Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
☆1
#دیدگاه_جبر_اجتماعی
دیدگاه جبر اجتماعی بیانگر این اعتقاد است که رفتار انسانی در چارچوب دنیای پیرامون شکلیافته و تکوین میپذیرد.
بر پایه این دیدگاه زمانی که فردی متولد میشود همچون لوحی نانوشته است، پس خوبی و بدی و شکست و توفیق او تابع محیط پیرامون اوست که شامل خانواده، جمع دوستان، همکاران و بهطور کلی جامعه و فرهنگ است.
فرد از بدو تولد، از طرق مختلف با امور و پدیدههای اجتماعی موجود در جامعه آشنا میشود و بهتدریج ضوابط و مقررات اجتماعی را فرا میگیرد و در درون او نهادی و ریشهای میشوند. از اینرو جبری بودن آنها را چندان احساس نمیکند.
جبری بودن پدیدههای اجتماعی از آن جهت است که افراد موظف به رعایت آن هستند.
#جبر_اجتماعی محصول خواست و اراده فرد بهخصوص نیست و زاده قرارداد نیز نمیباشد، و همان اجباری بودن آن، همگانی بودن آن را سبب میشود؛ مثلا موضوع مهاجرت افراد از دهات به سوی شهرها نتیجه تصمیمات متعدد انفرادی نیست، بلکه معلول علل اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی و بهطور خلاصه محصول یک کشش و جبر خارجی است.
#پیشینه_تاریخی
دیدگاه جبر اجتماعی در بین برخی جامعهشناسان از جمله #اگوست_کنت و #امیل_دورکیم، ریشه دارد.
کنت در #نظریه_ارگانیستیاش فرد را تابع بیچون و چرای جامعه میداند.
کنت با توجه به وحدت روش علوم، در جستجوی قوانین ثابتی است که روی مشاهده خارجی امور استوار باشد.
او در پی کشف علل دائمی و قوانین مسلم جامعهشناسی است. به نظر وی جبر علمی در تمام امور اجتماعی حکمفرماست و علتها معلولها را به وجود میآورند.
دورکیم که مدافع راستین مکتب #اصالت_جمع است برای اولینبار اصطلاح " #وجدان_جمع " را در برابر #وجدان_فرد بهکار برد و آن را اساس جامعهشناسی خود قرار داد.
وجدان جمع که بازتاب مکتب اصالت جمع میباشد، واقعیتی عینی، والا و متمایز از وجدانهای فردی در جهت تبیین امر اجتماعی بهکار رفته است.
مکتب جامعهشناسی دورکیم و همکاران او برای امر اجتماعی طبیعتی مخصوص قائل است و با توجه به جمع در پی توجیه آن است.
به نظر دورکیم آنچه اجتماعی است مافوق انفرادی و مقدم بر آن است و امور اجتماعی عینی هستند و با جبری مخصوص همراه میباشند.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#جامعه_شناسی
☆1
#دیدگاه_جبر_اجتماعی
دیدگاه جبر اجتماعی بیانگر این اعتقاد است که رفتار انسانی در چارچوب دنیای پیرامون شکلیافته و تکوین میپذیرد.
بر پایه این دیدگاه زمانی که فردی متولد میشود همچون لوحی نانوشته است، پس خوبی و بدی و شکست و توفیق او تابع محیط پیرامون اوست که شامل خانواده، جمع دوستان، همکاران و بهطور کلی جامعه و فرهنگ است.
فرد از بدو تولد، از طرق مختلف با امور و پدیدههای اجتماعی موجود در جامعه آشنا میشود و بهتدریج ضوابط و مقررات اجتماعی را فرا میگیرد و در درون او نهادی و ریشهای میشوند. از اینرو جبری بودن آنها را چندان احساس نمیکند.
جبری بودن پدیدههای اجتماعی از آن جهت است که افراد موظف به رعایت آن هستند.
#جبر_اجتماعی محصول خواست و اراده فرد بهخصوص نیست و زاده قرارداد نیز نمیباشد، و همان اجباری بودن آن، همگانی بودن آن را سبب میشود؛ مثلا موضوع مهاجرت افراد از دهات به سوی شهرها نتیجه تصمیمات متعدد انفرادی نیست، بلکه معلول علل اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی و بهطور خلاصه محصول یک کشش و جبر خارجی است.
#پیشینه_تاریخی
دیدگاه جبر اجتماعی در بین برخی جامعهشناسان از جمله #اگوست_کنت و #امیل_دورکیم، ریشه دارد.
کنت در #نظریه_ارگانیستیاش فرد را تابع بیچون و چرای جامعه میداند.
کنت با توجه به وحدت روش علوم، در جستجوی قوانین ثابتی است که روی مشاهده خارجی امور استوار باشد.
او در پی کشف علل دائمی و قوانین مسلم جامعهشناسی است. به نظر وی جبر علمی در تمام امور اجتماعی حکمفرماست و علتها معلولها را به وجود میآورند.
دورکیم که مدافع راستین مکتب #اصالت_جمع است برای اولینبار اصطلاح " #وجدان_جمع " را در برابر #وجدان_فرد بهکار برد و آن را اساس جامعهشناسی خود قرار داد.
وجدان جمع که بازتاب مکتب اصالت جمع میباشد، واقعیتی عینی، والا و متمایز از وجدانهای فردی در جهت تبیین امر اجتماعی بهکار رفته است.
مکتب جامعهشناسی دورکیم و همکاران او برای امر اجتماعی طبیعتی مخصوص قائل است و با توجه به جمع در پی توجیه آن است.
به نظر دورکیم آنچه اجتماعی است مافوق انفرادی و مقدم بر آن است و امور اجتماعی عینی هستند و با جبری مخصوص همراه میباشند.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#معرفت_و_گونه_های_رئالیسم
☆3
#رئالیسم_در_فلسفه
رئالیسم در فلسفه دو معنای مصطلح دارد.
✔️یکی از این دو اصطلاح مربوط به گذشته است،
✔️و دیگری مربوط به عصر جدید.
در قرون وسطا واژه «رئالیسم» را در مقابل « #نومینالیسم»، یا «#اصالت_تسمیه» قرار می دادند، و آن را آموزه ای می دانستند که معتقد است «کلیات»، وجود عینی و واقعی دارند، و صرفا اشتراک در اسم نیست که حقیقت «کلی» را تشکیل می دهد. بنابراین، رئالیسم در گذشته به معنای مکتبی بوده است که در مقابل نومینالیسم (nominalism) یا اصالت تسمیه قرار دارد.
ولی امروزه «رئالیسم» در فلسفه به معنای مکتبی است که در مقابل مکتب «#ایدئالیسم» قرار می گیرد.
پس اینک #رئالیسم_فلسفی به معنای اعتقاد به تحقق حقایق خارجی، صرف نظر از ادراک ما، و با قطع نظر از وجود مُدرِک انسانی است.
در مقابل آن #ایدئالیسم قرار دارد که بر آن است که اشیای مادی و واقعیت های خارجی جدای از معرفت یا ادراک ما وجود ندارد.
همچنین رئالیسم با #پدیدارشناسی (#phenomenalism#)(#فنومنتالیسم) سرسازگاری ندارد، زیرا گرچه پدیدارشناسی با متافیزیک ایدئالیستی موافق نیست، ولی این مکتب، اشیای مادی را جز به عنوان توالی یک امر حسی قبول ندارد.
بدین ترتیب: روشن شد که «رئالیسم» در فلسفه دو معنای مصطلح دارد، لکن یکی از این دو، اصطلاحی است غیر رایج و مربوط به گذشته است و دیگری اصطلاحی است رایج، مربوط به زمان حال.
معنای غیر رایج رئالیسم در فلسفه مرادف با کلی گرایی است که در برابر اصالت تسمیه قرار دارد و اما معنای رایج، معنایی است که در برابر «ایدئالیسم» قرار می گیرد.
#مسایل_فلسفه
می دانیم #مسایل_فلسفه به طور طبیعی بر چهار قسم است:
الف) مسایل مربوط به #معرفت (شناخت)
(the problems of knowledge)؛
ب) مسایل مربوط به #وجود(بودن)
(the problems of being)
؛ ج) مسایل مربوط به #عمل(حرکت)
(the problems of action)
و؛
د) مسایل مربوط به #احساس(حس کردن)
(the problems of feeling).
این چهار قسم از مسایلی که در فلسفه وجود دارد، موجب می شود که فلسفه به شاخه های مختلف انشعاب یابد، و یا به تعبیر دیگر:
پاسخ هر یک از این مسایل را باید در شاخه خاصی از فلسفه بازجست. از این رو،
#معرفت_شناسی (epistemology)(اپیستمولوژی )
عهده دار مسئله الف(شناخت)، و
#متافیزیک (metaphysics) عهده دار مسئله ب(بودن) است و
#فلسفه_اخلاق (ethics) ( اتیکس )عهده دار مسئله ج(عمل) است،
و بالاخره
#زیبایی_شناسی (aesthetics)(استتیکس ) پاسخ به مسئله د(احساس کردن) را به عهده دارد.
نکته ای که قابل توجه است، این است که معرفت شناسی خودش با دو نوع مسایل سروکار دارد:
مسئله مربوط به «معیار معرفت»، و راه دستیابی به معرفت.
و دیگر مسئله مربوط به سرشت معرفت و ارتباط عالم (knower) با معلوم (the known).
مسئله اول معرفت شناسی را مسئله کارکردی (functional)(فانکشنال)یا «مسئله روش شناختی» دانسته اند که به ما نظریه ها یا مشرب هایی در باب توجیه معرفت خواهد داد، از قبیل «تصوف» یا «راز ورزی»، «عقل گرایی»، «تجربه گرایی»، «عمل گرایی». این قبیل نظریه ها مربوط است به چگونگی کسب معرفت و کیفیت آزمون آن.
و اما مسئله دوم را که به حقیقت و سرشت معرفت مربوط است، مسئله ساختاری (structural)(استراکچورال) می دانند که به ما آموزه هایی در باب انواع رئالیسم و گونه های ضد رئالیسم خواهد داد.
مانند رئالیسم خام و رئالیسم دوگانه گرایی، و یا مکتب ذهن گرایی (subjectivism)(سابجکتیویسم)که با این قبیل نظریه ها نظریاتی هستند مربوط به حقیقت ارتباط عالم با شی ء معلوم.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#معرفت_و_گونه_های_رئالیسم
☆3
#رئالیسم_در_فلسفه
رئالیسم در فلسفه دو معنای مصطلح دارد.
✔️یکی از این دو اصطلاح مربوط به گذشته است،
✔️و دیگری مربوط به عصر جدید.
در قرون وسطا واژه «رئالیسم» را در مقابل « #نومینالیسم»، یا «#اصالت_تسمیه» قرار می دادند، و آن را آموزه ای می دانستند که معتقد است «کلیات»، وجود عینی و واقعی دارند، و صرفا اشتراک در اسم نیست که حقیقت «کلی» را تشکیل می دهد. بنابراین، رئالیسم در گذشته به معنای مکتبی بوده است که در مقابل نومینالیسم (nominalism) یا اصالت تسمیه قرار دارد.
ولی امروزه «رئالیسم» در فلسفه به معنای مکتبی است که در مقابل مکتب «#ایدئالیسم» قرار می گیرد.
پس اینک #رئالیسم_فلسفی به معنای اعتقاد به تحقق حقایق خارجی، صرف نظر از ادراک ما، و با قطع نظر از وجود مُدرِک انسانی است.
در مقابل آن #ایدئالیسم قرار دارد که بر آن است که اشیای مادی و واقعیت های خارجی جدای از معرفت یا ادراک ما وجود ندارد.
همچنین رئالیسم با #پدیدارشناسی (#phenomenalism#)(#فنومنتالیسم) سرسازگاری ندارد، زیرا گرچه پدیدارشناسی با متافیزیک ایدئالیستی موافق نیست، ولی این مکتب، اشیای مادی را جز به عنوان توالی یک امر حسی قبول ندارد.
بدین ترتیب: روشن شد که «رئالیسم» در فلسفه دو معنای مصطلح دارد، لکن یکی از این دو، اصطلاحی است غیر رایج و مربوط به گذشته است و دیگری اصطلاحی است رایج، مربوط به زمان حال.
معنای غیر رایج رئالیسم در فلسفه مرادف با کلی گرایی است که در برابر اصالت تسمیه قرار دارد و اما معنای رایج، معنایی است که در برابر «ایدئالیسم» قرار می گیرد.
#مسایل_فلسفه
می دانیم #مسایل_فلسفه به طور طبیعی بر چهار قسم است:
الف) مسایل مربوط به #معرفت (شناخت)
(the problems of knowledge)؛
ب) مسایل مربوط به #وجود(بودن)
(the problems of being)
؛ ج) مسایل مربوط به #عمل(حرکت)
(the problems of action)
و؛
د) مسایل مربوط به #احساس(حس کردن)
(the problems of feeling).
این چهار قسم از مسایلی که در فلسفه وجود دارد، موجب می شود که فلسفه به شاخه های مختلف انشعاب یابد، و یا به تعبیر دیگر:
پاسخ هر یک از این مسایل را باید در شاخه خاصی از فلسفه بازجست. از این رو،
#معرفت_شناسی (epistemology)(اپیستمولوژی )
عهده دار مسئله الف(شناخت)، و
#متافیزیک (metaphysics) عهده دار مسئله ب(بودن) است و
#فلسفه_اخلاق (ethics) ( اتیکس )عهده دار مسئله ج(عمل) است،
و بالاخره
#زیبایی_شناسی (aesthetics)(استتیکس ) پاسخ به مسئله د(احساس کردن) را به عهده دارد.
نکته ای که قابل توجه است، این است که معرفت شناسی خودش با دو نوع مسایل سروکار دارد:
مسئله مربوط به «معیار معرفت»، و راه دستیابی به معرفت.
و دیگر مسئله مربوط به سرشت معرفت و ارتباط عالم (knower) با معلوم (the known).
مسئله اول معرفت شناسی را مسئله کارکردی (functional)(فانکشنال)یا «مسئله روش شناختی» دانسته اند که به ما نظریه ها یا مشرب هایی در باب توجیه معرفت خواهد داد، از قبیل «تصوف» یا «راز ورزی»، «عقل گرایی»، «تجربه گرایی»، «عمل گرایی». این قبیل نظریه ها مربوط است به چگونگی کسب معرفت و کیفیت آزمون آن.
و اما مسئله دوم را که به حقیقت و سرشت معرفت مربوط است، مسئله ساختاری (structural)(استراکچورال) می دانند که به ما آموزه هایی در باب انواع رئالیسم و گونه های ضد رئالیسم خواهد داد.
مانند رئالیسم خام و رئالیسم دوگانه گرایی، و یا مکتب ذهن گرایی (subjectivism)(سابجکتیویسم)که با این قبیل نظریه ها نظریاتی هستند مربوط به حقیقت ارتباط عالم با شی ء معلوم.
🆔👉 @iran_novin1
✅ یکی از اصلیترین پایههای شخصیت سالم، داشتن " #اصالت" است
این که تن به انجام هركاری نمیدی،
به این معنی نیست كه نمیتونی!
بهش میگن "چارچوب"!
چارچوبی كه خودت برای خودت تعریف میكنی و پایه و اساسش از "خانواده" شكل میگیره...
كسی كه چارچوب داره، "اصالت" داره...
اصالت رو نه میشه خرید، نه میشه اداش رو درآورد و نه میشه با بزك و دوزك بهش رسید!
اصالت یعنی
دلت نمیاد دل بشكنی،
دلت نمیاد دورو باشی،
دلت نمیاد آدما رو بازی بدی …
این بیعرزگی نیست!
اسمش "اصالته"...
این که تن به انجام هركاری نمیدی،
به این معنی نیست كه نمیتونی!
بهش میگن "چارچوب"!
چارچوبی كه خودت برای خودت تعریف میكنی و پایه و اساسش از "خانواده" شكل میگیره...
كسی كه چارچوب داره، "اصالت" داره...
اصالت رو نه میشه خرید، نه میشه اداش رو درآورد و نه میشه با بزك و دوزك بهش رسید!
اصالت یعنی
دلت نمیاد دل بشكنی،
دلت نمیاد دورو باشی،
دلت نمیاد آدما رو بازی بدی …
این بیعرزگی نیست!
اسمش "اصالته"...
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
دستیار زیر نویس و هایپر لینک:
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
☆5
#مکتب_ایده_آلیسم
#تأثیر_هستی_شناسی_ایده_آلیستها_در_تربیت
با توجه به طرز تلقی ایده آلیستها از ماهیت جهان و انسان ،تربیت باید به تدریج زمینه های رشد طبیعت آدمی را که روحانی و معنوی است، برای نیل به هدف هستی اش که عبارت از وابستگی نزدیک میان او و عناصر معنوی طبیعت است فراهم سازد. این موضوع را افلاطون به زبان دیگری بیان کرده و می گوید که روح آدمی مهمتر از تن اوست.
به نظر ایده آلیست ها تربیت باید سبب شکوفایی همه استعداد ها و تواناییهای بالقوه شاگردان بشود. این کار بدون اطلاع کامل درباره شاگرد امکان ندارد. بنابراین معلم باید دارای رشد و کمال بیشتر و تجربه وسیعتری باشد تا او را به تشریح معنی زندگی برای شاگردانش قادر سازد. بطور کلی معلم از نظر آنها، نقش اصلی و اساسی را در جریان تربیت ایفا می کند و به عنوان فردی که رشد یافته و در فن خود متخصص است مورد ستایش می باشد
#تربیت در نظر ایده آلیست ها عبارت است از نفوذ انسان رشید روی انسانی در حال رشد
و #هدف آن تحقق ذات تربیت شونده و به کمال رساندن اوست.
یا به قول #هرمان_هورن تربیت فرایند ابدی عالیترین تطابق انسان با خدا توسط انسانی است که از نظر روحی و جسمی رشد یافته و فردی آزاد و آگاه باشد.
