🔴 #زنان و #مردان ایرانی چگونه #وقت میگذرانند؟
✅ خبرگزاری رکنا در گزارشی نوشته:👇👇
🔻مرکز آمار ایران با انتشار نتایج طرح آمارگیری از گذران وقت نقاط شهری کشور در سال ۹۹-۱۳۹۸ اطلاعاتی را در اختیار عموم گذاشته است.
🔻بهطور متوسط هر زن ایرانی حدود چهار ساعت و ۴۶ دقیقه در طول شبانهروز را به «خدمات خانگی بدون مزد برای اعضای خانوار و خانواده» اختصاص میدهد، اما این زمان برای مردان تنها ۵۳ دقیقه یعنی کمتر از یک ساعت است. در مقابل، مردان بهطور متوسط چهار ساعت و ۵۹ دقیقه را به «اشتغال و فعالیتهای مرتبط برای مزد» اختصاص میدهند، اما زمان صرف شده زنان در این گروه، بهطور متوسط ۳۸ دقیقه است، یعنی کمی بیشتر از نیم ساعت.
🔻شاید باورش عجیب باشد، اما گروهی از افراد هستند که کار بدون مزد انجام میدهند. یعنی ارزش اقتصادی ایجاد میکنند، اما درآمدی بابت آن به دست نمیآورند. این تنها بخش بازار کار است که کفه ترازوی زنان در آن سنگینتر است.
در ادامهی این گزارش آمده:
🔻تنها در 60 درصد از 149 کشور مورد بررسی، دسترسی زنان به خدمات مالی برابر با مردان است و تنها در 41 درصد کشورهای یاد شده، مالکیت زمین را بهعنوان یک دارایی سرمایهای، در اختیار دارند. این واقعیتها به این معناست که در اکثر کشورها، حدود نیمی از زنان کنترل مستقیمی بر منابع و داراییهای اقتصادی ندارند.
🔻از طرف دیگر، زنان زمان زیادی را به فعالیتهایی مانند خانهداری و مراقبت از خانواده اختصاص میدهند، یعنی زمان خود را به فعالیتهای اختصاص میدهند که بابت آن مزدی دریافت نمیکنند. بهعنوان مثال، زنان روستایی در صحرای آفریقا، در مجموع سالانه 40 میلیارد ساعت برای تهیه آب مورد نیاز خانوار، وقت صرف میکنند.
🔻بهطور کلی در 25 کشور، زنان بهطور متوسط زمانی دو برابر بیشتر از مردان را به فعالیتهایی اختصاص میدهند که بابت آن مزد دریافت نمیکنند. جالب است که در ژاپن، کره و هند، این میزان به اوج خود یعنی نسبت پنج برابری میرسد/مطالبات زنان
#کار_خانگی
#نابرابری_مزد
http://telegram.me/Iranianspa
✅ خبرگزاری رکنا در گزارشی نوشته:👇👇
🔻مرکز آمار ایران با انتشار نتایج طرح آمارگیری از گذران وقت نقاط شهری کشور در سال ۹۹-۱۳۹۸ اطلاعاتی را در اختیار عموم گذاشته است.
🔻بهطور متوسط هر زن ایرانی حدود چهار ساعت و ۴۶ دقیقه در طول شبانهروز را به «خدمات خانگی بدون مزد برای اعضای خانوار و خانواده» اختصاص میدهد، اما این زمان برای مردان تنها ۵۳ دقیقه یعنی کمتر از یک ساعت است. در مقابل، مردان بهطور متوسط چهار ساعت و ۵۹ دقیقه را به «اشتغال و فعالیتهای مرتبط برای مزد» اختصاص میدهند، اما زمان صرف شده زنان در این گروه، بهطور متوسط ۳۸ دقیقه است، یعنی کمی بیشتر از نیم ساعت.
🔻شاید باورش عجیب باشد، اما گروهی از افراد هستند که کار بدون مزد انجام میدهند. یعنی ارزش اقتصادی ایجاد میکنند، اما درآمدی بابت آن به دست نمیآورند. این تنها بخش بازار کار است که کفه ترازوی زنان در آن سنگینتر است.
در ادامهی این گزارش آمده:
🔻تنها در 60 درصد از 149 کشور مورد بررسی، دسترسی زنان به خدمات مالی برابر با مردان است و تنها در 41 درصد کشورهای یاد شده، مالکیت زمین را بهعنوان یک دارایی سرمایهای، در اختیار دارند. این واقعیتها به این معناست که در اکثر کشورها، حدود نیمی از زنان کنترل مستقیمی بر منابع و داراییهای اقتصادی ندارند.
🔻از طرف دیگر، زنان زمان زیادی را به فعالیتهایی مانند خانهداری و مراقبت از خانواده اختصاص میدهند، یعنی زمان خود را به فعالیتهای اختصاص میدهند که بابت آن مزدی دریافت نمیکنند. بهعنوان مثال، زنان روستایی در صحرای آفریقا، در مجموع سالانه 40 میلیارد ساعت برای تهیه آب مورد نیاز خانوار، وقت صرف میکنند.
🔻بهطور کلی در 25 کشور، زنان بهطور متوسط زمانی دو برابر بیشتر از مردان را به فعالیتهایی اختصاص میدهند که بابت آن مزد دریافت نمیکنند. جالب است که در ژاپن، کره و هند، این میزان به اوج خود یعنی نسبت پنج برابری میرسد/مطالبات زنان
#کار_خانگی
#نابرابری_مزد
http://telegram.me/Iranianspa
Telegram
انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
🇮🇷 انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران🇮🇷
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei
🔴 #وقت_کم_است! لحظات را در یابیم
✍ #فهیم_عطار
تابستانِ قبل از کرونا، برای اولین بار رفتم تورنتو. یکی دو روز مانده به برگشتنام، زنگ زدم به یکی از رفیقهایم که بیا برویم شهرگردی و تورنتو را بهم نشان بده و از این قبیل مسائل. رفیقم هم چراغ سبز نشان داد و گفت ایول به این ایده و فردا که شنبه است و تعطیل، بزنیم به دل شهر. توی دلم کلی قربان و صدقهاش رفتم و به اندازهی تولید یک سالِ سینمای هالیوود توی مغزم فانتزی ساختم بابت فردا. یکی از هزاران فتیش من گشتن بیهدف در سطح شهر است. شاید باید پستچی میشدم یا رفتگر یا راننده تاکسی. که خب نشدم و انتخابم این شد که از تمام پیکر شهر، فقط نمایی به اندازهی یک پنجره را که جایی ثابت قرار گرفته است، ببینم. به هر حال این یک فرصت طلایی بود بابت دیدن شهری جدید با آدمِ خوشمشربی که آن شهر را خوب میشناسد. فرصتی طلایی که ماحصل آن چند ساعت معاشرت با چگالی بالا بود و یکی دو لیوان چای دبش و چند صد عکس از در و دیوار و اگزوز و کلاغ و الخ. این همان گنجی است که لانگ جان سیلور بابت آن حاضر میشد به هر جزیرهای برود.
آخر شب، رفیق قشنگم پیام داد که پروژهشان بیخ پیدا کرده است. قرار بود تا الان تمام شود که نشده و کش پیدا کرده و فردا باید برود سر کار و خلاصه اینکه جزیره گنج مالیده شده است. کاخ آرزوها فرو ریخت. اگر من هم آرشیتکت بودم، حتما میرفتم کمکش و تا صبح برایش خط و دایره میکشیدم تا پروژه تمام شود. که خب من از معماری فقط این را میدانم که هیچ نمیدانم. بابت همین جواب دادم که فدای سرت، خسته نباشی، بچسب به کار که اوجب واجبات است. تهش هم نوشتم که «حالا وقت زیاده» و استیکر دو لیوان شامپاین که خوردهاند به هم را برایش فرستادم.
فردا، هر کاری کردم حوصلهی زدن به دل شهر، آنهم یک نفری را پیدا نکردم. توی دلم یک نهیب آسمانی میگفت که «حالا وقت زیاده». به زودی با هم میرویم و از تکتک آجرهای تورنتو عکس میگیریم و آنقدر قهوه و چای میخوریم که بیست بار جیشمان بگیرد و آنقدر حرف میزنیم که فکمان به رعشه بیفتد. همین شد که نرفتم و ماندم خانه و آخر همان شب سوار هواپیما شدم و برگشتم. به همین راحتی.
اینهمه قصهی حسین کرد شبستری را گفتم تا به این جا برسم که تقریبا دو سال از آن ماجرا گذشته است. جزیرهی گنج محقق نشده است. کانادا مرزهایش را بسته و احدی را راه نمیدهد مگر با گرفتن کلی پول و دو هفته حبس کردن در قرنطینه. سفرها کنسل شدهاند و کافهها فعلا بستهاند. الان هم دو سال است که دنبال آن نهیب الدنگ آسمانی درونم میگردم که میگفت «وقت زیاده». میخواهم از وسط پارهاش کنم.
رفیق شفیق! امروز عکست را توی فیسبوک دیدم. سخت به یادت افتادم. اگر این را میخوانی، بیا توی حیاطخلوت تا گپی بزنیم چرا که وقت کم است و آن ندای آسمانی درونی، کلاغی نسیانزده بیش نیست.
http://telegram.me/Iranianspa
✍ #فهیم_عطار
تابستانِ قبل از کرونا، برای اولین بار رفتم تورنتو. یکی دو روز مانده به برگشتنام، زنگ زدم به یکی از رفیقهایم که بیا برویم شهرگردی و تورنتو را بهم نشان بده و از این قبیل مسائل. رفیقم هم چراغ سبز نشان داد و گفت ایول به این ایده و فردا که شنبه است و تعطیل، بزنیم به دل شهر. توی دلم کلی قربان و صدقهاش رفتم و به اندازهی تولید یک سالِ سینمای هالیوود توی مغزم فانتزی ساختم بابت فردا. یکی از هزاران فتیش من گشتن بیهدف در سطح شهر است. شاید باید پستچی میشدم یا رفتگر یا راننده تاکسی. که خب نشدم و انتخابم این شد که از تمام پیکر شهر، فقط نمایی به اندازهی یک پنجره را که جایی ثابت قرار گرفته است، ببینم. به هر حال این یک فرصت طلایی بود بابت دیدن شهری جدید با آدمِ خوشمشربی که آن شهر را خوب میشناسد. فرصتی طلایی که ماحصل آن چند ساعت معاشرت با چگالی بالا بود و یکی دو لیوان چای دبش و چند صد عکس از در و دیوار و اگزوز و کلاغ و الخ. این همان گنجی است که لانگ جان سیلور بابت آن حاضر میشد به هر جزیرهای برود.
آخر شب، رفیق قشنگم پیام داد که پروژهشان بیخ پیدا کرده است. قرار بود تا الان تمام شود که نشده و کش پیدا کرده و فردا باید برود سر کار و خلاصه اینکه جزیره گنج مالیده شده است. کاخ آرزوها فرو ریخت. اگر من هم آرشیتکت بودم، حتما میرفتم کمکش و تا صبح برایش خط و دایره میکشیدم تا پروژه تمام شود. که خب من از معماری فقط این را میدانم که هیچ نمیدانم. بابت همین جواب دادم که فدای سرت، خسته نباشی، بچسب به کار که اوجب واجبات است. تهش هم نوشتم که «حالا وقت زیاده» و استیکر دو لیوان شامپاین که خوردهاند به هم را برایش فرستادم.
فردا، هر کاری کردم حوصلهی زدن به دل شهر، آنهم یک نفری را پیدا نکردم. توی دلم یک نهیب آسمانی میگفت که «حالا وقت زیاده». به زودی با هم میرویم و از تکتک آجرهای تورنتو عکس میگیریم و آنقدر قهوه و چای میخوریم که بیست بار جیشمان بگیرد و آنقدر حرف میزنیم که فکمان به رعشه بیفتد. همین شد که نرفتم و ماندم خانه و آخر همان شب سوار هواپیما شدم و برگشتم. به همین راحتی.
اینهمه قصهی حسین کرد شبستری را گفتم تا به این جا برسم که تقریبا دو سال از آن ماجرا گذشته است. جزیرهی گنج محقق نشده است. کانادا مرزهایش را بسته و احدی را راه نمیدهد مگر با گرفتن کلی پول و دو هفته حبس کردن در قرنطینه. سفرها کنسل شدهاند و کافهها فعلا بستهاند. الان هم دو سال است که دنبال آن نهیب الدنگ آسمانی درونم میگردم که میگفت «وقت زیاده». میخواهم از وسط پارهاش کنم.
رفیق شفیق! امروز عکست را توی فیسبوک دیدم. سخت به یادت افتادم. اگر این را میخوانی، بیا توی حیاطخلوت تا گپی بزنیم چرا که وقت کم است و آن ندای آسمانی درونی، کلاغی نسیانزده بیش نیست.
http://telegram.me/Iranianspa
Telegram
انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
🇮🇷 انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران🇮🇷
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.
جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇
@FAtemeh_Hoseynaei