ایران بریفینگ
6.09K subscribers
15K photos
24.5K videos
27.9K links
هدف ما؛اطلاع رسانی نقض حقوق بشر توسط نهادهای امنیتی و نظامی درایران است.
سایت:
www.irbr.news


توییتر:
twitter.com/irbriefing

ارتباط با مخاطبین در تلگرام :

@iranbriefing
Download Telegram
ایران بریفینگ
قسمت ۴۱/ مرتضی مطهری اگر زنده بود یا شریک در حکومت بود یا شاکی،شاید دین به کابینِ قدرت می باخت، یا اینکه همانند همدرس و هم حجره اش منتظری یک تنه شکوه می کرد و حصر و حبس حاصل روزگارش می شد. شاید هم جَریده می رفت و به کرانه ای می نشست و درسی می گفت، آنچنان که…
قسمت ۴۱/ مرتضی مطهری اگر زنده بود یا شریک در حکومت بود یا شاکی،شاید دین به کابینِ قدرت می باخت، یا اینکه همانند همدرس و هم حجره اش منتظری یک تنه شکوه می کرد و حصر و حبس حاصل روزگارش می شد. شاید هم جَریده می رفت و به کرانه ای می نشست و درسی می گفت، آنچنان که به دورانِ شاه، گذران کرد و نه زندانی رفت و نه تبعیدی.
#مرتضی_مطهری از همان سالِ ۱۳۳۱ که از فریمان به تهران آمد، تکلیف خویش شناخت، طاقتِ آن فقر طلبگی نداشت که گریبانش را در قم گرفته بود، فقری که گاه پهلو به گرسنگی می زد، آنقدر که تهیه ناهاری، او و دوستش منتظری را به زحمت می انداخت و کسی نبود که به طلاب ساده زیست، قرضی دهد.
در تهران اما برای این طلبه‌ی فاضل، مسجدی یافت می‌شد که امام جماعتش باشد و این عیب هم داشت که دیگر از مرجعیت و در رده علمای اعلام بودن، دور می افتاد.
هر چند تهران بود و دانشگاه و روشنفکرانش و این برای روحانی تازه وارد، یعنی اقلیمی دیگر .
آیت الله مطهری در تمام سالهای پیش از انقلاب، یک روحانی محترم و وارد به اجتماعیات حساب می آمد.
آنگاه که از بیشتر روحانیان، چیزی جز بازگویی احکام طهارت و خواندن روضه‌ای بر قبر نمی‌آمد و طلاب، روزنامه هم نمی خواندند چه رسد به گفتارهای مارکس، ذهن مطهری بر این چرخ می زد که چگونه پاسخ فیلسوفان غربی را بدهد و با همان انبانِ رنگ و رو رفته ی فلسفه اسلامی، آبروداری کند.
اینچنین بود که همسان تعداد انگشت شمار دیگری از روحانیون (همچون بهشتی و مفتح ) در دانشکده معقول و منقول (دانشکده الهیات فعلی) دانشگاه تهران به مقام استادی و چند سال بعدتر ریاست دانشکده رسید.
مطهری کمی بعدتر به دربار نیز راه یافت ، او در دفتر مخصوص شهبانو فرح مسئول نظارت و تطبیق انتشار کتب مذهبی برای کودکان و نوجوانان شد، در باغ فردوس تهران تا بهمن ۱۳۵۷ که انقلابیون با خسم وارد آن شدند همچنان بر روی اتاقی در طبقه دوم آن بنای دوار و تاریخی نوشته شده بود:«دکتر مرتضی مطهری مشاور عالی شهبانو فرح در انتشار کتب مذهبی»
شاید همین عنوان و‌ سمت است که جمهوری اسلامی در روایتش برای «علامه شهید مرتضی مطهری» کلا دکترای افتخاری او را عنوان نمی‌کنند!
در سال ۱۳۵۴ در آئین سالگرد تأسیس دانشگاه تهران، محمد رضا شاه پهلوی حضور یافت و‌ به مرتضی مطهری استاد تمام وقت دانشکده معقول و منقول دکترای افتخاری داد ، کمی بعد از این لطف و توجه شاه بود که وی به ریاست آن دانشکده نیز انتخاب شد.
کسی چه می‌دانست ۳ سال بود مرتضی مطهری می‌شود عضو شورای انقلابی که سلطنت پهلوی را واژگون می‌کند!
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
۴۲/ روحانیان، بسا دیرتر از حاکمان و حتی تاجران ایرانی، با ماجرایِ زیستن مدرن و پیچیدگی ها و پرسش های بی پایانش مواجه شدند. حصارِ حُجره و محراب و پا منبریانی که عموما کم سواد و بی سواد بودند و حاجتشان به لَختی فقه، برای حلالیت مال و قدری دعا و ندبه برای تضمین بهشت بر می آمد، این اجازه را به روحانیت می داد که بی دغدغه ی غرب و دانشگاه و حتی طبقه ی متوسطی که رضا شاه و پسرش می ساختند، زیست کند.
#مرتضی_مطهری با آمدن به تهران و آمد و رفتش با دانشگاه و دربار و اساتید دانشگاه و کنی بعد تر با اهالی نهضت آزادی و دانشگاهیان جبهه ملی ، عملا از آن حصار بیرون جسته بود و حالا باید از آنچه در خلوت حوزه خوانده بود در خیابان شلوغ دفاع می کرد.
اسلام مطهری، اسلامی تدافعی بود در جامعه و حکومتی که فقه بر آن مسلط نبود و شاید همین باعث بارور شدن مطهری می شد و او را به چاره جویی می انداخت.
حربه تکفیر و تحریم که راه دست علما بود هم به کار نمی‌آمد و مطهری هم اعتقادی به آن نداشت و بر خلاف سنت روحانیان، به پاسخگویی و جدل با غیر روحانیان پرداخت.
فارغ از اینکه مطهری درست می گفت یا غلط، نفس گفتگویی که این روحانی با روشنفکران و مخالفانش داشت، بدعت مبارکی در تاریخ روحانیان بود که با وقوع انقلاب اسلامی، بر باد رفت.
مرتضی مطهری، خدمات اسلام و ایران را در قبالِ “دو قرن سکوت” زرین کوب نوشت.
«مساله حجاب» را در مجله زن روز آن وقت‌ها در پاسخ به مقالاتی در فواید بی حجابی نشر داد.
«تماشاگه راز» مطهری هم کوششی بود برای آنکه نشان دهد حافظ آن کسی نیست که احمد شاملو در مقدمه‌اش بر تصحیح دیوان نوشته است.
کمک به بنیان گذاری #حسینیه_ارشاد در کنار روشنفکرانِ دین گرایی که روحانی نبودند، ازکارهایی بود که نشان می داد مطهری علاقمند است تا روحانی‌ای به روز باشد و به خلاف سنتِ روحانیت، پشت تریبون بایستد و برای جماعتی نشسته بر صندلی و حتی بی‌حجاب سخنرانی کند و این را هم بپذیرد که اگر حرف نویی نداشت، مخاطبان خواهند رفت و از همه مهمتر اقرار کند که بعضا آنچه روحانیت به نام اسلام به مردم خورانده، خرافه است.
سلسله گفتارهای مطهری درباره قیام امام سوم شیعیان که در کتاب حماسه ی حسینی گرد آوری شد، به نوعی نقد روحاینت است و شرح اینکه هم لباسانش چگونه خرافات و لاطائلات را به مردم تزریق می کنند.
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
۴۳/ هر چند مطهری با آن پایگاه فقهی و حوزوی محافظه کارتر از آن بود که نهضت اصلاح طلبی مذهبی به راه اندازد ولی می توانست طلیعه‌ای باشد که اگر انقلاب نمی‌شد و دین از عرصه اجتماعیات به مهلکه سیاست نمی‌افتاد. #مرتضی_مطهری، فقط چند ماهی در جمهوری اسلامی زندگی کرد…
حالا حکومت وارث یک «مرتضی مطهری جعلی و دلبخواه شده است» کتابهای مطهری را در همه سالهای پس از انقلاب به هزینه و تبلیغات حکومتی به چاپ می‌رساند و با این وصف که او عالم و فیلسوف و فقیه، ایدئولوگ جمهوری اسلامی است و اندیشه هایش، تفکرات حاکم بر نظام به خورد همه مردم می‌دهند.
اما واقعیت اینجاست مطهری نه در عرصه سیاست و فلسفه سیاسی چیزی گفته بود و نه اصلا هنوز نسبتش را با ولایت فقیه معلوم نکرده بود و تنها این را می دانیم که او ولایت فقیه‌ای را قبول داشت که در حد نظارت فقیه بود و نه حکومت.
مرتضی مطهری، ناتمام ماند و حتی در آن چند کلمه ای که پس از انقلاب درباره حکومت آینده ایران اظهار نظر کرد نیز به جمع بندی اصولی نرسید و گاه اظهاراتِ متناقضی داشت، مثل اینکه اسلام با آزادی تفکر مشکلی ندارد و اما با آزادی بی قید و شرط بیان مخالف است.
همین اعوجاج ذهنی، همین ناگفته‌ها و «هندوانه دربسته» میراثی شد برای علی مطهری، فرزندش ارشد که حالا میراث دار پدری شده است که هیچ ارتباطی با واقعیت او ندارد، شاید همین اعوحاج و دوغ و دوشاب در هم گسیخته است که از وارث نیز چیزی ساخته است که معلوم نیست،چیست!
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
حالا حکومت وارث یک «مرتضی مطهری جعلی و دلبخواه شده است» کتابهای مطهری را در همه سالهای پس از انقلاب به هزینه و تبلیغات حکومتی به چاپ می‌رساند و با این وصف که او عالم و فیلسوف و فقیه، ایدئولوگ جمهوری اسلامی است و اندیشه هایش، تفکرات حاکم بر نظام به خورد همه…
۴۴/ شاید همین اعوجاج ذهنی موروثی برای علی مطهری، است که او‌ نیز ناقص است، شخصیتی که انگار باید دنباله‌ای داشته باشد، فیلمی دوقسمتی که فقط یک‌قسمت آن منتشر شده، اینگونه است که ما هنوز نتوانسته‌ایم درباره #علی_مطهری تصمیم‌گیری کنیم، یک روز به اطلاعات سپاه نهیب می‌زند که چرا تلفن‌ها را شنود می‌کنید، فردای آن از بازداشت دانشجویان توسط سپاه دفاع می‌کند، یک روز خشمگین دختران ساپورت پوش است و روز دیگر عزادار #مهسا_امینی !
علی مطهری پا در هوا ترین و معلق ترین فردی است مه در جمهوری اسلامی می‌توان یافت، نماینده منتقد مجلس، و خشمگین از آصازادگی و باندهای فامیلی در جمهوری اسلامی که از قضا هم آقازاده است و هم خود از داماد و خواهر زاده و باجناق و‌ پدر همسرش در باندهای مافیای قدرت است.
علی مطهری از آن پسران است که به زیر آوار پدر مانده است، خط قرمزش تفکرات پدر است و این را هم حساب نمی کند که اگر مرتضی مطهری، روشنی داشت به دیروز بود و حالا امروز است.
هر چه بود مرتضی مطهری از روحانیان پیش از انقلاب به شمار می رود و انصاف نیست که او را به آنچه در این چهل و‌ پنج سال رفته است پیوند زنیم.
پس از انقلاب اسلامی با همه زاد و ولدی که روحانیت داشته و عقد دائمی که با حکومت بسته، باز همچو مطهری پیدا نشده و نشانگر اینکه نسل امثالِ مطهری منقرض شده است، روحانی که از حکومت ارتزاق نمی کرد و حربه اش تکفیر نبود.
علی مطهری فرزند مرتضی مطهری و عالیه فریدون (روحانی) ، همسر نرگس انصاری و برادر همسر علی لاریجانی ، از هر جهت که نگاهش کنیم حکومتی است.
حکومتیِ رانتخوار که سال‌هاست مسئول نشر و نظارت بر نشر تألیفات پدرش است، بدون آنکه برای انتشاراتش مالیات بدهد،سالیان سال کاغذ و سوبسید می آید و در انتشارات صدرا منتشر می‌کند‌‌.
در دانشگاه تهران تدریس می‌کند و در آن‌جا دکترای فلسفه گرفت.
علی، همواره دیدگاه‌هایی در مورد پوشاک زنان، بدن آن‌ها و گاه، دیدگاه‌هایی در مورد تحریک جنسی زنان ارائه کرده‌،از تحریک‌شدن پسران ایرانی با حتی دیدن دست زنان و… حرف‌ها زده.
«علی آقا» هر چه هست و‌ نیست قطعا محرومیت‌های جنسی و‌ نیاز‌های فروخفته بی‌شمار جنسی دارد که عذابش می‌دهد، ای کاش او یکبار دیگر کتابهایی را که ۴۵ سال از پدرش منتشر می‌کند، یکبار بخواند، یکبار اسلام و مقتضیات زمان را بخواند.
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
قسمت۴۵/ درست کفِ دستش منفجر شد، دست از دست رفت و چشمهایش. ساواکی ها ریختند و با همان دست‌های تکه تکه شده و چشم سوخته بردنش.
فردایش ۲۸ مرداد سال ۵۳ بود، بزرگداشت قیام شاه و مردم.
برنامه ای تدارک دیده بودند برای راهپیمایی به حمایت شاه،از آن سو سازمان پیش آهنگی دانش آموزان دبیرستان‌های تهران قرار بود از دبیرستان البرز تهران تا دانشگاه تهران رژه بروند، دختران دانشجو نیز قرار بود از میدان آزادی تا دانشگاه تهران با انواع لباس‌های محلی اقوام ایرانی کارناوال شادی راه بیندازند.
چند جوان اما از سازمان مجاهدین خلق با همین بمب می‌خواستند تا همه برنامه‌ها و رشته ها را پنبه کنند و اعلام کنند که هنوز زنده‌اند، سه سال از اعدام سه بنیانگذار سازمان می گذشت اما بجای پنبه کردن رشته ها دست های لطف الله بود که قلم شد و‌ چشمهایی که رفت و برنامه باشکوه آن سال را ندید !
سال ۱۳۴۸، محمد حنیف نژاد به همراهی اصغر بدیع زادگان و سعید محسن، سازمان مخفیانه‌ای را تاسیس کردند که اولین یارگیریها را از همان دانشگاه تهران داشت.
دانشجویان سیاسی، مذهبی که پیشتر در شاخه جوانان نهضت آزادی بودند، مجاهد شدند و آنچنان که مهندس #مهدی_بازرگان در دادگاه و محاکمه‌اش پیش بینی کرده بود، نهضت آزادی آخرین حزبی به حساب می آمد که دم از قانون اساسی و مبارزات مدنی می زد.
حنیف نژاد و دوستانش به این نتیجه قاطع رسیدند که راهی جز مبارزه مسلحانه در پیش نیست.
پنج سال کار ایدئولوژیک و کادر سازی و پنهان کاری، #سازمان_مجاهدین_خلق را به آستانه مبارزه مسلحانه رساند اما سر بزنگاه #ساواک به سازمان نفوذ کرد و کادر مرکزی لو رفت و سه‌بنیانگذار تیر باران شدند.
از همان سال ۴۴ ، لطف الله میثمی با حنیف نژاد و محسن و بدیع زادگان دوستی ها داشت،حالا در راه بیمارستان شهربانی، درد می کشید و از خیالش می گذشت که به زودی رفقای قدیم را خواهد دید،اما نشد و مجاهد میثمی در حالی زنده ماند که چشم از دنیا بست.
حالا فرصت داشت در همان چند ماهی که بدون بازجویی در انفرادی بسر می‌کرد به همه چیز فکر کند، از سال های دور تا همان شب تابستانی انفجار.سعی می کرد همه را به یاد بیاورد،از هم بازی‌های بچگی تا رفقای سربازی. چشمها مثل اینکه می دید. همه چهره‌ها می‌آمدند و سلامی می‌کردند و نمی‌رفتند.
ادامه دارد…
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
قسمت۴۵/ درست کفِ دستش منفجر شد، دست از دست رفت و چشمهایش. ساواکی ها ریختند و با همان دست‌های تکه تکه شده و چشم سوخته بردنش. فردایش ۲۸ مرداد سال ۵۳ بود، بزرگداشت قیام شاه و مردم. برنامه ای تدارک دیده بودند برای راهپیمایی به حمایت شاه،از آن سو سازمان پیش آهنگی…
۴۶/ آبان ماه ۱۳۱۹ پا به این دنیا گذاشت. وقت بدی بود، جنگ عالم گیر دوم، آتش به غرب و شرق می زد. پدر، سال بعد در گذشت، تحصیلات ابتدایی تا کلاس نهم را در مجموعه آموزشی قدسیه گذراند. همزمان با تحصیل سال دهم، در بازار شاگردی هم‌می‌کرد. بعداً تحصیلاتش را در دبیرستان هاتف اصفهان به پایان رساند.
شش فرزند و سختی های جنگ و اشغال ایران. مدرسه رفت و نوجوانی، شاگرد بازارهای اصفهان و شبانه خوانِ درس و ریاضی. همتِ جواب داد و دعای مادر، به تهران آمد و دانشگاهش. دانشگاه تهران شد.
هنوز داغ ۲۸ مرداد بود، مگر چند سال از ۲۸ مرداد گذشته بود، هفت سال.
بازرگان استاد دانشگاه بود و طالقانی امام جماعت مسجد هدایت. مذهبی بود و سیاسی، پس عضو نهضت آزادی شد. مهندسی نفت از آن رشته های طلایی بود که میثمی جوان، خوب خوانده بود. چیزی نگذشت که به استخدام شرکت نفت در آمد و بر سر چاههای نفتِ لاوان رفت به حفاری. بعد هم سفرهایی به انگلستان و آمریکا و کشورهای عربی. می توانست بر سر سفره نفت بنشیند، اما حنیف نژاد را می شناخت. شک نکرد، از همان سالهای اول که مجاهدین هنوز نامی بودند بی سازمان، مجاهد شد.
 سال ۴۲ دستگیرشد، هفت ماهی. سال ۵۰ دوباره بازداشت و اینبار برسر سفره عقد. از همان جا دو سالی به زندان رفت و دوباره که باز آمد، چهار ماهی بود، تا این شب تابستانی انفجار.
 سعی کرد همه چیز را به خاطر بیاورد، هفت ماه انفرادی رو به پایان بود و #لطف_الله_میثمی وقت کم می آورد برای دیدن این خواب خاطره. با خودش می گفت ۳۴ سال دنیا را دیده ام و اگر اعدام نشوم، باقی عمر را به همین تماشای گذشته فکر می کنم. اعدام نشد و ابد گرفت اما تا ابد نماند و چند ماه مانده به بهمن ۵۷ شبی در را باز کردند و لطف الله میثمی به همراه آیت الله منتظری بی مقدمه و دلیل آزاد شدند.
همسرش نبود، یکسال قبل پاسبانی را در خیابان بهار کشته بود و در فرار از مرز بازرگان به تیراندازی مرزبانان برای همیشه از مرز زندگی گذشته بود، انقلاب به پیشواز مجاهدین می آمد اما میثمی از زندان راهش را با مجاهدینِ رجوی جدا کرده بود.
 گفته است بدترین درد را سال ۵۴ کشیده است، اکثریت کادر مجاهدین در بیرون زندان، مارکسیست شدند و ایدئولوژی شان را تعویض کردند.
ادامه دارد..
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
۴۶/ آبان ماه ۱۳۱۹ پا به این دنیا گذاشت. وقت بدی بود، جنگ عالم گیر دوم، آتش به غرب و شرق می زد. پدر، سال بعد در گذشت، تحصیلات ابتدایی تا کلاس نهم را در مجموعه آموزشی قدسیه گذراند. همزمان با تحصیل سال دهم، در بازار شاگردی هم‌می‌کرد. بعداً تحصیلاتش را در دبیرستان…
۴۷/حرف میثمی که چشم و دستش را برای مجاهدین داده بود در زندان، این بود که باید از اساس بازنگری کرد، تا دید چه طور سازمانی مسلمان به یکباره مارکسیست شده است، برای رجوی خریدار نداشت و به او برچسب زدند که کور شده و بریده!
میثمی اما به همان مجاهدین اولیه پابند بود و بعد سال ۵۷ گروهی شدند، با همفکرانی اندک و نامشان “نهضت مجاهدین خلق”.
هنوز اول کار بود. باید نام مجاهد را باز پس می گرفت. این سمت، لاجوردیِ دادستان بود و زندان و شکنجه و اعدام و آن سو رجوی و میلیشیا و ترور.
 سال شصت نشریه راه مجاهد را منتشر کرد و از گردنه دهه شصت به سلامت گذشت. بعضی ها گفته اند شاید جمهوری اسلامی می خواسته تا رقیبی برای مجاهدین بتراشد. هر چه بود راه مجاهد هم جایی ایستاد. سال ۷۲و با مقالاتی که در دفاع از آیت الله منتظری معزول از قائم مقامی رهبری نوشت، توقیف شد.
به نظر می رسد #لطف_الله_میثمی همه این سالها می دید. کتابها را سفارش می داد تا کسی بر نواری بخواند. حتی زبان انگلیسی آموخت و با کمک دیگران کتاب ترجمه می کرد.
این مهم نبود که وقتی در پیاده رو می رود به داربستی بخورد و بیهوش شود، گفته است هیچ گاه از نابینایی مایوس نشده، میثمی از بی چشمی به چشم انداز رسید. دو ماهنامه چشم انداز و بعدتر فصلنامه ای که قصد کرده بود تا از نقاط کور تاریخ معاصر بگوید.
چشم انداز از سال 77 منتشر شد و بیشتر کسانی می نوشتند که تاریخ را زندگی کرده اند از سید مهدی غنی و رفیعی و پیمان تا هدی صابر و سحابی. چشم انداز در هر شماره به عبرت تاریخ می نشست. آقا لطفی نام آشنای خبرنگاران و اهالی مطبوعات بود که با مجله اش به تحریریه ها سر می زد و نظر می خواست. مقالات راخوانده بود و تحلیل ها را دیده بود و خبر ها را شنیده، معاصر همین امروز.
چشم انداز آنقدر ها تیراژ نداشت اما توقیف مطبوعات در ایران، شامل حال او هم شد.
چشم انداز توقیف شد و لطف الله سکوت کرد،یک دهه ،محمود که به قدرت رسید اقا لطفی باز جان گرفت چرا؟
روزگاری #محمود_احمدی_نژاد با او سر و سری داشت که یکبار #سعید_حجاریان به ایما و اشاره و سربسته گفته بود دلیلش را باید در حمامی در اهواز یافت!
ماجرا به #دکتر_سامی مربوط بود و خودکشی کسی که می گفتند در حمامی در اهواز با کمربند خودکشی کرده و پرونده قتل سامی بسته شد و هیچ کس نفهمید ربطش به محمود و آقا لطفی چیست.
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
۴۷/حرف میثمی که چشم و دستش را برای مجاهدین داده بود در زندان، این بود که باید از اساس بازنگری کرد، تا دید چه طور سازمانی مسلمان به یکباره مارکسیست شده است، برای رجوی خریدار نداشت و به او برچسب زدند که کور شده و بریده! میثمی اما به همان مجاهدین اولیه پابند…
قسمت ۴۸ / روزگار آقا لطفی از دوران محمود سکه شد، #لطف_الله_میثمی همان سال‌ها بود که نشر صمدیه را راه‌اندازی کرد، ارشاد مجوز می‌داد و او کتابپی در پی چاپ می‌کرد دینی و سیاسی، مهم نبود که کسی کتاب‌ها را می‌خرید یا نه، مهم این بود که جمهوری اسلامی به تسخیر تاریخ و جعل دهه ۶۰ مشغول است و چه کسی بهتر از میثمی، کار به جایی رسید که او در کتاب«تعامل نهضت آزادی با مرجعیت و روحانیت» نهضت آزادی را دست پرورده و «آن چیزی خواند که خمینی می‌خواست» ، میثمی که چشم‌هایش را بسته در تصوراتش چشم‌های خلق را هم بر واقعیات بسته که همین خمینی بود که #نهضت_آزادی را تا ابد در جمهوری اسلامی ممنوع اعلام کرد و #اکبر_هاشمی_رفسنجانی دسته دسته آنها را روانه زندان می‌کرد.
میثمی پا را فراتر گذاشت و در «آنها که رفتند» #قتل_عام۶۷ را به خود مجاهدین نسبت داد و آن را دروغ تاریخی خواند!
شاید همین خوش خدمتی‌ها بود که مجوز لغو شده هم‌اکنون او «چشم‌انداز ایران» بازگشت و‌به روی دکه‌ها آمد.
اما رقت انگیزترین بخش زندگی میثمی نه نابینایی او بخاطر بمبی که منفجر نشد تا شهروندان را بکشد و منفجر شد تا دستان و چشمانش را بگیرد نه جعل واقعیات و‌ تاریخ که روزی بود برای همین حوالی‌ها روزی که نام او و ۷۰ کنشگر سیاسی ایرانی درون و بیرون ایران، در بیانیه ای، دیده شد که در تارنمای «زیتون» منتشر شده بود، هفتاد امضا خطاب به پارلمان اروپا هشدار داده بودند که قرار دادن «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» در فهرست سازمان‌های تروریستی، توسط پارلمان اروپا محکوم است.
کمی بعد تر از این لکه ننگ در زندگی آقا لطفی بود که اصلاح طلبان و ملی مذهبی ها و چپ کرده های جمهوری اسلامی برای او مراسمی گرفتند برای پاسداشت او با نام «ایستاده با زیتون»، برای فردی که یک عمر سمبل ترور بود نه صلح ،برای فردی که عمرش را در دفاع از سازمان‌های تروریستی حرام کرده روزگاری مجاهدین خلق و روزگار دیگری سپاه پاسداران، چپ ها به استهزای معنای زیتون برخواسته‌اند!
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
محسنی اژه ای از بازجوی وزارت اطلاعات تا ریاست قوه قضائیه؛ فردی که دهه ۷۰ کار نظام را تمام شده می دانست
متولد روستای اژیه در استان اصفهان است و فامیلش هم «محسنی اژیه» اما به #محسنی_اژه_ای مشهور شده است. هر چند در دهه ۶۰ سمت‌های مهمی در وزارت اطلاعات داشت اما بازجویی از مهدی هاشمی او را به یکی از اعضای اصلی حلقه امنیتی-قضایی جمهوری اسلامی تبدیل کرد.
از جمله شاگردان مدرسه حقانی است و از سال‌های ابتدایی پس از انقلاب ۵۷ وارد وزارت اطلاعات و قوه قضائیه شد.
بازجویی از مهدی هاشمی، برادر داماد آیت الله منتظری، و وادار کردن او به اعتراف‌های تلویزیونی، موفقیتی بزرگ برای او در سن ۳۰ سالگی محسوب می‌شد؛ خصوصا این‌که این پرونده در نهایت منجر به حذف آیت‌الله منتظری از سمت رهبری آینده شد.
هرچند غلام حسین محسنی اژه‌ای نماینده دادستانی دروزارت اطلاعات بود اما عملا از مهدی هاشمی بازجویی هم می‌کرد، چرا که در این پرونده تفکیک مسئولیت‌های قوه قضائیه و وزارت اطلاعات حتی در ظاهر هم رعایت نشده بود و علی فلاحیان، قائم‌مقام وزیر اطلاعات که عملا ضابط این پرونده محسوب می‌شد، دادستان دادگاه ویژه روحانیت نیز بود.
اژه‌ای پس از پرونده مهدی هاشمی قاضی پرونده‌های مهم بسیاری از جمله پرونده اختلاس از بانک صادرات شد. اژه‌ای که ساختار قدرت در جمهوری اسلامی را خوب می‌شناخت این‌بار برای مرتضی رفیق‌دوست، برادر #محسن_رفیق_دوست ، حکم زندان و برای فاضل خداداد حکم اعدام صادر کرد.
او در فضای عمومی با پرونده غلام‌حسین کرباسچی شناخته شد؛ زمانی‌که دو دانش آموخته مدرسه حقانی در مقابل هم ایستادند. هر چند در این دادگاه مشهور به «سریال کرباسچی»، چهره اصلی شهردار تهران بود.
او پس از دادگاه #غلامحسین_کرباسچی نیز در سمت‌های دادستان ویژه روحانیت و مسئول مجتمع قضایی ویژه رسیدگی به جرائم کارکنان دولت، نقش ویژه‌ای در برخورد با دولت محمد خاتمی و فعالان سیاسی داشت.
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
ایران بریفینگ
محسنی اژه ای از بازجوی وزارت اطلاعات تا ریاست قوه قضائیه؛ فردی که دهه ۷۰ کار نظام را تمام شده می دانست متولد روستای اژیه در استان اصفهان است و فامیلش هم «محسنی اژیه» اما به #محسنی_اژه_ای مشهور شده است. هر چند در دهه ۶۰ سمت‌های مهمی در وزارت اطلاعات داشت اما…
نام محسنی اژه‌ای در ماجرای #قتلهای_زنجیره_ای هم مطرح شد، آن‌جا که قربان‌علی دری‌ نجف‌آبادی، در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم گفته بود که او فتوای «ارتداد» و به تعبیری قتل پیروز دوانی را ابلاغ کرده است.

«پرتاب قندان و گاز گرفتن» عیسی سحرخیز، یکی ازمهم‌ترین شهرت‌های سخنگوی قوه قضائیه ایران است، تا آن‌جا که سال ۸۸ و پس از منصوب شدن او به سمت دادستان کل کشور، گردانندگان وب‌سایت دادستانی کل متن منتشر شده در ویکی‌پدیا را در وب‌سایت کپی کردند که این موضوع هم در آن ذکر شده بود.

سال ۸۴ و با پیروزی محمود احمدی‌نژاد، محسنی‌اژه ای از قوه قضائیه به وزارت اطلاعات بازگشت؛ وزارت‌خانه‌ای که در دولت محمد خاتمی تغییراتی کرده بود و اژه‌ای قصد داشت آن را به حالت سابق بازگرداند.
اژه‌ای در مقام وزارت اطلاعات و پس از آن در سمت دادستان کل کشور، نقش ویژه‌ای در سرکوب اعتراض‌ها به انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۸ داشت.

معاون اولی اسفندیار رحیم مشایی، پایان روابط او با احمدی نژاد و آغاز کینه دو طرف از یکدیگر بود، زمانی‌که او و صفار هرندی پس از سپرده‌شدن اداره هئیت دولت به مشایی، جلسه را به هم ریختند و عزل شدند.

او در دومین دوره پنج‌ساله ریاست صادق لاریجانی بر قوه قضائیه، معاون اول و به تعبیری همه کار‌ این قوه شد.اینک او با حمله شدید به احمدی‌نژاد و نزدیکانش خبرساز شده است تا آن‌جا که آنان را دیوانه و«لات» می‌خواند و خواستار معرفیشان به پزشکی قانونی می‌شود.
@irbriefing
نزدیکان احمدی‌نژاد نیز در مقابل کوتاه نمی‌آیند و«سوت بلبلی» معاون اول قوه قضائیه را دلیلی برای این می‌دانند که او باید در «بیمارستان روانی» بستری شود. حمید بقایی هم در مطلبی تلویحا اعلام کرده که او در زندگی خانوادگی خود نیز مشکلاتی دارد.
#محسنی_اژه_ای ضمن این‌که اعتماد ویژه رهبر جمهوری اسلامی را جلب کرده، سعی می‌کرد روابط خود را با برخی از چهره‌های اصلاح‌طلب نیز حفظ کند و از دیدگاه برخی از فعالان سیاسی شخصیت پیچیده‌ای دارد.
سعید منتظری اخیرا نوشته که او پیش از رفع حصر آیت‌الله منتظری تقاضای ملاقات کرده اما پدرش به این تقاضا پاسخ رد داده است.

#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی


🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
[ایران بریفینگ در نظر دارد در مجموعه یادداشت‌های آتی به بیش از هزار چهره جمهوری اسلامی تحت عنوان #مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی بپردازد، اولویت اول ما چهره‌های بر سر کار و سپس در قید حیات و‌ در آخر فوت شدگان است، چنانچه شما هم فردی برایتان شناختنش مهم است به ما پیشنهاد دهید، این یادداشتها بعدها در قالب کتابی به همین عنوان بصورت الکترونیکی منتشر خواهد شد]
۱- مصطفی پور محمدی:
زادهٔ ۱ دی ۱۳۳۸ قم است، هم‌اکنون دبیرکل جامعه روحانیت مبارز است و مدرس دانشگاه امام صادق، همچنین از سال ۱۳۷۵ ریاست هیئت امنای مرکز اسناد انقلاب اسلامی وابسته به وزارت اطلاعات را نیز برعهده دارد.
#مصطفی_پورمحمدی پورمحمدی فعالیت خود را از سال ۱۳۵۸ به‌عنوان دادستان انقلاب اسلامی آغاز کرد و تا سال ۱۳۶۵ به‌عنوان دادستان خوزستان، هرمزگان، کرمانشاه و خراسان فعالیت نمود.
وی از ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۶ رئیس اداره اطلاعات خارجی وزارت اطلاعات و از ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۸ قائم‌مقام وزیر اطلاعات بود.
او در دولت احمدی نژاد از ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۷ به‌عنوان وزیر کشور فعالیت می‌کرد، در فاصله سالهای ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۲ ریاست سازمان بازرسی کل کشور را برعهده داشت و در دولت یازدهم از ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ وزیر دادگستری بود…
در همان تابستان سالِ۸۴ که قرار بود پور محمدی، حکم وزارت بگیرد و به کابینه احمدی نژاد برود برای اولین بار زمزمه‌ها و‌حرف‌های زیر لبی سر از مطبوعات و‌ رسانه‌ها درآورد، حرف و حدیثهایی از #قتلهای_زنجیره_ای .
‌‎ گفتنِ از راز مگویِ نظام در مجلس هفتم که چپ و راستش را اصولگرایان پُر کرده بودند، نشان می داد که این روحانی که چشمانش کمتر پلک می‌زند و صدایش برای آنها که در جلساتِ بازجویی شنیده اند هراس آور است، تنها میان اصلاح طلبان، به قتل، شُهره نیست و اصولگرایان از وزارتش بر کشور می ترسند.
‌‎ پورمحمدی البته خونسردتر از آن بود که با اتهامی دست و پاگم کند. پشتِ تریبون رفت و نشان داد که می توان شعر حافظ را طوری خواند که تهدیدی باشد و زهر چشمی گیرد. آرام و شمرده شروع کرد:
‌‎در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود / کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
‌‎هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز / نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد

ادامه دارد…

🌐 irbr.news
✅️ @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
[ایران بریفینگ در نظر دارد در مجموعه یادداشت‌های آتی به بیش از هزار چهره جمهوری اسلامی تحت عنوان #مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی بپردازد، اولویت اول ما چهره‌های بر سر کار و سپس در قید حیات و‌ در آخر فوت شدگان است، چنانچه شما هم فردی برایتان شناختنش مهم است به…
۲-‌ پورمحمدی وزیر شد. این وزارت، هر چند ساختمانی عریض و طویل در خیابان فاطمی به او می داد اما وسعتش کمتر از اتاق کار وزارت اطلاعات بود؛ جایی که عملیات‌های برون مرزی سربازان گمنام امام زمان را رصد می کرد.
‎پورمحمدی تا رسیدن به معاونتِ #علی_فلاحیان وزیر اطلاعاتِ دولت سازندگی، باید کارها می کرد کارستان.
انقلاب اسلامی سال ۵۷ ثابت کرد که می توان جوانان ۲۰ ساله را یک شبه بر مسند قضاوت نشاند اگر که عبایی داشته باشد و عمامه‌ای.
#مصطفی_پورمحمدی جوان، با قضاوت به انقلاب پیوست و از هرمزگان و یزد و خوزستان آغاز کرد.
‎ احکامِ دادستانی انقلاب، در سالهایی که همه‌ی قوانین رژیم پیشین دگرگون شده و جای جُنحه و جنایت را قصاص و تعزیرات گرفته بود، بیشتر به سبکِ قضاوت و انقلابی‌گری قاضی چرخ می خورد و طلبه جوانی که چند سالی بیشتر در قم درس نخوانده و بحث نکرده بود، گویا چنان احکامِ چشمگیری صادر می‌کرد که به سرعت ارتقا درجه می گرفت و به ارکان نظام راه می‌یافت.
‎ سال ۶۵ یعنی کمتر از دو‌سال از تاسیس وزارت اطلاعات ، به وزارت اطلاعات رفت و سیر ترقی همچنان ادامه داشت تا اینکه در تابستانِ سالِ ۶۷ در هیاتی سه نفره منصوب شد و به کار تصفیه‌ی زندانهای جمهوری اسلامی از مجاهدین و مارکسیست ها رسید.
‎ اگر خاطرات آیت الله منتظری و افشاگری‌اش درباره #قتل_عام_زندانیان_سیاسی در سال ۶۷ نبود، شاید هیچ گاه نامی از قاضی نیری ، رئیسی و اشراقی و مصطفی پور محمدی، نمی شنیدیم.
طلبه‌ی جوان با سه داورِ دیگر، حکم زندگی و مرگ را در کوتاهترین لحظه صادرمی کردند و از امضا تا اعدام راهی نبود.
‎ از آن تاریخ است که هر جا نامی از پورمحمدی می‌آمد، در گوشه و کنار جسدی هم کشف می‌شد، حالا یا خفه شده یا تکه تکه شده و یا تیر باران گشته.
‎ سالهای پس از جنگ، پورمحمدی همچنان در جنگ بود، عملیات برون مرزی وزارت اطلاعات که مخالفین نظام را در اقصی نقاط هدف قرار می داد،قتل فجیع شاپور بختیار از یادگاری های این دوره‌ی کاری اوست.
[ایران بریفینگ در نظر دارد در مجموعه یادداشت‌های آتی به بیش از هزار چهره جمهوری اسلامی تحت عنوان #مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی بپردازد، اولویت اول ما چهره‌های بر سر کار و سپس در قید حیات و‌ در آخر فوت شدگان است، چنانچه شما هم فردی برایتان شناختنش مهم است به ما پیشنهاد دهید،]
ادامه دارد…

🌐 irbr.news
✅️ @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ایران بریفینگ
‏۳-‎دیگر بخش های وزارت اطلاعات و آنجا که به امنیت داخلی و #سعید_امامی مربوط بود هم دست کمی از بخش بین المللی نداشت و حتی با ظهور دولت اصلاحات که پشتوانه بیست میلیونی رای مردم داشت، دست از تکاپو بر نداشت و حاصلش #قتلهای_زنجیره_ای بود که دامنِ همه معاونتهای…
👍 ‏۴- ‎پور محمدی بلافاصله پس از آنکه رحیمی معاون اول ا#محمود_احمدی_نژاد بخواهد به عنوان حق السکوت باجی‌بخواهد خود فردایش به روزنامه کیهان اعلام کرد‌ همه آن مبلغی که دولت می‌گوید «غیب شده» را به وام گرفته و به سه هزار نفر کارمند وزارت کشور داده است. یعنی هر کارمند ۴۰ تا ۵۰ میلیون تومان ، اگر چه راست گفته بود اما همه کارمند نبودند و بسیاری از آن افراد مشاوران او بودند و…
از این پرونده احمدی نژاد نتوانست «بامبولی» دربیاورد اما چند روز بعدش روزنامه ایران تیر خلاص را زد!
میلیارد‌ها تومان با اصرار پور محمدی به چین رفته تا صرفِ خرید اتوبوس شود نه پولها برگشته و نه اتوبوس‌ها آمده اند، #مصطفی_پورمحمدی این‌بار سکوت کرد ، سکوتی که عجیب بود او دفاعی از خود نکند ، چند روز بعد فاکسی محرمانه از دفتر خامنه‌ای با امضای «وحید حقانی معاون اجرایی» به دفتر احمدی نژاد رفت که درباره ۱۳۸ هزار میلیارد تومان انتقالی به چین نکته‌ای گفته نشود، به همین کوتاهی و البته اثرگذار.
اما احمدی نژاد عادت به سکوت و‌رازداری ندارد، دوسال بعد از پایان ریاست جمهوری‌اش در جلسه‌ای خصوصی که البته خصوصی هم نماند گفته بود که به نام اتوبوس از چین سلاح و‌ باتوم و‌ دستبند و‌ گاز اشک آور و‌ماشین آب پاش خریدند و او تا روزی که به بندری در دریای عمان نرسیده بود اطلاع نداشته!
‌‎اما از آنجا که هر جا نام وزیر سابق می‌آید باید جسدی هم پیدا شود، روزنامه ایران پس از ناکامی در افشای اختلاس اتوبوس‌ها ، چند ماه بعد از مرگ مشکوک معاون پورمحمدی پرده بر می‌دارد که درست دو روز بعد ازاینکه نامش در دادگاه اختلاس سه هزار میلیاردی بر زبان رفت، به دیار باقی شتافت.
پور محمدی در این فقره باز سکوت کرد اما در کینه‌جویی‌اش نسبت به احمدی نژاد تا امروز سکوت نکرده است، دو بازوی او‌ یعنی بقایی و‌ مشایی را به زندان انداخت و مشاورانش را مجبور به استعفا کرد و پرونده #حلقه_ارومیه را فاش و رسوا ساخت که کمترینش زندان رحیمی بود!
#مجمع_الجزایر_جمهوری_اسلامی

🌐 irbr.news
✅️ @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM