Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
#ایرانشناسی
روستای گازرخان (قلعه #حسن_صباح)
☆1
حسن صبّاح ، بنیانگذار دولت اسماعیلیه در ایران و نیز بانى دعوت مستقلاسماعیلیه نزارى. درباره آغاز زندگى و دوره جوانى او اطلاعات کمى وجود دارد. اینکه حسن صباح و خواجه نظامالملک و عمر خیام در کودکى باهم در مکتبى در نیشابور به تحصیل مشغول بودند ، افسانه است و سند تاریخى ندارد. مؤلفى مجهول وقایع دوران حکمرانى حسن صباح، اولین خداوند الموت* و رهبر اسماعیلیان ایران (که آنان وى را سیّدنا خطاب می کردند)، را در کتابى به نام سرگذشت سیّدنا جمع کرده بود که در واقع آغاز یک سنّت تاریخنگارى در دوره الموت از تاریخ اسماعیلیان نزارى ایران نیز بوده است. قسمت اول این کتاب احتمالاً به قلم خود حسن صباح است. سرگذشت سیّدنا به جانمانده است، اما گروهى از مورخان ایرانى دوره ایلخانى (عطاملک جوینى و رشیدالدین فضلاللّه و عبداللّهبن على کاشانى) از آن استفاده کرده و قسمتهایى از آن را در بخش مربوط به حسن صباح، در تواریخ اسماعیلیه خود نقل کردهاند. کتابهاى این سه مورخ، مهمترین منابع موجود درباره حسن صباحاند .
حسن صباح در حدود سال ۴۴۵ در قم، در خانوادهاى از شیعیان امامى، به دنیا آمد. پدرش، علی بن محمدبن جعفر صبّاح حِمیَرى، اصلش از کوفه بود ولى ادعا می کرد که نسبش حمیرى یَمنى است. او که از کوفه به قم مهاجرت کرده بود، به شهر رى نقل مکان کرد که مرکز مهم دیگرى براى تعالیم شیعه و فعالیتهاى داعیان اسماعیلى بود. حسن در رى به عنوان شیعه دوازده امامى تعلیم و تربیت یافت، اما در هفده سالگى از طریق یکى از داعیان اسماعیلى، به نام امیره ضَراب، با تعالیم اسماعیلیه آشنایى پیدا کرد. سپس از داعى دیگرى، بهنام ابونصر سراج، اطلاعات بیشترى کسب کرد و سرانجام به مذهب اسماعیلى گروید و نسبت به امام اسماعیلى زمان، یعنى خلیفه فاطمى، مستنصرباللّه، سوگند عهد به جاى آورد. اندکى بعد در ۴۶۴، حسن صباح توجه ابنعطّاش (رهبر اسماعیلیانِ سرزمینهاى سلجوقى) را، که به رى آمده بود، جلب کرد. ابنعطّاش که متوجه استعداد و کفایت او شده بود، در سلسله مراتب دعوت اسماعیلیه، مقامى به وى داد. در ۴۶۷، حسن صباح همراه ابنعطّاش به اصفهان (مرکز مخفى دعوت اسماعیلیه ایران) رفت و در ۴۶۹، به توصیه او، عازم قاهره، پایتخت فاطمیان، شد تا در آنجا تعلیم بیشترى ببیند. وى در صفر ۴۷۱ به قاهره وارد شد. در آن زمان، بدرالجمالى*، امیر جیوش و وزیر فاطمیان، به عنوان داعی الدعاة، جانشین مؤیَّد فی الدین* شیرازى شده بود. درباره اقامت سه ساله حسن در مصر اطلاعات چندانى در دست نیست. وى ابتدا در قاهره و سپس در اسکندریه به سر برد و مستنصرباللّه را ندید. به نظر میرسد که حسن در مصر با بدرالجمالى درگیرى پیدا کرد و از قاهره به اسکندریه، که پایگاه مخالفان بدرالجمالى بود، رفت (رجوع کنید به جوینى، ج ۳، ص ۱۸۷ـ۱۹۱؛ رشیدالدین فضلاللّه، ص۹۷ـ ۱۰۳؛ کاشانى، ص ۱۳۳ـ۱۳۷؛ حافظابرو، ص ۱۹۱ـ۱۹۳). بنابر قول منابع نزارى که مورخان ایرانى نقل کردهاند، منازعه حسن با بدرالجمالى بر سر جانشینى مستنصر باللّه بود و اینکه حسن حمایت خود را از ولیعهد او، یعنى نزار، اظهار کرده بود (رجوع کنید به جوینى، ج ۳، ص ۱۹۰ـ۱۹۱؛ رشیدالدین فضلاللّه، ص ۱۰۱ـ ۱۰۲؛ کاشانى، ص ۱۳۷؛ حافظ ابرو، ص ۱۹۳). طبق روایت دیگرى (رجوع کنید به ابناثیر، ج ۱۰، ص ۲۳۷؛ رشیدالدین فضلاللّه، ص ۷۷؛ کاشانى، ص ۱۱۴؛ مقریزى، ج ۲، ص ۳۲۳، ج ۳، ص ۱۵)، مستنصرباللّه شخصاً به حسن گفته بود که جانشین وى نزار خواهد بود. در هر صورت، حسن سرانجام از مصر اخراج شد و در ذیحجه ۴۷۳ به اصفهان بازگشت (جوینى، ج ۳، ص ۱۹۱؛ رشیدالدین فضلاللّه، ص ۱۰۳).
به نظر می رسد که حسن در سالهاى اقامت در مصر چیزهایى فرا گرفت که بعداً از آنها در تدوین سیاست انقلابى خود استفاده کرد. وى بهخوبى می دانست که دولت فاطمیان رو به زوال است و امکانات لازم را براى کمک به اسماعیلیان ایران، در مبارزاتشان با سلجوقیان ترک، ندارد. حسن، پس از بازگشت به ایران، نُه سال بهعنوان داعى اسماعیلى، در ایران سفر کرد و در همین دوره، سیاست انقلابى خود را طرح نمود و قدرت نظامى سلجوقیان را در مناطق گوناگون ارزیابى کرد (رجوع کنید به خراسانى فدائى، ص ۸۹ـ۹۰). تا حدود ۴۸۰، او توجه خود را به ایالات سواحل دریاى مازندران، بهخصوص به منطقه کوهستانى دیلم*، معطوف کرده بود. این منطقه از قدیم پناهگاهى براى علویان و شیعیان به شمار می آمد و از مراکز قدرت سلجوقیان در مرکز و مغرب ایران، دور بود. علاوه بر این، دعوت اسماعیلیه در دیلم، که عمدتاً سنگر شیعیان زیدى بود، تا حدودى اشاعه پیدا کرده بود. در این زمان، حسن صباح براى شورش برضد سلجوقیان نقشه می کشید و در جستجوى محل مناسبى بود که بتواند پایگاه عملیاتى خود را در آنجا مستقر کند. به این منظور، سرانجام قلعه الموت را در منطقه رودبار انتخاب کرد
🆔👉 @iran_novin1
روستای گازرخان (قلعه #حسن_صباح)
☆1
حسن صبّاح ، بنیانگذار دولت اسماعیلیه در ایران و نیز بانى دعوت مستقلاسماعیلیه نزارى. درباره آغاز زندگى و دوره جوانى او اطلاعات کمى وجود دارد. اینکه حسن صباح و خواجه نظامالملک و عمر خیام در کودکى باهم در مکتبى در نیشابور به تحصیل مشغول بودند ، افسانه است و سند تاریخى ندارد. مؤلفى مجهول وقایع دوران حکمرانى حسن صباح، اولین خداوند الموت* و رهبر اسماعیلیان ایران (که آنان وى را سیّدنا خطاب می کردند)، را در کتابى به نام سرگذشت سیّدنا جمع کرده بود که در واقع آغاز یک سنّت تاریخنگارى در دوره الموت از تاریخ اسماعیلیان نزارى ایران نیز بوده است. قسمت اول این کتاب احتمالاً به قلم خود حسن صباح است. سرگذشت سیّدنا به جانمانده است، اما گروهى از مورخان ایرانى دوره ایلخانى (عطاملک جوینى و رشیدالدین فضلاللّه و عبداللّهبن على کاشانى) از آن استفاده کرده و قسمتهایى از آن را در بخش مربوط به حسن صباح، در تواریخ اسماعیلیه خود نقل کردهاند. کتابهاى این سه مورخ، مهمترین منابع موجود درباره حسن صباحاند .
حسن صباح در حدود سال ۴۴۵ در قم، در خانوادهاى از شیعیان امامى، به دنیا آمد. پدرش، علی بن محمدبن جعفر صبّاح حِمیَرى، اصلش از کوفه بود ولى ادعا می کرد که نسبش حمیرى یَمنى است. او که از کوفه به قم مهاجرت کرده بود، به شهر رى نقل مکان کرد که مرکز مهم دیگرى براى تعالیم شیعه و فعالیتهاى داعیان اسماعیلى بود. حسن در رى به عنوان شیعه دوازده امامى تعلیم و تربیت یافت، اما در هفده سالگى از طریق یکى از داعیان اسماعیلى، به نام امیره ضَراب، با تعالیم اسماعیلیه آشنایى پیدا کرد. سپس از داعى دیگرى، بهنام ابونصر سراج، اطلاعات بیشترى کسب کرد و سرانجام به مذهب اسماعیلى گروید و نسبت به امام اسماعیلى زمان، یعنى خلیفه فاطمى، مستنصرباللّه، سوگند عهد به جاى آورد. اندکى بعد در ۴۶۴، حسن صباح توجه ابنعطّاش (رهبر اسماعیلیانِ سرزمینهاى سلجوقى) را، که به رى آمده بود، جلب کرد. ابنعطّاش که متوجه استعداد و کفایت او شده بود، در سلسله مراتب دعوت اسماعیلیه، مقامى به وى داد. در ۴۶۷، حسن صباح همراه ابنعطّاش به اصفهان (مرکز مخفى دعوت اسماعیلیه ایران) رفت و در ۴۶۹، به توصیه او، عازم قاهره، پایتخت فاطمیان، شد تا در آنجا تعلیم بیشترى ببیند. وى در صفر ۴۷۱ به قاهره وارد شد. در آن زمان، بدرالجمالى*، امیر جیوش و وزیر فاطمیان، به عنوان داعی الدعاة، جانشین مؤیَّد فی الدین* شیرازى شده بود. درباره اقامت سه ساله حسن در مصر اطلاعات چندانى در دست نیست. وى ابتدا در قاهره و سپس در اسکندریه به سر برد و مستنصرباللّه را ندید. به نظر میرسد که حسن در مصر با بدرالجمالى درگیرى پیدا کرد و از قاهره به اسکندریه، که پایگاه مخالفان بدرالجمالى بود، رفت (رجوع کنید به جوینى، ج ۳، ص ۱۸۷ـ۱۹۱؛ رشیدالدین فضلاللّه، ص۹۷ـ ۱۰۳؛ کاشانى، ص ۱۳۳ـ۱۳۷؛ حافظابرو، ص ۱۹۱ـ۱۹۳). بنابر قول منابع نزارى که مورخان ایرانى نقل کردهاند، منازعه حسن با بدرالجمالى بر سر جانشینى مستنصر باللّه بود و اینکه حسن حمایت خود را از ولیعهد او، یعنى نزار، اظهار کرده بود (رجوع کنید به جوینى، ج ۳، ص ۱۹۰ـ۱۹۱؛ رشیدالدین فضلاللّه، ص ۱۰۱ـ ۱۰۲؛ کاشانى، ص ۱۳۷؛ حافظ ابرو، ص ۱۹۳). طبق روایت دیگرى (رجوع کنید به ابناثیر، ج ۱۰، ص ۲۳۷؛ رشیدالدین فضلاللّه، ص ۷۷؛ کاشانى، ص ۱۱۴؛ مقریزى، ج ۲، ص ۳۲۳، ج ۳، ص ۱۵)، مستنصرباللّه شخصاً به حسن گفته بود که جانشین وى نزار خواهد بود. در هر صورت، حسن سرانجام از مصر اخراج شد و در ذیحجه ۴۷۳ به اصفهان بازگشت (جوینى، ج ۳، ص ۱۹۱؛ رشیدالدین فضلاللّه، ص ۱۰۳).
به نظر می رسد که حسن در سالهاى اقامت در مصر چیزهایى فرا گرفت که بعداً از آنها در تدوین سیاست انقلابى خود استفاده کرد. وى بهخوبى می دانست که دولت فاطمیان رو به زوال است و امکانات لازم را براى کمک به اسماعیلیان ایران، در مبارزاتشان با سلجوقیان ترک، ندارد. حسن، پس از بازگشت به ایران، نُه سال بهعنوان داعى اسماعیلى، در ایران سفر کرد و در همین دوره، سیاست انقلابى خود را طرح نمود و قدرت نظامى سلجوقیان را در مناطق گوناگون ارزیابى کرد (رجوع کنید به خراسانى فدائى، ص ۸۹ـ۹۰). تا حدود ۴۸۰، او توجه خود را به ایالات سواحل دریاى مازندران، بهخصوص به منطقه کوهستانى دیلم*، معطوف کرده بود. این منطقه از قدیم پناهگاهى براى علویان و شیعیان به شمار می آمد و از مراکز قدرت سلجوقیان در مرکز و مغرب ایران، دور بود. علاوه بر این، دعوت اسماعیلیه در دیلم، که عمدتاً سنگر شیعیان زیدى بود، تا حدودى اشاعه پیدا کرده بود. در این زمان، حسن صباح براى شورش برضد سلجوقیان نقشه می کشید و در جستجوى محل مناسبى بود که بتواند پایگاه عملیاتى خود را در آنجا مستقر کند. به این منظور، سرانجام قلعه الموت را در منطقه رودبار انتخاب کرد
🆔👉 @iran_novin1