همسرانه حریم زندگی💑
13.3K subscribers
14.8K photos
1.75K videos
38 files
299 links
👈مطالب زناشویی،همسرداری💑
ایده،گیف و کلیپ و متن های عاشقانه💏
زیر نظر اَبَر گروه حریم زندگی
کپی حرام
فوروارد آزاد
ورود آقایون آزاد

ایدی ادمین 👇🧚‍♀👇🧚‍♀👇
@Yakamuz230
Download Telegram
🍁🍁🍁🍁
#استاد_دانشجو
#پارت218

#هانا

پوزخندی زدم و جلو رفتم.
_اتفاقا امتحان کردنش به تموم شدن زندگی نکبت باره تو می ارزه!
اسلحه دو دستی گرفتم تا مبادا لرزشش باعث بشه تیرم خطا بره.
توی این کار به شدت مصمم بودم.
می خواستم واقعا شاهرخ و بکشم.
آخر و عاقبتش اصلا برام مهم نبود...فقط دلم می خواست بفرستمش اون دنیا تا دیگه کسی به خاطرش زجر و عذاب نکشه.
آرمین عصبی به سمتم اومد و گفت
_بیار پایین اون اسلحه رو!
سرم و به سمتش چرخوندم و نگاهش کردم.
خشم توی چشماش شعله می کشید.
خواستم به حرف آرمین گوش کنم و اسلحه پایین بیارم اما صدای نحث شاهرخ عصبی ترم کرد
_این اسلحه اصلا برای گربه کوچولویی مثل تو برازنده نیست...ممکنه سنگینیش اذیتت کنه.
نگاهم به سمتش چرخید و بهت زده به اون لبخند تمسخر آمیزش زل زدم.
این لبخند بدجور نگرانم می کرد!
چرا داشت توی بدترین شرایط می خندید؟
نکنه نقشه ای داشت!؟

آرمین با خشم به سمتش رفت و لگد محکمی به شکمش زد که نقش بر زمین شد.
_دهنتو ببند حروم زاده...با دستای خودم می کشمت تا دیگه نتونی زر مفت بزنی.
و بعد روش خیمه زد و تا جایی که نفس داشت مشت به صورت شاهرخ کوبید...جوری که صورت شاهرخ با خون یکی شد.
دلم اصلا به حالش نسوخت و آروم نشدم.
بیشتر از اینا حقش بود.
آرمین کلافه بالای سرش نشست و عربده زد
_میگی آیلا کجاست یا دلت می خواد بیشتر نوش جان کنی؟
شاهرخ در حالی که داشت جون میداد ریز ریز خندید و نالید
_برو به درک! دخترت تا الان مرده دیگه.
آرمین نتونست خودش و کنترل کنه و روی شکم شاهرخ نشست و یقش و بین مشتاش گرفت.
داد زد
_حرف بزن...آیلا کجاست؟
و بعد دوباره مشت محکمی به صورتش کوبید.
قدمی به سمت آرمین برداشتم و خواستم از روی شاهرخ بلندش کنم که نگاهم جلب چاقویی شد که توی دست شاهرخ بود!
با دیدن اون چاقو که داشت به سمت پهلو آرمین می رفت دیگه نتونستم خودم و کنترل کنم و شلیک کردم.

🍁🍁🍁🍁

@harimezendgi👩‍❤️‍👨🦋