🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
370 subscribers
8.07K photos
3.11K videos
71 files
4.61K links
🔥 کانال ایران نوین ( مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥

ایرانی آگاه

آزاد

و اباد

و با رفاه


🔥با ایران نوین، تا ایران نوین🔥
Download Telegram
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#بنیادهای_دمکراسی

#سکولاریسم_بزبان_ساده

قسمت پنجم
#سکولاريسم_بعنوان_يک_جنبش_سياسی_و_اجتماعي 

(رسميت دادن به يک حيطه ی خودنهاد مستقل از دين) 

اگرچه امروزه سکولاريسم معنای محدودتری يافته است، با اين حال، يک جنبه ی فلسفی خود را حفظ کرده است، به ويژه هنگامی که در حيطه ی سياسی و اجتماعی مطرح می شود.

در سراسر تاريخ سکولاريسم، اين مفهوم قوياً حاکی از ميل به تأسيس يک حيطه ی خودنهاد سياسی و اجتماعی بوده که ناتوراليست (طبيعت گرا) يا ماترياليست (ماده گرا) باشد.
قلمرو ای که مافوق قلمرو دين باشد که تحت سيطره ی ماوراءطبيعت و ايمان است. 

به طور سنتي، در کشورهای مسيحی دولت را شرّ لازمی می انگاشتند که برای برقراری نظم عمومی بدان نياز داريم.

اصولاً دولت نهادی شمرده می شد در خدمت حکام فاسدی است که مردم را از وظايف مهم خود نسبت به کليسا باز می دارند.

بر خلاف دولت، کليسا را نهاد مقدسی می پنداشتند که دولت بايد تابع آن باشد.
اگرچه دولت می تواند مسئول حفظ نظم عمومی باشد، اما مسئوليت مهم تر بر عهده ی کليساست که مسئول ارواح مردم و حيات اخروی شان است. 

در خلال قرون وسطا، که فيلسوفان و الاهيون شروع کردند به ردّ اين ديدگاه اوليه ی آگوستينی به سياست، کم کم نگرش نسبت به اين ديدگاه تغيير کرد.

برای نمونه، #توماس_آکويناس استدلال کرد که :
دولت معتمد خداست زيرا کار دولت اين است که شرايط اجتماعی لازم را چنان فراهم کند که رستگاری اخروی مردم ميسر شود.
پس از نظر آکويناس نيز دولت مادون کليسا محسوب می شود، اما کارکرد دولت ديگر منفی شمرده نمی شود. 

اما اين نگرش اصلاح شده هم با شکل گيری رنسانس در ايتاليا تغيير کرد.

رنسانس انقلابی فکری و عملی پديد آورد که دامنه ی آن سراسر اروپا را فرا گرفت.
از همان ابتدای عصر رنسانس، نويسندگانی مانند #دانته معتقد بودند که :
حاکمان دنيوی حق و وظيفه دارند که فارغ از هرگونه نياز يا ميل به کليسا حکومت کنند.

اين ديدگاه تا پايان قرون وسطا فراگير نشد، اما با گذشت زمان، اصول پايه ای فيلسوفان سياسی مانند #ماکياولی در اروپا مورد پذيرش قرار گرفت. 

اما گسست قطعی از گذشته، با نوشته های فيلسوفان سياسی حاصل نشد، بلکه پيامد اعمال مسيحيان متعصب بود.

به طور سنتی اعتقاد بر اين بود که آموزه های صريح مسيحی بايد در قلب جامعه ی مدنی باشند، اما همه ی اين اعتقادات در خلال جنگ های مذهبی زايل شد. جنگ هايی که در پی اصلاحات پروتستانی رخ داد.
به خاطر اختلاف بر سر کيش درست مسيحي، مسيحيان شروع کردند به کشتار مسيحيان و دولت های مسيحی به جنگ ديگر دولت های مسيحی رفتند.

اما به تدريج مردم دريافتند که بايد ميان مسيحيت از يک سو و دولت و فرهنگ از سوی ديگر نوعی جدايی ايجاد کنند. 

به اين ترتيب جامعه می توانست نهادهای پايه و اصولی برای سازمان اجتماعی ايجاد کند که همگان، فارغ از اعتقادات دينی شان، بر سر آنها توافق داشته باشند.

برخی به آموزه ی حقوق طبيعی متوسل شدند که وام گرفته از فيلسوفان رواقی باستان بود؛

بعضی ديگر به ارائه ی تعبير های ديگری از مسيحيت، مثلاً دئيسم، پرداختند.

اومانيسم رنسانس نيز با فراهم کردن دسترسی به متون و ايده های يونانيان و روميان باستان نقش مهمی در اين روند بازی کرد. 

🆔👉 @iran_novin1