کانال گیاهخواری VEG🕊
5.52K subscribers
687 photos
221 videos
48 files
392 links
لینک کانال‌ها و گروه‌های مجموعه‌ی گیاهخواری وگ (VEG) :
@linkVEGG

ارتباط با ما:
@hamid_delbari
Download Telegram
نمادپردازی گوشت‌خواری هرگز خنثی نیست. گوشت‌خوار از نظر خودش زندگی می‌خورد. اما از نظر گیاه‌خوار او درحال خوردن مرگ است. نوعی دگرگونی ادراکی بین این دو موضع وجود دارد که باعث می‌شود نتوان به همین راحتی‌ها تغییرش د‌اد یا حتی بدون رویارویی با دعوا و جنجال آن را به پرسش کشید.
مَری میجلی



وقتی پسرم کلاس دوم بود، یکی از هفته‌ها بحثِ تغذیه کانون توجه قرار گرفت. نموداری از گروه‌های غذایی به بچه‌ها دادند که تهیه‌کننده‌اش انجمن لبنیات آمریکا بود. یکی از نمودارها «گروه گوشت» نام داشت. در این نمودار توفو و کرهٔ بادام‌زمينی هم کنار انواع‌واقسام گوشت به‌تصویر کشیده شده بود. بحث درمورد «گروه گوشت» درگرفت.

بعد از مدتی داگلاس گفت گوشت نمی‌خورَد. یکی از بچه‌ها با تعجب داد زد: «ولی من اگه گوشت نخورم می‌میرم!» داگلاس در خانه اتفاقی را که پیش آمده بود توضیح داد. از پسربچه‌ای گفت که فریاد زده بود «ولی من اگه گوشت نخورم، می‌میرم!» درحالی‌که به ما نگاه می‌کرد و تعجب آن پسربچه ذهنش را مشغول کرده بود گفت: «اما من که گوشت نمی‌خورم و نمردم.»

این همان دگرگونی ادراکی‌ست که مری میجلی در سرنوشتۀ این کتاب توصیف می‌کند: گوشت‌خوار و گیاه‌خوار رژیم غذایی یکدیگر را کاملاً متفاوت می‌بینند. ما غذای گوشت‌خوار را مرگ می‌بینیم (مخصوصاً مرگ همان حیوان)؛ آن‌ها حیات‌بخش می‌بینندش—از آن قوّت می‌گیرند. به‌واقع، با بسط بینشِ میجلی می‌توان گفت: ما رژیم‌مان را برگزیدن زندگی می‌بینیم (چه زندگی سالم‌ترِ خودمان، چه زندگی حیوانات، و چه زندگی کرۀ زمین)؛ گوشت‌خواران رژیم ما را مرگ می‌بینند (حتی اگر نه خودِ مرگْ—شبیه چیزی که این پسربچۀ کلاس‌دومی از آن می‌ترسید—این رژیم درنظرشان مرگِ سنت‌هاست، مرگ لذت‌هایی‌ که می‌شناسند، و مرگ کنترلشان بر غذاهایی که می‌توانند بخورند).

وقتی بزرگسالان از ما می‌پرسند «چه‌طوری می‌تونی با گیاه‌خواری دووم بیاری؟!» همزمان دو سوال مطرح می‌کنند: ١. چه‌طور با آن گذران می‌کنی؟ و ٢. واقعاً این غذا برایت سالم و کافی است؟ حذف گوشت ممکن است معنای تحت‌الفظیِ مرگ را به‌همراه نداشته باشد، اما برای آن‌ها حکایت ازدست‌دادن همهٔ آن ‌چیزهایی را دارد که با لذتِ خوردن درپیوند است. رژیم ما برایشان کاستی، محدودیت، فقدان، و نُقصان است؛ و رژیم خودشان وفور، قدرت انتخاب، و لذت است. این همان دگرگونی ادراکی‌ست. این امر بیشتر از هرچیز دیگری تبیین‌گر همان فریادی است که بارها و بارها می‌شنویم: «بدون همبرگر می‌میرم.»

این‌که زندگی گیاه‌خوارانه‌تان چه‌طور می‌گذرد به‌خاطر این تعارضِ معنایی ممکن است به چالش کشیده شود—ما در وعدۀ غذایی‌شان مرگ می‌بینیم و آن‌ها نیز همین را در وعدۀ غذایی ما می‌بینند. برای رد دیدگاه‌تان تلاش‌هایی صورت خواهد گرفت: مسئله رژیم شماست، اما خودتان مورد هدف قرار خواهید گرفت.
این‌طور تصور کنید که دگرگونی ادراکی شبیه جابه‌جایی صفحات تکتونیکی زمین به هنگام زلزله است. مقدار زیادی انرژی آزاد می‌شود: و دنیا تغییر می‌کند. گاهی پس از زلزله مجبوریم به نوسازی دست بزنیم. با دگرگونی ادراکی نیز قضیه از همین قرار است.

گیاه‌خواری‌تان برای شما پیشرفتی طبیعی در عادات غذایی و فلسفۀ آن است. از منظر غیرگیاه‌خواران، این کار نمایانگر گسستی ژرف است. اکثر گوشت‌خواران آن را به چشمِ قضاوت‌ هم می‌بینند و موضع دفاعی به‌خود می‌گیرند. گیاه‌خواران آهی می‌کشند و می‌گویند، دوباره شروع شد.

#تعارض #ترویج_وگنیسم
#معرفی_کتاب

برشی از کتاب «زیستن در میان گوشت‌خواران» نوشتهٔ کارول جی. آدامز

پی‌نوشت مترجم: آدامز با این کتاب می‌کوشد همدلی و صبوری میان گیاه‌خواران و گوشت‌خواران را بیشتر کند و برای برون‌رفت از بحران تعاملاتِ میان این‌ دو گروه پیشنهاداتی ارزنده طرح می‌کند. از نظر او گیاه‌خواران باید گوشت‌خواران را وگان‌هایی بلوکه‌شده ببینند و این‌که واکنش آن‌ها به ما نشان‌دهندهٔ چرایی بلوکه‌شدگی‌شان است. در این‌صورت و چنانچه آن‌ها را وگان‌هایی بلوکه‌شده ببینیم، درخواهیم یافت پرسش این نیست که «من چرا وگان شدم؟» بلکه سؤال این‌جاست «چه چیزی مانع وگان‌شدن آن‌هاست؟».

ترجمه: علی بنی‌اسد
@IranVEG