انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
10.9K subscribers
2.08K photos
938 videos
59 files
2.21K links
🇮🇷 انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران🇮🇷
یک سازمان مردم نهاد در ایران است که با هدف آگاهی بخشی و توانمندسازی آحادجامعه، سعی درپیشگیری و
کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه دارد.



جهت ارسال مطالب، تبادل و تبلیغات به آیدی زیر پیام دهید👇👇👇

@FAtemeh_Hoseynaei
Download Telegram
🔴 گزارش میدانی همدلی از #زنان_کارتن_خواب

زنانگی فراموش شده

✍🏻 #مظاهر_گودرزی



مهم نیست نام‌شان لیلا است یا سهیلا، افسانه است یا فرزانه، اسم‌شان هر چه باشد آنان را زنان کارتن‌خواب می‌نامند؛ همان زنان و دختران تنها و رها شده در کوچه و خیابان شهر که سقف‌شان آسمان است و تخت‌شان کارتن، اما با این حال ادامه می‌دهند و می‌جنگند برای چیزی که زندگی نام گرفته است. خیلی‌ها می‌گویند امیدی نیست و آنان به آخر خط رسیده‌اند، اما خودشان می‌گویند این گونه نیست، اگر حمایت شوند بلد هستند که دوباره از سر خط شروع کنند.

زن‌هایی رها شده در کوچه و پس‌کوچه‌های شهر، زن‌هایی بدون پشتوانه که همه‌ آنچه را که از دنیا برایشان باقی مانده است، در یک کوله‌پشتی کهنه به پشت گرفته و انگار با هر قدمی که برمی‌دارند از زندگی دور می‌شوند، آنقدر دور که دیگر کسی آنها را نمی‌بیند، دیگر کسی آنها را نمی‌خواهد، دیگر کسی منتظر آنها نیست، دیگر قرار نیست مادر باشند، قرار نیست دختر یا خواهر باشند، قرار نیست همسر باشند، فراموش شده‌ و منزوی، با دستانی زمخت، پوششی آشفته و دردی که به مدد «دوا» فراموش می‌شود، زن‌هایی که سقف خانه‌شان آسمان شده است و رخت خوابشان کارتن، این همه‌ آن چیزی است که آنها دارند.

سختی و تلخی زندگی گویی پیشانی نوشت آنها است، پای حرف‌هایشان که بنشینی چندان خبری از خوشبختی نیست، از سال‌های دور از خانه برایت می‌گویند، از کارتن‌خوابی و بی‌سرپناهی، از سرماهایی که آنها را تا یک قدمی مرگ برده، از تهدیدها و پیشنهادهای بی‌شرمانه‌ای که روان آنها را به بازی گرفته است، از کتک‌هایی که خورده‌اند و از فقر و نداری که کشیده‌اند، از دوری فرزندان‌شان برایت می‌گویند، یا از اینکه ناچار شدند زن موقت کسی شوند. با همه‌ این سختی‌ها گاهی در میان حرف‌هایشان هنوز نیم نگاهی به فردا دارند، اگرچه بارها وبارها ته خط را تجربه کرده‌اند، اما اگر حمایت شوند بلد هستند بازی را از سرخط شروع بکنند.

متن کامل 👇👇
bit.ly/2sK3nDL

🇮🇷 @Iranianspa
🔴 پشت پرده #خواستگاری از #دختران_معلول

#مظاهر_گودرزی



📌برای پسرها دوران خدمت سربازی گاهی شبیه به یک توقف است. انگار که دو سال از زندگی متوقف میشود،خیلی‌ها به دنبال راهی هستند که از آن فرار کنند. راههای قانونی هم کم نیست، یکی از آنها این است که با یک دختر معلول جسمی-حرکتی ازدواج کنند و معافیت موقت بگیرند، معافیتی که میتوانند بعد از پنج سال آن را تبدیل به معافیت دائم کنند، در میانه این پنج سال از هر جایی که این ازدواج منجر به طلاق شود، پسر باید به سربازی برگردد، بنابراین در صورت نبود هیچ راه دیگری شاید تنها امکانِ به تعویق انداختن خدمت سربازی یا گرفتن معافیت همین راه باشد.حالا کم نیستند پسرهایی که به طمع بهره بردن از این امکان قانونی و سربازی نرفتن اقدام به دادن چنین پیشنهادی به دخترهای معلول ‌میکنند، پیشنهادی که از آن بوی سوءاستفاده به مشام میرسد، در واقع استفاده ابزاری از دختری که خود محدودیت حرکتی دارد.

📌آنها گاهی با نگاه عاشقانه قدم جلو میگذارند اما در پسِ آن نیت دیگری دارند وگاهی با صراحت لهجه قصدشان را میگویند.این مسئله ممکن است برای هر دختری که به هر دلیلی دارای محدودیت حرکتی است، اتفاق افتاده باشد اما معمولا به دلایل زیادی از آن چیزی نمیگویند، درست برعکسِ #محیا_راد که شجاعت گفتن آن را داشت.

📌او در حساب توئیتری خود نوشت «طی این چند سال که شرایط جسمی من تغییر کرد، چهار نفر از من خواستگاری کردن. هر چهار نفر هم یک نیت مشترک داشتن!!، معافیت. اگر با کسی ازدواج کنن که مشکل جسمی داشته باشه و اسمش توی سامانه بهزیستی ثبت شده باشه از خدمت معاف میشن.»همه چیز از یک حادثه شروع شدحالا من راوی قصه #محیا هستم، او که مانند خیلی‌های دیگر امکان راه رفتن روی پاهای خودش را تجربه کرده بر اثر سقوط از ارتفاع در سن 19سالگی توان حرکتی پاهایش را از دست داد،توانی که به گفته خودش «برای بازگرداندن آن خیلی تلاش کرد» اما هیچ وقت آن را به دست نیاورد، حداقل تا لحظه اکنون برایش میسر نشده است.

📌او از روزهای سخت بعد از آن سقوط میگوید، روزهایی که حتی پزشک‌ها هم گمان نمیکردند بهای سنگینی داشته باشد، به او گفته بودند بعد از سه الی شش ماه مجدد میتواند راه برود، «بعد از شش سال تلاش برای بازگرداندن توان حرکتیِ از دست رفته، سعی کردم واقعیت را بپذیرم. حتی سلول‌های بنیادی هم تزریق کردم اما نشد.» حالا از آن شش سال دو سال هم میگذرد.«محیا» امروز 27سال دارد، دانشجوی مقطع ارشد حقوق بین‌الملل در مشهد است و البته دیگر از نشستن بر روی ویلچر خجالت نمیکشد.

📌چیزی که بخش زیادی از افراد دارای محدودیت حرکتی با آن رو‌برو هستند، همین استفاده کردن از ویلچر است. آنها در چنین شرایطی گاهی خجالت میکشند و گاهی غرورشان اجازه نمیدهد کسی به ویلچر آنها به قصد کمک دست بزند.نگاههای همراه با ترحم هم در این میان از همه چیز برای آنها بدتر است. او میگوید:«گاهی که میدیدم مردم جلوی من سلامتی‌شان را به خاطر معلول بودن من شُکر میکردند ناراحت میشدم، بنابراین درمان همیشه برایم اولویت بود. اما از اواخر سال 96 که آخرین مرحله درمان را انجام دادم و نتیجه‌ای حاصل نشد، خسته شدم، آنجا بود که گفتم الان باید زندگی‌ام اولویت باشد.»

📌او ادامه میدهد:«یک جورهایی دیگر خسته شده بودم، نه خرید میرفتم، نه سینما. از خانه بیرون نمیرفتم، هیچ تفریحی نداشتم، حتی با ماشین که بیرون میرفتم ویلچر را نمیبردم که یک موقع کسی نفهمد من از ویلچر استفاده میکنم.حتی وقتی که خواستم بعد از دو سال وقفه درس را مجدد شروع کنم، نمیخواستم با ویلچر به دانشگاه بروم، چون خجالت میکشیدم. هم بحث ترحم بود و هم قضاوت، اما بعداً شرایط جدید خودم را قبول کردم، به خودم گفتم من مجرم نیستم که بخواهم خجالت بکشم. به خودم گفتم اگر کسی من را نمیپذیرد و اگر از دوستی و معاشرت با من خجالت میکشد، بهتر است آنها اطراف من نیایند، نه این‌که من خودم را محدود کنم.»

📌همین بازگشت مجدد به زندگی سبب شده است او خیلی جسورانه درباره اتفاق‌های زندگی‌اش بگوید، گاهی به قول خودش او را به هم میریزد، این اتفاق برای خیلی از دخترهایی که شرایطی مانند او دارند رخ میدهد.از او درباره توئیتی که نوشته بود پرسیدم. از این‌که تا به حال چند مورد پیشنهاد ازدواج داشته که بعداً مشخص شده که نیت دیگری در پشت آن وجود داشته است؛ نیت معافیت از خدمت سربازی.

📌او برخلاف روزهای اول که گوشه‌گیر بود و از خانه بیرون نمیرفت،امروز خودش رانندگی میکند، با دوستانش بیرون میرود، علیرغم این‌که خودش معتقد است«من مغرور بودم، هنوز هم کمی هستم.»اما امروز برای استفاده از ویلچر خجالت نمیکشد وحتی از دیگران کمک هم میخواهد،باوجود معلولیت تجربه پرواز با پاراگلایدر وغواصی دارد و خودش را برای دفاع از پایان‌نامه‌اش آماده میکند، برای خودش برنامه‌ریزی دارد، میگوید «شاید مهاجرت کنم./همدلی

http://telegram.me