تراوشات
415 subscribers
651 photos
17 videos
13 files
505 links
Download Telegram
این روزها همه طالب تصویر و به عبارتی ویدئو شده‌اند ولی من هنوز عاشق کلماتم.
8
به گمانم خاطره‌گویی و خاطره‌بازی با روایت‌گری فرق دارد. هرچند در دل خاطره‌گویی هم نوعی از روایت‌گری وجود دارد ولی روایت فرد را به عمق تجربه می‌برد در حالی که مخاطبِ خاطره‌گویی روی سطح می‌ماند و اگر عمقی هم باشد آن عمق محصول روایت خاطره‌گو نیست بلکه محصول تلاش مخاطب است تا چیزی بیشتری درک کند. در حالی که روایت تلاش می‌کند با نقب زدن به دل یک خاطره یا تجربه، چیزهایی که در ظاهر و سطح آن نیست را روبه‌روی ما قرار دهد. این نقب زدن و حفاری کردن را روایت فراهم می‌کند و خاطره‌نویسی چنین امکانی ندارد.
👍2
تراوشات
ولی اومبرتو اکو نویسنده خفنیه!
شاید از نظر شما این نظر افراطی باشه ولی به نظر خودم از حقیقت دور نیست.
اون هم این که تمام تاریخ ادبیات داستانی عالم تا امروز باید نزد عالیجناب ارنست همینگوی لُنگ بندازه...
👏2👎1
«ساسانیان پس از به قدرت رسیدن، همه نشانه‌های دینی و آیینی و فرهنگی سلسله اشکانیان که به آیین مهر گرویده بودند را به بهانه ارتداد، یا به‌طور کل نابود کردند و یا به هر شکل ممکن رنگ و روی ساسانی به آن‌ها قالب کردند.»
Forwarded from یکی یا بیشتر
رضا امیرخانی در این کتاب قایم شده | کودکان کار و روایتی از دل کوره‌های آجرپزی


https://youtu.be/wOLwEQ6_DJE
یکی یا بیشتر
رضا امیرخانی در این کتاب قایم شده | کودکان کار و روایتی از دل کوره‌های آجرپزی https://youtu.be/wOLwEQ6_DJE
این روزها دارم یکی از نامزدهای بخش رمان جایزه جلال آل‌احمد را (که اختتامیه آن چهارشنبه گذشته برگزار شد) می‌خوانم.
این رمان که معرفی کردم حداقل از همین یک کار که مشغول خواندنش هستم، بیشتر مستحق قرار گرفتن در بین نامزدهای نهایی بود. ولی خب داوری است و سلیقه داور و مسائل دیگری که ممکن است با گفتنش متهم شویم به اینکه داریم افراد را قضاوت می‌کنیم.
خواندن بلد نیستیم. کتاب را نمی‌گویم. حتی از خواندن یک پیام ساده هم عاجزیم. وقتی در این حد ناتوانیم چه توقعی داریم که بزرگ شویم. یک پیامی ارسال می‌شود و کل آن را رها می‌کنیم و به یک ارجاع بی‌اهمیت توجه می‌کنیم و همان را «تبدیل به پیراهن عثمان می‌کنیم». چشمانمان را می‌بندیم و دهانمان را باز می‌کنیم. همه دنیا هم جمع شوند و بگویند «اشتباه می‌زنی» همچنان «مرغ ما یک پا دارد».

حالا دنیادنیا کتاب خوانده باشیم و دریادریا مرکب روی کاغذ ریخته باشیم و سفیدی آن را سیاه کرده باشیم، تفاوتی ندارد. ما خواندن بلد نیستیم.
👍8
«سرباز».
این که ما ادبیات خارجی بخوانیم خوب است. از اساس انکارش نمی‌کنم. حتی اینکه استعدادهای جوان ادبیات جهان را بخوانیم هم خوب است. ولی اینکه تو (مخاطب و ناشر و کتابفروش و...) طوری با ادبیات تالیفی برخورد کنی که انگار نیست و تحویلش نگیری در از بین رفتن همان استعدادها شریکی.
می‌گویید نویسنده ایرانی کارش ضعیف است، بیایید چندین و چند کار (نه از آثار نویسنده‌های مطرح و بزرگ داستان ایران) بلکه از همین جوان‌ها به شما معرفی کنم تا ببینید اینطور نیست. با خواندن و نقد کردن و سر و کله زدن است که آثار خوب ساخته می‌شود. نه با نخواندن و نادیده گرفتن.

پ.ن: ادبیات ترجمه‌ای هم گزینشی از بین خیل آثار ضعیف و قوی است پس نمی‌توان آن را نمودار خوبی برای ادبیات داستانی غیرفارسی دانست.
👍10
معتقدم نوشتن ولو در حد لیست خرید هم نوعی از خلاقیت در خودش دارد حالا شما بگید مدرس/هنرجو نویسندگی خلاقید.
بانک مرکزی آمریکا: کنسرت‌های تیلور سوئیفت به تقویت اقتصاد کشور کمک می‌کنند. (ایندیپندنت فارسی)

یکی از دفاتر ایالتی فدرال رزرو در فلادلفیا، با انتشار گزارش فصلی وضعیت اقتصادی بخش‌های مختلف اقتصادی آمریکا، اعلام کرد فروش انفجاری بلیت کنسرت‌های این ستاره موسیقی موجب افزایش رونق صنعت گردشگری ملی شده. (یورونیوز)

شرح عکس: تیلور سوئیفت چهره سال مجله تایم.
👍1
مرا پرسی که چونی، چونم ای دوست؟
جــــگر پر درد و دل پرخـونم ای دوست...

ــ نظامی.
5
در کتابی می‌خواندم که تا اواسط قرن نوزدهم میلادی در غرب زنان حق تحصیل در رشته‌هایی مثل الهیات و فلسفه نداشتند.
😁1
Forwarded from یکی یا بیشتر
در جستجوی یک گمشده | ماجراجویی و عشق در بارسلون

https://youtu.be/5xqaLZDLoKs
2
خود غلط بود آنچه می‌پنداشتیم

ــ حافظ.
🤔1
«آزادی‌خواهان بی‌خبر از اسم آزادی را هیچ‌کس به قدر من نشناخته و به روح حقیقت و راستی قسم، در میان تمام آزادی‌خواهان در مدت سی سال معاشرت با آن‌ها یک نفر را ندیدم که خودش را برای مملکت بخواهد. تمام[شان] اشخاصی بودند که مملکت را برای خود و اغراض شوم شخصی خود می‌خواستند.»

عارف قزوینی شاعر روزگار شکست است. روزگار خیانت. روزگار فریب. او صدای سرخورده بعد از آزادی است. او کسی است که پرپر زدن پرنده آزادی را زیر چکمه‌های قزاق دید و گوشه گرفت. او سرخورده از مشروطه، هم‌نشینی با حیوانات را به هم‌نفسی با انسان‌نماها ترجیح داد.

«محیط، مملکت و ملتِ من با افکار من دشمن‌اند «مرا خواجه بی‌دست و پا می‌پسندد»، من اگر در غزلی گفته‌ام: «کسی که یک نفس آسودگی ندید منم» راست گفته‌ام، باید به حال من بود تا به زبان حال من آگاه شد.»

پ.ن: برای من شرح حال افراد که توسط پژوهشگران نوشته می‌شود، محترم است ولی از آن بالاتر نوشته‌هایی است که از خودشان به جا مانده است. کتاب «نامه‌های عارف قزوینی» که نشر هرمس منتشر کرده، یکی از همین نوشته‌هاست. نامه‌هایی آکنده از تلخکامی که با مقدمه روان‌شاد محمدعلی اسلامی ندوشن آراسته شده. تلخی مواج در این نامه‌ها به اندازه‌ای زیاد است که گاهی نمی‌توان دو نامه را پشت هم خواند. شکایت عارف از زمانه و روزگار و انسان‌هایی که در رقم خوردن این وضع سهیم‌اند در خط به خط کتاب مشهود است و می‌تواند کام هر خواننده‌ای را تلخ کند. تلخی گزنده‌ای که یادآور آرزوهای بر باد رفته یک ملت است.

ـــ یک بهمن سالروز درگذشت ابوالقاسم عارف قزوینی است.
👍1
«بشر هرگز واقعا آزاد نمی‌شود. با خاتمه هر حمله، حمله دیگری آغاز می‌شود. مهم این است که آزادی را خودت طالب باشی و در به دست آوردن آن تلاش کنی.»
هر کتابی که تمام می‌شود، داستانش تازه در ما آغاز می‌شود، مثل جویباری که از دامنه کوه سرازیر می‌شود.
👍4👏32
تراوشات
این روزها دارم یکی از نامزدهای بخش رمان جایزه جلال آل‌احمد را (که اختتامیه آن چهارشنبه گذشته برگزار شد) می‌خوانم. این رمان که معرفی کردم حداقل از همین یک کار که مشغول خواندنش هستم، بیشتر مستحق قرار گرفتن در بین نامزدهای نهایی بود. ولی خب داوری است و سلیقه…
یک رمان فارسی دیگر از آثار منتشر شده در سال 1401 که می‌توانست در جایزه‌ای مثل جایزه ادبی جلال آل‌احمد در بین نامزدهای بخش رمان قرار بگیرد را دیشب تمام کردم.
اثر واقعا خوبی بود. من از بین نامزدهای نهایی بخش رمان جایزه جلال آل‌احمد یک رمان خوانده‌ام و اثری که دیشب تمام شد در قیاس با همان یک نامزد چند سر و گردن بالاتر بود.

بعد می‌پرسیم چرا جوایز ادبی بی‌اعتبار است؟! واقعا جواب دادن به این پرسش کار سختی نیست. البته اگر پرسیدن ما برای دانستن باشد نه برای رفع تکلیف و باز کردن مسئله از سر خودمان...
👍1