.
⛔️ چندیست دروغی زیر نظر #ایرانستیزان نشر یافته که واژه های ناسزایی همچون #دیوس را نام سرداران ایرانی معرفی می کنند و این را می گویند که چون این سرداران بسیار مقابل تازیان مقاومت کردند پس تازیان نام های آنان را ناسزا قرار دادند تا برخی از دوستان نا آگاه را تحریک کنند که این دروغ ها را نشر دهند آن هم به نام ایران پرستی!!!
✅ دوستان ارجمند نام های ایرانی بسیار خوش تلفظ، با معنی و زیبا هستند و این نام های ناسزا هیچکدام نام سرداران ایرانی نبوده است. نام های جنگجویان ایرانی همچون #آریابرزن و #سورنا و #بهمن و #رستم و #شاهین و #پیروز و #بهزاد و #هرمزان و #بهرام و #آرشام و #برزین و .... بوده است که همانند تمامی نام های ایرانی بسیار خوش معنی و زیبا هستند.
@iranghoghnoos🔥
⛔️ چندیست دروغی زیر نظر #ایرانستیزان نشر یافته که واژه های ناسزایی همچون #دیوس را نام سرداران ایرانی معرفی می کنند و این را می گویند که چون این سرداران بسیار مقابل تازیان مقاومت کردند پس تازیان نام های آنان را ناسزا قرار دادند تا برخی از دوستان نا آگاه را تحریک کنند که این دروغ ها را نشر دهند آن هم به نام ایران پرستی!!!
✅ دوستان ارجمند نام های ایرانی بسیار خوش تلفظ، با معنی و زیبا هستند و این نام های ناسزا هیچکدام نام سرداران ایرانی نبوده است. نام های جنگجویان ایرانی همچون #آریابرزن و #سورنا و #بهمن و #رستم و #شاهین و #پیروز و #بهزاد و #هرمزان و #بهرام و #آرشام و #برزین و .... بوده است که همانند تمامی نام های ایرانی بسیار خوش معنی و زیبا هستند.
@iranghoghnoos🔥
@iranghoghnoos🔥
موبد پیروز نهاوندی
پیروز نهاوندی قاتل خلیفه مسلمین عمر ابن خطاب بود.پیروز دو بار در جنگ ها به اسارت در آمد.یکبار توسط ارتش روم اسیر شد و دیگر بار توسط تازیان.
او غلام مغیرة ابن شعبه بود. روزی عمر او را می بیند و از او سوال می کند که از هنرهای زمان چه می داند. او در پاسخ می گوید:انواع کارهای دستی از جمله درودگری، آهنگری، کنده کاری، نقاشی.
عمر می گوید چنین شنیده ام که می توانی آسیابی بسازی که به وسیله ی باد گندم را آرد کند. پیروز می گوید: آری میتوانم.
عمر می پرسد می توانی چنین آسیابی برایم بسازی؟ پیروز در جواب می گوید: «ای خلیفه بزرگ! اگر زنده باشم برایت چنان آسیابی خواهم ساخت که تمام مردم، در شرق و غرب عالم درباره اش گفتگو کنند.»
و عمر در همان موقع به همراهانش می گوید که این غلام با این کلامش مرا سخت هراسناک کرد و همان موقع پیروز را از صاحبش می خرد تا در خدمت خود بگیرد.
هنگامیکه تازیان ، اسیران جنگی ایرانی را با زنجیر به هم بسته بودند و به مدینه می آوردند پیروز جلوی دروازه ایستاده بود و اسیران را نگاه می کرد.
حال زنان اسیر و دیدار کودکان خردسالی که از گرسنگی و تشنگی ناتوان شده بودند و در رنج بودند، دل پیروز را سخت به درد آورد و پیروز آن ها را در آغوش می گرفت و با آن ها گریه می کرد.
@iranghoghnoos🔥
شعبی می گوید:«وقتی اسیران جنگ را به مدینه آوردند ، پیروز هر اسیر کوچک یا بزرگی را که می دید بر سرش دست نوازش می کشید و می گریست و می گفت: عمر جگرم را خورد.» او که دل در گرو عشق ایران و ایرانی داشت و روزهای زیادی شاهد زاری و ضجه های هم میهنانش بود که در اسارت به سر می برند تصمیم گرفت که به تلافی جور و ستمی که بر ایرانی ها می رود عمر را به قتل برساند.
او خنجری داشت دو سویه و آن روز خنجرش را زیر شالش پنهان نمود و به مسجد آمد. هنگامی که عمر به عنوان امام جماعت جلوی صف نمازگزاران قرار گرفت پیروز به سرعت خنجرش را کشید و با همه قدرت شش ضربه به بدن عمر وارد نمود.
یکی از زخم ها که زیر ناف عمر ایجاد شد عمیق بود و او را کشت.
عبیدالله پسر عمر پس از قتل پدرش بدست پیروز دستور قتل پیروز و دخترش مروارید و هرمزان سردار معروف ایرانی در جنگهای با اعراب و جفینه از مسیحیان حیره که با پیروز دوستی داشت را داد.
بدین ترتیب ایرانیان کینه ی ضربتی را که از دست عمر در قادسیه ، جلولا و نهاوند دیده بودند ، در مدینه از او باز ستاندند.
پیروز پس از کشتن عمر به ایران آمد و در کاشان و در زادگاهش از دنیا رفت.
آرامگاه پیروز در کاشان است.
درود بر روان پاکش🌷
#پیروز_نهاوندی
#افتخارم_اینست_ایرانیم
#آرمان_ما_ایرانشهر_ماستr
@iranghoghnoos🔥
موبد پیروز نهاوندی
پیروز نهاوندی قاتل خلیفه مسلمین عمر ابن خطاب بود.پیروز دو بار در جنگ ها به اسارت در آمد.یکبار توسط ارتش روم اسیر شد و دیگر بار توسط تازیان.
او غلام مغیرة ابن شعبه بود. روزی عمر او را می بیند و از او سوال می کند که از هنرهای زمان چه می داند. او در پاسخ می گوید:انواع کارهای دستی از جمله درودگری، آهنگری، کنده کاری، نقاشی.
عمر می گوید چنین شنیده ام که می توانی آسیابی بسازی که به وسیله ی باد گندم را آرد کند. پیروز می گوید: آری میتوانم.
عمر می پرسد می توانی چنین آسیابی برایم بسازی؟ پیروز در جواب می گوید: «ای خلیفه بزرگ! اگر زنده باشم برایت چنان آسیابی خواهم ساخت که تمام مردم، در شرق و غرب عالم درباره اش گفتگو کنند.»
و عمر در همان موقع به همراهانش می گوید که این غلام با این کلامش مرا سخت هراسناک کرد و همان موقع پیروز را از صاحبش می خرد تا در خدمت خود بگیرد.
هنگامیکه تازیان ، اسیران جنگی ایرانی را با زنجیر به هم بسته بودند و به مدینه می آوردند پیروز جلوی دروازه ایستاده بود و اسیران را نگاه می کرد.
حال زنان اسیر و دیدار کودکان خردسالی که از گرسنگی و تشنگی ناتوان شده بودند و در رنج بودند، دل پیروز را سخت به درد آورد و پیروز آن ها را در آغوش می گرفت و با آن ها گریه می کرد.
@iranghoghnoos🔥
شعبی می گوید:«وقتی اسیران جنگ را به مدینه آوردند ، پیروز هر اسیر کوچک یا بزرگی را که می دید بر سرش دست نوازش می کشید و می گریست و می گفت: عمر جگرم را خورد.» او که دل در گرو عشق ایران و ایرانی داشت و روزهای زیادی شاهد زاری و ضجه های هم میهنانش بود که در اسارت به سر می برند تصمیم گرفت که به تلافی جور و ستمی که بر ایرانی ها می رود عمر را به قتل برساند.
او خنجری داشت دو سویه و آن روز خنجرش را زیر شالش پنهان نمود و به مسجد آمد. هنگامی که عمر به عنوان امام جماعت جلوی صف نمازگزاران قرار گرفت پیروز به سرعت خنجرش را کشید و با همه قدرت شش ضربه به بدن عمر وارد نمود.
یکی از زخم ها که زیر ناف عمر ایجاد شد عمیق بود و او را کشت.
عبیدالله پسر عمر پس از قتل پدرش بدست پیروز دستور قتل پیروز و دخترش مروارید و هرمزان سردار معروف ایرانی در جنگهای با اعراب و جفینه از مسیحیان حیره که با پیروز دوستی داشت را داد.
بدین ترتیب ایرانیان کینه ی ضربتی را که از دست عمر در قادسیه ، جلولا و نهاوند دیده بودند ، در مدینه از او باز ستاندند.
پیروز پس از کشتن عمر به ایران آمد و در کاشان و در زادگاهش از دنیا رفت.
آرامگاه پیروز در کاشان است.
درود بر روان پاکش🌷
#پیروز_نهاوندی
#افتخارم_اینست_ایرانیم
#آرمان_ما_ایرانشهر_ماستr
@iranghoghnoos🔥