🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
370 subscribers
8.07K photos
3.11K videos
71 files
4.61K links
🔥 کانال ایران نوین ( مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥

ایرانی آگاه

آزاد

و اباد

و با رفاه


🔥با ایران نوین، تا ایران نوین🔥
Download Telegram
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[
👇👇

#بنیادهای_دمکراسی
#سکولاريسم_به_زبان_ساده

#ريشه_های_دينی_سکولاريسم

(سکولاريسم به عنوان بالندگی آموزه و تجربه ی مسيحي) 

از آنجا که مفهوم سکولار معمولاً در تقابل با دين مطرح می شود، شايد خيلی ها ندانند که سکولاريسم ابتدا در زمينه ای دينی شکل گرفته است.
اين مطلب همچنين ممکن است برای بسياری بنيادگرايان که بسط سکولاريسم در جهان مدرن را تقبيح می کنند شگفت انگيز باشد.

در حقيقت می توان ريشه های تمايز ميان حيطه های دنيوی و معنوی را در کتاب انجيل عهد جديد يافت.

در اين کتاب يک موعظه ای عيسی نقل می شود که می گويد بايد امور سزار را به سزار، و امور خدا را به خدا واگذارد.

بعدها، آگوستين که از بزرگ ترين الاهي دان های مسيحيت است تمايز فنی تری ميان اين دو حيطه برقرار کرد.

او ميان دو "شهر" تمايز نهاد:
يکی شهر دنيا (civitas terrenae)، و ديگری شهر خدا (civitas dei). 

اگرچه آگوستين اين مفاهيم را برای تبيين مقصود خدا از رشد تاريخی بشر به کار برد، اما ديگران از آنها برای مقاصد بنيادی تری استفاده کردند.

برخی که در جستجوی راهی برای توجيه نظام پاپی بودند، گفتند که تشکيلات کليسای کاتوليک، تجلی شهر دنيا است، و در نتيجه، دولت های مدنی بايد به نظام کليسايی وفادار باشند.

برخی ديگر که در پی توجيه استقلال دولت های سکولار بودند مفاهيم آگوستينی شهر خدا و شهر دنيا را حاکی از اهميت نقش شهر دنيا دانستند. و عاقبت اين دفاع الاهياتی از قوای مدنی خودنهاد (autonomous) بود که غلبه يافت. 

در اروپای قرون وسطا، معمولاً واژه ی لاتين saecularis برای توصيف "زمانه ی حاضر" به کار می رفت، اما در عمل، به روحانيونی هم که سوگند رهبانيت ياد نکرده بودند سکولار گفته می شد.

اين روحانيون که به جای اختيار کردن انزوای راهبانه، اشتغال "دنيوي" را برگزيده بودند سکولار ناميده می شدند. 

چون اين افراد "در دنيا" کار می کردند، نمی توانستند استانداردهای بالای اخلاقيات و اعمال فردی را کسب کنند.

همين گزينش، آنان را از خلوص مطلقی که از روحانيون انتظار می رفت عاری می ساخت.

اما کسانی که سوگند رهبانيت ياد می کردند، قادر بودند آن استاندارهای بالا را کسب کنند.
به همين خاطر در نظام طبقه بندی کليسا غير معمول نبود که به اين روحانيونِ saecularis، قدری با نظر تخفيف نگريسته شود. 

ملاحظه می کنيم که حتی از قرون ابتدايی مسيحيت، تمايز ميان نظام دينی خالص و نظام دينی با خلوص کم، اجتماعی و اينجهاني، در تشکيلات کليسا وجود داشت.

اين تمايز بعدها موجب تمايز هايی شد که الاهيون ميان ايمان و معرفت، و ميان الاهيات وحيانی و الاهيات طبيعی نهادند. 

ادامه دارد...

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#بنیادهای_دمکراسی
#سکولاریسم_به_زبان_ساده

#بنیادهای_دینی_سکولاریسم

قسمت دوم

ايمان و وحی از ديرباز ملک مطلق آموزه و تعاليم کليسايی محسوب می شدند،

اما با گذر زمان، برخی الاهيون استدلال کردند که قلمرو جداگانه ای از معرفت هست که به عقل بشری تعلق دارد. به اين ترتيب آنان ايده ی #الاهيات_طبيعی را مطرح کردند.

در الاهيات طبيعي، معرفت به خدا را نه تنها می توان توسط وحی و ايمان حاصل کرد، بلکه خرد بشری نيز می تواند با #مشاهده و #تأمل در طبيعت به اين معرفت الاهی دست يابد. 

از قديم الايام، اعتقاد بر اين بود که اين دو قلمرو معرفت پيوستار واحدی را تشکيل می دهند، اما اين وحدت ديری نپاييد.
به تدريج برخی از الآهی دانان، که مهمترين آنان #دنوس_اسکوتوس و #ويليام_اوکامی بودند، استدلال کردند که کل ايمان مسيحی مبتنی بر وحی است، و به اين ترتيب ضرورتاً آکنده از تناقضاتی است که برای عقل بشری مسئله ساز می شوند. 

در نتيجه، اين الاهی دانان اين موضع را اختيار کردند که عقل بشری و ايمان دينی در نهايت با هم سازگار نيستند.

عقل بشری بايد در حيطه ی تجربي، به مشاهدات مادی بپردازد؛ اگرچه ممکن است عقل هم در کاوش هايش به همان نتايجی برسد که ايمان دينی و مطالعه ی وحی ماوراءطبيعی می رسند، اما نمی توان آنها را در نظام پژوهشی واحدی متحد کرد. ايمان نمی تواند عقل را آگاه سازد و عقل هم نمی تواند زيربنای ايمان باشد. 

#گام_نهايی_بسوی_سکولاريسم_فراگستر

اما کار سکولار های ضدمسيحی نبود، بلکه کار مسيحيان مؤمن و معتقدی بود که از ويرانی های ناشی از جنگ های مذهبی سرگشته شده بودند.

جنگ هايی که بر سر اينکه عقيده ی درست دينی چيست درگرفته بود و در دوران اصلاحات مذهبی سراسر اروپا را درنورديده بود.
در کشورهای پروتستان، اين پديده ابتدا تلاشی بود برای ترجمه ی اصول اجتماع دينی برای گستره ی وسيع تری از اقشار اجتماع سياسي؛ اما اين تلاش به خاطر افتراق فزاينده ی ميان فرقه های مسيحی ناکام ماند. 

در نتيجه، مردم به دنبال يافتن راهکاری برای #پرهيز_از جنگهای_مدنی برآمدند.

نتيجه اين شد که توسل صريح و آشکار به آموزه های خاص مسيحی کاهش يابد و تنها جنبه های عام تر و عقلانی شده تر مسيحيت مورد استناد قرار گرفت.

نزد ملت های کاتوليک، اين فرآيند قدری متفاوت بود، زيرا از پيروان کليسا انتظار می رفت که به تبعيت جزمی خود از جزميت کاتوليک ادامه دهند. اما با اين وجود کاتوليک ها هم قدری طعم آزادی سياسی را چشيدند. 

اين فرآيند به تدريج به حذف هرچه بيشتر کليسا از امور سياسی انجاميد. مردم فهميدند که می توان قلمرويی برای اعمال و انديشه ها داشت که فارغ از اقتدار کليسايی باشد.

اين رهيافت به جدايی باز هم بيشتر ميان کليسا و دولت منجر شد، به طوری که اين جدايی قلمرو دين و دولت از سرزمين های پروتستان نيز پيشی گرفت.
نمونه ی برجسته ی اين جدايی تام و تمام قلمرو دين و دولت تصويب قانون #لائيسيته ی فرانسه بود که در سال 1905 به تصويب رسيد. 

تلاش برای جدا نمودن ايمان و عقل، به عنوان اقسام مختلفی از معرفت و نه جنبه های مختلف معرفتی واحد، به مذاق شيوخ کليسا خوش نيامد. از سوی ديگر، همان شيوخ به طور فزاينده ای از رشد انديشه های خردگرايانه در فلسفه و الاهيات ناخشنود شدند. آنان به جای پذيرش اين جدايي، درصدد سرکوبی اين انديشه ها برآمدند. به اين اميد که تقدم ايمان را حفظ کنند. ايمانی که در طی قرون متمادی شاخصه ی مسيحيت شده بود و پرسمان خردگرايانه را تحت سيطره ی خود داشت. 

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#بنیادهای_دمکراسی
#سکولاریسم_به_زبان_ساده

قسمت سوم

#سکولاريسم_به_عنوان_یک_فلسفه 

(سکولاريسم فقط غياب دين نيست.) 

اگرچه درست است که می توان سکولاريسم را غياب دين دانست، اما اغلب آن را يک نظام فلسفی نيز دانسته اند که دارای دلالت های شخصي، سياسي، فرهنگی و اجتماعی است.

سکولاريسم به عنوان فلسفه را بايد قدری متفاوت از سکولاريسم به عنوان يک ايده دانست.

اما سکولاريسم چه جور فلسفه ای است؟ 

فلسفه ی سکولاريسم را به شيوه های گوناگونی شرح داده اند، که البته همگی شباهت های مهمی با هم دارند.

جورج ياکوب هالی اوک، مبدع واژه ی "سکولاريسم"، آن را به صريح ترين وجه در کتاب سکولاريسم انگليسی تعريف می کند: 

سکولاريسم يک نظام وظايف مربوط به زندگانی اين جهانی است. نظامی که مبتنی بر ملاحظات صرفاً انسانی است، و عمدتاً کسانی اين عقيده را اختيار می کنند که الاهيات را نامعين، ناکافي، يا باورنکردنی می يابند.

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#بنیادهای_دمکراسی
#سکولاریسم_به_زبان_ساده

#سکولاريسم_به_عنوان _یک_فلسفه 

قسمت چهارم

#اصول_اساسی_فلسفه_سکولاریسم_بدين_قرار_است

- بهبود زندگانی اين جهانی با ابزارهای مادّي 
- اينکه علم معجزه ی حی و حاضر اين جهان است. 
- اينکه نيکی کردن خوب است. چه خير ديگری [مربوطه به جهان ديگر] موجود باشد يا نه، نيکی کردن در جهان حاضر، و جستن اين نيکي، خير است. 

#رابرت_گرين_اينگرسول، سخنور و آزادانديش آمريکايي، چنين تعريفی از سکولاريسم می دهد: 

سکولاريسم دين انسانيت است؛ به امور اين جهان می پردازد؛ به هرچه که سعادت و رفاه را فراهم آورد علاقمند است؛ توجه ما را به سياره ی خاصی جلب می کند که حيات بر آن پديدار گشته است؛ بدان معناست که هر فردی ارزشمند است؛ بيانيه ی استقلال فکری است؛ نيمکت را برتر از منبر می شمارد، يعنی آنانی که رنج می کشند بايد بهره برند و آنان که کيسه می اندوزند بايد زنجير کشند. اعتراضی است عليه خودکامگی کليسايي، عليه رعيت يا بنده ی اشباح يا کاهنان بودن. اعتراضی است عليه تباه کردن اين زندگانی به پای زندگی ديگری که هيچ از آن نمی دانيم. هدفش آن است که خدايان هوای کار خودشان را داشته باشند. تا ما برای خودمان و ديگران زندگی کنيم؛ برای اکنون و نه گذشته، برای اين جهان و نه جهان ديگر. می کوشد ما را از خشونت و بدي، از جهل، فقر و مرض برهاند. 

#ويرژيليوس_فِرم در کتابش با عنوان دائرة المعارف دين، در تعريف سکولاريسم چنين می نويسد: 

... گستره ای از نظام های اخلاق اجتماعی فايده گراست که در پی بهبود وضعيت انسان بدون ارجاع به دين و انحصاراً توسط خرد انساني، علم و سازمان اجتماعی هستند. سکولاريسم به صورت يک چشم انداز مثبت و وسيعاً پذيرفته شده درآمده که مقصود از آن اداره ی همه ی فعاليت ها و مؤسسات با هدف غير دينی و جهت خير و سعادت زندگی دنيوی است. 

اخيراً، برنارد لوئيس مفهوم سکولاريسم را چنين شرح می دهد: 

واژه ی "سکولاريسم نخستين بار در ميانه ی قرن نوزدهم در زبان انگليسی استعمال شده است، و اصولاً باری ايدئولوژيک داشته است. در کاربرد نخستين آن، بر آموزه ای دلالت می کرد که مطابق آن اخلاقيات بايد متبنی بر ملاحظات عقلانی معطوف به سعادت دنيوی انسان باشند، و ملاحظات مربوط به خدا و حيات اخروی را بايد کنار نهاد. بعداً، آن را به اين معنای عام تر به کار بردند که مؤسسات عمومي، به ويژه آموزش عمومي، بايد سکولار باشند و نه ديني. در قرن بيستم، اين واژه معنای وسيع تری يافت، که از معانی قديم و جديد واژه ی "سکولار" نشأت گرفته بود. به ويژه اغلب آن را همراه با "جدايي" [نهادهای دينی و دولت] به کار می برند، که تقريباً معادل با واژه ی فرانسوی laicisme است که در ديگر زبان ها هم وارد شده، اما هنوز در انگليسی استعمال نمی شود. 

مطابق اين توصيف ها، سکولاريسم يک فلسفه ی ايجابی (مثبت) است که سراسر معطوف به خير زندگانی اينجهانی می باشد.
بهبود شرايط انسانی را مسئله ای مادی می داند، و نه روحاني، و بهترين راه حصول اين بهزيستی را تلاش انسان می داند و نه تعبد خدايان يا موجودات ماوراءطبيعي. 

بايد به خاطر داشت که در زمانی که هالی اوک واژه ی سکولاريسم را ابداع کرد، تأمين نيازهای مادی مردم اهميت شايانی داشت. اگرچه نيازهای "مادّي" در تقابل با نيازهای "معنوي" مطرح شد و لذا شامل اموری مانند آموزش و پرورش و پيشرفت افراد جامعه نيز بود، اما مقصود اصلی مصلحان پيشرويی مانند هالی اوک بيشتر تأمين نيازهايی مانند مسکن، خوراک و پوشاک مناسب بود. 

🆔👉 @iran_novin1
[({🔥 @iran_novin1🔥})]

]🔥 ایران نوین 🔥[

#بنیادهای_دمکراسی

#سکولاریسم_بزبان_ساده

قسمت پنجم
#سکولاريسم_بعنوان_يک_جنبش_سياسی_و_اجتماعي 

(رسميت دادن به يک حيطه ی خودنهاد مستقل از دين) 

اگرچه امروزه سکولاريسم معنای محدودتری يافته است، با اين حال، يک جنبه ی فلسفی خود را حفظ کرده است، به ويژه هنگامی که در حيطه ی سياسی و اجتماعی مطرح می شود.

در سراسر تاريخ سکولاريسم، اين مفهوم قوياً حاکی از ميل به تأسيس يک حيطه ی خودنهاد سياسی و اجتماعی بوده که ناتوراليست (طبيعت گرا) يا ماترياليست (ماده گرا) باشد.
قلمرو ای که مافوق قلمرو دين باشد که تحت سيطره ی ماوراءطبيعت و ايمان است. 

به طور سنتي، در کشورهای مسيحی دولت را شرّ لازمی می انگاشتند که برای برقراری نظم عمومی بدان نياز داريم.

اصولاً دولت نهادی شمرده می شد در خدمت حکام فاسدی است که مردم را از وظايف مهم خود نسبت به کليسا باز می دارند.

بر خلاف دولت، کليسا را نهاد مقدسی می پنداشتند که دولت بايد تابع آن باشد.
اگرچه دولت می تواند مسئول حفظ نظم عمومی باشد، اما مسئوليت مهم تر بر عهده ی کليساست که مسئول ارواح مردم و حيات اخروی شان است. 

در خلال قرون وسطا، که فيلسوفان و الاهيون شروع کردند به ردّ اين ديدگاه اوليه ی آگوستينی به سياست، کم کم نگرش نسبت به اين ديدگاه تغيير کرد.

برای نمونه، #توماس_آکويناس استدلال کرد که :
دولت معتمد خداست زيرا کار دولت اين است که شرايط اجتماعی لازم را چنان فراهم کند که رستگاری اخروی مردم ميسر شود.
پس از نظر آکويناس نيز دولت مادون کليسا محسوب می شود، اما کارکرد دولت ديگر منفی شمرده نمی شود. 

اما اين نگرش اصلاح شده هم با شکل گيری رنسانس در ايتاليا تغيير کرد.

رنسانس انقلابی فکری و عملی پديد آورد که دامنه ی آن سراسر اروپا را فرا گرفت.
از همان ابتدای عصر رنسانس، نويسندگانی مانند #دانته معتقد بودند که :
حاکمان دنيوی حق و وظيفه دارند که فارغ از هرگونه نياز يا ميل به کليسا حکومت کنند.

اين ديدگاه تا پايان قرون وسطا فراگير نشد، اما با گذشت زمان، اصول پايه ای فيلسوفان سياسی مانند #ماکياولی در اروپا مورد پذيرش قرار گرفت. 

اما گسست قطعی از گذشته، با نوشته های فيلسوفان سياسی حاصل نشد، بلکه پيامد اعمال مسيحيان متعصب بود.

به طور سنتی اعتقاد بر اين بود که آموزه های صريح مسيحی بايد در قلب جامعه ی مدنی باشند، اما همه ی اين اعتقادات در خلال جنگ های مذهبی زايل شد. جنگ هايی که در پی اصلاحات پروتستانی رخ داد.
به خاطر اختلاف بر سر کيش درست مسيحي، مسيحيان شروع کردند به کشتار مسيحيان و دولت های مسيحی به جنگ ديگر دولت های مسيحی رفتند.

اما به تدريج مردم دريافتند که بايد ميان مسيحيت از يک سو و دولت و فرهنگ از سوی ديگر نوعی جدايی ايجاد کنند. 

به اين ترتيب جامعه می توانست نهادهای پايه و اصولی برای سازمان اجتماعی ايجاد کند که همگان، فارغ از اعتقادات دينی شان، بر سر آنها توافق داشته باشند.

برخی به آموزه ی حقوق طبيعی متوسل شدند که وام گرفته از فيلسوفان رواقی باستان بود؛

بعضی ديگر به ارائه ی تعبير های ديگری از مسيحيت، مثلاً دئيسم، پرداختند.

اومانيسم رنسانس نيز با فراهم کردن دسترسی به متون و ايده های يونانيان و روميان باستان نقش مهمی در اين روند بازی کرد. 

🆔👉 @iran_novin1