Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#الیت
#ELITE
قسمت دوم
#نظرات_و_نظریه_پردازان_نخبه_گرایی_کلاسیک :
الف) #ویلفردو_پارهتو :
وی متولد 1848م در پاریس، اما تبار پدری او ایتالیایی است.
برخلاف پدر که باورهای جمهوریخواهانه داشت، نسبت به مکاتب انساندوستی، سوسیالیسم و جمهوریخواهی تا آخر عمر بدبین شد.
پارهتو در مهمترین اثر خود
" #جامعه_شناسی_عمومی"
رفتار انسانی را به دو دستهی #عقلانی و #غیر_عقلانی تقسیم میکند، که رفتار عقلانی به حوزهی اقتصاد و علم محدود است و سایر حوزها غیرعقلانی است.
از نظر ایشان رفتار انسان عمدتا به وسیلهی نیروهای غیرعقلانی یعنی ذخایر ثابت و احساساتش به حرکت درمیآید.
این ذخایر ثابت و غرایز عبارت است از:
1) غریزهی ثابت "ترکیبات"؛
2) تداوم مجموعهها؛
3) نیاز به ابراز احساسات عاطفی؛
4) غریزهی اجتماعی بودن؛
5) غریزهی همبستگی فردی و احساس داشتن تعلقات؛
6) غریزهی جنسی.
از دیدگاه وی غریزهی اول در الیت سیاسی و
غریزهی دوم در تودهها متمرکز است.
از عواملی که در پاگیری اندیشهی پارهتو کارساز و نمود یافته، اندیشهی ماکیاولی در کتاب " #شهریار " است که بر دو ویژگی " #زور " و " #مکر " و مانند نمودن فرمانروایان به " #شیر " و " #روباه " تاکید دارد.
وی در کتاب " #ظهور_و_سقوط_نخبگان " از یک طرف متاثر از ماکیاولی " گروه حاکمهی باثبات را گروهی میداند که در آن ترکیب درستی از خصال روبه صفتی و شیر صفتی که کنایه از غریزهی اول و دوم است ظاهر میشود و با زوال و فساد جامعهی سیاسی شمار روبهصفتان در الیت حاکم زیاد و در مقابل شمار شیرصفتان در بخشی از تودهها افزایش مییابد؛"
از نظر پارهتو حرکت دایمی در جامعهی سیاسی از پایین به بالا صورت میگیرد و لازمهی بهدست آوردن قدرت و حفظ آن در نیروی بیرحمانه است.
از طرف دیگر نخبگان را به دو دستهی حاکم و غیرحاکم تقسیم، و یکی از مهمترین مفاهیم به نام " #گردش_نخبگان" را در تشر یح آنها بیان میکند و معتقدند
"تاریخ جوامع، تاریخ پیاپی آمدن اقلیتهای ممتازی است که قوام میگیرند، نبرد میکنند، به قدرت میرسند، از قدرت بهره میگیرند و دچار انحطاط میشوند تا سرانجام جای خود را به اقلیتهای دیگر سپارند."
بهطور خلاصه دو ویژگی مهم در اندیشهی پارهتو به چشم میخورد:
«یکی نظام اجتماعی را #انداموار تصور میکند و هربخش نقش کارکردی خود را دارد، نخبگان جهت فرمانروایی و تودهها جهت فرمانبری.
دوم وی تحولات اجتماعی را #چرخهای میداند نه خطی.»
پارهتو از بعد اقتصادی همانند مارکس نابرابریها را در توزیع منابع میداند و از تعارض طبقاتی آنها متاثر شده است " اما تقسیم جوامع به طبقات دشمن را غیرعلمی میداند و تضاد اصلی را بین تودهی مردم و نخبگان ترسیم میکند."
ولی پارهتو به تضاد طبقهها که در دل تودهی مردم (عوام) و گروه حاکم (خواص)، محرومان و دارندگان امتیاز است توجه نمیکند.
اما مارکسیستها پایهی اختلاف طبقاتی را در داشتن و نداشتن وسایل تولید میدانند.
بیشک جملهی معروف پارهتو " #تاریخ_گورستان_اشراف_و_نخبگان_است" آنتیتزی در برابر جملهی کارل مارکس در مانیفست کمونیست است که گفته بود:
" تاریخ جوامع تا به امروز تاریخ مبارزهی طبقاتی باقی میماند. "
ادامه دارد. ..
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#الیت
#ELITE
قسمت دوم
#نظرات_و_نظریه_پردازان_نخبه_گرایی_کلاسیک :
الف) #ویلفردو_پارهتو :
وی متولد 1848م در پاریس، اما تبار پدری او ایتالیایی است.
برخلاف پدر که باورهای جمهوریخواهانه داشت، نسبت به مکاتب انساندوستی، سوسیالیسم و جمهوریخواهی تا آخر عمر بدبین شد.
پارهتو در مهمترین اثر خود
" #جامعه_شناسی_عمومی"
رفتار انسانی را به دو دستهی #عقلانی و #غیر_عقلانی تقسیم میکند، که رفتار عقلانی به حوزهی اقتصاد و علم محدود است و سایر حوزها غیرعقلانی است.
از نظر ایشان رفتار انسان عمدتا به وسیلهی نیروهای غیرعقلانی یعنی ذخایر ثابت و احساساتش به حرکت درمیآید.
این ذخایر ثابت و غرایز عبارت است از:
1) غریزهی ثابت "ترکیبات"؛
2) تداوم مجموعهها؛
3) نیاز به ابراز احساسات عاطفی؛
4) غریزهی اجتماعی بودن؛
5) غریزهی همبستگی فردی و احساس داشتن تعلقات؛
6) غریزهی جنسی.
از دیدگاه وی غریزهی اول در الیت سیاسی و
غریزهی دوم در تودهها متمرکز است.
از عواملی که در پاگیری اندیشهی پارهتو کارساز و نمود یافته، اندیشهی ماکیاولی در کتاب " #شهریار " است که بر دو ویژگی " #زور " و " #مکر " و مانند نمودن فرمانروایان به " #شیر " و " #روباه " تاکید دارد.
وی در کتاب " #ظهور_و_سقوط_نخبگان " از یک طرف متاثر از ماکیاولی " گروه حاکمهی باثبات را گروهی میداند که در آن ترکیب درستی از خصال روبه صفتی و شیر صفتی که کنایه از غریزهی اول و دوم است ظاهر میشود و با زوال و فساد جامعهی سیاسی شمار روبهصفتان در الیت حاکم زیاد و در مقابل شمار شیرصفتان در بخشی از تودهها افزایش مییابد؛"
از نظر پارهتو حرکت دایمی در جامعهی سیاسی از پایین به بالا صورت میگیرد و لازمهی بهدست آوردن قدرت و حفظ آن در نیروی بیرحمانه است.
از طرف دیگر نخبگان را به دو دستهی حاکم و غیرحاکم تقسیم، و یکی از مهمترین مفاهیم به نام " #گردش_نخبگان" را در تشر یح آنها بیان میکند و معتقدند
"تاریخ جوامع، تاریخ پیاپی آمدن اقلیتهای ممتازی است که قوام میگیرند، نبرد میکنند، به قدرت میرسند، از قدرت بهره میگیرند و دچار انحطاط میشوند تا سرانجام جای خود را به اقلیتهای دیگر سپارند."
بهطور خلاصه دو ویژگی مهم در اندیشهی پارهتو به چشم میخورد:
«یکی نظام اجتماعی را #انداموار تصور میکند و هربخش نقش کارکردی خود را دارد، نخبگان جهت فرمانروایی و تودهها جهت فرمانبری.
دوم وی تحولات اجتماعی را #چرخهای میداند نه خطی.»
پارهتو از بعد اقتصادی همانند مارکس نابرابریها را در توزیع منابع میداند و از تعارض طبقاتی آنها متاثر شده است " اما تقسیم جوامع به طبقات دشمن را غیرعلمی میداند و تضاد اصلی را بین تودهی مردم و نخبگان ترسیم میکند."
ولی پارهتو به تضاد طبقهها که در دل تودهی مردم (عوام) و گروه حاکم (خواص)، محرومان و دارندگان امتیاز است توجه نمیکند.
اما مارکسیستها پایهی اختلاف طبقاتی را در داشتن و نداشتن وسایل تولید میدانند.
بیشک جملهی معروف پارهتو " #تاریخ_گورستان_اشراف_و_نخبگان_است" آنتیتزی در برابر جملهی کارل مارکس در مانیفست کمونیست است که گفته بود:
" تاریخ جوامع تا به امروز تاریخ مبارزهی طبقاتی باقی میماند. "
ادامه دارد. ..
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#الیت
#ELITE
قسمت سوم
#نظرات_و_نظریه_پردازان_نخبه_گرایی_کلاسیک :
ب) #گائتانو_موسکا :
سیاستشناس ایتالیایی و دشمن دموکراسی، سیاست را مجمع اشراف میداند.
مهمترین کتاب او " #عناصر_علم_سیاست" در 1895م به رشتهی تحریر درآمد.
ایشان معتقد به طبقهبندی همهی جوامع به دو طبقهی کوچک (طبقهسیاسی و حکومتکننده همانند اصطلاح نخبگان حاکم در دیدگاه پارهتو است) و بزرگ (طبقهی غیرسیاسی و حکومتشونده) بود و معتقد بود
"هر اندازه اجتماع سیاسی پر جمعیتتر و بزرگتر باشد به همان نسبت گروه حکومتکننده کوچکتر و محدودتراند."
ایشان اذعان دارند که :
در جوامع بدوی
" #قدرت_نظامی "،
در جوامع پیشرفتهتر
"#نمادهای_مذهبی "،
در مرحلهی بعد از پیشرفت اجتماعی
" #ثروت "
و بالاخره در جوامع بسیار پیشرفته " #دانش "
از اهمیت اساسی برخوردارند.
ج) #روبرت_میشل ( #میخلز ):
وی شخصی رادیکال، سوسیالیست و آلمانی اصل بود که به دلیل عقایدش از تدریس در دانشگاههای آلمانی محروم شد.
اما در واقع این حزب سوسیال دموکرات آلمان بود که به علت تمایلش به الیگارشی باعث سرخوردگی میخلز گردید.
یکی از اصول دیدگاهیش، نقد مارکسیسم و کثرتگرایی در قالب غیرقابل اجتناب بودن بوروکراسی و الیگارشی یا حکومت نخبگان است که در نقد کثرتگرایی استدلال میکند : "حکومت مستقیم مردم، امری محال است چون نظام نمایندگی واقعی امکانپذیر نیست پس دموکراسی نمیتواند از به وجود آمدن ساختار سیاسی الیگارشی جلوگیری کند."
همین استدلال را در مورد احزاب سیاسی بهکار میبرد که
"کارویژههای فنی و اجرایی (اداری) احزاب سیاسی، موجب میشودتا وجود بوروکراسی و الیگارشی اجتنابناپذیر شوند."
میخلز برروی مفهوم سازمان (همین مفهوم " #سازمان " اساسی برای الیگارشی ماکس وبر قرار میگیرد) تاکید میکرد اما آنرا در معنای الیگارشی طرح، و در قالب مدل " #قانون _آهنین_الیگارشی" تشریح مینمود.
بقاء و تداوم سازمان بوروکراسی خود را در گروه رهبری میدانست که از یک طرف مدل مذکور سلطهی رهبری بر دیگران را تضمین میکند، از طرف دیگر ناکارآمدی تودهها پایهی تشکیلدهندهی سلطهی نخبگان و یا رهبران است. بنابراین میخلز نتیجه میگیرد چون کارآمدی فرآیند سیاسی (در انتخابات یا حزب) به سازماندهی است و تودههای اکثریت ناکارآمد به سازماندهی خود هستند لذا آنها نیاز به لیدر و ارشاد دارند و در همین سازماندهی است که سلطهی نخبگان و رهبران اجتنابناپذیر میگردد و تبعیت تودهها از خواستههای آنها را تضمین مینماید.
از مهمترین آثار او میتوان به " #جامعه_شناسی_احزاب_در_دموکراسیهای_مدرن" در سال 1911م و " #فاشیسم_و_سوسیالیسم_یک_جریان_سیاسی_در_ایتالیا" در دو جلد در سالهای 1926-1925م اشاره کرد.
وی همانند موسکا و پارهتو به دموکراسی بدبین، اما شر دموکراسی را کمتر از شر دیگر انواع حکومتها میداند.
ادامه دارد ...
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#الیت
#ELITE
قسمت سوم
#نظرات_و_نظریه_پردازان_نخبه_گرایی_کلاسیک :
ب) #گائتانو_موسکا :
سیاستشناس ایتالیایی و دشمن دموکراسی، سیاست را مجمع اشراف میداند.
مهمترین کتاب او " #عناصر_علم_سیاست" در 1895م به رشتهی تحریر درآمد.
ایشان معتقد به طبقهبندی همهی جوامع به دو طبقهی کوچک (طبقهسیاسی و حکومتکننده همانند اصطلاح نخبگان حاکم در دیدگاه پارهتو است) و بزرگ (طبقهی غیرسیاسی و حکومتشونده) بود و معتقد بود
"هر اندازه اجتماع سیاسی پر جمعیتتر و بزرگتر باشد به همان نسبت گروه حکومتکننده کوچکتر و محدودتراند."
ایشان اذعان دارند که :
در جوامع بدوی
" #قدرت_نظامی "،
در جوامع پیشرفتهتر
"#نمادهای_مذهبی "،
در مرحلهی بعد از پیشرفت اجتماعی
" #ثروت "
و بالاخره در جوامع بسیار پیشرفته " #دانش "
از اهمیت اساسی برخوردارند.
ج) #روبرت_میشل ( #میخلز ):
وی شخصی رادیکال، سوسیالیست و آلمانی اصل بود که به دلیل عقایدش از تدریس در دانشگاههای آلمانی محروم شد.
اما در واقع این حزب سوسیال دموکرات آلمان بود که به علت تمایلش به الیگارشی باعث سرخوردگی میخلز گردید.
یکی از اصول دیدگاهیش، نقد مارکسیسم و کثرتگرایی در قالب غیرقابل اجتناب بودن بوروکراسی و الیگارشی یا حکومت نخبگان است که در نقد کثرتگرایی استدلال میکند : "حکومت مستقیم مردم، امری محال است چون نظام نمایندگی واقعی امکانپذیر نیست پس دموکراسی نمیتواند از به وجود آمدن ساختار سیاسی الیگارشی جلوگیری کند."
همین استدلال را در مورد احزاب سیاسی بهکار میبرد که
"کارویژههای فنی و اجرایی (اداری) احزاب سیاسی، موجب میشودتا وجود بوروکراسی و الیگارشی اجتنابناپذیر شوند."
میخلز برروی مفهوم سازمان (همین مفهوم " #سازمان " اساسی برای الیگارشی ماکس وبر قرار میگیرد) تاکید میکرد اما آنرا در معنای الیگارشی طرح، و در قالب مدل " #قانون _آهنین_الیگارشی" تشریح مینمود.
بقاء و تداوم سازمان بوروکراسی خود را در گروه رهبری میدانست که از یک طرف مدل مذکور سلطهی رهبری بر دیگران را تضمین میکند، از طرف دیگر ناکارآمدی تودهها پایهی تشکیلدهندهی سلطهی نخبگان و یا رهبران است. بنابراین میخلز نتیجه میگیرد چون کارآمدی فرآیند سیاسی (در انتخابات یا حزب) به سازماندهی است و تودههای اکثریت ناکارآمد به سازماندهی خود هستند لذا آنها نیاز به لیدر و ارشاد دارند و در همین سازماندهی است که سلطهی نخبگان و رهبران اجتنابناپذیر میگردد و تبعیت تودهها از خواستههای آنها را تضمین مینماید.
از مهمترین آثار او میتوان به " #جامعه_شناسی_احزاب_در_دموکراسیهای_مدرن" در سال 1911م و " #فاشیسم_و_سوسیالیسم_یک_جریان_سیاسی_در_ایتالیا" در دو جلد در سالهای 1926-1925م اشاره کرد.
وی همانند موسکا و پارهتو به دموکراسی بدبین، اما شر دموکراسی را کمتر از شر دیگر انواع حکومتها میداند.
ادامه دارد ...
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#عنوان :
نظریه های فشار اجتماعی مبتنی بر عدم برابری فرصتها دورکیم و رابرت مرتون
#نویسنده : م _ ح _ ک
☆1
#چکیده
یکی از جمله نظریاتی که در باب تبیین بزهکاری و راهکارهای پیشگیری از آن مطرح است، نظریه بی هنجاری و فشار
می باشد.
#نظریه_های_بی_سامانی_اجتماعی_و_بی_هنجاری که
#نظریه_ی_فشار نیز نامیده می شود، با اینکه از ریشه های نظری و پژوهشی متفاوتی تکامل یافته اند، اما مضمون مشترکی دارند.
هر دو نظریه بیان میدارند که نظم، ثبات و انسجام اجتماعی منجر به انطباق می شود، در حالی که نتیجه ی بی نظمی و هدم انسجام درونی است که در مورد هنجارها و ارزش های آن اتفاق نظر باشد، در میان اعضای آن همبستگی قوی موجود باشد و تعامل اجتماعی به صورت منظمی انجام پذیرد.
به عکس، سیستم اجتماعی در صورتی دچار بی سامانی یا بی هنجاری است که گسست در همبستگی مشاهده شود و کنترل اجتماعی آن مختل شده باشد.
#واژه_های_کلیدی :
بی هنجاری- فشار- همبستگی- کنترل اجتماعی
#مقدمه :
هر جا جمعی از انسانها گرد هم آمده اند، برای رفع آسان تر و بهتر نیازهای خود بهک امنیت، آسایش و سلامت و هر نوع نیاز دیگری، هنجارهایی ساخته اند و همه را به تبعیت از آنها فراخوانده اند.
زندگی اجتماعی انسان تحت حاکمیت قواعد یا هنجار های اجتماعی است.
انحرافات اجتماعی و مسائل مربوط به آن به درازای تاریخ بشری قدمت دارد.
اما با پیشرفت تاریخ بشری روز به روز بر کمیت و کیفیت انحرافات افزوده شده است. به طوریکه در دوران معاصر مسئله #انحرافات_اجتماعی شکل بسیار پیچیده ای به خود گرفته است.
در این مقاله تصویری کلی از روایت های گوناگون #نظریه_فشار ترسیم شده است و شیوه هایی ارائه خواهد شد که افراد، از طریق آن و در خلال فرایند کنش متقابل با دیگران، رفتارهای کجروانه یا مجرمانه را می آموزند.
نکته در خور توجه در این دسته نظریه
ها، آن است که کانون توجه آنها به جای نمرکز بر عوامل مرتبط با فرد، طبیعتی جامعه شناختی دارد.
نظریه های ارائه شده در زمینه مبارزه با جرایم سنتی کارایی لازم را جهت مقابله با جرایم سازمان یافته فراملی ندارند، بی شک و علی رغم همه نظریه های ابرازی، بزهکاری به حیات خود ادامه خو.اهد داد و تنها تاثیری که شناخت علمی جرم و
نظریه های نوین می تواند در برداشته باشد، نه از بین بردن جرم که مهار و کنترل آن و جلوگیری از افزایش بی
رویه ی ان است.
بی هنجاری مفهومی است که با دو نظریه پرداز امیل دورکیم و رابرت مرتون دارای رابطه ای نزدیک است.
این بی قاعدگی یا بی هنجاری، از نظر دورکیم، به سادگی به بروز رفتار انحرافی منجر می شود.
برای اشاره به نوعی شرایط بی قاعدگی اخلاقی که در آن مردم، فاقد کنترل های اخلاقی لازم بر روی رفتار خویش هستند، از واژه ی "نابهنجاری" (انومی) استفاده کرد.
در خصوص نظریه مرتن سوالاتی مطرح می گردد از قبیل :
چگونه نظریه ی فشار به تیببین علت رفتار انحرافی می پردازد؟
نظریه فشار چگونه ارزیابی می شود؟
برخی ساختارهای اجتماعی، چگونه فشار معینی را بر افراد جامعه وارد می کنند که این افراد بجای همنوایی، ناهمنوا می شوند؟ و ....
در نهایت به جمع بندی و نتیجه گیری در خصوص مطالب مربوطه پرداخته می شود و پیشنهاد های علمی نیز در این خصوص مطرح می گردد.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#عنوان :
نظریه های فشار اجتماعی مبتنی بر عدم برابری فرصتها دورکیم و رابرت مرتون
#نویسنده : م _ ح _ ک
☆1
#چکیده
یکی از جمله نظریاتی که در باب تبیین بزهکاری و راهکارهای پیشگیری از آن مطرح است، نظریه بی هنجاری و فشار
می باشد.
#نظریه_های_بی_سامانی_اجتماعی_و_بی_هنجاری که
#نظریه_ی_فشار نیز نامیده می شود، با اینکه از ریشه های نظری و پژوهشی متفاوتی تکامل یافته اند، اما مضمون مشترکی دارند.
هر دو نظریه بیان میدارند که نظم، ثبات و انسجام اجتماعی منجر به انطباق می شود، در حالی که نتیجه ی بی نظمی و هدم انسجام درونی است که در مورد هنجارها و ارزش های آن اتفاق نظر باشد، در میان اعضای آن همبستگی قوی موجود باشد و تعامل اجتماعی به صورت منظمی انجام پذیرد.
به عکس، سیستم اجتماعی در صورتی دچار بی سامانی یا بی هنجاری است که گسست در همبستگی مشاهده شود و کنترل اجتماعی آن مختل شده باشد.
#واژه_های_کلیدی :
بی هنجاری- فشار- همبستگی- کنترل اجتماعی
#مقدمه :
هر جا جمعی از انسانها گرد هم آمده اند، برای رفع آسان تر و بهتر نیازهای خود بهک امنیت، آسایش و سلامت و هر نوع نیاز دیگری، هنجارهایی ساخته اند و همه را به تبعیت از آنها فراخوانده اند.
زندگی اجتماعی انسان تحت حاکمیت قواعد یا هنجار های اجتماعی است.
انحرافات اجتماعی و مسائل مربوط به آن به درازای تاریخ بشری قدمت دارد.
اما با پیشرفت تاریخ بشری روز به روز بر کمیت و کیفیت انحرافات افزوده شده است. به طوریکه در دوران معاصر مسئله #انحرافات_اجتماعی شکل بسیار پیچیده ای به خود گرفته است.
در این مقاله تصویری کلی از روایت های گوناگون #نظریه_فشار ترسیم شده است و شیوه هایی ارائه خواهد شد که افراد، از طریق آن و در خلال فرایند کنش متقابل با دیگران، رفتارهای کجروانه یا مجرمانه را می آموزند.
نکته در خور توجه در این دسته نظریه
ها، آن است که کانون توجه آنها به جای نمرکز بر عوامل مرتبط با فرد، طبیعتی جامعه شناختی دارد.
نظریه های ارائه شده در زمینه مبارزه با جرایم سنتی کارایی لازم را جهت مقابله با جرایم سازمان یافته فراملی ندارند، بی شک و علی رغم همه نظریه های ابرازی، بزهکاری به حیات خود ادامه خو.اهد داد و تنها تاثیری که شناخت علمی جرم و
نظریه های نوین می تواند در برداشته باشد، نه از بین بردن جرم که مهار و کنترل آن و جلوگیری از افزایش بی
رویه ی ان است.
بی هنجاری مفهومی است که با دو نظریه پرداز امیل دورکیم و رابرت مرتون دارای رابطه ای نزدیک است.
این بی قاعدگی یا بی هنجاری، از نظر دورکیم، به سادگی به بروز رفتار انحرافی منجر می شود.
برای اشاره به نوعی شرایط بی قاعدگی اخلاقی که در آن مردم، فاقد کنترل های اخلاقی لازم بر روی رفتار خویش هستند، از واژه ی "نابهنجاری" (انومی) استفاده کرد.
