Forwarded from نهضت جنگل
☑️ #زندگینامه ی #کورش بزرگ(بخش #سوم ):
⚜شب هنگام که میهمانی آغاز شد،شاه فرمان داد خوراکی ویژه برای #هارپاگ بیاورند تا سزای زنده نگاه داشتن #کورش باشد.پس کباب و خورشی ویژه دربرابر هارپاگ گذاشتند.
⚜چون هارپاگ خوردن را به پایان رسانید،پادشاه درباره ی مزهی خوراک از او پرسید.هارپاگ از شاه سپاسگزاری کرد و گفت که خوراکش لذیذ بوده است پس به فرمان #ایختوویگو ،سبدی برای هارپاگ اوردند.ایختوویگو گفت:"حیف باشد که همسر و فرندانت از چنین خوراکی نخورند.پس این را برای آنان ببر."سپس از او خواست سرپوش از آن برگیرد.هارپاگ با برداشتن سرپوش،سر و دستان و پاهای فرزند خود را دید اما برخود چیره شد و سخنی نگفت.ایختوویگو از او پرسید:"آیا میدانستی کباب دلچسبی که به دندان گرفتی،گوشت بدن تنها پسرت بود؟"هارپاگ پاسخ داد:"فرمان و خواست شاه هرچه باشد،رواست."
⚜ایختوویگو همچنان از وجود کورش هراسان بود پس خوابگزاران را فراخواند و ماجرای بازی کودکانه و بازگشت نوهاش را برای آنان بازگو کرد.
⚜خوابگزاران پاسخ دادند که شاه نباید از زنده بودن نوهاش بیمناک باشد چراکه خوابش رخ داده است و کورش در بازی کودکان شاه شده است.ایختوویگو نیز با آنان همداستان بود و میاندیشید که این کودک دیگر شاه نخواهد شد.
⚜خوابگزاران از ایختوویگو خواستند دل خود را آسوده کند و کودک را سوی پدر و مادرش بفرستد تا دیدار او اندیشه ی شاه را تیره نسازد.ایختوویگو چنین کرد.هنگامی که کورش به درگاه پدرش رسید،با پیشواز گرمی رو به رو شد. #کمبوجیه و #ماندانا از دیدن او بسیار شاد شدند سپس از کودک خواستند تا روزگارش را برایشان بازگوید.کورش داستانش را برای آنان بازگفت.از نیکی و مهربانی #میثرادات و همسرش #سپاکو (گروهی این نام را #کونو نوشته اند) با لحنی آمیخته به سپاس و ستایش سخن بهمیان آورد
🎋 #این_داستان_ادامه_دارد ...
https://t.me/Nehzate_Jangal/359
🆔 @Nehzate_Jangal
⚜شب هنگام که میهمانی آغاز شد،شاه فرمان داد خوراکی ویژه برای #هارپاگ بیاورند تا سزای زنده نگاه داشتن #کورش باشد.پس کباب و خورشی ویژه دربرابر هارپاگ گذاشتند.
⚜چون هارپاگ خوردن را به پایان رسانید،پادشاه درباره ی مزهی خوراک از او پرسید.هارپاگ از شاه سپاسگزاری کرد و گفت که خوراکش لذیذ بوده است پس به فرمان #ایختوویگو ،سبدی برای هارپاگ اوردند.ایختوویگو گفت:"حیف باشد که همسر و فرندانت از چنین خوراکی نخورند.پس این را برای آنان ببر."سپس از او خواست سرپوش از آن برگیرد.هارپاگ با برداشتن سرپوش،سر و دستان و پاهای فرزند خود را دید اما برخود چیره شد و سخنی نگفت.ایختوویگو از او پرسید:"آیا میدانستی کباب دلچسبی که به دندان گرفتی،گوشت بدن تنها پسرت بود؟"هارپاگ پاسخ داد:"فرمان و خواست شاه هرچه باشد،رواست."
⚜ایختوویگو همچنان از وجود کورش هراسان بود پس خوابگزاران را فراخواند و ماجرای بازی کودکانه و بازگشت نوهاش را برای آنان بازگو کرد.
⚜خوابگزاران پاسخ دادند که شاه نباید از زنده بودن نوهاش بیمناک باشد چراکه خوابش رخ داده است و کورش در بازی کودکان شاه شده است.ایختوویگو نیز با آنان همداستان بود و میاندیشید که این کودک دیگر شاه نخواهد شد.
⚜خوابگزاران از ایختوویگو خواستند دل خود را آسوده کند و کودک را سوی پدر و مادرش بفرستد تا دیدار او اندیشه ی شاه را تیره نسازد.ایختوویگو چنین کرد.هنگامی که کورش به درگاه پدرش رسید،با پیشواز گرمی رو به رو شد. #کمبوجیه و #ماندانا از دیدن او بسیار شاد شدند سپس از کودک خواستند تا روزگارش را برایشان بازگوید.کورش داستانش را برای آنان بازگفت.از نیکی و مهربانی #میثرادات و همسرش #سپاکو (گروهی این نام را #کونو نوشته اند) با لحنی آمیخته به سپاس و ستایش سخن بهمیان آورد
🎋 #این_داستان_ادامه_دارد ...
https://t.me/Nehzate_Jangal/359
🆔 @Nehzate_Jangal
Telegram
نهضت جنگل
☑️ عکس یادگاریِ افسران ارتش در آرامگاه کوروش بزرگ...
دهه ۴۰
🆔 @Nehzate_Jangal
دهه ۴۰
🆔 @Nehzate_Jangal