السا، هشت سال داشت دختر سحرناز حقجو، برای دیدار با خانواده همراه مادرش به ایران رفته بود، #السا_جدیدی نیز از #کشته_شدگان_هواپیمای_اوکراینی در #جنایت_سپاه_در_آسمان_تهران است.
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
نیروهای امنیتی با فراخواندن خانواده و همسر پیمان به یکی از مراکز سپاه پاسداران به خانواده او وعده پول و حقوق ماهیانه دادند فقط برای اینکه بگویند پیمان پاسدار بوده و معترضان او را کشتهاند. پیشنهادی که خانواده رد کردند.
نزدیکانش میگویند آرزویش آزادی ایران بود میخواست «در راه خاک و آزادی مردمش شهید شود». به یکی از دوستانش گفته بود: «خوش بهحال کسی که شهید میشود.»
پیمان منبری در آخرین استوری اینستاگرامش نوشته بود: «این میشه بهترین شنبه تاریخ. اعتراض میکنیم، اعتصاب میکنیم، اصلا به قول خودشون تخریب میکنیم، اغتشاش میکنیم، کسی بخواد سر راهمون قرار بگیره، درگیر میشیم، زخمی بشیم، شهید بشیم، خیابونهای شهر رو به جهنمشون تبدیل میکنیم، تا آزادی کامل مردمم و خانوادهم و شهرم ادامه میدم.»
یک فرد نزدیک به خانواده #پیمان_منبری نحوه کشته شدن او را اینگونه شرح داده : «۱۶ مهر خیابانهای سنندج خیلی شلوغ بود. به معترضان تیراندازی میکردند.عصر پیمان از سر کار به خانه رفت. بعد با یکی از دوستهاش به اعتراضها رفت. ساعت حدودای ۶ عصر به پیمان شلیک کردند. خواهرها و برادرش یکی یکی خبردار شدند و به بیمارستان رفتند. فکر میکردند که زخمی شده. مامورها ریختند توی بیمارستان و اجازه نمیدادند حتی خانوادهش گریه کنند. مامورها پیکر پیمان را از خانواده دزدیدند،خانواده تا ساعت ۲ شب درحال عزاداری بودند. از اطلاعات بهشون زنگ زدند و گفتند که به آنجا بروند. از آنها یکسری سوال کردند و به خانواده گفتند اگه بگویند که پیمان با حکومت بوده و معترضان او را کشتند، به آنها پول زیادی میدهند و برای مادر پیمان ماهیانه حقوقی در نظر میگیرند. خانواده این پیشنهاد را قبول نکردند.»
ماموران پیکر پیمان منبری را به این شرط به خانواده تحویل دادند که نیمهشب او را دفن کنند. در همین زمان معترضان در خیابانها بودند و با فریاد زدن نام پیمان منبری به کشته شدن او اعتراض میکردند.
در گواهی فوت پیمان منبری، علت مرگ برخورد اجسام سخت یا تیز عنوان شده؛ عبارتی که در گواهی فوت بیشتر جانباختگان اعتراضات سراسری نوشته شده.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
او در باشگاه هما با حبیب خبیری کاپیتان تیم ملی، دوست بود، برادر مهشید به جرم فروش نشریه مجاهدین ، در روز ٢٢ آذر ١٣٥٩، بازداشت شد. فردای آن روز ماموران به خانه آنها میآیند و ضمن یافتن مجلات وکتابهایی که متعلق به برادر مهشید بوده او را هم بازداشت میکنند.
مهشید به یک سال زندان محکوم میشود اما پس از پایان محکومیتش وی را از زندان آزاد نکردند. او را یک ماه در قبر شکنجه کردند. این یک نوع شکنجهی ابداعی جلاد قزلحصار حاج داود رحمانی بود.
بعدها، بازجویی به او گفت: «آقای رزاقی! ورزشکار ملیپوش خوشنام!... میخواهیم تو را آزاد کنیم، فردا تو آزاد میشوی»
وفردای آن روز #مهشید_رزاقی در ۸ مرداد ۱۳۶۷ اعدام میشود، احمد برادر کوچکتر مهشید نیز به فاصلهی چند روز اعدام شد.
