Forwarded from عرصههای ارتباطی
🔸اختلاط نقشِ روزنامهنگاری و روابطعمومی؛اقدام علیه افکارِعمومی
▫️#پژمان_موسوی
امروز ۲۷ اردیبهشت روز #ارتباطات و #روابط_عمومی است؛ درباره #روزنامهنگاری، روابط عمومی و نسبت متقابل این دو، تا کنون بسیار گفته و نوشته شده و صاحبنظران درباره اختلاط نقشِ فعالان روابط عمومی و #روزنامهنگاران هشدار دادهاند اما عجیب آن است که هر چه زمان میگذرد، مرزهای این دو کمرنگ و کمرنگتر میشود و عجیبتر آنکه عدد روزنامهنگارهایی که نقش فعالان حوزه روابط عمومی را بر عهده میگیرند، هر روز بیشتر از روزِ قبل از آن میشود. اما مگر چه تفاوتی در وظایفِ این دو شاخهی علوم ارتباطاتِ اجتماعی وجود دارد که اختلاط این دو نقش را خطرناک و آسیبزا میکند؟
روزنامهنگار نقش دیدهبانی را بر عهده دارد: دیدهبانی اقتصاد، جامعه، فرهنگ و سیاست؛دیدهبانیِ نهادها، سازمانها، ارگانها، آثار و تولیدات فرهنگی و هنری و... روابط عمومی اما در تمامی این حوزهها نقش گزارشگری و توجیهکنندگی را بر عهده دارد؛ نقشی که البته ممکن است مورد قبول و خواست فعالان روابط عمومی در ایران نباشد اما به هر حال این نقش به آنها تحمیل شده است و آنها در حال انجامِ وظیفه در این نقش بوده و هستند. همین تضادِ نقش هم هست که این اختلاطِ نقش را آسیبزا میکند. با دو مثال تلاش میکنم موضوع را ملموس کنم.
سازمانی را در نظر بگیرید که خطا، فساد، حادثه یا رویدادی در آن روی میدهد؛ روزنامهنگاران در چنین موقعیتی میکوشند با ایفای نقش دیدهبانی مردم، آن رویداد را بررسی بیطرفانه کرده و گزارشی جامع و کامل از ابعاد مختلف آن تهیه نمایند. در مسیر این بررسی، روزنامهنگاران بدون توجه به خوشآمدِ مدیران آن سازمان، تنها از واقعیت جانبداری میکنند و تلاش میکنند تنها خدمتگزارِ #حقیقت و خدمتگزار #آزادی باشند. اگر هم در مسیر این بررسی، کاستی، خطا یا سوء استفادهای را مشاهده کردند، وظیفه دارند آن را گزارش کرده و افکار عمومی را در جریانِ اصل ماجرا قرار دهند. روابط عمومی اما چه؟کارمندان، کارشناسان یا مدیران روابط عمومی در همین سازمان، بعد از انتشار زمزمههایی از خطا یا سوء استفاده در سطح رسانهها، ابتدا کل ماجرا را تکذیب کرده و به دنبالِ راهی برای سرپوش گذاشتن بر واقعیت میگردند. کمی که ماجرا جدیتر شد، تلاش میکنند اطلاعاتی ناقص، مبهم و چندلایه را از آن واقعه منتشر نمایند تا افکار عمومی را از اصل رویداد منحرف نمایند. در نهایت هم با بالا گرفتنِ موضوع، میکوشند با تهدید و تطمیع، روزنامهنگاران را از کشف حقیقت منحرف کرده و در نهایت بیانیهای کمخاصیت از ابعاد آن اتفاق را منتشر کرده و ماجرا را تمام کنند.
و مثالی دیگر؛ فیلمی را تصور کنید که مراحل پیش تولید آن آغاز شده است؛ از همان ابتدا روابط عمومی آن فیلم، با ارتباط برقرار کردن با خبرنگاران حوزه، تلاش میکنند آنطور که خود میخواهند افکار عمومی را در جریان آغازِ تولید اثر سینماییِ خود قرار دهند. در ادامهی مسیر، اخبار و اطلاعاتی قطرهچکانی منتشر شده و در نهایت با اکران فیلم، اوج تلاش تیم روابط عمومی آغاز میشود. نشست خبری فیلم برگزار، گفتگوهایی برای کارگردان، تهیه کننده و سایر عوامل هماهنگ و یادداشتهایی در همراهی با این اثر سینمایی از اهل فن منتشر میشود. یک روزنامهنگار مستقلِ حوزه #سینما اما از همان ابتدا با نگاهی حرفهای و انتقادی، به بررسی و تحلیل این اثر از جنبههای مختلف پرداخته و ضعف و قوتهای آن را برای مخاطب بازگو مینماید. اگر فیلم ضعیف یا غیرقابل قبول هم بود، روزنامهنگار میکوشد نقدی بیرحمانه بر آن نوشته و جنبههای مختلفِ آن اثرِ سینمایی را برای افکار عمومی مطرح نماید. یک روزنامهنگاری حرفهای هیچگاه یک فیلم ضعیف را تبلیغ نکرده و با آبروی حرفهایی خود بازی نمیکند.
حال تصور کنید، روزنامهنگاری، روابط عمومی شود و روزنامهنگار بهجای ایفای نقش دیدهبانی، توجیهکننده رویدادها و فرآیندها شود؛ واقعا چه خواهد شد؟ آنقدر این اتفاق و ابعادش برای جامعه و مردم فاجعهبار خواهد بود که قلم از بیانش ناتوان است. کمترین آسیب این تداخل نقش، دور شدن مردم از واقعیت و محروم کردن آنها از حق اطلاع و آگاهی است.
البته که روابط عمومی در جای خود و به شکلِ حرفهایاش، شغل و فنی است محترم و کارگزارانِ روابط عمومی هم اگر امکانش را داشته باشند، تلاش میکنند تا به ایفای نقش حرفهای خود بپردازند اما سخن اینجا، تداخل و تضادِ دو شغل و حرفهای است که به هیچ روی آبِشان با هم در یک جوی نمیرود و هیچگاه نخواهند توانست با هم آشتی کنند. از همین رو هم هست که کمرنگ شدن مرزِ این دو حرفه و ایفای نقش متضادِ روابط عمومی و روزنامهنگاری به ویژه از سوی روزنامهنگاران، خطایی استراتژیک و بیشک اقدامی علیهِ افکار عمومی است.
▫️روزنامه شرق | ۲۷ اردیبهشت ۹۹
▫️#پژمان_موسوی
امروز ۲۷ اردیبهشت روز #ارتباطات و #روابط_عمومی است؛ درباره #روزنامهنگاری، روابط عمومی و نسبت متقابل این دو، تا کنون بسیار گفته و نوشته شده و صاحبنظران درباره اختلاط نقشِ فعالان روابط عمومی و #روزنامهنگاران هشدار دادهاند اما عجیب آن است که هر چه زمان میگذرد، مرزهای این دو کمرنگ و کمرنگتر میشود و عجیبتر آنکه عدد روزنامهنگارهایی که نقش فعالان حوزه روابط عمومی را بر عهده میگیرند، هر روز بیشتر از روزِ قبل از آن میشود. اما مگر چه تفاوتی در وظایفِ این دو شاخهی علوم ارتباطاتِ اجتماعی وجود دارد که اختلاط این دو نقش را خطرناک و آسیبزا میکند؟
روزنامهنگار نقش دیدهبانی را بر عهده دارد: دیدهبانی اقتصاد، جامعه، فرهنگ و سیاست؛دیدهبانیِ نهادها، سازمانها، ارگانها، آثار و تولیدات فرهنگی و هنری و... روابط عمومی اما در تمامی این حوزهها نقش گزارشگری و توجیهکنندگی را بر عهده دارد؛ نقشی که البته ممکن است مورد قبول و خواست فعالان روابط عمومی در ایران نباشد اما به هر حال این نقش به آنها تحمیل شده است و آنها در حال انجامِ وظیفه در این نقش بوده و هستند. همین تضادِ نقش هم هست که این اختلاطِ نقش را آسیبزا میکند. با دو مثال تلاش میکنم موضوع را ملموس کنم.
