Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#کتابخوانی
#نافرمانی_مدنی
#هنری_دیوید_ثورو
☆1
من این پند را از صمیم قلب قبول دارم که « آن حکومتی بهترین است که کمتر حکومت کند. »
مایلم شاهد اجرایی شدن و عملی شدن هر چه سریعتر و نظاممندتر چنین حکومت (کمتر یا حداقلی) باشم.
اگر به اجرا گذارده شود، چنین حکومتی را میتوان در این گزاره و پند، که شدیدا به آن نیز معتقد هستم، خلاصه کرد: «حکومتی بهترین است که اصلا حکومت نکند. »
و آنگاه که افراد بشر برای چنین حکومتی آماده باشند، این همان گونه حکومتی خواهد بود که از آن ایشان خواهد گشت.
حکومت چیزی جز اقتضا و مصلحت نیست. ولی بیشتر حکومتها معمولا و همه حکومتها اغلب، مصلحت نیستند. شایسته خواهد بود همان ایرادها و مخالفتهای وزین و مستدلی را که علیه یک #ارتش_دائم ( standing army ) بیان شده اند، روزی علیه یک #حکومت_دائم
( standing government )
نیز مطرح شده و نهایتا مستولی شوند.
ارتش دائم تنها بازویی از بازوان حکومت دائم است.
خود حکومت نیز، که تنها آن شیوه ای است که مردم برگزیده اند تا از طریق آن اراده خویش را اعمال نمایند، میتواند پیش از آنکه مردم بتوانند از طریق آن عمل کنند، مورد سوءاستفاده قرار گرفته و گمراه شود.
جنگ کنونی علیه مکزیک را در این زمینه نمونه و شاهد میگیرم، جنگی که در نتیجه اقدامات یک گروه نسبتا معدود
که حکومت را بازیچه خویش ساخته و از آن استفاده ابزاری میکنند، درگرفته است. چرا که اگر بنا بود مردم در این مورد تصمیم بگیرند، از همان آغاز کار رضایت به چنین سیاستی نداده و با شروع این
جنگ به مخالفت برمیخاستند.
مگر نه این است که حکومت کنونی آمریکا، که خود سنتی بس معاصر بیش نیست، اگرچه در تلاش است تا خویشتن را به عنوان میراثی دست نخورده به نسلهای بعدی منتقل کند، ولی هر لحظه
که میگذرد از امانتداری آن کاسته میگردد؟
این حکومت حتی به اندازه یک موجود زنده انسانی هم سرزنده نیست؛ چرا که یک نفر قادر است کمر آن را در مقابل اراده خویش خم کند.
این حکومت حتی برای مردم هم چیزی بیش از یک تفنگ چوبی نیست و اگر مردم بر آن میشدند تا از آن علیه یکدیگر استفاده کنند، این تفنگ چوبی دوامی نخواهد آورد و خواهد شکست.
با این حال، از ضرورت آن چیزی کم نمیشود چرا که مردم به دستگاه پیچیده ای نیاز دارند تا با شنیدن صدای آن سر خویشتن را گرم کنند که حکومتی دارند. بنابراین حکومتها به خوبی نشان دهنده این واقعیت هستند که به چه سادگی میتوان چیزی را به مردم تحمیل کرد، و به چه سادگی مردم خودشان چیزی را به نفع خودشان به خودشان تحمیل میکنند.
عالی است و باید اجازه چنین کاری را بدهیم؛ ولی این حکومت هرگز خودش کاری را از پیش نبرده است، مگر با چابکی از راه خود منحرف شدن. این حکومت کشور را آزاد نگه نمیدارد. غرب را سروسامان نمیدهد. آموزش نمیدهد. این خو و خصلت ذاتی مردم آمریکا
بوده است که هر آن کاری را که در این سرزمین صورت پذیرفته به انجام رسانده است؛ و بیش از این میتوانست انجام دهد، اگر این حکومت هرازچندگاهی سد راه آن نمیشد. چرا که حکومت آن مصلحت و اقتضایی است که به کمک آن و به ناچار مردم موفق میگردند تا یکدیگر را راحت و به حال خویش بگذارند؛ و همانطور که گفته شده است، آنگاه که حکومت شوندگان بیش از هر زمان دیگری از دست آن آسوده اند است که حکومت به اقتضای خود بهتر عمل میکند.
تجارت و داد و ستد، گویی از کائوچو ساخته شده اند که این گونه میتوانند از روی سده ای بیشماری که قانونگذاران بر سر راه آن دست و پا کرده اند بپرند. و اگر قرار بر این میبود که این آقایان را تنها بر اساس کارنامه شان قصاوت کنیم و نه بعضا بر پایه نیات آنها، جملگی سزاوار این میبودند که در کنار آن دسته از بدسگالانی که خطوط آهن را مسدود میکنند قرار گرفته، محاکمه و مجازات شوند.
ولی اگر بخواهم عملگرایانه و به عنوان یک شهروند سخن گفته باشم، و نه مانند آنهایی که طرفدار هیچ نوع حکومتی نیستند( انارشیستها )، به جای آنکه فقدان هر گونه حکومتی را برای همین امروز طلب کنم، خواهان آن میشدم که همین امروز حکومتی بهتر بر پا گردد.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#کتابخوانی
#نافرمانی_مدنی
#هنری_دیوید_ثورو
☆1
من این پند را از صمیم قلب قبول دارم که « آن حکومتی بهترین است که کمتر حکومت کند. »
مایلم شاهد اجرایی شدن و عملی شدن هر چه سریعتر و نظاممندتر چنین حکومت (کمتر یا حداقلی) باشم.
اگر به اجرا گذارده شود، چنین حکومتی را میتوان در این گزاره و پند، که شدیدا به آن نیز معتقد هستم، خلاصه کرد: «حکومتی بهترین است که اصلا حکومت نکند. »
و آنگاه که افراد بشر برای چنین حکومتی آماده باشند، این همان گونه حکومتی خواهد بود که از آن ایشان خواهد گشت.
حکومت چیزی جز اقتضا و مصلحت نیست. ولی بیشتر حکومتها معمولا و همه حکومتها اغلب، مصلحت نیستند. شایسته خواهد بود همان ایرادها و مخالفتهای وزین و مستدلی را که علیه یک #ارتش_دائم ( standing army ) بیان شده اند، روزی علیه یک #حکومت_دائم
( standing government )
نیز مطرح شده و نهایتا مستولی شوند.
ارتش دائم تنها بازویی از بازوان حکومت دائم است.
خود حکومت نیز، که تنها آن شیوه ای است که مردم برگزیده اند تا از طریق آن اراده خویش را اعمال نمایند، میتواند پیش از آنکه مردم بتوانند از طریق آن عمل کنند، مورد سوءاستفاده قرار گرفته و گمراه شود.
جنگ کنونی علیه مکزیک را در این زمینه نمونه و شاهد میگیرم، جنگی که در نتیجه اقدامات یک گروه نسبتا معدود
که حکومت را بازیچه خویش ساخته و از آن استفاده ابزاری میکنند، درگرفته است. چرا که اگر بنا بود مردم در این مورد تصمیم بگیرند، از همان آغاز کار رضایت به چنین سیاستی نداده و با شروع این
جنگ به مخالفت برمیخاستند.
مگر نه این است که حکومت کنونی آمریکا، که خود سنتی بس معاصر بیش نیست، اگرچه در تلاش است تا خویشتن را به عنوان میراثی دست نخورده به نسلهای بعدی منتقل کند، ولی هر لحظه
که میگذرد از امانتداری آن کاسته میگردد؟
این حکومت حتی به اندازه یک موجود زنده انسانی هم سرزنده نیست؛ چرا که یک نفر قادر است کمر آن را در مقابل اراده خویش خم کند.
این حکومت حتی برای مردم هم چیزی بیش از یک تفنگ چوبی نیست و اگر مردم بر آن میشدند تا از آن علیه یکدیگر استفاده کنند، این تفنگ چوبی دوامی نخواهد آورد و خواهد شکست.
با این حال، از ضرورت آن چیزی کم نمیشود چرا که مردم به دستگاه پیچیده ای نیاز دارند تا با شنیدن صدای آن سر خویشتن را گرم کنند که حکومتی دارند. بنابراین حکومتها به خوبی نشان دهنده این واقعیت هستند که به چه سادگی میتوان چیزی را به مردم تحمیل کرد، و به چه سادگی مردم خودشان چیزی را به نفع خودشان به خودشان تحمیل میکنند.
عالی است و باید اجازه چنین کاری را بدهیم؛ ولی این حکومت هرگز خودش کاری را از پیش نبرده است، مگر با چابکی از راه خود منحرف شدن. این حکومت کشور را آزاد نگه نمیدارد. غرب را سروسامان نمیدهد. آموزش نمیدهد. این خو و خصلت ذاتی مردم آمریکا
بوده است که هر آن کاری را که در این سرزمین صورت پذیرفته به انجام رسانده است؛ و بیش از این میتوانست انجام دهد، اگر این حکومت هرازچندگاهی سد راه آن نمیشد. چرا که حکومت آن مصلحت و اقتضایی است که به کمک آن و به ناچار مردم موفق میگردند تا یکدیگر را راحت و به حال خویش بگذارند؛ و همانطور که گفته شده است، آنگاه که حکومت شوندگان بیش از هر زمان دیگری از دست آن آسوده اند است که حکومت به اقتضای خود بهتر عمل میکند.
تجارت و داد و ستد، گویی از کائوچو ساخته شده اند که این گونه میتوانند از روی سده ای بیشماری که قانونگذاران بر سر راه آن دست و پا کرده اند بپرند. و اگر قرار بر این میبود که این آقایان را تنها بر اساس کارنامه شان قصاوت کنیم و نه بعضا بر پایه نیات آنها، جملگی سزاوار این میبودند که در کنار آن دسته از بدسگالانی که خطوط آهن را مسدود میکنند قرار گرفته، محاکمه و مجازات شوند.
ولی اگر بخواهم عملگرایانه و به عنوان یک شهروند سخن گفته باشم، و نه مانند آنهایی که طرفدار هیچ نوع حکومتی نیستند( انارشیستها )، به جای آنکه فقدان هر گونه حکومتی را برای همین امروز طلب کنم، خواهان آن میشدم که همین امروز حکومتی بهتر بر پا گردد.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#کتابخوانی
#نافرمانی_مدنی
#هنری_دیوید_ثورو
☆2
بگذار هر کسی بگوید کدام نوع حکومت مورد احترام وی خواهد بود و بدین ترتیب یک قدم به دستیابی به چنین حکومتی نزدیکتر خواهیم شد.
از همه اینها گذشته، آنگاه که قدرت در دست مردم است و اکثریتی اجازه مییابد تا به وجود آمده و برای یک مدت طولانی فرمانروایی کند، نه به این خاطر است که اکثریت از بخت بیشتری برای برحق بودن برخوردار است، و نه به این دلیل که اقلیت به چنین حکومتی به دیده عادلانه تری مینگرد، که تنها به این دلیل عملی است که اکثریت بنا به قوه تعداد خویش قویترین است.
ولی حکومتی که در آن اکثریت همواره و در همه موارد فرمانروایی کند نمیتوان مبتنی بر عدالت باشد، حتی اگر مورد
قبول همگان هم باشد.
آیا نمیتوان حکومتی را متصور شد که در آن، نه اکثریتها، که وجدان است که خوب و بد را از یکدیگر تشخیص میدهد؟
حکومتی که در آن اکثریت تنها درباره آن دسته از موضوعاتی تصمیمگیر است که مصداق مصلحت اندیشی هستند؟
#آیا_شهروند_میبایست_وجدان_خویش_را_تسلیم_قانونگذار_کند، حتی برای لحظه ای و یا به کمترین میزان؟
اگر چنین است، پس اصولا چرا هر
انسانی برای خود وجدانی دارد؟
به نظر من، ما میباید نخست انسان باشیم و تنها پس از آن رعیت.
کیش قانون آنچنان پسندیده نیست که پرستش حق.
تنها تکلیفی که التزام به آن حق من است آن است که همواره آن کاری را انجام دهم که فکر میکنم حق است...
چگونه یک انسان میتواند امروزه در برابر این حکومت آمریکایی رفتار کند؟
پاسخ من به این پرسش این است که چنین انسانی نمیتواند بدون سیه رویی خود را با این حکومت یکی بداند. من حتی برای یک لحظه هم که شده نمیتوانم نظامی سیاسی را به رسمیّت بشناسم که هم حکومت من باشد و هم حکومت عالم و برده.
آحاد بشر حق انقلاب را به رسمیّت میشناسند؛ حق انقلاب به معنی حق خودداری از بیعت با حکومت و حق مقاومت در برابر آن، آن زمان که استبداد آن و ناکارآمدی ّ اش بیش از حد و تحمل ناپذیر شده است. با این حال، تقریبا همه بر این باورند که چنین شرایطی در موقعیّت فعلی حکمفرما نیست.
اینها بر این باورند که شرایطی اینچنین در زمان انقلاب ١٧٧٥ فراهم بود. اگر به من میگفتند که این حکومت بد است چون برخی اجناس خارجی وارداتی به بنادر این کشور را به مالیات میبندد، من هم به احتمال زیاد سروصدایی در این رابطه به راه نمیانداختم چرا که به راحتی میتوانم از این اجناس گذشته
و بدون آنها روزگار بگذرانم؛ به هر حال هر دستگاهی اصطکاک خودش را دارد؛ و این امکان وجود دارد که حکومت فعلی به اندازه کافی از خود خوبی نشان میدهد که به بدیاش بیارزد. به هر تقدیر، سروصدا راه انداختن برای مسائل جزیی کار بسیار بدی است. ولی هنگامی که این اصطکاک است که دستگاه خودش را راه میاندازد، و با سرکوب و دزدی سازماندهی شده مواجه میشویم، من میگویم که در چنین شرایطی بگذار اصلا دستگاهی نداشته باشیم. به عبارت دیگر، هنگامی که یکششم جمعی کشوری که خودش را پناهگاه آزادی میداند از بردگان تشکیل شده است، و کشور بیگانه ای را ناعادلانه با قوای خود فتح کرده و یوغ قانون نظامی به گردن آن میکند، در چنین شرایطی فکر میکنم که دیری نخواهد پایید که انسانهای درستکار و با مرّوت به خود آمده، برخاسته و انقلاب خواهند کرد. آنچه چنین تکلیفی را فوریّت میبخشد این واقعیّت است که کشور بیگانه ای که بدین ترتیب فتح شده و زیر سلطه قانون نظامی درآمده است ما نیستیم، بلکه این کشور ماست که ارتش متجاوز است...
عمال مخالفان اصلاحات در ماساچوست آن صدهزار سیاستمدار جنوبی نیستند، بلکه آن صدهزار تاجر و بازاری و مزرعه داری هستند که متعلق به همین خطه بوده و بیش از آنکه به انسانیّت توجه و علاقه داشته باشند به تجارت و کاسب کاری خود دلبسته اند و حاضر نیستند، حال به هر قیمتی هم که شده، عدالت در حق بردگان و در حق مکزیک روا داشته شود.
ادامه دارد. ..
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#کتابخوانی
#نافرمانی_مدنی
#هنری_دیوید_ثورو
☆2
بگذار هر کسی بگوید کدام نوع حکومت مورد احترام وی خواهد بود و بدین ترتیب یک قدم به دستیابی به چنین حکومتی نزدیکتر خواهیم شد.
از همه اینها گذشته، آنگاه که قدرت در دست مردم است و اکثریتی اجازه مییابد تا به وجود آمده و برای یک مدت طولانی فرمانروایی کند، نه به این خاطر است که اکثریت از بخت بیشتری برای برحق بودن برخوردار است، و نه به این دلیل که اقلیت به چنین حکومتی به دیده عادلانه تری مینگرد، که تنها به این دلیل عملی است که اکثریت بنا به قوه تعداد خویش قویترین است.
ولی حکومتی که در آن اکثریت همواره و در همه موارد فرمانروایی کند نمیتوان مبتنی بر عدالت باشد، حتی اگر مورد
قبول همگان هم باشد.
آیا نمیتوان حکومتی را متصور شد که در آن، نه اکثریتها، که وجدان است که خوب و بد را از یکدیگر تشخیص میدهد؟
حکومتی که در آن اکثریت تنها درباره آن دسته از موضوعاتی تصمیمگیر است که مصداق مصلحت اندیشی هستند؟
#آیا_شهروند_میبایست_وجدان_خویش_را_تسلیم_قانونگذار_کند، حتی برای لحظه ای و یا به کمترین میزان؟
اگر چنین است، پس اصولا چرا هر
انسانی برای خود وجدانی دارد؟
به نظر من، ما میباید نخست انسان باشیم و تنها پس از آن رعیت.
کیش قانون آنچنان پسندیده نیست که پرستش حق.
تنها تکلیفی که التزام به آن حق من است آن است که همواره آن کاری را انجام دهم که فکر میکنم حق است...
چگونه یک انسان میتواند امروزه در برابر این حکومت آمریکایی رفتار کند؟
پاسخ من به این پرسش این است که چنین انسانی نمیتواند بدون سیه رویی خود را با این حکومت یکی بداند. من حتی برای یک لحظه هم که شده نمیتوانم نظامی سیاسی را به رسمیّت بشناسم که هم حکومت من باشد و هم حکومت عالم و برده.
آحاد بشر حق انقلاب را به رسمیّت میشناسند؛ حق انقلاب به معنی حق خودداری از بیعت با حکومت و حق مقاومت در برابر آن، آن زمان که استبداد آن و ناکارآمدی ّ اش بیش از حد و تحمل ناپذیر شده است. با این حال، تقریبا همه بر این باورند که چنین شرایطی در موقعیّت فعلی حکمفرما نیست.
اینها بر این باورند که شرایطی اینچنین در زمان انقلاب ١٧٧٥ فراهم بود. اگر به من میگفتند که این حکومت بد است چون برخی اجناس خارجی وارداتی به بنادر این کشور را به مالیات میبندد، من هم به احتمال زیاد سروصدایی در این رابطه به راه نمیانداختم چرا که به راحتی میتوانم از این اجناس گذشته
و بدون آنها روزگار بگذرانم؛ به هر حال هر دستگاهی اصطکاک خودش را دارد؛ و این امکان وجود دارد که حکومت فعلی به اندازه کافی از خود خوبی نشان میدهد که به بدیاش بیارزد. به هر تقدیر، سروصدا راه انداختن برای مسائل جزیی کار بسیار بدی است. ولی هنگامی که این اصطکاک است که دستگاه خودش را راه میاندازد، و با سرکوب و دزدی سازماندهی شده مواجه میشویم، من میگویم که در چنین شرایطی بگذار اصلا دستگاهی نداشته باشیم. به عبارت دیگر، هنگامی که یکششم جمعی کشوری که خودش را پناهگاه آزادی میداند از بردگان تشکیل شده است، و کشور بیگانه ای را ناعادلانه با قوای خود فتح کرده و یوغ قانون نظامی به گردن آن میکند، در چنین شرایطی فکر میکنم که دیری نخواهد پایید که انسانهای درستکار و با مرّوت به خود آمده، برخاسته و انقلاب خواهند کرد. آنچه چنین تکلیفی را فوریّت میبخشد این واقعیّت است که کشور بیگانه ای که بدین ترتیب فتح شده و زیر سلطه قانون نظامی درآمده است ما نیستیم، بلکه این کشور ماست که ارتش متجاوز است...
عمال مخالفان اصلاحات در ماساچوست آن صدهزار سیاستمدار جنوبی نیستند، بلکه آن صدهزار تاجر و بازاری و مزرعه داری هستند که متعلق به همین خطه بوده و بیش از آنکه به انسانیّت توجه و علاقه داشته باشند به تجارت و کاسب کاری خود دلبسته اند و حاضر نیستند، حال به هر قیمتی هم که شده، عدالت در حق بردگان و در حق مکزیک روا داشته شود.
ادامه دارد. ..
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نافرمانی_مدنی
#هنری_دیوید_ثورو
☆3
من با دشمنان دوردست جدالی ندارم؛ جدال من با آنهایی است که از اینجا با آنها همکاری کرده، منافع آنان را پیش میبرند و بدون وجودشان، کاری از دست آن دشمنان دوردست ساخته نخواهد بود.
ما عادت کرده ایم به خود بگوییم که کاری از دست توده ها برنمیآید، که توده مردم آمادگی ندارند؛ ولی اصلاحات امری آهسته است، چرا که اندک شماران از بی شماران از آمادگی مادی بهتری برخوردار نیستند. آنقدر اهمیّت ندارد که بیشماران به خوبی شما باشند. آنچه حائز اهمیّت است این است که بتوان، در گوشهای هم که شده، قدری نیکی مطلق را نشانی گرفت؛ چرا همین اندک نیکی هم که شده، خمیرمایه آن توده انبوه خواهد شد.
#قوانین_ناعادلانه_وجود_دارند:
آیا باید از چنین قوانینی فرمانبرداری کرد، یا باید به اصلاح آنها کوشید، یا از آنها سرپیچی کرد؟
مردم عموما، هنگامی که در قالب حکومتی از قبیل این حکومت زندگی میکنند، فکر میکنند که تا زمانی که اکثریت را به اصلاح قوانین متقاعد نکرده اند، باید صبر کرد و دست روی دست گذاشت. آنها فکر میکنند در صورتی که به مقاومت در برابر چنین حکومتی و قوانین ناعادلانه آن دست بزنند، درمان از خود درد بدتر خواهد بود. ولی این تقصیر خود حکومت است
اگر درمان از خود درد بدتر است. این حکومت است که درمان را از خود درد بدتر میکند. چرا قادر نیست به جای این کار، با پیشدستی دست به اصلاحات بزند؟ چرا اقلیت عاقل خود را عزیز و محترم نمیدارد؟ چرا ناله میکند و در مقابل درمان درد از خود مقاومت نشان میدهد تا کار از کار بگذرد؟
چرا شهروندان خود را تشویق نمیکند که هوشیار بوده و کمبودها را نشان دهند؟ چرا مدام عیسی مسیح را تکفیر میکند و واشنگتن و فرانکلین را یاغی میخواند؟... و لوتر و کوپرنیک را به صلیب میکشد
اگر بیعدالتی بخشی از اصطکاک ضروری دستگاه حکومتی است، بگذار کار خودش را بکند تا شاید خودبه خود روزی درست و نرم و روان شود – دستگاه بدون تردید خسته و فرسوده خواهد شد. اگر بی عدالتی فنر و میل لنگ و قرقره و چرخ زنجیر مختص خودش را دارد، پس شاید بشود فرض کرد که درمان از خود درد بدتر نباشد؛ ولی اگر بی عدالتی از چنان طبیعتی برخوردار است که تو را ملزم میدارد که به عنوان یکی از مأمورین آن بر دیگری ظلم روا داری، در این صورت میگویم که قانون را باید زیر پا گذاشت. بگذار در چنین حالتی، زندگی ات به ضد اصطکاکی تبدیل شود و دستگاه را از کار بیاندازد.
آنچه من باید انجام دهم این است که در هر صورتی مراقب باشم خودم را در خدمت آنچه محکوم میکنم، قرار ندهم و تا آنجا که به اقتباس راههایی مربوط میشود که دولت برای درمان درد تدارک تأمین کرده است، باید بگویم که من به شخصه چنین راههایی را نمیشناسم. چنین راههایی زمان زیادی میبرند و به عمر انسانی قد نمیدهند. من کارهای دیگری هم دارم که زمان برند و باید به آنها مشغول شوم.
من به دنیا آمده ام، نه آنقدر بدین منظور اصلی که از این دنیا محیط و جای خوبی برای زیستن درست کنم، که برای زیستن در آن آمده ام، حال چنین جایی چه خوب باشد و چه بد.
یک انسان نباید به همه کارها رسیدگی کند، بلکه فقط به برخی از آنها. و چون نمیتواند به همه کارها رسیدگی کند،
پس ضرورتی هم ندارد که به برخی از کارهای غلط خود را مشغول کند. این وظیفه و کار من نیست که مدام دادخواست و عریضه برای فرماندار و قانونگذار ارسال کنم، همانطور که وظیفه آنها هم نیست که مدام به من عریضه بفرستند. اگر گوش شنوایی برای دادخواست من ندارند، به چه دلیلی باید من گوش شنوایی برای دادخواستهای آنها داشته باشم؟
ولی در این مورد بخصوص، دولت هیچ راهی را تدارک ندیده است، چرا که قانون اساسی خود درد است و عین بیماری. این موضعگیری را میتوان سختگیرانه و سمج و غیرآشتی جویانه تلقی کرد؛ ولی با آغوش باز و مهربان به پیشواز آن ذهنهای آماده ای خواهد شتافت که قابلیّت درک این موضعگیری را دارند. چرا که هر تغییری، همچون مرگ و زندگی که بدن را مدام دستخوش تغییرات متأثر از خویش میکنند، همواره در جهت بهتر شدن و بهتر کردن است.
من بیدریغ اظهار میدارم که هر کسی که خود را طرفدار الغای برده داری میداند، باید بلافاصله و عملا حمایت شخصی و مالی خود را از حکومت ماساچوست بازپس گرفته و در انتظار واهی دست یافتن به اکثریت به علاوه یک ننشیند که آنهایی که خدا و حق را در کنار خود دارند، نیازی به اکثریت ندارند.
از این گذشته، اکثریت آنجاست که حق هست، حتی اگر یک تن بیش نباشد...
تحت حکومتی که حتی یک نفر را ناعادلانه زندانی کند، جای مناسب هر انسان عادلی نیز در زندان است.
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نافرمانی_مدنی
#هنری_دیوید_ثورو
☆3
من با دشمنان دوردست جدالی ندارم؛ جدال من با آنهایی است که از اینجا با آنها همکاری کرده، منافع آنان را پیش میبرند و بدون وجودشان، کاری از دست آن دشمنان دوردست ساخته نخواهد بود.
ما عادت کرده ایم به خود بگوییم که کاری از دست توده ها برنمیآید، که توده مردم آمادگی ندارند؛ ولی اصلاحات امری آهسته است، چرا که اندک شماران از بی شماران از آمادگی مادی بهتری برخوردار نیستند. آنقدر اهمیّت ندارد که بیشماران به خوبی شما باشند. آنچه حائز اهمیّت است این است که بتوان، در گوشهای هم که شده، قدری نیکی مطلق را نشانی گرفت؛ چرا همین اندک نیکی هم که شده، خمیرمایه آن توده انبوه خواهد شد.
#قوانین_ناعادلانه_وجود_دارند:
آیا باید از چنین قوانینی فرمانبرداری کرد، یا باید به اصلاح آنها کوشید، یا از آنها سرپیچی کرد؟
مردم عموما، هنگامی که در قالب حکومتی از قبیل این حکومت زندگی میکنند، فکر میکنند که تا زمانی که اکثریت را به اصلاح قوانین متقاعد نکرده اند، باید صبر کرد و دست روی دست گذاشت. آنها فکر میکنند در صورتی که به مقاومت در برابر چنین حکومتی و قوانین ناعادلانه آن دست بزنند، درمان از خود درد بدتر خواهد بود. ولی این تقصیر خود حکومت است
اگر درمان از خود درد بدتر است. این حکومت است که درمان را از خود درد بدتر میکند. چرا قادر نیست به جای این کار، با پیشدستی دست به اصلاحات بزند؟ چرا اقلیت عاقل خود را عزیز و محترم نمیدارد؟ چرا ناله میکند و در مقابل درمان درد از خود مقاومت نشان میدهد تا کار از کار بگذرد؟
چرا شهروندان خود را تشویق نمیکند که هوشیار بوده و کمبودها را نشان دهند؟ چرا مدام عیسی مسیح را تکفیر میکند و واشنگتن و فرانکلین را یاغی میخواند؟... و لوتر و کوپرنیک را به صلیب میکشد
اگر بیعدالتی بخشی از اصطکاک ضروری دستگاه حکومتی است، بگذار کار خودش را بکند تا شاید خودبه خود روزی درست و نرم و روان شود – دستگاه بدون تردید خسته و فرسوده خواهد شد. اگر بی عدالتی فنر و میل لنگ و قرقره و چرخ زنجیر مختص خودش را دارد، پس شاید بشود فرض کرد که درمان از خود درد بدتر نباشد؛ ولی اگر بی عدالتی از چنان طبیعتی برخوردار است که تو را ملزم میدارد که به عنوان یکی از مأمورین آن بر دیگری ظلم روا داری، در این صورت میگویم که قانون را باید زیر پا گذاشت. بگذار در چنین حالتی، زندگی ات به ضد اصطکاکی تبدیل شود و دستگاه را از کار بیاندازد.
آنچه من باید انجام دهم این است که در هر صورتی مراقب باشم خودم را در خدمت آنچه محکوم میکنم، قرار ندهم و تا آنجا که به اقتباس راههایی مربوط میشود که دولت برای درمان درد تدارک تأمین کرده است، باید بگویم که من به شخصه چنین راههایی را نمیشناسم. چنین راههایی زمان زیادی میبرند و به عمر انسانی قد نمیدهند. من کارهای دیگری هم دارم که زمان برند و باید به آنها مشغول شوم.
من به دنیا آمده ام، نه آنقدر بدین منظور اصلی که از این دنیا محیط و جای خوبی برای زیستن درست کنم، که برای زیستن در آن آمده ام، حال چنین جایی چه خوب باشد و چه بد.
یک انسان نباید به همه کارها رسیدگی کند، بلکه فقط به برخی از آنها. و چون نمیتواند به همه کارها رسیدگی کند،
پس ضرورتی هم ندارد که به برخی از کارهای غلط خود را مشغول کند. این وظیفه و کار من نیست که مدام دادخواست و عریضه برای فرماندار و قانونگذار ارسال کنم، همانطور که وظیفه آنها هم نیست که مدام به من عریضه بفرستند. اگر گوش شنوایی برای دادخواست من ندارند، به چه دلیلی باید من گوش شنوایی برای دادخواستهای آنها داشته باشم؟
ولی در این مورد بخصوص، دولت هیچ راهی را تدارک ندیده است، چرا که قانون اساسی خود درد است و عین بیماری. این موضعگیری را میتوان سختگیرانه و سمج و غیرآشتی جویانه تلقی کرد؛ ولی با آغوش باز و مهربان به پیشواز آن ذهنهای آماده ای خواهد شتافت که قابلیّت درک این موضعگیری را دارند. چرا که هر تغییری، همچون مرگ و زندگی که بدن را مدام دستخوش تغییرات متأثر از خویش میکنند، همواره در جهت بهتر شدن و بهتر کردن است.
من بیدریغ اظهار میدارم که هر کسی که خود را طرفدار الغای برده داری میداند، باید بلافاصله و عملا حمایت شخصی و مالی خود را از حکومت ماساچوست بازپس گرفته و در انتظار واهی دست یافتن به اکثریت به علاوه یک ننشیند که آنهایی که خدا و حق را در کنار خود دارند، نیازی به اکثریت ندارند.
از این گذشته، اکثریت آنجاست که حق هست، حتی اگر یک تن بیش نباشد...
تحت حکومتی که حتی یک نفر را ناعادلانه زندانی کند، جای مناسب هر انسان عادلی نیز در زندان است.
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نافرمانی_مدنی
#هنری_دیوید_ثورو
☆4
جای مناسبی که ماساچوست برای آزادترین اذهان و روشنترین قلوب خود مهیّا کرده است، همانا زندانهای ماساچوست است، چرا که آزادمردانی از این دست، با اصولی که برای خویش تعیین کرده و بدان پایبند مانده اند، خود را از حلقه خودی های ماساچوست بیرون رانده اند.
در چنین جایی است، در زندان، جایی مجزا و شرافتمندانه و تنها جایی در یک نظام برده دار که در خور آزادمردان باشد، که اسیر مکزیکی و برده فراری و سرخپوست به اجبار، زبان به محکوم کردن نژاد خود باز میکنند.
اگر هستند آنهایی که فکر میکنند که در زندان ندای این افراد دیگر گوش نظام را نخواهد آزرد، که در زندان نفوذ آنها رو به افول خواهد گذاشت، که در چهاردیواری زندان از دشمنی با نظام دست برخواهند داشت، نمیدانند که حق تا چه میزان از باطل نیرومندتر است، و تا چه اندازه کسی که اندکی حتی بی عدالتی را در پوست و جان خود تجربه کرده است قادر خواهد بود هر چه شیواتر و رساتر و مؤثرتر علیه آن به ستیز برخیزد.
#رأی_خود_را_تماما_اعمال_کنید، تمام نفوذ خود را و نه تنها یک تکه کاغذی را که در صندوق میاندازید.
اقلیتی که خود را با اکثریت وفق میدهد، ناتوان و فاقد قدرت است؛ و تا زمانی که خود را با اکثریت مطابقت میدهد، حتی اقلیت هم به حساب نمیآید؛ ولی آن هنگام که با تمام وزن خود راه را مسدود کند، به نیرویی مقاومت ناپذیر تبدیل میگردد.
اگر نظام در برابر دو گزینه، یعنی #آزاد_کردن_بردگان و پایان دادن به جنگ از یک سو و #محبوس_نگاه_داشتن_آزادمردان از سوی دیگر، قرار بگیرد،
در انتخاب خود لحظه ای درنگ نخواهد کرد.
اگر هزار نفر تصمیم بگیرند که مالیات سالانه خود را پرداخت نکنند، چنین تدبیری آنقدر خشن و خونین نخواهد بود که با ادامه دادن به پرداخت مالیاتهای خویش به نظام این امکان را بدهند تا به خشونت ادامه داده و خونهای بیگناه دیگری را بریزد.
چنین تدبیری در واقع عین تعریف یک #انقلاب_دور_از_خشونت و صلح آمیز است، اگر اصولا انقلابی از این دست امکان داشته باشد.
اگر مأمور اخذ مالیات یا هر مأمور دولتی دیگری از من سؤال کند، همچنان که یکی از آنها تا به حال نیز چنین کرده است،
«پس تکلیف من در این میان چیست؟»،
پاسخ من به وی این خواهد بود:
«که اگر به راستی میخواهی کاری بکنی، از مقامات استعفاء بده!»
وقتی شهروندی از بیعت با نظام سر باز میزند و مأمور دولت هم از مقام خود استعفاء میدهد، انقلاب نیز با موفقیّت به سرانجام خود رسیده است.
حال فرض کنیم که خون هم ریخته شود. مگر وجدان را خدشه دار کردن، خونریزی محسوب نمیشود؟
از زخم وجدان است که مرد مردانگی و جاودانگی خود را از دست میدهد و تا
خفتن در مرگی جاودانی خون خویش را از دست خواهد داد و همین خون است که در برابر دیدگان من امروز جاری است...
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نافرمانی_مدنی
#هنری_دیوید_ثورو
☆4
جای مناسبی که ماساچوست برای آزادترین اذهان و روشنترین قلوب خود مهیّا کرده است، همانا زندانهای ماساچوست است، چرا که آزادمردانی از این دست، با اصولی که برای خویش تعیین کرده و بدان پایبند مانده اند، خود را از حلقه خودی های ماساچوست بیرون رانده اند.
در چنین جایی است، در زندان، جایی مجزا و شرافتمندانه و تنها جایی در یک نظام برده دار که در خور آزادمردان باشد، که اسیر مکزیکی و برده فراری و سرخپوست به اجبار، زبان به محکوم کردن نژاد خود باز میکنند.
اگر هستند آنهایی که فکر میکنند که در زندان ندای این افراد دیگر گوش نظام را نخواهد آزرد، که در زندان نفوذ آنها رو به افول خواهد گذاشت، که در چهاردیواری زندان از دشمنی با نظام دست برخواهند داشت، نمیدانند که حق تا چه میزان از باطل نیرومندتر است، و تا چه اندازه کسی که اندکی حتی بی عدالتی را در پوست و جان خود تجربه کرده است قادر خواهد بود هر چه شیواتر و رساتر و مؤثرتر علیه آن به ستیز برخیزد.
#رأی_خود_را_تماما_اعمال_کنید، تمام نفوذ خود را و نه تنها یک تکه کاغذی را که در صندوق میاندازید.
اقلیتی که خود را با اکثریت وفق میدهد، ناتوان و فاقد قدرت است؛ و تا زمانی که خود را با اکثریت مطابقت میدهد، حتی اقلیت هم به حساب نمیآید؛ ولی آن هنگام که با تمام وزن خود راه را مسدود کند، به نیرویی مقاومت ناپذیر تبدیل میگردد.
اگر نظام در برابر دو گزینه، یعنی #آزاد_کردن_بردگان و پایان دادن به جنگ از یک سو و #محبوس_نگاه_داشتن_آزادمردان از سوی دیگر، قرار بگیرد،
در انتخاب خود لحظه ای درنگ نخواهد کرد.
اگر هزار نفر تصمیم بگیرند که مالیات سالانه خود را پرداخت نکنند، چنین تدبیری آنقدر خشن و خونین نخواهد بود که با ادامه دادن به پرداخت مالیاتهای خویش به نظام این امکان را بدهند تا به خشونت ادامه داده و خونهای بیگناه دیگری را بریزد.
چنین تدبیری در واقع عین تعریف یک #انقلاب_دور_از_خشونت و صلح آمیز است، اگر اصولا انقلابی از این دست امکان داشته باشد.
اگر مأمور اخذ مالیات یا هر مأمور دولتی دیگری از من سؤال کند، همچنان که یکی از آنها تا به حال نیز چنین کرده است،
«پس تکلیف من در این میان چیست؟»،
پاسخ من به وی این خواهد بود:
«که اگر به راستی میخواهی کاری بکنی، از مقامات استعفاء بده!»
وقتی شهروندی از بیعت با نظام سر باز میزند و مأمور دولت هم از مقام خود استعفاء میدهد، انقلاب نیز با موفقیّت به سرانجام خود رسیده است.
حال فرض کنیم که خون هم ریخته شود. مگر وجدان را خدشه دار کردن، خونریزی محسوب نمیشود؟
از زخم وجدان است که مرد مردانگی و جاودانگی خود را از دست میدهد و تا
خفتن در مرگی جاودانی خون خویش را از دست خواهد داد و همین خون است که در برابر دیدگان من امروز جاری است...
🆔👉 @iran_novin1
Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
[({🔥 @iran_novin1🔥})]
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نافرمانی_مدنی
#هنری_دیوید_ثورو
☆5
من شش سال است که مالیات سرانه پرداخت نکرده ام.
مرا یک شب به همین جرم حبس کردند؛ و در چهاردیواری زندان، هنگامی که به در و دیوار سنگی آن به زخامت چند وجب، و به در چوبی و آهنی اش به پهنای یک وجب، و به پنجره آهنین اش که نور را هم تیره میکرد، خیره شده بودم، بلاهت چنین نهادی که گویی برای آن من چیزی جز یک مشت گوشت و پوست و استخوان بیش نبودم، مرا در حیرت فرو برده بود.
با خود گفتم که تنها فایده ای که برای نظام دارم همین است که مرا در سیاهچالی حبس کنند.
با خود میگفتم که اگر دیواری سنگی مرا از همشهریانم جدا کرده بود، پیش از آنکه آنها بتوانند به آن درجه از آزادگی دست یابند که من در این چهاردیواری به آن رسیده بودم، بلاتردید میبایست از دیواری بس صعب العبورتر میگذشتند. حتی لحظه ای نیز خویشتن را محبوس حس نکردم و به دیوارهای سنگی به چیزی جز اتلاف سنگ و ملات ننگریستم. حس میکردم که تنها کسی هستم، در میان همشهریانم، که تکلیف خویش را در ادای مالیات خود به جا آورده است. آنها در عین حال که نمیدانستند چگونه با من برخورد کنند، همانند نااصلان و پست نژادان رفتار میکردند. در هر یک از تهدیدهایشان و در هر یک از تعارف هایشان، توهینی نهفته بود؛ چرا که بیهوده میپنداشتند که تنها خواست من، بازیافتن آن سوی دیوار سنگی است. در برابر سختکوشی که از خود نشان میدادند تا در را به روی بال های اندیشه من قفل کنند، لبخند تنها پاسخی بود که بر لبان من نقش میبست، چرا که به محض چرخش کلید در قفل در آهنی، اندیشه من بلامانع به بیرون از دیوارهای سنگی زندان بال میکشید و این تنها خطری بود که از جانب ایشان متوجه من بود. و چون وجدان من از دسترس آنها دور بود، تصمیم گرفتند تا تن ام را تنبیه کنند؛ همانند پسربچه هایی که چون دستشان به فردی که کینه وی را به دل گرفته اند نمیرسد، تقاص وی را از سگ اش میگیرند.
نظام را دیدم که نیم هوشی بیش برای اش باقی نمانده است و لرزان و ترسو مانند زنی تنها با قاشق های نقره اش، دوست را از دشمن تشخیص نمیدهد، و چنین بود که واپسین احترام خود را برای چنین نظامی از دست دادم و به حال نزارش افسوس خوردم...
بنابراین دولت هرگز عمدا با حواس ادراکی و اخلاقی فردی درگیر نمیشود و تنها به آزار بدنی ویبسنده میکند.
دولت همانقدر که از قوه ادراک و از انصاف تهی است، همانقدر نیز به زور بازوی خود متکی است.
من به دنیا نیامده ام که به زور و جبر تن دهم.
من آنگونه که میخواهم تنفس میکنم.
پس بگذار ببینیم کدامیک از ما قویتریم.
بگذار ببینیم کدامیک از ما بیشمارتریم.
تنها آن نیرویی میتواند مرا مجبور به کاری کند که از قانونی برتر از قانون من پیروی کند.
آنها مرا مجبور میکنند که همانند خودشان گردم.
از کسی نمیشنوم که توده ها وی را مجبور کرده باشند که اینگونه یا آنگونه زندگی کند. که اگر چنین میبود، نام این گونه زندگی را چه میبایست گذاشت؟
🆔👉 @iran_novin1
]🔥 ایران نوین 🔥[
#نافرمانی_مدنی
#هنری_دیوید_ثورو
☆5
من شش سال است که مالیات سرانه پرداخت نکرده ام.
مرا یک شب به همین جرم حبس کردند؛ و در چهاردیواری زندان، هنگامی که به در و دیوار سنگی آن به زخامت چند وجب، و به در چوبی و آهنی اش به پهنای یک وجب، و به پنجره آهنین اش که نور را هم تیره میکرد، خیره شده بودم، بلاهت چنین نهادی که گویی برای آن من چیزی جز یک مشت گوشت و پوست و استخوان بیش نبودم، مرا در حیرت فرو برده بود.
با خود گفتم که تنها فایده ای که برای نظام دارم همین است که مرا در سیاهچالی حبس کنند.
با خود میگفتم که اگر دیواری سنگی مرا از همشهریانم جدا کرده بود، پیش از آنکه آنها بتوانند به آن درجه از آزادگی دست یابند که من در این چهاردیواری به آن رسیده بودم، بلاتردید میبایست از دیواری بس صعب العبورتر میگذشتند. حتی لحظه ای نیز خویشتن را محبوس حس نکردم و به دیوارهای سنگی به چیزی جز اتلاف سنگ و ملات ننگریستم. حس میکردم که تنها کسی هستم، در میان همشهریانم، که تکلیف خویش را در ادای مالیات خود به جا آورده است. آنها در عین حال که نمیدانستند چگونه با من برخورد کنند، همانند نااصلان و پست نژادان رفتار میکردند. در هر یک از تهدیدهایشان و در هر یک از تعارف هایشان، توهینی نهفته بود؛ چرا که بیهوده میپنداشتند که تنها خواست من، بازیافتن آن سوی دیوار سنگی است. در برابر سختکوشی که از خود نشان میدادند تا در را به روی بال های اندیشه من قفل کنند، لبخند تنها پاسخی بود که بر لبان من نقش میبست، چرا که به محض چرخش کلید در قفل در آهنی، اندیشه من بلامانع به بیرون از دیوارهای سنگی زندان بال میکشید و این تنها خطری بود که از جانب ایشان متوجه من بود. و چون وجدان من از دسترس آنها دور بود، تصمیم گرفتند تا تن ام را تنبیه کنند؛ همانند پسربچه هایی که چون دستشان به فردی که کینه وی را به دل گرفته اند نمیرسد، تقاص وی را از سگ اش میگیرند.
نظام را دیدم که نیم هوشی بیش برای اش باقی نمانده است و لرزان و ترسو مانند زنی تنها با قاشق های نقره اش، دوست را از دشمن تشخیص نمیدهد، و چنین بود که واپسین احترام خود را برای چنین نظامی از دست دادم و به حال نزارش افسوس خوردم...
بنابراین دولت هرگز عمدا با حواس ادراکی و اخلاقی فردی درگیر نمیشود و تنها به آزار بدنی ویبسنده میکند.
دولت همانقدر که از قوه ادراک و از انصاف تهی است، همانقدر نیز به زور بازوی خود متکی است.
من به دنیا نیامده ام که به زور و جبر تن دهم.
من آنگونه که میخواهم تنفس میکنم.
پس بگذار ببینیم کدامیک از ما قویتریم.
بگذار ببینیم کدامیک از ما بیشمارتریم.
تنها آن نیرویی میتواند مرا مجبور به کاری کند که از قانونی برتر از قانون من پیروی کند.
آنها مرا مجبور میکنند که همانند خودشان گردم.
از کسی نمیشنوم که توده ها وی را مجبور کرده باشند که اینگونه یا آنگونه زندگی کند. که اگر چنین میبود، نام این گونه زندگی را چه میبایست گذاشت؟
🆔👉 @iran_novin1
🔊🎧کتاب صوتی
نافرماني مدني
دفاعيه حقوق فردي در برابر حكومت اقتدارگرا
نویسنده #هنری_دیوید_ثورو
مترجم غلامعلی کشانی
در توضیح پشت جلد آمده است: «نافرمانی مدنی مقالهای است طولانی و کلاسیک در اندیشه و فلسفه سیاسی.
در عین حال شرحی است بر علت اعتراض اخلاقی-عملی نویسنده به بیعدالتی آمریکا. شکل آن، خودداری از رعایت یک یا چند قانون مشخص با نپرداختن مالیات و جریمه، بیشتر به دلیل اعتراض اخلاقی یا سیاسی بیخشونت بود، اما دلایلش را باید از زبان خودش شنید. کلام وی: "بهترین دولت، دولتی است که کمترین فرمان را صادر کند." امروزه سرمشقی برای کوچکسازی دولتها شده است. کتاب به قلم ثورو، شاعر، طبیعیدان و فیلسوف سیاسی قرن نوزده آمریکاست که شاگرد و همدم و منتقد مقالهنویس و فیلسوف بزرگ، امرسون است. کسی که او را چنین وصف کرد:
ثورو تنها انسان آزاد شهرش بود. نوشته حاضر فقط گزارش نیست. بلکه هم دعوت به کنش و هم روبهروکردن خواننده با پرسشهایی است بس اخلاقی و همیشگی، آنچنانکه گاندی تدریس این کتاب را برای آموزش عمومی مدارس بسیار لازم میدید. ثورو قلمی دارد همانند سعدی ما و از حسن اتفاق، یکی از شاخصترین تحسینکنندگان سعدی در غرب است که صریحا خود را خویشاوند فکری او میداند. او شاعری است که با سادهزیستی، مبارزه با مصرفگرایی و تامل در طبیعت و هستی، توانست زیستن را همچون شعری بسراید و نیز شعر زیستن را زندگی کند! متن کتاب، در عین کلاسیکبودن، لذتبخش و قابل درک برای عموم خوانندگان است.»
👇👇
نافرماني مدني
دفاعيه حقوق فردي در برابر حكومت اقتدارگرا
نویسنده #هنری_دیوید_ثورو
مترجم غلامعلی کشانی
در توضیح پشت جلد آمده است: «نافرمانی مدنی مقالهای است طولانی و کلاسیک در اندیشه و فلسفه سیاسی.
در عین حال شرحی است بر علت اعتراض اخلاقی-عملی نویسنده به بیعدالتی آمریکا. شکل آن، خودداری از رعایت یک یا چند قانون مشخص با نپرداختن مالیات و جریمه، بیشتر به دلیل اعتراض اخلاقی یا سیاسی بیخشونت بود، اما دلایلش را باید از زبان خودش شنید. کلام وی: "بهترین دولت، دولتی است که کمترین فرمان را صادر کند." امروزه سرمشقی برای کوچکسازی دولتها شده است. کتاب به قلم ثورو، شاعر، طبیعیدان و فیلسوف سیاسی قرن نوزده آمریکاست که شاگرد و همدم و منتقد مقالهنویس و فیلسوف بزرگ، امرسون است. کسی که او را چنین وصف کرد:
ثورو تنها انسان آزاد شهرش بود. نوشته حاضر فقط گزارش نیست. بلکه هم دعوت به کنش و هم روبهروکردن خواننده با پرسشهایی است بس اخلاقی و همیشگی، آنچنانکه گاندی تدریس این کتاب را برای آموزش عمومی مدارس بسیار لازم میدید. ثورو قلمی دارد همانند سعدی ما و از حسن اتفاق، یکی از شاخصترین تحسینکنندگان سعدی در غرب است که صریحا خود را خویشاوند فکری او میداند. او شاعری است که با سادهزیستی، مبارزه با مصرفگرایی و تامل در طبیعت و هستی، توانست زیستن را همچون شعری بسراید و نیز شعر زیستن را زندگی کند! متن کتاب، در عین کلاسیکبودن، لذتبخش و قابل درک برای عموم خوانندگان است.»
👇👇