علیرغم تبلیغاتی که مجاهدین و همچنین رژیم کردهاند، عضویت مهشید در سازمان مجاهدین هرگز ثابت نشد.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
با این حال، هراس از بازتاب منفی اعدام این فوتبالیست محبوب باعث شد، برخلاف روال معمول در «اعدامهای انقلابی»، خبر محاکمه و مجازات او به مطبوعات راه نیابد، تا جایی که حتی کیهان ورزشی و دنیای ورزش، هفتهنامههای ورزشی پرتیراژ وقت، نیز از درج هر خبری دربارۀ او منع شدند.
#حبیب_خبیری از فروردین ۱۳۶۱، در حالی که پیش از هربازی در دست گرفتن عکس خمینی وعکس دسته جمعی اجباری بود اوبا مخالفتش با دست گرفتن عکس خمینی مخالفتش با نظام مستقر را در میادین ورزشی علنی کرد. در فضای خفقانزده و در میان موج اعدامهای اوائل دهۀ شصت که جمهوری اسلامی حتی از تیرباران نوجوانان هم ابایی نداشت، شجاعت و نافرمانی حبیب خبیری در این عکسِ تیمی قابل تأمل است.
اینکه حبیب از سال ۵۵ به مجاهدین خلق پیوسته بود، صحت ندارد؛ اگر چه مجاهدین خلق مدعی آن است اما او هرگز عضومجاهدین خلق نبود.
او حتی باور داشت انقلاب اسلامی «عنایت ویژه از باری تعالی» است تا حكومتی عاری از فساد برقرار شود.
بهگواهی بستگان، حبیب تا زمستان ۵۷ اطلاعات ناچیزی از گروههای سیاسی داشت و خود را صرفا انقلابی میدانست.
حبیب در زندان ماههای پرعذابی را گذراند. برخی همبندیها از کبودی کامل کمرش بر اثر ضربات کابل گفتهاند. اما دستگاه قضایی جمهوری اسلامی نه تنها در رد یا تأیید شکنجۀ خبیری بلکه دربارۀ نحوۀ بازداشت، اتهامات، شیوۀ محاکمه، جلسات و جزئیات دادگاه احتمالی او هم هیچ توضیحی نداده است.
مدتها پس از اعدام حبیب، یکی از اعضای پرسشگر خانواده را به زندان اوین دعوت میکنند و فیلمی نشانش میدهند که حبیب و سه زندانی دیگر انزجار خود را نسبت به سازمان مجاهدین خلق اعلام میکنند.
جمهوری اسلامی تاکنون فیلم ضبطشده از خبیری را پخش نکرده است؛ فیلمی که بر ابهامات خانوادۀ او افزوده و دلیل اعدام حبیب را همچنان معمایی بدون پاسخ میدانند.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیکر نیمه جان او را بر پرایدی سوار و به بیمارستان میرسانند ، دقایقی بعد راننده پراید موبایل ناصر را در عقب ماشین مییابد و تماس میگیرد با منصور برادر ناصر…
#ناصر_رضایی (زادهٔ ۱۳۶۲ در قروه ) شاعر بود، روی سنگقبر ناصر، شعری از احمد شاملو که مورد علاقهٔ وی بود نوشته شدهاست: «مردی ز باد حادثه بنشست، مردی چو برق حادثه برخاست، آن ننگ را گزید و سپر ساخت، وین نام را بدون سپر خواست»
نهادهای امنیتی از خانوادهٔ رضایی خواسته بودند که در مصاحبه و اعتراف اجباری با تلویزیون حکومتی او را «رهگذر» معرفی کرده و بگویند که توسط «اشرار» کشته شدهاست.
همچنین به خانواده گفته بودند که او را «شهید» اعلام میکنیم و دیه میدهیم اما آنها این پیشنهادها را نپذیرفتند.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تلخیِ جای خالیشان اما یادآور مهمی است که آن آرمان مقدسی که آنها بهای نهایی را برایش پرداختند باید به تحقق بپیوندد، هر نفسی که در تقلای این مهم دمیده نشود جفاست به نام و راهشان ...
#مجید_رضا_رهنورد #علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#امیرحسین_مصدق_شریف_پور در بهشت رضای مشهد آرمیده او تک فرزند خانواده بود و پدر و مادرش سالها در انتظار داشتن فرزند بودند، نام امیر حسین در میان دانشجویان مبتکر جشنواره دانش بنیان خوارزمی نیز به عنوان دارنده تقدیر نامه برای ارائه موتورهای توربوبرقی دیده شده.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
آیدا پزشکی بود که به صورت مخفیانه به مداوای آسیب دیدگان اعتراضات ۱۴۰۱ میپرداخت.
در نامه پزشکی قانونی، علت مرگ #آیدا_رستمی «برخورد جسم سخت» نوشته شده در حالیکه کلانتری اکباتان علت مرگ رو تصادف عنوان کرده بود. وقتی خانواده آیدا اصرار کردند که پیکر او را ببینند، مشخص شد که هیچ شباهتی به بدنی که تصادف کرده، ندارد. دستهایش شکسته، نیمه راست صورتش له شده، بینی او خُرد شده و چشم چپش به صورت کامل تخلیه شده بود. همچنین روی سایر اعضای بدن نیز به صورت واضح جای چند کبودی به چشم میخورد.
گفته میشود، آیدا رو شکنجه کردن تا آدرس آسیبدیدههای اعتراضات رو به دست بیاورند ولی این کار رو نکرد و به سوگند پزشکی خود، وفادار ماند و جانش را از دست داد.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
محمد مرادی، کسی است که زندگی در فرانسه، از او یک انسان بیتفاوت نساخت!
شوکآورترین و ناراحت کننده ترین اتفاقی که در خارج مرزهای ایران در واکنش به انقلابمان افتاد را محمد رقم زد.
او در اعتراض به وضعیت خشونتبار سرکوب در ایران و سکوت و انفعال دولتهای خارجی در قبال وضعیت مردم در ایران و در جهت حمایت از #انقلاب_مهسا و بیتفاوتی امپراطوری رسانه و اعتراض به ابتذال شر زمانه به زندگی خودش پایان داد، #محمد_مرادی را هرگز فراموش نخواهیم کرد.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
شوکآورترین و ناراحت کننده ترین اتفاقی که در خارج مرزهای ایران در واکنش به انقلابمان افتاد را محمد رقم زد.
او در اعتراض به وضعیت خشونتبار سرکوب در ایران و سکوت و انفعال دولتهای خارجی در قبال وضعیت مردم در ایران و در جهت حمایت از #انقلاب_مهسا و بیتفاوتی امپراطوری رسانه و اعتراض به ابتذال شر زمانه به زندگی خودش پایان داد، #محمد_مرادی را هرگز فراموش نخواهیم کرد.
#علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
#حسین_سالاری متولد ۱۳۶۴، ساکن کرمان، متاهل و دارای دو فرزند، مهندس رشته تعمیرات و آب و خاک و در سازمان آب شهر کرمان شاغل بود.
حسین، هنگامی که در کرمان به تظاهرات رفته بود، از ناحیه کمر، سر و ریه، هدف ۴ گلوله جنگی و همچنین دهها گلوله ساچمهای مامورین آدمکش خامنهای قرار گرفت و مجروح شد. این جراحت موجب عفونت شدید در ناحیه ریه های وی گردید.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
حالا ما #حنانه_کیا عروس ایران را رو توی قلبمون داریم.
سال گذشته و همزمان با تولد حنانه، معصومه آذری، مادر #حنانه_کیا_کجوری ، تصویری از پیکر غرق در خون فرزندش را در اینستاگرامش [که اکنون با تهدید نهادهای امنیتی مسدود شده است] منتشر کرد.
وی در توضیح این تصویر نوشت؛ «حنانه، سینه سرخ خنیاگری بود که آواز ملکوتیش را با خود به سردی گور برد،ما رهروان راه آزادی با این خیال خوش، که با هر نفس گامی به حنانه ها، نزدیکتر میشویم و این زندگی ما خواهد بود. امید آنکه در دنیایی دیگر، دیدار با عاشقان راه آزادی را به انتظار نشسته باشد.»
حنانه کیا ۲۲ ساله در جریان اعتراضات سراسری سال ۱۴۰۱ هدف سه گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفت و در نوشهر کشته شد.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#زهرا_حاتمی به خاطر داشتن لاک ناخن به مدت سه روز از مدرسه اخراج میشود و از ترس برخوردهای خانواده، خود را از ساختمانی نیمهکاره پرت کرده و جانش را از دست میدهد!
لعنت به سیستمی که «خانه دوم بچهها» هم قتلگاه آنهاست، او خودکشی نکرده قوانین ظالمانه جمهوری اسلامی او را به قتل رسانده است.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
مراسم سالگرد جاویدنام #محسن_موسوی در یکی از روستاهای شهرستان طارم برگزار شد. چندی پیش پدر شهیدمحسن موسوی، دستنوشته فرزندش را که پیش از رفتن به خیابان نوشته بود، منتشر کرده بود. او در این نوشته وصیتگونه خود را «فرزند وطنم ایران» معرفی کرده و تاکید کرده بود…
علیرغم اینکه فیلم لحظه به قتل رسیدن #محسن_موسوی هم در شبکههای احتماعی همان روز منتشر شد اما در گواهی فوت وی علت مرگ نوشته شده است:«برخورد همزمان بیش از سیصد سنگ ریزه و یا ساچمه به صورت و ضربات پی در پی به کاسه سر»
جمهوری اسلامی برای تحویل پیکر محسن خانواده اش را تحت فشار قرار داد و از آنها تعهد گرفتند که هیچ شکایتی نکنند و پیکر محسن را در تهران دفن نکنند.
سرانجام پیکر محسن در روستای درام طارم از توابع استان زنجان به خاک سپرده شد.
در اولین مراسم سالگرد محسن موسوی، پدرش دستنوشته فرزندش را که پیش از رفتن به خیابان نوشته بود، قرائت کرد، او در این نوشته وصیتگونه خود را «فرزند وطنم ایران» معرفی کرده و تاکید کرده بود که «در سلامت جسم و روان» برای «مبارزه با حکومت باطل دیکتاتوری جمهوری اسلامی» رفته و ابراز امیدواری کرده بود که در پی این مبارزه وطن «در آرامش و آزادی باشد».
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
پیکر سامان رحمانی را وحوش بسیجی بعد از کشتنش با خود برده و روز شنبه با خانوادهاش تماس گرفتهاند که برای تشخیص هویت به پزشک قانونی قلعه حسنخان مراجعه کنند.
پدرش گفته صورتش قابل شناسایی نبود، از لباس و ساعتش و سوختگی دستش او را شناسایی کرده.
شامگاه همان شنبه با فشار نهادهای امنیتی تمامی اعضای خانواده و نزدیکان خانواده #سامان_رحمانی در منزل یکی از آنها جمع شده و یکی از مدیران اداره اطلاعات تکاب که از بستگان دور آنهاست خانواده را تهدید کرده است که اگر این خبر رسانهای بشود همه بازداشت میشوند« و رنگ آزادی را نمیبینند»
پیکر سامان رحمانی ساعت ۵ عصر روز یکشنبه ۲۲ آبان در قبرستان محله شریفآباد تکاب و در میان تدابیر شدید امنیتی به خاک سپرده شد.
یکی از نزدیکان خانواده رحمانی به ایران بریفینگ گفت:«نزدیک به ۱۰ نفر از نیروهای امنیتی احتمالا وابسته به سپاه پیکر سامان را از تهران تا تکاب همراهی کرده و پس از ورود به تکاب بدون اینکه اجازه بدهند جسد وی طبق سنت خانوادگی در مسجد محله شریف آباد غسل و کفن شود و بدون آنکه بگذارند به خانواده و آشنایان اطلاع بدهیم با حضور همان نزدیکانی که از تهران آمده بودیم دفن شد، حتی اجازه ندادند اعلامیه ترحیم چاپ کنیم، دوستانش بدون اطلاع ما برایش بیلبوردی زده بودند همان شب آمدند و پلاکارد را پاره کردند.
سامان رحمانی ۲۸ ساله از دو سال پیش به همراه مادر، خواهر و برادرهایش به تهران رفته بودند برادر و خواهرش در تهران دانشجو بودند و او تنها نان آور خانه بود پدرش نیز در شهر تکاب کشاورز است.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
در اعتراضات سال گذشته دست کم شاهد ۱۹ کشته و ۶۸ بازداشتی از میان نیروهای مسلح داشتیم که در اعتراضات پا به پای مردم معترض بودند.
عرفان مرادی یکی از آنها بود.
ستوان وظیفه یگان ویژه نیروی انتظامی زنجان، ۲۴ سال داشت و در ۱۰ آبان ۱۴۰۱ در داخل پادگان ستاد کل نیروی انتظامی استان زنجان با شلیک سه گلوله به سر و گردنش به قتل رسیده است.
نیروی انتظامی هرگز اجازه ارسال پیکر به پزشکی قانونی را نداد و به خانواده اعلام کرد که وی خودکشی کرده است، اما وکیل پرونده در شکایتی که از سوی خانواده به دادسرای نظامی استان ارائه داده مدعی شده امکان ندارد کسی بتواند برای خودکشی سه گلوله به خود آنهم به سر و گردن شلیک کند.
به خانواده اعلام کردند که وی در برجک نگهبانی و در اولین ساعات بامداد خودکشی کرده است ، این در حالی است که وی افسر ستوان وظیفه بوده و نهرگز به نگهبانی برجک فرستاده نمیشده است ،ضمن آنکه در برجک دوربین مدار بسته بوده است،اما فرماندهان اعلام کردند فیلم دوربین مدار بسته پادگان محرمانه است و امکان نمایش آن به خانواده و وکیل نیست.
یکی از هم خدمتی های #عرفان_مرادی سال گذشته به ایران بریفینگ گفته بود:«من و عرفان روز قبل از کشته شدنش به خیابان سعدی اعزام شده بودیم،رفته رفته به جمعیت افزوده میشود،سرهنگ زمانی فرمانده تیپ ما به ما گفته بود بسمت کسانی که قصد دارند به بانک ملت و دفتر امام جمعه نزدیک می شوند تیراندازی کنیم،عرفان نه تنها به سمت مردم شلیک نکرد بلکه به ما هم می گفت هوایی شلیک کنیم،وقتی در حال بازگشت بودیم،یک سرگردی که ما او را نمی شناختیم و احتمالا از تهران آمده بود به عرفان کفت چرا از دستور مافوق سرپیچی کردی عرفان گفت من سربازم آدمکش نیستم،به پادگان رسیدیم عرفان را بردند و فردا گفتند خودکشی کرده»
پیکر عرفان ۱۱ آبان ۱۴۰۱ در زنجان بدون گواهی فوت و نتیجه پزشکی قانونی و حتی جواز دفن با حضور ماموران نیروی انتظامی به خاک سپرده می شود.
شکایت خانواده عرفان یکماه بعد مختومه اعلام می شود.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
#ایران_بریفینگ / مادر و نزدیکان جاویدنام #سپهر_اسماعیلی ، به دلیل اینکه اجازه نداشتند #شب_یلدا بر مزار او بروند، روز پنجشتبه اول دی ماه در بهشت حسینی قزوین حاضر شدند. #مهسا_امینی #انقلاب_آزادی_ایران Irbr.news @irbriefing
۲۱ آبان ۱۴۰۱ در منطقه لشت نشاء، در رشت یک ستوان پاسدار با نام مرتضی پورسیفی که به عنوان سرتیم گروهی چهار نفره از بسیجیان به گشتزنی میپرداختند، با شلیک مستقیم دوازده گلوله توسط خود او و تیمش به سوی یک خودروی سواری سبب کشتهشدن سپهر اسماعیلی میشوند.
ساعت ۴ صبح روز ۲۱ آبان، ستوان پاسدار مرتضی پور سیفی، و تیمش با اسلحه کلاشینکف به سوی خودرویی که به فرمان ایست آنها توجه نمیکنند، شلیک کرده و با تیراندازی مستقیم به سمت خودرو، سبب کشتهشدن سپهر میشوند.
شش گلوله به ریه ،کبد ،نخاع و گردن سپهر که در صندلی عقب نشسته بود، اصابت کرده.
جزییات پرونده نشان میدهد؛ هیچ مورد مشکوکی در خودرو حامل سپهر وجود نداشته و تیم بسیجیان بدون دلیل و صرفا به دلیل غیر بومی بودن پلاک خودرو به آن مشکوک شده و اعلام ایست میدهند.
به شهادت دیگر افراد حاضر در خودرو حامل سپهر، خودرو بسیجیان هیچ گونه علامت یا نشانهای مبنی بر مامور بودن نداشته و آنها نیز با توجه به تاریک بودن هوا و از ترس اینکه گرفتار زورگیران نشوند از توقف خودرو خودداری میکنند.