سازمانی را در نظر بگیرید که خطا، فساد، حادثه یا رویدادی در آن روی میدهد؛ روزنامهنگاران در چنین موقعیتی میکوشند با ایفای نقش دیدهبانی مردم، آن رویداد را بررسی بیطرفانه کرده و گزارشی جامع و کامل از ابعاد مختلف آن تهیه نمایند. در مسیر این بررسی، روزنامهنگاران بدون توجه به خوشآمدِ مدیران آن سازمان، تنها از واقعیت جانبداری میکنند و تلاش میکنند تنها خدمتگزارِ #حقیقت و خدمتگزار #آزادی باشند. اگر هم در مسیر این بررسی، کاستی، خطا یا سوء استفادهای را مشاهده کردند، وظیفه دارند آن را گزارش کرده و افکار عمومی را در جریانِ اصل ماجرا قرار دهند. روابط عمومی اما چه؟کارمندان، کارشناسان یا مدیران روابط عمومی در همین سازمان، بعد از انتشار زمزمههایی از خطا یا سوء استفاده در سطح رسانهها، ابتدا کل ماجرا را تکذیب کرده و به دنبالِ راهی برای سرپوش گذاشتن بر واقعیت میگردند. کمی که ماجرا جدیتر شد، تلاش میکنند اطلاعاتی ناقص، مبهم و چندلایه را از آن واقعه منتشر نمایند تا افکار عمومی را از اصل رویداد منحرف نمایند. در نهایت هم با بالا گرفتنِ موضوع، میکوشند با تهدید و تطمیع، روزنامهنگاران را از کشف حقیقت منحرف کرده و در نهایت بیانیهای کمخاصیت از ابعاد آن اتفاق را منتشر کرده و ماجرا را تمام کنند.
و مثالی دیگر؛ فیلمی را تصور کنید که مراحل پیش تولید آن آغاز شده است؛ از همان ابتدا روابط عمومی آن فیلم، با ارتباط برقرار کردن با خبرنگاران حوزه، تلاش میکنند آنطور که خود میخواهند افکار عمومی را در جریان آغازِ تولید اثر سینماییِ خود قرار دهند. در ادامهی مسیر، اخبار و اطلاعاتی قطرهچکانی منتشر شده و در نهایت با اکران فیلم، اوج تلاش تیم روابط عمومی آغاز میشود. نشست خبری فیلم برگزار، گفتگوهایی برای کارگردان، تهیه کننده و سایر عوامل هماهنگ و یادداشتهایی در همراهی با این اثر سینمایی از اهل فن منتشر میشود. یک روزنامهنگار مستقلِ حوزه #سینما اما از همان ابتدا با نگاهی حرفهای و انتقادی، به بررسی و تحلیل این اثر از جنبههای مختلف پرداخته و ضعف و قوتهای آن را برای مخاطب بازگو مینماید. اگر فیلم ضعیف یا غیرقابل قبول هم بود، روزنامهنگار میکوشد نقدی بیرحمانه بر آن نوشته و جنبههای مختلفِ آن اثرِ سینمایی را برای افکار عمومی مطرح نماید. یک روزنامهنگاری حرفهای هیچگاه یک فیلم ضعیف را تبلیغ نکرده و با آبروی حرفهایی خود بازی نمیکند.
حال تصور کنید، روزنامهنگاری، روابط عمومی شود و روزنامهنگار بهجای ایفای نقش دیدهبانی، توجیهکننده رویدادها و فرآیندها شود؛ واقعا چه خواهد شد؟ آنقدر این اتفاق و ابعادش برای جامعه و مردم فاجعهبار خواهد بود که قلم از بیانش ناتوان است. کمترین آسیب این تداخل نقش، دور شدن مردم از واقعیت و محروم کردن آنها از حق اطلاع و آگاهی است.
البته که روابط عمومی در جای خود و به شکلِ حرفهایاش، شغل و فنی است محترم و کارگزارانِ روابط عمومی هم اگر امکانش را داشته باشند، تلاش میکنند تا به ایفای نقش حرفهای خود بپردازند اما سخن اینجا، تداخل و تضادِ دو شغل و حرفهای است که به هیچ روی آبِشان با هم در یک جوی نمیرود و هیچگاه نخواهند توانست با هم آشتی کنند. از همین رو هم هست که کمرنگ شدن مرزِ این دو حرفه و ایفای نقش متضادِ روابط عمومی و روزنامهنگاری به ویژه از سوی روزنامهنگاران، خطایی استراتژیک و بیشک اقدامی علیهِ افکار عمومی است.
▫️روزنامه شرق | ۲۷ اردیبهشت ۹۹
Forwarded from عرصههای ارتباطی
🔸روزنامه ارزانتر از روزنامه باطله!
▫️#پژمان_موسوی
انگیزهی این یادداشت، گفتگویی است که بین من و چند تن از دوستانم در موقعیتهای مشابه با چند دکهدار محترم در موقعیتهای مختلف زمانی و مکانی صورت گرفت؛ گفتگویی که هم برای ما در جایگاه #روزنامهنگار هم برای آنها در جایگاه #دکهدار، نتیجهای جز حسرت و آه نداشت.
این گفتگوی کوتاه از این قرار بود:
ما: سلام. روزنامه باطله خدمتتون هست؟
دکهدار: الان ندارم ولی چرا روزنامههای امروز را نمیبری؟
ما: چطور مگه؟
دکهدار: هر جوری حساب کنی قیمت کاغذ یا روزنامه باطله الان از قیمت روزنامههای روز بالاتره!
ما: یعنی چی؟
دکهدار: شما الان چند تا روزنامه پر صفحه بخری میشه یک کیلو! این، از یک کیلو روزنامه باطله برات ارزونتر در میاد و زودتر هم کارت راه میافته!
ما: نه متشکرم...
این گفتگوی کوتاه جز حسرت و آهی که بر جای گذاشت، حاوی چند نکته از چند منظرِ متفاوت است؛ از نکات محیطزیستی و فرآیند تولید #کاغذ از طبیعت و تبدیل آن به آشغال که البته در جای خود بسیار هم مهم و قابل تامل است میگذرم و به سایر جنبههای این اتفاق میپردازم.
چندی پیش تصویری از پکهای باز نشدهی یکی از روزنامههای صبح تهران در فضای مجازی منتشر شد؛ فردی که معلوم نبود چه کسی بود، پکهای این روزنامه را به عنوان کاغذ باطله در سایت #دیوار عرضه کرده بود و آن را به قیمت کاغذ باطلهی روز میفروخت. این اقدام را در کنارِ صحبتهای دکهدار محترم بگذارید، فکر میکنید علتالعلل این زخم ناسور چیست؟ آیا جز این است که علتالعلل آن، نظام توزیع رانتی و بیحساب و کتاب کاغذِ سهمیهای، بیحرمتی به «کلمه» و البته بیتعهدی به حرفه روزنامهنگاری است؟ وقتی عدهای به صرف اینکه مجوزی را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کردهاند، میتوانند هم از چارچوبهای قانونی و هم از چارچوبهای رانتی، کاغذ سهمیهای دریافت کرده، روزنامهشان را چاپ کنند و پکهای روزنامه خود را بدون عرضه در دکههای مطبوعاتی، مستقیم یا با واسطه به عنوان #کاغذ_باطله با قیمتی بالاتر از قیمت تمام شده برای خودشان در بازار آزاد بفروشند، چرا به خوشان زحمت دهند و روزنامهای خواندنی را منتشر کرده و به امیدِ جذب مخاطب، کالایی مرغوب را به دست مخاطب برسانند؟ اینها خیلی آسان کاغذ را به قیمت دولتی از وزارت ارشاد دریافت میکنند، روزنامه خود را با هر کیفیتی که هست منتشر میکنند و بیدغدغه از #مخاطب و فروش و هزار مسئله دیگر، به اسم روزنامه باطله و کاغذ، نسخههای خود را میفروشند. فکر هم نکنید که این مسئله احیانا محدود به یک یا دو روزنامه است، نه! آنها که این موضوع را دریافتهاند، پس از گران شدن سرسامآور قیمت کاغذ در بازار آزاد، این نوع فروش را به عنوان رویه اصلی خود درآورده و اساسا قید #روزنامهنگاری_حرفهای و متعهد را زدهاند. اقدامی علیه روزنامهنگاری، علیه مردم و علیه هر آنچه نام #حقیقتطلبی و #آزادیخواهی دارد. فقط هم روزنامهها نیستند، بعضی از مجلات هم اخیرا چنین رویهای را اتخاذ کردهاند؛ تازه این، آن بخش از کاری است که بعد از انتشار به عنوان کاغذ باطله در بازار آزاد فروخته میشود؛ بعضیها هم هستند که از همان ابتدا بندهای کاغذ خود را به عنوان کاغذ نو میفروشند و اساسا زحمت چاپ و کپی و سیاهکردن صفحات را هم به خود نمیدهند. آدمی را تصور کنید که پکهای روزنامه را باز نشده، خریداری میکند، واقعا فکر میکنید چه تصوری درباره روزنامهنگاری مکتوب و روزنامهنگاری ایران خواهد داشت؟ آیا برای او که البته دیگر کم هم نیستند، روزنامهنگاری و مفاهیمی چون تعهد قلم،دیگر اعتبار و آبرویی خواهد داشت؟ آیا وقت آن نرسیده که ما #روزنامهنگاران، بر ضد اقدامکنندگان علیه اعتبار و آبروی حرفهمان، اقدامی هماهنگ و یکپارچه انجام دهیم؟ تا کی باید اجازه دهیم سوءاستفاده کنندگان، تنها برای کسب سود بیشتر، با اعتبار حرفه ما بازی کنند؟ آیا وقت آن نرسیده که جملگیمان از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت مطبوعاتی آن بخواهیم شیوهنامههای تخصیص کاغذ را تغییر دهد؟ اصلا ما هم هیچ، خود وزارت ارشاد نباید علیه اینان دست به اقدامی فوری و عاجل بزند و سهمیه کاغذ آنها را حذف کند؟ آیا نباید نظارتها دقیقتر و تخصیصها موشکافانهتر باشد؟
این را باور کنیم تا وقتی که روزنهای برای سوءاستفاده باشد، همواره هستند عدهای که از همان روزنه استفاده کرده و شرایط را به نفع خود و به ضرر جامعه تغییر میدهند، مهم بستنِ این روزنههاست، البته اگر اساسا ارادهای برای بستن این روزنهها باشد...
▫️روزنامه شرق | ۱۰ خرداد ۹۹
▫️#پژمان_موسوی
انگیزهی این یادداشت، گفتگویی است که بین من و چند تن از دوستانم در موقعیتهای مشابه با چند دکهدار محترم در موقعیتهای مختلف زمانی و مکانی صورت گرفت؛ گفتگویی که هم برای ما در جایگاه #روزنامهنگار هم برای آنها در جایگاه #دکهدار، نتیجهای جز حسرت و آه نداشت.
این گفتگوی کوتاه از این قرار بود:
ما: سلام. روزنامه باطله خدمتتون هست؟
دکهدار: الان ندارم ولی چرا روزنامههای امروز را نمیبری؟
ما: چطور مگه؟
دکهدار: هر جوری حساب کنی قیمت کاغذ یا روزنامه باطله الان از قیمت روزنامههای روز بالاتره!
ما: یعنی چی؟
دکهدار: شما الان چند تا روزنامه پر صفحه بخری میشه یک کیلو! این، از یک کیلو روزنامه باطله برات ارزونتر در میاد و زودتر هم کارت راه میافته!
ما: نه متشکرم...
این گفتگوی کوتاه جز حسرت و آهی که بر جای گذاشت، حاوی چند نکته از چند منظرِ متفاوت است؛ از نکات محیطزیستی و فرآیند تولید #کاغذ از طبیعت و تبدیل آن به آشغال که البته در جای خود بسیار هم مهم و قابل تامل است میگذرم و به سایر جنبههای این اتفاق میپردازم.
چندی پیش تصویری از پکهای باز نشدهی یکی از روزنامههای صبح تهران در فضای مجازی منتشر شد؛ فردی که معلوم نبود چه کسی بود، پکهای این روزنامه را به عنوان کاغذ باطله در سایت #دیوار عرضه کرده بود و آن را به قیمت کاغذ باطلهی روز میفروخت. این اقدام را در کنارِ صحبتهای دکهدار محترم بگذارید، فکر میکنید علتالعلل این زخم ناسور چیست؟ آیا جز این است که علتالعلل آن، نظام توزیع رانتی و بیحساب و کتاب کاغذِ سهمیهای، بیحرمتی به «کلمه» و البته بیتعهدی به حرفه روزنامهنگاری است؟ وقتی عدهای به صرف اینکه مجوزی را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کردهاند، میتوانند هم از چارچوبهای قانونی و هم از چارچوبهای رانتی، کاغذ سهمیهای دریافت کرده، روزنامهشان را چاپ کنند و پکهای روزنامه خود را بدون عرضه در دکههای مطبوعاتی، مستقیم یا با واسطه به عنوان #کاغذ_باطله با قیمتی بالاتر از قیمت تمام شده برای خودشان در بازار آزاد بفروشند، چرا به خوشان زحمت دهند و روزنامهای خواندنی را منتشر کرده و به امیدِ جذب مخاطب، کالایی مرغوب را به دست مخاطب برسانند؟ اینها خیلی آسان کاغذ را به قیمت دولتی از وزارت ارشاد دریافت میکنند، روزنامه خود را با هر کیفیتی که هست منتشر میکنند و بیدغدغه از #مخاطب و فروش و هزار مسئله دیگر، به اسم روزنامه باطله و کاغذ، نسخههای خود را میفروشند. فکر هم نکنید که این مسئله احیانا محدود به یک یا دو روزنامه است، نه! آنها که این موضوع را دریافتهاند، پس از گران شدن سرسامآور قیمت کاغذ در بازار آزاد، این نوع فروش را به عنوان رویه اصلی خود درآورده و اساسا قید #روزنامهنگاری_حرفهای و متعهد را زدهاند. اقدامی علیه روزنامهنگاری، علیه مردم و علیه هر آنچه نام #حقیقتطلبی و #آزادیخواهی دارد. فقط هم روزنامهها نیستند، بعضی از مجلات هم اخیرا چنین رویهای را اتخاذ کردهاند؛ تازه این، آن بخش از کاری است که بعد از انتشار به عنوان کاغذ باطله در بازار آزاد فروخته میشود؛ بعضیها هم هستند که از همان ابتدا بندهای کاغذ خود را به عنوان کاغذ نو میفروشند و اساسا زحمت چاپ و کپی و سیاهکردن صفحات را هم به خود نمیدهند. آدمی را تصور کنید که پکهای روزنامه را باز نشده، خریداری میکند، واقعا فکر میکنید چه تصوری درباره روزنامهنگاری مکتوب و روزنامهنگاری ایران خواهد داشت؟ آیا برای او که البته دیگر کم هم نیستند، روزنامهنگاری و مفاهیمی چون تعهد قلم،دیگر اعتبار و آبرویی خواهد داشت؟ آیا وقت آن نرسیده که ما #روزنامهنگاران، بر ضد اقدامکنندگان علیه اعتبار و آبروی حرفهمان، اقدامی هماهنگ و یکپارچه انجام دهیم؟ تا کی باید اجازه دهیم سوءاستفاده کنندگان، تنها برای کسب سود بیشتر، با اعتبار حرفه ما بازی کنند؟ آیا وقت آن نرسیده که جملگیمان از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت مطبوعاتی آن بخواهیم شیوهنامههای تخصیص کاغذ را تغییر دهد؟ اصلا ما هم هیچ، خود وزارت ارشاد نباید علیه اینان دست به اقدامی فوری و عاجل بزند و سهمیه کاغذ آنها را حذف کند؟ آیا نباید نظارتها دقیقتر و تخصیصها موشکافانهتر باشد؟
این را باور کنیم تا وقتی که روزنهای برای سوءاستفاده باشد، همواره هستند عدهای که از همان روزنه استفاده کرده و شرایط را به نفع خود و به ضرر جامعه تغییر میدهند، مهم بستنِ این روزنههاست، البته اگر اساسا ارادهای برای بستن این روزنهها باشد...
▫️روزنامه شرق | ۱۰ خرداد ۹۹
Forwarded from عرصههای ارتباطی
🔸درباره نقشه نقض آزادی مطبوعات در دوره اپیدمی کرونا
▫️#پژمان_موسوی
کمیته حفاظت از #روزنامهنگاران، اخیرا نقشهای از وضعیت نقض آزادی #مطبوعات در دوره اپیدمی کرونا را منتشر کرده است؛ چند کشور آسیایی، دو کشور اروپایی، چند کشور آفریقایی، چند کشور آمریکای لاتین و ایالات متحده از جمله کشورهایی هستند که از زمان همهگیری جهانی بیماری #کرونا، آزادی مطبوعات را هر کدام به درجاتی نقض کردهاند. بیشترین فراوانی این نقض #آزادی_بیان متعلق به آسیا و آفریقا و کمترینش متعلق به اروپا و آمریکاست. در ایران هم در این لیست جهانی، از ۹ مورد نقض آزادی مطبوعات، ۴ موردِ سانسور، آزار، اقدام قانونی و حبس در شهرهای تهران، رشت، کرمانشاه و سقز اتفاق افتاده است. اما این آمار به چه معنی است و چگونه در درک اهمیت کارِ آزاد خبری و رسانهای در اطلاعرسانی برای جلوگیری از شیوع بیشتر این ویروس مرموز میتواند به ما کمک کند؟
مهمترین موضوعی که این آمار برای ما روشن میکند، سیاست نسبتا یکسان بیشترِ کشورها در ایجاد محدودیتهای رسانهای برای روزنامهنگاران در نوشتن از کروناست. درست است که در برخی کشورها این محدودیت بیشتر و اشکال سختگیرانهتری دارد و در برخی کشورها محدودیتها کمتر است، اما چیزی که واضح است، «اصل» وجود این محدودیتها در بسیاری از کشورهای جهان است که هر یک به درجاتی تلاش کردهاند عرصه را برای روزنامهنگاران محدود و کنترل اوضاع را خود به دست بگیرند. اوج این وضعیت در ابتدای شیوع کرونا در کشور چین روی داد و به باورِ بسیاری، زمینهای شد برای شیوع گسترده این بیماری در بسیاری از کشورهای جهان. پس از آن نیز هر کدام از کشورهای درگیر با این بیماری،هر کدام با سیاستی که برای خود تدوین کرده بودند، درجهای از محدودیت را برای کارِ آزادِ خبری از سوی روزنامهنگاران و رسانههای مستقل بوجود آوردند، حال یکی کمتر و یکی بیشتر. عجیب هم بود چرا که به نظر میرسید تجربه چین و محدودیتهایی که این کشور برای فعالیتِ آزاد رسانهها بوجود آورد، مقامات و تصمیمگیران سایر کشورها را به دوری از این سیاست متمایل کرده باشد اما گزارش کمیته حفاظت از روزنامهنگاران، خروجی متفاوت و متضادی با این تصورِ عمومی داشت. در واقع این گزارش و نتایج حاصل از آن نشان داد که حتی موضوعی چون کرونا هم که با جان و موجودیت شهروندان جهان مرتبط است، میتواند عرصهای برای سانسور و محدودیت باشد: اینکه اخبار و اطلاعات،همچنان باید از کانالِ مقامات دولتی و رسانههای حاکمیتی منتشر شده و رسانههای مستقل فضای زیادی برای فعالیت نداشته باشند. علت هم البته روشن است، تقریبا تمامی دولتهایی که رسانهها را در بحران کرونا محدود کردند، منفعتی ویژه در پنهان کردن بخشی از اطلاعات داشتند؛ غافل از اینکه هر محدودیتی در انتشار آمار و اطلاعات تاثیری معکوس در روندِ کنترل و پیشگیری از همهگیری بیشترِ ویروس کرونا دارد و این را وضعیتِ امروزِ کشورها به خوبی نشان میدهد. این کشورها در سیاستگزاریای عجیب، به جای اینکه فعالیتِ رسانههای مستقل و روزنامهنگاران شاغل در این رسانهها را آزاد گذاشته و از این رهگذر، اعتماد عمومی را افزایش دهند، با تنگ کردن عرصه برای رسانههای مستقل، عملا عکس این قضیه عمل کرده و اعتماد عمومی را به تمامی متزلزل کردند. این بیاعتمادی عمومی هم یک نتیجه مشخص داشت: بیتوجهی به «توصیهها» و «دستورالعملها»ی مقامات دولتی و مسئولان حوزه بهداشت و درمان از یک طرف و افزایش هر دم افزون و عجیبِ تعدادِ مبتلایان و کشتهشدههای کرونا در این کشورها از طرف دیگر. نمونهاش همین ایران خودمان و رکوردزنی تعداد مبتلایان در هفتهای که گذشت.
درک این موضوع خیلی سخت نیست که تا زمانی که سیاستهای خبری و اطلاعرسانی، بر پایه رسانههای دولتی و آمارهای دولتی باشد، خیلی طبیعی است که بخش زیادی از مردم این آمارها و اطلاعات را جدی نگیرند و بر پایهی همین جدی نگرفتن، آنها را باور هم نکنند و در غیابِ سرمایه اجتماعی، وضعیت هر روز بغرنجتر از روزِ قبل شود.
تکلیفِ روزنامهنگاران مستقل و رسانههای غیردولتی در این وضعیت اما چیست؟ آیا باید عرصه را در اعتراض یا انتقاد به حاکمیتِ تام و تمامِ رسانههای دولتی خالی کنند و صحنه را به تمامی به آنها واگذار نمایند؟ مسلم است که پاسخ این پرسش منفی است. روزنامهنگارانِ مستقل و رسانههایشان باید در دفاع از منافع مردم، فضای خبری را دست بگیرند و اجازهی بیاعتمادی افکار عمومی به رسانهها را ندهند؛آنها باید خود را به سپهر اطلاعرسانیِ کشورهایی که دولتهایشان در آرزوی فضای بسته رسانهای هستند تحمیل نمایند و از تمامی ابزارها و اشکال ارتباطی و رسانهای در جهتِ منافعِ مردم بهره گیرند؛ هزینهای هم اگر هست، در راه خدمتگزاری حقیقت است چرا که اساسا راهی جر حقیقتجویی و حقیقتگویی نیست...
▫️روزنامه شرق ۱۷ خرداد ۹۹
▫️#پژمان_موسوی
کمیته حفاظت از #روزنامهنگاران، اخیرا نقشهای از وضعیت نقض آزادی #مطبوعات در دوره اپیدمی کرونا را منتشر کرده است؛ چند کشور آسیایی، دو کشور اروپایی، چند کشور آفریقایی، چند کشور آمریکای لاتین و ایالات متحده از جمله کشورهایی هستند که از زمان همهگیری جهانی بیماری #کرونا، آزادی مطبوعات را هر کدام به درجاتی نقض کردهاند. بیشترین فراوانی این نقض #آزادی_بیان متعلق به آسیا و آفریقا و کمترینش متعلق به اروپا و آمریکاست. در ایران هم در این لیست جهانی، از ۹ مورد نقض آزادی مطبوعات، ۴ موردِ سانسور، آزار، اقدام قانونی و حبس در شهرهای تهران، رشت، کرمانشاه و سقز اتفاق افتاده است. اما این آمار به چه معنی است و چگونه در درک اهمیت کارِ آزاد خبری و رسانهای در اطلاعرسانی برای جلوگیری از شیوع بیشتر این ویروس مرموز میتواند به ما کمک کند؟
مهمترین موضوعی که این آمار برای ما روشن میکند، سیاست نسبتا یکسان بیشترِ کشورها در ایجاد محدودیتهای رسانهای برای روزنامهنگاران در نوشتن از کروناست. درست است که در برخی کشورها این محدودیت بیشتر و اشکال سختگیرانهتری دارد و در برخی کشورها محدودیتها کمتر است، اما چیزی که واضح است، «اصل» وجود این محدودیتها در بسیاری از کشورهای جهان است که هر یک به درجاتی تلاش کردهاند عرصه را برای روزنامهنگاران محدود و کنترل اوضاع را خود به دست بگیرند. اوج این وضعیت در ابتدای شیوع کرونا در کشور چین روی داد و به باورِ بسیاری، زمینهای شد برای شیوع گسترده این بیماری در بسیاری از کشورهای جهان. پس از آن نیز هر کدام از کشورهای درگیر با این بیماری،هر کدام با سیاستی که برای خود تدوین کرده بودند، درجهای از محدودیت را برای کارِ آزادِ خبری از سوی روزنامهنگاران و رسانههای مستقل بوجود آوردند، حال یکی کمتر و یکی بیشتر. عجیب هم بود چرا که به نظر میرسید تجربه چین و محدودیتهایی که این کشور برای فعالیتِ آزاد رسانهها بوجود آورد، مقامات و تصمیمگیران سایر کشورها را به دوری از این سیاست متمایل کرده باشد اما گزارش کمیته حفاظت از روزنامهنگاران، خروجی متفاوت و متضادی با این تصورِ عمومی داشت. در واقع این گزارش و نتایج حاصل از آن نشان داد که حتی موضوعی چون کرونا هم که با جان و موجودیت شهروندان جهان مرتبط است، میتواند عرصهای برای سانسور و محدودیت باشد: اینکه اخبار و اطلاعات،همچنان باید از کانالِ مقامات دولتی و رسانههای حاکمیتی منتشر شده و رسانههای مستقل فضای زیادی برای فعالیت نداشته باشند. علت هم البته روشن است، تقریبا تمامی دولتهایی که رسانهها را در بحران کرونا محدود کردند، منفعتی ویژه در پنهان کردن بخشی از اطلاعات داشتند؛ غافل از اینکه هر محدودیتی در انتشار آمار و اطلاعات تاثیری معکوس در روندِ کنترل و پیشگیری از همهگیری بیشترِ ویروس کرونا دارد و این را وضعیتِ امروزِ کشورها به خوبی نشان میدهد. این کشورها در سیاستگزاریای عجیب، به جای اینکه فعالیتِ رسانههای مستقل و روزنامهنگاران شاغل در این رسانهها را آزاد گذاشته و از این رهگذر، اعتماد عمومی را افزایش دهند، با تنگ کردن عرصه برای رسانههای مستقل، عملا عکس این قضیه عمل کرده و اعتماد عمومی را به تمامی متزلزل کردند. این بیاعتمادی عمومی هم یک نتیجه مشخص داشت: بیتوجهی به «توصیهها» و «دستورالعملها»ی مقامات دولتی و مسئولان حوزه بهداشت و درمان از یک طرف و افزایش هر دم افزون و عجیبِ تعدادِ مبتلایان و کشتهشدههای کرونا در این کشورها از طرف دیگر. نمونهاش همین ایران خودمان و رکوردزنی تعداد مبتلایان در هفتهای که گذشت.
درک این موضوع خیلی سخت نیست که تا زمانی که سیاستهای خبری و اطلاعرسانی، بر پایه رسانههای دولتی و آمارهای دولتی باشد، خیلی طبیعی است که بخش زیادی از مردم این آمارها و اطلاعات را جدی نگیرند و بر پایهی همین جدی نگرفتن، آنها را باور هم نکنند و در غیابِ سرمایه اجتماعی، وضعیت هر روز بغرنجتر از روزِ قبل شود.
تکلیفِ روزنامهنگاران مستقل و رسانههای غیردولتی در این وضعیت اما چیست؟ آیا باید عرصه را در اعتراض یا انتقاد به حاکمیتِ تام و تمامِ رسانههای دولتی خالی کنند و صحنه را به تمامی به آنها واگذار نمایند؟ مسلم است که پاسخ این پرسش منفی است. روزنامهنگارانِ مستقل و رسانههایشان باید در دفاع از منافع مردم، فضای خبری را دست بگیرند و اجازهی بیاعتمادی افکار عمومی به رسانهها را ندهند؛آنها باید خود را به سپهر اطلاعرسانیِ کشورهایی که دولتهایشان در آرزوی فضای بسته رسانهای هستند تحمیل نمایند و از تمامی ابزارها و اشکال ارتباطی و رسانهای در جهتِ منافعِ مردم بهره گیرند؛ هزینهای هم اگر هست، در راه خدمتگزاری حقیقت است چرا که اساسا راهی جر حقیقتجویی و حقیقتگویی نیست...
▫️روزنامه شرق ۱۷ خرداد ۹۹
Forwarded from عرصههای ارتباطی
▫️غفلتی که ۶۴ ساله شد
🔸درباره آموزش روزنامهنگاری حرفهای در ایران
#پژمان_موسوی
امروز برای جامعه #روزنامهنگارانِ ایرانی یک سالروزِ مهم است؛ یک شروع، یک نقطه عطف. ۶۴ سال پیش در چنین روزی، نخستین دوره #آموزش_روزنامهنگاری حرفهای در ایران آغاز به کار کرد، در ساختمان قدیمی و خاطرهانگیز #روزنامه_اطلاعات در حوالی میدان توپخانهی تهران. برای شرکت در این دوره آموزشی که در آن برای تدریس از اساتید داخلی و خارجی استفاده میشد، شوقِ زیادی وجود داشت. تا پیش از آن، کوششهای پراکندهای برای برگزاری دورههای حرفهای و آکادمیکِ روزنامهنگاری از سوی موسسات بزرگ مطبوعاتی صورت گرفته بود اما ۲۴ خرداد ۱۳۳۵ نخستین بروزِ جدی و همهجانبه این کوششها بود و همین موضوع هم این دوره را به دورهای متفاوت برای روزنامهنگاران و علاقمندان به روزنامهنگاری تبدیل کرده بود. این دوره،دورههای مشابه و کوششهایی که برای حرفهای شدن و بهرهگیریِ روزنامهنگاری ایران از آموزشهای آکادمیکِ روزِ جهانی صورت میگرفت، در سالهای بعد به تشکیل #موسسه_عالی_مطبوعات و روابطعمومی و در نهایت دانشکده ارتباطات و روزنامهنگاری منجر شد و روزنامهنگاری معاصر ایران را وارد مرحلهی تازهای کرد.
امروز اما در بیست و چهارم خرداد ماه سال ۱۳۹۹، یعنی ۶۴ سال بعد از آن نقطه عطف، روزنامهنگاری ایران کجا ایستاده است؟ مرورِ تمامِ تجربیاتِ این ۶۴ سال، چه در سالهای پیش از انقلاب و چه در سالهای پس از آن، چه آموزههایی برای روزنامهنگاران ایران دارد؟ آیا امروز میتوانیم با قاطعیت از حرکتِ سپهر رسانهای ایران و #روزنامهنگاران_حرفهای آن بر مدارِ دانش روزِ جهانی در عرصه روزنامهنگاری سخن بگوییم؟ آیا اگر به تمام این سالها نگاه کنیم، میتوانیم به این جمعبندی برسیم که #روزنامهنگاری_ایران همواره مبتنی بر دانشِ روزِ #ارتباطات و روزنامهنگاری و عمل به استانداردهای آن حرکت کرده است؟ آیا میتوانیم به این پرسش یک پاسخِ درست بدهیم که چه میزان از روزنامهنگاری ایران بر اساس تجربه جلو میرود و چه میزان بر پایه ترکیبی از علم و تجربه؟ آیا واقعا روزنامهنگاران ایران از جدیدترین نظریات حوزه ارتباطات و روزنامهنگاری آگاهی دارند و مهمتر از آن به اصول آن عمل میکنند؟ آیا روزنامهنگارانِ ایرانی میدانند در دانشکدهها و موسسات تحقیقاتی و آموزشی روزنامهنگاری چه میگذرد و جدیدترین نظریاتِ این حوزه روی چه چیزهایی تاکید دارد؟ مهمتر از تمام اینها، آیا روزنامهنگاران ایرانی میدانند عمل به قواعدِ آکادمیک و رعایتِ استانداردهای حرفهای روزنامهنگاری چگونه میتواند آنها را در خدمتگزاری #حقیقت و خدمتگزاری #آزادی و در یک کلام دفاع از منافع مردم و مخاطبان یاری رساند؟
این پرسشها و پرسشهایی از این دست، جملگی مسائل مهم و قابل اعتنایی هستند که به نظر میرسد خیلی وقت است فراموش شدهاند؛ انگار که روزنامهنگاران ایران در یک دورِ تندِ رقابت افتادهاند که تنها هدف، ربودن گوی سبقت و عمل بر پایه اصل #سرعت است؛آن هم مبتنی بر تجربه صرف. این نه یک ادعا که گزارهای قابل اثبات است که بسیاری از روزنامهنگاران ایران، اساسا پیوندهای معرفتی و آکادمیکِ خود را با مراکز آموزشی و حرفهای در دنیا قطع کردهاند و واقعا نمیدانند دانشِ روزِ روزنامهنگاری چه ویژگیها، کارکردها و آموزههایی برایشان دارد. بخشی از آنها حتی نمیدانند تحریریه فلان رسانه معتبر جهانی که بر پایه آموزههای نوین ارتباطات و روزنامهنگاری اداره میشود، چگونه تحریریهایست و کار در یک رسانه حرفهای از زمان انتخاب سوژه تا لحظهی انتشار، چه مسیری را طی میکند و مخاطب کجای این مسیر ایستاده است؟ (اینکه تاکید بر «ندانستن»دارم طبعا اشارهام عدم آگاهی از مجاری دانشگاهی و آکادمیک است وگرنه که اطلاعات ویکیپدیایی را که همگان دارند و اساسا دردی را در این موضوع از ما دوا نمیکند.)
راه چاره اما چیست؟ چگونه میتوان هم مسلح به دانشِ روزِ روزنامهنگاری شد و هم همچنان برای مردم نوشت و مدافع منافعِ مردم بود؟ به نظر میرسد سرراستترین پاسخ،تعهد حرفهای شخصی و تعهد حرفهای رسانههای معتبر، رسمی و مهم ایران به بهرهگیری از دانشِ روزِ آکادمیک و چگونگی پیوندِ آن با روزنامهنگاری معاصر است .اولی حتی از دومی هم مهمتر است چرا که اگر ما به عنوانِ روزنامهنگار، خودمان را به دانش روزِ جهانی مجهز کنیم و خود را ملزم به رعایتِ قواعد آن نماییم، رسانههای ما هم متاثر از این تعهد، به این سمت گام بر خواهند داشت.طبیعی هم هست که این دانشِ روز که این همه مورد تاکید است، چیزی نیست جز راههایی برای ایفای نقش درستتر، حرفهایتر و متعهدانهتر به مخاطب.
🔸درباره آموزش روزنامهنگاری حرفهای در ایران
#پژمان_موسوی
امروز برای جامعه #روزنامهنگارانِ ایرانی یک سالروزِ مهم است؛ یک شروع، یک نقطه عطف. ۶۴ سال پیش در چنین روزی، نخستین دوره #آموزش_روزنامهنگاری حرفهای در ایران آغاز به کار کرد، در ساختمان قدیمی و خاطرهانگیز #روزنامه_اطلاعات در حوالی میدان توپخانهی تهران. برای شرکت در این دوره آموزشی که در آن برای تدریس از اساتید داخلی و خارجی استفاده میشد، شوقِ زیادی وجود داشت. تا پیش از آن، کوششهای پراکندهای برای برگزاری دورههای حرفهای و آکادمیکِ روزنامهنگاری از سوی موسسات بزرگ مطبوعاتی صورت گرفته بود اما ۲۴ خرداد ۱۳۳۵ نخستین بروزِ جدی و همهجانبه این کوششها بود و همین موضوع هم این دوره را به دورهای متفاوت برای روزنامهنگاران و علاقمندان به روزنامهنگاری تبدیل کرده بود. این دوره،دورههای مشابه و کوششهایی که برای حرفهای شدن و بهرهگیریِ روزنامهنگاری ایران از آموزشهای آکادمیکِ روزِ جهانی صورت میگرفت، در سالهای بعد به تشکیل #موسسه_عالی_مطبوعات و روابطعمومی و در نهایت دانشکده ارتباطات و روزنامهنگاری منجر شد و روزنامهنگاری معاصر ایران را وارد مرحلهی تازهای کرد.
امروز اما در بیست و چهارم خرداد ماه سال ۱۳۹۹، یعنی ۶۴ سال بعد از آن نقطه عطف، روزنامهنگاری ایران کجا ایستاده است؟ مرورِ تمامِ تجربیاتِ این ۶۴ سال، چه در سالهای پیش از انقلاب و چه در سالهای پس از آن، چه آموزههایی برای روزنامهنگاران ایران دارد؟ آیا امروز میتوانیم با قاطعیت از حرکتِ سپهر رسانهای ایران و #روزنامهنگاران_حرفهای آن بر مدارِ دانش روزِ جهانی در عرصه روزنامهنگاری سخن بگوییم؟ آیا اگر به تمام این سالها نگاه کنیم، میتوانیم به این جمعبندی برسیم که #روزنامهنگاری_ایران همواره مبتنی بر دانشِ روزِ #ارتباطات و روزنامهنگاری و عمل به استانداردهای آن حرکت کرده است؟ آیا میتوانیم به این پرسش یک پاسخِ درست بدهیم که چه میزان از روزنامهنگاری ایران بر اساس تجربه جلو میرود و چه میزان بر پایه ترکیبی از علم و تجربه؟ آیا واقعا روزنامهنگاران ایران از جدیدترین نظریات حوزه ارتباطات و روزنامهنگاری آگاهی دارند و مهمتر از آن به اصول آن عمل میکنند؟ آیا روزنامهنگارانِ ایرانی میدانند در دانشکدهها و موسسات تحقیقاتی و آموزشی روزنامهنگاری چه میگذرد و جدیدترین نظریاتِ این حوزه روی چه چیزهایی تاکید دارد؟ مهمتر از تمام اینها، آیا روزنامهنگاران ایرانی میدانند عمل به قواعدِ آکادمیک و رعایتِ استانداردهای حرفهای روزنامهنگاری چگونه میتواند آنها را در خدمتگزاری #حقیقت و خدمتگزاری #آزادی و در یک کلام دفاع از منافع مردم و مخاطبان یاری رساند؟
این پرسشها و پرسشهایی از این دست، جملگی مسائل مهم و قابل اعتنایی هستند که به نظر میرسد خیلی وقت است فراموش شدهاند؛ انگار که روزنامهنگاران ایران در یک دورِ تندِ رقابت افتادهاند که تنها هدف، ربودن گوی سبقت و عمل بر پایه اصل #سرعت است؛آن هم مبتنی بر تجربه صرف. این نه یک ادعا که گزارهای قابل اثبات است که بسیاری از روزنامهنگاران ایران، اساسا پیوندهای معرفتی و آکادمیکِ خود را با مراکز آموزشی و حرفهای در دنیا قطع کردهاند و واقعا نمیدانند دانشِ روزِ روزنامهنگاری چه ویژگیها، کارکردها و آموزههایی برایشان دارد. بخشی از آنها حتی نمیدانند تحریریه فلان رسانه معتبر جهانی که بر پایه آموزههای نوین ارتباطات و روزنامهنگاری اداره میشود، چگونه تحریریهایست و کار در یک رسانه حرفهای از زمان انتخاب سوژه تا لحظهی انتشار، چه مسیری را طی میکند و مخاطب کجای این مسیر ایستاده است؟ (اینکه تاکید بر «ندانستن»دارم طبعا اشارهام عدم آگاهی از مجاری دانشگاهی و آکادمیک است وگرنه که اطلاعات ویکیپدیایی را که همگان دارند و اساسا دردی را در این موضوع از ما دوا نمیکند.)
راه چاره اما چیست؟ چگونه میتوان هم مسلح به دانشِ روزِ روزنامهنگاری شد و هم همچنان برای مردم نوشت و مدافع منافعِ مردم بود؟ به نظر میرسد سرراستترین پاسخ،تعهد حرفهای شخصی و تعهد حرفهای رسانههای معتبر، رسمی و مهم ایران به بهرهگیری از دانشِ روزِ آکادمیک و چگونگی پیوندِ آن با روزنامهنگاری معاصر است .اولی حتی از دومی هم مهمتر است چرا که اگر ما به عنوانِ روزنامهنگار، خودمان را به دانش روزِ جهانی مجهز کنیم و خود را ملزم به رعایتِ قواعد آن نماییم، رسانههای ما هم متاثر از این تعهد، به این سمت گام بر خواهند داشت.طبیعی هم هست که این دانشِ روز که این همه مورد تاکید است، چیزی نیست جز راههایی برای ایفای نقش درستتر، حرفهایتر و متعهدانهتر به مخاطب.
Forwarded from عرصههای ارتباطی
🔸روزنامهنگاری ایرانی یک مربع و یک کمیسیون
▫️#یونس_شکرخواه
میشود به فضای رسانهای در هر جای جهان از چند زاویه نگریست:
۱) وضعیت مقررات و قوانین حاکم بر فضای رسانهها؛
۲) وضعیت میثاقها و مقررات درون رسانهها؛
۳) وضعیت حرفهای دستاندرکاران درون رسانهها؛
۴) وضعیت نهادهای صنفی رسانهها.
فضای رسانهای چاپی ایران نیز از این چارچوب خارج نیست. میکوشم به اصلیترین مسائل مطرح در این ۴ عرصه بزرگ بهگونهای فهرستوار اشاره کنم. من طرح این مسائل را صرفا یک پیشدرآمد میدانم برای آنچه در پایان بهعنوان پیشنهاد ارائه خواهم داد.
▫️قوانین متعددی درباره #مطبوعات بهنگارش در آمده است. حقوقدانان میدانند که طی بیش از صد سال قانونگذاری چه مواردی در این زمینه تدوین شده است. راه دور نرویم؛ متن کامل قانونهای مطبوعات، لایحهها، طرحها، آییننامهها، تصویبنامهها و استفساریههای مهم از آغاز تا امروز و در کتاب ارزشمند #سیدفرید_قاسمی با عنوان «مجموعه قوانین مطبوعاتی ایران» وجود دارد. تکالیف #روزنامهنگاران و حقوق آنان از چه شرایطی برخوردار است؟ این مجموعه قوانین کافی و پاسخگوست؟ بهنظر میرسد در همان نگاه اول، تکلیفها بر حقها سنگینی میکند. در همین راستا باید پرسید چه کارهایی در این زمینه باید صورت گیرد؟
▫️میثاق هر رسانهای میتواند میثاق بانیان و مؤسسان آن باشد و در فضایی دموکراتیکتر، بانیان رسانه و بدنه تحریریه میتوانند بر پایه یک میثاق مشترک کار خود را آغاز کنند، اما رگه اصلی میثاقهای اکثر سازمانهای رسانهای ایران را عمدتا سازمانهای راهانداز آنها تعیین کردهاند و خواهند کرد؛ همشهری (شهرداری)، جامجم (صداوسیما)، ایران (دولت)، کیهان و اطلاعات (نظام)، شهروند (هلالاحمر) و... در بخش خصوصی نیز رگه اصلی هر میثاقی تابعی از میثاقهای استقلال مدیرانمسئول یا میزان دوری و نزدیکی آنان به کانونهای قدرت و ثروت است. چه مواردی در این زمینه باید بررسی و دگرگون شود؟
▫️وضعیت حرفهای درون رسانهها از چه قرار است؟ در نگاه اولیه میتوان گفت که سیاسیهای ستوننویس به درون تحریریهها آمدهاند. نسل جوان هم علیرغم کمتجربگی بر فضای تحریریهها غلبه یافتهاند. تجربه دارهای حرفهای تقریبا دیگر نقشی در تحریریهها ندارند و از تای اول صفحات اول نیز میتوان بهروشنی دریافت که شبهخبرها و خبرهای رسمی تا حد زیاد جای خبرهای روندی را گرفتهاند. دریغ از خبر و گزارش تولیدی و...! رقابت با رسانههای جدید هم بهکنار. سانسور چقدر فرارسانهای و چقدر درونرسانهای است؟ آنچه هنوز بهطرزی آشکار برقرار است، کماکان همان فرمان ایست روزنامهها به جهان است که سالی دوسه هفته نوروزها بهگوش میرسد. چه کارهایی در این زمینهها باید صورت گیرد؟
▫️چندین و چند نهاد صنفی از دیرباز در پهنه روزنامهنگاری ایران ظهور یافتهاند که بعضی شبیه باشگاه دوستان قدیمی شدهاند و حتی یکبار در یکی از فراگیرترین آنها در کمال تعجب، مدیرانمسئول روزنامهها بانی مجلس روزنامهنگاران شدند، بیتوجه به بدیهیترین اصل روزنامهنگاری که آنکه قدرت استخدام و اخراج دارد، روزنامهنگار نیست. همین حالا هم نهادهای صنفی با کمال تأسف حتی از سوی خود روزنامهنگاران هم تحت فشار قرار میگیرند. بافت و ساخت این نهادها هم مسئله مهمی برای روزنامهنگاری ایران است. کارکرد این نهادها چیست و از چه قراراست؛ لابیگر یا خلاق؟ مسئلهگرا یا رویدادزده؟
▫️من صرفا برای نمونه به چند مسئله در ۴ سطح فوق در روزنامهنگاری ایران اشاره کردم. این مسائل در صورت پژوهش دقیق تبدیل به یک فهرست بلند خواهد شد. شاید هیچگاه زمان برای تشکیل یک کمیسیون فراگیر برای آسیب شناسی عمیق و ارائه راهحل به روزنامهنگاری ایرانی، این همه ضرورت نداشته است. #روزنامهنگاری_ایرانی میتواند تصویر تمامقد خود را در آیینه یافتههای چنین کمیسیونی که حتما باید مرکب از حرفهایها و متخصصان بینرشتهای باشد، بهوضوح ببیند. وقت آن است که نهاد صنفی روزنامهنگاران آستین بالا زند و چنین کمیسیونی را تشکیل دهد. تشکیل چنین کمیسیونی، صرفا یک پیشنهاد نیست؛ ضرورتی تاریخی در برابر این حرفه است.
▫️#یونس_شکرخواه
میشود به فضای رسانهای در هر جای جهان از چند زاویه نگریست:
۱) وضعیت مقررات و قوانین حاکم بر فضای رسانهها؛
۲) وضعیت میثاقها و مقررات درون رسانهها؛
۳) وضعیت حرفهای دستاندرکاران درون رسانهها؛
۴) وضعیت نهادهای صنفی رسانهها.
فضای رسانهای چاپی ایران نیز از این چارچوب خارج نیست. میکوشم به اصلیترین مسائل مطرح در این ۴ عرصه بزرگ بهگونهای فهرستوار اشاره کنم. من طرح این مسائل را صرفا یک پیشدرآمد میدانم برای آنچه در پایان بهعنوان پیشنهاد ارائه خواهم داد.
▫️قوانین متعددی درباره #مطبوعات بهنگارش در آمده است. حقوقدانان میدانند که طی بیش از صد سال قانونگذاری چه مواردی در این زمینه تدوین شده است. راه دور نرویم؛ متن کامل قانونهای مطبوعات، لایحهها، طرحها، آییننامهها، تصویبنامهها و استفساریههای مهم از آغاز تا امروز و در کتاب ارزشمند #سیدفرید_قاسمی با عنوان «مجموعه قوانین مطبوعاتی ایران» وجود دارد. تکالیف #روزنامهنگاران و حقوق آنان از چه شرایطی برخوردار است؟ این مجموعه قوانین کافی و پاسخگوست؟ بهنظر میرسد در همان نگاه اول، تکلیفها بر حقها سنگینی میکند. در همین راستا باید پرسید چه کارهایی در این زمینه باید صورت گیرد؟
▫️میثاق هر رسانهای میتواند میثاق بانیان و مؤسسان آن باشد و در فضایی دموکراتیکتر، بانیان رسانه و بدنه تحریریه میتوانند بر پایه یک میثاق مشترک کار خود را آغاز کنند، اما رگه اصلی میثاقهای اکثر سازمانهای رسانهای ایران را عمدتا سازمانهای راهانداز آنها تعیین کردهاند و خواهند کرد؛ همشهری (شهرداری)، جامجم (صداوسیما)، ایران (دولت)، کیهان و اطلاعات (نظام)، شهروند (هلالاحمر) و... در بخش خصوصی نیز رگه اصلی هر میثاقی تابعی از میثاقهای استقلال مدیرانمسئول یا میزان دوری و نزدیکی آنان به کانونهای قدرت و ثروت است. چه مواردی در این زمینه باید بررسی و دگرگون شود؟
▫️وضعیت حرفهای درون رسانهها از چه قرار است؟ در نگاه اولیه میتوان گفت که سیاسیهای ستوننویس به درون تحریریهها آمدهاند. نسل جوان هم علیرغم کمتجربگی بر فضای تحریریهها غلبه یافتهاند. تجربه دارهای حرفهای تقریبا دیگر نقشی در تحریریهها ندارند و از تای اول صفحات اول نیز میتوان بهروشنی دریافت که شبهخبرها و خبرهای رسمی تا حد زیاد جای خبرهای روندی را گرفتهاند. دریغ از خبر و گزارش تولیدی و...! رقابت با رسانههای جدید هم بهکنار. سانسور چقدر فرارسانهای و چقدر درونرسانهای است؟ آنچه هنوز بهطرزی آشکار برقرار است، کماکان همان فرمان ایست روزنامهها به جهان است که سالی دوسه هفته نوروزها بهگوش میرسد. چه کارهایی در این زمینهها باید صورت گیرد؟
▫️چندین و چند نهاد صنفی از دیرباز در پهنه روزنامهنگاری ایران ظهور یافتهاند که بعضی شبیه باشگاه دوستان قدیمی شدهاند و حتی یکبار در یکی از فراگیرترین آنها در کمال تعجب، مدیرانمسئول روزنامهها بانی مجلس روزنامهنگاران شدند، بیتوجه به بدیهیترین اصل روزنامهنگاری که آنکه قدرت استخدام و اخراج دارد، روزنامهنگار نیست. همین حالا هم نهادهای صنفی با کمال تأسف حتی از سوی خود روزنامهنگاران هم تحت فشار قرار میگیرند. بافت و ساخت این نهادها هم مسئله مهمی برای روزنامهنگاری ایران است. کارکرد این نهادها چیست و از چه قراراست؛ لابیگر یا خلاق؟ مسئلهگرا یا رویدادزده؟
▫️من صرفا برای نمونه به چند مسئله در ۴ سطح فوق در روزنامهنگاری ایران اشاره کردم. این مسائل در صورت پژوهش دقیق تبدیل به یک فهرست بلند خواهد شد. شاید هیچگاه زمان برای تشکیل یک کمیسیون فراگیر برای آسیب شناسی عمیق و ارائه راهحل به روزنامهنگاری ایرانی، این همه ضرورت نداشته است. #روزنامهنگاری_ایرانی میتواند تصویر تمامقد خود را در آیینه یافتههای چنین کمیسیونی که حتما باید مرکب از حرفهایها و متخصصان بینرشتهای باشد، بهوضوح ببیند. وقت آن است که نهاد صنفی روزنامهنگاران آستین بالا زند و چنین کمیسیونی را تشکیل دهد. تشکیل چنین کمیسیونی، صرفا یک پیشنهاد نیست؛ ضرورتی تاریخی در برابر این حرفه است.
Forwarded from خبرها و نظرها
🔹جایزه یک میلیارد ریالی وزارت ارشاد #رئیسی به ۵ چهره رسانهای جناح اصولگرا
وزارت ارشاد دولت رئیسی در قالب مراسمی با عنوان انتخاب
#روزنامهنگاران_تراز_انقلاب جایزه یک میلیارد ریالی به چهرههای جنجالی رسانههای اصولگرا تقدیم کرد
این افراد عبارتند از:
کاظم انبارلویی، سردبیر روزنامه رسالت
پیام تیرانداز، مدیرعامل فارس
حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان
مسعود شجاعی طباطبایی گرافیست جبهه انقلاب
عبدلله گنجی مدیر سابق روزنامه جوان
میترا لباف از ایرنا
@khabarha_nazarha
وزارت ارشاد دولت رئیسی در قالب مراسمی با عنوان انتخاب
#روزنامهنگاران_تراز_انقلاب جایزه یک میلیارد ریالی به چهرههای جنجالی رسانههای اصولگرا تقدیم کرد
این افراد عبارتند از:
کاظم انبارلویی، سردبیر روزنامه رسالت
پیام تیرانداز، مدیرعامل فارس
حسین شریعتمداری، مدیرمسئول روزنامه کیهان
مسعود شجاعی طباطبایی گرافیست جبهه انقلاب
عبدلله گنجی مدیر سابق روزنامه جوان
میترا لباف از ایرنا
@khabarha_nazarha