انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
11K subscribers
2.09K photos
941 videos
60 files
2.22K links
🇮🇷 انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران🇮🇷
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.



جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇

@FAtemeh_Hoseynaei
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فرهنگ_شهروندی

🔺جالبه بدانید ژاپنی ها به رانندگانی که پشت چراغ قرمز و خطوط عابر پیاده توقف میکنند، اینگونه احترام میگذارند!

این چنین #جامعه_ایی_سالم ساخته میشود!
🇮🇷 @Iranianspa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فرهنگ

🔺اگر فقط لحظه ای قبل از تصادف وقت داشتیم؟

ویدیویی تاثیرگذار و خلاقانه

🇮🇷 @Iranianspa
#روایت_روزمره_شهر

🔴 #نگاه_میکنیم_همانطور_که_نگاهمان_میکنند.

#حمیدرضا_شاهوردی



ساعت نزدیک غروب است. جمعیت فراوانی در خیابان تجمع کرده اند مردم و آتش نشانی و نیروی انتظامی هم هستند. مگر چه خبر است؟؟؟چرا این همه جمعیت آمده است در این خیابان؟ آه کمی نگاه دقیق لازم است، بر روی یه ساختمان نیمه کاره دختر جوانی ایستاده است مگر چه خبر است؟؟ مگر چه اتفاقی می خواهد بیفتاد؟؟؟ ای بابا شاید دخترک می خواهد آرتیس (نمایش بازی) بازی در بیاورد، یا پشت صحنه فیلمی است. بریم بابا وقت این چیزها را نداریم. اما کمی آنطرف مردمی هستند که در این خیابان تجمع کرده اند و دارند شعار می دهند این دیگر چه شعاری است📣📣📣📣 (آهای دختر. اگه جرات داری به پر پایین!! ) (ترسو 📣ترسو📣 بی جرات بی جرات بی جرات ) کمی آنطرف تر از خیابان هم عده ای مشغول گرفتن فیلم هستند کمی آنطرف تر عده ای هم مشغول سلفی گرفتن هستند!!!
نیروی انتظامی و ماموران آتش نشانی از مردم تقاضای باز کردن میسر را دارند ولی کسی توجهی نمی کند و در حال گرفتن فیلم و سلفی و شعار دادن هستند و دخترک هنوز در بالای ساختمان نیمه کاره است ؟؟!! وای خدای من مگر چه خبر است؟!؟! مگر چه اتفاقی قرار است بیفتاد؟؟

از یک نفر سوال کردم جریان چیست؟؟ ابتدا به شوخی گفت جریان. جریان برق است!! مگر کوری طرف می خواهد خودکشی کند. چی #خودکشی!!! اره بابا. حال برو اونطرف تصویر را برفکی نکن.

آه یه نفر می خواهد خودکشی کند و این مردم چکار که نمی کنند وای خدای من!!

وای خدای من دخترک خودش را به پایین پرت کرد، ای وای بر این جماعت باز هم ول کن نیستند و قصد دارند از جنازه دخترک فیلم بگیرند عده ای هم پول خرد به عنوان کفاره بر روی جنازه دخترک پرت می کنند و عده ای هم از کار خودشان ابراز ندامت و پشیمانی می کنند ولی حیف که پیشمانی سودی ندارد!!!!

قصه دخترک بسیار سخت است قصه ای که ابتدا #فرهنگ غلط برخی از مردم عزیز ما نشان می دهد آری مردمی که می توانستند بجایی پرداختن به شعار ها و سلفی گرفتن و فیلم گرفتن ، از او بخواهند ما مشکل تو را حل خواهیم کرد بیا پایین، دختر پایین آمد،اما...

https://ibb.co/mP5VLJ

🇮🇷 @Iranianspa
#فرهنگ_کتابخوانی

صدها نفر از مردم ساوتهمپتون در جنوب انگلیس، برای کمک به اثاث‌کشی یک کتاب‌فروشی، زنجیره‌ی انسانی تشکیل دادند و هزاران کتاب را دست ‌به‌ دست از محل قدیمی کتاب‌فروشی به محل جدید منتقل کردند.

زیباتر اینکه محل جدید هم با جمع‌آوری کمک‌های مالی مردم خریداری شده است.
🇮🇷 @Iranianspa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فرهنگ

اینجا کشور نروژ هست، اما آنچه که می بینید باورش سخت است!
فرهنگ همین است و بس!

🇮🇷 @Iranianspa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فرهنگ

دیوار مهربانی فقط برای رخت و لباس و غذا نیست.
یک کارمند کتابخانه در ایالات متحده، بقایای یک درخت صد ساله رو به یک کتابخانه کوچک خیابانی تبدیل کرده.

🇮🇷 @Iranianspa
#حس_خوب


نانوای خلاق و طبیعت دوست ساوه‌ای که به کودکان و نوجوانان که برای جابجایی نان، کیسه پارچه ای آورده باشند و از نایلون استفاده نکنند، کتاب هدیه می دهد
.
کتابهایی با موضوعات طبیعت و محیط زیست

#فرهنگ_سازی

🇮🇷 @Iranianspa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیرمردی در حال عبور از چهارراهی پر تردد در چین، ماشین‌هایی که با وجود سبز شدن چراغ حرکت نمی‌کنند و درآخر پلیسی که پیرمرد را کول می‌کند !

#فرهنگ
#انسانیت

🇮🇷 @Iranianspa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فرهنگ
#انسانیت

#مردم_لهستان برای کمک به یک #راننده کامیون #ایرانی که در این کشور گرفتار شده، حدود ۶۵ هزار دلار کمک جمع کردند.

کامیون فردین کاظمی پس از تحویل بارش در جنوب لهستان خراب شد. اما حالا که او می‌خواهد با کمک لهستانی‌ها کامیونی نو بخرد به دلیل تحریم‌های آمریکا نمی‌تواند.

❤️ مهربانی همه جا هست ♥️

🇮🇷 @Iranianspa
دستگاه خودپردازی در فرانسه هست که داستانهای کوتاه رایگان به مردم می‌دهد. این ماشینها داستانهای کوتاه چند دقیقه ای را با هدف افزایش مطالعه به جای استفاده از موبایل هدیه می‌دهند.

#فرهنگ_سازی

🇮🇷 @Iranianspa
♦️داستان‌های دختر بلوچ /۱

🔸حنیسا

حنیسا دختری از روستاهای پرت استان کرمان و در واقع هم‌مرز استان سیستان و بلوچستان بود. سورگاه در دوره‌های قدیم، از روستاهای استان سیستان و بلوچستان بود، اما طی تقسیم‌بندی‌های جدیدتر، واگذار شد به استان کرمان.

سورگاه نام روستای حنیسا بود. دختری بلوچ که تا پنجم ابتدایی بیش‌تر به مدرسه نرفت و بعد از آن به حوزه‌ی علمیه فرستاده شد. هجده ساله که شد در همان بحبوحه، بنیاد مسکن برای روستاهای فقیر و خانواده‌های کم‌بضاعت و بی‌مسکن طرح ساخت مسکن را راه‌اندازی کرد.

گروه‌های مختلفی از طرف بنیاد مسکن به روستای مختلف برای ساخت مسکن فرستاده شدند. یکی از این روستاها، روستای حنیسا بود. حنیسا از همین طریق با عبدالله آشنا شد.

عبدالله پسر جوان افغانستانی بود که کارگر ساخت خانه‌های بنیاد مسکن در روستای سورگاه بود. عبدالله به خاطر موقعیت‌اش، جرات رفتن به خواست‌گاری حنیسا را نداشت، تا این‌که برنامه‌ی فرار را طراحی می‌کنند.

دخترک مظلوم شناسنامه‌ی خود را برمی‌دارد و فرار با پسر افغان را بر قرار ترجیح می‌دهد. بعد از رسیدن به جیرفت عقد می‌کنند. حنیسا با خانواده تماس می‌گیرد. خانواده سراسیمه بزرگ خاندان را در جریان قرار می‌دهند. او حنیسا را قانع می‌کند که هیچ چیزی تو را تهدید نمی‌کند. آدرس را بده تا بیایم دنبال شما‌. این‌جا برای‌تان مراسم عروسی می‌گیریم.

حنیسا آدرس را می‌دهد. همه می‌آیند دنبال‌شان. اما عبدالله تحویل پلیس داده می‌شود. هر قدر تقلا می‌کند ما عقد کردیم و من اصلا هنوز به دختر شما دست نزده‌ام، قبول نمی‌کنند.

دخترک مظلوم را به روستای‌شان سورگاه می‌برند. دو روز بعد از کلی جنجال، عموی دخترک برخلاف میل بقیه‌ی اعضای خانواده، پنهانی داخل اتاق حنیسا می‌شود. اتاق را قفل می‌کند و حنیسا را با دستان‌اش خفه می‌کند.

پلیس خبر می‌شود. عمو را به زندان و جسد را به پزشکی قانونی می‌برند و آن‌جا معلوم می‌شود که دخترک هیچ رابطه‌ی جنسی‌ای، حتی به‌رغم عقدش، با عبدالله نداشته.

عبدالله هنوز در زندان است. حنیسا هم چهار سال است زیر خرواری مشت خاک متعصب خوابیده است. عموی حنیسا چهار ماه فقط در زندان ماند و پس از آن آزاد شد.

#ناریا_بلوچ

تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۹۹

#عشق
#خانواده
#قتل_ناموسی
#قتل_خانواده‌گی
#فرهنگ_تزویر
#مهاجر_افغانستانی

منبع: کانال زیر سقف آسمان

http://telegram.me/Iranianspa
♦️داستان‌های دختر بلوچ /۲

🔸گلتاک زیبای من

گلتاک (در زبان بلوچی یعنی برگ گل) دختری زیباروی مظلوم و با چشمانی زمردین از زهک بود. زهک شهری کوچک از سیستان است. گلتاک را از کودکی‌هایم می‌شناختم. او را سخت دوست داشتم. او صورت و قلبی مهربان داشت.

گلتاک برخلاف دیگر زنان بلوچ، با تمام زیبایی‌اش تا چهل سالگی مجرد ماند. سواد نداشت زنی به‌شدت ساده و بسیار مظلوم و آرام بود. او را از خانه‌ی مادربزرگ‌ا‌‌‌‌‌م می‌شناختم.
مادربزرگ‌ام را خیلی دوست داشت و می‌آمد برای درد دل و کسب آرامش پیش او و در کنارش کارهای مختلف مادر بزرگ‌جان را هم انجام می‌داد.

او در حال پختن نان بود و من محو تماشای زیبایی چشمان‌اش بودم و یا وقتی لحاف را جلد می‌کرد، من دستان‌اش را با لب‌خند هم‌راهی می‌کردم.

بزرگ شدم و به دانش‌گاه رفتم، اما گلتاک دوست داشتنی من، هنوز مجرد بود و مدام آمد و شد داشت پیش مادر جان‌ام.

بالاخره سال آخر دانش‌گاه بودم که خبردار شدم گلتاک زیبا با پیرمردی ازدواج کرده. گلتاک را به زور زن یک پیرمرد کردند و راهی شمال.

شوهر گلتاک از بلوچ‌های ساکن گنبد کاووس بود؛ بلوچ‌هایی که طی سال‌های دهه‌ی چهل بعد از خشک‌سالی‌های سیستان به شمال مهاجرت کردند.

گلتاک یک سال در شمال ماند.‌ اما به‌دلیل اختلافات زیاد با همسرش جدا شد و برگشت به سیستان و به خانه‌ی پدری.

اما شایعه شد که او کس دیگری را می‌خواهد و به این دلیل از شوهرش جدا شده‌. شایعات هم‌چنان به‌قوت خود باقی بودند که برادر گلتاک با قساوت تمام در خانه‌ی پدری، جلوی چشمان مادرش او را خفه کرد و کشت.

گلتاک را مخفیانه و‌ شبانه بدون نماز جنازه و بدون غسل، در گوشه‌ای از گورستان به خاک سپردند.

با شنیدن مرگ گلتاک زیبا و دوست داشتنی‌ام، سخت گریستم و مغموم شدم. برادر نااهل او حتی یک روز هم به زندان نرفت.

برای گلتاک زیبای من حتی یک روز هم مراسم ختم نگرفتند و او مظلومانه از جهان محو شد.

برادر گلتاک که از او کوچک‌تر بود، لات درجه‌ی یک محله بود و من که آن موقع کودکی دبستانی بودم و مدرسه می‌رفتم، از شرارت‌های او وحشت داشتم.

سرانجام او با دختر همسایه‌اش فرار کرد و به مشهد رفت و عقد کرد و هنوز با همان زن زندگی می‌کند؛ بدون این‌که کسی او را ملامت کند یا جان‌اش را تهدید کند و یا زن‌اش را تهدید به مرگ کند.

حالا برادر گلتاک بعد از فرار با زن مورد علاقه‌اش و ازدواج‌اش به حج هم رفته و کارش بالا گرفته. همان پسر لات محله‌ در کودکی‌های من و همان قاتل خواهر، حالا شده حاجی ربانی!

#ناریا_بلوچ

تاریخ انتشار: ۱۹ خرداد ۱۳۹۹

#عشق
#خانواده
#قتل_ناموسی
#قتل_خانواده‌گی
#فرهنگ_تزویر

منبع: کانال زیر سقف آسمان

http://telegram.me/Iranianspa
#فرهنگ_کتابخوانی

مردم ایسلند سالی 40 کتاب میخوانند و بعد از فنلاند با خواندن 47 کتاب در سال بیشترین مردم کتابخوان جهان را دارند. بعد آنها بترتیب نروژ، دانمارک، سوئد،سوییس، آمریکا، آلمان، لاتویا و هلند بیشترین کتاب را میخوانند.

🇮🇷 @iranianspa
🔴 سرگشتگی #زنان_مهاجر در تهران

📰 یادداشت
#احمد_بخارایی در روزنامه‌ی هم‌دلی درباره‌ی انگیزه‌ها و وضعیت #مهاجرت زنان به تهران | منتشرشده در شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹


🖌 پانسیون‌ها میزبان سه گروه از #زنان و #دختران هستند.
معمولاً یک گروه زنانی که در شهر خودشان به آن‌ها برچسبی زده شده است. مانند آن‌هایی که #طلاق گرفته‌اند یا که برچسب «#بیوه» خورده‌اند یا دیگرانی که به لحاظ اخلاقی یا #هنجارشکنی با برچسب‌هایی مواجه شده‌اند. در چنین شرایطی یک #زن در آن #خرده‌فرهنگ ادامه‌ی حیات برایش غیرممکن می‌شود. در این موارد همان دافعه‌ی شهر محل سکونت است که یک زن را مجبور به مهاجرت به شهرهای دیگر می‌کند.

گروه دوم کسانی هستند که جاذبه‌ی تهران و شهرهای بزرگ باعث می‌شود از محل اولیه‌ی زندگی‌شان مهاجرت کنند که عمدتاً تحصیل‌کرده‌ها در این گروه قرار می‌گیرند. آن‌ها به امید دست‌یابی به #شغل مناسب مهاجرت می‌کنند.

گروه سوم هم کسانی‌اند که نه آن‌چنان گرفتار دافعه‌ی شهرستان و نه مجذوب جاذبه‌ی تهران هستند، آن‌ها وضعیتی بینابینی دارند. یعنی تصمیم می‌گیرند مهاجرت کنند تا شاید اتفاق تازه‌ای در زندگی‌شان بی‌افتد. به عبارتی خودشان را به باد می‌سپارند و تصوری از آینده‌ی خودشان ندارند.

این سه گروه از زنان دست به مهاجرت می‌زنند، اما همه‌ی آن‌ها وقتی به شهرهای بزرگی مانند تهران می‌آیند به دلیل وضعیت آشفته و شکننده‌ای که به لحاظ اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی وجود دارد نهایتاً گرفتار یک ناامیدی و سرکوب در این شهرها می‌شوند. چرا که مثال فردی که تحصیل کرده است شغل خودش را هم‌سو با تخصصی که دارد پیدا نمی‌کند، به‌ویژه که آن‌ها زن هستند و در #فرهنگ #مردسالار ما نگاه ویژه‌ای مانند نگاه تملکی و سودجویانه نسبت به جنس زن وجود دارد. اما آن دو گروه دیگری که تحصیلات کم‌تری دارند با سرگشتگی و حیرانی بیش‌تری در این شهرها که فاقد یک نظم مشخصی است، روبه‌رو می‌شوند.

در این شرایط که ناامیدی و سرگشتگی ایجاد می‌شود و زن‌های #مهاجر به اهداف خود نمی‌رسند، افراد را می‌توان به پنج گروه تقسیم کرد. عده‌ای از آن‌ها که با بی‌کاری یا #حقوق کم روبه‌رو هستند ممکن است پس از گذشت مدتی به شهرشان بازگردند، این برگشت با سرخوردگی همراه است و شخصیت آن‌ها احتمالاً بیش از پیش منکوب شده است. گروه دومی هستند که در روبه‌روشدن با مشکلات به‌واسطه‌ی آشنایی که با زن‌های دیگر پیدا می‌کنند به راه‌های ناصواب کشیده می‌شوند، مانند مصرف #مواد_مخدر یا متأسفانه در شرایط بد گاهی هم #تن‌فروشی.

گروه سوم که از جمله گروه‌های خوش‌شانس هستند ممکن است این‌جا #ازدواج کنند یا می‌توانند ارتباط به‌تری را با جنس مخالف برقرار کنند. این‌که سرنوشت این شکل از ازدواج‌ها و رابطه‌ها چه‌قدر می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد باز هم جای بحث دارد.

گروه چهارم کسانی هستند که نه راه پس و نه راه پیش دارند. آن‌ها راه بازگشت به شهرستان‌شان را ندارند، چرا که احتمالاً پل‌های پشت سر خودشان را به هر دلیلی خراب شده می‌بینند. راه پیش هم ندارند چرا که از حقوق و #درآمد و موقعیت کافی برخوردار نیستند. آن‌ها خوش‌بینانه ماهانه دو میلیون تومان حقوق می‌گیرند که بیش از ۶۰درصد آن را خرج اجاره‌ی ماهانه در #پانسیون می‌کنند و با یک زندگی فلاکت‌بار و با تقریباً حداقل‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند.

گروه پنجم و آخر گروه خاصی هستند، متخصص‌هایی که ممکن است به شغل مورد علاقه‌ی‌شان دست پیدا کنند که این گروه انگشت‌شمارند. بنابراین وقتی زنانی که نیاز عاطفی دارند، میل به شکوفایی و امید به رشد اقتصادی دارند به شهرهای بزرگی که بی‌سامان و آشفته هستند مهاجرت می‌کنند به‌ویژه آن‌هایی که ضعیف هستند به اشکال مختلف در این شهرها مورد هجمه قرار می‌گیرند و حذف می‌شوند. این زنان گاهی به حاشیه‌ی شهرها کشیده می‌شوند و مشکلات‌شان به واسطه‌ی آشنایی با خرده‌فرهنگ‌های جدید بیش‌تر و بیش‌تر می‌شوند. متأسفانه این افراد بعد از مدتی به واسطه‌ی همنشینی‌ها و ارتباطاتی که پیدا کرده‌اند و به دلیل تغییر سطح توقع، دیگر نه آن فرد سابق هستند و نه فردی که بشود نامشان را فرد شهری توسعه‌یافته گذاشت، بنابراین بیش‌تر از قبل مورد #آزار_روحی قرار می‌گیرند. این تأسف‌بار است که افراد به دلیل نبود امکانات مناسب یا وجود فرهنگ انگ‌زدن در محل زندگی خودشان، مجبور به مهاجرت می‌شوند، آن‌ها میان بد و بدتر، مهاجرت را انتخاب می‌کنند که گاهی شرایط بدتر برای‌شان اتفاق می‌افتد.

@dr_bokharaei

http://telegram.me/Iranianspa
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ 🔴#فرهنگ_مطالعه


امروز یک کانال عجیب در یوتیوب پیدا کردم که متعلق به یک دانشجوی کره‌ای به نام کیم دونگ مین است. کانال او بیش از ۵۰ هزار دنبال‌کننده دارد و ویدئوهای او حتی به تعداد دفعات پخش ۳۷۰ هزار هم رسیده‌اند که عدد بسیار قابل توجهی است.

محتوای ویدئوهای او واقعا یگانه و عجیب است. کانال او «با من مطالعه کن» نام دارد. کاری که این جوان ۲۳ ساله کره‌ای می‌کند این است که ویدئوهای دو – سه ساعته‌ای تهیه می‌کند که او را در این ویدئوها در حال مطالعه می‌بینیم.

در این ویدئوها او هیچ کاری دیگری نمی‌کند، معمولا هیچ حرفی نمی‌زند، تنها با ظاهری متمرکز و در شرایطی بهینه مطالعه می‌کند و این کار آنقدر خوب انجام می‌دهد که خود ما هم به مطالعه کردن، تشویق می‌شویم.
در ویدئوهای کانال «با من مطالعه کن» می‌بینیم که جناب کیم دونگ مین، در شرایط مختلفی مطالعه می‌کند. گاهی صدای دلپذیر و‌ آرامش‌بخش باران و یک موسیقی ملایم که افکار زمینه‌ای مزاحم را دور می‌کند، به گوش می‌رسد. او در هر ویدئو با سبک مختلفی درس می‌خواند، گاهی کتاب و جزوه دارد، گاهی با تبلت مطالعه می‌کند و گاهی در صفحه مانیتور چیز می‌خواهند.

یکی از مشکلاتی که ما در ایران داریم، این است علیرغم اینکه درصد زیادی از جمعیت ما دانشجو هستند یا مطالعات بعد از فارغ‌التحصیلی دارند، از ایجاد یک فرهنگ مشوق و آرامش‌بخش مطالعه نسبتا عاجز هستند.

گاهی مایی که به تنهایی در خانه خود مطالعه می‌کنیم، توهم پیدا می‌کنیم که تنها ما هستیم که اینچنین با دشواری باید رنج مطالعه را به جان بخریم. اما دیدن چنین ویدئوهای تاثیری شبیه حضور در یک کتابخانه یا قرائت‌خانه دلخواه را دارد.

برآورد می‌شود که در دوره گرفتاری ما با همه‌گیری بیماری کرونا، ۱.۳ میلیارد دانش‌آموز و دانشجو مجبور شده باشند خانه‌نشین شوند و از راه دور درس بخوانند، کانال‌هایی مثل این اوضاع را برایشان راحت‌تر می‌کند.

آقای کیم دونگ مین معمولا در ویدئوهای خود از تکنیک مطالعه متناوب که به تکنیک پامادور (گوجه فرنگی) موسوم است، استفاده می‌کند. یعنی به دنبال ۲۵ دقیقه مطالعه، یک استراحت کوتاه ۵ دقیقه‌ای می‌کند و به همین شیوه ادامه می دهد تا جلسه مطالعه‌اش تمام شود. (در مورد این تکنیک در این صفحه ویکی‌پدیا بخوانید)

امیدوارم که شرایطی فراهم شود که این بدبینی به سودمندی دانش و جو عناد با آن دست‌کم تعدیل شود!


🇮🇷 @iranianspa
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥افشای " #فرهنگ_تجاوز" در محیط دانشگاه در بریتانیا

🔴 دانشجویان و دانش‌آموزان بریتانیایی از "فرهنگ تجاوز" در محیط‌های آموزشی به ‌ستوه آمده‌اند. اخیرا جمعی از دختران جوان کارزاری برای اعتراض به این پدیده به ‌راه انداخته‌اند./دویچه‌وله

🇮🇷 @Iranianspa
🔴 #فرهنگ_دروغگویی
 

#سردار_فتوحی( دکتری جامعه شناسی )

 
«خسته­ام پینوکیو، اینجا آدمها دروغ­های بزرگ می­گویند ولی بینی خود را با جراحی پلاستیکی کوچک می­کنند(متنِ فضای مجازی».
«آنقدر دروغگویی زیاد شده است سخت است تشخیص بدهید دوست دارمی که از ته قلب باشه»(یک کاربر در شبکه مجازی)
«دروغگو کم حافظه است(ضرب المثل)»
« چگونه دروغگوها را بشناسیم(مقاله)»
و ....

اگر خواننده متون در اینترنت و فضای مجازی باشید با سیل عظیمی از متون مربوط به دروغگویی، همچون مطالب مذکور در قالب گلایه، شکایت، سرزنش، علمی و ... مواجهه خواهید شد.

در زندگی روزمره نیز وقتی در جمع­ دوستان، خانواده، آشناها و ناآشناها قرار می­گیرید می­بینید که غالباً وقتی یکی از طرفین گفتگو سخن می­گوید طرف دیگر گفتگو با جملاتی نظیر جدی؟ راست می­گی؟ جان من؟ تورو خدا؟ و ... با آن مواجهه می­شود. هرچقدر در جامعه­ای این جملات بیشتر باشد(آگاهانه یا ناخودآگاهانه) به معنای پذیرش این پیش­فرض است که تمامی سخنان دروغ است مگر آنکه فرد بر آن تأکید کند(که دروغ نیست). به عبارت دیگر، هر سخنی فرض بر دروغ بودن آن استوار است مگر آنکه ما با گفته­هایی چون «جدی»، «راست می­گی» و ... وی را واقعیت­گویی وادار کنیم. از سوی دیگر هر چقدر واژه­های سوگندی مثل بخدا، به قران و...  به صورت آگاهانه یا عرفی(ناخوداگاه جمعی) به کار گرفته شود به معنای عدم اعتماد مردم به سخنان طرفین است.

علاوه بر این، براساس یک نظرسنجی(در سال ۱۳۸۶)، ۹۹ درصد مردم گفته بودند که دروغ در ایران رایج است. در یک تحقیقی که ایسپا ( مرکز افکار سنجی  دانشجویان ایران) در اردیبهشت سال ۹۳ انجام داد،  بعد از  فقر و مواد مخدر، دروغ اصلی ترین دغدغه مردم بوده است.
حال این پرسش مطرح می­شود چرا ایرانیان یکدیگر را دروغگو می­دانند؟

1️⃣   تبار گفتمانی شدن «دروغگویی» را شاید بتوان به استبداد ایرانی(رضاشاهی) نسبت داد. هانا آرنت در مقاله «دروغ در سیاست» می­گوید «در دوران حکومت آیزنهاور، مأموریت نظامی سایگون اعلامیه‌هایی چاپ می‌شد تا دروغ‌هایی را به مخالفان نسبت دهند». استبداد دروغ را تعریف میکند و مخالفانش را دروغگو می­خواند. مردم از ترس اینکه مورد هجمه استبدادگران قرار نگیرند دروغ میگویند. باید همچون ماکسیم کورگی ­گفت «دروغ، آيين اربابان و بردگان ولی حقيقت، خداي انسانهاي آزاد است». هانا آرنت می­گوید «استبداد(فاشیسم) چیزی را که دوست دارد می­خواهد بشنود». استبداد ایرانی توقع دروغ داشت و انسان ایرانی نمی­توانست خود واقعی­اش را نشان دهند. لذا گفتمانی شدن دروغگویی در ایران، ابتدا در سطح سیاسی سپس وارد حوزه روشنفکری(مثل جمالزاده و...) و در نهایت وارد عرصه عمومی شد.


2️⃣ نوسانات و سیالیت اجتماعی در قالب تغییر قیمت­ها، تغییرات سریع و ... باعث شده است مردم همدیگر را دروغگو بدانند. فرانتس نویمان(1370) در کتاب «بهیموت» می­نویسند «در تغییرات و تحولات سریع، انسانها هرلحظه از وضعیتی به وضعیت دیگر پرت می­شوند در این وضعیت هیچ‌چیزی متعلق به هیچ‌کس نیست لذا انسانها هر چه بگویند دروغ است». مثلاً زمانی که قیمتها هر روز تغییر می­کند و قیمت اجناس ثابت نیست. فروشنده هر قیمتی را به مشتری اعلام کند تصور می­شود دروغ می­گوید. قیمت یک کالا اگر در طول روز یا هفته تغییر می­کند مشتریان تصور می­کنند که قیمت واقعی کالا نیست. گاهی قیمت­ها آنقدر سریع تغییر می­کنند حتی خود فروشنده قیمت اصلی کالاها را نمی­داند.

3️⃣  نابرابرای اجتماعی زیاد و شکاف اجتماعی(اقتصادی، دینی، زبانی و ...) باعث شده است هر یک از گروههای اجتماعی قادر به درک یکدیگر نباشند. گروه­های مختلف نظر همدیگر را دروغ تلقی می­کنند.

http://telegram.me/Iranianspa