و چای دغدغه عاشقانه خوبیست
برای با تو نشستن بهانه خوبیست
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
برای با تو نشستن بهانه خوبیست
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
بلندترین رمان #ارنست_همینگوی ترجمه شد
مهدی غبرایی #این_ناقوس_مرگ_کیست را ترجمه کرده است
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
مهدی غبرایی #این_ناقوس_مرگ_کیست را ترجمه کرده است
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
کتابهایی که در فیلم اخیر #محمود_احمدی_نژاد پشت سرش در کتابخانه به چشم آمد/ #رساله_حقوق امام سجاد را نیز باید به چهارکتاب فوق اضافه کرد
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
روایتهای خالق #لحظههای_انقلاب از #جلال_آل_احمد در #آقا_جلال خواندنی شد
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
دمتگرم، نوشجان، خداقوت
🔻 چند روزی است مطالبی ژورنالیستی و به تعبیری بازخوانی تاریخی در سایت «الفیا» وابسته به بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان با محوریت جوایز ادبی خصوصی با عنوان «از گلشیری تا محمود» منتشر میشود.
🔻 مطالبی که به صورت موشکافانه مشغول بررسی تعطیلی جایزهای به نام #هوشنگ_گلشیری و شکلگیری جایزهای به نام #احمد_محمود است. مطالبی که بازخوانی تاریخ است و گزارشهایی است که از مطالب منتشر شده گردآوری شده است.
🔻 اما این مطالب برایم چندان اهمیتی نداشت تا اینکه واکنش یکی از نویسندههای مدعی صاحبرسانه را دیدم. نویسندهای که تا جایی که بتواند در رسانهاش نفرت میپراکند و حرف میزند ولی اینبار تحمل صدای مخالف را نداشته و واکنش نشان داده و نویسنده گزارشها را پروندهساز خطاب کرده و آشفته شده است.
🔻 او در مطالبش جایزه #جلال_آل_احمد را کمرمق دانسته، اما این سوال برایم ایجاد شد که اگر این جایزه کمرمق است چرا شبهنویسنده مدعی، سالها چه در دروان احمدینژاد چه در دولت بعدی آنقدر برای آن نگران بودند و پیوسته علیه آن گُلافشانی کرده و مریدان و چاکرانِ قلمبهدستِ بررسِ نشرِ خاص یقه میدرانیدند که واویلا از جوایز دولتی! (بماند، همانهایی که علیه جوایزی مثل جلال حرف میزدند نه تنها دست رد به سینه سکههای طلای آن نزدند بلکه حتی از دبیری یک جایزه کمرمق! نیز دست نکشیدند و از هول هلیم در دیگ افتادند)
🔻 این بخش از ماجرا هم باز نمیتواند خیلی اهمیت داشته باشد ولی آنچه مهم است آنهایی هستند که در سالهای اخیر وسط لحاف خوابیدند. آنهایی که برای کسب اعتبار و شانیت در میان اهالی ادبیات، پایگاه اجتماعی خود را فراموش کردند و سعی کردند کمی هم ژست تفاوت بگیرند. (دقیقا منظورم برگزارکنندگان جایزه جلال است) در حالی که میبینیم برگزیدگانی که ارتباطی از نظر ماهیت با جایزه جلال نداشتند هیچگاه فراموش نکردند پایگاه اجتماعیشان کجاست و تنها سکهها را گرفتند و در افق محو شدند. حالا هم میبینیم که به روش کاملا متمدنانه برای یک سلسه گزارش کاملا ژورنالیستی آشفته شدند و دهان به نقل و نبات باز کردند.
🔻 در پایان یک دمت گرم به شبهنویسنده داستانمان میگویم که یادش نرفت «زکجا آمده و آمدنش بهر چه بوده» که با وجود کارگاههایی که جایزه کمرمق! در ادوار قبلی برایش برگزار کرد اما اهل نون به نرخ روز خوردن نبود و ساکت نماند و اعتراضش را اعلام کرد.
🔻 همچنین یک نوشجان هم به دستاندرکاران جلال میگویم که وسط لحاف خوابیدند و اکنون هم هرچه میکشند از همین وسط لحاف خوابیدنشان است.
🌸 در آخر هم یک خداقوت به نویسنده سلسهگزارشهای مذکور.
#حسام_آبنوس
@onlybo0k
🔻 چند روزی است مطالبی ژورنالیستی و به تعبیری بازخوانی تاریخی در سایت «الفیا» وابسته به بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان با محوریت جوایز ادبی خصوصی با عنوان «از گلشیری تا محمود» منتشر میشود.
🔻 مطالبی که به صورت موشکافانه مشغول بررسی تعطیلی جایزهای به نام #هوشنگ_گلشیری و شکلگیری جایزهای به نام #احمد_محمود است. مطالبی که بازخوانی تاریخ است و گزارشهایی است که از مطالب منتشر شده گردآوری شده است.
🔻 اما این مطالب برایم چندان اهمیتی نداشت تا اینکه واکنش یکی از نویسندههای مدعی صاحبرسانه را دیدم. نویسندهای که تا جایی که بتواند در رسانهاش نفرت میپراکند و حرف میزند ولی اینبار تحمل صدای مخالف را نداشته و واکنش نشان داده و نویسنده گزارشها را پروندهساز خطاب کرده و آشفته شده است.
🔻 او در مطالبش جایزه #جلال_آل_احمد را کمرمق دانسته، اما این سوال برایم ایجاد شد که اگر این جایزه کمرمق است چرا شبهنویسنده مدعی، سالها چه در دروان احمدینژاد چه در دولت بعدی آنقدر برای آن نگران بودند و پیوسته علیه آن گُلافشانی کرده و مریدان و چاکرانِ قلمبهدستِ بررسِ نشرِ خاص یقه میدرانیدند که واویلا از جوایز دولتی! (بماند، همانهایی که علیه جوایزی مثل جلال حرف میزدند نه تنها دست رد به سینه سکههای طلای آن نزدند بلکه حتی از دبیری یک جایزه کمرمق! نیز دست نکشیدند و از هول هلیم در دیگ افتادند)
🔻 این بخش از ماجرا هم باز نمیتواند خیلی اهمیت داشته باشد ولی آنچه مهم است آنهایی هستند که در سالهای اخیر وسط لحاف خوابیدند. آنهایی که برای کسب اعتبار و شانیت در میان اهالی ادبیات، پایگاه اجتماعی خود را فراموش کردند و سعی کردند کمی هم ژست تفاوت بگیرند. (دقیقا منظورم برگزارکنندگان جایزه جلال است) در حالی که میبینیم برگزیدگانی که ارتباطی از نظر ماهیت با جایزه جلال نداشتند هیچگاه فراموش نکردند پایگاه اجتماعیشان کجاست و تنها سکهها را گرفتند و در افق محو شدند. حالا هم میبینیم که به روش کاملا متمدنانه برای یک سلسه گزارش کاملا ژورنالیستی آشفته شدند و دهان به نقل و نبات باز کردند.
🔻 در پایان یک دمت گرم به شبهنویسنده داستانمان میگویم که یادش نرفت «زکجا آمده و آمدنش بهر چه بوده» که با وجود کارگاههایی که جایزه کمرمق! در ادوار قبلی برایش برگزار کرد اما اهل نون به نرخ روز خوردن نبود و ساکت نماند و اعتراضش را اعلام کرد.
🔻 همچنین یک نوشجان هم به دستاندرکاران جلال میگویم که وسط لحاف خوابیدند و اکنون هم هرچه میکشند از همین وسط لحاف خوابیدنشان است.
🌸 در آخر هم یک خداقوت به نویسنده سلسهگزارشهای مذکور.
#حسام_آبنوس
@onlybo0k
📖 پدران مقدس، شما خون مردم را میمکید!
📷 yon.ir/ufYni
«ای رهبانان، چرا روزه میگیرید؟ چرا برای آن انتظار پاداش از آسمان دارید؟ خب، برای پاداشی مثل آن من هم میآیم و روزه میگیرم! نه، راهب مقدس، سعی کنید در دنیا با فضیلت باشید و به حال اجتماع مفید، بیآنکه به خرج دیگران خودتان را در صومعه زندانی کنید، و بیآنکه برای آن انتظار پاداشی از آن بالا داشته باشید - این را اندکی دشوارتر خواهید یافت. پدر عابد من هم میتوانم معقول حرف بزنم. اینجا [اشاره به روی میز] چه چیزی هست؟ شراب شیرین کهنه از برادران الیسیوف. این چیزی است ورای ریزهماهی. نگاه کنید. به بطریهایی که پدران بیرون آوردهاند، ها! ها! ها! و چه کسی این را فراهم کرده است؟ روستایی روسی، کارگر، صَنار پولی را که به کدیمین به دست آورده و از دست خانوادهاش و مالیاتبگیرها بیرون کشیده، اینجا میآورد! پدران مقدس، شما خون مردم را میمکید.»
#فیودور_داستایوسکی
#برادران_کارامازوف
ترجمه صالح حسینی نشر ناهید
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
📷 yon.ir/ufYni
«ای رهبانان، چرا روزه میگیرید؟ چرا برای آن انتظار پاداش از آسمان دارید؟ خب، برای پاداشی مثل آن من هم میآیم و روزه میگیرم! نه، راهب مقدس، سعی کنید در دنیا با فضیلت باشید و به حال اجتماع مفید، بیآنکه به خرج دیگران خودتان را در صومعه زندانی کنید، و بیآنکه برای آن انتظار پاداشی از آن بالا داشته باشید - این را اندکی دشوارتر خواهید یافت. پدر عابد من هم میتوانم معقول حرف بزنم. اینجا [اشاره به روی میز] چه چیزی هست؟ شراب شیرین کهنه از برادران الیسیوف. این چیزی است ورای ریزهماهی. نگاه کنید. به بطریهایی که پدران بیرون آوردهاند، ها! ها! ها! و چه کسی این را فراهم کرده است؟ روستایی روسی، کارگر، صَنار پولی را که به کدیمین به دست آورده و از دست خانوادهاش و مالیاتبگیرها بیرون کشیده، اینجا میآورد! پدران مقدس، شما خون مردم را میمکید.»
#فیودور_داستایوسکی
#برادران_کارامازوف
ترجمه صالح حسینی نشر ناهید
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
یک #گاز کتاب 📖
برای این مینویسم که بدانم کیستم، در کجا، کجای عصر و زمانه خود هستم.
#مهدی_اخون_ثالث
از کتاب #ناگه_غروب_کدامین_ستاره (یادنامه مهدی اخوانثالث)
@onlybo0k
@rahaabook
برای این مینویسم که بدانم کیستم، در کجا، کجای عصر و زمانه خود هستم.
#مهدی_اخون_ثالث
از کتاب #ناگه_غروب_کدامین_ستاره (یادنامه مهدی اخوانثالث)
@onlybo0k
@rahaabook
#یلدا در آینه #کتاب
📷 yon.ir/CYVzb
🍉شب یلدا باید هندوانه یا انار خورد تا طبع انسان گرم شود.
🌛در قدیم در این شب چهار برادر یا چهار دوست تا صبح به دور شهر میگشتند و معتقد بودند که در نزدیکیهای صبح حضرت خضر را میبینند.
🐑میگویند شب قوس(یلدا) دنبهی قوچ کوهی از سرما آب میشود.
🍇🍒🍓شب چله اگر آسمان صاف و پرستاره باشد سال بعد میوه فراوان است.
🍉اگر هندوانه بخورند تابستان تشنه نمیشوند. و اگر کسی زردک بخورد عقرب او را نمیگزد.
🍉شب اول چلهی بزرگ هرکس اردهی خرما بخورد حرارتی خواهند شد و اگر هندوانه بخورد رطوبتی میشود.
از کتاب #باورهای_عامیانه_مردم_ایران اثر حسن ذوالفقاری نشر چشمه
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
📷 yon.ir/CYVzb
🍉شب یلدا باید هندوانه یا انار خورد تا طبع انسان گرم شود.
🌛در قدیم در این شب چهار برادر یا چهار دوست تا صبح به دور شهر میگشتند و معتقد بودند که در نزدیکیهای صبح حضرت خضر را میبینند.
🐑میگویند شب قوس(یلدا) دنبهی قوچ کوهی از سرما آب میشود.
🍇🍒🍓شب چله اگر آسمان صاف و پرستاره باشد سال بعد میوه فراوان است.
🍉اگر هندوانه بخورند تابستان تشنه نمیشوند. و اگر کسی زردک بخورد عقرب او را نمیگزد.
🍉شب اول چلهی بزرگ هرکس اردهی خرما بخورد حرارتی خواهند شد و اگر هندوانه بخورد رطوبتی میشود.
از کتاب #باورهای_عامیانه_مردم_ایران اثر حسن ذوالفقاری نشر چشمه
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
دخترها اگر نوشتن یاد بگیرن، کاغذ پرونی میکنن!
📷 yon.ir/iy7ys
توی خانه بهم خواندن یاد میداد. زمستانها را یادم هست که کتاب میگذاشت روی کرسی و باهام کار میکرد. کتاب جوهریزاده یک کتاب اخلاقی بود اگر اشتباه نکنم. این کتار ار میخواندیم و قرآن و رساله عملیه. اما نوشتن یادم نمیداد. میگفت: «نمیخوام چیز بنمویسی. فقط خوندن یاد بگیر، بخون.» اما بچهها دوست دارند مدادشان را دست بگیرند، هی تراش کنند، و بنویسنده و الکی هی پاکش کنند. مدرسه جلیلآباد، میرفتم مدادهایی که بچهها آن قدر تراشیده بودند تا به تهش رسیده بود را از روی زمین برمیداشتم و یواشکی روی کاغذ مینوشتم. پدرم که میدید، با هر ترفندی، که توی ذوقم نخورد، مداد را از دستم میگرفت. دوست نداشت نوشتن یاد بگیرم. چیزهایی از پسرها و دخترها دیده بود که بهتر میدید نوشتن بلد نباشم. میگفت: «دخترها اگر نوشتن یاد بگیرن، کاغذ پرونی میکنن!»
از کتاب #مگر_چشم_تو_دریاست
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
📷 yon.ir/iy7ys
توی خانه بهم خواندن یاد میداد. زمستانها را یادم هست که کتاب میگذاشت روی کرسی و باهام کار میکرد. کتاب جوهریزاده یک کتاب اخلاقی بود اگر اشتباه نکنم. این کتار ار میخواندیم و قرآن و رساله عملیه. اما نوشتن یادم نمیداد. میگفت: «نمیخوام چیز بنمویسی. فقط خوندن یاد بگیر، بخون.» اما بچهها دوست دارند مدادشان را دست بگیرند، هی تراش کنند، و بنویسنده و الکی هی پاکش کنند. مدرسه جلیلآباد، میرفتم مدادهایی که بچهها آن قدر تراشیده بودند تا به تهش رسیده بود را از روی زمین برمیداشتم و یواشکی روی کاغذ مینوشتم. پدرم که میدید، با هر ترفندی، که توی ذوقم نخورد، مداد را از دستم میگرفت. دوست نداشت نوشتن یاد بگیرم. چیزهایی از پسرها و دخترها دیده بود که بهتر میدید نوشتن بلد نباشم. میگفت: «دخترها اگر نوشتن یاد بگیرن، کاغذ پرونی میکنن!»
از کتاب #مگر_چشم_تو_دریاست
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
۲۵۰یورو برای کتابهای پرفروش 💰
🔻 «هفتهنامه اشپیگل آلمان اعلام کرده از این پس برای قراردادن کتابها در فهرست پرفروش هفتگی خود از ناشران آنها مبلغ 250 یورو خواهند گرفت.»
🔻 از آنجا که مخاطبان به کتابهای پرفروش واکنش مثبت نشان میدهند اشپیگل مقرر کرده ناشران برای قرار گرفتن کتابهایشان در فهرست پرفروشهای این هفتهنامه باید ۲۵۰ یورو پرداخت کنند. این رقم این نکته را تذکر میدهد که رسانهها اگر درست عمل کنند چه میزان تاثیرگذار هستند و ضمنا پرفروش بودن را تا حدودی زیر سوال میبرد. اما همین که ناشران به این طرح اعتراض کردند هم نشان از این دارد که چهقدر این فهرست برایشان مهم است و چه سودی را برایشان تضمین میکند.
🔻 حال در کشور ما نه تنها ناشر حاضر به پرداخت چنین هزینهای نیست بلکه از اصل معتقد است کتاب باید راه خودش را باز کند و مخاطب به صورت خلقالساعه باید کتاب را خریداری کند. به معنیا دقیقتر ناشر بر این باور است که تنها باید کتاب چاپ کند و باقی اتفاقات ناگهانی صورت خواهد گرفت.
@onybo0k
🔻 «هفتهنامه اشپیگل آلمان اعلام کرده از این پس برای قراردادن کتابها در فهرست پرفروش هفتگی خود از ناشران آنها مبلغ 250 یورو خواهند گرفت.»
🔻 از آنجا که مخاطبان به کتابهای پرفروش واکنش مثبت نشان میدهند اشپیگل مقرر کرده ناشران برای قرار گرفتن کتابهایشان در فهرست پرفروشهای این هفتهنامه باید ۲۵۰ یورو پرداخت کنند. این رقم این نکته را تذکر میدهد که رسانهها اگر درست عمل کنند چه میزان تاثیرگذار هستند و ضمنا پرفروش بودن را تا حدودی زیر سوال میبرد. اما همین که ناشران به این طرح اعتراض کردند هم نشان از این دارد که چهقدر این فهرست برایشان مهم است و چه سودی را برایشان تضمین میکند.
🔻 حال در کشور ما نه تنها ناشر حاضر به پرداخت چنین هزینهای نیست بلکه از اصل معتقد است کتاب باید راه خودش را باز کند و مخاطب به صورت خلقالساعه باید کتاب را خریداری کند. به معنیا دقیقتر ناشر بر این باور است که تنها باید کتاب چاپ کند و باقی اتفاقات ناگهانی صورت خواهد گرفت.
@onybo0k
ماجرای محافظهای امام جمعه رودسر
📷 yon.ir/iy7ys
بارها شده بود حاجآقا [جنیدی] میآمد توی اتاق با ما دعوا میکرد. با ناراحتی و عصبانیت میگفت مگه من چیکارهی مملکتم که شماها رو فرستادن اینجا؟ حتی چند بار بیرونمان کرد. میگفت برگردید سپاه. ما هم میرفتیم و وقتی ناراحتیش فروکش میکرد بر میگشتیم. بعد با چای و میوه میآمد از دلمان در میآورد. میگفت از دست من ناراحت نشوید. من عذاب وجدان دارم که سپاه ماهیانه این همه حقوق میدهد که من را بپایید. شماها میتوانید جای دیگر به مردم خدمت کنید.
از #کتاب #مگر_چشم_تو_دریاست
یک #گاز کتاب 📖
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
📷 yon.ir/iy7ys
بارها شده بود حاجآقا [جنیدی] میآمد توی اتاق با ما دعوا میکرد. با ناراحتی و عصبانیت میگفت مگه من چیکارهی مملکتم که شماها رو فرستادن اینجا؟ حتی چند بار بیرونمان کرد. میگفت برگردید سپاه. ما هم میرفتیم و وقتی ناراحتیش فروکش میکرد بر میگشتیم. بعد با چای و میوه میآمد از دلمان در میآورد. میگفت از دست من ناراحت نشوید. من عذاب وجدان دارم که سپاه ماهیانه این همه حقوق میدهد که من را بپایید. شماها میتوانید جای دیگر به مردم خدمت کنید.
از #کتاب #مگر_چشم_تو_دریاست
یک #گاز کتاب 📖
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
Forwarded from تراوشات
یک گاز کوچولو #کتاب 📖
در میان آدمیان به دنبال هدایتگر نباش، راهت را بیاب نه آدمها را.
#تذکره_اندوهگینان
@bookonly
در میان آدمیان به دنبال هدایتگر نباش، راهت را بیاب نه آدمها را.
#تذکره_اندوهگینان
@bookonly
یک #گاز کتاب 📖
📷 yon.ir/MdJAp
📌 عدالت واقعی!
ما در عهد مضحکه و جنایت واقع شدهایم. اگر حق خودمان را که به اسم قانون و به اسمهای مختلف دیگر غصب کردهاند بخواهیم محرمانه یا به انواع دیگر تصرف کنیم ما را دزد، خودسر و خیانتکار اسم میگذارند.
ما عموما اسیر، محروم و بیکلاه زندگی میکنیم. بین ما مخالفت و دشمنی و نزاع مهیا کردهاند تا از زد و خورد ما با هم جیبها و کیسههاشان متصل پُر شود! این است عدالت واقعی آنها.
#نیما_یوشیج
از کتاب #نامهها
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
📷 yon.ir/MdJAp
📌 عدالت واقعی!
ما در عهد مضحکه و جنایت واقع شدهایم. اگر حق خودمان را که به اسم قانون و به اسمهای مختلف دیگر غصب کردهاند بخواهیم محرمانه یا به انواع دیگر تصرف کنیم ما را دزد، خودسر و خیانتکار اسم میگذارند.
ما عموما اسیر، محروم و بیکلاه زندگی میکنیم. بین ما مخالفت و دشمنی و نزاع مهیا کردهاند تا از زد و خورد ما با هم جیبها و کیسههاشان متصل پُر شود! این است عدالت واقعی آنها.
#نیما_یوشیج
از کتاب #نامهها
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
بر مردم از مردم
📷 yon.ir/b4Z1o
گویههای به شکِ شکستآمیختهی مردم، راوی نیروی فزون از باوری که بر گلمحمد سردار بسیج شده بود، بیشترین بخش پیکار را به سود حریف میرفت تا پیش ببرد. چرا که با برآشوبیدن هیاهوی مردم و دمافزونساختن مردم اندیشه و سپس بازوی ایشان را به کار میگرفتند.
که معرفت به معرفت تودههای مردم در این معنا، نخستین درسی بود که برمردم از مردم آموخته بودند و این پیشینهای بس کهن داشت که خود بار از یکهگویی برگرفته بود. پس آموخته بودند که دستمایهی چیرگی بر خلایق، خود خلایقند و حدود چیرگی بر ایشان بسته بدان است که تا چه پایه بتوان بر ذهنشان چیره شد. هم دانسته شده بود که آنچه و چیزی میتواند بر ذهن تودههای ابنوه چیرگی بیابد که در هر شکل و قوارهاش بتواند تجلی وجهی از قدرت باشد.
قدرت؛ و مگر نه این بود که گلمحمد سردار به مثابه یک قدرت در ذهن و خیال مردم جا افتاده بود؟ چرا و جز این نبود. پس هنگامی توان آن نام و آن معنا از میدان خیال مردم روفت که قدرتی قادرتر را بتوان بر جای آن نشانید. اما تسخیر و تصرف این دژ نیز جز با قدرت و تزویر میسر نتواند بود. پس نخست قلمرو پندار مردمان را میبایست در نوردید با هروسیله و امکان. از پخش موجموج دروغ گرفته تا بارش تازیانه و دشنام؛ قانون ننگبارِ خصومت. کار سترگ برعهده خود مردم، بر باور و گرایش مردم. بازی، بازی و هم بازیگران خود مردمانند تا در این میان باور خود را به نیرویی از سنخ خود در خود باژگونه کنند و از آن پس سُکان گرایش خود را با دستان نوین خود بدان سوی برند که از پیش برایشان پرداخته و آماده شده است. و در این کار شیوع هولناکترین دروغها مجاز شمرده شده است؛ دروغ در خوار و خردینه شمردن دشمن، در بدنام کردن و نهایت را در نفی و نیست کردن دشمن.
#کلیدر
#محمود_دولتآبادی
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
📷 yon.ir/b4Z1o
گویههای به شکِ شکستآمیختهی مردم، راوی نیروی فزون از باوری که بر گلمحمد سردار بسیج شده بود، بیشترین بخش پیکار را به سود حریف میرفت تا پیش ببرد. چرا که با برآشوبیدن هیاهوی مردم و دمافزونساختن مردم اندیشه و سپس بازوی ایشان را به کار میگرفتند.
که معرفت به معرفت تودههای مردم در این معنا، نخستین درسی بود که برمردم از مردم آموخته بودند و این پیشینهای بس کهن داشت که خود بار از یکهگویی برگرفته بود. پس آموخته بودند که دستمایهی چیرگی بر خلایق، خود خلایقند و حدود چیرگی بر ایشان بسته بدان است که تا چه پایه بتوان بر ذهنشان چیره شد. هم دانسته شده بود که آنچه و چیزی میتواند بر ذهن تودههای ابنوه چیرگی بیابد که در هر شکل و قوارهاش بتواند تجلی وجهی از قدرت باشد.
قدرت؛ و مگر نه این بود که گلمحمد سردار به مثابه یک قدرت در ذهن و خیال مردم جا افتاده بود؟ چرا و جز این نبود. پس هنگامی توان آن نام و آن معنا از میدان خیال مردم روفت که قدرتی قادرتر را بتوان بر جای آن نشانید. اما تسخیر و تصرف این دژ نیز جز با قدرت و تزویر میسر نتواند بود. پس نخست قلمرو پندار مردمان را میبایست در نوردید با هروسیله و امکان. از پخش موجموج دروغ گرفته تا بارش تازیانه و دشنام؛ قانون ننگبارِ خصومت. کار سترگ برعهده خود مردم، بر باور و گرایش مردم. بازی، بازی و هم بازیگران خود مردمانند تا در این میان باور خود را به نیرویی از سنخ خود در خود باژگونه کنند و از آن پس سُکان گرایش خود را با دستان نوین خود بدان سوی برند که از پیش برایشان پرداخته و آماده شده است. و در این کار شیوع هولناکترین دروغها مجاز شمرده شده است؛ دروغ در خوار و خردینه شمردن دشمن، در بدنام کردن و نهایت را در نفی و نیست کردن دشمن.
#کلیدر
#محمود_دولتآبادی
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
روایت #شهریار از شانسی که در بچگی آورده بود
به نقل از آلبوم «شعر و زندگی استاد شهریار»
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
به نقل از آلبوم «شعر و زندگی استاد شهریار»
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
طرح جلد تازهترین رمان #رضا_امیرخانی با عنوان #ر_ه_ش
نشر افق منتشر خواهد کرد
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
نشر افق منتشر خواهد کرد
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
یک #گاز کتاب 📖
📷 http://l1l.ir/3odi
⭕ محرومیتزدایی با صدهزار تومان
فقیر بود و چند سالی در منطقهشان خسکشالی بود. جلوی سردار نشسته بود و از کاری که کرده بود خجالت میکشید. #نورعلی گفت: ماهی چقدر بدهم به این آن مواد نمیرسانی؟
- صدهزار تومان
اشک در چشمهایش جمع شد. لحظهای سکوت کرد. رو کرد به همکارانش و گفت: باید پول سلاح و مهمات را بگذاریم برای شغل این جوانها. باید برای محرومیتزدایی منطقه تلاش کنیم تا دیگر یک جوان برای فقر دنبال این کارها نمیرود.
از کتاب #نورعلی خاطرات شهید #نورعلی_شوشتری
نشر #شهیدکاظمی
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
📷 http://l1l.ir/3odi
⭕ محرومیتزدایی با صدهزار تومان
فقیر بود و چند سالی در منطقهشان خسکشالی بود. جلوی سردار نشسته بود و از کاری که کرده بود خجالت میکشید. #نورعلی گفت: ماهی چقدر بدهم به این آن مواد نمیرسانی؟
- صدهزار تومان
اشک در چشمهایش جمع شد. لحظهای سکوت کرد. رو کرد به همکارانش و گفت: باید پول سلاح و مهمات را بگذاریم برای شغل این جوانها. باید برای محرومیتزدایی منطقه تلاش کنیم تا دیگر یک جوان برای فقر دنبال این کارها نمیرود.
از کتاب #نورعلی خاطرات شهید #نورعلی_شوشتری
نشر #شهیدکاظمی
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
Forwarded from قبل از طلوع
بسیار زیاد از من میپرسند که چطور میتوانم کتاب بخوانم و خسته نشوم؟ و آنها چطور شروع به کتاب خواندن کنند، چه کتابی بخوانند و از اینطور سوالها که نشان میدهد، دوستانمان، حداقل آنهایی که اطراف من هستند، واقعا علاقهمندند به کتاب خواندن!
در تمام عمرم فقط دو نفر را دیدهام که پرچم سفید را بالا گرفتند و گفتند: از مطالعه کردن متنفرند و هرگز دلشان نمیخواهد وقتشان را صرف چنین کار بیهودهای کنند.
دیروز که مجددا از سوی دوست عزیزی با این سوالات مواجه شدم، تصمیم گرفتم چند نکته کلی را دربارهاش بنویسم:
1. اول اینکه خودتان و سلیقهتان را در مطالعه بشناسید، به چه چیزهایی علاقه دارید، سراغ همانها بروید، نه آن چیزهایی که بقیه بهتان معرفی میکنند. کمتر کسی آنقدر ما و علایق و شخصیتمان را میشناسد که بتواند بهمان کتاب معرفی کند!
2. به نیازهایتان توجه کنید؛ اگر دختر دمبخت هستید، اگر مادرید، اگر مدیر روابط عمومی هستید، اگر خانم خانهدارید، اگر کارمندی هستید که میخواهید شغل و سرمایهگذاری دیگری را شروع کنید، کتابهای زیادی برایتان وجود دارد که میتواند بسیار یاریدهنده باشد. به محض اینکه یکی از مشکلاتتان با چند صفحهی یک کتاب حل شد و شما مجهز به مهارت تازهای شدید، شوقی درتان بهوجود میآید که مستقیما به مطالعه ربط دارد و این قطعا باعث علاقه میشود.
3. سخت نگیرید. همهی ما، چندین و چند کتاب نیمهکاره داریم. قرار نیست هر کتابی که دیگری دوست داشته، یا مکتوبی که به واسطه طرح جلد و عنوان و چند خط خواندن از میانهی آن، خریدهاید واقعا در این برهه برایتان جذاب باشد. با خیال راحت آن را کنار بگذارید و در یک فرصت دیگر به سراغش بروید، کمترین اتفاق این است که شما می دانید کتابی با این مشخصات و محتوا در کتابخانهتان وجود دارد و شما میتوانید در موقع لزوم بهش مراجعه کنید.
4. در مقابل رمان و شعر گارد نگیرید. تصور نکنید که رمان خواندن کار دخترهای دبیرستانی است، اگر علاقهمندید رمان بخوانید. برخی از رمانها خاصه «کلاسیکها» مطالب نابی در زمینهی تاریخ، ادبیات، روانشناسی و ... دارند.
5. کتابهای علمی و سختخوان را مداوم نخوانید. نیازی نیست کتاب فلسفیای که امروز شروع کردهاید را حتما طی دو سه روز آینده تمام کنید و بروید سراغ بعدی، با خودتان قرار بگذارید که شبی چند صفحهاش را بخوانید و در کنارش میتوانید رمان و شعر بخوانید تا ذهنتان نفس بکشد.
6. فرصت مناسب برای مطالعه پیدا کنید، اینکه آدمهای زیادی قبل از خواب مطالعه میکنند، دلیل نمیشود که زمان اختصاصی مطالعهی شما هم، همین ساعت باشد. زمان خودتان را پیدا کنید.
7. با کتاب عاشقی کنید. کتابها را نگذارید توی کتابخانه و سالی یکبار دستمال بکشید رویشان، بیاورید در گوشه و کنار خانه بگذارید. روی اوپن آشپزخانه، گوشهی اتاق خواب، کنار تلوزیون، تا مدام جلوی چشمتان باشند. بله من به «از دل برود هر آنکه از دیده برفت» در این حوزه معتقدم!
8. چرا کتابفروشی نمیروید؟ حاضرید 60 تومن بدهید یک پیتزا بخورید، اما کتاب 25 تومانی به نظرتان گران میآید؟ رفتن به کتابفروشی و گشت و گذار بین کتابها، حتی اگر منجر به خرید نشود، بیاثر نیست.
9. اگر با موبایل راحتترید، اپلکیشنهای کتابخوان مثل «طاقچه» و «فیدیبو» را روی گوشیتان نصب کنید.
10. کتابهای صوتی را تجربه کنید. شیرازی درونتان هم خوشحال میشود که یکی بخواند شما موقع رانندگی، توی اتوبوس، وقت خواب و ... فقط گوش بدهید. اگرچه که من با این سبک ارتباط برقرار نمیکنم و به نظرم شکل ذلیلانهی مطالعه است، اما این باعث نمیشود که ارج و قربش پایین بیاید.
11. کمی سایلنت بودن به جایی برنمیخورد، مملکت معطل شما نمیماند، وقت مطالعه اینترنت گوشی را قطع کنید، تمرکز کنید، کمی خوراکی یا نوشیدنی مورد علاقهتان را دم دستتان بگذارید و غرق شوید در کتاب خواندن. کتابها دل دارند، ناز دارند، اگر درست بهشان توجه نکنید، قهر میکنند.
🌹اگر حوصلهتان شد که این مطلب را تا آخر بخوانید، بهتان تبریک میگویم شما از 99 درصد جامعه پیشترید، چون فقط 1 درصد از کاربران فضای مجازی به خواندن متنهای بیش از صد کلمه دل میدهند.
امیدوارم لذت مطالعه در جانتان بنشیند
#وبلاگ_نوشت
@MaryamKamalinejad
در تمام عمرم فقط دو نفر را دیدهام که پرچم سفید را بالا گرفتند و گفتند: از مطالعه کردن متنفرند و هرگز دلشان نمیخواهد وقتشان را صرف چنین کار بیهودهای کنند.
دیروز که مجددا از سوی دوست عزیزی با این سوالات مواجه شدم، تصمیم گرفتم چند نکته کلی را دربارهاش بنویسم:
1. اول اینکه خودتان و سلیقهتان را در مطالعه بشناسید، به چه چیزهایی علاقه دارید، سراغ همانها بروید، نه آن چیزهایی که بقیه بهتان معرفی میکنند. کمتر کسی آنقدر ما و علایق و شخصیتمان را میشناسد که بتواند بهمان کتاب معرفی کند!
2. به نیازهایتان توجه کنید؛ اگر دختر دمبخت هستید، اگر مادرید، اگر مدیر روابط عمومی هستید، اگر خانم خانهدارید، اگر کارمندی هستید که میخواهید شغل و سرمایهگذاری دیگری را شروع کنید، کتابهای زیادی برایتان وجود دارد که میتواند بسیار یاریدهنده باشد. به محض اینکه یکی از مشکلاتتان با چند صفحهی یک کتاب حل شد و شما مجهز به مهارت تازهای شدید، شوقی درتان بهوجود میآید که مستقیما به مطالعه ربط دارد و این قطعا باعث علاقه میشود.
3. سخت نگیرید. همهی ما، چندین و چند کتاب نیمهکاره داریم. قرار نیست هر کتابی که دیگری دوست داشته، یا مکتوبی که به واسطه طرح جلد و عنوان و چند خط خواندن از میانهی آن، خریدهاید واقعا در این برهه برایتان جذاب باشد. با خیال راحت آن را کنار بگذارید و در یک فرصت دیگر به سراغش بروید، کمترین اتفاق این است که شما می دانید کتابی با این مشخصات و محتوا در کتابخانهتان وجود دارد و شما میتوانید در موقع لزوم بهش مراجعه کنید.
4. در مقابل رمان و شعر گارد نگیرید. تصور نکنید که رمان خواندن کار دخترهای دبیرستانی است، اگر علاقهمندید رمان بخوانید. برخی از رمانها خاصه «کلاسیکها» مطالب نابی در زمینهی تاریخ، ادبیات، روانشناسی و ... دارند.
5. کتابهای علمی و سختخوان را مداوم نخوانید. نیازی نیست کتاب فلسفیای که امروز شروع کردهاید را حتما طی دو سه روز آینده تمام کنید و بروید سراغ بعدی، با خودتان قرار بگذارید که شبی چند صفحهاش را بخوانید و در کنارش میتوانید رمان و شعر بخوانید تا ذهنتان نفس بکشد.
6. فرصت مناسب برای مطالعه پیدا کنید، اینکه آدمهای زیادی قبل از خواب مطالعه میکنند، دلیل نمیشود که زمان اختصاصی مطالعهی شما هم، همین ساعت باشد. زمان خودتان را پیدا کنید.
7. با کتاب عاشقی کنید. کتابها را نگذارید توی کتابخانه و سالی یکبار دستمال بکشید رویشان، بیاورید در گوشه و کنار خانه بگذارید. روی اوپن آشپزخانه، گوشهی اتاق خواب، کنار تلوزیون، تا مدام جلوی چشمتان باشند. بله من به «از دل برود هر آنکه از دیده برفت» در این حوزه معتقدم!
8. چرا کتابفروشی نمیروید؟ حاضرید 60 تومن بدهید یک پیتزا بخورید، اما کتاب 25 تومانی به نظرتان گران میآید؟ رفتن به کتابفروشی و گشت و گذار بین کتابها، حتی اگر منجر به خرید نشود، بیاثر نیست.
9. اگر با موبایل راحتترید، اپلکیشنهای کتابخوان مثل «طاقچه» و «فیدیبو» را روی گوشیتان نصب کنید.
10. کتابهای صوتی را تجربه کنید. شیرازی درونتان هم خوشحال میشود که یکی بخواند شما موقع رانندگی، توی اتوبوس، وقت خواب و ... فقط گوش بدهید. اگرچه که من با این سبک ارتباط برقرار نمیکنم و به نظرم شکل ذلیلانهی مطالعه است، اما این باعث نمیشود که ارج و قربش پایین بیاید.
11. کمی سایلنت بودن به جایی برنمیخورد، مملکت معطل شما نمیماند، وقت مطالعه اینترنت گوشی را قطع کنید، تمرکز کنید، کمی خوراکی یا نوشیدنی مورد علاقهتان را دم دستتان بگذارید و غرق شوید در کتاب خواندن. کتابها دل دارند، ناز دارند، اگر درست بهشان توجه نکنید، قهر میکنند.
🌹اگر حوصلهتان شد که این مطلب را تا آخر بخوانید، بهتان تبریک میگویم شما از 99 درصد جامعه پیشترید، چون فقط 1 درصد از کاربران فضای مجازی به خواندن متنهای بیش از صد کلمه دل میدهند.
امیدوارم لذت مطالعه در جانتان بنشیند
#وبلاگ_نوشت
@MaryamKamalinejad
شخص به هر حزبی وابسته باشد و هرگونه تعصبی داشته باشد، ناممکن است که از مشاهده این گروه رنجوران متاثر نشود.
#شارل_بودلر
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
#شارل_بودلر
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
تازهترین رمان نویسنده #سوران_سرد منتشر شد
#عشق_فصل_پایان اثر #جواد_افهمی را نشر شهید کاظمی منتشر کرده
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
#عشق_فصل_پایان اثر #جواد_افهمی را نشر شهید کاظمی منتشر کرده
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA