Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#پارادايمهاي_سه_گانه_اثباتگرايي_تفسيري_و_هرمنوتيك_در_مطالعات_مديريت_و_سازمان
☆1
در اين نوشتار با هدف بررسي معرفت شناختي تحقيقات دانش مديريت و سازمان، سه پارادايم #اثباتگرا، #تفسيري و #هرمنوتيك معرفي ميشود.
اثباتگرايي اصالت را به شناخت حسي ميدهد؛ از اينرو جدا كردن موضوع
تحقيق از پژوهشگران و واقعيات اجتماعي و حذف ارزشها از فرآيند پژوهش از نقاط ضعف اين رويكرد شمرده شده است.
رويكرد تفسيري به نوعي از ذهنيت گرايي افراطي فرو ميغلتد، از اينرو با مشكل تحليل رفتار آدميان صرفاً بر پايه قصد و نيت مواجه ميشود.
رويكرد هرمنوتيك افراد را به عنوان كلماتي درون متن سازمان تفسير ميكند و لذا فقدان معيار براي تمييز تفسيرهاي مرتبط از غيرمرتبط، اصلي ترين نقطه ضعف اين رويكرد خواهد بود.
رويكرد اثبات گرايي سازمان را فرافرهنگي
و رويكرد تفسيري و هرمنوتيك سازمان را تحت تأثير فرهنگ ارزيابي ميكنند.
#مقدمه :
مديريت به عنوان « #عمل_مديريتي »، همزاد با زندگي اجتماعي بشر بوده؛ و به مثابه يک رشته علمي، يک سده بيشتر بر عمر آن نميگذرد.
امّا در همين عمر کوتاه خود به عنوان يک علم، درخششي چشمگير داشته و رازگشاي بسياري از رموز پيچيده حيات سازماني انسانها و تضمين تحقق اهداف آن بوده است. مديريت، « فنّاوري تضمين تحقّق اهداف جامعه» است؛ جامعه اي سازماني که هدف هاي آن در قالب اهداف سازمانها تعريف و تجلّي پيدا کرده است.
همراه تحوّلات اين علم، پرسش و دغدغه اي که ذهن محقّقان ژرف انديش اين حوزه را به خود مشغول داشته، همانا چرايي اين تحوّل و دگرگوني است؛ چرا که تبيين اين گونه گونيها، فهم روند علم مديريت را و به تبع پيشبيني آينده تحوّلات آن را ميسر ميسازد.
به ديگر سخن، اشراف برون علمي و نه درون علمي به محقّق عطا ميکند.
تحليلهاي مرسوم در اين وادي، عمدتاً ريشه اين تحولات را به تغييرات محيط نسبت داده و ميدهند. ولي تبيينهاي عميقتر، خاستگاه اين تطوّرات را در عمق انديشه انديشه ورزان جستجو ميکنند، آنجا که علم، خود به عنوان يک محصول و فرآورده کارگاه انديشه تلقي ميشود و به لایه هاي عميقتر فلسفي آن پيوند ميخورد: يعني به #هستي_شناسي، #معرفت_شناسي، #انسان_شناسي، #روش_شناسي.
اين شيوه برخورد در خود مديريت هم، پديده اي ديرين نيست بلکه محصول سالهاي اخير است.
حقيقت اين است که شناخت مديريت، بي آنکه به ريشه ها و دستگاه انديشگي آن پرداخته شود، شناختي غيرعميق و شناختي مصرف گرايانه است.
شناخت مولّد که بتواند در توليد علم مديريت سهم و نقشي ايفا کند، مستلزم نگاهي انديشه ورزانه و فلسفي است.
« #فلسفه_علم_مديريت » است که قدرت شناخت، نقد و توليد علم به انديشمند عطا ميکند و او را در اين فرايند انديشه ورزي وارد، سهيم و دخيل ميکند. افزون بر آن، امکان بومي سازي يک انديشه و برتر از آن توليد علم بر بنيان انديشه و فلسفه خودي را ممکن ميسازد.
در کشور ما، سالهاست که ميان انديشه فلسفي خودي و علم، شکافي عميق ايجاد شده.
قهرماناني که بتوانند از اين شکاف عبور کرده بر بنيان فلسفه اصيل اسلامي، در
قلمرو علم، نظريه پردازي کنند، کم بوده اند؛ و آنها که بتوانند اين شکاف را درمان کرده و ميان انديشه فلسفي اصيل اين ديار و محصول طبيعي آن يعني علم ملائمت و پيوند برقرار کنند، بسيار نادرند.
روزي که اين شکاف پر شود، هنگام فراواني و توليد انبوه علم و نظريه پردازي خواهد بود. اينکه چرا در حوزه هاي گوناگون علم و به ويژگي علوم انساني اين همه فقر نظريه پردازي و طبعاً مصرف زدگي نظريه هاي ديگران وجود دارد، در همين نکته نهفته است.
شايد نقطه عزيمت نهضت نرم افزاري نيز از همينجا باشد. به دشواري بتوان علم نشات گرفته از فلسفه اي ديگر را در جامعه اي با بنيانهاي فلسفي ديگر سوار کرد و انتظار بهره وري و شکوفايي علم و نتيجه آن در عمل را داشت.
منظور نگارنده، به هيچ روي، نفي ارزش ذاتي علم مديريت و انکار مفيد بودن و استفاده از دستاوردهاي علم مديريت در کشور ما نيست. بلکه سخن از محدوديت امکان استفاده و در حد مصرف کننده صرف باقي ماندن است.
اين مقاله از ميان لايه هاي زيرين انديشه فلسفي علم مديريت، به « #معرفت_شناسي » آن پرداخته است.
ادامه دارد...
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#مقاله_علمی
#پارادايمهاي_سه_گانه_اثباتگرايي_تفسيري_و_هرمنوتيك_در_مطالعات_مديريت_و_سازمان
☆1
در اين نوشتار با هدف بررسي معرفت شناختي تحقيقات دانش مديريت و سازمان، سه پارادايم #اثباتگرا، #تفسيري و #هرمنوتيك معرفي ميشود.
اثباتگرايي اصالت را به شناخت حسي ميدهد؛ از اينرو جدا كردن موضوع
تحقيق از پژوهشگران و واقعيات اجتماعي و حذف ارزشها از فرآيند پژوهش از نقاط ضعف اين رويكرد شمرده شده است.
رويكرد تفسيري به نوعي از ذهنيت گرايي افراطي فرو ميغلتد، از اينرو با مشكل تحليل رفتار آدميان صرفاً بر پايه قصد و نيت مواجه ميشود.
رويكرد هرمنوتيك افراد را به عنوان كلماتي درون متن سازمان تفسير ميكند و لذا فقدان معيار براي تمييز تفسيرهاي مرتبط از غيرمرتبط، اصلي ترين نقطه ضعف اين رويكرد خواهد بود.
رويكرد اثبات گرايي سازمان را فرافرهنگي
و رويكرد تفسيري و هرمنوتيك سازمان را تحت تأثير فرهنگ ارزيابي ميكنند.
#مقدمه :
مديريت به عنوان « #عمل_مديريتي »، همزاد با زندگي اجتماعي بشر بوده؛ و به مثابه يک رشته علمي، يک سده بيشتر بر عمر آن نميگذرد.
امّا در همين عمر کوتاه خود به عنوان يک علم، درخششي چشمگير داشته و رازگشاي بسياري از رموز پيچيده حيات سازماني انسانها و تضمين تحقق اهداف آن بوده است. مديريت، « فنّاوري تضمين تحقّق اهداف جامعه» است؛ جامعه اي سازماني که هدف هاي آن در قالب اهداف سازمانها تعريف و تجلّي پيدا کرده است.
همراه تحوّلات اين علم، پرسش و دغدغه اي که ذهن محقّقان ژرف انديش اين حوزه را به خود مشغول داشته، همانا چرايي اين تحوّل و دگرگوني است؛ چرا که تبيين اين گونه گونيها، فهم روند علم مديريت را و به تبع پيشبيني آينده تحوّلات آن را ميسر ميسازد.
به ديگر سخن، اشراف برون علمي و نه درون علمي به محقّق عطا ميکند.
تحليلهاي مرسوم در اين وادي، عمدتاً ريشه اين تحولات را به تغييرات محيط نسبت داده و ميدهند. ولي تبيينهاي عميقتر، خاستگاه اين تطوّرات را در عمق انديشه انديشه ورزان جستجو ميکنند، آنجا که علم، خود به عنوان يک محصول و فرآورده کارگاه انديشه تلقي ميشود و به لایه هاي عميقتر فلسفي آن پيوند ميخورد: يعني به #هستي_شناسي، #معرفت_شناسي، #انسان_شناسي، #روش_شناسي.
اين شيوه برخورد در خود مديريت هم، پديده اي ديرين نيست بلکه محصول سالهاي اخير است.
حقيقت اين است که شناخت مديريت، بي آنکه به ريشه ها و دستگاه انديشگي آن پرداخته شود، شناختي غيرعميق و شناختي مصرف گرايانه است.
شناخت مولّد که بتواند در توليد علم مديريت سهم و نقشي ايفا کند، مستلزم نگاهي انديشه ورزانه و فلسفي است.
« #فلسفه_علم_مديريت » است که قدرت شناخت، نقد و توليد علم به انديشمند عطا ميکند و او را در اين فرايند انديشه ورزي وارد، سهيم و دخيل ميکند. افزون بر آن، امکان بومي سازي يک انديشه و برتر از آن توليد علم بر بنيان انديشه و فلسفه خودي را ممکن ميسازد.
در کشور ما، سالهاست که ميان انديشه فلسفي خودي و علم، شکافي عميق ايجاد شده.
قهرماناني که بتوانند از اين شکاف عبور کرده بر بنيان فلسفه اصيل اسلامي، در
قلمرو علم، نظريه پردازي کنند، کم بوده اند؛ و آنها که بتوانند اين شکاف را درمان کرده و ميان انديشه فلسفي اصيل اين ديار و محصول طبيعي آن يعني علم ملائمت و پيوند برقرار کنند، بسيار نادرند.
روزي که اين شکاف پر شود، هنگام فراواني و توليد انبوه علم و نظريه پردازي خواهد بود. اينکه چرا در حوزه هاي گوناگون علم و به ويژگي علوم انساني اين همه فقر نظريه پردازي و طبعاً مصرف زدگي نظريه هاي ديگران وجود دارد، در همين نکته نهفته است.
شايد نقطه عزيمت نهضت نرم افزاري نيز از همينجا باشد. به دشواري بتوان علم نشات گرفته از فلسفه اي ديگر را در جامعه اي با بنيانهاي فلسفي ديگر سوار کرد و انتظار بهره وري و شکوفايي علم و نتيجه آن در عمل را داشت.
منظور نگارنده، به هيچ روي، نفي ارزش ذاتي علم مديريت و انکار مفيد بودن و استفاده از دستاوردهاي علم مديريت در کشور ما نيست. بلکه سخن از محدوديت امکان استفاده و در حد مصرف کننده صرف باقي ماندن است.
اين مقاله از ميان لايه هاي زيرين انديشه فلسفي علم مديريت، به « #معرفت_شناسي » آن پرداخته است.
ادامه دارد...
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
🌺 #فلسفه_سیزده_بدر
گفته می شود ایرانیان باستان در آغاز سال نو پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی کردن که به یاد دوازده ماه سال است، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخنده ایست به باغ و صحرا می رفتند و شادی می کردند و در حقیقت با این ترتیب رسمی بودن دوره نوروز را به پایان میرسانیدند.
🌿به همين علت عدد سيزده به عنوان نماد شروع و تولد دوباره، احترام زيادي نزد ايرانيان داشت و سيزدهم فروردين نيز نشانهاي بود از آغاز آفرينش در طبيعت بهاري که خود،
هميشه يادآوري از رستاخيز بوده و هست.
🌾پس ايرانيان در اين روز به جشن و پايکوبي ميپرداختند و بدين ترتيب خود را براي آغاز سالي پرتلاش و پر برکت آماده ميکردند.
🆔👉 @iran_novin1
🌱 #فلسفه ی_گره_زدن_سبزه
«مَشیه» و «مَشیانه» روز سیزدهم فروردین با هم ازدواج کردند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته نشده بود ! آن دو به وسیله ی گره زدن دو شاخه ی «موُرد»، پایه ی ازدواج خود را بنا نهادند و چون ایرانیان باستان از این راز به خوبی آگاهی داشتند، آن مراسم را به ویژه دختران و پسران دم بخت انجام می دادند، امروزه نیز دختران و پسران برای بستن پیمان زناشویی، نیت می کنند و علف گره می زنند.
این رسم از زمان «کیانیان» تقریبا فراموش شد و در زمان «هخامنشیان» دوباره آغاز شد و تا امروز باقی مانده است.
❇️در گذشته مادران و پدران ما، سبزه های نوروزی خود را در این روز به صحرا می برده و برای احترام به زمین و گیاه، آن را در آغوش زمین می کاشته اند، امروزه ما آن را به سوی یکدیگر پرتاب می کنیم و تکه تکه اش می کنیم.
⬅️سیزده بدرِ پیشینیان ما، روزی برای ستایش و دعا برای طلب باران فراوان در سال پیش رو، برای گرامیداشت و پاکیزگی طبیعت و مظاهر آن، و زیست بوم مقدس آنان بوده است. در حالیکه امروزه روز ویرانی و تباهی طبیعت است!
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
🌺 #فلسفه_سیزده_بدر
گفته می شود ایرانیان باستان در آغاز سال نو پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی کردن که به یاد دوازده ماه سال است، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخنده ایست به باغ و صحرا می رفتند و شادی می کردند و در حقیقت با این ترتیب رسمی بودن دوره نوروز را به پایان میرسانیدند.
🌿به همين علت عدد سيزده به عنوان نماد شروع و تولد دوباره، احترام زيادي نزد ايرانيان داشت و سيزدهم فروردين نيز نشانهاي بود از آغاز آفرينش در طبيعت بهاري که خود،
هميشه يادآوري از رستاخيز بوده و هست.
🌾پس ايرانيان در اين روز به جشن و پايکوبي ميپرداختند و بدين ترتيب خود را براي آغاز سالي پرتلاش و پر برکت آماده ميکردند.
🆔👉 @iran_novin1
🌱 #فلسفه ی_گره_زدن_سبزه
«مَشیه» و «مَشیانه» روز سیزدهم فروردین با هم ازدواج کردند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته نشده بود ! آن دو به وسیله ی گره زدن دو شاخه ی «موُرد»، پایه ی ازدواج خود را بنا نهادند و چون ایرانیان باستان از این راز به خوبی آگاهی داشتند، آن مراسم را به ویژه دختران و پسران دم بخت انجام می دادند، امروزه نیز دختران و پسران برای بستن پیمان زناشویی، نیت می کنند و علف گره می زنند.
این رسم از زمان «کیانیان» تقریبا فراموش شد و در زمان «هخامنشیان» دوباره آغاز شد و تا امروز باقی مانده است.
❇️در گذشته مادران و پدران ما، سبزه های نوروزی خود را در این روز به صحرا می برده و برای احترام به زمین و گیاه، آن را در آغوش زمین می کاشته اند، امروزه ما آن را به سوی یکدیگر پرتاب می کنیم و تکه تکه اش می کنیم.
⬅️سیزده بدرِ پیشینیان ما، روزی برای ستایش و دعا برای طلب باران فراوان در سال پیش رو، برای گرامیداشت و پاکیزگی طبیعت و مظاهر آن، و زیست بوم مقدس آنان بوده است. در حالیکه امروزه روز ویرانی و تباهی طبیعت است!
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_سیزده_بدر
در آیین و تقویم زرتشتیان و ایرانیان باستان هر روز یک نام ویژه دارد
سیزدهمین روز در هر ماه به نام فرشته باران تیر(تیشتر) نام دارد
زرتشتیان پس از پایان نوروز در روز سیزده بدر (روز تیر از ماه فروردین)به باغ و دشت میروند و به شادی و بازی و گره زدن سبزه برای بر آورده شدن آرزوهایشان میپردازند و نوروز خود را به پایان میرسانند
و برای درخواست باران به درگاه اهورامزدا نیایش میکنند و آرزوی سالی پر از باران و کشاورزی نیکو میکنند
در مورد نسبت دادن نحسی سیزدهم هیچ مناسبتی به ایرانیان ندارد و این اندیشه خرافی پس از یورش اسکندر گجستک و یونانیان به ایران اهورایی وارد ایران شد زیرا عدد سیزده نزد یونانیان نحس بوده است
آرزوی داشتن سیزده بدر نیکی را داریم
شاد و تندرست باشید
سیزده بدر خجسته🌹🌹
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_سیزده_بدر
در آیین و تقویم زرتشتیان و ایرانیان باستان هر روز یک نام ویژه دارد
سیزدهمین روز در هر ماه به نام فرشته باران تیر(تیشتر) نام دارد
زرتشتیان پس از پایان نوروز در روز سیزده بدر (روز تیر از ماه فروردین)به باغ و دشت میروند و به شادی و بازی و گره زدن سبزه برای بر آورده شدن آرزوهایشان میپردازند و نوروز خود را به پایان میرسانند
و برای درخواست باران به درگاه اهورامزدا نیایش میکنند و آرزوی سالی پر از باران و کشاورزی نیکو میکنند
در مورد نسبت دادن نحسی سیزدهم هیچ مناسبتی به ایرانیان ندارد و این اندیشه خرافی پس از یورش اسکندر گجستک و یونانیان به ایران اهورایی وارد ایران شد زیرا عدد سیزده نزد یونانیان نحس بوده است
آرزوی داشتن سیزده بدر نیکی را داریم
شاد و تندرست باشید
سیزده بدر خجسته🌹🌹
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نسبت_اثباتگرایی_و_فلسفه_سیاسی
☆2
اثباتگرایی در حوزه علوم سیاسی در قالب مکاتبی چون #رفتارگرایی تجلی پیدا نموده است.
رفتارگرایان، واحد تحلیلهای خود را رفتار انسان قرار میدهند.
آنها معتقدند که ما باید در تحلیل جامعه، واحدی داشته باشیم تا بتوانیم نشان دهیم که مثلا در انتخابات، چه رفتاری از سوی جامعه رخ خواهد داد.
رفتارگرایان با پذیرش مبانی اثباتگرایی مانند عدم دخالت ارزش ها در قضاوت ها، معتقدند که میتوان علم فارغ از ارزش ارائه نمود.
کاربرد رفتارگرایی توسط بسیاری از اندیشمندان علوم سیاسی تا اواسط قرن بیستم به اوج خود رسید و بدین ترتیب علوم سیاسی با این رشد تبدیل به یک رشته و دیسیپلین علمی شد.
اما باید گفت که نسبت پوزیتیویسم و فلسفه سیاسی، نسبت معکوس بوده است،
یعنی هر چه رفتارگرایی و پوزیتیویسم تا اواسط قرن بیستم به اوج خود می رسید، فلسفه سیاسی به حضیض خود نزدیک میشد و با نوعی رکود مواجه گشت.
البته منظور از فلسفه سیاسی، #فلسفه_سیاسی_قاره ای است که عمدتا در کشورهایی مانند آلمان و فرانسه رشد کرده بود.
به عبارت دیگر، در این دوره متفکران و اندیشمندان اثباتگرا معتقد بودند که فلسفه سیاسی چیزی جز بازیهای زبانی نیست و با تحلیل منطقی و زبانی میتوان بسیاری از مسائل سیاسی را حل یا منحل نمود.
به عنوان مثال، فلاسفه تحلیلی معتقد بودند که مسائل مهمی مانند عدالت و عدالت اجتماعی چیزی جز گرفتاریهای زبانی نیستند و اگر بتوان با استفاده از روشهای زبانی این مسائل را توضیح داد، نزاع ها و اختلافات موجود بین موافقان و مخالفان عدالت اجتماعی تا اندازه زیادی برداشته خواهد شد.
اما از دهه 1960 میلادی به خصوص با انتشار کتاب نظریه ای در باب عدالت #جان_راولز در سال 1971، فلسفه سیاسی احیا شد.
در نتیجه، به همان میزان که فلسفه سیاسی در حال احیا شدن بود، نقادان اثباتگرایی هم چه در حوزه فلسفه و چه در حوزه علوم اجتماعی بیشتر میشدند و پوزیتیویسم برتری خود را از دست میداد.
این وضعیت تاکنون نیز ادامه دارد و باعث شده تا فلسفه سیاسی جایگاه مناسب خود را پیدا نماید.
امروزه اثبات گرایی یکی از پارادایم های موجود در علوم اجتماعی به شمار می رود و تنها پارادایم موجود و یا پارادایم بلامنازع نیست.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نسبت_اثباتگرایی_و_فلسفه_سیاسی
☆2
اثباتگرایی در حوزه علوم سیاسی در قالب مکاتبی چون #رفتارگرایی تجلی پیدا نموده است.
رفتارگرایان، واحد تحلیلهای خود را رفتار انسان قرار میدهند.
آنها معتقدند که ما باید در تحلیل جامعه، واحدی داشته باشیم تا بتوانیم نشان دهیم که مثلا در انتخابات، چه رفتاری از سوی جامعه رخ خواهد داد.
رفتارگرایان با پذیرش مبانی اثباتگرایی مانند عدم دخالت ارزش ها در قضاوت ها، معتقدند که میتوان علم فارغ از ارزش ارائه نمود.
کاربرد رفتارگرایی توسط بسیاری از اندیشمندان علوم سیاسی تا اواسط قرن بیستم به اوج خود رسید و بدین ترتیب علوم سیاسی با این رشد تبدیل به یک رشته و دیسیپلین علمی شد.
اما باید گفت که نسبت پوزیتیویسم و فلسفه سیاسی، نسبت معکوس بوده است،
یعنی هر چه رفتارگرایی و پوزیتیویسم تا اواسط قرن بیستم به اوج خود می رسید، فلسفه سیاسی به حضیض خود نزدیک میشد و با نوعی رکود مواجه گشت.
البته منظور از فلسفه سیاسی، #فلسفه_سیاسی_قاره ای است که عمدتا در کشورهایی مانند آلمان و فرانسه رشد کرده بود.
به عبارت دیگر، در این دوره متفکران و اندیشمندان اثباتگرا معتقد بودند که فلسفه سیاسی چیزی جز بازیهای زبانی نیست و با تحلیل منطقی و زبانی میتوان بسیاری از مسائل سیاسی را حل یا منحل نمود.
به عنوان مثال، فلاسفه تحلیلی معتقد بودند که مسائل مهمی مانند عدالت و عدالت اجتماعی چیزی جز گرفتاریهای زبانی نیستند و اگر بتوان با استفاده از روشهای زبانی این مسائل را توضیح داد، نزاع ها و اختلافات موجود بین موافقان و مخالفان عدالت اجتماعی تا اندازه زیادی برداشته خواهد شد.
اما از دهه 1960 میلادی به خصوص با انتشار کتاب نظریه ای در باب عدالت #جان_راولز در سال 1971، فلسفه سیاسی احیا شد.
در نتیجه، به همان میزان که فلسفه سیاسی در حال احیا شدن بود، نقادان اثباتگرایی هم چه در حوزه فلسفه و چه در حوزه علوم اجتماعی بیشتر میشدند و پوزیتیویسم برتری خود را از دست میداد.
این وضعیت تاکنون نیز ادامه دارد و باعث شده تا فلسفه سیاسی جایگاه مناسب خود را پیدا نماید.
امروزه اثبات گرایی یکی از پارادایم های موجود در علوم اجتماعی به شمار می رود و تنها پارادایم موجود و یا پارادایم بلامنازع نیست.
🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_ی_نام_خیابان_جردن_تهرانّ
یکی از خان های بختیاری هر روز که فرزندانش را به مدرسه می فرستاد ،
خدمت کار خانه به نام ابوالقاسم را با فرزندانش می فرستاد ،
تا مراقب آن ها باشد.
ابوالقاسم هر روز فرزندان خان را به مدرسه می برد ،
و همان جا می ماند تا مدرسه تعطیل می شد و دوباره آن ها را به منزل می برد.
دبیرستانی که فرزندان خان در آن تحصیل می کردند ،
یک کالج آمریکایی ( دبیرستان البرز ) بود که مدیریت آن ،
بر عهده ی دکتر جردن بود.
دکتر جردن دات های ( قوانین ) خاصی وضع کرده بود.
برای نمونه ؛
برای دروغ ، ده شاهی پادافره ( کفاره ) تعیین کرده بود.
اگر در جیب کسی سیگار پیدا می شد یک تومان جریمه داشت!
می گفت "سیگار لوله بی مصرفی است که یک سر آن آتش ،
و سر دیگر آن احمقی است!"
از بازی روزگار...
دکتر جردن از پنجره دفتر کارش می دید که هر روز جوانی قوی هیکل ،
چند دانش آموز را به مدرسه می آورد.
ی روز که ابوالقاسم در شکستن و انبار کردن چوب ،
به خدمت گذار مدرسه کمک کرد ، دکتر جردن از کار ابوالقاسم خوشش آمد ،
و او را به دفتر فرا خواند و از او پرسید که چرا ادامه تحصیل نمی دهد؟
ابوالقاسم گفت ؛
چون سنم بالا رفته و پول کافی برای تحصیل ندارم ،
و با داشتن سه فرزند قادر به انجام دادن این کار نیستم.
دکتر جردن با شنیدن این سخنان ، پذیرفت که خودش ،
آموزش او را در زمانی که باید منتظر بچه های خان باشد بر عهده بگیرد!
او به شوند ( علت ) استعداد بالا ظرف چند سال موفق به اخذ دیپلم شد.
و با کمک دکتر جردن برای ادامه ی تحصیل به آمریکا رفت و سرانجام در سن ۵۵ سالگی ،
مدرک دکترای پزشکی خود را از دانشگاه نیویورک گرفت.
دکتر ابوالقاسم بختیار ، نخستین پزشک ایرانی است که ،
تا سن ٣٩ سالگی تحصیلات ابتدایی داشت!!
جالب تر این که فرزندان او نیز پزشک شدند!
#زنده_یاد_دکتر_ساموئل_مارتین_جردن
معلم آمریکایی از سال ١٨٩٩ تا ١٩۴٠ ریاست کالج آمریکایی ،
را در تهران بر عهده داشت.
او ايران را میهن دوم خود می ناميد و هم واره از آن به نيكی ياد میكرد.
جردن به دانش آموزانش می گفت من میلیونر هستم.
زیرا هزارها فرزند دارم که هر کدام برای من ، برای ایران ،
و برای دنیا میلیون ها ارزش دارند.
به پاس خدمات بی حد این مرد بزرگ ، خیابانی در تهران ،
بنام #خیابان_جردن برای بزرگ داشت و زنده نگاه داشتن نام او نام گذاری شد.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
گاهی یک خدمت ما می تواند سرنوشت فرد و حتا اجتماعی را تغییر دهد!
خوبی خوبی ست با هر کیش ، آیین ، مذهب و هر ملیتی...
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_ی_نام_خیابان_جردن_تهرانّ
یکی از خان های بختیاری هر روز که فرزندانش را به مدرسه می فرستاد ،
خدمت کار خانه به نام ابوالقاسم را با فرزندانش می فرستاد ،
تا مراقب آن ها باشد.
ابوالقاسم هر روز فرزندان خان را به مدرسه می برد ،
و همان جا می ماند تا مدرسه تعطیل می شد و دوباره آن ها را به منزل می برد.
دبیرستانی که فرزندان خان در آن تحصیل می کردند ،
یک کالج آمریکایی ( دبیرستان البرز ) بود که مدیریت آن ،
بر عهده ی دکتر جردن بود.
دکتر جردن دات های ( قوانین ) خاصی وضع کرده بود.
برای نمونه ؛
برای دروغ ، ده شاهی پادافره ( کفاره ) تعیین کرده بود.
اگر در جیب کسی سیگار پیدا می شد یک تومان جریمه داشت!
می گفت "سیگار لوله بی مصرفی است که یک سر آن آتش ،
و سر دیگر آن احمقی است!"
از بازی روزگار...
دکتر جردن از پنجره دفتر کارش می دید که هر روز جوانی قوی هیکل ،
چند دانش آموز را به مدرسه می آورد.
ی روز که ابوالقاسم در شکستن و انبار کردن چوب ،
به خدمت گذار مدرسه کمک کرد ، دکتر جردن از کار ابوالقاسم خوشش آمد ،
و او را به دفتر فرا خواند و از او پرسید که چرا ادامه تحصیل نمی دهد؟
ابوالقاسم گفت ؛
چون سنم بالا رفته و پول کافی برای تحصیل ندارم ،
و با داشتن سه فرزند قادر به انجام دادن این کار نیستم.
دکتر جردن با شنیدن این سخنان ، پذیرفت که خودش ،
آموزش او را در زمانی که باید منتظر بچه های خان باشد بر عهده بگیرد!
او به شوند ( علت ) استعداد بالا ظرف چند سال موفق به اخذ دیپلم شد.
و با کمک دکتر جردن برای ادامه ی تحصیل به آمریکا رفت و سرانجام در سن ۵۵ سالگی ،
مدرک دکترای پزشکی خود را از دانشگاه نیویورک گرفت.
دکتر ابوالقاسم بختیار ، نخستین پزشک ایرانی است که ،
تا سن ٣٩ سالگی تحصیلات ابتدایی داشت!!
جالب تر این که فرزندان او نیز پزشک شدند!
#زنده_یاد_دکتر_ساموئل_مارتین_جردن
معلم آمریکایی از سال ١٨٩٩ تا ١٩۴٠ ریاست کالج آمریکایی ،
را در تهران بر عهده داشت.
او ايران را میهن دوم خود می ناميد و هم واره از آن به نيكی ياد میكرد.
جردن به دانش آموزانش می گفت من میلیونر هستم.
زیرا هزارها فرزند دارم که هر کدام برای من ، برای ایران ،
و برای دنیا میلیون ها ارزش دارند.
به پاس خدمات بی حد این مرد بزرگ ، خیابانی در تهران ،
بنام #خیابان_جردن برای بزرگ داشت و زنده نگاه داشتن نام او نام گذاری شد.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
گاهی یک خدمت ما می تواند سرنوشت فرد و حتا اجتماعی را تغییر دهد!
خوبی خوبی ست با هر کیش ، آیین ، مذهب و هر ملیتی...
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#معرفت_و_گونه_های_رئالیسم
☆3
#رئالیسم_در_فلسفه
رئالیسم در فلسفه دو معنای مصطلح دارد.
✔️یکی از این دو اصطلاح مربوط به گذشته است،
✔️و دیگری مربوط به عصر جدید.
در قرون وسطا واژه «رئالیسم» را در مقابل « #نومینالیسم»، یا «#اصالت_تسمیه» قرار می دادند، و آن را آموزه ای می دانستند که معتقد است «کلیات»، وجود عینی و واقعی دارند، و صرفا اشتراک در اسم نیست که حقیقت «کلی» را تشکیل می دهد. بنابراین، رئالیسم در گذشته به معنای مکتبی بوده است که در مقابل نومینالیسم (nominalism) یا اصالت تسمیه قرار دارد.
ولی امروزه «رئالیسم» در فلسفه به معنای مکتبی است که در مقابل مکتب «#ایدئالیسم» قرار می گیرد.
پس اینک #رئالیسم_فلسفی به معنای اعتقاد به تحقق حقایق خارجی، صرف نظر از ادراک ما، و با قطع نظر از وجود مُدرِک انسانی است.
در مقابل آن #ایدئالیسم قرار دارد که بر آن است که اشیای مادی و واقعیت های خارجی جدای از معرفت یا ادراک ما وجود ندارد.
همچنین رئالیسم با #پدیدارشناسی (#phenomenalism#)(#فنومنتالیسم) سرسازگاری ندارد، زیرا گرچه پدیدارشناسی با متافیزیک ایدئالیستی موافق نیست، ولی این مکتب، اشیای مادی را جز به عنوان توالی یک امر حسی قبول ندارد.
بدین ترتیب: روشن شد که «رئالیسم» در فلسفه دو معنای مصطلح دارد، لکن یکی از این دو، اصطلاحی است غیر رایج و مربوط به گذشته است و دیگری اصطلاحی است رایج، مربوط به زمان حال.
معنای غیر رایج رئالیسم در فلسفه مرادف با کلی گرایی است که در برابر اصالت تسمیه قرار دارد و اما معنای رایج، معنایی است که در برابر «ایدئالیسم» قرار می گیرد.
#مسایل_فلسفه
می دانیم #مسایل_فلسفه به طور طبیعی بر چهار قسم است:
الف) مسایل مربوط به #معرفت (شناخت)
(the problems of knowledge)؛
ب) مسایل مربوط به #وجود(بودن)
(the problems of being)
؛ ج) مسایل مربوط به #عمل(حرکت)
(the problems of action)
و؛
د) مسایل مربوط به #احساس(حس کردن)
(the problems of feeling).
این چهار قسم از مسایلی که در فلسفه وجود دارد، موجب می شود که فلسفه به شاخه های مختلف انشعاب یابد، و یا به تعبیر دیگر:
پاسخ هر یک از این مسایل را باید در شاخه خاصی از فلسفه بازجست. از این رو،
#معرفت_شناسی (epistemology)(اپیستمولوژی )
عهده دار مسئله الف(شناخت)، و
#متافیزیک (metaphysics) عهده دار مسئله ب(بودن) است و
#فلسفه_اخلاق (ethics) ( اتیکس )عهده دار مسئله ج(عمل) است،
و بالاخره
#زیبایی_شناسی (aesthetics)(استتیکس ) پاسخ به مسئله د(احساس کردن) را به عهده دارد.
نکته ای که قابل توجه است، این است که معرفت شناسی خودش با دو نوع مسایل سروکار دارد:
مسئله مربوط به «معیار معرفت»، و راه دستیابی به معرفت.
و دیگر مسئله مربوط به سرشت معرفت و ارتباط عالم (knower) با معلوم (the known).
مسئله اول معرفت شناسی را مسئله کارکردی (functional)(فانکشنال)یا «مسئله روش شناختی» دانسته اند که به ما نظریه ها یا مشرب هایی در باب توجیه معرفت خواهد داد، از قبیل «تصوف» یا «راز ورزی»، «عقل گرایی»، «تجربه گرایی»، «عمل گرایی». این قبیل نظریه ها مربوط است به چگونگی کسب معرفت و کیفیت آزمون آن.
و اما مسئله دوم را که به حقیقت و سرشت معرفت مربوط است، مسئله ساختاری (structural)(استراکچورال) می دانند که به ما آموزه هایی در باب انواع رئالیسم و گونه های ضد رئالیسم خواهد داد.
مانند رئالیسم خام و رئالیسم دوگانه گرایی، و یا مکتب ذهن گرایی (subjectivism)(سابجکتیویسم)که با این قبیل نظریه ها نظریاتی هستند مربوط به حقیقت ارتباط عالم با شی ء معلوم.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#معرفت_و_گونه_های_رئالیسم
☆3
#رئالیسم_در_فلسفه
رئالیسم در فلسفه دو معنای مصطلح دارد.
✔️یکی از این دو اصطلاح مربوط به گذشته است،
✔️و دیگری مربوط به عصر جدید.
در قرون وسطا واژه «رئالیسم» را در مقابل « #نومینالیسم»، یا «#اصالت_تسمیه» قرار می دادند، و آن را آموزه ای می دانستند که معتقد است «کلیات»، وجود عینی و واقعی دارند، و صرفا اشتراک در اسم نیست که حقیقت «کلی» را تشکیل می دهد. بنابراین، رئالیسم در گذشته به معنای مکتبی بوده است که در مقابل نومینالیسم (nominalism) یا اصالت تسمیه قرار دارد.
ولی امروزه «رئالیسم» در فلسفه به معنای مکتبی است که در مقابل مکتب «#ایدئالیسم» قرار می گیرد.
پس اینک #رئالیسم_فلسفی به معنای اعتقاد به تحقق حقایق خارجی، صرف نظر از ادراک ما، و با قطع نظر از وجود مُدرِک انسانی است.
در مقابل آن #ایدئالیسم قرار دارد که بر آن است که اشیای مادی و واقعیت های خارجی جدای از معرفت یا ادراک ما وجود ندارد.
همچنین رئالیسم با #پدیدارشناسی (#phenomenalism#)(#فنومنتالیسم) سرسازگاری ندارد، زیرا گرچه پدیدارشناسی با متافیزیک ایدئالیستی موافق نیست، ولی این مکتب، اشیای مادی را جز به عنوان توالی یک امر حسی قبول ندارد.
بدین ترتیب: روشن شد که «رئالیسم» در فلسفه دو معنای مصطلح دارد، لکن یکی از این دو، اصطلاحی است غیر رایج و مربوط به گذشته است و دیگری اصطلاحی است رایج، مربوط به زمان حال.
معنای غیر رایج رئالیسم در فلسفه مرادف با کلی گرایی است که در برابر اصالت تسمیه قرار دارد و اما معنای رایج، معنایی است که در برابر «ایدئالیسم» قرار می گیرد.
#مسایل_فلسفه
می دانیم #مسایل_فلسفه به طور طبیعی بر چهار قسم است:
الف) مسایل مربوط به #معرفت (شناخت)
(the problems of knowledge)؛
ب) مسایل مربوط به #وجود(بودن)
(the problems of being)
؛ ج) مسایل مربوط به #عمل(حرکت)
(the problems of action)
و؛
د) مسایل مربوط به #احساس(حس کردن)
(the problems of feeling).
این چهار قسم از مسایلی که در فلسفه وجود دارد، موجب می شود که فلسفه به شاخه های مختلف انشعاب یابد، و یا به تعبیر دیگر:
پاسخ هر یک از این مسایل را باید در شاخه خاصی از فلسفه بازجست. از این رو،
#معرفت_شناسی (epistemology)(اپیستمولوژی )
عهده دار مسئله الف(شناخت)، و
#متافیزیک (metaphysics) عهده دار مسئله ب(بودن) است و
#فلسفه_اخلاق (ethics) ( اتیکس )عهده دار مسئله ج(عمل) است،
و بالاخره
#زیبایی_شناسی (aesthetics)(استتیکس ) پاسخ به مسئله د(احساس کردن) را به عهده دارد.
نکته ای که قابل توجه است، این است که معرفت شناسی خودش با دو نوع مسایل سروکار دارد:
مسئله مربوط به «معیار معرفت»، و راه دستیابی به معرفت.
و دیگر مسئله مربوط به سرشت معرفت و ارتباط عالم (knower) با معلوم (the known).
مسئله اول معرفت شناسی را مسئله کارکردی (functional)(فانکشنال)یا «مسئله روش شناختی» دانسته اند که به ما نظریه ها یا مشرب هایی در باب توجیه معرفت خواهد داد، از قبیل «تصوف» یا «راز ورزی»، «عقل گرایی»، «تجربه گرایی»، «عمل گرایی». این قبیل نظریه ها مربوط است به چگونگی کسب معرفت و کیفیت آزمون آن.
و اما مسئله دوم را که به حقیقت و سرشت معرفت مربوط است، مسئله ساختاری (structural)(استراکچورال) می دانند که به ما آموزه هایی در باب انواع رئالیسم و گونه های ضد رئالیسم خواهد داد.
مانند رئالیسم خام و رئالیسم دوگانه گرایی، و یا مکتب ذهن گرایی (subjectivism)(سابجکتیویسم)که با این قبیل نظریه ها نظریاتی هستند مربوط به حقیقت ارتباط عالم با شی ء معلوم.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_و_گونه_های_رئالیسم:
رئالیسم در فلسفه و معرفت شناسی به حسب تنوع متعلق آن، متنوع و گوناگون خواهد بود، که در اینجا با چند نمونه آن آشنا می شویم:
1. #رئالیسم_عرفی
(common sense realism):
رئالیسم عرفی، مکتبی است که بر این اعتقاد است که انواع اشیای فیزیکی و عرفی که به طور رایج قابل مشاهده اند به طور عینی مستقل از ما، به عنوان موجودات ادراک کننده، وجود دارند.
2. #رئالیسم_علمی
(scientific realism):
رئالیسم علمی مکتبی است که بر آن است که بسیاری از انواع اشیای علمی و فیزیکی به طور عینی مستقل از ذهن وجود دارد. این نوع رئالیسم به نوعی به علم تجربی اتکا دارد، بدین معنا که این مکتب معتقد است آنچه را علم تجربی به عنوان اشیای واقعی مستقل از ذهن اثبات می کند، قابل قبول و ...است .
الف) واقع گرایی علمی ضد ابزار انگاری است.
رئالیسم علمی با ابزارانگاری سازگاری ندارد، زیرا واقع گرایی علمی، هویات مشاهده ناپذیر را فقط ابزاری برای پیش بینی نمی داند بلکه معتقد است آنها واقعا وجود دارند.
ب) واقع گرایی علمی هدفش کشف حقیقت درباره جهان است.
ج) واقع گرایی علمی به نظریه مطابقت در تعریف صدق معتقد است، نظریه ای که بر آن است که آنچه یک حکم را صادق می سازد این است که جهان واقعا چنان باشد که در حکم آمده است.
د) واقع گرایی علمی به واقعیتی مستقل از ذهن آدمی معتقد است، واقعیتی که وجود آن، ساختار آن، و شاخصه های آن، همگی از فعالیت ذهن آدمی مستقل است.
3. #رئالیسم_خام
(naive realism):
این نوع رئالیسم که در زبان فارسی به «رئالیسم خام»، مشهور است رئالیسم طبیعی و متعارف است که صرفا بر جهت انعکاسی معرفت اتکا دارد و از پیچیدگی هایی که فرایند ذهن در اکتساب معرفت با آن مواجه است، غفلت دارد. از این رو، این نوع رئالیسم را به «رئالیسم طبیعی» و «رئالیسم جزم گرایانه» موسوم ساخته اند. این رئالیسم را غالبا در مقابل رئالیسم انتقادی»، که بر ساخته کانت (Kant) است قرار می دهند.
کانت معتقد بود که معرفت و ادراک پدیده ای است که نباید آن را به نحو بسیط تحلیل کرد بلکه باید آن را با توجه به تمامی عناصر دخیل در تحقق آن واکاوی نمود. بعضی معتقدند رئالیسم طبیعی یا خام قابل پذیرش است فقط در جایی که ما درباره اشیای فیزیکی صحبت می کنیم، ولی وقتی درباره عناصر درونی و ذهنی بحث می کنیم، از قبیل آرزوها، امیدها، اهداف، رویاها، آرمان ها، خاطرات و غیره، نمی توانیم در آنجا در پی رئالیسم خام باشیم.
برخی نیز بر این عقیده اند که رئالیسم مراحلی را طی کرده است تا به رئالیسم نوین رسیده است.
در مرحله نخست، گرایش به رئالیسم خام بوده، سپس به رئالیسم دوگانه گرا (dualistic realism) قول به دوگانگی ذهن و بدن رسیده است، سپس مرحله ذهن گرایی (subjectivism)آغاز شده، و سرانجام به رئالیسمی منتهی شده که «رئالیسم نوین» نام دارد.
البته «ذهن گرایی» خود اَشکال متعدد یا درجات مختلف دارد. مانند ذهن گرایی دکارت، ذهن گرایی لاک، ذهن گرایی بارکلی و ذهن گرایی کسانی که به معرفت شناسی دوگانه گرا معتقدند. بعضی ذهن گرایی را نظریه ای دانسته اند که معتقد است جز ذهن و حالات ذهنی وجود ندارد. این مکتب بر آن است که شی ء (object) بدون فاعل شناسا (subject)وجود ندارد، و وجود
(existence)
بدون آگاهی
(consciousness)
تحقق ندارد.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_و_گونه_های_رئالیسم:
رئالیسم در فلسفه و معرفت شناسی به حسب تنوع متعلق آن، متنوع و گوناگون خواهد بود، که در اینجا با چند نمونه آن آشنا می شویم:
1. #رئالیسم_عرفی
(common sense realism):
رئالیسم عرفی، مکتبی است که بر این اعتقاد است که انواع اشیای فیزیکی و عرفی که به طور رایج قابل مشاهده اند به طور عینی مستقل از ما، به عنوان موجودات ادراک کننده، وجود دارند.
2. #رئالیسم_علمی
(scientific realism):
رئالیسم علمی مکتبی است که بر آن است که بسیاری از انواع اشیای علمی و فیزیکی به طور عینی مستقل از ذهن وجود دارد. این نوع رئالیسم به نوعی به علم تجربی اتکا دارد، بدین معنا که این مکتب معتقد است آنچه را علم تجربی به عنوان اشیای واقعی مستقل از ذهن اثبات می کند، قابل قبول و ...است .
الف) واقع گرایی علمی ضد ابزار انگاری است.
رئالیسم علمی با ابزارانگاری سازگاری ندارد، زیرا واقع گرایی علمی، هویات مشاهده ناپذیر را فقط ابزاری برای پیش بینی نمی داند بلکه معتقد است آنها واقعا وجود دارند.
ب) واقع گرایی علمی هدفش کشف حقیقت درباره جهان است.
ج) واقع گرایی علمی به نظریه مطابقت در تعریف صدق معتقد است، نظریه ای که بر آن است که آنچه یک حکم را صادق می سازد این است که جهان واقعا چنان باشد که در حکم آمده است.
د) واقع گرایی علمی به واقعیتی مستقل از ذهن آدمی معتقد است، واقعیتی که وجود آن، ساختار آن، و شاخصه های آن، همگی از فعالیت ذهن آدمی مستقل است.
3. #رئالیسم_خام
(naive realism):
این نوع رئالیسم که در زبان فارسی به «رئالیسم خام»، مشهور است رئالیسم طبیعی و متعارف است که صرفا بر جهت انعکاسی معرفت اتکا دارد و از پیچیدگی هایی که فرایند ذهن در اکتساب معرفت با آن مواجه است، غفلت دارد. از این رو، این نوع رئالیسم را به «رئالیسم طبیعی» و «رئالیسم جزم گرایانه» موسوم ساخته اند. این رئالیسم را غالبا در مقابل رئالیسم انتقادی»، که بر ساخته کانت (Kant) است قرار می دهند.
کانت معتقد بود که معرفت و ادراک پدیده ای است که نباید آن را به نحو بسیط تحلیل کرد بلکه باید آن را با توجه به تمامی عناصر دخیل در تحقق آن واکاوی نمود. بعضی معتقدند رئالیسم طبیعی یا خام قابل پذیرش است فقط در جایی که ما درباره اشیای فیزیکی صحبت می کنیم، ولی وقتی درباره عناصر درونی و ذهنی بحث می کنیم، از قبیل آرزوها، امیدها، اهداف، رویاها، آرمان ها، خاطرات و غیره، نمی توانیم در آنجا در پی رئالیسم خام باشیم.
برخی نیز بر این عقیده اند که رئالیسم مراحلی را طی کرده است تا به رئالیسم نوین رسیده است.
در مرحله نخست، گرایش به رئالیسم خام بوده، سپس به رئالیسم دوگانه گرا (dualistic realism) قول به دوگانگی ذهن و بدن رسیده است، سپس مرحله ذهن گرایی (subjectivism)آغاز شده، و سرانجام به رئالیسمی منتهی شده که «رئالیسم نوین» نام دارد.
البته «ذهن گرایی» خود اَشکال متعدد یا درجات مختلف دارد. مانند ذهن گرایی دکارت، ذهن گرایی لاک، ذهن گرایی بارکلی و ذهن گرایی کسانی که به معرفت شناسی دوگانه گرا معتقدند. بعضی ذهن گرایی را نظریه ای دانسته اند که معتقد است جز ذهن و حالات ذهنی وجود ندارد. این مکتب بر آن است که شی ء (object) بدون فاعل شناسا (subject)وجود ندارد، و وجود
(existence)
بدون آگاهی
(consciousness)
تحقق ندارد.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_و_گونه_های_رئالیسم:
3. #رئالیسم_خام
(naive realism):
دکارت از نظریه تصویری (picture theory)، که بیش تر با رئالیسم خام سازگاری داشت، با مطرح ساختن کیفیات اولیه
(primary qualities)
و کیفیات ثانویه (secondary qualities)
فاصله گرفت.
کیفیات ثانویه از آنچه موجود است برگرفته نیستند. بلکه تأثیرات مه آلودی هستند که در ذهن با ترکیب از کیفیات اولیه تشکیل می شوند.
کیفیات ثانویه نظیر اشیای غیر واقعی صرفا ذهنی هستند.
کیفیات اولیه مانند تصور امتداد، شکل، ضخامت و حرکت. و کیفیات ثانویه مانند تصور رنگ، بو، مزه و صورت.
کیفیات ثانویه نسبی اند، و به همین جهت نیز ذهنی می باشند. از این رو، تفکیک بین کیفیات اولیه و کیفیات ثانویه که در فلسفه دکارت وجود دارد را نمونه ای از ذهن گرایی در فلسفه دانسته اند.
البته دکارت در این تفکیک متأثر از پیشینیان است. تفکیک بین کیفیات اولیه و کیفیات ثانویه در فلسفه دموکریتوس، هابز، دکارت، لاک و نیز در سخن دانشمندانی چون گالیله، و رابرت بویل (Robert Boyle)، و دیگران، به چشم می خورد.
نکته قابل توجه اینکه کانت، گرچه از ذهن گراییِ امثال دکارت، لاک، بارکلی و هیوم فاصله گرفت ولی سرانجام به نوع دیگری از ذهن گرایی مبتنی بر رئالیسم انتقادی روی آورد که صرفا بر نفس الامر اشیا (نُومِن) اتکا ندارد، بلکه بر عناصری ذهنی نظیری مکان (space)، زمان (time) و مقولاتی خاص، معروف به مقولات کانت، ابتنا دارد.
4. #رئالیسم_انتقادی
( #critical_realism):
چنان که قبلاً اشاره کردیم، رئالیسم انتقادی در مقابل رئالیسم خام قرار دارد.
رئالیسم انتقادی، که می توانیم آن را #رئالیسم_کانتی بنامیم، رئالیسمی است که بر تحلیل استعلایی تکیه دارد و به همین جهت است که آن را
« #رئالیسم_استعلایی » هم نامیده اند.
در فلسفه انتقادی کانت از «رئالیسم انتقادی» سخن می رود و در فلسفه دگماتیسم یا جزم گرایی از رئالیسم خام.
چنین می نماید که « #رئالیسم_نوین» در صدد است به نوعی از فلسفه انتقادی کانت فاصله بگیرد و به نوعی به جزم اندیشی غیر کانتی و رئالیسم خام غیر انتقادی بازگشت کند.
کانت معتقد است ذهن در فرایند ادراک دخل و تصرف می کند. در نتیجه در تفسیر رئالیسم هم ضرورتا می بایست به سهم ذهن در این راستا توجه شود.
به بیان دیگر: عمل ادراک یک تاری دارد و یک پودی. پود ادراک از خارج می آید، ولی تار آن از ذهن است. و فلسفه انتقادی فلسفه ای است که توجه به حیثیات مختلف ادراک دارد و فلسفه جزمی یا دگماتیسم، به تعبیر کانت، فلسفه ای است که از سهمی که ذهن در ادراک دار غفلت می کند.
معرفت شناسان گاهی از «رئالیسم انتقادی کانت» به
« #آنتی_رئالیسم_نسبی_گرایانه_کانت» تعبیر کرده اند؛ همچنان که از رئالیستی که #پاتنم بدان معتقد است و شکلی از گرایش نو کانتی به مسأله است، به « #آنتی_رئالیسم_نوین_پاتنم» تعبیر کرده اند.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_و_گونه_های_رئالیسم:
3. #رئالیسم_خام
(naive realism):
دکارت از نظریه تصویری (picture theory)، که بیش تر با رئالیسم خام سازگاری داشت، با مطرح ساختن کیفیات اولیه
(primary qualities)
و کیفیات ثانویه (secondary qualities)
فاصله گرفت.
کیفیات ثانویه از آنچه موجود است برگرفته نیستند. بلکه تأثیرات مه آلودی هستند که در ذهن با ترکیب از کیفیات اولیه تشکیل می شوند.
کیفیات ثانویه نظیر اشیای غیر واقعی صرفا ذهنی هستند.
کیفیات اولیه مانند تصور امتداد، شکل، ضخامت و حرکت. و کیفیات ثانویه مانند تصور رنگ، بو، مزه و صورت.
کیفیات ثانویه نسبی اند، و به همین جهت نیز ذهنی می باشند. از این رو، تفکیک بین کیفیات اولیه و کیفیات ثانویه که در فلسفه دکارت وجود دارد را نمونه ای از ذهن گرایی در فلسفه دانسته اند.
البته دکارت در این تفکیک متأثر از پیشینیان است. تفکیک بین کیفیات اولیه و کیفیات ثانویه در فلسفه دموکریتوس، هابز، دکارت، لاک و نیز در سخن دانشمندانی چون گالیله، و رابرت بویل (Robert Boyle)، و دیگران، به چشم می خورد.
نکته قابل توجه اینکه کانت، گرچه از ذهن گراییِ امثال دکارت، لاک، بارکلی و هیوم فاصله گرفت ولی سرانجام به نوع دیگری از ذهن گرایی مبتنی بر رئالیسم انتقادی روی آورد که صرفا بر نفس الامر اشیا (نُومِن) اتکا ندارد، بلکه بر عناصری ذهنی نظیری مکان (space)، زمان (time) و مقولاتی خاص، معروف به مقولات کانت، ابتنا دارد.
4. #رئالیسم_انتقادی
( #critical_realism):
چنان که قبلاً اشاره کردیم، رئالیسم انتقادی در مقابل رئالیسم خام قرار دارد.
رئالیسم انتقادی، که می توانیم آن را #رئالیسم_کانتی بنامیم، رئالیسمی است که بر تحلیل استعلایی تکیه دارد و به همین جهت است که آن را
« #رئالیسم_استعلایی » هم نامیده اند.
در فلسفه انتقادی کانت از «رئالیسم انتقادی» سخن می رود و در فلسفه دگماتیسم یا جزم گرایی از رئالیسم خام.
چنین می نماید که « #رئالیسم_نوین» در صدد است به نوعی از فلسفه انتقادی کانت فاصله بگیرد و به نوعی به جزم اندیشی غیر کانتی و رئالیسم خام غیر انتقادی بازگشت کند.
کانت معتقد است ذهن در فرایند ادراک دخل و تصرف می کند. در نتیجه در تفسیر رئالیسم هم ضرورتا می بایست به سهم ذهن در این راستا توجه شود.
به بیان دیگر: عمل ادراک یک تاری دارد و یک پودی. پود ادراک از خارج می آید، ولی تار آن از ذهن است. و فلسفه انتقادی فلسفه ای است که توجه به حیثیات مختلف ادراک دارد و فلسفه جزمی یا دگماتیسم، به تعبیر کانت، فلسفه ای است که از سهمی که ذهن در ادراک دار غفلت می کند.
معرفت شناسان گاهی از «رئالیسم انتقادی کانت» به
« #آنتی_رئالیسم_نسبی_گرایانه_کانت» تعبیر کرده اند؛ همچنان که از رئالیستی که #پاتنم بدان معتقد است و شکلی از گرایش نو کانتی به مسأله است، به « #آنتی_رئالیسم_نوین_پاتنم» تعبیر کرده اند.
ادامه دارد
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_و_گونه_های_رئالیسم
5. #رئالیسم_معناشناختی
( #semantical_realism):
رئالیسم معناشناختی رئالیسمی است که نتیجه پیوند ارتباط بین زبان و واقعیت است.
در اینجا سؤال این است که:
آیا صدق یک ارتباط زبانی عینی است، یا چنین نیست؟
رئالیست های معناشناختی کسانی هستند که «صدق» را به عنوان مطابقت بین «زبان» و «واقعیت» تعریف می کنند.
6. #رئالیسم_ارزش_شناختی
( #auiological_realism):
پرسش از اهداف تحقیق یکی از موضوعات مهم است.
از این رو، رئالیسمی که دستاورد این مکتب است به رئالیسم ارزش شناختی شهرت دارد.
در «رئالیسم ارزش شناختی» به این سوال که: "آیا «صدق» یکی از اهداف تحقیق محسوب می شود؟"، پاسخ مثبت داده می شود.
7. #رئالیسم_اخلاقی
( $ethical_realism):
در اخلاق در باب معیارهای ارزش یابی افعال بحث می شود، و در رئالیسم اخلاقی سؤال اساسی این است که:
"آیا ارزش های اخلاقی در واقعیت وجود دارند و یا نه؟"
قهرا در مقابل این نوع رئالیسم گرایش های ضد واقع گرایانه اخلاقی قرار می گیرد که گزاره های اخلاقی را صرفا به گزاره های قراردادی و یا انشائیاتی که مبنای نفس الامری ندارد، تحویل می دهند.
همچنین نزاع معروف در فلسفه اخلاق در مورد امکان با عدم امکان استنتاج «باید» از «هست» چهره دیگری از چالش بین رئالیسم و ضد رئالیسم در فلسفه اخلاق محسوب می شود؛ چنان که نزاع بین اشاعره و معتزله در حسن و قبح ذاتی افعال و یا مصالح و مفاسد نفس الامریه افعال اخلاقی، گونه دیگری از چالش رئالیسم در اخلاق به شمار می رود.
8. #رئالیسم_روش_شناختی
( #methodological_realism):
در روش شناسی بحث در این باب است که بهترین و مؤثرترین ابزار کسب معرفت کدام است؟
از این رو، رئالیسم روش شناختی در پی پاسخ واقع گرایانه به بهترین روش در نیل به معرفت خواهد بود.
این نوع رئالیسم در مقابل ضدرئالیسم روش شناختی قرار می گیرد، مکتبی که روش آن ما را به واقع نمی رساند. اوج جریان ضد واقع گرایانه روشی در «آنارشیسم روش شناختی» تجلی می یابد، مانند آنارشیسم روش شناختی فیرابند (Feyerabend)، که این نوع آنارشیسم نه تنها واقع گرا نیست بلکه به هرج و مرج در ارائه روش برای اکتساب معرفت دچار است.
9. #رئالیسم_هستی_شناختی
( #ontological_realism):
از آنجا که «هستی شناسی» مطالعه ای است در باب چیستی واقعیت، به ویژه مسایل مربوط به وجود؛ پس رئالیسم هستی شناختی در پی پاسخ به این سوال است که؛ کدام اشیا واقعی اند و آیا جهان مستقل از ذهن وجود دارد؟ و یا چنین نیست.
یکی از تفکیک های معروفی که وجود دارد، تفکیک بین رئالیسم وجودشناختی و رئالیسم معرفت شناختی است، ولی عموما هرگاه «رئالیسم» به کار رود، از آن «رئالیسم هستی شناختی» اراده می شود.
نیاز به گفتن نیست که رئالیسم هستی شناختی مستلزم رئالیسم معرفت شناختی است؛ گرچه از طرف دیگر هم گفته اند:
"بسیاری از تنسیق هایی که از رئالیسم معرفت شناختی می شود، بدون در نظر گرفتن فرض حداقلی از رئالیسم هستی شناختی بی معنا خواهد بود." ولی مینار رئالیسم هستی شناختی را مستلزم رئالیسم معرفت شناختی ندانسته، نوشته است:
«مذهب اصالت واقع را می توانیم بر دو قسم بدانیم:
1. مذهبی که حاکی از این است که هستی مستقل از شناسائی است، وجود خارج از وجدان اعم از شخصی و غیر شخصی است.
2. مذهبی که علاوه بر قول به رأی سابق حاکی از این است که شناخته شدن واقعیت از جانب انسان صورت آن را دگرگون نمی سازد.
در هر صورت، رئالیسم هستی شناختی گونه خاصی از رئالیسم است که با رئالیسم معرفتی فرق دارد، گرچه به نظر می رسد در مقام اثبات رئالیسم وجودشناختی بی نیاز از تمسک به رئالیسم معرفتی نیستیم.
10. #رئالیسم_معرفت_شناختی
( #epistemological_realism):
رئالیسم معرفت شناختی مستند به معرفت شناسی است.
می دانیم معرفت شناسی در این باره امکان معرفت، منبع معرفت، طبیعت و سرشت معرفت، و حد معرفت انسانی پژوهش می کند.
در رئالیسم معرفت شناختی این سؤال مطرح است که آیا معرفت نسبت به جهان ممکن است؟
که روشن است که در مکتب رئالیسم معرفت شناختی، پاسخ به این پرسش، مثبت است.
رئالیسم معرفت شناختی بر این عقیده است که معرفت و شناخت در باب واقعیت مستقل از ذهن امکان پذیر است.
#پایان
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#فلسفه_و_گونه_های_رئالیسم
5. #رئالیسم_معناشناختی
( #semantical_realism):
رئالیسم معناشناختی رئالیسمی است که نتیجه پیوند ارتباط بین زبان و واقعیت است.
در اینجا سؤال این است که:
آیا صدق یک ارتباط زبانی عینی است، یا چنین نیست؟
رئالیست های معناشناختی کسانی هستند که «صدق» را به عنوان مطابقت بین «زبان» و «واقعیت» تعریف می کنند.
6. #رئالیسم_ارزش_شناختی
( #auiological_realism):
پرسش از اهداف تحقیق یکی از موضوعات مهم است.
از این رو، رئالیسمی که دستاورد این مکتب است به رئالیسم ارزش شناختی شهرت دارد.
در «رئالیسم ارزش شناختی» به این سوال که: "آیا «صدق» یکی از اهداف تحقیق محسوب می شود؟"، پاسخ مثبت داده می شود.
7. #رئالیسم_اخلاقی
( $ethical_realism):
در اخلاق در باب معیارهای ارزش یابی افعال بحث می شود، و در رئالیسم اخلاقی سؤال اساسی این است که:
"آیا ارزش های اخلاقی در واقعیت وجود دارند و یا نه؟"
قهرا در مقابل این نوع رئالیسم گرایش های ضد واقع گرایانه اخلاقی قرار می گیرد که گزاره های اخلاقی را صرفا به گزاره های قراردادی و یا انشائیاتی که مبنای نفس الامری ندارد، تحویل می دهند.
همچنین نزاع معروف در فلسفه اخلاق در مورد امکان با عدم امکان استنتاج «باید» از «هست» چهره دیگری از چالش بین رئالیسم و ضد رئالیسم در فلسفه اخلاق محسوب می شود؛ چنان که نزاع بین اشاعره و معتزله در حسن و قبح ذاتی افعال و یا مصالح و مفاسد نفس الامریه افعال اخلاقی، گونه دیگری از چالش رئالیسم در اخلاق به شمار می رود.
8. #رئالیسم_روش_شناختی
( #methodological_realism):
در روش شناسی بحث در این باب است که بهترین و مؤثرترین ابزار کسب معرفت کدام است؟
از این رو، رئالیسم روش شناختی در پی پاسخ واقع گرایانه به بهترین روش در نیل به معرفت خواهد بود.
این نوع رئالیسم در مقابل ضدرئالیسم روش شناختی قرار می گیرد، مکتبی که روش آن ما را به واقع نمی رساند. اوج جریان ضد واقع گرایانه روشی در «آنارشیسم روش شناختی» تجلی می یابد، مانند آنارشیسم روش شناختی فیرابند (Feyerabend)، که این نوع آنارشیسم نه تنها واقع گرا نیست بلکه به هرج و مرج در ارائه روش برای اکتساب معرفت دچار است.
9. #رئالیسم_هستی_شناختی
( #ontological_realism):
از آنجا که «هستی شناسی» مطالعه ای است در باب چیستی واقعیت، به ویژه مسایل مربوط به وجود؛ پس رئالیسم هستی شناختی در پی پاسخ به این سوال است که؛ کدام اشیا واقعی اند و آیا جهان مستقل از ذهن وجود دارد؟ و یا چنین نیست.
یکی از تفکیک های معروفی که وجود دارد، تفکیک بین رئالیسم وجودشناختی و رئالیسم معرفت شناختی است، ولی عموما هرگاه «رئالیسم» به کار رود، از آن «رئالیسم هستی شناختی» اراده می شود.
نیاز به گفتن نیست که رئالیسم هستی شناختی مستلزم رئالیسم معرفت شناختی است؛ گرچه از طرف دیگر هم گفته اند:
"بسیاری از تنسیق هایی که از رئالیسم معرفت شناختی می شود، بدون در نظر گرفتن فرض حداقلی از رئالیسم هستی شناختی بی معنا خواهد بود." ولی مینار رئالیسم هستی شناختی را مستلزم رئالیسم معرفت شناختی ندانسته، نوشته است:
«مذهب اصالت واقع را می توانیم بر دو قسم بدانیم:
1. مذهبی که حاکی از این است که هستی مستقل از شناسائی است، وجود خارج از وجدان اعم از شخصی و غیر شخصی است.
2. مذهبی که علاوه بر قول به رأی سابق حاکی از این است که شناخته شدن واقعیت از جانب انسان صورت آن را دگرگون نمی سازد.
در هر صورت، رئالیسم هستی شناختی گونه خاصی از رئالیسم است که با رئالیسم معرفتی فرق دارد، گرچه به نظر می رسد در مقام اثبات رئالیسم وجودشناختی بی نیاز از تمسک به رئالیسم معرفتی نیستیم.
10. #رئالیسم_معرفت_شناختی
( #epistemological_realism):
رئالیسم معرفت شناختی مستند به معرفت شناسی است.
می دانیم معرفت شناسی در این باره امکان معرفت، منبع معرفت، طبیعت و سرشت معرفت، و حد معرفت انسانی پژوهش می کند.
در رئالیسم معرفت شناختی این سؤال مطرح است که آیا معرفت نسبت به جهان ممکن است؟
که روشن است که در مکتب رئالیسم معرفت شناختی، پاسخ به این پرسش، مثبت است.
رئالیسم معرفت شناختی بر این عقیده است که معرفت و شناخت در باب واقعیت مستقل از ذهن امکان پذیر است.
#پایان
🆔👉 @iran_novin1
👑 دهمین سالگرد آسمانی شدن شاهزاده علیرضا پهلوی دومین فرزند پسر شاهنشاه گرامی باد
۱۰ سال پیش در ۱۴ دی ۱۳۸۹ #شاهزاده_علیرضا_پهلوی دومین فرزند پسر #شاهنشاه_آریامهر #محمدرضاشاه_پهلوی و #شهبانو_فرح_پهلوی در بوستون #آمریکا با شلیک گلوله به زندگی خود خاتمه داد .
شاهزاده علیرضا پهلوی تحصیلکرده دکتری رشته #زبانهای_باستانی_ایران و رشته #فلسفه در دانشگاه #هاروارد بود .
۱۰ سال پیش در ۱۴ دی ۱۳۸۹ #شاهزاده_علیرضا_پهلوی دومین فرزند پسر #شاهنشاه_آریامهر #محمدرضاشاه_پهلوی و #شهبانو_فرح_پهلوی در بوستون #آمریکا با شلیک گلوله به زندگی خود خاتمه داد .
شاهزاده علیرضا پهلوی تحصیلکرده دکتری رشته #زبانهای_باستانی_ایران و رشته #فلسفه در دانشگاه #هاروارد بود .
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 کار #خرافات در رژیم آخوندی با #طب_اسلامی و شاش شتر و روغن بنفشه و داروی امام کاظم شروع می شود، و به #طلسم و #دعا و #رمل و #جفر و #احضار #جن و پری و ... منتهی میشود.
اهمیت این موضوعات اینجاست که شخص برای حل مشکلات به دعا و #فال و سرکتاب و طلسم و ... تکیه میکند. در فضایی مبهم اما #مومن قرار گرفته و منتظر روند حوادث میشود که مشکلاتش حل شود، و دست به اقدامی جدی و #عقلانی نمیزند و حتی برای آن فکر هم نمیکند.
به این شکل یک جامعه در خواب می رود و مثل آنها که در خواب راه می روند زتدگی میکنند...
تا آنها که بیدارند و قدرت و امکانات را در دست دارند، چپاول و غارت را ادامه دهند .
#خامنه_ای و دیگر آخوندهای کله گنده #فائزر میگیرند... بقیه به طلسم و دعا و سحر و جادو متوسل میشوند.
او یک میلیون و نیم به #واکسن نمیدهد اما این به یک دست نوشته بیشتر از آن را میدهد.
مبلغان خرافات اینچنین یک جامعه ای را به #خواب میبرند و بعد میلیاردها میلیارد را #چپاول میکنند.
در حالی که #نواندیش_دینی با #فلسفه و #منطق #مدرن میخواهد قشر #تحصیلکرده را خواب کند، کهنه اندیش دینی با طلسم و جادو کار او را بصورت #سنتی ادامه می دهند.
اهمیت این موضوعات اینجاست که شخص برای حل مشکلات به دعا و #فال و سرکتاب و طلسم و ... تکیه میکند. در فضایی مبهم اما #مومن قرار گرفته و منتظر روند حوادث میشود که مشکلاتش حل شود، و دست به اقدامی جدی و #عقلانی نمیزند و حتی برای آن فکر هم نمیکند.
به این شکل یک جامعه در خواب می رود و مثل آنها که در خواب راه می روند زتدگی میکنند...
تا آنها که بیدارند و قدرت و امکانات را در دست دارند، چپاول و غارت را ادامه دهند .
#خامنه_ای و دیگر آخوندهای کله گنده #فائزر میگیرند... بقیه به طلسم و دعا و سحر و جادو متوسل میشوند.
او یک میلیون و نیم به #واکسن نمیدهد اما این به یک دست نوشته بیشتر از آن را میدهد.
مبلغان خرافات اینچنین یک جامعه ای را به #خواب میبرند و بعد میلیاردها میلیارد را #چپاول میکنند.
در حالی که #نواندیش_دینی با #فلسفه و #منطق #مدرن میخواهد قشر #تحصیلکرده را خواب کند، کهنه اندیش دینی با طلسم و جادو کار او را بصورت #سنتی ادامه می دهند.
Forwarded from اتچ بات
👑 خجسته باد سالگرد زادروز ابرمرد بی همتای تاریخ معاصر ایران، رضاشاه بزرگ
امروز ایران یکصدا فریاد می کند:
#رضاشاه_روحت_شاد
اما هموطنان این فریاد کافی نیست.
باید میراث واقعی ابرمرد تاریخ ایران راه رضاشاه بزرگ را بشناسیم و آن را ادامه دهیم و این باید نتیجه نهایی فریاد ما باشد تا واقعا روح آن ابرمرد ایران پرست از دیدن ایران آباد و ایرانی سرفراز شاد شود .
رضا شاه بزرگ آبادانی های زیادی انجام داد و بدون شك آيندگان از او به نکویی در تاریخ مى نگارند و او نقش خویش را براستی و درستی تلاش کشیده است .
اما میراث واقعی رضاشاه بزرگ تنها ساخته های فیزیکی و مادی او نیست که فقط یادآوری و تقدیر شود؛ زیرا آنها حاصل یک اندیشه کلان همیشه تازه و الهام بخش هستند، که باید شناخته و پیروی گردد.
آن میراث واقعی رضاشاه بزرگ، پارادایم پهلویسم هست، که خود رضاشاه نیز با تکیه بر آن در ۱۶ سال کوتاه، ایران را بنیان نهاد و محمدرضاشاه شریف و دانا و صبور، در ۳۴ سال آن را ادامه داد و تعمیق کرد، تا در طول ۵۰ سال، ایران از قعر فلاکت به یکی از کشوهای درجه اول با ملتی قابل احترام تبدیل شود.
#پهلویسم رضاشاه بر چهار اصل مهم و اساسی مبتنی است :
اصل اساسی و بنیادین #میهن_پرستی و #ایران_گرایی است.
شعار شخص رضاشاه این یود:
《 خدا ؛ شاه ؛ میهن 》
یعنی شاه خود واسطه بین خدا و میهن است. بدون میهن نه خدا و نه شاه نیز مورد بی توجهی قرار می گیرند. مبهن یعنی همه بودن .
همه چیزی فقط بخاطر ایران .
در جهان مدرن می بینیم بعد از ۷۰ سال پرزیدنت ترامپ در آمریکا یا شعار "اول آمریکا" به کاخ سفید میرود و دقیقا همان سلطه گرانی که با رضاشاهبزرگ و محمدرضاشاه دانا مخالف بودند، با ترامپ نیز مخالفت کرده و با فتنه شبیه ۵۷ به جنگ او رفتند؛ چرا که میهن پرستی سمی مهلک بر سلطه گران و عامل استقلال و آزادی و آبادانی و رفاه و امنیت و رشد کشورها و ملتها هست.
دوم اصل پهلویسم؛ #سکولاریسم هست.
رضاشاه این را از تاریخ ایران و #نادرشاه_بزرگ از #کوروش_کبیر یاد گرفته بود، که با دخالت #مذهب و #دین در امور #سیاست کشور تباه و دین و اخلاق نیز نابود میشود.
لذا تلاش کرد دین و دین سالاران را از سیاست دور کند و در چهل سال گذشته دیدیم که چگونه او درست و دقیق متوجه شده بود و راستین عمل کرد.
سومین اصل پهلویسم #دمکراسی هست.
آنها که رضاشاه را #دیکتاتور می خوانند در واقع اصلا اطلاعی از دمکراسی ندارند و نمی دانند دمکراسی با حرف و بیان عملی نمیشود.
دمکراسی مربوط به رفتار #سیاستمداران و #حاکمان و #نخبگان نیست؛ بلکه منوط به رفتار #مردم هست.
با مردمی که یارای درک و #عمل_سیاسی و شناخت #منافع_ملی را نداشته باشند، نمیشود دمکراسی برقرار کرد، و پایه و اساس دمکراسی وجود ملتی #آگاه و دارای توان رفتار سیاسی هست. تنها با حضور یک عده مدعی نخبگی و چند روزنامه بدون مخاطب واقعی و نماد و نمود، دمکراسی شکل نمیگیرد.
دمکراسی نیاز به همه آن چیزهایی دارد که رضاشاه و محمدرضاشاه در پی ایجاد آنها بودند.
در نهایت آخرین اصل پهلویسم #مدرنیته بود.
رهایی مستمر از گذشته و نو شدن روز بروز.
مدرنیته یعنی ایجاد بک کشور و ملت با بهره گیری از آخرین دستاوردهای #علمی #تکنولوژیکی و #هنری و#فلسفه و #اندیشه های بشری و همراه شدن با #فرهنگ جهان بشری.
حال ما ملت ایران باید برای احیای #پهلویسم تلاش کنیم.
ما امروز پشت سر #شاهزاده_رضا_پهلوی قرار گرفته ایم، زیرا همه اطهارات او نشان میدهد که در پی پهلویسم و اصول چهارگانه آن هست و وقتی میگوید قرار نیست به گذشته برگردیم و قرار نیست رفتار ظاهری و تاکتیکی رضاشاه و حتی محمدرضاشاه را تکرار کنیم، یعنی اینکه امروز ما گامهای پیشتر را باید در راه پهلویسم برداریم.
نباید به گذشته متعلق شویم، بلکه باید بیش و رو به آینده و ادامه راه پادشاهان پهلوی حرکت کنیم، نه آنکه گرفتار یک خاطره خوش در گذشته شویم؛
بلکه باید خود برای آیندگان خاطراتی خوشتر بسازیم
#میراث رضاشاه بزرگ چهار اصل پهلویسم هست و ما باید با پیگیری و تلاش برای اجرای آن تلاش کرده و ایرانی #باشکوه و #دمکراتیک و #سکولار و #مدرن را به آیندگان تحویل دهیم.
برای این ما شانس بهره مندی از #شهبانو_فرح_پهلوی و شاهزاده رضاپهلوی را داریم که پرچمدار راستین پهلویسم و #میهن_پرستی و دمکراسی و سکولاریسم و #حقوق_بشر است، و بر این اصول تاکید کرده و با عهد و #پیمان_نوین دوباره کشور را با اتحاد ملی به سرخط اجرای گفتمان پهلویسم برگردانیم و از این وادی تباهی و سرگردانی رها شویم.
زادروز پدر #ایران_نوین رصاشاه بزرگ خجسته باد.
امروز ایران یکصدا فریاد می کند:
#رضاشاه_روحت_شاد
اما هموطنان این فریاد کافی نیست.
باید میراث واقعی ابرمرد تاریخ ایران راه رضاشاه بزرگ را بشناسیم و آن را ادامه دهیم و این باید نتیجه نهایی فریاد ما باشد تا واقعا روح آن ابرمرد ایران پرست از دیدن ایران آباد و ایرانی سرفراز شاد شود .
رضا شاه بزرگ آبادانی های زیادی انجام داد و بدون شك آيندگان از او به نکویی در تاریخ مى نگارند و او نقش خویش را براستی و درستی تلاش کشیده است .
اما میراث واقعی رضاشاه بزرگ تنها ساخته های فیزیکی و مادی او نیست که فقط یادآوری و تقدیر شود؛ زیرا آنها حاصل یک اندیشه کلان همیشه تازه و الهام بخش هستند، که باید شناخته و پیروی گردد.
آن میراث واقعی رضاشاه بزرگ، پارادایم پهلویسم هست، که خود رضاشاه نیز با تکیه بر آن در ۱۶ سال کوتاه، ایران را بنیان نهاد و محمدرضاشاه شریف و دانا و صبور، در ۳۴ سال آن را ادامه داد و تعمیق کرد، تا در طول ۵۰ سال، ایران از قعر فلاکت به یکی از کشوهای درجه اول با ملتی قابل احترام تبدیل شود.
#پهلویسم رضاشاه بر چهار اصل مهم و اساسی مبتنی است :
اصل اساسی و بنیادین #میهن_پرستی و #ایران_گرایی است.
شعار شخص رضاشاه این یود:
《 خدا ؛ شاه ؛ میهن 》
یعنی شاه خود واسطه بین خدا و میهن است. بدون میهن نه خدا و نه شاه نیز مورد بی توجهی قرار می گیرند. مبهن یعنی همه بودن .
همه چیزی فقط بخاطر ایران .
در جهان مدرن می بینیم بعد از ۷۰ سال پرزیدنت ترامپ در آمریکا یا شعار "اول آمریکا" به کاخ سفید میرود و دقیقا همان سلطه گرانی که با رضاشاهبزرگ و محمدرضاشاه دانا مخالف بودند، با ترامپ نیز مخالفت کرده و با فتنه شبیه ۵۷ به جنگ او رفتند؛ چرا که میهن پرستی سمی مهلک بر سلطه گران و عامل استقلال و آزادی و آبادانی و رفاه و امنیت و رشد کشورها و ملتها هست.
دوم اصل پهلویسم؛ #سکولاریسم هست.
رضاشاه این را از تاریخ ایران و #نادرشاه_بزرگ از #کوروش_کبیر یاد گرفته بود، که با دخالت #مذهب و #دین در امور #سیاست کشور تباه و دین و اخلاق نیز نابود میشود.
لذا تلاش کرد دین و دین سالاران را از سیاست دور کند و در چهل سال گذشته دیدیم که چگونه او درست و دقیق متوجه شده بود و راستین عمل کرد.
سومین اصل پهلویسم #دمکراسی هست.
آنها که رضاشاه را #دیکتاتور می خوانند در واقع اصلا اطلاعی از دمکراسی ندارند و نمی دانند دمکراسی با حرف و بیان عملی نمیشود.
دمکراسی مربوط به رفتار #سیاستمداران و #حاکمان و #نخبگان نیست؛ بلکه منوط به رفتار #مردم هست.
با مردمی که یارای درک و #عمل_سیاسی و شناخت #منافع_ملی را نداشته باشند، نمیشود دمکراسی برقرار کرد، و پایه و اساس دمکراسی وجود ملتی #آگاه و دارای توان رفتار سیاسی هست. تنها با حضور یک عده مدعی نخبگی و چند روزنامه بدون مخاطب واقعی و نماد و نمود، دمکراسی شکل نمیگیرد.
دمکراسی نیاز به همه آن چیزهایی دارد که رضاشاه و محمدرضاشاه در پی ایجاد آنها بودند.
در نهایت آخرین اصل پهلویسم #مدرنیته بود.
رهایی مستمر از گذشته و نو شدن روز بروز.
مدرنیته یعنی ایجاد بک کشور و ملت با بهره گیری از آخرین دستاوردهای #علمی #تکنولوژیکی و #هنری و#فلسفه و #اندیشه های بشری و همراه شدن با #فرهنگ جهان بشری.
حال ما ملت ایران باید برای احیای #پهلویسم تلاش کنیم.
ما امروز پشت سر #شاهزاده_رضا_پهلوی قرار گرفته ایم، زیرا همه اطهارات او نشان میدهد که در پی پهلویسم و اصول چهارگانه آن هست و وقتی میگوید قرار نیست به گذشته برگردیم و قرار نیست رفتار ظاهری و تاکتیکی رضاشاه و حتی محمدرضاشاه را تکرار کنیم، یعنی اینکه امروز ما گامهای پیشتر را باید در راه پهلویسم برداریم.
نباید به گذشته متعلق شویم، بلکه باید بیش و رو به آینده و ادامه راه پادشاهان پهلوی حرکت کنیم، نه آنکه گرفتار یک خاطره خوش در گذشته شویم؛
بلکه باید خود برای آیندگان خاطراتی خوشتر بسازیم
#میراث رضاشاه بزرگ چهار اصل پهلویسم هست و ما باید با پیگیری و تلاش برای اجرای آن تلاش کرده و ایرانی #باشکوه و #دمکراتیک و #سکولار و #مدرن را به آیندگان تحویل دهیم.
برای این ما شانس بهره مندی از #شهبانو_فرح_پهلوی و شاهزاده رضاپهلوی را داریم که پرچمدار راستین پهلویسم و #میهن_پرستی و دمکراسی و سکولاریسم و #حقوق_بشر است، و بر این اصول تاکید کرده و با عهد و #پیمان_نوین دوباره کشور را با اتحاد ملی به سرخط اجرای گفتمان پهلویسم برگردانیم و از این وادی تباهی و سرگردانی رها شویم.
زادروز پدر #ایران_نوین رصاشاه بزرگ خجسته باد.
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 باید همه زندانیان سیاسی ما تا هفته دیگه آزاد باشند.
خودشون باید برن زندان ...
درود به #شرف و شجاعت این #شیرزن ایرانی .
اگر مردانی که با ده من ادعا مدعی #اپوزسیون بودن هستند، و هر روز در #تلوزیون ها این ور و آن ور می شوند و روزی چند #مصاحبه می دهند و #فلسفه_بافی می کنند و رجز می خوانند، و یکی به نعل و به یکی به میخ می زنند و از هر موضوعی ابزاری برای #پورموت کردن خود استفاده کرده و بنام مخالف، دقیقا #فرهنگ همین #آخوندها را پیش میبرند، مقداری ار شجاعت و #شهامت و #جسارت و البته صداقت و یکرنگی این #بانوی #دلیر #میهن را داشتند، تا آزاد شدن #زندانیان_سیاسی جلوی #زندان ها #تحصن می کردند، تا یا خودشان هم زندانی شوند، تا گروه بعدی تحصن کنند، و یا زندانیان آزاد می شدند.
مساله این است که بسیاری از این مدعیان اپوزسیون این #باور محکم و این #شجاعت و #قاطعیت و عده ای حتی این #صداقت و #یکرنگی را ندارند.
والا بسیاری از مشکلات تابحال حل شده بود.
خودشون باید برن زندان ...
درود به #شرف و شجاعت این #شیرزن ایرانی .
اگر مردانی که با ده من ادعا مدعی #اپوزسیون بودن هستند، و هر روز در #تلوزیون ها این ور و آن ور می شوند و روزی چند #مصاحبه می دهند و #فلسفه_بافی می کنند و رجز می خوانند، و یکی به نعل و به یکی به میخ می زنند و از هر موضوعی ابزاری برای #پورموت کردن خود استفاده کرده و بنام مخالف، دقیقا #فرهنگ همین #آخوندها را پیش میبرند، مقداری ار شجاعت و #شهامت و #جسارت و البته صداقت و یکرنگی این #بانوی #دلیر #میهن را داشتند، تا آزاد شدن #زندانیان_سیاسی جلوی #زندان ها #تحصن می کردند، تا یا خودشان هم زندانی شوند، تا گروه بعدی تحصن کنند، و یا زندانیان آزاد می شدند.
مساله این است که بسیاری از این مدعیان اپوزسیون این #باور محکم و این #شجاعت و #قاطعیت و عده ای حتی این #صداقت و #یکرنگی را ندارند.
والا بسیاری از مشکلات تابحال حل شده بود.