چنین امری در محیط فکری، عاطفی و ارادی بشر متجلی می گردد..
#معرفت_شناسی_ایده_آلیسم
افلاطون به عنوان یک ایده آلیست در باب معرفت شناسی راه و روش استاد خود سقراط را پیموده و آن را در حد اعلائ خود رساند.
به این نحو که او در باره سوفیست ها چنین بیان می دارد که، از سوفیست ها نمی توان فلسفه آموخت. با این حال معرفت شناسی یا نظریه شناخت افلاطون بر اساس #نظریه_یادآوری مبتنی می باشد.
به موجب این نظریه حقایقی در ضمیر ناخودگاه انسانها وجود دارد، که انسان می تواند با کمک گرفتن از راهنمایی های دقیق عقل خویش و دیگران به حقیقت برسند.
یا به عبارتی " مسایل برای آنها یادآوری شود و در نتیجه شناخت حاصل گردد".
بنابرین کل معرفت شناسی افلاطون متاثر از این فرضیه وی می باشد.
او در این فرضیه خویش چنین استدلال میکند که:
جهان از دو قسمت #بود و #نمود(محسو سات و معقولات) تشکیل یافته است. و محسوسات را سایه ناقص معقولات می داند.
دانش واقعی فقط در معقولات است چنین دانشی از راه عقل میسر می باشد و لامتغیر و ازلی است.
دانشی که درباره محسوسات است چون متغیر و ناپایدار می باشد در نتیجه گمراه کننده و ناقص است
- تنها راه شناخت عقل است.
- یادگیری حاصل کمک معلم و تلاش دانش آموز است
- وجود موجود نهایی یا واقعیت یک اصل اساسی در معرفت شناسی ایده آل است.
- اعتقاد بر صلاحیت عقل در شناختن موجود نهایی.
- هستی و ارزش در جهان اولین چیز هستند و این دو قابل تفکیک نیستند.
اما در حوزة معرفتشناسی اصالت معنی در مقابل اصالت واقع قرار دارد، به این معنی که اگر به وجود اشیا قبل از اینکه شناخته شوند، معتقد باشیم و آنها را مستقل از ذهن فاعل شناسایی بدانیم... این نظریه « #اصالت_واقع» نامیده میشود.
اما اگر در جریان شناسایی، اشیا را تابع شناخت یا تابع ذهن فاعل شناخت بدانیم... این اعتقاد به #اصالت_معنی و در مقابل رئالیسم قرار دارد.
پس اصالت معنی در حوزة هستیشناسی به معنی:
تقدم موجود روحانی بر موجود مادی است
و در حوزة معرفتشناسی به معنی تقدم ذهن فاعلشناخت (که بنا بر فرض همان موجود روحانی است) بر متعلق شناخت است.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
☆5
#مکتب_ایده_آلیسم
#تأثیر_هستی_شناسی_ایده_آلیستها_در_تربیت
با توجه به طرز تلقی ایده آلیستها از ماهیت جهان و انسان ،تربیت باید به تدریج زمینه های رشد طبیعت آدمی را که روحانی و معنوی است، برای نیل به هدف هستی اش که عبارت از وابستگی نزدیک میان او و عناصر معنوی طبیعت است فراهم سازد. این موضوع را افلاطون به زبان دیگری بیان کرده و می گوید که روح آدمی مهمتر از تن اوست.
به نظر ایده آلیست ها تربیت باید سبب شکوفایی همه استعداد ها و تواناییهای بالقوه شاگردان بشود. این کار بدون اطلاع کامل درباره شاگرد امکان ندارد. بنابراین معلم باید دارای رشد و کمال بیشتر و تجربه وسیعتری باشد تا او را به تشریح معنی زندگی برای شاگردانش قادر سازد. بطور کلی معلم از نظر آنها، نقش اصلی و اساسی را در جریان تربیت ایفا می کند و به عنوان فردی که رشد یافته و در فن خود متخصص است مورد ستایش می باشد
#تربیت در نظر ایده آلیست ها عبارت است از نفوذ انسان رشید روی انسانی در حال رشد
و #هدف آن تحقق ذات تربیت شونده و به کمال رساندن اوست.
یا به قول #هرمان_هورن تربیت فرایند ابدی عالیترین تطابق انسان با خدا توسط انسانی است که از نظر روحی و جسمی رشد یافته و فردی آزاد و آگاه باشد.
چنین امری در محیط فکری، عاطفی و ارادی بشر متجلی می گردد..
