشاند، بلکه فضایی از بی‌اعتمادی عمیق و بازی باخت-باخت را میان ایران و ایالات متحده رقم زد. این تصمیم یک‌جانبه، که به جای دیپلماسی، تقابل را تقویت کرد، رویکرد افرادی در ایران را که معتقد بودند آمریکا قابل مذاکره، اعتماد و توافق نیست، تصدیق کرد. از منظر اقتصاد سیاسی، این اقدام هزینه‌های سنگین اقتصادی و اجتماعی برای هر دو طرف به دنبال داشت و جز اسرائیل، که از تشدید تنش‌ها سود برد، هیچ‌یک به اهداف خود نرسیدند.

📰ایران پس از برجام، با اجرای تعهدات خود، زمینه را برای احیای اقتصاد و جذب سرمایه‌گذاری خارجی فراهم کرده بود. رشد اقتصادی در سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ به ترتیب ۱۲.۵٪ و ۳.۸٪ بود و قراردادهایی مانند خرید هواپیماهای بوئینگ و ایرباس یا سرمایه‌گذاری توتال در پارس جنوبی امضا شد. اما خروج آمریکا و بازگشت تحریم‌ها، این دستاوردها را نابود کرد. صادرات نفت ایران از ۲.۵ میلیون بشکه در روز به کمتر از ۳۰۰ هزار بشکه در سال ۲۰۲۰ سقوط کرد، ارزش ریال بیش از ۶۰٪ کاهش یافت و تورم به بالای ۴۰٪ رسید. اما امروز بدون اینکه آمریکا به خواسته های خود برسد ، ایران به مدد چین حدود 2 میلیون بشکه در روز نفت میفروشد، چیزی که آمریکا را بر آن داشت تا به سمت رویکرد نظامی حرکت کند چون دیگر فشار تحریمها پاسخگو نبود. اما فشارهای اقتصادی آمریکا طی این سالها، معیشت مردم ایران را به شدت تحت تأثیر قرار داد و بی‌اعتمادی عمیقی در جامعه ایجاد کرد. مردم، که امیدی به بهبود شرایط از طریق دیپلماسی داشتند، به تدریج به سیاست‌های رادیکال گرایش پیدا کردند، چرا که رفتار آمریکا نشان داد مذاکره با غرب بی‌نتیجه است و ادعاهای بدبینان به آمریکا را تأیید کرد.

📰آمریکا نیز از این تصمیم زیان دید. خروج از برجام، ایران را به تسلیم وادار نکرد، بلکه مقاومت اقتصادی و پیشرفت برنامه هسته‌ای ایران تا آستانه ساخت بمب و به قول برخی محافل ساخت کامل آن را در پی داشت. آمریکا از قراردادهای چند میلیارد دلاری، مانند فروش هواپیماهای بوئینگ (حدود ۲۰ میلیارد دلار)، محروم شد و بازار ایران به رقبای چینی و روس واگذار گردید و کاهش اعتبار جهانی‌ آمریکا به‌عنوان شریکی قابل اعتماد، هزینه‌های سیاسی سنگینی در بلند مدت به همراه خواهد داشت. آمریکا همچنین مجبور به صرف میلیاردها دلار برای تقویت حضور نظامی در خاورمیانه شد تا به زعم خود ایران را مهار کند.

📰در این میان، اسرائیل از تشدید تنش‌ها و انزوای ایران بهره برد و جایگاه ژئوپلیتیکی خود را تقویت کرد. اما این سود کوتاه‌مدت، چرخه‌ای از بی‌اعتمادی و تقابل را دامن زد که هزینه‌های بلندمدت آن برای همه طرف‌ها سنگین است. معتقدم مسیر فعلی ایران و آمریکا بازی باخت-باخت است و بعید است در صورت حمایت چین و روسیه از ایران آمریکا بتواند به خواسته های خود برسد.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM