آخرین روز تابستان بود و سینا که عاشق و دلداده فوتبال است، پس از تمرین همراه با دوستانش در حال برگشت به خانه است که شلوغیهای خیابان او را به سمت خود میکشد.
روبروی #فرمانداری_آمل، ماموران به سمت جمعیت حمله میکنند و به سویشان شلیک میکنند…مردم پراکنده شده هر کدام بهسویی میروند. در این میان اولین تیر جنگی به سینا میخورد ، به زیر بغل سینا، به زمینمیافتد، دومین تیر به شکم او و سومین تیر به کتفش او دیگر حالا کاملا غرق خون و روی زمین افتاده، اما جنایتکاران هنوز راضی نشدهاند و سه تیر دیگر به گردن و صورت او میزنند، سینا دیگر جان باخته است.
صورت او قابل شناسایی نبود و مادرش از کولهپشتی تازهاش که خریده بود برایش و غرق خون بود شناساییاش میکند.
پیکر سینا را دو روز بعد در قبرستان امامزاده ابراهیم آمل به خاک میسپارند.
مادر #سینا_لوح_موسوی از لحظه تحویل گرفتن پیکر و به خاک سپاریاش سال گذشته به ایران بریفینگ گفته بود:« نگذاشتند پیکرش را تحویل بگیریم وفقط گفتند میتوانید برای شناسایی بیایید ، دو مامور زن همراه من آمدند ، موبایلم را از من گرفتند و گفتند اگر شلوغ کنی نمیگذاریم ببینیش ، گفتم باشه صورتش را نشانم نمیدادند کوله پشتی را که دیدم فهمیدم سینای خودم هست، یک هفته نمیشد که برایش خریده بودم، یک لحظه فقط زیپ کاور را بازتر کردند از صورت پسرم هیچ چیزی نمانده بود، دیگر چیزی نفهمیدم و به خودم که آمدم مقابل پزشکی قانونی روی پلهها بودم…»
#دادخواهی #علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
آخرین روز تابستان بود و سینا که عاشق و دلداده فوتبال است، پس از تمرین همراه با دوستانش در حال برگشت به خانه است که شلوغیهای خیابان او را به سمت خود میکشد.
روبروی #فرمانداری_آمل، ماموران به سمت جمعیت حمله میکنند و به سویشان شلیک میکنند…مردم پراکنده شده هر کدام بهسویی میروند. در این میان اولین تیر جنگی به سینا میخورد ، به زیر بغل سینا، به زمینمیافتد، دومین تیر به شکم او و سومین تیر به کتفش او دیگر حالا کاملا غرق خون و روی زمین افتاده، اما جنایتکاران هنوز راضی نشدهاند و سه تیر دیگر به گردن و صورت او میزنند، سینا دیگر جان باخته است.
صورت او قابل شناسایی نبود و مادرش از کولهپشتی تازهاش که خریده بود برایش و غرق خون بود شناساییاش میکند.
پیکر سینا را دو روز بعد در قبرستان امامزاده ابراهیم آمل به خاک میسپارند.
مادر #سینا_لوح_موسوی از لحظه تحویل گرفتن پیکر و به خاک سپاریاش سال گذشته به ایران بریفینگ گفته بود:« نگذاشتند پیکرش را تحویل بگیریم وفقط گفتند میتوانید برای شناسایی بیایید ، دو مامور زن همراه من آمدند ، موبایلم را از من گرفتند و گفتند اگر شلوغ کنی نمیگذاریم ببینیش ، گفتم باشه صورتش را نشانم نمیدادند کوله پشتی را که دیدم فهمیدم سینای خودم هست، یک هفته نمیشد که برایش خریده بودم، یک لحظه فقط زیپ کاور را بازتر کردند از صورت پسرم هیچ چیزی نمانده بود، دیگر چیزی نفهمیدم و به خودم که آمدم مقابل پزشکی قانونی روی پلهها بودم…»
#علیه_فراموشی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM