🔺 ثروت امروز دنیا چیست؟
🔻 ارزش شرکت آمازون ۴۰۰ میلیارد دلار
🔻 ارزش صادرات نفت ایران ۴۰ میلیارد دلار
▪ثروت امروز نفت نیست؛ دانش است
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
🔻 ارزش شرکت آمازون ۴۰۰ میلیارد دلار
🔻 ارزش صادرات نفت ایران ۴۰ میلیارد دلار
▪ثروت امروز نفت نیست؛ دانش است
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
📖📚
که عشق آسان نمود اول ولی ...
📷 yon.ir/3j3Th
«آیدای خوب من.
لبان تو جز با خنده؛ چشمانت جز با نگاه محبت، و وجودت جز با خوشبختی نمیتواند در زندگی من موثر باشد._ مطلبی که در آستانه ازدواجمان میباید به تو بگویم که در همه عمر به خاطر داشته باشی همین است:
وجود عشق تو، در زندگی من، به مثابه آب و آتش است. این را همیشه به یاد داشته باش.
بیآب نمیتوان زندگی کرد، اما ممکن است که آب به سیلی خانمان برانداز مبدل شود.
آتش گرم میکند، اما اگر از آن چنان که باید استفاده نبری، خانهات را به تل خاکستری بدل میکند.
تو برای من در حکم آب و آتشی.
#احمد_شاملو
#مثل_خون_در_رگهای_من نامههای احمد شاملو به آیدا
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
که عشق آسان نمود اول ولی ...
📷 yon.ir/3j3Th
«آیدای خوب من.
لبان تو جز با خنده؛ چشمانت جز با نگاه محبت، و وجودت جز با خوشبختی نمیتواند در زندگی من موثر باشد._ مطلبی که در آستانه ازدواجمان میباید به تو بگویم که در همه عمر به خاطر داشته باشی همین است:
وجود عشق تو، در زندگی من، به مثابه آب و آتش است. این را همیشه به یاد داشته باش.
بیآب نمیتوان زندگی کرد، اما ممکن است که آب به سیلی خانمان برانداز مبدل شود.
آتش گرم میکند، اما اگر از آن چنان که باید استفاده نبری، خانهات را به تل خاکستری بدل میکند.
تو برای من در حکم آب و آتشی.
#احمد_شاملو
#مثل_خون_در_رگهای_من نامههای احمد شاملو به آیدا
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
تراوشات
عشق، راه مطمئن مقاومت در برابر نیستانگاری برشی از #کتاب 📖 #نیستانگاری_و_شعر_معاصر 📷 yon.ir/aAOIg یکی از راههای مطمئن مقاومت در برابر #نیستانگاری، #عشق است. اما در روزگار ما، بازشناختن عشق از هواوهوس، به همان اندازه دشوار است که بازشناختن راست از دروغ.…
کشف انسان
📷 yon.ir/qPlzx
وقتی #یوسفعلی_میرشکاک در کتاب #نیستانگاری_و_شعر_معاصر در باب نیستانگاری حرف میزد، گفته بود که داستایوفسکی از نخستین طلایهداران گزارش نیستانگاری در جهان است که هیچگاه به نیستانگاری تسلیم نشد.
این را فهم نکرده بودم تا وقتی امروز در آخرین سطرهای رمان #قمارباز خواندم که: «فردا ممکن است باز از میان مُردگان برخیزم و زندگی نویی شروع کنم و «انسان» را تا هنوز کاملا در من تباه نشده، کشف کنم.»
این که شخصیت راوی داستان میخواهد برخیزد و «انسان» را کشف کند یعنی تسلیم نشده است.
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
📷 yon.ir/qPlzx
وقتی #یوسفعلی_میرشکاک در کتاب #نیستانگاری_و_شعر_معاصر در باب نیستانگاری حرف میزد، گفته بود که داستایوفسکی از نخستین طلایهداران گزارش نیستانگاری در جهان است که هیچگاه به نیستانگاری تسلیم نشد.
این را فهم نکرده بودم تا وقتی امروز در آخرین سطرهای رمان #قمارباز خواندم که: «فردا ممکن است باز از میان مُردگان برخیزم و زندگی نویی شروع کنم و «انسان» را تا هنوز کاملا در من تباه نشده، کشف کنم.»
این که شخصیت راوی داستان میخواهد برخیزد و «انسان» را کشف کند یعنی تسلیم نشده است.
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
یک #گاز کتاب 📖
📷
yon.ir/4MiYZ
رحمت یا مغفرت؟!
کسی دواندوان آمد و چیزی دم گوشش گفت رفت. نشناختمیش. رنگش مثل آجرهای لب بام شده بود و نفسنفس میزد. حیران بودیم که کی بود و چی گفت! پرسیدیم چه کار داشت؟ کربلایی گفت: «خدا هم رحمت دارد و هم مغفرت. اینبار رحمتش شامل حال ما شد.»
بعد فهمیدیم پسربزرگش از بالای داربست فلزی افتاده و در دم جان داده.
به حبیبه گفتم: «آدم باید خیلی سنگدل باشد که وقتی میفهمد پسرش مُرده، غم به دل راه ندهد.» حبیبه گفت: «نه، اگر سنگل بود که موقع روضهخواندن این همه گریه نمیکرد.»
رمان #سنگی_که_نیفتاد
اثر #محمدعلی_رکنی
نشر #کتابستان_معرفت
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
📷
yon.ir/4MiYZ
رحمت یا مغفرت؟!
کسی دواندوان آمد و چیزی دم گوشش گفت رفت. نشناختمیش. رنگش مثل آجرهای لب بام شده بود و نفسنفس میزد. حیران بودیم که کی بود و چی گفت! پرسیدیم چه کار داشت؟ کربلایی گفت: «خدا هم رحمت دارد و هم مغفرت. اینبار رحمتش شامل حال ما شد.»
بعد فهمیدیم پسربزرگش از بالای داربست فلزی افتاده و در دم جان داده.
به حبیبه گفتم: «آدم باید خیلی سنگدل باشد که وقتی میفهمد پسرش مُرده، غم به دل راه ندهد.» حبیبه گفت: «نه، اگر سنگل بود که موقع روضهخواندن این همه گریه نمیکرد.»
رمان #سنگی_که_نیفتاد
اثر #محمدعلی_رکنی
نشر #کتابستان_معرفت
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
آقای احمد عقیلی در یادداشتی کتاب #قلندر_و_قلعه
را معرفی کردهاند:
📷 yon.ir/NzZeq
📖 هیمهای بر آتش درون خود باش، نه اجاق شیخان دکاندار!
داستانی بر اساس زندگی شیخ شهاب الدین سهروردی که نویسنده سید یحیی یثربی میباشد.
در این کتاب به چگونگی سیر و سلوک سهروردی و مقامات عرفانی که او طی کرده، پرداخته شده است، که موجب حسادت علما و امرا در دوران زندگی این درویش ژنده پوش شده بود، در قسمتهای زیادی از این کتاب اشاراتی به دستگیری از او توسط اساتید راه شده است که او را از ایستایی و قیل و قال بر حذر می داشتند و ادامه سیر و سلوک را یادآورش می شدند.
شب 27 رجب، لیله المعراج، مراسمی در خانقاه بزرگ شهر برپا بود. یحیی هم با تعدادی از شاگردانش به آنجا رفت. سماعی دایر شد و حالی پیدا کردند. یحیی تصمیم گرفت که شب را تا صبح در خانقاه بماند. در حیاط خانقاه مشغول وضو گرفتن بود که درویشی دست بر شانهاش نهاد و اشاره کرد که به گوشه حیاط بیاید و در انجا آرام و آهسته به او گفت:
- درویش به هوش باش که فریب عقل را نخوری! از راهی که در پیش داری به سادگی عنان بر متاب. مواظب مردم روزگار باش که هرکس به بهانهای پا در رکابت نکند. تا میتوانی چون اسب وحشی، توسن و گریزان و چون ماه و خورشید، بی سر و سامان و سرگردان باش! هیمهای بر آتش درون خود باش، نه اجاق شیخان دکاندار! دردسر استادی کمتر از شاگردی نیست، خود را دریاب!... بدرود!
در قسمتی دیگری از کتاب ماردینی که از دوستان و اساتید او بود از سو استفاده امرا و حسادت علما او را بر حذر میدارد و سهروردی چنین پاسخش میدهد:
سرورم! من راه سوم را برگزیدهام. از نتایج آن هم تا حدودی آگاهم. چنان که میفرمایید غریب و بیکس هم هستم! اما چه پناهی بهتر از خدا؟ و چه تکیه گاهی استوارتر از حقیقت؟ مرا باکی نیست! اینان کوچکتراز آنند که بشمار آیند. علی بن ابیطالب، روزی از ابنعباس پرسید: - این پای افزار که پارگیش را میدوزم، چند می ارزد؟
ابنعباس گفت:
- هیچ!
علی گفت:
- فرمانروایی بر شما از این هم کم بهاتر است.
سرورم! این بهای خلافت و امارت علی است، تا چه رسد به حکومت این فاسدها، اینها و حکومتشان نه تنها پشیزی نمیارزد، بلکه اسباب ننگ هم هست، انسان را آلوده میکنند.
و در جایی دیگر ماردینی چنین پندش میدهد:
... و دیگر اینکه ما علمای دین تا آنجا طرفدار ترویج و تبلیغ دین هستیم که جایگاه خودمان آسیب نبیند. بنابر این اگر کسی با یک آسمان دانش و معرفت به میدان آید و علمای دین بدانند که او اعجاز خواهد کرد و همه مردم جهان را از کفر به ایمان خواهد آورد، اگر احساس کنند به حشمت و سروری و رهبری آنان آسیب میرسد، حتی اگر عصا و نور به یک دست او باشد و با دست دیگرش شق القمر کند، او را قربانی توطئه و کینه توزی خود خواهند کرد!
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
را معرفی کردهاند:
📷 yon.ir/NzZeq
📖 هیمهای بر آتش درون خود باش، نه اجاق شیخان دکاندار!
داستانی بر اساس زندگی شیخ شهاب الدین سهروردی که نویسنده سید یحیی یثربی میباشد.
در این کتاب به چگونگی سیر و سلوک سهروردی و مقامات عرفانی که او طی کرده، پرداخته شده است، که موجب حسادت علما و امرا در دوران زندگی این درویش ژنده پوش شده بود، در قسمتهای زیادی از این کتاب اشاراتی به دستگیری از او توسط اساتید راه شده است که او را از ایستایی و قیل و قال بر حذر می داشتند و ادامه سیر و سلوک را یادآورش می شدند.
شب 27 رجب، لیله المعراج، مراسمی در خانقاه بزرگ شهر برپا بود. یحیی هم با تعدادی از شاگردانش به آنجا رفت. سماعی دایر شد و حالی پیدا کردند. یحیی تصمیم گرفت که شب را تا صبح در خانقاه بماند. در حیاط خانقاه مشغول وضو گرفتن بود که درویشی دست بر شانهاش نهاد و اشاره کرد که به گوشه حیاط بیاید و در انجا آرام و آهسته به او گفت:
- درویش به هوش باش که فریب عقل را نخوری! از راهی که در پیش داری به سادگی عنان بر متاب. مواظب مردم روزگار باش که هرکس به بهانهای پا در رکابت نکند. تا میتوانی چون اسب وحشی، توسن و گریزان و چون ماه و خورشید، بی سر و سامان و سرگردان باش! هیمهای بر آتش درون خود باش، نه اجاق شیخان دکاندار! دردسر استادی کمتر از شاگردی نیست، خود را دریاب!... بدرود!
در قسمتی دیگری از کتاب ماردینی که از دوستان و اساتید او بود از سو استفاده امرا و حسادت علما او را بر حذر میدارد و سهروردی چنین پاسخش میدهد:
سرورم! من راه سوم را برگزیدهام. از نتایج آن هم تا حدودی آگاهم. چنان که میفرمایید غریب و بیکس هم هستم! اما چه پناهی بهتر از خدا؟ و چه تکیه گاهی استوارتر از حقیقت؟ مرا باکی نیست! اینان کوچکتراز آنند که بشمار آیند. علی بن ابیطالب، روزی از ابنعباس پرسید: - این پای افزار که پارگیش را میدوزم، چند می ارزد؟
ابنعباس گفت:
- هیچ!
علی گفت:
- فرمانروایی بر شما از این هم کم بهاتر است.
سرورم! این بهای خلافت و امارت علی است، تا چه رسد به حکومت این فاسدها، اینها و حکومتشان نه تنها پشیزی نمیارزد، بلکه اسباب ننگ هم هست، انسان را آلوده میکنند.
و در جایی دیگر ماردینی چنین پندش میدهد:
... و دیگر اینکه ما علمای دین تا آنجا طرفدار ترویج و تبلیغ دین هستیم که جایگاه خودمان آسیب نبیند. بنابر این اگر کسی با یک آسمان دانش و معرفت به میدان آید و علمای دین بدانند که او اعجاز خواهد کرد و همه مردم جهان را از کفر به ایمان خواهد آورد، اگر احساس کنند به حشمت و سروری و رهبری آنان آسیب میرسد، حتی اگر عصا و نور به یک دست او باشد و با دست دیگرش شق القمر کند، او را قربانی توطئه و کینه توزی خود خواهند کرد!
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
#لانگ_شوت بخوانید
مجموع چند حرف غیر مهم، حرف مهمی خواهد شد
طنزهای سنیمایی محمدرضا شهبازی را نشر #کتابستان منتشر کرد
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
مجموع چند حرف غیر مهم، حرف مهمی خواهد شد
طنزهای سنیمایی محمدرضا شهبازی را نشر #کتابستان منتشر کرد
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
یک #گاز کتاب📖
📷 yon.ir/4MiYZ
آدم و کتاب
حبیبه می گفت آدمها مثل کتابند، گاهی فقط جلدهای خوشگل دارند، ورقشان که میزنی چیزی تویشان نیست. بعضیها هم فقط چند صفحه دارند، یکی دوماه، یا کمتر که با آنها باشی به انتهایشان میرسی و بعد دلت را میزنند، میگفت کمند کسانی که آنقدر صفحه دارند که میتوانی سالها در صفحاتشان غرق شوی.
رمان #سنگی_که_نیفتاد
اثر #محمدعلی_رکنی
نشر #کتابستان_معرفت
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
📷 yon.ir/4MiYZ
آدم و کتاب
حبیبه می گفت آدمها مثل کتابند، گاهی فقط جلدهای خوشگل دارند، ورقشان که میزنی چیزی تویشان نیست. بعضیها هم فقط چند صفحه دارند، یکی دوماه، یا کمتر که با آنها باشی به انتهایشان میرسی و بعد دلت را میزنند، میگفت کمند کسانی که آنقدر صفحه دارند که میتوانی سالها در صفحاتشان غرق شوی.
رمان #سنگی_که_نیفتاد
اثر #محمدعلی_رکنی
نشر #کتابستان_معرفت
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
t_video554757273239421199.mp4
21.9 MB
مردی که به عقب برمیگردد تا اشتباهاتش را جبران کند
#فیلم_کوتاه
#هنر_دینی
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
#فیلم_کوتاه
#هنر_دینی
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
«صبر کن ... صبر کن ... چی شد؟»
📷 yon.ir/YfHHH
اولین مرتبه که عکس جلد #کتاب را در یکی از گروه های تلگرامی دیدم خیلی کنجکاو شدم ببینم پشت این طرح جلد چه خبر است.
#مهدی_کفاش را نمیشناختم و این بر کنجکاوی من افزود. عکس پروفایل #تلگرام نویسنده را باز کردم ولی از عکسش چیز زیادی دستگیرم نشد به همین خاطر ترجیح دادم بدون معطلی رمان را شروع کنم.
اولین چیزی که دنبالش بودم ضرباهنگ تند رمان بود که به واقع توقعم را برآورده کرد و طوری نویسنده هولم داد وسط قصه که باورم نمیشد.
فضای قصه تازه بود و این هم برایم جذاب بود. نویسنده موقعیتی را درست کرده بود که در لحظه اول یاد #سامسای_عاشق #هاروکی_موراکامی افتادم
#وقت_معلوم را بخوانید و بعد از تمام شدنش دوباره آن را از سر بگیرید چون نویسنده طوری معناگونه نوشته که با خودتان میگویید: «صبر کن ... صبر کن ... چی شد؟ متوجه نشدم» و این سبب میشود برای کشف راز رمان کنجکاو شوید آن را از نو بخوانید
.
رمان وقت معلوم را انتشارات #شهرستان_ادب منتشر کرده است
پ.ن: پس از اتمام رمان با نویسنده تماس گرفتم و هنگامی که صدای او را شنیدم تمام تصوراتم از مهدی کفاش بهم ریخت. صدایی دوست داشتنی که نوید یک دوستی پایدار را میداد.
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
📷 yon.ir/YfHHH
اولین مرتبه که عکس جلد #کتاب را در یکی از گروه های تلگرامی دیدم خیلی کنجکاو شدم ببینم پشت این طرح جلد چه خبر است.
#مهدی_کفاش را نمیشناختم و این بر کنجکاوی من افزود. عکس پروفایل #تلگرام نویسنده را باز کردم ولی از عکسش چیز زیادی دستگیرم نشد به همین خاطر ترجیح دادم بدون معطلی رمان را شروع کنم.
اولین چیزی که دنبالش بودم ضرباهنگ تند رمان بود که به واقع توقعم را برآورده کرد و طوری نویسنده هولم داد وسط قصه که باورم نمیشد.
فضای قصه تازه بود و این هم برایم جذاب بود. نویسنده موقعیتی را درست کرده بود که در لحظه اول یاد #سامسای_عاشق #هاروکی_موراکامی افتادم
#وقت_معلوم را بخوانید و بعد از تمام شدنش دوباره آن را از سر بگیرید چون نویسنده طوری معناگونه نوشته که با خودتان میگویید: «صبر کن ... صبر کن ... چی شد؟ متوجه نشدم» و این سبب میشود برای کشف راز رمان کنجکاو شوید آن را از نو بخوانید
.
رمان وقت معلوم را انتشارات #شهرستان_ادب منتشر کرده است
پ.ن: پس از اتمام رمان با نویسنده تماس گرفتم و هنگامی که صدای او را شنیدم تمام تصوراتم از مهدی کفاش بهم ریخت. صدایی دوست داشتنی که نوید یک دوستی پایدار را میداد.
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
خوشا #تهران و چشمانداز زیبای دماوندش
ندیدم هیچ شهری را بخوبی مثل و مانندش
از کتاب #ارغنون #مهدی_اخوان_ثالث
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
ندیدم هیچ شهری را بخوبی مثل و مانندش
از کتاب #ارغنون #مهدی_اخوان_ثالث
t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
Forwarded from حرف اضافه
دراحوال مولانا نوشتهاند وقتی صدای اذان بلند میشد و مؤذن به نام پیامبر صلی الله علیه و آله میرسید، مولوی به احترام میایستاد و میگفت:
«نامت بماند تا ابد
ای جان ما روشن ز تو»
@HarfeHEzafeH
«نامت بماند تا ابد
ای جان ما روشن ز تو»
@HarfeHEzafeH
هیچکس فکر جان مردم هست؟
یا به فکر روان مردم هست؟
.
احدی جز خدا از آن بالا
فکر سود و زیان مردم هست؟
.
شده حتی به قدر یک قوطی!
فکر جا و مکان مردم هست؟
.
فکر کرده به این که امروزه
زندگی در توان مردم هست؟
.
گاهگاهی ز روی بیکاری
فکر کار جوان مردم هست؟
.
در خوشیهای شرعیاش فکر،
غصهی بیکران مردم هست؟
.
پشت آن میزِ شکل تختِ روان
فکر قد کمان مردم هست؟
.
انتخاباتها شعار این است:
شغل، یارانه، خانه... مردم! هست!
.
تا که رد شد خر از پل آراء
چیزی اصلاً از آن مردم هست؟
.
«هست»ها میشوند از دم «نیست»
جز عدم در جهان مردم هست؟
.
از رجال سیاسی خاکی
یک نفر در میان مردم هست؟
.
یا فقط گرد و خاک آقایان
دائماً در مظان مردم هست؟
.
لابهلای خطابهها دیگر
جملهای از زبان مردم هست؟
.
یا از آن نفتها که میگفتند
قطرهای لای نان مردم هست؟
.
دست بالا گرفتهام انگار
نانی اصلاً دهان مردم هست؟
.
ماندهام چند سال دیگر هم
ردی از دودمان مردم هست؟
.
بگذریم از نبودن و بودن
اینکه امن و امان مردم هست؟
.
اینکه اصلاً ستارهی بختی
داخل کهکشان مردم هست؟
.
اینکه مانند فیلمها، جشنی
آخر داستان مردم هست؟
.
خندهی توی عکس را ول کن
خندهای بر لبان مردم هست؟
.
شعر از #رضا_احسانپور
@onlybo0k
@rezaehsanpour
یا به فکر روان مردم هست؟
.
احدی جز خدا از آن بالا
فکر سود و زیان مردم هست؟
.
شده حتی به قدر یک قوطی!
فکر جا و مکان مردم هست؟
.
فکر کرده به این که امروزه
زندگی در توان مردم هست؟
.
گاهگاهی ز روی بیکاری
فکر کار جوان مردم هست؟
.
در خوشیهای شرعیاش فکر،
غصهی بیکران مردم هست؟
.
پشت آن میزِ شکل تختِ روان
فکر قد کمان مردم هست؟
.
انتخاباتها شعار این است:
شغل، یارانه، خانه... مردم! هست!
.
تا که رد شد خر از پل آراء
چیزی اصلاً از آن مردم هست؟
.
«هست»ها میشوند از دم «نیست»
جز عدم در جهان مردم هست؟
.
از رجال سیاسی خاکی
یک نفر در میان مردم هست؟
.
یا فقط گرد و خاک آقایان
دائماً در مظان مردم هست؟
.
لابهلای خطابهها دیگر
جملهای از زبان مردم هست؟
.
یا از آن نفتها که میگفتند
قطرهای لای نان مردم هست؟
.
دست بالا گرفتهام انگار
نانی اصلاً دهان مردم هست؟
.
ماندهام چند سال دیگر هم
ردی از دودمان مردم هست؟
.
بگذریم از نبودن و بودن
اینکه امن و امان مردم هست؟
.
اینکه اصلاً ستارهی بختی
داخل کهکشان مردم هست؟
.
اینکه مانند فیلمها، جشنی
آخر داستان مردم هست؟
.
خندهی توی عکس را ول کن
خندهای بر لبان مردم هست؟
.
شعر از #رضا_احسانپور
@onlybo0k
@rezaehsanpour
شعر #سایه در بهمن پنجاه و هفت
#هوشنگ_ابتهاج
از کتاب #سیاه_مشق
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
#هوشنگ_ابتهاج
از کتاب #سیاه_مشق
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
مجموعه داستان گروهی #ویلای_کاکاییها با محوریت محیط زیست به انتخاب #محمدرضا_بایرامی منتشر شد
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
🌾🌾🌾
کتاب #طغیان_ترانه مرحوم #احمد_عزیزی را باز کردم. یک مثنوی با نام «فرمانروای فرات» آمد. ناخودآگاه با خودم گفتم حتما سری در این شعر بود که در شب جمعه آن هم برای شاعری که ارادتش به قمر بنی هاشم مشهور است آمده است. شما را به دو بیت از این مثنوی میهمان میکنم.
yon.ir/UlApT
سیه مستـت کند جـام ابوالفــضل
چه افسونـیست در نـام ابوالفضل
نــمیبیــنی اسد غــالبتــر از او
عـــلـــیبن ابیـــطـالـــبتـر از او
شب جمعه روح همه اموات (از جمله بابای خوبم)، ویژه شاعر این مثنوی مرحوم #احمد_عزیزی شاد و با مولایش محشور باد.
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
کتاب #طغیان_ترانه مرحوم #احمد_عزیزی را باز کردم. یک مثنوی با نام «فرمانروای فرات» آمد. ناخودآگاه با خودم گفتم حتما سری در این شعر بود که در شب جمعه آن هم برای شاعری که ارادتش به قمر بنی هاشم مشهور است آمده است. شما را به دو بیت از این مثنوی میهمان میکنم.
yon.ir/UlApT
سیه مستـت کند جـام ابوالفــضل
چه افسونـیست در نـام ابوالفضل
نــمیبیــنی اسد غــالبتــر از او
عـــلـــیبن ابیـــطـالـــبتـر از او
شب جمعه روح همه اموات (از جمله بابای خوبم)، ویژه شاعر این مثنوی مرحوم #احمد_عزیزی شاد و با مولایش محشور باد.
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
یک #گاز کتاب📖
yon.ir/Q86VK
آدم گرسنه، زخم نمیشناسه. اون آدمهای سیرند که با یه زخم گرسنگی یادشون میره. آدم گرسنه با هزارتا زخم و درد بازهم گرسنهست!
از رمان #بی_اسمی اثر #احمد_شاکری
نشر #اسم
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
yon.ir/Q86VK
آدم گرسنه، زخم نمیشناسه. اون آدمهای سیرند که با یه زخم گرسنگی یادشون میره. آدم گرسنه با هزارتا زخم و درد بازهم گرسنهست!
از رمان #بی_اسمی اثر #احمد_شاکری
نشر #اسم
http://t.me/joinchat/Bg6JbzyRlPbdgrxsLXruMA
🌾🌾
گاهی گلم!
پرهیز کن، پرهیز
از خندهی لبریز
هرچند میگوید که میخواهد تو را پاییز
آخر چرا اینقدر
بیفکر و پروایی؟
گاهی حواست نیست زیبایی
#علی_داودی
از کتاب #گاهی_حواست_نیست
نشر #شهرستان_ادب
@onlybo0k
گاهی گلم!
پرهیز کن، پرهیز
از خندهی لبریز
هرچند میگوید که میخواهد تو را پاییز
آخر چرا اینقدر
بیفکر و پروایی؟
گاهی حواست نیست زیبایی
#علی_داودی
از کتاب #گاهی_حواست_نیست
نشر #شهرستان_ادب
@onlybo0k