Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#تاریخچه_واژه_پان
پان در زبان یونانی پیشوندی است به معنای « #همه ».
در قرن نوزدهم و بیستم ابتدا در اروپا و سپس در آسیا و افریقا و جنبشهای سیاسی پیدا شد که با آوردن این پیشوند بر سر نام یکی کشور یا نژاد یا دین خود را نامگذاری کردند، و هدفشان گردآوردن مردم هم نژاد یا هم زبان یا هم دین، به نام یک ملت یا امت یا نژاد، در یک واحد قدرت ملی یا دولت بوده است.
(دانشنامه ی سیاسی داریوش آشوری-نشر مروارید- چاپ شانزدهم ۱۳۸۷- ص۷۸) .
از لحاظ سیاسی و تاریخی از مهمترین پان های تاثیر گذار در کشورمان می توان به.پان ایرانیسم، پان تورکیسم، پان عربیسم و پان کردیسم اشاره کرد.
البته در افق دید دشمنان ایران سعی شده که در آینده پان لریسم و پان بلوچیسم هم به سایر پانها به منظور تشویش بیشتر افکار عمومی و ایجاد درگیری و تفرقه افزوده گردد.
قبل از پرداختن به خصوصیات هر پان بهتر است کمی به معنی واژه #ملت که.بسیار سعی شده توسط.بعضی پانها مورد تحریف قرار گیرد اشاره کنیم و سپس.به الگوی مشترک تمامی پانها یعنی پان ژرمنیسم می پردازیم.
از سال 1694 آکادمی فرانسه مجموعه ساکنان یک کشور واحد را که تحت قوانین مشترک زندگی می کنند#ناسیون (nation )نامید و پس از آن با انقلاب فرانسه مفهوم مدرن ملت ، وارد ادبیات سیاسی شد .
بعدها با تحول مفهومش آنرا یک واحد بزرگ انسانی تعریف کردند که طی تکامل تاریخی به وجود آمده و بر شالوده اشتراک سرزمین و اقتصاد و تاریخ و فرهنگ ملی استوار است.
عامل پیوند آن فرهنگ و آگاهی مشترک است.
از این پیوند است که احساس تعلق به یکدیگر و احساس وحدت میان افراد متعلق با آن واحد پدید میآید.
از جمله ویژگیهای هر ملت اشغال یک قلمرو جغرافیایی مشترک است و احساس دلبستگی و وابستگی به سرزمین معین.
علاوه بر آن، نیروی حیاتی پیوند دهنده ملّت از احساس تعلق قوی به تاریخ خویش، دین خویش، فرهنگ ویژه خویش و نیز زبان خویش بر میخیزد.
با ادامه تحولات بعد از انقلاب فرانسه و ظهور ناپلئون و شکست خرد کننده پروس در جنگ ینا، مفهوم ملت توسط فیلسوفان آلمانی رنجیده از ناپلئون از جمله #یوهان_گولتیپ_فیخته تلاش شد که بر عنصر مشترک زبانی تاکید بیشتری شود تا بتواند به عنوان اتحادی علیه فرانسوی های اشغال گر مناطق آلمانی زبان عمل کند.
از اینجا بود که پان ژرمنیسم زاده شد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#تاریخچه_واژه_پان
پان در زبان یونانی پیشوندی است به معنای « #همه ».
در قرن نوزدهم و بیستم ابتدا در اروپا و سپس در آسیا و افریقا و جنبشهای سیاسی پیدا شد که با آوردن این پیشوند بر سر نام یکی کشور یا نژاد یا دین خود را نامگذاری کردند، و هدفشان گردآوردن مردم هم نژاد یا هم زبان یا هم دین، به نام یک ملت یا امت یا نژاد، در یک واحد قدرت ملی یا دولت بوده است.
(دانشنامه ی سیاسی داریوش آشوری-نشر مروارید- چاپ شانزدهم ۱۳۸۷- ص۷۸) .
از لحاظ سیاسی و تاریخی از مهمترین پان های تاثیر گذار در کشورمان می توان به.پان ایرانیسم، پان تورکیسم، پان عربیسم و پان کردیسم اشاره کرد.
البته در افق دید دشمنان ایران سعی شده که در آینده پان لریسم و پان بلوچیسم هم به سایر پانها به منظور تشویش بیشتر افکار عمومی و ایجاد درگیری و تفرقه افزوده گردد.
قبل از پرداختن به خصوصیات هر پان بهتر است کمی به معنی واژه #ملت که.بسیار سعی شده توسط.بعضی پانها مورد تحریف قرار گیرد اشاره کنیم و سپس.به الگوی مشترک تمامی پانها یعنی پان ژرمنیسم می پردازیم.
از سال 1694 آکادمی فرانسه مجموعه ساکنان یک کشور واحد را که تحت قوانین مشترک زندگی می کنند#ناسیون (nation )نامید و پس از آن با انقلاب فرانسه مفهوم مدرن ملت ، وارد ادبیات سیاسی شد .
بعدها با تحول مفهومش آنرا یک واحد بزرگ انسانی تعریف کردند که طی تکامل تاریخی به وجود آمده و بر شالوده اشتراک سرزمین و اقتصاد و تاریخ و فرهنگ ملی استوار است.
عامل پیوند آن فرهنگ و آگاهی مشترک است.
از این پیوند است که احساس تعلق به یکدیگر و احساس وحدت میان افراد متعلق با آن واحد پدید میآید.
از جمله ویژگیهای هر ملت اشغال یک قلمرو جغرافیایی مشترک است و احساس دلبستگی و وابستگی به سرزمین معین.
علاوه بر آن، نیروی حیاتی پیوند دهنده ملّت از احساس تعلق قوی به تاریخ خویش، دین خویش، فرهنگ ویژه خویش و نیز زبان خویش بر میخیزد.
با ادامه تحولات بعد از انقلاب فرانسه و ظهور ناپلئون و شکست خرد کننده پروس در جنگ ینا، مفهوم ملت توسط فیلسوفان آلمانی رنجیده از ناپلئون از جمله #یوهان_گولتیپ_فیخته تلاش شد که بر عنصر مشترک زبانی تاکید بیشتری شود تا بتواند به عنوان اتحادی علیه فرانسوی های اشغال گر مناطق آلمانی زبان عمل کند.
از اینجا بود که پان ژرمنیسم زاده شد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#وطن_دوستی_در_برابر_ناسیونالیسم
☆3.
#آبه_سیز #ملت را بر مبنای سیاسی و با تکیه بر تعریف دولت، یعنی یک ساختارِ سیاسی واحدِ منسجمِ فراگیر تعریف میکرد در حالیکه #رنان نگرشی فردگرایانهتر را در نظر داشت و بیشتر بر آداب و سنن و فرهنگ و تاریخ مشترک و خاطرات مشترک تاریخی یک گروه از مردم تاکید میکرد.
هر دو این عناصر بر مبنای نگرش مدرن و جدیدی از انسان متکی بودند که بر مبنایشان قراردادی اجتماعی وجود دارد و این قرارداد سازماندهنده ارتباط میان اعضای یک جامعه است و افرادی که در این جامعه زندگی میکنند تابعیتی پیدا میکنند که این تابعیت بر مبنای منافع مشترک و قراردادهای اجتماعی مشترکشان استوار شده است.[۶]
حدود یک قرن بعد از آبه سیز، ارنست رنان[۷] تعریفی پیچیدهتر و مدرنتر از ملیت را در اواخر قرن نوزدهم در فرانسه صورتبندی کرد. او در یازدهم مارس ۱۸۸۲ در دانشگاه سوربون سخنرانی مشهوری کرد به نام « #ملت_چیست؟ »[۸] و کوشید در آن از تعابیر سنتی « #ناسیون » که بر مبنای جغرافیا، نژاد یا دین استوار بود، فاصله بگیرد. این یکی از نخستین نوشتارهایی است که مفهوم ملت را بر مبنای متغیرهای دیگر تبیین میکند.
• یکی از متغیرهای مورد نظر رنان وفاداری افراد به ملتی خاص است.
• دیگری تمایل اعضای یک جامعه برای رعایت منافع جمعی خویش و رقابت با جوامع دیگر است.
• دیگری ارجگذاری به صفات ویژه یک ملت در برابر صفاتی است که به ملل همسایه یا ملل بیگانه منسوب میشود
• و چهارم توجه به حفظ فرهنگ ملی و آداب و سنن و داشتهای تاریخی یک ملت است.
• در نهایت اینکه رنان معتقد بود اصولاً مفهوم ملیگرایی مبتنی بر این باور است که بشر به طور طبیعی به ملتهایی تقسیم شده است.
به عبارت دیگر، زمینه انسانی برسازنده بشریت قابل تقسیم به واحدهای طبیعی هستند که آنها را ملت مینامیم و هر کدام از آنها شکل و شمایل و ویژگیهای خاص خود را دارند.
بر این مبنا بود که ارنست رنان تعبیری به نسبت فردگرایانه و کاملاً مدرن از ملیت به دست داد. او ملیت را، در واقع با این تعابیری که عنوان شد، بر مبنای سابقهی دردهای مشترک تاریخی بازتعریف نمود. این بدان معناست که او خاطره مشترک جمعی را در مورد آنچه را که بر یک ملت گذشته، مبنا میگرفت. او خواستِ ارادی با هم زیستن را مبنای تشکیل یک ملیت میدانست و آن جمله مشهورش هم به همین نوشتار مربوط است که میگوید: «ملت همه پرسی بزرگ روزانه ای است برای نشاندادن میل به با هم بودن.»[۹]
ارنست رنان و آبهسیز با وجود فاصلهی صد سالهی میانشان، از این نظر به هم شباهت داشتند که در زمینهی تاریخی مشترکی قلم میزدند. این زمینه، از این نظر که رخداد سیاسی و تاریخی مهمی همچون انقلاب بزرگ فرانسه را از سر گذارنده بود، از بقیهی سرزمینهای اروپایی متمایز بود. در این زمینه بود که در انتهای قرن نوزدهم، شکل جدیدی از مفهوم هویت ملی را با اتکا به حقوق شهروندی و مبانی انسانگرایانه و فردگرایانهی مدرن پدیدار گشت.
ملیت فرانسوی در واقع گسستی نسبت به مفهوم ملیت لاتینی کهن محسوب میشد به این دلیل که در آرای اندیشه وران عصر روشنگری ریشه داشت، همچنین رنگ و بویی از آرای رمانتیستهای قرن هجدهم را هم به خودش گرفته بود و به این ترتیب تلفیقی بود از اندیشه هایی که خردگرا بودند، فردگرایانه به انسان مینگریستند، حقوق و ساختار حقوقی متکی به حق شهروندی و ظهور دولت مدرن را آماج میکردند و در عین حال در کنار آن به مفاهیمی رمانتیستی و حتی گاه خردگریزانه مثل نقش مردان بزرگ در تاریخ، تاکید میکردند و به همین ترتیب با استفاده از این ارثیه رمانتیستی، زبان و به خصوص ادبیات را مبنای اصلی ارتباط انسان با هویت خودش و ارتباط اعضای یک جامعه با همدیگر میدانستند.
تعبیر رمانتیستی از ملیت مدرن، همچون ماشینی رمزگذار عمل میکرد که تاریخ و پیشینهی فرهنگی مردمان را بازخوانی میکرد و منظرهها و چشماندازهای طبیعی را (از مجرای نقاشیها و اشعار رمانتیک)، شخصیتهای نامدار تاریخی را (از مجرای رمان و اپرا و تئاتر)، و مهمتر از همه، زبان و میراث زبانی مشترک مردمان را همچون بند نافی هویتساز برمیکشید و به کمک این عناصر مشروعیت را به دولتِ نوپای مدرن بازمیگرداند و این مشروعیتی بود که همزمان با فروپاشی اعتبار سیاسیِ نهادهای دینمداری مانند کلیسا با بحرانی در تثبیت معناییِ خویش روبرو بود.
تعبیر فرانسوی از ملیت که با رخداد خشن و ناگهانیای مثل انقلاب و انقراض رژیم کهن همراه بود، شالوده و محور مرکزی ظهور ناسیونالیسم جدید بود.
این شکلِ تازه از #هویت_جمعی، به همراه بازسازی نظام اقتصادی (بر مبنای #سرمایهداری) و عزل نظر از نقش فراگیرِ نهادهای دینی ( #سکولاریسم ) ارکان سه گانهی سرمشق #مدرنیته را در قرن نوزدهم برمیساختند.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#وطن_دوستی_در_برابر_ناسیونالیسم
☆3.
#آبه_سیز #ملت را بر مبنای سیاسی و با تکیه بر تعریف دولت، یعنی یک ساختارِ سیاسی واحدِ منسجمِ فراگیر تعریف میکرد در حالیکه #رنان نگرشی فردگرایانهتر را در نظر داشت و بیشتر بر آداب و سنن و فرهنگ و تاریخ مشترک و خاطرات مشترک تاریخی یک گروه از مردم تاکید میکرد.
هر دو این عناصر بر مبنای نگرش مدرن و جدیدی از انسان متکی بودند که بر مبنایشان قراردادی اجتماعی وجود دارد و این قرارداد سازماندهنده ارتباط میان اعضای یک جامعه است و افرادی که در این جامعه زندگی میکنند تابعیتی پیدا میکنند که این تابعیت بر مبنای منافع مشترک و قراردادهای اجتماعی مشترکشان استوار شده است.[۶]
حدود یک قرن بعد از آبه سیز، ارنست رنان[۷] تعریفی پیچیدهتر و مدرنتر از ملیت را در اواخر قرن نوزدهم در فرانسه صورتبندی کرد. او در یازدهم مارس ۱۸۸۲ در دانشگاه سوربون سخنرانی مشهوری کرد به نام « #ملت_چیست؟ »[۸] و کوشید در آن از تعابیر سنتی « #ناسیون » که بر مبنای جغرافیا، نژاد یا دین استوار بود، فاصله بگیرد. این یکی از نخستین نوشتارهایی است که مفهوم ملت را بر مبنای متغیرهای دیگر تبیین میکند.
• یکی از متغیرهای مورد نظر رنان وفاداری افراد به ملتی خاص است.
• دیگری تمایل اعضای یک جامعه برای رعایت منافع جمعی خویش و رقابت با جوامع دیگر است.
• دیگری ارجگذاری به صفات ویژه یک ملت در برابر صفاتی است که به ملل همسایه یا ملل بیگانه منسوب میشود
• و چهارم توجه به حفظ فرهنگ ملی و آداب و سنن و داشتهای تاریخی یک ملت است.
• در نهایت اینکه رنان معتقد بود اصولاً مفهوم ملیگرایی مبتنی بر این باور است که بشر به طور طبیعی به ملتهایی تقسیم شده است.
به عبارت دیگر، زمینه انسانی برسازنده بشریت قابل تقسیم به واحدهای طبیعی هستند که آنها را ملت مینامیم و هر کدام از آنها شکل و شمایل و ویژگیهای خاص خود را دارند.
بر این مبنا بود که ارنست رنان تعبیری به نسبت فردگرایانه و کاملاً مدرن از ملیت به دست داد. او ملیت را، در واقع با این تعابیری که عنوان شد، بر مبنای سابقهی دردهای مشترک تاریخی بازتعریف نمود. این بدان معناست که او خاطره مشترک جمعی را در مورد آنچه را که بر یک ملت گذشته، مبنا میگرفت. او خواستِ ارادی با هم زیستن را مبنای تشکیل یک ملیت میدانست و آن جمله مشهورش هم به همین نوشتار مربوط است که میگوید: «ملت همه پرسی بزرگ روزانه ای است برای نشاندادن میل به با هم بودن.»[۹]
ارنست رنان و آبهسیز با وجود فاصلهی صد سالهی میانشان، از این نظر به هم شباهت داشتند که در زمینهی تاریخی مشترکی قلم میزدند. این زمینه، از این نظر که رخداد سیاسی و تاریخی مهمی همچون انقلاب بزرگ فرانسه را از سر گذارنده بود، از بقیهی سرزمینهای اروپایی متمایز بود. در این زمینه بود که در انتهای قرن نوزدهم، شکل جدیدی از مفهوم هویت ملی را با اتکا به حقوق شهروندی و مبانی انسانگرایانه و فردگرایانهی مدرن پدیدار گشت.
ملیت فرانسوی در واقع گسستی نسبت به مفهوم ملیت لاتینی کهن محسوب میشد به این دلیل که در آرای اندیشه وران عصر روشنگری ریشه داشت، همچنین رنگ و بویی از آرای رمانتیستهای قرن هجدهم را هم به خودش گرفته بود و به این ترتیب تلفیقی بود از اندیشه هایی که خردگرا بودند، فردگرایانه به انسان مینگریستند، حقوق و ساختار حقوقی متکی به حق شهروندی و ظهور دولت مدرن را آماج میکردند و در عین حال در کنار آن به مفاهیمی رمانتیستی و حتی گاه خردگریزانه مثل نقش مردان بزرگ در تاریخ، تاکید میکردند و به همین ترتیب با استفاده از این ارثیه رمانتیستی، زبان و به خصوص ادبیات را مبنای اصلی ارتباط انسان با هویت خودش و ارتباط اعضای یک جامعه با همدیگر میدانستند.
تعبیر رمانتیستی از ملیت مدرن، همچون ماشینی رمزگذار عمل میکرد که تاریخ و پیشینهی فرهنگی مردمان را بازخوانی میکرد و منظرهها و چشماندازهای طبیعی را (از مجرای نقاشیها و اشعار رمانتیک)، شخصیتهای نامدار تاریخی را (از مجرای رمان و اپرا و تئاتر)، و مهمتر از همه، زبان و میراث زبانی مشترک مردمان را همچون بند نافی هویتساز برمیکشید و به کمک این عناصر مشروعیت را به دولتِ نوپای مدرن بازمیگرداند و این مشروعیتی بود که همزمان با فروپاشی اعتبار سیاسیِ نهادهای دینمداری مانند کلیسا با بحرانی در تثبیت معناییِ خویش روبرو بود.
تعبیر فرانسوی از ملیت که با رخداد خشن و ناگهانیای مثل انقلاب و انقراض رژیم کهن همراه بود، شالوده و محور مرکزی ظهور ناسیونالیسم جدید بود.
این شکلِ تازه از #هویت_جمعی، به همراه بازسازی نظام اقتصادی (بر مبنای #سرمایهداری) و عزل نظر از نقش فراگیرِ نهادهای دینی ( #سکولاریسم ) ارکان سه گانهی سرمشق #مدرنیته را در قرن نوزدهم برمیساختند.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1