یکی از سرنشینان این خودرو سال گذشته به ایران بریفینگ گفته بود:«بسیجیان به فریاد ما و راننده که یکی از سرنشینان صندلی عقب تیرخورده و مجروح است، نه تنها توجه نمیکنند بلکه در عقب خودرو را باز میکنند تا سرنشین عقب را پیاده کرده و مورد ضرب و شتم قرار دهند که با مشاهده مجروح شدن او به واسطه اصابت گلوله ترسیده و بدن کمک به وی و رساندن او به بیمارستان از صحنه فرار میکنند»
فرار بسیجیان در حالی بوده که لاستیک خودرو حامل سپهر در نتیجه اصابت گلوله پنجر شده بود،آنها چهل دقیقه منتظر آمدن آمبولانس میشوند و در این خلال سپهر جان میبازد.
به دنبال شکایت خانواده سپهر از بسیجیان یکماه پس از شکایت بدون آنکه به آنها تاریخ شرکت در دادگاه را اطلاع داده باشند حکمی برایشان ارسال می کنند که رای برائت متهمان بوده است،دادگاه اعلام نموده چون خودرو به فرمان ایست ضابط قضایی توجه ننموده ،استفاده از سلاح قانونی بوده است!
#علیه_فراموش
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
آخرین روز تابستان بود و سینا که عاشق و دلداده فوتبال است، پس از تمرین همراه با دوستانش در حال برگشت به خانه است که شلوغیهای خیابان او را به سمت خود میکشد.
روبروی #فرمانداری_آمل، ماموران به سمت جمعیت حمله میکنند و به سویشان شلیک میکنند…مردم پراکنده شده هر کدام بهسویی میروند. در این میان اولین تیر جنگی به سینا میخورد ، به زیر بغل سینا، به زمینمیافتد، دومین تیر به شکم او و سومین تیر به کتفش او دیگر حالا کاملا غرق خون و روی زمین افتاده، اما جنایتکاران هنوز راضی نشدهاند و سه تیر دیگر به گردن و صورت او میزنند، سینا دیگر جان باخته است.
صورت او قابل شناسایی نبود و مادرش از کولهپشتی تازهاش که خریده بود برایش و غرق خون بود شناساییاش میکند.
پیکر سینا را دو روز بعد در قبرستان امامزاده ابراهیم آمل به خاک میسپارند.
مادر #سینا_لوح_موسوی از لحظه تحویل گرفتن پیکر و به خاک سپاریاش سال گذشته به ایران بریفینگ گفته بود:« نگذاشتند پیکرش را تحویل بگیریم وفقط گفتند میتوانید برای شناسایی بیایید ، دو مامور زن همراه من آمدند ، موبایلم را از من گرفتند و گفتند اگر شلوغ کنی نمیگذاریم ببینیش ، گفتم باشه صورتش را نشانم نمیدادند کوله پشتی را که دیدم فهمیدم سینای خودم هست، یک هفته نمیشد که برایش خریده بودم، یک لحظه فقط زیپ کاور را بازتر کردند از صورت پسرم هیچ چیزی نمانده بود، دیگر چیزی نفهمیدم و به خودم که آمدم مقابل پزشکی قانونی روی پلهها بودم…»
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
خانواده #ساسان_عیدی_وند وقتی از پزشکی قانونی درخواست پیکر فرزندشان را میکنند از آنها نامه دادگستری و یا اداره اطلاعات را میخواهند، در مراجعه به دادگستری به آنها میگویند باید۶۰ ميليون تومان برای پول تیرهایی که بر بدن فرزندشان نشسته بدهند!
خانواده توانایی پرداخت این پول را نداشتند مستأصل به دفتر امام جمعه اصفهان مراجعه میکنند امام جمعه در ازای نامهای که از حکومت شکایتی نداریم مقدمات دفن وی را ترتیب میدهد.
حکومت اما هرگز جسد را به آنها تحویل نمیدهد و میگویند خودمان میآوریم شبانه و بی سرو صدا دفن میکنیم.
او را در قبرستانی دورافتاده دفن میکنند و اطلاع می دهند.
جمهوری اسلامی حتی در حد تحویل دادن جنازه به خانوادهها هم رضایت نداد!
اما امیر حسین، اونیز با شلیک مستقیم به ناحیه سر و شکم توسط تک تیراندازان کشته شد، امیرحسین قهرمان کیک بوکسینگ بود.
خواهرش میگوید: «آن روز با کمرزخمی اومد خونه، صورتش رو تودستام گرفتم، گفتم امیرحسین چکارکردی؟
گفت: آجی چیزیم نیست خوبم،باورم شد، ولی صورتش سرد سرد بود…هر روز دستامو نگاه میکنم نقش صورتش تو دستامه…بزرگ مرد کوچکم کی اینقد بزرگ شدی؟».
بیست ششم آبان بود که با اس ام اس ساسان که :«خیابان شلوغه زود بیا بریم اعتراض»کاپشنش رو میپوشه و میره، خواهرش میخواد مانع بشه، ولی او اطمینان میده و میره.
نرسیده به مدرسه طالقانی خیلی شلوغ شده بود. جلوتر نتونسته بود بره. همراه ساسان در وسط جمعیت بودن که شلیک شروع میشه. ساسانبر زمین میافتد درحالیکه برای نجات دوستش خم میشه که او رو بلند کنه به کمرش شلیک میشه.
ساسان در دم کشته میشه اما امیر حسین را دوستانش با موتور به خانه میارن. از شدت خونریزی نمیتونسته روی پاهاش بایسته. درد همه وجودش را گرفته بود. اما به مادرش میگوید چیزی نیست.
از شدت خون ریزی در خانه بیهوش میشه و خانواده به بیمارستان که میرسانندش اول بستریاش نمیکنند اما دقایقی بعد در اورژانس جان میبازد، طبق معمول پیکر را میدزدند و بالاخره درقبال دریافت ۶۰ میلیون پیکر را به خانواده تحویل میدن و در باغ رضوان اصفهان به خاک سپرده میشه.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
او هدف تک تیر اندازهای خامنهای قرار خواهد گرفت و با شلیک دو گلوله در جا کشته میشود.
#آمنه_شهبازی ۳۴ ساله یکشنبه ۲۶ آبان در مارلیک کرج هدف شلیک مستقیم گلوله قرار گرفت .
او برای گرفتن دارو از خانه بیرون رفته بود که متوجه شلوغیها میشود، در نزدیکیاش یک نفر تیر میخورد،او که تلاش میکند تا شالاش را به پای فرد تیر خورده ببندد از پشت سر توسط مزدوران خامنه ای هدف تک تیراندازان قرار میگیرد و یک تیر به سر او و تیر دیگر گلوی او را میشکافد.
مهدی، برادر آمنه به ایران بریفینگ گفته است : «بعد ۳ روز بی اطلاعی آخر فردی از پلیس ساعت ۱۰ شب آمد در خانه گفتند یک محرم با خودتان بیاورید برای شناسایی من می دانستم در توانم نیست عمویم رفت که جنازه را شناسایی کند، عمویم میگوید دیدم همهجای بدن آمنه سالم است و جای تیر دیده نمیشود. دستم را که انداختم زیر سر آمنه و متوجه شدم دقیقا زیر گردنش سوراخ است طوری که دو انگشتش در حفره پشت گردن آمنه فرو رفته،بعد کمی بیشتر که نگاه می کند زیر زانویش هم جای تیر بوده.
خامنه ای به چنین بهایی بر سر قدرت مانده است ریختن خون هزاران بیگناه.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
#امیر_الوندی_مهر را در #آبان۹۸ ،کشتند.
او اسفند ۱۳۷۲ در شیراز متولد شد.
اهل شهرک گویم شیراز بود، فرزند ارشد خانواده و یک خواهر و برادر کوچکتر از خود داشت.
امیر روز ۲۶ آبان ۹۸، در شهرک گویم شیراز به خیابان رفت. در آن روز مردم جلوی پایگاه بسیج سلمان فارسی تجمع کرده بوند، ساعت شش عصر بود که ماموران از پشت بام پایگاه بسیج شروع به تیراندازی کردند. که ناگهان یکی از آنها به امیر برخورد کرد. به شکمش و او بر زمین افتاد.
مردم او را به چند بیمارستان بردند اما آنها معترض زخمی را پذیرش نمیکردند، درآخر به درمانگاه ابوعلی سینای گویم در نزدیکی بزرگراه اردکان بردند ، اما او به علت خونریزی زیاد در ساعت ده شب در اورژانس جان باخت.
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM