🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
387 subscribers
8.07K photos
3.11K videos
71 files
4.61K links
🔥 کانال ایران نوین ( مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥

ایرانی آگاه

آزاد

و اباد

و با رفاه


🔥با ایران نوین، تا ایران نوین🔥
Download Telegram
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[
👇👇

#درنگی_بر_آتئیسم_و_اومانیسم :

قسمت اول :

 در نخست، به چیستی این دو اصلاح مهم فلسفی خواهیم پرداخت و در گام دوم به تفاوتهای و نگرشهای متضادی که پیرامون این دو اصطلاح وجود دارد درنگی خواهیم نمود. و برای درک بهتر این دو اصطلاح چند کلامی پیرامونِ سیکولاریزم نیز خواهیم گفت.

#اومانیسم، که در فارسی، #انسانگرا برگردان شده است در تعریفی عام و کلی یعنی :
پی بردن به ارزشهای انسانی که با افزایش دانستنیهای دانش دربارهٔ جهان واقعی و قوانین طبیعت شکل میگیرد و یا به عبارتی میتوان گفت:
مکتبی فلسفی است استوار برپایهٔ های خرد و اخلاقیات بود و در کنار آن پایهٔ فراطبیعی و مذهبی ارزشهای اخلاقی را مورد نقد قرار میدهد.

باید یادوآور شویم که بین #اومانیسم_سکولار و #اومانیسم_غیرسکولار فرق نهیم.

در #اومانیست_غیر_سکولار یا همان #اومانیسم_دینی تمام بینش و اخلاقیات انسان در کتاب دینی خلاصه شد و یا میتوان گفت حقیقت را در جامه مسیح میبینند؛ که این گونه دیدگاه در بعضی از موارد حقوقی , و بنیاد انسانگرایی را زیر پرسش برده و کاملا تعریف برعکس به آن بخشیده و نمیتوان انسانگرایی را در فلسفه دینی مفیدتر دنبال نمود.

به نظر #اومانیستهای_سکولار، اخلاقیات مورد نظرشان ارتباطی با دین ندارد و بر روی روشهایی که به زندگی شاد آدمی می انجامد تاکید میکنند.

اما انسانگراهایی هستند که باورهای دینی در ذهنشان دغدغه بود و باورمندی نیز به بخشی از دین دارند. مانند خدا باوری. از این رو در بعضی موارد برخی انسانگرایی، را به عنوان ایمان به خدای حقیقی یعنی ایمان به خود انسان تعبیر میکنند.

از دیدگاه این افراد این که یک ندای درونی به انسان میگوید که خدای هست ولی چون انسان آن را نمیبیند پس نباید در مورد آن اظهار نظر کرد فعلاً چیزی که هست و انسان می بیند خود انسان است و در واقع انسان همان خداست و به اندازه ی تمام انسانها خدا وجود دارد که در این نگرش اومانیستی تا حدودی میتوان رگهای تفکر #اگزیستانسیالیسم را دید.

#آتئیسم_و_یا_خداناباوری:  

تعریف بی خدایی بستگی به درجه اهمیتی که فرد برای ایده خدایانی که قائل میشود تا بی خدا محسوب گردد دارد.

گاهی بی خدای، به سادگی نبود اعتقاد به وجود خدا و یا خدایان تعریف میشود و گاهی بی خدای، از زبان خداباوران تعریفی غیر از این نیز دارد، مثلا تعریف بعضی از مکاتب و مذاهب اسلام از خداناباوری این است که:
«بیخدا به کسی گفته میشود که دینی جز دین اسلام داشته باشد».

اما این برداشت از آتئیست بازهم دچار پارادوکس است و آتئیست به کلی تعریف غیر از خود میگیرد.

با این حساب بیخدایی و یا خداناوری را در یک تعریف دقیق اینگونه میتوان بیان نمود:

« #آتئیسم، عدم باور به آنچه که غیر قابل درک، لمس، دید و … میباشد.
و استدلال آتئیستها، استدلالهای فلسفی، اجتماعی و تاریخی را در بر میگیرد.

استدلالهای این مکتب فلسفی بر عدم باور به خدای ماوراطبیعه به دلیل نبود شواهد تجربی، مسئله شر، برهان و وحی استوار بوده است.

با وجود اینکه بسیاری از بی خدایان مکتب فکری سکولاریزم را برگزیده اند، برای بی خدایی هیچ ایدئولوژی یا مکتب فکری و رفتاری واحدی وجود ندارد.

بسیاری از بی خدایان بر این باورند که بی خدایی، نسبت به خداباوری، یک جهانبینی سودمندتر است.

فرق عمده و مختصر بین اومانیسم و آتئیسم این است که، آتئیسم تنها یک بینش به جهان است نه جهان بینی، اما اومانیسم جهان بینی است و یکی از مکاتب و جنبشهای فلسفی است.

آتئیسم، در حالت کلی به معنای نپذیرفتن و باور نداشتن به هرگونه خدا یا آفریدگار یا حتی انرژی برتر و فراطبیعی است.

آتئیسم، تنها یک طرز نگرش به جهان است، نه جهان بینی، نه مکتب، نه دین و نه ایدئولوژی.

به همین دلیل است که یک آتئیست در کنار این بینش کلی خود یکی از جنبش های فلسفی و یا ایدئولوژی خاصی را در کنار آن بر میگزیند، مثلآ یک آتئیست میتواند اگزیستانسیالیسم، اومانیست، لیبرالیسم، سوسیالیسم، آنارشیسم، مارکسیسم و یا فمینیست باشد و در عین حال یک آتئیست، میتواند در روش فکری خود پراگماتیسم، راسیونالیسم، اسکپتیسیسم (شک گرا)، ساینتیسمیسم و یا فیزیکالیسم (فیزیک گرا) و حتا یک آتئیست می تواند اگنوستیم (لاادری) باشد.

یادآور این نکته خالی از فایده نخواهد بود که اگئوستیم و اسکپتیسیسم مترادف یکدیگر و یکسان نیستند.

ادامه دارد ...

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[
👇👇

#درنگی_بر_آتئیسم_و_اومانیسم :

قسمت دوم .

بیشتر فیلسوفان آتئیست، مانند راسل، لاادری بودند، آنها در مقابل خدای ادیان آتئیست هستند و در برابر خدای آفریننده بدون دخالتگری اگنوستی.

بنابراین اگر کسی ادعا کند که او آتئیست است ما میتوانیم او را خدا ناباور پنداریم،

اما اگر کسی بگوید که او باورمند به اومانیسم است ما، به راحتی درک میکنیم که او به مکتب فکری و فلسفی خاصی بارومند است که آتئیست بودن فقط یک جز و یا محصول از افکار آن فلسفه است، نه محور یا تهداب آن فلسفه.

اومانسیم، انسان خداباور و خدانابور را محورِ فلسفه خود قرار میدهد.

انسان با داشتن خردی که در نهاد خویش دارد با اقامه دلیل و علم می تواند به هر شبهه ای پاسخی در خور تامل بدهد.

قدرت طبیعی انسانها مانند استدلالِ منطقی، تکلم، نوشتن و خواندن که از این طریق دانش را به دیگر نسلهای آینده توسط کتاب انتقال میدهد تا نسل های اینده از تجربات آنها بیاموزند و بخوانند و باعث پیشرفت دانش شوند.

بازتاب فکری انسانها، نیاز به کدام کتابی اسمانی ندارد.
زیرا واژه آسمانی و مقدس بودن معنای علمی و منطقی برای اومانیستها ندارد.

آنچه برای اومانیستها حایز اهمیت است که محتوایی نوشته شده است نه اینکه کی نوشته و یااین کتاب ازکجا امده است.
برای انها مقدس بودن یک کتاب به معنی درست بودن و یا حقیقت بودن را نمیدهد، بلکه اثبات ادعای که در آن کتاب شده مهم است.

دیدگاه اومانیستها، این است که:

کتاب اسمانی نیز توسط انسان نگاشته شده و حاصل دستاورد انسانی است و نمیتوان صحت اینکه آسمانی است از طریق ادله برهان و عمل اثبات نمود.

دستاوردهای این جهان مدرن، دستاورد انسانی است که توسط قلم و کتاب به ما رسیده است.

مولانا رومی نیز در این مورد اشاره ای کرده:
«باده در جوشش گدای جوش ماست….. چرخ در گردش گدای هوش ماست

باده از ما مست شد نه ما ازو
قالب از ما هست شد نه ما از او.»

بنآبراین پرسشی فلسفی دیگری در ذهن ما خطور میکند که آیا در عدم وجود انسان، میتوان از وجود کلمه مقدس و خدا دم زد؟، و یا از وجود خدا نوشت؟

آیا موجودیت انسان شرط اصلی موجودیت خدا است یا برعکس؟

آيا در عدم وجود انسان، خدا میتواند وجود داشته باشد؟

اما موجودیت خدا بدون انسان یک چیزی بی مفهوم و بی اهمیت معلوم میشود.، این یک بحث عمیق فلسفی است که مجال این نیست که در این نگاشته کوچک آن را بنگارم. اما کافی است اینجا ادعا نمود که اومانیستها، اتکا به انسان بودن و اتکا به قدرت استدلال فکری میکند.
بنآ اومانیستها، ضرورت به چیزی فرضی بنام خدا و هیچ گونه اتکای به چیزی فرا طبیعی ندارند.

این بود نگرش فلسفی اومانیسم، و دیگر نظریات انها پیرامون مسائل مهم فلسفی که اومانیستها را آتئیست میسازد.

زیرا انسان محور فلسفه است نه خدا یا کسی و یا چیزی فراطبیعی.

آتئیسم لزوما به معنا انکار خدا نیست،

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[
👇👇

#درنگی_بر_آتئیسم_و_اومانیسم :
قسمت سوم

فرد آتئیست میتواند به سادگی تنها بخاطر اینکه دلایل وجودی خدا را قانع کننده ندانسته باشد خداناباور شود. این چنین بینشی نیاز به اثبات خداناباوری خود ندارد. در نتیجه بار اثبات بر دوش بیخدایان نیست که ثابت کنند خدا وجود ندارد، بلکه بر دوش خداباوران است که برای باور خود دلیل بیاورند.
لزومی ندارد یک آتئیست برای اثبات درستی خود، عدم وجود خدایان را اثبات کند.
و از نظر منطق هم سوال باطل و غلط است.
مثلا اگر شخصی که به اژدهای که از دهنش اتش میاید باور داشته باشد و من باور انرا انکار بکنم. و کسی از من بپرسد و خواهش کند که عدم وجود اژدها را ثابت کنم، چطور میشود که عدم چیزی که وجود ندارد ثابت کرد؟
این سوال غیر منطقی است. اما این منطقی است اگر من از او خواهش کنم که موجودیت اژدها را به اثبات برسان زیرا او ادعای وجود کرده نه من. همان طور که خیلی از مردم بطور عامیانه و تنها با یک حس درونی و بدون هیچ دلیل منطقی-فلسفی خداباورند، خداناباوری هم می تواند چنین حس درونی و بدون دلیل باشد و بینش او را غیرفلسفی و عامیانه میگویند.

از سوی دیگر این که فردی آتئیست باشد لزوما به این معنی نیست که او انسانی اخلاقی و انسان گراست.

حتی به این معنی نیست که او انسانی دموکراتیک و سکولار است یا این برداشت را نمی توان داشت که حتما انسانی خردمند و باهوش است.

چون در مکتب آنارشیست نیز خداناباوری یکی از مهمترین تفکر این مکتب فلسفی است، زیرا یک آنارشیست میتواند خدا ناباور باشد یعنی تهداب این مکتب لزوما خداناباوری است اما هر خداناباور نمیتواند آناشیست باشد.
آنارشیست در بحث کلی دچار ندانمگرایی و بی معنایی میشود.

باید گفت که آتئیسم شکلی از روشنفکری نیست، چون لزوما هرکس که آتئیست است انسان روشنفکری نیست. شاید بهتر باشد که بگوییم آتئیست بودن و رها از هرگونه خرافه و پیشفرض غلط بودن شرط مهم روشنفکری ممکن باشد اما شرط لازم و کافی آن نیست.

اخلاق مداری، آزاداندیشی، خردورزی، و احترام به شان انسانیت یک چیز کاملا انسانی است که هر انسانی می تواند داشته باشد و برای داشتن این خصوصیات باید تلاش کند و خود را بسازد و مهم نیست که این فرد دیندار باشد و خدا باور یا ندانم گرا باشد و خداناباور.

به صرف اینکه یک فرد خود را آتئیست بنامد دارای چنین فضایل انسانی نمی شود.
هرچند بطور کلی بخاطر اینکه آتئیستها در بند خرافات ادیان نیستند، از خود این خصوصیت ها را بیشتر نشان داده اند.

برای همین است که در میان آتئیست ها هم فردی مانند استالین یافت می شود، همانطور که در دینداران فردی مانند هیتلر و دیگر قاتلان و آدم کشان یافت می شوند.

تنها فرق این است که در دینداران؛ باور دینی آنهاست که آنها را به رفتارهای غیر انسانی سوق میدهد، و یک عضو القاعده خود را بهترین دیندار می داند و برگزیده ی خداوند برا اجرای عدل الهی و گسترش دین واقعی میپندارد، اما نمی توان جنایت های استالین را به نام آتئیسم نوشت. چون او به واسطه ی آتئیست بودنش به این جنایتها دست نزده، بلکه ایدئولوژی او چنین اجازه ای را به او داد است. هیچگاه هم خود استالین ادعا نکرد که، من چون خداناباور هستم و برای برقراری خداناباوری در جهان به کشتار انسان ها دست می زنم.

جنبش فکری استالین و سایر ایدئولوژی مارکسیست-لنینیست-( یا کمونیسم) تحت حمایت دولت بود که شکلی از دیکتاتوری است و ان دولت هیچگونه آزادیهای مذهبی و فردی را به انسان نمیدهد.

به عبارت دیگر چنین دولتی یک دولت آتئیست بود اما استوار به ایدئولوژی و جهان بینی کمونیسم بوده است.

اما اومانیستها و سکولارها برعکس آن، احترام به ازادی فردی بشمول ازادی های سیاسی و مذهبی افراد دارد.

پس بنابرین شما می توانید جنایت های استالین را به پای ایدئولوژی بنویسید که او بدان باورمند بود.

یادوری این مطلب خالی از لطف نخواهد بود که استالین سیکولار هم نبود زیرا ایدئولوژی اومخالف با ارزشهای سیکولار داشت.

یک فرد سیکولار هیچگاه یک فرد را توسط نیروهی قهریه و یا تهدید به سوی ایده و یا تصمیم خاصی وادارد. اما یک ادم مذهبی میتواند سکیولار باشد که نظریات دینی خود را بزور و یا تهدید و با خشونت بالای فردی، تحمیل نمیکند و حقوق مساوی به همه میدهد که هر خدا و مذهبی را که دوست دارند انتخاب بکنند.

اما بعضی دینداران ایده تمامیّت خواهی (Totalitarianism ) دارند مانند استالین که انحصار در هر مورد و جنبه زنده گی انسانها داشت و از مردم میخواست که آنچه او دستور میدهد را باید اطاعت کنند وگرنه به تهدید مواجه میشوند.

پایان

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#درنگی_بر_آتئیسم_و_اومانیسم :

قسمت اول :

 در نخست، به چیستی این دو اصلاح مهم فلسفی خواهیم پرداخت و در گام دوم به تفاوتهای و نگرشهای متضادی که پیرامون این دو اصطلاح وجود دارد درنگی خواهیم نمود. و برای درک بهتر این دو اصطلاح چند کلامی پیرامونِ سکولاریزم نیز خواهیم گفت.

#اومانیسم، که در فارسی، انسانگرا برگردان شده است در تعریفی عام و کلی یعنی پی بردن به ارزشهای انسانی که با افزایش دانستنیهای دانش دربارهٔ جهان واقعی و قوانین طبیعت شکل میگیرد و یا به عبارتی میتوان گفت "" مکتبی فلسفی است استوار برپایهٔ های خرد و اخلاقیات بود و در کنار آن پایهٔ فراطبیعی و مذهبی ارزشهای اخلاقی را مورد نقد قرار میدهد. ""

باید یادوآور شویم که بین #اومانیسم_سکولار و #اومانیسم_غیرسکولار
فرق نهیم.

در اومانیست غیر سکولار تمام بینش و اخلاقیات انسان در کتاب دینی خلاصه شد و یا میتوان گفت حقیقت را در جامه مسیح میبینند؛ که این گونه دیدگاه در بعضی از موارد حقوقی و بنیاد انسانگرایی را زیر پرسش برده و کاملا تعریف برعکس به آن بخشیده و نمیتوان انسانگرایی را در فلسفه دینی مفیدتر دنبال نمود.

به نظر اومانیستهای سکولار، اخلاقیات مورد نظرشان ارتباطی با دین ندارد و بر روی روشهایی که به زندگی شاد آدمی میانجامد تاکید میکنند.

اما انسانگراهایی هستند که باورهای دینی در ذهنشان دغدغه بود و باورمندی نیز به بخشی از دین دارند مانند خدا باوری.
از این رو در بعضی موارد برخی انسانگرایی، را به عنوان ایمان به خدای حقیقی یعنی ایمان به خود انسان تعبیر میکنند.

از دیدگاه این افراد این که یک ندای درونی به انسان میگوید که خدایی هست ولی چون انسان آن را نمیبیند پس نباید در مورد آن اظهار نظر کرد، فعلاً چیزی که هست و انسان می بیند خود انسان است و در واقع انسان همان خداست و به اندازه ی تمام انسانها خدا وجود دارد که در این نگرش اومانیستی تا حدودی میتوان رگهای تفکر اگزیستانسیالیسم را دید.

#آتئیسم_و_یا_خداناباوری :  

تعریف بی خدایی بستگی به درجه اهمیتی که فرد برای ایده خدایانی که قائل میشود تا بی خدا محسوب گردد دارد.

گاهی بی خدایی، به سادگی نبود اعتقاد به وجود خدا و یا خدایان تعریف میشود و گاهی بی خدایی، از زبان خداباوران تعریفی غیر از این نیز دارد، مثلا تعریف بعضی از مکاتب و مذاهب اسلام از خداناباوری این است که:
« بیخدا به کسی گفته میشود که دینی جز دین اسلام داشته باشد ».

اما این برداشت از آتئیست با زهم دچار پارادوکس است و آتئیست به کلی تعریف غیر از خود میگیرد.

با این حساب بی خدایی و یا خداناباوری را در یک تعریف دقیق اینگونه میتوان بیان نمود:

«آتئیسم، عدم باور به آنچه که غیر قابل درک، لمس، دید و … میباشد. و استدلال آتئیستها، استدلالهای فلسفی، اجتماعی و تاریخی را در بر میگیرد.

استدلالهای این مکتب فلسفی بر عدم باور به خدای ماوراطبیعه به دلیل نبود شواهد تجربی، مسئله شر، برهان و وحی استوار بوده است.

با وجود اینکه بسیاری از بی خدایان مکتب فکری سکولاریزم را برگزیده اند، برای بی خدایی هیچ ایدئولوژی یا مکتب فکری و رفتاری واحدی وجود ندارد.

بسیاری از بی خدایان بر این باورند که بی خدایی، نسبت به خداباوری، یک جهانبینی سودمندتر است.

فرق عمده و مختصر بین اومانیسم و آتئیسم این است که، آتئیسم تنها یک بینش به جهان است نه جهان بینی، اما اومانیسم جهان بینی است و یکی از مکاتب و جنبشهای فلسفی است.

آتئیسم، در حالت کلی به معنای نپذیرفتن و باور نداشتن به هرگونه خدا یا آفریدگار یا حتی انرژی برتر و فراطبیعی است.

آتئیسم، تنها یک طرز نگرش به جهان است، نه جهان بینی، نه مکتب، نه دین و نه ایدئولوژی.

به همین دلیل است که یک آتئیست در کنار این بینش کلی خود یکی از جنبش های فلسفی و یا ایدئولوژی خاصی را در کنار آن بر میگزیند، مثلآ یک آتئیست میتواند #اگزیستانسیالیسم، #اومانیست، #لیبرالیسم، #سوسیالیسم، #آنارشیسم، #مارکسیسم و یا #فمینیست باشد و در عین حال یک آتئیست، میتواند در روش فکری خود #پراگماتیسم، #راسیونالیسم، #اسکپتیسیسم (شک گرا)، #ساینتیسمیسم و یا #فیزیکالیسم (فیزیک گرا) و حتا یک آتئیست می تواند #اگنوستیم (لاادری) باشد.

یادآور این نکته خالی از فایده نخواهد بود که اگئوستیم و اسکپتیسیسم مترادف یکدیگر و یکسان نیستند.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#درنگی_بر_آتئیسم_و_اومانیسم :

قسمت دوم .

بیشتر فیلسوفان آتئیست، مانند راسل، لاادری بودند.

آنها در مقابل خدای ادیان آتئیست هستند و در برابر خدای آفریننده بدون دخالتگری اگنوستی.

بنابراین اگر کسی ادعا کند که او آتئیست است ما میتوانیم او را خدا ناباور پنداریم، اما اگر کسی بگوید که او باورمند به اومانیسم است ما، به راحتی درک میکنیم که او به مکتب فکری و فلسفی خاصی بارومند است که آتئیست بودن فقط یک جز و یا محصول از افکار آن فلسفه است، نه محور یا تهداب آن فلسفه.

اومانسیم، انسان خداباور و خدانابور را محورِ فلسفه خود قرار میدهد.

انسان با داشتن خردی که در نهاد خویش دارد با اقامه دلیل و علم میتواند به هر شبهه ای پاسخی در خور تامل بدهد.

قدرت طبیعی انسانها مانند استدلالِ منطقی، تکلم، نوشتن و خواندن که از این طریق دانش را به دیگر نسلهای آینده توسط کتاب انتقال میدهد تا نسل های اینده از تجربات آنها بیاموزند و بخوانند و باعث پیشرفت دانش شوند.

بازتاب فکری انسانها، نیاز به کدام کتابی اسمانی ندارد. زیرا واژه آسمانی و مقدس بودن معنای علمی و منطقی برای اومانیستها ندارد.

آنچه برای اومانیستها حایز اهمیت است محتوایی نوشته شده است نه اینکه کی نوشته و یااین کتاب ازکجا امده است.

برای انها مقدس بودن یک کتاب به معنی درست بودن و یا حقیقت بودن را نمیدهد، بلکه اثبات ادعای که در آن کتاب شده مهم است.

دیدگاه اومانیستها، این است که کتاب اسمانی نیز توسط انسان نگاشته شده و حاصل دستاورد انسانی است و نمیتوان صحت اینکه آسمانی است از طریق ادله برهان و عمل اثبات نمود.

دستاوردهای این جهان مدرن، دستاورد انسانی است که توسط قلم و کتاب به ما رسیده است.

مولانا رومی نیز در این مورد اشاره ای کرده:

«باده در جوشش گدای جوش ماست….. چرخ در گردش گدای هوش ماست
باده از ما مست شد نه ما ازو
قالب از ما هست شد نه ما از او.»

بنآبراین پرسشی فلسفی دیگری در ذهن ما خطور میکند که آیا در عدم وجود انسان، میتوان از وجود کلمه مقدس و خدا دم زد؟ و یا از وجود خدا نوشت؟

آیا موجودیت انسان شرط اصلی موجودیت خدا است یا برعکس؟

آيا در عدم وجود انسان، خدا میتواند وجود داشته باشد؟

اما موجودیت خدا بدون انسان یک چیزی بی مفهوم و بی اهمیت معلوم میشود.، این یک بحث عمیق فلسفی است که مجال این نیست که در این نگاشته کوچک آن را بنگارم. اما کافی است اینجا ادعا نمود که اومانیستها، اتکا به انسان بودن و اتکا به قدرت استدلال فکری میکند.

بنآ اومانیستها، ضرورت به چیزی فرضی بنام خدا و هیچ گونه اتکای به چیزی فرا طبیعی ندارند.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#درنگی_بر_آتئیسم_و_اومانیسم :

قسمت سوم

فرد آتئیست میتواند به سادگی تنها بخاطر اینکه دلایل وجودی خدا را قانع کننده ندانسته باشد خداناباور شود.

این چنین بینشی نیاز به اثبات خداناباوری خود ندارد.

در نتیجه بار اثبات بر دوش بیخدایان نیست که ثابت کنند خدا وجود ندارد، بلکه بر دوش خداباوران است که برای باور خود دلیل بیاورند.

لزومی ندارد یک آتئیست برای اثبات درستی خود، عدم وجود خدایان را اثبات کند و از نظر منطق هم سوال باطل و غلط است.

مثلا اگر شخصی که به اژدهایی که از دهنش اتش میاید باور داشته باشد و من باور انرا انکار بکنم و کسی از من بپرسد و خواهش کند که عدم وجود اژدها را ثابت کنم، چطور میشود که عدم چیزی که وجود ندارد ثابت کرد؟

این سوال غیر منطقی است.

اما این منطقی است اگر من از او خواهش کنم که موجودیت اژدها را به اثبات برسان زیرا او ادعای وجود کرده نه من.

همان طور که خیلی از مردم بطور عامیانه و تنها با یک حس درونی و بدون هیچ دلیل منطقی-فلسفی خداباورند، خداناباوری هم می تواند چنین حس درونی و بدون دلیل باشد و بینش او را غیرفلسفی و عامیانه میگویند.

از سوی دیگر این که فردی آتئیست باشد لزوما به این معنی نیست که او انسانی اخلاقی و انسان گراست.
حتی به این معنی نیست که او انسانی دموکراتیک و سکولار است.
یا این برداشت را نمی توان داشت که حتما انسانی خردمند و باهوش است.

چون در مکتب آنارشیست نیز خداناباوری یکی از مهمترین تفکر این مکتب فلسفی است، زیرا یک آنارشیست میتواند خدا ناباور باشد یعنی تهداب این مکتب لزوما خداناباوری است.
اما هر خداناباور نمیتواند آناشیست باشد.
آنارشیست در بحث کلی دچار ندانمگرایی و بی معنایی میشود و باید گفت که آتئیسم شکلی از روشنفکری نیست، چون لزوما هرکس که آتئیست است انسان روشنفکری نیست.


ادامه 👇👇👇👇A
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#درنگی_بر_آتئیسم_و_اومانیسم :
قسمت اول :

 در نخست، به چیستی این دو اصلاح مهم فلسفی خواهیم پرداخت و در گام دوم به تفاوتهای و نگرشهای متضادی که پیرامون این دو اصطلاح وجود دارد درنگی خواهیم نمود. و برای درک بهتر این دو اصطلاح چند کلامی پیرامونِ سیکولاریزم نیز خواهیم گفت.

#اومانیسم، که در فارسی، انسانگرا برگردان شده است در تعریفی عام و کلی یعنی پی بردن به ارزشهای انسانی که با افزایش دانستنیهای دانش دربارهٔ جهان واقعی و قوانین طبیعت شکل میگیرد و یا به عبارتی میتوان گفت مکتبی فلسفی است استوار برپایهٔ های خرد و اخلاقیات بود و در کنار آن پایهٔ فراطبیعی و مذهبی ارزشهای اخلاقی را مورد نقد قرار میدهد.
باید یادوآور شویم که بین #اومانیسم_سیکولار و #اومانیسم_غیرسکولار فرق نهیم.

در اومانیست غیر سکولار تمام بینش و اخلاقیات انسان در کتاب دینی خلاصه شد و یا میتوان گفت حقیقت را در جامه مسیح میبینند؛ که این گونه دیدگاه در بعضی از موارد حقوقی , و بنیاد انسانگرایی را زیر پرسش برده و کاملا تعریف برعکس به آن بخشیده و نمیتوان انسانگرایی را در فلسفه دینی مفیدتر دنبال نمود.
به نظر اومانیستهای سکولار، اخلاقیات مورد نظرشان ارتباطی با دین ندارد و بر روی روشهایی که به زندگی شاد آدمی میانجامد تاکید میکنند.
اما انسانگراهای هستند که باورهای دینی در ذهنشان دغدغه بود و باورمندی نیز به بخشی از دین دارند مانند خدا باوری. از این رو در بعضی موارد برخی انسانگرایی، را به عنوان ایمان به خدای حقیقی یعنی ایمان به خود انسان تعبیر میکنند.
از دیدگاه این افراد این که یک ندای درونی به انسان میگوید که خدای هست ولی چون انسان آن را نمیبیند پس نباید در مورد آن اظهار نظر کرد فعلاً چیزی که هست و انسان می بیند خود انسان است و در واقع انسان همان خداست و به اندازه ی تمام انسانها خدا وجود دارد که در این نگرش اومانیستی تا حدودی میتوان رگهای تفکر اگزیستانسیالیسم را دید.

#آتئیسم_و_یا_خداناباوری:  

تعریف بی خدایی بستگی به درجه اهمیتی که فرد برای ایده خدایانی که قائل میشود تا بی خدا محسوب گردد دارد.
گاهی بی خدای، به سادگی نبود اعتقاد به وجود خدا و یا خدایان تعریف میشود و گاهی بی خدای، از زبان خداباوران تعریفی عیر از این نیز دارد، مثلا تعریف بعضی از مکاتب و مذاهب اسلام از خداناباوری این است که:
«بیخدا به کسی گفته میشود که دینی جز دین اسلام داشته باشد».
اما این برداشت از آتئیست بازهم دچار پارادوکس است و آتئیست به کلی تعریف غیر از خود میگیرد.

با این حساب بیخدایی و یا خداناوری را در یک تعریف دقیق اینگونه میتوان بیان نمود:
«آتئیسم، عدم باور به آنچه که غیر قابل درک، لمس، دید و … میباشد. و استدلال آتئیستها، استدلالهای فلسفی، اجتماعی و تاریخی را در بر میگیرد.
استدلالهای این مکتب فلسفی بر عدم باور به خدای ماوراطبیعه به دلیل نبود شواهد تجربی، مسئله شر، برهان و وحی استوار بوده است.

با وجود اینکه بسیاری از بی خدایان مکتب فکری سیکولاریزم را برگزیده اند، برای بی خدایی هیچ ایدئولوژی یا مکتب فکری و رفتاری واحدی وجود ندارد. بسیاری از بی خدایان بر این باورند که بی خدایی، نسبت به خداباوری، یک جهانبینی سودمندتر است.
فرق عمده و مختصر بین اومانیسم و آتئیسم این است که، آتئیسم تنها یک بینش به جهان است نه جهان بینی، اما اومانیسم جهان بینی است و یکی از مکاتب و جنبشهای فلسفی است.
آتئیسم، در حالت کلی به معنای نپذیرفتن و باور نداشتن به هرگونه خدا یا آفریدگار یا حتی انرژی برتر و فراطبیعی است.
آتئیسم، تنها یک طرز نگرش به جهان است، نه جهان بینی، نه مکتب، نه دین و نه ایدئولوژی.
به همین دلیل است که یک آتئیست در کنار این بینش کلی خود یکی از جنبش های فلسفی و یا ایدئولوژی خاصی را در کنار آن بر میگزیند، مثلآ یک آتئیست میتواند اگزیستانسیالیسم، اومانیست، لیبرالیسم، سوسیالیسم، آنارشیسم، مارکسیسم و یا فمینیست باشد و در عین حال یک آتئیست، میتواند در روش فکری خود پراگماتیسم، راسیونالیسم، اسکپتیسیسم (شک گرا)، ساینتیسمیسم و یا فیزیکالیسم (فیزیک گرا) و حتا یک آتئیست می تواند اگنوستیم (لاادری) باشد. یادآور این نکته خالی از فایده نخواهد بود که اگئوستیم و اسکپتیسیسم مترادف یکدیگر و یکسان نیستند.

ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[


#درنگی_بر_آتئیسم_و_اومانیسم :

قسمت دوم .

بیشتر فیلسوفان آتئیست، مانند راسل، لاادری بودند، آنها در مقابل خدای ادیان آتئیست هستند و در برابر خدای آفریننده بدون دخالتگری اگنوستی.

بنابراین اگر کسی ادعا کند که او آتئیست است ما میتوانیم او را خدا ناباور پنداریم، اما اگر کسی بگوید که او باورمند به اومانیسم است ما، به راحتی درک میکنیم که او به مکتب فکری و فلسفی خاصی بارومند است که آتئیست بودن فقط یک جز و یا محصول از افکار آن فلسفه است، نه محور یا تهداب آن فلسفه.

اومانسیم، انسان خداباور و خدانابور را محورِ فلسفه خود قرار میدهد.

انسان با داشتن خردی که در نهاد خویش دارد با اقامه دلیل و علم میتواند به هر شبه ای پاسخی در خور تامل بدهد.

قدرت طبیعی انسانها مانند استدلالِ منطقی، تکلم، نوشتن و خواندن که از این طریق دانش را به دیگر نسلهای آینده توسط کتاب انتقال میدهد تا نسل های اینده از تجربات آنها بیاموزند و بخوانند و باعث پیشرفت دانش شوند.

بازتاب فکری انسانها، نیاز به هیچ کتابی اسمانی ندارد. زیرا واژه آسمانی و مقدس بودن معنای علمی و منطقی برای اومانیستها ندارد.

آنچه برای اومانیستها حایز اهمیت است محتوایی است که نوشته شده است، نه اینکه چه کسی نوشته و یا این کتاب ازکجا امده است.
برای آنها مقدس بودن یک کتاب، معنی درست بودن و یا حقیقت بودن را نمیدهد، بلکه اثبات ادعایی که در آن کتاب شده مهم است.

دیدگاه اومانیستها، این است که کتاب اسمانی نیز توسط انسان نگاشته شده و حاصل دستاورد انسانی است و نمیتوان صحت اینکه آسمانی است از طریق ادله برهان و عمل اثبات نمود.

دستاوردهای این جهان مدرن، دستاورد انسانی است که توسط قلم و کتاب به ما رسیده است.

مولانا رومی نیز در این مورد اشاره ای کرده:
«باده در جوشش گدای جوش ماست چرخ در گردش گدای هوش ماست
باده از ما مست شد نه ما ازو
قالب از ما هست شد نه ما از او.»

بنآبراین، پرسشی فلسفی دیگری در ذهن ما خطور میکند که آیا در عدم وجود انسان، میتوان از وجود کلمه مقدس و خدا دم زد؟ و یا از وجود خدا نوشت؟

آیا موجودیت انسان شرط اصلی موجودیت خدا است یا برعکس؟

آيا در عدم وجود انسان، خدا میتواند وجود داشته باشد؟

اما موجودیت خدا بدون انسان یک چیزی بی مفهوم و بی اهمیت معلوم میشود.،

این یک بحث عمیق فلسفی است که مجال این نیست که در این نگاشته کوچک آن را بنگارم. اما کافی است اینجا ادعا نمود که اومانیستها، اتکا به انسان بودن و اتکا به قدرت استدلال فکری میکند.

بنابراین اومانیستها، ضرورت به چیزی فرضی بنام خدا و هیچ گونه اتکای به چیزی فرا طبیعی ندارند.

ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#درنگی_بر_آتئیسم_و_اومانیسم :
قسمت سوم

فرد آتئیست میتواند به سادگی تنها بخاطر اینکه دلایل وجودی خدا را قانع کننده ندانسته باشد خداناباور شود. این چنین بینشی نیاز به اثبات خداناباوری خود ندارد. در نتیجه بار اثبات بر دوش بیخدایان نیست که ثابت کنند خدا وجود ندارد، بلکه بر دوش خداباوران است که برای باور خود دلیل بیاورند. لزومی ندارد یک آتئیست برای اثبات درستی خود، عدم وجود خدایان را اثبات کند. و از نظر منطق هم سوال باطل و غلط است. مثلا اگر شخصی که به اژدهای که از دهنش اتش میاید باور داشته باشد و من باور انرا انکار بکنم. و کسی از من بپرسد و خواهش کند که عدم وجود اژدها را ثابت کنم، چطور میشود که عدم چیزی که وجود ندارد ثابت کرد؟ این سوال غیر منطقی است. اما این منطقی است اگر من از او خواهش کنم که موجودیت اژدها را به اثبات برسان زیرا او ادعای وجود کرده نه من. همان طور که خیلی از مردم بطور عامیانه و تنها با یک حس درونی و بدون هیچ دلیل منطقی-فلسفی خداباورند، خداناباوری هم می تواند چنین حس درونی و بدون دلیل باشد و بینش او را غیرفلسفی و عامیانه میگویند. از سوی دیگر این که فردی آتئیست باشد لزوما به این معنی نیست که او انسانی اخلاقی و انسان گراست. حتی به این معنی نیست که او انسانی دموکراتیک و سکولار است یا این برداشت را نمی توان داشت که حتما انسانی خردمند و باهوش است. چون در مکتب آنارشیست نیز خداناباوری یکی از مهمترین تفکر این مکتب فلسفی است، زیرا یک آنارشیست میتواند خدا ناباور باشد یعنی تهداب این مکتب لزوما خداناباوری است اما هر خداناباور نمیتواند آناشیست باشد. آنارشیست در بحث کلی دچار ندانمگرایی و بی معنایی میشود. و باید گفت که آتئیسم شکلی از روشنفکری نیست، چون لزوما هرکس که آتئیست است انسان روشنفکری نیست. شاید بهتر باشد که بگوییم آتئیست بودن و رها از هرگونه خرافه و پیشفرض غلط بودن شرط مهم روشنفکری ممکن باشد اما شرط لازم و کافی آن نیست. اخلاق مداری، آزاداندیشی، خردورزی، و احترام به شان انسانیت یک چیز کاملا انسانی است که هر انسانی می تواند داشته باشد و برای داشتن این خصوصیات باید تلاش کند و خود را بسازد و مهم نیست که این فرد دیندار باشد و خدا باور یا ندانم گرا باشد و خداناباور. به صرف اینکه یک فرد خود را آتئیست بنامد دارای چنین فضایل انسانی نمی شود. هرچند بطور کلی بخاطر اینکه آتئیستها در بند خرافات ادیان نیستند، از خود این خصوصیت ها را بیشتر نشان دادهاند. برای همین است که در میان آتئیست ها هم فردی مانند استالین یافت می شود، همانطور که در دینداران فردی مانند هیتلر و دیگر قاتلان و آدم کشان یافت می شوند. تنها فرق این است که در دینداران؛ باور دینی آنهاست که آنها را به رفتارهای غیر انسانی سوق میدهد، و یک عضو القاعده خود را بهترین دیندار می داند و برگزیده ی خداوند برا اجرای عدل الهی و گسترش دین واقعی میپندارد، اما نمی توان جنایت های استالین را به نام آتئیسم نوشت. چون او به واسطه ی آتئیست بودنش به این جنایتها دست نزده، بلکه ایدئولوژی او چنین اجازه ای را به او داد است. هیچگاه هم خود استالین ادعا نکرد که، من چون خداناباور هستم و برای برقراری خداناباوری در جهان به کشتار انسان ها دست می زنم. جنبش فکری استالین و سایر ایدئولوژی مارکسیست-لنینیست-( یا کمونیسم) تحت حمایت دولت بود که شکلی از دیکتاتوری است و ان دولت هیچگونه آزادیهای مذهبی و فردی را به انسان نمیدهد. به عبارت دیگر چنین دولتی یک دولت آتئیست بود اما استوار به ایدئولوژی و جهان بینی کمونیسم بوده است.

اما اومانیستها و سکولارها برعکس آن، احترام به ازادی فردی بشمول ازادی های سیاسی و مذهبی افراد دارد. پس بنابرین شما می توانید جنایت های استالین را به پای ایدئولوژی بنویسید که او بدان باورمند بود. یادوری این مطلب خالی از لطف نخواهد بود که استالین سیکولار هم نبود زیرا ایدئولوژی اومخالف با ارزشهای سیکولار داشت. یک فرد سیکولار هیچگاه یک فرد را توسط نیروهی قهریه و یا تهدید به سوی ایده و یا تصمیم خاصی وادارد. اما یک ادم مذهبی میتواند سکیولار باشد که نظریات دینی خود را بزور و یا تهدید و با خشونت بالای فردی، تحمیل نمیکند و حقوق مساوی به همه میدهد که هر خدا و مذهبی را که دوست دارند انتخاب بکنند.
اما بعضی دینداران ایده تمامیّت خواهی (Totalitarianism ) دارند مانند استالین که انحصار در هر مورد و جنبه زنده گی انسانها داشت و از مردم میخواست که آنچه او دستور میدهد را باید اطاعت کنند وگرنه به تهدید مواجه میشوند.

ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1