#معرفت_شناسی_ایده_آلیسم
افلاطون به عنوان یک ایده آلیست در باب معرفت شناسی راه و روش استاد خود سقراط را پیموده و آن را در حد اعلائ خود رساند.
به این نحو که او در باره سوفیست ها چنین بیان می دارد که، از سوفیست ها نمی توان فلسفه آموخت. با این حال معرفت شناسی یا نظریه شناخت افلاطون بر اساس #نظریه_یادآوری مبتنی می باشد.
به موجب این نظریه حقایقی در ضمیر ناخودگاه انسانها وجود دارد، که انسان می تواند با کمک گرفتن از راهنمایی های دقیق عقل خویش و دیگران به حقیقت برسند.
یا به عبارتی " مسایل برای آنها یادآوری شود و در نتیجه شناخت حاصل گردد".
بنابرین کل معرفت شناسی افلاطون متاثر از این فرضیه وی می باشد.
او در این فرضیه خویش چنین استدلال میکند که:
جهان از دو قسمت #بود و #نمود(محسو سات و معقولات) تشکیل یافته است. و محسوسات را سایه ناقص معقولات می داند.
دانش واقعی فقط در معقولات است چنین دانشی از راه عقل میسر می باشد و لامتغیر و ازلی است.
دانشی که درباره محسوسات است چون متغیر و ناپایدار می باشد در نتیجه گمراه کننده و ناقص است
- تنها راه شناخت عقل است.
- یادگیری حاصل کمک معلم و تلاش دانش آموز است
- وجود موجود نهایی یا واقعیت یک اصل اساسی در معرفت شناسی ایده آل است.
- اعتقاد بر صلاحیت عقل در شناختن موجود نهایی.
- هستی و ارزش در جهان اولین چیز هستند و این دو قابل تفکیک نیستند.
اما در حوزة معرفتشناسی اصالت معنی در مقابل اصالت واقع قرار دارد، به این معنی که اگر به وجود اشیا قبل از اینکه شناخته شوند، معتقد باشیم و آنها را مستقل از ذهن فاعل شناسایی بدانیم... این نظریه « #اصالت_واقع» نامیده میشود.
اما اگر در جریان شناسایی، اشیا را تابع شناخت یا تابع ذهن فاعل شناخت بدانیم... این اعتقاد به #اصالت_معنی و در مقابل رئالیسم قرار دارد.
پس اصالت معنی در حوزة هستیشناسی به معنی:
تقدم موجود روحانی بر موجود مادی است
و در حوزة معرفتشناسی به معنی تقدم ذهن فاعلشناخت (که بنا بر فرض همان موجود روحانی است) بر متعلق شناخت است.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مکتب_ایده_آلیسم
☆6
ادامه مطلب :
#معرفت_شناسی_ایده_آلیسم
... به طور خلاصه اصالت واقع نیز به دو معنی متمایز به کار میرود:
الف- اصالت واقع وجودی.
ب- اصالت واقع معرفتشناسانه.
در اصالت واقع وجودی اعتقاد بر این است که :
واقعیت اشیا به همان صورت ملموس و محسوس آنها اصیل است...
این فلسفه معادل #اصالت_ماده و در مقابل اصالت معنی است.
فیلسوفان رئالیست به این معنی همان فیلسوفان ماتریالیست هستند... جسم یا ماده را نمیتوان به یک منشأ غیرمادی مثل خدا یا روح تأویل کرد.
در معنی دوم اصالت واقع به این معنی است که :
اشیاء و اعیان موجودات، مستقل از ادراک ما وجود دارند و ادراک فقط عبارت است از انعکاس واقعیتهای خارجی در ذهن.
تفکیک این دو مطلب یعنی توجه به معانی اصالت واقع و تمیز آن در دو مرحلة هستیشناسی و معرفتشناسی چنان دقیق و ظریف است که گاهی محصلان و متخصصان فلسفه را هم به خطا میافکند،
همین خلط موجب شده تا در بعضی از کتب ابتدایی، ایدهآلیسم را به عنوان فلسفة غیر واقع بین و خلاف اصالت واقع و معادل سفسطه معرفی کنند.
در چنین تفسیرهایی سه معنی
اصالت ماده،
اصالت معنی
و اصالت واقع
به کلی مخدوش شده و خواننده را گمراه میکند.
یکی گرفتن اصالت واقع با اصالت معنی از تفسیرهای ماتریالیستی است.
به این ترتیب که معتقدان به اصالت ماده، واقعیت و مادیت را مترادف هم میگیرند؛ و بر این باورند که آنچه مادی است واقعی است و آنچه واقعی است مادی است. از این جهت اصالت ماده را معادل اصالت واقع و مقابل اصالت معنی به کار میبرند.
این مغالطه ناشی از بیتوجهی به تفکیک دو نوع اصالت واقع و دو کاربرد اصالت معنی است.
ایده آلیست ها معتقد اند که معرفت یا شناخت انسان مستقل از تجارب هستی اوست. انسان پندارها یا تصویرهایی از جهان و پدیده ها را از همان آغاز زندگی در ذهن دارد. بنابراین نیازی نیست که ما چیزهای اطراف خود را تجربه کنیم تا به شناسایی برسیم بلکه باید دربارۀ آنها بیندیشیم.
در این مکتب معرفت یا شناخت انسان مستقل از تجربة حسی است.
انسان می تواند از طریق شهود بدون واسطة حس و تجربة حسی حقیقت را پیدا کند. یافته های فکری خودش را بوسیلة عقل ارزیابی کند.
یعنی اعتقاد بر این است که منشأ معرفت انسان مجرد از ماده است و ذهنی و عقلی است. افکار انسان که غیر مادی هستند مبنای وجود و هستی او را تشکیل می دهند.
در چهارچوب این اندیشه، شناخت خلاق است. یعنی شناخت موضوعات خود را خلق می کند. هر آنچه ما می دانیم محصول اندیشه خود ماست و همه آنها به نحوی در درون ما هستند. بعضی از این چیزها را طبق قانون تولید می کنیم و بعضی دیگر را دل به خواه.
این سخن اساس نظر #امانوئل_کانت فیلسوف بزرگ پندار گرا است.
در نظر کانت عمل ذهن تنها اخذ محسوسات نیست، بلکه کار اصلی آن تبدیل محسوسات به مدرکات است. به این اعتبار اساس معرفت در نظر او عبارت از نظم و وحدت بخشیدن به اطلاعاتی است که توسط حواس گردآوری می شوند.
این اعتبار از ایدآلیسم، شاید کاملترین صورت بنیان خود را در نظریه ی (کانت) ،در خصوص (واهب الصور) بودن انسان به دست آورد.
کانت، صورت معرفت را امری عقلانی می دانست که بر ماده معرفت حاصل از تجربه حمل می شد و بدینسان حقیقت جهان،در پشت این صورت ها با ایده های ذهنی القاء شده از طرف بشر، بر ماده ی معرفت حسی، پنهان می گردید.
بدینسان،کانت اگر چه به جهانی بیرون از آدمی اعتقاد داشت، اما تصویر فنومن (پدیدار) این جهان را حاصل صورت های ذهنی القایی آدمی می دانست و بدینسان دنیای ادراکی بشر را حاصل خود بنیادی عقلی او می پنداشت و این همان #ایدآلیسم_معرفت_شناختی_کانت است.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مکتب_ایده_آلیسم
☆6
ادامه مطلب :
#معرفت_شناسی_ایده_آلیسم
... به طور خلاصه اصالت واقع نیز به دو معنی متمایز به کار میرود:
الف- اصالت واقع وجودی.
ب- اصالت واقع معرفتشناسانه.
در اصالت واقع وجودی اعتقاد بر این است که :
واقعیت اشیا به همان صورت ملموس و محسوس آنها اصیل است...
این فلسفه معادل #اصالت_ماده و در مقابل اصالت معنی است.
فیلسوفان رئالیست به این معنی همان فیلسوفان ماتریالیست هستند... جسم یا ماده را نمیتوان به یک منشأ غیرمادی مثل خدا یا روح تأویل کرد.
در معنی دوم اصالت واقع به این معنی است که :
اشیاء و اعیان موجودات، مستقل از ادراک ما وجود دارند و ادراک فقط عبارت است از انعکاس واقعیتهای خارجی در ذهن.
تفکیک این دو مطلب یعنی توجه به معانی اصالت واقع و تمیز آن در دو مرحلة هستیشناسی و معرفتشناسی چنان دقیق و ظریف است که گاهی محصلان و متخصصان فلسفه را هم به خطا میافکند،
همین خلط موجب شده تا در بعضی از کتب ابتدایی، ایدهآلیسم را به عنوان فلسفة غیر واقع بین و خلاف اصالت واقع و معادل سفسطه معرفی کنند.
در چنین تفسیرهایی سه معنی
اصالت ماده،
اصالت معنی
و اصالت واقع
به کلی مخدوش شده و خواننده را گمراه میکند.
یکی گرفتن اصالت واقع با اصالت معنی از تفسیرهای ماتریالیستی است.
به این ترتیب که معتقدان به اصالت ماده، واقعیت و مادیت را مترادف هم میگیرند؛ و بر این باورند که آنچه مادی است واقعی است و آنچه واقعی است مادی است. از این جهت اصالت ماده را معادل اصالت واقع و مقابل اصالت معنی به کار میبرند.
این مغالطه ناشی از بیتوجهی به تفکیک دو نوع اصالت واقع و دو کاربرد اصالت معنی است.
ایده آلیست ها معتقد اند که معرفت یا شناخت انسان مستقل از تجارب هستی اوست. انسان پندارها یا تصویرهایی از جهان و پدیده ها را از همان آغاز زندگی در ذهن دارد. بنابراین نیازی نیست که ما چیزهای اطراف خود را تجربه کنیم تا به شناسایی برسیم بلکه باید دربارۀ آنها بیندیشیم.
در این مکتب معرفت یا شناخت انسان مستقل از تجربة حسی است.
انسان می تواند از طریق شهود بدون واسطة حس و تجربة حسی حقیقت را پیدا کند. یافته های فکری خودش را بوسیلة عقل ارزیابی کند.
یعنی اعتقاد بر این است که منشأ معرفت انسان مجرد از ماده است و ذهنی و عقلی است. افکار انسان که غیر مادی هستند مبنای وجود و هستی او را تشکیل می دهند.
در چهارچوب این اندیشه، شناخت خلاق است. یعنی شناخت موضوعات خود را خلق می کند. هر آنچه ما می دانیم محصول اندیشه خود ماست و همه آنها به نحوی در درون ما هستند. بعضی از این چیزها را طبق قانون تولید می کنیم و بعضی دیگر را دل به خواه.
این سخن اساس نظر #امانوئل_کانت فیلسوف بزرگ پندار گرا است.
در نظر کانت عمل ذهن تنها اخذ محسوسات نیست، بلکه کار اصلی آن تبدیل محسوسات به مدرکات است. به این اعتبار اساس معرفت در نظر او عبارت از نظم و وحدت بخشیدن به اطلاعاتی است که توسط حواس گردآوری می شوند.
این اعتبار از ایدآلیسم، شاید کاملترین صورت بنیان خود را در نظریه ی (کانت) ،در خصوص (واهب الصور) بودن انسان به دست آورد.
کانت، صورت معرفت را امری عقلانی می دانست که بر ماده معرفت حاصل از تجربه حمل می شد و بدینسان حقیقت جهان،در پشت این صورت ها با ایده های ذهنی القاء شده از طرف بشر، بر ماده ی معرفت حسی، پنهان می گردید.
بدینسان،کانت اگر چه به جهانی بیرون از آدمی اعتقاد داشت، اما تصویر فنومن (پدیدار) این جهان را حاصل صورت های ذهنی القایی آدمی می دانست و بدینسان دنیای ادراکی بشر را حاصل خود بنیادی عقلی او می پنداشت و این همان #ایدآلیسم_معرفت_شناختی_کانت است.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
🔴محمد جواد ظریف هم بالاخره زیر #درفش_کاویانی نشست .
امام علی رحمان #محمد_جواد_ظریف #ماله_کش_اعظم را زیر #پرچم دروش کاویانی نشاند، تا به او یادآوری کند #خائن #اصل و #اصالت تو این پرچم است، و جهل سال است که زیر #پرچم_جعلی سینه می زنی و به #فرهنگ و #تاریخ و #هویت_ایرانی #خیانت می کنی.
چرا #جواد_ظریف #جسارت نکرده است که از نشستن زیر #پرچم_درفش_کاویانی امتناع کرده پرچم جعلی #فرقه_تبهکار را مطالبه کند؟
این چگونه #انقلابی هست ؟ مگر خودش #انتخاب نکرده است ؟
#جرات #دفاع از انتخاب خود را خارج از مرزها ندارد؟
امام علی رحمان #محمد_جواد_ظریف #ماله_کش_اعظم را زیر #پرچم دروش کاویانی نشاند، تا به او یادآوری کند #خائن #اصل و #اصالت تو این پرچم است، و جهل سال است که زیر #پرچم_جعلی سینه می زنی و به #فرهنگ و #تاریخ و #هویت_ایرانی #خیانت می کنی.
چرا #جواد_ظریف #جسارت نکرده است که از نشستن زیر #پرچم_درفش_کاویانی امتناع کرده پرچم جعلی #فرقه_تبهکار را مطالبه کند؟
این چگونه #انقلابی هست ؟ مگر خودش #انتخاب نکرده است ؟
#جرات #دفاع از انتخاب خود را خارج از مرزها ندارد؟