در خصوص نظریه مرتن سوالاتی مطرح می گردد از قبیل :
چگونه نظریه ی فشار به تیببین علت رفتار انحرافی می پردازد؟
نظریه فشار چگونه ارزیابی می شود؟
برخی ساختارهای اجتماعی، چگونه فشار معینی را بر افراد جامعه وارد می کنند که این افراد بجای همنوایی، ناهمنوا می شوند؟ و ....
در نهایت به جمع بندی و نتیجه گیری در خصوص مطالب مربوطه پرداخته می شود و پیشنهاد های علمی نیز در این خصوص مطرح می گردد.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
دوره ششم، شماره پاییز ١٣٩٢ مجله ایمنی زیستی
عنوان : #تاثیر_گیاهان_تراریخته_بر_سلامت_انسان_از_طریق_داروهاي_زیستی_و_غذاها
ماندانا عسکري
گروه زیست فناوري دانشگاه شهید چمران اهواز
ترجمه اي از فصول کتاب آنلاین از وب سایت:
The International Service for the Acquisition of Agri-biotech Applications (ISAAA)
☆1
#چکیده :
هدف از نگارش این مقاله، بررسی نقش محصولات تراریخته در راستاي سلامت انسان بود.
در این مقاله، که با تکیه بر مطالعات انجام شده در گوشه و کنار جهان پهناور گردآوري شده، به نقش تقویت زیستی محصولات گیاهی، غذاهاي کاربردي تراریخته و داروهاي زیستی حاصل از این گیاهان پرداخته شده است.
نتیجه بدست آمده حاکی از فایده و اثر انکار ناپذیر این محصولات بر پیشگیري و درمان بسیاري از بیماري ها و مشکلات جسمی می باشد.
با به کارگیري راهبردهاي مناسب و ایجاد زمینه هاي لازم براي این صنعت، میتوان از این صنعت بهره مند شد و گامی به سوي تولید فناوري، اقتصاد مقاومتی و اشتغال زایی برداشت.
#مقدمه
Genetically modified (GMO) organisms
محصول تراریخته به محصولاتی گفته می شود که به منظور داشتن ویژگی هاي خاص و جدید و یا حذف صفات نامطلوب، از لحاظ ژنتیکی اصلاح شده اند.
اصلاح نژاد محصولات، امري است که از دیرباز در کشاورزي و دام پروري رایج بوده و به مدد آن، گیاهانی که روزي
غیرخوراکی و حتی غیرقابل استفاده بودند، امروزه از معمول ترین مصارف روزانه در سراسر جهان اند.
به عنوان مثال موز که اکثر مردم تصور می کنند از ابتدا به این فرم بوده، درگذشته فقط به شکل موز وحشی وجود داشته و داراي هسته هاي بزرگ و غیرقابل خوردن بوده است.
اما اصلاح نژاد سنتی، که از طریق انتخاب محصول برتر و داراي صفت مطلوب براي پرورش دهنده، پرورش آن و یا پیوند دادن آن با گیاهان هم رده بود، به کندي پیش می رفت و نتیجه معمولا پائین تر از سطح انتظار بود و یا حتی بدون نتیجه می ماند. همچنین امکان انتقال صفت مطلوب از سایر جانداران به محصول غیرممکن بود.
امروزه با استفاده از ابزارهاي پیشرفته بیوتکنولوژي، میتوان ژن صفات مورد نظر را حتی از سایر جانداران به محصول وارد کرد که بازدهی این روش بسیار بالاتر از اصلاح نژاد به شیوه سنتی است.
امروزه موضوع محصولات تراریخته، از موضوعات مهم و قابل بحثی است که ذهن بسیاري از مردم را درگیر خود کرده است.
نقش، فواید، مضرات و میزان قابل اعتماد بودن آنها، از مسائلی هستند که دانشمندان دائما درباره آن مطالعه و تحقیق می کنند.
در این مقاله به نقش محصولات تراریخته در راستاي کمک به سلامت انسان، در قالب سه بخش
« بیوتکنولوژي و تقویت زیستی » ،
« بیوتکنولوژي و غذاهاي کاربردي » و
« داروسازي مولکولی و داروهاي زیستی » پرداخته ایم.
در ابتداي هر بخش مقدمه اي مربوط به آن مبحث به منظور درك بهتر موضوع آورده شده است.
در انتها، بعد از طرح مبحث ها، موانع موجود پیرامون این مسائل و راه حل هاي پیشنهادي مطرح شده و نتیجه گیري خواهیم کرد.
1- #بیو_تکنولوژي_و_تقویت_زیستی
امروزه یکی از چالش هاي اساسی این است که جمعیت جهان از گرسنگی رنج می برند.
همچنین بیش از نیمی از جمعیت جهان به گرسنگی پنهان مبتلا هستند که ناشی از کیفیت پایین غذاي در دسترس است. فقدان مواد مغذي به طور اصلی وابسته به پروتئین ها و ریزمغذي هاست. گرچه
مکمل هاي غذایی و برنامه هاي تقویت غذایی براي رفع این مشکل استفاده می شوند، اما این چنین برنامه ها محدودیت هایی دارند؛ مثل: در دسترس نبودن جمعیت هاي هدف در اغلب مواقع، پایدار نبودن این جمعیت ها در طی زمان، پرداختن به رفع علائم بیماري و نه دلیل مسئله.
ارائه محصولات اصلی غذایی که از لحاظ مواد مغذي، تقویت شده اند می تواند اثر عظیمی داشته باشد.
محصولات تقویت شده زیستی می توانند از طریق #روشهاي_پرورشی_سنتی تولید شوند؛ به شرط آنکه تنوع ژنی کافی در جامعه محصول مورد نظر براي دستیابی به ویژگی مطلوب موجود باشد. در محصولات اصلی مثل برنج، بهبود بعضی ویژگی هاي پیچیده مثل ویتامین A با استفاده از روش هاي پرورش مرسوم ممکن نیست؛ چون هیچ نوع برنج طبیعی که غنی از این ویتامین باشد، وجود ندارد.
همه گیاهان برنج بتا کاروتن (پرو - ویتامین A) را تولید می کنند ولی فقط در قسمت هاي سبز گیاه، نه در قسمت هاي ذخیره نشاسته در دانه.
همچنین شیوه هاي پرورش مرسوم در #گونه_هاي_تکثیر_رویشی (مثل سیب زمینی) به علت کمیابی روش پرورشی
مناسب از لحاظ ژنتیکی، براي غنی سازي این دسته از گیاهان بسیار سخت است. به علاوه، این شیوه ها نمی توانند ویژگی هاي مهمی مثل طعم که مصرف کننده انتظار دارد را تغییر دهند.
ادامه دارد...
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
دوره ششم، شماره پاییز ١٣٩٢ مجله ایمنی زیستی
عنوان : #تاثیر_گیاهان_تراریخته_بر_سلامت_انسان_از_طریق_داروهاي_زیستی_و_غذاها
ماندانا عسکري
گروه زیست فناوري دانشگاه شهید چمران اهواز
ترجمه اي از فصول کتاب آنلاین از وب سایت:
The International Service for the Acquisition of Agri-biotech Applications (ISAAA)
☆1
#چکیده :
هدف از نگارش این مقاله، بررسی نقش محصولات تراریخته در راستاي سلامت انسان بود.
در این مقاله، که با تکیه بر مطالعات انجام شده در گوشه و کنار جهان پهناور گردآوري شده، به نقش تقویت زیستی محصولات گیاهی، غذاهاي کاربردي تراریخته و داروهاي زیستی حاصل از این گیاهان پرداخته شده است.
نتیجه بدست آمده حاکی از فایده و اثر انکار ناپذیر این محصولات بر پیشگیري و درمان بسیاري از بیماري ها و مشکلات جسمی می باشد.
با به کارگیري راهبردهاي مناسب و ایجاد زمینه هاي لازم براي این صنعت، میتوان از این صنعت بهره مند شد و گامی به سوي تولید فناوري، اقتصاد مقاومتی و اشتغال زایی برداشت.
#مقدمه
Genetically modified (GMO) organisms
محصول تراریخته به محصولاتی گفته می شود که به منظور داشتن ویژگی هاي خاص و جدید و یا حذف صفات نامطلوب، از لحاظ ژنتیکی اصلاح شده اند.
اصلاح نژاد محصولات، امري است که از دیرباز در کشاورزي و دام پروري رایج بوده و به مدد آن، گیاهانی که روزي
غیرخوراکی و حتی غیرقابل استفاده بودند، امروزه از معمول ترین مصارف روزانه در سراسر جهان اند.
به عنوان مثال موز که اکثر مردم تصور می کنند از ابتدا به این فرم بوده، درگذشته فقط به شکل موز وحشی وجود داشته و داراي هسته هاي بزرگ و غیرقابل خوردن بوده است.
اما اصلاح نژاد سنتی، که از طریق انتخاب محصول برتر و داراي صفت مطلوب براي پرورش دهنده، پرورش آن و یا پیوند دادن آن با گیاهان هم رده بود، به کندي پیش می رفت و نتیجه معمولا پائین تر از سطح انتظار بود و یا حتی بدون نتیجه می ماند. همچنین امکان انتقال صفت مطلوب از سایر جانداران به محصول غیرممکن بود.
امروزه با استفاده از ابزارهاي پیشرفته بیوتکنولوژي، میتوان ژن صفات مورد نظر را حتی از سایر جانداران به محصول وارد کرد که بازدهی این روش بسیار بالاتر از اصلاح نژاد به شیوه سنتی است.
امروزه موضوع محصولات تراریخته، از موضوعات مهم و قابل بحثی است که ذهن بسیاري از مردم را درگیر خود کرده است.
نقش، فواید، مضرات و میزان قابل اعتماد بودن آنها، از مسائلی هستند که دانشمندان دائما درباره آن مطالعه و تحقیق می کنند.
در این مقاله به نقش محصولات تراریخته در راستاي کمک به سلامت انسان، در قالب سه بخش
« بیوتکنولوژي و تقویت زیستی » ،
« بیوتکنولوژي و غذاهاي کاربردي » و
« داروسازي مولکولی و داروهاي زیستی » پرداخته ایم.
در ابتداي هر بخش مقدمه اي مربوط به آن مبحث به منظور درك بهتر موضوع آورده شده است.
در انتها، بعد از طرح مبحث ها، موانع موجود پیرامون این مسائل و راه حل هاي پیشنهادي مطرح شده و نتیجه گیري خواهیم کرد.
1- #بیو_تکنولوژي_و_تقویت_زیستی
امروزه یکی از چالش هاي اساسی این است که جمعیت جهان از گرسنگی رنج می برند.
همچنین بیش از نیمی از جمعیت جهان به گرسنگی پنهان مبتلا هستند که ناشی از کیفیت پایین غذاي در دسترس است. فقدان مواد مغذي به طور اصلی وابسته به پروتئین ها و ریزمغذي هاست. گرچه
مکمل هاي غذایی و برنامه هاي تقویت غذایی براي رفع این مشکل استفاده می شوند، اما این چنین برنامه ها محدودیت هایی دارند؛ مثل: در دسترس نبودن جمعیت هاي هدف در اغلب مواقع، پایدار نبودن این جمعیت ها در طی زمان، پرداختن به رفع علائم بیماري و نه دلیل مسئله.
ارائه محصولات اصلی غذایی که از لحاظ مواد مغذي، تقویت شده اند می تواند اثر عظیمی داشته باشد.
محصولات تقویت شده زیستی می توانند از طریق #روشهاي_پرورشی_سنتی تولید شوند؛ به شرط آنکه تنوع ژنی کافی در جامعه محصول مورد نظر براي دستیابی به ویژگی مطلوب موجود باشد. در محصولات اصلی مثل برنج، بهبود بعضی ویژگی هاي پیچیده مثل ویتامین A با استفاده از روش هاي پرورش مرسوم ممکن نیست؛ چون هیچ نوع برنج طبیعی که غنی از این ویتامین باشد، وجود ندارد.
همه گیاهان برنج بتا کاروتن (پرو - ویتامین A) را تولید می کنند ولی فقط در قسمت هاي سبز گیاه، نه در قسمت هاي ذخیره نشاسته در دانه.
همچنین شیوه هاي پرورش مرسوم در #گونه_هاي_تکثیر_رویشی (مثل سیب زمینی) به علت کمیابی روش پرورشی
مناسب از لحاظ ژنتیکی، براي غنی سازي این دسته از گیاهان بسیار سخت است. به علاوه، این شیوه ها نمی توانند ویژگی هاي مهمی مثل طعم که مصرف کننده انتظار دارد را تغییر دهند.
ادامه دارد...
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#عنوان : نظریه های فشار اجتماعی مبتنی بر عدم برابری فرصتها
#دورکیم و #مرتون
☆2
#مبانی_و_کلیات_نظریات_فشار_اجتماعی
1-1. #سیر_تاریخی_و_تحولات_نظریه_های_معاصر_فشار، ریشه در پبدایش جامعه شناسی به عنوان رشته ای علمی و قلمروی شناخته شده از کوشش های خرد ورزانه دارد.
جریانی که یکی از چهره های اصلی آن، #امیل_دورکیم جامعه شناس فرانسوی است که تقریبا در اوایل فرن بیستم، دست به کار نوشتن و تدوین آثار خویش بود. وی بخشی از کلاسهای درس خود را به بحث درباره #جامعه_شناسی_جنایی اختصاص داد.
این عنوان از سالهای 2981 و پس از آن وارد ادبیات حقوقی فرانسه شد.
اهمیت در خور توجه آثار دورکبم، بدان سبب است که او پیوسته تحلیل خویش را درباره جامعه و همچنین در باب مسائل اجتماعی، به گونه ای ارائه می کرد که از وجود پیوندی نزدیک میان ساختار اجتماعی (سازمان جامعه) و هنجارها و ارزش های جامعه (حیات اجتماعی و فرهنگ) حکایت داشت.
به نظر دورکیم، هنگام تحلیل یک پدیده اجتماعی خاص باید این نکته را در نظر داشت که جامعه های مختلف، ساختارها، باورها و احساساتی متفاوت را درون خود می پرورانند و بدین ترتیب، الگوهای رفتاری متفاوتی را شکل می دهند (سلیمی، 2191، ص 241).
از سوی دیگر، دورکیم بر آن است که هر نوع جامعه را می توان با شکلی خاص از وجدان ( آگاهی) جمعی مشخص ساخت.
در نگاه او، این مفهوم به مجموعه ای از باورها و احساسات مشترک در تمامی
سطوح یک جامعه اشاره دارد.
به کار گرفتن مفاهیم یاد شده در قلمرو اختصاصی جرم شناسی، زمینه ی سخنی دیگر را برای دورکیم فراهم آورده است و آن اینکه، طبیعت جامعه ای که افراد در آن زندگی می کنند، نحوه ی برخورد جامعه با کجروان را تعیین می کند.
بدین ترتیب، اصولا این سازمان جامعه است که طبیعت جرم و ماهیت نظم دادن به رفتارهای مجرمانه را تعیین می کند.
در واقع #جرم، بخش بهنجار از جامعه و جزء مکمل آن به حساب می آید.
به نظر دورکیم در جامعه ای که تقسیم کار، ناسالم باشد (مثال، تقسیم کاری که بر زور مبتنی است، نه گزینش) و یا اینکه وجدان جمعی به شکلی سالم و کارامد، نظم نیافته باشد (مثال اینکه هنجارها به خوبی تثبیت و ریشه دار نشده باشند) هم میزان وقوع جرم بالا میرود و هم احتمال فراگیر شدن آن بیشتر می شود.
بدین ترتیب، دورکیم به دو نکته توجه دارد:
✔️نخست آنکه جامعه ها بر حسب میزان توانمندی در عرصه ی نظم دهی اجتماعی متفاوتند،
✔️و دیگر آنکه این تفاوت تا اندازه ای از طبیعت تقسیم کار موجود در آنها نشات می گیرد.
✔️افزون بر این، او به این احتمال توجه می دهد که ممکن است وجدان جمعی جامعه از رشد کافی برخوردار نگردد و یا آنکه به گونه ای، دچار تحریف و انحراف شود.
چنین وضعیتی به نظر وی می تواند به همان اندازه بر رفتار افراد تاثیر بگذارد.
✅ حاصل آنکه دورکیم مدعی است که ممکن است وضعیت کلی جامعه (و نه افراد) به گونه ای باشد که هنجارها و
ارزش های اجتماعی را در نوعی حالت بی ثباتی قرار داده، یا حتی آنها را تا حدودی تخریب کرده باشد.
دورکیم بر آن است که افراد از آرزوها و خواسته هایی نا محدود برخوردارند و این جامعه است که به آرزوهای آنان جهت می دهد و آن را محدود می سازد. در هر حال اهمیت و اعتبار دورکیم به عنوان متفکری بنیان گذار در درون سنت نظریه ی فشار، بدان سبب است که وی اثبات کرده :
✔️جرم اصولا پدیده ای اجتماعی است.
✔همچنین اینکه جرم، پیوندی تفکیک ناپذیر با خود طبیعت جامعه دارد
و سرانجام،
✔اینکه بزهکاری را باید محصول گونه هایی خاص از انواع نظم اجتماعی دانست.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#عنوان : نظریه های فشار اجتماعی مبتنی بر عدم برابری فرصتها
#دورکیم و #مرتون
☆2
#مبانی_و_کلیات_نظریات_فشار_اجتماعی
1-1. #سیر_تاریخی_و_تحولات_نظریه_های_معاصر_فشار، ریشه در پبدایش جامعه شناسی به عنوان رشته ای علمی و قلمروی شناخته شده از کوشش های خرد ورزانه دارد.
جریانی که یکی از چهره های اصلی آن، #امیل_دورکیم جامعه شناس فرانسوی است که تقریبا در اوایل فرن بیستم، دست به کار نوشتن و تدوین آثار خویش بود. وی بخشی از کلاسهای درس خود را به بحث درباره #جامعه_شناسی_جنایی اختصاص داد.
این عنوان از سالهای 2981 و پس از آن وارد ادبیات حقوقی فرانسه شد.
اهمیت در خور توجه آثار دورکبم، بدان سبب است که او پیوسته تحلیل خویش را درباره جامعه و همچنین در باب مسائل اجتماعی، به گونه ای ارائه می کرد که از وجود پیوندی نزدیک میان ساختار اجتماعی (سازمان جامعه) و هنجارها و ارزش های جامعه (حیات اجتماعی و فرهنگ) حکایت داشت.
به نظر دورکیم، هنگام تحلیل یک پدیده اجتماعی خاص باید این نکته را در نظر داشت که جامعه های مختلف، ساختارها، باورها و احساساتی متفاوت را درون خود می پرورانند و بدین ترتیب، الگوهای رفتاری متفاوتی را شکل می دهند (سلیمی، 2191، ص 241).
از سوی دیگر، دورکیم بر آن است که هر نوع جامعه را می توان با شکلی خاص از وجدان ( آگاهی) جمعی مشخص ساخت.
در نگاه او، این مفهوم به مجموعه ای از باورها و احساسات مشترک در تمامی
سطوح یک جامعه اشاره دارد.
به کار گرفتن مفاهیم یاد شده در قلمرو اختصاصی جرم شناسی، زمینه ی سخنی دیگر را برای دورکیم فراهم آورده است و آن اینکه، طبیعت جامعه ای که افراد در آن زندگی می کنند، نحوه ی برخورد جامعه با کجروان را تعیین می کند.
بدین ترتیب، اصولا این سازمان جامعه است که طبیعت جرم و ماهیت نظم دادن به رفتارهای مجرمانه را تعیین می کند.
در واقع #جرم، بخش بهنجار از جامعه و جزء مکمل آن به حساب می آید.
به نظر دورکیم در جامعه ای که تقسیم کار، ناسالم باشد (مثال، تقسیم کاری که بر زور مبتنی است، نه گزینش) و یا اینکه وجدان جمعی به شکلی سالم و کارامد، نظم نیافته باشد (مثال اینکه هنجارها به خوبی تثبیت و ریشه دار نشده باشند) هم میزان وقوع جرم بالا میرود و هم احتمال فراگیر شدن آن بیشتر می شود.
بدین ترتیب، دورکیم به دو نکته توجه دارد:
✔️نخست آنکه جامعه ها بر حسب میزان توانمندی در عرصه ی نظم دهی اجتماعی متفاوتند،
✔️و دیگر آنکه این تفاوت تا اندازه ای از طبیعت تقسیم کار موجود در آنها نشات می گیرد.
✔️افزون بر این، او به این احتمال توجه می دهد که ممکن است وجدان جمعی جامعه از رشد کافی برخوردار نگردد و یا آنکه به گونه ای، دچار تحریف و انحراف شود.
چنین وضعیتی به نظر وی می تواند به همان اندازه بر رفتار افراد تاثیر بگذارد.
✅ حاصل آنکه دورکیم مدعی است که ممکن است وضعیت کلی جامعه (و نه افراد) به گونه ای باشد که هنجارها و
ارزش های اجتماعی را در نوعی حالت بی ثباتی قرار داده، یا حتی آنها را تا حدودی تخریب کرده باشد.
دورکیم بر آن است که افراد از آرزوها و خواسته هایی نا محدود برخوردارند و این جامعه است که به آرزوهای آنان جهت می دهد و آن را محدود می سازد. در هر حال اهمیت و اعتبار دورکیم به عنوان متفکری بنیان گذار در درون سنت نظریه ی فشار، بدان سبب است که وی اثبات کرده :
✔️جرم اصولا پدیده ای اجتماعی است.
✔همچنین اینکه جرم، پیوندی تفکیک ناپذیر با خود طبیعت جامعه دارد
و سرانجام،
✔اینکه بزهکاری را باید محصول گونه هایی خاص از انواع نظم اجتماعی دانست.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#پارادايمهاي_سه_گانه_اثباتگرايي_تفسيري_و_هرمنوتيك_در_مطالعات_مديريت_و_سازمان
☆1
در اين نوشتار با هدف بررسي معرفت شناختي تحقيقات دانش مديريت و سازمان، سه پارادايم #اثباتگرا، #تفسيري و #هرمنوتيك معرفي ميشود.
اثباتگرايي اصالت را به شناخت حسي ميدهد؛ از اينرو جدا كردن موضوع
تحقيق از پژوهشگران و واقعيات اجتماعي و حذف ارزشها از فرآيند پژوهش از نقاط ضعف اين رويكرد شمرده شده است.
رويكرد تفسيري به نوعي از ذهنيت گرايي افراطي فرو ميغلتد، از اينرو با مشكل تحليل رفتار آدميان صرفاً بر پايه قصد و نيت مواجه ميشود.
رويكرد هرمنوتيك افراد را به عنوان كلماتي درون متن سازمان تفسير ميكند و لذا فقدان معيار براي تمييز تفسيرهاي مرتبط از غيرمرتبط، اصلي ترين نقطه ضعف اين رويكرد خواهد بود.
رويكرد اثبات گرايي سازمان را فرافرهنگي
و رويكرد تفسيري و هرمنوتيك سازمان را تحت تأثير فرهنگ ارزيابي ميكنند.
#مقدمه :
مديريت به عنوان « #عمل_مديريتي »، همزاد با زندگي اجتماعي بشر بوده؛ و به مثابه يک رشته علمي، يک سده بيشتر بر عمر آن نميگذرد.
امّا در همين عمر کوتاه خود به عنوان يک علم، درخششي چشمگير داشته و رازگشاي بسياري از رموز پيچيده حيات سازماني انسانها و تضمين تحقق اهداف آن بوده است. مديريت، « فنّاوري تضمين تحقّق اهداف جامعه» است؛ جامعه اي سازماني که هدف هاي آن در قالب اهداف سازمانها تعريف و تجلّي پيدا کرده است.
همراه تحوّلات اين علم، پرسش و دغدغه اي که ذهن محقّقان ژرف انديش اين حوزه را به خود مشغول داشته، همانا چرايي اين تحوّل و دگرگوني است؛ چرا که تبيين اين گونه گونيها، فهم روند علم مديريت را و به تبع پيشبيني آينده تحوّلات آن را ميسر ميسازد.
به ديگر سخن، اشراف برون علمي و نه درون علمي به محقّق عطا ميکند.
تحليلهاي مرسوم در اين وادي، عمدتاً ريشه اين تحولات را به تغييرات محيط نسبت داده و ميدهند. ولي تبيينهاي عميقتر، خاستگاه اين تطوّرات را در عمق انديشه انديشه ورزان جستجو ميکنند، آنجا که علم، خود به عنوان يک محصول و فرآورده کارگاه انديشه تلقي ميشود و به لایه هاي عميقتر فلسفي آن پيوند ميخورد: يعني به #هستي_شناسي، #معرفت_شناسي، #انسان_شناسي، #روش_شناسي.
اين شيوه برخورد در خود مديريت هم، پديده اي ديرين نيست بلکه محصول سالهاي اخير است.
حقيقت اين است که شناخت مديريت، بي آنکه به ريشه ها و دستگاه انديشگي آن پرداخته شود، شناختي غيرعميق و شناختي مصرف گرايانه است.
شناخت مولّد که بتواند در توليد علم مديريت سهم و نقشي ايفا کند، مستلزم نگاهي انديشه ورزانه و فلسفي است.
« #فلسفه_علم_مديريت » است که قدرت شناخت، نقد و توليد علم به انديشمند عطا ميکند و او را در اين فرايند انديشه ورزي وارد، سهيم و دخيل ميکند. افزون بر آن، امکان بومي سازي يک انديشه و برتر از آن توليد علم بر بنيان انديشه و فلسفه خودي را ممکن ميسازد.
در کشور ما، سالهاست که ميان انديشه فلسفي خودي و علم، شکافي عميق ايجاد شده.
قهرماناني که بتوانند از اين شکاف عبور کرده بر بنيان فلسفه اصيل اسلامي، در
قلمرو علم، نظريه پردازي کنند، کم بوده اند؛ و آنها که بتوانند اين شکاف را درمان کرده و ميان انديشه فلسفي اصيل اين ديار و محصول طبيعي آن يعني علم ملائمت و پيوند برقرار کنند، بسيار نادرند.
روزي که اين شکاف پر شود، هنگام فراواني و توليد انبوه علم و نظريه پردازي خواهد بود. اينکه چرا در حوزه هاي گوناگون علم و به ويژگي علوم انساني اين همه فقر نظريه پردازي و طبعاً مصرف زدگي نظريه هاي ديگران وجود دارد، در همين نکته نهفته است.
شايد نقطه عزيمت نهضت نرم افزاري نيز از همينجا باشد. به دشواري بتوان علم نشات گرفته از فلسفه اي ديگر را در جامعه اي با بنيانهاي فلسفي ديگر سوار کرد و انتظار بهره وري و شکوفايي علم و نتيجه آن در عمل را داشت.
منظور نگارنده، به هيچ روي، نفي ارزش ذاتي علم مديريت و انکار مفيد بودن و استفاده از دستاوردهاي علم مديريت در کشور ما نيست. بلکه سخن از محدوديت امکان استفاده و در حد مصرف کننده صرف باقي ماندن است.
اين مقاله از ميان لايه هاي زيرين انديشه فلسفي علم مديريت، به « #معرفت_شناسي » آن پرداخته است.
ادامه دارد...
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#پارادايمهاي_سه_گانه_اثباتگرايي_تفسيري_و_هرمنوتيك_در_مطالعات_مديريت_و_سازمان
☆1
در اين نوشتار با هدف بررسي معرفت شناختي تحقيقات دانش مديريت و سازمان، سه پارادايم #اثباتگرا، #تفسيري و #هرمنوتيك معرفي ميشود.
اثباتگرايي اصالت را به شناخت حسي ميدهد؛ از اينرو جدا كردن موضوع
تحقيق از پژوهشگران و واقعيات اجتماعي و حذف ارزشها از فرآيند پژوهش از نقاط ضعف اين رويكرد شمرده شده است.
رويكرد تفسيري به نوعي از ذهنيت گرايي افراطي فرو ميغلتد، از اينرو با مشكل تحليل رفتار آدميان صرفاً بر پايه قصد و نيت مواجه ميشود.
رويكرد هرمنوتيك افراد را به عنوان كلماتي درون متن سازمان تفسير ميكند و لذا فقدان معيار براي تمييز تفسيرهاي مرتبط از غيرمرتبط، اصلي ترين نقطه ضعف اين رويكرد خواهد بود.
رويكرد اثبات گرايي سازمان را فرافرهنگي
و رويكرد تفسيري و هرمنوتيك سازمان را تحت تأثير فرهنگ ارزيابي ميكنند.
#مقدمه :
مديريت به عنوان « #عمل_مديريتي »، همزاد با زندگي اجتماعي بشر بوده؛ و به مثابه يک رشته علمي، يک سده بيشتر بر عمر آن نميگذرد.
امّا در همين عمر کوتاه خود به عنوان يک علم، درخششي چشمگير داشته و رازگشاي بسياري از رموز پيچيده حيات سازماني انسانها و تضمين تحقق اهداف آن بوده است. مديريت، « فنّاوري تضمين تحقّق اهداف جامعه» است؛ جامعه اي سازماني که هدف هاي آن در قالب اهداف سازمانها تعريف و تجلّي پيدا کرده است.
همراه تحوّلات اين علم، پرسش و دغدغه اي که ذهن محقّقان ژرف انديش اين حوزه را به خود مشغول داشته، همانا چرايي اين تحوّل و دگرگوني است؛ چرا که تبيين اين گونه گونيها، فهم روند علم مديريت را و به تبع پيشبيني آينده تحوّلات آن را ميسر ميسازد.
به ديگر سخن، اشراف برون علمي و نه درون علمي به محقّق عطا ميکند.
تحليلهاي مرسوم در اين وادي، عمدتاً ريشه اين تحولات را به تغييرات محيط نسبت داده و ميدهند. ولي تبيينهاي عميقتر، خاستگاه اين تطوّرات را در عمق انديشه انديشه ورزان جستجو ميکنند، آنجا که علم، خود به عنوان يک محصول و فرآورده کارگاه انديشه تلقي ميشود و به لایه هاي عميقتر فلسفي آن پيوند ميخورد: يعني به #هستي_شناسي، #معرفت_شناسي، #انسان_شناسي، #روش_شناسي.
اين شيوه برخورد در خود مديريت هم، پديده اي ديرين نيست بلکه محصول سالهاي اخير است.
حقيقت اين است که شناخت مديريت، بي آنکه به ريشه ها و دستگاه انديشگي آن پرداخته شود، شناختي غيرعميق و شناختي مصرف گرايانه است.
شناخت مولّد که بتواند در توليد علم مديريت سهم و نقشي ايفا کند، مستلزم نگاهي انديشه ورزانه و فلسفي است.
« #فلسفه_علم_مديريت » است که قدرت شناخت، نقد و توليد علم به انديشمند عطا ميکند و او را در اين فرايند انديشه ورزي وارد، سهيم و دخيل ميکند. افزون بر آن، امکان بومي سازي يک انديشه و برتر از آن توليد علم بر بنيان انديشه و فلسفه خودي را ممکن ميسازد.
در کشور ما، سالهاست که ميان انديشه فلسفي خودي و علم، شکافي عميق ايجاد شده.
قهرماناني که بتوانند از اين شکاف عبور کرده بر بنيان فلسفه اصيل اسلامي، در
قلمرو علم، نظريه پردازي کنند، کم بوده اند؛ و آنها که بتوانند اين شکاف را درمان کرده و ميان انديشه فلسفي اصيل اين ديار و محصول طبيعي آن يعني علم ملائمت و پيوند برقرار کنند، بسيار نادرند.
روزي که اين شکاف پر شود، هنگام فراواني و توليد انبوه علم و نظريه پردازي خواهد بود. اينکه چرا در حوزه هاي گوناگون علم و به ويژگي علوم انساني اين همه فقر نظريه پردازي و طبعاً مصرف زدگي نظريه هاي ديگران وجود دارد، در همين نکته نهفته است.
شايد نقطه عزيمت نهضت نرم افزاري نيز از همينجا باشد. به دشواري بتوان علم نشات گرفته از فلسفه اي ديگر را در جامعه اي با بنيانهاي فلسفي ديگر سوار کرد و انتظار بهره وري و شکوفايي علم و نتيجه آن در عمل را داشت.
منظور نگارنده، به هيچ روي، نفي ارزش ذاتي علم مديريت و انکار مفيد بودن و استفاده از دستاوردهاي علم مديريت در کشور ما نيست. بلکه سخن از محدوديت امکان استفاده و در حد مصرف کننده صرف باقي ماندن است.
اين مقاله از ميان لايه هاي زيرين انديشه فلسفي علم مديريت، به « #معرفت_شناسي » آن پرداخته است.
ادامه دارد...
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#پارادايمهاي_سه_گانه_اثباتگرايي_تفسيري_و_هرمنوتيك_در_مطالعات_مديريت_و_سازمان
☆2
#معرفت_شناسي :
معرفت شناسي يكي از موضوعات مهم فلسفه معاصر است كه ذهن بسياري از انديشمندان را به خود مشغول ساخته است.
موضوعاتي كه در آن به بحث گذاشته ميشود، عبارت انداز:
طبيعتِ معرفت،
منابعِ معرفت
و حدّ و مرزِ معرفت
(روتلج، 362 :1998).
بنابراين ميتوان معرفت شناسي را اينگونه تعريف كرد:
« علمي كه درباره ماهيتِ معرفت هاي انساني و كيفيت ارزيابي آن و امكان يا عدم امكان توجيه پذيري آن گفتگو مينمايد.» (پائول ادوراد، 1967).
اما معرفت چيست و چه تعريفي براي آن ارائه شده است؟.
تعريف شايعي که از اين اصطلاح به عمل آمده عبارت از « باور صادق موجه ».
اين تعريف به رغم اشکالاتي که به فقدان احراز شرايط جامعيت و مانعيت آن از سوي گتيه در سال 1963 م شده، (121-123) همچنان به عنوان تعريفي نسبتاً مطلوب از سوي معرفت شناسان پذيرفته شده است.
#پارادايم:
واژه پارادايم نخستين بار در زبان انگليسي در قرن پانزدهم به معناي يک مثال يا الگو به کار رفت که هم اکنون نيز کاربرد در همين معنا متداول است.
از دهه 1960 اين واژه در فلسفه علوم طبيعي کاربرد يافت و به يک چارچوب نظري و فکري ناظر شد.
اين واژه امروز در ديگر زمينه ها به معناي ديدگاه رايج و متداول در باب امري است. (عليپور و حسني،
13 :1389) همواره پارادايمها به نظريات علمي كه درون آنها هستند حاكم اند بدين معنا كه گزاره هاي علمي درون يك پارادايم در راستاي همان ديدگاه رايج و متداول هستند؛ از اين منظر هرگاه پارادايم حاكم دچار نقص و كاستيهاي محوري باشد، تئوريهاي هماهنگ با آن نيز دچار همان نواقص خواهند بود.
معرفت شناسي اثباتگرا به جاي اين ديدگاه با تكيه بر تجربه به عنوان تنها منبع معرفت، بر تفكر استقرايي تأكيد ميكرد.
به نظر پيروان اين مكتب، علوم طبيعي براي دستيابي به دانش قياسي و شناخت واقعي، بايد فقط در راه مشاهده و تجربه گام بردارد و علوم اجتماعي نيز بايد علوم طبيعي را الگو قرار داده و تنها به تشريح و تحليل يافته هاي تجربي بپردازد (رفيعپور، 37-38 :1360).
تجربهگرايي در تبيين رابطه پديده هاي مادي، به جاي جستجو از علل متافيزيكي در كنار علل مادي، صرفاً به علل مادي پرداخته و به همين دليل روش آن را در تبيين، « ماترياليسم متدولوژيك » نام نهاده اند. اين طرز تفكر باعث شده است نگرش خاصي در روش تحقيق، معرفت شناسي و وجودشناسي به وجود آيد
كه بينش فلسفي حاكم بر همه مطالعات و تحقيقات در موضوعات طبيعي و انساني باشد (ملكيان، 68 :1377).
معرفت شناسي اثباتگرا و علوم انساني و تأثيري که ابتدا تعريفي از علوم انساني ارائه ميشود و سپس به رويکرد اثبات گرايي اين رويکرد در مطالعات علوم انساني دارد پرداخته ميشود:
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#پارادايمهاي_سه_گانه_اثباتگرايي_تفسيري_و_هرمنوتيك_در_مطالعات_مديريت_و_سازمان
☆2
#معرفت_شناسي :
معرفت شناسي يكي از موضوعات مهم فلسفه معاصر است كه ذهن بسياري از انديشمندان را به خود مشغول ساخته است.
موضوعاتي كه در آن به بحث گذاشته ميشود، عبارت انداز:
طبيعتِ معرفت،
منابعِ معرفت
و حدّ و مرزِ معرفت
(روتلج، 362 :1998).
بنابراين ميتوان معرفت شناسي را اينگونه تعريف كرد:
« علمي كه درباره ماهيتِ معرفت هاي انساني و كيفيت ارزيابي آن و امكان يا عدم امكان توجيه پذيري آن گفتگو مينمايد.» (پائول ادوراد، 1967).
اما معرفت چيست و چه تعريفي براي آن ارائه شده است؟.
تعريف شايعي که از اين اصطلاح به عمل آمده عبارت از « باور صادق موجه ».
اين تعريف به رغم اشکالاتي که به فقدان احراز شرايط جامعيت و مانعيت آن از سوي گتيه در سال 1963 م شده، (121-123) همچنان به عنوان تعريفي نسبتاً مطلوب از سوي معرفت شناسان پذيرفته شده است.
#پارادايم:
واژه پارادايم نخستين بار در زبان انگليسي در قرن پانزدهم به معناي يک مثال يا الگو به کار رفت که هم اکنون نيز کاربرد در همين معنا متداول است.
از دهه 1960 اين واژه در فلسفه علوم طبيعي کاربرد يافت و به يک چارچوب نظري و فکري ناظر شد.
اين واژه امروز در ديگر زمينه ها به معناي ديدگاه رايج و متداول در باب امري است. (عليپور و حسني،
13 :1389) همواره پارادايمها به نظريات علمي كه درون آنها هستند حاكم اند بدين معنا كه گزاره هاي علمي درون يك پارادايم در راستاي همان ديدگاه رايج و متداول هستند؛ از اين منظر هرگاه پارادايم حاكم دچار نقص و كاستيهاي محوري باشد، تئوريهاي هماهنگ با آن نيز دچار همان نواقص خواهند بود.
معرفت شناسي اثباتگرا به جاي اين ديدگاه با تكيه بر تجربه به عنوان تنها منبع معرفت، بر تفكر استقرايي تأكيد ميكرد.
به نظر پيروان اين مكتب، علوم طبيعي براي دستيابي به دانش قياسي و شناخت واقعي، بايد فقط در راه مشاهده و تجربه گام بردارد و علوم اجتماعي نيز بايد علوم طبيعي را الگو قرار داده و تنها به تشريح و تحليل يافته هاي تجربي بپردازد (رفيعپور، 37-38 :1360).
تجربهگرايي در تبيين رابطه پديده هاي مادي، به جاي جستجو از علل متافيزيكي در كنار علل مادي، صرفاً به علل مادي پرداخته و به همين دليل روش آن را در تبيين، « ماترياليسم متدولوژيك » نام نهاده اند. اين طرز تفكر باعث شده است نگرش خاصي در روش تحقيق، معرفت شناسي و وجودشناسي به وجود آيد
كه بينش فلسفي حاكم بر همه مطالعات و تحقيقات در موضوعات طبيعي و انساني باشد (ملكيان، 68 :1377).
معرفت شناسي اثباتگرا و علوم انساني و تأثيري که ابتدا تعريفي از علوم انساني ارائه ميشود و سپس به رويکرد اثبات گرايي اين رويکرد در مطالعات علوم انساني دارد پرداخته ميشود:
🆔👉 @iran_novin1